94-10-19-حجت الاسلام و المسلمين میرباقری - تفسیر سور جزء سی قرآن کریم
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: تفسیر سور جزء سی قرآن کریم
كارشناس: حجت الاسلام و المسلمين میرباقری
تاريخ پخش: 19-10-94
بسم الله الر حمن الرحیم و صلی الله و علی محمد و آله الطاهرین
بنویس که هرچه نامه دادم نرسید * * * بنویس که یک نفر به دادم نرسید
بنویس قرار من و او هفته بعد * * * این جمعه که هرچه ایستادم نرسید
شریعتی: سلام میگویم به همه شما هموطنان عزیزم. خانمها و آقایان خیلی خوش آمدید. آرزو میکنم در هر کجا که هستید تنتان سالم باشد و قلبتان سلیم. حاج آقا میرباقری سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقا میرباقری: بسم الله الر حمن الر حیم سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. خدمت شما و همه بینندگان عزیز و همکاران گرامی تان عرض ادب و سلام و احترام دارم.
شریعتی: بحث ما در روزهای شنبه منور به نور قرآن کریم است امروز حاج آقای میرباقری از تفسیر سورهی مبارکهی بلد خواهند گفت
حاج آقا میرباقری: بسم الله الر حمن الر حیم. الحمدالله رب العالمین. و صلی الله علی سیدنا و مولانا محمد و آله الطاهرین و لعنت علی اعدائهم اجمعین. اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَدَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا. وَهَبْ لَنا رَأفَتَهُ وَ رَحْمَتَهُ وَ دُعائَهُ وَ خَیْرَهُ ما نَنالُ بِهِ سَعَةً مِنْ رَحْمَتِکَ وَ فَوْزاً عِنْدَکَ ترجمهی اولیهی این سوره را عرض کردیم و حتی سبک و سیاق علامهی بزرگوار طباطبائی را توضیح دادیم بعضی از مفردات سوره را بحث میکنیم مقداری معانی عمیق تری که در بعضی روایات است برای این مفردات میگوییم ببینیم بر اساس این مفردات سورهای میتوان نظم دیگری عرض کرد یا نه این سوره ابتدائا با دو قسم شروع میشود که قاعدتا باید بین این قسمها و مطلبی که در سوره گفته میشود ارتباطی باشد «لَا أُقْسِمُ بِهَـذَا الْبَلَدِ، وَأَنتَ حِلٌّ بِهَـذَا الْبَلَدِ، وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ» (بلد/ 3-1) این دو قسم بود این قسم اول را عرض کردیم بسیاری از مفسرین این طوری معنا کردند که قسم میخورم به این شهری که تو ساکن این شهر هستی این شهر محترم است ولی احترام مال شماست اگر شما در این شهر نبودید این شهر قابل قسم خوردن نبود و یکی هم قسم میخورم به آن پدر و فرزندی که به دنیا آورده و مولود اوست این به حضرت آدم و نسلشان در بعضی روایات معنا شده و اولیایی که از نسل ایشان هستند انبیا و اولیایی که هادی بشر هستند یک احتمال دیگری که اول است چون روایت این احتمال را تایید میکند من عرض میکنم «لَا أُقْسِمُ بِهَـذَا الْبَلَدِ» را نفی قسم معنا کردند یعنی من به این شهر قسم نمیخورم چرا؟ «وَأَنتَ حِلٌّ بِهَـذَا الْبَلَدِ» حل را در مقابل حرام در نظر گرفتن یعنی شما حرمتت در این شهر نگه داشته نمیشود محترم نیستی وقتی در شهر شما محترم نبودی ولو این شهر مکه باشد این شهر دیگر قابل قسم خوردن نیست حضرت در روایت است که اینها شهر را به حدی محترم میشمردند که به خاطر احترام شهر به آن قسم نمیخوردند ما گاهی میگوییم به خدا هیچ وقت قسم نخور چون خدای متعال احترام دارد «وَلَا تَجْعَلُوا اللَّـهَ عُرْضَةً لِّأَيْمَانِكُمْ» (بقره/ 224) بیخودی به حضرت حق قسم نخورید کفار این طوری بود مکه را خیلی محترم میشمردند و به خاطر احترام مکه اصلا قسم نمیخوردند به مکه همه در این شهر در امان بودند ولی این وجود مقدس نبی اکرم در این شهر ایمن نیست چه جریانی در این شهر میگذرد که پیغمبر ایمن نیست؟ وقتی شهر یک چنین جریانی در آن است این شهر شهری نیست که بشود به آن قسم بخورید من نکتهای را اضافه میکنم به همین مکه قسم خورده میشود تحت عنوان بلد الامین در سورهی تین «وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ، وَطُورِ سِينِينَ، وَهَـذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ» (تین/ 3-1) این بلد امین به مکه تفسیر شده به وجود مقدس نبی اکرم هم تفسیر شده که بلد امین خود پیغمبر هستند همین را یک مقدار توضیح بدهیم قبلا گفتیم همان طور که انسان یک جسم دارد و یک روح دارد ما شخصیت مان که جسممان فقط نیست این جسم بدون روح وقتی مرد این احترامات را ندارد انسان این جسم است با این روح این روح اگر مومن شد این بدن هم محترم میشود اگر این روح منکر و کافر شد بدن هم محترم نیست از نظر فقهی در فقه اسلام حتی یک دسته از کفار طهارت ظاهری هم ندارند دستتان ملاقات بکند با آنها باید بروید بشورید طهارت بکنید انسان همان طور که جسم دارد روح دارد کرامت انسان به کرامت روح است گرچه جسم هم خودش به گونهای آفریده شده که متناسب با کرامت انسان است ذیل آیهی «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ» (اسراء/ 70) یکی از کراماتی که در روایات آمده فرمودند که همهی حیوانات رو به زمین هستند انسان است که فقط ایستاده این مهم است که جسم را به گونهای خدا قرار داده که انسان رو به زمین نیست پس جسم آدم هم مهم است ولی کرامت انسان به کرامت روح است بلد هم همین طوری است شهر یک جسم دارد جسمش این ساختمانها و فیزیک شهر است خیابان و جاده کشی یک روحی دارد که آن ارواحی است که دارند در این شهر زندگی میکنند که شهر حول آنها میچرخد اگر فرهنگ و روحیات انسانها عوض شود فیزیک شهر هم عوض میشود شما ببینید شهرها تابع تمدنها فرق میکند مدلشان فرض کنید اگر یک شهری فرهنگش فرهنگ حجاب و عفاف باشد حتما مدل شهرسازی شان به قول آقایان امروزی مدل درون گرا است اگر نه بی عفتی باشد میشود برونگرا در یک فرهنگ مثلا بلند مرتبه سازی رواج پیدا میکند در یک فرهنگ دیگری چیز دیگری در شهری مسجد فراوان است در شهری میکده فراوان است پس شهرها تجسد ارواح آدمها و نیازمندیهای انسان است شهر محیط ارتباط انسانها با هم برای همکاری هم دلی هم فکری برای حل نیازشان است اگر نیازمندی هایشان نیازمندی مادی و شهوانی شد همکاری هایشان هم فکری هایشان هم دلی هایشان همان میشود عملا ساختارهای مدیریتی شهر فیزیک شهر هم همین طور میشود و این هم قبلا عرض کردیم که باز نیازمندیهای آدمها در شهر تابع نظام امامتشان است یعنی اگر امام شهر امام فاسقی بود ولات یک جامعه ولات فاسقی بودند نیازهایشان میشود نیازهای مادی دائما نیازهای مادی شان را توسعه میدهند و آنها را در مسیر ارضاء همین نیاز مادی میاندازند شهر شهر چرخش نیاز و ارضاء مادی است حتی گاهی اوقات که این شهرها انرژی که کار میکند و این شهر را به حرکت در میآورد حرص به دنیا است مثل سوختی که ماشینها را به حرکت در میآورد سوختی که همهی جنب و جوش شهر تحولات تغییرات پیشرفت پسرفتش با آن است شهوات است شهوات را تحریک میکنند شهوات تبدیل میشود به یک روابط به همکاری همدلی هم فکری بعد یک شهری ساخته میشود با یک ساختاری در این ساختار مردم حرکت میکنند اگر امام امام مادی باشد تمدن برپایهی نیازهای مادی شکل میگیرد ولی اگر امام امام الهی بود یک شهر الهی برپا میشود لذا در زیارت جامعه کبیره ائمه أَرْكَانَ الْبِلَادِ هستند بلاد ایمان رکنش امام است حول امام شکل میگیرد ارواح حول امام جمع میشوند و بر محور امام یک شهری شکل میگیرد که همه جا رنگ و بوی امام میدهد سبقت الله دارد آن طرف شهری شکل میگیرد حول ائمهی ضلال همه جا رنگ و بوی امام ضلال را میدهد ظلمات است ضلال است موت است لذا قرآن میفرماید در باب ظهور وقتی حضرت ظهور میکنند هم اَحیِ بِهِ البِلَاد بلاد با حضرت زنده میشود حضرت فرمود «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا» (حدید/ 17) زمین زنده میشود موت الارض موت اهلهها مردم که بمیرند زمین مرده است پس یک شهری است مردم مرده هستند روی زمین راه میروند ولی مرده هستند این شهر هم مرده اند یک شهری مردمش حی هستند به حیات طیبه و ایمان رسیده اند شهر هم شهر زنده است حول امام است ولی مومنین است امنیت هم همین طور است وقتی یک شهری در آن محور نیاز و ارضا مادی و طغیان انسان و غفلت از خدا و کفران و کفر نعمتها بود کفر به حضرت حق بود در این شهر امنیت است اما برای شهوات شما بروید در شهری که همهی مظاهرش مادی است اصلا احساس امنیت روحی نمیکنید به عکس آن کسی که دنبال شهوات خودش است در شهری که بر محور ایمان و مذهب است احساس امنیت نمیکند احساس فشار میکند آدم یعنی ساختارها و روابط اجتماعی جامعه بلد گاهی یک بلدی است که مومنین در آن احساس امنیت نمیکنند فضای امن برای ایمان نیست الآن این بلد هم گاهی یک شهر کوچک است گاهی یک جامعهی جهانی است جامعهی جهانی میشود یک دهکده نظریهی دهکدهی جهانی که قریب نیم قرن قبل مطرح شد همین است با توسعهی ارتباط کل کرهی زمین میشود یک دهکده این دهکده اگر امپراطوری مادی بود این دیگر بلد امین نیست بله برای کفار امن است الآن شما ببینید ساختارهای تصمیم گیری در جهان که بر محور ارادههای انسانی است اگر یک نزاعی بین مومنین و کفار باشد شما را ببرید در سازمان ملل احساس امنیت میکنید؟ ما یک حق مسلم مسلمی داریم که واضح است نمیخواهم بحث به آن سمت کشیده شود بحث حق برخورداری از انرژی هستهای است دانش و فن آوری است حق داریم حق طبیعی ما است ما سر این نزاع داریم با قدرتهای استکباری ما را میبرند در هر ساختاری از ساختارهای رسمی جهان آن جا احساس امنیت نمیکنیم میدانیم آن چه که خارج میشود حتما به ضرر ما است اصلا عدالت نیست به عکس اگر این نزاع یک طرفش دنیای اسکتبار باشد آنها احساس امنیت میکنند همهی ساختارهایی که شکل میگیرد فرهنگش مدیریتی که میشود محتوایی که جاری میشود همهی برنامهها به سمتی است که فضا برای ایمان امن نیست برای کفر امن است پس مکه یک نقطهی کانونی است که حضرت ابراهیم خلیل علی نبینا و آله و علیه السلام موقعی که کعبه را بنا میکرد در سورهی بقره ببینید سه آیهی پشت سر هم است خدا حضرت را امام قرار میدهد ایشان بیت را به پا میدارد بعد هم دعا میکند «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَـذَا بَلَدًا آمِنًا» (بقره/ 126) پس امام است و بیت است و یک بلد امن اگر این بیت و بلد حول امام بود یعنی همه چیزش رنگ و بوی حضرت ابراهیم خلیل را میدهد رنگ و بوی نبی اکرم را میدهد ولایت ایشان مدیریت ایشان در این شهر جاری میشود این شهر میشود بلد امین پس این شهر مهم است این مکه مهم است ولی این شهر اگر روحش روح نبی اکرم نباشد در آن جاری نشود همین شهری که یک مقام باطنی در عالم دارد یک موقعیتی دارد «إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِّلْعَالَمِينَ» (آل عمران/ 96) این دیگر حرمت ندارد ولی وقتی بر محور نبی اکرم باشد حضرت در آن امنیت داشته باشند امن است همه چیز به روح آن جامعه برمیگردد حتی اگر آن شهر مکه باشد این شهر شهری است که یک موقعیت باطنی دارد ولی اگر حول نبی اکرم نباشد کفار بر آن مسلط شوند و بشود محور فرهنگ و بستر فرهنگ کفار این دیگر ارزش ندارد الآن ببینید این شهر دست منافقین است همینها را ابزار قرار میدهند برای توسعهی خودشان میخواهند از این بیت استفاده بکنند برای گسترش برنامه ریزی خودشان علیه حق میبینید دیگر خادم الحرمین و امام الحرمین و از این حرفها این شهر دیگر شهری نیست که بشود به این شهر قسم خورد احترام داشته باشد در نزد خدای متعال وقتی این شهر شهری شد روابطش فرهنگش حتی بیت را کردند بت کده بت کده بود زمان نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرهنگ بت پرستی را رواج میدادند آن جا این دیگر بلد امن نیست آدمی که در این فرهنگ زندگی میکند مامون نیست دچار عقوبت است دچار است لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي (بحار الانوار، ج 49، ص 123) وادی توحید وادی ایمن است وادی ولایت وادی ایمن است پس وقتی نبی اکرم روابط یک شهر حالا این شهر شود به بزرگی یک کشور یا به بزرگی یک جامعهی جهانی اگر نبی اکرم محور این شهر نباشد و خلق عظیم او محور این شهر نباشد این شهر شهر امنی نیست وقتی پیغمبر در این شهر در رنج هستند دیگر همهی مومنین در رنج هستند لذا کسی سوال نکند که این پیغمبر مثل سورهی الم نشرح یا والضحی که عرض میکردیم «وَالضُّحَى، وَاللَّيْلِ إِذَا سَجَى، مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى» (ضحی/ 3-1) کانه یک حادثهای پیش آمده توهم این بوده که خدا پیغمبر را رها کرده است خدای متعال میفرماید نه ما تو را رها نکردیم این رفت و آمدها به این معنی نیست که ما شما را رها کردیم نه اینها لوازم این عالم است توهمی که بوده این بوده که این پیغمبری که آمده مدعی توحید و امنیت بشر و کرامت بشر است چطور از روزی که آمده او در رنج است مومنین در کنار او در رنج هستند خداوند میفرماید نه این علامت این نیست که ما شما را رها کردیم یک مسیری است باید عبور کنید وقتی عبور کردید «وَلَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَّكَ مِنَ الْأُولَى، وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى» (ضحی/ 5-4) این جا کانه یک چنین چیزی است که شهری که پیغمبر خدا در آن امن نیست میگویند نگران نباشید مسئله فقط این نیست درست است این شهر امن نیست پیغمبر امنیت ندارد اما «وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ» سوگند به این پیغمبر و ائمهای که از نسل او قرار دادیم و سوگند به حضرت آدم و اولیائی که در نسل او قرار دادیم پس درست است این شهر به دست کفار افتاده و محیط ولایت کفار شده پیغمبری که در این شهر باید بیاید این خانه را تبدیل بکند به خانهی توحید خودش امنیت ندارد ما هم به این فضای نا امن قسم نمیخوریم ولی یک والد و ولدی است یک پیغمبری است که نسلی دارد امامانی از او میآیند یا حضرت آدمی است که اولیا از نسل او میآیند اینها مسیر توحید را در عالم هموار میکنند یعنی ایجاد امید است که عالم است دیگر به ما هم امید میدهد که این مسیر مسیری است که با این پیغمبر و نسلش با حضرت آدم و اولیائی که از نسلش آمدند با این وجود مقدس نبی اکرم به سامان میرسد این رنجها هم «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ» (بلد/ 4) عالم عالم رنج است در دنیا کسی خیال نکند اگر مومن شدید باید در دنیا در رفاه کامل باشید نه این طوری نیست این عالم عالم رنج است مومن باشید در رنج هستید کافر هم باشید در رنج هستید منتها تعبیری شهید مطهری دارند از این روایت هم استفاده میکنند حُفَّتِ الْجَنَّةُ بِالْمَكَارِهِ وَحُفَّتِ النَّارُ بِالشَّهَوَاتِ (نهج البلاغه، خطبه 176) مومن آغاز ورودش به صحنهی ایمان سخت است عقبه است بعدش سرازیری و راحتی است وقتی وارد وادی ایمان شدی وارد بهشت شدی ولی با ابتلا و امتحان باید وارد شوی عقباتی دارد تا اینها را پشت سر نگذاری وارد وادی امن نمیشوی کافر هم ممکن است ظاهرش شهوات و نفس پرستی باشد اما باطن نفس پرستی جهنم است خیال میکند آنها در راحتی هستند «وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى» (طه/ 124) در همین دنیا عیشش عیش ذیق است در فشار و محاصره است پس این جریان جریان خوشی و خوش گذرانی نیست عالم دنیا دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَةٌ (نهج البلاغه، خطبه 226) حضرت علی این را فرموده اند پس یک مسیر هدایتی است این مسیر هدایت هم از بستر نبی اکرم میگذرد این شهر هم یک روزی بلد امین میشود با این پیغمبر الآن که میدانید دست کفار بود یک دورهای به دست آمد دوباره الآن هم دست جریان نفاق است این بلد بلد امین نیست ولی دوباره بلد امین میشود و حول امام و امام میآیند این بلد در اختیار امام قرار میگیرد میشود بلد امین در اختیار نبی اکرم قرار میگیرد «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ، أَيَحْسَبُ أَن لَّن يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ» (بلد/ 5-4) که اینها را معنا کردیم آدمی که ما در رنج آفریدیم رنج عبور رنج رسیدن به مقصد است و این انسان دیگر با فرض این که خودش را در محاصرهی تقدیر ما میبیند و میبیند در همه چیزش تحت سلطه است نباید احساس بکند کسی بر او مسلط نیست باید در همین رنجها احاطه و حضور ما را ببیند البته حکمت ما را هم ببیند ممکن است یک کسی احساس بکند هیچ خبری نیست ما هستیم و دستگاه مادی یا ممکن است کسی خیال بکند خدایی است ولی این خدا حکیم نیست العیاذ بالله جبار و ظالم است خدای متعال میفرماید این طوری نیست «وَأَنَّ اللَّـهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ» (آل عمران/ 182) باید هم احاطهی حضرت حق را ببیند و هم علاوه بر این احساس بکند یک دیده بانی است محافظ مراقب اوست هم بر او مهیمن است هم مراقب او است این کسی که مهیمن است مادهی کور و کر نیست «أَيَحْسَبُ أَن لَّن يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ، يَقُولُ أَهْلَكْتُ مَالًا لُّبَدًا، أَيَحْسَبُ أَن لَّمْ يَرَهُ أَحَدٌ» (بلد/ 7-5) شاید این داستان انسان است الآن در بعضی از مکاتب غربی یک اصطلاحی است که ترجمه اش میشود به اصطلاح میگویند پرتاب شدگی که اصلا تلقی این است که ما یک موجود رها شده ایم آدمی که این طوری احساس میکند نمیتواند به خیرات برسد باید بداند رها شده نیست تحت احاطهی یک قدرتی است این قدرت هم قدرت محافظ است قدرت حاضر است توجه به او دارد محبت و لطف دارد فکر میکند هیچ کس حواسش به او نبوده؟ چرا ما از دیرباز متوجه او بودیم حواس ما به او بوده او را آوردیم در این دنیای پر از رنج ولی با توجه بوده با حکمت بوده با تدبیر بوده ولی این رنج رنج رسیدن به مقصد است رنج تولد است رنج متولد شدن جدید در این عالمی که آدم در این عالم باید غیر از این که از رحم مادر به دنیا میآید در همین عالم در عوالم بعدی متولد شود اگر نتوانست تا زنده است قدم به وادی ملکوت بگذارد وارد عالم یقین نمیشود «وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ» (انعام/ 75) باید وارد عالم ملکوت شود تا صاحب یقین شود در همین عالم باید شود «وَمَن كَانَ فِي هَـذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلًا» (اسراء/ 72) یک معنایش همین است کسی در این دنیا نتواند چشمش را باز بکند حقایق عوالم را نبیند در عالم بعدی معلوم نیست کسی که در این دنیا به ایمان نرسیده به ایمان برسد این رنج ناشی از احاطهی یک خدای حکیمیست که ما را تحت نظر دارد رهایمان نکرده به تک تک ما به گونهای توجه دارد که اگر هیچ مخلوقی جز ما نمیداشت توجهش به ما بیشتر نمیشد يا مَنْ لا يَشْغَلُهُ شَاْنٌ عَنْ شَاْن (دعای مشلول) معنایش همین است ما خیال میکنیم خودمان یک مقدار سرمان شلوغ میشود حواسمان پرت میشود توجهات ما تقسیم میشود خیال میکنیم اولیاء خدا در مرتبهی بالاتر خدای متعال هم این طوری است برای امام زمان فرق نمیکند صد میلیارد ماموم داشته باشد یا یکی توجه اش کم و زیاد نمیشود چون مظهر علم الهی است باذن الله خدای متعال که دیگر معلوم است بعد خدای متعال میفرماید این آدمی که میگوید حواس ما به او نبوده همهی امکانات عبور از این عالم را به او ندادیم؟ اگر رهایش کرده بودیم در کوری و نابینایی یک چیزی ما به او چشم دادیم قدرت تفاهم دادیم این زبان مبدا پیدایش فرهنگ اجتماعی و تکامل اجتماعی است و الا اگر بشر زبان نداشت قدرت این که نیات خودش را القا بکند نداشت جامعه شکل نمیگرفت و بسیاری از آن چه در جامعه شکل میگیرد چه جامعهی مومنین تکاملشان در جامعه است چه جامعهی کفار باز آنها هم پیشرفتشان رد ضلالت در جامعه شان است پس ما این امکانات را به انسان دادیم.. امل نجعل هیدناه نجدین که عرض کردیم ما را به این دو راه که هر دو هم دشواری دارد نجد است نجد به گردنههای مرتفع میگویند عبور از آن دشوار است شما فکر میکنید کفار وقتی میخواهد یک تمدن مادی به پا بکنند زحمت نمیکشند؟ احوالاتشان را ببینید صاحب یک کارخانهی موفق در اروپا میگوید من بیست و پنج سال یک مسافرت خانوادگی نکردم پس آنها هم رنج میبرند منتها رنجش «يَقُولُ أَهْلَكْتُ مَالًا لُّبَدًا» است همهی امکانات را هلاک کرده پس خدای متعال امکانات به ما داده ما را به این دو راه هم دو راه را بر پیش روی ما قرار داده میگوید با این امکانات بروید پس باید چه کار کنیم؟ باید اقتحام در عقبات بکنیم باید فرصت را غنیمت شماریم به سرعت بدون فوت وقت با شدت وارد این گردنهها شویم و عبور بکنیم از این گردنهها این گردنهها آزاد کردن است «فَكُّ رَقَبَةٍ» (بلد/ 13) است یک رقبهای را آزاد بکنیم اطعام در روز قحطی است به یک مسکین زمین گیر یا یک کسی که فقیری که نزدیک انسان است خویش انسان است کمک بکند «يَتِيمًا ذَا مَقْرَبَةٍ» (بلد/ 15) یتیم که از قربای انسان است یا مسکینی که «أَوْ مِسْكِينًا ذَا مَتْرَبَةٍ» (بلد/ 16) است پیداست اینها گردنههایی هستند توضیح هم دادیم حالا این همین جا بایستیم اینها یک معنای ظاهری دارند معنی ظاهری اش این است درست هم است و هر مومنی علامت ایمانش همین است یکی از خصلتهای مومن متقون آنهایی هستند که اهل انفاق هستند مصلین آنهایی هستند که «وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ، لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ» (معارج/ 25-24) بنابراین نمیشود یک کسی بگوید من مومن هستم دارم از این امکانات در عالم استفاده میکنم خدا را میفهمم میفهمم خدایی است عین ناظرهای است امکاناتی به من داده و من دارم از این امکانات استفاده میکنم و اهل این کارها نباشد اگر این توجهات در انسان شکل گرفت که او تحت تقدیر خدای حکیم است و خدای متعال از دیرباز او را مورد توجه قرار داشته او را میدیده به او عنایت داشته و امکانات به او داده حتما به این نقطه میرسد که باید از این عقبات بگذرد عقبه انفاق است احسان است دستگیری است این ظاهرش است فک رقبه است آزاد کردن بردهای است که بیانی مرحوم شهید مطهری دارند شاید دیگران هم گفته اند ولی ایشان با یک بیان لطیفی در مواضع متعددی گفتند که برده داری در اسلام یک برنامه ریزی اقتصادی نیست به خلاف نظامهای مادی دیگر بلکه برنامهی تربیتی است آن کسانی که کافر بودند درگیر میشدند وارد جنگ میشدند وقتی مثلا اسیر میشدند اینها را میبردند در خانههای مومنین با فرهنگ مومنین آشنا شوند و این هم یک مسیر تربیتی بسیار لطیفی است در جای خودش باید بحث شود ولی یک دالان است زود هم میبرند بعد هم آزاد میکنند اسلام تدبیری کرده برای آزاد شدن آنها میآیند مدتی در یک فرهنگی قرار میگیرند با فرهنگ ایمانی آزاد میشوند بعد هم آزاد میشوند اولا یک پدیدهی تربیتی است یک برنامه ریزی تربیتی است ثانیا یک دالان عبور است دائمی نیست برده داری در اسلام حالا علیای حال اسلام دوست میدارد که این رقبهها آزاد شوند ما نگرانشان باشیم این معنی ظاهری اش است نگران انسانهایی باشیم یتیمهایی باشیم که تکریم نمیشوند نگران آنهایی باشیم که در اثر سختی زمین گیر شدند این علامت ایمان است این عبور از عقبات این دنیا است با آن توجهات توجه به این که خدای حکیمی است حاکم بر ما است ناظر بر ما است میبیند و ما را تحت توجه دارد غافل از ما نیست حواسش جمع است که چه میکنیم و دائما به ما لطف دارد این رویت فقط به معنی حسابرسی نیست به معنی نظارت و توجه و محبت هم است هم حساب رسی میکند هم محبت دارد همهی امکانات را به ما داده یک معناهای لطیف تری شده هم برای عینین هم برای لسان و شفتین در روایات ما هم برای این عقبه هم برای یتیم هم برای مسکین یک مقدار آیات معنای عمیق تری پیدا میکنند اگر خدای متعال این چشمها را به ما میداد همین گوش و چشم و زبان همهی اینها را به ما داد این برای عبور از عقبات کافی است؟ یعنی ما میتوانستیم از عقبات عبور بکنیم برسیم به وادی ایمان یا نه؟ باید خدا یک پیغمبری میفرستاد امامی میفرستاد در سورهی هل اتی موقعی عرض کردم خدای متعال از همهی امکاناتی که به ما داده صحبت میکند «هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئًا مَّذْكُورًا» (دهر/ 1) یک موقع ذرهای بودی اصلا قابل ذکر نبودی در دستگاه بعد تو را در قالب نطفه خلق کردیم بعد از نطفه یک انسان خلق کردیم «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا» (دهر/ 2) این سمع و بصر را دادیم که عمدهی اطلاعات و علوم و آگاهی ما از این جا است آدم عالم آفریدیم بستر علم و آگاهی دادیم تا این جا خدای متعال از ما تکلیفی نمیخواهد «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا» (دهر/ 3) این آدم با این امکانات را به راه هدایت کردیم حالا که راه توحید را نشان دادیم هدایت کردیم دو دسته میشوند اگر کافر شد «إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ سَلَاسِلَ وَأَغْلَالًا وَسَعِيرًا» (دهر/ 4) عذاب در انتظارش است اگر شاکر شد میشود ابرار «إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا» (دهر/ 5) که عرض کردیم سوره داستان شفاعت اولیاء خدا نسبت به ابرار است این سبیل امام است اگر خدای متعال در عالم امامی قرار نمیداد که راه به سوی خدا صراط مستقیم است همهی امکانات را به ما داده بود از ما تکلیف نمیخواست با این امکانات که نمیشود به خدا برسی بِنَا اَنقَذَکُم مِنَ الجَهَالَةِ وَ بَصَّرَکُم مِنَ العَمَی با امام است که انسان از نابینایی و کوری به بصیرت میرسد از جهالت نجات پیدا میکند به توحید راه پیدا میکند این جا هم داستان همین است آن چیزی که به ما دادند این امکانات را دادند این امکانات امکانات مهمی است چشم دادند زبان دادند گفتگو میکنیم از همین طریق انتقال فرهنگ میشود تمدن درست میشود بعد هم این طور نیست به آدم خیر و شر را نفرموده باشند نداند باید تمدن بسازد چطوری زندگی بکند به او خیر و شر را نشان دادند میتواند زندگی فردی اش اجتماعی اش تمدن سازی اش در مسیر خیر باشد و در مسیر شر باشد ولی این کافی نیست برای رسیدن «أَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَيْنَيْنِ» (بلد/ 8) یک چشم دیگری است که با آن چشم همهی عوالم غیب را میشود ببینی آن چشم کیست؟ پیغمبر خاتم ما آن پیغمبر را نفرستادیم که همهی عالم مشهود اوست؟ و بعد آن چیزی که میبیند در اختیارش است او چشم شماست آن پیغمبر چشم ماست اگر این پیغمبر نبود و این چشم نبود ما نمیتوانستیم عوالم غیب را ببینیم ما با چشم این پیغمبر میرویم نه این که پیغمبر میفرماید من میبینم شما نبینید او میبیند بعد ما را آرام آرام میبرد تا ما هم ببینیم به ما هم نشان میدهد رویت ملکوت را برای ما در داستان حضرت ابراهیم خلیل عرض کردم حضرت ابراهیم خلیل هم با ایشان ملکوت عالم را دید آن خورشید که با آن میشود ملکوت را ببینی این پیغمبر است پس عینین به نبی اکرم تفسیر شده در روایات ما ما شما را در این عالم آوردیم هم توجه داشتیم به شما امکانات دادیم چشم و زبان دادیم ولی ورای این به شما یک کسی دادیم که عینین دادیم پیغمبری دادیم که همهی عوالم غیب را میبیند یک چشمش این دنیا را میبیند یک چشمش همهی عوالم را ما برای شما یک چنین پیغمبری نفرستادیم که همهی عوالم را یک جا میدید دست شما را گرفت ببرد بعد از این چرا نرفتید بله اگر به شما چشم و گوش میدادیم در همین دنیا میماندید ما نمیگفتیم چرا ماندید چرا اقتحام نکردید لسان به حضرت علی تفسیر شده «الرَّحْمَـنُ، عَلَّمَ الْقُرْآنَ، خَلَقَ الْإِنسَانَ، عَلَّمَهُ الْبَيَانَ» (الرحمن/ 4-1) در روایات متعددی حضرت لسان الله هستند حقایق را از حضرت حق میگیرد و به ما میرساند اگر این حقایقی که نبی اکرم آوردند لسانی نبود که به ما برساند که از درون شما شما یک فیلسوف بزرگ ندارید اگر لسان ندارید مثل یک کامپیوتر بزرگی دارید خروجی ندارید میلیاردها اطلاعات در شما است حضرت علی لسان الله لسان الغیب لسان نبی اکرم است أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا (اصول کافی، ج 1، ص 399) اگر این لسان را خدا نداده بود اسرار غیب در وجود مقدس نبی اکرم میماند قرآن مکتوم میماند علم القرآن بِنَبِّیِ الاَکرَم خَلَقَ الْإِنسَانَ فرمود امیرالمومنین عَلَّمَهُ الْبَيَانَ میشود حضرت علی پس حضرت علی لسان الله میتواند بیانی دارد که آن اسرار غیب را بگیرد به ما برساند اگر این امام نبود اگر نبی اکرم نبود که عینین است اگر امامی نبود که لسان غیب است و همهی اسرار غیبی را برای ما آشکار میکند همیشه آنها مکتوم میماندند ما عبور نمیکردیم از عقبات در همین دنیا میماندیم وارد عوالم نمیشدیم چه تکلیفی داشتیم؟ تکلیفی نداشتیم امامی نیامده پیغمبری نیامده این سوسوی عقل ما چراغی که خدا در وجود ما روشن کرده بدون پیغمبر نمیتواند عوامل غیب را طی بکند و الا ما مستغنی از پیغمبر بودیم اگر عقل نداشتیم پیغمبر با ما کاری نداشت انبیا که برای مجانین مبعوث نشدند عقل برای این است که با پیغمبر همراهی بکنیم اگر پیغمبر نبود این لسان و شفتین کافی نبود به ما امکانات دادند عالم میشویم علم خود را منتقل میکنیم فرهنگ سازی میکنیم تمدن میسازیم اما اگر امام نباشد همه اش میشود تمدن مادی لذا آنهایی که پشت به امام کردند این تمدنشان است جنگل داری مدرن دامداری مدرن است توحش منظم است هیچ امنیتی برای حق در دستگاهشان نیست هیچ حقی را نمیفهمند یک موقعی استادی داشتیم میفرمودند اگر امام حسین شهید نمیشد اینها صحبت از آزادی نمیکردند صریحا میگفتند انسانها بردهی ما هستند این آثار آن شهادتها مقاومتها هست که ارتقا وجدان ایجاد کرده اینها مجبور هستند شعارهای خودشان را تبدیل بکنند پس ما برای شما پیغمبر قرار دادیم شفتین به حسنین امام حسن امام حسین تعبیر شده این تعبیر خودش تعبیر لطیفی است که نسبت زبان و این دو لب چیست این تعبیر خیلی سنگینی است علیای حال اینها یک تفسیر باطنی تری دارد خدای متعال غیر از این که به ما چشم داده زبان داده یک چشمی است دیدید امام وَ عَيْنِكَ النَّاظِرَةِ بِإِذْنِكَ (مفاتیح الجنان، دعا برای امام عصر) چشم خداست به اذن خدا ناظر بر همهی عالم است ناظر است هم شاهد است هم شفیع است لطف میکند نه ان که ناظر است فقط حسابگری میکند و سخت گیری میکند نه مواظب و مراقب ماست «أَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَيْنَيْنِ» هم همهی حقایق غیب را میبیند هم باطن شما را میبیند هم نیاز شما را در این عالم میفهمد میفهمد کجا باید بروید موانع شما کجاست اگر امام این طوری نبود ما نمیرفتیم به خدا عرض میکردیم خدایا من بلد نبودم چطوری بروم؟ به من جهاز هاضمه دادی میفهمیدم باید بخورم لذت ببرم چشم دادی میفهمیدم باید لذت ببرم چطور میفهمیدم که چه عقباتی است باید طی بکنم به کجاها باید برسم کدام قلهها را باید طی بکنم پس هم این امکانات را داده هم در درون ما را به خیر و شر هدایت کرده هم در بیرون پیغمبر قرار داده امام قرار داده لسان الغیب قرار داده اینها امکاناتی است که به ما داده با این امکانات باید اقتحام در عقبه بکنیم عقبه چیست؟ فک رقبه معنی ظاهری اش روشن است این را نمیشود تاویل بکنیم یکی از امتحانات بزرگ انسان است من جان بکنم مال به دست بیاورم بدهم یکی دیگر آزاد باشد این عقبه است من با زحمت مال به دست بیاورم به فکر این باشم که او گرسنه نباشد این عقبه است عبور کردن از آن سخت است ولی یک عقبات جدی تری است فرمود رقبه همهی ما گرفتار هستیم باید خودمان را از آتش نجات بدهیم آتش محیط ولایت ائمهی جور است همان بلد نا امنی است که پیغمبر در آن امن نیست باطنش جهنم است در جهنم محیط امنیت نیست بهشت محیط امنیت است ما باید خودمان را از این آتش نجات بدهیم هم خودمان را و هم دیگران را فقط فک رقبه این نیست که بردهای را از اسارت این دنیا نجات بدهیم این یک مثل است ما یک اسارتهای خیلی سنگین تری داریم یادم است یکی از اساتید نامهای برای سبیه شان در آغاز بلوغشان نوشتند آن جا میگوید فرزندم من نمیتوانم ببینم تو زیر دست و پای شیطان له شوی در کمند شیطان باشی این که اسارت بدتری است آدم اسیر شیطان باشد از دنیا تا قیامت؟ در محیط ولایت شیطان زندگی بکند؟ محیط ولایت شیطان محیط اسارت است «يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» (بقره/ 257) محیط ولایت آنها یک چنین محیطی است ما آزاد کردن انسانها از بردگی نفس از بردگی اولیاء طاغوت که تماما به برده میگیرند منتها بردگی یک موقعی سنتی بوده یک موقع پیچیده است کار همه شان این است قرآن میفرماید فرعون پوک کرد مردم را وقتی سبک شدند با نفس او به حرکت میافتند پر کاه با یک نسیم به حرکت میافتد «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ» (زخرف/ 54) آدم مومن که كَالْجَبَلِ الرّاسِخِ است مثل کوه استوار است این را که نمیشود با تهدید و تطمیع به حرکت در آورد فرعون اول آدمها را پوک زمینی میکند خاکی میکند هویت انسانی شان را از آنها میگیرد الآن مدیریت دنیا غیر از این است که از طریق به کار گیری رسانه و هنر و غیره آدمها را پوک بکند یک مشت آدم دنبال شهوات افسارشان دست مدیران عالم است هر کجا بخواهند میبرند امروز این لباس را بپوش امروز ظاهرت را این طوری بکن فردا مدل خانه ات را آن طور بکن با این سبک زندگی بکن هر روز بچرخ آنها دنبال این هستند که عواطف انسان را مثل انرژیهای مادی خرج توسعهی سرمایه داری میکنند چطور نفت را از زیر زمین بیرون میآورند تبدیل میکنند به ثروت بالفعل عواطف انسان را مثل سوخت مادی تبدیل به ثروت میکنند برای خودشان آزاد کردن انسان از این اسارت فک رقبه نیست؟ ما به شما زبان دادیم لسان دادیم لسان الله باشید یک موقع عرض کردیم یتیم که فقط یتیم نیست؟ یتیم را باید برسی کرامت بکنی اما آنهایی که از امام جدا شدند از معارف جدا شدند یتیم اند یک زبانی باید اینها را بگویند در روز قحطی مثل دنیای امروز هم آنها یتیم هستند در دنیای قحطی امروز که قحطی حقایق است این طعام معنوی در اختیار کسی نیست یک کسی باید یاد بگیرد در اختیار قرار بدهد در سورهی بقره دارد متقین انفاق میکنند «وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ» (بقره/ 3) فرمود مما علمناه یبثون آن چیزی که یاد دادیم منتشر میکنند سخت است کار سختی است در دنیایی که قحطی معارف است اصلا استهزا میکنند معارف را یک آدمی لسان معارف شود بیاید بگوید من سوال میکنم شما مثل حضرت امام را فک رقبه میدانید یا نه؟ چقدر گردنها را آزاد کرد؟ شما مثل این عالم بزرگوار نیجریه آدمی میدانید که رفته آن جا شش بچه اش شهید شدند خودش در رنج است فک رقبه کرده یا نه؟ مردم را از گمراهی نجات داده این عبور از گردنهها نیست؟ که آدم حاضر شود برود آن دور دستها بیاید عالم شود دین خدا را بفهمد عامل شود مجاهد فی سبیل الله شود برود آن جا مردم را نجات بدهد مردم را از شیطنت و بت پرستی و نفس پرستی و دنیا پرستی و فرهنگهای مبتذل نجات بدهد خودش هم شش فرزندش شهید شوند خودش هم این طوری شود این فک رقبه نیست؟ این عقبه نیست؟ عقبه فقط ما بگوییم مردم آفریقا گرسنه هستند برویم سیرشان بکنیم؟ این هست حتما است در دوران قحطی به داد آنها رسیدن از شرایط ایمان است مومن نمیتواند بی تفاوت باشد ولی این مهم تر است یا آدم ببیند اسیر هستند بردهی نظام جهانی هستند فکرشان هویتشان بعد خودش را خرج بکند که اینها را نجات بدهد این فک رقبه است پس مفهوم فک رقبه مفهوم اطعام و یتیم همهی اینها در روایات توسعه داده شده است ما از خودمان نمیتوانیم معانی را گسترش بدهیم پس ما یک بلد امینی میخواهیم که بلدی است بر محور پیغمبر مکه آن میشود محور انتشار تولید یک والد و ولدی داریم که نبی اکرم هستند ولی تا آن بلد بلد امین نشده این عالم عالم رنج است این رنج رنج رسیدن به آن عالم است وقتی ظهور شد و بلد امین شد آن وقت ممکن است خیلی از این رنجها هم جمع شود
شریعتی: خیلی خوب خیلی ممنون صفحهی 89 را امروز با هم تلاوت میکنیم آیات 66 تا 74 سورهی مبارکهی نسا
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
وَلَوْ أَنَّا كَتَبْنَا عَلَيْهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنفُسَكُمْ أَوِ اخْرُجُوا مِن دِيَارِكُم مَّا فَعَلُوهُ إِلَّا قَلِيلٌ مِّنْهُمْ وَلَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا مَا يُوعَظُونَ بِهِ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُمْ وَأَشَدَّ تَثْبِيتًا ﴿٦٦﴾ وَإِذًا لَّآتَيْنَاهُم مِّن لَّدُنَّا أَجْرًا عَظِيمًا ﴿٦٧﴾ وَلَهَدَيْنَاهُمْ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا ﴿٦٨﴾ وَمَن يُطِعِ اللَّـهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَـئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّـهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَـئِكَ رَفِيقًا ﴿٦٩﴾ ذَلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّـهِ وَكَفَى بِاللَّـهِ عَلِيمًا ﴿٧٠﴾ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ فَانفِرُوا ثُبَاتٍ أَوِ انفِرُوا جَمِيعًا ﴿٧١﴾ وَإِنَّ مِنكُمْ لَمَن لَّيُبَطِّئَنَّ فَإِنْ أَصَابَتْكُم مُّصِيبَةٌ قَالَ قَدْ أَنْعَمَ اللَّـهُ عَلَيَّ إِذْ لَمْ أَكُن مَّعَهُمْ شَهِيدًا ﴿٧٢﴾ وَلَئِنْ أَصَابَكُمْ فَضْلٌ مِّنَ اللَّـهِ لَيَقُولَنَّ كَأَن لَّمْ تَكُن بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُ مَوَدَّةٌ يَا لَيْتَنِي كُنتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِيمًا ﴿٧٣﴾ فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ وَمَن يُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا ﴿٧٤﴾
ترجمه:
و اگر بر آنان مقرّر میکردیم که خودکشی کنید، یا از دیار و کاشانه خود بیرون روید، جز اندکی از آنان انجام نمیدادند. و اگر آنچه را که به آن پند داده میشوند عمل میکردند، مسلماً برای آنان بهتر و در [جهت تثبیت ایمان و] استواری قدم، مؤثرتر و قوی تر بود. (۶۶) و ما نیز در آن صورت آنان را به طور یقین پاداشی بزرگ میدادیم. (۶۷) و بی تردید آنان را به راهی راست راهنمایی میکردیم. (۶۸) و کسانی که از خدا و پیامبر اطاعت کنند، در زمره کسانی از پیامبران و صدّیقان و شهیدان و شایستگان خواهند بود که خدا به آنان نعمت [ایمان، اخلاق و عمل صالح] داده؛ و اینان نیکو رفیقانی هستند. (۶۹) این [رفاقت با آنان] بخشش و فضلی از سوی خداست، و [در استحقاق این کرامت و فضل] کافی است که خدا [به نیّات و اعمال مطیعان] داناست. (۷۰)ای اهل ایمان! [در برابر دشمنْ مهیا و آماده باشید و] سلاحها و ساز و برگ جنگی خود را برگیرید، پس گروه گروه یا دسته جمعی [به سوی جنگ با دشمن] کوچ کنید. (۷۱) یقیناً از شما کسی است که [از رفتن به سوی جنگ] درنگ و کُندی میکند، پس اگر به شما [رزمندگانی که به جنگ رفته اید] آسیبی رسد، گوید: خدا بر من محبت و لطف داشت که با آنان [در میدان جنگ] حاضر نبودم. (۷۲) و اگر بخشش و فضلی از سوی خدا به شما رسد چنان که گویی میان شما و او هرگز دوستی و مودّتی نبوده، [و از جنگ شما با دشمن آگاهی نداشته، و برای اینکه از پیروزی و غنیمت سهمی نبرده، آه سردی میکشد و] میگوید:ای کاش من هم با آنان بودم، پس به کامیابی بزرگی دست مییافتم. (۷۳) باید کسانی که زندگیِ زودگذرِ دنیا را با سرای جاویدان آخرت مبادله میکنند، در راه خدا بجنگند. و هر که در راه خدا بجنگد و کشته شود، یا بر دشمن پیروز گردد، پس پاداش بزرگی به او خواهیم داد. (۷۴)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: سلام عرض میکنم به مردم شریف قم در سالروز قیام شریف قم در نوزدهم دی ماه داریم وقت ما تمام شده نکات پایانی شما را میشنویم
حاج آقا میرباقری: بسم الله الرحمن الرحیم روایتی را جلسهی قبل خواندیم اَلنَّاسُ كُلُّهُمْ عَبِيدُ اَلنَّارِ غَيْرَكَ وَ أَصْحَابِكَ (کافی، ج 1، ص 430) همهی مردم بردهی آتش هستند و باید نجات پیدا بکنند که شما و دوستان اهل بیت نبی اکرم و اهل بیت کسی جزء دوستان و موالیان و مقتدین به آنها بود آنها را خدای متعال با ولایت ما از عقبات جهنم نجات داده ان شاء الله خدای متعال با بسط و گسترش ولایت نبی اکرم بر جهان و ظهور این ولایت در مقابل ولایت ابلیس که الآن بر جهان حکومت میکند همهی ملل عالم را موحدین مسلمین مستضعفین را از بردگی آتش و بردگی اولیاء طاغوت که باطنش جهنم و آتش است نجات بدهد و همهی ما را جزء موحدین قرار بدهد به ما توفیق بدهد از این عقبهی توحید و ولایت نبی اکرم و اهل بیت عبور بکنیم و با جسارت و شدت وارد این عقبه شویم از تعلقاتی که و عقالهایی که در تمدن مادی به دست و پای ما میزند که نتوانیم اقتحام در این عقبات بکنیم باتلاقهایی سر ما قرار داده با شدت و جدیت عبور بکنیم باتلاقهای فرهنگی و غیر فرهنگی