94-02-19-حجت الاسلام والمسلمین میر باقری-( ذکر)
موضوع برنامه: ذکر
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين میرباقری
تاريخ پخش: 94/02/19
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
باز در من چشم وا کن تا تماشایت کنم * * * درد دیدن را دوا کن تا تماشایت کنم
آشکارا آشکاری مثل روز روشنی * * * رازها را برملا کن تا تماشایت کنم
چشم باطن بین نمیخواهم تو پنهان نیستی * * * چشم ظاهر بین عطا کن تا تماشایت کنم
چشم بندیهای دنیا مهلت دیدن نداد * * * زودتر محشر به پا کن تا تماشایت کنم
تندی نور تو زد چشم مراای آفتاب * * * جلوه در آیینهها کن تا تماشایت کنم
شریعتی: با نام و یاد خداوند بزرگ و مهربان برنامهی امروز را آغاز میکنم سلام میگویم به شما هموطنان خوب خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز. ان شاء الله ایام به کامتان باشد در محضر حاج آقای میرباقری عزیز هستیم سلام علیکم و رحمة الله خیلی خوش آمدید.
حاج آقا میرباقری: سلام علیکم و رحمة الله خدمت شما و بینندگان عزیز و همکاران عرض سلام و ادب و احترام دارم و برای همه در این ماه آرزوی توفیق و موفقیت میکنم.
شریعتی: سلامت باشید خوشحالیم در خدمت شما هستیم. بحث جلسهی گذشتهی ما با حاج آقای میرباقری در مورد ذکر بود خیلی مورد استفادهی دوستان خوب قرار گرفت خیلی تشکر کردند و اظهار لطف کردند در خواست داشتند در این هفته هم باز هم حاج آقای میرباقری از ذکر بگویند من دعا میکنم خداوند حلاوت و شیرینی ذکر و یادش را به کام همهی ما بچشاند. خواهش میکنم بفرمایید
حاج آقا میرباقری: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنة علی اعدائهم اجمعین اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیاً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً حتی تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فیها طویلاً و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خیره ما ننال به سعة من رحمتک و فوز عن عندک نکاتی را در جلسات گذشته در باب فضیلت ذکر و دوام ذکر و باطن ذکر که ورود به محیط ذکر و محیط ولایت الله و ولایت نبی اکرم و اهل بیت است و حقیقت ذکر که امام است تقدیم کردیم حالا بعضی از نکات را در مورد همین اذکاری که مدخل ما هستند ما را وارد حقیقت ذکر میکنند در روایات آمده تقدیم میکنم خدمت شما. نکتهی اول این است که در تربیت اخلاقی یک بحثی را بعضی محققین کرده اند که آن عامل اصلی که موثرترین عامل است و اگر به ما بخواهند بگویند روی یک عامل از بین این عوامل دست بگذارید او را معرفی کنید برای رسیدن به آن تربیت اخلاقی که اسلام منظور نظرش است روی کدام عامل دست میگذارید چون رسیدن به آن تربیت که اسلام میخواهد و نبی اکرم برای آن آمدند که خاتم همهی انبیا هستند و بر همهی انبیا یک امر سادهای نیست بعضیها این را ساده میکنند با فرمول بسیار سادهای میخواهند بگویند به آن مقصد میرسید این طور نیست مجموع دستوراتی که داده شده انواع واجبات ترک محرمات ترک رذائل اخلاقی رسیدن به فضائل اخلاقی درک مراتب ایمان و توحید و بسیاری از عوامل دیگری که است اینها همه دخیل اند تا به آن نقطهی اوجی که ما باید برسیم و نبی اکرم میخواهند ما را برسانند دین نبی اکرم میخواهد ما را به آن مقام برساند درک آن مقام منوط به این است که همهی این امور انجام شود ولی سوال این است که اگر روی یک مهره بگویند شما دست بگذارید بگویید کدام عامل را اگر ما تاکید کردیم تقویت کردیم آرام آرام سیر اخلاقی انسان شروع میشود روی کدام عامل دست بگذاریم این را بعضی از محققین تحقیق کردند عوامل متعددی را میشود اشاره کرد فرض کنید بعضیها ممکن است بگویید روی مکتب فتوت و جوانمردی تکیه کرده اند میگویند اگر شما جوانمردی را در فرد ایجاد کردید میدانید مکتب پهلوانی قدیم بوده بعد دیگر این فتوت به دنبال خودش جوانمردی و بقیهی کمالات اخلاقی را میآورد من یادم است مرحوم شهید مطهری در بعضی از آثارشان دارند میگویند روی کرامت انسانی تکیه کنید البته روایاتی هم داریم که اگر کسی کرامت خودش را درک بکند دیگر همهی لذائذ از نظر او میافتد و دنیا در نظرش کوچک میشود و امثال این روایات حالا قریب به این معنا میگویند روی کرامت انسانی تکیه بکنید اگر انسان به کرامت خودش پی برد و درکی از کرامت خودش پیدا کرد آرام آرام سیر اخلاقی آغاز میشود و عوامل دیگری بعضیها روی عمل خیلی تاکید کرده اند مراقبهی بر عمل بکند.
شریعتی: یعنی کلیدی ترین عامل که موثر است.
حاج آقا میرباقری: البته این مجموعه عوامل است کسی اگر روی یک عامل دست بگذارد حتما به نتیجه نمیرسد این عامل به تنهایی راهگشا نیست شاید بتوان گفت این را بعضی ادعا کرده اند البته بیان صریحی ندارند مثل مرحوم سید بن طاووس که از بزرگ ترین علما و مفاخر شیعه هستند یا مرحوم احمد بن فهد حلی صاحب کتاب عدة الداعی ایشان هم از مفاخر شیعه هستند در کربلا مدفون هستند نزدیک حرم سید الشهدا علیه السلام هر چه در مقامات ایشان گفته شود کم است خیلی بزرگوار اند صاحب کتاب عدة الداعی کتاب ایشان فوق العاده است بزرگان خیلی ارجاع به این کتاب میدهند بعضیها خواستند بگویند شاید بتوان از سیرهی عملی این بزرگواران استنباط کرد که این آقایان روی ذکر و توجه به خدا و مناجات تاکید میکنند چون مرحوم سید بن طاووس بیش از ده کتاب دارند که در مورد همین موضوع است اقبال الاعمال است جمال الاسبوع است و سایر کتبی که ایشان دارند. کتب ادعیه و ذکر را بیش تر روی این تاکید کرده اند یعنی اگر به ایشان بگویید چه امری را ما بیشتر دست بگذاریم تا آرام آرام سیر معنوی و اخلاقی اش پیدا شود میگویند روی ذکر و توجه به خدا و روی مناجات و روی این تاکید میکنند حالا من نمیخواهم بگویم این مهم ترین عامل است ولی واقعا از عوامل بسیار مهمی که در معارف ما در قرآن در روایات نبی اکرم و اهل بیتشان است روی این خیلی تاکید شده برای این که انسان سیرش در وادی توحید به نتیجه برسد لا اقل آغاز خوبی داشته باشد همین اذکار است دعاها و ذکرها است این نکتهی اول است نکتهی دوم این که این ذکری که رویش تاکید میشود به عنوان یکی از مهم ترین ابزار سلوک یا نردبانهای سلوک که انسان را در وادی توحید و اخلاق الهی سالک میکند مصادیق کلی برایش ذکر شده یکی از مصادیق قطعی اش قرآن است یکی از اسامی قرآن در خود این کتاب شریف ذکر است «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» (حجر/9) و سایر آیات «يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ» (حجر/6) حتی دشمنان حضرت هم میدانند این کتابی که برای حضرت نازل شده ذکر است حالا یکی از عناوین قرآن ذکر است و واقعا هم اگر کسی اهل انس با قرآن شد با آدابی که شاید یک بار بحث کردیم یعنی آداب ظاهری دارد تلاوت قرآن آداب باطنی دارد تلاوت قرآن فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِینَ لِأَجْزَاءِ اَلْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلاً (خطبه 193 نهج البلاغه) متقین شبها نیمه شبها در خلوت آن موقعی که همه خواب هستند سر پا میایستند خبردار قرآن را تلاوت میکنند آن هم به شکل ترتیل بدون عجله و بدون شتاب یُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ (همان) اگر با آداب معنوی و آداب ظاهری اش تلاوت شد از وضو و رو به قبله بودن توجه داشتن و امثال اینها حتی بعضی بودند دهان خودشان را معطر میکردند عطر میزدند درست است همین طور هم است آداب ظاهری و آداب باطنی است اگر کسی قرآن را با آداب ظاهری و باطنی اش تلاوت کند که مهم ترین ادب باطنی تلاوت قرآن این است که انسان خود را در مقابل معلم قرآن یعنی امام ببیند و از پرتو امام استضاعه بکند این مهم ترین ادب معنوی تلاوت قرآن است و الا کسی که خیال میکند مستقیم خودش میتواند بدون امام از قرآن توشه بردارد این محروم میشود چیزی گیرش نمیآید و لَن یَتَفَرَّقا حَتّى یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ. (المستدرک، ج۳، ص۱۳۴) معنایش همین است امام و قرآن از هم جدا نمیشوند قرآن در قلب امام است قرآن با امام است از امام جدا شدنی نیست عَلِیٌّ مَعَ القُرآنِ، وَالقُرآنُ مَعَ عَلِیٍّ (همان) فریقین نقل کردند این خیلی تعبیر لطیفی است قرآن با حضرت است و حضرت هم این وسط ذکر الهی است لذا اگر کسی بخواهد به قرآن برسد باید از امام برسد این از اصلی ترین ادب باطنی تلاوت به قرآن و توجه به قرآن و استضاعه و پرتو گرفتن است این خیلی مهم است اگر انسان بدون امام بخواهد به قرآن راه پیدا بکند هر چه نزدیک تر شود دور تر میشود ساحت قرآن ساحتی نیست که ما را به راحتی راه بدهند این که امیرالمومنین در نهج البلاغه از ایشان نقل شده حضرت فرمودند فَاستَنطِقُوه (بحارالانوار، ج 31، ص 546) از قرآن طلب نطق بکنید بخواهید با شما حرف بزند ولی با شما حرف نمیزند هر چه هم بگویید قرآن کتاب ناطق است ولی برای شما ناطق نیست با امام حرف میزنند شما اگر میخواهید کلام قرآن را بشنوید باید از امام بشنوید این نکتهی مهمی است پس قرآن را با آداب تلاوت کردن یکی از راههای رسیدن به ذکر است همهی اذکاری که ما دنبالش هستیم همهی مقاماتی که در ذکر دنبال میکنیم در تعقیب قرآن انسان به آن میرسد و خود خدای متعال هم در قرآن میفرماید «وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ» (قمر/ 17-22-32-40) در سوره ی قمر سرنوشت اقوام گذشته را ذکر میکند انبیا آمدند چطور انذار کردند چطور اینها مخالفت کردند چه عواقبی نتیجهی این مخالفتها بود بعد میفرمایند مکرر در این سوره تکرار میکند «وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ» (همان) ببینید چقدر ساده گفتیم برای شما برای متذکر شدن به حضرت حق و شئون الهی رسیدن به معرفت الله و آثار معرفت خدا که قیامت و ثواب و عقاب همه چیز است فروع توحید است برای این که متذکر شوید ما قرآن را آسان کردیم که این را بزرگان مفسرین این طوری معنا کرده اند یک معنایش این است که «يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ» یعنی قرآن حقیقت و باطنش در دست شما بود ما این را در قالب عربی مبین نازل کردیم که میفرماید ما قرآن را عربی قرار دادیم «إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» (زخرف/ 2) قرآن را در قالب زبان عربی نازل کردیم تا شما بتوانید تعقل در قرآن بکنید اگر این لسان را پیدا نمیکرد به زبان عربی مبین نمیآمد برای ما ممکن نبود که متذکر شویم آن اذکار و تذکراتی که در قرآن است به ما نمیرسید بله آن کسانی که قرآن را در آن مرحله هم میفهمند میفهمیدند و یک معنای دیگری هم است برای این آیه همین است ما قرآن را برای تذکر آسان کردیم یعنی وقتی هم که آوردیم در قالب لسان عربی کتاب هایی هم که فلاسفه مینویسند خیلی هایش عربی است ولی قرآن با این که معارفش قابل مقایسه با معارف بشری در عالیترین سطحش نیست ولی یک گونهای القاء شده که همه به اندازهی خودشان بهره مند میشوند هیچ وقت شما کتب پیچیدهی علمی را به کسانی که در وادی تخصص نیستند اصلا توصیه نمیکنید بخوانند میگویید وقت تلف کردن است ولی قرآن این طوری نیست چه آن کسی که در مقام عالی توحید است چه آن کسی که در آغاز راه توحید است هر دو وقتی قرآن میخوانند از این آیه متنعم و بهره مند میشوند این خاصیت قرآن است واقعا هم عجیب است لذا هیچ کس در هیچ مقامی نیست که این قرآن را بخواند بگوید من لذت و بهره نمیبرم من به حیات طیبه نمیرسم این هم خاصیت قرآن است من یک موقعی شاید اشاره کردم وقتی قرآن حرف میزند اگر با هزار نفر حرف بزند کلام خدا است به هر کس مثل امام هم همین طور است اگر امام معصوم در یک مجلسی صحبت کند هزار نفر باشد با هزار نفر هزار جور صحبت میکند یک کلام میگوید ولی هزار نوع صحبت میکند یعنی ملائکهای که واسطه هستند تا این کلام را برسانند به هر کسی یک سطحی از کلام را میرسانند این طور نیست یک کلامی القا میشود همه یکسان میفهمند این تشبیه خوبی نیست دیده اید با یک زبان صحبت میکند به ده زبان بیست زبان ترجمه میشود هر کسی آن زبان خودش را میشنود حالا وقتی ما این ابزار را درست میکنیم خدای متعال این کار را بلد است بکند که وقتی قرآن تلاوت میشود آن عوامل و ملائکهای که این قرآن را منتقل میکنند به هر کسی به اندازهی سهم خودش میدهند لذا امام وقتی صحبت میکنند در یک مجلس صحبت میکنند إنَّا مَعَاشِرَ الانْبِيَآءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَي قَدْرِ عُقُولِهِمْ (اصول کافی، ج 1، ص 23) عقول که یکسان نیست حضرت وقتی صحبت میکنند در مجلس سلمان است یک آدم عادی هم است بالاتر وجود مقدس امیرالمومنین هم در مجلس حضور دارند با هر کسی به اندازهی خودش صحبت میکنند و این خود پیغمبر است که با هر کسی دارد به اندازهی خودش صحبت میکند مثل ما نیست یک کلام القا میکنیم به لوازمش توجه نداریم حضرت سنگین ترین کلام را هم که میگویند آن کسی که مرتبهی اول است از این سنگین ترین کلام به اندازهی خودش به آن القا میکنند قرآن این طوری است آن ساده ترین آدم هم وقتی میخواند با آن درجهی دهم ایمان هم وقتی میخواند همه را هم برای درجهی دهمی آسان کردیم قرآن اگر آسان نمیشد درجهی دهمی هم نمیفهمید هم برای درجهی اول ایمان آسان کردیم او هم میفهمد لذا اگر کسی بخواهد به ذکر برسد بهترین ذکر که خدا آسان کرده این دیگر نعمت خدا است مرحوم آیت الله عظمی بهجت میفرمودند اگر به ما میگفتند کتابی است در چین هندوستان بروید بگردید پیدا کنید با این خصوصیات باید میرفتیم پیدا میکردیم حالا که دم دست ما است نباید از آن غفلت کنیم از این کتاب پس یکی از مصادر ذکر قرآن است هر ذکری شما بخواهید متناسب با درجات ایمان خدای متعال در این کتاب قرار داده است.
شریعتی: برای ورود به محیط ذکر از طریق قرآن.
حاج آقا میرباقری: با تلاوت قرآن آغاز میشود هر چه ما با قرآن مانوس تر شویم آرام آرام به این ذکر عمل کنیم قوای ما بهرهی خودش را از ذکر ببرد مراتب بالاتر ذکر قرآن به ما میرسد هر گاه اعراض کردیم یک مرتبهای از ذکر میخواهد به ما داده شود از آن مرتبه اعراض میکنیم قرآن مرتبهای از ذکر را به ما داده قلب ما قوای ما پذیرفته حالا یک مرتبهی بالاتر از ذکر میخواهد یک خشوع بیشتر میخواهد یک پذیرش سنگین تری میخواهد.
شریعتی: با توجه به فرمایشات جلسات قبل شما میتوانم بگویم ذکر نقطهی مقابل غفلت است.
حاج آقا میرباقری: بله غفلت از خدای متعال است.
شریعتی: علی رغم این که ما قرآن میخوانیم علی رغم این که اهل این اذکار ظاهری هستیم ولی باز هم این غفلت است این مرحله دارد.
حاج آقا میرباقری: قوای ما متعدد است ظاهر و باطن دارد باید ذکر به همهی قوای ما برسد یعنی از ظاهر ما و باطن ما باید نورانی به نور ایمان شود نورانی به نور ذکر شود.
شریعتی: خود این ذکر که به تنهایی این کار را نمیکند ما باید یک اقدامی بکنیم یک عملی بکنیم.
حاج آقا میرباقری: خود ذکر عمل است ذکر اگر فراگیر شد همهی اعمال انسان میشود ذکر انسان اگر به ذکر حقیقی رسید «رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّـهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ» (نور/37) حجابها را کنار میزند همهی زندگی انسان میشود ذکر یعنی بازارش هم ذکر است توجه به خدا است شما هر کاری را که در جهت قرب خدا انجام بدهید این ذکر است شما را به خدا نزدیک میکند متذکر به خدا میکند فقط ذکر زبانی و فکری و قلبی نیست ولی نقطهی شروع خوبی است همین ذکر زبانی این ذکر زبانی را انسان آرام آرام بفهمد به قلب خودش القاء بکند ذکر را دیدید بزرگان اخلاق در کتب اخلاقی شان دستور تلقین ذکر میدهند که ذکر باید به قلب القاء شود مثل مادری که به طفل خودش آرام آرام حرف زدن را یاد میدهد تلقین میکند القاء میکند ما باید ذکر را به قلب خودمان هم القاء بکنیم ذکر توحید را و لذا ذکر لفظی کافی نیست ولی این آغاز خوبی است همین توجهات همین تنبهات خلوتی درست کردن با قرآن مأنوس شدن توجه به قرآن کردن آرام آرام حقایق قرآن را به قلب انسان القا میکند یعنی قرآن شفیع است قرآن کتاب زنده است حی است این طور نیست که قرآن یک کتاب صامتی است ما باید به زبان درش بیاوریم قرآن با ما حرف میزند به شرط این که ما گوشمان را باز کنیم که از تلاوت شروع میشود بعد به ذکر قلبی میرسد بعد به عمل میرسد بعد اگر کسی اهل قرآن شد همهی زندگی اش میشود قرآن کما این که همهی زندگی اش میشود امام یعنی این طور نیست که مثلا بازارش دیگر قرآن نیست بعضی خیال میکنند قرآن مال زندگی اجتماعی نیست فقط مال زندگی خصوصی است وقتی میروید به عرصهی زندگی اجتماعی باید قرآن را ببندید این طور نیست قرآن ذکر است برای همهی زندگی ما و همهی ابعاد حیات ما.
شریعتی: اذکار دیگری که به ما توصیه کرده اند.
حاج آقا میرباقری: دومی اش یکی از اذکار مهم دعا است ادعیه جزء اذکارند ادعیهای که از معصوم نقل میشوند ترجمان قرآن اند این طور نیست چیزی در عرض قرآن باشد لذا دیده اید بعضی بزرگان میخواهن بگویند دعا قرآن نازل است قرآن وقتی بخواهد ترجمه شود میشود ادعیهی معصومین دوم دعا و توجه به حضرت حق و خلوت یکی از دستوراتی که بزرگان میدادند گفتند در شبانه روز حتما یک فرصتی برای خلوت بین خودتان و خدا بگذارید و مناجاتی با خدا داشته باشید این را هم بعد عرض میکنم که این مناجاتها از زبان معصوم باشد خیلی هم پر اثر است برای ما اثر بخش است حتی بعضی روایات است ممکن است بعضی وقتها خواندنش موهم بعضی معانی غلط شود ان شاء الله که نیست یک بابی را مرحوم شیخ حر عاملی باز کرده اند در وسایل الشیعه در کتاب الصلوه در باب ذکر از مجامع معتبر روایی ما است یک بابی را در کتاب ذکر ایشان باز کرده اند باب استحباب اختیار دعا علی غیره من العبادات مستحبه در بین عبادات مستحبی ایشان از این عبارت استفاده کرده اند که دعا را انتخاب کنید مستحب است اگر میخواهید در عبادات یکی را انتخاب بکنید دعا را انتخاب بکنید روایاتی این جا دارد أفضَلُ العِبادَةِ الدُّعاءُ (اصول کافی، ج 2، ص 466) اینها کلی است بالاترین عبادت دعا است یک روایت خیلی عجیبی است از مرحوم ابن فهد حلی نقل کرده اند در این جا البته این روایت به نحو جامع مکرر نقل شده مرحوم سید بن طاووس هم در فلاح السائل نقل کرده اند مفصل دیگران هم نقل کرده اند. روایت خیلی عجیب است برید بن معاویه از امام باقر میگوید سوال کردم که أفضَلُ کَثرَةُ القِراءَةِ أو کَثرَةُ الدُّعاءِ؟ (بحارالانوار، ج91، ص90) کدام بهتر است زیاد قرآن بخوانیم یا زیاد دعا بکنیم حضرت فرمود کَثرَةُ الدُّعاَ اَفضَل وَ قَرَءَ هذِهِ الآیَة قُل مایعبَؤا بِکُم رَبّی لَولا دُعآؤُ کُم (همان) این آیه را حضرت خواندند اگر دعای شما نبود خدا به شما اعتنا نمیکرد خدا به اندازهی فقر شما آگاهی به فقر شما به شما عطا میکند شما اگر از خدا نخواهید محروم میشوید به اندازهای که بخواهید به شما میدهند درگاه خدا هم بی نهایت است هر چه بخواهید از این درگاه کم است «مایعبَؤا بِکُم رَبّی لَولا دُعآؤُ کُم» (فرقان/ 77) به اندازهی دعای شما خدا به شما توجه میکند اگر «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ» (بقره/ 152) به اندازهای که فقیر خدا باشید اعلام فقر کنید خدا به شما توجه میکند. بالاتر بخواهید به شما میدهند روایت دیگری هم عرض کردم من از سید بن طاووس در فلاح السائل دیدم ظاهرا شاید از امام صادق علیه السلام بود به حضرت عرض کرد دو نفر با هم مشغول نماز شدند هر دو هم نماز را طول دادند هر دو هم با هم از نماز خارج شدند یکی بیشتر قرآن خوانده دیگری بیشتری دعا خوانده کدام بهتر است حضرت فرمودند هر دو خوب است جواب ندادند کانه ممکن است اگر جواب بدهند یک موقعی تلقی العیاذ بالله وهن قرآن شود نه این وهن قرآن نیست اصرار کرد کدام ثوابش بیشتر است حضرت فرمودند آن که بیشتر دعا خوانده نمازش افضل است بعد به خود قرآن استشهاد کردند به آن آیهی «اُدْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي» (غافر/ 60) گویا ترک دعا استکبار علی الله به حساب آمده است دُعا مُخُّ العِبادَه رُوحُ العِبادَه (بحارالانوار، ج 90، ص 300) است البته خود قرآن هم مشتمل بر ادعیه است ادعیهی قرآنی از بهترین دعاها هستند مثل «رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» (بقره/ 201) و سایر ادعیهی قرآن ولی دعا از این روایت استفاده میشود ثوابش بیشتر است این معنایش این نیست که دعا برتر از قرآن است نه ما برای این که با خدای متعال مانوس شویم از طریق دعا شاید زودتر بتوانیم مانوس شویم و ثواب و فضیلت است و خود دعا هم ما را به قرآن میرساند قرآن طریق است حتی ما به قرآن اگر بخواهیم مانوس شویم از طریق دعا میتوانیم مانوس شویم دعاهایی که در آغاز وجود قرآن میخوانیم به عنوان اذن دخول باب شما را به قرآن باز میکند دعایی که برای حفظ قرآن باز میکند باب شما را به قرآن باز میکند پس قرآن افضل است ولی این بیانی است از معصوم پس دومین وادی که در ذکر است وادی دعاست ادعیه است حالا من همین جا نکتهای را اشاره میکنم که کتبی در ادعیه و اذکار نوشته شده بزرگان خیلی زحمت کشیده اند فرض کنید مثلا مرحوم ابن فهد مرحوم سید بن طاووس ادبار را نوشتند عدة الداعی را نوشتند شیخ بهایی مفتاح الفلاح دارند کتاب دویست سی صد صفحهای است فقط در اذکار بیست و چهار ساعت که وقتی بیدار میشوید تا بخوابید چه اذکاری را بگویید و بخوانید همه اش که مقدور ما نیست مگر خدا برکت بدهد منظور همین کتب است همین کتابی که در دست ما است شاید منتخب دهها کتاب روایی و ادعیه و اعمال اذکار مفاتیح الجنان است و کتاب باقیات صالحات این دو کتابی که با هم چاپ میشود از محدث قمی قدیمها رسم بوده با هم مباحثه میکردند با یک ترتیبی هم مباحثه میکردند مثلا مفتاح الفلاح بعد عدة الداعی با یک نظمی آنها را من کار ندارم بعضی از این کتب را پیش استاد مباحثه میکردند که نقاط لطیف کتاب تلقی و فهم شود به نظرم میآید این کتابها دم دست است از همین ساده ترین مفاتیح الجنان همه میتوانند از اول تا آخر را یک دو دور بخوانند ببینند چه اذکار ادعیه بیان شده که چه وقت هایی خوانده شود چه آثاری بر این ادعیه و اذکار ذکر شده منتها مرحوم محدث قمی نمیتوانم بگویم متاسفانه یکی از نکاتی که در کتابشان است برای تلخیص کتاب این کار را انجام داده اند گاهی بعضی از ثواب و فضائلی که در روایت بوده حذف کردند در حالی که آن ثوابها موضوعیت دارند برای این که انسان. چون معصوم میداند ما را چه طور تحریک بکند به عمل و برای ما رغبت ایجاد میکند حتی گاهی به نظرم میآید خوب است این عبادت را به طمع همان ثوابی که امام فرموده انجام دهیم که اگر یک موقعی از امام نباشد این ثواب را خدا به شما میدهد یک بابی از روایت است که اگر روایتی را از نبی اکرم صلی الله علیه و آله رسید یا اهل بیتشان و در باب عملی و ثوابش و شما انجام دادید و در واقع هم نبود خدای متعال آن ثواب را به شما میدهد پیشنهاد من این است این کتب خوانده شود مورد مطالعه و دقت قرار بگیرد و غفلت نشود به جای این که چند ذکر یکی دو تا ذکر را تقدیم بکنیم بهتر این است که خود این کتب خوانده شود نکتهای که هست اما بعد از این در بین این دعاها و اذکاری که به ما رسیده که مفصل هم است و این جا هم جای بیانش نیست و باید خوانده شود همه هم میتوانند بخوانند در اختیار همه است چیز سختی نیست مثلا کتب سید بن طاووس از فلاح السائل اش تا اقبال الاعمالش ترجمه شده خواندنش که کار سختی نیست کتب ادعیه فراوان است که در اختیار ما است این خوانده شود انتخاب شود انسان متناسب با احوال با توان با مقدورات خودش به خصوص آن عباداتی که خیلی فضیلت دارد و آسان هم است نباید خیال کنیم هر عبادتی که آسان بود فضیلتش کم است این طور نیست ممکن است آسان باشد ولی گنج است فضیلت خاصی دارد مثل لا اله الا الله این ذکر را دیدید مال قبل از خواب است مکثر گفتم اگر سه مرتبه این ذکر را قبل از خواب بگویید به منزلهی ثواب هزار رکعت نماز است هر موقع گفتم منبعش را از من خواستند يَفْعَلُ اللَّهُ ما يَشاءُ بِقُدْرَتِهِ وَ يَحْكُمُ ما يُريدُ بِعِزَّتِهِ (مفاتیح الجنان، ادعیه هنگام خواب) دو جمله است در باقیات صالحات مرحوم محدث قمی است و مصادر زیادی دارد. یک ذکر کوتاه است ذکر خیلی پر معنایی است یا بقیهی اذکار من بعضی از این اذکار را اشاره میکنم یک نقطهای که قابل توجه است این است که مواظب باشیم ذکر از معصوم باشد چیزی را کم و زیاد نکنیم ما با زبان خودمان با خدا حرف بزنیم خوب است خدای متعال میشنود و پاسخ هم میدهد ولی با زبان معصوم آن طوری که فرموده اند همه جای کار را سنجیده اند کلمه کلمه اش حساب دارد پس اولا اذکاری که از معصوم نقل میشود دعاهایی که از معصوم نقل میشود انتخاب کنیم دوم این که از خودمان در نیاوریم در روایت مذمت شده گفت من دعایی اختراع کردم حضرت فرمود آن چیزی که اختراع کردی بگذار کنار و این که آن چیزی که از معصوم نقل شده کم و زیاد نکنیم این روایت را مکرر شنیده اید لازم میدانم بخوانم که ما دست در ذکر نبریم دو روایت این است یک روایت از اسماعیل بن فضیل است سألتُ أباعبداللّه(ع) عن قَولِ اللّه عزّوجلّ: «وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا» روایت را مرحوم شیخ حر از خصال صدوق نقل کرده از امام صادق پرسیدم در مورد این آیه «وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا» (طه/ 130) قبل از طلوع و غروب آفتاب پروردگارت را تسبیح کن تسبیح به لسان حمد چون حمد خودش تسبیح است به حضرت عرض کردم مقصود از تسبیح طلوع و غروب شمس نیست حضرت فرمودند بر هر مسلمانی فریضه است فَریضَةٌ عَلَی کُلّ مُسلِم أن یَقولَ قَبلَ طلوعِ الشَّمسِ عَشر مرّات و قَبلَ غُرُوبِها عَشرَ مَرّات : لا إلهَ إلّا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ يُحْيي وَيُمِيتُ وَهُوَ حَيّ لا يَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَهُوَ عَلى كُلّ شَيءٍ قَدِيرٌ (خصال صدوق، ج ۲، ص ۴۵۲) لذا بعضی فتوا بر وجوب این ذکر داده اند لذا معمولا میگویند از مستحبات موکد است ده مرتبه قبل از طلوع و قبل از غروب بگوید لا إلهَ إلّا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ يُحْيي وَيُمِيتُ وَهُوَ حَيّ لا يَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَهُوَ عَلى كُلّ شَيءٍ قَدِيرٌ این ذکر را مرحوم مجلسی در مرآت العقول در شرح کافی شبیه همین است این روایت نیست میفرمایند این متواتر معنوی است هم شیعه هم اهل سنت به حد تواتر نقل کرده اند از اهل بیت و از نبی اکرم این ذکر و فضیلتش را. این همان است که «وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا» این دستور ذکر خاص تعبیر به این شده فرمودند مراد از این تسبیح این است کسی این تسبیح را بگوید به این آیه عمل کرده و آثاری هم که در آیه ذکر شده بر او مترتب است حالا من این را برای این خواندم این روایت کمی اختلاف در تعبیر است در بعضی دارد يُحْيي وَيُمِيتُ و يُمِيتُ و يُحْيي بعضی یمیت و یحیی را ندارد لذا مرحوم علامه مجلسی میگویند متواتر معنوی است عین عباراتش به تواتر نقل شده کم و زیاد دارد ولی اصل مضمون به این ذکر به این که ده مرتبه قبل از طلوع و غروب و این که جزء مستحبات موکد است جزء مسلمات است قاری میگوید شروع کردم به خواندن و در آخر خودم اضافه کردم یمیت و یحیی حالا این یمیت و یحیی را علامه مجلسی شرح داده اند که تکرار نیست یک اماته و احیاء دیگری است خدای متعال احیا میکند و میمیراند و اماته میکند و دوباره زنده میکند تاکید یا مربوط به انواع مختلف مرگ و حیا است امات و احیا بحثهای مختلفی دارد بعد راوی میگوید در ذکر این حضرت این نبود من گفتم یحیی و یمیت و یمیت و یحیی حضرت فرمودند لا َشکَّ فِی أنّ الله یُحیِی و یُمِیت و یُمِیت و یُحیِی ولکن قُل کَما أقُول (وسائل الشیعه، ج 7، ص 227، ح 4) شکلی نیست که خدای متعال احیا میکند و میمیراند و یمیت و یحیی هر دوتایش درست است هم یُحیِی و یُمِیت و یُمِیت و یُحیِی ولکن قُل کَما أقُول همان طور که من میگویم بگو خبرهی کار است امام کم و زیاد نکنید یک روایت دیگری در همین باب مرحوم شیخ حر نقل کرده باب 49 ام از ابواب ذکر است فی الصباح و المساء بخشی از ادعیه و اذکاری که مال صبح و شب است حدیث ششمش این است علاء بن کامل از امام صادق علیه السلام نقل میکند این آیه را حضرت تفسیر کرده اند «وَاذْكُر رَّبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً» (اعراف/ 205) پروردگار خودت را در باطن به حالت تضرع یاد کن «وَاذْكُر رَّبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ» بدون سر و صدا «بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ» صبح گاهان و شام گاهان آثارش در آیهی بعد است. حضرت این طور فرمودند هنگام غروب وقت مساء این ذکر را بگویید. لا اله الا وحده شریک له همان ذکر قبلی است منتها حضرت در تفسیر این آیه فرموده اند هم «وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا» به این امر محقق میشود هم این ذکر دومی که در آیهی سورهی مبارکهی اعراف بود فرمودند لا إلهَ إلّا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ يُحْيي وَ يُمِيتُ وَيُمِيتُ وَ يُحْيي وَهُوَ عَلى كُلّ شَيءٍ قَدِيرٌ راوی میگوید قُلتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ حضرت فرمودند ِانَّ بِیدِهِ الخَیر حتما همین طور است خیر در دست خداست لکِّن قُل کَمَا اَقُول لَکَ عَشرَ مَرَّا (اصول کافی، ج 2، ص 383)همان طور که میگویم بگو بنابراین اذکار را دعا و ذکر را از معصوم بگیریم و همان طور هم که فرمودند بگوییم شما اضافه نکنید ذکر را از معصوم بگیریم اضافه نکنیم همین ذکر زبانی هم مقدمه است نگوییم این فایده ندارد بعضیها میگویند قرآن را فقط باید عمل کرد نه قرآن را باید خواند فهمید عمل کرد خواندنش فهمیدنش عبادت است عمل کردنش عبادت است تعلیم و تعلم و همه اش عبارت است این طور نیست بگوییم نخوانید ذکر هم همان طور است این ذکر ما را در مسیر قرار میدهد لذا یکی از چیزهایی که در روایات ما آمده تذکر داده اند که از همین ذکر زبانی شروع کنید رها نکنید مذمت کرده اند یک روایتی از وسائل الشیعه میخوانم که ذکر را رها نکنید و این طور نباشد که کسی خیال بکند مثلا اگر چون ذکر قلبی نیست ما دیگر ذکر نگوییم صحیح نیست این ذکر را بگویید ولو این که نتوانید به ذکر قلبی برسانید یک بابی در باب ذکر وسائل الشیعه است باب کراهت ترک ذکر الله همان طور که مستحب است ذکر ترک ذکر مکروه هست بعضی اوقات افعالی هستند خودشان مستحب اند ترکشان مکروه نیست یعنی مذمت بر ترک نشده فعلش ثواب دارد یا بعضی افعال انجامش مکروه است اما یک عباراتی داریم دو طرفه اند فعل ثواب دارد ترکش مذمت شده این روایت از عدة الداعی بن فهد است حضرت پنج دسته را نام بردند فرمودند ابخل الناس بخیل ترین مردم را میخواهید بشناسید أَبْخَلُ النَّاسِ فَرَجُلٌ یَمُرُّ بِمُسْلِمٍ وَ لَمْ یُسَلِّمْ عَلَیْهِ به مسلمان عبور میکند و به او دعا نمیکند از سلام کردن و دعا کردن به مسلمان بخل میورزد بخیل ترین مردم چون دعای بر سلامتی دعا برای مومن است اکسل الناس کسل ترین مردم عبد صحیح فارغ بدنش سالم است بیکار است أَمَّا أَکْسَلُ النَّاسِ فَعَبْدٌ صَحِیحٌ فَارِغٌ لَا یَذْکُرُ اللَّهَ بِشَفَهٍ وَ لَا بِلِسَانٍ با زبان با لبش ذکر نمیگوید پس خود ذکر زبانی و با لب از اموری است که به آن دعوت شده ترکش هم بیماری است اسوق الناس دزدترین مردم أَسْرَقُ النَّاسِ فَالَّذِی یَسْرِقُ مِنْ صَلَاتِهِ تُلَفُّ کَمَا تُلَفُّ الثَّوْبُ الْخَلَقُ فَیُضْرَبُ بِهَا وَجْهُهُ آن است که از نمازش میدزدد اگر از نمازش دزدید او را در هم میپیچینند مثل پارچهی کهنهای که میپیچند برای دور انداختن میاندازند به سمت خودش به چهرهی خودش برمیگردد به سوی خودش به جای این که برود بالا و او را هم با خودش ببرد برمیگردد و آثار سوء برای انسان دارد این نماز. وَأَمَّا أَجْفَى النَّاسِ فَرَجُلٌ ذُکِرْتُ بَیْنَ یَدَیْهِ فَلَمْ یُصَلِّ عَلَیَّ جفاکار ترین مردم کسی است که من در نزد او ذکر شوم و صلوات بر من نفرستد این هم توضیح میخواهد و ابخل الناس هم دارد بخیل ترین ناس اعجز الناس هم داریم دیگر عاجز ترین مردم هم هست اگر یک صلوات میفرستاد درهای خیرات به رویش باز میشد تطهیر میشد عاجز ترین مردم ناتوان ترین مردم این است که من یاد شوم چون این یاد بی خودی است گاهی آدم یک دفعه یاد قرآن میافتد در روایت دارد مومن اگر گناه کند بعد بیست سال یادش میاندازند میگوید خیال نکنید تصادفی یاد شما آمده خدا یاد شما آمده که استغفار کنید غیر مومن گناه میکند همان لحظه فراموش میکند اینها را تصادف نگیریم میگوید این یاد را گذاشتند که شما صلوات بفرستید بابی باز شود عاجز ترین مردم کسی است که خدا او را مقدمات این عبادت سلوک و سیر را برایش فراهم میکند خودش که همیشه یاد حضرت نیست العیاذ بالله یادش هم که خدا میاندازد بخیل است بخل میورزد یک صلوات نمیفرستد عاجز ترین است از این ناتوان تر کسی نیست و اعجز الناس باز حضرت فرمودند که عذر میخواهم آن اجف الناس است جفاکار ترین است جفا از این بالاتر نمیشود وَ أَمَّا أَعْجَزُ النَّاسِ فَمَنْ یَعْجِزُ [عَجَزَ] عَنِ الدُّعَاءِ. (عدة الداعی، ح 59) عاجز ترین مردم است کسی است که در چاه افتاده نمیگوید بگوید یا الله کسی نمیتواند خودش کار کند گفتند از خدا بخواه به تو میدهند کسی که عاجز از دعا باشد عاجز است خود ذکر لسانی و مداومت بر آن مقدمهی خیراتی است و ترکش علامت کسالت قلب است علامت کسالت روح است.
شریعتی: ان شاء الله همهی ما مقیم وادی ذکر شویم و خداوند حلاوت و شیرینی ذکر و یاد خودش را به همه مان بچشاند مشرف میشویم محضر قرآن کریم صفحهی 441 آیات 13 ام تا 27 ام سورهی مبارکهی یس در سمت خدای امروز تلاوت میشود لحظه لحظهی زندگی تان منور به نور قرآن باشد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ ﴿١٣﴾ إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَيْكُم مُّرْسَلُونَ ﴿١٤﴾ قَالُوا مَا أَنتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَمَا أَنزَلَ الرَّحْمَنُ مِن شَيْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا تَكْذِبُونَ ﴿١٥﴾ قَالُوا رَبُّنَا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ ﴿١٦﴾ وَمَا عَلَيْنَا إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ ﴿١٧﴾ قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿١٨﴾ قَالُوا طَائِرُكُم مَّعَكُمْ أَئِن ذُكِّرْتُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ ﴿١٩﴾ وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَى قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ ﴿٢٠﴾ اتَّبِعُوا مَن لَّا يَسْأَلُكُمْ أَجْرًا وَهُم مُّهْتَدُونَ ﴿٢١﴾ وَمَا لِيَ لَا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿٢٢﴾ أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن يُرِدْنِ الرَّحْمَنُ بِضُرٍّ لَّا تُغْنِ عَنِّي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا وَلَا يُنقِذُونِ ﴿٢٣﴾ إِنِّي إِذًا لَّفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ﴿٢٤﴾ إِنِّي آمَنتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ ﴿٢٥﴾ قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ ﴿٢٦﴾ بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ ﴿٢٧﴾
ترجمه:
و برای آنان [که با تو برخورد خصمانه دارند] اهل آن شهر را مثل بزن، هنگامی که پیامبران به آنجا آمدند، (۱۳) زمانی که دو پیامبر را به سوی آنان فرستادیم، پس آن دو را انکار کردند و با پیامبر سومی آنان را تقویت کردیم، پس [همگی] گفتند: ما را به سوی شما فرستاده اند. (۱۴) [اهل شهر] گفتند: شما جز بشرهایی مانند ما نیستید و [خدای] رحمان هیچ چیزی نازل نکرده است، شما فقط دروغ می گویید. (۱۵) گفتند: پروردگارمان می داند که یقیناً ما به سوی شما فرستاده شده ایم، (۱۶) و بر عهده ما جز رساندن آشکار [پیام وحی] نیست. (۱۷) گفتند: همانا ما شما را به شومی و فال بد گرفته ایم، اگر [از دعوت خود] باز نایستید، قطعاً شما را سنگسار می کنیم، و از سوی ما شکنجه دردناکی به شما خواهد رسید. (۱۸) گفتند: شومی شما از خود شماست [و این شومی نتیجه کفر و طغیان و گناه است، شگفتا!] آیا اگر به شما تذکر دهند [آن تذکر سعادت بخش را به شومی و فال بد می گیرید؟ نه، شومی از ما نیست] بلکه شما مردمی تجاوزکارید. (۱۹) و از دورترین نقطه شهر مردی شتابان آمد، گفت: ای قوم من! از این فرستادگان [خدا] پیروی کنید، (۲۰) از کسانی پیروی کنید که پاداشی از شما نمی خواهند و آنان راه یافته اند، (۲۱) و مرا چیست که [از روی یقین] کسی را نپرستم که مرا آفریده و به سوی او بازگردانده می شوید؟ (۲۲) آیا به جای او معبودانی را برگزینم که اگر [خدای] رحمان برای من آسیب وگزندی بخواهد نه شفاعتشان چیزی را از من دفع می کند و نه می توانند نجاتم دهند؟! (۲۳) اگر چنین کنم، بی تردید در گمراهی آشکار خواهم بود. (۲۴) [ای رسولان!] بی تردید به پروردگار شما ایمان آورده ام؛ بنابراین از من بشنوید. (۲۵) [سرانجام به دست آن مشرکان شهید شد، و به او] گفته شد: به بهشت درآی. گفت: ای کاش قوم من معرفت و آگاهی داشتند، (۲۶) به اینکه پروردگارم مرا آمرزید و از کرامت یافتگان قرارم داد. (۲۷)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: خیلیها میپرسند این اذکار را از کجا باید بگیریم کجا باید بنویسیم کجا شما نوشتید و اینها جمع آوری شده در سایت ما متنهای برنامه و صوت برنامه و هم میتوانید از نرم افزار جامع سمت خدا دریافت بکنید که در سایت است کتاب هایی که در برنامهی سمت خدا معرفی میشود در محل برگزاری نمایشگاه کتاب تهران در غرفهی شبکهی سه سیما و برنامهی سمت خدا عرضه میشود شبستان اصلی راهرو بیست غرفهی 28 دوستان ما هستند و محصولات را عرضه میکنند تهیه بکنید ما سه دقیقه تا پایان فرصت داریم وقت در اختیار شما است.
حاج آقا میرباقری: بسم الله الرحمن الرحیم یک نکتهی دیگر عرض میکنم که قابل تأمل است یک بابی را مرحوم شیخ حر در باب ذکر وسائل باز کرده اند باب استحباب ذکر الله عند وسوسه و حدیث نفس که موقعی که ما مبتلا به وسوسه و حدیث نفس میشویم گاهی اوقات یک وسوسه هایی در دل ما واقع میشود گویا نفس ما با ما دارد حرف میزند یک گویندهای است لذا میگویند حدیث النفس سخن نفس است وسوسهی شیطان و نفس است مستحب است آدم خدا را یاد بکند دو حدیث میخوانم چون دیدم محل ابتلا است یک روایتی است ابن ابی عمیر از امام صادق علیه السلام نقل میکند در کافی هم است إنَّه يقَعُ في قلبي أمرٌ عظيمٌ در دل من امر سنگینی واقع شده پیداست وسوسهای بوده به حضرت عرض نکرد چیست فقالَ : قلْ : لا إلهَ إلاّ اللّه ُ (کافی، ج 2، ص 425) دراج البته نقل میکند او به امام صادق عرض کرده از صحابه حضرت است بعد میگوید هر وقت در قلب من آن حادثه اتفاق میافتاد من میگفتم لا اله الا الله و آن رفع میشد البته ممکن است ذکر خاصی بوده که امام گفته ولی نه چون اذن امام است همه جا است دومین حدیث علی بن مهزیار از امام جواد علیه السلام ظاهرا نقل میکند به حضرت شکایت کردند که اموری در دلشان واقع میشود لغزش هایی عجیب است آن چنان این وسوسهها سخت بوده که اگر باد طوفانی بیاید قطعه قطعه شویم لأَنْ يَكُون َحُمَمَةً أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنْ أَنْ يَتَكَلَّمَ بِهِ به شیرین تر است تا بتوانند حرف هایی که در دلشان است را به زبان بیاورند گاهی میآیند میگویند شیطان وسوسهی عجیبی در دل ما میکند حضرت فرمودند فَقالَ نَبی اَکرَم وَالَّذی نَفسِی بِیَدِهِ َانَّ ذَاكَ صَرِيحُ الْإِيمَانِ این که شما نگران هستید آمدید پیش من و دارید بر من شکایت میکنید تا چارهای بگذارم این عین ایمان است شما اگر ایمان نداشتید با نفس همراه میشدید بی خیال وسوسه میشدید مَن وَجِدَ مِن هَذا الوَسواس فَليَقُل: آمَنَّا بِالله وَ رَسُولِه قولوا لا حَولَ وَ لَا قُوَّة اِلّا بِالله هر وقت این وسوسهها آمد بگویید آمَنَّا بِالله وَ رَسُولِه ما به خدا و رسول مومن هستیم این حرف ما نیست دیگری دارد این حرفها را میزند اذکار دیگری هم است آمَنَّا بِالله وَ رَسُولِه لا حَولَ وَ لَا قُوَّة اِلّا بِالله باز روایت دیگری هم است آمد محضر نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ظاهرا از امام باقر علیه السلام است شخصی عرض کرد اِنِّی نَافَقتُ منافق شدم ظاهر و باطنم دو شده ما نافَقتَ این ظاهر و باطن نیست ما نافَقْتَ وَ لَوْ نافَقْتَ ما آتَیتَنی تُعَلَّمَنی اگر منافق بودی نمیآمدی از حرف دلت به من بگویی منافق کسی است که ظاهر و باطنش دو تا است این که میآیی میگویی پیداست ظاهر و باطن ات یکی است مَا الَّذی رَأی بِک این که آمدی در خانهی ما علامت ایمان است چه چیز تو را به شک و ریبه انداخته عرض کرد گمان من این است که میآید دشمن به تو میگوید ظُنُّ أَنَّ الْعَدُوَّ الْحاضِرُ أَتاک، فَقالَ: مَنْ خَلَقَک چه کسی تو را آفریده فَقُلْتَ: اَللّه تَعالی خَلَقَنی بعد برمیگردد میگوید فَقالَ لَک مَنْ خَلَقَ اللّه گیرت میاندازد إی وَ الَّذی بَعَثَک بِالْحَقِّ لَکانَ کذا همین طور است شیطان این کار را میکند إِنَّ الشَّیطانَ أَتاکمْ مِنْ قِبَلِ الاْءَعْمالِ فَلَمْ یقْوِ عَلَیکمْ از طریق عمل شما را میخواهد به ترک واجب وادارد وقتی ناتوان شد از این کار فَأَتاکمْ مِنْ هذَا الْوَجْهِ از طریق شبهات میآید یا شبهه در ایمان میاندازد یا وسوسههای ناجور تر است لِکی یسْتَزِلَّکمْ که شما را بلغزاد فَإِذا کانَ کذلِک فَلْیذْکرْ أَحَدُکمُ اللّه وَحْدَهُ (اصول کافی، باب الوسوسه و حدیث النفس، ص 425) خدا را یاد کنید پس مصداق لا اله الا الله گفتن و بقیه است.