موضوع برنامه: ذکر
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين میرباقری
تاريخ پخش: 94/01/29
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
بنویس که هر چه نامه دادم نرسید * * * بنویس که یک نفر به دادم نرسید
بنویس قرار من و او هفتهی بعد * * * این جمله که هر چه ایستادم نرسید
شریعتی: اللهم عجل لولیک الفرج سلام میگویم به همهی شما آرزو میکنم در هر کجا که هستید تن و جانتان بهار و بهاری باشد. خیلی خوشحالیم در آغازین روز هفته باز هم با سمت خدای دیگر مهمان خانههای نورانی شما هستیم. سلام علیکم و رحمة الله حاج آقای میرباقری خیلی خوش آمدید
حاج آقا میرباقری: علیکم السلام و رحمة الله خدمت شما و بینندگان و همکاران عرض ادب و سلام و احترام دارم
شریعتی: سلامت باشید خوشحالیم خدمت شما هستیم. در هفتههای گذشته بحثی را با حاج آقای میرباقری در ذیل یکی از سورههای قرآن کریم مطرح کردیم در باب ذکر سوالاتی هم دوستان برای ما فرستادند این که اساسا چگونه میشود مدام به یاد خدای متعال بود یک تعبیری شما داشتید انسان در وادی ذکر باشد و این ذکر ذکر مدام باشد برای او در تمام لحظات زندگی و هر کاری که میکند. خاطرم است که پرسیدم شاید کار سخت و پیچیدهای باشد یک راهکار عملی شما ارائه بدهید ما خدمت شما هستیم و این بحث را خواهیم شنید.
حاج آقا میرباقری: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنة علی اعدائهم اجمعین اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیاً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً حتی تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فیها طویلاً و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خیره ما ننال به سعة من رحمتک و فوز عن عندک همان طور که فرمودید بحث ما در باب آیات معاد بود به یک نکتهای رسیدیم در آیهی آخر سورهی نازعات بود که وقتی منکرین معاد از زمان قیامت سوال میکنند خدای متعال پاسخ را یک جور دیگری میدهد میفرماید «كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَهَا لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا عَشِيَّةً أَوْ ضُحَاهَا» (نازعات/46) گویا آنها وقتی قیامت را میبینند و برانگیخته میشوند همهی درنگی که در عالم برزخ داشتند یک شب یا روز بوده روز همان شب قرآن اشاره میکند به این که این زمان معین کردن فایده ندارد چون ممکن است نوع درک زمان در عالم برزخ با این جا متفاوت باشد و علل دیگری هم دارد فایدهای ندارد این جواب آن چیزی که مهم است قرب قیامت به ما است همهی درنگ ما به اندازهی یک خواب شبانه و روزانه است به همین اندازه مرگ ما با قیامت ما فاصله دارد بر همین اساس عرض کردم از نظر قرآن معاد یک حقیقتی است که کاملا به ما نزدیک است ما در قرب قیامت هستیم کما این که حقایق دیگری هم است که به ما نزدیک هستند اول خود حضرت حق نحن اقرب ورید به ما نزدیک هستند و ما احساس قرب نمیکنیم احساس دوری میکنیم مثل ظهور امام زمان که از نظر قرآن به ما خیلی نزدیک است ولی ما احساس قرب نمیکنیم چه چیز موجب میشود که ما قرب خدای متعال را درک نکنیم خدایی که به ما نزدیک است چه چیز موجب میشود قیامت را درک نکنیم چه چیز موجب میشود قرب ظهور را درک نکنیم خیال کنیم حالا خیلی فاصله است تا آن نقطهی طلوع فجر عالم و صبح امید عالم و طبیعتا خاصیت این دور دیدن قساوت قلب است قلب انسان وقتی حادثهای را دور دید دیگر داد و ستد با آن ندارد به آن تعلق پیدا نمیکند در باب آن نمیتواند تصمیم بگیرد گرایشی پیدا نمیکند قساوت قلب شاید معنی اش همین است یعنی قلب راهش به آن عقل بسته میشود دیگر نمیتواند از آن صحنهها بهره ببرد برای آن صحنهها کار کند وقتی خدا را دور دید نمیتواند برای خدا کار کند وقتی قیامت را دور دید نسیه دید طبیعتا نمیتواند برای نسیه کار کند. اگر ظهور را دور دید نمیتواند خودش را برای آن دوران بسازد قرآن به ما توصیه میکند یک جوری مواظب باشید که به طول امل مبتلا نشوید زمانها برای شما طولانی نشود این زمانها طولانی نیست آن وقت به قساوت قلب میرسید. یک بحث کلی داشتیم عرض ما این بود در یک جلسهای عرض کردم ما باید به یک تحول معرفتی برسیم اگر آن تحول معرفتی در ما پیدا شود واقعا قربها را حس میکنیم و اگر پیدا نشد این قربها را حس نمیکنیم به نظر ما میآید که خیلی دور است آن وقت آن مانع و چیزی که جلوی توجه ما را میگیرد و به عکسش آن امری که سرآغاز ورود به آن تحول معرفتی است معرفت ما عوض میشود نگاه ما عوض میشود واقعا این قربها را میفهمیم ظهور و قیامت را نزدیک میبینیم خدای متعال را نزدیک میبینیم اینها چهها هستند؟ این آیهی نورانی را خواندیم که «اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ» (انبیا/1) قیامت نزدیک است حسابشان به آنها نزدیک شده عالم حساب و کتاب از ما دور نیست در این عالمی که خدای متعال حاکم است او حسیب است علیم است حسابگر است حساب به ما خیلی نزدیک است هر فعلی از ما که صادر میشود نزدیک به محاسبه است چرا نمیفهند این قرب را «اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ مُّعْرِضُونَ» (انبیا/1) این غفلت از حساب موجب میشود که قرب را متوجه نمیشوند اعراضشان روی گرداندنشان موجب میشود نسبت به حضرت حق هم همین طور است ما در قرب خدای متعال هستیم وقتی از آیات خدا روی برمیگردانیم خدا دور میشود و أنَّ الرّاحِلَ إلِیكِ قَرِیبُ المَسافَه (دعای ابوحمزه ثمالی) اگر کسی کوچک بکند از خودش هجرت بکند از تعلقات خودش کوچ نشین باشد. استادی داشتیم میفرمود مسافر غیر راحل است مسافر وطنش پشت سرش است میرود تا برگردد تعلقاتش را نمیکند کوچ نشین این طوری نیست وطنی ندارد وطنش پیش رویش است همه بارش همراهش است میرود یک وطن خوب پیدا کند اگر کسی راحل الی الله شد و کوچ کرد به سوی خدای متعال مسیرش نزدیک است وَ أنَّكَ لا تَحْتجِبُ عَنْ خَلْقِكَ (دعای ابوحمزه ثمالی) تو دور نیستی و حجابی نداری همهی حجابها از غفلتهای اینها است إلا أنْ تَحجُبَهُمُ الأعمالُ (دعای ابوحمزه ثمالی) یا آمال ما هستیم با عمل با آرزوی خودمان بین خودمان و خدا فاصله میاندازیم احساس قرب و دوری میکنیم و این دوری عامل اصلی زمین گیر شدن ما است. نقطهی مقابل به عکس قرآن دستور به ذکر میدهد تا انسان بتواند این قربها را درک کند. یک آیهای را در جلسات گذشته تقدیم کردم یکی دو جلسه خدمت شما که خدای متعال وقتی اولوالباب را معرفی میکند که اینها کسانی هستند که عالم برای آنها آیات است «إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِّأُولِي الْأَلْبَابِ» (آل عمران/ 190) اولوالالباب آنهایی که لب انسانیت و حقیقت انسانیت را برخوردارند به وادی ولایت راه پیدا کرده اند همهی عالم برای اینها آیات خداست احساس قرب میکنند اینها چه کسانی هستند؟«الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّـهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ» (آل عمران/ 191) این ذکر مداومشان است که وقتی همراه با فکر میشود؟ «وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» (آل عمران/ 191) این ذکر و یاد با خدا و انس با خدای متعال وقتی گویا در عالم مانوس با خدا هستند گم شدهای دارند دائم دنبال او هستند میخواهند هر چه بیشتر به او نزدیک شوند آن وقت همهی عالم با او هم داستان میشود
شریعتی: ریشهی این نوع نگاه و دائم الذکر بودنشان دوری از غفلتشان به خاطر معرفتشان است یا آن معرفت هم خودش ریشه در چیز دیگری دارد
حاج آقا میرباقری: خود توجه آرام آرام مبدأ معرفت میشود البته اینها با هم داد و ستد دارند ولی خود توجه و ذکر و حضور و انس با خدای متعال موجب میشود که آدم کم کم هم به معرفت برسد هم به قرب برسد اینها دو خصوصیت در این آیه است «وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا» (آل عمران/ 191) هم در آسمان و زمین حکمت خدا را میبینند خدایا اینها را تو باطل نیافریدی هم بلافاصله قیامت را میفهمند «قِنَا عَذَابَ النَّارِ» (آل عمران/ 191) پس آدمی که اهل ذکر مدام است نگاه به آسمان میکند به یاد قیامت میافتد قرب قیامت را حس میکند. ما باید وارد فضای ذکر شویم. حالا این را توضیح میدهد. در مورد عصر ظهور هم این آیه را میخوانم این واضح است در مورد ظهور امام زمان است البته خود سورهی حدید را که این آیه در آن است کسی دقت کند آیات فراوانش مربوط به اهل بیت و ارتباط با اهل بیت است خیلی سورهی عجیبی است سورهی حدید هم سورهی توحید است هم سورهی توجه به امام علیه السلام است حالا آیات با روایاتش مطالعه شود. یکی از آیاتی که دارد این است میفرماید «أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا» (حدید/16) هنگامش نرسیده که مومنین «أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّـهِ» (حدید/16) قلب شان برای ذکر خدا خاشع شود یا به ذکر خدا خاشع شود این خشوع ذکر «وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ» (حدید/16) و آن حقی که نازل شده ذکر شاید مقصود این جا قرآن است و امام. در روایات ببینید. با توجه به قرآن آیات قرآن نور قرآن به خشوع در ذکر برسند آن وقت «وَلَا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ» من قبل آن گاه مثل پیشینیانی که به آنها کتاب داده شده بود اهل کتاب بودند آنها هم کتاب داشتند اگر قرآن به شما دادیم این ذکر در اختیار شما است باید با این ذکر به خشوع ذکر برسید از این ذکر بهره مند شوید مثل آن پیشینیان نشود به آنها هم کتاب داده بودیم «فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ» (حدید/16) فرصتها برایشان طولانی شد چون به این ذکر نرسیدند به ذکر خودشان نرسیدند استفاده نکردند فرصتها طولانی شد آن وقت «فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ» (حدید/16) به قساوت قلب رسیدند و بعد به فسق رسیدند «وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ» (حدید/16) اگر انسان به ذکر نرسد به آن فرصت به آن آیندههایی که هست حقایقی که به ما نزدیک است نتواند از طریق ذکر و خشوع ذکر قربش را احساس بکند به فسق میرسد به قساوت قلب میرسد آدم چیزی را که دور میبیند ارتباط قلب با آن دور میشود. اگر احساس کنیم یک زلزلهای همین فردا میخواهد بیاید بلافاصله میترسیم شروع میکنیم اقدام کردن اما بگویند پنجاه سال دیگر میخواهد زلزلهای بیاید نه دل ما تکان نمیخورد اقدامی نمیکنیم برای این که خودمان را مهیا کنیم میفرماید مثل آنها نباشید اگر به طول امل مبتلا شدید و فرصتها برای شما طولانی جلوه کرد به قساوت قلب میرسید بعد هم به فسق میرسید بعد میفرماید «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا» (حدید/17) بعد موت این آیهای که گفتیم مکرر در مورد ظهور است بدانید که خدای متعال زمین را بعد از موتش زنده میکند. «قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» (حدید/ 17) آیات را گفتیم شما هستید و این آیات تعقل کنید بفهمید خدا چه میخواهد بفرماید به ما خطاب میکند این جا روایات متعددی ذیل این آیه داریم. خدای متعال کثیرا در قرآن میفرماید باران میبارد «إِلَىٰ آثَارِ رَحْمَتِ اللَّـهِ كَيْفَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا» (روم، 50) آثار رحمت خدا زمین را زنده میکند این جا فرمودند مراد از این که خدای متعال زمین را زنده میکند با قطرات باران نیست روایات متعددی دارد با عدل امام است. امام وقتی عدلش محقق میشود عدل امام محیی است این را مکرر عرض کردیم عدل از فروع امام است چیزی در عرض امام نیست چیزی نیست که یک عدلی بیرون است امام یک چیز دیگری است امام عدالت را که به پا میکنند عدل خود امام محقق میشود شأنی از شئون امام است وقتی در عالم جاری میشود از جمله در عالم انسانی یک موقع عرض کردم حضرت امام میفرمودند وقتی حضرت میآیند عدالت برقرار میشود اولین عدالت در باطن خود ما است هیچ کدام از ما در نقطهی عدل نیستیم الا انسانهای استثنایی ما بقی در نقطهی عدل نیستیم یک نوع عدول از عدل در وجود ما است اما وقتی ظهور پیدا میکنند از جمله جاهایی که ظهور پیدا میکنند در وجود ماست ما خودمان به نقطهی عدل میرسیم انسانهای عادلی میشویم به توحید میرسیم پس حیات ارض فرمود با ظهور عدل امام است با ظهور خود امام است که وقتی عدل امام در عالم محقق میشود کلمهی ایمان محقق میشود همه زنده میشوند فرمود موت زمین موت اهلش است الکافِرُ کَالمَیِّت حضرت میآیند عالم زنده میشود پس این آیه در مورد چیست؟ در مورد ظهور است میفرماید بلافاصله بعد این آیه که میفرماید با قرآن به خشوع ذکر برسید تا فرصتها برای شما طولانی نشود به قساوت نرسید بتوانید از آیندهها استفاده کنید اشاره به ظهور میکند «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا» (حدید/17)اگر کسی به خشوع ذکر برسد با قرآن سیر بکند ظهور برایش نزدیک میشود قیامت هم همین طور است حضرت حق هم همین طور است اینها با ذکر نزدیک میشوند حالا این ذکری که ما باید داشته باشیم چیست؟ در قرآن دستورات مکرری به ذکر داده شده بحث ما بحث ذکر نیست فقط در حدی که این بحث را من تقدیم کنم اشاره میکنم گاهی اوقات دستور به ذکر خاص میدهد گاهی به طور کلی میفرماید «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ» (بقره/152) شما یاد من باشید من هم شما را یاد میکنم گاهی دستور به ذکر خاص میدهد چندین جای قرآن دستور به ذکر خاص داده «وَاذْكُر رَّبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ» (اعراف/205) آنهایی که دنبال ذکر میگردند قرآن دستور ذکر داده یاد رب کن در درون خودت بدون سر و صدا واذکر ربک تضرعا با حالت تضرع و استکانت و احساس فقر و احساس اضطرار به خدای متعال رب خودت را در درون خودت یاد کن.
شریعتی: این ذکر توجه است.
حاج آقا میرباقری: بله توجه باطنی است «وَاذْكُر رَّبَّكَ فِي نَفْسِكَ» توجه در درون آن هم ذکر رب نه ذکر الله و رحمن. رب مان را یاد بکنیم به حالت تضرع و بدون سر و صدا و «وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ» هر صبح و شام «وَلَا تَكُن مِّنَ الْغَافِلِينَ» غفلت از این ذکر نکنید در آیهی بعد هم آثارش را میگوید «إِنَّ الَّذِينَ عِندَ رَبِّكَ» این ذکر مدام اگر انسان هر صبح و شام در باطن خودش با تضرع خدا را یاد کرد نتیجه اش چیست؟ «إِنَّ الَّذِينَ عِندَ رَبِّكَ» حجاب بین خدا و انسان برداشته میشود انسان در قرب خدا قرار میگیرد خدا که به ما نزدیک است این که در قیامت یک عدهای «عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍ» (قمر/55) اند شهدا «عِندَ رَبِّهِمْ» (آل عمران/169) اند خدا که همیشه عالم در محضر خدا بوده ما در محضر خدا نبودیم حضور را درک نمیکردیم این ذکر اگر ادامه پیدا کرد تعبیری لطیفی دارند ذکر ذکر کامل هم نیست «يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ» (نور/36) صبحگاهان و شامگاهان اگر این ذکر رفت به حالت تضرع پنهانی بدون سر و صدا آدم هر کجا هست میتواند در دلش با خدا باشد این را ادامه بدهید مقام عند رب پیدا میکند سه رب دارد «إِنَّ الَّذِينَ عِندَ رَبِّكَ لَا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ» (اعراف/206) به مقام خشوع میرسند استکبار از آنها دور میشود خشوع در عبادت پیدا میکنند «وَيُسَبِّحُونَهُ» (اعراف/206) تسبیح رب میرسند عالم را زیبا میبینند نه این که عالم زیبا نیست ما وقتی از پایین به عالم نگاه میکنیم از افق نگاه خودمان زشت میبینیم مثل طفلی که میرود در مدرسه خیال میکند برای بازی دعوتش کردند سر کلاس به همه اشکال میگیرد در حالی که اگر از موضع معلم نگاه کند همه چیز کلاس سر جای خودش است «وَيُسَبِّحُونَهُ وَلَهُ يَسْجُدُونَ» (اعراف/206) استمرار در سجود و قرب حاصل همین ذکر است پس ذکر یک نوع حضور و قرب به خدای متعال میآورد در قرآن هم دستور ذکر خاص داده شده یک جاهایی یک آیهی لطیفی در قرآن است دستور ذکر بی حد میدهد تعبیر این است «اذْكُرُوا اللَّـهَ ذِكْرًا كَثِيرًا» (احزاب/41) الله تبارک و تعالی را یاد بکنید به ذکر کثیر. منتها این ذکر کثیر را روایت در کافی است امام صادق علیه السلام فرمودند خداوند متعال برای تکالیف حد قرار داده حج یک بار است روزه سالی سی روز است ولی برای ذکر حد قرار نداده نفرموده روزی یک بار روزی یک ساعت به کم هم راضی نشده فرموده «اذْكُرُوا اللَّـهَ ذِكْرًا كَثِيرًا» این روایت را به این آیه ضمیمه کنیم معنی ذکر کثیر یعنی ذکر بی حد خدای متعال حد نگذاشته. بی حد خدا را یاد کنید «وَتُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا» (فتح/9)هر صبح و شام خدای متعال را تسبیح کنید نتیجه اش چه است؟ «هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ» (احزاب/43) نتیجهی این ذکر کثیر صلوات خدای متعال بر ما و نتیجهی صلوات خدا و ملائکه این است که ما از وادی ظلمات به سمت نور میرویم «اللَّـهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ» (بقره/257)آنهایی که اهل ذکر کثیر هستند خدای متعال ولایت آنها را به عهده میگیرد آنها را از وادی ظلمات به سمت وادی نور بیرون میبرد این ذکر کثیر چیست؟ ذکر کثیر این است که از یک جایی شروع میشود که انسان از همین ذکر زبانی شروع میکند این اذکاری که است مهم ترینش نماز است «أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي» (طه/14) قرآن ذکر خداست تلاوت قرآن انسان میکند لذا حضرت ذیل همان روایتی که خواندم که فرمودند خدای متعال دستور به ذکر کثیر داده ذیل همان فرمودند که پدر بزرگوار من امام باقر ما را بیدار نگه میداشت میفرمود بین الطلوعین مشغول تلاوت قرآن باشید هر کسی هم بلد نبود قرآن بخواند میفرمود ذکر بگویید بعد حضرت میفرمایند خانهای که در آن قرآن خوانده میشود برای ملائکه نورانی میشود ستارهی عالم ملکوت میشود ملائکه در آن نازل میشوند شیاطین میروند برکات نازل میشود یکی از راههای ذکر کثیر کثرت انس با قرآن است قرآن ذکر الله است «قَدْ أَنزَلَ اللَّـهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا» (طلاق/10) این ذکر خیلی جاها به قرآن تفسیر شده به وجود مقدس نبی اکرم هم تفسیر شده. ذکر در خود قرآن «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ» (نحل/43) هم به نبی اکرم تفسیر شده یعنی اهل بیت نبی اکرم هم به قرآن یعنی اهل قرآن که ائمه هستند. یکی از ذکر قرآن است. پس از نماز قرآن اذکار واردهای که میدانید مثلا از اذکاری که خیلی رویش تاکید شده است لا اله الا الله فرمود اگر روزی صد مرتبه این ذکر را بگوید هیچ کسی در ثواب به او نمیرسد الا این که بیشتر گفته باشد ذکر مبارک صلوات است با همهی فضائلی که برای آن نقل شده که من پایم را در کفش آقای فرحزاد نکنم. روایت فراوانی است که ذکر شده پس از این اذکار تسبیحات اربعه است این قدر آثار برای این تسبیحات اربعه سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر سی مرتبه صبح سی مرتبه شب سی مرتبه بعد از هر نماز واجب خیلی آثار برایش ذکر شده اذکاری که گفته شده یکی این اذکار است که ما باید این اذکار را بگوییم آرام آرام ذکری را که میگوییم بفهمیم بعد به قلب خودمان هم القا کنیم کم کم نور اذکار به قلب ما برسد قلب ما قلب ذاکر میشود.
شریعتی: این اذکار و تلاوت قرآن نماز اینها همه باز مقدمه است برای رسیدن به مقامی که شما دارید در موردش صحبت میکنید.
حاج آقا میرباقری: بله اینها مقدمات است از این جا شروع کنیم آرام آرام برسیم به مقامی که قلب ما قلب ذاکر شود این را شما ادامه دهید تا کم کم آدم میشود به حالتی که همهی بیداری اش میشود ذکر همهی قوای ما یک ذکری دارند گوش ذکر دارد زبان ذکر دارد چشم ذکر دارد قلب ذکر دارد دست ذکر دارد همهی قوا باید به ذکر برسند همهی قوای ما باید ذاکر بشوند و همهی لحظات ما بشود ذکر کم کم ذکر معنی اش توسعه پیدا میکند انسانی که توجه به خدای متعال میکند خدمت به یک مومنی میکند این ذکر است اطاعت امر خدا ذکر خداست ذکر قلب ذکر زبان ذکر اعضا و جوارح تلاش میکند مال حلال به دست میآورد در راه خدا برای خدا خرج میکند تلاش میکند مال حلال به دست بیاورد زندگی اش را اداره بکند اینها همه اش ذکر است.
شریعتی: یعنی اگر در مسیر بندگی و اطاعت خدا باشیم ذکر است.
حاج آقا میرباقری: بله همهی طاعات ذکر اند هر فعلی که انسان انجام میدهد این فعل اگر در مسیر بندگی خدا بود نور ذکر دارد به خلاف معاصی در معاصی ذکر الله نیست کما این که ایمان هم همین طور است در باب ایمان دیده اید فرمود ایمان اصل موطنش قلب انسان است نوری است که در قلب مومن ظهور پیدا میکند ولی ایمان مبثوث بر اعضا و جوارح است یعنی منتشر میشود در اعضا و جوارح انسان. مومن چشمش مومن است قلبش گوشش زبانش دست و پایش مومن است اعمالی که انجام میدهد اگر ذیل ایمانش باشد دستور خدا باشد عملش پر از نور ایمان است. الْمُؤْمِنُ یتَقَلَّبُ فِی خَمْسَةٍ مِنَ النُّورِ مَدْخَلُهُ نُورٌ وَ مَخْرَجُهُ نُورٌ وَ عِلْمُهُ نُورٌ وَ کلَامُهُ نُورٌ (الخصال، جلد 1، صفحه 277) علمش نور است حرف زدنش نور است پس نور ایمان از قلبس ساطع میشود اما چراغی است که اعضا و جوارح انسان قوای باطنی انسان همه را پر میکند بعد آرام آرام در عمل انسان میآید اگر انسان عمل مومنانه کرد خوابش هم ذکر است آیه را خواندم «كَانُوا قَلِيلًا مِّنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ» (ذاریات/17) میخوابند ولی چون مومنانه میخوابند خوابشان هم ذکر است خوابشان هم بیداری است موتشان هم میشود ذکر. پس ذکر قلبی وقتی منتشر شد همهی قوای انسان میشود ذکر. همین طوری که در روایات دارد مومن اگر معصیت بکند در آن حال معصیت ایمانش از او فاصله میگیرد روایت داریم در باب روح الایمان «أَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ» (مجادله/22) فرمود در مومن یک روح ایمان است خدا مومن را با این روح تقویت میکند بعضی روایت ترجمه اش کرده به ملک ملائکهای که به ما هستند کمک کار ما هستند این آیه را خواندیم ملائکه موقع موت به اولیا خدا این طور خطاب میکنند «إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّـهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ» (فصلت/30) میگویند ما در دنیا ملائکه به مومن میگویند ما در دنیا دوست شما بودیم با شما بودیم در تفسیر علی بن ابراهیم است حضرت فرمودند یعنی کُنّا نحذَرَکَ عَنِ الشَّیاطِینِ (تفسیر علی بن ابراهیم) ما با شما بودیم شیاطین را از شما دور میکردیم شاید روح الایمان همین است آن ملائکهای که با انسان هستند موید انسان هستند فرمود این روح ایمان اگر کسی قصد گناه کرد در حال گناه آن روح الایمان از او فاصله میگیرد به تعبیر دیگر در این گناهش روح ایمان نیست و ظلمانی است همان جایی است که حضرت فرمود اگر کسی مومن بود گناه کرد بگویید فاسق العمل است خودش خوب است اما عملش فسق است این عمل خروج از دایرهی ایمان است ولی اگر به لوازم ایمان ملتزم بود میخورد میخوابد تجارت میکند کمک به مومن میکند دستگیری میکند همهی کارهایش میشود پر از نور ایمان.
شریعتی: اگر در آن محیط نور بود همهی کارهایش.
حاج آقا میرباقری: بله اگر عمل متناسب با ایمان بود برخواسته از ایمان بود نور ایمان در عمل هم جاری میشود یعنی این طور نیست بگوید خوردن ایمان نیست چرا این خوردن پر از ایمان است. این طور نیست که فقط قلب انسان نورانی شود چشم انسان هم نورانی میشود گوش انسان هم نورانی میشود ایمان منتشر بر جوارح انسان میشود حتی منتشر در عمل انسان میشود یعنی نور ایمان جاری میشود کما این که نیت شما در عمل شما است شما که نمیتوانید بگویید ارادهی من در عملم نیست. نیت قبلی شما در عمل شما است عمل شما رنگ نیت شما را دارد لذا اگر عمل متناسب با ایمان بود همهی اعمال ما میشود نورانی به نور ایمان به عکس اگر عمل متناسب با نور ایمان نبود آن عمل ظلمانی است همان طور که ایمان منتشر میشود ذکر هم همین طور است انسان اگر توجه داشت آرام آرام همهی وجودش میشود ذکر و این ذکر منتشر میشود به همهی اعضا و جوارحش کم کم همهی زندگی اش میشود ذکر. اقدامش میشود ذکر ترکش هم میشود ذکر این میشود معنی دوام ذکر. همهی قوایش و همهی افعالش ذکر هستند این در روایت است حضرت فرمود نکتهی لطیفی است حضرت فرمودند یکی از عباداتی که امت من کم موفق میشوند و خیلی دشوار است دوام ذکر است حضرت فرمودند مقصودم از دوام فقط اذکار زبانی نیست ترک معصیت است که انسان کف نفسش برای خدا باشد این ذکر است دو چیز که بیشتر نداریم یا اقدام میکنیم یا کف نفس میکنیم یک جایی خودداری میکنیم صبر میکنیم حلم به خرج میکنیم یک جایی اقدام میکنیم اگر کسی اقدامش و کف نفسش برای خدا بود میشود ذکر. ترک هم میشود ذکر چون کف نفس است آدم میگوید اگر نخوردن ذکر است بله بلکه ذکر حقیقی است شاید این ذکر از آن ذکرهای یعنی این معصیت جزء قواطع ذکر است رشتهی ذکر را قطع میکند از معصیت هم گاهی بیشتر است یک چیزهایی معصیت هم ممکن است نباشند ولی غفلت زا باشند یک امواجی به طرف ما میآید ما در این عالم همهی قوایمان چشم گوش همهی دست و پا و اعضای باطنی مان طریق هستند امواجی از طرف وادی غفلت میآید امواجی از طرف وادی ذکر اگر اجابت امواج غفلت را کردی آدم میرود در وادی غفلت اگر کف نفس کرد میرود در وادی ذکر از جمله معصیت است از آن طرف ما را دعوت میکنند به معاصی اگر کف نفس کردید از وادی غفلت نجات پیدا میکنید اگر آن جایی که شیطان ما را تحریک میکند به وادی غفلت نگاهی است کلامی است ما حرکت کردیم بلافاصله غفلت میآید ظلمات میآید غفلت میآید در چشم ما در گوش و قلب ما و منتشر میشود حالا این نکتهی آخری را عرض میکنم. پس رسیدن به ذکر یعنی این که همهی قوای آدم آرام آرام ذاکر باشد کف نفسش اقدامش ترکش همه اش بشود ذکر نه فقط اقدام دست و زبان و گوشش اقدام قلبش هم همین طور میخواهد کسی را دوست بدارد میخواهد با کسی دشمنی بکند هر کجا فعلی انجام میدهد در آن فعلش نور ذکر خدا باشد چه فعل باطنی چه فعل ظاهری هر کجا کف النفس میکند خودداری میکند صبر میکند حلم به خرج میدهد در آن ذکر خدا باشد آن وقت گاهی اوقات واجبات محرمات است یک مقدار از دایرهی واجبات و محرمات هم فراتر است این بیان معروفی که بزرگان دارند میگویند قواطع ذکر کانه میگویند قطاع الطریق اند انسانهایی که در طریق خدا رفته دزدهایی که سر راه میبستند گردنه گیر میگفتند میگفتند قطاع الطریق راه مسافر را میبست اینها قواطع اند خیلی این چهار قاطع ذکر را قطع میکنند یکی کثرت کلام است حتی در مباحات. یکی کثرت طعام است یکی کثرت خواب است نوم. یکی کثرت معاشرت بی جا است. معاشرتهای ناروا به خصوص با اهل دنیا. این چهار چیز قواطع ذکر هستند اگر انسان این گوش خودش را بند گوش نکند زبانش را خیلی حرف نزند کلام و طعام و نیام خواب و کثرت معاشرت. اینها قواطع اند اگر انسان اینها را کنترل کرد میتواند به دوام ذکر و کثرت ذکر برسد و الا کنترل کند حرف اضافی نزد در روایات است فرمود امم سابقه بعضی هایشان میخواستند وارد وادی قرب و توحید شوند یکی از مقدمات این بود باید سالها ریاضت سکوت میکشیدند ده بیست سال در بعضی نقلها سکوت میکردند حرف اضافه نمیزدند وقتی آدم حرف میزند به نظرش میآید هیچ اشکالی ندارد ولی اگر ذکر انسان برای خدا نباشد میشود غفلت در روایت حضرت امیر فرمودند خیرات در سه چیز است در کلام است و در سکوت است و در نگاه ولی کلام باید ذکر باشد اگر ذکر نبود خیری در آن نیست ذکر یعنی وظیفه باشد یاد خدا باشد یاد خدا نمیگویم فقط سبحان الله والحمدلله حرفی که انسان وظیفه اش است بگوید این ذکر است آن جایی که وظیفه نیست انسان کف النفس بکند این کف النفس میشود ذکر. لذا در دایرهی مباحات انسان اگر تلاشش بر این بود که اقدامش یا خودداری کردنش بر اساس قرب به خدای متعال امر خدای متعال باشد وادی مباحات هم میشود وادی ذکر. پس اگر این قواطع را انسان دور کرد کم کم میرسد به دوام ذکر یک قدم میآییم جلوتر.
شریعتی: در مورد مباحات یک مقداری یعنی یک مرحلهی دیگری است مرحلهی بالاتری است.
حاج آقا میرباقری: بله یعنی انسان کم کم باید به جایی برسد در مباحاتش هم قصد قربت بکند یعنی اگر کار مباحی را ترک میکند برای خدا باشد اقدام بر مباحی هم میکند برای خدا باشد برای نفسش نباشد.
شریعتی: این یعنی ما مدام متوجه این باشیم که در محضر خداوند متعال هستیم.
حاج آقا میرباقری: و کارهایمان رو به حضرت حق باشد جنبهی وجه الهی داشته باشد.
شریعتی: برای هر چیزی باید یک معیاری داشته باشیم اندازه بگیریم.
حاج آقا میرباقری: بله آن کاری که خدا دوست میدارد ما انجام بدهیم میشود ذکر
شریعتی: خیلی ممنون آیات شانزدهم تا بیست و دوم سورهی مبارکهی احزاب قرار روزانهی دوستان خوب سمت خداست لحظه لحظهی زندگی مان منور به نور نبی اکرم و نور اهل بیت و نور قرآن کریم باشد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
قُل لَّن يَنفَعَكُمُ الْفِرَارُ إِن فَرَرْتُم مِّنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَإِذًا لَّا تُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِيلًا ﴿١٦﴾ قُلْ مَن ذَا الَّذِي يَعْصِمُكُم مِّنَ اللَّـهِ إِنْ أَرَادَ بِكُمْ سُوءًا أَوْ أَرَادَ بِكُمْ رَحْمَةً وَلَا يَجِدُونَ لَهُم مِّن دُونِ اللَّـهِ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا ﴿١٧﴾ قَدْ يَعْلَمُ اللَّـهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنكُمْ وَالْقَائِلِينَ لِإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنَا وَلَا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِيلًا ﴿١٨﴾ أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذَا جَاءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذِي يُغْشَى عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُم بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ أُولَـٰئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّـهُ أَعْمَالَهُمْ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّـهِ يَسِيرًا ﴿١٩﴾ يَحْسَبُونَ الْأَحْزَابَ لَمْ يَذْهَبُوا وَإِن يَأْتِ الْأَحْزَابُ يَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُم بَادُونَ فِي الْأَعْرَابِ يَسْأَلُونَ عَنْ أَنبَائِكُمْ وَلَوْ كَانُوا فِيكُم مَّا قَاتَلُوا إِلَّا قَلِيلًا ﴿٢٠﴾ لَّقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّـهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّـهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّـهَ كَثِيرًا ﴿٢١﴾ وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّـهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّـهُ وَرَسُولُهُ وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِيمَانًا وَتَسْلِيمًا ﴿٢٢﴾
ترجمه:
بگو: اگر از مرگ یا کشته شدن بگریزید، گریز شما هرگز سودتان نمی دهد، و در این صورت [اگر هم سودتان دهد، از این زندگی زودگذر فانی] جز اندکی برخوردار نخواهید شد. (۱۶) بگو: اگر خدا برای شما آسیب و گزندی یا پیروزی و غنیمتی بخواهد، کیست که شما را در برابر [تقدیرات و قضای] خدا نگه دارد؟ در صورتی که غیر از خدا نه کارسازی برای خود می یابند، نه یاری دهنده ای. (۱۷) یقیناً خدا بازدارندگان را از میان شما [که مجاهدان را با وسوسه و اغواگری از شرکت در جهاد باز می دارند] و کسانی را که به برادرانشان [آن براداران دینی که ایمانشان سست است] می گویند: [برای عیش و نوش] به سوی ما بیایید [شما را به شرکت در جهاد چه کار؟] می شناسد؛ و جز اندکی به جهاد نمی آیند. (۱۸) در حالی که نسبت به شما [برای هزینه کردن هر نوع کمکی] بخیل اند؛ و چون [به سبب افروخته شدن آتش جنگ] ترس پیش آید آنان را می بینی به سوی تو می نگرند در حالی که چشمانشان [بی اختیار در حدقه] می گردد، مانند کسی که بیهوشی مرگ او را فرو می پوشد، پس هنگامی که ترس برطرف شود با زبان هایی تیز و تند به شما آزار می دهند، در حالی که بر [سخن] خیر [و زبان خوش و نرم] بخیل اند؛ اینان ایمان نیاورده اند، به این خاطر خدا اعمالشان را تباه و بی اثر کرده است؛ و این [کار] بر خدا آسان است. (۱۹) [این بزدلان منافق] می پندارند که گروه های دشمن نرفته اند و اگر بار دیگر گروه های دشمن بیایند، آنان دوست دارند که کاش در میان اعراب بادیه نشین بودند، و [همانجا] از خبرهای شما می پرسیدند، و اگر در میان شما بودند جز اندکی جنگ نمی کردند. (۲۰) یقیناً برای شما در [روش و رفتار] پیامبر خدا الگوی نیکویی است برای کسی که همواره به خدا و روز قیامت امید دارد؛ و خدا را بسیار یاد می کند. (۲۱) هنگامی که مؤمنان [در نبرد خندق] گروه های دشمن را دیدند، گفتند: این است آنچه خدا وپیامبرش به ما وعده داده اند [که ثواب و پاداش عظیم روز بازپسین بدون تحمل سختی ها و سرافراز بیرون آمدن از آزمایش ها، میسر نیست] و خدا و پیامبرش راست گفته اند، و [جنگ خندق] جز بر ایمان و تسلیم آنان نیفزود. (۲۲)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: خیلی خوشحالیم که با سمت خدا خدمت شما هستیم مهمان خانههای شما هستیم و در محضر حاج آقای میرباقری عزیز وقت در اختیار شماست
حاج آقا میرباقری: بسم الله الرحمن الرحیم. آن چیزی که قرآن از ما میخواهد دوام ذکر است همهی بحثهای ما مقدمهی نکتهای است که بعد اشاره میکنم این ذکر همهی نزدیکهای به ما را به ما نزدیک میکند یک تحول معرفتی در ما ایجاد میکند حقایق نزدیک را دور نمیبینیم بحث ما در این بود. آن چیزی که ما باید به آن برسیم دوام ذکر است به تعبیر دیگر همهی قوای ما باید ذاکر شوند باید نور ذکر در همهی قوای ما و در همهی اعمال ما نه فقط اقدامات ما در ترکهای ما هم کف نفسهای ما دل کندنهای ما صبر کردنهای ما حلم ما در همهی اقدام و ترک مان باید بیاید و حتی تمام نیتهای ما. حالا از قلب شروع میشود ذکر. منتها یک نکتهای را عرض میکنم همین طوری که ایمان باید بیاید در اعضای ما منتها یک موقعی عرض کردیم ایمان حقیقت ایمان چیست؟ حقیقت ایمان وجود مقدس امیرالمومنین است «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ» (حجرات/7) باید آن نور بیاید فراگیر شود مقابلش هم کفر دشمنان نبی اکرم اند. آنها عین کلمهی کفر هستند اگر کسی تحت ولایت آنها رفت آرام آرام کفر در وجودش جاری میشود اگر کسی تحت ولایت نبی اکرم رفت آرام آرام ایمان در وجودش جاری میشود به اندازهای که تحت ولایت دارد همهی وجودش نورانی به نور ایمان میشود «يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ» (بقره/257) دائم نورانی میشود ذکر هم همین طور است ما یک وادی غفلت داریم. وادی غفلت اصلش وادی ولایت اولیا طاغوت است آنهایی که روی از خدا برگرداندند اعراض و استکبار دارند در حال جنگ و درگیری با خدا هستند. وادی ظلمات و طغیان و معصیت و استکبار بر خداست آنها اقامهی غفلت میکنند یعنی فضایی درست میکنند که همهی قوای ما را میبرد در وادی غفلت. الآن در جریان توسعه یکی از کارهایی که میکنند این است میگویند اصلا غفلت نسبت به مرگ ایجاد بکنیم قبرستانها را بکنیم بوستان و بیرون شهرها ببریم غفلت است در حالی که به ما میگویند غفلت نکنید ذاکر باشید آن کسی که این کار را میکند وادی غفلت ایجاد میکند همهی امواجی که به طرف میآید چشم ما گوش ما زبان ما را به سمت خودش دعوت میکند یا ذکر است یا غفلت اگر انسان را بردند در وادی غفلت این هنر هنر غفلت زا بود میتواند توجه ایجاد بکند آدم یک ساعت با این مجموعهی هنری مینشیند قوایش میرود در وادی غفلت باید کلی تلاش بکند هزار استغفار بگوید شاید برنگردد برگردد سر پلهی اولش ولی به عکس اگر هنری بود که ذکر در آن است انسان وقتی مینشیند متنبه میشود ذاکر میشود مثل بسیاری از قطعههای ادبی ما اشعار خوب ما. بالاترش خود هنر قرآن روایات اهل بیت ذکر ایجاد میکند.
شریعتی: شما اشاره کردید اقامهی غفلت میکند خود این اقامه کردن خیلی مسئلهی مهمی است تلقی من این است اقامهی غفلت الآن بیشتر از اقامهی ذکر است.
حاج آقا میرباقری: نه این که بیشتر است ما بیشتر با محیط غفلت مانوس شدیم همان فضای ظلماتی که عرض کردم که یکی اش حجاب سقیفه است حالا آمده تبدیل شده به حجاب تجدد این فضای غفلت است.
شریعتی: ما بیشتر میبینیم اگر بخواهیم یک جور دیگری نگاه کنیم.
حاج آقا میرباقری: ما در دم دست این امواج قرار گرفتیم و اجابت کردیم دعوتها را. دعوتهایی که دعوت به غفلت است گوش ما چشم ما زبان ما اجابت کرده این طرف خدا هم دعوت میکند.
شریعتی: این طرف هستند که اقامهی ذکر میکنند.
حاج آقا میرباقری: بله دو جریان است مکرر حدیث عقل و جهل را خواندیم یک طرف وجود مقدس نبی اکرم است یک طرف ابلیس و شیاطین است حضرت اقامهی توحید و ذکر میکند آن طرف اقامهی کفر میکنند همهی محیط ولایت حضرت محیط ذکر است و آن طرف هم همهی محیط محیط غفلت است اصل ذکر و غفلت از ذکر این است انسان همهی قوایش نورانی به نور ذکر شود اقدامش ترکش این چه طور اتفاق میافتد؟ جزیرهای ما در عالم ذاکر نمیشویم. باید برویم در وادی ذکر. جزیرهای کسی غافل نمیشود یک وادی غفلتی است میرویم در وادی غفلت این نگاه ما را میبرد در وادی غفلت میگویند غیبت گوش نکنید گوش کردید میروید در وادی غفلت میگویند حرف اضافه نزنید میروید در وادی غفلت. اصل ذکر آن چیزی که مهم است این است که اگر کسی بخواهد دائم الذکر شود همهی وجودش بشود ذکر باید برود در محیط ذکر محیط ذکر کجاست؟ محیط ذکر در روایت است که «أَلَا بِذِكْرِ اللَّـهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد/28) با ذکر خدا قلب آرام میشود حضرت فرمودند بِمُحَمَّدٍ صلّی الله علیه وآله تَطمَئِنُّ القُلُوب وهو ذِکرُُ الله و حجابُه (نورالثقلین، جلد ۲، صفحه ۵۰۲، ح ۱۱۷) حقیقت ذکر در نبی اکرم مجسم است همهی وادی ولایت حضرت ذکر است همهی وجود خود حضرت ذکر است در حضرت چیزی جز ذکر نیست کما این که چیزی جز توحید و نور نیست غفلت نیست عصیان نیست ذکر مطلق است لذا به حضرت میگویند «فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ» (کوثر/2) بعضیها گفتند به موسای کلیم گفتند «أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي» (طه/14) به ایشان میگویند فصل لربک خودش عین ذکر است دیگر نمازش لرب است نه لذکر. این وجود مقدسی که عین ذکر است وقتی این وجود مقدس در عالم قوایش نازل میشود میشود مثل نور خدا مشکات نور خدا بعد میشود «ي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّـهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ» (نور/36) هر کجا نور نبی اکرم است محیط ذکر است خانههایی است که خدا اجازهی ذکر داده اجازه داده ما در مقامات ذکر در مقامات توحید رفعت پیدا کنیم بیرون این خانهها محیط غفلت است بیرون این خانهها نماز همیشه غفلت است هزار سال نماز رشد نمیآورد ظلم به کسی نمیکنند این که هزار سال بین رکن و مقام نماز بخواند به جایی نمیرسد چون در محیط ذکر نیست خدای متعال اجازهی ذکر نداده ذکر نبی اکرم اند هر کجا پرتو وجود نبی اکرم است بیوتی است خانههایی است که نور نبی اکرم در آن جا است که خانههای انبیا همهی آن خانهها هستند خانههای اهل بیت محیط دعوت انبیا و اهل بیت محیط ذکر است اگر کسی وارد این ذکر شد آنها همه چیز ما را به توحید دعوت میکنند امام کارش این است نبی اکرم کارشان این است که همهی زندگی را بکنند ذکر حَتّی تَکُونَ اَعْمالی وَ اَوْرادی کُلُّها وِرْداً واحِداً (دعای کمیل) همهی کار آدم میشود ورد و ذکر وَ حالی فی خِدْمَتِکَ سَرْمَداً همهی حالات آدم در خدمت خدا میشود. لذا اگر کسی وارد این خانهها شد میشود فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّـهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ (نور/36) رجال شبانه روز مردانی رجالی در خانهها مشغول ذکر هستند که «رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّـهِ» (نور/37) در بازار میروند نه این که در بازار نروند اما بازاری که در محیط ولایت نبی اکرم است مسجد است مسجدی که بیرون ولایت نبی اکرم است مسجد ضرار است خانهی نفاق است ذکر نیست نماز آن جا به درد نمیخورد کاسبی این جا قرب میآورد حضور میآورد ذکر میآورد باید به این نقطه برسیم پس اصل رسیدن به ذکر ورود به وادی ذکر است لذا آدم وقتی از دنیا عبور میکند که این جا این دو وادی با هم آمیخته اند وادی غفلت و ذکر وادی ولایت شیطان و نبی اکرم اولیا طاغوت و نبی اکرم قاطی است از این جا اگر سالم رفتید بیرون در بهشت آن جا وادی ذکر است آن جا هیچ چیزی غفلت نمیآورد بعضیها خیال کردند آن جا برای ما حرم سرا درست کردند این طور نیست آن جا همه چیز ذکر است.
شریعتی: الآن میخواهیم کتابی بخوانیم مطالعه بکنیم حتما باید قرآن نهج البلاغه بکنیم که وادی ذکر باشد
حاج آقا میرباقری: نه هر کاری اگر در مسیر تحقق ولایت نبی اکرم بود در محیط فرمان حضرت بود تحت چتر حمایت حضرت بود این ذکر است مثلا ازدواج یک رابطهای است که دو نفر با هم برقرار میکنند یک تعهداتی با هم دارند میتواند این تعهدات ذیل ولایت نبی اکرم باشد میشود ازدواج اسلامی همهی روابطشان میشود نور فرزندشان میشود حلال زاده پاک میتواند ذیل ولایت نبی اکرم نباشد خیلی هم قاعده مند باشد ولی ذیل ولایت حضرت نباشد این از محیط نور حضرت دور است روابطشان نورانی نیست نسل نسل نورانی نیست پس معنی ذکر این نیست که فقط ما باید قرآن بخوانیم یا اذکار. عرض من همین بود باید کاری کنیم همه چیز ما شود ذکر راه اصلی اش این است در محیط ذکر وارد شویم به نیت ما حتما مربوط است وقتی انسان وارد محیط ذکر شد نیتش میشود ذکر عملش میشود ذکر همه چیز میشود ذکر منتها یک قسمت عمدهی ذکر این است انسان وقتی وارد محیط ولایت نبی اکرم میشود وقتی عقد ازدواج دو نفر میکنند با هم پیمان خانوادگی میبندند زیر چتر نبی اکرم میگویند تعهداتی که نبی اکرم فرمودند ما قبول داریم در این زندگی آن طور که ایشان گفتند ما میخواهیم با هم دیگر زندگی بکنیم زیر یک سقف این خانه میشود بیت النور اقداماتی که این خانم میکند دائم لازم نیست نیات جزئی بکند اولا از محیط ظلمت آمده بیرون همهی اقداماتشان اقدامی است که زیر این چتر است ولی برای این که کمال پیدا بکند یک نیاتی هم باید بکنند بله درست است این خانم وقتی دارد کار میکند در خانه قصد خدمت به نبی اکرم را بکند آن آقا هم وقتی خدمت به خانمش میکند قصد خدمت به نبی اکرم را داشته باشد یعنی بگویند دو نفر رفتیم زیر چتر نبی اکرم من قصدم خدمت به ایشان است بله نیت را میشود ارتقا بخشید دائما کارهای ما نورانی تر شود. یک آدمی که مومن میشود اصل وجودش آمده در وادی ذکر. چون ایمان یعنی چه؟ یعنی قلب انسان تسلیم میشود به خدا و اولیا خدا. این اصل ذکر است. حالا یک جایی ممکن است غفلت بکند یک معصیتی بکند این ذکر نیست ولی اصل وجودش در وادی ذکر است یک کسی که کافر است اصلا میگوید خدا کیست پیغمبر کیست العیاذ بالله ولی یک جایی یک عمل خوبی هم که خدا دوست دارد انجام میدهد ممکن است این عملش یک جایی بوی ذکر بدهد ولی خودش ذاکر نیست اصل وجودش بیرون وادی ذکر است یک آثاری هم دارد آن عمل خوبش پس ذکر مثل ایمان است همهی وجود انسان را باید بگیرد ولی باید ببینیم ایمان را بسته و جزیرهای و مثل دانههای جدای تسبیح در عالم جدا نمیکنند ایمان به نبی اکرم دادند به اهل بیت دادند به تبع آنها به انبیا دادند هر کس زیر چتر آنها رفت ایمان در وجودش منتشر میشود غفلت هم همین طور است غفلت در وجود انسان منتشر میشود. یک انسانی ممکن است شاکله اش بشود ذکر نیت حقیقی حضرت فرمود شاکله است کسی که شاکله اش محبت خداست خالص شده در محبت خدا این دیگر لازم نیست نیت تفصیلی بکند این شاکله اش محبت است به او بگویی برای دنیا کار کن نمیتواند کار کند آدمی که دیگران در نظرش مهم اند خیلی باید تلاش بکند که وقتی نماز میخواند نگاههای دیگران در نمازش حضور پیدا نکند این آغاز راه است این میشود به اصطلاح نیست ولی اگر ادامه دادید کم کم خدای متعال لطف میکند اینها از چشم انسان میافتند خدای متعال در دل انسان عظمت پیدا میکند محبت خدا میآید این دیگر نمیتواند برای دیگران نماز بخواند حتی کارش به جایی میرسد که بهشت با همهی عظمتش میشود از موضوعیت برایش میافتد میشود خلیل الله و حبیب. او دیگر برای بهشت عبادت نمیکند گرچه عبادت برای بهشت عین توحید است ولی او دیگر برای بهشت عبادت نمیکند إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُکراً (نهج البلاغة، ص 510، حکمت 237) پس هم نیت لازم است ولی بدانیم نیت ما وقتی میگوییم الله اکبر دیگر لازم نیست لحظه به لحظه نیت کنیم میدانیم داریم برای خدا نماز میخوانیم کسی که آمده در وادی نبی اکرم میخواهد مثل نبی اکرم زیر چتر ایشان دو همسر با هم زندگی بکنند وادی نور است این. لحظه به لحظه نیت نمیخواهد ولی میتوانیم این را دائم ارتقاء ببخشیم و نیت را خالص تر کنیم فقط هم نیست نیست یعنی این طور نیست بگوییم من همان ورزش را میکنم ولی نیستم را درست میکنم این نیست نیست آرام آرام در آداب و کیفیت و اندازه اش اثر میگذارد بله مومن هم میخوابد اما وقت خوابش آن طور نیست که حضرت میخواهد سر شب بخواب خواب قیلوله برو وقت سحر بیدار باش بین الطلوعین بیدار باش نمیخواهند نخواب اما وقت خواب آدم عوض میشود آداب و مناسک خواب هم عوض میشود با وضو میخوابد رو به قبله میخوابد با ذکر میخوابد و بقیهی آداب خوردنش هم همین طور. این طور نیست که فقط نیست است نیت به اضافهی مناسک و آداب. نیت اصل ذکر است مناسک حواشی ذکر است صورت ذکر است برای ما کمک میکند در این توجه. دوام ذکر به این است ما وارد وادی ذکر شویم آرام آرام همهی وجود ما قوای ما وقتی رفت در وادی ولایت و نورانی شد همهی امورمان میشود ذکر نور نبی اکرم اگر آمد در وجود ما همان نور ایمان که گفتم نور ذکر که منتشر میشود نور نبی اکرم است اگر همهی کار ما زیر چتر نبی اکرم بود نور نبی اکرم در همهی خوابیدنها خوردنها پوشیدنها همهی کارهایمان است همه اش میشود ذکر این میشود «أَلَا بِذِكْرِ اللَّـهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد/28) یعنی وقتی وجود مقدس نبی اکرم در زندگی ما جاری شد ما به آرامش میرسیم آن وقت اگر این طور شد عالم میشود نورانی و عالم نورانی شد آدم قیامت خودش را میبیند واقعا. نزدیک میشود.