94-05-17- حجت الاسلام والمسلمين میرباقری - تفسیر سور جزء سی
موضوع برنامه: تفسیر سور جزء سی
كارشناس: حجت الاسلام و المسلمين میرباقری
تاريخ پخش: 94/05/17
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
مجری: سلام علیکم و رحمة الله سلام میگویم به همهی هم وطنان عزیزم خانمها و آقایان در هر کجا هستید تنتان سالم باشد و قلبتان حاج آقای میرباقری سلام علیکم و رحمة الله.
حاج آقا میرباقری: علیکم السلام و رحمة الله خدمت شما و بینندگان و همکاران عرض سلام و ادب دارم.
مجری: سلامت باشید خوشحالیم خدمت شما و دوستان هستیم هفتهی گذشته حاج آقای میرباقری از تفسیر سورهی مبارکه اعلی برای ما گفتند این هفته هم میشنویم.
حاج آقا میرباقری: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنة علی اعدائهم اجمعین اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیاً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً حتی تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فیها طویلاً و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خیره ما ننال به سعة من رحمتک و فوز عن عندک عرض کردیم که بعضی از مفسرین بزرگوار فرمودند این سوره را میتوان سه فراز در نظر گرفت فراز اول فراز آغازین سوره بود که «بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى» (اعلی/ 1) تسبیح اسم رب بود که حضرت حق را از جهت ربوبیتش باید تسبیح کرد و همانی که نقل شده حضرت دستور دادند این را در ذکر سجدهی خودتان قرار بدهید یا دستور دادند وقتی این سوره را میخوانید ولو بدون اظهار خدا را تسبیح کنید به همین کیفیت سبحان ربی الاعلی و بحمده بعد خصوصیاتی تا آیهی پنجم در مورد ربوبیت حضرت حق بود این فراز اول و فراز دوم که باز ادامهی همان ربوبیت خدای متعال نسبت به نبی اکرم در مسئلهی هدایت و سرپرستی جامعه است در مسئلهی رسالتشان است چند آیه است. «سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنسَى، إِلَّا مَا شَاءَ اللَّـهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا يَخْفَى وَنُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرَى» (اعلی/ 7-6) که به پیامبر دو وعده میدهد که در این مسیر سخت که پیش روی شما است و باید مردم را هدایت کنید اولا ما مقری شما هستیم قرآن را به شما تعلیم میکنیم به طوری که وقتی خدای متعال مقری است دیگر نسیانی در آن نیست «سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنسَى» همهی حقایق قرآن به حضرت منتقل میشود بدون هیچ گونه تغییر معنی وحی هم همین است اگر بنا باشد دچار نسیان و تحول و تغییر شود عصمت وحی از بین میرود یکی از آیاتی که در قرآن ضمانت عصمت وحی را میکند همین است که هیچ نسیان و غفلت و خطایی در انتقال این وحی اتفاق نمیافتد چون مقری خود خدای متعال است آن کسی که تعلیم میکند این حقیقت وحی را دوم این که «وَنُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرَى» در این بار سختی که روی دوش شما گذاشتیم ما شما را متمکن میکنیم متیسر میکنیم برای شما ممکن میکنیم که آسان ترین اسباب در اختیار شما قرار بگیرد آسان ترین راه نزدیک راه را برای شما هموار میکنیم جون بسیار کار سختی است صرفا یک کار سادهای که یک کسی یک مطلبی را برود متذکر شود و یا مثلا فرض کنید سخنرانی بکند این نیست بحث مسئلهی رسالت و رساندن پیام الهی و ابلاغ و ارسال و اقامه و این مسائل است با توجه به دامنهی ماموریت حضرت که «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ» (سبأ/ 28) است برای همهی تاریخ و جوامع است با توجه به دشمنیها و موانع سرسختی که سر راه حضرت است با توجه به کندیهایی که در جبههی دوستان است یعنی ضعف در دوستان تقابل سنگین جبههی دشمن و خود موضوع هدایت یک جمعی هم باشند که اینها کاملا تسلیم باشند باز هم این کار کار دشواری است که باید قدم به قدم دست جامعه و تاریخ و آحاد انسانها را بگیرد و به سوی آن هدفی که خدای متعال مقرب فرموده پیش ببرد این است که میفرماید ما شما را متمکن میکنیم از این که آسان ترین اسباب در اختیار شما قرار بگیرد آسان ترین راه در اختیار شما باشد و از آسان ترین راه و بهترین راه مردم را به آن مقصد ببرید پس این دو وعدهای است که خدای متعال به حضرت میدهند یکی این که من مقری شما هستم دوم این که میسر هستم این راه سخت را بر شما هموار میکنم لذا به حضرت میفرمایند حالا شما وارد میدان شوید فذکر آن ذکری که به شما داده شده مذکر باشید تا مردم دو دسته شوند یک دسته متذکر اند یک دسته معرض اند بنابر این «فَذَكِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَى» (اعلی/ 9) این آیه را عرض کردیم «سَيَذَّكَّرُ مَن يَخْشَى» (اعلی/ 10) مردم دو دسته میشوند بعد از این که پیامبر وحی را تلقی میکند و ربوبیت خدای متعال بر این پیامبر جاری میشود ایشان تذکر میدهند مذکر حضرت اند مردم دو دسته میشوند یکی عدهای که دارای خشیتی هستند متذکر میشوند که حضرت مذکرند ما متذکر هستیم ما قبول میکنیم نفس ما بیش از این نیست ایشان هادی اند ما مهتدی مذکر اند ما متذکر ایشان معلم اند و ما متعلم کار اصلی مال معلم است بار اصلی روی دوش اوست ما باید متذکر شویم او مذکر است باید بپذیریم این ذکر را این ذکر کل کتاب ذکر است و خود حضرت در تعبیر قرآن ذکر هستند متذکر شدن هم یعنی متذکر شدن به کل قرآن و بالاترین تذکر متذکر شدن به خود حضرت است که آدم خود حضرت را بشناسد این مذکر را بشناسد و با او همراه شود این بالاترین تذکر است هیچ تذکری بالاتر از متذکر شدن به خود امام نیست متذکر شدن به خود رسول نیست بقیهی تذکرها تذکرهای فرعی هستند اصل ذکر خود حضرت اند و ما باید متذکر به خود حضرت به کل کتاب و حقایقی که در این کتاب است شویم آن وقت مردم دو دسته میشوند آنهایی که اهل خشیت اند متذکر میشوند این اهل خشیت هم از آن افرادی که خشیتی که خدای متعال در فطرت انسان گذاشته زیر پا نگذاشتند خود را به غفلت نمیزنند تا کسانی که قدم به قدم خشیتشان کامل تر و جامع تر میشود «إِنَّمَا يَخْشَى اللَّـهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّـهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ« (فاطر/ 28) آنها دائما در حال تذکر هستند و این ذکر مذکر بودن نبی اکرم برای آنها مفید واقع میشود البته کسانی هم که اهل خشیت نیستند تذکر برای آنها اتمام حجت میکند. یک قسمت از پذیرفتن ذکر عمل است اگر عمل را گسترده ببینیم یعنی قوایی که خدای متعال به ما داده اعم از قوای قلبی فکری عملی قوای ظاهری و باطنی ما باید فعلی داشته باشند بنابراین اگر فعل به معنای وسیعش میگیرید یعنی انجام ولی نه اگر فعل را به معنی خاص میگیرید این بخشی از متذکر شدن است که انسان دستورات را عمل بکند قلب ذکری دارد فکر ذکری دارد قوای ما ذکری دارند همهی قوا باید ذاکر باشند یعنی ذکر در همهی قوای ما جاری شود و همهی قوای ما متذکر شوند نور نبی اکرم شعاع وجودی ایشان انوار قرآن را که ایشان جاری میکنند مذکر بودن یعنی این ایشان جاری بکنند و همهی قوای ما قبول بکند آن ذکر خودش را که در روایات داریم هر قوهای ایمان خودش را دارد ایمان منتشر بر جوارح انسان است از قلب شروع میشود ولی منتشر بر جوارح میشود هر قوهای از قوای ما ایمان خودش را دارد ذکر متناسب خودش را دارد همهی قوا باید متذکر به خدا باشند چشم گوش زبان قلب و بقیهی قوای ما همه باید متذکر شوند و ذکری که حضرت آوردند ذکر جامع است برای سراسر وجود ما ظاهر و باطن ما همهی قوای ما است و هر قوهای متذکر شدنش متناسب با خودش است بنابراین مردم دو دسته میشوند این پیامبر گرامی که مذکر اند مردم دو دسته میشوند یک عدهای اهل خشیت اند آنها متذکر اند آنهایی که اهل خشیت نیستند قرآن این جا تعبیر میکند «وَيَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى» (اعلی/ 11) شقی ترینها از ذکر تو اجتناب میکنند که یک نکته اش این است که وقتی مذکر پیامبر هستند ذکر جامع ترین ذکر معلم کامل ترین معلم مذکر کسی که خودش عین ذکر الهی است و بیش از همه خودش متذکر به ذکر الهی است وقتی معلم و مذکر اوست آن کسانی اعراض میکنند که اشقی هستند شقاوت هم یعنی دشواری و سختی عسرت و شدت اینها در لغت اصل شقاوت به این معنا شده گاهی هم به اسباب شقاوت اطلاق شقاوت میشود مثل مایوس بودن محروم شدن از رحمت خدا به اینها هم تعبیر شقاوت شده در قرآن هم تعبیر شده ولی اصل شقاوت همان شدت و سختی است به اهل عذاب هم اگر شقی میگویند به خاطر همان شدت و عسرت و سختی است که به آن مبتلا هستند بنابراین آنهایی که شقی ترین مردم آنهایی که در سخت ترین و شدید ترین عذابها و رنجها هستند آنها هستند که اجتناب از این ذکر میکنند و معرض هستند البته احتمال هم دارد که این جا ناظر به یک دستهی خاصی باشد که آنها نه فقط شقی اند اشقی هستند که نمیخواهد همهی کسانی که با این ذکر مواجهه دارند نام ببرد میگوید مردم دو دسته میشوند یک عده اهل خشیت اند یک عده هم اشقی هستند ممکن است گروههای دیگر هم باشند که قرآن در این موطن نامی از آنها نمیبرد و کاری با آنها ندارد بنابراین مردم دو دسته میشوند شما متذکر شوید دو دسته اش را ذکر کرده یک عده آنهایی که اهل خشیت اند متذکر میشوند مقامات ذکر را طی میکنند با شما و یکی هم آن دستهای که اشقی هستند آنها تجنب و اجتناب از این ذکر میکنند و حاشیه میگیرند فاصله میگیرند از این ذکر جامع حالا این اشقی را خدای متعال پایان این اعراضش از ذکر را توضیح داده یک موقعی عرض کردیم که این عذابهای سنگینی که در قرآن ذکر میشود اصلش مال ائمهی نار است مال دشمنان معاندین است آنهایی که با حضرت درگیر هستند حضرت صفی دارند مقابل آنها صف دیگری دارند حضرت دشمنان را هم دعوت میکنند مثل این که موسای کلیم فرعون را هم دعوت میکند «اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى» (نازعات، 17) این طور نیست که حضرت فقط برای بدنهی مردم مذکر اند برای فراعنه هم مذکر اند آن وقت اصل مخالفتها هم مال آن هاست و اصل عذابهای سنگین مال آنها است دیگران هم به اندازهای که با این دشمنان همراهی میکنند مبتلا به رنج عذاب میشوند به اندازهای که ولایت دشمن را میپذیرند دچار عذاب میشوند لذا این آیات توجیه خیلی روشنی دارد این کسی که درگیر با حضرت میشود و حاشیه میگیرد «الَّذِي يَصْلَى النَّارَ الْكُبْرَى» (اعلی/ 12) این اشقی ملازم است یصلی یعنی ورود میکند ملازم است ملازم با نار کبری است نار کبری چیست یک احتمالی که دادند این است که ما یک آتشی در دنیا داریم یک آتشی در عالم آخرت داریم این آتش آتش مهمی نیست آن نار کبراست ملازم با ناز کبری هستند که هم در آخرت ممکن است در دنیا هم آثارش آنها را بگیرد «ثُمَّ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَى» (اعلی/ 13) البته یک احتمال دیگر هم دارند که نار کبری خود آتش جهنم هم درکاتی دارد مراتبی دارد درکات جهنم بعضی از موقفهای جهنم است که خیلی عذاب در آن جا سخت است که در روایات و آیات هم توضیح داده شده جای اشقی آن جاست شاید ناظر به خواصی است که اینها ورود به آن نار کبری میکنند کبری افضل التفضیل است اکبر مذکر است کبری مونث است نار کبری شاید سخت ترین مرتبهی عذاب الهی در آن جا محقق میشود اینها قاعدتا یک عدهی مخصوصی اند حضرت میفرمایند شما وقتی این کار را میکنید یک عدهای حاشیه میروند درگیر میشوند با شما اینها شقی ترین و اهل نار کبری هستند «ثُمَّ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَى» آن جا نه میمیرند. این را این طور معنا کردند که نه میمیرد که نابود شود و از عذاب نجات پیدا بکند و نه این که به حیات طیبه میرسد که یک جور دیگر از این رنج رهایی پیدا بکند که این در چندین جای قرآن از آن گفتگو شده در سورهی ابراهیم فاطر در سورهی زخرف است یک موردش را در سورهی مبارکهی زخرف است تقدیم میکنم «إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي عَذَابِ جَهَنَّمَ خَالِدُونَ» (زخرف/ 74) مخلد در عذاب جهنم هستند مجرمین تا میرسد به این جا «وَنَادَوْا يَا مَالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنَا رَبُّكَ قَالَ إِنَّكُم مَّاكِثُونَ» (زخرف/ 77) به مالک جهنم به ملکی که موکل به جهنم است میگویند از پروردگارت بخواه کار ما را تمام بکند یک سره بکند نابود شویم از رنج نجات پیدا بکنیم خلاصه نجات رقم بخورد کار را یک سره بکند تمام شود «وَنَادَوْا يَا مَالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنَا رَبُّكَ قَالَ إِنَّكُم مَّاكِثُونَ» این شدنی نیست شما باید مدتها بمانید. «لَقَدْ جِئْنَاكُم بِالْحَقِّ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ» (زخرف/ 78) ما حق را برای شما آوردیم ولی شما کراهت از پذیرش حق داشتید که این حق در روایت به ولایت معصوم تفسیر شده لذا این عذابهای سخت مال افرادی است که وقتی نعمت ولایت به آنها عرضه میشود نمیپذیرند این هم ظاهرا همان دسته هستند باز در سورهی مبارکهی فاطر است ابتدا مقامات اهل بهشت را ذکر میکند. «جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا وَلِبَاسُهُمْ فِيهَا حَرِيرٌ» (فاطر/ 33) تا میرسد به عذاب اهل جهنم. «وَالَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ لَا يُقْضَى عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُوا وَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُم مِّنْ عَذَابِهَا كَذَلِكَ نَجْزِي كُلَّ كَفُورٍ» (فاطر/ 36) آنهایی که نسبت به نعمت توحید و ولایت کفر میورزند که این طوری هم تفسیر شده این آیات. «لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ لَا يُقْضَى عَلَيْهِمْ» این لهم مفسرین فرمودند یعنی یک نار اختصاصی به آن هاست که همیشه ملازم با آن هاست فَيَمُوتُوا حکم برای آنها صادر نمیشود که بمیرند و کار تمام شود . «وَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُم مِّنْ عَذَابِهَا» عذابشان هم تخفیف پیدا نمیکند در سورهی مبارکهی ابراهیم هم شبیه همین مطلب است آیهی هفده سورهی مبارکهی ابراهیم سلام الله علیه است میفرماید «مِّن وَرَائِهِ جَهَنَّمُ وَيُسْقَى مِن مَّاءٍ صَدِيدٍ» (ابراهیم، 16) جهنم عذاب کسانی است که «وَاسْتَفْتَحُوا وَخَابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ» (ابراهیم/ 15) انسانهایی که جبار عنود هستند این عذاب آن هاست میفرماید. «يَتَجَرَّعُهُ وَلَا يَكَادُ يُسِيغُهُ وَيَأْتِيهِ» (ابراهیم/ 17) از آن ماء سدید جهنم که آمیخته با چرک و آلودگی است جرعه جرعه مینوشند ولی برای آنها گوارا نیست نمیتوانند خودشان فرو ببرند گویا به زور این جرعهها را به آنها «الْمَوْتُ مِن كُلِّ مَكَانٍ» از هر طرف موت به سراغ آنها میآید معنای ظاهری که مفسرین کردند این است عذابهایی که از جوانب مختلف در روایات و آیات هم است رو به آنها میآورد هر کدام برای مردن کافی است از همه طرف در هجوم این عذابها هستند که اگر در عالم دنیا بودند هر کدام از این زجرها برای موت کافی بود مقاومت ما در این عالم دنیا که قرار داده اند حدی دارد از حدی که گذشت تحمل نمیکنیم ولی آن جا این طوری نیست به گونهای آنها را در آن عالم خلق کردند که از هر طرف موت به سراغ آنها میآید عذابهای فراوانی که هر کدام کافی هستند برای موت «وَمَا هُوَ بِمَيِّتٍ» ولی نمیمیرند مرگ به سراغ آنها نمیآید «وَمِن وَرَائِهِ عَذَابٌ غَلِيظٌ» یک عذاب هم افزایی هم در وراء آن است پس این افراد را قرآن میفرماید آنهایی که اعراض از این ذکری میکنند که خدای متعال خودش به پیامبر تعلیم کرده و او را کمک کرده که به آسان ترین وجه این ذکر را منتقل بکند دشواری هایش را برداشته شود چون یک معلمی ممکن است یک مطلبی را میخواهد تعلیم کند به شاگرد دشوار تعلیم بکند امکان تعلیم آسان برایش نباشد معلم دیگر خدای متعال به او ابزار فنی هنری یا ظرفیتی دارد که این مطلب را به آسانی القا میکند در سلوک باطنی هم همین طور است نبی اکرم معلمی است که به آسان ترین وجه انسان را سیر میدهد انسان را به مقام ذکر میرساند مذکر این طوری است میفرماید حالا آن کسی که اعراض از این پیغمبر میکند و رویگردان است دشمنی با این پیامبر میکند وارد نار کبری «ثُمَّ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَى» این هم فراز دوم فراز بعدی سوره این است «قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّى» در مقابل این تعلیم حضرت و تزکیهی حضرت آن کسانی که اهل تزکیه هستند اهل تزَّکی هستند مزکی نبی اکرم هستند زکات به معنی طهارت است اگر هم به مالی که ما بیرون میکنیم از حد نصاب به آن میگویند زکات به خاطر این است که انسان را از تعلقات پاک میکند لذا زکات یعنی طهارت تزکیه به معنی طهارت تطهیر پاک کردن است تزکی یعنی پذیرش طهارت حضرت میخواهند ما را از آلودگیها و تعلقات شرکها و غفلتها آلههای که برای خودمان انتخاب میکنیم از محیط باطل بیرون ببرند تطهیرمان بکنند ما را به مقام اخلاص برسانند میفرمایند در مقابل این تذکر شما آن عدهای «قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّى» تزکیه میشوند و میپذیرند این زکات و طهارتی را که شما بر آنها جاری میکنید. اینها به طلاق و رویش میرسند. اینها به طلاق و رستگاری میرسند. «وَذَكَرَ اسْمَ رَبِهِ فَصَلَّى» یک تزکیه میکند و به تعبیر دیگر تزکیه تعبیر دقیقی نیست مزکی میپذیرد تزکیه را. چون عرض کردیم کار ما تزکیه نیست. تزکیه کار خداوند متعال و بعد کار رسول هست باذن الله. «وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ» (جمعه/ 2) ما کارمان تعلم، تزکی، تذکر است. اگر کسی در مقابل تزکیه نبی اکرم که او مطهر است. میتواند. همه تصرفاتش تطهیر است «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا» (توبه/ 103) مالشان را بگیر خودشان را پاک کن. تطهیر بشوند. اگر کسی با پیامبر همراه شد؛ پیامبر مزکی اوست. آلودگیها را پاک میکند و ما را به اخلاص و توحید و محبت خدای متعال و آن مقامات میرساند. حالا اگر کسی در تزکیه نبی اکرم متزکی شد و پذیرفت این تزکیه را طهارت در ش جاری شد و طبیعتا «وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى» ذکر اسم اسم پروردگار خودش را یاد کرد و صلی یعنی نماز خواند معنای این آیه ابتدائا این است که یاد خدا کرد و در کنار یاد نماز خواند که ذکر خاص است آن کسی که تزکیه میکند و اهل ذکر اسم رب است و اهل صلوة و نماز است این آدم به فلاح میرسد و یک معنایی که در روایات آمده تطبیق کرده به خصوص این آیه را که تزکیه را تزکی را به معنی زکات فطره گرفته و صلوه را صلوه عید فطر گرفته این تطبیق مفسرین تطبیق به مصداق است البته تطبیقات متعددی داریم هم در روایات امامیه هم در روایات عامه که تطبیق دادند این تزکی را به زکات فطره که فصلی زکات اول زکات فطره بعد صلاه است در روایتی از امام رضا در وسائل مرحوم شیخ حر نقل کردند یک بابی باز کردند میگویند غیر از این که هر گاه شما یاد نبی اکرم میکنید صلوات بر ایشان باید بفرستید که بعضیها فتوای به وجوب دادند عنوان باب مرحوم شیخ حر این بود یک باب دیگر باز کردند که ما باید یاد خدا میکنیم باید صلوات بر نبی اکرم بفرستید این جا روایتی ذیل این آیه از امام رضا نقل کردند که حضرت فرمودند فصلی یعنی چه گفت یعنی هر وقت یاد خدا کردید بلند شوید نماز بخوانید امام رضا فرمودند این که کار دشواری میشود مقصود یعنی صلوات بر نبی اکرم و اهلشان بفرستید کسی که اهل تزکیه و اهل ذکر خدا و صلوات بر نبی اکرم است این فلاح دارد چون یکی از مهم ترنی تزکیهها در خود صلوات است که جَعَلَ صَلواتَنَا عَلَیْکُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وِلایَتِکُمْ طِیبا لِخُلُقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْکِیَةً لَنَا وَ کَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا (زیارت جامعه کبیره) صلوات تزکیه است کسی که اهل صلوات است میشود مزکی که این صلوات فرع بر یاد خداست کما این که زیارت اصلش سیر الی الله است از وادی ولایت عبور میکند صلوات هم خشوع در مقابل خدای متعال است که در تعظیم نبی اکرم اتفاق میافتد یک موقعی شاید عرض کردیم که از روایات استفاده میشود صلوات ما باطنش تجدید عهد است ما عهدی با نبی اکرم و اهل بیت داشتیم که آنها ولی ما باشند و ما متولی ما مطیع باشیم ما خاشع باشیم ما خاضع در مقابل فرمان آنها باشیم صلوات تجدید آن عهد است تبعیت و خشوع و خضوع و تواضع است به تعبیر دیگر در روایت دارد صلوات خدای متعال تطهیر نبی اکرم از نقایص است و صلوات ما اقرار است این اقرار و خشوع و خضوع خشوع در مقابل نبی اکرم و اهل بیت است ولی باطنش سجده در مقابل خدای متعال است سجدهای که ملائکه برای آدم کردند تعظیم آدم بود ولی خشوع در مقابل خدای متعال بود که تفسیر شده تعظیم حضرت آدم بود و عبادت خدای متعال این جا هم همین طور است باطن صلوات ذکر الله است لذا «قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّى، وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى» که تزکیه شاید طریقش همین است طریق تزکیه یاد خدا و خشوع در مقابل خدای متعال و تواضع در مقابل نبی اکرم و اهل بیت است یعنی تزکیه راهی غیر از این ندارد ما بقی فرع اصلاح قلب و قوا و جوارح ذیل این است لذا اصل تذکری هم که نبی اکرم میدهند تذکر به توحید است ذکر به ولایت خودشان است متذکر اصلی هم آن کسی است که به ولایت نبی اکرم میرسد اگر این طور آیه را ببینید اصل تذکر همان تذکر است و لذا فلاح برای کسی است که اهل تزکیه است و این تزکیه چگونه واقع میشود به ذکر خدای متعال خشوع در مقابل خدای متعال دل دادگی و توجه به حضرت حق و این ذکر صلوات بر نبی اکرم و اهل بیتش ختم میشود حتما کسی که اهل بندگی خدای متعال است اهل صلوات هم باید باشد اهل خشوع و خضوع در مقابل نبی اکرم اقرار به مقامات نبی اکرم عهد با نبی اکرم و اهل بیتشان باید باشد و الا به فلاح نمیرسد فلاح مال کسی است که اهل صلوات است این صلوات طریق ذکر الله است حالا این بعد از این فراز یک فراز دیگری که شاید ادامهی همین فراز هم شود در این سوره است که بنابراین ربوبیت خدای متعال شما را مهیا کرده شما مذکر هستید مردم دو دسته میشوند یک دستهای متذکر میشوند به تزکیه میرسند به فلاح میرسند و یک عدهای هم به فلاح نمیرسند بعد خدای متعال ما را مخاطب قرار میدهد ما یا یک دستهای که با حضرت درگیر هستند ممکن است ما نباشیم آنهایی که پذیرفته اند ولایت حضرت و اهل بیت را خارج از این خطاب باشند ولی «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا» (اعلی/ 16) این که شما به جایی نمیرسید این که با حضرت همراه نمیشوید معلم کامل است خدای متعال مربی است با ربوبیت خودش این پیغمبر را آماده کرده این پیغمبر مذکر معلم است تضمینش هم کرده بعد این پیامبر آمده چه اتفاقی افتاده که عدهای با این پیامبر به تزکیه به رشد نمیرسند به ذکر و صلوه نمیرسند به ذکر و صلوات نمیرسند چه طوری است؟ میفرماید ریشه اش این است که شما حیات دنیا را انتخاب میکنید یعنی حیات پست تر این جا صفت و موصوف است یعنی پست ترین نوع زندگی را حیات مقاماتی دارد پست ترینش همین است در آن روایات یک موقعی تقدیم کردم که فرمود ارواح پنج تا است انبیا پنج تا روح دارند مومنین چهار روح و اصحاب شمال فقط یک روح دارند روح المدرج است نفس است فقط میخورند میخوابند لذات دنیایی میبرند این پایین ترین مرتبه حیات و پست ترین مرتبهی حیات است به همین مرتبهی حیات قانع هستید حیات دنیا را انتخاب کردید از آخرت و حیات برتر و آن عالم بالا غافل هستید و روی گردان هستید در حالی که «وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى» (اعلی/ 17) دو خصوصیت ذکر کرده یکی خیر بودن آخرت یکی باقی و پایدار بودن آخرت است البته این جا مقایسه شده آخرت با دنیا در ابقی و خیر بودن در حالی که اصلا در بقا قابل مقایسه نیست آن باقیست این فانی است نکته اش این است که چون شاید در نگاه ما ما دنیا را باقی میبینیم و الا اگر توجه به فنا دنیا داشتیم که یک جور دیگر زندگی میکردیم چون غالبا ما دنیا را باقی میبینیم یا لا اقل آن کسانی که دنیا را انتخاب میکنند یک نوعی بقا برای آن قائل اند آنهایی که ایثار میکنند با آنها چون دارد صحبت میشود و الا برای اولیای خدا که اصلا دنیا فانی است جملهی امام حسین علی السلام دارید یک جملهای نوشتند وقتی حرکت کردند ظاهرا برای برادرشان محمد حنفیه این طوری به ذهنم میآید که کَانَ الدُّنیا لَم یَکُن گویا اصلا دنیا نبوده و آخرت هم همیشگی است برای اولیا خدا این طوری است این نکتهی مهمی است که ما باید به آن توجه داشته باشیم که ما آخرت را ایثار بر دنیا نکنیم مومنین از این آیه معمولا خارج اند ولی خودمان هم مروری به زندگی مان داشته باشیم بیشتر غصههای ما همّ و غمّ ما الآن برای دنیای ما است پرچمداران مادی که همهی همّ و غمشان برای دنیاست و تلاش میکنند دیگران را هم گرفتار دنیا بکنند الآن شما ببینید برنامهای که در دنیا است و پرچمداران مادی در دنیا رواج میدهند توسعهی مادی است این همهی همّ و غم انسان را خلاصه در دنیا میکند اصلا بوی آخرت ندارد بلکه تلاش میکند انسانها را از آخرت غافل بکند از مرگ و آخرت. این آیه ریشهی آن اعراض است اصلش پرچمداران هستند که حیات دنیا را برمیگزینند و میخواهند دیگران را هم سر سفرهی دنیا دعوت بکنند سعی میکنند غفلت ایجاد بکنند روح توسعه الان همین است و این که ما بیاییم الگوی توسعهی غربی را خیال کنیم میتوانیم ذکر را به آن اضافه کنیم این شدنی نیست لذا عنایت بکنید در بعضی روایات در کافی حیات دنیا به محیط ولایت دشمنان نبی اکرم و اهل بیت و ائمهی جور تفسیر شده آخرت حیات نبی اکرم تفسیر شده شاید یک نکته اش همین است که اولیای طاغوت مردم را به دنیا دعوت میکنند خودشان اهل دنیا هستند محیط ولایتشان محیط دعوت به دنیا است به اندازهای که انسان با آنها گره میخورد اهل دنیا میشود و طبیعتا از آخرت که محیط ولایت نبی اکرم است از ذکر از فلاح از صلوات چیزهایی که گفته شد باز نمیماند به تعبیر دیگر شما محیط ولایت ائمهی جور را وقتی انتخاب میکنید پیداست خود ائمهی جور حیات دنیا را برمیگزینند لذا ولایتشان میشود حیات دنیا هر کسی وارد آن ولایت شود سر و تهش دنیاست بیش از دنیا در آن جا خبری نیست در حالی که «وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى» نگاه ما هم و غم ما بیشتر باید متوجه به آخرت باشد حتی حکومتها وقتی یک تمدن میسازند باید معطوف به آخرت بسازند «الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ» (حج/ 10) زکات اولیا خدا این طوری اند که اگر متمکن شوند اقامهی صلوة میکنند یعنی کل تمدن شان اقامهی صلوه است بر محور صلوه است بر محور یاد خدا و ذکر است بنابراین دو دسته دو جریان است یکی جریان نبی اکرم است که مذکر بالله است مذکر به توحید است یکی هم جریانی که ایثار حیات دنیا است بر آخرت در راس اینها ائمهی جور اند که مقابله میکنند با حضرت و نتیجه اش این است که آخرت خیر و ابقی است دعوتی است که ما را کردند به این که تذکر به ما میدهد که ما اگر میخواهیم توجه کنیم هم و غم ما باید متوجه آخرت شود اگر متوجه عالم آخرت شدیم متوجه و متزکی میشویم و الا با ایثار عالم دنیا کسی که دنیا را انتخاب میکند نمیتواند متذکر به ذکر نبی اکرم شود کم کم با آن عدهای که اشقی هستند گره میخورد و هم پیمان میشود البته شاید این جا خطاب اصلی ناظر به پرچمداران به تبع ما بقی هستند که میشوند اشقی میشوند اهل نار کبری و در سخت ترین درجات آتش گرفتار هستند و اینها هستند که اهل ایثار حیات دنیا هستند و آرام آرام محیط ولایت خودشان میشود محیط حیات دنیا و پست ترین حیات از حیاتهای رفیع تر فاصله گرفتند «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّـهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ» (انفال/ 24) خدا و رسول ما را دعوت میکنند به آن حیات برتر که حیات طیبه است روایتش را هم دارد که یعنی محیط ولایت نبی اکرم و اهل بیتشان است خود این ولایت سرچشمهی حیات است قرآن میفرماید «إِنَّ هَـذَا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولَى، صُحُفِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى» (اعلی/ 19-18) ا این مطلب فقط مطلبی نیست که در قرآن باشد در صحف اولی در کتب و صحیفههایی که به انبیا قبل هم داده شده متذکر این بودیم این هذا را گفتند همین سه چهار آیهی آخر است «قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّى، وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّی، بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا، وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى» این امری است که در صحف ولی هم ما گفتیم این قدر امر مهمی است و همهی انبیا متذکر بودند این مطلب را که اگر کسی اهل تزکیه و ذکر حضرت حق و اهل صلوة و صلوات و اینها شد گویا از این استفاده میشود از روایت امام رضا که همهی انبیا مردم را به صلوات بر نبی اکرم دعوت میکردند در طهارت امم سابقه هم در همین بوده طهارت امم سابقه هم به صلوات بر نبی اکرم بوده لذا انبیا امم را دعوت میکردند به ولایت نبی اکرم آنها واسطهی رساندن مردم به ولایت نبی اکرم بودند این صحف اولی صحف ابراهیم و حضرت موسی عمده اش است که این جا رویش تاکید شده و البته میدانید در روایات است که صحیفههایی که خدا به انبیا داده 104 صحیفه است که بعضی صحف حضرت ابراهیم و موسی هستند که نام برده شده و این چهار آیهی آخر در همهی این صحف است لذا در روایت دارد از حضرت سوال کرد اباذر که آیا از معارف قرآن شما چیزی در کتب قبلی هم است حضرت فرمودند بله بخوانید«قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّى، وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّی، بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا، وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى» این چهار آیه را که استفاده میشود که این چهار آیه در صحف حضرت ابراهیم و موسی کتب و الواحی که به آن بزرگواران داده شده بوده این مطلب مطلب مهمی است که خدای متعال از آغاز همه را به او دعوت کرده که اصل این تزکی هم در رسیدن به ولایت نبی اکرم و اهل بیتشان است.
مجری: بسیار خوب مشرف میشویم به محضر قرآن کریم گفت نه سواد عربی نه سمعات و فنون ادبی آیه هایش باری نه مفسر که مسافر میخواست درک این نامهی دیرینه فقط اندکی درد معاصر میخواست. آیات صفحهی 532 مصحف شریف قرار امروز ماست آیات 19 ام تا 41 ام سورهی مبارکهی الرحمن در سمت خدای امروز تلاوت میشود لحظه لحظهی زندگی مان منور به نور قرآن کریم باشد و مزین به ذکر صلوات بر محمد و آل محمد.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ ﴿١٧﴾ فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿١٨﴾ مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ ﴿١٩﴾ بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا يَبْغِيَانِ ﴿٢٠﴾ فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿٢١﴾ يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ ﴿٢٢﴾ فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿٢٣﴾ وَلَهُ الْجَوَارِ الْمُنشَآتُ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلَامِ ﴿٢٤﴾ فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿٢٥﴾ كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ ﴿٢٦﴾ وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ ﴿٢٧﴾ فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿٢٨﴾ يَسْأَلُهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ ﴿٢٩﴾ فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿٣٠﴾ سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلَانِ ﴿٣١﴾ فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿٣٢﴾ يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَن تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانفُذُوا لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ ﴿٣٣﴾ فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿٣٤﴾ يُرْسَلُ عَلَيْكُمَا شُوَاظٌ مِّن نَّارٍ وَنُحَاسٌ فَلَا تَنتَصِرَانِ ﴿٣٥﴾ فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿٣٦﴾ فَإِذَا انشَقَّتِ السَّمَاءُ فَكَانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهَانِ ﴿٣٧﴾ فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿٣٨﴾ فَيَوْمَئِذٍ لَّا يُسْأَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَلَا جَانٌّ ﴿٣٩﴾ فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿٤٠﴾
ترجمه:
پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب است. (۱۷) پس کدامیک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟ (۱۸) دو دریای [شیرین و شور] را روان ساخت در حالی که همواره باهم تلاقی و برخورد دارند؛ (۱۹) [ولی] میان آن دو حایلی است که به هم تجاوز نمی کنند [درنتیجه باهم مخلوط نمی شوند!] (۲۰) پس کدامیک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟ (۲۱) از آن دو دریا لؤلؤ و مرجان بیرون می آید. (۲۲) پس کدامیک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟ (۲۳) و او را در دریا کشتی های بادبان برافراشته چون کوه هاست. (۲۴) پس کدامیک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟ (۲۵) همه آنان که روی این زمین هستند، فانی می شوند. (۲۶) و تنها ذات باشکوه و ارجمند پروردگارت باقی می ماند. (۲۷) پس کدامیک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟ (۲۸) هر که در آسمان ها و زمین است از او درخواست [حاجت] می کند، او هر روز در کاری است. (۲۹) پس کدامیک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟ (۳۰) ای انس و جن! به زودی به [حساب] شما می پردازیم. (۳۱) پس کدامیک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟ (۳۲) ای گروه جن و انس! اگر می توانید از کرانه ها و نواحی آسمان ها و زمین بیرون روید، پس بیرون روید؛ نمی توانید بیرون روید مگر با نوعی توانایی و قدرت. (۳۳) پس کدامیک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟ (۳۴) بر شما شعله هایی از آتش بی دود و دود آتش آلود فرستاده خواهد شد، در نتیجه نمی توانید یکدیگر را [برای دفع عذاب] یاری دهید! (۳۵) پس کدامیک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟ (۳۶) و ناگهان آسمان بشکافد و چون چرمی سرخ رنگ و گلگون شود. (۳۷) پس کدامیک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟ (۳۸) پس در آن روز [به علت سرعت فوق العاده حسابرسی و روشن بودن همه امور] هیچ انس و جنّی را از گناهش نپرسند. (۳۹) پس کدامیک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟ (۴۰)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مجری: وقت در اختیار شماست حاج آقای میرباقری
حاج آقای میرباقری: بسم الله الرحمن الرحیم من سوره را یک جمع بندی بکنم که دیگر بعدا رجوع نکنیم به سوره البته مطالب فراوانی را بزرگان ذیل این آیات فرمودند میتوانند مراجعه بکنند بینندگان عزیز. اجمالش این بود که بحث از ربوبیت خدای متعال نسبت به نبی اکرم است که این ربوبیت ربوبیت اعلی است و خدای متعال رب ذرات عالم هم است رب کیهان هم است رب عوالم غیب هم است مهم ترین ربوبیت ربوبیت نسبت به نبی اکرم است که ربوبیتهای قبلی هم که توضیح داده شده قاعدتا باید به همان برگردد این ربوبیت در مسئلهی رسالت حضرت تجلی میکند و امداد حضرت در رساندن این رسالت و هدایت عالم یعنی حضرت اگر ما را میرسانند ذیل ربوبیت خدای متعال است یعنی خدای متعال با ربوبیت خودش نبی اکرم را آماده میکند برای این که این رسالت عظیم به انجام برسد این رب که ربوبیتش هیچ نقصی ندارد در بالاترین ربوبیت خودش که ربوبیت نسبت به نبی اکرم است حضرت را مهیا کردند برای هدایت و مقری ایشان هستند معلم ایشان هستند ایشان هم آمدند و این ذکر را برای مردم آوردند و این جاست که مردم دو دسته میشوند یک دستهای اهل شقاوت میشوند یک دستهای اهل فلاح میشوند آنهایی اهل فلاح اند که متذکر میشوند متزکی میشوند و به ذکر اسم رب و به صلوات میرسند این روایت امام رضا علیه السلام را عرض کردم. بنابراین اگر کسی ربوبیت خدای متعال را نسبت به نبی اکرم دید آن کسانی که ذیل این ربوبیت حرکت میکنند به صلوات به نبی اکرم میرسند ربوبیت نبی اکرم تطهیر ایشان است صلوات خدای متعال تطهیر ایشان است آن وقت آنها هم اهل صلوات میشوند «إِنَّ اللَّـهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا» (احزاب/ 56) یعنی آن رب ربوبیتش ربوبیتی است که حضرت را میرساند به آن مقام ما اگر به ذکر اسم رب و به صلوات رسیدیم آن وقت به فلاح میرسیم به تزکیه میرسیم نقطهی مقابل اهل ایثار دنیا هستند آنهایی که ولایت دشمنان خدا را انتخاب میکنند از این مسیر محروم میمانند
مجری: خیلی ممنون ان شاء الله همه مان اهل فلاح و رستگاری باشیم حاج آقای میرباقری دعا بکنند
حاج آقای میرباقری: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خدایا به محمد و آل محمد ما را اهل انس با قرآن و فهم قرآن قرار بده خدایا همهی اهل قرآن را با نبی اکرم و اهل بیتشان محشور بفرما اهل قرآن را مومنین را در دنیا به پیروزی قطعی نائل بفرما گرفتاریهای همهی اهل قرآن را دوستان اهل بیت و مومنین را مرتفع بفرما
مجری: خیلی ممنون بهترینها را مثل همیشه برای فرد فرد شما دوستان خوبم آرزو میکنم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. تا سلامی دوباره.