94-08-16- حجت الاسلام والمسلمين میرباقری - تفسیر جزء سی
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: تفسیر سور جزء سی قرآن کریم
كارشناس: حجت الاسلام و المسلمين میرباقری
تاريخ پخش: 94/08/16
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
حتي به جرعهاي شده مهمانِمان کنيد *** زلفي نشان دهيد و پريشانِمان کنيد
اين اشکها به محضر دريا نميرسند *** اي برقهاي عاطفه! بارانِمان کنيد
«دي شيخ با چراغ» نفهميد، گِرد شهر *** هي چرخ ميزنيد که انسانِمان کنيد
درياي بادهايد ولي جام ما کم است *** آيينه بستهايد، فراوانِمان کنيد
در فاطميه بود که ما سينه زن شديم *** از اين در آمديم که درمانِمان کنيد
از ما مسافرانِ قدم دور خود زدن، *** سلمان شدن گذشت، مسلمانِمان کنيد
يک نور واحديد که در چارده افق *** تکرار ميشويد که حيرانِمان کنيد
شریعتی: سلام عرض میکنم خدمت شما بینندگان محترم و حاج آقای میرباقری خیلی خوش آمدید
حاج آقا میرباقری: سلام علیکم و رحمة الله خدمت شما و بیننگان محترم
شریعتی: در ذیل بحث تفسیر جزء سی قرآن کریم امروز حاج آقای میرباقری برای ما از تفسیر سورهی مبارکهی ماعون خواهند گفت.
حاج آقا میرباقری: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و لعنة علی اعدائهم اجمعین اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیاً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً حتی تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فیها طویلاً و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خیره ما ننال به سعة من رحمتک و فوز عن عندک یکی از سور کوچک آخر قرآن که شش آیه یا هفت آیه دارد و معارف فراوانی هم در آن است مثل همهی سور قرآن سورهی مبارکهی ماعون است نام گذاری این سوره به تناسب آیهی آخرش است که در آن ذکری از این کلمه است فضائلی هم برای تلاوت این سوره گفته شده من یک روایت را از ثواب الاعمال صدوق بیان میکنم در مجمع البیان هم مرحوم مجلسی از امام باقر علیه السلام نقل کرده اند فرمودند اگر کسی این سورهی شریف را در نمازهای واجب یا نوافل بخواند خدای متعال نمازش را میپذیرد و روزهی او را هم قبول میکند مَن قَرَأ سورة «أرأيت الذي يکذب بالدين» فِي فَرَائِضِهِ وَ نَوَافِلِهِ کَانَ فِيمَن قَبَّل الله عزوجل صَلَاتَهُ وَ صِيَامَه وَ لَم يُحَاسِبهُ بِمَا کَانَ مِنهُ فَي الحَياة الدُّنيا (مجمع البیان، ج 9، ص 546) او را مورد محاسبه قرار نمیدهد از اعمالی که در دنیا انجام داده اینها آثار و برکات باطنی سوره است معنایش را مکرر عرض کرده ایم که میشود انسان در تمسک به این سوره به نقطهای برسد که این آثار و برکاتش برایش به وجود بیاید عباداتش مقبول شود خطیئههایی را که در دنیا از او سر زده خدا به برکت و شفاعت این سوره عفو بکند این را که فرموده اند در نمازها بخوانید خوب است آدم بعضی از این سور را لا اقل در بعضی نمازهای خودش بخواند این که تاکید شده در روایات که در نوافل شما بخوانید همیشه متمرکز به یک سوره نباشد البته در روایات داریم بهترین سورهای که در فرائض خوانده بشه فجر، قدر و توحید است در یک رکعت قدر در یک رکعت توحید که معمولا هم مرسوم است ولی لا اقل در نوافل و گاهی در فرائض سور دیگر خوانده شود چون روایات تاکید کرده این طور نباشد ماه سال بیاید بگذرد این روایات را عمل نکنیم. این سوره را معمولا مفسرین به آن پرداختند نکات خوبی هم بیان کردند علامه طباطبائی نگاه کلی که دارند به این سوره میفرمایند این سوره یک نوع تهدیدی است نسبت به کسانی که در ظاهر در نحلهی اهل ایمان و دین هستند ولی یک سلوک و رفتار و خلقی دارند که آن سلوک و رفتار و خلق متناسب با قیامت و اعتقاد به آخرت و تصدیق به دین نیست مثل سهو در صلوه یعنی کوتاهی و غفلت در نماز مثل ریا و عمل را برای غیر خدا انجام دادن و مثل منع خیرات کردن. این اجمال این سوره است یعنی سوره را کانه ناظر به کسانی میدانند که به ظاهر اهل دین هستند ولی رفتارشان عملشان تصدیق به دین نیست خدای متعال در مجموع این دسته را با خصوصیاتی معرفی میکند بعد هم تهدیدهایی در مورد آنها در این سوره است سوره این طوری شروع میشود بسم الله الرحمن الرحیم که در هر سورهای معنای خاص آن سوره را دارد غیر از معنای کلی است «أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ» (ماعون/ 1) خطاب به وجود مقدس نبی اکرم است ممکن است به تبع این خطاب مورد توجه ما هم باشد آیا ندیدی آن کسی را که دین خدا را تکذیب میکند؟ این رویت ممکن است هم رویت حسی باشد که در وجود مقدس نبی اکرم محسوس و مشهود است ممکن است رویتهای دیگر هم باشد ولی این عوالم برای حضرت نبی مشهود هستند آن کسی که چند خصوصیت دارد صفت اول «يُكَذِّبُ بِالدِّينِ» است «فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ» (ماعون/ 2) این همان کسی است که یتیم را با قهر و شدت رد میکند کسی که تکذیب دین میکند علامتش این است این تکذیب علائمی به دنبال خودش دارد یکی به جای این که تکریم و احترام بکند و محبت نسبت به ایتام داشته باشد آنها را با قهر و شدت دفع میکند بعد میفرماید «وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ» (ماعون/ 3) خصوصیت دیگر آن کسی که تکذیب دین میکند این است که دیگران را هم تحریص به طعام مسکین نمیکند تحریک کردن ترغیب کردن از صفت کسانی نیست که اهل تکذیب به دین هستند آنها دنبال این نیستند که به ایتام و مساکن رسیدگی شوند تکریم و اطعام شوند این امور را دنبال نمیکنند کسی که تکذیب در دین میکند به دنبال تکذیب در دین این خصوصیات در او محقق میشود که این خصوصیات در سور متعددی هم اشاره شده است یکی دو سوره را از باب اشاره عرض میکنم یکی در سورهی مبارکهی فجر است بعد از این که خدای متعال داستان فراعنهی تاریخ قوم عاد و ثمود و عذابی که برایشان نازل شد را میگوید «فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَابٍ، إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ» (فجر/ 14-13)بیان میکند بعد به داستان انسان میپردازد که چرا انسان این طوری میشود که دچار این عذاب الهی میشود چرا فراعنهی تاریخ به این گرفتاری مبتلا شدند یا به ما تذکر میدهد که شما نگاهتان به دنبال آن امکانات و مقدوراتی که به آنها دادیم نباشد مثل آنها نباشید میفرماید انسان را ما امتحان میکنیم گاهی با گشادگی گاهی با تقدیر و سخت گرفتن «فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ، وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ» (فجر/ 16-15) اگر خدای متعال کسی را امتحان بکند کرامت بدهد امکانات ظاهری بدهد تلقی اش این است که این علامت کرامتهای باطنی است کما این که این فرهنگ را قرآن در باب یهود ذکر میکند امکاناتی که در اختیارشان بود آنها را به این توهم رسانده بود که آنها خاصان درگاه خدا هستند که خدا در قرآن خطاب میکند «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ» (بقره/ 94) اگر واقعا ولی خدا هستید باید آمادهی عبور از مرز دنیا باشید علیای حال این یک دسته بعد میفرماید «وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ» اگر او را امتحان بکند روزی اش را هم تنگ بگیرد خیال میکند این علامت تحقیر و توهین است در حالی که نه این علامت توهین است و نه آن علامت تکریم بعد میفرماید که شما به واسطهی این امکاناتی که دادیم مورد کرامت قرار نمیگیرد چرا؟ به خاطر این که «كَلَّا بَل لَّا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ، وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ» (فجر/ 18-17) شما یتیمی را اکرام نکردید شما تحریص بر طعام مسکین نکردید انسان وقتی امکاناتی که به دستش میرسد را علامت عزت خودش بداند رویکردی که دارد این است که آبرومند میشود خدای متعال او را اکرام میکند آبرو و عزت میدهد موقعیت اجتماعی به او میدهد عزیز و محترم میشود این کرامتی که پیدا کرده کرامت ظاهری نعمت خدا است در بین مردم او را عزیز میکند امکانات به او میدهد این را علامت اکرام باطنی و عزت در نزد خدای متعال میدهد درست است خدای متعال کرامتهای ظاهری را داده آدم خودش که کسب نکرده این احترامات ظاهری عطای حضرت حق است نعمتها عطای حضرت حق است ما این امکان را باید خرج میکردیم با این کرامتی که خدا به ما داد یتیمی را اکرام میکردیم با امکاناتی که به ما داد نه فقط خودمان را اطعام میکردیم باید آبروی خودمان را خرج میکردیم یک جریان راه میانداختیم این کارها را نکرده پس یکی از صفاتی که قرآن مذمت میکند به شدت و از صفات کسانی است که دچار عذاب الهی میشوند همین صفت است در این سوره میفرماید این از آثار تکذیب دین است در سور دیگر قرآن هم پرداخته یکی در سورهی مدثر است خدای متعال میفرماید وقتی اصحاب یمین وارد بهشت میشوند «فِي جَنَّاتٍ يَتَسَاءَلُونَ، عَنِ الْمُجْرِمِينَ، مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ، قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ، وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ» (مدثر/ 44-40) گفتگو با مجرمین میکنند سوال و جوابی بین آنها برقرار میشود میگویند چه چیز شما را در وادی سقر سیر داد که دچار عذاب شدید سلوک شما در سقر به خاطر چه بود میگویند ما از نمازگزاران نبودیم معنی ظاهری اش نمازگزار است معانی دیگری هم شده که محل بحث نیست ما اهل اطعام مسکین نبودیم کانه این یک صفت رذیلهای است ترک اطعام مسکین و از آن مهم تر تحریص بر اطعام مساکین است شبیه این آیه در سورهی حاقه است در باب اصحاب المشمئه است آنهایی که کتابشان به دست چپ داده میشود «وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ» (حاقه/ 25) خدای متعال صفات این گروه را بیان میکند دستور داده میشود با سلسلههایی اینها را ببندند در جهنم قرار بدهند آن وقت سخن این است «إِنَّهُ كَانَ لَا يُؤْمِنُ بِاللَّـهِ الْعَظِيمِ، وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ» (حاقه/ 34-33) این ایمان به حضرت حق نداشت و دوم این که تحضیض بر طعام مسکین نمیکرد. پس یکی از صفات مهمی که در این طرف جبههی اولیاء خدا است وقتی خدای متعال متقین را توصیف میکند میفرماید «ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ، الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ، وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ» (بقره/ 4-2) یا وقتی مومنین را توصیف میکند «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ، الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ» (مومنون/ 2-1) مومنینی که فلاح میرسند از نماز شروع میشود تا «وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ، لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ» (معارج، 25-24) پس این یک جریان است جریان ایمان و صلوة و خشوع که به دنبالش این روحیه در انسان پیدا میشود روحیهی «وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ» این انفاق هم اعم از انفاق ظاهری و باطنی است در روایت دارد مَمَّا عَلَمنَاهُ یَقُسُون علمشان را منتشر میکنند انفاقهای متفاوتی دارند حق برای دیگران در مقدورات خودشان قائل اند نمیگوید امکانات ملک مال من است چه آن کسی که سوال نمیکند چه آن کسی که سائل نیست ولی محروم است بنابراین این یک روحیهی بسیار مهمی است که در جبههی متقین است آن طرف آنهایی که اهل تقوا نیستند اهل تکذیب دین هستند به جای اکرام یتیم «فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ، وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ، فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ» (ماعون/ 4-2) یک دفعه لحن آیه عوض میشود یک معنا این است که مرحوم علامه طباطبائی فرمودند خدای متعال مکذبین را تطبیق میکند آن مکذبین همین مصلین هستند نمازگزاران جزء مکذبین اند کدام نمازگزاران «الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ» (ماعون/ 5) آنهایی که نسبت به صلوة سهو دارند فی صلوتهم نیست که در نمازشان سهو میکنند اشتباه میکنند گاهی در نماز نه عن صلوتهم است یعنی رویگردان از نمازشان هستند و مشغول به سهو عن صلوة هستند رویشان به طرف جای دیگری است لذا به سهو عن صلوة مبتلا میشوند اقبال به نماز ندارند این کسانی که از نمازشان سهو میکنند «الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ» (ماعون/ 6) هم هستند حالا ریا در نماز و بقیهی عبادات کسی که در نمازش اهل ریا شد در بقیهی عباداتش هم اهل ریا میشود کسی که اهل اقامهی نماز شود «وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ» نماز را اقامه میکنند زیر خیمهی نماز زندگی شان شکل میگیرد اگر زندگی کسی زیر خیمهی نماز شکل گرفت و همهی زندگی اش رنگ و بوی نماز داشت همهی زندگی اش رنگ اخلاص پیدا میکند فی صلتهم دائمون میشود تجارتش هم رنگ اخلاص دارد ولی اگر کسی سهو عن صلوة داشت رو به دنیا بود و غافل از نماز این اهل ریا میشود این اگر نماز هم بخواند اهل ریا است خدای متعال منافقین را وقتی توصیف میکند میفرماید یکی از علائم نفاق این است که «إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّـهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَى يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّـهَ إِلَّا قَلِيلًا» (نساء/ 142) رو به نماز که میآورند با کسالت میآیند و در نمازشان اهل ریا هستند این دو معنا دارد یک معنایش این است که گاهی کسی در نماز مبتلا به ریا میشود معنای کلی تری هم دارد که اصلا اهل نماز نیست اصل نمازش ریایی است مثل آن کسی که میگوید من دنبال این هستم که نام مقدس وجود نبی اکرم را دفن بکنم مغیره نقل میکند نام خودش را کنار نام خدا قرار داده او نماز هم میخواند اصل نماز ریایی است برای به رویت دیگران رساندن است نه این که نماز میخواند یک جائی مد ضالینش را میکشد تا مردم ببینند نه از اساس نمازش بر پایهی این است که میخواهد بر مردم ارائه بکند و یک جریان نفاق درست بکند این را در تحلیل دوم عرض خواهم کرد اگر کسی اهل سهو از نماز شد این طبیعتا مبتلا به ریا میشود و همهی کارهایش برای نشان دادن به مردم میشود دیگر اخلاص در کار برای خدا کار کردن به رویت خدا و اولیا خدا رساندن از موضوعیت برایش میافتد صفت دیگرشان «وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ» (ماعون/ 7) منع میکنند ماعون را ماعون چیست؟ گاهی معنا کردند به این که در قدیم رسم بود امکاناتی که در اختیار یک خانواده بود در کمبود امکانات به هم دیگر عاریه میدادند ظرف موقعی که مهمان داشتند عاریه میگرفتند لباس عاریه میگرفتند حتی این امکانات محدودی که خدا به آنها داده از این هم منع میکنند که امانت عاریه به دیگران بدهند در بعضی روایات هم دارد که این زکات است در بعضی روایات دارد قرض نمیدهند مرحوم علامه طباطبائی معنای جامع و خوبی کردند میگویند ماعون یعنی هر خیری که شما به وسیلهی آن کمک میکنید که انسان به وسیلهی آن کمک میکند دیگری را در رفع حوائجش میخواهد قرض باشد یا امانت دادن باشد منتها آن چیزی که از لغت ماعون استفاده میشود یکی دو نکته است یعنی حتی از خیرات اندک هم منع میکند به تعبیر ما آب از دستش نمیچکد از خیرات اندک هم پرهیز میکند به دیگران برساند و دیگر این که سهولت در جریان است اگر یک جایی از دستش خیرش صادر شد با سهولت نیست مجبور است با کراهت با منع است در حالی که اگر کسی اهل صلوة شد «وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ، لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ» بدون این که حساب کتاب بکشد با سختی بدهد انسان اگر کسی امانتی پیشش گذاشته بود به راحتی میدهد پس ما دو جور انسان داریم یک آدمی که اهل دین است اهل اعتقاد به قیامت است که یک معنای دین است اهل حساب و کتاب است اهل اعتقاد به جزا است یا نه اهل دین است یعنی تابع دین خدا است دین را قبول دارد و زیر چتر دین و ولایت الله زندگی میکند این آدم را وقتی میخواهید توصیف بکنید آدمی که زیر چتر دین است این آدم اهل صلوة عبادت و ذکر و خشوع و توجه به خدای متعال است و پرتو این توجه به خدای متعال اثر این توجه به خدای متعال در زندگی اش این است که طبیعتا اهل ایثار به بندگان خدا میشود نه فقط خودش انفاق میکند سعی میکند انفاق در راه خدا را به پا بکند. سعی میکند که اگر خدای متعال به او آبرو امکانی دارد این را صرف اکرام آن کسانی بکند که نیاز به یک کرامتهایی دارند و از آن محروم هستند اکرام یتیم میکند و انفاق میکند تحریص بر انفاق میکند و همهی زندگی اش میرود زیر چتر نماز دیگر اهل ریا نیست اگر نماز میخواند برای خدا میخواند همهی زندگی اش میشود نماز و همهی زندگی اش اخلاص است و از دستش خیرات برای دیگران جاری میشود وقتی خیری به او میرسد این خیر را منع نمیکند در روایات مکرر آمده که خیلی وقتها امکاناتی که به شما میدهند مال شما نیست این مال آبرویی که دادند همه اش رزق خودت نیست همه را برای مصرف خودت ندادند رزق دیگران را دادند که از معبر شما عبور بکند در این داد و ستد شما بگیرید به خدا برگردانید خود شما تطهیر شوید و رشد پیدا بکنید در داد و ستد و بیع با خدا اگر کسی اهل بیع با خدای متعال شد خودش رشد میکند وقتی حضرت مال را از دست ما میگیرند «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا» (توبه/ 103) ما تطهیر میشویم در این داد و ستد ما پاک میشویم رشد میکنیم فرمودند این خیر را منع نکنید اگر شما منع کردید این خیر را از شما برمیگردانند از مسیر دیگری به اهلش میرسانند شما دیگر مجرای این خیر نیستید آبرویی که میخواست خرج خدا شود دیگر خرج خدا نمیشود این اصلا مال شما نبوده بنا بود از شما عبور بکند شما منع میکنید دیگر این خیر از طریق شما عبور نمیکند خدا رحمت کند استادی داشتیم میگفت مثل جوی آب این آب که مال جو نیست مال مزرعه است اگر جوی سر بالا شد یک جوی دیگر میکنند دیگر این جوی طراوت ندارد میشود محل خس و خاشاک این امکاناتی که از انسان عبور میکند خدای متعال آبرو و کرامت را میدهد امتحان است این کرامت به معنی عزت اجتماعی است اگر این کرامت را خرج اکرام یتیم کرد یعنی از این دست گرفت و از آن دست داد آن وقت به کرامت عند الله میرسد میشود نفس مکرم اگر نه این طوری نیست شما منع کردید این اکرام را خدا کرد ولی شما سد شدید عبورش ندادید پس ما باید همهی امکاناتی که از خدای متعال به ما میرسد این امکانات را عبور بدهیم برسانیم به عباد الله مجرا باشیم اگر کرامتی را خدا به ما داد آن را خرج آنهایی بکنیم که باید تکریم شوند در جامعه اگر رزقی داد آن را صرف آنهایی بکنیم که مسکین هستند ابتدائا به معنی فقیر بلکه فقیری است که هیچ امکاناتی ندارد زمین گیر شده است این احتیاج به طعام دارد مسکین اقسامی دارد طعام هم اقسامی دارد فَلْيَنْظُرِ اَلْإِنْسَانُ إِلى َ طَعَامِهِ قَالَ قُلْتُ مَا طَعَامُهُ قَالَ عِلْمُهُ اَلَّذِي يَأْخُذُهُ عَمَّنْ يَأْخُذُهُ (محاسن، ج 1، ص 220) مسکینها طعامها متفاوت اند خدای متعال به آدم علم داده این طعام مال تو نیست به دیگران هم برسان پس آن چه خدای متعال به ما میدهد ما باید مجرای جریان آنها باشیم با رحمت آنها را به دیگران برسانیم و با جود. آن وقت اگر کرامت است تکریم بکنیم اگر امکانات است اطعام بکنیم اگر خدای متعال آبرویی داده این آبرو را صرف تحریض دیگران بکنیم دیگران را بر انگیزانیم هم خودمان اهل خیر باشیم هم دیگران را اهل خیر کنیم خیر از دست ما جاری شود یک عده اهل ایمان به دین هستند با دین زندگی میکنند وقتی جریان هدایت الهی در آنها واقع میشود «ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ» وقتی انوار هدایت خدا در وجود متقین میآیند اینها اهل ایمان به غیب اقامهی صلوة میشوند زیر خیمهی دین زندگی میکنند آن وقت اهل انفاق میشوند آن چه خدا داده از این دست میگیرند از آن دست رد میکنند اگر عدهای مومن شدند آنهایی که به ایمان و فلاح میرسند آنهایی هستند که اهل خشوع در نماز هستند نه فقط نماز میخوانند خشوع هم دارند خشوع تواضع باطنی است خضوع تواضع ظاهری است. مومنین اهل خشوع در نماز هستند وقتی کسی که اهل خشوع در نماز شد بقیهی اوصاف را هم دارد تا میرسد به آن جا که «وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ، لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ» برای دیگران حقی در مال خودش احساس میکند بنابراین امکانات را میگیرد میدهد
شریعتی: یکذب بالدین اختصاص به کفار و مشرکان ندارد؟
حاج آقا میرباقری: ابتدائا ممکن است این طوری بگوییم که خدای متعال میگوید آدمها دو دسته هستند آدمهایی که اهل دین و تقوا هستند مومن هستند انوار ایمان در وجودشان جاری میشود این ایمان تبدیل میشود به خشوع در صلوة اقامهی صلوة و این صلوة فراگیر در همهی زندگی اش میشود آثارش نماز این است که «وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ» «وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ» اما عدهای هستند ولو به ظاهر در نحلهی دینداری هستند نماز میخوانند به ظاهر اهل دین هستند در بین مسلمانها زندگی میکنند ولی اهل تکذیب هستند اهل قهر با یتیم هستند به جای این که اکرام بکنند روحیهی اکرام در آنها نیست این تکذیب نتیجه اش این است کما این که زیر چتر ولایت خدا قرار گرفتن اثر هدایت الهی و تقوا و ایمان این است که آبرویی که به او میدهند خرج دیگران میدهد مال خودش نمیداند وقتی خرج در راه خدا نمیکند که مال خودش بداند وقتی آدم احساس خدایی بکند نمیتواند در راه خدا خرج بکند در روایت عنوان بصری قُلتُ: یا أَبا عَبْدِاللهِ؛ ما حَقِیقَةُ الْعُبُودِیَّةِ؟ قالَ: ثَلاَثَةُ أَشْیاءٍ: أَنْ لا یَرَی الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیما خَوَّلَهُ اللهُ مِلْکاً، لأنَّ الْعَبِیدَ لا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ، یَرَوْنَ الْمالَ مالَ اللهِ، یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللهُ بِهِ؛ وَ لاَ یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً؛ وَ جُمْلَةُ اشْتِغالِهِ فِیما أَمَرَهُ تَعالی بِهِ وَ نَهاهُ عَنْهُ (بحارالانوار، ج 1ف ص 224) حضرت به او گفتند اگر علم میخواهی پیش من است ولی برو نورانیت علم نزد ما است ولی برو عبد بشو محقق به حقیقت عبودیت بشو ما علم را به تو میدهیم گفت بندگی چیست؟ فرمودند سه چیز اولش این است که خودش را مالک نداند اینها امانات است مال ما نیست «لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» (بقره/ 107) «وَلِلَّـهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» (آل عمران/ 189) هم مالک است هم ملک است پس این دست ما امانت است اگر خودت را مالک این امانات دیدی احساس خدایی کردی نگه میداری چون مال خودت است ولی اگر انسان احساس کرد مالک نیست حضرت فرمودند اگر خودش را مالک ندید انفاق در آن راهی که خدا دستور داده میکند میگوید این جا خرج کن این جا خرج نکن آسان میشود این جا امساک میکند ولو عزیزترینش بخواهد آن جا به راحتی خرج میکند چون ملک را ملک خدا میبیند اگر کسی متقی شد به نور تقوا رسید به نور ایمان رسید هدایت قرآن در قلبش جاری شد خودش را مالک نمیبیند اهل خشوع میشود همهی زندگی اش اخلاص میشود وقتی اخلاص شد داد و ستد و گرفتن هم با اخلاص است با خدا داد و ستد میکند نه اهل ریا است نه اهل منع است خیر که به او برسد سد نمیشود خیر آمده عبورش میدهد مثل جوی آب ولی اگر آن طرفی شد اهل تکذیب شد آدمی که زیر چتر دین زندگی نمیکند خیلی هم ادعا میکند فریادش گوش فلک را کر میکند ضعفا و محرومین و حقوق بشر میگوید حرف زیاد زده میشود ولی کسی که زیر چتر توحید قرار نمیگیرد در وادی توحید نیست هدایت الهی ایمان به قلبش نرسیده به نور تقوای الهی منور نشده اول خاصیت این آدم این است که هیچ وقت آبروی خودش را خرج تکریم دیگران نمیکند همه جا خود را میبیند کسی که استکبار علی الله میکند خاصیتش این است که آدم دیگر اهل تواضع در مقابل دیگران نمیشود وقتی آدم در مقابل خدا استکبار بکند در مقابل مخلوقات تواضع بکند؟ بله ممکن است تظاهر به تواضع بکند این هم خودش فریب است تملق گویی غیر از تواضع است بنابراین این آدم اهل اکرام یتیم نمیشود آن جایی که باید اکرام بکند یتیم نیاز به اکرام دارد باید اکرام شود وظیفهی من است این کرامت مال من نیست این کرامت را خدای متعال در وجود من گذاشته که این کرامت را خرج آن کسی بکنم که خدا گفته اما منع میکند اصلا اهل این که فضایی درست بکند که فضای دستگیری از ضعفا باشد نیست ادعا میکند تامین اجتماعی و سر و صدا دارد ته اش را که نگاه میکنی میبینی نظام هرمی درست کرده نظام کوئیستی همهی پایین هرم میرود در قلهی هرم بعد انفاق میکند تامین اجتماعی هم میگذارد این که انفاق نیست این چه انفاقی است؟ این آدم نه اقامهی رسیدگی به ضعفا کارش است اصلا کارش این نیست نه این که آبرویش را یک جایی صرف اکرام دیگران بکند نه من باید مکرم باشم همه باید آبرویشان خرج تکریم من شود نه این که من خودم را خرج بکنم که دیگری عزیز و محترم شود یک جایی آدم باید آبروی خودش را بگذارد من باید کوچک شوم دیگری بزرگ شود آبرویم را خرج شوم این اکرام یتیم است که نمیکند این آدم سهو عن الصلوة میرسد محوری ترین صفت این است تکذیب دین منجر به رویگردانی از نماز میشود بعد از ایمان نماز مهم ترین امر است فَإِن قُبِلَت قُبِلَ ما سِواها (فلاح السائل، ص 127) اگر نماز آدم درست شد بقیهی اعمال هم درست است اگر خیمهی نماز به پا شد زکات انسان همه کار انسان در این خیمه است مقبول خدا میشود چون اخلاص و خشوع است ولی اگر نماز به پا نشد اهل تقوا و اقامهی صلوة نبودی «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّـهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ» (مائده/ 27) انسان رویش را از نماز برمیگرداند ساهون را عرض میکنم که چه کسی است آدمی که ساهی از نماز است ریا همهی زندگی اش را میگیرد کار برای خدا نمیتواند بکند همه اش دنبال این است که مردم ببینند مردم تعریف بکنند اگر عبادت هم میکند ریایی است همهی زندگی اش ریایی است آدم یک موقعی اقامهی نماز میکند خیمهی نماز را در زندگی اش به پا میکند همه چیزش زیر چتر نماز عبادت است اصلی ترین عبادت ما بعد از ایمان نماز است یک موقع میبینید که نه خیمهی صلوة را به پا نکرده روی به امر دیگری دارد غافل از این امر است این همهی زندگی اش میشود ریا نمازش با زکاتش با تجارتش همه اش خود نمایی است بحث خدا و برای خدا کار کردن نیست خاصیت این آدم این است که اهل ریا میشود و از آن چه به دست او میرسد عبور نمیکند کمترین خیری از او به دست دیگران نمیرسد این دو جریان انسان است حالا شاید یکی از محوری ترین صفاتی که در این سوره آمده سهو عن الصلوة است این معنایی که یک مقدار برای ما نگران کننده است که در بعضی روایات یک جوری این صفت تعریف شده که پرش ما را هم میگیرد این خطرناک است مقابل مومنین است مکذبین ساهون عن الصلوة اند این سهو را در روایات گاهی معنا کرده که بی اهمیتی به نماز برایش اصل شود به طوری که نماز را از اول وقت به خاطر بی اهمیتی به تاخیر بیندازد یعنی برایش مهم نیست روایت را از امام صادق علیه السلام عیاشی نقل کرده انه سئل عن هذه الآیهاز حضرت سوال شد که آیا این که «الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ» مقصود همان وسوسههای شیطانی در نماز است ما رو به نماز که میایستیم شیطان ما را رها نمیکند بهترین عبادت ما است نمیگذارد معراج رویم اگر توانست نمیگذارد وضو بگیری اگر وضو گرفتی نمیگذارد رو به قبله بایستی اگر رو به قبله ایستادی نمیگذارد تکبیر بگویی گفتی میآید نمازت را خراب میکند آیا این مقصود وسوسههای شیطانی است فرمود لاکل احد یُصِیبه هذا ولکن ان یَغفلَها و یدع اَن یصلی فِی اَولِ وَقتِها (مجمع البیان، ج10، ص548) مگر معصوم باشد یا اولیا خاص باشد همهی بقیهی افراد در معرض وسوسهی شیطان هستند در نماز ومقصود این است که از نماز غافل شود توجه به نماز ندارد غفلت است رویگردانی است و اهمیت نمیدهد که نماز را اول وقت بخواند این خیلی بد میشود اگر این طوری شد یعنی این را خدای متعال به تعبیر بزرگان مفسرین مصداق تکذیب دین قرار داده گویا آدم مکذب دین و هدایت خدا و قیامت است اینها آثار این است که در انسان ظهور پیدا میکند مرحوم صدوق در خصال از وجود مقدس حضرت علی نقل کردند لَيْسَ عَمَلٌ اَحَبَّ اِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مِنَ الصَّلاةِ، فَلا يَشْغَلَنَّكُمْ عَنْ اَوقاتِها شَىْ ءٌ مِنْ اُمورِ الدُّنيا؛ (خصال، ص 621) در بین نماز بعد از ایمان هیچ عملی در نزد خدا محبوب تر از نماز نیست شما را مشغول نکند از وقت نماز هیچ چیزی از امور دنیا. هیچ امری از امور دنیا شما را از وقت نماز مشغول نکند تنظیم وقت شما بر مدار نماز باشد متقین مدار تنظیم وقتشان نماز است زندگی شان را با نماز تنظیم میکند چطور ما الآن زندگی مان را با نماز تنظیم میکنیم سر ساعات کارمان را انجام میدهیم مدار ساعتش ساعت شرعی است صبحش با نماز صبح شروع میشود اعمال ظهرش با نماز ظهر شروع میشود و به این ترتیب. در ادامه میفرماید خدای متعال یک عدهای را مذمت کرده کسانی که از نماز سهو دارند یعنی غفلت از نماز دارد اوقاتش را سبک میشمارد در بعضی روایات هم دارد مثلا امام صادق فرمود سهو عن الصلوة یعنی ترک الصلوة سستی در نماز تضییع نماز ارباب معرفت میگویند عبادت انسان روح ملکوتی دارد که انسان با آن روح محشور میشود در روایات هم متعدد آمده نماز انسان واقعا صورت ملکوتی پیدا میکند الآن هم با آن است در عوالم بعد هم با آن صورت است حتی یکی از مقامات بهشت و جنت همان تجسم اعمال ما است در آخرت این نماز ما این باطن نماز این جنت تابع توجه در نماز است یعنی نماز ما تبدیل میشود به جنت ما یکی از مقامات بهشت ما عبادات ما است که تجسم پیدا میکنند به اندازهای عمل ما نورانی است در قیامت طراوت و نشاط و روح و ریحان جنت در آن است خود مومن این طوری است «فَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ، فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِيمٍ» (واقعه/ 89-88) خود مقربین این طوری هستند عملش هم این طوری است نماز آدم هم روح و ریحان میشود مقدار درجات و روح و ریحانی که در نماز است تابع توجه است تضییع نماز یعنی نماز را با خضوع و خشوع و آداب نخواندن حضرت فرمودند سهو در نماز یعنی تضییع روایات متعددی است فرمود گاهی از نماز انسان نصفش گاهی یک سوم یک چهارم یک پنجم تا یک دهم گاهی اصلا هیچ جزئش مقبول نمیشود مثل یک لباس کهنه حالا این چه تعبیری است باید معنا شود که میپیچند میزنند به صورت صاحبش یعنی چه حضرت فرمودند إِنَّ مِنَ الصَّلَاةِ لَمَا یُقْبَلُ نِصْفُهَا وَ ثُلُثُهَا وَ رُبُعُهَا وَ خُمُسُهَا إِلَى الْعُشْرِ وَ إِنَّ مِنْهَا لَمَا یُلَفُّ کَمَا یُلَفُّ الثَّوْبُ الْخَلَقُ فَیُضْرَبُ بِهَا وَجْهُ صَاحِبِهَا وَ إِنَّمَا لَکَ مِنْ صَلَاتِکَ مَا أَقْبَلْتَ عَلَیْهِ بِقَلْبِکَ. (بحار الأنوار، ج81، ص260) از نماز شما آن مقداری برای شماست بهرهای از نمازتان ندارید الا آن مقداری که اقبال قلبی در نماز داشتید نقطهی مقابل اقبال قلبی و حفظ نماز است در نماز بودن است با نماز بودن است و این هم خیلی وقتها همین طوری که نماز اگر درست شد اقامه شد همهی زندگی انسان میشود نماز «الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ» (معارج/ 23) از آن طرف بزرگان فرمودند من یادم است این تعبیر از آیت الله عظمی بهجت که اگر کسی میخواهد نمازش را درست بکند بیست و چهار ساعت باید درست بکند آدمی که یک دفعه میخواهد همهی زندگی دنیا را رها بکند بایستد هفده رکعت نماز بخواند تضییع نماز میشود آرام آرام همهی زندگی باید درست شود تا انسان از سهو عن نماز رها شود و برعکس اگر نماز هم درست شد زندگی انسان درست میشود یعنی رفت و برگشتی است پس جریان جریان تکذیب دین است این جریان منتهی میشود به سهو عن الصلوة در واقع گویا انسان آخرت را قبول ندارد گویا زیر چتر دین زندگی نمیکند متقین یقیمون الصلوة اند مومنون خاشعون فی الصلوة اند این که اهل سهو عن الصلوة است پیداست این ایمان در او نیست این هدایت نور قرآنی از آن فلاحی که «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ »« وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ، لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ» است نتیجه اش این است که زندگی اش سراسر ریا است با خدا سر و کار ندارد در نتیجه از خدا نمیگیرد به خدا بدهد خیراتی که خدا به او داده منع میکند اکرامش کردند این را خرج اکرام یتیم نمیکند روزی به او دادند خرج اطعام مسکین نمیکند آخرش این میشود «وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ» یعنی آب از دست این آدم نمیچکد
حاج آقا میرباقری: این یک تقریر از سوره بود که بزرگان هم فرموده اند که دین یعنی یوم الجزاء آدمی که اهل دین است دین را به یوم الجزاء تعریف کردند هم به جریان هدایت الهی که گاهی تعبیر میشود از آن به جریان ولایت الله سرپرستی خدای متعال نسبت به مومنین کسی که زیر چتر دین نیست کسی که مومن به آخرت نیست این خصوصیات میتواند در او شکل بگیرد و حتی میتواند به ظاهر مصلی باشد این یک تعبیر است. تعبیر دیگری هم داریم که اشاره میکنم که این میتواند دو جریان باشد ما قرآن را وقتی میخواهیم ببینیم باید جریانی ببینم قرآن «يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ» (اسراء/ 71) مرد دو دسته هستند دو امام دارند دو جریان امامت دارند قرآن ناظر به صف بندی است یک طرف جریان شفاعت و دستگیری است یک طرف جریان تکذیب و جریان منع است این دو جریان را قرآن بیان میکند.
شریعتی: خیلی ممنون امروز صفحهی 26 قرآن کریم را تلاوت میکنیم و از شما خداحافظی میکنیم.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّـهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ ﴿١٧٠﴾ وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ ﴿١٧١﴾ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا لِلَّـهِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ ﴿١٧٢﴾ إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّـهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿١٧٣﴾ إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلَ اللَّـهُ مِنَ الْكِتَابِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَـئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّـهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿١٧٤﴾ أُولَـئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى وَالْعَذَابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَمَا أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ ﴿١٧٥﴾ ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّـهَ نَزَّلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِي الْكِتَابِ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ ﴿١٧٦﴾
ترجمه:
و هنگامی که به آنان [که مشرک و کافرند] گویند: از آنچه خدا نازل کرده پیروی کنید، میگویند: نه، بلکه از آیینی که پدرانمان را بر آن یافتیم، پیروی میکنیم. آیا هر چند پدرانشان چیزی نمیفهمیدند و راه [حق را به سبب کوردلی] نمییافتند [باز هم کورکورانه از آنان پیروی خواهند کرد؟!] (۱۷۰) داستان [دعوت کننده] کافران [به ایمان]، مانند کسی است که به حیوانی [برای رهاندنش از خطر] بانگ میزند، ولی آن حیوان جز آوا و صدا [آن هم آوا و صدایی که مفهومش را درک نمیکند] نمیشنود. [کافران، در حقیقت] کر و لال و کورند، به همین سبب [درباره حقایق] اندیشه نمیکنند. (۱۷۱)ای اهل ایمان! از انواع میوهها و خوردنیهای پاکیزهای که روزی شما کرده ایم، بخورید و خدا را سپاس گزارید، اگر فقط او را میپرستید. (۱۷۲) جز این نیست که خدا [برای مصون ماندن شما از زیانهای جسمی و روحی] مردار و خون و گوشت خوک و حیوانی را که [هنگام ذبح] نام غیر خدا بر آن برده شده، بر شما حرام کرده. پس کسی که [برای نجات جانش از خطر] به خوردن آنها ناچار شود، در حالی که خواهان لذت نباشد و از حدّ لازم تجاوز نکند، گناهی بر او نیست؛ زیرا خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۱۷۳) قطعاً کسانی که آنچه را خدا از کتاب [تورات و انجیل به عنوان حلال و حرام] نازل کرده [به سود خود، از بی سوادان یهود و نصاری] پنهان میکنند، و در برابر این پنهان کاری بهای اندکی به دست میآورند، جز آتش به شکمهای خود نمیریزند. و خدا روز قیامت با آنان سخن نمیگوید، و [از گناهان و زشتی ها] پاکشان نمیکند، و برای آنان عذابی دردناک است. (۱۷۴) اینانند که گمراهی را به جای هدایت، و عذاب را به عوض آمرزش خریده اند، شگفتا! چه شکیبایند بر آتش. (۱۷۵) آن عذاب به خاطر این است که خدا کتاب آسمانی را به درستی و راستی نازل کرد [ولی اینان، آن را واگذاشتند و در تکذیبش کوشیدند و آن را مایه اختلاف قرار دادند] و یقیناً آنان که در [مفهوم و محتوای] کتاب اختلاف کردند [تا حقایق از مردم پنهان بماند] در دشمنی دور و درازی قرار دارند. (۱۷۶)