94-06-28- حجت الاسلام والمسلمين میرباقری - تفسیر سور جزء سی
موضوع برنامه: تفسیر سور جزء سی
كارشناس: حجت الاسلام و المسلمين میرباقری
تاريخ پخش: 94/06/28
شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
بنویس که هر چه نامه دادم نرسید *** بنویس که یک نفر به دادم نرسید
بنویس قرار من و او هفتهی بعد *** این جمعه که هر چه ایستادم نرسید
اللهم عجل لولیک الفرج سلام میگویم به همهی شما دوستان عزیز و هم راه و هم دل خیلی خوش آمدید به این سمت خدا آرزو میکنم در هر جا که هستید تنتان سالم باشد و قلبتان سلیم و خداوند متعال پشت و پناهتان به رسم شنبهها در محضر حاج آقای میرباقری باشیم سلام علیکم و رحمة الله خیلی خوش آمدید.
حاج آقا میرباقری: علیکم السلام و رحمة الله خدمت حضرت عالی و همهی بینندگان و همکاران عرض سلام و ادب دارم.
شریعتی: سلامت باشید در جلسات گذشته تفسیر سورههای ناس و فلق را فرمودند خیلی مورد استقبال دوستان خوب قرار گرفت امروز هم ادامه میدهیم با تفسیر سورهی مبارکهی مسد.
حاج آقا میرباقری: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اهلک اعدائهم اجمعین اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیاً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً حتی تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فیها طویلاً و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خیره ما ننال به سعة من رحمتک و فوز عن عندک این سورهی مبارکه در ترتیب قرآن جزء آخرین سوره هاست سورهی 111 ام ولی در نزول جزء سورههایی است که در مکه نازل شده و شاید در اوایل دعوت حضرت در شأن نزولش گفتند وقتی حضرت مامور شدند که دعوت خودشان را علنی بکنند که تا سه سال حضرت دعوتشان در مکه مخفیانه بود اول مامور شدند «وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ» (شعرا/ 214) نزدیک ترین عشیرهی خودشان را دعوت بکنند اینها را جمع کردند و دعوتشان کردند در این دعوت مواجههای بین ابی لهب با حضرت واقع شد که در پاسخ او این سوره نازل شده پس از این قرائن استفاده میشود جزء سور مکیهای است که در اوایل علنی شدن دعوت حضرت نازل شده در قرآن ملاحظه فرمودید در مواقف متعددی خدای متعال تهدید به عذاب میکند لعن میکند دشمنان حضرت نبی و اسلام و حضرت حق را ولی با عنوان کلی آنهایی که پیغمبر گرامی را اذیت کردند خدای متعال لعنتشان کرده و امثال اینها بعضی از اشخاص هستند که آیاتی در مذمت آنها نازل شده ولی شأن نزول است و اسمشان در آیه نیامده یا آیات کثیری است که تاویل میشود به دشمنان نبی اکرم و اهل بیت تاویل است شاید همین یک جا است که با صراحت نام برده شده و خدای متعال لعن کرده لعن کرده یا حکم کرده قضا است یا این که اخبار است در هر صورت این مذمت در باب شخص با عنوان یک جا شاید بیشتر نیست آن هم در همین سورهی کوچک است بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ که سوره هم با بسم الله شروع میشود در عین این که همراه با این لعن است این هم نکتهی لطیفی دارد مثلا سورهی برائت اگر سورهی مستقلی باشد چون با برائت شروع میشود بسم الله ندارد «بَرَاءَةٌ مِّنَ اللَّـهِ وَرَسُولِهِ» (توبه/ 1) ولی این جا با این که با لعن است با بسم الله شروع شده ترجمهی ظاهری اش این است صحبت از هلاک ابی لهب است که عموی پیغمبر بوده کنیه اش ابی لهب است کنیه یک نوع نامگذاری در عرب است که مُصدَّر آغاز این نام اب یا ام است پدر فلانی مادر فلانی و این کنیهها گاهی اوقات بر اساس این بوده که شخصی فرزندی داشته آن را مکنا به این فرزند میکردند مثل ابوعبدالله ولی گاهی اوقات به خاطر صفت و خصوصیتی که در فرد بوده و صفت بارزی بوده او را مکنا به یک کنیهای میکردند مثل ابوالخیر ابوالفضل پدر فضل سرچشمهی فضائل این جا هم این طوری است ابو لهب لهب به معنی شعلههای آتش است وقتی دود ندارد تعبیر به لهب میشود ابولهب یعنی پدر زبانههای آتش این کنیهها معانی هم دارد روشن میشود در این آیه پس بحث از دو تباب و خسارت است «تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ» (مسد/ 1) تباب به معنی خسارت است بعضی لغویین گفتند خسارتی که استمرار پیدا میکند تا به هلاکت انسان میرسد خسارتهای کوچک را تعبیر به تباب نمیشود ترجمهی سوره این است خسارت کرد یا سه احتمال دارد یک احتمال این است که لعن باشد خاسر باد یا نه قضای الهی است حکم خداست یا اخبار است خدای متعال دارد اخبار میکند از واقعهای که این هم بعید نیست با سیاق آیات خسارت کرد خسارتی که منتهی به هلاک شد دو دست ابی لهب این ید چیست؟ ید به معنی عضوی است که ما معمولا کارهای خودمان را با آن انجام میدهیم و هلاکت ید به معنی هلاکت اعمال انسان است کارهای انسان که معمولا انسان برای رسیدن به مقاصدی کارها را انجام میدهد اگر این کار به نتیجه نرسید هلاکت شد نابود شد و باقی نماند برای انسان تعبیر به تبت یدا میشود خسارت کرد خسارت بار است دو دست ابی لهب یعنی کارهای او و بعضی هم ید را جور دیگری معنا کردند که گفتند ید کنایه از قدرت است کنایه از آن چیزی است که انسان به وسیلهی قدرتش کسب کرده مال است موقعیت اجتماعی است همهی امکاناتی که انسان دارد در بعضی از تعابیر تعبیر به ید میشود ید به معنی قدرت و امکانات و مکتسبات انسان و موقعیت اجتماعی و ثروت و اینها به کار میرود ولی اگر ترجمهی ظاهری هم بکنیم یعنی خسارت کرده است دو دست او که مرحوم علامه طباطبائی میگویند خسارت ید یعنی اعمال و کارهای او کار خاسر اند خسارت در عمل اند این تبَّ دوم به ید نخورده یعنی خود او خسارت کرده است پس دو خسارت است یکی خسارت عمل خسارت امکانات مکتسبات انسان یکی هم خسارت خود انسان است این دو خسارت هر دو خسارت متوجه این شخص شده «مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ» (مسد/ 2) دو چیز را قرآن نام میبرد یکی مالش امکاناتش و دیگری مکتسباتش آن چیزی که کسب کرده او را بی نیاز نکرد از خودش نفرمود ما اغناه یعنی او را بی نیاز نکرد ما اغنی عنه یعنی او را از خودش بی نیاز نکرد جای خودش را پر نکرد یک احتمال این است یعنی نتوانست خطر را از او دفع بکند او را از مخاطره دور نکرد این مالش مکتسباتش نتوانست خطر را از او دفع بکند احتمال دیگر این که یعنی وقتی انسان خودش خسارت کرد که خسارت نفس است دیگر مال و ثروت جبران این خسارت خود را نمیکند غنای انسان در نفس خودش باید شکل بگیرد اَللَّهُمَّ اجْعَلْ غِنَایَ فِی نَفْسی (بحارالانوار، ج 95، ص 218) بعد میفرماید «سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ» (مسد/ 3) به زودی وارد آتشی میشود که صاحب شعله هاست «وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ» (مسد/ 4) همسر او که زنی بوده از اشراف قریش او هم مثل ابولهب علیه نبی اکرم توطئههای فراوانی داشته جزء سران دشمنان حضرت بود که با دعوت حضرت و گسترش دعوت حضرت در همان نقطهی ظهور مبارزه کردند و طراحی کردند همسر او حمل کنندهی هیزم هاست این یعنی چه؟ بعضی گفتند هیزمی که به دوش میکشیده با این موقعیت اجتماعی که داشته رشتهای به گردن میبسته هیزم میبسته میریخته سر راه پیغمبر خار و خاشاک را این محتمل است نمیخواهیم انکار کنیم ولی قرآن میفرماید همسر او به دوش کشیدهی هیزم هاست «فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ» (مسد/ 5) در حالی که در گردنش رشتهای از مسد است مسد طنابی بافته شده از لیف خرماست این ترجمهی ظاهری آیه است این نکات حتما در این سوره است قابل استفاده هم است که اگر کسی در مقابل خدا و اولیا خدا بایستد این نسبش که عموی پیغمبر باشد کار گشا نیست و به خسارت میرسد هم خودش هم مالش ولی شاید بتوان معانی بیشتری را عرض کرد ما دو خسارت داریم گاهی اوقات انسان عملش عمل خاسری است خسارت عمل است عملش به نتیجه نمیرسد عملش بی ثمر میماند هلاک میشود ضرر در عمل است که قرآن از آن یاد کرده «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُم بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا، الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا» (کهف/ 104- 103) آنهایی که از نظر عمل خاسرترین هستند آنهایی که تلاششان در حیات دنیا گم شده و گمان هم میکنند دارند کار خوب میکنند صنع خودشان را زیبا میبینند این خسارت در عمل است که عمل وقتی خاسر میشود که فانی در دنیا باشد عملی که میتواند در ارتباط با اهداف بزرگتری قرار بگیرد و به اهداف بزرگتری فتح شود اگر در محدودهی دنیا انسان خودش و توانایی هایش را در حد دنیا دید و همهی اعمالش برای دست یابی به دنیا بود دنیا مقصدش بود این آدم به خسارت عمل میرسد آنهایی که برای دنیا کار میکنند گاهی اوقات متوجه خسارتشان هستند گاهی اوقات احساس میکنند نه کار درست همین است بلکه احساس میکنند گاهی از قرآن استفاده میشود آنهایی که دنیا را دارند و تلاش برای دنیا میکنند خیال میکنند اگر آخرتی هم باشد مکرر قرآن نقل کرده باز هم ما آن جا برنده هستیم همان طور که در دنیا ما برنده هستیم در آخرت هم ما برنده هستیم بسیاری از سردمداران فکری جریان تجدد در غرب این طوری فکر میکردند میگفتند به اندازهای که ما دنیا را آباد میکنیم به سعادت اخروی میرسیم بحث انکار آبادانی دنیا نیست ما باید دنیا را آباد بکنیم اما آباد کردن دنیا در گم شدن عمل ما در دنیا نیست اگر برای دنیا کار کردیم نه ما آباد میشویم نه دنیا هم ما هلاک میشویم هم دنیا اگر برای دنیا کار کنیم مقصد ما اندازهی وجودی و مطلب ما دنیا باشد البته کسی که آخرت را میبیند جور دیگری عالم را آباد میکند آبادانی عالم را یک جور دیگری میبیند اختلاف بر سر همین تعریف هاست که عمران یعنی چه آبادی سعادت یعنی چه ترقی و پیشرفت یعنی چه دعوا سر این معانی است پس دو خسارت داریم یکی خسارت عمل است انسان تلاش میکند تلاشش زیان بار است بهرهای نبرده سودی نبرده یکی خسارت خود انسان است که «الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ» (هود/ 21) قرآن میفرماید خاسرون آنهایی هستند که خودشان به خسارت رفتند خسارت نفس کردند نفسشان نفس خاسر است خسران خود انسان با خسران عمل فرق دارد خسران خود انسان چطوری است؟ قرآن گاهی توضیح میدهد «قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّـهِ» (انعام/ 31) آنهایی که به لقاء خدا کفر ورزیدند اینها انسان اگر خودش را در حد دنیا دید و بیش از دنیا را ندید لقاء الله را ندید تکذیب لقاء الله کرد این خسارت نفس میکند خودش از دست میرود نه فقط عملش گاهی تعبیر این است که آنهایی که کفر بالله میورزند «وَالَّذِينَ آمَنُوا بِالْبَاطِلِ وَكَفَرُوا بِاللَّـهِ أُولَـئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» (عنکبوت/ 52) خاسرون آنهایی که ایمان به باطل میآورند و کفر بالله میورزند خاسرون هستند ما یک خسارت نفس داریم یک خسارت عمل خسارت نفس این است که اصل سرمایهی وجودی انسان از دست میرود و این چطوری است؟ در یک تحلیل انسان اگر قدر خودش و اهداف خودش را درست انتخاب نکرد و جایگاه خودش را هم در این عالم نشناخت این آدم به خسارت نفس میرسد آدمی که خودش را در حد طبیعت میبیند و فقط ارتباط با این عالم را میبیند احساس میکند انسانی است در ارتباط با جامعه و طبیعت و میخواهد همین روابط را تنظیم بکند تبدیل میشود به یک موجودی در حد پایین تر از طبیعت انسانی که قدر خودش را در این حد میبیند احساس میکند غریزهای است دهانی است منتهی به یک تهی گاهی رودهای و خودش را در حد غرائزش در حد امکانات طبیعی اش میبیند و آن اهداف بلند را فراموش میکند روابط خودش را در بستر دنیا تنظیم میکند ارتباط خودش را با عوالم غیب و بالاتر از دنیا و سایر عوالم نمیبیند و هدفش در حد دنیا میشود این آدم «قَدْ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ» (اعراف/ 53) این یک تعبیر است خسارت نفس مال این است که آدم کوچک تر از دنیا است محرکه هایش در حد طبیعت میشوند دنیا را به دست آورد خوشحال میشود دنیا را از دست بدهد غصه میخورد امیدش به عوامل مادی است فراهم باشند امیدوار است فراهم نباشند مایوس است برای دنیا غضب میکند و حرکت میکند عواملی که در وجود او شکل میگیرند ما ارزش مان به همین عوامل است امید غضب خشم شادیها محرکه هایش همه میشوند در حد طبیعت خودش میشود موجودی در این حد انسانی که میتوانست متصل به حضرت حق شود و بعد نه خودش از دنیا بزرگ تر میشد دنیا را هم رشد میدهد مومن تصرفاتش در دنیا دنیا را هم زنده میکند نفسش دنیا را هم زنده میکند تمدن تجسد ارواح است انسانهایی که روحشان الهی است تمدنشان هم الهی هست عالم را زنده میکنند انسانهایی که روحشان در دنیا است تمدنشان میشود ظلمانی در حد دنیا یعنی «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ» (روم/ 41) عالم را هم مبتلا به فساد میکنند پس ما یک خسارت داریم که خسارت نفس است آن جایی شکل میگیرد که انسان محرکه هایش کوچک تر از دنیا در حد دنیا میشود با دنیا خوشحال میشود غصه میخورد با دنیا و دنیا در او متصرف است اگر انسان به یک نقطهای رسید که از این دنیا بزرگ تر شد این آغاز نجات از خسارت است که انبیا ما را به این دعوت کردند زهد و فراغت یعنی همین در روایات متعددی آمده که خدای متعال زهد را در یک آیهی قرآن تفسیر کرده زهد در بیرون ما نیست نداشته باشیم داشته باشیم اینها زهد نیست «لِّكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ» (حدید/ 23) زهد این است که اگر چیزی از دست میدهید غصه نخورید اگر چیزی از دنیا به دست میآورید به فرح مبتلا نشوید انبساط به دنیا پیدا نکنید این حالت فراغت از دنیا که در روایت حضرت امیر است که فرمودند زاهد آن کسی است که فَأَمَّا الزَّاهِدُ فَقَدْ خَرَجَتِ الْأَحْزَانُ وَ الْأَفْرَاحُ مِنْ قَلْبِهِ فَلَا يَفْرَحُ بِشَيْ ءٍ مِنَ الدُّنْيَا (الكافي، ج2، ص 456) فاتح غصهها و شادیهای دنیا از دلش بیرون رفته دنیا بیاید خوشحال نمیشود دنیا پشت کند ناراحت نمیشود او راحت از دنیا است این فراغت بزرگ تر شدن از دنیا مقدمهی این است که انسان از یک حقایق برتری پر شود إِذَا تَخَلَّی الْمُؤْمِنُ مِنَ الدُّنْیَا سَمَا (الکافي، ج2، ص130) انسان وقتی از دنیا خالی شد رفعت میگیرد وقتی رفعت گرفت هواها حلاوتها خالی شد وَوَجَدَ حَلَاوَةَ حُبِّ اللَّهِ (همان) شیرینی محبت خدا را میچشد بعضی گفتند شما کوزه را اگر واژگون درون آب هم بکنید وقتی پر از هواست از آب پر نمیشود در کنار آب است ولی پر از هواست انسان وقتی پر از هوا شد دیگر نمیشود از خدا پر شود انسانی که پر از دنیاست انگیزه هایش دنیایی است این انسانی است که خودش به خسارت رفته انگیزههای ما دنیایی نباشد توجه به قدر و اندازهی خودمان و مقاصد خودمان باشیم توجه به جایگاه ما که کجا هستیم انسانی که حقیقتا موقفش موقفی است که رفیع تر از طبیعت است نباید خرج طبیعت شود طبیعت باید خرج او شود و او طبیعت را احیا بکند نه این که طبیعت بر او مسلط شود اگر انسانی به قدر خودش به اهداف خودش به اندازهی خودش نرسید و خودش را خرج کوچک ترها کرد این خاسر است کفر بالله ورزید اعراض از خدا کرد درگیر با خدای متعال شد خدایی که «اللَّـهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» (نور/ 35) است همهی حقایق از آن جا ناشی میشود کسی که با او درگیر شد خودش را باخته دیگر هر کاری هم بکند هیچ چیز جبران خسارت خود انسان را نمیکند پس این دو خسارت است خسارت خود انسان و خسارت عمل عمل انسان گاهی خاسر است این را قبلا هم با یک ادبیات دیگری توضیح دادیم انسان عملش عمل بد است یک موقع خودش موجود بدی میشود یک موقع خودش موجود خوبی است عملش خوب است یک موقع خودش خوب است عمل گاهی بد است گاهی خودش خوب نیست ولی به ظاهر اعمال خوبی دارد حتی این اعمال خوبی که در مسیر هدف خوب نیستند و از نیت خوب برنمیخیزند و از انسان ناپاک این اعمال خیلی ارزشی ندارند آنهایی که با صداقت کمک به دشمنان اسلام میکنند با صداقت در خدمت مستکبرین اند با صداقت به هیتلرها کمک میکردند که عالم را به آتش بکشند این صداقتها خیلی ارزش ندارد ارزش این صداقت به نیت به عملش به هدفش است به انسانی است که این عمل را انجام میدهد پس یک موقعی انسان خسارت میکند و خودش را میبازد خودش میشود کافر یک موقع عملش عمل بد است این را در روایت داریم به حضرت عرض کرد بعضی دوستان و محبین شما اعمال زشتی انجام میدهند از آنها تبری بجوییم فرمود از خودشان نه از عملشان یعنی عمل را جدا کردند گفت بگوییم فاسق اند حضرت فرمود نه بگویید فاسق العمل اند طیب الروح اند اگر کسی مومن شد حقیقتا باطنش پر از نور ایمان شد درجات باطنی اش درجات ایمان بود یک موقعی ممکن است عملش خاسر باشد ولی خودش خاسر نیست ولی یک موقعی انسان خودش به کفر میرسد ولو عملش به ظاهر عمل صالحی باشد این عمل صالح جبران این خسارت و کفر انسان را نمیکند پس این یک نکته حالا این خسارتهایی که انسان میکند چطور جبران میشوند سخن دیگری است مفصل در قرآن آمده حضرت آدم مکرر شبیه این در قرآن نقل شده «قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ» (اعراف/ 23) انسان وقتی مبتلا شد به ظلم به خود خلاف آن چیزی که این خسارت را جبران میکند یکی مغفرت خدا یکی رحمت خدا مغفرت یعنی عمل سوء از انسان سر زده این عمل منتشر میشود یک جا نمیماند آلودگی هایش منتشر میشود گسترش پیدا میکند اگر خدای متعال جبران نکند و نپوشاند که خدای متعال گاهی نه فقط میپوشاند که تبدیل میکند مُبَدِّلَ السَّيِّئَاتِ حَسَنَاتٍ وَ جَاعِلَ الْحَسَنَاتِ دَرَجَاتٍ (دعای عشرات) درجات خیلی عجیب است سیئات را به حسنات تبدیل میکند و گاهی حسنات را به درجات انسان گاهی از گناه خودش به درجات عالی میتواند برسد با مغفرت خدای متعال آن چه که جبران میکند مغفرت و رحمت و فیض خدای متعال که گاهی اوقات میپوشاند گاهی تبدیل به درجات میکند جبران آنهایی است که خدای متعال در سورهی عصر فرموده «وَالْعَصْرِ، إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ، إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» (عصر/ 3-1) صبر که قبلا بحث کردیم پس این خسارتهای انسان است این خسارتها نتیجه اش عذاب و رنج است گاهی اوقات عذاب ظاهری است گاهی عذابی است «الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ» (همزه/ 7) انسان اگر خودش خاسر شد خودش و اعمالش تبدیل به جهنم و عذاب و رنج میشوند در همین دنیا هم شروع میشود در همین دنیا هم در رنج است «وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى» (طه/ 124) در دنیا عیشش عیش ضنک است «وَمَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ» (انعام/ 125) اگر کسی خدای متعال کسی را بخواهد اضلال بکند خدای متعال ابتدائا کسی را اضلال نمیکند ولی انسان یک جایی طوری عمل میکند که خدای متعال نه تنها هدایت نمیکند اضلال میکند اگر بخواهد او را از راه گم بکند سینه اش را تنگ میکند گویا دارد در فضا بالا میرود نفسش بند میآید فشارها و حتی نفس تنگیهای انسان که در خلا میگیرد به تنگی میافتد در همین دنیا زندگی اش میشود عیش تنگ و در آخرت هم تبدیل به عذاب میشود که در قرآن بسیار لطیف این را توضیح داده که بعضی بزرگان خوب بسط داده اند «لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ» (ابراهیم/ 7) اگر انسان در مقابل نعمتها شاکر بود به بسط وجودی خود انسان بسط نعمت ختم میشود و اگر کفران کرد و کفر ورزید آن وقت دچار عذاب میشود عذابها هم مختلف است امکانات از انسان گرفته میشود انسان در ذیق و ضنک میافتد آدمی که فهمید که باید دل از دنیا بردارد از این روابط دوستی ببرد به یک دوستان دیگری پیوند بخورد این مال و امکانات را در راه خدا خرج بکند با انگیزه هم به میدان میآید وقتی کفران میکند چشم میپوشد به بصیرتهای خودش میبیند آرام آرام انگیزهها میرود آدمی که با انگیزه درس میخواند تحقیق میکرد برای خدا کار میکرد یک جایی که پا روی فهمهای خودش میگذارد روی نعمتهایی که خدا به او داده میبینی انگیزهها از بین میرود حتی انسانی که رسیده بود به یقینها آرام آرام حقایق روشن شده بود شک و تردیدها از بین رفته بود ثابت قدم بود در راه آرام آرام دوباره شکها برمیگردند این با استدلال درست شدنی نیست ریشهی این شکها و تردیدها و حیرتها خیلی وقتها سستیهایی که در زندگی ما پیدا میشود به خاطر این کفرانهایی است که ما میکنیم خدای متعال آدم را بیدار کرده سحر خوابش هم نمیبرد لابد خبری است دیگر به جای این که آدم بلند شود استغفاری بکند نمازی بخواند دوباره میغلتد میخوابد به زور خودش را به خواب میزند پیداست فردا راهی که بنا بود به خیر ختم شود نمیشود آدمی که کفران میکند این کفران منتهی میشود به ذیق و ضنک و عذاب این هم یک نکته است که کفران نعمت ما آرام آرام برای ما عذاب درست میکند و آرام آرام رنج درست میشود برای ما با این نکات شاید بشود آیات اول را توضیح داد «تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ» کسب دو خسارت برای ابی لهب است یکی این است که امکاناتش عملش قدرتش همه به هلاکت و خسارت رفتند این امکاناتی که میشد فرآوردههای فراوان نتایج فراوان داشته باشد در این عالم و عوالم بعدی این از دست رفت بعد خودش به خسارت رسید خودش تبدیل شد به موجودی که میشود هیزم جهنم آدمی که میشد در مسیر خدا قرار بگیرد با خدا پیوند بخورد بزرگ تر شود میشود اسیر این آدمی که خسارت کرد و خودش را باخت دیگر امکاناتش مالش مکتسباتش او را از خودش بی نیاز نمیکند خطری را از او دفع نمیکند انسان وقتی خودش خسارت کرد چه چیز جای انسان را پر میکند امکانات بیرون خسارت انسان را جبران نمیکنند انسان وقتی خودش خودش را از دست داد دیگر امکانات بیرون جبران خسارتها را نمیکنند «سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ» این به تدریج وارد یک سوف به معنی آینده است یصلی یعنی به تدریج فعل مضارع سین آمده به خاطر این است که دو نکته دارد یکی این که ما عذابها را دور میبینیم و نزدیک به ماست و دیگر این که ما با کفران خودمان به تدریج وارد این عذاب میشویم این طور نیست این عذاب یک دفعه شکل بگیرد آرام آرام ورود میکنیم به آتش و عمل ما هم همین است ما گاهی اوقات هیزمی که روی دوش میکشیم اعمال خود ماست خود انسان بار جهنمش را به دوش میکشد اعمالی که با خودش میبرد همینها آتش هستند گاهی اوقات نه فقط عملش خود انسان تبدیل میشود «فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ» (بقره/ 24) آتش گرانش خودش انسان است سنگ است و انسان انسان شعلهی جهنم از خود انسان برمیخیزد سوخت جهنم میشود انسان گاهی اوقات عمل انسان سوخت جهنم میشود گاهی اوقات خود انسان جهنم بزرگ به پا میشود حول یک انسان دیگران هم در جهنم میسوزند وَلَايَةُ عَدُوِّ آلِ مُحَمَّدٍ هِيَ النَّار (بحارالانوار، ج 21، ص 321) دشمنان نبی اکرم خودشان میشوند جهنم و محیط ولایت آنها میشود محیط آتش این تا این جای سوره نسبت به خودش البته نسبت به همسرش هم همین طور است «وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ» چون در واقع فتنه بر پا میکرد آتش به پا میکرد و آتش درگیری با نبی اکرم را این کوره را شعله ور میکرد اعمالش اعمالی بود که هیزم این درگیریها بود حسد را حرص و کینهها و بغضها را علیه نبی اکرم برمیانگیخت لذا گفته شده حمالة الحطب است این که ما در دعاها زیارات داریم خدایا این باری که من روی دوش خودم قرار دادم من را خسته کرده ذُنُوبِيَ الَّتِي احْتَطَبْتُهَا عَلَى ظَهْرِي (زیارت حضرت حمزه) این اهتطاب به معنی هیزمهای ظاهری نیست که اعمال ما میشوند اهتطاب ما با اعمال خودمان هیزمهای جهنم خودمان را بار میکنیم و با خودمان همراه داریم میبریم مواد منفجرهی خودمان را با خودمان داریم میبریم این اهتطاب شاید معنی اش این باشد یا شاید هم تجسم عمل است این آدمی که هیزمها را میآورد به این کیفیت برای نبی اکرم اقدام میکرد همین انعکاس اخروی پیدا میکند «وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ» (زلزال/ 8) شاید حکایت همین است انعکاس همین واقعیت است و ممکن است مسائل دیگر هم باشد که واقعا او اهتطاب میکرد برای نبی اکرم.
شریعتی: سلامت باشید برمیگردیم در خدمت خواهیم بود هدف و غرض خداوند از نزول این سوره چه بوده آیا مخاطبش ما هم هستیم.
حاج آقا میرباقری: حتما مخاطبش ما هم هستیم یک خسارت بزرگ ممکن است بحث از خسارت انسان باشد که ما چطور به خسارت میرسیم خسارت خودمان و خسارت عملمان.
شریعتی: نکتهای در آوردن نام ابی لهب بوده؟
حاج آقا میرباقری: حتما بوده خدای متعال هیچ جای دیگر نبوده این دشمن را نام میبرد پیداست جریان بزرگی پشت سر دشمن است و خدای متعال با این کار این جریان را دارد ما که به این جایگاه نمیرسیم ما در این مسیر قرار میگیریم اینها پرچمداران هستند.
شریعتی: خیلی ممنون نکات خوبی را شنیدیم مشرف میشویم به محضر قرآن کریم و قرار روزانه مان صفحهی 574 را تلاوت میکنیم آیات ابتدایی سورهی مبارکهی مزمل را با هم تلاوت میکنیم.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
سورة المزمل
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ
يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ ﴿١﴾ قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا ﴿٢﴾ نِّصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا ﴿٣﴾ أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا ﴿٤﴾ إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا ﴿٥﴾ إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِيلًا ﴿٦﴾ إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا ﴿٧﴾ وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا ﴿٨﴾ رَّبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَـهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا ﴿٩﴾ وَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلًا ﴿١٠﴾ وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلًا ﴿١١﴾ إِنَّ لَدَيْنَا أَنكَالًا وَجَحِيمًا ﴿١٢﴾ وَطَعَامًا ذَا غُصَّةٍ وَعَذَابًا أَلِيمًا ﴿١٣﴾ يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ وَكَانَتِ الْجِبَالُ كَثِيبًا مَّهِيلًا ﴿١٤﴾ إِنَّا أَرْسَلْنَا إِلَيْكُمْ رَسُولًا شَاهِدًا عَلَيْكُمْ كَمَا أَرْسَلْنَا إِلَى فِرْعَوْنَ رَسُولًا ﴿١٥﴾ فَعَصَى فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ فَأَخَذْنَاهُ أَخْذًا وَبِيلًا ﴿١٦﴾ فَكَيْفَ تَتَّقُونَ إِن كَفَرْتُمْ يَوْمًا يَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِيبًا ﴿١٧﴾ السَّمَاءُ مُنفَطِرٌ بِهِ كَانَ وَعْدُهُ مَفْعُولًا ﴿١٨﴾ إِنَّ هَـذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَن شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا ﴿١٩﴾
ترجمه:
سورة مزمل
بسم الله الرحمن الرحيم
ای جامه بر خود پیچیده! (۱) شب را جز اندکی [که ویژه استراحت است، برای عبادت] برخیز؛ (۲) نصف [همه ساعات] شب [را به عبادت اختصاص ده] یا اندکی ازنصف بکاه، (۳) یا [مقداری] بر نصف بیفزا، و قرآن را شمرده و روشن و با تأمل و دقت بخوان. (۴) به یقین ما به زودی گفتاری سنگین [چون آیات قرآن] به تو القا خواهیمکرد. (۵) بی تردید عبادت [ی که در دل] شب [انجام می گیرد] محکم تر و پایدارتر و گفتار در آن استوارتر و درست تر است. (۶) تو را در روز [برای مشاغل فراوان معنوی و هدایت مردم و حل مشکلات نیازمندان،] رفت و آمدی طولانی است [پس ساعات شب برای عبادت فرصتی بهتر است.] (۷) نام پروردگارت را [به زبان حال و قال] یاد کن [و از غیر او قطع امید نما] و فقط دل بر او بند. (۸) [همان که] پروردگار مشرق و مغرب [است]، هیچ معبودی جز او نیست، پس او را وکیل و کارساز خود انتخاب کن، (۹) و بر گفتار [و آزار] مشرکان شکیبا باش و از آنان به شیوه ای پسندیده دوری کن، (۱۰) و مرا با تکذیب کنندگان توانگر و نازپرورده واگذار و آنان را اندکی مهلت ده، (۱۱) که حتماً [برای آنان] نزد ما [به کیفر اعمالشان] زنجیرهایی گران و آتشی به شدت شعلهور است، (۱۲) و غذایی گلوگیر و عذابی دردناک است، (۱۳) در روزی که زمین و کوه ها به لرزه درآیند، و کوه ها به صورت توده ای شن روان گردند! (۱۴) ما پیامبری که گواه بر [اعمال] شماست، به سویتان فرستادیم، همان گونه که به سوی فرعون، رسولی فرستادیم؛ (۱۵) پس فرعون از آن رسول نافرمانی کرد، پس او را به عذابی سخت گرفتیم. (۱۶) اگر امروز کفر بورزید، پس چگونه خود را [از عذاب] روزی که کودکان را پیر می کند، حفظ می نمایید؟! (۱۷) آسمان به سبب شدت و کوبندگی آن روز، درهم شکافته می شود و قطعاً وعده خدا شدنی است. (۱۸) بی تردید این [قرآن] مایه تذکر و پند است، پس هر کس بخواهد راهی به سوی پروردگارش [باتکیه براین قرآن] برگزیند. (۱۹)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: یک قرار دیگر ما با هم داریم امسال هر کداممان یک گام موثر برای عید غدیر برداریم غدیر امسال نورانی تر و پر برکت تر باشد برنامهی سمت خدا هم پیش قدم شده و یک طرحی را با عنوان یک گام برای غدیر برداریم رقم زده ویژهی معلمین مقطع ابتدایی که میتوانند به سایت ما مراجعه بکنند بستههای فرهنگی که برنامهی سمت خدا تدارک دیده برای آنها ارسال خواهد شد امیدوارم طرحهای ما منحصر به این یک طرح نباشد هر کسی در هر جایگاه و موقعیتی است آن گام موثر را برای غدیر بردارد
حاج آقا میرباقری: بسم الله الرحمن الرحیم من یک نکتهی کوتاهی عرض میکنم بنا بر این ما باید متوجه این نکته باشیم که اگر ما هم مقاصد ما در حد دنیا بود ما به خسارت در عمل و بعد آرام آرام به خسارت در نفس میرسیم هم عمل ما فانی در دنیا میشود میشویم «ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا» هم خودمان در حد دنیا میشویم و خیلی وقتها است انسان این طوری است دائم چشمش به دنیا است درست است که با ابی لهب مخالفت میکند ولی خودش هم همان نگاه را به دنیا دارد در روایت دیده اید فرمود لَا یَجِدُ الرَّجُلُ حَلَاوَةَ الْإِیمَانِ فِی قَلْبِهِ حَتَّى لَا یُبَالِیَ مَنْ أَکَلَ الدُّنْیَا (کافی، ج 2، ص 128) عبد مومن نیست مگر این که اهمیت ندهد دنیا را چه کسی میخورد ما گاهی نگران هستیم که دیگران دنیا را میخورند دنیا در دست دیگران است از سر حسد خودمان از سر تعلق به دنیاست بحث عدالت خواهی نیست حضرت علی میفرمود اگر هفت اقلیم را به من بدهند پوست جو از دهان مورچه به ناحق بگیرم نمیگیرم بعد هم وقتی حکومت را گرفتند فرمودند این اموال بیت المال را اگر مهریهی زنان کرده باشید پس میگیرم دنبال عدالت بودن غیر از حرص و حسد به دنیاست مومن باید این طوری باشد اگر ما به نقطهای نرسیم که دنیا از چشم ما بیفتد و کوچک شود طبیعتا ما هم به خسارت عمل و خسارت نفس آرام آرام میرسیم و خودمان و اعمالمان را فانی در دنیا میکنیم «ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا» دید ما آرام آرام عوض میشود احساس میکنیم کار درست همین است بقیه خسارت میکنند «وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا» خیال میکنیم بقیه دارند میبازند ما داریم میبریم بزرگ تر از دنیا شدن حالا نکتهی دیگری هم عرض میکنم شاید توضیح بدهد چرا ابی لهب غیر از این است که بحث این است که انسان ممکن است به خسارت نفس و مال میرسد و این خسارت چطور پیدا میشوند و ما باید چه کار کنیم از این خسارت نجات پیدا کنیم اگر موقعی به خسارت افتادیم جبران خسارتها چطور پیدا میشود که اشاره کردم بحث این است که انسان به طور کلی چطور به خسارت عمل و نفس میرسد انسان اگر در مسیر خدای متعال قرار گرفت همهی امکاناتی که در راه خدا قرار میگیرند این امکانها امکانهایی هستند که سود میدهند چه خود انسان دائم رشد میکند چه امکانات انسان که انسان آنها را با خودش رشد میکند و اگر از مسیر خدا فاصله گرفت این امکانات تبدیل به خسارت میشود دو جریان در عالم بیشتر نیست یک جریان رابح است یک جریان خاسر جریان رابح جریان نبی اکرم است یعنی ما مستقل نبینیم یعنی این که انسان امکاناتش را به حرکت بیندازد و به بار بنشیند و برسد تا مقام قرب و لقاء و هر چه که هست از دنیا بزرگ تر شود و یا این که بخواهد یک تمدن الهی بسازد اینها همه اش ذیل نبی اکرم متصور است همهی خیرات به ایشان برمیگردد ایشان صراط سبیل باب وجه اند پس نجات از خسارت یک راه بیشتر ندارد و آن حرکت در مسیر وجود مقدس نبی اکرم است مغفرت الهی رحمت الهی همهی اینها در همین یک کلمه خلاصه میشود انسان اگر در مسیر امام قرار گرفت همهی امکاناتش امکانات رابحی است در بیان امام رضا علیه السلام فرمود امام ارض است سمائی است که سایه میاندازد ابری است که میبارد باران پر برکت است یعنی همین همه اش در وادی نبی اکرم است و از آن طرف اگر انسان از این وادی بیرون آمد وادی خاسر است این را موقعی در سورهی عصر عرض کردیم یعنی بیرون محیط ولایت نبی اکرم وادی خسارت است و درون ولایت نبی اکرم وادی رابح است آن کسی که درگیر با حضرت میشود و سد راه حضرت میشود هم خودش هم همهی مسیری که میسازد همان طور که نبی اکرم یک مسیر تاریخی باز کردند فراعنه هم مسیر تاریخی درست کردند نه اینها آدمهای عادی بودند نه نبی اکرم شخصیت متعارف این جریان جریانی که مقابل نبی اکرم ایستاد و از این که نامش هم بردند لعنش کردند به شخصه و خانواده اش را پیداست جریان سختی مقابل حضرت بوده در روایت دارد حضرت میرفتند مردم را دعوت میکردند در بازار دنبال حضرت راه میافتاد سنگ به پای حضرت میزد خون جاری بود به مردم میگفت دروغ میگوید العیاذ بالله این بیمار است ما داریم درمان میکنیم به حرفش گوش ندهید این ظاهر کارش است یک چنین جریانی که مقابل نبی اکرم میایستد و یک جریان به پا میکند هم خودش خاسر است هم جریانی که در تاریخ ایجاد کرده همان طور که پیغمبر رابح اند پیغمبر کوثر به ایشان داده شده مقابلش ابتر است پیغمبر رابح است اینها خاسر اند در سورهی کوثر از ابتر بودن دشمن حضرت سخن به میان آمده این جا از خاسر بودن مسیر دشمنان آن جا یک نفر بود حضرت را به ابتر بودن متهم میکرد این جا هم یک نفر است البته این جا نام برده شده پس بحث از جریان خسارت طریقی است که مقابل نبی اکرم قرار میگیرد پیداست این از فراعنهی تاریخ است که خودش و دست آوردهایش و مکتسبات آدم یک تمدن است یک تمدن تاریخی یک مسیر تاریخی است او ابولهب است کنار نبی اکرم ابوتراب پیدا میشود که همه چیز را آباد میکند میرویاند یکی ابولهب است یعنی شعله به پا میکند و همهی هستیها را میسوزاند انسان میتواند در مسیر ابولهب قرار بگیرد در مسیر ابوتراب قرار بگیرد