برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: اهمیت کعبه و حج بیت الله الحرام
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عابدینی
تاريخ پخش: 31-04- 96
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
حاج آقا عابدینی: (قرائت دعای سلامتی امام زمان) انشاءالله از یاران و یاوران و بلکه سرداران حضرت باشیم.
بحثی که در خدمت دوستان بودیم و اوج زندگی ابراهیم خلیل الرحمان بود که بعد از آن همه ابتلائات تازه به ثمرهی وجودیاش رسیده که از ابتدا خدا ابراهیم را برای این خلق کرده بود که پایه گذار بنای کعبه باشد و تمام حوادثی که برای ابراهیم پیش آمد، برای این بود که به مرتبهای برسد که بتواند این بنیان را بگذارد یعنی مقدمه و نقشه برای رسیدن به این موطن بود. حالا خدای متعال او را مأمور به بنای بیت الله کرده است. این نقش بیت الله در طول تاریخ نشان دهنده عظمت ابراهیم خلیل است. هرچقدر این بیت الله عظیمتر خودش را بنمایاند، ابراهیم است که متجلی میشود و معلوم میشود آن آزمایشات چه نقشی برای این بنا داشته است. لذا این بنا باید در عالیترین مرتبه توحید و تطهیر بنا شده باشد. لذا شخصی که میخواهد بنیان گذار او باشد باید در عالی ترین مرتبه طهارت و توحید رسیده باشد. خدا او را به آن مرتبه تصمیم محض و اسلام محض رساند که هیچ عنانیت و منیتی در وجودش باقی نمانده بود.
عرض کردیم کسی سفر حج را بدون ارتباط با جریان ابراهیم و اسماعیل(ع) بخواهد ببیند معنی ندارد. لذا تمام سفر حج و اعمال حج و حتی بنای بیت الله را که خدا به ابراهیم و اسماعیل گره زده است، به این بنا معنا میدهد والا معما است. آنچه این معما را حل میکند تمام سرگذشت ابراهیم و اسماعیل است. یعنی از جریان ولادتش تا وقتی که جریان آتش پیش میآید، تا هجرت و رسیدن به اوج و اینکه در پیری فرزند دار میشود، بعد هجرت فرزندان، بعد ذبح فرزند تمام اینها مصالح بنای کعبه بوده است. یعنی ابتلائات ابراهیم ابزار بنای کعبه بوده است. پس اگر کسی به دنبال خودسازی است این سفر معنوی بالاترین سفری است که میتواند انسان را به توحید و سیر الی الله برساند. چون همراه میشود با مسافری که مسیر را طی کرده است. لذا همسفر شدن با ابراهیم خلیل و اسماعیل و هاجر یک همسفری مبارکی است و یک خودسازی عظیمی است. در گوشه گوشه اعمال انسان ببیند آنها را که چگونه هاجر در اوج اضطرار برای پیدا کردن آب برای فرزندش چشمه زمزم از زیر پای اسماعیل میجوشد. اگر انسان در این حج اینطور انقطاع از غیر پیدا کند و حال توحیدی پیدا کند چشمههای کمال از وجودش میجوشد. چون این آب علم است، معرفت است و الی یوم القیامه این چشمه جاری است و جوشش دارد. لذا این واقعاً اینگونه است. اگر این باور ایجاد شود که سعی بین صفا و مروه برای هاجر در آن بیابان و آن عطش فرزند چه اضطرابی برای این مادر ایجاد میکرد، آن موقع میبینیم برای هرکسی در آن حالت توجه به این انقطاع و اضطرار مادر و خودش را به سمت خدا گرفتن، به سمت خدا حرکت کردن آن موقع آن جوشش را به دنبال دارد، یا ذبح یک حیوان که ارزشمند نیست که اینقدر امر شده است. وقتی ذبح این حیوان نماد ذبح فرزند میشود ارزشمند است. نماد ذبح همه تعلقات میشود ارزشمند میشود. خود کعبه تجلی ابراهیم است.
در جریان موسی و خضر دارد که خضر وقتی همراه شد به موسی گفت: تو نمیتوانی صبر کنی؟ گفت: من صبر میکنم سه واقعه که پیش آمد یکی همان سوراخ کردن کشتی بود که موسی اعتراض کرد چرا این کشتی را سوراخ میکنی و دیگری جریان قتل فرزند بود که پیش آمد که موسی باز اعتراض کرد و دیگری اقامه جدار بود. این سه جریان وقتی پیش آمد، پیغمبر اکرم فرمود: اگر برادرم موسی صبر میکرد صدها واقعه از زندگی خود موسی را خضر به او نشان میداد. یعنی سه واقعه از زندگی خود موسی بود که در قالب یک حقایق بیرونی جلوهگر شد. بعد آنجا تبیینش میکند که هرکدام ناظر به کدام است. این تفسیر انفسی این رابطه میتواند در حرکت دادن انسان کمک کند. لذا یک سفر خودسازی است و یک سفر حرکت به سمت توحید است. قطع همه تعلقات است. هرچه خصوصیات کعبه عظیمتر در وجود ما جلوهگر شود و مشتاق بیشتری به او شویم این سفر ارزشمندتر میشود.
اگر حتی این سفر برای ما امکان پذیر نیست شوق این سفر را در دل ما ایجاد میکند یعنی حتی اگر انسان دلش نخواهد و بی میل باشد نشانه خوبی نیست. یک زمان برای انسان مقدور نیست که به این سفر برود اما یک زمان بیمیل است. این علامت بدی است. لذا دارد وقتی ابراهیم خلیل خانه را ساخت و داشت برمیگشت، خدا به ابراهیم خلیل فرمان داد تو مردم را به این خانه دعوت کند. ابراهیم گفت: «أذن فی الناس» کسی صدای مرا در این بیابان نمیشنود. اینجا کسی نیست. گفت: این ندا را بده و دعوت را بکن. رساندن آن به گوش همه عالمیان به عهده ماست. دارد وقتی ابراهیم خلیل این دعوت را مطرح کرد همه در همان نظام عالم زر که عالم شهود ربوبی است جواب دادند. بعضی با درنگ و بعضی با سرعت جواب دادند. بعضی چند بار جواب دادند. لذا اینکه در دنیا روزی انسان چند بار زیارت یا یکبار میشود یا با درنگ میشود یعنی نوبتش شده ولی خیلی میلی ندارد، بعضی مواقع ممکن است مانع یا خطری در کار باشد که خطر مجوزی باشد، همه اینها سر جایش محفوظ است اما اگر شرایط مهیا است و کسی درنگ میکند، شوق دیدار نیست و به سختی میخواهد برود این برای این است که آنجا هم دیر جواب داده است. خدای نکرده ممکن است کسی باشد که جواب نداده باشد. داریم کسی که حج برایش پیش میآید و شوق رفتن نداشته باشد یهودی امت من حساب میشود. معلوم میشود این جریان، یک جریان عظیمی است و ابتلاء مهمی است. لذا جریان حج همیشه سختی داشته و هیچگاه بی سختی نبوده است.
جلسه گذشته بحث ما این بود که رابطه بین الله و ولایت را بیان کردم. من بعضی آیات را که در مود ابراهیم خلیل است را به سرعت مطرح کنم. رابطه بین بیت الله و حج و ولایت چقدر دقیق است. آیه شریفه که میفرماید: «وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ» (حج/27) در بین مردم تو آنها را به حج دعوت کن. «یأتوکَ» نزد تو میآیند. یعنی حقیقت کعبه ابراهیم است. روح کعبه ابراهیم است. یعنی رفتن به حج رفتن سراغ ولی است. رفتن سراغ امام است. لذا الآن هم «وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ» ما سراغ امام زمان(عج) میرویم. یعنی اجابت دعوت حضرت است. آن ندا از جانب حضرت است. دعوت از جانب امام زمان است. کسی که اجابت میکند به امام لبیک گفته است که شما دعوت کردی و من آمدم. لذا اینجا آیه صریح است. «یأتوکَ» به سراغ تو میآیند. چقدر زیباست! «رِجالًا وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ» چه پیاده و چه بر مرکبهایی که در سفر لاغر شده و سخت شده است. «يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ» از هر گوشه و کنار و هر جای دوری خواهند آمد. این جمع شدن دور ولایت است.
در آیه دیگری میفرماید: وقتی ابراهیم دعا کرد، «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ» (ابراهیم/37) خدایا من اینها را در کنار بیت تو قرار دادم، خدایا دلهای مردم را مشتاق به سوی اینها کن. نمیگوید: مشتاق به سوی کعبه کن. در تمام این دقت شده است. به شوق اینها بیایند. یعنی امروز هم «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ» است. مردم به شوق دیدار امام زمان به کعبه مشرف شوند. صاحبخانه اوست. او میتواند ما را ببرد. کسی که قصد خدا میکند باید به شما توجه کند. اگر با این نگاه انسان این آیات را ببیند، امام باقر(ع) میفرماید: «تَمَامُ الْحَجِ لِقَاءُ الامَامِ» (كافي، ج 4، ص 549) کی حج تمام و کامل میشود؟ وقتی لقاء امام در آن محقق شود. ممکن است انسان در جایی که دوران غیبت است نفهمد اما بداند که این است. خدایا من در تمام این اعمالم شوقم از جانب این است که لقاء امام برای من محقق شود تا امام دست مرا بگیرد و به سمت شما بیاورد که همان ایصال الی المطلوب است. چه کسی میتواند انسان را به سمت خدا ببرد؟ ما در یک راه عادی کلی دنبال دلیل هستیم که کسی راه را به ما نشان بدهد. راه به سوی خدا فقط و فقط از جانب اینهاست.
اگر ما این را توجه کنیم آن زمان حج ما را در این مسأله، با توجه به روایاتی که آمده، تمام اعمال دیگر هم که آمده از جمله اینکه اسلام بر پنج چیز استوار است. بعد میفرماید: آن چیزی که دلیل بر همه اینهاست، آنچه روح همه اینهاست، ولایت است. یعنی آنچه به همه اینها روح میدهد و همه اینها را مقبول قرار میدهد و به نتیجه میرساند تمام حج است. لذا وقتی اعمال انسان در قبر کنارش قرار میگیرند، هرکدام از اینها خودشان را معرفی میکنند. بعد میبینند صورتی زیباتر از همه اینها هست که فوق همه قرار دارد. وقتی همدیگر را معرفی میکنند، این میگوید: شما دفاع کنید از عارضهای که میخواهد برای او پیش بیاید، اگر کم آوردید من به شما کمک میکنم. میگویند: شما که هستی؟ میگوید: ولایت او هستم! اعتقادی که این به ولایت داشته است. همه اینها پشتیبانش اوست و روح و حقیقتش اوست.
در روایت دیگری باز دارد وقتی میآمدند خدمت امام باقر(ع)، وقتی طواف کنندگان را مشاهده کرد، فرمود: در جاهلیت هم این هفت دور چرخیدن به دور کعبه بود. اما آنچه اسلام آورد و نظام ابراهیمی را زنده کرد این بود که بعد از این هفت دور نزد ما بیایند. لذا اگر کسی این هفت دور را زد و خدمت امام نرفت، این رفتن محقق نشود حج محقق نشده است. تمامیت حج این است. «انما امروا ان یطوفوا» امر شدند که طواف کنند،«ثم ینفروا الینا» سپس به سمت ما حرکت کنند. بیایند اعلام کنند که ما مطیع شما هستیم. یعنی آمدن به حج عهد و پیمان بیعت است. این حج است که توحید را محقق میکند. میگوید: آنجا بیایند و پیمان دوباره ببندند. با ما بیعت دوباره ببندند. اعلام ولایت از حج کنند. اگر انسان حج را پیمان بیعت دوباره با امام ببیند با چه شوقی حرکت میکند. اگر به ما گفتند: از اینجا امر شده است، از آن طرف هم حتماً رابطه برقرار است. حضور حتماً هست که اینجا امر شده است. نمیشود از این طرف بخواهیم و به قصد اعلام ولایت و بیعت برویم و بعد از آن طرف نباشد. این دو با هم است. لذا میفرماید: «و یعرضون علینا نصرهم» به ما بگویند: ما آماده هستیم. چه کار کنیم؟ شما امر کنید. لذا امام زمان(عج) هم که تشریف میآورند همین بیعت محقق میشود. وقتی آن ندا میشود حقیقت حج آنجا آشکار میشود. حقیقت اعلام ولایت و حقیقت عرضه نصرت آنجا محقق میشود. آنهایی که از قبل این کار را کرده بودند شبانه و صبح اول میرسند و بقیه با کندی پیش میروند. تا بفهمند چه شده طول میکشد. اما آنهایی که از قبل این محاسبه را داشتند و با این نگاه حرکت کردند، اگر هم نتوانستند بروند اینجا این رابطه را محقق کردند و برای خودشان دیدند و تمرین کردند. بعد حضرت این آیه را خواند که «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ» یعنی این حج شوق دیدار ماست. این ادامه دارد نه اینکه فقط مربوط به اسماعیل باشد که در آن دوره بوده است. این دعای ابراهیم مربوط به همان دوره است.
از جمله آیات دیگری که خیلی زیباست در جریان حج ابراهیم خلیل این را میخواهد، در آیاتی که در سوره بقره هست، ابراهیم اینطور از خدا تقاضا میکند «رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ» (بقره/129) خدایا از بین این ذریهی من، «يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيم» در حقیقت ابراهیم خلیل نتیجه نهایی ثمره وجود خودش را، بنای کعبه و مناسک حج را بعث رسولی میداند که تمام حقیقت توحید را محقق میکند. لذا تمام اینها مقدمهای برای آن بعث میشود که اجابت دعوتش نبی گرامی اسلام میشود و بعثت پیامبر اکرم و اهلبیت(ع) که ادامه دهنده آن بعثت هستند. آنوقت اوجش آن رسول خاصی است که «وَ ابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيم» تو عزیز حکیم هستی. قدرت و علم تو این را محقق میکند. کعبه همیشه زنده است.
هرچند ممکن است کعبه در برههای ظاهرش در دست غاصبان و ظالمان باشد اما حقیقت کعبه را نمیتوانند در اسارت بگیرند. روح کعبه را نمیتوانند بگیرند. لذا امام زمان حاضر است. حضور حقیقت محقق است. لذا وصال همه امکان پذیر است و کسی نمیتواند جلوی این وصال را بگیرد. کسی نمیتواند این رابطه را قطع کند. دست عالم مادی از آنجا کوتاه است که بتواند دخالت داشته باشد. کسی میگفت: وقتی بقیع میروم و ظلم اینها را میبینم، دلم بیشتر شکسته میشود. امام رضا میروم اینطور دل شکسته نمیشوم. یعنی آدم وقتی این حقیقت را میبیند، این ظلم را میبیند، این صفا و فطرت را میبیند، رابطه دل انسان قویتر میشود. لذا فکر نکنیم اینها قدرت دارند جلوی نقش الهی را بگیرند. نقش الهی را هرکاری کنند، هر ظلمی کنند، عقاب ظلم برای خودشان است. اما مؤمنین را بهتر به سمت امام حرکت میدهد. اگر آنجا دست مؤمنین در کار بود و حاکم عادل در کار بود و امام سلطه ظاهری داشت، البته همه مردم زودتر به کمال میرسیدند. اینجا خواص به کمال میرسند، آنجا «هدیً للناس» بود. همه به کمال میرسیدند. اینها توانستند جلوی یک عدهای را بگیرند. با ظلم و انحراف و تبلیغاتشان دست یک عده را کوتاه کنند. اما نه مؤمنین و کسانی که این نگاه را دارند.
یکی دیگر از علامت حقیقت کعبه که چه آثاری دارد، تعبیر این است که حضرت آیت الله جوادی در کتاب «تسنیم» در جلد ششم، ذیل آیات 125 سوره بقره که در خدمتش بودیم، میفرماید: همه مساجد در همه عالم فروع و ظهور کعبه هستند. شاخ و برگهای کعبه هستند. کعبه گویا درخت و شجره طوبی است. حقیقت کعبه ولایت شد و بعد مساجد ثمراتش میشود. «تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها» (ابراهیم/25) لذا همه شرایطی که برای کعبه گفتیم، نازلهاش برای مساجد هست. انسان وقتی مسجد میرود باید با طهارت باشد. روایت داریم: وقتی انسان در خانه وضو گرفت و به سمت مسجد حرکت کرد، دارد خدا میفرماید: این زائر من است و من کسی را که در خانهاش وضو گرفته و به سمت مسجد حرکت کند را زائر خود میدانم. همچنان که بیت الله میرود و زائر خداست، در مسجد هم زائر خداست. لذا خیلی از اعمال در مسجد یک حریم است. هرکاری نمیشود کرد. لذا اگر مسجد به نجاست آلوده شود، جزء واجبات فوری است و باید نجاست را از بین برد. مساجد محراب دارند و محراب مسجد، قبله مسجد است. وجه مسجد است. محراب مسجد به سمت کعبه است. همه آنچه در کعبه به ما گفتند که کعبه بیت الولایه است. پیمان با ولایت است، بیعت با ولایت است، در کعبه باید لحظه به لحظه وجود انسان با آن رابطه داشته باشد. یعنی نشسته سعی کند رو به قبله باشد. نماز میخواند رو به قبله باشد. اگر میخواهد بخوابد، کسالت دارد یا مریض است. اگر حال احتزار دارد، اگر مرده است بعد از وفاتش باید به سمت قبله او را دفن کنند. همه کارهایی که در لحظه لحظه زندگی انسان است، یا استحاباً یا وجوباً سمت و سوی کعبه را باید داشته باشد. همین نسبت در مسجد هم هست که انسان روزی پنج بار باید به مسجد برود. این رفت و آمدها بیعت دوباره با ولی است. لذا آنجا تمرین ولایت پذیری است. اگر روح مسجد را اینطور ببینیم، برنامههای مسجد هم باید مطابق این باشد. در بیت الله کسی که مجاور است با کسی که از بیرون میآید مساوی است. همه نسبت به او مساوی هستند. لذا همه باید با لباس احرام باشند. آنجا غنی و فقیر ندارد. وجه تمایزی آنجا نیست. در مسجد میفرماید: وقتی وارد میشوی هرکسی مساوی نسبت به دیگری است و کسی نمیتواند از قبل برای خودش جایی را قرار داده باشد که اینجا همیشه جای من است. هرکسی اول میرسد جای اوست! کسی بر کسی برتری ندارد. اگر نوجوانی است و جا گرفته است، آنجا جای اوست! حق ندارید او را بلند کنید و خودتان بنشینید. لذا همانطور که کعبه بیت عتیق است، یعنی هیچکسی مالکیتی در کل تاریخ بر آن نداشته است. هیچکسی مالک کعبه نیست.
کلیددار بودن خدمتگزاری است اما هیچ سندی برای آن زمین برای کسی خورده نشده و هیچ ظالم و پادشاهی هم به عنوان مالک کعبه حاکم نیست. بلکه همه خودشان را خادم الحرمین میدانند. این نظام اصلاً هست که هیچکس نمیتواند مالک آنجا باشد. مسجد هم اگر زمینی بوده که ملک کسی بوده است، اگر میخواهد مسجد باشد باید وقف شود و از مالکیت خارج شود. این وقتی وقف شد جای مالکیت کسی نیست. حتی حضرت آیت الله جوادی میفرمایند: در نگاه دقیق مسجد متولی ندارد. مسجد آزاد است و متولی ندارد. خصوصیاتی که در کعبه هست در مسجد هم هست. اگر گاهی دست ما از کعبه کوتاه است یا هر لحظه نمیتوانیم برویم و بیاییم، این مسجد را یک نمادی قرار داده که بتوانیم ارادت و رابطه خودمان و توحید را اینجا پیاده کنیم. لذا اگر فرمودند: بیت الله محل قیام است، «جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنَّاسِ» (مائده/97) تعبیر است «قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ» (سبأ/46) قیام برای خدا در کعبه محقق میشود. «قیاماً للناس» را ایشان تعبیر خیلی زیبایی کرده است. میفرماید: چطور ستون فقرات باعث قوام انسان است. کعبه باعث قیام انسانها است. یعنی حقیقت انسانیت قوامش به کعبه است. چون توحید و ولایت را قوام داده است. ستون فقرات انسان بودن کعبه است. کعبه خودش مظهر «قیاماً للناس» است. نگاه نکنیم که اینها توانستند به ظاهر راه را ببندند و یا جلوی مظاهر حقیقی کعبه را به ظاهر جلویش را بگیرند. اما اگر ما که باور داریم با این نگاه به کعبه نظر کنیم و با این نگاه به کعبه حرکت کنیم، هرچند نتوانیم ابراز کنیم، اما این حقیقت سرایت پیدا میکند و اثر گذار میشود. یعنی وقتی در کنار کعبه هستید و آنجا حضور دارید و با این نگاه در حال طواف هستید یا دعا میکنید و هرکاری که میکنید در دیگران تأثیر گذار است و آنها را جذب میکند و انتقال میدهد. بسیاری از پیامها با زبان بسته منتقل میشود به شرطی که این باور در وجود ما شکل بگیرد و ما حامل این پیام باشیم و باور به این نگاه داشته باشیم و با این نگاه حرکت کرده باشیم. «لا يزال الدين قائما ما قامت الكعبة» تا وقتی کعبه قوام دارد، دین قائم است. اگر میفرمایند: دَحو الارض از کعبه شروع میشود، اینها حرفهای زیبا و پر معنایی است. حالا چه معنای ظاهری که قابل بیان است که بعضی محققین مصری تحقیق کردند که نسبت کعبه با قسمت عمران و خشکی زمین را وقتی سنجیدند دیدند در وسط قرار گرفته است. در نظام باطن قوام همه عالم هستی از کعبه است. دحو الارض یعنی «لولا الحجه لساخت الارض» همانطور که میگوییم: اگر حجت نباشد ارض اهلش را فرو میبرد. اینجا هم دحو الارض و گسترش زمین از کعبه آغاز میشود. همچنان که اگر انسان کامل و حجت نباشد، زمین اهلش را فرو میبرد و این از بین میرود. اینها چه نسبت زیبایی با همدیگر دارند؟ ایشان میفرماید: کعبه به مثابه ستون فقرات انسانی است که اگر نباشد، پیغمبر فرمود: هرکس خواهان دنیا و آخرت است باید این خانه را قصد کند و او را امام و مقتدای خویش قرار دهد. دنیا و آخرت در اینجا معنا پیدا میکند چون قوام است، چون «قیاماً للناس» است.
شریعتی: این هفته اتفاق خوبی در برنامه افتاده است، هفتهای ک پیش روی ما هست شاید دوستان زیاد نام کتاب شریف المراقبات را شنیدند و در برنامه حاج آقای عابدینی از فرازهای این کتاب برای ما گفتند. این هفته ما مزین به نام و یاد میرزا جواد ملکی تبریزی است که انشاءالله خداوند رحمتشان کند. اگر نکتهای هست بفرمایید.
حاج آقای عابدینی: این محبتها شفاعت میآورد. این را باور کنیم. این رابطهها به نفع ماست که یاد بزرگان و اولیاء میافتیم. یکی از شاگردان ایشان نقل کردند که یک روز بعد از درس دیدیم که عازم حجره یکی از طلبههای مدرسه فیضیه شد. عرض کردیم: ماجرا چه بود که شما به حجره این طلبه رفتید و اینقدر شوق داشتید؟ ایشان فرمود: دیشب سحر بر من فیضی وارد شد که دیدم از جانب دعای این طلبه جوان بوده است. لذا امروز برای قدردانی و تشکر به حجرهاش رفتم. لذا هر رابطهای از ما تشکر و شفاعت و زیارت آنها را به دنبال دارد. اولیای الهی وقتی از دنیا میروند، بارها فرمودند: وقتی ما از دنیا رفتیم، دست ما بازتر است. لذا اگر این باور که روح اینها الآن آزادتر است، دست ما بازتر است. یکی از کسانی که بیرون از منزل ایشان بوده نقل میکند که شبها که ایشان برای تحجد برمیخواست، از روی کتاب «لقاء الله» از کتابهای ایشان است که بسیار کتاب خواندنی است. اینجا میفرماید: شبها که برای تحجد برمیخواست، هنوز از رختخواب بیدار نشده ضمن اجرای دستورات آداب بلند شدن از خواب از قبیل سجده و دعا گریه میکرد. سپس به صحن منزل میآمد و به اطراف آسمان نگاه میکرد و آیات «إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ» (آل عمران/190) آیاتی که در اواخر سوره آل عمران است، چند آیه هست که مستحب است انسان وقت بیدار شدن بخواند. سر به دیوار میگذاشت و مدتی گریه میکرد. آنگاه برای وضو گرفتن آماده میشد و مدتی گریه میکرد. پس از وضو ساختن چون به مصلی میرسید و مشغول تحجد میشد که دیگر حالش خیلی منقلب میشد. او گریههای طولانی در نمازها مخصوصاً قنوتها داشت تا جایی که بعضی ایشان را جزء بکائین عصر به شمار میآوردند. مرحوم آ میرزا جواد آقای ملکی دو درس داشت. یکی درس عموم و یک درس خاص، خدا مرحوم بهاءالدینی را رحمت کند. میفرمود: نوجوان بودم ولی امام(ره) از من بزرگتر بود. امام در درس خاص اندرونی آ میرزا جواد آقای ملکی که اختصاصی بود شرکت میکردند. انشاءالله روحشان شاد باشد و شفیع ما باشند.
شریعتی: امروز تلاوت آیات قرآن حسن ختام ما خواهد بود. امام راحل عظیم الشأن توصیه کردند که از کتابهای علمای معاصر کتاب آ میرزا آقا جواد ملکی تبریزی را زیاد مطالعه کنند و بهره بگیرند که واقعاً گنج بی پایانی است. انشاءالله خداوند توفیق دهد که بیش از پیش با این علمای عزیز آشنا شویم و انشاءالله به سیره آنها عمل کنیم و درس بگیریم.
حاج آقای عابدینی: مسجد محوری را در ارتباطاتمان باور کنیم. انشاءالله خدای متعال ما را مسجد محور بار بیاورد و در روحیه ما ارتباط با مساجد را که ارتباط با ولی الله و بیت الله هست را نهادینه کند. اگر شهرها و محلهها توانستند این رابطه را محقق کنند «قیاماً للناس» و آن قوام وجودی محله و شهر با مسجد محوری محقق میشود. انشاءالله تمام رابطههای ما توحیدی باشد و خدای متعال ما را به راههایی هدایت کند که هدایت ما با آن راهها محقق میشود. حاجات مؤمنین را به حق حضرت ابراهیم خلیل (ع) روا کند.
شریعتی: یا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیست *** که مغیلان طریقش گل نسرین من است
انشاءالله آنهایی که امسال زائر بیت الله هستند نوش جانشان باشد و ما را هم دعا کنند. انشاءالله زیارت بیت الله الحرام نصیب همه ما بشود. امروز صفحه 23 قرآن کریم در سمت خدا تلاوت خواهد شد.
«الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ«146» الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ«147» وَ لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيها فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ«148» وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ«149» وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِي وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ«150» كَما أَرْسَلْنا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِنا وَ يُزَكِّيكُمْ وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ«151» فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُوا لِي وَ لا تَكْفُرُونِ«152» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ«153»
ترجمه: (يهود، نصارى و) كسانى كه به آنان كتاب (آسمانى) دادهايم او (پيامبر اسلام) را همچون پسران خود مىشناسند، و همانا گروهى از آنان با آنكه حقّ را مىدانند، كتمان مىكنند. حقّ، (آن چيزى است كه) از سوى پروردگار توست، پس هرگز از ترديدكنندگان مباش. و براى هر كس قبلهاى است كه به آن سوى رو مىكند. (بنابراين دربارهى جهتِ قبله گفتگو نكنيد و به جاى آن) در نيكىها و اعمال خير بر يكديگر سبقت جوييد. (و بدانيد) هر جا كه باشيد، خداوند همه شما را (در محشر) حاضر مىكند، همانا خداوند بر هر كارى تواناست. و (اى پيامبر!) از هرجا (كه به قصد سفر) خارج شدى، (به هنگام نماز) روى خود را به جانب مسجدالحرام بگردان، اين دستور حقّى است از طرف پروردگارت، و خداوند از آنچه انجام مىدهيد غافل نيست. و (اى پيامبر!) از هر جا خارج شدى پس (به هنگام نماز) روى خود را به سوى مسجدالحرام بگردان، و (شما اى مسلمانان نيز) هرجا بوديد (در سفر و در حضر) روى خود را به سوى آن بگردانيد تا براى (هيچ كس از) مردم جز ستمگرانشان، امكان احتجاج (ومجادله) عليه شما نباشد. پس از آنها نترسيد وتنها از من بترسيد. و (بدانيد تغيير قبله براى آن بود) تا نعمت خود را بر شما تمام كنم و شايد كه شما هدايت شويد. همانگونه (كه براى هدايت شما) رسولى در ميان شما از نوع خودتان فرستاديم تا آيات ما را بر شما بخواند و شمارا تزكيه كند و كتاب و حكمت بياموزد و آنچه نمىتوانستيد بدانيد، به شما ياد دهد. پس مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم، و براى من شكر كنيد و كفران نورزيد. اى كسانى كه ايمان آوردهايد! (در برابر حوادث سخت زندگى،) از صبر و نماز كمك بگيريد، همانا خداوند با صابران است.