سه شنبه 4 دي 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

موضوع برنامه: يادي از امام عصر(عليه‌السلام)

كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين عالي

تاريخ پخش: 25/12/92

بسم الله الرحمن الرحيم

و صل الله علي محمدٍ و آله الطاهرين

بفرماييد فروردين شود اسفندهاي ما *** نه بر لب بلکه در دل گل کند لبخندهاي ما

بفرماييد هر چيزي همان باشد که مي‌خواهد *** همان يعني نه مانند من و مانندهاي ما

سر مويي اگر با عاشقان داري سر ياري *** بيافشان زلف و مشکن حلقه‌ي پيوندهاي ما

ببالايت قسم سرو و صنوبر با تو مي‌بالند *** بيا تا راست باشد عاقبت سوگندهاي ما

شب و روز از تو مي‌گوييم و مي‌گويند کاري کن *** که مي‌بينم بگيرد جاي مي‌گويندهاي ما

نمي‌دانم کجايي يا کي‌اي آنقدر مي‌دانم ‌*** که مي‌آيي که بگشايي گره از بندهاي ما

بفرماييد فردا زودتر فردا شود امروز*** همين حالا بيايد وعده‌ي آينده‌هاي ما

«اللهم عجل لوليک الفرج»

آقاي شريعتي: سلام مي‌گويم به همه‌ي بيننده‌هاي خوبمان، خانم‌ها و آقايان. دوستان خوب و گرامي. خيلي خوش آمديد به سمت خداي امروز ما. آرزو مي‌کنم در هر کجا که هستيد تنتان سالم باشد و قلبتان سليم و خداوند متعال پشت و پناه شما باشد. افتخار داريم که برنامه‌ي امروز را با حضور حاج آقاي عالي تقديم نگاه شما کنيم. سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.

حاج آقاي عالي: سلام عليكم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالي و همه‌ي دوستان بزرگوار سلام و عرض ادب دارم و همچنين تسليت عرض مي‌کنم ايام شهادت ام الائمه، حضرت زهرا(س) را خدمت امام زمان(ع) و همه‌ي دوستان بيننده.

آقاي شريعتي: انشاءالله عزاداري‌هاي همه‌ي بيننده‌هاي خوبمان هم قبول باشد. انشاءالله شفاعت حضرت زهرا(س) شامل حال همه‌ي ما شود. خوشحاليم که روزهاي يکشنبه ما مزين و منور است به نام حضرت ولي عصر(عج). بحثي را که هفته‌ي گذشته حاج آقاي عالي ارائه کردند بحث بسيار مفيد و خوبي بود و خيلي هم مورد استقبال دوستان بيننده‌ ما قرار گرفت. خيلي‌ها منتظر هستند که بحث امروز شما را بشنوند که ادامه‌ي بحث جلسه‌ي گذشته است.

حاج آقاي عالي: بسم الله الرحمن الرحيم. خصوصيات و ويژگي‌هاي حضرت وليعصر(ع) را بنا بود که مطرح کنيم و اولين خصوصيت و ويژگي اين بزرگوار که هر حجتي از حجت‌هاي الهي بايد اين ويژگي را داشته باشد، حيات، زنده بودن و حاضر بودن در زمين... اين ويژگي بود که اين را بررسي مي‌کرديم که امام عصر(ع)، بنابر عقيده‌ي ما شيعيان و بر خلاف ديدگاه‌هايي که ساير اديان و مذاهب دارند، بايد زنده باشند. ما امام زمان را زنده و حي مي‌دانيم که در بين ما زندگي مي‌کند. ديدگاهي که، مکتب اهلبيت نسبت به وليعصر(ع)، ديدگاهي که ما شيعيان نسبت به امام زمان(ع) داريم، حضرت را خيلي ملموس و عيني در بين خودمان مي‌دانيم، آنچنان که هر روز صبح با سلام به حضرت شروع مي‌کنيم. با عهد بستن با حضرت شروع مي‌کنيم که «اللَّهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَبِيحَةِ يَوْمِي هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَيَّامِي عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَيْعَةً» (بحارالانوار/ج53/ص95) خدايا من امروز صبح تا هروقت که زنده هستم، با او عهد مي‌بندم. هر روز صبحمان را با دعا براي سلامتي حضرت، براي سلامتي ‌ايشان، يعني هست و حضور دارد. يا صدقه دادن.

مرحوم سيد بن طاووس در سفارش‌هايش به پسرش مي‌گويد: محمدم! صبح به صبح دعا براي سلامتي حضرت و صدقه را فراموش نکني. مقدم بر صدقه دادن براي خودت و فرزندانت و عزيزانت براي حضرت صدقه‌اي بده و دعا کن، تا او به تو توجه کند و با احسان او روز تو، روز با برکتي باشد. ما نگاهمان و ديدمان به حضرت آنچنان عيني هست که اگر يک مشکلي داشته باشيم، عريضه مي‌نويسيم و بر امام زمان(ع) عرض حال مي‌کنيم. دردهايمان را به او مي‌گوييم. که در مباحث بعد بحث عريضه نويسي و آدابي که دارد را مي‌گويم. يعني اينقدر ما او را نزديک مي‌بينيم و در کنار خودمان حس می‌کنیم که مشکلات و عرض حال خودمان را به حضرت ارائه مي‌دهيم و اين برکاتي دارد که عرض خواهم کرد. وقتي شما اينقدر حضرت را نزديک مي‌بيني که در کنارت دارد زندگي مي‌کند، چه برکات و آثاري در زندگي‌ات دارد.

به هر حال اين ديدگاهي است که ما نسبت به امام زمان(ع) داريم. اينکه شما نگاه کنيد يک کسي آرزوي ديدن حضرت را دارد. يعني حضرت را در همين جهان مي‌بيند. مي‌داند که مي‌گويد: «اللَّهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَة» خدايا او را به من نشان بده. و بسياري از افراد با عظمت، موثق، راستگو، به هر حال در طول تاريخ بودند که خدمت حضرت رسيدند و جزئيات شمايل حضرت و سيماي مبارک امام زمان(ع) را نقل کردند. چشمش چطور بود؟ ابروهايش چطور بود؟ صورت مبارکش چطور بود؟ قد و قامتش چطور بود؟ چه لباسي تنش بود؟ ما حضرت را اينطور ملموس، عيني، در کنار خودمان و نزديک و حي و حاضر مي‌بينيم. در بين ما حضور دارد. ولو ظهور ندارد، شناخته شده نيست ولي حضور دارد و در بين ما زندگي مي‌کند. دلايل متعددي بر اين مسأله داريم. من تقاضا مي‌کنم دوستان اهلبيت، دوستان بزرگوار، مؤمنين، مسلمانان خوب ما، البته يک تعداد نسبتاً زيادي از علماي اهل سنت هم قائل هستند بر اينکه موعود زنده است. شايد حدود هفتاد نفر از آنها، که آيت الله صافي گلپايگاني در کتاب «منتخب الاثر» اسامي آنها و کتبشان را نوشتند. ولو اکثر علماي اهل سنت هم قائل هستند او هنوز به دنيا نيامده است. منجي در آخرالزمان به دنيا خواهد آمد، ولي يک تعداد آنها هم همين عقيده‌ي ما شيعيان را دارند که حي است و زنده است و در بين ما دارد زندگي مي‌کند.

دلايل ما هم دلايل عقلي و هم نقلي است. من فقط به همان مقدار که در ذهن دوستان بماند و به هر حال اعتقاد راسخي نسبت به اين مطلب پيدا کنند عرض کنم.

اولين دليل اين است که ما امام را حجت الله، خليفة الله و انسان کامل مي‌دانيم. نه صرفاً يک رهبر سياسي و حاکم بر جهان. صرفاً براي اين نمي‌آيد. حضرت خليفة الله و انسان کامل است. و او کسي است که عبد مطلق خداست و حق بندگي خدا را بر جاي مي‌آورد. هدف آفرينش خدا را او تأمين مي‌کند. ببينيد خدا عالم را براي شيطنت نيافريد. عالم را براي فسق و فجور، براي فساد و خونريزي نيافريد. براي اين چيزها که عالم را نيافريد. عالم دنيا را آفريد تا بندگي او، همانطور كه «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ» (ذاريات/56) تا بندگي صورت بگيرد و در آن بندگي رشد صورت مي‌گيرد و آن كسي كه بندگي كامل خدا را مي‌كند، انسان كامل است. خليفة الله است. او كامل‌ترين بندگي را مي‌كند. پس ببينيد هدف آفرينش اوست كه در رأس همه او هست كه بندگي خدا را برجاي مي‌آورد. بقيه بندگي‌هايشان آنچنان كامل نيستند كه حق بندگي را بر جاي آورند. پس بنابراين اگر خدا به اين عالم عنايتي مي‌كند به واسطه‌ي اين هست كه او در اين عالم وجود دارد، در عالم دنيا. يعني هدفش تأمين است. اگر حجت خدا و خليفه‌ي خدا در اين دنيا نبود، آفرينش اين دنيا ديگر لغو است. چون آن هدف تأمين نشده است. آن هدف الهي كه بندگي كاملي باشد، تأمين نشده است. بنابراين اگر عنايتي به اين عالم مي‌شود به يمن او است. «بيمنه رزق الوراء» كه در دعاي عديله آمده است،  « و بوجوده ثبتت الارض و السماء» (مفاتيح الجنان، دعاي عديله)  اين همان مطلب است.

امام سجاد(ع) فرمود: «بِنَا يُنَزِّلُ الْغَيْثَ» (بحارالانوار/ج23/ص5) به واسطه‌ي ما بود كه خدا باران را فرستاد. «وَ بِنَا يَنْشُرُ الرَّحْمَة» رحمت را نشر داد «وَ يُخْرِجُ بَرَكَاتِ الْأَرْض‏» و بركات زمين را خارج كرد. ببينيد شما نگاه كنيد ما در رواياتمان داريم، گاهي مواقع به واسطه‌ي يك مؤمن بركاتي و عنايات خدا در زمين سرازير مي‌شود و بلاهايي دفع مي‌شود. روايت در اصول كافي هست كه امام صادق (ع) فرمود: «إِنَّ اللَّهَ لَيَدْفَعُ بِمَنْ يُصَلِّي مِنْ شِيعَتِنَا عَمَّنْ لَا يُصَلِّي مِنْ شِيعَتِنَا» (كافي/ج2/ص451) خدا به واسطه‌ي آن شيعه‌ي نمازگزار، آن مؤمن نمازگزار بلا را از آنهايي كه نماز نمي‌خوانند دفع مي‌كند. «وَ لَوْ أَجْمَعُوا عَلَى تَرْكِ الصَّلَاةِ» اگر همه بي‌نماز بودند، «لَهَلَكُوا» هلاك مي‌شدند. «وَ إِنَّ اللَّهَ لَيَدْفَعُ بِمَنْ يُزَكِّي مِنْ شِيعَتِنَا عَمَّنْ لَا يُزَكِّي» خدا به واسطه‌ي آن مؤمني كه زكات مي‌دهد بلا را از مؤمني كه زكات نمي‌دهد هم دفع مي‌كند. و او بايد خيلي بلاها سرش بيايد. اگر همه بي‌زكات بودند، بر همه بلا نازل مي‌شد. يعني به واسطه‌ي آن مؤمني كه اهل عمل است ديگران هم روزي مي‌خورند، به ديگران هم بركاتي مي‌رسد و بلاهايي دفع مي‌شود.

حالا اگر يك مؤمن اين چنين است كه منشأ خير شده و دفع بلا از ديگران مي‌كند، انسان كامل و خليفة الله كه مؤمن‌ترين انسان در عالم وجود است، او چطور؟ قطعاً به واسطه‌ي او بركات نازل مي‌شود. پس خداوند متعال به واسطه‌ي او بر عالم نظر مي‌كند.

در قم يك قبرستاني نزديك حرم حضرت معصومه(س) هست به نام قبرستان شيخان، معروف است و قمي‌ها مي‌دانند. يك قبر بسيار با فضيلتي آنجا هست كه قبَه و بارگاهي دارد و محل زيارت است، قبر يكي از اصحاب امام رضا و امام جواد(ع) به نام زكريا بن آدم كه اين بزرگوار به قدري با فضيلت و با جلالت بوده كه در روايت دارد كه امام رضا(ع) شبي را با او يك بحث علمي داشت تا طلوع فجر. كه مرحوم محدث قمي در كتاب منتهي الآمال مي‌گويد: ظاهر اين روايت كه تا طلوع فجر موقع نماز صبح با هم بحث علمي داشتند، نشان مي‌دهد كه امام رضا(ع) نافله‌ي شبشان را آن شب نخواند. يعني چقدر مباحث مهمي و انتقال اسرار الهي به او بوده كه حضرت مهمتر دانستند كه ظاهر اين روايت اين هست كه تا طلوع فجر بحث علمي مي‌كردند. مي‌خواهم عظمت اين شخص را بگويم. ايشان يك مرتبه به امام رضا(ع) عرض كرد كه آقا من مي‌خواهم از قم بروم. بعضي از كساني كه دور و بر ما هستند، آدم‌هاي اهلي نيستند. امام رضا(ع) فرمودند: اين كار را نكن. به واسطه‌ي تو بلا از قم دفع مي‌شود. همانطور كه به واسطه‌ي پدرم موسي بن جعفر بلا از بغداد دفع شد. ببينيد يك مؤمن چه مقامي مي‌تواند پيدا كند كه امام رضا
(ع) به آن فرد، از معصومين كه نبود، يكي از اصحاب و شاگردانشان بود. فرمود: به واسطه‌ي تو بلا دفع مي‌شود. به واسطه‌ي تو بركات نازل مي‌شود.

خدا آيت الله كوهستاني را رحمت كند. بين ساري و بهشهر، يك منطقه‌اي به نام كوهستان است، من رفته بودم. جايي هست كه هنوز هم مدرسه‌ي آيت الله كوهستاني هست. مرحوم آيت الله كوهستاني سال 56 تقريباً مرحوم شدند. ايشان فوق العاده بود. مرحوم آيت الله مرعشي نجفي راجع به ايشان مي‌گفت: لنگر زمين! باعث امنيت و امان مي‌شود. در يك منطقه‌اي، در يك سرزميني، در يك بلادي، در حوزه‌اي كه خودشان هستند. خوب ببينيد آدم‌هاي مؤمن وقتي به چنين مقاماتي مي‌رسند كه خدا به واسطه‌ي آنها عناياتي مي‌كند تا چه رسد به خليفة الله!

پس بنابراين يك دليل بر اينكه ما مي‌گوييم: حجت خدا و امام عصر(ع) زنده است، اين است كه او انسان كاملي است كه عبوديت و بندگي را كه هدف آفرينش است محقق مي‌كند.

دليل دوم اينكه خداوند متعال فيضش را كه به اين عالم مي‌دهد از طريق اسباب مي‌دهد. «أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَاب‏» (كافي/ج1/ص183) خدا كار را با اسباب مي‌كند. يعني فيضي اگر به اين عالم مي‌رساند اول به آن كسي مي‌رسد كه در وجود از همه كاملتر است. او مي‌گيرد بعد او به مرتبه‌ي پايين مي‌دهد. به مرتبه‌ي پايين، به مرتبه‌ي پايين، يك نظام طولي برقرار هست. يك نظام اسباب و مسببي و علت و معلولي برقرار هست. طبيعتاً فيض خداوند متعال، هر فيضي حيات باشد، موت باشد، رزق باشد، علم باشد، هدايت باشد، شفا باشد، هر فيضي، اول به آن كاملترين وجود مي‌رسد و كاملترين وجود در اين عالم انسان كامل است، خليفة الله است. قطعاً او بي‌واسطه از خود خداوند متعال مي‌گيرد و بعد ديگر او اين فيض و رحمت را تقسيم مي‌كند.

يكي از كنيه‌هاي پيغمبر ابوالقاسم بود كه در معراج در روايت هست وقتي كه آنجايي رسيد كه با خداوند متعال خلوت كرد پروردگار عالم فرمود و بعد ديگر صحبت‌ها تمام شد. فرمود: «يَا أَبَا الْقَاسِمِ امْضِ هَادِياً مَهْدِيّا» (بحارالانوار/ج18/ص315) ديگر برو. برگرد در حالي كه هم هدايت شده هستي، هم هدايت كننده‌ي ديگران. پيغمبر وقتي كه در مرتبه‌ي پايين‌تري آمد و به جبرئيل مصادف شد، داستان گفتگوي خودش با خداي متعال را و اينكه با خطاب ابوالقاسم خدا به او خطاب كرد، اين را مطرح كرد. جبرئيل عرض كرد يا رسول الله! نپرسيدي براي چه خداوند متعال به شما ابوالقاسم گفت؟ پيغمبر فرمود: من از عظمت پروردگار عالم حيا كردم كه ديگر حرفي بزنم و بپرسم. همانجا خطاب رسيد اي رسول ما! به تو ابوالقاسم گفتيم، «لِأَنَّكَ تَقْسِمُ الرَّحْمَةَ مِنِّي بَيْنَ عِبَادِي» چون تو تقسيم كننده‌ي رحمت هستي و اين شأن را بعد از پيغمبر خليفة الله بعدي، اين شأن، شأن خليفة الله است كه تقسيم كننده‌ي فيض است. فقط براي شخص پيغمبر نيست. بعد از او خليفه‌ي بعدي آن انسان كامل، آن عبد مطلقي كه هست كه وصي و جانشين او است. بنابراين دليل ديگر ما كه مي‌گوييم: خليفة الله، حجت‌الله و امام عصر زنده است، اين است كه اگر او در زمين نباشد، هيچ فيضي به زمين نمي‌رسد. اين زمين مي‌ميرد. مثل روح در پيكره است، كه اگر روح در اين پيكره نباشد، اين بدن ديگر مرده است. اگر او حيات را نگيرد، رزق را نگيرد، علم و شفا و هرچيزي را نگيرد، به عالم دنيا چيزي نمي‌رسد. «لو لا الحجة لساخة الارض باهلها» او از يك دست از خدا مي‌گيرد و با يك دست ديگر به اين عالم مي‌دهد. نه فقط به عالم دنيا، به همه‌ي عوالم وجود، به ملائكه و تمام موجودات. ولي ما بحثمان در عالم دنيا است كه خود حضرت حضور دارد.

آن حياتي كه بعداً حضرت مي‌دهد، آن يك تربيتي هم خواهد كرد. يعني اين حيات حتي همين حيات ظاهري ما، نه آن حيات طيبه، آن حيات طيبه كه به واسطه‌ي ظهور حضرت و حكومت حضرت و تحت تربيت قرار گرفتن انسان‌ها، آن ديگر حد اعلاي حيات است، حيات متعالي است. ولي حتي همين حياتي كه الآن داريم. همين زندگي كه الآن داريم، به يمن اوست.

آقاي شريعتي: محبين حضرت يا همه‌ي عالميان؟

حاج آقاي عالي: هيچ فرقي نمي‌كند. آن فيضي كه حضرت از خداوند متعال مي‌گيرد و در عالم پخش مي‌كند، رحمتي كه مي‌گيرد، دو نوع است. يك رحمت عام است، يك رحمت خاص است. آن رحمت و فيض عام براي همه‌ي عالميان است چه او را بشناسند، چه او را نشناسند. چه او را قبول داشته باشند، چه او را قبول نداشته باشند؟ مثل خود خداوند متعال كه «يَا مَنْ يُعْطِي مَنْ سَأَلَهُ يَا مَنْ يُعْطِي مَنْ لَمْ يَسْأَلْهُ وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْهُ تُحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحْمَة» (بحارالانوار/ج95/ص390) حتي آن كسي كه خدا را نشناسد، و از او چيزي هم نخواهد خدا به او مي‌دهد. از جنس همان رحمت است.

بله يك فيض و رحمت خاص است كه براي آن كساني است كه او را بشناسند، ارتباط برقرار كنند، دستي دراز كنند، آن رحمت خاص گيرشان مي‌آيد. پس بنابراين دليل دوم ما براي اينكه امام زمان(ع) حيّ است اين است كه در اين زمان او تقسيم كننده‌ي فيض است و اگر نباشد فيضي به عالم نمي‌رسد.

خدا مرحوم جعفر مجتهدي را رحمت كند. ايشان از اولياي الهي بود. از بندگان صالحي بود، كه در حدود بيست سال قبل زنده بودند. ايشان قم بودند، يك مدتي مشهد بود، قم بود، گاهي در بعضي از شهرهاي ديگر بود. يكي از دوستان ايشان كه زمان دانشجويي‌اش در آلمان در شهر آخن درس مي‌خواند، الآن ديگر ايشان دكتر هستند، مي‌گفت: يك مرتبه من از محل كارم به خانه آمدم، ديدم روي ميز من نامه‌اي است. برداشتم ديدم جعفر آقا هست كه گفته: احمد جان! اين نامه كه بدست تو رسيد، بيا فلان‌جا من آنجا هستم. من تعجب كردم، جعفر آقا كجا؟ آلمان كجا؟ آن هم در اين شهر. آن آدرسي هم كه گفته بود بيا، يك جايي بود در حاشيه و حومه‌ي شهر، يك جاي برف‌گير و تپه‌اي بود. خلاصه مي‌گويد: من رفتم. يك تپه‌ي برفي بود كه گفتم: چه كنم؟ ديدم از بالاي تپه يك صدايي مي‌آيد كه احمد جان يا علي بگو و بالا بيا! مي‌گويد: من در آن سرما و برف اين راه را بالا رفتم، رفتم با ايشان روبوسي كردم و ديديم يك كلبه‌اي است. وارد كلبه شديم، ديديم پيرزني است، يك جواني كه معلوم مي‌شود تازه از يك بيماري بلند شده است. سلام و عليك كردم گفتم: حاج آقا براي چه اينجا آمديد؟ گفت: كاري بود آمديم و بايد مي‌آمديم. چند لحظه جعفر آقا بيرون رفت، من به زبان آلماني از آن پيرزن پرسيدم: شما ايشان را مي‌شناسيد؟ گفت: نه! ولي گمان مي‌كردم حضرت مسيح است. گفتم: چطور؟ گفت: من سه ماه است كه متوجه شدم، هيچكس را در اين دنيا ندارم، جز اين جوان، اين پسرم! سه ماه است كه متوجه شدم سرطان حنجره دارد و اين سرطان بدخيم هست. وقتي هم رفتيم ديديم كار از كار گذشته و دكترها گفتند: ديگر زمان چنداني از عمر ايشان باقي نمانده است. فقط بايد اميدوار باشيد. مي‌گويد: تا اينكه دو سه شب پيش ديدم حال او فوق العاده بد شد و من ديدم كه اين پسر را اگر از دست بدهم من هم ديگر از دست مي‌روم. ديگر كسي را ندارم! التماس كردم به حضرت مريم كه ايشان را شفا بدهد. خيلي گريه كردم. وقتي خوابيدم شب حضرت مريم را در خواب ديدم. حضرت مريم فرمودند: ديگر ايشان عمرش به سر آمده و ديگر از دنيا مي‌رود. گفتم: خانم فرزند شما مسيح مرده زنده مي‌كرد. پسر من هنوز زنده است، نمرده است. شما يك عنايتي كنيد. حضرت مريم گفتند: در اين زمان كار دست ما نيست. پيغمبر آخرالزمان اسمش محمد بود. او دختري به نام فاطمه داشت و آن دختر يكي از فرزندانش مهدي است كه در اين زمان او همه‌كاره است. از او بخواه! مي‌گويد: من از خواب بلند شدم، خيلي در خواب گريه كرده بودم. آن سه اسم در ذهنم ماند. محمد، فاطمه، مهدي! شروع به تكرار كردن كردم. به اسم آخر كه مي‌رسيدم چون فرموده بود كه كار دست او هست، يك توجه ديگري داشتم. مي‌گويد: يك مرتبه در كلبه را مي‌زنم و اين آقا آمد. آمد يك سلامي كرد و سراغ تخت پسر من كه افتاده بود و حالش هم فوق العاده بد بود، دستش را زير كمر او انداخت و يك اسمي برد، اسم چهارمي غير از آن سه اسمي كه در خواب به من ياد داده بود كه بدن من لرزيد و بعد از چند لحظه ديدم پسرم چشمش را باز كرد و كم كم حالش خوب شد و ديگر يواش يواش تا الآن كه خيلي خوب شده و نشسته است وحس مي‌كنم شفا پيدا كرده است. من به دست و پاي اين آقا افتادم گفتم: شما مسيح هستي. گفت: من مسيح نيستم. گفتم: شما مسيح هستيد. من ديدم كه پسرم را كه مرده بود و شما شفايش داديد. گفت: نه من مسيح نيستم. آن سه اسمي كه به تو ياد دادم، آن اسم سومي چه بود؟ گفتم: مهدي! گفت: من يكي از نوكران او هستم كه مأموريتي دارم بيايم و به هر حال يك شفايي به ايشان بدهم. مي‌گويد: در همين حين بود كه جعفر آقا از بيرون كلبه داخل شد. وقتي وارد شد گفتم: حاج آقا آن اسم چهارمي كه برديد چه بود؟ گفت: احمد جان با يك ياعلي كار را تمام كرديم! چون خيلي ايشان به اميرالمؤمنين علي(ع) علاقه داشت.

مقصود اينكه در اين زمان حضرت هست كه شفا، هدايت، عنايت، موت هرچه كه هست تقسيم مي‌كند. پس اين دومين دليل ما كه حضرت واسطه‌ي فيض است و به خاطر اين ما او را حي و زنده مي‌دانيم.

سومين دليل از قرآن است. شما سوره‌ي قدر را ببينيد. سوره‌ي «انا انزلناه» كه در روايات ما گفته شده سيد دين شما است. آقاي دينتان است. و اين سوره، سوره‌اي است كه مي‌شود با آن اثبات كرد حجت خدا زنده است و اين سوره را در نمازهايتان زياد بخواند. سوره‌ي ولايت است. اين در روايات ما هست. خوب در اين سوره يك آيه‌اي هست «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ» (قدر/4) تمام ملائكه و روح كه اعظم ملائكه هست، رئيس ملائكه هست در شب قدر پايين مي‌آيند. اولاً از اين آيه برمي‌آيد كه شب قدر هر سال هست. استمرار دارد. چون اين به تعبير ادبيات عرب صيغه‌ي مضارع است. «تَنَزَّلُ» نمي‌گويد: «تَنَزَّلَ». يعني در زمان پيغمبر فقط ملائكه نازل شدند و تمام شد. نخير! نازل مي‌شوند. يعني شب قدر استمرار دارد. در روايات هم هست «بل هي علي يوم القيامة» شب قدر تا روز قيامت هست. ثانياً مهم اين است كه اين تعداد ملائكه آن هم با آن مأموريتشان كه مقدرات هركسي را مي‌آورند «مِنْ كُلِّ أَمْرٍ» هرچيزي را مي‌آورند. هر چيزي را عرضه مي‌كنند، ملائكه بر چه كسي وارد مي‌شوند؟ ملائكه موجودات مادي نيستند كه روي زمين بيايند؟ بر روح وارد مي‌شوند. مگر هر فاسق و فاجري مي‌تواند، ملائكه مثل جبرئيل و ميكائيل و اينها بر او نازل شوند؟ اين نشان مي‌دهد كه حجت خدا زنده است.

ببينيد ما اين دلايل را اگر داشته باشيم، يعني يكي از راه‌هايي كه خليفة الله هدف خلقت را تأمين مي‌كند بايد باشد. دوم اينكه واسطه‌ي فيض است، بايد باشد. سوم اينكه سوره‌ي قدر كه مي‌گويد: هرسال ملائكه مي‌آيند، بايد باشد تا بيايند و آن مأموريت را بر او عرضه دارند. از اين جهت ما حجت را زنده و حي مي‌دانيم كه با همين جسم فيزيكي در بين خودمان دارد زندگي مي‌كند. و اين ديدگاه‌ بسيار متفاوت هست با آن ديدگاهي كه بگوييم: موعود در آينده خواهد آمد. منجي در آخرالزمان خواهد آمد و فقط يك نگاه آرماني داشته باشيم، نخير! حجت در بين ما است. آنوقت آثار اينكه ما حجت را در بين خودمان، امام زمان را در بين خودمان بدانيم، آثار فوق العاده‌اي است.

يكي از آثار كه طبيعتاً به ذهن هركسي مي‌آيد وقتي ما بدانيم امام زمان آن هم با اين قدرتي كه به اذن خدا دارد، يعني واسطه‌ي تمام فيض‌ها هست، با اين قدرت و عنايت كه خدا همه‌ي كارش را به واسطه‌ي او انجام مي‌دهد. ايشان درست است مافوق انسان نيست، ولي انسان مافوق است. انساني متكامل و كامل است. آنوقت شما نگاه كنيد. اگر اين را باور داشته باشيد، كه اين مهربان در بين ما دارد زندگي مي‌كند، با غم ما غمناك مي‌شود، با شادي مؤمنين شاد مي‌شود. بي‌خبر نيست. اينطور نيست كه در قله‌ي قاف و در عالم ديگري باشد، در همين‌جا است.

اميرالمؤمنين(ع) يكي از اصحابش به نام رُميله بود. مي‌گويد: من خيلي مريض بودم و تب شديدي داشتم. روز جمعه شد ديدم يك مقداري آرام شدم. گفتم: خوب است نماز جمعه بروم و از خطبه‌هاي حضرت امير استفاده كنم. رفتم نماز نشستم، بين خطبه‌ها تبم برگشت و حال من خيلي خراب شد. ولي خودم را نگه داشتم كه بتوانم نماز را بخوانم و بروم. نماز كه تمام شد از مسجد كوفه بيرون مي‌آمديم، اميرالمؤمنين(ع) ايستاد، فرمود: رميله چه بود؟ مريض بودي؟ ما هم ناراحت بوديم. تو مريض بودي ما هم ناراحت بوديم. بعد حضرت فرمود: مگر نمي‌داني «لَيْسَ مِنْ مُؤْمِنٍ يَمْرَضُ إِلَّا مَرِضْنَا بِمَرَضِه‏» (بحارالانوار/ج65/ص167) هيچ مؤمني نيست كه مريض شود مگر اينكه ما هم مريض شويم. «وَ لَا اغْتَمَّ إِلَّا اغْتَمَمْنَا لِغَمِّه‏» غمناك نمي‌شويم مگر اينكه ما هم اندوهناك شويم. در يك روايتي دارد شاد نمي‌شود مگر اينكه ما هم خوشحال شويم. دعا نمي‌كند مگر اينكه ما آمين بگوييم. ساكت نمي‌شود مگر اينكه ما برايش دعا مي‌كنيم. خوب يك چنين حجت دلسوزي وقتي هست چقدر مايه‌ي دلگرمي و آرامش است. اينطور نيست كه بي‌خبر از ما باشد.

در طوقي و نامه‌اي كه به شيخ مفيد نوشت فرمود: اينطور نيست كه ما شما را رها كرده باشيم. بي‌توجه به شما باشيم. از شما خبر نداشته باشيم. «وَ لَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُم‏» (بحارالانوار/ج53/ص174) و اگر ما به شما توجه نداشتيم كه «لَنَزَلَ بِكُمُ اللَّأْوَاء وَ اصْطَلَمَكُمُ الْأَعْدَاء» بلاها بر شما وارد مي‌شد، دشمنان شما را ريشه‌كن كرده بودند. نگوييد كه خوب حاج آقا پس چرا الآن بلاها بر ما نازل مي‌شود؟ ما الآن بلا مي‌بينيم. گرفتاري داريم، بلا داريم، قرض داريم، مريضي داريم، مشكلات داريم، مگر امام زمان نگفت كه بلاها را دفع مي‌كنيم. نه دقت بكنيد! امام زمان كه سنت‌هاي خدا را عوض نمي‌كند. عالم دنيا با همين گرفتاري‌هايش دنيا است. اينها امتحان است. كوره‌ي امتحان الهي را همين چيزها گرم مي‌كند. جمله‌ي حضرت را دقت كنيد. حضرت فرمود: اگر ما نبوديم بلايي مي‌آمد كه ريشه‌كن مي‌شديد. يعني آن بلاها را دفع مي‌كند. بلاهايي كه بنيان كن است نسبت به مؤمنين. از بين مي‌برد.

در جنگ جهاني اول كه ايران محل تاخت و تاز متفقين و متحدين و گروه‌هاي مختلف و روس‌ها و انگليس‌ها، از جهات مختلف، قحطي شده بود. كشتارهاي متعدد در اين كشور به وجود آمده بود، مرحوم آيت الله نائيني كه به هر حال همه‌ي بزرگواران اين عالم با عظمت را مي‌‌شناسند. مي‌گفتند: ايشان خيلي نگران بود، خيلي غصه مي‌خورد كه كشور امام زمان محل تاخت و تاز شده است. چه اتفاقي دارد رخ مي‌دهد؟ با همين نگراني شبي بود كه در خواب ديد كه يك ديواري است به شكل نقشه‌ي ايران كه اين ديوار دارد مي‌افتد و سقوط مي‌كند و زير اين زن و بچه‌هايي نشستند. در همين حين كه ديد اين ديوار دارد سقوط مي‌كند، فرياد زد كه خدايا به داد برس! خودش مي‌گويد: در اين حين ديدم كه وجود مقدس امام زمان(ع) كه به من الهام شد كه حضرت وليعصر است، تشريف آوردند با يك انگشت اشاره به نقشه كردند، او را به جاي خودش برگرداندند. فرمودند: ممكن است خطر باشد، بشكند، ما اجازه نمي‌دهيم ايران سقوط كند. آن بلاهاي بنيان‌كن را خود حضرت فرمود و دست مقدسش هست و كمك مي‌كند. اين خيلي دلگرمي مي‌آورد. اين يك اثر است.

اثر دوم همان است كه گفتيم، بودن حضرت و دعاي حضرت بركات نازل مي‌كند. اثر سومش اين است كه ما وقتي ببينيم رهبر ما در بين ما است، اين اثر اجتماعي است. رهبر يك لشگر وقتي در آن لشگر است، آن لشگر نمي‌پاشد. مدير يك اداره باعث انسجام آن اداره است. رئيس يك گروه باعث انسجام آن گروه است. رهبر يك امت مثل يك نخ تسبيح است. اين دانه‌ها را نگه داشته است. باعث انسجام و اتحاد آن گروه است. شما نگاه كنيد در جنگ احد يك شايعه‌اي پخش كردند كه پيغمبر كشته شد. «قُتِلَ محمد» تا اين شايعه پخش شد، يك عده فرار كردند. يك عده از مسلميني كه متأسفانه آن شجاعت لازم را نداشتند، فرار كردند. يك عده به لشگر دشمن پناه بردند. لشگر مسلمين پاشيده شد تا اينكه يك كسي فرياد زد نه زنده است، كه برگشتند. واقعيت همين است. كه رهبر يك امت باعث انسجام و اتحاد اوست و دور او جمع مي‌شوند.

شما نگاه كنيد حضرت امام قبل از انقلاب ولو تبعيد بود، ولي چون بود حول محور او مردم جمع بودند و منسجم بودند. اين هم سومين اثر، انسجام و اتحاد يك امت.

چهارمين اثر اين است كه وقتي بدانيم امام ما بين ما هست، تلاشي مضاعف خواهيم كرد. وقتي بدانيم امام ما در حبس است چه كار مي‌كنيم؟ امام راحل ما قبل از انقلاب در تبعيد بود. مردم چقدر زحمت مي‌كشيدند و كاري كنند او برگردد. اگر بدانيم امام ما حي است، هست ولي در حبس غيبت است. محبوس است. اين كلمه‌ي حبس را خود امام زمان در نامه‌اش به شيخ مفيد فرمود: «فما يحبسنا عنهم» هيچ چيزي ما را محبوس از مردم نكرده است مگر آن كارها و مشكلات و خلاف‌ها و گناهان و ظلم‌ها و اينها. حضرت در حبسي است. خوب آدم وقتي اين را بداند كه محبوبش آن كسي كه تمام فيض‌ها از او مي‌رسد، در زندان است، و كليد آن زندان هم دست تو است. چه مسؤوليتي بر گردن آدم مي‌آيد؟ اينها بعضي از آثار است و اهم آثار اين است كه ما حجت را در بين خودمان ببينيم و به علاوه وقتي ما مي‌بينيم هست سعي مي‌كنيم كسب رضايت او كنيم. سعي مي‌كنيم آن چيزي كه او مي‌خواهد مثل او شويم. يعني خودمان را با او تنظيم كنيم. يعني خيلي متفاوت است با آن ديد آرماني كه اصلاً بين ما حجتي نيست. اين آثار، اميد، دلگرمي، آرامش، نزول بركات، انسجام و اتحاد امت است. اينها آثار حيّ و حاضر ديدن حجت است.

آقاي شريعتي: بسيار خوب، آقا خيلي ممنون و متشكرم. حالا شايد بيشتر معني آن بيت معروف را بفهميم كه شايد بارها شنيديم، «يك پلك زدن غافل از آن ماه نباشم *** شايد كه نگاهي كند و آگاه نباشم» خدا كند كه انشاءالله با اين نكاتي كه گفتند: حواسمان از اين به بعد بيشتر جمع باشد و انشاءالله نگاه حضرت هم شامل حال ما شود. قرار روزانه‌ي امروز ما تلاوت صفحه‌ي 31 قرآن كريم خواهد بود. تلاوت اين آيات را از مسجد مقدس جمكران خواهيم شنيد. آيات 197 تا 202 سوره‌ي مباركه‌ي بقره را جناب آقاي فروغي عزيز براي ما تلاوت مي‌كنند. برمي‌گرديم و خدمت شما هستيم. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

«الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَاتٌ  فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ الحَْجَّ فَلَا رَفَثَ وَ لَا فُسُوقَ وَ لَا جِدَالَ فىِ الْحَجّ‏ِ  وَ مَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَيرٍْ يَعْلَمْهُ اللَّهُ  وَ تَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَيرَْ الزَّادِ التَّقْوَى‏  وَ اتَّقُونِ يَأُوْلىِ الْأَلْبَابِ(197) لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَبْتَغُواْ فَضْلًا مِّن رَّبِّكُمْ  فَإِذَا أَفَضْتُم مِّنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ عِندَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ  وَ اذْكُرُوهُ كَمَا هَدَئكُمْ وَ إِن كُنتُم مِّن قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ(198) ثُمَّ أَفِيضُواْ مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَ اسْتَغْفِرُواْ اللَّهَ  إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(199) فَإِذَا قَضَيْتُم مَّنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ ءَابَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا  فَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ رَبَّنَا ءَاتِنَا فىِ الدُّنْيَا وَ مَا لَهُ فىِ الاَْخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ(200) وَ مِنْهُم مَّن يَقُولُ رَبَّنَا ءَاتِنَا فىِ الدُّنْيَا حَسَنَةً وَ فىِ الاَْخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ(201) أُوْلَئكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِّمَّا كَسَبُواْ وَ اللَّهُ سَرِيعُ الحِْسَابِ(202)»

ترجمه آيات:

«حج در ماه‏هاى معيّنى است. هر كه در آن ماه‏ها اين فريضه را ادا كند بايد كه در اثناى آن جماع نكند و فسقى از او سر نزند و مجادله نكند. هر كار نيكى كه انجام مى‏دهيد خدا از آن آگاه است. و توشه برداريد، كه بهترين توشه‏ها پرهيزگارى است. اى خردمندان، از من بترسيد. (197) اگر به هنگام حج طالب روزى خدا باشيد، مرتكب گناهى نشده‏ايد، و چون از عرفات بازگشتيد خدا را در مشعر الحرام ياد كنيد، از آن رو كه شما را هدايت كرده، در حالى كه پيش از آن گمراه بوده‏ايد. (198) سپس از آنجا كه ديگر مردم بازمى‏گردند، شما نيز بازگرديد و از خدا آمرزش بخواهيد كه آمرزنده و مهربان است. (199) چون مناسكتان را به جاى آورديد، هم چنان كه پدران خويش را ياد مى‏كرديد- حتى بيشتر از آن- خداى را ياد كنيد. برخى از مردم مى‏گويند: اى پروردگار ما، ما را در دنيا چيزى بخش. اينان را در آخرت نصيبى نيست. (200) و برخى از مردم مى‏گويند: اى پروردگار ما، ما را، هم در دنيا خيرى بخش و هم در آخرت، و ما را از عذاب آتش نگه دار. (201) اينان از آنچه خواسته‏اند، بهره‏مند مى‏شوند و خدا به سرعت به حساب هر كس مى‏رسد. (202)»

آقاي شريعتي: اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم. حاج آقاي عالي اشاره‌ي قرآني را امروز را بفرماييد و بعد هم انشاءالله خدمتشان باشيم.

حاج آقاي عالي: در آيه‌ي 200 و 201 سوره‌ي مباركه‌ي بقره خداي متعال مردم را دو دسته نام مي برد كه دسته‌اي از مردم كساني هستند كه همتشان خيلي كم است. معلوم است كه خدا را قبول دارند، از خدا چيزي مي‌خواهند. ولي از خدا وقتي مي‌خواهند دنيا را مي‌خواهند و كاري به خوب و بد و حلال و حرامش هم ندارند. ببينيد تعبير اين است. «فَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ رَبَّنَا ءَاتِنَا فىِ الدُّنْيَا» خدايا در دنيا به ما بده. چه به ما بدهد؟ حلال، حرام، خوب، بد، حسنه، سيئه، فقط در دنيا به ما بده. خدا مي‌فرمايد: اينها «وَ مَا لَهُ فىِ الاَْخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ» اينها در آخرت نصيب ندارند. يعني مي‌شود كسي باشد كه در عين حال كه خدا را قبول دارد، چون از خدا مي‌خواهد. ولي چون همتش فقط دنيا است، و خدا را فقط وسيله كرده است براي دنيا و كاري به حلال و حرامش هم ندارد، مشركانه مي‌خواهد. اين يك نوع شركي است. و چه بسا اين نصيبي از آخرت نداشته باشد. آنچه مطلوب خدا و دين هست، هماني است كه در قنوت‌هايتان مردم متدين مي‌خوانند و اين را خداوند متعال به ما ياد داده است كه «وَ مِنْهُم مَّن يَقُولُ» بعضي از مردم اينطور مي‌گويند: «رَبَّنَا ءَاتِنَا فىِ الدُّنْيَا حَسَنَةً» خدايا به ما در اين دنيا بده، اما يك قسمت دنيا، آن حسنه و خوبش را بده. حلالش را بده، پاكش را بده. «وَ فىِ الاَْخِرَةِ حَسَنَةً» ما در آخرت هم خوبش را مي‌خواهيم. چون در آخرت هم مي‌تواند عذاب باشد. بدي باشد، اين نگاه، نگاه درستي است كه «وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ» و ما را از عذاب جهنم نجات بده. بنابراين همتي كه بلند است وقتي هم از خدا چيز دنيايي مي‌خواهد، دنياي حلال مي‌خواهد كه در عين حال آخرتش هم محفوظ باشد.

آقاي شريعتي: بسيار خوب، خيلي ممنون و متشكرم. فايل‌هاي صوتي و متني برنامه‌ي ما را مي‌توانيد در سايت ما ببينيد. Samtekhoda.tv3.ir يك اتفاق خوبي هم افتاده كه اين به عنوان هديه‌ي نوروزي برنامه‌ي سمت خدا است. فايل‌هاي متني برنامه ما كه دوستان زحمت كشيدند و بسيار هم زحمت كشيدند كه من صميمانه تشكر مي‌كنم. فايل‌هاي متني برنامه‌ي ما در قالب يك نرم افزار با قابليت جستجو انشاءالله به زودي رونمايي خواهد شد، براي اطلاع از جزئيات بيشتر هم شما مي‌توانيد به سايت ما مراجعه كنيد و اين نرم افزار را به صورت رايگان تقديم شما خواهد شد كه باز هم صميمانه از دوستان تشكر مي‌كنم.

حاج آقاي عالي: اصل بحث همان سه دليلي بود كه ما بر حيّ و زنده بودن حجت خدا مطرح كرديم كه دو موردش دليل عقلي بود. يكي هم همان دليل سوره‌ي قدر بود. كه نشان دهنده‌ي اين است كه حجت خدا در بين ما هست و زنده است، و زندگي مي‌كند و آثاري كه به هر حال اين عقيده براي ما به دنبال خواهد داشت. من قط مي‌خواستم يك نكته را كه جلسه‌ي قبل خيلي گذرا به آن اشاره كرديم، بيان كنم كه با توجه به اين مباحث آن چيزي كه عرض كردم روشن مي‌شود. وجود مقدس ولي خدا و حجت خدا مثل روح است براي عالم وجود. چطور روح ما نسبت به پيكر ما حيات را به ارمغان مي‌آورد. اگر روح كاري به اين پيكر نداشته باشد، اين را مديريت نكند و جدا شود، اين بدن مرده است و افتاده است. وجود مقدس وليعصر(ع) هم نسبت به عالم، در هر عالمي است، اگر در عالم دنيا است، براي اين عالم دنيا روح كلي اين عالم است كه اگر نباشد، زنده نباشد، اين عالم نخواهد بود.

به علاوه اينكه همانطور كه روح ما نه فقط مايه‌ي حيات ما است. روح ما به جزء جز بدن ما اشراف دارد. به تمام اجزاء بدنتان الان روح شما اشراف دارد. نمي‌شود يك ضربه‌اي، به يك جايي بخورد و روح متوجه نشود. اگر يك چنين چيزي باشد، آن قسمت ديگر مرده است. تمام انسان‌هايي كه در عالم زمين و اين كره‌ي خاكي هستند و در عوالم ديگري هستند، تحت اشراف و نظارت حجت خدا و ولي خدا هستند. او شاهد بر همه است. ناظر بر همه است.

دعبل خزايي خدمت امام رضا(ع) رسيد. خواست آن اشعار معروف خودش، «مدارس آيات خلت من تلاوة» كه خيلي اشعار زيبايي است، خواست آن اشعار را بخواند، يك مرتبه حضرت شروع كرد چند بيت را خواند. اطرافيان يك نگاه معناداري به دعبل كردند كه اين شعرها براي خودت نبود. مثلاً از كسي ديگر گرفتي و اينجا آمدي. دعبل بنده‌ي خدا يكباره ماند. گفت: آقا من اين شعر را ديشب گفتم. پيش كسي هم نخوانده بودم. اول از همه اينجا آمدم. حضرت فرمود: بله! آن چيزي كه تو در ذهنت بود را من ارائه دادم. از نيات آگاه است. مشرف بر نيات است.

من مي‌خواهم بگويم كه اين وجود مقدس كه اين چنين است، نبينيد به عنوان اينكه يك پليس بالاي سر ما است، كه مراقب ما است. ببينيد به عنوان اينكه يك پدر دلسوز بالاي سر ما است. نبينيد يك رقيب بالاي سر ما است كه فقط مي‌خواهد مچ گيري كند، ببينيد يك رفيق ناظر بر ماست كه مي‌خواهد دستگيري كند. همان كه امام رضا فرمود: «الْإِمَامُ الْأَنِيسُ الرَّفِيقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِيقُ وَ الْأَخُ الشَّقِيق‏ُ وَ الْأُمُّ الْبَرَّةُ بِالْوَلَدِ الصَّغِير» (كافي/ج1/ص198) يك چنين كسي است. حيف نيست با اين امام مهربان آدم انسش، رابطه‌اش، صميميتش بيشتر نباشد. خيلي از خوبان ما بودند، به هر حال جمكرانشان رها نمي‌شد. به هر حال شهرهاي دوري است، جاهايي هست كه همه‌ي دوستان بزرگوار نمي‌توانند بيايند، اما نيت كنند، سعي كنند. اولاً همان جايي كه هستند ارتباطشان را روزانه با حضرت بيشتر كنند. بيشتر به ياد حضرت باشند. و ثانياً اماكن و جاهايي كه بعدها خواهيم گفت كه منسوب به حضرت است، از جمله جمكران كه به هر حال خوباني اينجا چيزهايي ديدند و انشاءالله فرصت شود مي‌گويم اينجا چه بوده و چه خصوصياتي داشته است، ارتباطتان را بيشتر كنيد كه انشاءالله دست مقدس ان ولي مهربان خدا به طور خاص بر سر ما كشيده شود...

 

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

 شماره نوبت استخاره: 09102506002

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

پاسخگویی سوالات شرعی: 09102506002

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group