پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

موضوع برنامه: تفسیر سوره نازعات

 

كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين میرباقری

 

تاريخ پخش: 93/12/23

 

بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

بی تو این جا همه در حبس ابد تبعیدند * * * سال‌ها هجری و شمسی همه بی خورشیدند

از همان لحظه که از چشم یقین افتادند * * * چشم‌‌های نگران آینه‌ی تردیدند

نشد از سایه‌ی خود هم بگریزند دمی * * * هر چه بیهوده به گرد خودشان چرخیدند

غرق دریای تو بودند ولی ماهی وار * * * باز هم نام و نشان تو ز هم پرسیدند

سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است * * * فصل‌ها را همه با فاصله ات سنجیدند

تو بیایی همه ساعت‌ها و ثانیه‌ها * * * از همین روز همین لحظه همین دم عیدند

شریعتی: سلام می‌گویم به همه‌ی شما هم وطنان خوب خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز آخرین هفته‌ی سال 1393 را داریم با هم تجربه می‌کنیم همین جا آرزو می‌کنم ان شاء الله سالی که پیش روست سالی پر از خیر و برکت برای همه‌ی ما باشد در محضر استاد عزیز حاج آقا میرباقری هستیم سلام علیکم و رحمة الله.

حاج آقا میرباقری: علیکم السلام و رحمة الله خدمت شما و بینندگان و همکاران عرض سلام و ادب داریم.

شریعتی: خیلی خوشحالیم خدمت شما هستیم در جلسات گذشته در ذیل بحثی که با حاج آقا میرباقری داشتیم درمورد آیات معاد در جزء سی قرآن کریم نکات خیلی خوبی را شنیدیم به سوره‌ی مبارکه‌ی نازعات رسیدیم چند فراز پایانی این سوره باقی مانده بود در این جلسه حاج آقا می‌پردازند.

حاج آقا میرباقری: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیاً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً حتی تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فیها طویلاً و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خیره ما ننال به سعة من رحمتک و فوز عن عندک در باب معاد بحث‌‌های قرآنی ظاهری دارد و باطنی و اسرار عمیقی دارد که از حد فهم امثال بنده بیرون است من فقط ترجمه‌ی ظواهر آیات را می‌کنم و الا بزرگان حقایقی را ذیل این آیات بیان کردند کما این که از روایات معصومین هم اگر کسی دنبال بکند اسرار قیامت فهمیده می‌شود من فقط ترجمه می‌کنم این سوره با قسم‌هایی شروع شد بعد هم ورود اشخاص به صحنه‌ی محشر و صیحه‌ی اول و صیحه‌ی دوم و ورود به محشر و حالات آن‌هایی که در عالم اهل بندگی نبودند در صحنه‌ی محشر توضیح داده شد بعد حرف آن‌ها و سخن آن‌ها در باب معاد که آیا ما همین راهی را که رفتیم دوباره می‌خواهیم برگردیم «أَ إِنّا لَمَردُودُون‌َ فِی‌ الحافِرَةِ» (نازعات/10)‌ رها رفته شده را می‌خواهیم طی کنیم «أَئِذَا كُنَّا عِظَامًا نَّخِرَةً» (نازعات/11) یک استبداد است وقتی استخوان‌‌های پوسیده شدیم دوباره می‌خواهیم برگردیم همین مسیر را طی کنیم «قَالُوا تِلْكَ إِذًا كَرَّةٌ خَاسِرَةٌ» (نازعات/12) این برخورد آن‌ها با معاد یک استبعاد است برخوردی که فکر می‌کنند اگر فرض کنیم یک معادی هم باشد بازگشت خسارت بار است قرآن همین را توضیح می‌دهد می‌فرماید «فَإِنَّمَا هِيَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ» (نازعات/13) یک صیحه‌ای بیشتر نیست که از باطن زمین روی زمین ظاهر می‌شوند «فَإِذَا هُم بِالسَّاهِرَةِ» (نازعات/14) بعد داستان موسای کلیم را و برخوردش را با فرعون از زاویه‌ی خاصی توضیح دادند در سوره که اشاره کردیم به داستان تقریبا سه فراز دیگر این سوره دارد یک فراز این است که توجه می‌دهد به خلقت آسمان‌ها و زمین و از این طریق آن استبعادی که نسبت به معاد است کانه خدا از ذهن مخاطبین دور می‌کند پنج شش آیه در این موضوع را فقط ترجمه می‌کنم و ربط این آیات با سوره‌ی مبارکه‌ی نازعات و بحث معاد چیست را در بیان بزرگان توضیح می‌دهم. «أَأَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاء بَنَاهَا» (نازعات/27) آیا خلقت شما استوار تر و شدید تر است یا آسمان. آسمان را خدای متعال به پا داشته «رَفَعَ سَمْكَهَا» (نازعات/28) سقفش را رفیع قرار داده «فَسَوَّاهَا» آن را کاملا در یک نقطه‌ی اعتدال قرار داده همه چیز در جای خودش به شکل موزون در خلقت آسمان‌ها است توضیحاتی در این مورد داده شده از بحث ما بیرون است «وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا» (نازعات/29) شبش را تاریک قرار داده روشنی را در روز آشکار کرده این خلقت را خدای متعال توضیح می‌دهد «وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا» (نازعات/30) بعد از آن زمین را به چرخش انداخته یا گسترانیده این را عرض کردم لطایفی دارد که از محل بحث ما خارج است «أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءهَا وَمَرْعَاهَا» (نازعات/31) از دل این زمین آب و گیاهان را بیرون آورده «وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا» (نازعات/32) کوه‌ها را استوار و ثابت قرار داده روی زمین «مَتَاعًا لَّكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ» (نازعات/33) رویشی که در زمین اتفاق می‌افتد مطاعی است که برای شما و حیواناتی که در اختیار شما هستند است کانه خلقت آسمان و زمین و نظمی که در این خلقت است منتهی می‌شود به این که در این زمین خدا محیط زندگی ما را فراهم کرده و بساط عیش ما را در زمین فراهم کرده کانه این خلقت منتهی شده به انسان و بساط عیش انسان به روزی زمین گویا خدای متعال اشاره می‌کند اگر همه‌ی خلقت منتهی شود به انسان این نمی‌تواند پایان راه باشد و انسان بپوسد و متلاشی شود و تمام شود صرف یک تجزیه شدن و پوسیدن انسان نیست این خلقتی که منتهی به انسان شده یک ادامه‌ای دارد حالا این آیات برای چه ذکر شده؟ در موارد دیگری هم مثل سوره‌ی صافات در قرآن به همین مسئله یعنی توجه به خلقت آسمان‌ها و زمین و عظمت خلقت برای رفع استبعاد معاد و توجه به عالم آخرت داده شده علامه بزرگوار طباطبائی فرموده اند توجه به ربوبیت عام خدای متعال است برای رفع استبعاد از معاد و اثبات این که این معاد قطعی است برای آن‌هایی که باورشان سخت است خدای متعال این خلقت باعظمت را توضیح می‌دهد که این خلقت را خدای متعال آفریده و منتهی به انسان شده این انسان ادامه دارد و بعضی‌ها فرموده اند اگر یک خصوصیتی در انسان است یا در همه‌ی انسان‌ها پوشیده است یا لا اقل در خیلی از انسان‌هایی که منکر معاد هستند تفرعن نفسشان است خود را محور دیدن است خیلی از برخوردهایی که با معاد می‌شود همین طور است در دوره‌ی معاصر ما گاهی اوقات در ادبیات طنز بحث معاد را مطرح کرده و استهزا کرده اند این تفرعن‌هایی که نسبت به معاد است خدای متعال با توجه به عالم خلقت در وجود انسان از بین می‌برد یعنی یک بیانی می‌کند چون بعضی‌ها خیال می‌کنند همیشه آدم باید استدلال بکند این طوری نیست خیلی وقت‌ها ریشه‌‌های این انکار‌ها نبودن دلیل نیست تفرعن است میل به این است که انسان بخواهد رها باشد آزاد باشد آن جا باید با برخورد دیگری این عیب را در انسان اصلاح کرد این جا خدای متعال این توجه و تنبه را می‌دهد آدم خودش را در درون نظام خلقت ببیند و کوچکی خودش را در عالم احساس بکند مثل این که آدم را می‌برد به تعبیر بعضی از عزیزان درون یک جنگلی و نشان می‌دهد شما یک برگی هستید سر یک درختی و یک جنگل با عظمت این خبرها نیست که انسان خیال بکند محور عالم است و بعد همه‌ی عالم را با مقیاس خودش و اندازه‌‌های خودش بسنجد پس در ادامه‌ی این سوره توجه داده شده به عظمت آسمان و زمین و نظام خلقت آسمان و زمین و این که این نظام را خدای متعال به گونه‌ای آفریده که منتهی می‌شود به انسان «مَتَاعًا لَّكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ» (نازعات/33) بعد صحنه‌ی دیگری را خدای متعال پیش می‌کشد آن صحنه‌ی وقوع قیامت است «فَإِذَا جَاءتِ الطَّامَّةُ الْكُبْرَى» (نازعات/34) از قیامت به عنوان طامه الکبری یاد شده آن حادثه‌ی بسیار با عظمت و فراگیری که هست نسبت به همه‌ی انسان‌ها نسبت به همه‌ی عوالم خلقت یا لا اقل نسبت به عالم ما وقتی این حادثه واقع می‌شود این فراز بعدی است «يَوْمَ يَتَذَكَّرُ الْإِنسَانُ مَا سَعَى» (نازعات/35) انسان همه‌ی سعی خودش را متذکر می‌شود کانه خدای متعال صحنه‌ی ورود انسان را به صحنه‌ی قیامت توضیح می‌دهد یک حادثه‌ی عظیمی دارد اتفاق می‌افتد در متن این حادثه‌ی عظیم انسان متذکر گذشته‌ی خودش می‌شود دیدید گاهی اوقات انسان یک واقعه‌ای را فراموش کرده در یک حادثه‌ی شدید همه‌ی آن واقعه به خاطرش می‌آید این حادثه‌ی عظیم وقتی اتفاق می‌افتد اول مطلب این است «يَوْمَ يَتَذَكَّرُ الْإِنسَانُ مَا سَعَى» انسان متذکر سعی خودش می‌شود توجه به این نکته است آن چه ما در معاد با آن مواجه می‌شویم این نیست العیاذ بالله خدای متعال چوب و فلکی فراهم کرده می‌خواهد یک عده‌ای را بی خودی مجازات بکند تعابیری که در بعضی از داستان‌ها و رمان‌ها آمده که خدا قپون می‌گذارد و سخت گیری می‌کند این نیست بحث این است انسان یک تلاشی داشته تلاش خودش را می‌بیند «يَوْمَ يَتَذَكَّرُ الْإِنسَانُ مَا سَعَى، وَبُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِمَن يَرَى» (نازعات/36-35) یکی از خصوصیات قیامت این است که جهنم آشکار می‌شود تعبیراتی که هست این است جهنم را می‌آورند «وَ جِی‌ءَ یَومَئِذٍ بِجَهَنَّم‌َ» (فجر/23) یا «وَبُرِّزَتِ الْجَحِيمُ» (نازعات/36) جهنم آشکار می‌شود جحیم یکی از نام‌‌های جهنم است آن جایی که حرارت فراوان و برافروختگی آتش است تعبیر به جحیم می‌شود گاهی به خود جهنم که محل این حرارت و بر افروختگی است اطلاق به حجیم می‌شود این حجیم برای افراد برای بینندگان آشکار می‌شود یکی از خصوصیات قیامت این است خصوصیاتش آشکار می‌شود باطن عالم آشکار می‌شود جهنم آشکار می‌شود بزرگان توضیح داده اند که جهنم مخلوق الآن است «وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةٌ بِالكافِرينَ» (توبه/49) ‌پرده‌ها کنار می‌رود آن حقایقی که تذکر داده می‌شد انذار داده می‌شد آن جهنم آشکار می‌شود و در آن روزی که آن حادثه‌ی عظیم اتفاق می‌افتد با یک ضربه و حادثه‌ی تکان دهنده‌ای قیامت بر پا می‌شود انسان‌ها همه‌ی گذشته‌ی خودشان و سعیشان در هر مسیری که سعی کردند در مسیر صواب یا ناصواب متذکر می‌شوند جهنم هم آشکار و بارز می‌شود بعد خدای متعال می‌فرماید انسان‌ها در آن صحنه دو دسته هستند «فَأَمَّا مَن طَغَى، وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا» (نازعات/38-37) آن‌هایی که طغیان کردند و در نتیجه‌ی طغیان دنیا را برگزیدند زندگی دنیا را انتخاب کردند «فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوَى» (نازعات/39) ماوایشان حجیم است و به آن‌ها ظلم هم نمی‌شود تعبیر قرآن در سوره‌ی مبارکه‌ی یونس این است «إَنَّ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَاءنَا» (یونس/7) آن‌هایی که امید به لقاء ما ندارند هر چه هست همین دنیا می‌بینند دعوت انبیا را نپذیرفتند که ما را به لقاء الله دعوت می‌کنند خیال می‌کنند دنیا همین است زندگی ما همین است طبیعتا «وَرَضُواْ بِالْحَياةِ الدُّنْيَا» (یونس/7) به زندگی دنیا راضی شدند دنیا را داشته باشند بس است بیشتر از دنیا طالب نیستند به کم قانع شدند «وَاطْمَأَنُّواْ بِهَا» کنار سفره‌ی دنیا آرام هستند « وَالَّذِينَ هُمْ عَنْ آيَاتِنَا غَافِلُونَ» (یونس/7) ما متذکر می‌شویم دائم آیات و نشانه‌‌های ما می‌آید به آن‌ها هشدار می‌دهد این سفره جمع شدنی است این بساط قابل اعتماد نیست نمی‌شود کنار سفره‌ی دنیا آرام باشید ولی غفلت می‌کنند از آیات الهی هم روی گردان می‌شوند قرآن می‌فرماید «أُوْلَـئِكَ مَأْوَاهُمُ النُّارُ» (یونس/8) این‌ها پناهگاهشان آتش است ما این‌ها را جهنم اضافی نمی‌بریم همان چیزی که به آن پناه برده بودند می‌شود آتش آن‌ها خدای متعال در سوره‌ی صافات می‌فرماید «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّي لَكُم مِّنْهُ نَذِيرٌ مُّبِينٌ» (ذاریات/50) فرار کنید به سمت خدا گویا پناه گاههای ما خطر خیز هستند می‌فرماید از پناه گاه هایتان بیرون بیایید فرار کنید به سمت خدای متعال انسانی که به توحید نرسیده است هر تکیه گاهی برای خودش می‌گیرد آن تکیه گاه‌ها جهنم انسان و محل سقوط انسان هستند «وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَاَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ» (حج/31) کسی که تکیه به خدا نمی‌کند به غیر خدا تکیه می‌کند این تکیه گاه‌ها تکیه گاه نیستند از هیچ جانبی انسان را نگه نمی‌دارند آدم سقوط می‌کند.

شریعتی: وادی توحید و وادی ولایت مامن هستند.

حاج آقا میرباقری: بله اگر کسی بیرون آمد پناهگاهش می‌شود جهنم این طور نیست عذاب اضافه‌ای است آن روز که انسان سعی خودش را می‌بیند باطن عالم آشکار می‌شود جهنم ظاهر می‌شود آن‌هایی که طغیان کردند دنیا را برگزیدند پناه گاهشان آتش است خودشان انتخاب کردند هیچ جای اعتراضی نیست دقیقا می‌بینند کرده‌‌های خودشان عذاب است عذاب اضافه‌ای نیست «هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» (نمل/90) بیان قرآن این است جزای شما جز عمل خودتان چیز دیگری است؟ این طور نیست اضافه بکنند بله ممکن است عمل خیر را خدای متعال اضافه بکند «مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا» (انعام/160) ولی در این جا اضافه‌ای نیست آن‌هایی که طغیان کرده اند که می‌دانید ریشه‌ی طغیان هم در سوره‌ی اقرار توضیح داده شده که انسان اگر احساس استغنی کرد توجه به اضطرار‌ها و فقر خودش نکرد که انبیا دائما ما را به اضطرارها و فقر خودمان رجوع می‌دهند انسان اگر فقر خودش را به حضرت حق دید حالت خشوع پیدا می‌کند اگر احساس غنی و توهم غنی کرد این انسان طغیان می‌کند بنابراین آن‌هایی که طغیان کردند و دنیا را برگزیدند «فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوَى» (نازعات/39) این جحیم وقتی آشکار شد پناهگاهشان همین جحیم است پناه گاه دیگری ندارند یعنی پناه گاه دیگری انتخاب نکرده اند وقتی انسان بر خدای متعال طغیان کرد بر پناهگاه حقیقی اش شورید هر چه به پناهگاه پناه ببرد جهنمش است خدای متعال پناه گاه ما است وقتی بر او طغیان بکنیم و به جای انتخاب خدا دنیا را انتخاب بکنیم به جای دارالاخره که محیط ولایت حضرت حق و محیط رحمت است انتخاب بکنیم دنیا را انتخاب بکنیم «فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوَى» حالا این دارالاخره و دنیا هم که در روایات توضیح داده شده ولایت نبی اکرم و محیط ولایت دشمنان حضرت است «فَأَمَّا مَن طَغَى» طغیان انسان را به برگزیدن دنیا و ولایت باطل می‌کشاند این ولایت باطلش می‌شود جهنم انسان وقتی آن را انتخاب می‌کند پناه گاهش می‌شود جهنم «وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» (بقره/257) این همان است «وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ» (نازعات/40) آن کسی که از مقام پروردگارش به درک مقام رب رسیده و به خوف مقام رب رسیده است «فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى» (نازعات/41) آن‌ها هم پناهگاهشان آن چیزی که به آن پناه می‌بردند همان پناه گاهشان جنة است کسی که به مقام خوف رب رسید و نفس خودش را باز داشت از هوا کرد منع از هوا کرد این آدم پناهگاهش بهشت است مقام بلندی است پس آدم‌ها در قیامت دو دسته هستند آدم‌هایی که طغیان در مقابل خدای متعال کردند آن انسان‌هایی که خوف مقام رب در دلشان بوده این‌ها دو جور عمل کردند آن‌هایی که طغیان در مقابل پروردگار کردند دنیا را انتخاب کردند پناه گاهشان آتش است آن‌هایی هم که خوف مقام رب را انتخاب کردند و خودشان را از هوای نفس باز داشتند نفسشان را از هوا دور کردند «وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى، فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى» (نازعات/41-40) پناه گاه آن‌ها همان جنت الهی است مقام قرب و رضوان و درجات بهشت که این خوف ما ممکن است در عالم خوف داشته باشیم ممکن است از زلزله و طوفان و این‌ها بترسیم این‌ها انسان را به جنت نمی‌رساند این خوف‌‌های طبیعی خوف‌‌های غریزی آدم را به جنت نمی‌رساند حتی اگر دیده اید فیلسوفانی تصویر کلی جهان را که می‌بینند و جهان را بدون خدا تعریف می‌کنند به یک خوف عظیمی از کل این نظام می‌رسند کانه یک عالم بزرگ بی تدبیر بی عقل است ما هم در چنگالش اسیر هستیم یک خوف عجیبی برایشان پیدا می‌شود که بعضی از فیلسوفان غرب برای عبور از این خوف موهون پیشنهاد رجوع به هنر و خیال انگیزی را می‌دهند که ما با خیال انگیزی یک نوعی در قابل هنر تصویری از جهان بدهیم که جهان را زیبا نشان بدهد و این خوف مسلط بر انسان نشود این خوف‌ها آدم را به جایی نمی‌رساند خوف از جزئیات نظام خلقت یا خوف از کل نظام خلقت آدم را به جایی نمی‌رساند اگر کسی توجه به این کرد که عالم دارای رب است و به خوف نسبت به مقام رب رسید.

شریعتی: یعنی چه خوف؟

حاج آقا میرباقری: این خوف خودش اقسامی دارد این روایت هم مرحوم صدوق این بیان را هم در کمال الدین دارند هم در کتاب خصالشان در خصال پنج گانه دارند می‌فرمایند اَنواع الخوف خَمسَةُ خوف پنج قسم است خود خوف همه‌ی این‌ها داخل در اقسام خوف اند خوف و خشیة و وَجَل و رَهبَة وَ هیبَه (بحارالانوار، ج 68، ص 380) پنج نوع خوف داریم یکی خوف است که از آن تعبیر یک قسم از خوف خوفی است که از آن گاهی تعبیر به خوف می‌شود پس خوف دو اصطلاح دارد گاهی وقتی خوف می‌گویند همه‌ی این اقسام مقصود است.

شریعتی: خوفی که دارای همان اقسام است همان ترس است ترسی که در مقابل امید قرار می‌گیرد و بارها در موردش صحبت کردیم.

حاج آقا میرباقری: بله این خوف خودش پنج قسم است یکی خوف است که در آن جا دارد فرمودند خوف مال عاصین است آن حالت نگرانی که در عاصین است در اهل معصیت است اهل معصیت وقتی توجه به خدای متعال پیدا می‌کنند و معاصی خودشان را می‌بینند این‌ها با توجه به این که شدید العقاب است علیم است هیچ چیزی از کرده‌‌های ما از او پنهان نیست هیچ چیز در این عالم گم نمی‌شود «وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ» (زلزال/8) به خوف می‌رسند وقتی توجه می‌کنند به پروردگارشان می‌بینند این پروردگار پروردگاری است که عالم را عبس خلق نکرده کرده‌‌های ما در این عالم گم نمی‌شود هر عملی انجام می‌دهیم خدای متعال آن را به ما برمی‌گرداند حالت خوف در آن‌ها پیدا می‌شود به پشت سر خودشان نگاه می‌کنند مضطرب می‌شوند چون ربوبیت حضرت حق را می‌بینند و کرده‌ی خودشان را در قبال ربوبیت بذری است انداختید این بذر گم نمی‌شود بذر خار هم انداخته باشید وقتی بهار بیاید سبز می‌شود اعمال انسان تبدیل می‌شود به همین موجودات موذی و خطرناک که در روایات دارد در احوالات بعضی است در حالت رضایتشان مشاهده می‌کردند که دارند حشرات موذی از آن‌ها دور می‌شوند این در وجود خود انسان است بذرهایش را انسان در سرزمین وجود خودش انداخته این‌ها سبز می‌شود این یک نوع خوف است انسان وقتی خدای متعال را می‌بیند ربوبیت او را می‌بیند که یک دانه‌ی گندم یا یک دانه‌ی خار در این ربوبیت گم نمی‌شود وقتی می‌آیی می‌بینی شده خارستان خوف برش می‌دارد خوف عاصین است توجه به ربوبیت حضرت حق برای عاصین ایجاد یک خوف می‌کند.

شریعتی: اهل معصیت به خداوند متعال که نگاه می‌کنند.

حاج آقا میرباقری: وقتی به ربوبیت او نگاه می‌کنند خوف در آن‌ها پیدا می‌شود این یک نوع خوف است فرمود اما خشیت مال عالمین است «إِنَّمَا یخْشَی اللّه مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ» (فاطر/28) آن‌هایی که به علم و به ظرافت خلقت می‌رسند ذیل همان آیه «إِنَّمَا یخْشَی اللّه مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ» تامل شود واضح است فرمود و اما وجل مال مخبطین است که خدای متعال وقتی مخبطین را توصیف می‌کند در قرآن می‌فرماید «يُؤْتُونَ مَا آتَوا» (مؤمنون/60) با تمام وجود کار می‌کنند.

شریعتی: چه کسانی هستند؟

حاج آقا میرباقری: آن‌هایی که در حالت انکسار هستند احساس می‌کنند در مقابل حضرت حق هیچ چیزی ندارند به حالت انکسار در مقابل خدای متعال رسیده اند آن عظمت را می‌بینند یعنی هیچ تکیه گاهی دیگر برای خودشان جز حضرت حق ندارند فرمود این‌ها حالت وجل دارند «يُؤْتُونَ مَا آتَوا» همه‌ی تلاششان را می‌کنند هیچ کم نمی‌گذارند ولی «وَجِلَت قُلوبُهُم» (انفال/2) این حالت خوف در این‌ها است این خوف غیر از خوف عاصین است این‌ها از خوبی‌‌های خودشان حالت خشیتی دارند خوفی دارند که می‌شود وجل چرا؟ «أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ» (مؤمنون/60) چون رجوع به پروردگارشان می‌کنند این داشته‌ها را مقابل حضرت حق هیچ چیزی نیست حالتی دست می‌دهد که تعبیر می‌شود به حالت وجل همین طوری هم نیست آدم باید در حالت اخباط قرار بگیرد تا این حالت در او ایجاد شود این هم یک نوع خوف است ولی غیر از خوف عالمین است غیر از خوف عاصین است رهبت مال عابدین است «وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ» (بقره/40) کسی که در مقام عبودیت است حالت رهبت حق در او پیدا می‌شود همه‌ی خوف‌ها می‌شود یک خوف آن هم رهبت است. یک خوفی هم است که مال عارفین است آن دیگر هیبت است یعنی اصلا هیچ کدام از این‌ها نیست وقتی هیبت و جلال الهی در دل او تجلی می‌کند حالا هر تعبیری این تعابیر ممکن است در آن مناقشه باشد احساس هیبت الهی در وجودش حالتی ایجاد می‌کند احساس عظمت الهی درک مقامات جلاله‌ی الهی در او حالتی ایجاد می‌کند به نام هیبت لذا این هیبت همیشه هم است یعنی این طور نیست وقتی در بهشت رفتند این از این‌ها برداشته می‌شود بعضی بزرگان دیده اید این را توضیح داده اند فرموده اند بعضی گفته اند آدم وقتی در بهشت رفت آن جا دیگر خوف از دل می‌رود کنار فقط امید می‌آید بله ممکن است یک مقاماتی از خوف برود آن خوف عاصین حالت خوف از بین می‌رود در بهشت ممکن است این حالت خوف نباشد ولی عارفین ممکن است خوف را داشته باشند ممکن است آدم به آن مقامی برسد در بهشت که این خوف عارفین در دلش باشد خوف عابدین در دلش باشد بنابراین این طور نیست که آدم به یک مقامی برسد که این خوف از دلش برداشته شود مگر این که درک از جلال الهی در دل انسان از بین برود و این خوف همیشه آدم را کمک می‌کند آدم را در یک نقطه‌ی اعتدال نگه می‌دارد انسان نه مغرور می‌شود به رحمت حضرت حق و نه مأیوس لذا در روایات دیده اید این روایت در کافی است از امام باقر علیه السلام در باب خوف و رجا آن جا نقل کرده بزرگان در اربعینیاتشان این عبارت را توضیح داده اند خیلی فوق العاده است راوی حدیث به حضرت عرض کرد در حکمت‌‌های لقمان چه مطالبی وجود دارد حضرت فرمودند حرف‌‌های خیلی عجیب است همه‌ی حکمت هایش عجیب است ‌اَعاجیب ‌در حکمتش است از همه عجیب ترش این است که فرمود یک جوری از خدا بترس خَفِ اللَّهَ ‌که اگر عبادت ثقلین را بردی گویا تو را عذاب می‌کند یعنی این طور نباشد که وقتی عبادت ثقلین را می‌بری در مقابل او احساس کنی دست پر هستی این شاید هنوز تازه مال مقام وجل است مال مخبطین است نه مال عارفین «وَقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ» (مؤمنون/60)‌ احساس می‌کند چیزی که می‌برد. این با حرف و حدیث نیست ما بنشینیم بحث کنیم چطور می‌شود؟ مگر گناه کرده؟ آدم به مقام مخبطین باید برسد این حالت در او پیدا می‌شود ما هم که در آن مقام نیستیم فقط سوال‌‌های بی معنا می‌کنیم احساس قرب حالاتی در انسان است آن حالات هم نورانی است و از آن طرف هم فرمود یک جوری به خدای متعال امیدوار باش که اگر همه‌ی گناه جن و انس را هم بردی او تو را می‌بخشد یعنی درکت از رحمت خدا این قدر وسیع باشد که احساس نکند حالا کرده‌‌های ما خیلی آن جا مثلا اخلالی ایجاد می‌کند.

شریعتی: این تعادل همیشه باشد.

حاج آقا میرباقری: بله در ابوحمزه خوانده اید حضرت به ما یاد داده اند وَ مَا خَطَرِی هَبْنِی بِفَضْلِکَ به من ببخش کرده هایم چون همه‌ی من و گناهان من در دستگاه تو گناه من بزرگ است اما در دستگاه با عظمت تو در مقابل رحمت تو مغفرت تو هیچ چیز به حساب نمی‌آید این که می‌گویند مایوس از رحمت خدا شدن جزء اعظم گناهان است نکته اش همین است کانه گناه خودمان را بزرگ تر از بخشش خدا می‌بینیم این غفلت از مقامات الهی است این به توحید ما خدجه وارد می‌کند حضرت فرمودند این طوری باشید بعد فرمودند در دل مومن دو نور است مثل دو کفه‌ی ترازو اگر وزن بکنید هیچ کدام بر دیگری ترجیح ندارد خوف و رجا هر دو نور هستند هیچ کدام تاریکی نیست هر دو آن‌ها را به سمت خدا هدایت می‌کنند این حالت خوف راهبر ماست به سوی خدای متعال این که انسان درک از جلال الهی داشته باشد و طبیعتا در مقابل آن جلال احساس هیبت بکند طبیعتا درک از جمال الهی هم دارد در مقابل آن جمال هم احساس رجا و محبت می‌کند و این همیشه است.

شریعتی: این خوف به تنهایی باعث می‌شود که جنة ماوای ما باشد بهشت جایگاه ما باشد یا این که این خوف خودش ثمره‌ای دارد بر اساس آن ثمره

حاج آقا میرباقری: پیداست یعنی انسان را به یک پناهگاهی تکیه می‌دهد «وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ» (نازعات/40) آدم خائف دنبال پناه گاه می‌گردد آدم سرکش و غافل دنبال کار خودش است اما آدمی که به مقام خوف رب می‌رسد در این عالم یک بار به خوف از عالم می‌رسد به طبیعت می‌رسد این خوف هیچ پناه گاهی برای انسان ایجاد نمی‌کند پناه گاهش می‌شود هنر آن فلسفه‌ی نهیلیستی پناه گاهش هم هنر مادی است هنر مدرن است برای پناه ایجاد کردن هنر تولید کردند اما اگر انسان از رب خودش خائف شد این خوف رب انسان را به پناه گاه می‌رساند این است که خوب است و نور است آدم وقتی می‌داند که از چه چیز رب خوف در او پیدا می‌شود یا از جلالش یا از این که من کرده‌‌های خودم را در مقابل خواسته‌ی خودم قرار می‌دهم می‌بینم آن چیزی که من می‌خواهم با این اعمال قابل مقایسه نیست خدا رحمت کند استاد عظیمی می‌فرمود مثل آن کسی که پول هایش را ریخته در قلک جمع کرده نگاه می‌کند می‌بیند با این‌ها که چاه نفت نمی‌شود بخری آن چیزی که ما می‌خواهیم خداست و کرده‌‌های ما به اندازه‌ی خودمان است این وجلی که در مخبطین پیدا می‌شود آن‌هایی که در حالت انکسار محض هستند هیچ چیزی هیچ ادعایی ندارند این وجلی که پیدا می‌شود این پناه گاه ایجاد می‌کند آدم رو به خدا می‌آورد فَارٌّ مِنْ سَخَطِكَ إِلَى رِضَاكَ هَارِبٌ مِنْكَ إِلَيْكَ (مفاتیح الجنان، مناجات الراغبین) وقتی انسان قهر خدا را دید دنبال پناه گاه می‌گردد کسی که رب را می‌بیند قهرش را دید به رحمتش ارجاع می‌دهد.

شریعتی: همین پناه خوب است؟ یا این که باید عمل بکنیم؟

حاج آقا میرباقری: اصلا پناه یعنی عمل. یعنی پناه بردن به حرف که نیست همه‌ی وجودش می‌شود دنبال پناهگاه می‌گردد همه‌ی زندگی اش پناه بردن است پس خوف رب خوف از مقام رب این طور نیست که آدم را رها کند وسط میدان خوف خود این خوف آدم را هدایت می‌کند به سوی جمال الهی خوف از جلال باشد به جمال خوف از معاصی باشد به مغفرت.

شریعتی: خودش یک مسیر است.

حاج آقا میرباقری: هر نوع خوفی که از خدای متعال از مقام رب در ما پیدا می‌شود ما را به یک مقامی از مقامات رب ارجاع می‌دهد لذا پناهگاه برای ما درست می‌کند آن پناه گاه را وقتی می‌بینیم می‌بیند جنت است کسی که ترسیده حتی آن‌هایی که در مقام محبت هستند محبین عارفین این‌ها خیلی وقت‌ها گفته اند لذا در یک تقسیم بندی بعضی از بزرگان گفته اند گاهی خوف از عقوبت است گاهی از عتاب است گاهی از حجاب است «کَلاّ إِنَّهُم‌ عَن‌ رَبِّهِم‌ یَومَئِذٍ لَمَحجُوبُون‌َ» (مطففین/15) او که مشتاق است نگران است الی الابد در حجاب بماند در قیامت هم حجاب‌ها برقرار باشد کسی که به مقام اشتیاق رسیده می‌ترسد گناهش او را دور کند به او بگویند دیگر از ساحت قرب بروید بیرون بروید در بهشت مشغول باشید کسی که این طوری زندگی می‌کند چقدر برای آن‌ها سخت است فرض کنید حضرت به یادم نیست سعید بن عبدالله روز عاشورا وقتی گفت وفا کردم تیرها را خورد و روی زمین افتاد مقابل حضرت حضرت نماز را خواندند آمدند بالای سر گفت أوفیت یا ابن رسول الله؟حضرت فرمودند اَنْتَ اَمامی فِی الْجَنَّةِ (بحارالانوار، ج 45، ص 22) جای تو در بهشت بین من و تو حجاب نیست حالا به این آدم بگویند تو در بهشت هستی خیلی هم جایت خوب است ولی از امام حسین خبری نیست در همین عشق‌‌های مجازی کسی که عشق مجازی دارد یک باغ در اختیارش بگذارند باغ وسیع بوستان ببرند در همه‌ی جنگل‌‌های عالم بچرخانند این ناراحت است احساسش این است کسی که به مقام محبت رسید قرب الهی را می‌خواهد بنابراین او هم خائف است این خوف او را پناه می‌دهد به سوی قرب الهی جمال الهی کسی که در مقام هیبت است این هیبت او را رها نمی‌کند وقتی در دلش آمد او را حرکت می‌دهد به سمت مشاهده‌ی جمال آن وقت به امنیت می‌رسد به آرامش می‌رسد پس خوف از رب پناه گاه برای انسان درست می‌کند همین طور که فرمودید خود خوف ارجاع می‌دهد انسان را آن ارجاع می‌شود جنه «وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ» (نازعات/40) ‌نتیجه‌ی خوف رب نیست «وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى» (نازعات/41) آدمی که از رب خودش می‌ترسد در هر مقامی از خوف نفس خودش را از هوا نهی می‌کند امیر بر نفسش می‌شود خوف از عقوبت داشته باشد یک جور نهی نفس از هوا می‌کند خوف از حجاب داشته باشد یک جور دیگر در هر مقامی که باشد آن وقت این پناهگاهی که در اثر خوف برایش درست می‌شود این جنت است همان طور که خوف مقام خوف از مقامات رب متفاوت است جناتشان هم متفاوت است کسی که از جهنم می‌ترسد به بهشت پناه ببرد کسی که از حجاب می‌ترسد به قرب الهی پناه می‌برد و جمال الهی حالا با معانی که بزرگان کرده اند که هیچ معنای تشبیه و تجسیم در آن پیدا نشده خدای متعال العیاذ بالله جسم نیست که ما قرب جسمانی به او پیدا کنیم ولی علی‌ای حال قربی است رفع حجابی است این‌ها صریح آیات و روایات ماست مقامات است پس انسان‌ها در قیامت که ِمی آیند آن حادثه‌ی عظیم که واقع می‌شود انسان‌ها متذکر همه‌ی سعی خودشان می‌شوند این سعی دو نوع است یک عده‌ای طغیان کرده اند سعی شان در مسیر طغیان بوده طبیعتا دم دست را گرفته اند دنیا را گرفته اند همین دنیایی که به او پناه برده اند این پناه گاه می‌شود جهنمشان منتهی عرض کردم اگر آدم دار دنیا را خوب معنا کند دار دنیا عالم طبیعت نیست موحدین هم در این عالم طبیعت به بهشت می‌رسند عاصین هم در همین عالم طبیعت جهنمی می‌شوند دو محیط ولایت است که در این عالم است کسی که طغیان می‌کند امامش می‌شوند اولیای طاغوت «وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ» (بقره/257) ‌چون طغیان کرده اولیای طاغوت چه کار می‌کنند؟ «يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ» از نور به ظلمات می‌برند «أُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ» می‌برند در جهنم. از خودشان هم صحبت آتش هستند هم صحبت آتش اند هم صحبتی با اولیاء طاغوت اصحاب آن‌ها شدن آدم را اصحاب النار می‌کند پس آن‌هایی که طغیان می‌کنند ائمه شان می‌شوند اولیاء طاغوت پایانشان کجاست؟ «مَأْوَاهُمُ النَّارُ» (یونس/8)

شریعتی: پس این دنیا منظور عالم طبیعت نیست بلکه محیطی است که ما انتخابش می‌کنیم.

حاج آقا میرباقری: بله در همین عالم طبیعت دو حالت انتخاب دارد در همین عالم انسان عالم آخرت را انتخاب می‌کند و از همین دنیا سیر شروع می‌شود آن‌هایی که در صراط مستقیم می‌روند به تعبیر روایت از همین دنیا می‌روند اگر صراط وجود مقدس امام است، اگر صراط مستقیم از همین دنیا شروع می‌شود در همین دنیا می‌روند در وادی بهشت البته یک ورودی در آن بهشت آخرت دارد آن هم در جای خودش محفوظ است معاد این‌ها نه معاد جسمانی را باید انکار کرد این مقامات عرفانی هیچ منافاتی با آن معاد جسمانی ندارد در آن عالم سر جای خودش محفوظ است ولی همین جا جنتشان شروع می‌شود آن‌ها هم از همین جا نارشان شروع می‌شود پس بنابراین «وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ» با هر کدام از این انواع خوف «وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى» و خودشان را از هوای نفس باز می‌دارند کسی که خوف رب در دلش آمد دیگر اسیر نفس نیست نفس از جنود شیطان است از جنود اولیا طاغوت است آن‌هایی که طغیان می‌کنند نفسشان بر آن‌ها مسلط می‌شود و طبیعتا نفس آن‌ها را به وادی ولایت شیطان و دار دنیا و این امور می‌برد به همان جا قانع می‌شوند از آن راضی می‌شوند دنیا را داشته باشند خوش هستند کسی که طغیان بر خدا می‌کند نتیجه اش می‌شود می‌رود در ولایت اولیا طاغوت به همین چیزها راضی می‌شود به شجره‌ی زقوم راضی می‌شود از شجره‌ی طوبی محروم می‌شود از همین جا زقوم می‌خورد حرام و حلال از همین دنیا کسی که حلال می‌خورد از دست امیرالمومنین می‌خورد کسی که حرام می‌خورد از دست شیطان می‌خورد در همین دنیاست در آن عالم هم می‌شود شجره‌ی زقوم و شجره‌ی طوبی بنابراین آن‌هایی که منع نفس از هوا می‌کنند کسانی هستند که خوف مقام رب در آن‌ها می‌شود و الا آدمی که به مقام خوف رب نرسیده نهی نفس از هوا نمی‌کند درجات خوف درجات نهی می‌آورد آن‌هایی که در مقام محبت اند از خلاف محبت نفس خودشان را دور می‌دارند نهیب می‌دهند به خودشان که خلاف محبت او نکنم اصلا بهشت برایش حل شده است او در مقام رضوان است نهی که می‌کند نهی از چیزی است که مانع رسیدن به مقام رضوان است پایین تری‌ها از مراتب پایین تر هوا نهی می‌کنند خودشان را ولی بالاخره نجات پیدا می‌کنند این خوف انسان را پناه می‌دهد به رب حالا هر نوع خوفی یک پناه گاهی بر انسان درست می‌کند ارجاع می‌دهد به یکی از مقامات رب و طبیعتا این پناه می‌شود جنت «فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى».

شریعتی: خیلی خوب خیلی راه نرفته دارم حداقل خود من فکر می‌کنم این مقاماتی که شما می‌گویید احساس می‌کنیم خیلی عقب هستیم.

حاج آقا میرباقری: استغفرالله شما که وضعتان خوب است ما که عقب هستیم.

شریعتی: خیلی پیچیده که نیست.

حاج آقا میرباقری: نه پیچیده نیست خیلی واضح است این‌ها واضحات قرآن است.

شریعتی: رسیدن به آن مقامات.

حاج آقا میرباقری: نه فقط یک چیز می‌خواهد حرف گوش کردن می‌خواهد که این هم توان ماست یعنی چیزی بیش از وسع ما از ما نمی‌خواهند «لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا» (بقره/286) اگر به ما گفتند به مقام قرب و لقا دل بدوزید این وسع ماست این وسع را به ما داده اند البته با وجود پیغمبر اگر این پیامبر این اهل بیت نبودند نه این باب بسته بود ولی وقتی این پیامبر این معلم آمده این مربی آمده این شفیع آمده شفیعی که اخلاقش «أَدَّبَ نَبِيَّهُ عَلَى مَحَبَّتِهِ» (بحارالانوار، ج 17، ص 13) لسانش لسان محبت است و از همه چیزش می‌گذرد که ما را برساند شفیع است بلا می‌کشد که ما برسیم با وجود این نبی اکرم و با وجود آن ظرفیتی که در ما هست هر کسی به عالی ترین مقامات نرسد خاسر است این است که یوم الحسرت است «إِذ قُضِيَ الأَمرُ» (مریم/39) وقتی کار تمام می‌شود همه حسرت می‌خورند حتی خوب‌ها هم به یک معنا البته بعد خدا حسرت را از آن‌ها برمی‌دارد ولی به آرامش می‌رسند ولی یوم الحسرت است چون هر کسی کار کرده آن‌هایی که کار کردند احساس می‌کنند کم کار کردند آن‌هایی که کار نکردند احساس می‌کنند باید کار می‌کردند

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group