94-05-24- حجت الاسلام والمسلمين میرباقری - تفسیر سور جزء سی
موضوع برنامه: تفسیر سور جزء سی
كارشناس: حجت الاسلام و المسلمين میرباقری
تاريخ پخش:94/05/24
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: سلام میگویم به شما خانمها و آقایان خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز خیلی خوشحالیم که همراه شما هستیم و در محضر حاج آقای میرباقری
حاج آقا میرباقری: سلام علیکم و رحمة الله خدمت شما و بینندگان و همکاران عزیز عرض سلام و ادب دارم میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها را پیشاپیش تبریک عرض میکنم
شریعتی: ما هم تبریک میگوییم عید میلاد با سعادت حضرت معصومه سلام الله علیها را. خوشحالیم که روزهای شنبه ی ما منور به نور قرآن کریم است از تفسیر سورههای جزء سی قرآن کریم قرار است بشنویم در جلسات گذشته تفسیر سوره ی مبارکه ی اعلی را شنیدیم نکات خوبی را هم حاج آقای میرباقری فرمودند امروز هم از تفسیر سوره ی مبارکه ی ناس میشنویم
حاج آقا میرباقری: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنة علی اعدائهم اجمعین اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیاً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً حتی تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فیها طویلاً و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خیره ما ننال به سعة من رحمتک و فوز عن عندک به حسب ترتیب کنونی قرآن آخرین سوره ی قرآن سوره ی مبارکه ی ناس است از سور کوتاهی است که فضیلتهای زیادی برایش ذکر شده و آثار و برکاتی هم دارد که در ضمن بحث بعضیها را عرض میکنم این سوره با سوره ی دیگری که سوره ی فلق است که قبل از این سوره است سوره ی فلق سوره ی 113 ام و سوره ی ناس سوره ی 114 ام قرآن است البته این ترتیب نزول نیست ترتیب کنونی قرآن است که این هم بزرگان و مفسرین معتقدند که این ترتیب هم از خود نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است این دو سوره به لحاظ مضمون با هم نزدیک و مشترک اند لذا در مقام تلاوت هم دیده اید در بسیاری از موارد دستور داده شده این دو سوره با هم خوانده شود مثلا در نماز وتر بعد از سوره ی حمد توحید و معوذتین خوانده میشود و به لحاظ مضمون هم به هم دیگر نزدیک هستند ارتباط مضمونی را ان شاء الله در ضمن بحثهایی که طرح میکنیم خدمت شما تقدیم میکنم معروف به معوذتین هستند آثار زیادی هم در روایات برای تلاوت این دو سوره و مداومت بر این دو سوره ذکر شده و مضمون این دو سوره هم خودش گویای این مطلب است حالا ما از سوره ی ناس شروع میکنیم که آخرین سوره است اجمال سوره این است که خدای متعال خطاب به وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید قل بگو پنج سوره است که با قل شروع میشود یکی چهار قل معوذتین و کافرون و توحید و یکی هم سوره ی جن است با قل شروع میشود خطاب به نبی اکرم به پیامبر میفرماید بگو «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» (ناس/ 1) بگو پناه میبرم به «مَلِكِ النَّاسِ، إِلَـهِ النَّاسِ» (ناس/ 3-2) یعنی از حضرت حق با سه تا اسم یاد شده یکی رب یکی ملک یکی اله هر سه هم اضافه به عموم مردم شده « بِرَبِّ النَّاسِ، مَلِكِ النَّاسِ، إِلَـهِ النَّاسِ» البته پیداست خدای متعال رب همه ی کائنات است ملک همه ی کائنات است و اله همه ی کائنات است منتها در این سوره خصوصیتی بوده که اشاره شده به رب الناس ملک الناس اله الناس آن کسی که رب مردم است ملک مردم است و اله مردم است که این سه اسم الهی هم یک ترجمه ای باید بشود از چه پناه میبرم؟ بگو پناه میبرم به خدای متعال با این سه خصوصیت «مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ» (ناس/ 4) از شر وسوسه کننده ای که خناس است خناس هم ترجمه ی ساده اش این است که یعنی خودش را آشکار میکند و وقتی توجه به خدای متعال پیدا شود پنهان میشود خنوس دارد پنهان میشود و دور میشود از انسان وسوسه گری که خناس است وسوسه ی خناس کیست؟ توصیف میکند «الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ» (ناس/ 5) در صدر و سینه ی انسانها است و وسوسه میکند «مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ» (ناس/ 6) این وسوسه گر هم همه از نوع جن است و هم از نوع ناس یعنی بگو پناه میبرم به حضرت حق با این سه اسمی که ذکر شد از شر وسواس خناسی که در سینههای انسانها وسوسه میکند متصرف در درون انسان است یک موقعی دشمن در بیرون انسان است یک موقع در درون تصرف میکند البته این را بگویم بعضی در توضیح وسواس گفتند در مصباح الشریعه است که وقتی بیرون انسان است و قلب را متصرف نشده و از آن جا وسوسه در قلب میکند به آن میگویند وسواس و وسوسه است این مرحله وسوسه است وقتی مسلط بر قلب شد از مرحله ی وسوسه گذشته مرحله ی ضلال است مرحله ای است که انسان به ضلالت میافتد وقتی بیرون انسان است وسوسه میکند قلب انسان را دو نکته را مقدمه عرض میکنم نکته ی اول این است که این سوره ابتدائا خطاب به خود وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است که به ایشان دستور داده میشود «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» پس مخاطب اصلی خود ایشان هستند حالا این چه خطری است که وجود مقدس نبی اکرم باید از آن خطر پناه ببرند آیا وسوسه در دل خودشان است که بعضی گفتند یا نه چیز دیگری است آن را بعد عرض میکنم پس اصلی ترین معنای سوره که مراد از سوره است همان معنایی است که خطاب به پیغمبر گفته میشود پیامبر گرامی بگو من پناه میبرم به «مَلِكِ النَّاسِ، إِلَـهِ النَّاسِ، مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ» که در سینههای انسانها وسوسه میکند در صدور الناس متصرف میشود دست میبرد و وسوسه میکند این را باید معنا کنیم شاید معنی اصلی سوره است ولی قبل از آن این نکته را مفسرین فرمودند که این سوره خطاب به ما هم است حالا از هر بابی که است ما هم مخاطب به سوره هستیم یک بار هم عرض کردم که این قرآن کلام خداست که از زبان نبی اکرم جاری میشود و ما کلام خدا را از نبی اکرم تلقی میکنیم از وراء حجاب نبی اکرم لذا به این معنا ممکن است خطاب به ما هم به واسطه ی نبی اکرم باشد برای حضرت بی واسطه است برای ما خطاب با واسطه است لذا در روایات است این سوره را میخوانید بگویید اعوذ برب الناس یا فلق را که میخوانید بگویید اعوذ برب الفلق پس شما هم در معرض این خطر هستید و شما هم پناه ببرید از این خطر به حضرت حق به رب و ملک و اله الناس پس این یک نکته که هم حضرت مخاطب اند باید از آن زاویه سوره معنا شود هم ما به هر صورت مخاطب این سوره هستیم و به تعبیر دیگر متوجه ما هم است این سوره که ما هم در معرض خطر هستیم باید به خدای متعال پناه ببریم از شر این وسوسه حالا نسبت به معنی دوم که ما در معرض وسوسه هستیم یک مقدار سوره را ترجمه بکنیم ما یک وسوسههایی در درون ما است به تعبیر قرآن وسوسه ی نفس است «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ» (ق/ 16) ظاهرا در سوره ی مبارکه ی ق است یک وسوسه ی نفس داریم که نفس انسان با انسان وسوسه میکند و حدیث میکند خیلی وقتها ما مبتلا هستیم شاید خیلیها هم مبتلا باشند این یک مسئله است نفس وسوسه میکند منتها هم نفس و هم شیطان گاهی این قدر به ما نزدیک میشوند و تصرفشان در ما پنهان است که ما آنها را با خودمان اشتباه میگیریم یعنی خیال میکنیم که سخن سخن خود ماست در حالی که سخن نفس است اَعدى عَدُوِّکَ نَفسُکَ الَّتى بَینَ جَنبَیک (بحارالانوار، ج 67، ص 64) این سخت ترین دشمن ماست بین دو پهلوی خود ما هم است گاهی ما این را با خودمان اشتباه میگیریم حرفها و وسوسهها را خیال میکنیم مطالبات خود ماست در حالی که دیگری است دارد وسوسه میکند القا حدیث میکند یک موقع بحث از سوالات و شبهات بود که این شبهات پیدا میشود چه کار کنیم عرض کردم قبل از این که دنبال پاسخش بگردید که پاسخش چیست ببینید این سوال از کجا دارد میآید منشأ آن کجاست بالاخره این که نبود تا یک دقیقه ی قبل پنج دقیقه ی قبل این سوال و تردید و شکی که در دل من پیدا شد ریشه اش در کجاست این حرف و حدیثهایی که در دل من است ریشه اش کجاست این یا از نفس انسان است یا از شیاطین اگر بد باشد اگر خیر هم باشد مال ملائکه است در روایت است که هر انسانی قلبش دارای دو گوش است که در یک گوش ملک میدمد و در گوش دیگر شیطان و مومن موید به روح الایمان است و با ملکی که او را تقویت میکند بنابراین این نکته مهم است که حرفهایی که در دل ما زده میشود چون خیلی وقتها ما خودمان آرام هستیم هوسها و زینتهای دنیا هم نیست آن چه ما را تحریک میکند گاهی زینتهای دنیاست گاهی شیاطین بیرونی هستند یک موقع میبینی نه آن است نه زینتهای دنیا است وسوسه ی نفس است نفس شروع میکند وسوسه کردن حالا عرض میکنم حرفهایی هم که میزند القائات شیطانی به انسان میکند اعتقادات انسان را زیر سوال میبرد خیالات بد ایجاد میکند القائات بد و خیلیها هم نگرانش بودند از ائمه علیهم السلام هم سوال میکردند ائمه میفرمودند اینها در بعضی روایات دارد کم کسی است مبتلا به این چیزها نباشد اینها با ذکر خدا با توجه به خدای متعال رفع میشود من یکی دو روایت را میخوانم یک بابی را بزرگان ما نقل کردند در احادیث در این باب مرحوم مجلسی بابی باز کردند در کتاب اخلاقشان در باب مساوی اخلاق اخلاق سوء بابی تحت عنوان باب الشک فی الدین و الوسوسه و حدیث النفس شک در دین وسوسهها و حدیث نفسی که پیدا میشود آن جا روایاتی آوردند که معصومین مکرر فرمودند که شک از ما نیست خیلی وقتها وسوسهها مبدأ شک در انسان میشود از حضرت علی از ثواب الاعمال نقل کردند از امام صادق علیه السلام إنَّ الشَّكَّ والمَعصِيَةَ فِي النّارِ، لَيسا مِنّا ولا إلَينا (وسائل الشيعة، ج 27، ص163) شک و معصیت پایانش در آتش است و ظرف ظهورش هم آتش است نه ریشه ی شک ما هستیم یعنی از ولایت معصوم هیچ وقت شک در نمیآید معصیت خارج نمیشود کما این که معصیت از ولایت معصوم نیست شک هم از ولایت معصوم نیست این که بعضیها گفتند شک خوب است نه شک چیز خوبی نیست ما به سرعت باید از آن عبور کنیم شک در حقایق اصل یقین در حقایق است لذا اولیاء خدا هرگز شک نکردند لحظه ای شک و تردید در دلشان نبوده صاحب یقین بودند و هستند و خواهند بود لحظه ای شک نکردند فرمودند از امیرالمومنین طبق این نقل شک از ما نیست پایان شک هم کسی را به ما نمیرساند نه از ماست نه به سوی ما به عکس یقین هم از امام است هم منتهای یقین خود امام است انسان را ملحق میکند به وادی حق معصیت و شک این طوری نیستند خیلی وقتها وسوسههای نفس این طوری نیست شک در انسان ایجاد میکند تردید ایجاد میکند منتها در روایات فراوان است از امام رضا علیه السلام نقل شده که از حضرت از باب حدیث نفس سوال شد فَقَالَ مَن یَتَّقِی تُحَّدِث نَفسَهُ چه کسی میشود که حدیث نفس داشته باشد خواص اند که با زحمت یا از ابتدا با یک عنایت خاص نجات پیدا کرده اند از حضرت سوال کردند از وسوسه ولو این که گاهی اوقات وسوسه ی نفس زیاد باشد حضرت فرمودند لَا شَیء فِیهَا یَقُول لَا اِلَهَ اَلَّا الله متوجه به ذکر توحید شود این ذکر وسوسه را از بین میبرد یا لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ یا روایات دیگری که مفصل در کتب نقل شده کسی آمد محضر نبی اکرم عرض کرد هلاک شدم حضرت گفتند بله میدانم شیطان میآید سراغت از تو سوال میکند میگوید عالم را چه کسی آفریده میگویی خدا میگوید خدا را چه کسی آفریده گرفتارت میکند عرض کرد بله همین طور است حضرت فرمودند این نگرانی تو علامت ایمانت است اگر در تو ایمان نبود تسلیم شیطان میشوی او تردید ایجاد میکرد شما هم دنبالش میرفتی چون شیطان دام هایش که فقط تحریک به گناه نیست خیلی وقتها در اعتقادات صحیح انسان تحریک ایجاد میکند بعد انسان را وادار به گناه میکند این طوری راحت تر است همان طور که انسان وقتی شیطان وسوسه میکند در مقابل جلوههای دنیا میتواند مقابلش بایستد مقاومت بکند میتواند راحت حرکت بکند اگر مقاومت کرد علامت ایمان است آن گاه که انسان را به غیبت دروغ گناه ظلم تجاوز به حقوق دیگران دعوت میکند اگر مقاومت کردی علامت ایمان است اگر در مقابل وسوسههایی که در اعتقادات میکند انسان بی تفاوت شد معنایش این است که انسان وا داده به شیطان و ایمانش را از دست داده ولی اگر نه مقاومت کرد نگران بود خود این نگرانی علامت ایمان است منتها چاره اش چیست؟ در این روایت حضرت به او فرمودند هر وقت آمد متوسل به ذکر لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم باش البته این به این معنا نیست که در مقابل وسوسههای شیطان و نفس مجادله با شیطان و نفس نکند باید استدلال بکند مقابل استدلال او و حرف او و مقابل حرف او حرف بزند کما این که در بیرون شیاطینی القا میکنند سوال و شبهه را آدم نمیتواند از کنارش بگذرد باید برگردد استدلال منطقی هم پیدا بکند ولی خیال نکنیم این استدلال مشکل را حل میکند شما هزار تا استدلال هم بیاورید او سوال بعدی را میپرسد بنابراین نیاز به این ذکر هم است خیلی وقتها وسوسهها با ذکر با توجه به خدای متعال وسوسه ی نفس حدیث نفس برداشته میشود البته در قبال شیطان در قبال نفس در قبال کسانی که میخواهند اعتقادات ما را مورد سوال قرار بدهند ما حتما باید یک دستگاه منطقی پاسخ عقلانی روشن را هم داشته باشیم که مجادله کنیم جواب دهیم بدانیم که این هیچ وقت در انسان ایجاد یقین نمیکند باب سوال را هم نمیبندد این سوال را جواب دادی سوال بعدی میآید پس یک مسئله حدیث نفس است که شک و ریب و بد گمانی ایجاد میکند اول شک بعد ریب و بد گمانی و سوء ظن نسبت به خدا و اولیاء خدا است که نفس ایجاد میکند همان طوری که تاکید شده به حسن ظن خدای متعال از سوء ظن بسیار پرهیز داده شده که انسان نسبت به خدا و اولیاء خدا سوء ظن داشته باشد برعکس گفتند هر چه سوء ظن است نسبت به خودتان داشته باشید کار نفس و شیطان این است که ما را نسبت به خودمان خوش بین میکنند عیب را میاندازند گردن خدا خیلی وقتها نفس از شیطان میشود در اختیار شیطان قرار میگیرد هماهنگی با شیطان میکند یک وسوسه ی نفس داریم یک امری است یک نسبتی هم حتما با وسوسههای شیاطین دارد راه حلی هم دارد یک جاهایی باید مجادله کرد یک جاهایی مقابله کرد یک جاهایی باید ذکر گفت متوجه بود فرض کنید آدم که یقین میخواهد مقابل این مجادلات باید سحر خیز باشد اهل دعای سحر و مناجات سحر باشد یقین پیدا میشود خیلی از وسوسههای شیطان در روز با بیداری سحر و مناجات سحر رفع میشود نه با استدلال گرچه استدلال و پاسخ گویی هم حتما باید باشد و الا انسان یک جایی از نفس و شیطان ضربه میخورد ما یک بحث دیگری داریم و آن وسوسه ی شیاطین است در ما. این خیلی نکته ی مهمی است که قوای شیطان و جنود شیطان لشکریان شیطان در زندگی ما هستند رفت و آمد میکنند دیده اید مثلا گاهی گفته میشود خانه ای که در آن معصیت است غفلت است آواز غیر حلال است موسیقی است محل رفت و آمد شیاطین است این مَجاز نیست واقعا رفت و آمد میکنند و به عکس اگر در خانه ای ذکر بود محل رفت و آمد ملائکه و قوای ملکوتی عالم است اینها مَجاز نیست پس هم در بیرون رفت و آمد در زندگی ما میکنند هم این که مخاطرات متعددی هم برای ما دارند که در قرآن از آن صحبت میشود گاهی گفته میشود که شیطان دعوت میکند یکی از کارهایش این است «إِلَّا أَن دَعَوْتُكُمْ» (ابراهیم/ 22) واقعا ما را دعوت میکند ما دعوت کنندههای متعددی داریم یکی دنیا است یکی نفس است یک دعوت کننده هم خدا و رسول خدا است «دَاعِيًا إِلَى اللَّـهِ» (احزاب/ 46) است که خدای متعال ما را دعوت میکند ما هم لبیک میگوییم اجابت میکنیم یکی از دعوت کنندهها شیطان است ما را به سوی خودش و دنیا دعوت میکند دعوت است دیگر بعد هم روز قیامت میگوید من به شما وعده دادم و خلاف کردم خدای متعال هم وعده داد خلاف نکرد خودتان دنبال من آمدید این طور نیست که بر من سلطه ای داشته گاهی اوقات بیش از دعوت است سلطه پیدا میکند «إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ» (حجر/ 42) تو بر عباد من سلطه نداری ولی «إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُم بِهِ مُشْرِكُونَ» (نحل/ 100) آنهایی که تولی به شیطان پیدا میکنند و او را شریک خدا قرار میدهند او آرام آرام بر آنها سلطه پیدا میکند دعوت تبدیل میشود به سلطان راه نجات از این سلطان را هم قرآن میگوید که یکی ایمان است دوم توکل به خداست آنهایی که ایمان میآورند و توکل به خدا پیدا میکنند ایمان و توکل این دو وسیله ای است که به وسیله ی آنها میشود از سلطه ی شیطان نجات پیدا کرد مومنین و متوکلین بر خدا تحت سلطه ی شیطان قرار نمیگیرند ولی آنهایی که ایمان ندارند یا توکل نمیکنند آرام آرام شیطان سلطه پیدا میکند خیلی وقتها خدای متعال ما را در بن بستها امتحان میکند به حسب ظاهر همه ی راهها بسته است تنها راه شبهه ناک و حرام باز است کار خود خدا است انسان را در معرض امتحان قرار میدهد راه رزق حلال را میبندد رزق حرام را در دست قرار میدهد نیاز هم فراوان است خدای متعال به آدم اجازه نمیدهد در فشار معصیت بکند حالا که راه حلال سخت است ما دست به حرام ببریم به حقوق مردم تجاوز بکنیم مال شبهه ناک بخوریم خدا اجازه نمیدهد اصل تقوا همین جا است در این فشار آدم طرف خدا را بگیرد چطور میشود طرف خدا را بگیری تنها راهش این است که اگر توکل به خدا نکنی شیطان در بن بست انسان را به زمین میرسد آدم هر طور نگاه میکند میبینید نمیشود دروغ نگوید میگوید دروغ نگویی کاسبی نمیچرخد به حسب ظاهر هم همین طور است ولی واقعا این طوری است یعنی ما با دروغ تامین میشویم یا خدا تامین میکند اگر در این بن بستهایی که خود خدای متعال پیش میآورد این طور نیست تصادفا پیش میآورد نخیر عالم امتحان است خدای متعال آدم را در بن بست میگذارد تحت فشار غریزی قرار میدهد راه حلال را مدتی میبندد راه حرام را باز میکند نیاز مالی شدید ایجاد میکند بعد هم به انسان میگوید به حرام دست نبر همه ی اسباب میگویند باید دست ببری تنها راه نجات در این بن بستها توکل است توجیهات در این شرایط میشود شیطان میگوید راهی نیست چاره ای نیست دائم با آدم حرف میزند پس میفرماید راه خروج از تسلط شیطان ایمان و توکل است به آنهایی که ایمان دارند و به ربشان توکل دارند سلطه پیدا نمیکند در روایت دارد یک آیه است که برای همه کافی است حضرت پیامبر این حدیث را فرمودند «وَمَن يَتَّقِ اللَّـهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا، وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ فَهُوَ حَسْبُهُ » (طلاق/ 3-2) تقوای در بن بست اگر کسی داشت آن جایی که راه بسته است برای ما راه بسته است برای خدا که بسته نیست اگر تقوا داشت طرف خدا را گرفت خدای متعال راه نجات درست میکند به معصیت هم نمیافتد تامین هم میشود از آن جایی هم که حساب نمیکند به او روزی میدهد در روایت دارد روزی متقین را خدای متعال به غیر حساب میدهد که وابسته به اسباب نمیشوند از دست خود خدا میگیرند چون ما وقتی دائما از یک مجرایی برداشت میکنیم فکر میکنیم او کاره است خدا هیچ کاره است در حالی که کار خداست و اینها وسایل و اسباب اند در متقین دارد خدا میگوید دست خدا را میبینند حتی اسباب هم دیگر حجاب آنها نمیشود این چطور میشود تقوا پیدا کرد در بن بستها تقوا راهش این است که اگر توکل نکنی به خدا در بن بستها نمیتوانی تقوا داشته باشی اگر توکل کردی خدا به تنهایی کفایت میکند هیچ وسیله ای لازم نیست آدم هر طور نگاه میکند وسایل معدوم اند به عکس آدم اند عوامل علیه آدم اند باید غیبت کنی باید دست به مال حرام ببری تا اداره شوی حالا اینها آدم را اداره میکنند یا خدا اگر انسان توکل کرد به خدا تامینش میکند من حیث لا یحتسب و خدا هم کافی است هیچ چیز دیگر لازم نیست نمیشود بگویی کویر هم نباشد نخیر در کویر هم خدا میتواند انسان را سیراب بکند در داستان حضرت خلیل دیدید که فرزند خودش را به همسر گذاشت در بیابان لم یزرع بعد هم گفت خدا تو برنامه ای داری من طبق آن برنامه رفتم خدا در آن بیابان زمزم را زیر پای حضرت اسماعیل جوشانده به حسب عادی طفل از دنیا میرود ولی وقتی تکلیف است آدم توکل بکند خدا به تنهایی همه ی اسباب را کفایت میکند پس یک بحث سلطه ی شیطان است که مال کسانی است که به او ایمان میآورند او را شریک قرار میدهند به او تولی پیدا میکنند اما نقطه ی مقابلش است مومنین و آنهایی که توکل به خدا میکنند شیطان سلطه پیدا نمیکند به آنها دعوت دارد ولی سلطه ندارد یک تعبیر دیگر که در قرآن است باز در باب شیطان این است که شیطان با بعضیها قرین میشود من یعش عن ذکر الرحمن قرینا. اگر کسی از ذکر رحمن روی گردان شود اعراض بکند یا در طبق بعضی ترجمهها چشم بپوشد کوری پیدا بکند ببندد چشم دلش را کسی اعراض از ذکر رحمن بکند ذکر حضرت حق و یا چشمش را به روی آیات الهی ببندد یک شیطانی را برمی انگیزیم مقارن اوست دیگر با او است و او را از راه راست منحرف میکند نمیگذارد در راه مستقیم حرکت بکند این هم یک مسئله است شیطان قرین و هم نشین انسان میشود همراه انسان میشود این یک تعبیر در مورد شیطان است اما یک تعبیری است غیر از این است نه قرین انسان است نه سلطه پیدا میکند وسوسه میکند در نفس انسان یکی از قدرتهایی که شیطان دارد قدرت وسوسه ی در نفس انسان است از این وسوسههای ساده بگیرید که فرض کنید با انسان حرف میزند گاهی اوقات به قول بعضی از بزرگان مثل یک مجتهد جامع الشرایط با انسان حرف میزند نصف شب است میخواهی نماز شب بخوانی میگوید واجب است روزت از بین میرود واجب است انسان بخوابد اگر بخوابی مجبوری در روز بخوابی و از کار مردم کم میگذاری شما اجیر مردم هستی از این حرفها استدلالی که خیلی فقیهانه هم است از این وسوسههای ساده بگیرید یک بزرگواری نقل میکرد من در آثار مرحوم آیت الله حق شناس دیدم ایشان نقل کرده بودند که کسی گفت من نماز فرادی که میخوانم خیلی حالم خوب است جماعت که میخوانم آن حال توجه را ندارم ایشان فرموده بودند این وسوسه ی شیطان است آن جایی که در جماعت میروی چون روایت دارد یک رکعت ثواب جماعت چنین چنان است به ده نفر رسید کسی جز خدای متعال ثوابش را نمیداند وقتی فرادی میخوانی کاری با تو ندارد رهایت میکند گاهی القاء حال هم میکند در روایات دادید فرمود اگر کسی اهل بدعت باشد شیطان کمکش میکند گریههای فراوان حال خوش دارد در روایتی از حضرت امیر نقل شده دشمنان ما را شیطان کمکشان میکند اهل حال خوش و گریه و بکاء میشوند خیلی نباید به این چیزها تکیه کرد پس وسوسه ی شیطان است راه تشخیصش هم همان راهی است که خدا فرموده فقه است اگر دیدید این عمل خلاف فقه است باید مقابله کرد ولو این که شیطان وسوسه میکند پس وسوسه از وسوسههای ساده شروع میشود خیلی هم آدم خیال میکند خودش است این قدر شیطان به آدم نزدیک است در درون انسان تصرف میکند چون در درون است آدم نمیتواند بفهمد خود من نیستم احساس میکند خود انسان دارد از خودش سوال میکند در حالی که خود آدم نیست دیگری دارد این سوال را در انسان ایجاد میکند دنبال هم میکند اگر دقت کند انسان با او مباحثه بکند میبینیم ادامه پیدا میکند یکی او میگوید یکی شما پس یکی از کارهای شیطان وسوسه در نفس انسان است عجیب است این جا دارد «مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ» این وسواس خناس چه کسی است یک ابلیسی داریم که آن وسواس خناس اسمش است که در روایات دیدید وقتی این آیه نازل شد که خدای متعال دستور میدهد میفرماید «وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ» (آل عمران/ 133) با سرعت به طرف مغفرت پروردگارتان و آن بهشتی که خدای متعال برای متقین مهیا کرده آماده شده است هیچ دیگر زحمتی نیست همه چیزش فراهم است با سرعت به طرف آن حرکت بکنید فرصتها را از دست ندهید متقین چه کسانی هستند توصیف میکند «الَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّـهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» (آل عمران/ 134) آنهایی که در سختی و عسرت و آن جایی که دستشان باز است در هر دو انفاق میکنند اهل کظم غیظ و اهل عفو و احسان اند بعد میفرماید «وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّـهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّـهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ» (آل عمران/ 135) میفرماید آنهایی که وقتی گناه میکنند متقی ممکن است یک جایی بلغزد ولی بلافاصله یاد خدا میافتد توبه میکند استغفار میکند نسبت به این متقینی که بلافاصله استغفار میکنند خدا میگوید چه کسی جز خدا گناه اینها را بیامرزد یعنی خودم عهده دار تطهیر اینها میشوم یعنی اینهایی که اهل تقوا و انفاق و کظم غیض اند پیداست این لغزش مال او نیست کسی که اهل احسان و عفو و کظم غیض و انفاق در سختی و گشایش است در همه ی احوال در راه خدا از امکانات خودش میگذرد غضب خودش را برای خدا فرو میخورد یک چنین آدمی اهل خطا نیست اهل تقوا است لغزشش از ناحیه ی شیطان است علامتش این است که همین که شیطان او را میلغزاند یاد خدا میکند اصرار ندارد به گناه در روایات است ترک توبه اصرار است آدم بی تفاوت میشود آیه میگوید خودم عهده دار بخشش او هستم روایت دارد وقتی این آیه نازل شد ابلیس سرکردههای خودش را جمع کرد گفت چاره کنید هر کدام چیزی گفتند نپسندید روایت دارد وسواس خناس اسم یکی از فرماندهان قدرتمند ابلیس است که ممکن است سایر وسواسها تحت فرمان او باشند شیاطین انس و جن او به شیطان گفت من چاره اش را بلد هستم اینها را دعوت به گناه میکنم وقتی گناه کردند میگویم خدا غفور است عجله نکنید قبل از گناه وعده ی مغفرت میدهم در حالی که قبل از گناه جای وعده ی مغفرت نیست آدم باید از عقاب خدا بترسد. وسوسه میکند این گناه که چیزی نیست این نگاه که چیزی نیست این حرف زدن چیزی نیست یک شب که هزار شب نیست اینها وسوسه است وسوسه شان میکنم بعد هم به رحمت خدا وعده شان میدهم میگویم خدا میبخشد بعد هم که به گناه انداختم میگویم عجله ای نیست خدا آخرین لحظه هم که توبه کنی میبخشد و ابلیس هم این را پسندید یعنی دعوت به دنیا و تصویف در بازگشت پس وسواس خناس اسمی است برای این ابلیس که وسوسه اش هم پیداست هم دعوت به گناه میکند با سیاست و زیرکی و بعد هم وقتی میخواهی توبه کنی میگوید عیب ندارد دستگاه خدا خیلی وسیع است عجله نکنید فرصتها را از دست انسان میگیرد برای برگشت انسان را به خطا میاندازد چون در روایت دارد گناه روی گناه قلب را تیره میکند و انسان به قساوت میرسد آرام آرام از گناه کردن خودش رنج نمیبرد وقتی قساوت داشت آدم العیاذ بالله در وقت اولی که میخواهد خطایی بکند نگاه حرام دروغ غیبتی به شدت تحت فشار است ولی کم کم به قساوت که رسید نه مثل این که خیلی سخت نیست این کار شیطان است این کار خناس است از این طرف دعوت میکند از آن طرف هم تصویف میکند پس یکی از معانی وسواس خناس ممکن است همین باشد که آن یکی از سران فرماندهان لشکریان ابلیس است جنودی دارد قوایی دارد و وسوسه میکند خناس هم است خناس را هم معنا کردند وقتی یاد خدا میکنی پنهان میشود پس این یک نکته که ما باید توجه داشته باشیم در معرض وسوسه هستیم و در صدور ما هم وسوسه میکنند یعنی این طور نیست که در بیرون باشد نه در دل ما شروع میکند با ما حرف زدن این قدر هم گاهی وسوسه هایش سنگین است آدم احساس میکند خود آدم است سوال مال خودم است لذا مقابله نمیکنم احساس میکنم حرف خودم و دلم است در حالی که حرف دل انسان و فطرت انسان نیست این را چه باید کرد در روایات است که خواهیم خواند
شریعتی: ان شاء الله خیلی ممنون صفحه ی 539 قرار امروز ماست آیات 12 ام تا 18 ام سوره ی مبارکه ی حدید لحظه لحظه ی زندگی مان منور به نور قرآن کریم باشد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ يَسْعَى نُورُهُم بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِم بُشْرَاكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ﴿١٢﴾ يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِن نُّورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَيْنَهُم بِسُورٍ لَّهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ ﴿١٣﴾ يُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَكُن مَّعَكُمْ قَالُوا بَلَى وَلَـكِنَّكُمْ فَتَنتُمْ أَنفُسَكُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْكُمُ الْأَمَانِيُّ حَتَّى جَاءَ أَمْرُ اللَّـهِ وَغَرَّكُم بِاللَّـهِ الْغَرُورُ ﴿١٤﴾ فَالْيَوْمَ لَا يُؤْخَذُ مِنكُمْ فِدْيَةٌ وَلَا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مَأْوَاكُمُ النَّارُ هِيَ مَوْلَاكُمْ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ﴿١٥﴾ أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّـهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ ﴿١٦﴾ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ﴿١٧﴾ إِنَّ الْمُصَّدِّقِينَ وَالْمُصَّدِّقَاتِ وَأَقْرَضُوا اللَّـهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعَفُ لَهُمْ وَلَهُمْ أَجْرٌ كَرِيمٌ ﴿١٨﴾
ترجمه:
[این پاداش نیکو و باارزش در] روزی [است] که مردان و زنان باایمان را می بینی که نورشان پیش رو و از جانب راستشان شتابان حرکت می کند، [به آنان می گویند:] امروز شما را مژده باد به بهشت هایی که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است، در آنها جاودانه اید، این است آن کامیابی بزرگ. (۱۲) روزی که مردان و زنان منافق به کسانی که ایمان آورده اند، می گویند: ما را مهلت دهید تا [پرتویی] از نور شما بر گیریم. به آنان گویند: به پشت سرتان [دنیا] برگردید و [از آنجا برای خود] نوری بجویید. سپس میان آنان دیواری زده می شود که دارای دری است، درونش [که مؤمنان در آن درآیند] رحمت است و بیرونش که پیش روی منافقان قرار دارد عذاب است. (۱۳) مؤمنان را ندا می دهند: آیا ما [در دنیا] با شما نبودیم؟ می گویند: چرا، ولی شما خود را [به سبب نفاق و دشمنی با خدا و رسول] در بلا و هلاکت افکندید و به انتظار [خاموش شدن چراغ اسلام و نابودی پیامبر] نشستید و [نسبت به حقایق] در تردید بودید و آرزوها [ی دور و دراز و بی پایه،] شما را فریفت، تا فرمان خدا [به نابودی شما] در رسید و [شیطان] فریبنده، شما را فریب داد. (۱۴) پس امروز از شما و از کافران فدیه و عوضی [در برابر نجات از عذاب] دریافت نخواهد شد، جایگاهتان آتش است، [و] همان سرپرست و یار شماست و بد بازگشت گاهی است. (۱۵) آیا برای اهل ایمان وقت آن نرسیده که دل هایشان برای یاد خدا و قرآنی که نازل شده نرم و فروتن شود؟ و مانند کسانی نباشند که پیش از این کتاب آسمانی به آنان داده شده بود، آن گاه روزگار [سرگرمی در امور دنیا و مشغول بودن به آرزوهای دور و دراز] بر آنان طولانی گشت، در نتیجه دل هایشان سخت و غیر قابل انعطاف شد، و بسیاری از آنان نافرمان بودند. (۱۶) بدانید که خدا زمین را پس از مردگی اش زنده می کند. همانا ما نشانه ها [ی ربوبیت و قدرت خود] را برای شما بیان کردیم تا بیندیشید. (۱۷) بی تردید مردان و زنان انفاق کننده و آنان که به خدا وام نیکو داده اند، [وامشان در پیشگاه خدا] برای آنان دو چندان شود، و برای آنان پاداش باارزشی است. (۱۸)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: فردا از شهر مقدس قم به شما سلام خواهیم کرد با مهمان ویژه آقای دکتر رفیعی فردا در برنامه ی ما حضور پیدا خواهند کرد حاج آقای میرباقری خدمت شما هستیم
حاج آقا میرباقری: بسم الله الرحمن الرحیم شیطان یکی از ارتباطهایی که با ما میگیرد این است که وسوسه میکند آن هم در صدر انسان تا آن جا نفوذ پیدا میکند در روایات إنَّ الشيطانَ يَجري مِنِ ابنِ آدمَ مَجريَ الدَّم مثل خون که در همه ی رگ و اندام ما جاری است قوای شیطانی جاری میشوند وسوسه میکنند البته سلطه بر ما ندارند اراده ی ما سلب نمیشود بله اگر انسان خیلی تبعیت کرد آرام آرام یک نوعی سلطه ممکن است پیدا بکند ولی آن جا هم راه بازگشت است این طور نیست که اختیار ما مطلقا سلب شود و بشویم از قوای شیطان در اختیار او قرار بگیریم میشود برگشت مگر برای عده ی خاصی. این وسوسه هایش اقسامی هم دارد یک سلسله وسوسه هایش در فکر انسان تصرف میکند از حرفهای به ظاهر خوب میزند که میآید میگوید این جا شما اگر غیبت این مومن را نکنی این چنین و چنان میکند دیگران را بعد منحرف میکند با هزار توصیه و آیه و روایت خواندن آدم را وادار میکند به غیبت واقعا آدم را با خودش میبرد یا میخواهی نافله ای بخوانی هزار توجیه درست میکند که برای شما مستحب نیست خواندنش میخواهی احسانی بکنی آدم دستش را میکند در این جیب میگذارد در آن جیب هزار توجیه میکند این که در روایت دارد در کار خیر سرعت داشته باشید برای همین است که چون شیطان فرصت پیدا میکند نمیگذارد و نقشه میکشد پس وسوسه از این قبیل تا وسوسههایی که در اعتقادات انسان ایجاد میکند شروع میکند به بدبینی نسبت به خدا و اولیاء خدا ایجاد کردن که این بدترین کارش است العیاذ بالله در گوش انسان میخواند انسان را بد بین میکند نقطه ی نفوذش ضعفهای انسان است فرض کنید اگر کسی نسبت به امور مالی ضعیف است نمیتواند از مال بگذرد به خاطر تکلیف در انسان وسوسه ایجاد میکند نسبت به دیگران که فلانی هم این کار را که کرد انگیزه ی مالی داشت کسی که ضعف اخلاقی دارد بعد میبینی آدم را نسبت به معصوم و اولیاء خدا از ناحیه ی ضعف انسان مورد تردید قرار میدهد ریشه اش این جاست میشود مقابله کرد بگوید غلط کردی نفس ما این طوری است آنها معصوم مطلق اند تردید ذهنی شعبه بدگمانی و سوء ظن و ریب ایجاد میکند حتی یاس از رحمت میدمد در انسان دائم با آدم حرف میزند یک جاهایی هم از این بالاتر شور در انسان ایجاد میکند یعنی انسان را به شدت تحریک میکند بی دلیل میبینی یک چیزی که خیلی ارزشی ندارد انسان میخواهد به شدت به طرفش کنده میشود اگر عاقلانه برخورد بکند ارزش این همه شور و احساس ندارد کارش این است سر مال اندک دعوای بزرگ ایجاد میکند شور ایجاد میکند در درون انسان وسوسه ایجاد میکند من دیدم سر اموال بسیار اندک به خصوص مال الارث نمیدانم چه نکته ای در آن است واقعا وسوسه ایجاد میکند خواهر و برادری که از صد برابر این در قبال هم دیگر میگذرند در قبال این مال اندک میبینی یک وسوسهها و تحریکهای تند ایجاد میکند این کارش است در قرآن میفرماید «أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا» (مریم/ 83) میفرماید آنها را تأز أزا یعنی تحریک شدید به شدت تحریک میکنند این تحریکی که در درون انسان پیدا میشود نبود یک لحظه قبل من آرام بودم از یک جایی این تحریک ایجاد میشود آدم خیال میکند مال خودش است این هم شاید یک نوع وسوسه است وسوسه هایشان گاهی اوقات در فکر انسان است گاهی در دل انسان است و نوعی شور ایجاد میکند منتها چاره اش هم از خود این سوره استفاده میشود که این خناس است اگر توجه به حضرت حق پیدا بکنیم او بلافاصله پایش را عقب میکشد من در احوالات بعضی بزرگان دیدم در همین تهران میرفتم فرموده بودند به یکی از شاگردان خصوصی شان که دیدم یک جوانی که ظاهر الصلوة بود جوان خوبی بود شیطان آمد نفوذ کرد قوه ی شیطانی اش میآید ورود کرد این حرکت تندی کرد پناه به خدا برد گفت یا ابا عبدالله السلام علیک ایشان تعبیر کرد که این شیطان پرتاب شد رفت سراغ دیگری میگوید من دیگر نگویم با او چه کرد یعنی به این شکل اینها واقعیتی است داستان که نیست میآید نفوذ میکند وسوسه میکند راهش هم توجه به خداست خدای متعال در این سوره یاد ما میدهد «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ، مَلِكِ النَّاسِ، إِلَـهِ النَّاسِ» ما در این جا در مقابل شیطان خودمان کاری از ما ساخته نیست ما تکیه گاه میخواهیم تکیه گاه ما «بِرَبِّ النَّاسِ، مَلِكِ النَّاسِ، إِلَـهِ النَّاسِ» است اوست که اگر به او تکیه کردید انسان را نجات میدهد از وسوسه و این شیطان هم هر وقت توجه بکند که انسان به خدا متذکر است از انسان جدا میشود
شریعتی: میشود یک وقتی انسان تصرف بکند تذکر هم از یاد ما برود
حاج آقا میرباقری: بله ممکن است شیطان در انسان غفلت ایجاد بکند در لحظه ی غفلت انسان کاری نمیتواند بکند مگر این که انسان از قبل کاری کرده باشد و جبران کرده باشد در روایت دارد یا در دعاها دیده اید وَ نَبِّهْنِي لِذِكْرِكَ فِي أَوْقَاتِ الْغَفْلَةِ (صحیفه سجادیه، دعا 20) وقت وقت غفلت است همه چیز برای غفلت آماده است اگر از قبل دعای مستجاب داشته باشی خدای متعال تو را بیدار میکند همه چیز بر غفلت است «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ» (اعراف/ 201) آنهایی که از قبل تقوا داشتند گردباد شیطان میآید یک موقع بعضیها را با نسیم میبرد یک کلمه یک هوس میگفت یک جوانی وسیله ی برقی خانه را تعمیر کرده بود یک دختر خانمی گفته بود این چقدر کارش دقیق است سالها اسیر این یک کلمه بود ولی یک موقعی این طوری نیست گردباد شیطان میآید پس یک دعای مستجاب قبلی میخواهد که این جا به داد برسد و الا در لحظه ای که شیطان غفلت ایجاد میکند دیگر غفلت است وقتی متذکر شوی باید غفلت را ادامه ندهی این لطف خداست در لحظه ای که همه چیز برای غفلت حاضر است خدای متعال خودش را به یاد شما بیندازد پس بنابراین من یک روایت میخوانم از مصباح الشریعه است که مرحوم علامه مجلسی تقریبا همه ی این کتاب را نقل کرده با این که کتابش کتاب حدیث است مخصوصا آن جایی که قال الصادق است اکثرش را جز یک باب را که نقطه ای از نظر مرحوم علامه مجلسی در یک باب بوده نقل کردند صد باب است قال الصادق لَا يَتَمَكَّنُ الشَّيْطَانُ بِالْوَسْوَسَةِ مِنَ الْعَبْدِ إِلَّا وَ قَدْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ اسْتَهَانَ وَ سَكَنَ إِلَى نَهْيِهِ وَ نَسِيَ اطِّلَاعَهُ عَلَى سِرِّه (مصباح الشریعه، ص 79) متمکن بر وسوسه ی شیطان نمیشود مگر آن جایی که از ذکر شیطان روی گردانده وستهان بامره امر خدا را کوچک شمرده روی به نهی آورده و آرام است در کنار نهی خدا غیبت میکند آرام هم است ترک صلوة میکند آرام هم است و این نکته ی لطیفی است آن جایی که آدم یادش میرود خدا بر باطن و ظاهر و اسرار انسان مطلع است یعنی حالت مراقبه را از دست میدهد انسان دائما باید خدا را ناظر و رقیب ببیند آن جایی که انسان از رقیب بودن خدای متعال نگهبان بودن اطلاع خدا غافل است آن جا شیطان شروع میکند به وسوسه کردن حال مراقبه حال جلوگیری از وسوسه ی شیطان است مراقبه با خدا داشتن خدا را حاظر دیدن در خود سوره هم این سه پناه است «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» اگر انسان دائما این سوره را با توجه بخواند متوجه به این سوره باشد و صاحب این سوره خود این سوره و صاحب سوره در انسان پناه ایجاد میکند یک نکته ای در آخر دارد حضرت توضیح میدهند مواظب باش تو را فریب ندهد ممکن است یک موقع طاعتت را به تو زینت بدهد خیلی به نظرت جلوه بکند این تعبیر تندی است لَا يَغُرَّنَّكَ تَزْيِينُهُ لِلطَّاعَةِ عَلَيْكَ فَإِنَّهُ يَفْتَحُ عَلَيْكَ تِسْعَةً وَ تِسْعِينَ بَاباً مِنَ الْخَيْرِ لِيَظْفَرَ بِكَ عِنْدَ تَمَامِ الْمِائَةِ فَقَابِلْهُ بِالْخِلَافِ وَ الصَّدِّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ الْمُضَادَّةِ بِاسْتِهْوَائِهِ (مستدرک الوسائل، ج 1، ص 179) نود و نه باب خیر را به روی شما باز میکند شروع میکند به موعظه کردن میآمده با انبیا حرف میزده نود و نه تا موعظه خوب میکرده تا یک دروغ هم به آنها بگوید حضرت فرمود در نهج البلاغه این طوری است که حق و باطل را با هم قاطی میکند و الا اگر همه اش باطل باشد کسی سراغش نمیرود تمام تا در باب صدم شما را زمین گیر بکند نود و نه تا راست میگوید شروع میکند به آدم وسوسه کردن که نود و نه تا از وسوسه هایش درست است که یک دروغ را به انسان قالب بکند هر چه گفت بگو نه موعظه میکند بگو موعظه ی تو را نمیخواهم موعظه قرآن است این که شروع میکند به وسوسه کردن آدم توجه بکند از خودش نیست از ملک هم نیست پس از عالم شیطان است مقابله بکند درگیر شود لعن بکند طرد بکند ذکر بگوید دستور داده در مصباح الشریعه که استهزا کنید تو خیال میکنی حرفهای شما خیلی جلوه میکند برای من پس یک راه این است که توجه پیدا بکنیم که شیاطین با ما محشور هستند ماذون اند که ما را وسوسه بکنند اصلا امتحان این طوری پیدا میشود خدای متعال چرا اذن داده امتحان یعنی همین او میآید وسوسه میکند او دعوت میکند تزیین میکند اغوا میکند تصرفاتی که قرآن فرموده یک موقعی اگر توفیق باشد شیطان شناسی قرآنی دقیق است شیاطین جن و ابلیس و اینها باید معنی شود اینها چه کاره اند در زندگی و پیچیدگیهایی که دارند یکی از اموری که قرآن صریحا بیان میکند این است که اینها وسوسه میکنند در دل انسان وسوسه هایشان را هم خیلی خودتان حریف نیستید پناه باید ببرید در پناه بردن هم آدم باید یک پناه گاه پیدا بکند آدم وقتی احساس میکند کاری از خودش ساخته نیست دنبال پناه گاه میگردد به خدا که پناه بردید خناس است دور میشود از شما از غفلت شما استفاده میکند نزدیک میشود حرف خودش را به حرف شما جلوه میدهد و شبیه میدهد و آرام آرام نزدیک میشود ادامه ی معنای سوره که مخاطبش نبی اکرم باشد چه معنا باید بشود ان شاء الله هفته ی بعد
شریعتی: خیلی ممنون حاج آقا دعا بکنند
حاج آقا میرباقری: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خدایا عیدی ما را در این شب عزیز که شب میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها است رضایت امام زمان از ما قرار بده عیدی ما را پیروزی اسلام پیروزی مومنین موحدین در هر کجای عالم که هستند محقق بفرما و به دست توانای امام زمان گره از کار یکایک دوستانش باز بفرما همه ی ما به ویژه جوانان عزیز را مطهر و پاک برای لشکر امام زمان مهیا بفرما