در خصوص ویژگی های بهشت و جهنم توضیح بفرمایید .
پاسخ – یکی از ویژگی های مهمی که در عالم قیامت وجود دارد این است که باطن ها و اموری که در عالم دنیا غیب بوده آشکار می شود . مکرراً در قرآن گفته شده که قیامت روزی است که باطن ها آشکار می شود . این مسئله تنها مربوط به انسان نیست بلکه باطن و حقیقت تمام هستی مشخص می شود . در سوره ی ابراهیم آیه ی چهل وهشت خداوند می فرماید : زمین و آسمان آن روز به گونه ای دیگر است و همه چیز بروز و ظهور پیدا می کند . در پیشگاه الهی ، نهان ها و پنهان ها آشکار می شود . مهم ترین حقیقتی که درآن روز برای همه آشکار می شود ، توحید و یگانگی خداوند است . آن روز ظهور لا اله الا الله ، لاحول و لاقوة الا بالله است . طبق فرهنگ دینی، ما اعتقاد داریم که در عالم دنیا هر چیزی که وجود دارد آیه و نشانه ی خدا است . پرتوی از اسماء و صفات خدا در همه ی موجودات عالم وجود دارد . هیچ موجودی نیست که با خدا ارتباط نداشته باشد . همه ی موجودات مخلوق خدا هستند و مخلوق سهمی از کمالات خالق دارد . ولی چون ما در عالم دنیا دید شرک آلود داریم و موحد بودن و بندگی ما کامل نشده ، این مسئله را حس نمی کنیم . با دیدن عالم ، عقل ما به این مسئله گواهی می دهد ، اما نمی توانیم آن را به وضوح مشاهده کنیم . ما موجودات عالم را مستقل می بینیم . اینکه هرکدام برای خود یک آثار و خواصی داشته و یک سببیتی دارند . مثلاً آب رفع عطش می کند ، غذا سیر می کند ، آتش می سوزاند و غیره . بخاطر ضعف هایی که داریم ، واقعیت ها و حقایق از دید ما پنهان است . اگر یک لحظه عنایت پروردگار از این عالم قطع شود، عالم پوچ می شود . مثلاً شما در ذهن خود یک موجودی مانند یک انسان غول پیکر و قوی را خلق کنید که به راحتی می تواند کارهای خارق العاده انجام دهد . در صورتی که یک لحظه توجه خود را از او قطع کنید و به چیز دیگری فکر کنید ، مسلماً هیچ می شود . تمام قدرت و قوت این موجود قوی به شما متصل است و از خود هیچ چیزی ندارد . در صورتی که توجه خود را از او قطع کنید نه تنها وجود ندارد بلکه کمالات وجودی او نیز که همان قدرت ، حرکت و غیره است نیز از بین می رود . تمام عالم وجود و مخلوقات نیز، نسبت به خداوند متعال همین ارتباط را دارند . یعنی اگر خالق به مخلوق خود عنایت نداشته باشد ، باطل محض می شود . مولوی در مثنوی می فرماید : ما همه شیران ولی شیر علم ، حمله مان از باد باشد دم به دم . حمله مان از باد و نا پیداست باد ، جان فدای آنکه ناپیداست باد . ناصرالدین شاه در سفر خود به سبزوار به خدمت حاج ملاهادی سبزواری رفت . از او پرسید این بیت از شعر مولوی چه معنایی دارد ؟ آقای ملا هادی سبزواری گفت : او لا حول و لا قوة الا بالله را تفسیر می کند . اینکه همه ی قدرت ها در عالم متعلق به خدا است . ما به خودی خود صفر و پوچ هستیم . مرحوم میرداماد از اساتید مرحوم ملاصدرا که از فلاسفه و بزرگان ما است در رساله ی خود نوشته که یک شب جمعه ای بود ، من نشسته بودم و ذکر می گفتم . یک باره اظهار نیاز موجودات به خدا را دیدم که همگی می گفتند یا غَنیُ یا یا مُغَنی . خدایا تو همه کاره و غنی هستی . تو بی نیاز کننده ی ما هستی ، چیزی به ما بده . تا زمانی که ما در دنیا هستیم به واسطه ی حجابی که مقابل چشمان ما است این مسئله را متوجه نمی شویم . عالم آخرت ، عالم لا اله الا الله است و به محض اینکه افراد از دنیا می روند ، اهل لا اله الا الله می شوند . هرچقدر که ما در عالم آخرت جلوتر برویم ، صورت و چهره ی اصلی حقایق بیشتر برای ما آشکار می شود. چیزهایی که در قیامت است با چیزهایی که در عالم برزخ است تفاوت دارد . ما به قیامت روز قیامت می گوییم، با اینکه خورشید وجود ندارد . روز بودن قیامت به دلیل روشن شدن حقایق است . البته هنرمند است که در عالم دنیا به این درک رسیده باشد . در عالم آخرت چشم همه ی افراد باز می شود. ولی مهم این است که چشم توحیدی ما در این دنیا باز شود . موقعیت ما نسبت به خدا شبیه مخلوق ذهنی ما است نسبت به خود ما . اگر ما این مسئله را باور کنیم و در جان ما بنشیند ، غیر خدا برای ما مهم نخواهد بود . در این صورت فرد، دیگر از غیر خدا ترس نداشته و برای او تملق و چاپلوسی نمی کند . تکیه ی انسان فقط به خدا خواهد بود و به دنبال چیز دیگری نمی رود . امیرالمومنین در نهج البلاغه می فرماید : وقتی خالق در دل مومنین بزرگ می شود، بقیه ی چیزها در چشم آنها کوچک می شود . در یکی از جنگ ها پیامبر اکرم (ص) یک مقدار از لشکر خود دور شدند و زیر سایه ی درختی استراحت کردند . یکی از افراد دشمن از دور ایشان را دیدند . آن فرد موقعیت را مناسب دید که پیامبر (ص) را ترور کند . آن فرد بالای سر پیامبر (ص) رفت و یکباره فریاد زد و شمشیر خود را کشید . او گفت ای محمد چه کسی می تواند تو را از دست من نجات دهد ؟ پیامبر (ص) چشم خود را باز کردند و فرمودند : ربی و ربک . آن فرد از اینکه پیامبر (ص) نترسید خیلی عصبانی شد . شمشیر خود را بلند کرد وگفت خدا کیست ؟ سپس دست خود را بالا برد که پیامبر (ص) را با شمشیر بزند. یک دفعه سنگی زیر پای او لغزید وزمین خورد . تا این اتفاق افتاد پیامبر (ص) بلند شد و شمشیر او را برداشت سپس فرمود : الان چه کسی می تواند تو را نجات دهد . او گفت فقط عفو و کرم شما . پس از این واقعه آن فرد مسلمان شد . کسی که تکیه ی او به خدا است آرام و مطمئن است و درزندگی خود بن بست ندارد . در دعاهای اوایل صحیفه ی سجادیه است که خدایا اسباب به لطف تو اسباب هستند . اگر آتش می سوزاند چون تو می خواهی . همین به معنای لااله الا الله است . یک زن و شوهر پیری خدمت مرحوم شیخ نخودکی اصفهانی رفتند . گفتند عمر ما گذشت و بچه دار نشدیم . ایشان دعایی کردند و گفتند انشاء الله اولاد دار می شوید. آن زن و شوهر خنده ای کردند و گفتند از ما گذشته است . شیخ نخودگی فرمودند : شما از خدا بچه خواستید ایشان هم به شما می دهد . در قرآن در مورد حضرت ابراهیم آمده است که وقتی ملائکه به حضرت ابراهیم مژده ی فرزند دادند ، هم ایشان و هم همسر ایشان پیر بودند . همسر ابراهیم گفت : من نمی توانم بچه به دنیا بیاورم ، من پیرزن هستم . خطاب رسید که از کار خدا تعجب نکنید . مرحوم شیخ نخودکی به آن زن و شوهر گفتند که به این کارها کار نداشته باشید فقط اگر بدنیا آمد اسم او را حسن بگذارید . در عالم آخرت ، توحید و یگانگی خداوند برای همه ی افراد آشکار می شود . یکی دیگر از چیزهایی که در عالم قیامت برای همه آشکار می شود ، باطن احکام و دستورات است . البته زمانی که فرد از دنیا می رود این چیزها صورت های برزخی پیدا می کنند . ولی صورت برزخی یکی از چهره های آنها است ، لایه های اصلی تر آن در قیامت آشکار می شود . مرحوم نجفی قوچانی در کتاب سیاحت قبر ، از دو نفر یاد می کند که در سیر برزخی همراه او بوده اند . یکی از آنها هادی است که یک چهره ی نورانی است که در تمام گرفتاری ها و سختی ها مرحوم نجفی قوچانی کمک می کرده . دیگری یک شخص سیاه و بد بویی است که همیشه باعث لغزش ایشان بوده است . هادی ، تجسم برزخی ولایت امیرالمومنین (ع) و اولاد ایشان است . آن شخص سیاه ، تجسم جهالت و شیطنت هایی است که در سنینی ایشان داشته است . ایشان می فرمایند که این دو با هم جمع نمی شدند. هر موقع هادی حضور دارد، فرد سیاه نبود و بالعکس . ولایت در برزخ این چهره را دارد . چه بسا در قیامت چهره ی اصلی تری پیدا کند . مثلاً ولایت به شکل درخت طوبی و شیطنت به شکل زقوم ظهور پیدا می کند . از جانب درخت طوبی نعمت های متنوع به انسان می رسد و شاخه ای از آن در خانه ی هرکدام از بهشتیان وجود دارد . زقوم نیز در جهنم است و شاخه ای از آن در منزلگاه هرکدام از جهنمیان وجود دارد . یکی دیگر از چیزهایی که باطن آن در قیامت آشکار می شود ، قرآن است . قرآنی که ما در این دنیا با آن سروکار داریم ، آن را حفظ می کنیم ، می خوانیم و ... تنزل یافته است . یعنی از یک مرتبه ی بالایی نازل شده و کم کم نزول پیدا کرده تا این قرآنی شده که در دست ما است . در قیامت با چهره ی اصلی خود ، خود را نشان می دهد . در جلد دوم اصول کافی روایتی از امام باقر (ع) آمده است که ایشان فرمودند در روز قیامت قرآن به زیباترین شکل وجود دارد . قرآن در صفوف مسلمین قرار می گیرد . مسلمین می گویند این را می شناختیم اما خیلی زیبا و نورانی است مشخص است که از ما بالاتر است . قرآن بالاتر می رود و در رتبه ی شهدا قرار می گیرد . شهدا می گویند ما این را می شناختیم اما خیلی نورانی تر است . قرآن در صف انبیاء می رود ، انبیاء نیز همین را می گویند . در صف ملائکه قرار می گیرد ، آنها نیز همین را می گویند . قرآن در مقابل ذات پروردگار چهره ی خود را عرضه می کند و خداوند متعال می فرماید تو حجت من در زمین بودی. الان شفاعت کن که شفاعت تو مورد قبول است . چه بسا در آن زمان مشخص شود که باطن آن با باطن امیرالمومنین و اهل بیت (ع) یکی است . چون تمامی اسماء و صفات خداوند در قرآن است . در ضمن تمام اسماء و صفات خدا در اهل بیت نیز وجود دارد . قرآن و اهل بیت نسخه ی انسان کامل هستند . لذا پیامبر (ص) فرمود که قرآن و عترت از هم جدا نمی شوند. یکی از چیزهای دیگری که خود را نشان می دهد ، باطن خود ما است . در روز قیامت باطن ما مشخص می شود بنابراین باید خیلی مراقب باشیم . باطن ما هویتی است که ما برای خود در دنیا درست کرده ایم . اگر ما بر چیزی استمرار و عادت داشته باشیم ، آرام آرام آن صفت ،خلق و خو و ملکه ی ما می شود . اگر ما به بدی ها عادت کنیم و تبدیل به خلق و خوی ما شود ، شاید در آخرت چهره ی ما انسانی نباشد . البته فضایل نیز چهره ی ما را زیبا می کند . یکی از اصحاب نزد پیامبر (ص) آمد و پرسید : اینکه در قرآن گفته شده دسته دسته مردم به عرصه ی قیامت می آیند چه معنایی دارد ؟ پیامبر (ص) فرمود: مردم به ده شکل وارد می شوند . برخی به شکل خوک ، برخی به شکل میمون و... البته چهره ها ی بسیار نورانی و زیبایی نیز وجود دارد . این مسئله بستگی دارد که افراد اهل بهشت باشند یا اهل جهنم . البته این مشکلات مربوط به افرادی است که از خود مراقبت نکرده و توبه نیز نکرده اند . وگرنه خداوند متعال با توجه به ستاریتی که دارد تا زمانی که کسی هتاکی نکند، باطن او را ظاهر نمی کند . هویت برخی افراد در واقع تغییر کرده و تبدیل به یک حیوان شده است . این افراد یک ظاهر انسانی دارند که با مرگ آنها تغییر می کند . در آن زمان صورت انسان نشان دهنده ی سیرت او خواهد بود . ولی برخی افراد هستند که در این دنیا با دین و خداوند ارتباط داشته اند . احیاناً اگر بدلیل برخی گناهان صورت ظاهر آنها تغییر کرده باشد، طی مراحلی تطهیر می شوند . بعد از گذراندن آن مراحل وضعیت آنها تغییر کرده و چهره ی آنها تبدیل به چهره ی انسانی می شود . این افراد کسانی هستند که تا ابد در جهنم نمی مانند . بنابراین عالم آخرت ، عالمی است که باطن ها و اسرار آشکار می شود . از خصوصیت دیگر عالم قیامت این است که لذت ها و یا عذاب های آن هم جسمی و هم روحی است . در قرآن و روایات مکرراً این مسئله عنوان شده است . در قرآن از خوردنی ها ، پوشیدنی ها ، نهرهای جاری ، باغات ، قصرها و حوریان گفته است . این ها همگی لذت های جسمی است . در عین حال لذت های روحی فوق العاده ای نیز وجود دارد . در مورد غذاب نیز به همین صورت است . در عین حال که آتش وجود دارد عذاب های روحی هم است . عذاب ها و لذت های بهشت و جهنم هم مادی است هم معنوی. به این دلیل که انسان موجودی مرکب از جسم و روح است . اگر انسان فقط روح بود و غرایز مادی نداشت ، مسلماً در عالم آخرت نیز فقط لذت ها روحی بود . اما وقتی که انسان حس چشایی ، بوایی و غیره را با خود می برد باید این حواس نیز تأمین شوند. باتوجه به مرکب بودن انسان ، تمام عذاب ها و یا لذت های او باید کامل باشد. غرایز جسمانی که انسان دارد در صورتی حیوانی است که موجب غفلت شده و جلوی کمال را بگیرد . اگر انسان مانند یک حیوان فقط به خوردن و خوابیدن فکر کند و توجهی به خدا ، کسب علم و معرف و کمک به دیگران نداشته باشد. یا اینکه خورد و خوراک فرد باعث ظلم به دیگران شده و جلوی کمال آنها را بگیرد ، تبدیل به غرایز حیوانی می شود . اما اگر غرایز جسمانی فرد به گونه ای باشد که از یاد خدا غافل نشود ، جلوی کمالات او را نگرفته و ظلم به دیگران هم نباشد ، دیگر حیوانی نیست . انبیاء و اولیاء نیز غرایز جسمانی داشتند ولی همه ی آنها برای نزدیکی به خداوند بود . درآیه ی 22 سوره ی قیامت می فرماید: بهشتیان چهره ی خندان و شاد دارند و فقط و فقط به خدا نگاه می کنند . یعنی اگر به لذت های بهشت نگاه می کنند ، جلوه ی خدا را در آنها می بینند و غافل نمی شوند . تمام لذت های قیامت با معرفت ، شناخت و نزدیکی به خداوند همراه است . بهشتیان به طور دائم رشد معرفتی پیدا می کنند .
سوال – در خصوص آیات 141 تا 147 سوره ی نساء توضیح بفرمایید.
پاسخ – در آیه ی 147 خداوند متعال می فرماید: خدا کاری ندارد که شما را غذاب کند در صورتی که شاکر بوده ، قدردان نعمت ها باشید و آنها را بجا بکار برده در ضمن مومن هم باشید . در این صورت هم خدا از شما تشکر می کند و هم نیت شما را از شکر کردن می داند . بنابراین عذابی که خداوند برای برخی افراد در نظر می گیرد بخاطر انتقام و غیره نیست . اگر انسان صالحانه و مومنانه نعمت را مصرف کند و ایمان هم داشته باشد مورد غذاب قرار نمی گیرد . بنابراین عذاب بخاطر اعمال نادرست ما است . در انتهای آیه می فرماید هم خدا قدردان خوبی های شما است و هم علیم است و می داند که افراد به چه صورت شکر می کنند . خدا در بسیاری از آیات قرآن مقابله به مثل های کریمانه و بزرگوارانه ای دارد . خدا می فرماید: اگر شما شکر من را بجا آوردید من نیز از شما تشکر می کنم . قدردانی خداوند به اندازه ی خود او است . این سخنان نشان می دهد که خداوند مشتاق تر از ما .
عذاب ها و لذت های جهنم و بهشت هم جسمی و هم روحی است . احترام یکی از چیزهایی است که جزو لذت های معنوی بهشت است . شخص مومن در بهشت بسیار محترم است . در بدو ورود ، نگهبانان بهشت با سلام و خوش آمد گویی از او استقبال می کنند . در آیه ی قرآن است که نگهبانان بهشت به بهشتیان می گویند سلام علیکم، خوش آمدید وارد شوید و تا آخر نیز در همین مکان باشید . ملائکه از هرطرف به بهشتیان سلام کرده و می گویند سلام بر شما به واسطه ی صبری که کردید . واجبات سختی داشت ، ترک حرام سخت بود ، وارد شدن مصیبت سخت بود ، مسیر بندگی فراز و نشیب داشت ولی در همه ی این موارد شما صبر کردید. چه خوش عاقبت شدید . از همه مهم تر سلام خداوند است . در جهنم نیز افراد دچار تحقیر و توهین زیادی هستند . زمانی که جهنمیان از خدا می خواهند که ما را از این مکان خارج کنید . اگر بعد از خروج از جهنم باز هم به کارهای بد بازگشتیم ستمکار هستیم . درآیه ی 108 سوره ی مومنون ، همان خدایی که بسیار مهربان است با لحن بدی به جهنمیان توهین کرده است . کلمه ای که خداوند در این آیه به کار برده است همه ی مفسرین می گویند که مربوط به دور کردن سگ است . بعد از آن می فرماید : دیگر با من حرف نزنید . بدترین عذاب جهنم این است که خداوند به جهنمیان می گوید که من با شما حرف نمی زنم و شما را نگاه هم نمی کنم . امیرالمومنین (ع) در نهج البلاغه می فرماید : با دوری تو چکار کنم . یکی دیگر از لذت ها یا عذاب های عالم قیامت رفقا هستند . بهشتیان رفقای خوبی دارند . مهمترین کار بهشتیان ، ملاقات وارتباط با یکدیگر است . در آیه ی 55 سوره ی یس می فرماید: بهشتیان خوش و سرگرم هستند . در ذیل این آیه آمده است که سرگرمی مهم بهشتیان ملاقات است . همه ی آنها تا جایی که اجازه دارند خدمت انبیاء می روند . و یا انبیاء به ملاقات بهشتیان می آیند . در روایت است که هر جمعه بهشتیان خدمت امیرالمومنین (ع) می رسند . البته برخی از شیعیان هستند که در بهشت دائم در خدمت امیرالمومنین (ع) هستند . مومنینی که خانواده ی آنها نیز در بهشت حضور دارند با یکدیگر ملاقات می کنند . در قرآن است که هم نشینیان جهنمیان کسانی هستند که یکدیگر را لعن و نفرین کرده و دشنام می دهند .