موضوع برنامه: يادي از امام عصر(عليهالسلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عالي
تاريخ پخش: 18/12/92
بسم الله الرحمن الرحيم
و صل الله علي محمدٍ و آله الطاهرين
لب ما و قصهي زلف تو چه توهمي، چه حكايتي *** تو و سر زدن به خيال ما، چه ترحمي، چه عنايتي
به نماز صبح و شبت سلام و به نور در نصبت سلام *** و به خال كنج لبت سلام چه نشسته با چه ملاحتي
به جمال وارث كوثري، به خدا محمد ديگري*** به روايتي خود حيدري، چه شباهتي، چه اصالتي
بلغ الاولي به كمال تو، كشف الدجي به جمال تو *** به تو و قشنگي خال تو صلوات هر دم و ساعتي
تو كه آينه، تو كه آيتي، تو كه آبروي عبادتي *** تو كه با دل همه راحتي، تو قيام كن كه قيامتي
زد اگر كسي در خانهات، دل ماست كرده بهانهات *** همهجا گرفته نشانهات، به چه حسرتي، به چه حالتي
نه مرا نبين، رصدم نكن، و نظر به خوب و بدم نكن*** ز درت بيا و ردم نكن، تو كه آستان سخاوتي
آقاي شريعتي: سلام ميگويم به همهي بينندههاي خوبمان، همهي آنهايي كه دعاي اللهم عجل لوليك الفرج ورد زبانشان است. خيلي خيلي خوش آمديد به سمت خداي امروز ما. خوشحاليم كه امروز هم با سمت خدا از شبكهي سه سيما همراه شما هستيم و در كنار شما و خدمت حاج آقاي عالي عزيز. آقا سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي عالي: سلام عليكم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالي و همهي دوستان و بينندگان مؤمني كه به هر حال در خدمتشان هستيم سلام و عرض ادب دارم.
آقاي شريعتي: خيلي خوشحال هستيم كه روزهاي يكشنبه، مزين و منور است به نام حضرت ولي عصر(عج). و خيل عظيم مشتاقان مباحث مهدويت با آن نگاهي كه در دور جديد برنامهي سمت خدا نسبت به اين مسأله داريم، مترصد هستند و منتظر هستند كه مباحث امروز شما را بشنوند. ما خدمت شما هستيم.
حاج آقاي عالي: بسم الله الرحمن الرحيم. بله جناب آقاي شريعتي ما در واقع انشاءالله يك چشم اندازي را در جلسات قبل عرض كرديم كه مباحثي كه مطرح ميشود، در راستاي اين هست كه ما از ياد حضرت به اضطرار به حضرت برساند. يعني به هر حال خود اين مباحث اولاً موضوعيت دارد. چون در هر جلسهاي به ياد حضرت، به نام حضرت مباحثي مطرح ميشود و خود اين از غفلت جلوگيري ميكند دقايقي را ذهن و دل به ياد او بودن، حقيقتاً ارزشمند است. به علاوه اينكه خود اين مباحث و معارف به هر حال ميتواند آدم را كم كم دردمند و محتاج او و بلكه مضطر به او كند كه همانطور كه عرض كرديم كليد فرج و گشايش هست.
بنابراين حالا ما به هر حال مباحثي را كه انشاءالله ميخواهيم مطرح كنيم در همان راستا هست. به نظرم رسيد كه اگر بخواهد مباحث يك سيري داشته باشد، ما بياييم و در يك جلساتي ويژگيها و خصوصيات حضرت وليعصر(ع) را بيان كنيم، بعد از اينكه حالا طي جلساتي اين خصوصيات و ويژگيهايي كه بعضي از اينها مختص خود حضرت است، و بعضيهايشان مشترك است بين هر كسي كه حجت و امام هست. به تعبير ديگر بعضيها مخصوص حضرت هست، و شخصيت حقيقیشان و بعضي هم مربوط به شخصيت حقوقي او و منصب امامت است. هر معصومي، هر امامي، اين ويژگي را دارد. از جمله امام عصر(ع) هم دارد.
يك بخشي از مباحث در رابطه با ويژگيها و مختصات حجت و امام عصر(ع) است. بخش دوم از مباحث، حقوقي است كه اين بزرگوار بر گردن ما دارد. به هر حال خداوند متعال وقتي يك چنين نعمتي كه بزرگترين نعمت اوست در عالم ميگذارد، حقوقي بر گردن ما ميآيد و سومين بخش از مباحث ما در آينده، وظايف و تكاليفي است كه ما در قبال او بر عهده داريم و به هر حال از پس آن حقوق كه او بر گردن ما دارد بايد بربياييم. اين مباحثي است كه انشاءالله طي جلسات آينده ادامه ميدهيم. البته همهي دوستان ميدانند كه به هر حال راجع به شخصيت بزرگوار حضرت وليعصر(ع) اين وجود مقدس، از ابعاد مختلف بحثهاي متنوع و گوناگوني شده است. ولي خوب به هر حال ناگفتهها و ناشنيدهها هنوز خيلي زياد است. اين شخصيتها، شخصيتهاي دريا گونهاي هستند كه هرچه وارد شوي، به عمق بيشتري ميرسي كه آدم ميبيند كه به هر حال كار امثال ما نيست. ما در آن سواحلش داريم پيش ميرويم. در آن عمق كمش داريم پيش ميرويم، آن هم با آن مقدار آموزههايي كه در اختيار ما گذاشتند، به هر حال داريم پيش ميرويم.
من اجازه ميخواهم يكي از ويژگيهاي حضرت را كه به هر حال از خصوصيات مكتب اهلبيت و عقايد ما شيعيان است را مطرح كنم و يك مقداري پيرامون آن بحث كنيم. اين ويژگي اختصاص به حضرت وليعصر دارد؟ نخير! اصلاً. اين ويژگي مختص هركسي است كه امام است. هركسي است كه حجت خداست و از جمله اين حجت الهي كه در زمان ما هست، همه اين ويژگي را دارند و آن زنده بودن است، حي بودن است. امام و حجت خدا بايد زنده باشد. ما يك بابي در اصول كافي داريم كه مرحوم كليني آنجا مطرح كرده كه «لا تقوم الحجة لله عزَّ وَ جل علي خلقه الا بامام حيٍّ يُعرف» حجت بر مردم، حجت خدا بر مردم، قائم نميشود، تمام نميشود مگر اينكه زنده باشد كه او را بشناسند. «الا بامام حيٍّ يعرف» بنابراين اين يكي از خصوصياتي است كه به عقيدهي ما امام زمان و حجت هر عصري بايد داشته باشد و اين ميدانيد يكي از تفاوتهاي ديدگاه مكتب اهلبيت با بقيهي اديان و مذاهب است. اجمالاً شما ميدانيد كه تمام اديان ابراهيمي و مذاهب همه مسألهي منجي و موعود آخر الزمان را قبول دارند. اين يكي از عقايد مشترك بين همهي اديان و مذاهب است.
در يكي از سلامهايي كه به امام مهدي(ع) ميدهيم اينطور است كه: «السلام علي مهدي الامم» سلام بر آن كسي كه مهدي است و در همهي امتها شناخته شده است. براي همهي امتها است. منتهي در عين حال كه همه به منجي عقيده دارند، كه عدالت را در آخرالزمان گسترش ميدهد و نجاتي براي بشريت از ظلم است، ولي يك تفاوتهايي بين ديدگاه ما و ديگران هست كه اين تفاوتها بسيار قابل توجه است. مثلاً يكي از تفاوتها كه ديدگاه ما، مكتب اهلبيت با بقيهي اديان و مذاهب دارد، اين است كه ما مسألهي ظهور حضرت وليعصر(ع) را يك مرحله از سير تكاملي عالم به سمت خدا ميدانيم. يعني عالم بشري در مراحل تكاملياش كه ميخواهد به سمت خداوند متعال پيش برود يك مرحلهاش ظهور است، يك مرحلهي ديگر رجعت است، يك مرحلهي ديگرش برزخ و قيامت است. ببينيد اينها سير تكاملي است كه پله پله و مرحله به مرحله بشريت پيش ميرود براي اينكه به هر حال به حضرت حق و به قرب حضرت حق برسد. اين ديدگاه را خوب بقيهي اديان و مذاهب به اين صورت تحليل نميكنند. اصلاً رجعت در بين آنها نيست. اين جزء خصوصيات مكتب اهلبيت است.
يكي ديگر از تفاوتهايي كه ما با بقيهي اديان و مذاهب داريم، اين است كه آنها منجي را كه در آخرالزمان ميآيد منجي ميدانند. ولي ما او را علاوه بر آنكه منجي و نجات دهنده ميدانيم، حجت خدا هم ميدانيم. حجت يعني كسي كه از طرف خدا گذاشته شده و ديگر خدا با اين بر بندگانش احتجاج ميكند و ديگر كسي نميتواند عذر و بهانه بياورد. مردم بايد خودشان را با او تنظيم كنند. زندگيشان را با او تنظيم كنند. يعني مسألهي امام زمان(ع) و منجي براي ما يك مسألهي آرماني فقط نيست كه در آينده يك اتفاقي ميخواهد بيفتد. نه همين الآن بايد در زندگي ما وارد شود، حجت است. كارهايمان را بايد با او تنظيم كنيم. شما روز قيامت ديگر عذر نداريد، بايد با رضايت او زندگيمان را تنظيم كنيم.
آقاي شريعتي: نه اينكه در عصر ظهور حجت باشد، الآن هم حجت خداوند است.
حاج آقاي عالي: ببينيد من ميخواهم بگويم نه اينكه در عصر ظهور فقط كسي ميآيد كه نجات بخش است. يعني فقط يك نگاه به آينده، يك نگاه آرماني و الآن ديگر كاري با او نداريم. نخير! حجت است يعني همين الآن تو بايد خودت را با اين تنظيم كني، چون خدا بعداً عذر و بهانهي شما را نميپذيرد و با او با شما احتجاج ميكند. ميگويد: من حجت را بر شما تمام كردم. بايد خودت را و زندگيات را با رضايت او تنظيم ميكردي. اين هم تفاوت دومي كه ما داريم.
سومين تفاوت كه محل بحث امروز ما هست، اين هست كه اديان و مذاهب ديگر غير از مكتب اهل بيت شيعه موعود را ميگويند: الآن زنده نيست. ميگويند: در آينده، در آخر الزمان متولد ميشود. هنوز متولد نشده است. ولي ما طبق عقايدي كه داريم ميگوييم: موعود زنده است. حي است، در بين ما دارد زندگي ميكند با همين جسم فيزيكياش. دارد در بين ما تردد ميكند. امام صادق(ع) فرمود: «صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ يَتَرَدَّدُ بَيْنَهُمْ وَ يَمْشِي فِي أَسْوَاقِهِمْ وَ يَطَأُ فُرُشَهُمْ» (بحارالانوار/ج52/ص154) بين شما حركت ميكند، در بازارهاي شما ميآيد. روي فرشهاي شما گام برميدارد. «و إنه ليحضر الموسم كل سنة» (خرائج/ج3/ص1174) هر سال كه در مراسم حج هست كه خود اين جاي تأمل هست كه چه سري است كه امام زمان هر سال مكه تشريف دارند. كه انشاءالله در مباحث آينده اگر پيش آمد بعضي از خصوصياتش را، آن مقداري را كه به ذهن ميرسد عرض خواهيم كرد. اميرالمؤمنين(ع) در روايتي فرمود: «إِنَّ حُجَّتَهَا عَلَيْهَا قَائِمَة» (بحارالانوار/ج28/ص70) حجت خدا روي زمين ايستاده است، وجود دارد. «مَاشِيَةٌ فِي طُرُقَاتِهَا» در زمين مشي ميكند. در زمين حركت ميكند. «جَوَّالَةٌ فِي شَرْقِ هذه الْأَرْض» اين طرف و آن طرف ميرود. «يَسْمَعُ الْكَلَامَ وَ يُسَلِّمُ عَلَى الْجَمَاعَة» حرفتان را ميشنود. به شما سلام ميدهد. «يَرَوْنَهُ وَ لَا يَعْرِفُونَهُ» (وسايلالشيعه/ج9/ص399) مردم او را ميبينند ولي او را نميشناسند. ببينيد ما ديدگاهمان نسبت به امام زمان(ع) و حجت خدا اين است كه اينقدر ملموس و عيني او را ميبينيم.
آقاي شريعتي: اينها همه تفسير و ترجمهي همان چيزي است كه زمينه از حجت خدا خالي نيست.
حاج آقاي عالي: زنده است و در بين ما دارد زندگي ميكند و آثار متعددي دارد. قطعاً آن وظايفي كه به گردن ماست، مسؤوليتهايي كه به گردن ما ميآورد. اميدي كه براي ما ميآورد. امام زمان در بين ما است. با غم ما غمناك ميشود. با شاديهاي شيعيانش شاد ميشود. پدر مهرباني كه از فرزندانش دور نيست. ببينيد اين خيلي فرق ميكند با آن كسي كه ميگويد: الآن نيست. يا رهبري است كه بعداً خواهد آمد. نخير اين رهبر با سختيها و مشكلات و به هر حال از خوشيهاي دوستانش، مؤمنين، مسلمين، همراه است. و آنوقت بعداً انس با او، ارتباط حتي با او برقرار كردن. ببينيد اينها چقدر فرق ميكند. با آن كسي كه صرفاً يك چيز آرماني، او را ميبيني كه خبري از او نيست. فقط بايد از آينده بيايد. اين همان تعبيري است كه گفت:
«يار نزديكتر از من به من است *** اين عجبتر كه من از وي دورم»
او خيلي نزديك است. منتهي خوب گاهي مواقع ما حجاب داريم، از او دور ميشود.
در هر حال اين عقيدهاي است كه ما داريم. پروفسور كوربن كه به هر حال يك عالم دانشمند فرانسوي بود و خيلي با مرحوم علامه طباطبايي مباحثي داشت و رفت و آمدهاي زيادي داشت، آخر هم ايشان شيعه شد. ايشان يك سخنراني در دانشگاه سوربن فرانسه داشت. آنجا پروفسور كوربن يك تعبير بلندي كرد و واقعاً هم اين تعبير جزء معارف ما است كه تنها مكتبي كه همواره رابطهي آسمان و زمين را برقرار ميداند مكتب اهلبيت است. که هميشه اين رابطه برقرار است. اين قطع نيست. اين همان است که در دعاي ندبه ميگوييم، «اين سبب المتصل بين الارض و السماء» آن رابط بين آسمان و زمين هميشه برقرار است.
خدا مرحوم آيت الله ميلاني را رحمت کند. ايشان در مشهد از بزرگان بودند. ايشان ميفرمودند: در روز بنشينيد هر روز يک مقدار با امام زمان درد و دل کنيد. خوب نيست اين شيعه روزش شب شود و شباش روز شود، و اصلاً به ياد او نباشد. بنشينيد چند دقيقه ولو آدم حال هم نداشته باشد، مثلاً از مفاتيح دعايي بخواند، با همين زبان خودمان سلام و عليکي با آقا کند. با حضرت درد و دلي کند.
خدا مرحوم آيت الله بهجت را رحمت کند. يک حرف بلندي ميزد. ميگفت: بين دهان تا گوش شما کمتر از يک وجب است. يک وجب هم نيست. قبل از اينکه از دهان خودتان به گوش خودتان برسد، به گوش او رسيده است. نزديک است. درد و دلها را ميشنود. با او حرف بزند، و ارتباط برقرار کند. در زمان امام هادي(ع) شخصي نامهاي نوشت از يکي از شهرهاي دور، نامهاي نوشت که آقا من دور از شما هستم. گاهي حاجاتي دارم، مشکلاتي دارم، به هر حال چه کنم؟ حضرت در جواب ايشان نوشتند: «إِنْ كَانَتْ لَكَ حَاجَةٌ فَحَرِّكْ شَفَتَيْك» (بحارالانوار/ج53/ص306) لبت را حرکت بده، حرف بزن. بگو. ما دور نيستيم. حالا بعداً خواهيم گفت که وجود مقدس وليعصر و امام حي و زنده مثل يک روح ميماند براي کل عالم وجود، نه فقط براي عالم دنيا. براي عالم ملائکه، براي عالم جن، براي تمام عوالم وجود هرچه که موجود است، آن ولايت و سرپرستي تامي که امام زمان(ع) دارد، اشراف دارد بر تمام عالم وجود. مثل يک روح!
شما الآن ببينيد روحتان بر جزء جزء و سلول سلول بدنتان اشراف دارد. اگر يک قطعهاي از بدن شما روح را اشراف نداشته باشد، و کاري به او نداشته باشد، آن قطعه مرده است. آن قطعهاي که روح به آن کاري نداشته باشد، اصلاً حيات ندارد. او مرده است. فرض اگر يک سوزني کف پاي شما زده شود، لازم نيست که حتماً مثلاً با اين چشم ببينيد تا دردتان بيايد. روح به همهجا اشراف دارد. از همه چيز اطلاع دارد. وجود مقدس ولي خدا که خليفة الله در اين عالم است، اشرافي که بر تمام عالم وجود دارد، مثل يک روح بر تمام اين پيکره است. بنابراين از همهي افراد، از همهي اجزا، از همهي موجوات، از همهي انسانها اطلاع دارد. خبر دارد.
خوب اين ادعاي ما است که ما حجت را زنده ميدانيم. ممکن است کسي سؤال کند چه دليلي بر اين مسأله است. چه ضرورتي است که ما اصرار داريم که حتماً حجت خدا بايد زنده باشد؟ چه اشکال دارد مثل آن کساني که ميگويند: در آينده متولد ميشود، بگوييم در آينده، يعني در همان نزديکيها و حوالي ظهورش متولد شود و بيايد، ظهور کند. عالم را نجات بدهد. چه نيازي هست که ما بگوييم: هست و اين عمر طولاني که الآن هزار و صد و خردهاي سال ميگذرد، اين عمر طولاني هم دارد و هرچقدر هم طول بکشد، عمر طولاني که چيزي نيست به آن محاليت وجود داشته باشد. خداي متعال به هر حال عمر طولاني به ايشان داده است. چه لزومي دارد، چه دليلي دارد که اصرار داريم که ايشان بايد زنده باشد؟
ببينيد من اشارهاي در جلسات قبل کردم. ولي حالا اجازه ميخواهم باز به يک عنوان ديگري مطرح کنم. شما نگاه کنيد ببينيد تعريف ما از امام و حجت خدا صرفاً اين کسي نيست که ميآيد و يک رهبري اجتماعي و سياسي را به عهده ميگيرد. مثلاً رهبري جهان را از جهت سياسي و اجتماعي بر عهده ميگيرد و مشي امور را ميکند. نه ديد ما فقط اين نيست که شما بگوييد، خوب الآن که جهان آماده نيست چه نيازي است که او زنده باشد؟ ما ديدمان نسبت به امام اين هست که يکي از کارهاي امام، يکي از شئون امام رهبري سياسي و اجتماعي است که اگر مردم به او رو کردند، قبول ميکنيم. مثل پنج سالي که به حضرت امير(ع) رو کردند و قبول کردند. مثل شش ماهي که به امام حسن مجتبي (ع) رو کردند و قبول کرد و رهبري اجتماعي و حکومت را بدست گرفتند. اين يکي از شئون است. که در صورت آمادگيهاي مردم و پذيرش مردم ميآيد. اما اگر بر فرض مردم هنوز پذيرش نداشتند. اينطور نيست که زنگ تفريح امام باشد، که ديگر بيکار باشد. آنوقت بگوييم: پس چه فايدهاي؟ حالا که بيکار است، اصلاً نباشد. نه! شئون و وظايف بسيار مهمي در عالم دارد. ما امام را خليفة الله ميدانيم. ما امام را حجتالله ميدانيم. ببينيد اين مفهوم خليفه در قرآن يک مفهوم بسيار بلندي است که خداوند متعال اصلاً آفرينش را به هدف خلق او خلق کرد. شما در قرآن ببينيد وقتي خداوند متعال گفت: «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَة» (بقره/30) من ميخواهم خليفه روي زمين، جانشين روي زمين خلق کنم، ايجاد کنم. جانشين نه به اين معنايي که ما الآن در ذهنمان است. که مثلاً در فلان اداره رئيسي داريم و جانشينش، که جانشين يعني در غياب آن رئيس مثلاً امضاء ميکند و کارهايي را انجام ميدهد. جانشين و خليفهي خدا اين نيست که در غياب خدا، خدا که هيچ موقع غايب نميشود، اينطور نيست که نباشد، جانشين يعني کسي که تمام صفات او را دارد. يعني کسي که تمام کمالات و صفات خداوند متعال به او داده شده و مظهر تمام اسماء و صفات اوست. خداوند فرمود: من ميخواهم چنين کسي را خلق کنم. ملائکه گفتند: چه نيازي است که يک آدمي خلق شود که افساد کند، خونريزي کند و به هر حال اين کارها را انجام دهد. خداوند در جواب ملائکه فرمودند: من يک چيزي ميدانم که شما نميدانيد. «إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ» (بقره/30) چون شما نميتوانيد بدانيد. شما مظهر بعضي از اسماء و صفات خدا هستيد. شما موجودات همه بعدي نيستيد، نميتوانيد شأن آدم، خليفهي خدا را بفهميد. او تمام صفات و اسماء را دارد. خوب ببينيد خدا ميخواهد يک چنين کسي را خلق کند و تمام عالم براي اوست.
در روايت هست که خداي متعال فرمود: «يابن آدم خلقت الاشياء لاجلک، و خلقتک لاجلي» تمام عالم را براي تو خلق کردم، تو را براي خودم، که بندگي خودم را بکني. خوب ببينيد پس بنابراين خليفة الله در اين عالم هست که سر آفرينش است. هدف آفرينش است. اگر او نباشد، آفرينش لغو است. يعني اگر آن کسي که مظهر تمام اسماء و صفات خداست، در اين عالم نباشد آفرينش لغو است. همه را براي او آفريده است. خدا فقط براي خوردن و خوابيدن و کارهاي اين چنيني نيافريده است. خدا آفريده کسي که تمام اسماء و صفات او را نشان بدهد و به همهي آن کمالات برسد.
آقاي شريعتي: در بحث ياد مرگ هم اگر خاطر دوستان باشد، در آستانهي قيامت ما اشاره کرديم که آخرين کسي که روي زمين هست، حجت خداست.
حاج آقاي عالي: ببينيد اين روي همين حساب است. نکته همينجا است که اگر خليفهي الهي در زمين نباشد، بودن آن زمين لغو است. آن زمين برچيده ميشود. لذا هميشه بايد خليفه باشد. آخرين کسي که در زمين هست که با رفتن او قيامت برپا ميشود و عالم دنيا برچيده ميشود خليفهي خداست. حجت خداست. که در روايت هست که به پيغمبر اکرم، خداي متعال در معراج فرمود: «يَا مُحَمَّدُ عَلِيٌّ آخِرُ مَنْ أَقْبِضُ رُوحَهُ مِنَ الْأَئِمَّة» (بحارالانوار/ج53/ص68) آخرين کسي از ائمه که من روح او را قبض ميکنم، علي است. که ايشان رجعت دارد. چند بار هم رجعت دارد. آخرين رجعتش خداوند متعال وقتي که اين انسان شگفتانگيز و شگفتانگيزترين انسان را مظهر العجايب را وقتي قبض روح ميکند و از دنيا ميرود، آنوقت قيامت برپا ميشود. عالم دنيا برچيده ميشود. پس ببينيد ما که ميگوييم: زمين خالي از امام و حجت نيست، چون حجت خليفهي خداست. حجت خدا همان کسي است که به واسطهي او خدا به عالم نظر ميکند. تشبيه من مثل اين است که در يک باغي، يک گل استثنايي، يک درخت ميوهي استثنايي است، باغبان اگر آبي ميدهد، اگر رسيدگي به آن باغ ميکند، به واسطهي او است. آب ميدهد ولو علفهاي ديگر هم بخورند. گياهان ديگر هم بخورند، اما نظر باغبان به اوست. حتي علف هرزها هم ممکن است استفاده کنند، اما باغبان به خاطر آن آب ميدهد. اگر آن گل نبود، اگر آن درخت ميوهي استثنايي نبود، باغبان رسيدگي نميکرد. باغبان عالم آفرينش، پروردگار عالم واسطهي اين گل استثنايي است. وجود مقدس خليفة الله و حجت خدا است که به عالم نظر ميکند، عنايت ميکند. اين يک معنايي است که خداوند متعال فيض را به اين عالم به واسطهي او ميرساند.
يک معناي ديگرش اين هست که او که واسطهي فيض است، يعني اينکه اول موجود و برترين موجود کسي است که ابتدا کمال را، فيض، علم، رزق را، هدايت را، شفا را، هر عنايت و رحمتي از خدا را، اول بالاترين موجود آن کمال را ميگيرد، بعد تقسيم ميکند. از کانال او به بقيه ميرسد. همان واسطهي فيض بودن. امام زمان(ع) همان واسطهي فيض است که خدا کمالات را از او به بقيه ميدهد. نگوييد که مگر خدا عاجز است، خودش مستقيم بدهد؟ خدا عاجز نيست، ما عاجز از گرفتن هستيم. همينطور که ما نميتوانيم وحي را مستقيم بگيريم، کمالات را آن شاگرد اول کلاس خدا، خليفة الله، حجتالله، او هست که ميگيرد و به بقيه ميدهد. تشبيه به يک کلاسي که معلم مطالب سنگيني ميگويد، يک شاگرد اولي هست که از همه با استعداد تر است. زودتر از همه مطلب را ميگيرد. و يک کلاس را او بعداً براي ديگران توضيح بدهد. يعني او فيض علم را از استاد گرفته و بعد به ديگران داده است. هيچ اجحافي هم به ديگران نيست. او کار کرده، زحمت کشيده، ظرفيتش را دارد.
ما ديدمان اين چنين است. خوب با اين ديد لحظهاي نميتواند عالم دنيا بدون حجت خدا و خليفهي خدا باشد. چون اگر خليفهي خدا نباشد اصلاً فيضي به آدم نميرسد. اين همان است که در روايات بيشمار داريم. «لَوْ لَا ذَلِكَ لَسَاخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا» (بحارالانوار/ج57/ص213) زمين با اهلش فرو ميرود. آنوقت با اين ديد هست که اگر ما احياناً حاجاتي از ائمه ميخواهيم، از امام زمان حاجت ميخواهيم، از امام رضا حاجت ميخواهيم، چون اينها واسطهي فيض خدا هستند. ما ميدانيم اينها استقلال ندارند. خودشان فقير خدا هستند. پيغمبر اکرم فرمود: «الْفَقْرُ فَخْرِي» (بحارالانوار/ج69/ص30) نقلي که از حضرت هست. خودشان افتخارشان به اين است که چيزي از خودشان ندارند. عبد محض خدا هستند. فقير محض الي الله هستند و اين را با تمام اعماق وجودشان، سلول سلول وجودشان درک ميکردند و چون اين چنين بود خدا به اينها همه چيز داد. چون ذرهاي معصيت و سرکشي در مقابل خدا ندارند. ما اگر از اينها حاجت ميخواهيم از باب داشتن استقلال نيست، از باب واسطه بودن است. لذا مثلاً در دعاي فرج ميگوييم: «يا محمد يا علي، يا علي يا محمد، اکفياني فانکما کافيان و انصراني و فانکما ناصران» از خودشان چيز بخواهيم.
من يک مرتبه خدمت دوستان عرض کردم. خدا آيت الله مجتهدي تهراني را رحمت کند. از ايشان شنيدم. ايشان گفت: خيلي سال پيش بود، من خدمت آيت الله خوانساري مرجع با عظمت تقليد که واقعاً يک فوق العادگيهايي ايشان داشت. آقاي مجتهدي ميگفت: من خدمت ايشان رسيدم، يک سؤالي کردم. گفتم: آقا ما زيارت ميرويم، مثلاً زيارت امام رضا(ع) ميرويم، چطور بخواهيم؟ بگوييم: خدايا به حق امام رضا فلان چيز را به ما بده؟ يا بگوييم: يا امام رضا شفا بده، يا امام رضا علم به ما بده، يا امام رضا کارهاي مرا درست کن. از امام رضا بخواهيم و او را مخاطب قرار بدهيم؟ آيت الله خوانساري فرمودند: هردو خوب است. اما آن دومي که از امام رضا بخواهيد، که امام رضا از خدا براي شما بخواهد، اين دومي بهتر است. واسطه ببريد. حتي بعضيها ميگفتند که واسطهها را بيشتر کنيد. سر قبر بعضي از اولياي خدا برويد، بعضي از امامزادهها، يا بعضي از علما و فقهاي با عظمت و بزرگوار، از آنها بخواهيد که از ائمه بخواهند، که از خدا بخواهند. واسطهها بيشتر باشد. چون اين واسطههاي پايينتر سنخيتشان با ما هم بيشتر است. نزديکتر به ما هستند.
خدا يکي از بزرگان تهران، آيت الله شاه تقي آملي را رحمت کند. از مراجع صاحب رساله در تهران بود. استاد بعضي از بزرگان فعلي ما که هستند، ايشان نقلي که ميفرمود، ميگفت: من گاهي حرم امام رضا(ع) که ميروم، يک حاجت ميخواهم، آنجا نميگيرم، ميروم حرم عبدالعظيم شهر ري ميگيرم. ميآيم اينجا ميگيرم. يعني گاهي اوقات آن بزرگواران به زير دستانشان ميدهند. براي اينکه اينها احيا شوند، مقصود اين هست که اينها به عنوان واسطهها هستند. ديد ما نسبت به امام و حجت اين است. لذا هميشه بايد زنده باشيم.
در روايات امام صادق(ع) فرمود: «الْحُجَّةُ قَبْلَ الْخَلْقِ وَ مَعَ الْخَلْقِ وَ بَعْدَ الْخَلْقِ» (کافي/ج1/ص177) قبل از خلقت دنيا حجت بوده است. در عوالم قبل که ما وارد آن بحث نميشويم. در هنگام خلقت دنيا و همراه با اين خلقت بوده و بعد از خلقت دنيا هم هست. هيچ عالمي از عوالم وجود خالي از حجت نيست. هر عالمي خالي از حجت باشد، فيض ديگر به آنجا نميرسد. ديگر عنايت خدا به آنجا نميرسد. رحمت خدا ديگر به آنجا نميرسد. چون او سر آفرينش است. به واسطهي او خدا به عالم نظر ميکند و نگاه ميکند. بنابراين وجود مقدس امام زمان(ع)، وليعصر زنده است. با همين جسم مطهرشان دارد در بين ما زندگي ميکند، نزديک ما است و همين نزديکي خيلي نزديکتر از آن چيزي است که ما گمان ميکنيم هست و هر فيضي نه فقط اين نفس کشيدنها، هر فيضي که به ما ميرسد. آخر گاهي از مواقع بعضيها آدم خجالت ميکشد واقعاً اين را مطرح کند که بعضيها گله ميکنند که چرا به ياد ما نيستي؟ اينها بيتوجهي است، گاهي اينها بيمعرفتي است. يک مقدار که چه عرض کنم، براي آن کسي که مؤمنانه به قضيه نگاه ميکند، مگر ميشود او به اينها نگاه نکند. نگاه نکند، نيستي. نگاه نکند نفسي بالا و پايين نميآيد. نگاه نکند هيچ عنايتي به تو نيست. نباشد به اينکه اگر يک حاجتي احياناً يک جايي به آدم داده نشد، اين گلايهها را آدم بکند.
يکي از خوبان بود، حاجتي داشت، مدتي به امام زمان توسل کرده بود. حاجاتش برآورده نميشد. از حضرت گله کرد. گفت: آقا مثل اينکه شما به ياد ما نيستي؟ حضرت در يک حالت خوابي بود، بيدار شد، به ايشان فرمود: فلاني، از بچگي نبودي که از فلانجا افتادي و ما تو را گرفتيم. آن حادثه براي تو پيش نيامد ما ردش کرديم. آن بلا پيش نيامد ما دفعش کرديم. آن مشکل پيش نيامد ما کار تو را راه انداختيم؟ يکي يکي شروع کرد از بچگي روند زندگي من و نکاتي را که براي من يک جاهايي درست شده بود و من هم حس ميکردم که خيلي در زندگيام به هر حال يک جاهايي هست که کار درست ميشود، ولي توجه به پشت پرده نداشتند. فقط اين طرف قضيه را ميديدند. فقط اين ظواهر را ميبينيم و در بند همينها قرار ميگيريم. آن دست مهربان را نميبينيم. اين بندهي خدايي که عرض کردم از خوبان بود وسط صحبت گفت: آقا ديگر نفرماييد. شرمنده شدم! من فکر کردم شما به ياد ما نيستي. شما لحظهاي بيياد ما نيستي.
خوب حالا شما نگاه کنيد اين ديد را ما داريم و در اين زمان، حرفي از يکي ميرسد، حتي اگر شما به بقيهي معصومين توسل ميکنيد، اگر به امام رضا توسل ميکنيد، حضرت زهرا(س) توسل ميکنيد، ولو فعلاً توسل شما به يک معصوم ديگر است، آنچه که قرار است به شما برسد از کانال امام حي و مجراي فيض ايشان است، واز ايشان به شما ميرسد. اين حالا يک بخش بحث است. باز اگر فرصت شد...
آقاي شريعتي: وقتي که شنيدم از قول حضرت که ميفرمايد: «إِنَّا غَيْرُ مُهْمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُمْ وَ لَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُم» (بحارالانوار/ج53/ص174) يک وقتهايي واقعاً ميلرزم. يک وقتهايي شايد ما غافل باشيم از ياد حضرت. و اين نکته هم که شما اشاره کردي که حضرت هرگز از ما غافل نيست، خيلي مسألهي بزرگي است. نبايد ساده از کنارش رد شد. و نکاتي هم که حاج آقاي عالي اشاره کردند و عظمت حضرت را واقعاً حالا اين نکاتي که شما گفتيد و اينکه حضرت محبوب خداوند متعال هستند، بزرگ هستند و عزيز هستند، تازه ما ميفهميم که هيچي نيستيم و چرا بايد اضطرار ما نسبت به حضرت روز به روز بيشتر شود.
حاج آقاي عالي: در آينده يکي از خصوصيات حضرت مهرباني است. مهرباني حضرت را خواهيم گفت. که آنوقت ما چقدر شرمنده ميشويم. يکي از خصوصيات همين مهرباني عجيب حضرت است. آنوقت ميبينيم نظر ايشان بر ما به چه صورت هست. که کسي ديگر در مقابل اين مهرباني جز اينکه سر خجالت فرود بياورد چيز ديگري نيست.
آقاي شريعتي: بسيار خوب، امروز خيلي مباحث خوبي را شنيديم. خدا انشاءالله حفظتان کند. خيلي ممنون از توجه فرد فرد بينندگان خوبمان. مشرف شويم به محضر قرآن و انشاءالله زندگي همهي ما منور به نور قرآن باشد و انوار اهلبيت(ع) مخصوصاً امام عصر(عج). صفحهي 24 قرآن کريم آيات 154 تا 163 سورهي مباركهي بقره تلاوت ميشود. صميمانه تقاضا مي کنم که بينندهي بخش دوم گفتگوي ما با حاج آقاي عالي باشيد.
«وَ لَا تَقُولُواْ لِمَن يُقْتَلُ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتُ أَحْيَاءٌ وَ لَاكِن لَّا تَشْعُرُونَ(154) وَ لَنَبْلُوَنَّكُم بِشىَْءٍ مِّنَ الخَْوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابرِِينَ(155) الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ(156) أُوْلَئكَ عَلَيهِْمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ(157) * إِنَّ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةَ مِن شَعَائرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَ مَن تَطَوَّعَ خَيرًْا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ(158) إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَ الْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّهُ لِلنَّاسِ فىِ الْكِتَابِ أُوْلَئكَ يَلْعَنهُُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنهُُمُ اللَّعِنُونَ(159) إِلَّا الَّذِينَ تَابُواْ وَ أَصْلَحُواْ وَ بَيَّنُواْ فَأُوْلَئكَ أَتُوبُ عَلَيهِْمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ(160) إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَ مَاتُواْ وَ هُمْ كُفَّارٌ أُوْلَئكَ عَلَيهِْمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلَئكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ(161) خَالِدِينَ فِيهَا لَا يخَُفَّفُ عَنهُْمُ الْعَذَابُ وَ لَا هُمْ يُنظَرُونَ(162) وَ إِلَاهُكمُْ إِلَاهٌ وَاحِدٌ لَّا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَانُ الرَّحِيمُ(163)»
ترجمه آيات:
«آنان را كه در راه خدا كشته مىشوند، مرده مخوانيد. آنها زندهاند و شما در نمىيابيد. (154) البته شما را به اندكى ترس و گرسنگى و بينوايى و بيمارى و نقصان در محصول مىآزماييم. و شكيبايان را بشارت ده. (155) كسانى كه چون مصيبتى به آنها رسيد گفتند: ما از آن خدا هستيم و به او باز مىگرديم. (156) صلوات و رحمت پروردگارشان بر آنان باد، كه هدايت يافتگانند. (157) صفا و مروه از شعاير خداست. پس كسانى كه حجّ خانه را به جاى مىآورند يا عُمره مىگزارند، اگر بر آن دو كوه طواف كنند مرتكب گناهى نشدهاند. پس هر كه كار نيكى را به رغبت انجام دهد بداند كه خدا شكر گزارندهاى داناست. (158) كسانى را كه دلايل روشن و هدايتكننده ما را، پس از آنكه در كتاب براى مردم بيانشان كردهايم، كتمان مىكنند هم خدا لعنت مى كند و هم ديگر لعنتكنندگان. (159) مگر آنها كه توبه كردند و به صلاح آمدند و آنچه پنهان داشته بودند آشكار ساختند، كه توبهشان را مىپذيرم و من توبهپذير و مهربانم. (160) بر آنان كه كافر بودند و در كافرى مُردند لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم باد. (161) جاودانه در لعنتند و در عذابشان تخفيف داده نشود و لحظهاى مهلتشان ندهند. (162) خداى شما خدايى است يكتا. خدايى جز او نيست بخشاينده و مهربان. (163)»
آقاي شريعتي: اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم. خيلي ممنون و متشكريم از دوستاني كه تلاوت قرآن كريم امروز را از جمكران براي ما محيا كردند. با صداي خوب قاري ارجمندمان جناب آقاي فروغي. حاج آقاي عالي اشارهي قرآني را امروز را بفرمايند و بعد هم انشاءالله خدمتشان باشيم.
حاج آقاي عالي: آيهي 159 سورهي مباركهي بقره خداوند متعال ميفرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَ الْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّهُ لِلنَّاسِ فىِ الْكِتَابِ أُوْلَئكَ يَلْعَنهُُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنهُُمُ اللَّعِنُونَ» خدا در اين آيه يك لعن بسيار شديدي، يك نفرين و دورباش از رحمت بسيار شديد در اين آيه دارند، كه در جاي ديگر از قرآن شايد به اين شكل لعن نشده باشد كه لعنت خدا و همهي لعنت كنندگان بر آن كساني كه حقايق ديني را كتمان ميكنند. حقايقي را كه خداوند متعال در كتابش بيان كرده است. حقايقي كه باعث هدايت مردم ميشود. باعث روشنگري مردم ميشود. باعث اين ميشود كه گمراه نشوند. اگر كسي اين حقايق را كتمان و پنهان كند، به هر دليلي، به دليل ترسش، به دليل اينكه به هر حال، به عنوان مثال طمعي دارد. به خاطر وابستگي به جايي و كسي طمعي دارد و نميتواند اين را بيان كند چون احياناً منافعش به خطر ميافتد، اگر كسي اين كار را بكند، هم لعنت خدا بر او خواهد بود طبق اين آيه «أُوْلَئكَ يَلْعَنهُُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنهُُمُ اللَّعِنُونَ» چون دارد حق خدايي را ضايع ميكند كه هدايت به مردم است، و هم لعنت به لعنت كنندگان مردم، چون حق مردم هم هست كه هدايت خدا را بگيرند. و اين كسي كه از حقايق اطلاع دارد و به آنها نميگويد و كتمان ميكند، اين حق مردم را هم دارد ضايع ميكند. لذا لعنت از طرف آنها هم بر اين شخص خواهد بود. در روايات ما هست كه اين در رابطه با علمايي است كه از اميرالمؤمنين(ع) پرسيدند كه بهترين خلق كيست؟ حضرت امير(ع) فرمودند: علمايي كه صالح هستند، حقايق دين را بيان ميكنند. از حضرت پرسيدند كه بدترين خلق كيست؟ اميرالمؤمنين(ع) فرمودند، ذيل همين آيه در روايات است. فرمودند: علمايي كه حقايق ديني را پنهان ميكنند. درست است كه اين آيه شأن نزولش مربوط به يهود و علماي يهود بوده كه حقايقي را كه در كتب خودشان خوانده بودند، به يهوديان نميگفتند: كه اين پيغمبر آخرالزمان است. حق است! اما خصوصيت ندارد براي علماي يهود. هر عالم ديني كه حقايق دين را در اختيار مردم نگذارد، اين شامل حالش خواهد بود.
آقاي شريعتي: بسيار خوب، خيلي ممنون و مشتكرم. يك نكتهاي را من عرض كنم. همانطور كه ديروز هم اشاره كردم به مناسبت ميلاد با سعادت حضرت زينب كبري(س) تالار ايدههاي پايگاه اينترنتي برنامهي سمت خدا افتتاح شد. و اين روزها آن چيزي كه متداول هست، و رايج است و مباحثي كه مطرح ميشود ضمن اينكه من خيلي تشكر ميكنم از همهي دوستاني كه به سايت ما سر زدند، و وارد تالار ايدهها شدند و نظر گذاشتند. بحثي كه اين روزها خيلي رايج هست، بحث امر به معروف و نهي از منكر است كه از روز چهارشنبه حاج آقاي ماندگاري بحثي را مطرح كردند و خيلي هم مورد استقبال دوستان خوب ما قرار گرفته است. خيليها حاج آقاي عالي مشتاق هستند كه نظر شما را هم در مورد اقامهي معروف بدانند. و اين لحظات پاياني را به اين اختصاص بدهيم.
حاج آقاي عالي: من چون فرصت كم هست، فقط يكي دو نكته عرض ميكنم. اولاً اين آيهاي كه الآن به اين اشاره شد، اگر يك عالم ديني باشد، حقايقي را در جامعه ببيند، منكري را در جامعه ببيند، و احكام دين را هم بداند كه اين طبق احكام دين منكر است، وظيفه دارد به مردم بگويد. نه وظيفهي يك عالم به معناي اينكه يك روحاني باشد. آن كسي كه خبر از احكام دين دارد. همهي مردم! امر به معروف و نهي از منكر مربوط به يك فرد خاص نيست. همه به خصوص عالمان دين. و اين را هم من عرض كنم اگر احياناً كارشناسان محترم اين برنامه يا هر برنامهي ديني عالمانه وارد اين شدند، كه تذكري بدهند از باب امر به معروف، يا نهي از منكر در جامعه اين حقشان است و اگر اين كار را نكنند مشمول اين آيه هستند.
ببينيد يك عالم وارستهي ديني وابستگي به هيچجا ندارد. ما هچكدام هيچ وابستگي به صدا و سيما نداريم. آن چيزي كه ما وابسته هستيم، ما نان خور امام زمان هستيم! ما به دينمان وابسته هستيم. يعني اگر قرار است آدم حسابي ببرد از حجت خدا حساب ميبرد. از رهبر بزرگوارمان، از فرامين و دستورات او كه او هم نايب امام زمان(ع) هست، از او حساب ميبرد. ديگر معطل كس ديگري نيست. بنابراين اين يك نكته كه در بيان حقايق عالمان دين با حريت بايد بيايند و بيان كنند.
نكتهي دوم اينكه در بحث امر به معروف و نهي از منكر يك فريضهاي است كه در روايت داريم بقيهي اعمال خوب در مقابل اين فريضه مثل رطوبت دهان نسبت به دريا است. فاصلهي اعمال را ببينيد چقدر است؟ اين تعبير امام صادق(ع) است. كه «كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّي» تمام اعمال خوب، حتي «وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ إِلَّا كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّي» (وسايلالشيعه/ج16/ص134) مثل رطوبت دهان است در مقابل آب دريا. خوب ببينيد اگر اين فريضه خداي نكرده فراموش شود و زمين بخورد و كسي به هر حال بترسد، يا مثلاً فرض كنيد بياعتنايي شود، ديگر چيزي نميماند. به خصوص بعضي از منكراتي كه به خاكستر مينشاند. مردم را به خاك سياه مينشاند. منكر درشتي مثل ربا، منكراتي مثل تجملگرايي، منكراتي مثل خداي نكرده به فرهنگ ديني مردم در جاهايي لطمه زدهاند، حالا ولو جاهايي باشند كساني كه ممكن است ندانند. بنابراين اين چيزي كه برادر بزرگوارمان جناب آقاي ماندگاري فرمودند، كاملاً برگرفته از ايدههاي ديني هست. ما از طرف خداوند متعال دستور داريم و دين ما كه يك عالم ديني بگويد. ايشان هم از يك منظر ديني وارد شدند و دست روي نقطهاي گذاشتند كه نقطهي فسادي است. فرق نميكند هرجا باشد. عرض كردم اگر هم در صدا و سيما احياناً يك جايي يك اتفاق افتاده در عين حال كه ما مديران صدا و سيما را متدين ميدانيم. ولي به هر حال روي ندانستن يا روي هر چيز ديگري كه هست، اين خبط را ممكن است بكنند. تذكر برايشان واجب است. و اين تذكر را اگر عالم ديني ندهد، روز قيامت مسؤول است. يك كسي مثل آقاي ماندگاري عزيزمان طبيعي است كه دردمندانه ميآيد اين را ميگويد و قطعاً هم نه از طرف ما، برای همهي متدينين، وظيفهي ديني است. بحث، بحث سياسيكاري و اين بحثها نيست. قطعاً دفاع از اين به عنوان يك وظيفه براي ما واجب است.