94-10-05-حجت الاسلام و المسلمين میرباقری - تفسیر سور جزء سی قرآن کریم
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: تفسیر سور جزء سی قرآن کریم
كارشناس: حجت الاسلام و المسلمين میرباقری
تاريخ پخش: 05-10-94
بسم الله الر حمن الر حیم و صلی الله و علی محمد و آله الطاهرین
غزل تر از غزل، گل تر زگل زیباتر از زیبا *** تو از الله اکبر آمدی، از "اشهد ان لا..."
شهادت میدهم معراج یعنی چشمهای تو *** شهادت میدهم چشم تو یعنی سوره اسرا
غریبه نیستی، این روزها آنقدر دلتنگم *** برای این دل تنهای من دستی بزن بالا
دلم سرد است و شبهایم همه سرد است، یا خورشید! *** ببین سیلاب اشکم بسته شد، یا "قبة الخضرا"
تو میگویی زمان دیدن هم باز هم فردا *** و من میگویم امشب، زودتر، حالا... همین حالا
شریعتی: سلام میگویم به همه شما هموطنان عزیزم. خانمها و آقایان خیلی خوش آمدید. آرزو میکنم در هر کجا که هستید تنتان سالم باشد و قلبتان سلیم. حاج آقا میرباقری سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقا میرباقری: بسم الله الر حمن الر حیم خدمت شما و همه بینندگان عزیز و همکاران گرامی تان عرض ادب و سلام و احترام دارم.
شریعتی: بحث ما در روزهای شنبه منور به نور قرآن کریم است امروز حاج آقای میرباقری از تفسیر سورهی مبارکهی بلد خواهند بود که نود امین سورهی مبارکهی قرآن کریم است.
حاج آقا میرباقری: بسم الله الر حمن الر حیم. الحمدالله رب العالمین. و صلی الله علی سیدنا و مولانا محمد و آله الطاهرین و لعنت علی اعدائهم اجمعین. اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَدَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا. وَهَبْ لَنا رَأفَتَهُ وَ رَحْمَتَهُ وَ دُعائَهُ وَ خَیْرَهُ ما نَنالُ بِهِ سَعَةً مِنْ رَحْمَتِکَ وَ فَوْزاً عِنْدَکَ سورهی مبارکهی بلد را من ابتدائا نظریهی علامه بزرگوار طباطبائی را به عنوان نظر پختهی در تفسیر عرض میکنم بعد اگر نکاتی بود اشاره میکنم بیان ایشان این است که این سورهی مبارکه به انسان توجه میدهد که در این دنیا تا قبل از عالم آخرت نظام این عالم برای زندگی ما نظام همراه با پیچیدگیها و دشواریها و سختی هاست و امکان این که ما در این دنیا به راحتی بدون رنج و خوشی بدون سختی برسیم نیست بنابراین در این دنیایی که مسیر ماست و سختیهایی هم در آن است ما باید تلاش بکنیم که این مسیر را به گونهای طی بکنیم آن گردنههای پیش رو را که باید پشت سر بگذاریم باید پشت سر بگذاریم تا جزء اصحاب میمنه شویم و به یمن و مبارکی برسیم و جزء سعادت ابدی باشیم و میشود انسان در این دنیا با رنج دست و پنجه نرم بکند و آخرتش هم پر از رنج و مشقت باشد این سوره توضیح میدهد که ما مسیر دنیا را پر از رنج آفریدیم و باید در این مسیر پر از رنج شما از یک گردنههایی عبور بکند تا به یک راحت و سعادتی دست پیدا بکنید این سیر کلی سوره است این سورهی مبارکه ابتدائا با دو قسم شروع شده یک قسم این بسم الله الرحمن «لَا أُقْسِمُ بِهَـذَا الْبَلَدِ، وَأَنتَ حِلٌّ بِهَـذَا الْبَلَدِ، وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ» (بلد/ 3-1) یکی قسم است البته در این قسم اولی دو سه احتمال گفتند یک احتمال این است که لا لای نافیه است یعنی نفی قسم میکند من به این شهر قسم نمیخورم که مقصود از این شهر در مجمع البیان علامه طبرسی فرمودند قطعا مکه است من به شهر مکه قسم نمیخورم چرا؟ چون این حلّ را در مقابل حرام گرفتند یعنی شهری که شما در آن حرمت ندارید حرمت همه را نگه میدارند ولی ولی ما پیغمبر ما حرمت ندارد من به شهری که ولی ما حرمتش حفظ نمیشود قسم نمیخورم ولی قسم به آن پدر و فرزندش میخورم که عرض میکنم قسم دوم یعنی چه احتمال دیگر یعنی این که طبق معمول لا را لای تاکید قسم بگیریم قطعا قسم میخورم به این شهر حلّ را به معنی حال و حلول بگیریم یعنی این که من قسم به این شهری میخورم شهری که شما در آن حلول کرده اید و ساکن هستید و الا این شهر بدون شما قسم خوردن ندارد قسم میخورم اما حل را در مقابل حرام نگرفتند به معنی این که شما در این شهر حلول کردید و شاهد این شهر هستید مرحوم علامه این معنی دوم را انتخاب کردند پس قسم اول قسم به شهر مکه است منتها شهری که پیغمبر در آن حلول کردند این را قبلا هم مکرر عرض کردیم که همهی ازمنه و مکانها البته مکانها و زمانها به لحاظ قداست با هم یکی نیستند شب جمعه واقعا متفاوت از شبهای دیگر است برکاتی دارد که در شبهای دیگر نیست سحر با بقیهی اوقات متفاوت است نفحات و نسیمهایی در آن است که در وقتهای دیگر نیست بین الطلوعین هم همین طور مکانها هم همین طور هستند مکه فرق میکند با بقیهی بلاد خود کعبه با بقیهی امکنه فرق میکند ولی همهی این مکانها و زمانها حرمتشان به واسطهی نبی اکرم است یعنی تجلیات نبی اکرم که هادی کل شفیع و دستگیر کل هستند که مکانها را مختلف میکند لذا خدای متعال برای این که این پیغمبر گرامی شفاعت بکنند به برکت ایشان یک زمانهای خاصی قرار داده مثل «وَالْفَجْرِ، وَلَيَالٍ عَشْرٍ» (فجر/2-1) به آن هم قسم میخورد مثلا دههی ذی الحجه که آن زمانی است خدای متعال به برکت نبی اکرم آن زمان را زمان خاص قرار داده مثل لیلة القدر که همهی شئونش از نبی اکرم است خدای متعال به احترام نبی اکرم این شب را شب قدر قرار داده تجلیات نبی اکرم است لذا در زیارت نورانی حضرت از راه دور مرحوم محدث قمی هم نقل کرده آن جا دارد وقتی حضرت دنیا آمد بِأَنْ كَشَفْتَ عَنْ نُورِ وِلادَتِهِ ظُلَمَ الْأَسْتَارِ وَ أَلْبَسْتَ حَرَمَكَ بِهِ حُلَلَ الْأَنْوَارِ همین که حضرت به دنیا آمد پردههای ظلمانی برداشته شد حجابهایی با تولد حضرت قبل از بعثتشان که تجل الاعظم واقع شود در دعای شب 27 رجب تعبیر این است اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِالتَّجَلِّي [بِالنَّجْلِ ] الْأَعْظَمِ (مفااتیح الجنان، اعمال شب مبعث) یعنی اعظم تجلیات الهی در شب 27 ام رجب در این عالم ما بر قلب نبی اکرم واقع شده است. قبل از این تجلی با تولدش پردههای ظلمانی برداشته شد أَلْبَسْتَ حَرَمَكَ بِهِ حُلَلَ الْأَنْوَارِ با تولدش حلههای نور بر حرم پوشانده شد پس قسم اول گویا قسم به شهر مکه است منتها با این خصوصیت شهری که شما در آن عدول کردید کانه قسم میخورم به این شهر شهری که شما در آن هستید این قابل قسم خوردن است در روایات ما هم است از جمله در دعای ندبه از امام صادق علیه السلام اشاره شده إِنَّ اَولَ بَیتٍ وُضعَ لِلنّاسِ لَلذی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُدیً لِلعالَمین خدای متعال این خانه را برای پیغمبر قرار داده گویا بخشی از ابزار هدایت پیغمبر این خانه است بخشی از ابزار نبوت و پیش بردن حضرتشان این خانه است خدا این بیت را برای حضرت قرار داده و حضرت با این بیت مقصد خودشان را که دعوت عالم به سمت توحید است جلو میبرند دوم به پدر و فرزند قسم به این پدر و فرزندش در روایات معنا شده به خود وجود مقدس نبی اکرم و نسل طاهر ایشان که معصومین هستند و احتمالات دیگری هم گفته شده یک احتمال دیگری هم که مناسب با این مقام است این است که قسم به حضرت ابراهیم خلیل و فرزندشان اسماعیل است که مناسب است بانیان کعبه هستند «وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ» (بقره/ 127) همین معنا را مرحوم علامه بیشتر میپسندند قسم به این شهر و آن پدر و فرزندی که بانی این شهر هستند به برکت آنها این شهر به پا شد هجرت حضرت اسماعیل که حضرت ابراهیم ایشان رو آوردند مکه آن موقع بیابان بود و ویران شده بود برای همین بود که «رَّبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ» (ابراهیم/ 37) که بعدها نسلشان بیاید وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیتشان بیایند و این جا آن بساط به پا شود پس این دو قسم است سوگند به این شهر که شما در آن ساکن هستید سوگند به خود شما و آن نسل شما که طریق هدایت هستید که چه؟ «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ» (بلد/ 4) ما انسان را در رنج آفریدیم در این دنیا هیچ لذتی بدون رنج به دست آمدنی نیست خیلی واضح است خوشیهای دنیا همراه با سختیها هستند در آخرت این طوری نیست بهشت متقین «وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ» (آل عمران/ 133) همه چیز آن جا مهیا است هیچ تلاشی لازم نیست بکنیم خدای متعال عالم آخرت را یک جور دیگر قرار داده «قُطُوفُهَا دَانِيَةٌ» (حاقه/ 23) حتی میوههای بهشتی در اختیار هستند همهی امکانات فراهم هستند آن جا لازم نیست برای به دست آوردن نیازها رنجی ببریم ولی عالم دنیا این طوری نیست ما اگر بخواهیم یک طعامی بخوریم به حسب ظاهر لذتی ببریم از این طعام همراه با رنجهای فراوانی است آن رنجها که لذت ندارد حتی خود خوردن قسمت عمده اش رنج است فقط آن مقداری که شیرینی و طعم غذا در ذائقهی انسان جلوه میکند آن لذت است ما بقی جویدن و مقدمات و موخراتش همه رنج است خدای متعال ما را در تعب آفریده در این دنیا این رنج رنج راه است «يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ» (انشقاق/ 6) اگر بخواهیم به خدا برسیم باید این رنجها را داشته باشیم روایت را در علل الشرایع نقل کرده که از وجود موسی بن جعفر سوال کرد که چرا خدای متعال آدم را آورد در این دنیا مگر شما نمیگویید که روح ما قبل از بدن آفریده شده بود و در عالم ارواح بود این عالم نورانی که خیلی از تزاحمها و نیازهایی که در این دنیا داریم در آن عالم نیست گرفتاریها نیازهایی که به هم و به امکانات این دنیا داریم در آن جا نیست چرا خدا ما را به این عالم آورد این قدر گرفتار کرد غذا نخوریم گرفتاریم بخوریم گرفتاریم نیاشامیم در اثر تشنگی گرفتاریم بیاشامیم گرفتاریم به این گرفتاریها عادت کردیم ما را به هم دیگر محتاج کردند حضرت فرمود اگر شما در آن عالم میماندید و آن نورانیت خودتان را در این عالم میدیدید در این عالم نمیآوردند برای این که این فقرها و ضعفها را نشان بدهند این موجب میشد شما طغیان بکنید «كَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَى، أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى» (علق/7-6) اگر معتقد شد که مستغنی است طغیان میکند در این عالم با این همه احتیاجی که ما داریم یک جرعه آب نخوریم از تشنگی میمیریم بخوریم گرفتاریهای بعدی دارد گرفتار هستیم در این عالم هم ما وقتی میآییم معجب میشویم به خودمان میگوییم «قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِي» (قصص/ 78) خودم به دست میآورم و یکی مشرک به اسباب میشویم باز هم تکیه میکنیم به اسباب و بساط اسباب را به پا میکنیم و طغیان میکنیم و خودمان را مستغنی از خدای متعال میبینیم توهم استغنا میکنیم اگر ما را در آن عالم میآفریدند چطوری میشد در این عالم است که پر از رنج است و هیچ لذتی بدون رنج به دست نمیآید ما این طور طغیان میکنیم و سر بر میداریم این رنجها رنجهایی است که ما برای رسیدن به توحید به آن محتاج هستیم فرمود شما اگر در آن عالم میماندید این نیازها در شما پیدا نمیشد نمیتوانستید خدا را بیابید به توحید برسید معجب میشوید این عالم عالمی است که ما با سختیها و رنجها وقوف به فقر و عجب و اضطرارهای خودمان پیدا میکنیم و کم کم برای ما ملکه میشود وقتی این را فهمیدیم «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَـكِن كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ» (اعراف/ 96) برکات آن جا دیگر برکات نازل میشود لذا عصر ظهور این رنجها نیست جنس دیگری از تکلیف است بهشتیها الآن هم در دنیا همین طور هستند آنهایی که قُلُوبُهُمْ فِي الْجِنَانِ (نهج البلاغه، خطبه 192) این رنجهایی که ما میبریم را ندارند یک تکالیف دیگری را دارند عالمشان با ما متفاوت میشود پس این نکتهی اول است این رنج هم رنج راه است من که اهل شعر نیستم گر به شوق کعبه خواهی زد قدم سرزنشها اگر میخواهی به خدا برسی این رنجها رنجهای رسیدن به حضرت حق و عبور است یا اینها رنج تولد ما است این جمله در حضرت مسیح نقل شده در مصادیر اولیه یادم نیست دیده شدم لَنْ يَلِجَ مَلَكُوتَ السَّمَوَاتِ مَنْ لَمْ يُولَدْ مَرَّتَيْنِ (شرح اصول کافی ملاصدرا، ج1، ص 361) کسی که دو بار متولد نشود وارد آدم ملکوت نمیشود همان طور که تولدی داریم در دنیا باید یک میلاد دیگری داشته باشیم تا متولد شویم در عوالم بالاتر این رنج رنج تولد ما است ما وقتی میخواهیم متولد شویم در عوالم بالاتر رنج تولد است سختیهای عبور از این حجب و عوالم است پس این آیهی اول است بعد میفرماید «أَيَحْسَبُ أَن لَّن يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ، يَقُولُ أَهْلَكْتُ مَالًا لُّبَدًا، أَيَحْسَبُ أَن لَّمْ يَرَهُ أَحَدٌ» (بلد/ 7-5) این آدمی که ما در این رنج آفریدیمش آن چه دنبال میکند معمولا به آن نمیرسد با حوادث دیگری مواجه میشود این خیال میکند کسی قادر بر او محیط بر او نیست؟ این را ایشان این طوری معنا کردند این چه توهمی است آدمی که در این رنج و سختی و گرفتاری است باز هم احساس میکند «أَيَحْسَبُ أَن لَّمْ يَرَهُ أَحَدٌ» یک روایتی در کافی شریف است مکرر خدمت شما تقدیم کردم یکی از ملحدین زمان امام صادق در مسجد الحرام با حضرت یک گفتگویی دارند در کافی نقل کرده به حضرت عرض کرد خدای متعال چرا خودش پنهان شده و بعد پیغمبر فرستاده که بعد اختلاف شود که او رسالت دارد ندارد خود خدای متعال آشکار خودش را به ما نشان میداد تا ما خدا را ببینیم بعد آن وقت دیگر نزاع برداشته میشد چطور کسی نمیتواند بگوید خورشید نیست خورشید هست مگر یک مدتی که توهم زدند حضرت یک جوابی دادند خیلی عجیب است شروع کردند تحولات درونی خودش را شمردن گفتند تو به درون خودت رجوع بکن گرسنه هستی بعد سیر میشوی سیر هستی بدون این که بخواهی گرسنه شوی آرامی بدون این که بخواهی خسته میشوی مضطرب میشوی در امنیت هستی در خوف قرار میگیری شروع کردند تحولات درونی خودش را شمردن گفتند خودت که نمیخواهی پس بنابراین یک دستی در تو تصرف میکند و تو را دگرگون میکند آن دست به تو از تو نزدیک تر است یعنی خودت هم در اختیار خودت نیستی چطور میگویی خدا خودش را نشان نداده خدا خودش را نشان داده منتها توقع تو این است که خدای متعال به صورت محسوس به صورت اجسام دیده شود آن دیگر خدا نیست مگر خورشید دیده نمیشود؟ مگر ماده دیده نمیشود در همین تجسدات خودش؟ پس اگر میخواهی این طور مشاهده کنی که واقع شدنی نیست اما اگر نه میخواهی خدا را حس بکنی شهود بکنی همهی آیات خدا هستند و میتوانند تو را آرام آرام به شهود حضرت حق برسانند این شهود مانع است اگر نگاهت نگاه صوابی شد حضرت گفت درون خودت را ببین بیرون نمیخواهد این همه دگرگونیهایی که درون انسان است و انسان خودش نمیخواهد داشته باشد ما هیچ وقت نمیخواهیم بترسیم غصه بخوریم مریض شویم اما میشویم بنابراین ما تحت تصرف هستیم منتها آنهایی که چشم دیدن ندارند همهی اینها را نسبت میدهند به اسباب کور و کر مثل این که ما در اختیار یک مادهی بی شعوری هستیم که در ما دگرگونی ایجاد میکند با همهی اشکالاتی که دارد آنهایی که اهل بصیرت هستند انتهای کار را میبینند مثل یک طفلی که این شیر را باز میکند خیال میکند این لولهها به ما آب میدهند ولی وقتی بزرگ تر شد خیال میکند این شیر آب میدهند؟ نه میفهمد این لولهها شبکهی آب رسانی است بعد میفهمد این شبکه وصل به یک منبعی است آن منبع وصل به چشمههایی است آن چشمهها هم از باران است تا میرسد به سرچشمهی اصلی آن کسی که نمیبیند زود میگوید همین شیر به ما آب میدهد دیگر نگاه بعضی کودکانه است به جهان این تحولات درونی ما حتما علامت این است که ما تحت محاصره هستیم دیگری بر ما حکومت میکند ممکن است کسی این اسباب را ببیند بگوید بله هستیم اما عوامل طبیعی هستند ویروسها ما را بیمار میکنند اشکالی ندارد اگر ویروس آدم را بیمار میکند همین است آن کسی که پیگیری میکند میرسد به این که «بِيَدِكَ لا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نَقْصِي وَ نَفْعِي وَ ضَرِّي» (مناجات شعبانیه) «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ» (فصلت/ 53) پس ایشان ترجمهای که بر این آیه کردند این است این انسانی که ما در رنج آفریدیم باز هم خیال میکند کسی به او محیط نیست انسان اگر این نکته را نفهمید که تحت احاطه است و تحت تدبیر است و یک خدایی است که بر او محیط است نمیتواند با خدا معامله بکند و زمین گیر میشود در این دنیا در ذیل سورهی فجر هم یک باری عرض کردیم همین برداشت غلط انسان از عالم است که موجب خسارت انسان میشود لذا «أَيَحْسَبُ أَن لَّن يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ، يَقُولُ أَهْلَكْتُ مَالًا لُّبَدًا» این آدم آدمی که احاطهی حضرت حق را نمیبیند نمیتواند با خدا معامله بکند نمیتواند با خدا داد و ستد بکند امکاناتی را نمیتواند در راه خدا بدهد اگر هم بدهد احساس میکند همهی این امکانات از دستش رفته این تلقی میکند در این دنیا کسی او را نمیبیند در معرض دید ما نیست ما محیط به او نیستیم؟ تو در راه خدا چیزی را دادی باختی؟ اگر این امکانات را میدادی و با دیگران معامله میکرد چون ما دائما در حال داد و ستد هستیم این شدنی نیست ما تجارت نکنیم أَلدُّنیا سُوقٌ (مستدرک الوسائل، ج9 ، ص 512) ما همه مشغول تجارت هستیم صبح تا شب را میدهیم در مقابلش چیزی به دست میآوریم هیچ کس نیست که بگوید من عمرم را مبادله نمیکنم ما در حال مبادله هستیم چطور میشود که انسان وقتی در راه خدا میدهد «يَقُولُ أَهْلَكْتُ مَالًا لُّبَدًا» احساسش این است که امکانات فراوانی را از دست داده چرا؟ چون خیال میکند در معرض رویت ما نیست؟ ما نمیبینیم که او دارد چه کار میکند که حالا اگر امکان این را دارد احساس میکند این امکان تلف شده پس کسی که این تلقیهای غلط را در عالم دارد با این که در عالم رنج است رنج هم رنج راه است نه مقصد را میبیند نه آن خدایی که به او محیط است میبیند و نه آن چشم ناظر و نگهبان را میبیند انسان خیال میکند هر چه در راه خدا داده تلف شده آبرویش را اگر در راه خدا داده مالش را داده احساس خسارت میکند بعد خدای متعال میفرماید «أَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَيْنَيْنِ، وَلِسَانًا وَشَفَتَيْنِ، وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ» (بلد/10-8) آیا ما دو چشم به او ندادیم؟ آیا زبان و لب ندادیم؟ آدم با این دو چشم میبیند و اطلاعات فراوانی را به دست میآورد و مشاهده میکند واقعا هم چیز عجیبی است خدای متعال یک موجودی را خلق کرده از هیچ بعد شده نطفه بعد میبیند میشنود این جزء چیزهایی است که ما به آن عادت کردیم «فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا» (انسان/ 2) از عالم بالا میآید خیلی هم شگفت انگیز است چون عادت کردیم برای ما شگفت انگیز نیست میگوییم میبینیم دیگر با یک استخوانی میشنود با دو تکه گوشت حرف میزند با دو پیه میبیند این یعنی چه؟ اینها که این کارها برنمیآید چه کرده خدا؟ ما برایش دو چشم قرار ندادیم که میبیند؟ و زبانی قرار دادیم لبی قرار دادیم که ما فی الضمیر خودش را آشکار میکند در واقع ما هستیم که داریم ضمیرش را آشکار میکنیم در جای دیگر میفرماید «الرَّحْمَـنُ، عَلَّمَ الْقُرْآنَ ﴿٢﴾ خَلَقَ الْإِنسَانَ، عَلَّمَهُ الْبَيَانَ» (الرحمن/3-1) اگر خدای متعال تعلیم نمیکرد کسی نمیتوانست حرف بزند پس اگر ما فی الضمیرت را آشکار میکنی ما داریم آشکار میکنیم ما هستیم اگر میبینی ما به تو امکان رویت دادیم ما به دو راه مرتفع که در روایت دارد خیر و شر تو را هدایت کردیم این را علامه طباطبائی این طور معنا میکنند در سیاق آیات بعد میگویند آدمی که خیال میکند کسی به او مشرف نیست این آدم ندیده که ما امکانات معرفت را به او دادیم؟ امکان آشکار کردن ما فی الضمیر را به او دادیم؟ ما ما فی الضمیر تو را آشکار میکنیم ما به تو امکان رویت میدهیم ما خیر و شر را به تو میفهمانیم اما خودمان محیط به تو نیستیم که بفهمیم تو چه میکنی خیر و شر علمت را بفهمیم نیتت را بفهمیم عمل را ببینیم به نیتت پی ببریم و بعد خیر و شعر عملت را بفهمیم ما نمیفهمیم تو داری چه کار میکنی؟ ما که به تو امکان معرفت دادیم خیر و شر را به تو فهماندیم تو این خیر و شر را که میفهمی از کجا آمده خدایی که این حقایق را داده فرمود او نمیفهمد نمیبیندعمل تو را تو میبینی خدا میبیند تو ما فی الضمیر خودت را میتوانی ابراز بکنی آن خدایی که ما فی الضمیر تو را به وسیلهی نطق ابراز میکند او خودش نمیداند که در ضمیر تو چه میگذرد؟ نیت تو را نمیداند؟ او خیر و شر را تشخیص نمیدهد؟ به تو امکان تشخیص خیر و شر داده چطور؟ انسان اگر به این امکانات خودش نگاه بکند و بعد در همین امکانات تامل بکند میفهمد همهی مبدا آگاهی اوست مبدا فهم مبدا درک از خیر و شر اوست پس آن خدای متعال محیط به همهی امور و واقف به باطن ما و فعل و نیت ماست و خیر و شر و خوبی و بدیهای ماست چطور خیال میکنید خدای متعال نمیبیند این تا این جا است بعد میفرماید «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ، وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ، فَكُّ رَقَبَةٍ» (بلد/ 13-11) این آدم که ما در رنج آفریدیم که برسد به مقصد و ما هم احاطه به او داریم امکانات هم به او دادیم این اقتحام در گردنهها میکرد اقتحام یعنی ورود با شدت میکرد در یک عقبههایی یک گردنههایی است که انسان با سختی با شدت با سستی نمیشود از این گردنهها عبور بکند عزم شدید میخواهد در این دنیا باید تصمیم بگیری از این گردنهها عبور بکنی تا برسی به مقصد ولی این اقتحام در عقبهها نکرد و «وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ» این عقبهای که انسان باید به آن ورود میکرد و از آن عبور میکرد چیست؟ باید یک بندهای را آزاد میکرد «فَكُّ رَقَبَةٍ» باید به فکر دیگران میبود انسان اگر میخواهد از رنجهای دنیا عبور بکند به عافیت مقصد سعادت و توحید و اطمینان نفس برسد «أَلَا بِذِكْرِ اللَّـهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد/ 28) باید گردنههایی را پشت سر بگذارد باید به فکر دیگران باشد باید در راه خدا بدهد انفاق بکند تا برسد به خدای متعال این گردنه چیست؟ باید یک بردهای آزاد میکرد به فکر دیگری بود در نظام برده داری یکی از عبادتهای بزرگ آزاد کردن یک بنده است آدم بندهای را بخرد آزادش بکند یعنی امکانات خودش را خرج بکند که او از بنده بودن در نظام برده داری آزاد شود میگوید این کار را نکرده این گردنهای است که باید عبور میکرد اگر عبور میکرد خودش آزاد میکرد این عقبهها در این دنیا است ما در همین دنیا گردنههایی گذاشتیم امکانات هم دادیم ما او را آوردیم این راه سخت را قرار دادیم ولی او در این راه سخت از گردنههایی که باید عبور بکند عبور نکرد عبور میکرد به مقصد میرسید میشد جزء اصحاب میمنه که در ذیل سوره است و به یمن میرسید ولی نکرد عقبه چیست؟ فک رقبه است یکی از چیزهایی که خیلی مهم است قرآن میفرماید آنهایی که مقابل نبی اکرم صف آرایی کردند فقط به فکر خودشان هستند دروغ میگویند «فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ، وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ» (ماعون/ 3-2) این طرف مکرر برای نجات انسان در اوصاف متقین و اولیا خدا میگوید اینها اهل دستگیری از دیگران هستند این آدمی که آمده در این دنیا در این مسیر پر رنج ما هم به او احاطه داریم و عملش را میبینیم باید در این دنیای پر از رنج گردنههایی را پشت سر بگذارد تا به مقصد برسد آن گردنه چیست؟ فک رقبه است «أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ» (بلد/ 14) یا در روزهای سخت روزهایی که واقعا روز قحطی است روز فراوانی که خیلیها انفاق میکنند در روزهای قحطی که خودش محتاج یک لقمه نان است اطعام بکند دیگران را از سفرهی خودش بگذرد حالا یتیم که از اقرباء او است یا مسکین زمین گیر و خاک نشینی که زمین گیر شده باشد این این کار را نکرده «يَتِيمًا ذَا مَقْرَبَةٍ، أَوْ مِسْكِينًا ذَا مَتْرَبَةٍ» (بلد/ 16-15) باید یک چنین مسیری را طی میکرد باید انفاق میکرد در راه خدا «ثُمَّ كَانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ» (بلد/ 17) بعد باید یک قدم دیگری هم برمیداشت باید جزء مومنینی میشد که توصیه به صبر در راه خدا میکنند که در سورهی عصر مفصل بحث شد و تواصی میکنند هم دیگر را به رحمت و محبت باید آدم این طوری میشد باید این گردنهها را پشت سر میگذاشت در وادی ایمان قدم میگذاشت صبر در مسیر ایمان میکرد دیگران را به صبر توصیه میکرد نه فقط خودش صبر میکرد یک جمعی بودند مومنین باید وارد جمع مومنین میشد جمعی که استقامت میکنند هم دیگر را هم دعوت به استقامت در راه میکنند هم دیگر را دعوت به رحمت و بخشش و محبت میکنند اگر وارد این جمع میشد میشد جزء اصحاب یمن و برکت همهی زندگی اش پر از برکت میشد در همین دنیای پر از رنج میشد اصحاب میمنه اما «وَالَّذِينَ كَفَرُوا عَمَّا أُنذِرُوا مُعْرِضُونَ» (احقاف/ 3) ما این همه آیات در مسیر انسان قرار دادیم همهی عالم آیات الله است اینها اعراض از آیات ما میکنند همین سختیهایی که انسان در آن است این کل عالم ما همه اش آیات الله است خدای متعال این عالم را پر از آیات کرده که ما آیات خدا را ببینیم درس بگیریم یک موقعی من عرض کردم این لقمهی نانی که جلوی انسان روی زمین افتاده این یک آیهی خداست آدم میگوید لقمه را بگذار کنار اگر نان را از زیر پایت برنداشتی بعد کارهای بزرگ تر هم نمیکنی این فقیری که سر راه من است یک آیه است این گرسنهای که سر راه من است یک آیه است اینها آیات الله هستند با ما حرف میزنند تکالیفی برای ما معین میکنند آن کسی که با خدا در عالم راه میرود همهی ذرات عالم با او حرف میزنند همهی صحنهها برای او تکلیف درست میکنند کسی که از این آیات اعراض کرده آیات خدا در مسیر ما هستند خدای متعال در سورهی یوسف میفرماید «وَكَأَيِّن مِّنْ آيَةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ» (یوسف/ 105) چه بسیار آیاتی که ما در آسمان و زمین گذاشتیم مرور هم میکنند رویشان را برمیگردانند خود سورهی یوسف سورهی توحید است از اول تا آخر دعوت به توحید است یک طفلی بندگی خدا کرده همه میخواستند زیر دست باشد شده عزیز آنهایی که میخواستند عزیز باشند معصیت کردند شدند زیر دست اصلا داستان توحید است خدای متعال این داستان را میگوید و به پیغمبر میفرماید «وَمَا أَكْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ» (یوسف/ 103) هر چه تلاش بکنی حریص شوی اکثر مردم مومن نمیشوند ایمان نمیآورند آنهایی هم که ایمان میآورند «وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُم بِاللَّـهِ إِلَّا وَهُم مُّشْرِكُونَ» (یوسف/ 106) آنهایی هم که ایمان میآورند اکثرا مشرک هستند ایمانشان ایمان خالص نیست چرا؟ مشکل کجاست؟ مشکل از ناحیهی ماست؟ از ناحیهی شماست؟ شما بلد نیستی تبلیغ بکنی من خدا بلد نیستم هدایت بکنم؟ چطور است که این همه شما پیغمبری را فرستادیم که «عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ» (توبه/ 128) اسباب هدایت و شفاعت دستش است یک معلم یک کتاب میتواند درس بگوید یک معلمی همهی کتب عالم را میتواند درس بدهد او همهی کتب عالم و صحف را میتواند درس بگوید همهی صحف انبیا در اختیار اوست همهی آن چه نزد انبیا بوده این پیغمبر هم آمده با این بیان بلیغ و فصیح ولی چرا اکثرا مومن نمیشوند؟ مگر دعوت به توحید دعوت به یک امر مبهم است؟ چرا آنهایی که مومن میشوند خالص نمیشوند شرک خفی در آنها است خدای متعال توضیح میدهد «وَكَأَيِّن مِّنْ آيَةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ» چه بسیار آیاتی در آسمان و زمین است صبح تا شب هم عبور میکنند ولی رویشان را از آیات ما برگرداندند این است که به مقصد نمیرسند آیات است این دنیای پر از رنج مسیر رسیدن به خداست آیات هم علائم را سر راه ما گذاشتند که این رنج مال این است این گردنهها را باید عبور کنیم دیده اید در جاده علامت میگذارند اگر میخواهی به مقصد برسی این جاده جادهی مشهد است این جا باید بپیچی این جا باید از گردنه بالا بروی نمیشود آدم از گردنهها عبور نکند به مقصد برسد آیات خدا است در این عالم پر از رمز و راز و پر از رنج و سختی آیات خدا مسیر عبور ما را به مقصد به ما میگوید اگر توجه به آیات میکردند دنبال آیات میرفتند میرسیدند دیدید ما وقتی در جاده حرکت میکنیم این جا علامت زدند که این جا جاده میپیچد به سمت راست اگر نپیچیدی دیگر علامت بعدی هم سر راهت نیست ما خیال میکنیم همهی آیات یک جا برای انسان آشکار میشود انسان اگر به این آیه عمل کرد آیهی بعدی میآید آدمهایی که دائما در شک زندگی میکنند به یقین نمیرسند نکته اش این است آن جایی که یقین میکنند پا روی یقینشان میگذارند دیگر وادی شک میشود دیگر در هیئت اند دیده اید بعضیها این طوری هستند دائما روی یقین هایشان پا میگذارند میشوند اهل شک هیچ یقینی ندارند همیشه با شک زندگی میکنند در حالی که این یقینها بود این چراغها بودند خاموشش کردیم چراغ بعدی دیده نمیشود آدم در حیرت میافتد آیات خدا در مسیر ما هستند «وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ، عَلَيْهِمْ نَارٌ مُّؤْصَدَةٌ» (بلد/ 20-19) این آیاتی که ما فرستادیم ائمه جزء آیات اند قرآن آیات است همه چیز آیات الله است.
شریعتی: چه میشود که نمیبینیم.
حاج آقا میرباقری: حواسشان میرود جای دیگر را میبینند از آیات دیگر اعراض میکنند اعراض یعنی این که آدم به کاری مشغول میشود این کار او را از کار مهم باز میدارد «لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّـهِ» (منافقون/ 9) یعنی آدم وقتی به مال و اولاد مشغول میشود از ذکر خدا اعراض میکند استادی میگفت دیده اید اگر در بیابان آدم دنبال راه میگردد راه را گم کرده فرض کنید یک رد پای گلهای را که میبیند هزار امید در دلش زنده میشود میفهمد کاروانی آمده رفته رد پایی میگیرد میرود میشود برایش آیه یک ذغال سوختهای میبیند بساطی پهن کردند برایش میشود آیه میگوید این جا مسیر است آدمها آمده اند رفتند امیدوار میشود ولی همین آدم در بیابان مشغول بازی گری است گلهها از کنارش رد میشوند اصلا متوجه نیست هیچ آیهای برایش نیست چون دارد یک کار دیگر میکند بازی میکند آدمی که دنبال مقصد است آیات را میبیند آدمی که از مقصد غافل میشود آیات را نمیبیند همهی عالم آیات اند «إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِّأُولِي الْأَلْبَابِ» (آل عمران/ 190) آنهایی که اهل ذکر و توجه به حضرت حق هستند یک غروب خورشید طلوع خورشید آمدن شب و روز آیه است در دل اینها پشت صحنه را میبیند «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّـهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَـذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» (آل عمران/ 191) دائما در حال یاد خدا است آن وقت در خلق آیات تفکر میکند این تفکر ثمر میدهد یک نگاه میکند عبرت میگیرد پشت صحنه را میبیند میفهمد باطل نیست «مَا خَلَقْتَ هَـذَا بَاطِلًا » قیامتی دارد «فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» به همین راحتی یعنی سیر ما این طور پیچیده نیست مشغول بازیگری هستیم آدم غافل هیچ چیز برایش آیه نیست آدمی که مشغول میشود به حضرت حق همهی عالم برایش کتاب میشوند دیگر لازم نیست کتاب بخواند به هر کجای عالم که رو میکند کتاب با او حرف میزند میفرماید پس ما آدم را در این دنیای پر از رنج آوردیم حواس ما هم به او است امکانات هم به او دادیم محیط به او هستیم گردنههایی هم گذاشتیم باید از این گردنهها عبور میکرد این گردنهها انفاق در راه خدا بود آزاد کردن عقبه بود در روزهای سخت محبت کردن به دیگران بود جمع درست کردن و تواصی به صبر و مرحمت کردن بود اگر این کارها را میکرد به یمن میرسید زندگی اش میشد پر از برکت از این بساط پر از رنج وارد بساط عافیت میشود این مسیرش است اما «وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ» آنهایی که کفر به آیات ما ورزیدند اینها میشوند اصحاب مشمئه آنها تحت احاطهی یک ناری هستند که این آتش هم فرو بسته است آتشی است که امکان خروج از آن نیست احاطه بر آنها پیدا میکند خودشان وارد بر این آتش میشوند اینهایی که اعراض از آیات میکنند وارد محیط نار میشوند آن هم ناری که محیط به آنها است و مسدود است و راه خروج هم ندارد آتشی که فرو بسته است و سرپوشیده است بر آنها احاطه میکند این اجمالی از سوره است یک روایاتی برای بعضی از آیاتش است که خواهیم خواند
شریعتی: خیلی ممنون ما مدام در معرض این امتحانات هستیم
حاج آقا میرباقری: گردنههایی است در این دنیای پر از رنج باید از این گردنهها عبور بکنیم نترسیم با شدت و قوت و شدت اراده عبور بکنیم آن وقت میرسیم
شریعتی: این اراده به تنهایی؟
حاج آقا میرباقری: نه ما هم باید تصمیم بگیریم سهم ما این است که ما باید اقتحام بکنیم خدای متعال همه چیز را آماده کرده ما را آورده راه را قرار داده علائم راه را آیات را قرار داده زیر پای ما را داغ کرده ما اگر در این دنیا اگر بیماری نبود دیگر میتوانستیم به خدا برسیم؟ اگر موت در این دنیا نبود کسی خدا را پیدا میکرد؟ با این موتی که همهی ما را تهدید میکند غافل هستیم اگر سختیهای راه نبود اگر معبر نبود چه کسی حرکت میکرد به سمت خدا؟ پس سختیهای راه که زیر پای ما را داغ میکنند ما نایستیم در عین حال صاف ایستادیم میسوزیم و ایستاده ایم ما باید عبور بکنیم از یک گردنههایی تا به حضرت حق برسیم به توحید برسیم حقایق را درک بکنیم باید از داشته هایمان در راه خدا بگذریم سخت هم است گردنه است ولی باید بگذریم چارهای نیست باید از داشتهها گذشت با سختی تا چه؟ برسیم به حضرت حق با داد و ستد با حضرت حق ما به حضرت حق میرسیم حاضر نیستیم این کار را بکنیم همه چیز را هم خدای متعال آماده کرده اگر یک بساط عیش دائمی برای ما میانداخت یک زبیری پیدا میشد به امام حسین عرض بکند اگر عیش دنیا دائمی بود ما شهادت در رکاب شما را ترجیح میدادیم مسیر شما را ترجیح میدادیم بر عیش دائمی دنیا کسی پیدا نمیشد که همه چیز آماده است برای حرکت و مهیا
شریعتی: خیلی ممنون صفحهی 75 را امروز با هم تلاوت میکنیم آیات 187 تا 194 سورهی مبارکهی آل عمران
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
وَإِذْ أَخَذَ اللَّـهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلَا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَبِئْسَ مَا يَشْتَرُونَ ﴿١٨٧﴾ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِمَا أَتَوا وَّيُحِبُّونَ أَن يُحْمَدُوا بِمَا لَمْ يَفْعَلُوا فَلَا تَحْسَبَنَّهُم بِمَفَازَةٍ مِّنَ الْعَذَابِ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿١٨٨﴾ وَلِلَّـهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّـهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿١٨٩﴾ إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِّأُولِي الْأَلْبَابِ ﴿١٩٠﴾ الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّـهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَـذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴿١٩١﴾ رَبَّنَا إِنَّكَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ ﴿١٩٢﴾ رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ ﴿١٩٣﴾ رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَى رُسُلِكَ وَلَا تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّكَ لَا تُخْلِفُ الْمِيعَادَ ﴿١٩٤﴾
ترجمه:
و [یاد کنید] هنگامی که خدا از کسانی که به آنان کتاب آسمانی داده شد، پیمان گرفت که حتماً باید [احکام و حقایق] آن را برای مردم بیان کنید و پنهانش ننمایید. پس آن [عهد و کتاب] را ترک کردند و به آن اعتنایی ننمودند، و در برابر ترک آن اندک بهایی به دست آوردند؛ و بد چیزی است آنچه به دست میآورند. (۱۸۷) البته مپندار کسانی که به آنچه [از پنهان داشتن حقایق و باز داشتن مردم از اسلام] انجام دادند، شادمانی میکنند، و دوست دارند به آنچه انجام نداده اند ستایش شوند [از عذاب خدا در امانند،] پس گمان مبر که برای آنان نجاتی از عذاب است، [بلکه] برای آنان عذابی دردناک خواهد بود. (۱۸۸) و مالکیّت و فرمانروایی آسمانها و زمین فقط در سیطره خداست، و خدا بر هر کاری تواناست. (۱۸۹) یقیناً در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و رفت شب و روز، نشانههایی [بر توحید، ربوبیّت و قدرت خدا] برای خردمندان است. (۱۹۰) آنان که همواره خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد میکنند، و پیوسته در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند، [و از عمق قلب همراه با زبان میگویند:] پروردگارا! این [جهان با عظمت] را بیهوده نیافریدی، تو از هر عیب و نقصی منزّه و پاکی؛ پس ما را از عذاب آتش نگاهدار. (۱۹۱) پروردگارا! بی تردید هر که را تو در آتش در آوری، قطعاً خوار و رسوایش کرده ای، و برای ستمکاران هیج یاری وجود ندارد. (۱۹۲) پروردگارا! بی تردید ما [صدای] ندا دهندهای را شنیدیم [که مردم را] به ایمان فرا میخواند که به پروردگارتان ایمان آورید. پس ما ایمان آوردیم. پروردگارا! گناهان ما را بیامرز، و بدی هایمان را از ما محو کن، و ما را در زمره نیکوکاران بمیران. (۱۹۳) پروردگارا! آنچه را که به وسیله فرستادگانت به ما وعده دادهای به ما عطا فرما و روز قیامت، ما را رسوا و خوار مکن؛ زیرا تو خلف وعده نمیکنی؟ (۱۹۴)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.