اولین معصیت عالم به سبب تکبر رخ داد
مهم ترین صفت شیطان استکبار و تکبر است و اولین معصیتی که در عالم رخ داد به سبب صفت کبر بود. امام صادق علیه السلام فرمود: ریشه های کفر سه چیز است: کبر، حرص و حسد؛ کبر شیطان را لغزاند و باعث معصیتش شد، حرض باعث لغزش حضرت آدم شد و حسد هم باعث شد قابیل برادرش را بکشد. یعنی این سه چیز زمینه ی است که انسان را به کفر بکشاند.
اگر مهم ترین صفت شیطان کبر و لجاجت در نپذیرفتن حق است، یعنی ریشه تمام بدی ها و رذائل و آلودگی ها در همین است. این صفت به هر مقدار اگر در کسی باشد سبب می شود در مرحله صفات باعث بوجود آمدن صفات رذیله در انسان می شود و در مرحله رفتار سبب انجام گناه می شود.
ریشه تمام رذائل استکبار در مقابل خداست
خداوند در قرآن فرموده: تِلكَ الدّارُ الآخِرَةُ نَجعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدونَ عُلُوًّا فِي الأَرضِ وَلا فَسادًا وَالعاقِبَةُ لِلمُتَّقينَ 1 ؛ آری، این سرای آخرت را (تنها) برای کسانی قرارمیدهیم که اراده برتریجویی در زمین و فساد را ندارند؛ و عاقبت نیک برای پرهیزگاران است!
مفسرین گفته اند اینکه فساد بعد از عُلّو ذکر شده یعنی هر کس علو و تکبر داشته باشد منجر به فساد می شود. اگر در ذات تکبر وجود داشت در لایه های بعدی خودش را نشان می دهد و در صفات رذیله خودش را نشان می دهد. تمام صفات رذیله ریشه اش در استکبار در برابر حق است.
مثلا اگر کسی حسود است نمی تواند نعمت خدا را در دیگران ببیند و ریشه اش این است که خدا اینطور نعمتها را تقسیم کرده است و شخص حسود به جای اینکه به این تقسیم راضی باشد از آن بدش می آید یعنی همان استکبار علی الله است. می تواند از خدا بخواهد که به او هم این نعمتها را بدهد.
در هنگام گناه، انسان تحت ولایت شیطان می شود
گناهان رفتاری در یک چیز مشترک هستند و آن تسلیم خدا نبودن است. کسی که مرتکب فحشا می شود بدون تردید تصویر خدا در ذهنش نیست. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که مرتکب فحشا می شود در لحظه ارتکاب گناه، تحت ولایت خدا نیست، مومن نیست و تحت ولایت شیطان است.
یعنی در هنگام ارتکاب فحشا به خدا یک "نه" بزرگ می گوید. با اطاعت از شیطان از خدا دور می شود.
امام باقر علیه السلام فرمود: کسی که به دنیا می آید لوح قلبش سفید است، به محض اینکه مرتکب گناه شد یک نقطه سیاه در قلبش پدید می آید و اگر توبه کند آن پاک می شود اما اگر همچنان به ارتکب گناه شود سیاهی ها در قلبش زیاد می شود تا اینکه قلبش سیاه شود. منظور از نقطه های سیاه روی قلب چیست؟ آن سیاهی شروع ولایت ابلیس است.
ماجرای لگد زدن به ولایت
شخصی بعد از اینکه از مشهد آمده بود نزد یک عالمی رفت. عالم به او گفت: در عالم مکاشفه دیدم که لگدی به امام رضا علیه السلام زده ای. در آن دوره مثل زمان حالا قسمت خانم ها و آقایان جدا نشده بود. آن شخص گفت: دیدم خانمی دستش را روی ضریح گذاشته وقتی چهره اش را دیدم نتوانستم خودم را کنترل کنم و دست روی دستش گذاشتم، او به سمت دیگر ضریح رفت و من هم به دنبالش رفتم و دستم را روی دستش گذاشتم و او مجدد به سمت دیگر رفت و باز همان کار را تکرار کردم و قدری با او حرف زدم.
آن عالم گفت: من در مکاشفه دیدم که وارد ضریح شدی و یک لگد به امام رضا علیه السلام زدی، به سمت دیگر ضریح رفتی و لگد دیگری به حضرت زدی و بار سوم چنان لگدی به امام رضا علیه السلام زدی که حضرت افتاد.
گناه ضربه زدن به ولایت حق و خروج از ولایت حق است. هر گناه یک نوع استکبار و لجاجت در برابر حق است. استکبار در قلب صفات رذیله و گناهان را در پی دارد.
چه زمانی سبک زندگی مستکبرانه خواهد شد؟
حال اگر جامعه ای در مقابل خدا استکبار کند و موضع گیری جمعی داشته باشند و تسلیم خدا نباشند کم کم فرهنگ و ارزشهای جامعه، فرهنگ و اخلاق متکبرانه خواهد بود و در مرحله رفتار و سبک زندگی یک سبک زندگی گناه آلود برایش درست می شود. غرب نماد جامعه ای است که خدا را کنار گذاشته اند نه اینکه فقط غرب جغرافیایی مدنظر ما باشد بلکه منظور جامعه ای است که تسلیم خدا نیست، محور رضایت خدا نیست بلکه منافع و نفسانیت انسان محور است.
به تعبیر علامه طباطبایی جامعه مادی جامعه ای است که استیصال بر آن حاکم می شود یعنی هر کس به دنبال منافع خودش است و خودمحور می شود و تکبر و استکبار همین است. در چنین جامعه ای که لایه زیرین نفس و نفسانیت استارزشهای آن جامعه مستکبرانه می شود و معیارهایش مادی می شود و سبک زندگی اش گناه آلود می شود.
داستان "مرگ خدا"
نیچه از فلاسفه ای است که داستان "مرگ خدا" را مطرح کرده است: روزی شخصی چاقوی خون آلودی در دست گرفت و در میدان شهر فریاد زد: مردم من با این چاقو خدا را کشتم، بروید هر کاری که می خواهید انجام دهید.
این داستان پیام دارد یعنی خدا به حاشیه رانده شده است و خدا را کنار زده اند وخود انسان جایگزین خدا شده است یعنی تمام روابط را طوری تنظیم می کند که فقط به لذت و سود خودش برسد و هر آنچه مانع آن است را کنار بزند. وقتی چنین شد فرهنگ خودمحور بوجود می آید.
خصوصیات "دجال"
در روایات وارد شده است که دجال موجودی است یک چشم که از مادری یهودی متولد می شود و غذایش به اندازه کوه است و فتنه و فسادش شرق و غرب عالم را می گیرد و فریاد انا ربکم اعلی است، فریاد خدایی سر می دهد.
ابتدا وقتی این علائم را می بینیم به نظر می آید که شدنی نیست اما مرحوم شهید صدر در کتابش یک احتمالی درباره دجال می دهد که فوق العاده منطقی است که نه فقط آمدنش را امکان پذیر می داینم بلکه او آمده است: دجال الزاما یک انسان یک چشم نیست بلکه دشمن دین، دشمن خدا و اهل بیت علیهم السلام نباید حتما ناقص الخلقه باشد، یک چشم بودن خصوصیتی ندارد و الزاما انسان نیست بلکه یک فرهنگ استکباری فاسدی است که در آخرالزمان تولید می شود که معیارهایش نفسانی است.
1- یک چشم بودن؛ یعنی فقط چشم مادی دارد چشم الهی و ملکوتی ندارد.
2- از مادر یهودی به دنیا می آید؛ یعنی یهودی ها این فرهنگ را تولید می کنند. کتابی هست به نام "کنترل فرهنگ" که در زمان کلینتون معاون وزیر آموزش آمریکا بوده و با سند و مدرک مشخص می کند که تولید خبر و تولید هنر و ... در کنترل یهودیان است و ذکر کرده عمده مراکز تولید فرهنگ در دنیا را صهیونیست ها تولید می کنند.
3- غذایش به اندازه یک کوه است؛ شهید صدر می فرماید: یعنی برای اینکه این فرهنگ تولید شود نیاز به هزینه های انبوه دارد و میلیون ها دلار بودجه های فرهنگی خرج می کنند.
4- فتنه و فسادش شرق و غرب عالم را می گیرد؛ خانه های اهل بیتی ها را هم فرهنگ شرک آلود گرفته است در زبانشان عجل علی ظهورک است اما در زندگی و معاشرت هایشان این فرهنگ رخنه کرده است. روایت متواتری فرموده: حضرت وقتی می آیند که ظلم فراگیر شده است و مهمترین ظلم در فرهنگ قرآن شرک است. یعنی قبل از آمدن حضرت یک فرهنگ شرک آلود فراگیر شده است.
5- فریاد خدایی سر می دهد؛ یعنی فریاد فرعون است یعنی فرهنگ مستکبر است و رضایت خدا، انس و مناجات با خدا ملاک نیست و فقط لذت انسان و اومانیسم محور و ملاک است.
ریشه خوبی ها؛ تواضع در مقابل حق
نقطه مقابل صفت تکبر، که باید در خودمان پرورش دهیم تواضع است. تسلیم و افتاده بودن در مقابل حق و خداست یعنی انسان تسلیم محض باشد و همه خوبی ها ناشی از تواضع است. اگر کسی تواضع داشت در مرحله صفات، صفات خوب و در ناحیه رفتار اعمال خوب از او سر می زند.
تواضع فقط در رفتار و معاشرت با مردم نیست مثلا در مراسم می بینیم در مقابل مردم تا کمر خم می شوند و تعظیم می کنند که حرام است، منظور ما این تواضع نیست چون این رفتار را می تواند ظاهرسازی کند چه بسا درونش فرعونی و متکبر باشد و این تواضع ظاهری شاید پشتوانه نداشته باشد.
تواضعی که ریشه همه خوبی هاست خضوع در مقابل حق است و زود حق را قبول می کند. امام صادق علیه السلام در روایت عنوان بصری فرمود: اگر علم ما را می خواهید اول ظرف وجودت را درست کن و درب خانه خدا افتاده باش و تواضع داشته باش و تسلیم خدا باش.
شما عسل را در ظرف کثیف نمی ریزید خدا هم نور را در هر ظرفی نمی ریزد.
پی نوشت:
1- سوره مبارکه القصص آیه ۸۳.