حاج آقا عالی: بسم الله الرحمن الرحیم همان طور که فرمودید ما دو بخش کردیم وظایف را وظایف فردی یک منتظر و وظایف جامعهی منتظر به آن بخش اول میپردازیم یک جلساتی را اهم وظایفی که یک فرد منتظر باید داشته باشد را ان شاء الله بتوانیم مطرح کنیم تا برسیم به بحث جامعه پردازی انتظار. در رابطه با وظایف یک فرد منتظر اولین وظیفه و یکی از اهم وظایفی که یک انسان منتظر باید در نظر داشته باشد ادب نسبت به ساحت مقدس امام زمان علیه السلام است، ادب نسبت به وجود مقدس حضرت بقیه الله علیه السلام است، به طور کلی همان طور که از لوازم یک مومن این است که نسبت به خداوند متعال چطور باید ادب را رعایت بکند، به وجود مقدس پروردگار عالم اسمهای خدا را احترام بکند. اسماء الهی را کلام خدا را قرآن را احترام بکند، هر چیزی که منسوب به خدا است هر چیزی که مرتبط با خدا است، محضر خدا را به هر حال باید ادبش را رعایت بکند که عالم محضر خدا است، جاهایی که منسوب به خدا است مساجد را یا بیت الله الحرام را، اینها احترامهای خاص دارد اوقاتی که ایام الله محسوب میشود مثل ماه رمضان به عنوان شهرالله یا ایام دیگری که رحمت خدا و عنایت خدا در آن جلوهی خاصی دارد عیدهایی مثل عید فطر، عید قربان، عید غدیر، این اوقات هر چیزی که رنگ و بوی خدایی داشته باشد باید ادبش حفظ شود، یکی همان طور که یک مومن این چنین است یکی از لوازم یک مومن این است که اولیاء خدا ادبشان را حفظ بکند اولیاء الهی به خصوص چهارده معصوم که اعظم آیات خداوند هستند آیت الله العظمی آنها هستند در زیارت نامهی امیرالمومنین علیه السلام وارد شده السلام علی آیت العظمی، در زیارت امام جواد هم همین وارد شده که بزرگترین آیت خدا است در این عالم که خود حضرت امیر هم فرمود که به خدا قسم هیچ آیهای از من بزرگ تر نیست یعنی بعد از وجود مقدس پیغمبر اکرم آیت عظام الهی اینها هستند طبیعتاً ادب اینها باید حفظ شود چون اینها منسوب از طرف خود خدا هستند اصلاً ادب اینها را رعایت کردن ادب خود خدا را رعایت کردن است کسی که به اینها بیادبی کند به خدا توهین میکند از این جهت این خیلی مهم است در صدر اسلام مسلمانهایی که تازه مسلمان بودند هنوز ادب رعایت پیغمبر اکرم ولی خدا را بلد نبودند رعایت نمیکردند، گاهی مواقع با اسم کوچک صدا میزدند، حضرت را همان طوری که خودشان را صدا میزدند حضرت را به این صورت صدا میزدند میآمدند پشت خانه ی حضرت فریاد میزدند یا محمد به همین شکل صدا میزدند یا مثلاً فرض کنید گاهی مواقع میآمدند لباس پیغمبر را میکشیدند، یک کاری با او داشتند برای این که پیغمبر به سمت آنها برود لباسش را میکشیدند، پایشان را دراز میکردند، جلوی پیغمبر کارهای این چنینی میکردند، آیاتی نازل شد در قرآن که ادب محضر پیغمبر اکرم ادب ولی خدا را حفظ بکنید در سوره ی حجرات خیلی از این آیات است سوره ی حجرات سورهای است که مربوط به ادب و اخلاق است خدای متعال میفرماید در اول سوره ی حجرات است یا « يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ» (حجرات/2) مومنین وقتی با پیغمبر صحبت میکنید، صدایتان را بالاتر از او نبرید پیش پیغمبر هم قیل و قال و داد و بیداد و جدل و سر و صدا نکنید رعایت بکنید محضر پیغمبر را در آیه ی بعدی خداوند متعال میفرماید «إِنَّ الَّذِینَ یُنَادُونَکَ مِن وَرَاء الْحُجُرَاتِ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ» (حجرات/4) آنهایی که از پشت حجرهها و اتاقها میآیند تو را صدا میزنند با اسم کوچک میآیند پیغمبر را صدا میزنند اکثرشان خبر ندارند عاقل نیستند.
شریعتی: یعنی آنهایی که ادب ندارند عقل ندارند.
حاج آقا عالی: بله در یک آیه ی دیگری هم خدا فرموده در سوره ی نور آیه ی 63 خداوند متعال میفرماید به مومنین که وقتی میخواهید صدا بزنید «لَّا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُم بَعْضًا» صدایی که پیغمبر را صدا میزنید مثل آن طور نباشد که خودتان را همدیگر را صدا میزنید یا رسول اللهی به هر حال ادبی ادب را رعایت بکنید که اصلا از لوازم یک مومن رعایت ادب و احترام است. بعضیها حتی از مفسرین این آیاتی که مربوط به پیغمبر است القاء خصوصیت کردهاند و توسعه دادهاند راجع به سایر معصومین، یعنی در واقع ادب مربوط به صرف شخص پیغمبر سر جای خودش برای شخصیت پیغمبر است و به تعبیر امروزی شخصیت حقوقی پیغمبر، شأن حضرت باید حفظ شود معصومین بعدی که با عنوان امام هستند آنها هم همین طور باید رعایت شود، در روایت است که ابوبصیر که از شاگردان امام صادق علیه السلام بود احتیاج به غسل داشت، جُنُب بود او وارد مدینه شد، دید یک جمعی از شاگردان دیگر امام صادق میروند خانهی حضرت او هم همراه شد، گفت به هر حال حیف است از دست بدیم در خدمت از دست بودن را بدون این که برود حمام و تحصیل طهارت بکند و غسل بکند آمد وقتی وارد شد امام صادق علیه السلام به او تذکر داد فرمود یا ابابصیر اما علمت ان بیوت الانبیاء و الاولاد الانبیاء لا یدخل الجنب مگر نمیدانی که خانههای انبیاء و اولاد انبیاء را نباید جنب وارد کرد، ادبش را باید حفظ کرد طهارت این خانهها باید محفوظ بماند جزء آداب است که در این خانهها به گونهای آدم آلودگی ایجاد نکند، باعث توهین نشود برای همین است که بعضیها همین روایت را و امثال این روایت را دلیل گرفتهاند برای این که همان طور که شخص جنب وارد مساجد نباید شود، وارد مشاهد مشرفه و حرمهای اهل بیت هم نباید شود حتی بعضی گفتهاند اخلاقاً خوب است احتیاط هم بکنند وارد حرمهای امام زادههای معتبر هم نشود، خدا رحمت کند آیت الله مرعشی نجفی را ایشان واقعاً آدم با عظمتی بود، مرجع خاصی بود این بزرگوار یکی از مومنینی که معمولاً حتی الامکان پشت سر ایشان نماز میخواند نمازها را، کارمند یک اداره ای بود ایشان میگوید من یک صبحی که میخواستم بروم اداره قبلش جنب بودم فرصت نبود که بتوانم بروم غسل بکنم، گفتم میروم اداره بعداً بر میگردم غسل میکنم نماز ظهر و عصر را بعداً میخوانم میگوید رفتم اتفاقاً زودتر کارم تمام شد و هنوز به ظهر مانده بود آمدم فراموش کردم اصلاً که احتیاج به غسل دارم روی حساب عادتی که حتی الامکان پشت سر آقای مرعشی نماز میخواندم آمدم حرم حضرت معصومه سلام الله علیها آمدم و در صحن وضو گرفتم و به سرعت اذان را میگفتند دویدم به سمت داخل تا به نماز جماعت برسم دم در ورودی آیت الله مرعشی نجفی هم آمد من را دید میشناخت سلام کردم و فرمود کجا با این عجله؟ گفتم میروم برای نماز برسم گفت نخیر شما نمیخواهد به نماز برسید شما برو غسلت را بکن، شما فعلاً احتیاج به حمام داری. ایشان میگوید من یک مرتبه یادم افتاد و وارد هم نشدم حرم حضرت معصومه هم بیوت الانبیاء و اولاد الانبیاء لا یدخل الجنب، خدا رحمت کند آیت الله میلانی را هم که استاد مقام معظم رهبری بودند این بزرگوار ایشان هم فوق العاده بودند ایشان هم در یک مجلس روضهی امام حسین خانهشان بود یک کسی وارد شده بود آقا به او گفته بود که فلانی با حالت جنابت نباید در مجلس امام حسین آدم باشد احترام باید بکند که ایشان هم تشکر کردند و رفتند. در هر حال ادب معصوم و هر چیزی که مربوط به معصوم است این یکی از وظایف مومنین در رابطه با وجود مقدس امام زمان علیه السلام که محل بحث ما است باید ادب نسبت به این بزرگوار حفظ شود.
شریعتی: قبل از این که وارد بحث شویم نقطه ی مقابلش هم یعنی رعایت این ادب در مقابل حضرات معصومین و مشاهد مشرفه و همین نکاتی که شما اشاره کردید سرشار از برکت است برای ما و ادب کلی آثار دارد.
حاج آقا عالی: این رعایت ادب تقویت ایمان آدم است تقویت ارتباط آدم با او است. من که ادب معصوم را رعایت میکنم رابطهام با او قوی تر میشود، بدون شک این طور است من که رعایت حریم ولایت را میکنم نشان میدهد که ولایت پذیرام نشان میدهد که اعتقادم به ولایت زیاد است، امثال سلمان چون مظهر ادب بودند یک تکه ادب بودند کنار امیرالمومنین سلمان شدند امثال مالک اشتر روی همین جهت. اینها واقعاً کنار حضرت امیر کما این که خود حضرت امیر کنار پیغمبر که بود امیرالمومنین خطبههای نهج البلاغه و سخنرانیهایش همه مال بعد از پیغمبر است زمان پیغمبر عبد بود کنار پیغمبر خاضع بود حرف نمیزد به خاطر رعایت ادب نسبت به محضر پیغمبر اکرم آن وقت حالا اصحاب امیرالمومنین نسبت به خود آقا همین طور بودند، اصلا همین باید باشد یک بزرگ باید رعایت بزرگی دیگر که از اولیاء خدا به خصوص است را باید داشته باشد در رابطه با ساحت مقدس امام زمان علیه السلام هم همین طور حالا چطور ادب حضرت را حفظ بکنیم؟ پنج، شش مورد مصداق دارد هر مقدار که فرصت شد در این جلسه و جلسات بعد عرض میکنم. ادب نسبت به بقیه الله علیه السلام اولین ادب احترام و ادب نسبت به محضر حضرت است توهین نکنیم در محضر حضرت به حضرت.
شریعتی: یعنی چه محضر حضرت؟
حاج آقا عالی: توضیح را عرض میکنم تقاضا میکنم دوستان بزرگوار بیننده این را عنایت بکنند درست است اگر از ما بپرسند که تو توهین میخواهی به امام زمان علیه السلام بکنی میگوییم استغفرالله ما و توهین به حضرت؟ ولی گاهی مواقع حواسمان نیست و نادانسته و ناخواسته توهین میکنیم. توضیحش را عرض میکنیم. امام زمان علیه السلام عین الله الناظره است، چشم ناظر خدا در این عالم است همهی ائمه همین بودند این بزرگوار اشراف دارد به همهی عالم مثل یک روحی که اشراف به تمام بدن دارد روح کلی عالم وجوداند و واسطه ی فیض و خلیفه الله که اشراف به تمام موجودات عالم دارد اگر کسی حرفی از دهانش خارج شود او میشنود کاری بخواهد بکند او میبیند این طور نیست که کسی از او مخفی باشد امکان ندارد چون باید فیض از طریق حضرت به او برسد، هر موجودی در این عالم پس هیچ کسی مخفی از حضرت نیست و حضرت مظهر اسم علیم و مظهر اسم شاهد خداست که بر همه شهود دارد. یک شخصی در زمان امام هادی علیه السلام یک نامه ای نوشت به حضرت در شهر دوری زندگی میکرد ظاهراً نامهای نوشت به حضرت گفت من نسبت به شما دورم فاصلهام زیاد است اگر کاری داشته باشم احتیاج به شما داشته باشم نمیتوانم زود به زود بیایم در خانه شما چه کار بکنم؟ حضرت در نامهای جوابش را نوشتند که اذا کانت لک حاجة فحرک شفتیک، لبت را تکان بده هر جایی که هستی بگو ما میشنویم تو هر جایی که هستی امیرالمومنین علیه السلام فرمود شرق و غرب عالم هم ندارد هر جا که مومنی باشد از ما غائب نیست، لیس اغیب عنا مومن فی شرق هذا الارض و لا فی غرب هذا الارض ما میشنویم خدا رحمت کند مرحوم آیت الله بهجت را ایشان میفرموند آخر درسشان بود که میگفتند وقتی صدایتان از دهانتان میآید بیرون قبل از این که به گوش شما برسد به گوش او رسیده است، او میشنود اشراف دارد حضرت و از این بالاتر من عرض بکنم احتیاج هم حتی به لب تکان دادن نیست از دل که بگذرد او میداند، روح کلی عالم وجود است او اشراف این چنینی دارد گفت هوا خواه توام جانا میدانم که میدانی که هم نادیده میبینی و هم ناگفته میدانی بدون این که بگوید او خبر دارد یک شخصی به نام ابویعقوب است خدمت امام جواد علیه السلام رسید او خیلی دوست داشت که خداوند متعال به او فرزند پسری بدهد ظاهراً فرزند پسر نداشت، خانمش هم علی الظاهر باردار بود خیلی دوست داشت پسر باشد و دوم این که میخواست اسمش را امام جواد انتخاب بکند، رفت خدمت حضرت، حضرت همین طور ابتدا به ساکن فرمود که یا ابایعقوب سمه احمد اسمش را بگذار احمد، یعنی هم پسر است هم اسمش این است بدون این که او حرف بزند و حاجاتش را بگوید به امام جواد. امام عین الله است چشم ناظر خدا در این عالم است، نه به این دید عوامانه گاهی مواقع سوال میکنند که یعنی امام زمان علیه السلام ما را میبیند یعنی یک خانمی که بیحجاب در خانه است نامحرم است حضرت چطور او را میبیند، یا گاهی اوقات ما در حالاتی هستیم که نمیخواهیم کسی ما را ببیند یا در یک جایی هستیم که نمیخواهیم ما را ببینند، این یک دید عوامانه است آن اشرافی که معصوم دارد بر ما نه از باب این که بالای بلندی نشسته است دارد دید میزند خانهی مردم را با چشمها، این طور دیدن نیست علم حضوری است شبیه اشرافی است که روح بر بدن دارد شما روحتان پایتان که در کفشتان هست که با چشم نمیبینید اما اگر یک میخی در کفشتان باشد یا یک سنگی در کفشتان باشد اطلاع دارید، این اطلاع نه این که دولا شدید و میبینید با چشم این روح اشراف دارد حاضر است در تمام بدن حضور دارد، از سنخ علم الهی است خدا اگر علم دارد مگر علم پروردگار با دیدن به این شکل است که ما میبینیم؟ خیلی فراتر از علوم این چنینی است که به تعبیری یک علم حضوری است. کسی آمد در خانهی امام صادق علیه السلام ظاهراً کسی به نام ابوکهمس یک خطایی آن جا دم در کرد، یک خیانتی کرد، جزئیاتش نیازی نیست حضرت داخل بود در اتاق بود از همان جا صدایشان بلند شد که تقوا داشته باش اتق الله فلانی، او با تعجب گفت آقا یعنی شما از پشت دیوار و توی اتاق میبینید؟ معلوم است که خیلی آدم با معرفتی نبوده است که این طور پرسیده حضرت فرمود اینها برای ما حجاب نیست اشراف بر همه جا هست، بنابراین همه جا در این عالم محضر امام زمان علیه السلام است جلوی چشم امام زمان است.
شریعتی: در واقع مشابه همان چیزی که همیشه گفتیم عالم محضر خداست عالم محضر امام زمان است.
حاج آقا عالی: دقیقاً همین طور است منتها ما چون بحثمان در مورد حضرت ولی عصر است که داریم میگوییم محضر امام زمان است به اذن الله، این بزرگوار این چنین اشرافی دارد به عالم و همه جا محضر او است هیچ خلوتی نیست که از چشم مهربان این ولی الهی پنهان باشد. کسی خدمت امام رضا علیه السلام رسید معروف است شاید شنیدید گفت آقا جان اگر میشود برای من و خانوادهام دعا بکنید امام رضا علیه السلام فرمود اولست افعل مگر این کار را نمیکنم بعد حضرت فرمود به خدا قسم کارهای شما را ما خبر داریم و اعمالتان شب و روز بر ما عرضه میشود، این شخص یک مقداری برایش سنگین بود که برای همه ی کارها ائمه خبر دارند بعد امام رضا علیه السلام همان جا برای این که تحیر این فرد را برطرف بکند فرمود که مگر این آیه ی قرآن را نخواندی «قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ» (توبه/105) هم خدا هم رسول هم مومنین اعمال شما را خبر دارند، آیه ی قرآن است میبینند در رأس مومنین معصومیناند که خبر دار هستند، من یک نکته ای را یادم است در مباحث یاد مرگ میگفتیم خیلی به نظر بنده این جا میرسد که اشاره بکنم و آن این که این اشرافی که وجود مقدس ولی عصر علیه السلام و معصومین دارند و بالاتر از آن خود خداوند متعال دارد مثل آن اشراف و نظارتی که پلیس و بازرس دارد نیست، یک پلیس نظارت میکند چه کسی متخلف است تا مچش را بگیرد یک بازرس وقتی در اداره ای میرود دنبال این میگردد که چه کسی تخلف کرده است
شریعتی: تخلفات را در واقع میخواهند محدود بکنند.
حاج آقا عالی: بله همین است او چشم نظارتاش این چنین چشمی است، سنخ اشرافی که اولیاء خدا، ائمه بر مردم دارند از این سنخ نیست از سنخ آن نگاهی است که پدر یا مادر بر بچه هایش دارند یا یک پرستار دارد بر مریضش، یک نگاه رحمانی است نگاه مچ گیری نیست برای دستگیری است به این عنوان است دلسوز تر از خود ما به خود ما هستند، یک پدر یا مادر مهربان وقتی که حواسشان به فرزندشان جمع است برای این که زمین نخورد، برای این که کمک بدهند آن جایی که باید تذکر به او بدهند راهنمایی بکنند، این نگاه است که اگر آدم این نگاه را توجه بکند زیر این نگاه امام زمانی هیچ جا کم نمیآورد یک دلسوز مهربانی که ولی الهی است، اوست که دارد نگاهت میکند نه یک کسی که میخواهد مچت را بگیرد. مرحوم آیت الله آقای آسید ابوالحسن اصفهانی ایشان از مراجع تقلید فوق العادهی شیعه بود راجع به ایشان صحبت کردن یک کتاب است، من نمیخواهم ورود پیدا کنم حدود هفتاد سال پیش مرحوم شد شاید الآن حتی پیرمردهایی هم باشند که ایشان را درک کردهاند این بزرگوار اوائل جوانیاش در اصفهان درس میخواند بعداً رفت نجف ولی اوائل در اصفهان درس میخواند، آن ابتدا در روستای خودشان در توابع اصفهان بود، نوجوان بود شاید 13، 14 ساله بود خیلی شوق تحصیل و عشق علوم دینی و راه اهل بیت را ادامه دادن و این چیزها در دلش بود یک مرتبه بر پدرش آقای آسد محمد گفت پدر من میخواهم بروم اصفهان حوزه ی بزرگی داشت، ایشان گفت نه شما برای چه میخواهی بروی این مسیر طلبگی مسیری است که خیلی سختیها دارد گرسنگی دارد غربت دارد تو میروی آن جا کسی پیشت نیست آوارگی دارد بیخانگی دارد، مشکلات دارد او گفت آقا شما اجازه بده من همهاش را تحمل میکنم گفت من مخارجت را نمیدهم، اگر بخواهی بروی اصفهان ایشان هم با تکیه بر خداوند متعال گفت باشد شما فقط اجازه بده من بروم، پدرشان اجازه داد او هم دستش را بوسید و راهی اصفهان شد در مدرسهی صدر اصفهان حجره گرفت مشغول درس شد یک مدت که گذشت زمستان بسیار سردی بود پدرش آمده بود سر بزند، به ایشان یک شب خیلی سردی بود وارد شد آمد در مدرسهشان آمد در حجره یک وضعیت خیلی ناهنجاری را یک مرتبه دید پدرش، دید که لوازم اولیه را هم ندارد نه چیز گرمی، منقل یا بخاری گرمی است نه چراغی است چیزی ندارد خیلی پدرش هم دلش سوخت و هم ناراحت شد پرخاش کرد به ایشان، که این چه وضعی است من که به او گفتم دچار این وضعیتهایی میشود شروع کرد به او گفتن من اینها را به تو گفتم گوش نکردی، او دلش شکست دیگر آنقدر شنیده بود دلش شکست از حجره آمد بیرون رو به قبله کرد و به امام زمان علیه السلام گفت که خودتان یک عنایتی بکنید که نگویند ما بیکسیم همان موقع خادم مدرسه در حیاط دم در بود گفت سید ابوالحسن یک نفر دم در کارت دارد آسید ابوالحسن که آن موقع 14 یا 15 سالش بود رفت دم در دید یک سید خوش سیمایی است تا او را دید سلام علیکی کرد یک پولی به او داد گفت آسید ابوالحسن پولی بگیر شمع و چراغی هم در فلان مکان است بگیر و روشن کن در حجرهات مبادا بگویند که تو آقا نداری، مبادا بگویند بیکسی تو،
هر دمش با من دلسوخته لطفی دگر است * * *این گدا بین که چه شایستهی انعام افتاد
او خداحافظی کرد خیلی متحیر بود که چه شد، برگشت در حجره به پدرش گفت که چنین اتفاقی افتاد پدرش فهمید یک خبری است روی زانویش که نشست گریه افتاد بغلش کرد گفت راهت درست است پسرم، بعد هم با خیال راحت فردایش برگشت همان روستای خودش این بزرگوار ناظر است نظارت دارد نظارتش هم تربیتی و دستگیری است، نه مچ گیری از این جهت تمام عالم محضر حضرت است محضر امام زمان علیه السلام است ممکن است کسی بگوید پس چرا ما حس نمیکنیم؟ چرا ما حس نمیکنیم که در نگاه حضرتیم در محضر حضرتیم من سوال میکنم که یک عده هستند که شاید حس نکنند در محضر خدا هم هستند بگوییم خدا نیست؟ شاید حس نکنند که ملائکه دارند آنها را میبینند، شاید اصلاً صداهای ملکوتی که الآن اطراف ما پر است از این سر و صداهای برزخی است، در همین ملکوت عالم در همین باطن عالم در همین غیب عالم شاید حس نکنند بگوییم نیست؟ ما سنگین شدهایم ما محجوب شدهایم باید کاری کرد که آن حواس باطنی آدم علاوه بر این چشم و گوش ظاهری آن حواس یواش یواش بتواند باور کند درک بکند
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی * * *غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد
خدا رحمت کند حافظ را چقدر قشنگ میگوید غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد، چطور در ماه مبارک رمضان این روزهای آخرش به خصوص آدم حس میکند دلش خیلی لطیف شده حس میکند باورهایش قوی شده خدا را میتواند بهتر باور کند نمازش را میتواند با حال تر بخواند، از امام زمان که میگویند دلش میشکند از اهل بیت که میگویند دلش میشکند ببینید چرا قدم بزرگی برداشته شد در ماه رمضان چون پردههای دل ما رقیقتر شد از آن غلظتش و آن سنگینیاش کم شد تاریکی کمتر شد یواش یواش آدم حس نور میکند واقعاً همین طور است امام باقر نشسته بودند با جمعی از اصحاب خیلی این روایت قشنگی است حضرت یا امتحانی میخواست بکند یا هر چه بود یک مرتبه از دیدها پنهان شد یک یک بعضیها میآمدند در مسجد میپرسیدند اصحابی که پیش امام بودند میپرسیدند که اباجعفر کجاست؟ گفتند ما نمیدانیم نمیدیدند، ابوبصیر آمد که ظاهراً در اواخر نابینا هم شده بود اصحاب گفتند ابوبصیر امام باقر علیه السلام کجاست گفت مگر این خورشید را نمیبینید این جا. برای آن کسی که حجاب کمتر است یا ندارد میتواند ببیند. یک استادی سر کلاس بود میگفت خدا همه جا هست احاطه دارد اشراف دارد و از این قبیل صحبتها یکی از شاگردها گفت استاد چرا ما نمیبینیم؟ چرا خدا پنهان است استاد خیلی زرنگ بود یواش یواش رفت پشت شاگرد قرار گرفت شاگرد روی نیمکت نشسته بود رویش به جلو بود پشت شاگرد قرار گرفت گفت من استادت را میبینی؟ گفت نه. گفت برای چه نمیبینی؟ گفت برای این که پشتم به شماست اگر برگردم میبینم گفت همین ما پشتمان به خداست که نمیبینیم اگر رو به خدا و به سمت خدا باشیم، اگر آدم بنده باشد چرا نبیند؟ من نمیخواهم بگویم هیچ کسی توقع ندارد که در آن قدم اول ببیند اصلاً بحث این نیست بحث این است که یواش یواش این باور طوری شود که وقتی عقل ما پذیرفته که خدایی هست عقل ما پذیرفته که او راهنمایانی فرستاده وقتی این مباحث را گذراندیم یواش یواش وقتی آدم تمرین بکند که اگر من او را نمیبینم او من را میبیند کم کم ارتباط برقرار بکند، صبح یک سلامی بدهد به حضرت با سلام به حضرت صبح را شروع بکند، در روز هدیههایی بکند اعمالش را به حضرت ارتباط را برقرار بکند اگر استقامت بکند و استمرار پیدا بکند این طبیعی است که شما حس میکنید هر جا میروید حس میکنید و به یک جایی میرسید که او را بیشتر از خودت حس میکنید الله نور السموات والارض نور آسمان ورزمین است شما در پرتو نور همه چیز را میبینید آن وقت چطور آدم خود نور را نبیند؟ یواش یواش آن اصل را میبیند اول آن را میبیند بعد چیزهای دیگر را بنابراین اگر آدم این دید و باور را که در محضر حضرت است را به خودش تکرار بکند.
شریعتی: و واقعاً نقطه ی مقابلش هم است یک وقتهایی خدا نکند که این اتفاق بیفتد یک وقتی ما حس میکنیم وجود حضرات معصومین یا خداوند متعال را که اگر نظر عنایتشان را از ما بردارند آن وقت است حس میکنیم که پشتمان خالی است الآن خیلی پشتمان گرم است و حس نمیکنیم.
حاج آقا عالی: بدون تردید همین طور است یعنی در مواقع اضطرار آدم میتواند به طور موقت حس بکند در ماه مبارک رمضان حس بکند حالات خوشی که یک موقعهایی برایش پیش میآید باورش قوی میشود ولی اینها موقت است اگر استمرارش بدهد آن وقت خوشا آنان که دائم در نمازند میشود و حالا من همهی حرفهایی که گفتم تا به حال یک جمله نتیجهاش اگر عالم مجضر حضرت است و آقا میبیند آن وقت من در محضر حضرت اگر گناهی بکنم یا ظلمی بکنم ادب محضر حضرت را رعایت نکردم حضرت دارد میبیند این یک توهین به حضرت است و باعث بشود که حضرت را من شرمنده بکنم پیش خدا این بخش را میگذاریم برای بعد از قرآن یعنی همهی حرف که گفتم ادب محضر حضرت یعنی وقتی ما عقلمان فهمید و یواش یواش دلمان و قلبمان این را فهمید که در محضر حضرتیم و در نگاه او هستیم آن نگاه مهربان آن وقت با گناه کردنها با آلودگیها با یک کارهایی که حضرت دوست ندارد این یک نوع توهین عملی به او است شما انگار فرض کنید کنار پیغمبر پایت را دراز بکنی حالا کنار پیغمبر اگر یک فحشی نعوذ بالله به کسی بدهد حالا کنار پیغمبر یک گناه بزرگی بکند این شکلی اگر آدم نگاه بکند.
شریعتی: یعنی در واقع مرحله ی اول این است که ما درک بکنیم که در محضر حضرت هستیم درک حضور را اگر داشته باشیم آن وقت ادب را رعایت میکنیم حالا این ادب به چه صورتی رعایت میشود ان شاء الله بعد از تلاوت قرآن. ان شاء الله همهمان درک بکنیم که در محضر حضرتیم و مودب به آن آداب بشویم. صفحهی 162 مصحف شریف قرار امروز ماست آیات 88ام تا 95ام سوره ی مبارکه ی اعراف حاج آقای عالی اشاره کردند که حواسمان به حضور حضرت باشد یک چیزهایی را هدیه بکنیم چقدر خوب است ثواب تلاوت این آیات را هدیه بکنیم به حضرت ولی عصر و مادر مکرمهشان حضرت نرجس خاتون و برگردیم ان شاء الله خدمتتان باشیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِن قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِن قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا قَالَ أَوَلَوْ كُنَّا كَارِهِينَ ﴿٨٨﴾ قَدِ افْتَرَيْنَا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِي مِلَّتِكُم بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْهَا وَمَا يَكُونُ لَنَا أَن نَّعُودَ فِيهَا إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ ﴿٨٩﴾ وَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَيْبًا إِنَّكُمْ إِذًا لَّخَاسِرُونَ ﴿٩٠﴾ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ ﴿٩١﴾
الَّذِينَ كَذَّبُوا شُعَيْبًا كَأَن لَّمْ يَغْنَوْا فِيهَا الَّذِينَ كَذَّبُوا شُعَيْبًا كَانُوا هُمُ الْخَاسِرِينَ ﴿٩٢﴾ فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ فَكَيْفَ آسَى عَلَى قَوْمٍ كَافِرِينَ ﴿٩٣﴾ وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ ﴿٩٤﴾ ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوا وَّقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿٩٥﴾
ترجمه:
اشراف و سران قومش که [از پذیرفتن حق] تکبّر ورزیدند، گفتند: ای شعیب! مسلماً تو و کسانی را که با تو ایمان آورده اند از شهرمان بیرون می کنیم یا اینکه بی چون و چرا به آیین ما بازگردید. گفت: آیا هر چند که نفرت و کراهت [از آن آیین] داشته باشیم؟! (۸۸) اگر پس از آنکه خدا ما را از آن [آیین شرک آلود] نجات داده به آیین شما بازگردیم [و بگوییم: خدا دارای شریک و همتاست] یقیناً بر خدا دروغ بسته ایم؛ بنابراین امکان ندارد به آیین شما بازگردیم، مگر اینکه خدا که پروردگار ماست بخواهد [که او هم مشرک شدن و کافر شدن کسی را هرگز نمی خواهد] پروردگار ما از نظر دانش بر همه چیز احاطه دارد، فقط بر خدا توکل کردیم. پروردگارا! میان ما و قوم ما به حق داوری کن که تو بهترین داورانی. (۸۹) و اشراف و سران کافر قومش [به مردم] گفتند: اگر از شعیب پیروی کنید، مسلماً شما هم از زیانکارانید. (۹۰) پس زلزله ای سخت آنان را فراگرفت و در خانه هایشان [به رو درافتاده] جسمی بی جان شدند! (۹۱) کسانی که شعیب را تکذیب کردند [چنان نابود شدند که] گویی در آن شهر سکونت نداشتند، [آری،] آنان که شعیب را تکذیب کردند، همان زیانکاران بودند. (۹۲) پس شعیب از آنان روی گردانید و گفت: ای قوم من! یقیناً من پیام های پروردگارم را به شما رساندم، و برای شما خیرخواهی کردم، با این حال چگونه بر گروهی که کافرند دریغ و تأسف خورم؟ (۹۳) هیچ پیامبری را در شهری نفرستادیم مگر آنکه اهلش را [پس از تکذیب آن پیامبر] به تهیدستی و سختی و رنج و بیماری دچار کردیم، باشد که [به پیشگاه ما] فروتنی و زاری کنند. (۹۴) سپس [هنگامی که این مصایب، مایه بیداری آنان نشد] به جای آن مصایب، رفاه وفراوانی نعمت قرار دادیم تا [ازنظر مال، ثروت، جمعیت و قدرت] فزونی یافتند، [بلکه بیدار شوند ولی رفاه و فراوانی نعمت در بیدار کردنشان مؤثّر نیفتاد] و گفتند: به پدران ما هم به طور طبیعی تهیدستی و سختی و رنج و بیماری رسید [و ربطی به رویارویی ما با پیامبران و خشم خدا نداشت]؛ پس به ناگاه آنان را در حالی که درک نمی کردند [به عذابی سخت و نابود کننده] گرفتیم. (۹۵)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: ان شاء الله زندگیتان به نور حضرت ولی عصر باشد و منور به نور قرآن. اشاره ی قرآنی امروز را حاج آقای عالی بفرمایند و در ادامه در دقایق پایانی خدمت شما باشیم.
حاج آقای عالی: آیهی 94 سوره ی مبارکهی اعراف «وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ» خدا میفرماید ما هیچ پیغمبری را نفرستادیم در یک جایی مگر آن که آن افرادی که گرایش به پیغمبر نداشتند افرادی که سرکشی میکردند تمرد میکردند را برای اینها بلاها و سختیها و مشکلاتی را فرستادیم بلکه برگردند تضرع بکنند خضوع پیدا بکنند یعنی این بلاها مثل یک شلاقی باشد که بیدارشان بکند تنبیهی باشد که متنبه شوند و بیدار شوند بعضیها بیدار نشدند خدا میفرمایند وقتی که بیدار نشدند بلاها و سختی را تبدیل کردیم به راحتی ولشان کردیم گذاشتیم خوش باشند ثم بدلنا مکان الشیئة الحسنه به جای سختیها و مشکلات راحتی برایشان آوردیم در آن خوشی غرق شوند، زیاده روی کردند و قالوا قد مسا آبائنا الضرا گفتند این سختیها برای گذشتگان ما بوده برای ما خوشی است یعنی متنبه نشدند و عبرتی هم نگرفتن فاخذناهم بغته ناگهان ما آنها را اخذ کردیم ناگهان عذاب ما بر آنها آمد ناگهان آمد دچار یک سختی و مشکلی شدند و یک طوری شد که فرصت برایشان نبود این دو تا آیه را کنار هم دیگر بگذارند خدا میفرمایند برای یک عده ای برای این که بیدارشان کنیم سختی و مشکل دادیم لعلهم یضرعون آنهایی را که میخواستیم دچار عذاب بکنیم ولشان کردیم بنابراین هر سختی و عذابی بد نیست گاهی برای تنبیه و بیدار شدن است، تنبیه یعنی متنبه شدن برای این که آدم بیدار شود در خانهی خدا برود تضرع داشته باشد از آن طرف هر خوشی و نعمتی هم خوب نیست گاهی خوشی و نعمتی است که خدا در آن فراموش میشود آدم غافل میشود از خدا خوشی و نعمتی که بعدش همان چیزی که استدراج به آن میگویند که آدم یواش یواش دچار غفلت میشود و خدای نکرده یک وقتی چشم باز میکند که دیگر فرصتی ندارد بنابراین این را ما بدانیم که هر خوشی این طور نیست که لطف خدا باشد و هر ناخوشی هم عذاب خدا نیست.
شریعتی: تعبیر آقای فرحزاد از قول مرحوم آقای دولابی میگفت آنهایی که گرفتارند گرفت یارند خدا حواسشان جمع است آنها را گرفت خودش کرده.
حاج آقا عالی: همهی حرف ما در یکی از مصادیق ادب خدمت حضرت و نسبت به ساحت مقدس امام زمان بود و این که رعایت ادب و احترام محضر حضرت که عالم محضر حضرت است احترام محضر را داشته باشیم گناهان یک نوع توهین به حضرت است گناه کردن را این طور ببینیم یعنی از این به بعد دید یک منتظر که میخواهد امام زمانی باشد در عین حال که گناهان گناه است، بیحرمتی به خدا است بیحرمتی به ولی خدا هم است و باعث شرمنده شدن او میشود این نکته را من توضیح کوچکی میدهم پیغمبر اکرم ابتدائاً و بعد معصومین سایر امامان ما هم مسئولیت مومنین را بر عهده داشتهاند که آنها را هدایت بکنند، آنها در واقع پدران این امتاند مثل پدری که در خانواده مسئول دینداری این خانواده است اگر یک بچهای چموشی بکند اگر بچهای کاهلی بکند در دین داری پدرش ناراحت است چون حس میکند که خودش شاید کوتاهی کرده خداوند متعال مسئولیت بندگی مومنان از ابتدای تاریخ تا آخر را به پیغمبر داده و در رأس هرم پیغمبر است حتی انبیاء هم زیرمجموعهی پیغمبر بودند، در ذیل حضرت بودند حال شما نگاه کنید این بار سنگین را پیغمبر و بعد ائمهی معصومین داشتهاند که اینها را به سر مقصود برسانند لذا است که پیغمبر فرمود سورهی هود من را پیر کرد چون در سوره ی هود این آیه آمده است که « فَاستَقِم كَما أُمِرتَ وَمَن تابَ مَعَكَ» (هود/112) یعنی استقامت کن هم خودت هم مومنین استقامت مومنین را از پیغمبر خواستهاند خطاب به پیغمبر است و لذا این پیر کرد پیغمبر را، مثل این که دینداری خانواده را از پدر خانواده میخواهند استقامت یک لشکر را از فرماندهاش میخواهند، طوری که اگر یکی از سربازها کوتاهی بکند فرمانده خودش را گویی مقصر میداند حال شما نگاه کنید این بار به دوش اهل بیت است لذا گفتهاند مومنین به ما کمک بدهید بتوانیم این بار را بکشیم با تقوای خودتان به ما کمک بدهید، اعینونی بورع و اجتهاد و عفه و سداد اگر کسی گناه بکند در واقع کار آنها را سخت میکند هزینهشان را زیاد میکند و آنها را شرمنده میکند پیش صاحب عالم یعنی خداوند متعال چون آنها پدرند یک پدر را شما نگاه کنید ممکن است وقتی که کارنامهی بچهاش را دارد از مدیر میگیرد این کارنامه مردودی باشد یا کم داشته باشد آن بچه شاید خیلی خجل نشود اما آن پدر شرمنده میشود از کم کاری این بچه، از این جهت ما این کار را بکنیم که در محضر حضرت حضرت را پیش خداوند متعال شرمنده نکنیم اگر رعایت این ادب کردیم موارد دیگری در رعایت ادب حضرت و مصادیق دیگری است که ان شاء الله در جلسهی دیگر عرض خواهیم کرد.
شریعتی: ان شاء الله پس جزئیات و کیفیت ادب باشد ان شاء الله هفتهی آینده طلب بینندههای خوبمان، یک نکته را هم من یادآوری بکنم واقعاً حاج آقای عالی دعا بکنند و همهی بینندهها آمین بگویند وضعیت غزه خیلی نگران کننده است واقعاً از صمیم دل دعا بکنیم حضرت ظهور بکنند و این مشکلات ریشهاش برچیده شود.
حاج آقا عالی: واقعاً ظلم سنگینی دارد برای یک عده از امت اسلامی میرود این را باید مومنین در نظر بگیرند آدمهایی هستند که مظلوم هستند، جایی واقع شدهاند که از هر طرف در محاصره هستند در فشار هستند و حقیقتاً دعاهای مومنین میتواند کمک بدهد ما دعایمان این است که خدایا تو را قسمت میدهیم به حق امام زمان علیه السلام که این ظلم را و این شر را به خود اشرار برگردانی، قسمت میدهیم که منتقم همهی این ظلمها در طول تاریخ و از جمله این ظلم را هر چه زودتر برسان خدایا به محمد و آل محمد این مشکلاتی که برای همه ی جوامع اسلامی برای فلسطین، برای غزه، برای عراق برای جاهای دیگر هست بخصوص کشور امام زمان کشور خود ما خدایا به حق امام زمان برطرف بگردان