94-10-12-حجت الاسلام و المسلمين میرباقری - تفسیر سور جزء سی قرآن کریم
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: تفسیر سور جزء سی قرآن کریم
كارشناس: حجت الاسلام و المسلمين میرباقری
تاريخ پخش: 94-10-12
بسم الله الر حمن الر حیم و صلی الله و علی محمد و آله الطاهرین
باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است * * * مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است
با شماییم که در آتش خود دود شدید * * * فخر کردید که هم کاسهی نمرود شدید
گرد باد آتش صحراست بترسید از آن * * * آه این طایفه گیراست بترسید از آن
هان بترسید که دریا بخروش آمده است * * * خون این طایفه این بار به جوش آمده است
صبر این طایفه وقتی که به سر میآید * * * دیگر از خرد و کلان معجزه بر میآید
سنگ این قوم که سجیل شود میفهمید * * * آسمان غرق ابابیل شود میفهمید
هان بترسید که این لشکر بسم الله است * * * هان بترسید که طوفان طبس در راه است
یا محمد تو بگو با غم و ماتم چه کنیم * * * روز خوش بی تو ندیدیم به عالم چه کنیم
پاسخ آینهها بی تو دمادم سنگ است * * * یا محمد دل این قوم برایت تنگ است
شریعتی: سلام میگویم به همه شما هموطنان عزیزم. خانمها و آقایان خیلی خوش آمدید. آرزو میکنم در هر کجا که هستید تنتان سالم باشد و قلبتان سلیم. حاج آقا میرباقری سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقا میرباقری: بسم الله الر حمن الر حیم خدمت شما و همه بینندگان عزیز و همکاران گرامی تان عرض ادب و سلام و احترام دارم. شهادت عالم بزرگوار شیخ نمر تسلیت عرض میکنم امیدوارم مقدمات پیروزیهای بزرگ برای جبههی حق و دوستان اهل بیت باشد.
شریعتی: بحث ما در روزهای شنبه منور به نور قرآن کریم است امروز حاج آقای میرباقری از تفسیر سورهی مبارکهی بلد خواهند گفت.
حاج آقا میرباقری: بسم الله الر حمن الر حیم. الحمدالله رب العالمین. و صلی الله علی سیدنا و مولانا محمد و آله الطاهرین و لعنت علی اعدائهم اجمعین. اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَدَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا. وَهَبْ لَنا رَأفَتَهُ وَ رَحْمَتَهُ وَ دُعائَهُ وَ خَیْرَهُ ما نَنالُ بِهِ سَعَةً مِنْ رَحْمَتِکَ وَ فَوْزاً عِنْدَکَ سورهی مبارکهی بلد را ترجمه میکردیم تفسیر نیست قطعا در حد ترجمه است ترجمه هم به حساب نمیآید چون قرآن ترجمه کردنی نیست نظر علامه طباطبائی را ذیل این سوره عرض کردیم که حاصل کلام ایشان این است که خدای متعال میفرماید که زندگی انسان در این عالم زندگی در رنج است روشن هم است عالم عالم امتحان است و در عالم امتحان همیشه رنجها هستند تا در این عالم عبور نکنیم این رنجها است منتها انسانها در این عالم دو نوع زندگی میکنند گاهی از این رنج یک معبری به سوی فلاح و رستگاری میزنند گاهی اوقات نه الی الابد باید در رنج بمانند این سوره توضیح همین نکته است که چه امری موجب میشود انسان در این رنجها بماند و چگونه انسان میتواند از این رنجها عبور بکند و به یک وادی رحمتی برسد خدای متعال ما را برای رنج نیافریده که ما رنج ببریم این رنجها رنج راه است دیگر انتخاب خود انسان است میتواند به گونهای انتخاب بکند که در رنج بماند یا به گونهای انتخاب بکند که از این رنج رها شود میشود جزء اصحاب المیمنه شود یا جزء اصحاب المشئمه این توضیح بیان ایشان را من دیگر تکرار نمیکم سوره با دو قسم شروع میشود چندین نظر هم در مورد این قسمها است که خیلی ضرورتی ندارد این جا طرح شود یکی قسم به شهر مکه است و یکی هم قسم به والد و ما ولد که تفسیر شده به ابراهیم خلیل و فرزندشان و به نبی اکرم و اهل بیت ائمهای که از نسل ایشان هستند به امیرالمومنین و ائمهای که از نسل ایشان هستند که انسان در رنج و سختی آفریده شده است «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ» (بلد/ 4) در قرآن یک دسته بندیهایی وجود دارد که در این سوره هم به این دسته بندی اشاره شده که آدمها یا اصحاب المیئمه میشوند یا مشئمه شاید این کمک بکند به فهم سوره دسته بندیهایی که اتفاق میافتد بر اساس یک فرهنگی است به تعبیر ما گاهی اوقات دسته بندی میشوند مثلا کشورها به پیشرفته و غیر پیشرفته بر اساس اقوام نژاد وضعیت اقتصادی شان ما این طوری تقسیم میکنیم چون دایرهی دید ما این طوری است اگر یک کشوری درآمد ملی اش بالا باشد میگوییم کشور سعادتمند است پایین باشد میگوییم سعادتمند است نمیخواهم بگویم باید مورد توجه قرار نگیرند میخواهم بگویم وقتی میخواهیم انسانها و جوامع را دسته بندی بکنیم این طوری دسته بندی میکنیم اما خدای متعال از این دسته بندیها اصلا در قرآن ندارد یک جایی بر اساس جغرافیا قومیت نژاد بر اساس دسترسی به امکانات مادی انسانها و جوامع را طبقه بندی کرده باشد هیچ کجای قرآن داریم حتی آن جا که خدا میفرماید ما شما را شعوب و قبائل قرار دادیم میگوید« وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاكُمْ» (حجرات/ 13) معیار دسته بندیها اینها نیستند این دسته بندیها فقط برای این بوده که معارفهای اتفاق بیفتد ولی یک دسته بندیهایی را متقابلا قرآن دارد از همین آغاز در سورهی حمد انسان را به منعم علیهم و مغضوبین و ضالین انسانها را به اصحاب میمنه و مشئمه یا در سورهی واقعه به سابقون مقربون اصحاب یمین و اصحاب شمال این هم یک دسته بندی قرآن است یکی از دسته بندیهایی که در قرآن وجود دارد این است که در سورهی مبارکهی واقعه انسانها را به سه دسته تقسیم کرده یک عده «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُولَـئِكَ الْمُقَرَّبُونَ» (واقعه/ 11-10) آنهایی که مقربون درگاه الهی هستند آنهایی هستند که اهل سبقت هستند و آنهایی که اصحاب المیمنه و مشئمه هستند میمنه مصدر میمی است از مادهی یمن به معنی برکت و قوت و خیر است بعضی از محققین در لغت تاکید کرده اند که هر سه خصوصیت در آن است آن قوت و توانایی که هم افزا است و رو به افزایش است و مسیرش هم مسیر خیر است این را میگویند یمن انسان در میمنت انسانی است که دائما خیراتش اضافه میشود مسیر حرکت در مسیر خیر است دائما در افزایش است برکت دارد نقطهی مقابل مشئمه است یعنی تنگی و ضعف و شر آن کسی که در مسیر شر است و دائما در تنگنا قرار میگیرد میشود مشئمه برای این اصحاب در آخرت خصوصیاتی ذکر شده که این سه دسته در آخرت وضعشان چطور است سورهی واقعه مفصل وضعیت این سه دسته را در عالم آخرت و قبض روح توضیح داده «فَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ، فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِيمٍ» (واقعه/ 89-88) که آخر سورهی واقعه است از آغاز این عالم بعد تا قیامت را توضیح داده وضعیت زندگی شان در این دنیا را شاید در این سوره توضیح داده باشد این سوره هر سه دسته را توضیح داده بعضی از مفسرین گفتند این سوره شرح حال سه دسته است اما علامه طباطبائی میگویند شرح حال دو دسته است یعنی اصحاب المیمنه و مشئمه را توضیح میدهد من یک روایتی را در باب این سه دسته در کافی شریف است میخوانم در کتاب ایمان و کفر کافی است یک کسی به حضرت علی عرض کرد اسبق بن نباته نقل میکند کسی از حضرت علی سوال کرد من یک مطلبی شنیدم یک مقدار نگران شدم شنیدم اگر کسی گناه بکند سرقت بکند چنین چنان گناهان را نام میبرد این آدم مومن نیست یعنی از وادی ایمان میرود بیرون برایم خیلی سخت بود آدمهایی که با هم زندگی میکنیم معاشرت میکنیم از هم ارث میبریم در اثر یک گناه از وادی ایمان خارج میشود یک انحرافات عقیدتی وجود دارد اینها معتقد هستند اگر کسی گناه کبیره بکند از اسلام خارج میشود و دیگر مسلمان نیست همین برای راوی تردید انگیز بود میشود کسی با یک گناه از وادی ایمان بیرون برود حضرت این را توضیح دادند فرمودند مطلب همین طور است بیان وجود مقدس رسول گرامی اسلام است منتها توضیحی دارد که در قرآن آمده است این سه دسته را برشمردند گفتند خدای متعال مردم را سه دسته میکند السابقون اصحاب المیمنه اصحاب المشئمه بعد فرمودند در سابقون خدای متعال پنج روح قرارداده.
شریعتی: معیار دسته بندی ایمان است.
حاج آقا میرباقری: چیزی فراتر از ایمان معمولی است اصحاب میمنه هم مومن هستند اما اهل سبقت نیستند سبقت چیزی فراتر از ایمان معمولی است شاخص هایش را در همین سوره یک مقدار توضیح میدهد باز میکند حضرت فرمودند که این مردم سه دسته شدند در این سورهی مبارکهی واقعه و این سه دسته را حضرت اجمالا توضیح دادند حدیث طولانی است نمیخواهم بخوانم حضرت فرمودند دستهی سابقین انبیا مرسل و غیر مرسل هستند انبیا دو دسته هستند بعضیها مرسل هستند بعضیها رسالت ندارند پیغمبر هستند وحی میشود ولی رسالتی ندارد خدای متعال در آنها پنج روح قرار دارد البته این در روایات دیگر در کافی هم آمده که پنج روح را طور دیگری توضیح دادند که قابل جمع هم است فرمودند در انبیا روح القدس است که فقط مال دستهی سابقون است خدای متعال روح خاصی در آنها قرار داده آن هاییها اهل سبقت هستند مختص خودشان است در روایت دارد غفلت ندارد خواب ندارد اشتباه نمیکند تا این روح در کسی است به ظاهر در کسی باشد اهل خواب نیست دوم روح الایمان روح القوه روح الشهوه روح البدن است فَبِرُوحِ الْقُدُسِ بُعِثُوا أَنْبِیَاءَ مُرْسَلِینَ وَ غَیْرَ مُرْسَلِینَ وَ بِهَا عَلِمُوا الْأَشْیَاءَ (اصول کافی، ج 3، ص 384)اینهایی که پیغمبر میشوند نبوتشان به خاطر این روح القدس است اگر نباشد پیغمبر نمیشوند در همه است البته با درجاتی در همهی انبیا روح القدس یکسان نیست اصل روح القدس در وجود مقدس نبی اکرم است اگر میبینید روح خاصی دارند انبیا که بقیه ندارند حضرت آدم 25 حرف علم را حضرت نوح 15 حرف و هم چنین این انبیا اگر علومی دارند به واسطهی روح القدس دارند نبی مکرم اسلام 72 حرف از 73 حرف دارند که یک حرفش مختص خدای متعال است در روایات دیده اید به امام صادق عرض کرد شما علمتان از کجاست حضرت به همین استناد کردند که خدای متعال میفرماید به پیغمبر روح عطا شد« وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا» (شوری/ 52) آن روح بعد نبی اکرم به ما منتقل شده همهی حقایق در او به ما عطا میشود علوم انبیا از این روح القدس است ظرف علمشان این جا است اگر روح ایمان در خدا است عبادت خدا را که میکنند با روح الایمان است وَ بِرُوحِ الْإِیمَانِ عَبَدُوا اللَّهَ وَ لَمْ یُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِرُوحِ الْقُوَّةِ جَاهَدُوا عَدُوَّهُمْ وَ عَالَجُوا مَعَاشَهُمْ (اصول کافی، ج 3، ص 384) روح القوه است توانایی دارند میفرماید اگر با دشمن میجنگند امور زندگی شان را اداره میکنند انبیا دو کار دارند یک درگیری با جبههی مقابل دارند یک سازندگی نسبت به خودشان و امتشان دارند اگر قوه و توانایی در ایشان است که درگیر دشمن میشوند و امت خودشان را راهبری میکنند زندگی امت خودشان را میسازند روح القوه است یک توانایی خدا در آنها قرار داده درگیر میشوند با دشمن آن جایی که باید بسازند میسازند این با روح القوه است یک روحی است به نام روح الشهوه که از لذائذ دنیا با آن بهره مند میشوند غذای لذیذ و ازدواج با این روح به این لذتها میرسند یکی هم روح البدن که با آن کار میکنند حرکت میکنند و امثال اینها فرمود این دستهای که این پنج روح در آنها است با درجات مختلفی که دارند همه شان اهل نجات قطعی هستند در آنها هیچ لغزشی ایجاد نمیشود اگر هم یک جایی ترک اولایی اتفاق افتاد بیفتد این بخشی این دسته دستهی خاصی هستند این اختصاص ساده نیست در روایات توضیح دارد که چطور عدهای جزء سابقین شدند حضرت فرمودند این از عالم قبل است آن جایی که در عالم میثاق است خدای متعال آتشی به پا کرد اول کسی که وارد شد وجود مقدس نبی اکرم و ائمه بعد هم شیعیانشان بودند انبیا و اینها جزء شیعیان هستند «وَإِنَّ مِن شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ» (صافات/ 83) سابقون بودنشان این طوری نبوده که خدای متعال بدون امتحانی آنها را در این درجه قرار بدهد حضرت میفرماید اصحاب میمنه را قرآن یاد کرده مومنون حقیقی هستند اشخاص معینی هستند اشخاصی معینی هستند ایمان دارند ثُمَّ ذَکَرَ أَصْحَابَ الْمَیْمَنَةِ وَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً بِأَعْیَانِهِمْ (اصول کافی، ج 3، ص 384) در آنها روح القدس قرار نداده اما روح الایمان و شهوه و قوه و بدن را قرار داده حضرت فرمودند این چهار روح در اینها کمال پیدا میکند به تدریج و یک حالاتی بر اینها عارض میشود عرض کرد این حالات چیست حضرت فرمودند دو نوع است گاهی اوقات است به سن پیری میرسند حالاتی که به آنها عارض میشود در اختیار خودشان نیست روح القوه را از اینها میگیرد توانایی دفاع ندارد حتی روح الایمانشان ضعیف میشود توانایی نماز شب خواندن بیدار شدن را ندارند فرمود این نقصی نیست این ضعف روح الایمان که خدای متعال کسی را در سن پیری قرار میدهد توان نماز شب خواندن را دارد اوقات نمازها را تشخیص میدهد فرمود این ضعف روح الایمان عیب نیست تدبیر خدای متعال است اما یک انسانی در دورهی توانایی جوانی و رشادت خودش در آن دوره عمدا از فرمان خدای متعال تخلف میکند آن جایی که در دورهی جوانی و نشاط خدای متعال روح الایمان داده تحت تاثیر قرار میدهد سه روح دیگر را در مسیر معصیت قرار میدهد روح القوه روح الشهوه روح البدن میتواند در خدمت روح الایمان قرار بگیرد همه شوند قوای ایمانی اما این قوا در مسیر دیگر حرکت میکنند اگر این طوری شد روح الایمان از انسان فاصله میگیرد اگر توبه کرد برمیگردد اگر نه برنمیگردد پس این که گفته شده انسان گناه میشود روح ایمان از او جدا میشود یعنی این نه این که مسلمان نیست از وادی اسلام کلا خارج نمیشود ولی اگر قوایی که در انسان قرار داده شده سه روح و قوهی دیگر در خدمت روح الایمان و بندگی نباشند در مسیر معصیت قرار بگیرند این روح الایمان از انسان فاصله میگیرد اگر برگشت به سمت خدا این روح الایمان به سمت انسان برمیگردد و الا از انسان جدا میشود پس این است نکتهای که نفی شده نه این که کسی گناه کرد کافر میشود این طوری نیست ولی این است که اگر کسی بدون این که خدای متعال در او ضعفی ایجاد بکند خودش با اختیار خودش اقتضائات این روح الایمان را که خدا در او قرار داده رعایت نمیکند اگر رعایت بکند قوایش را در اختیار روح الایمان قرار بدهد این روح را خدا تقویت میکند درجات ایمانش بیشتر میشود اگر این طور نشد روح موقتا از او فاصله میگیرد اگر برگشت به سمت ایمان آن حقیقت برمیگردد که در بعضی روایات تعبیر شده به ملک قوهای از عالم ملکوت است خدای متعال در انسان قرار داده پس همان اصحاب المشئمه چه کسانی هستند فرمود یک دسته شان اقوامی از نصاری و یهود هستند که حجت برای آنها تمام شده اما پا به حجت میگذارند آنهایی که حقانیت دین رسول خدا بر آنها آشکار شده عناد میورزند روح ایمان در اینها نیست یک عدهای روح القدس دارند یک عده روح الایمان این روح الایمان درجاتی دارد مناسب با حالات انسان ضعف پیدا میکند اگر انسان تخلف کرد این ضعیف میشود از انسان آرام آرام جدا میشود اگر از اقتضائات روح الایمان تبعیت کرد این روح الایمان در او تقویت و کامل میشود در مومن حقیقی حقیقتی به اسم روح الایمان وجود دارد اصحاب المشئمه آنهایی هستند که یک دسته شان اهل ایمان نیستند روح القوه در آنها است این قوتها روح البدن روح الشهوه است اما روح الایمان از اساس در اینها نیست خدای متعال روح الایمان را از آنها سلب کرده چون عناد داشتند زیر بار حق نمیروند حجت برایشان روشن شده است اما سه روح دیگر در اینها است خدای متعال میفرمایند اینها مثل چهارپایان هستند در چهارپایان این سه روح در آنها است بلکه بیشتر و قوی تر پس یک دسته بندی در قرآن است که این دسته بندی است انسانها یا سابقون هستند که انبیا و رسل هستند روح القدس دارند یا اصحاب المیمنه هستند مومنینی هستند که روح ایمان در آنها است یا اصحاب المشمئه هستند که سه قوه دارند در این سوره خدای متعال یک امر دیگری را توضیح میدهد که چطور یک عدهای اصحاب المیمنه میشوند و یک عدهای اصحاب المشئمه از کجا شروع میشود؟ نکته اش این است که میفرماید «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ، أَيَحْسَبُ أَن لَّن يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ، يَقُولُ أَهْلَكْتُ مَالًا لُّبَدًا، أَيَحْسَبُ أَن لَّمْ يَرَهُ أَحَدٌ» (بلد/ 7-4) این اشتباه در محاسبه است این اشتباه در محاسبه آغاز اشتباه انسان است خدای متعال آدم را در این عالم رنج قرار داده این رنجها تقدیر خود خدا است کاملا با ما همراه است همهی حدودی که برای ما میگذارد تدبیر اوست انسان اگر در این شرایط خیال کرد که کسی بر او تقدیری نمیکند احاطهای ندارد یک موقعی راه را برایش نمیبندند ندید تقدیر خدا را مقدر بودن او را چه از قبل چه در آینده لن یقدر یعنی گمان میکند که هیچ گاه خدا بر او سخت نمیگیرد تنگ نمیگیرد یک عالمی است که کسی مهیمن نیست مسلط نیست هر کاری در این عالم بکنی انجام دادی یک معنایش این است اگر امکانی در راه خدا بدهد خیال میکند این مالها تلف شده «أَيَحْسَبُ أَن لَّمْ يَرَهُ أَحَدٌ» بعضیها گفتند «يَقُولُ أَهْلَكْتُ مَالًا لُّبَدًا» این است عالمی که خدا را در این عالم نمیبیند دائم احساس میکند امکاناتش در حال تلف شدن است ما ناچار امکانات را از یک دست میگیریم از دست دیگر میدهیم جوانی ثروت نشاط ما میرود این طبیعی است آدمی که خدای متعال و تقدیر او را نمیبیند در این تنگناهایی که زندگی میکند دائما در حال آمد و شد است امکاناتی به دستش میآید و از دستش میرود احساس میکند دائما امکاناتش تلف میشود نه فقط آن مالی که در راه خدا میدهد آدمی که اهل داد و ستد با خدا نیست و نظام عالم را نمیفهمد خیال میکند دائما در حال تلف شدن است یک موقعی طفل بوده بعد جوان میشود این جوانی از دست میرود بعد تمام شد ثروتمند است ثروت از دست میرود احساس میکند دائما امکاناتش در حال تمام شدن است خدای متعال میفرماید «أَيَحْسَبُ أَن لَّمْ يَرَهُ أَحَدٌ» این آدم خیال میکند که کسی او را از قبل نمیدیده است؟ این لم یره یک معنایی که دارد این است که این آدم خیال میکند که مورد توجه نبوده.
شریعتی: مورد توجه چه کسی؟
حاج آقا میرباقری: یک چشمی او را نمیدیده یک چشم ناظر این نظارت گاهی میتواند به معنای حسابگری و پرسش از انسان باشد گاهی چیزی فراتر از این چشم ناظری که هوای انسان را داشته باشد واقعا آدم همین طوری است اگر به خدا نرسید در این عالم به این بزرگی به قول برخی از فیلسوفهای غرب میگویند ما پاره سنگی هستیم که ول شدیم در دل کوه یک موقعی میخوریم به این صخرهها تمام میشویم یک روزی هم ایزوله میشویم پایان کارمان میشود تجزیه اتاق ایزوله این نگاه یک نگاهی است که موجب میشود انسان نتواند رشد بکند احساس میکند دائما «يَقُولُ أَهْلَكْتُ مَالًا لُّبَدًا» آدم وقتی احساس نمیکند تحت نظارت یک حکیمی است و او به او نظر داشته در حالی که اشتباه میکند این فشارها و سختیهایی که است باید او را برساند به این که او تحت تقدیر هستی او عین ناظر به خودش را ببیند ببیند آن چشم با چه کرده آن نگاه ناظر با او چه کرده خدای متعال میفرماید خیال میکند ما به فکرش نبودیم «أَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَيْنَيْنِ، وَلِسَانًا وَشَفَتَيْنِ، وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ» (بلد/ 8-10) آیا ما از گذشته این همه امکانات به او ندادیم؟ ما به او چشم ندادیم زبان ندادیم؟ جلسهی گذشته اجمالا توضیح دادم که چرا روی اینها دست میگذارد او را به مسیر خیر و شرش آشنا نکردیم؟ هم امکان معرفت در این عالم به او دادیم هم امکان این که ما فی الضمیر خودش را اظهار بکند بعد بتواند با دیگران ارتباط برقرار بکند تفاهم با دیگران بکند هم امکان این که خیر و شر را بفهمد ما این همه امکانات را به او دادیم ولی «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ» پس عنایت بکنید کانه مسئله این است در این عالمی که عالم سخت و ابتلائات و امتحانات است این تقدیرات و این سختیها باید انسان را به یک نقطهای برساند نقطهی نظارت انسان عین ناظره را در این عالم ببیند که ما تحت نظارت بودیم از دور دستها با ما هدایتهایی بوده ما را رها نکردند در این عالم خدای ما دائم با ما بوده مهم این است گاهی این قدر این عالم بزرگ است که ما به خاطر محدودیتهای خودمان میگوییم مگر میشود واقعا این هفت میلیارد آدم را کسی به اول و آخر اینها نظارت داشته باشد حواسش باشد هیچ لحظهای از اینها غافل نشود ما که تحت نظر نیستیم کسی به ما کاری ندارد ما فراموش شدیم حواس کسی به ما نیست به خاطر این که وقتی ضعفهای خودمان و وسعت این جهان را میبینیم خیال میکنیم که در حالی که خدای متعال خدایی است که در قرآن است در دعاها و تسبیحات است یک تسبیحی است در ماه مبارک رمضان آدم در وقتهای دیگر هم بخواند خوب است که خدای متعال خدایی است که آن چه در آسمانها پرواز میکند او را از زمینیها غافل نمیکند دائما دانهای در زمین کاشته میشود و این دانه از زمین سر برمیدارد آن چه در زمین میکارند و آن چه از زمین سر برمیدارد آن چه در آسمانها بالا میرود و نازل میشود هیچ یک موجب غفلت خدا از دیگری نمیشود آنهایی که در حال صعود اند موجب نمیشود آنهایی که در حال نزول اند را نبینند این درخت تناور او را از یک دانهی گندم غافل نمیکند واقعا این دانه سبز میشود اگر خدای متعال از این دانه غافل میشد سبز نمیشد آدم اگر انسان احساس کرد تحت نظارت خدای متعال نیست این نعمتها را هم نمیبیند نمیفهمد که این چشم چیست این گوش چیست این زبان چیست این هدایتها چیست خیال میکند یک مادهای است برآمده از خاک و کور و کر این نعمتها کفران میشود ولی اگر آن عین ناظره را دیدی و این که اوست این امکانات را دارد به انسان میدهد آن وقت میفهمی این امکاناتی که او داده برای یک کار بزرگ است او کار لهو نمیکند میفهمی از این امکانات باید استفاده بکنی برسی به هدف باید اقتحام در عقبه بکنی این انسان وقتی احساس میکند «أَيَحْسَبُ أَن لَّن يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ» «أَيَحْسَبُ أَن لَّمْ يَرَهُ أَحَدٌ» در این دنیای پر از رنج نمیتواند بفهمد که تقدیری مقدری است او دارد امور را تقدیر میکند اندازه گیری میکند یک جایی ممکن است سخت یا راحت بگیرد خدایی است که ناظر به ما است حواسش به ما است هیچ وقت از ما غافل نمیشود این انسان میتواند با خدا معامله بکند هیچ وقت احساس نمیکند حتی یک ذرهای از عملش رفته.. لبدا نه جوانی رفت خرج خدا شد بنا بود برود ماندنی نیست مهم این است که در این داد و ستد با چه کسی داد و ستد کردی اگر با خدای متعال داد و ستد کردی به انسان بشارت میدهند پس این انسان اگر این نکته را همین محاسبهی غلط همین غفلت از این تقدیرها و نظارتهای بر انسان این موجب میشود انسان نتواند ادامهی راه را برود دیگر اقتحام در عقبه نمیکند اقتحام یعنی ورود با شدت و سرعت گردنههایی است باید با شدت ورود بکنی نترسی انسانی که خدا را دید و حضور و احاطهی او را دید سرشار میشود با همهی وجود وارد این گردنهها میشود به سمت خدا حرکت میکند به قرب الهی میرسد میرسد به میمنت پشتش گرم است بنابراین از این محدودیتها حجابها از این عالم عبور میکند این کل این عالم هم عالم ذیقی است تنگنایی است خیر و برکت در آن نیست باید وارد یک عالمی شوی که آن جا عالم خیر و برکت است اقتحام در عقبات میکند این عقبهها چیست که اقتحام میکند «فَكُّ رَقَبَةٍ» این آدم اهل آزاد کردن یک رقبهای میشود اهل دستگیری از ضعفا میشود در روز سختی و عسرت در سورهی فجر هم همین را توضیح داده بود آدم وقتی خیال میکند دنیا اصل است دیگر نمیتواند از این دنیا برای آخرتش جمع بکند سعی میکند دنیا را جمع بکند ولی اگر عین ناظرهای را دید آدمی که خدا را میبیند بعد احساس میکند هر چه به دست آورد در این دنیا باید نگه دارد و وقتی تلف میشود احساس میکند از دست رفت آدمی که خدا را دارد فکر میکند این امکاناتی که به او دادند باید برگرداند به خدای متعال در این داد و ستد هیچ امکانی تلف نمیشود این انسان با همهی وجود دنبال این است که این امکان را در راه خدا بدهد این انسان میشود اهل محبت به دیگران اهل ملاطفت به دیگران رحمت الهی در او ظهور پیدا میکند دیگر نمیتواند اسارت دیگران را ببیند نمیتواند زمین گیری دیگران را فقر دیگران را ببیند که این را در سورهی ماعون در سورهی فجر توضیح دادیم
شریعتی: فک رقبه را میتوانیم تعمیم بدهیم به کل کار خیر
حاج آقا میرباقری: ابتدائا نمیشود بعد عرض میکنم این آیه ظاهری دارد این ظاهرش بسیار مهم است کم نگیرید که واقعا گردنهای است عقباتی است بر عبور انسان انسان اگر میخواهد عبور بکند به سمت خدا از این دنیا باید اهل رحمت باشد رحمت الهی در او ظهور پیدا بکند امکانات را بگیرد به خدا برگرداند اگر برگرداند تلف نمیشود چطوری برمیگرداند؟ خدای متعال که احتیاجی ندارد به خدا برگردانم یعنی به بندگان خدا یعنی دستهایی که خدا میفرستد آیات خدا را ببین این بردهای که دارد رنج میبرد این یکی از آیات خداست تو اگر نسبت به رنجش بی تفاوت بودی اعراض از آیه است این مسکین زمین گیر از آیات خدا است اگر کسی این عین ناظره را دید و دید او بوده او به او امکانات داده این امکانات را داده برای این که او را رشد بدهد دقیقا میفهمد که این امکانات را باید به او برگردانی و برگرداندن یعنی همین من چطوری برگردانم؟ مگر خدای متعال محتاج پول من است که برگردانم برگرداندن یعنی این که دستی را بگیریم واقعا اینها دشوار است آدم مالی را که به حسب ظاهر با رنج به دست آورده با رنج است دیگر بدهد به دیگری همین طوری مال در دنیا به دست نمیآید آخرت این طوری نیست طعامهای بهشتی در اختیار هستند با ارادهی انسان حرکت میکنند این جا این طوری نیست در این عالم پر از رنج انسان مشقت میبرد برای کاسبی که به زحمت مال به دست میآورد انفاق سخت است گردنه یعنی این که از این دست با رنج بگیری از خدا در این عالم خدا میدهد اما با رنج در عالم دیگر هم خدای متعال میدهد اما بدون رنج «لَا يَمَسُّهُمْ فِيهَا نَصَبٌ وَمَا هُم مِّنْهَا بِمُخْرَجِينَ» (حجر/ 48) اما در دنیا با رنج میدهد با رنج هم میگیرد منتها انسان وقتی از یک دست گرفت این بار بدهی کار سخت نیست ولی گردنهای است که خود آدم را عبور میدهد آدم از این دنیا عبور میکند اما با زحمت هزار سال هم بمانی این دنیا دار ذیق است الی الابد هم در این دار بمانی کسی که در این دار میماند دار رنج و کدح است رنج کبد است عبور میکند از این گردنه وارد آن داری میشود که دار وسعت است.
شریعتی: پس این رنج و سختیهایی که در دنیا است یک بخشی اش به خاطر رشد ماست و یک بخشی اش به خاطر این است که در این عالم آمدیم که به فقر خودمان واقف شویم.
حاج آقا میرباقری: بله آدم امتحان یعنی همین در این عالم رنجها آنهایی که عین ناظره را میبینند که از قبل با آنها بوده از قبل هوایشان را داشته این امکانات را به آنها داده این چشم قلب فهم شعور خیر و شری که میفهمیم مال بازیگری در دنیا نیست اهل معامله با خدا میشود کسی که این عین ناظره و تقدیر را میبیند کسی که این را نبیند نمیتواند با خدا معامله بکند.
شریعتی: شیخ نمر وقتی خبر اجرای حکمش را به او گفتند میگفت آن چه که خیر است مقدر میشود برای ما و من مطمئنم که خدای متعال ما را میبیند و این برای ما کفایت میکند این همین نوع نگاه است.
حاج آقا میرباقری: بله برایش فرق نمیکند کسی که خودش را تحت نظارت آن عین میبیند کارهای خودش را انجام داده دیگر با بقیهی کارها کاری ندارد میداند او عین ناظره است و این کاملا برای انسان آرامش میآورد و مسیر انسان را عوض میکند آدم خودش هم میفهمد یک موقعی آدم احساس میکند یک پاره سنگی است رها شده یک موقع احساس میکند نه لحظه به لحظه تحت نظارت و تقدیر هست ممکن است یک جایی به او سخت بگیرند اگر درست راه نرود راهش را میبندند این آدم میتواند از این امکانات استفاده بکند.
شریعتی: خیلی ممنون صفحهی 82 را امروز تلاوت میکنیم آیات 24 تا 26 سورهی مبارکهی نساء را تلاوت میکنیم.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللَّـهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَاءَ ذَلِكُمْ أَن تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُم مُّحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّـهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا ﴿٢٤﴾ وَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ مِنكُمْ طَوْلًا أَن يَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم مِّن فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّـهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُم بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَانكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنكُمْ وَأَن تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَّكُمْ وَاللَّـهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿٢٥﴾ يُرِيدُ اللَّـهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمْ وَيَهْدِيَكُمْ سُنَنَ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ وَيَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَاللَّـهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ﴿٢٦﴾
ترجمه:
و [ازدواج با] زنان شوهردار [بر شما حرام شده است] مگر زنانی که [به سبب جنگ با شوهران کافرشان از راه اسارت] مالک شده اید؛ [این احکام] مقرّر شده خدا بر شماست. و زنان دیگر غیر از این [زنانی که حرمت ازدواج با آنان بیان شد] برای شما حلال است، که آنان را با [هزینه کردن] اموالتان [به عنوان ازدواج] بخواهید در حالی که [قصد دارید با آن ازدواج] پاکدامن باشید نه زناکار. و از هر کدام از زنان بهره مند شدید، مهریه او را به عنوان واجب مالی بپردازید، و در آنچه پس از تعیین مهریه [نسبت به مدت عقد یا کم یا زیاد کردن مهریه] با یکدیگر توافق کردید بر شما گناهی نیست؛ یقیناً خدا همواره دانا و حکیم است. (۲۴) و از شما کسی که به سبب تنگدستی نتواند با زنان آزاد مؤمن ازدواج کند، با کنیزان جوان با ایمانتان [ازدواج کنید و اظهار ایمان از سوی کنیزان در جواز ازدواج با آنان کافی است]. و خدا به ایمان شما [که کدام ظاهری و کدام حقیقی و واقعی است] داناتر است. [آزاد و کنیز در اصل و نسب و در رابطه ایمانی] از یکدیگر، [و اعضای یک پیکرید]، پس با کنیزان با اجازه صاحبانشان ازدواج کنید، و مهریه آنان را به طور شایسته و پسندیده به خودشان بپردازید. [جواز این ازدواج مشروط به آن است که کنیزان] پاکدامن باشند نه زناکار و نه گیرندگان دوست پنهانی. پس هنگامی که به ازدواج درآمدند، اگر مرتکب کار زشت شوند، بر آنان نصف مجازاتی است که بر زنان آزاد است. این [جواز ازدواج با کنیز] برای کسی از شماست که از مشقت [غریزه جنسی و دچار شدن به زنا] بترسد، و شکیبایی کردن برای شما بهتر است؛ و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۲۵) خدا میخواهد [احکام و مقرّراتش را] برای شما بیان کند و شما را به روشهای [پاک و صحیح] کسانی که پیش از شما بودند، راهنمایی نماید و رحمت و مغفرتش را بر شما فرو ریزد؛ و خدا دانا و حکیم است. (۲۶)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
شریعتی: حضرت آیت الله شجاعی مفسر قرآن کریم هم به دیار باقی شتافتند ایشان را در جوار قبر مرحوم مفتح و مرحوم حاج آقای مهندسی در شهر مقدس قم و در جوار حرم حضرت معصومه دفن کردند خدمت شما هستیم.
حاج آقا میرباقری: بسم الله الرحمن الرحیم من چند روایت میخوانم در مورد این عقباتی که باید پشت سر بگذاریم تا برسیم روایت اولی از کتاب شریف کافی است که منبر بن خلاط نقل میکند میگوید امام رضا علیه السلام وقتی سر سفرهی طعام مینشستند ظرفی طلب میکردند ظرفی برای حضرت میآوردند کنار سفره میگذاشتند حضرت بهترین طعامهای سفره را برمیداشتند از سر هر طعامی و در این ظرف میگذاشتند بعد دستور میدادند اینها را ببرند به مساکین بدهند بعد این آیه را میخواندند «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ» چرا این آدم با این هم امکاناتی که به او دادیم از این گردنه عبور نکرد گردنه انفاق است حضرت فرمودند خدای متعال میدانست همه نمیتوانند عتق رقبه بکنند فرمودند عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ لَیْسَ كُلُّ إِنْسَانٍ یَقْدِرُ عَلَى عِتْقِ رَقَبَةٍ فَجَعَلَ لَهُمُ السَّبِیلَ إِلَى الْجَنَّةِ بِإِطْعَامِ الطَّعَامِ ؛ (فروع کافی، ج 4، ص 52) یک راهی به آنها باز کرد که از طریق اطعام باشد پس یکی از عقباتی که ما میتوانیم طی بکنیم این است روایت دوم هم از کتاب شریف کافی است محمد بن عمر بن یزید میگوید اَخبَرتُ اَبِی الحَسَن رِضَا به حضرت خبر دادم من چند فرزند داشتم از بین رفتند یک فرزند صغیری دارم میخواهم خدا این را برای من حفظ بکند چه کار بکنم حضرت فرمودند از طرف او صدقه بده وقتی میخواستم از مجلس بلند شوم حضرت به او فرمودند به این فرزندت دستور بده با دست خودش نان و هر چه که است ولو کم باشد صدقه بدهد او را برای تو خدا حفظ میکند و چیزی که در راه خدا میدهید اگر متناسب با دستور خدا باشد کم اش هم زیاد است اگر میخواهی حفظ باشد بگو با دست خودش باشد ولو کم خدا نگه میدارد بعد فرمودند «فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ، وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ» (زلزال/ 8-7) اگر در راه خدا بود یک ذره اش هم به حساب میآید گم نمیشود در دستگاه خدا بعد حضرت این آیه را خواندند «فَكُّ رَقَبَةٍ، أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ» (بلد/ 14-13) یعنی این اطعام ولو کم باشد یک چنین چیزی است که جزء عقبات است باز حضرت فرمودند که خدای متعال میدانست همه نمیتوانند فک رقبه بکنند راهی به روی بهشت برایشان باز کرد فَجَعَلَ اِطعَامَ الیَتِمِ َ المِسکین (وسائل الشیعه، ج6، ص261) این را هم راهی قرار داد برای عبور از گردنههای دنیا یک روایت دیگری است که شاید قبلا خواندیم عقبه را طور دیگری معنا میکند این معنی ظاهری بود یک معنی باطنی سوره دارد که عرض کردم همهی دسته بندیهای قرآن بر محور ولایت است یعنی بر محور توحید است آدمها در قرآن بر مبنای توحید دسته بندی میشوند مقربان اصحاب المیمنه اصحاب المشئمه نسبت به ایمان بالله و بندگی خدا سه دسته میشوند همهی دسته بندیهایی که بر مدار توحید است در قدم بعد برمیگردد به مدار ولایت پس اگر مردم دو دسته میشوند اصحاب المیمنه و مشئمه یک عده به خیر میرسند یک عده نه همه اش برمیگردد به ولایت به این دنیا آورده اند همهی رنج دنیا برای این است که ما به توحید برسیم برای رسیدن به توحید هم باید از گردنهها عبور کرد این گردنه یک ظاهری دارد همان انفاق است که عرض کردیم اینها ارتباط دارد مومنین و موحدین اهل انفاق میشوند اما آنهایی که اهل ایمان نیستند اهل انفاق نیستند متقون اهل انفاق هستند ولی این آیه یک ظاهر و باطنی دارد که به هم مرتبط هستند فرمود عقبه ولایت ماست یعنی همهی عالم دنیا برای این است که از گردنهی ولایت عبور بکنید وارد محیط ولایت شوید اگر از این دنیا به محیط ولایت وارد شدید دارالمیمنه است میشوید اصحاب المیمنه است اگر وارد نشدید دار المشئمه است اصحاب المشمئه است دسته بندیهای قرآن بر اساس ولایت است فرمود نَزَلَ الْقُرْآنُ أثْلاثاً، ثُلْثٌ فینا وَفى عَدُوِّنا، وَثُلْثٌ سُنَنٌ وَ أمْثالٌ، وَثُلْثٌ فَرائِض وَأحْكامٌ (اصول کافی، ج 2، ص 627) روایت از عوان از امام صادق است یک روایت هم در کافی است به امام صادق عرض کرد جعلت فداک فَلَا اقتَحَمَ العَقَبَةَ قال فقال من أکرمه الله بولایتنا فقد جاز العقبة ونحن تلک العقبة من اقتحمها نجا قال فسکت ثم قال هلا أفیدک حرفا فیهاخیرا من الدنیا و ما فیها قال قلت بلی جعلت فداک قال قوله تعالی فَکّ رَقَبَةٍ الناس کلهم عبید النار غیرک وأصحابک فإن الله عز و جل فک رقابکم من النار بولایتنا أهل البیت (فضائل الشیعه، ح 26) این عقبه معنایش چیست حضرت فرمودند من اکرمه الله بولایتنا کسی که او را مکرم بدارد ولایت ما را بدهد از گردنه عبور کردند فرمود ما عقبه هستیم گردنهای هستیم که اگر کسی با شدت و سرعت با قدرت حرکت بکند به محیط ولایت ما وارد شود نجات پیدا کرده من راضی شدم سکوت کردم حضرت فرمودند میخواهی یک حرفی به تو یاد بدهم که از همهی دنیا و آن چه در اوست بهتر است عرض کردم بله بفرمایید حضرت فرمود این آیهی بعدی را چرا نپرسیدی فک رقبه یعنی همهی آدم بردهی آتش هستند الا تو و اصحابت یعنی مومنین به اهل بیت علیهم السلام پس عقبه میشود ولایت فک رقبه هم معنی گسترده تری پیدا میکند برده آزاد کردن این که آدم متوجه باشد خیلی مهم است از این مهم تر این است که انسان متوجه رقبهی خودش باشد این رقبهی انسان در این دنیا اسیر آتش است این را از آتش نجات بدهد آزاد شدنش از آتش به این است که وارد محیط ولایت شود خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ یَا رَبِّ (دعای جوشن کبیر) همین است این رقبه معنی وسیع تری دارد هم انسان برده آزاد بکند هم خودش را این رقیتی هم که انسان باید از آن آزاد شود آن عبودیت که انسان باید از آن آزاد شود یک موقع این است که کسی بردهی دیگران است این مهم است ولی مهم تر این است که انسان بردهی آتش باشد مردم دو دسته میشوند آنهایی که وارد وادی ولایت میشوند از بردگی نار میآیند بیرون این را قرآن توضیح داده «وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» (بقره/ 257) مگر آدم آتش را میپرستد؟ بله. «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ» (یس/ 60) بندگی شیطان بندگی آتش است دیگر خود انسان عبد آتش است شیطان هم ما را مجبور نمیتواند بکند او دعوت میکند ما بندگی اش را قبول میکنیم اولیاء طاغوت خواندیم وَلَايَةُ عَدُوِّ آلِ مُحَمَّدٍ هِيَ النَّار (بحارالانوار، ج 24، ص 321) ولایت دشمنان اهل بیت محیط آتش است انسان میتواند در محیط ولایت آتش باشد آنهایی که در محیط ولایت کفار هستند این محیط را میپرستند محیط ولایت استکبار در جهان عدهای هستند لذت میبرند این تمدن را میپرستند این تمدن آتش است ما یک حجابی در عالم داریم آن حجاب محیط ولایت ائمهی جور است عدهای در این حجاب هستند و این حجاب را میپرستند بردهی این محیط هستند باید خودشان را آزاد بکنند همهی رنج دنیا این است که انسان از جهنم وارد بهشت شود از محیط ولایت ائمهی جور وارد محیط ولایت اولیا شود اگر این طور شد میشود اصحاب المیمنه بعد میشود مومن اهل تواصی بالصبر میشود میشود اصحاب المیمنه آیات خدا در این راه زیاد هستند ما را دعوت میکنند به عبور از وادی ولایت ائمهی نار به وادی ائمه علیهم السلام کسی که از این آیات روی برمیگرداند میشود اصحاب المشمئه درون آتش فرو بستهای قرار میگیرد که این آتش فروبسته محیط ولایت ائمهی جور است.