94-06-14- حجت الاسلام والمسلمين میرباقری - تفسیر سور جزء سی
موضوع برنامه: تفسیر سور جزء سی
كارشناس: حجت الاسلام و المسلمين میرباقری
تاريخ پخش: 94-06-14
شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین سلام میگویم به همهی شما خانمها و آقایان خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز خوشحالیم همراه شما هستیم و در محضر حاج آقای میرباقری سلام علیکم و رحمة الله
حاج آقا میرباقری: علیکم السلام و رحمة الله خدمت شما و بینندگان عرض سلام و ادب دارم
مجری: سلامت باشید در جلسات گذشته در ذیل بحث تفسیر جزء سی قرآن کریم سورهی ناس را تفسیر کردیم در این جلسه از سورهی فلق خواهیم شنید.
حاج آقا میرباقری: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنة علی اعدائهم اجمعین اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیاً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً حتی تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فیها طویلاً و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خیره ما ننال به سعة من رحمتک و فوز عن عندک این دو سوره در ترتیب قرآن جزء آخرین سورههای قرآن اند سورهی فلق و ناس در هر دو گویا مخاطراتی که امت اسلامی را و ما آدمها را تهدید میکند خدای متعال یاد آور شدند و راه نجات از آن مخاطرات و تکیه گاهی که ما میتوانیم به آن پناه ببریم آن قدرتی که میتوانیم به آن تکیه کنیم برای نجات از مخاطرات را هم به ما تعلیم کردند خطاب اصلی هر دو سوره نبی اکرم است لذا در دو مقام هم باید مورد توجه قرار بگیرد همان طور که در سورهی ناس عرض کردیم یک قدم این است که ببینیم ما هم به تبع مخاطب این سوره هستیم لذا در روایات به ما دستور داده اند اگر این سوره را میخوانید ولو در پنهان بگویید أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ پس ما هم مخاطب این سوره هستیم علیای حال نسبت به خطاب خودمان یک بار معنا میکنیم مخاطراتی که ما را تهدید میکند و در این سوره تاکید شده چیست و پناهگاهی که در مقابل این مخاطرات داریم چه است یک بار هم ببینیم خطاب به پیغمبر که است ایشان پناه بردنشان برای چیست آیا خطر خود ایشان را تهدید میکرده امت ایشان را تهدید میکرده بعد هم نسبت بین پناه بردن ما و پناه بردن نبی اکرم است که تکیه گاهی که ایشان درست میکنند با پناه بردن خودشان برای ما چه نفعی دارد اما اول چهار شر عظیم در این سوره یاد شده و از شر اینها ما پناه میبریم «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ» (فلق/ 1) پس تکیه گاه پناه گاه ما او که باید به او پناه ببریم هم در عمل باطن ظاهر تکیه گاه ما باشد این چهار شر هستند البته تا در انسان یک جریانی شکل نگیرد این شرور را نفهمد احساس نکند آن تکیه گاه را احساس نکند سوره در انسان جاری نمیشود باید این احساس در انسان زنده شود این شرور «مِن شَرِّ مَا خَلَقَ» (فلق/ 2) مخلوقات است معنی اش این نیست که از شر آن چه آفرید که همهی مخلوقات شر دارند نه همهی مخلوقاتی که شر دارند از شرشان انسان به خدا پناه میبرد بِرَبِّ الْفَلَقِ که فلق را معنی میکنیم که به معنی صبح باشد یا مخلوقات باشد یا مخلوقات صبح یا سپیده یا فلق یک چاهی است در جهنم که شاید این معنا از همه بهتر باشد پناه ببریم از شر هر مخلوقی که شر دارد بِرَبِّ الْفَلَقِ پناه ببریم دوم «وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ» (فلق/ 3) تاریکی وقتی ورود میکند غسق اللیل وقتی میگویند که شب تاریک میشود حمره مغربی قرمزی که در مغرب است از بین میرود و تاریک میشود میگویند غسق اللیل لیل غاسق یعنی شبی که کامل تاریک است و تاریکی اش فراگیر است کانه انسان در تاریکی اش غرق میشود وقب وقوب به معنی ورود کردن گفتن به معنی پنهان شدن هم گفتند مثل این که به وقوب قمر ماه وقتی در خسوف واقع میشود میگویند وقب کانه پنهان میشود دیده نمیشود غیر آشکار است تاریکی که گویا خودش را هم پنهان میکند ما را در ظلمت میبرد ولی نمیبینیمش پنهان کاری دارد یا وقوب به معنی ورود است تاریکی که ورود میکند از درون هم ما را تاریک میکند به ما ورود میکند و زندگی و حیات ما را تاریک و ظلمانی میکند باید معنا کنیم پناه بردن از تاریکی شب یعنی چه سومین «وَمِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ» (فلق/ 4) نفث یعنی دمیدن شبیه نفخ است دمیدن در گرهها آنهایی که در گرهها میدمند که معنی اش ساحرههایی هستند که سحر میکردند و گرههایی میزدند در آنها میدمیدند یا معانی وسیع تری دارد باید بحث کنیم چهارم شر حاسد اذا حسد حاسد آن وقتی که حسد خودش را اعمال میکند که این هم گویا شر عظیمی است
مجری: پناه بردن به این مقامات الهی چه در این سوره چه سورهی ناس نکتهی خاصی دارد؟
حاج آقا میرباقری: بله باید تناسب بین آن تکیه گاه و شرور باشد چرا نگفته برب العالمین که عرض میکنم معانی برای این سوره شده چندین نوع سوره را معنا کردند بعضی ظاهری معنا کردند بعضی باطنی ما باید مواظب باشیم چیزی به قرآن نسبت ندهیم که ناروا باشد بعضیها نسبت ناروا دادند سمبلیک معنا کردند آنها به درد نمیخورد نسبتهایی که باید قابل استناد به قرآن باشد شر چیست؟ آن چه خدا آفریده همه اش خیر است خدا شر نیافریده خَلَقَ کُلَّ شَی بِاَحسَنَه حتی خلقت ابلیس هم شر نیست بنابراین ما دو عالم نداریم عالم شرور عالم خیرات خالق عالم خیرات یکی باشد خالق عالم شرور کس دیگری باشد ثنویه میگویند به این میگویند زندیه کسی است که تابع کتاب زند است بعد شده زندیه در عربی زندیق یعنی معتقد بودند به دو خدا به اهریمن و حضرت حق که یکی مبدا شرور است یکی مبدا خیرات این طوری نیست در عالم ما نه خالق نه رب نه اله دو تا داریم نه دو عالم یک عالم است یک خالق یک رب دارد در خلقتهای او هم هیچ شری نیست خلقت ابلیس و هیچ موجودی شر نیست پس شر از کجا پیدا میشود بعضی گفتند عدمی است اصلا شر نیست این حرف قابل قبول و گفتنی نیست پس شر چیست؟ شر وقتی پیدا میشود که مخلوقی از مدار اولوهیت و بندگی خدا میرود بیرون یک سلول وقتی از مداری که برای سلولهای بدن در نظر گرفته شده خارج میشود فاجعه میشود میشود سرطان یک بیماری لا علاج اگر همهی عالم در مداری که برایشان تعریف شده روابطشان با همهی موجودات دیگر بر اساس بندگی خدا باشد یعنی نسبت به خدا حالت خضوع داشته باشند و همهی رابطه هایشان بر اساس سجدهی در مقابل خدای متعال باشد همهی عالم میشود خیر وقتی میخواهد با دوستش ارتباط بگیرد بر اساس بندگی با خدا است میخواهد با عالم حتی جمادات و نباتات میخواهد تصرف کند در طبیعت مواظب است خدا راضی باشد بر اساس بندگی خدا باشد این عالم یک اله دارد همهی عالم مخلوقات خدا هستند همه هم یک مسیر دارند اگر از مسیر خارج نشوند با این که ارتباطاتشان فراوان است ما با عالم با آدمها با طبیعت با خودمان مرتبط هستیم این روابط اگر بر اساس ارتباط با خدا و بندگی باشد شری به وجود نمیآید همهی عالم میشود خیر محض شر از آن جایی پیدا میشود که مخلوقی از مدار بندگی خدا خارج میشود هم خودش شر میشود هم روابطش با دیگر مخلوقات خدا برای آنها شر ایجاد میکند هم خودش شر میشود هم برای دیگران شر ایجاد میکند مثل ابلیس وقتی بر خدا استکبار میکند با انسانها ارتباط میگیرد برای آنها شر ایجاد میکند با طبیعت ارتباط میگیرد شر ایجاد میکند این هم نکتهی دوم که شر برمیگردد به اختیارات مخلوقات از آن جایی که خدای متعال در پرستش خودش یا همه به نحوی اختیار دارند یا لا اقا انسان و بعضی از مخلوقات دیگر دارای اختیار اند از آنجایی که خدا انسان را در پذیرش توحید آزاد گذاشته «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ» (بقره/ 256) در اولوهیت ما را مجبور نکرده که جبرا سجده کنیم آزادمان گذاشته میتوانیم همهی روابطمان همهی زندگی مان سجده در مقابل خدای متعال باشد حَتّی تَکُونَ اَعْمالی وَ اَوْرادی کُلُّها وِرْداً واحِداً (دعای کمیل) این آدم شری صادر نمیکند همهی روابطش خیر است میتواند از دایرهی بندگی خارج شود وقتی خارج شد اول برای خودش شر ایجاد میکند بعد با دیگران هم که ارتباط میگیرد این ارتباط اگر خروج از بندگی باشد شر است ممکن است مخلوقی استکبار بکند از دایرهی بندگی خارج شود بعد بخواهد با من هم ارتباطی برقرار بکند ولو این ارتباط به ظاهر دوستانه باشد باطنش شر است «الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ» (زخرف/ 67) آنهایی که خلیل و دوست صمیمی بودند در قیامت دشمن هم میشوند الا آنهایی که رابطه هایشان بر اساس تقوا بوده حتی اخلاء بودند دوستی میکردند قصد خیانت به حسب ظاهر نبوده اما رابطهای که بر اساس بندگی خدا نیست شر ایجاد میکند خلیل هم بودند ولی از هم متنفر هستند عدو و دشمن میشوند میبینند چقدر به هم ضرر زدند پس هر رابطهای که از مدار بندگی خارج شود مبدا شر است شرور از این جا ناشی میشود نکتهی بعدی این است که این شروری که در عالم است شرور از هم گسیخته نیست محور دارد کما این که خیرات در عالم محور دارد نَحْنُ أَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا كُلُّ بِرٍّ (بحار الأنوار، ج24، ص304) ما اصل همهی خیرات هستیم إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاهُ (زیارت جامعه کبیره) هر خیری از ما هم ناشی میشود ما هم که بندگی میکنیم ریشه اش نبی اکرم است اگر بندگی ایشان نبود لَو لَانَا مَا عُبِدَاللهِ (بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۰۷)کسی خدا را عبادت نمیکرد همهی روابط میشد شیطنت شرور هم مبادی دارد آنهایی که استکبار بر خدا کردند و استکبار خودشان را در عالم منتشر میکنند اینها اصل شرور اند لذا عَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ كُلُّ قَبِيحٍ وَ فَاحِشَةٍ (بحار الأنوار، ج24، ص304) دشمن نبی اکرم و اهل بیتشان ریشهی همهی شروع اند همهی فحشا و قبایح و زشتیها از فروع دشمنان است پس لذا ببینید در حدیث عقل و جهل نبی اکرم اصل خیرات اند خیر از لشکر ایشان است شر از لشکر جهل است وقتی تمرد بر خدا میکند همهی قوایش میشوند شر با هر کس ارتباط بگیرد این ارتباط بر محور تمرد باشد یک موقع آدم مذبذب است با یکی ارتباط میگیرد بر اساس تقوا آن جا خیر منتقل میکند با یکی هم ارتباط میگیرد بر اساس شهوات ارتباطهایی که ما با هم برقرار میکنیم یا از بستر ارتباط با حضرت حق و اولیاء خدا عبور میکند یا از بستر ارتباط با شیطان مثل این که ما الآن با هم اگر از طریق شبکهی الکترونیکی با هم ارتباط برقرار کنیم از طریق ابزار جدید با موبایل با هم تماس میگیریم کنار هم نشسته باشیم هم از طریق شبکهی مرکزی با هم تماس میگیریم کنار هم نشستیم از طریق اینترنت با هم مرتبط شویم میرویم شبکهی مرکزی ارتباطهای ما یا از طریق ارتباط با خدا و اولیای خدا میگذرد این خیر میشود برای طرف مقابل یا از طریق ارتباط با شیطان میشود شر انسان با فرزند خودش با همسر با دوست خودش با طبیعت اگر ارتباطش نفسانی شد شر است برای طبیعت برای خودش برای طبیعت شر ایجاد میکند «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ» (روم/ 41) فسادش در طبیعت آشکار میشود پس شرور یک نظام دارند محورش اولیاء طاغوت اند آنهایی که طاغی علی الله اند و طغیان را در عالم اقامه میکنند تبدیل میکنند به یک فرهنگ تبدیل میکنند به معروف بندگی را تبدیل میکنند به منکر آنها میشوند محور تمدن میسازند تمدنشان شر است همهی روابطشان شر است این موجودات وقتی میخواهند با ما ارتباط برقرار کنند هر ارتباطی که با ما برقرار میشود اگر از مدار بندگی خارج بود شر است در مدار بندگی بود خیر است ممکن است به ظاهرش سختی باشد ولی باطنش خیر است از آن طرف ممکن است ظاهرش خوشی باشد ولی باطنش شر است شیاطین یا اولیاء طاغوت وقتی میخواهند با ما ارتباط برقرار کنند با بعضیها مستقیم ارتباط برقرار میکنند با بعضیها از طریق شبکه ارتباط برقرار میکنند ابلیس از طریق قوا و جنود و لشکرش است مستقیم سراغ امثال ما نمیآید سراغ حضرت ابراهیم خودش میرود سراغ ما که میخواهد بیاید قوا و لشکرش را میفرستد گاهی شیطانک شیطان ضعیفی هم برای ما کفایت میکند احتیاج به لشکر کشی نیست گاهی هم لشکر گسیل میکند یک مومن مقاومت میکند او هم دست برنمیدارد به اندازهی دو قبیلهی بزرگ در روایت است برایش لشکر گسیل میکند این شروری که میفرستد گاهی این طوری است گاهی آدمها طریق دام شیطان میشوند با زبان آنها نفوذ میکند وقتی دلی اسیر شیطان شد میتواند دام شیطان باشد دیگران را هم گرفتار بکند این که میگویند مُسْتَوْحِشاً مِنْ أَوْثَقِ إِخْوَانِهِ (اصول کافی، ج 1، ص 141) مربوط برادران دینی که جز بر اساس بندگی خدا با ما رابطه نمیگیرند نیست همین اخوتهایی است که ظاهرش دوستی است ولی مدارش مدار الهی نیست ممکن است شیطان از طریق او من را فریب بدهد به زبان او من را فریب بدهد در نهج البلاغه است عدهای شیطان را ملاک میگیرند شیطان تخم گذاری میکند در درون آنها جوجه کشی میکند در بعضی روایت دارد ابلیس زاد و ولدش از طریق تخم گذاری است اینها باید معنا شود حضرت فرمودند در نهج البلاغه وَفَرَّخَ فِي صُدُورِهِمْ وَدَبَّ وَدَرَجَ في حُجُورِهِمْ فَنَظَرَ بِأَعْيُنِهِمْ (نهج البلاغه، خطبه 7) قوای خودش را نیروهای خودش را سر قوای آدم مینشاند با چشم انسان میبیند ممکن است شری بخواهد برساند از طریق دیگران برساند آنها را واسطه بکند در شر ظاهرش هم خیر است ولی واسطهی شیطان است ممکن است ما متوجه نشویم خیلی وقتها از طریق اشیا در ما تصرف میکند مثلا در خمر و قمار اینها در قرآن دارد مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ روایت هم گفته چطوری شیطان تصرف کرد در انگور و خرما که با آن شراب درست میشود این توضیحات چون بزرگان گفتند احتیاج به فضای دیگر است روایت در کتاب وسائل الشیعه در ابواب کسب است یکی کسب با خمر است روایت مفصل آورده اند که شیطان چطور خمر را درست کرد کجا دست برد که شد خمر شیطان گاهی اوقات تصرف میکند «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (مائده/ 90) خمر و قمار از عمل شیطان است مصنوع شیطان است در آیهی بعد میگوید «إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ« (مائده/ 91) میدمد در این خمر و میسر از طریق اینها در شما دشمنی ایجاد میکند پس خیلی وقتها تصرف میکند در یک موجوداتی که خدا مسخر او قرار داده آنها را تبدیل میکند به ابزار شیطنت و شر وقتی رابطه شر شد هر کجا نفوذ میکند آن را هم تبدیل میکند به شر از طریق او با ما ارتباط میگیرد میشود شر ممکن است یک دستگاه عظیمی داشته باشد همه اش شر باشد یعنی یک تمدن درست کند ابلیس همه اش شر باشد هر کجایش دست میزنی نفوذ شیطان هست در بهشت هم که میروید نفوذ اهل بیت است همه اش خیر است این شرور که در عالم است که ریشه اش هم برمیگردد به طغیان و اولیاء طاغوت و نظام دارد خیلی هم پیچیده میشود دستگاه و علم و صنعت و قدرت همه اش میتواند ابزار همین شر شود یعنی اگر مسخر قوای ابلیسی شد از دلش شر بیرون میآید ظاهرش هم به نظر میآید خیر است ولی جهنم است میشود محیط شر برای صدور شر این در دنیا است تا ما در این عالم هستیم اختلاط با عالم خیر و شر داریم و ما با اختیار خودمان باید یکی را انتخاب کنیم آن وقت خدای متعال عالم دنیا را یک جوری قرار داده «وَيَجْعَلَ الْخَبِيثَ بَعْضَهُ عَلَى بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ» (انفال/ 37) در مسیر این عالم خلوص حاصل میشود بدیها متراکم میشوند این بدیها میروند در وادی جهنم مهار میشوند دیگر شرشان به مومنین نمیرسد ولی در دنیا این طوری نیست در دنیا عالم اختلاط است میشود که شرش به ما برسد در عالم قیامت میروند در جهنم متراکم میشوند لذا بهشتیها از شر جهنمیها کاملا در امان هستند این جا راهش چیست؟ راهش این است که آدم وارد پناه الهی شود لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي (توحید صدوق، ص 25) وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي (عيون أخبار الرضا، ج2، ص 136) و الا حصن دیگری نیست این شر ما را میگیرد شر هم خیلی پیچیده است از طریق دوستیها و از طریق طبیعت است ذائقههایی طعمهایی جلوههایی درست میکند واقعا شر از آن برمیخیزد
مجری: حتی اگر ما استقبال نکنیم از آن شر
حاج آقا میرباقری: شر است ما باید پناه ببریم به خدا خیلی تکیه گاه دیگر نیست که از این شر ما را نجات بدهد علم ما صنعت ما پناه گاههای دیگر که برای ما درست میکنیم تمرکز و عرفان این چیزها پناهگاه ما برای نجات از این شرور نیست اگر در معرض این شرور هم قرار بدهیم دیگر هیچ چیز پناه گاههای تاریخی که برای حفظ از خطرات ما درست کردیم و پناه گاههای شخصی پدر مادر برادر دوست رفیق قبیله جامعه دولت علم صنعت اینها نمیتوانند ما را حتی تمرکز و خلوت و عرفانهای تصنعی که درست شده در مقابل این نفوذ سپر نیستند «مِن شَرِّ مَا خَلَقَ» است این میآید نفوذ میکند از طریق مخلوقات این طور نیست خیال کنید خودش مستقیم میآید لذا غاسق است که وقب میکند پنهان میکند خودش را پس این یک نکته که ما شر ما خلق داریم شر همین است و الا خدا دو عالم داریم عالم شرور خالقش یکی است نه یا شر به خدا برگردد العیاذ بالله نه وَالشَّرُّ لَيْسَ اِلَيْكَ (دعای تکبیرات) شر را نمیشود به خدا نسبت داد کما این که به اولیا نمیشود نسبت داد نَحْنُ أَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ ریشهی شر در خروج از مدار بندگی است این خیلی مهم است خود ما اگر از مدار بندگی خارج شویم تبدیل میشویم به شر رابطهی ما با دیگران ولو محبت آمیز باشد شر است مشکل ایجاد میکند برای او گرفتارش میکند شرور اخلاقی و رفتاری هم همین طور اند حسد چیست؟ صفتی است که در خروج از بندگی پیدا میشود آدم که از بندگی خارج میشود میشود حسود و متکبر میشود بخیل همهی صفات رذیله ریشه اش در خروج از بندگی دارد پس ما باید پناه ببریم این شر هم نظام دارد در طبیعت تصرف میکند شر موجودات هم وقتی به ما میرسد که بتوانند با ما ارتباط بگیرند آن شیطنتشان آن شهوت را آن دوری از خدا را در ما بدمند و الا اگر نتوانستند در ما بدمند هر چه هم شر داشته باشند ما از شر آنها مصون هستیم ممکن است برای ما فشار و سختی درست کنند سختی شر نیست در باب مومن آل فرعون «فَوَقَاهُ اللَّـهُ سَيِّئَاتِ مَا مَكَرُوا وَحَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ» (غافر/ 45) بدی مکرشان را خدا نگه داشت مومن آل فرعون را از بدی مکر آنها حفظ کرد مکر کردند حضرت فرمود کشتند او را قطعه قطعه کردند ولی مکرشان بدی شان به او نرسید نتوانستند او را کافر بکنند از خدا نتوانستند جدایش بکنند پس وقتی شر دیگران ما را میگیرد که وسوسه هایشان تصرفاتشان روابطشان ما را هم از مدار بندگی ببرد بیرون اگر ما استوار ایستادیم آنها هر چه هم موج بفرستند شرش به ما میرسد ممکن است سختی بر مومن درست کنند این سختیها بستر رشد است در روایت حسد هم میخوانیم در مصباح الشریعه است که شیطان حسد بر آدم ورزید ولی موجب رفعت درجات حضرت آدم شد نتوانست زمینش بزند آخر آدم بالا رفت این طور نیست وقتی او شرش را میفرستد اگر ما به خدا پناه ببریم از مدار بندگی خارج نشویم برای ما شر شود درست است بنی امیه عاشورا را به پا کردند آن بساط را برای اهل بیت درست کردند ولی شرشان که نرسید این همانی است که حضرت زینب فرمود ما رَأَیتُ الّا جَمیلاً (بحار الأنوار، ج ۴۵، باب ۳۹، ص ۱۱۶) در کار خدا من جز زیبایی ندیدم آنها را به مقامات رساند بله آنها میخواهند شر برسانند ولی خدا جلوی شرشان را میگیرد
مجری: در عرصهی رزق آنهایی که رزقشان تنگ میشود
حاج آقا میرباقری: بله ممکن است یک جایی شیطان مال انسان را با حرام قاطی بکند ولی اگر انسان به خدا پناه برد شرش آدم را نمیگیرد مضیقه پیدا میشود حتی در باب انبیا دارد گاهی اوقات با خدا محاجه میکرده خدایا همه چی به آنها داده تو را شکر میکنند اجازه بده تصرفی بکنم خدا اجازه میداده آمده در حضرت ایوب مالش را برده بیمار شده «أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ» (ص/ 41) عذاب سختی برایش پیش آورده رنج پیش آورده ولی نتوانسته زمینش بزند چون تکیه به خدا کرده بنابراین ما شر ما خلق داریم که اصل این شر هم برمیگردد به اولیاء طاغوتی که شیاطین جن و انسی که از مدار بندگی خارج شدند و میخواهند دیگران را هم از مدار بندگی خارج بکنند همان که حضرت در خطبهی قاصعه فرمود شیطان بیماری اش مسری است مواظب باشید شما را به بیماری استکبار علی الله دچار نکند به طغیان بر خدا سرکشی بر خدا مبتلا نکند اگر مبتلا کرد میشود شر میخواهد بدمد از طریق دمیدن از طریق تاریکی ایجاد کردن نمیخواهم آیات بعد را این طوری معنا کنم از طریق حسادت خودش از طریق دمیدن حسادت حسادت ایجاد میکند به هم میزند بساط عالم و بساط مومن را خراب میکند این شر اول است که نفوذ هم در ما نمیتواند بکند ابتدائا او همهی راههای نفوذ را فراهم میکند دوم «وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ» از شر شب تاریک وقتی که فراگیر میشود این یعنی چه؟ همین شب است؟ بعضی مفسرین همین طوری معنا کردند ممکن است محیط نفوذ شر شیطان باشد که از این تاریکی استفاده بکنند شر برسانند چون گفتند بیشتر شرور خیلی وقتها از تاریکی شب استفاده میشود ولی این معنا خیلی معنای زیبایی نیست دلچسب نیست که ما بگوییم تاریکی شب مگر شر دارد پس این باید یک چیز دیگری باشد تاریکی که گویا شیطان از آن تاریکی استفاده میکند آن مبادی شر اصول شر اولیاء طاغوت و بعد میدمند و دامشان را پهن میکنند حضرت در خطبهی شقشقیهی دوران بعضیها را تفسیر میکنند به طَخْیَةٍ عَمْیَاءَ (نهج البلاغه، خطبه 3) تاریکی کور چشمها رفته فضا هم تاریک است همه کار میشود بکنی شرش را وقتی میخواهد برساند یک بستر تاریکی ایجاد میکند آن بستر تاریکی را نفوذ میدهد دیگر در این فضای تاریک در تاریکی و ظلمت فرق بین طلا و سفال معلوم نیست میشود طلا را به جای سفال قالب بکنی تاریک است هیچ چیز دیده نمیشود در فضای نورانی فرق خوب و بد و اولیا خدا و دشمنان معلوم میشود فضا را تاریک میکند یک معنایش این است که غاسق را به معنی شب گرفتند بعضیها معنی وسیع تری کردند مرحوم طبرسی میفرمایند موجودی که شر همراه با ضرر به انسان میرساند ضرر به انسان میزند احیانا هم همراه با نوعی اختفا است این هم یک احتمال است احتمال بدی هم نیست موجودی که خودش را مخفی میکند شر به انسان میرساند این هم یک دشمنی است که ما را تهدید میکند خودش را پنهان میکند وقوب یکی از معنایش پنهان شدن است به معنی دخول و نفوذ فقط نیست غاسقی است یک تاریکی است که این تاریکی در انسان نفوذ میکند ظلمت نافذ یا غاسقی که تاریک است ولی خودش را مستقیم نشان نمیدهد با واسطه اعمال نفوذ میکند هر دو اینها معنا شده این هم یک احتمال است «وَمِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ» یک احتمالی که ظاهر آیه است معمول مفسرین همین طور معنا کرده اند این است که یکی از طرق نفوذ شیاطین سحر بوده و واقعا هم سحر میکردند لذا کهانت و سحر در روایت است بیشتر در دورههایی بوده که انبیا نبودند دورهی فطرت بوده پیغمبران میآمدند هوا روشن میشده بساط سحر جمع میشده مثل حضرت موسای کلیم فرعون سحر و سحرهای داشت از طریق این سحره تصرف میکرد ایجاد رعب میکرد ابزار مدیریتش بود این سحرش آن هم یک قاعده و قانون دارد واقعا قوایی را به رخ مردم میکشید از طریق این قوا رعب ایجاد میکرد تسلیم میکرد موسای کلیم بساط سحر سحره را با معجزه جمع میکرد این کهانت سحر ارتباط با قوای پنهانی اجنه انواع سحری که وجود دارد ارتباط با قوای افلاک و امثال ماوراء برقرار میکردند این سحرهایی که میکردند و میدمیدند مسیر آدمها را عوض میکردند آدمها را مسخر میکردند یکی از راههایی که شیاطین مبادی شرور آنهایی که شر به آنها برمیگردد ایجاد کردند برای نفوذ شرشان برای این که دیگران را تسلیم خودشان بکنند از خدا دور بکنند سحرشان میکردند که یک نوع سحر نفاثات فی العقد است میدمیدند و با این دمیدن تصرف میکردند ذیل این آیه روایات متعددی آمده که نبی اکرم را سحر کردند نمیدید اینها را بزرگانی مثل مرحوم شیخ طوسی در تبیان مرحوم علامه مجلسی در بحار و دیگران گفتند این روایات خیلی سند ندارد پیغمبر این طور سحر در او واقع نمیشود نمیخواهیم بگوییم انبیا جسمشان تحت تصرف واقع نمیشد معمولا بسیاری شان شهید شدند انبیا و اولیا سید الشهدا شهید شدند البته آنها هم به اذن الله گاهی به اذن خودشان هم است دیده اید اشعار عمان سامانی که روز عاشورا شمشیرها و نیزهها میگفتند ما در اختیار شما هستیم اجازه بدهید آنها را بزنیم فرمود نه اگر شما در اختیار هستید در دست دشمن باشید مصلحت در این است نمیخواهیم بگوییم نفوذ آنها در جسم امام بدون اذن امام است و الا امام عالم نیست ولی در جسمش نفوذ میکنند بنابراین نمیخواهیم بگوییم سحر مطلقا اثر نمیکند یا شیطان نفوذ در جسم نمیکند کما این که در حضرت ایوب « أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ» اما آن چیزهایی که نقل شده بعضی هایش سخیف است نسبت به وجود حضرت نبی مثل شیخ طوسی و مجلسی میگویند اینها خیلی سند ندارد ولی الاای حال من وارد این بحث نمیشوم یکی از طرق سحر دمیدن است میدمیدند ابزاری هم داشته سحرشان در عقدههایی در گرههایی این چه است مثلا نخهایی است در آن گره میزنند این یک نوع سحر است معنای غلطی هم نیست هست واقعیت خارجی هم دارد آثار هم دارد سحر هم بخشی اش تخیل است «يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى» (طه/ 66) در مورد سحر سحرهی فرعون قرآن میفرماید اینها سحر کردند در خیالها تصرف میکردند خیال میکردند واقعا این ریسمانها و چوب دستیها مثل مار حرکت میکنند یک قسمش هم تصرف واقعی است سحر اثر واقعی هم دارد تصرف واقعی هم دارد در روایات هم است کما این که چشم زخم هم همین طور است پس یکی از مسیرهایی که شیاطین برای تصرف در ارادههای انسانی و رساندن شر به آنها یعنی چه رساندن شر؟ یعنی بالاخره آنها را از مسیر خدا دور بکنند نگذارند بندگی واقع شود در آنها تردید نسبت به دین ایجاد بکنند کما این که سحره مقابل انبیا میآمدند یک تصرفات ظاهری میکردند خیالی بعد میگفتند اگر انبیا معجزه میکنند ما هم این کار را میکنیم دیده اید داستانهای تاریخی اش را فراوان هم است میآمدند تصرف میکردند بساطی است دستگاه بنی مروان نفوذ کرده بودند کارهای عجیبی میکردند تردید ایجاد بکنند تردید در حقانیت وحی مقابله با وحی و شک در راه انبیا بکنند ایجاد رعب بکنند یک ترس و وحشتی ایجاد بکنند مثل قدرتهایی که الآن دارند الآن هم قدرتهای شیطانی و استکباری جهان از سحر هم استفاده میکنند تردید نکنید کهنه و سحره دارند کار میکنند سحر ممکن است پیچیده تر شده باشد خدا رحمت کند ما استادی داریم میگفت بعضی از این منحنیهایی که میکشند شاخصهایی که میدهند مثل سحر سحرهی فرعون است ایجاد توهم و خیال باطل میکند مایوس میکند از خدا امیدوار میکند به کفار مایوس میکند از خدا یک جوری منحنیها را میکشند آدم وقتی نگاه میکند میگوید تسلیم کفار شویم بنابراین سحر تصرفی بوده میکردند ایجاد خیال میکردند ترس ایجاد میکردند رعب و تردید در راه انبیا ایجاد میکردند پس شر نفاثات هم نفاثات وقتی شرشان به ما میرسد که ما را از خدا جدا بکنند در ما تردید ایجاد بکنند ما را مسخر خودشان بکنند نگذارند ما بندگی بکنیم ما در مسیر آنها حرکت بکنیم واقعا یکی از کارها همین است آنهایی که تن میدهند آرام آرام تحت تاثیر این سحر قرار میگیرند کارهایی میکنند که قابل تصویر نیست گناهان نگفتنی است مسخر میشوند یکی اش «وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ» (فلق/ 5) است حاسد واقعا شرور فراوانی میرساند حسد را این طوری معنا کردند آدم نعمتی را که خدا به کسی داده نسبت به آن نعمت حسد بورزد یعنی نمیتواند ببیند خدا این نعمت را به او داده است میخواهد آن چه او دارد من داشته باشم یعنی انسان طمع در نعمتی دارد که خدا به دیگری داده است فرزند خوب همسر خوب ملک خوب آبرو امکانات داده انسان آن چه خدا به دیگری داده طمع میکند آن را به طرف خودش بکشد میخواهد از سفرهی دیگران به طرف خودش بکشد نمیتواند ببیند دیگری دارد یک موقع آدم میگوید خدایا به او دادی الحمدلله از فضل بیکرانت دادی گوارایش باد به من هم بده تو که خزائنت بی منتهاست این غبطه است در روایت دارد مومن غبطه دارد حسد ندارد منافق غبطه ندارد حسد دارد هیچ وقت نمیگوید خدایا بده همان را که دیگری دارد میخواهد طمع بکند میخواهد آن مال من باشد آن مقام و موقعیت مال من باشد در روایت دیده اید خدای متعال میفرمود این آدم نسبت به کار من اعتراض میکند من با فضل خودم بر اساس حکمت دادم مال تو نیست آن چه خدا به همه میدهد مال خودش است اگر شما حقوق اول ماهت را تقسیم بکنی هیچ کس حق ندارد بگوید چرا به فلانی کم یا زیاد دادی چون مال خودت است حق کسی را ندادی فقط باید بر اساس حکمت باشد همهی عطای خدا فضل است کسی طلب کار نیست فقط حکیمانه است بر اساس فضل حکیمانهی خودش چیزی میدهد من نمیتوانم ببینم خدا به او داده سهمی که خدا به او داده را میخواهم طرف خودم بکشم این معنایش این است که من تقسیم خدا را قبول ندارم معترض به آن تقسیم ام ساخط بر سخط نسبت به خدا دارم در روایت است در باب حسد. لذا در روایت دارد چشم شما دنبال آن چه به دیگران داده نباشد دلتان را دنبال نکنید نه چشمتان دنبال بکند نه دلتان را بفرستید بیایید این طرف از فضل خدا بخواهید در قرآن دارد آن چه که ما از فضل خودمان به دیگران دادیم در آن طمع نکنید آن سهم آن هاست رزق آن هاست شما خواستید بخواهید بیشتر بخواهید خدای متعال اگر بخواهد به کسی بدهد لازم نیست از دیگران کم کند بعضیها هستند ده برابر هم به خودش بدهی میخواهد دیگران نداشته باشند ریشه اش چیست بعضی روایات میگویند ممکن است در عجب باشد
مجری: خیلی ممنون نکات خیلی خوبی را شنیدیم صفحهی 560 قرار امروز ماست آیات ابتدایی سورهی مبارکهی تحریم در سمت خدای امروز تلاوت میشود لحظه لحظهی زندگی مان منور به نور اهل بیت و قرآن کریم باشد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
سورة التحريم
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّـهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّـهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿١﴾ قَدْ فَرَضَ اللَّـهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمَانِكُمْ وَاللَّـهُ مَوْلَاكُمْ وَهُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ﴿٢﴾ وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّـهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنبَأَكَ هَـذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ ﴿٣﴾ إِن تَتُوبَا إِلَى اللَّـهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِن تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّـهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ ﴿٤﴾ عَسَى رَبُّهُ إِن طَلَّقَكُنَّ أَن يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِّنكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُّؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا ﴿٥﴾ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَّا يَعْصُونَ اللَّـهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ ﴿٦﴾ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿٧﴾
ترجمه:
سورة التحريم
بسم الله الرحمن الرحيم
ای پیامبر! چرا آنچه را که خدا بر تو حلال کرده برای به دست آوردن خشنودی همسرانت بر خود حرام می کنی؟ و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۱) به یقین خدا راه گشودن [و شکستن] سوگندهایتان را [در مواردی] برای شما مقرّر کرده است، [و آن اینکه سوگندها را با کفاره دادن بشکنید تا از محدودیت و تنگنا درآیید] و خدا سرپرست و یار شماست، و او دانا و حکیم است. (۲) و هنگامی که پیامبر، رازی را به یکی از همسرانش گفت و او آن راز را [نزد زن دیگر] فاش کرد، و خدا پیامبر را از افشای آن آگاه نمود، پیامبر بخشی از آن [راز افشا شده] را به آن زن گوشزد کرد و از گفتن بخشی دیگر [برای آنکه فاش کننده بیشتر شرمنده نشود] خودداری نمود. آن زن گفت: چه کسی فاش کردن راز را [به وسیله من] به تو خبر داده است؟ پیامبر گفت: دانای آگاه، به من خبر داد. (۳) اگر شما دو زن از کار خود به پیشگاه خدا توبه کنید [خدا توبه شما را می پذیرد]، چون دل شما دو نفر از حق و درستی منحرف شده است، و اگر بر ضدِّ پیامبر به یکدیگر کمک دهید [راه به جایی نخواهید برد]؛ زیرا خدا و جبرئیل و صالح مؤمنان [که علی بن ابی طالب است] یار اویند، و فرشتگان نیز بعد از آنان پشتیبان او خواهند بود. (۴) اگر پیامبر، شما را طلاق دهد امید است که پروردگارش همسرانی بهتر از شما که مسلمان، مؤمن، فرمانبر، توبه کار، خداپرست، روزه دار، غیر باکره و باکره باشند، به او عوض دهد. (۵) ای مؤمنان! خود و خانواده خود را از آتشی که هیزم آن انسان ها و سنگ ها است، حفظ کنید. بر آن فرشتگانی خشن و سخت گیر گمارده شده اند که از آنچه خدا به آنان دستور داده، سرپیچی نمی کنند، و آنچه را به آن مأمورند، همواره انجام می دهند. (۶) [آن روز گویند:] ای کافران! امروز عذرخواهی مکنید، فقط آنچه را همواره انجام می دادید، جزا داده می شوید. (۷)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مجری: خیلی خوشحالیم همراه شما هستیم
حاج آقا میرباقری: بسم الله الرحمن الرحیم یکی از شروری که در این سوره به ما گفتند از آن پناه ببرید به خدای متعال شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ است حاسد وقتی حسدش را اعمال میکند از آن شر برمیآید حسد صفت شیطانی است حسد این است که آدم نمیتواند تقسیم خدا را ببیند رابطه اش با خدا بد میشود خدا نعمتی به دیگران داده آدم اگر دست فضل خدا را ببیند آنهایی که موحد اند خدا هر نعمتی به هر کسی میدهد خوشحال میشوند لذت میبرند خدا را حمد میکنند یک گیاه میروید این خدا را حمد میکند گیاه دارد بهجت پیدا میکند چه ربطی به من دارد چون او بندهی خداست لذت میبرد فضل خدا را میبیند چه به من بدهد چه به دیگری لذت میبرد کسی که دارای صفت حسد است نمیتواند فضل خدا را ببیند به دیگری خودش را میبیند لذا خدا به دیگری تفضل میکند رابطه اش با خدا بد میشود ابتدا ساخط بر خدا میشود بعد بدش میآید خدا این امکان را به او داده شروع میکند به اعمال کردن این رابطه خدایی نیست هر تصرفی من نسبت به این نعمت بکنم شیطانی است میخواهد این نعمتی که خدا داده از مدار نعمت و بندگی را تبدیل بکند به شیطنت بنابراین شر میشود حاسد وقتی حسادت میورزد شرش به انسان میرسد او دارد شیطنت میکند سخط و غضب بر خدا میکند میخواهد ما را هم بکشاند در بازی خودش اگر آدم در دام حاسد افتاد او تصرف کرد من هم عکس العمل متناسب با او نشان دادم رفتم در همان مسیری که او میخواهد حالا من روایت را میخوانم روایات حسد خیلی زیاد است در روایات دارد حسد ایمان را میکند کما این که سرکه عسل را فاسد میکند روایت در کافی شریف است در باب حسد کتاب ایمان و کفر داود رقی از امام صادق علیه السلام نقل میکند حضرت فرمود اتَّقُوا اللَّهَ وَ لَا یَحْسُدْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً (اصول کافی، ج 2، ص 603) به خدا تقوا داشته باشید و حسد به هم نورزید بعد فرمودند حضرت عیسی علیه السلام یکی از شرایعی که داشت سیاحت بود مسافرت میکرد دنبال خوبان میگشت آیات خدا را میدید که البته در شریعت حضرت فرمود سیاحت تبدیل شده به صیام ما سیاحت نداریم جزء عباداتشان بود در بعضی از سیاحات یکی از خوبان را همراه خودش برد حضرت بسم الله گفتند و با توکل به خدا پا گذاشتند روی دریا رفتند این هم مومن بود دنبال حضرت عیسی راه افتاد روی آب به سفتی حضرت عیسی راه میرفت خودش که نمیتوانست روی آب راه برود رفت وسط آب عجب گرفت گفت من یکی عیسی هم یکی او دارد روی آب میرود من هم چه امتیازی دارد که پیغمبر شده هیچ چیز نداشت بعد شد به حسد میخواست بکشد طرف خودش همین هم است مثلا چطور طلحه و زبیر با حضرت امیر درگیر شدند اولش عجب است یکی از کسانی که دشمنان حضرت کردند این بود کسانی که تابع حضرت بودند را تبدیل کردند به رقبای حضرت احساس کرد که من هم یکی تو صحابهای من هم صحابه ام چه امتیازی داری تو جنگیدهای من هم جنگیده ایم این تبدیل شد به حسد جنگ جمل راه انداختند اول عجب است بعد حسد است در آب فرو رفت فریاد زد حضرت گرفتند فرمودند چرا از موقفی که خدا برایت قرار داده خارج شدی خدا بر تو غضب کرد موقف تو موقف تبعیت از عیسی است تو به شدت حضرت عیسی مومن هستی حضرت عیسی رهایت کند اصل ایمانت هم میرود چه برسد که به حدی از ایمان و توکل به خدا برسی که به اسماء الله سر و کار داشته باشی روی آب راه بروی فرمود اگر یقینش بیشتر بود روی هوا هم راه میرفت آن یقین مال تو نیست بِنا عُبِدَالله (اصول کافی، کتاب التوحید، باب النوادر، ح 10) ما گاهی خیال میکنیم آدم میافتد در وادی عرفان چهل شب نماز شب میخواند میگوید من یکی حضرت امیر یکی در حالی که همهی آن چه که یک عارف دارد یک تجلی از روح امیر مومنین است اگر عارف حسابی باشد بعد بگوید من یکی امیر یکی این مثل آن کسی است که از پولهای خان قلکش را پر کرده بود میگفت من هم خان هستم اینها پولهای خان است مال تو نیست این عجب تبدیل به حسد میشود بعد با انبیا حسد میورزند این دیگر میشود فاجعه لذا حضرت بعد از این فرمود مواظب باشید خودتان را موقف خودتان ببینید حسد نورزید نعمتی که به حضرت عیسی دادند مال تو نیست نعمتی که به حضرت علی دادند مال تو نیست تو هم از سفرهی حضرت داری میخوری حضرت تو را هم شفاعت میکنی هر چه داری از آن جاست دیگر حسادت ورزیدن ندارد انسان وقتی موقف خودش را نسبت به امام از دست میدهد به امام حسادت میورزد ابلیس هم همین کار را کرد حسد ورزید حسادتش یک عالم را به آتش کشید شش هزار سال عبادت خودش را نابود کرد چون ریشهی سقوط شیطان در روایت دارد استکبار بود و حسد این حسدی که نسبت به ولی خدا ورزید در حالی که میتوانست ذیل نبی اکرم و امیرالمومنین راه برود او هم میشد جزء خوبان او هم خوب میشد خلقت او که شر نبود اگر تبعیت میکرد در موقف خودش میایستاد از موقف خودش خارج میشود خودش را بزرگ تر از آن چه که هست میبیند بعد حسد میورزد بعد شر به پا میکند یکی از ارکان شر حسد است که ریشه اش هم در خروج از موقف خود است این حسدهایی که شر برای ما به پا میکنند یک کسی از موقف خودش خارج میشود به ما حسد میورزد حسد انواعی دارد اصلش حسد نسبت به ولی خداست که در سورهی مبارکهی نساء آمده «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّـهُ مِن فَضْلِهِ» (نساء/ 54) که صفت منافین است سران منافقین در روایت دارد حضرت علی فرمودند محسودون ما هستیم به ما حسد ورزیدند در حالی که شما هم ذیل آنها متنعم هستید عبادت میخواهید جنت میخواهد آنها که برای خودشان نمیخواهند به همه میبخشند حسد ورزیدن به نبی اکرم که صاحب خلق عظیم است هر چه دارد به همه میخواهد از خدا میگیرد به همه میدهد او عبادت میکند به بقیه برسد دیگر حسد ورزیدن به او یعنی چه؟
مجری: این حسد در وجود ما ناشی از عجب ماست
حاج آقا میرباقری: یکی از عواملش عجب است از مدار خود خارج شدن این ریشهی فساد میشود حسدها نظام دارد آن حسد اصلی که همهی حسدها به او برمیگردد حسد اولیاء طاغوت نسبت به نبی اکرم و اهل بیت است وقتی که زیرش نظام حسادت راه انداختند و آن وقت نسبت به دستگاه انبیا و تک تک مومنین کسی هم که حسد کوچکی به یک مومن میورزد ادامهی حسد ابلیس نسبت به حضرت آدم و نبی اکرم و ادامهی حسد اولیاء طاغوت نسبت به اهل بیت است و الا اگر آنها این حسادت را نمیکردند بساط حسادت نبود حسد از صفات جهل است جهل هم ابلیس است دشمن نبی اکرم اند حالا ببینید یکی از شروری که به ما میرسد حسادت است و این حسادت هم در همان مبدا شر ریشه دارد چرا این سه ذکر شده غاسق و نفاثات و حاسد ان شاء الله در جلسات بعد عرض میکنیم
مجری: ان شاء الله خیلی ممنون بهترینها را برای همهی شما آرزو میکنم چه ذکری بهتر از صلوات بر محمد و آل محمد اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم به امید طلوع دوبارهی خورشید سلام