94-05-10- حجت الاسلام والمسلمين میرباقری - تفسیر سور جزء سی
موضوع برنامه: تفسیر سور جزء سی
كارشناس: حجت الاسلام و المسلمين میرباقری
تاريخ پخش: 94/05/10
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: سلام علیکم و رحمة الله سلام میگویم به همهی هم وطنان عزیزم خانمها و آقایان در هر کجا هستید تنتان سالم باشد و قلبتان سلیم امروز 15 شوال سالروز شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا و همین طور سالروز تکریم مقام حضرت عبدالعظیم حسنی است ان شاء الله دوستان خوبی که در شهر ری هستند و مشرف میشوند محضر حضرت سیدالکریم نائب الزیارهی ما و همهی بینندهها باشند حاج آقای میرباقری سلام علیکم و رحمة الله
حاج آقا میرباقری: علیکم السلام و رحمة الله خدمت شما و بینندگان و همکاران عرض سلام و ادب دارم
شریعتی: سلامت باشید خوشحالیم خدمت شما و دوستان هستیم هفتهی گذشته حاج آقای میرباقری از تفسیر سورهی مبارکه اعلی برای ما گفتند این هفته هم میشنویم.
حاج آقا میرباقری: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنة علی اعدائهم اجمعین اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیاً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً حتی تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فیها طویلاً و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خیره ما ننال به سعة من رحمتک و فوز عن عندک البته به صورت مکرر گفتم یک ترجمهی بسیار ظاهری از آیات عرض میکنیم تفسیر ظاهری و باطنی مقام دیگری است در این سورهی مبارکه که آخرین سورهی مسبحات است شش سوره هستند که با تسبیح خدای متعال آغاز شدند معارف بلندی در این شش سوره ذیل تسبیح حضرت حق است که به ما تسبیح خدا را تعلیم میکند فضائل فراوانی ذکر شده هر شب اگر کسی این شش سوره را تلاوت بکند دیدار و برخورد با وجود مقدس امام زمان برای او حاصل میشود آن چه استفاده از وجود مقدس ایشان است بین این سوره و ارتباط با حضرت رابطهای است این هم یکی از کلیدهای فهم سوره است در آثاری که برای قرائت سوره ذکر شده معارف سوره را هم میشود فهمید علیای حال این آخرین سورهی مسبحات ششگانه است که حدید است و حشر و صف و جمعه تغابن و سورهی اعلی این سوره را مفسرین بزرگوار فرمودند سه قسمت است معارف این سوره سه فراز دارد قسمت اول همان پنج آیهای است که در جلسهی گذشته ترجمه کردیم که شروعش با «بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى» است تسبیح کن اسم پروردگار خداوندگار ربت را که آن رب اعلی است که اشاره کردیم که این تسبیح معانی متعددی بزرگان برایش فرمودند یکی دو تا را اشاره کردیم یکی معنایی بود که علامه طباطبائی این معنا را پسندیدند که مقصود از تسبیح اسم رب همین اسامی لفظی است که به پیامبر گرامی در مقام تبلیغ دین میگویند وقتی میخواهی تبلیغ بکنی کاری بکن که این اسم منزه از هر نقصی باشد کسی در کنار این اسم قرار نگیرد شئونی که مربوط به این اسم است به غیر او نسبت داده نشود در مقام تبلیغ دین اسم ربت را تنزیه کن مثل «وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ« (مدثر/ 3) تکبیر رب این جا میگوید اسم ربت را هم تنزیه بکن همین اسامی لفظی است که ما باید تنزیه بکنیم در قول و در عمل یک قول هم این بود که نه این جا مقصود از رب مسما است حضرت رب است حضرت حق را تسبیح بکن منتها وقتی میخواهیم حضرت حق را تسبیح بکنیم با اسامی مختلف تسبیح میکنیم گاهی میگوییم سبحان الله این جا میفرماید سبحان رب لذا در روایات متعددی وارد شده وقتی این آیه را میخوانید از امام رضا نقل شده ولی این آیه را میخواندند آرام میفرمودند سُبْحَانَ رَبِّیَ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِهِ دستور میدهد به تسبیح اسم رب در بعضی روایات هم است وقتی این آیه نازل شد حضرت فرمودند این تسبیح را در سجدهی خودتان قرار دهید خدا دستور میدهد ربتان را تسبیح کنید منتها با اسم رب چون وقتی شما تسبیح میکنید گاهی اوقات مثلا رازقیت خدا را تسبیح میکنید خدا رازقی است که در رازقیتش نقصی نیست یک موقع میگویید خدا ربی است که در ربوبیتش هیچ نقصی نیست پس سبحان ربی الاعلی معنی دوم این است که حضرت حق را تسبیح بکن اما با اسم رب یعنی از جهت ربوبیت خدا را تسبیح کن همهی شئون خدا تسبیح دارد ولی این جا ربت را تسبیح بکن یعنی خدا را تسبیح بکن حضرت حق را با اسم رب از جهت ربوبیتش که ربوبیت او نقصی ندارد البته این ربوبیت چیست مفصل بحث کردند بزرگان چند خصوصیت ربوبیت خدا را شش خصوصیت را در همین آیه ذکر کرده که قبلا توضیح دادیم «الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى» (اعلی/2) خلقت است و تسویه «وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى» (اعلی/ 3) تقدیر و هدایت «وَالَّذِي أَخْرَجَ الْمَرْعَى، فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَى » (اعلی/ 5-4) که رویش گیاهان و بعد این گیاهان تبدیل میشوند یا بسط و گسترش گیاهان است این یک معنا است یک معنای دیگر این که همین گیاهانی که میرویند و سبز میشوند از مراحل ربوبیت خدای متعال این است که همین گیاه را خشک میکند و البته او هم جزء مراحل ربوبیت خدای متعال است پس این تفسیر اجمالی رب بود که جلسهی گذشته اشاره کردیم تکرارنمیکنیم پس رب خودت را تسبیح بکن منتها دو نکته را اضافه میکنم یکی این است که قبلا اشاره کردیم که ما وقتی از منظر خودمان به عالم نگاه میکنیم ربوبیت خدا را یانمیشناسیم که او چیست و جه میکند اگر بدانیم این خدا ربوبیتش چیست و یا این که اگر هم بشناسیم چون از منظر خودمان به عالم نگاه میکنیم خیال میکنیم عالم طبق میل ما باید تدبیر شود ممکن است طبق میل ما نباشد نقص و عیب ببینیم این نقص و عیب هم را به ربوبیت خدای متعال نسبت میدهیم چرا زلزله میآید چرا سیل میآید. چرا بیمار میشویم گرفتاریهای دنیا برای چیست اینها را به خدای متعال نسبت دهیم ولی اگر کسی از منظر رب به عالم نگاه کرد آن وقت خدای متعال را میتواند تسبیح بکند این را در ذیل بحث آیهای که یک موقعی گفتیم آیه آخر سورهی اعراف است که دستور به ذکر میدهد «وَاذْكُر رَّبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَكُن مِّنَ الْغَافِلِينَ» (اعراف/ 205) میگوید یاد پروردگارت باش هر صبح و شام در دلت خدا را یاد بکن بعد اثر این ذکر این است اگر کسی مداومت بر ذکر رب داشت اگر مداومت بر ذکر رب کردی یاد او بودی مقام عند الرب پیدا میکنی این ذکر حجاب بین ما و رب را برمیدارد خدا که با ماست ما از او دور هستیم حجاب میرود کنار ما عندالرب قرار میگیریم مثل شهدا وقتی در مقام عندالرب قرار گرفتیم چند آثار دارد آیهی بعدی این است «إِنَّ الَّذِينَ عِندَ رَبِّكَ لَا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَيُسَبِّحُونَهُ وَلَهُ يَسْجُدُونَ» (اعراف/ 206) آنهایی که عند الرب هستند آنها رب مال کسانی است که حقیقتا تسبیح حقیقی مال کسانی است که مقام عندالرب دارند آنهایی که بین آنها و ربوبیت خدای متعال حجاب برداشته شده ربوبیت خدا را میتوانند به اندازهی خودشان ببینند زیبایی این ربوبیت را جمال این ربوبیت را درک میکنند خدا را تسبیح میکنند ولی انسان تا در آن مقام ننشسته یا اصلا اطلاعی از ربوبیت ندارد یا اگر هم دارد یک اطلاع ذهنی است در مقامی نیست که حجاب برداشته شده باشد به او نشان بدهند که خدا چه میکند پس تسبیح این جا یک معنی این است که ربوبیت حضرت حق را تسبیح بکن این تسبیح کردن وقتی محقق میشود حقیقتا که انسان در مقام عندالرب قرار بگیرد البته خود این ذکری که ما میگوییم در این امر اثر گذار است اگر انسان در سجدهی خودش با توجه رب خودش را تسبیح کرد آثار این مداومت میتواند این باشد که انسان به مقام تسبیح حقیقی برسد یعنی واقعا ربوبیت حضرت حق را به اندازهی خودش مشاهده بکند ببیند چطور در عالم تدبیر میشود خداوندگاری چطور در عالم جاری میشود بعد زیباییهاش را به او نشان میدهند بعد میتواند خدا را تسبیح حقیقی بکنند پس تسبیح رب یک مقام حقیقی دارد که این هم با همین مداومت ذکر حاصل میشود اگر مداومت ذکر بود این مداومت انسان را به مقام قرب میرساند مقام قرب رب مقام تسبیح است ما مثل شاگردی که از زاویهی خودش به مدرسه نگاه میکند هزار عیب گردن مدیر و معلم میگذاریم ولی از منظر معلم و مدیر که نگاه میکنیم این کار عاقلانه و حکیمانهای است هیچ اشکالی وارد نیست این اشکالها مال نگاه غلط به مسئله است ما هم اگر ربوبیت خدای متعال را درست ببینیم همه اش تسبیح دارد گویا تلقی من این است در این سوره باز میخواهد در سورهی الم نشرح عرض کردیم بحث از رنجها و سختیها و مشکلات سر راه حضرت است خدای متعال پیغمبری را برگزیده حالا ببینید نکتهی دوم را هم اشاره میکنیم خدای متعال رب همهی کائنات است رب العالمین است از یک ذره را خدا پرورش میدهد تا کهکشانها و نظام کیهانی تا رب نبی اکرم هست رب انبیا و ملائکه است یعنی عالم ملکوت و فوق ملکوت هم ربوبیتش با خدای متعال است انسان گاهی ربوبیت خدای متعال را نسبت به یک گیاه میبیند آن هم واقعا زیباست و ستودنی است ولی یک موقعی انسان به مقامی میرسد میتواند ربوبیت خدای متعال با نبی اکرم را ببیند که خدای متعال این پیغمبر را چگونه تربیت کرده معنای ربوبیت گسترده تر از تربیت است چگونه خدای متعال ربوبیت کرده این پیغمبر را چطور خلقش کرده چطور این پیغمبر را آفریده و چطور او را به سوی آن مقصد هدایت میکند «الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى، وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى» این پیغمبری که خدا آفرید که لولاک لَما خَلَقتُ الأفلاک (مستدرک سفینة البحار، ج 3، ص 334) همهی عالم برای او آفریده شده ربوبیت او باید ربوبیت محوری نسبت به عالم باشد مثل این که خدای متعال رب ما است ما را آورده از عالم دور در دنیا بعد هم میبرد در عالم آخرت پیکری برای ما آفریده که میلیاردها سلول زندگی میکنند رب آنها هم است آنها را رها نکرده زندگی منظم پیچیدهی هدف دار کاملا حکیمانه دارند ولی آن ربوبیت ذیل ربوبیت نسبت به ما تعریف میشود خدا رب ماست البته این قوا و اجزا و اندام ربوبیت حضرت حق نسبت به نبی اکرم یک ربوبیت واسعی است انسان اگر بتواند به این جا برسد که آن ربوبیت را ببیند و بتواند آن را تسبیح بکند میتواند مسیر نبوت نبی اکرم سختیهای راه و مقاصدی که این نبوت دارد و دعوت و هدایت دارد بفهمد بالاخره خدا پیغمبر را فرستاده بعد سر راهش دشمنان وسیعی مخالفتها و امثال اینها پس بحث از ربوبیت حضرت نسبت به نبی اکرم شاید باشد در این سوره و این محور سوره و شاید کلید فهم سوره است حضرت حق رب نبی اکرم اند ایشان را خلق کردند به آن هدف هم میرسانند همهی ربوبیت امم و امت خود حضرت هم ذیل ربوبیت حضرت تعریف میشود خدای متعال رب امت هم است حالا این تعبیر تعبیر دقیق و لطیفی نیست ولی دیده اید بعضی گفته اند وجود مقدس نبی اکرم نسبت به کل کائنات به منزلهی روح به جسم است که همهی عالم برای او آفریده شده به تبع او آفریده شده البته این پیغمبری که از او بحث میکنیم فقط پیغمبر در قالب بشر نیست پیامبر مقاماتی دارد مثل قرآن که قرآن مقاماتی دارد ظاهرش دست ماست الفاظ است میخوانیم یکی از مقامات قرآن است ولی. «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ، فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ، لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» (واقعه/ 79-77) همین کتابی که ما قرائت میکنیم و احیانا میتوانیم بدون طهارت هم قرائتش بکنیم خدا ما را منع نکرده تکوینا منع ندارد ولی مقاماتی دارد تا طهارت باطنی از انسان حاصل نشود دست به آن مقام پیدانمیکند این پیامبری که ما بحث میکنیم آن وجود مقدسی است که همهی کائنات ذیل او تعریف میشوند خدای متعال رب اوست این ربوبیت خالی از عیب و نقص است این قسمت اول سوره است که اجمالا جلسهی قبل اشاره کردیم تا میرسد به از آیهی پنجم هفت هشت آیه است خطاب به وجود مقدس نبی اکرم میفرماید «سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنسَى» (اعلی/ 6) ما مستمرا بعضی این طوری معنا کرده اند اقراء میکنیم بر شما اقراء یعنی چه؟ قرائت یعنی خواندن همراه با نظم حروفی را پشت سر هم همراه با ترتیل بخواند میشود قرائت لغویین این طور معنا کردند لذا به یک حرفنمیگویند قرائت کردن اما اقراء را ابتدائا این طور معنا کردند که یک قاری قرآن را تلاوت میکند بعد یک کسی است که مصحح قرائت اوست استماع میکند اشکالاتش را رفع میکند این میکند اقراء یعنی تعلیم قرائت قرائت قرآن را تعلیم میکنند میفرماید ما شما را قاری قرآن قرار میدهیم اقراء میکنیم تعلیم میکنیم قرائت قرآن به شما را مستمرا هم این کار را میکنیم حالا اگر این را به معنی استمرار بگیرید بعضی هم گفته اند نه این سین ناظر به اقراء خاص است یک مقام خاصی است بین خدای متعال و نبی اکرم اقرائی است که بعدا. بعضی گفته اند حضرت فراموش میکرد اینها را خیلی مننمیپسندم که نسبت به مقام نبی اکرم و شئون نبی اکرم این طور حرفها که حضرت فراموش میکردند و میترسیدند که فراموش بکنند داده شود سازگار نیست اگر نقل معصوم باشد حتما باید تلقی کنیم و جمع با بقیهی روایات بکنیم ولی بسیاری از اینها مال مفسرین است بعضی قسمتها لذا خیلی باید مواظب باشیم که با مقام نبی اکرم ناسازگار نباشد علیای حال ما به شما قرائت قرآن را تعلیم میکنیم تعلیم خدای متعال فقط تعلیم لفظی نیست او معلم است و نبی اکرم متعلم و علمی که خدای متعال به نبی اکرم دادند یک بخش عمده اش همین قرآن است با همهی مقامات قرآن لذا اهل بیت حَمَلَةِ كِتَابِ اللَّه (زیارت جامعه کبیره) هستند همهی معارف قرآن ظاهر باطن در این اقراء حضرت حق به نبی اکرم به حضرت عطا میشود البته این ناظر به یک هدایت خاص و تعلیم خاص است «سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنسَى» بنابراین نسیانی این پیامبر ندارد از هیچ یک از مقامات قرآن ظاهرش باطنش احکامش الفاظش هم چیز محفوظ است چون مُقری خدای متعال است حتی این نیست که جبرئیل قرائت میکند نه خود حضرت حق مقری است تعلیم قرآن میکند به نبی اکرم معلم خدای متعال متعلم نبی اکرم است در این تعلیم دیگر هیچ نسیانی نیست وقتی معلم اوست و متعلم نبی اکرم است نسیانی نیست این مقام تعلیم مقام نسیان ندارد مقام تعلیم و تعلم. البته «إِلَّا مَا شَاءَ اللَّـهُ» (اعلی/ 8) مگر این که خدا بخواهد این الا ماشاالله را یک معنایی که مفسرین گفتند ابتدائا هم معنای خوب و قابل قبولی است این است که نه این که یک بخشی از قرآن را حضرت فراموش میکنند نه مثل این است که میفرماید اهل بهشت در بهشت اند «خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ» (هود/ 107) معنی اش این نیست که خدا میخواهد از بهشت بروند بیرون نه مومنین وقتی در بهشت وارد شدند خلود در بهشت دارند این الاها یعنی این که امور از دست خدا خارج نیست توجه به معرفت است این طور نیست که اگر فرض کنید رفتید در بهشت دیگر اقتضاء مقام بهشتی یا اصلا برای غیر ارادهی خدا شأنی قائل نشوید خلود به خاطر ارادهی خداست خدا نخواهد خلود نیست درک اولیهی ما از عالم این است که اشیا خاصیت دارند آب تر میکند آتش میسوزاند ولی وقتی «إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّـهُ» (انعام/ 111) میگذری آتش میسوزاند مگر خدا نخواهد یعنی موقعی هم که میسوزاند مشیت است همهی خصلتها ظهور مشیت اند که حتی شما هم که پیامبر هستی و من معلم متعلم شما « إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّـهُ» دارد حتی در آن مقام بحث ربوبیت خدای متعال نسبت به نبی اکرم است این تابع مشیت الهی است نه این که یک چیزی است جبرا واقع میشود«إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا يَخْفَى» (اعلی/ 7) همهی جهر آشکار و پنهان را حضرت حق میداند آن چه برای حواس ما آشکار است و آن چه از حواس ما پنهان است یعنی ظاهر و باطن وجود شما در محضر خدای متعال است خدا میداند که این پیغمبر چه هدفی را دنبال میکند چقدر شدید است در این که رسالت را دریافت بکند برساند کم و زیاد نشود نگران کم و زیاد شدن است کما این که خدای متعال البته این خطاب به پیغمبر معصوم معنا دارد میفرماید «وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ، لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ» (حاقه/ 45-44) این برای ماها است این پیغمبری که در مقام عصمت مطلق است اگر در دین ما دست ببرد ما با ید قدرت میبینیم و رگ گردنش را قطع میکنیم یعنی میخواهد بگوید دین خدا یک چنین چیزی است از طرف خدا میآید باید معصومانه تلقی شود معصومانه القا شود این امر عظیم این هدایت رب است چون هدایت از طرف خداست «اللَّـهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» (نور/ 35) حالا این هدایت را خدا روی دوش این پیغمبر گذاشته بناست کائنات را هدایت بکند بناست همهی عالم را به مقام تسبیح برساند «يُسَبِّحُ لِلَّـهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ» (جمعه/ 1) این در واقع در مقام تکوین آثار تسبیح نبی اکرم است مگر داوود این طوری نبود «وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ» (انبیا/ 79) کوهها مسخر حضرت داوود بودند چطور مسخر بودند؟ حضرت تسبیح میگفت با تسبیحش آنها همراه میشدند بدن ما مسخر ماست وقتی ما خوب تسبیح بگوییم بدن ما هم تسبیح میکند کسی که نماز میخواند روح نماز میخواند ولی بدن هم وارد وادی ذکر میشود نورانی میشود لذا شعاع نماز را در بدن مومن میتوانی ببینی آنهایی که اهل بصیرت بودند از چهرهی مومن میفهمیدند نماز میخواند نماز شب میخواند یا نه در چه مقامی از نماز است. پس نماز آدم تسبیح آدم روی بدن اثر میگذارد. همهی عالم اگر تسبیح میگویند تسبیح نبی اکرم است بِنا عُبِدَالله (اصول کافی، ج 1، ص 200). پس این پیامبر خیلی این امر عظیمی است هدایتی که صنع الهی است به این پیامبر محول شده این پیغمبر باید کار خدایی بکند و در مقامی است که میتواند کار خدایی بکند «وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَـكِنَّ اللَّـهَ رَمَى» (انفال/ 17) این وقتی هدایت هم میکند همین طور است خدا هدایت میکند به دست پیغمبر وقتی این امر عظیم به این پیامبر سپرده شده حضرت گویا نگران اند که این هدایت این کار عظیم که هدایت همهی انبیا شعاعی است از هدایت او این به سامان میرسد یا نه میشود میتواند میفرماید من خودم معلم تو متعلم خیالت راحت باشد همهی حقایق وحی در شما ضبط میشود هیچ چیزی از کف میرود همه هم به دست شما محقق میشود ان شاء الله. «إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا يَخْفَى» معنایش این باشد که ما میشناسیم میدانیم چه دغدغههایی دارد ظاهر باطن را ما به شما تعلیم میکنیم کاری میکنیم به آن هدفی که دارید برسید بعد به پیامبر گرامی میفرماید «فَذَكِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَى» (اعلی/ 9) حالا وقتی تلقی کردی این حقیقت را تذکر بده یعنی یکی از شئون پیامبر مذکر بودن است یعنی آن ذکر الهی را پیامبر القا میکنند تذکر دادن پیامبر لفظ نیست که صرفا لفظ میگویند نه ایشان «وَدَاعِيًا إِلَى اللَّـهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُّنِيرًا» (احزاب/ 46) است تذکر پیغمبر القا ذکر است کما این که تزکیهی پیامبر القا طهارت است «وَيُزَكِّيهِمْ» (جمعه/2) وقتی پیامبر تزکیه میکنند یعنی القا طهارت میکنند منتها این طرف باید تلقی شود پیامبر تزکیه میکنند ما باید تزکی شویم تزکی یعنی قبول تزکیه پس ایشان هدایت میکنند ما باید بپذیریم ایشان تذکر میدهند ما باید متذکر شویم رسیدن به ذکر کار ما نیست القا ذکر از آن طرف است پذیرش ذکر از طرف ماست. پس اول معلوم شود شأن نبی اکرم تذکر است که القا ذکر است آن ذکر الهی که به وجود ایشان عطا شده القا میکنند قرآن همه اش ذکر است «قَدْ أَنزَلَ اللَّـهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا» (طلاق/ 10) خود پیامبر هم ذکر هستند این ذکر با پیغمبر یکی شده لذا مکرر روایات را خواندیم أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ اَلَا بِمُحَمَّد تَطمَئِنُّ وَ هُوَ ذِکرُ اللهِ وَ حِجَابُهُ (نورالثقلین، ج ۲، ص ۵۰۲) حقیقت ذکر در وجود خودشان متجلی است این قرآنی که با وجود پیامبر یکی شده و متجلی شده این قرآن را القا میکنند تذکر میدهند القاء ذکر میکنند یعنی صرف لفظ نیست شما تذکر بده «إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَى» یک معنایی که گفتند قطعا ذکر شما نافع استنمیشود شما تذکر بدهی نافع نباشد ذکر نافع است علامه طباطبائی و بعضی مفسرین فرمودند که ان شرطیه است که اگر تذکر نافع ذکر باشد متذکر بده و آن جایی که منفعت ندارد تذکر نده منتها این تذکر در ابتدا برای همه نافع است چه برای مومن چه برای کافر برای مومن رشد پیش میآورد متذکر میشود به مقام توجه و ذکر و حضور میرسد کافر هم که وقتی پیامبر تذکر میدهند حجت بر او تمام میشود بدون حجت که خدای متعال کسی را عقوبتنمیکند پس تذکر پیغمبر که حامل همهی ذکر است و خدای متعال تضمین کرده این ذکر در وجود شما محفوظ میماند «فَلَا تَنسَى» این ذکر حکیم این قرآن در وجود شما محفوظ میماند شما این قرآن را مذکر باش و این تذکر شما حتما نفع دارد این کتابی که شما میآورید همه اش ذکر است همه اش تذکیر نبی اکرم است یادآوری است تذکیر است این ذکر کتاب را به مردم القا بکن این القا ابتدائا برای هم نافع است ولی بعد مقامات دارد آن کسی که نپذیرفت «فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلَّى عَن ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا» (نجم/ 29) آن کسی که رویگردان از ذکر ماست شما آوردی روی میگرداند دیگر کناره بگیر لازم نیست شما ذکر را آوردی متذکر نشده نخواسته این رزق الهی که قرآن است این ذکر یعنی کل قرآن این قرآن را این ذکر را القا بکن شما پیامبر کارش این ذکر است قرآن سراسر حکمت است این کتاب را شما القا بکن البته برای همه ابتدائا این ذکر نافع است ولی آنهایی که میپذیرند حضرت مرتبهی بعدی ذکر است باز هم ذکر است کسی کهنمیپذیرد میفرماید آن کسی که جز دنیانمیخواهد اعراض بکن «فَأَعْرِضْ» اما آن کسی که با شما راه آمد مرحلهی اول ذکر را آمد باز هم القا ذکر بکن مذکر باش این کتاب مقاماتی دارد لذا مقام اولش ذکری است که حضرت برای همه آوردند برای همهی مردم ولی آنهایی که متذکر میشوند بعد ذکر بعدی میآید مقام اول همین معانی ظاهری اش است که حجت را بر همه تمام میکند مقامات باطنی برای کسی که مستمرا با حضرت هستند میآیند آنها متذکر میشوند حضرت تذکر میدهند تذکر غیر نافع فایدهای ندارد مذکر بودن در آن جایی که نفع ندارد فایده ندارد برای همین ان شرطیه هم باشد اشکال ندارد. این تذکر فایده هم دارد؟ «سَيَذَّكَّرُ مَن يَخْشَى» (اعلی/ 10) این ذکر شما مردم دو دسته میشوند با این ذکر شما تذکر بدهید یک عدهای اهل خشیت اند یک عدهای اهل شقاوت آنهایی که اهل خشیت اند متذکر میشوند شما مذکر هستی آنها متذکر اند یعنی کسی که قبول ذکر میکند پس رسیدن به ذکر وقتی است که انسان ذکری که خدا به نبی اکرم داده دریافت بکند همهی ذکر در آن جاست هیچ ذکر دیگری نیست اگر کسی انسان به تذکر نبی اکرم متذکر نشد که این تذکر هم یک لفظ یک کلمه نیست «فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ« (غاشیه/ 21) کل قرآن را حضرت القا میکنند با همهی مقاماتش تا چه کس هر کس چقدر قبول بکند و به اندازهای که متذکر به این ذکر میشویم ما مقام پیدا میکنیم درجات ما به اندازهی آیات قرآن است اِقرَأ وَ أرفَع به اندازهای که متذکر به این ذکر هستیم درجه داریم درجات ما به اندازهی تذکر به ذکر نبی اکرم است آن کسی که در مقام خشیت است این ذکر در او اثر میکند و دائما این ذکر او را رشد میدهد این خشیت متذکر میکند انسانی که در مقام خشیت نیست غافل است این متذکرنمیشود البته خشیت را بعضی معنا کردند فرمودند شاید هم مثلا غلط هم نباشد ولی چیزی فراتر از این است این خشیت فقط این نیست که انسان در فطرت خودش موجودی است که خدای متعال فطرت را این طور آفریده خیلی از موجودات ممکن است این طوری باشند که نگران آینده شان نیستند در بهار به فکر پاییز نیست مشغول خوردن است تا آن لحظهای که جمع و جور میشود ولی انسان یک موجود فراباش و بالاتر از فصول است لذا در بهار پاییز را میبینید خشیتی در او است که چه اتفاقی میخواهد بیفتد این خشیت مقدمهی رو آوردن به هدایت است که خدا در وجود انسان گذاشته اگر خدای متعال در ما یک امری قرارنمیداد فرستادن انبیا فایده نداشت کما این که اگر خورشید نتابد و استعدادی در گیاه نباشد گیاه شکوفانمیشود این استعداد تا خورشید نتابد به فعلیتنمیرسد به پیامبر میگویند شما بتاب در ما استعدادی است تا شکوفا شود آنهایی که استعدادشان را به هم نزدند ما برای این که از این خشیت بیرون برویم الآن دنیای مدرن همین است آیاتی که در ما خشیت ایجاد میکند فراوان است بیماریها سختیها شدتها پیریها اهل دنیا تلاش میکنند غفلت از این آیات پیدا بکنند قبرستان را میبرد بیرون شهر تبدیلش میکند به یک باغ و بوستان که اصلا کسی یاد مرگ نیفتاد آن جا هم میرود تفریح بکند پیداست این خشیت آرام آرام از بین میرود در انسان این خشیت که از بین رفت رقت قلب از بین میرود متذکرنمیشود انسان هر چه تذکر میدهند گوش وصلنمیشود آن کسانی که این خشیت در درونشان است این خشیت یک سرمایهی فطری است خدا گذاشته ما را خاشی آفریده هر چه جلوتر برویم عالم تر به صنع خدا شویم خشیت ما بیشتر میشود «إِنَّمَا يَخْشَى اللَّـهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ» (فاطر/ 28) پس این خشیت از یک جایی شروع میشود هر چه کامل تر شویم این خشیت هیچ وقت از بیننمیرود مقاماتش فرق میکند یک موقعی از بیان مرحوم صدوق عرض کردم در خصال که پنج نوع خوف داریم هر کدام مال مقامی است که هیبت مال عارفین است این خشیت محفوظ میماند آنهایی که این خشیت را حفظ کردند به اندازهی خشیتشان متذکر میشوند آنهایی که تغافل کردند این خشیت است در فطرت آنها ما این سرمایه را گذاشتیم آنها را غافل و بی خبر نیافریدیم آنها هم متوجه اند این دنیا در حال رفتن است متعلقات از آنها جدا میشود هم تحول خودشان هم دنیا را میبینند و میدانند این تحولات ما را از هم جدا میکندنمیتوانند سر سفرهی دنیا بنشینند و آرام باشند آنهایی که میخواهند تغافل بکنند لذت ببرند از دنیا سعی میکنند غفلت از این خشیت بکنند خودشان را به تغافل میزنند آنهایی که روی این فطرت خط نکشیدند بلکه دائما روی این هوشیاری فطری افزودند با تامل و فکر و تدبر هر چه بیشتر خشیت داشته باشند بیشتر متذکر میشوند «وَيَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى» (اعلی/ 11) اما اشقی آن کسی که اشقی است دوری میکند اشقی چه کسی است؟ وقتی ذکر شد کتاب مذکر شد این پیامبر معلم این ذکر و مذکر هم خود خدای متعال است کسی که از این ذکر اعراض بکند شقی ترین است دیگر برای او ذکری نیست یعنی شقاوتی بالاتر از اعراض ذکر نبی اکرم نیست یک موقع معلم نبی اکرم است معلم این معلم هم خدای متعال مستقیم است این معلم آمده معلمی که کاملا هر چه میگوید از طرف خداست نسیان نیست کم و زیاد نیست خدای متعال تضمین کرده این معلم را معلم خدای متعال حقیقت ذکر را تعلیم کرده با عصمت او هم مذکر است اگر کسی از این اعراض بکند او دیگر اشقی است این اشقی کسی است که خشیت را در خودش از بین برده سعی کرده تغافل بکند نقطههای بیداری که خدا در وجود انسان گذاشته خاموش کرده شعلهها را در وجود خودش خاموش میکند یا لا اقل خاکستر میپوشاند روی آتش این تغافل آدم را به اشقی الانسان تبدیل میکند اگر از این ذکر انسان اعراض کرد دیگر انسان چیزی نیست.
شریعتی: خیلی ممنون برمیگردیم فرمایشات تکمیلی حاج آقا را خواهیم شنید. امروز سالروز شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا و روز بزرگداشت و تکریم مقام حضرت عبدالعظیم حسنی ثواب تلاوت آیات امروز را هدیه میکنیم به این دو بزرگوار. صفحهی 525 قرار امروز دوستان خوب ماست آیات پایانی سورهی مبارکهی طور لحظه لحظهی زندگی مان منور به نور قرآن کریم باشد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلَامُهُم بِهَـذَا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ ﴿٣٢﴾ أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَل لَّا يُؤْمِنُونَ ﴿٣٣﴾ فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِّثْلِهِ إِن كَانُوا صَادِقِينَ ﴿٣٤﴾ أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ ﴿٣٥﴾ أَمْ خَلَقُوا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بَل لَّا يُوقِنُونَ ﴿٣٦﴾ أَمْ عِندَهُمْ خَزَائِنُ رَبِّكَ أَمْ هُمُ الْمُصَيْطِرُونَ ﴿٣٧﴾ أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ يَسْتَمِعُونَ فِيهِ فَلْيَأْتِ مُسْتَمِعُهُم بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ ﴿٣٨﴾ أَمْ لَهُ الْبَنَاتُ وَلَكُمُ الْبَنُونَ ﴿٣٩﴾ أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْرًا فَهُم مِّن مَّغْرَمٍ مُّثْقَلُونَ ﴿٤٠﴾ أَمْ عِندَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ ﴿٤١﴾ أَمْ يُرِيدُونَ كَيْدًا فَالَّذِينَ كَفَرُوا هُمُ الْمَكِيدُونَ ﴿٤٢﴾ أَمْ لَهُمْ إِلَـهٌ غَيْرُ اللَّـهِ سُبْحَانَ اللَّـهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿٤٣﴾ وَإِن يَرَوْا كِسْفًا مِّنَ السَّمَاءِ سَاقِطًا يَقُولُوا سَحَابٌ مَّرْكُومٌ ﴿٤٤﴾ فَذَرْهُمْ حَتَّى يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي فِيهِ يُصْعَقُونَ ﴿٤٥﴾ يَوْمَ لَا يُغْنِي عَنْهُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا وَلَا هُمْ يُنصَرُونَ ﴿٤٦﴾ وَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا عَذَابًا دُونَ ذَلِكَ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿٤٧﴾ وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ ﴿٤٨﴾ وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَإِدْبَارَ النُّجُومِ ﴿٤٩﴾
ترجمه:
آیا عقل هایشان آنان را به این گفتارهای باطل و یاوه [بر ضد تو و قرآن] وا میدارد، یا [نه] آنان مردمی طغیان گر و سرکش اند؟ (۳۲) یا میگویند: قرآن را از پیش خود ساخته [و به خدا نسبت داده است؟ چنین نیست که میپندارند]، بلکه [قرآن وحی الهی است، ولی اینان] ایماننمیآورند. (۳۳) پس اگر [در ادعای خود] راستگویید، سخنی مانند آن بیاورید. (۳۴) آیا آنان از غیر [آن] چیزی [که دیگران را از آن آفریده اند،] آفریده شده اند. (۳۵) یاآنان آسمانها و زمین را آفریده اند؟ نه، بلکه یقین ندارند. (۳۶) آیا خزانههای [علم و قدرت] پروردگارت نزد آنان است [که هر کس را اینان به پیامبری برگزینند، پیامبر است و چون تو را پیامبرنمیدانند، پس پیامبر نیستی؟] یا بر تدبیر امور هستی و بر خدا مسلط اند [که اگر بخواهند این مقام را از تو سلب کنند، بتوانند؟] (۳۷) یا برای آنان نردبانی است که [بر آن برشوند و] در آن خبرهای غیبی را بشنوند؟ پس باید شنونده اش دلیلی آشکار [بر ادعایش] بیاورد؟ (۳۸) یا سهم خدا دختران است و سهم شما پسران؟ (۳۹) یا از آنان [در برابرابلاغ رسالت] پاداشی میخواهی که از خسارت آن سنگین بارند؟ (۴۰) یا علم غیب نزد آنان است که آنان [ادعای خود را از روی آن] مینویسند؟ (۴۱) یا میخواهند [بر ضد تو] نیرنگ و فریبی به کار گیرند؟ ولی کافران [بدانند که] خود اسیر و محکوم نیرنگ شده اند. …. (۴۲) آیا آنان را معبودی جز خداست؟ خدا از آنچه شریک او قرار میدهند، منزّه است. …. (۴۳) و اگر پاره سنگی در حال سقوط از آسمان ببینند [فکرنمیکنند عذاب است، بلکه چنان بر انکار حق اصرار دارند که] میگویند: ابری متراکم است! (۴۴) [اکنون که با هیچ دلیلی هدایتنمیشوند] پس آنان را واگذار تا آن روزشان را که در آن هلاک میشوند، ببینند. (۴۵) روزی که نیرنگشان چیزی از عذاب را از آنان دفعنمیکند و یاری هم نخواهند شد. (۴۶) برای ستمکاران جز این عذاب آخرتی عذابی دیگر [در دنیا] خواهد بود [و آن درهم کوبیده شدنشان در جنگ بدر است]، ولی بیشترشان معرفت و آگاهی [به وضع خود در آینده] ندارند. (۴۷) و در برابر حکم پروردگارت شکیبایی کن که تو زیر نظر و مراقبت ما هستی، و هنگامی که [از خواب] برمیخیزی پروردگارت را همراه با سپاس و ستایش تسبیح گوی. (۴۸) و [نیز] پارهای از شب و هنگام ناپدید شدن ستارگان [به سبب روشنایی صبح] خدا را تسبیح گوی. (۴۹)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: خیلی خوشحالیم خدمت شما هستیم وقت در اختیار شماست.
حاج آقا میرباقری: بسم الله الرحمن الرحیم اول جملهای در باب شخصیت حضرت عبدالعظیم عرض میکنم ایشان نسل پنجم امام مجتبی هستند غیر از این صاحب مقامات بسیار فراوانی هم هستند سه یا چهار امام را درک کردند و از ایشان حدیث نقل میکنند شاگردی کردند شاگردی خاص که از روایات استفاده میشود امام هادی فرمودندأنتَ وَلِيُّنا حَقاً (بحار الأنوار ، ج ۶۹ ، ص ۲) کسی که معصوم ولایت او را تصدیق میکند یعنی وادی ولایت را طی کرده این هم آثاری دارد فرمودند کسی که ایشان را زیارت بکند انگار امام حسین را زیارت کرده مقام مقام رفیعی است کهنمیشود زیارت کسی بشود زیارت امام حسین البته داریم کسی مومن را زیارت کند کَمَن زَارَ اللهِ این یک مفهوم عام است این به معنای خاص خودش اجمالا شاید معنایش این است که در حرم ایشان تجلی خاصی از سیدالشهدا است همان طور که در زیارت سیدالشهدا هزاران حج است اگر کسی زیارت کند کَمَنْ زَارَ اللَّهَ فَوْقَ عَرْشِهِ (بحارالانوار، ج98، ص77) این مقامات گویا میتواند در زیارت حضرت عبدالعظیم حاصل شود دیگر باید معنا کرد که یعنی چه یک شخصیتی به جایی برسد که زیارتش ثواب حجهای فراوان داشته باشد زیارت امام حسین همین است دیگر به نحو کمالش کَمَنْ زَارَ اللَّهَ فَوْقَ عَرْشِهِ یعنی چه انسان در این مقام باشد این را بزرگان معنا میفرمایند اما در مورد حضرت حمزه سیدالشهدا هم که در جنگ احد در سال سوم هجری به شهادت رسیدند در ماه شوال بوده این بزرگوار هم دیگر توصیفش فوق توان است یکی از مقامات مهم ایشان این است که آیات متعددی از قرآن نه یک آیه و دو آیه به ایشان تفسیر شده یعنی شأن نزولش ایشان هستند یکی دو تا را تبرکا اشاره میکنم در بسیاری از آیات در کنار پنج تن قرار گرفته در روایات متعددی نقل شده که فرمودند بعد از معصومین کسی در مقام ایشان نیست حضرت حمزه و حضرت جعفر برادر امیرمومنان که به شهادت رسیدند آیهی «مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّـهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا» (احزاب/ 23) بحث جنگ احزاب و سختیهای همراهی نبی اکرم است که در همین امتحان هاست معلوم میشود چه کسی پای عهدش با خدا ایستاده «إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّـهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا» (فصلت/ 30) چه کسانی زیر عهدشان میزنند در همین دنیا است ما گاهی برای یک لقمه زیر عهدمان میزنند اینها همهی دنیا نتوانسته باعث شود زیر عهدشان بزنند رجال همهی مومنین نیستند بعضی از آنها این رجال هم معنای خاصی دارد مثل رجال در «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّـهُ» (نور/ 36) است رجالی که در آیهی نور است رجال خود حضرت حمزه هستند در روایات ما فرمودند یک مصداقش حضرت حمزه است «مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّـهَ» عهدهایی که با خدا بستند صد در صد تصدیق کردند چون همهی شهدا هم یک درجه نیستند ایشان سیدالشهدا است تا قبل از وجود مقدس حضرت اباعبدالله ایشان عنوان سیدالشهدا داشتند این شخص کاملا تصدیق کردند تصدیق مقامات دارد این تصدیق کامل است این رجال دو دسته اند «فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ» یک عدهای کارشان تمام شده بارها را منزل رساندند «وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ« هنوز منتظرند و در مقام تصدیق اند «وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا» هیچ تبدیلی نکردند علی الاطلاق عجیب این است که «فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ» تفسیر شده به مقام حضرت حمزه و جعفر «وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ« به حضرت امیرالمومنین همهی مقاماتی که حضرت حمزه دارند ذیل تذکر حضرت نبی اکرم است ایشان مذکر اند حضرت حمزه متذکر اگر متذکر شدیم میشویم حضرت حمزه لذا در روایت دارد حضرت قبل از شهادت معارف را به حضرت حمزه القا کردند گفتند بیایید کامل شوید از معارفی که القا کردند ولایت امیرالمومنین است ایشان با این ولایت از دنیا رفتند به کمال رسیدند این هم خیلی حرف است خیلیها که قبلا رفتند در عالم برزخ به کمال میرسند ولی ایشان قبل از این که بروند حضرت تکمیلشان کردند یک آیهی دیگر که در شأن ایشان تفسیر شده «فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَـؤُلَاءِ شَهِيدًا» (نساء/ 41) داستان قیامت است و این که همهی امم میآیند و در دادگاه الهی باید شاهد داشته باشند که به وظایف عمل کردند یا نه هر امتی شهیدی دارد یکی از معانی که برای این آیه شده که یعنی هر امتی که میآیند پیغمبرشان شاهد بر آن هاست یا در روایات دارد امام هر زمان شاهد بر مردم آن زمان است شاهد بر همهی شهود نبی اکرم اند یعنی پیامبر باید شهادت بدهند که انبیا به وظیفه شان عمل کردند انبیا هم امتشان را آن وقت در روایت دارد وقتی روز قیامت میشود مثلا این روایت است حضرت نوح میگویند شما به وظایف رسالت عمل کردید میگویند بله میگویند شاهد بیاورید میفرستند نزد نبی اکرم که شما شاهد شوید وقتی محکمهی الهی پیغمبری طرف حساب است شاهد وجود مقدس نبی اکرم است که شاهد بر همهی مسیر نبوت انبیا هستند و هدایتشان حضرت جناب حمزه و جعفر را میفرستند که میگویند شما بروید در آن دادگاه بگویید که بله پیغمبر فرمودند اینها به وظیفه شان عمل کردند از این روایات فراوان است مقام شفاعت ایشان لوای تکبیر به دست ایشان است کما این که لوای حمد دست امیرالمومنین است حضرت فرمودند اگر کسی زیارت من بیاید زیارت عمویم نرود به من جفا کرده.
شریعتی: ان شاء الله مدینه مشرف شوید زیارت حضرت حمزه نصیبتان شود حاج آقا دعا بکنند.
حاج آقا میرباقری: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خدایا به حق محمد و آل محمد همهی ما را اهل قرآن قرار بده.
شریعتی: خیلی ممنون صلوات و درود خدا بر حضرت محمد مصطفی و همهی یاران و همراهان حضرت که در این مسیر همراه حضرت بودند و استقامت ورزیدند اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.