موضوع برنامه: يادي از امام عصر(عليهالسلام)
كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين عالي
تاريخ پخش: 17/01/93
بسم الله الرحمن الرحیم
و صل الله علی محمدٍ و آله الطاهرین
آقای شریعتی: سلام میگویم به همهی بینندههای خوبمان، خانمها و آقایان. دوستان خوب و گرامی. خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز ما كه از كرمان ديار كريمان تقديم نگاه دريايي شما ميشود. خيلي خوشحاليم خدمت شما هستيم. آرزو ميكنم امروز هم روز پر بركتي براي همهي شما باشد، حاج آقاي عالي عزيز در كرمان بودند، مهمان مردم خوب و متدين ولايتمدار كرمان و ما هم خدمتشان رسيديم، مهمان مردم خوب كرمان هستيم. حاج آقاي عالي سلام علیکم و رحمة الله. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای عالي: سلام عليكم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالي و همهي بينندگان متدين و بزرگوار عرض سلام دارم و تشكر ميكنم از دوستان كرمانيمان كه چنين موقعيتي را در صدا و سيما فراهم كردند و خسته نباشيد ميگويم به شما كه تشريف آورديد.
آقای شریعتی: خيلي خوشحاليم كه خدمت شما هستيم. ضمن اينكه تشكر ميكنم از همهي دوستان و همكاران در صداي و سيماي مركز كرمان كه دست به دست هم دادند، تا اين ارتباط به صورت زنده و مستقيم تقديم ما شود. در مسير حركت ما در مباحث به حضرت وليعصر رسيديم و يادي از امام عصر براي رسيدن به آن اضطرار كه گفتيم هدف نهايي ماست و بسيار هم مؤثر و تأثيرگزار است. در جلسهي سال گذشته و آخرين جلسهاي كه خدمت حاج آقاي عالي بوديم به يكي از خصوصيات حضرت وليعصر اشاره كرديد، و آن هم حي بودن حضرت است. ما در خدمت شما هستيم.
حاج آقای عالي: بسم الله الرحمن الرحیم. همينطور كه فرموديد موضوع بحث درمورد يادي از حضرت وليعصر(ع) بود. به اميد اينكه انشاءالله اين ياد حضرت باعث شود به اضطرار امام زمان(ع) برسيم. دردمند او شويم و انشاءالله درمان را بفرستند.
بحثمان را از ويژگيهاي حضرت و به هر حال از اولين ويژگي حضرت كه زنده بودن و حي بودن بود، شروع كرديم كه اين ويژگي عرض شد كه مخصوص مكتب اهلبيت است. يعني در بين تمام اديان و مذاهب مذهب شيعه است كه اين انتقاد را دارد كه منجي و موعود زنده است و در بين ما دارد زندگي ميكند و به هر حال خصوصياتي كه در جلسهي قبل عرض كرديم.
يكي ديگر از ويژگيها كه در اين جلسه لازم شود خدمت دوستان محترم عرض كنيم، رحمت واسعه بودن، مهرباني گسترده و رأفت بيكراني از امام زمان(ع) كه انصافاً اگر ما اين مهرباني را بشناسيم، و بدانيم اين قلب رئوف و چهرهي مهربان چه خصوصيتي دارد و چه رحمتي دارد، هر لحظه آدم لحظهشماري ميكند كه بتواند خودش را به زمان ظهور و در ركاب حضرت برساند. رحمت واسعهي حضرت كه در زيارت آل ياسين كه يكي از بهترين زيارتهاي حضرت است، من توصيه ميكنم به دوستان بزرگوار كه اين زيارتآل ياسين را كه خيلي هم زيارت مفصلي نيست، در پنج دقيقه ميشود اين زيارت را خواند. خود حضرت هم توصيه كرده كه اگر خواستيد ما را زيارت كنيد و به ما سلام بدهيد، با اين زيارت ما را زيارت كنيد. ابتدايش با سلام علي آل ياسين شروع ميشود و در مفاتيح با دعاي ندبه آمده است.
در اين زيارت ارزشمند يك سلامي به حضرت در يك فرازي داده ميشود كه: «السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَ الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ» (بحارالانوار/ج53/ص171) سلام بر تو اي پرچم افراشته، و اي علم لبريز خدا! علم سرريز خدا «وَ الْغَوْثُ وَ الرَّحْمَةُ الْوَاسِعَةُ» سلام بر تو اي فرياد رس و اي كسي كه رحمت گستردهي پرودرگار هستي.
آقای شریعتی: اين رحمت فراگير و گسترده مخصوص امام عصر (ارواحنا فداه) است؟
حاج آقای عالي: اصل اين گستردگي رحمت و اين مهرباني بيحد و نهايتي كه مظهرش وجود مقدس وليعصر است، مخصوص اين حجت خدا نيست، همهي ائمه معدن رحمت خدا بودند. ولي يك ويژگي در امام زمان(ع) است كه آن ويژگي را انشاءالله عرض خواهيم كرد. آن مخصوص خود حضرت است. در بحث رحمت و رأفت اصل رحمت ورأفت براي همهي ائمه است، اما يك خصوصيتي امام زمان دارد كه بايد به آن پرداخته شود كه انشاءالله اين نكتهي شنيدني است كه در خلال مباحث خواهي گفت.
متأسفانه يكي از جفاها و ظلمهايي كه به امام زمان(ع) ميشود همين است كه چهرهي حضرت را بعضيها متأسفانه چهرهي خشني شناختند. حالا يا در اثر جهالتها و بيمعرفتيها، يا در اثر بد معرفي كردنها، يا در اثر غرض ورزيها، به هر حال هرچه كه هست بعضيها اين چهرهي نوراني و اين دل رئوف و منور را خشن فرض كردند كه خيلي سختگير است و نعوذ بالله يك شمشيري در دستش هست كه همينطور از كشته، پشته ميسازد و جويهاي خون راه مياندازد. ميدانيد اين نگاه به وليعصر(ع) باعث مي شود كه ميل به ظهور را در بعضيها بگيرد. بعضيها حتي دعا براي ظهور هم نميكنند. بعضيها ميگويند: ما آلوده هستيم، گناهكار هستيم. حضرت وقتي اينطور بخواهد بيايد، ظهور كند، برخورد داشته باشد و سختگير باشد، طبيعتاً ميخواهد با ما برخورد كند. پس براي چه دعا كنيم كه بيايد؟ دعا كنيم كه با ما برخوردي صورت بگيرد؟
يا حداقل اينطور ميگويند كه: چون گنهكار و آلوده هستيم، جزء ياران حضرت كه نميتوانيم باشيم. بنابراين جايگاه و موقعيت و ارزشي در حكومت و دولت حضرت نخواهيم داشت. پس ديگر آمدن و نيامدنش براي ما چيزي ندارد. آمدنش براي ما حسني ندارد. اين نگاه خيلي نگاه اشتباهي است. اگر ديده شود كه سختگيري حضرت براي مردم نيست. براي يك عده علف هرزهايي است، معاند، لجوج، عنود كه با وجود اينكه حق بر آنها آشكار شده و حجت بر آنها تمام شده مهلت به آنها داده شده كه حقيقت را بفهمند، و همه گونه دلايل و براهن براي آنها آورده ميشود يك عده كافر لجوج يا مشرك منافق يا امثال اين تيپ افراد كه علف هرزهاي انسانيت هستند، اينها برداشته ميشوند. و الا بقيهي مردم، حتي آنهايي كه گناهاني داشتند، آلودگيها و اشتباهات و خطاهايي در اثر تربيتهاي نامناسب اجتماعي داشتند، در اثر حكومتها و حاكميتهاي اشتباه بر جهان و ولايتهاي ابليسي داشتند، با همهي آنها با رأفت و رحمت برخورد خواهد شد و به گونهاي كه انسان از اين رأفت شرمنده ميشود.
خدا آيت الله بهاءالديني را رحمت كند. اين بزرگوار كه فقيه عادل برجستهاي بود و امام هم خيلي ايشان را دوست داشت، چون به يك صورت هم دوره با هم بودند، و فرزند حضرت امام حاج آقا مصطفي خميني نزد ايشان شاگردي كرده بود. آيت الله بهاءالديني يك تشرفي خدمت حضرت وليعصر(ع) داشت كه خودشان فرموده بودند: حضرت از همين در منزل ما وارد شدند، سلامي به من كرد كه من كه هشتاد سال از خدا عمر گرفته بودم، چنين سلام به اين مهرباني و لطافت نشنيده بودم. اصلاً نفهميدم كه جواب سلام حضرت را چگونه دادم. واقعاً در آن رأفت گم شده بودند.
اولاً ما عرض كرديم كه همهي اهلبيت معدن رحمت خدا بودند كه در زيارت جامعهي كبيره «معدن الرحمة» يكي از فضيلتهايشان ذكر شده است. يعني اينكه تمام رحمت خدا، كه به عوالم پايين ميرسد، نه عوالم دنيا، همهي عوالم وجود، عالم ملائكه، عالم جن، به تمام ملائكه كه ميرسد از كانال اهلبيت ميرسد و بعد آنها تقسيم ميكنند.
ما يك روايت معروفي است كه بارها در اين برنامه گفته شده است. در يك روايتي هست كه خداي متعال فرمود: رحمت من صد جزء است كه يك جز از آن صد جز رحمت خدا به عالم دنيا نازل شده است. 99 جز از آن گنجايش ندارد كه در عالم دنيا نازل شود. آن يك جز رحمت خدا كه تازه در عالم دنيا تنزل پيدا كرده است، از اول تاريخ تا قيامت، هرچه مهرباني در اين عالم هست، شما حساب كنيد بين پدر و مادر و فرزندان، بين همسران با همديگر، بين برادر و خواهر با همديگر، بين ارحام، بين فاميلها، بين دوستان، هرچه مهرباني در اين دنيا هست. نه فقط بين انسانها، بين حيوانات، رأفتها و مهربانيها، هر نوع رشتهي محبت در عالم دنيا هست محصول يك جزء از آن صد جزء رحمت خداست. از ابتداي آفرينش تا قيامت! 99 مورد براي عالم بالاست، چون عالم پايين ديگر گنجايش ندارد. در عالم آخرت نمايان ميشود. بعلاوه همان يك جز كه اصلش آنجاست. يعني باز همان صد جز آنجا ظهور پيدا ميكند. تمام اين صد جز رحمت خدا را اهلبيت گرفتند. چون معدن رحمت هستند. چون آنها در دنيا و آخرت اين رحمت را ميگيرند و تقسيم ميكنند. نه فقط در دنيا! اهلبيت فقط اينطور نيست كه يك جز رحمت خدا در دنيا را واسطه باشند. در دنيا و آخرت هم همينطور! لذا در جلسات قبل عرض كرديم كه در معراج وقتي به پيغمبر خطاب شد، «يَا أَبَا الْقَاسِمِ امْضِ هَادِياً مَهْدِيّاً» (بحارالانوار/ج18/ص312) برو ديگر هدايت شده و هدايتگر مردم هستي، جبرئيل وقتي از پيغمبر پرسيد، براي چه خدا به شما گفت: ابالقاسم؟ خود پيغمبر فرمود: جلالت پروردگارم مانع شد كه من اين سؤال را كنم كه چرا به من ابالقاسم گفت؟ همانجا خطاب از خداوند متعال رسيد كه: رسول ما به تو ابالقاسم گفتيم، «لِأَنَّكَ تَقْسِمُ الرَّحْمَةَ مِنِّي بَيْنَ عِبَادِي يَوْمَ الْقِيَامَة» (بحارالانوار/ج18/ص315) چون رحمت من را در روز قيامت تو تقسيم ميكني. و البته قيامت ظهور دنيا است، ارتباط با دنيا دارد. در همين دنيا هم او تقصير كار است كه رحمة للعالمين است. آن صد جز رحمت خدا كه تصورش را شما وقتي يك لحظه بكنيد، يك جز آن تمام مهربانيهاي عالم دنيا ميشود. آن صد جزء كانالش اهلبيت هستند. آنها تقسيم ميكنند. منتهي من يك نكته را باز عرض كنم كه خيلي دوستان توجه كنند. اينكه ما به اهلبيت ميگوييم: رحمت خدا را تقسيم ميكنند. يا علم را از خدا ميگيرد، تقسيم ميكند. هدايت را ميگيرد تقسيم ميكند. كانال فيض آنها هستند. اين واسطه بودن و كانال بودن نه مثل واسطه بودن كارمند بانك است كه پول را از يك دست ميگيرد و به يك دست ديگر ميدهد. ميليونها تومان را رد و بدل ميكند، فقط از يك دست ميگيرد و ميدهد. واسطه است اما خودش هيچ نصيبي ندارد. خود طوري نيست كه از آن پول نصيبش شود. چه بسا حتي خودش هم فقيرانه زندگي كند. واسطه بودن اهلبيت اينطور نيست كه رحمتي را بگيرد و به ديگري بدهد و خودش اين وسط هيچ بهرهاي نداشته باشد. علم را از خدا بگيرد، به ديگران بدهد و خودش هيچ بهرهاي نداشته باشد.
بهترين مثالي كه ميشود اينجا زد، مثال شاگرد اول يك كلاس است. شاگرد اول با استعداد وقتي استاد مطالب سنگيني را ميگويد، ديگران شايد متوجه نشوند، او ميگيرد. او وقتي اين را ميگيرد، خودش اول از همه عالم ميشود. قبل از ديگران علم را كه ميگيرد، خودش عالم ميشود. بعد ميورد به ديگران توضيح مي دهد كه او به استاد چه گفت، به ديگران هم ميرساند. فقط يك ضبط صورت نيست كه يك صدايي را گرفته و به ديگري داده، خودش اين وسط عالم نيست. اهلبيت اينطور هستند. وقتي صد جزء رحمت خدا را ميگيرند، خودشان مهربان ميشوند. آن هم چه مهرباني! وقتي كه علم را از خدا ميگيرند، از معدن رُبابان معدن علم و خزانهي علم الهي هستند. خودشان عالم ميشوند. همينطور صفات ديگر و اسماء ديگر را كه ميگيرند كه مظهر اسماء و صفات هستند، و اين الطاف خدا را در عالم جاري كنند.
حالا ما راجع به يك صفت خدا كه رحمت و مهربانياش است بحث ميكرديم. حالا اينكه ما ميگوييم: اهلبيت معدن رحمت هستند، واسطهي رحمت هستند، واسطه به اين معنا كه خودشان اول مهربان هستند. خودشان اينقدر ظرفيت دارند كه همهي آن رحمت را جذب كنند، و اينگونه ميشود كه آنها معدن رحمت ميشوند. از آن يك جزء رحمتي كه به عالم دنيا پايين آمده بود، و براي همهي موجودات عالم دنيا از ابتدا تا انتها بود، سهم مادرها كه سنبل مهرباني هستند، يك جلوهاي از آن يك جزء ميشود كه در كل تاريخ در كل دنيا پخش شده است. مادر ضرب المثل مهرباني شده است. در داستانها، در ادبيات، در شعرها، مادر معيار محبت شده است. حالا آن پيغمبري كه نه فقط جلوهاي از آن يك جزء، بلكه يك جزء بعلاوهي آن 99 جزء، همه را گرفته است، آنوقت چه هست و كه هست؟ اين چهارده نفر چه رحمت و مهرباني دارند، واقعاً با اين رواياتي كه جزء جزء مطرح كرده تا ما بفهميم، صد جزء و يك جزء و 99 جزء را يك مقدار ميشود فهميد.
در زندگي پيغمبر هست كه گاهي يك گوشه مينشستند و گريه ميكردند. از ايشان سؤال ميكردند: يا رسول الله! براي چه گريه ميكنيد؟ مي فرمودند: «رَحْمَةٌ لِلْأَشْقِيَاء» (بحارالانوار/ج74/ص601) دلم راي اشقياء ميسوزد. دلم ميسوزد ميخواهند جهنم بروند. آدم ميتواند اين تصور را بكند كه كسي دلش براي ابوجهل بسوزد!؟ كسي دلش براي ابولهب بسوزد؟ پيغمبر دوست ندارد يك نفر جهنم برود. يك نفر دچار عذاب بشود. در جنگ احد سختترين روز بر پيغمبر بود. سختترين جنگ بر پيغمبر بود، كه حامي بزرگ پيغمبر حضرت حمزه شهيد شدند با آن طرز فجيع كه او را مثله كردند. خود پيغمبر جراحتهاي سنگين برداشتند. اميرالمؤمنين جنايتهاي بسيار سنگين برداشت. بسياري از مسلمانها شهيد شدند. روز سختي بر پيغمبر بود. اصحاب به پيغمبر گفتند: يا رسول الله! اين قوم را نفرين كنيد كه اين همه سختي بر شما وارد كردند. پيغمبر فرمود: من براي نفرين كردن و درخواست عذاب براي مردم نيامدم. «و لكني بهثت داعياً و رحمة» من آمدم دعوت به هدايت كنم. من آمدم براي مردم رحمت باشم. اگر هم يكجا در يك جنگي شمشير ميزد، مثل آن تيغي است كه پزشك متخصص و جراح بر يك غدهاي ميزند كه دارد يك بدن را فاسد ميكند. آن هم از روي دلسوزي است. براي بشريت هست كه آن غدههايي كه ديگر قابل علاج نيستند، از بين بروند. مثل باغباني است كه براي اينكه باغ حفظ شود، علفهاي هرز را از بين مي برد. بنابراين اين خصوصيتي است كه وجودات مقدس اين معصومين، اين چهارده نفر، كه معدن رحمت خدا هستند، دارند. البته انبياي ديگر و اولياي ديگر هم همينطور بودند. ولي در رأُسشان اين چهارده نفر كه معدن رحمت الهي هستند و اينقدر ظرفيت دارند كه تمام مهرباني خدا را جذب كردند. رحمتي هم كه دارند، رحمت موصوله است. يكي ديگر از فضايل اهلبيت كه در زيارت جامعهي كبيره دوستان خواندند، اين است كه رحمت اهلبيت هميشه برقرار است. متصل است. منقطع نيست. در همهي عوالم استمرار دارد. در همه جا هست. ببينيد بعضي از مهربانيها، مهربانيهاي مقطعي است. يك زمان هست، يك زمان نيست. مثلاً محبتهاي غريزي كه در عالم دنيا هست، محبت پدر و مادر به فرزندشان يك محبت غريزي است. اين محبت داده شده براي آنكه امور دنيا بگذرد. چون بتوانند بچه را تر و خشك كنند تا نسل ادامه پيدا كند و الا اگر در دل مادر رحمتي نبود، اصلاً چه كسي ميرسيد به اينكه كارهاي بچه را انجام بدهد؟ تر و خشك كند و بزرگ كند. اين يك محبت غريزي است كه در انسانها قويتر است و در حيوانات هم در يك ردهي ديگري است. براي اينكه تكثير نسل صورت بگيرد. براي اينكه ادامه پيدا كند. اين محبت غريزي ديگر در آخرت نيست. در آخرت ديگر اينطور محبت بين پدر و مادر و فرزندان نيست. چون آنجا كه به اين شكل تكثير نسل و بزرگ كردن بچه و تر و خشك كردن نيست. اگر در اينجا اين پدر و مادرهايي كه محبت غريزي داشتند، محبتهاي الهي هم داشته باشند، آنجا برقرار است. ميگويد: «يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَ لَا بَنُونَ، إِلَّا مَنْ أَتىَ اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ» (شعرا/88 و89) آنجا ديگر مال و فرزندان به درد كسي نمي خورد مگر به درد آن كساني كه قلب سليم دارند و محبتشان الهي بوده است. و الا محبتهاي غريزي جايش فقط اينجاست.
محبت اهلبيت كه معدن رحمت خدا بودند، محبت الهي است چون صد جز رحمت خدا را گرفتند. همهجا برقرار است و براي همه برقرار است. رحمة للعالمين هستند. رحمت واسعه هستند. طبيعي است در عين حال كه رحمت واسعه و گسترده براي همه هستند، در عين حال براي يك عده يك رحمت ويژهاي و مهرباني خاصي هستند. ديگر اينها بستگي دارد ما جز كدام افراد ويژه باشيم، كه آن كساني كه تبعيت خاص از اينها دارند، طبيعي است كه يك عنايت خاص هم به اينها بشود. آن معلمي كه در كلاس ميآيد و درس ميدهد براي همه درس ميدهد حتي براي آن بچهي بازيگوش. اما طبيعي است آن شاگرد اول زحمتكش بهرهي بيشتري ميبرد. اين مربوط به خود آن شاگرد است. و الا خود اين استاد علمش را در اختيار همه ميگذارد.
اهلبيت رحمتشلان مخصوص يك عالم و غير از عالم ديگري نيست. در هر جايي آن دست رحمتشان برقرار است. در عالم دنيا يك شكل است، بلكه در عالم قبل از دنيا كه ما وارد دنيا نميشويم. در عالم دنيا به يك صورت دستگيري ميكنند، در عالم آخرت دستگيريهايشان به شكل ديگري است.
در مباحث ياد مرگ روي همين دليل بود كه ما ميگفتيم شفاعت اهلبيت در برزخ هم هست. چون معنا ندارد رمت خداوند متعال در برزخ قطع شود. اگر رحمت خدا همهجا هست، اهلبيت هستند كه واسطهي رحمت خدا هستند، و رحمت موصوله و متصلهي خدا هستند، آنجا رحمتشان قطع نميشود. آنجايي كه ما نيازمان هم بيشتر است. آنجا دليلش را گفتيم كه آنجا نمي گويند: كه چرا شفاعت ما در برزخ نيست؟ گفتم يا به اين دليل هست كه اصليترين كارشان در قيامت است. آن شفاعت اصليشان كه در مقابل آن وحشتهاي قيامت آنجا شفاعت اصليشان نمايان ميشود كه دستگيريهاي برزخ خيلي به چشم نميآيد. يا اينكه نه در برزخ دستگيري و كمك هست ولي اصطلاحاً به آن شفاعت نميگويند. كمااينكه در دنيا دستگيري اهلبيت است. اگر اهلبيت دست ما را نگرفته باشند، كه بيچاره ميشويم. اگر اينجا دست ما را نگيرند كه بيچارهايم. ولي اصطلاحاً به اين شفاعت نميگويند. ميگويند: كرامت و دستگيري و لطف. بنابراين رحمتشان، رحمت موصوله و متصل است. تا اينجا هرچه گفتيم راجع به چهارده معصوم بود. اما داستان در مورد حضرت وليعصر(ع) است. وجود مقدس انگار طور ديگري است. انگار رحمتي كه براي ايشان هست، يك خصوصيت و ويژگي براي خود ايشان دارد. مختص خود حضرت است.
من ميخواهم روايتي را بخوانم كه ما با همين وارد شويم كه ببينيم آن خصوصيت امام زمان(ع) به چه صورت است. مرحوم علامه مجلسي در جلد 26 بحار، از عيون الاخبار الرضا نقل كردند. كه خداوند متعال اسم پنج تن را بر ساق عرض نوشته بود. اين اسمي مقدسه را به حضرت آدم نشان داد. حضرت آدم در ساق عرش اين اسامي مقدسه را ديد، و سؤال كرد كه «يَا رَبِّ مَنْ هَؤُلَاءِ» اينها چه كساني هستند؟ خداوند متعال فرمود: «فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ» (بحارالانوار/ج11/ص164) اينها از بچههاي تو هستند. از نسل تو هستند. «وَ هُمْ خَيْرٌ مِنْكَ وَ مِنْ جَمِيعِ خَلْقِي» اينها از تو بهتر هستند. اينها از تمام خلايق و از تمام مخلوقات بهتر هستند. «وَ لَوْلَاهُمْ مَا خَلَقْتُكَ» اگر اينها نبودند، تو را خلق نميكردم. يعني هدف خلقت آنها هستند. همان خليفة الله و انسان كاملي كه عبوديت و بندگي خودش را بر جاي آورد. حق بندگي را بر جاي آورد. «وَ لَا خَلَقْتُ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ وَ لَا السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ» بهشت و جهنم و آسمان و زمين را خلق نميكرد، اگر آنها نبودند.
در يك روايت ديگر دارد كه انوار بقيهي معصومين علاوه بر اين پنج تن به حضرت آدم تا حضرت مهدي(ع) نشان داده است كه حضرت آدم ديد آن نفر آخر، حضرت وليعصر(ع)، آن نور مقدسش، مردي است كهنسال كه عمر طولاني دارد، بعد دارد كه «كَمَا يَزْهَرُ كَوْكَبُ الصُّبْح» (بحارالانوار/ج21/ص311) نور او مثل ستارهي صبح بين انوار معصومين ميدرخشد. ستارهي صبح در آن ابتداي شب كه آسمان شفاف است، آن ستاره كاملاً پيداست كه يواش يواش ستارهها پنهان ميشوند. خداوند به حضرت آدم ميفرمايد: «وَ بِعَبْدِي هَذَا السَّعِيد» با اين بندهي سعادتمندم، «أَفُكُّ عَنْ عِبَادِيَ الْأَغْلَال» غل و زنجيرها را از بندگانم برميدارم. «وَ أَضَعُ عَنْهُمُ الْآصَار» بارهاي گران سنگ و سنگين را كه كمرشان را خم كرده بود، من با او برميدارم. «وَ أَمْلَأُ أَرْضِي بِهِ حَنَاناً وَ رَأْفَةً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ مِنْ قَبْلِهِ قَسْوَةً وَ قَشْعَرِيَّةً وَ جَوْراً» من اين زمين را با اين بندهي خودم كه آخرين امام و آخرين هادي و رهبر است، با اين پر از عدالت و رأفت و رحمت و مهرباني ميكنم. يعني فقط حضرت عدالت را گسترش نميدهد. رأفت و مهرباني را هم گسترش ميدهد. همانطور كه قبلش جور و ستم و قساوت و نامهربانيها گسترش داشت و گسترده بود. اين بندهي من عدالت و مهرباني را گسترش ميدهد.
در مباحث بعد ميگوييم كه حضرت كه رحمت و مهرباني و رأفت را گسترش ميدهد كه آن عجيب است كه در خلال مباحث خواهيم گفت، در بستر عدالت است. وقتي عدالت گسترش پيدا كند، انوقت مهربانيها ظهور پيدا ميكند. همه به همديگر دل رحم ميشوند. بستر آن مهرباني گسترده، عدالت گسترده است. اين عدالت است كه باعث ميشود انقلابي نه فقط در بيرون مردم، در دلهاي مردم رخ ميدهد. در افكار مردم رخ ميدهد. اينكه در اين روايت خداي متعال ميفرمايد: اين بندهي من خواهد آمد و غل و زنجيرها را برميدارد، اين غل و زنجيرها، غل و زنجيرهاي مادي نيست كه به دست و پا بسته باشد. اين غل و زنجيرها همان است كه در سوورهي اعراف وارد شده كه در رابطه با هدف پيغمبر كه «وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي كانَتْ عَلَيْهِم» (اعراف/157) پيغمبر آمده كه زنجيرها را از مردم بردارد. اين غل و زنجيرها آن افكار شرك آلود، افكار جاهلي، آداب و رسوم غلط، سنتهاي خرافاتي است كه مثل بند شده، اينها را نگه داشته است و مانع رشدشان است. وجود مقدس وليعصر(ع) ميآيد اين موانع رشد را برميدارد. عقلها و دلها رشد ميكند. لذا امام باقر(ع) فرمود: وقتي مهدي (ع) ميآيد، دستش را روي سر بندگان ميگذارد، دست به معناي اين دست مادي نيست. يعني آن رحمت خودش، آن دست رحمت الهي را روي سر بندگان ميگذارد و تحت تربيت او قرار ميگيرند. امام باقر(ع) فرمود: «وَضَعَ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهِ عُقُولَهُمْ» (بحارالانوار/ج52/ص336) عقلشان متمركز ميشود. عقلهاي پراكنده كه درست كار نميكرد، جمع ميشود. «وَ أَكْمَلَ بِهِ أَخْلَاقَهُمْ» اخلاق مردم كامل ميشود، هم عقلها متمركز است. جمع شده است. كارآيي كامل خودش را دارد. هم اخلاق مردم كامل ميشود. چرا؟ چون موانع رشدشان برداشته شد. آن آداب و رسوم غلط و افكار شرك آلود غلط، سنتهاي خرافي برداشته شده است. خصوصياتش به شكلي ميشود كه فرمودند: «وَ لَذَهَبَتِ الشَّحْنَاءُ مِنْ قُلُوبِ الْعِبَادِ» (بحارالانوار/ج10/ص104) كينه از دلها برداشته ميشود. «أُلْقِيَ الرَّأْفَةُ وَ الرَّحْمَةُ بَيْنَهُم» (بحارالانوار/ج52/ص384)
اين را عنايت كنيد. اينكه اهلبيت ميگويند: اين اتفاق در زمان ظهور رخ ميدهد، رأفت و رحمت بين مردم مطرح ميكند و بزرگتر به كوچكتر رحم ميكند و كوچكتر به بزرگتر رحم ميكند، اين در زماني است كه پيش از آمدن اين دست رحمت خدا، پيش از آمدن وليعصر مردم به هم رحم نداشتند. در روايات ما هست به قدري ناهنجاري در اجتماع زياد بوده كه دلها از هم دور بوده است. پيوندهاي دوستي، عاطفي، انساني، قطع شده بود. من چند روايت را براي ترسيم قبل از ظهور عرض كنم. امام صادق(ع) فرمود: قبل از ظهور امام زمان «رَأَيْتَ الصَّغِيرَ يَسْتَحْقِرُ بِالْكَبِير» (كافي/ج8/ص38) كوچك، كسي كه سناش كمتر است، بياعتنايي ميكند و به بزرگتر بياحترامي ميكند. «وَ رَأَيْتَ الْجَارَ يُؤْذِي جَارَهُ وَ لَيْسَ لَهُ مَانِعٌ» همسايه، همسايه را آزار ميدهد. هيچكس هم جلودارش نيست.«رَأَيْتَ الْعُقُوقَ قَدْ ظَهَرَ» (كافي/ج8/ص40) عاق شدن، چه بچهها عاق والدين شوند، چه والدين عاق فرزندان شوند. ما قبلاً گفته بوديم كه عقوق، عاق شدن، يك طرفه نيست. اگر طوري باشد كه بياحترامي و ظلم به پدر و مادر كنند، عاق والدين شوند و مورد نفرين آنها قرار بگيرند. هم پدر و مادر اگر به بچهها ظلم كنند، در روايات داريم عاق فرزندان ميشوند. ممكن است آن فرزند چون كوچكتر هست، نتواند چيزي بگويد، رويش نشود و ملاحظه كند، ولي عاق او هم اثر ميگذارد. روايت پيامبر است و در روايات متعدد ديگر هم داريم كه پدر و مادرها هم عاق فرزندان ميشوند. اگر حق فرزندان را رعايت نكنند و ظلم به اينها كنند. اين عقوق را امام صادق ميفرمايد: عاق طرفين در زمان اخر الزمان و پيش از ظهور اتفاق ميافتد. اين از ناهنجاريهاي آن اجتماع هست. «وَ رَأَيْتَ الْأَرْحَامَ قَدْ تَقَطَّعَت» ارحام و خويشاونديها قطع شده است. عاطفهها كم شده است. اين آسيب براي قبل از ظهور است. آنوقت با آمدن حضرت يك مرتبه ورق برميگردد. اين چنين دلها به هم مهربان ميشود كه «أُلْقِيَ الرَّأْفَةُ وَ الرَّحْمَةُ بَيْنَهُم» بينشان رحمت و رأفت «فَيَتَوَاسَوْنَ» از هم براي ديگري ميگذرند. فداكاري و مواسات براي ديگري ميكنند.
حضرت صرفاً معجزه ندارد. اينطور نيست كه بيايد يك معجزه كند و همه زير و رو شود. نه! حضرت يك عدالتي را گسترش ميدهد، و بعلاوه عملاً خودش و كارگزارانش با يك عطوفت و مهرباني كه نسبت به مردم دارند كه وقتي عملاً ميبينند، اينها مربيانشان قرار ميگيرند. چرا ما آنگونه نبوديم. طبيعتاً اينگونه خواهند شد. يعني در واقع برگشت به فطرتها، يك بهشتي قبل از بهشت آخرت در اين دنيا جلوه ميكند و عجيب اينجاست كه نه فقط در عالم انساني اين اتفاق رخ ميدهد، حتي در حيوانات، گياهان و جمادات يك حيات برتري به وجود ميآيد. شما نگاه كنيد در بهشت آخرت گياه دارد؟ بله. جمادات و سنگ ريزه است، آب هست، قصرهايي است كه آجر دارد. اما جماداتش، آبش، درختش، اگر حيواني آنجا در بهشت است، آيا مثل همين دنيا است؟ يعني مثلاً حيوان را آنجا گاز بگيرد، حيوان آنجا اذيت ميكند، گياهان آنجا مثل گياهان اينجا يك حيات برتري است. قطعاً حيات برتري است. در زمان وليعصر(ع) يك جلوهاي از بهشت در عالم دنيا به وجود ميآيد، اين حيات برتر شامل حال حتي حيوانات و گياهان و جمادات خواهد بود. يعني آن رحمت گستردهاي كه دلهاي مردم را منقلب ميكند، درنده خوييها، گزندگيها در حيوانات و آزار و اذيت آنها را هم از بين ميبرد.
آقای شریعتی: بسیار خوب، آقا خيلي ممنون و متشكرم. خيلي مباحث خوبي شنيديم. انشاءالله در آن بهشتي كه حاج آقا ترسيم كردند، در روزگار آمدن و در عصر ظهور باشيم. خيلي ممنون از توجه شما. به قرار روزانهي امروز مي رسيم. صفحهي 52 قرآن كريم در برنامهي سمت خداي امروز تلاوت مي شود. آيات شانزدهم تا 22 سورهي مباركهي آل عمران. از كرمان باز هم به همهي شما سلام ميگوييم، به همهي بينندههاي خوب سمت خدا، قبل از اينكه به قرار روزانهمان برسيم، من يك نكته را عرض كنم. اين روزها سعي كنيم در مسير احياي فرهنگ ايماني گام برداريم، همهي ما مخصوصاً سمت خداييها و چقدر خوب است كه ايدههاي خودمان را در راستاي تقويت جناح فرهنگي مؤمن و همينطور ترويج و بسط توسعهي فرهنگ ايماني، ابزارهايي كه به ذهنتان ميرسد را با ما درميان بگذاريد و از طريق سايت سمت خدا، samtekhoda3.ir به تالار ايدهها سر بزنيد و نظرات و پيشنهادات خودتان را مطرح كنيد و با ديگران به اشتراك بگذاريد. منتظر شما هستيم. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
«الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا ءَامَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ(16) الصَّبرِِينَ وَ الصَّدِقِينَ وَ الْقَنِتِينَ وَ الْمُنفِقِينَ وَ الْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ(17) شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلَئكَةُ وَ أُوْلُواْ الْعِلْمِ قَائمَا بِالْقِسْطِ لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(18) إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الْاسْلَامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيَا بَيْنَهُمْ وَ مَن يَكْفُرْ بَِايَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الحِْسَابِ(19) فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِىَ لِلَّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ وَ قُل لِّلَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ وَ الْأُمِّيِّنَ ءَ أَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُواْ فَقَدِ اهْتَدَواْ وَّ إِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَ اللَّهُ بَصِيرُ بِالْعِبَادِ(20) إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بَِايَاتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّنَ بِغَيرِْ حَقٍّ وَ يَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ(21) أُوْلَئكَ الَّذِينَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فىِ الدُّنْيَا وَ الاَْخِرَةِ وَ مَا لَهُم مِّن نَّاصِرِينَ(22)»
ترجمه آيات:
«كسانى كه مىگويند: اى پروردگار ما، ايمان آورديم. گناهان ما را بيامرز و ما را از عذاب آتش حفظ كن، (16) شكيبايان و راستگويان و فرمانبرداران و انفاق كنندگان و آنان كه در سحرگاهان آمرزش مىطلبند. (17) اللَّه حكم كرد- و فرشتگان و دانشمندان نيز- كه هيچ خدايى بر پاى دارنده عدل جز او نيست. خدايى جز او نيست كه پيروزمند و حكيم است. (18) هر آينه دين در نزد خدا دين اسلام است. و اهل كتاب راه خلاف نرفتند، مگر از آن پس كه به حقّانيّت آن دين آگاه شدند، و نيز از روى حسد. آنان كه به آيات خدا كافر شوند، بدانند كه او به زودى به حسابها خواهد رسيد. (19) اگر با تو به داورى برخيزند بگوى: من و پيروانم در دين خويش به خدا اخلاص ورزيديم. به اهل كتاب و مشركان بگو: آيا شما هم به خدا اخلاص ورزيدهايد؟ اگر اخلاص ورزيدهاند پس هدايت يافتهاند و اگر رويگردان شدهاند، بر تو تبليغ است و بس، و خدا بندگان را مىبيند. (20) كسانى را كه به آيات خدا ايمان نمىآورند، و پيامبران را به ناحق مى كشند و مردمى را كه از روى عدل فرمان مىدهند مىكشند، به عذابى دردآور بشارت ده. (21) اعمال اينان در دنيا و آخرت تباه شده است و هيچ ياورى ندارند. (22)»
آقاي شريعتي: تلاوت آيات را از مسجد مقدس جمكران ديديم و شنيديم. از قاري محترم جناب آقاي فروغي تشكر ميكنيم. اشارهي قرآني را امروز را بفرماييد و بعد هم انشاءالله خدمتشان باشيم.
حاج آقاي عالي: در آيهي 19 سورهي مباركهي آلعمران خداي متعال ميفرمايد: «إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الْاسْلَامُ» پيش خدا آن ديني كه مقبول هست، دين اسلام است. «وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيَا بَيْنَهُمْ وَ مَن يَكْفُرْ بَِايَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الحِْسَابِ» اگر اهل كتاب اختلافي كردند در اين مسأله، بعد از اينكه حجت بر آنها تمام شد، از باب ظلم و از باب گردن كشي و تمرد بوده است. والا آنچه كه دين حق هست، دين حق اسلام است. اسلام در اينجا به معناي تسليم بودن است. روح دين و حقيقت دين نزد خدا تسليم بودن است. منتهي تسليم بودن در هر زمان اقتضاي خودش را دارد. در زمان حضرت موسي تسليم حق بودن اين است كه به دين موسي گرايش پيدا كنند. در زمان حضرت عيسي تسليم حق بودن و تسيلم خدا بودن، اين است كه به دين حضرت عيسي گرايش پيدا كند. و در زمان پيغمبر اكرم تسليم بودن و آن ديني كه خدا پسنديده است، كه همين تسليم بودن است، اين است كه ديگر اديان قبلي از بين ميرود، و به اين دين تسليم ميشود. روح ديانت تسليم بودن نسبت به حق است. هم راجع به اصول دين، هم راجع به جزئيات زندگي، اگر كسي بخواهد جايي مسلمان بودن خودش را محك بزند، ببيند چقدر تسليم حق است. اگر كسي حرف حق زد، كه حرف حق بود، مطابق با قرآن و روايات بود، مطابق با عقل بود، اگر تو تسليم او شدي، اين معلوم ميشود كه روح ديانت در او هست. اگر در يك اختلاف و نزاعي طرف مقابل تو حق داشت، توانستي روي خودت پا بگذاري، معلوم ميشود روح ديانت در او هست. مقدار ديانت خودمان را با اين محك بزنيم. «إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الْاسْلَامُ» آن دين پيش خدا تسليم حق بودن است. هرچقدر تسليم حق باشي، بيشتر ديندار هستي .
آقاي شريعتي: خيلي ممنون و متشكرم. اگر نكتهاي هست، بفرماييد.
حاج آقاي عالي: رحمت گستردهي امام زمان فقط شامل حال انسانها نخواهد بود كه تحولي در دلها و قلبها ايجاد كند و همه را نسبت به همديگر مهربان كند، بلكه يك انقلابي در ماهيت موجودات ديگر هم گويي رخ ميدهد. در حيوانات، در گياهان، در جمادات، الآن ما در دورهاي كه زندگي ميكنيم، متأسفانه دوران غيبت امام زمان در روايات دوران غضب شمرده شده است. امام باقر فرمود: وقتي خدا غضب ميكند ما اهلبيت را از مردم دور ميكند. چرا دوران غضب؟ چون دوراني هست كه كفران نعمت شده است. يعني بزرگترين نعمت خدا در اين عالم كه نعمت امام است، كه او ولي نعمتها و واسطهي نعمتها است، خودش ناديده گرفته شده است. يعني قدر امامت و ولايت را ندانسته است. خود او واسطهي همهي نعمتهاي ما است. خود او ولي نعمت است و خيرات به واسطهي او به ما ميرسد. آنوقت به خود او بيتوجهي اگر باشد، آنوقت اين كفران نعمت است و خيلي ظلم است. و بناي خدا اين است كه اگر ظلمي در جايي باشد، بيبركتي خواهد بود. ظلمها، گناهان، ستمها، كفران نعمتها بيبركتي ميآورد. مشكلات زندگي ميآورد، گره در زندگي مياندازد. ناامني ميآورد، اينها واقعاً چيزهايي هست كه شما در دعاي كميل ميخوانيد. «اللهم اغفر لي الذنوب التي تنزل النعم»، «تغير النعم»، «تحبس الدعا»، «تنزل البلاء» گناهان و ظلمها پيامد دارد. پيامدش در همين دنيا بيبركتيها و مشكلات و گرانيها و سختيها است. ما منكر نيستيم. شكي نيست كه بخشي از گرانيها و مشكلات به خاطر سوء مديريتها و ضعف مديريتها است. اما بخشي هم ستمها و ظلمها و آلودگيها و گناهان است. حتي بيماريها، امام رضا(ع) فرمودند: هر گناه جديد يك بيماري جديد به دنبال دارد. خوب اين مشكلات، مشكلاتي است كه در اثر ظلم به وجود آمده است. آنوقت حساب كنيد آن بالاترين ظلم كه كفران آن نعمت ولي نعمت است، چقدر مشكلات در اين عالم ايجاد ميكند، و باعث ميشود اين عالم با مردم چنگ و دندان نشان بدهد. بركاتش را عرضه نكند. زمين و آسمان بركات خودش را نشان نميدهد. اگر چيزي هم به مردم ميرساند، به صورت قهر و غضبي است. به صورت سيل است، به صورت زلزله است.
اين گرهها در اثر يك كفران نعمت بزرگي است، كه آن ولي نعمت نيست. در حبس است و دستش بسته است. كاري كرديم كه او نيايد. عالمي كه در آن داريم زندگي ميكنيم، بيدار است. هوشيار است. زنده است. ما خيال ميكنيم اين در و ديوار و اين سنگ و چوب و گياه و امثال اينها، مرده هستند. نه واقعاً بيدار هستند. مثل ماشينهايي كه دزدگير دارند كه كسي يك لگدي به آنها ميزند، واكنش نشان ميدهد و آژير ميكشد. اين عالم اگر كسي لگد پراني به خدا و دين بكند، اين عالم واكنش نشان ميدهد. اگر كسي لگد پراني كند و ظلم كند به دين خدا، به خدا و ولي خدا عالم واكنش نشان ميدهد. واكنشاش به شكل همين مشكلات و سختيها است.
وقتي وليعصر(ع) ميآيد، آنوقت عالم آشتي ميكند. زمين و آسمان بركاتشان را ميدهند، نه فقط زمين و آسمان، گياهان در روايات داريم كه اينها آن محصولاتشان مضاعف ميشود و براي مردم دو چندان ميشود. حيوانات درنده خوييشان را كنار ميگذارند. با هم صلح ميكنند. يك حيات برتري به وجود ميآيد. در عالم دنيا بالاترين حياتي كه قبل از آخرت در دنيا امكان پذير است، ايجاد ميشود، ماهيت موجدات عوض ميشود. عرض كرديم شبيه بهشت كه در بهشت ماهيت موجودات يك حيات برتري پيدا ميكنند. در عالم ظهور و زمان ظهور كه يك مرحله به سمت بهشت رفتن و عالم آخرت رفتن است، اين حيات برتر باعث ميشود كه حيوانات با همديگر آن درندگي و گزندگيشان را كنار ميگذارند. روايت داريم كه «اصْطَلَحَتِ السِّبَاعُ وَ الْبَهَائِم» (بحارالانوار/ج10/ص104) بهائم با هم صلح ميكنند. در يك روايتي كه در صحف ابليس در روايات ما نقل شده است، «وَ أُلْقِيَ فِي تِلْكَ الزَّمَانِ الْأَمَانَةُ» (بحارالانوار/ج52/ص384) ايمني به وجود ميآيد. نه حيوانات از همديگر احساس خطر ميكنند، نه انسانها از حيوانات احساس خطر ميكنند.گزند و آسيبي به كسي نميرسد. «فَلَا يَضُرُّ شَيْءٌ شَيْئا» چيزي به چيز ديگر ضرر نميزند. «وَ لَا يَخَافُ شَيْءٌ مِنْ شَيْء» چيزي از چيز ديگر نميترسد. اين چيز يعني نه انساني از انسان ديگر، نه حيواني از حيوان ديگر، نه انساني از حيوان، نه حيواني از انسان، اين يك رشد است. اين براي چه به وجود آمده است. اين مهرباني، رفتن كينه و درنده خويي، رفتن گزندگي، به واسطهي آن رحمت واسعه و گسترده همهجا به فعليت رسيده است و آن ويژگي است كه عرض كردم. در زمان وليعصر آن رحمت گسترده به فعليت ميرسد و تحقق پيدا ميكند.
در زمان پيغمبر اكرم و اهلبيت اينها داشتند، ولي موقعيت فراهم نشد كه همهجا اين رأفت و رحمت گسترش پيدا كند. اما در زمان وليعصر نه فقط در عالم انساني، در تمام موجودات اين بالفعل ميشود.