موضوع برنامه: سیری در صحیفه سجادیه امام زین العابدین (ع) - شرح دعای نهم (توبه)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 02- 07- 97
حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم. «الحمد لله رب العالمین، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم، السلام علیک یا أباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک»
دعای نهم صحیفه سجادیه در مورد توبه و استغفار است و مطالب بلندی که خیلی مورد ابتلاء عزیزان هست، در فرازی که هفتههای قبل عرض کردیم که حضرت از در خانه خدا دعا میفرمایند: خدایا هروقت بین دوراهی قرار میگیرم، یک راه سخط توست و یک راه رضای توست، مرا متمایل کن در راه رضای تو قرار بگیرم. مرا از آنچه باعث رفتن به راه سخط توست حفظ کن. در ادامه میفرمایند: «وَ لَا تُخَلِّ فِي ذَلِكَ بَيْنَ نُفُوسِنَا وَ اخْتِيَارِهَا، فَإِنَّهَا مُخْتَارَةٌ لِلْبَاطِلِ إِلَّا مَا وَفَّقْتَ» بارپروردگار هیچوقت بین خودم و انتخاب بدم و اختیار نا ثوابم مرا رها نکن. چون نفس أماره وقتی رها شود مثل اسب چموش است، اگر افسار نزنند صاحبش را هلاک میکند. نفس ما هم همینطور است. چون ما از مجموعهای تشکیل شدیم روح و عقل و فکر و وجدان دعوت به خوبیها میکند. نفس أماره و شیطانهای درونی و بیرونی دعوت به بدیها میکنند. اگر این وسط خدا ما را حفظ نکند، انبیای عظام و امامان ما گریه میکردند که خدایا یک لحظه ما را به خودمان واگذار نکن. حضرت به این آیه اشاره دارند که میفرماید: «أَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمْتَ» یعنی اگر بین من و نفس من، مرا رها کنی این اسب چموش قطعاً مرا به هلاکت میاندازد. خدا آیت الله بهاء الدینی را رحمت کند، میفرمودند: اگر خدا حفظ نکند پیرمرد نود ساله هم ممکن است باز دامن خودش را آلوده کند. آدمی که یک عمر اهل تقوا و ورع بوده، هیچ تضمینی نیست. میگویند: به عارفی لحظات واپسین عمر، هنگام جان دادن گفتند: حالا راحت شدی؟ گفت: نه، خیلیها بودند لحظهی جان دادن شیطان ایمانشان را گرفته است. یک پیشامدی شده و امتحانی شده آن شرارتهای درونی دور شده، لذا ان حالتی که پناهندگی به خداست، در همه کارها و همه زمانها و مکانها همیشه آدم باید این روحیه را داشته باشد. لذا حضرت به ما راهنمایی میکند. «فَإِنَّهَا مُخْتَارَةٌ لِلْبَاطِلِ إِلَّا مَا وَفَّقْتَ» نفس ما را اگر رها کنی باطل را اختیار میکند، الا اینکه تو توفیق بدهی. «أَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمْتَ» دعوت به بدی میکند الا آن جایی که تو به ما رحم کنی.
«اللَّهُمَّ وَ إِنَّكَ مِنَ الضُّعْفِ خَلَقْتَنَا وَ عَلَى الْوَهْنِ بَنَيْتَنَا» یعنی ما ضعیف و بیچاره هستیم. روح ما، جسم و ظاهر و باطن ما ضعیف است. منهای لطف خدا صفر صفر هستیم. «وَ خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِيفاً» (نساء/28) «اللَّهُمَّ وَ إِنَّكَ مِنَ الضُّعْفِ خَلَقْتَنَا» خدایا تو ما را با ضعف خلق کردی. ما قوی نیستیم و در مقابل خدا چیزی نداریم. «وَ عَلَى الْوَهْنِ بَنَيْتَنَا» بر ناتوانی و سستی وجود ما بنا شده است. «وَ مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ ابْتَدَأْتَنَا» از یک آب پست ما را خلق کردی. «فَلَا حَوْلَ لَنَا إِلَّا بِقُوَّتِكَ» ما از خودمان هیچ قوت و ارادهای نداریم مگر به قوت تو. لذا یکی از بهترین ذکرها «لا حول و لا قوة الا بالله» است برای اینکه آدم به وسواس و شیطان و افکار منفی مبتلا نشود. لذا در نماز هم میگوییم: «بحول لله و قوته اقوم و اقعد» من بلند میشوم و مینشینم ولی انرژی و نیرو همه از آنجاست. «وَ لَا قُوَّةَ لَنَا إِلَّا بِعَوْنِكَ» هیچ قوه و قدرتی نداریم مگر اینکه تو کمک ما بکنی. بحث گناه و بحث توبه را میخواهم بیشتر باز کنم چون خیلی مورد ابتلای همه هست.
ابتداعاً این سؤال را مطرح میکنم که مؤمن گناه میکند یا نمیکند؟ انسان مؤمنی که خدا و پیغبر را قبول دارد اصلاً گناه میکند یا نمیکند؟ جواب: بندگان خاص خدا، مثل انبیای معصوم، امامان معصوم گناه نمیکنند. ترک اولیهایی را هم اشاره میکنیم که بین دو گزینه برتر ممکن است پایینتر را قبول کنند. بین خوب و خوبتر، خوب را انتخاب کنند. یا ممکن است امر مکروهی از اولیای خدا سر بزند، اما گناه به این معنا که قتلی، غارتی، ظلم و ستمی بکنند نه، چون الگو برای دیگران هستند. گناه صغیره یا کبیره ندارند ولی ترک اولی و خطاهای ریز ممکن است بین خودشان و خدا داشته باشند. ولی گناه عمومی که برای دیگران مطرح است ندارند. چهارده معصوم که ترک اولی هم ندارند و حسابشان جداست. از همه چیز پاک هستند. پس یک طبقه اولیای کامل خدا که اهل گناه نیستند. یک طبقه پایینتر که بعد از چهارده معصوم هستند، ممکن است یک ترک اولی و خطاهای ریزی از آنها سر بزند. مثلاً حضرت یوسف به برادرانش تکیه کرد، موقعی که میخواستند در چاه بیاندازند، متبسم بود. گفتند: چرا؟ گفت: من یازده برادر قهرمان و شجاع دارم کسی به من چپ نگاه نمیکند، خدا میگوید: به این دست و بازویی که تکیه کردی، به دست همانها در چاه افتادی. من میخواهم امید هرکس که به غیر من امید ببندد را قطع کنم. حتی به برادرهای خودت هم تکیه نکن، باید به خدا تکیه کنی. مرحوم کمپانی میفرمود:
بر دوست تکیه باید بر خویشتن نشاید *** موسی صفت رها کن، از دست خود عصا را
حتی به عصا هم نباید تکیه کرد. به خدایی که عصا دستت داده باید تکیه کنی. مرحله بعد مؤمنین، آیا گناه میکنند یا نمیکنند. قطعاً مؤمنینی که بعد از رتبه انبیاء و امامان هستند ممکن است گناه بکنند، ولی هیچ وقت از گناه راضی نیستند. یعنی ناخواسته گاهی ممکن است جوی، محیطی، امتحانی، پیشامدی، از سر اکراه گناه میکنند. اما سجاد(ع) در دعای ابوحمزه جمله زیبایی دارند، «إِلَهِي لَمْ أَعْصِكَ حِينَ عَصَيْتُكَ وَ أَنَا بِرُبُوبِيَّتِكَ جَاحِدٌ، وَ لا بِأَمْرِكَ مُسْتَخِفٌّ» یک موقع خواهیم گفت که چرا امام و پیامبر با وجود اینکه اینقدر معصوم هستند، عذرخواهی میکنند. پیامبر هر جلسه استغفار میکرد و از همه بیشتر استغفار میکرد. هر روزی هفتاد مرتبه استغفار میکردند. امام سجاد میفرماید: من معصیت نمیکنم که یکوقت بخواهم ربوبیت تو را انکار کنم یا فرمان شما را زیر پا بگذارم. نه، هوا و هوس بر من غالب میشود.
مرحوم ملا نظرعلی طالقانی(ره) شاگرد شیخ انصاری بود، در نجف درس میخواند و به طالقان آمد، ماه رمضان و ماه محرم منبر میرفت، منبرهای خیلی پخته داشتند. منبرهایش را جمع کردند به نام «کاشف الاسرار» آوردند. چند بار هم چاپ شده است. دو جلد است و خیلی عمیق است. مرحوم دولابی خیلی این کتاب را دوست داشتند و سفارش میکردند که این کتاب چاپ شود. یک جملهی خیلی قشنگی در این موضوع دارد. میفرماید: محال است مؤمن گناه را دوست بدارد. یعنی مؤمن ممکن گناه مرتکب شود ولی محال است مؤمن گناه را دوست بدارد. یعنی اگر گناه کردیم و گناه را دوست داشتیم باید در ایمانمان شک کنیم. ما یک اسلام داریم و یک ایمان داریم. الآن وهابیها و داعشیها میگویند: ما مسلمان هستیم، تمام قاتلین امامان ما مسلمان بودند. اسلام فقط لقلقه زبان است. در سوره مبارکه حجرات میفرماید: «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا» (حجرات/14) اعراب جاهلیت میآمدند ک «لا اله الا الله» میگفتند و فکر میکردند همه کارها درست شده است. گفتند: ما مؤمن هستیم. خدا میفرماید: نه، مؤمن نیستید، مسلمان شدید. مسلمان فقط اقرار به زبان است. «وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمانُ فِي قُلُوبِكُمْ» ایمان وقتی است که در دل آدم جا بگیرد و بنشیند. پایتخت وجود ما را بگیرد. واقعاً قلب انسان خدا را باور کند. قیامت را باور کند، پیغمبر و حضرت علی و اهلبیت را باور کند. آن موقع مؤمن میشود. مؤمن کسی است که ایمان همانطور که به زبان اوست به قلبش سرایت کند. اگر کسی مؤمن شد و در قلبش خدا و پیامبر و امام جا باز کردند، نمیگوید: گناه نمیکند، ممکن است گناه بکند، نمیگوید: گناه را دوست میدارد یا نه. میگوید: محال است دوست بدارد. استشهاد به آیه 7 سوره حجرات میکند، «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ» اگر در وجودت پیغمبر آمد همه چیز درست میشود. مهم این است که امام حسین در وجود ما نفوذ کند. ولی انتظار نداشته باشید هر هوا و هوسی دارید پیامبر متابع شما باشد، شما باید تابع پیامبر باشید. «لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ» اگر پیامبر بیاید حرف شما را گوش بدهد، شما به رنج میافتید، یعنی شما باید پیرو پیغمبر باشید. شاهد ما جملات بعد است، «وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ» خدا این کارها را کرده است. خدا ایمان را محبوب شما قرار داده است، ایمان به خدا، ایمان به پیامبر و ایمان به چهارده معصوم، ما در روایات فراوان داریم که از امیرالمؤمنین(ع) تعبیر به ایمان شده است.
روایت داریم اگر سخاوت در عالم بیرون تجلی میکرد، امام حسین(ع) میشد. همه وجودش را در راه خدا تقدیم کرد. اگر ایمان مجسم میشد، امیرالمؤمنین(ع) میشد که نفس پیامبر است، همه امامان ما یک حقیقت هستند. «وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ» (مائده/5) اگر کسی به ایمان کفر بورزد، یعنی چه؟ ایمان یعنی باور کردن، یعنی به امیرالمؤمنین کفر بورزد، همه اعمالش حبط میشود. خدای مهربان میفرماید: خدا ایمان را محبوب دلهای شما قرار داده است. «وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ» زینت دلهای شما، آنهایی که دوست پیغمبر و دوست علی(ع) هستند، پیغمبر ما فرمود: یا علی، دروغ میگوید کسی که من رسول الله را دوست دارم و تو را دوست ندارد. من و تو یکی هستم. کسانی که میگویند: ما پیامبر را دوست داریم ولی اهلبیت را نه! این دروغ است. خدا این ایمان را محبوب و زینت دلهای شما قرار داده است. «وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ» (حجرات/7) خدا بگوید: من یک چیزی را مکروه قرار دادم غیر از این است که ما بگوییم. ما هیجوقت از یزید خوشمان نمیآید. هیچوقت از شمر خوشمان نمیآید. آنهایی که یزید و شمرها را روی کار آوردند، ما هیچوقت اینها را دوست نخواهیم داشت. اینها سرچشمه همه فسق و فجور و گناهان هستند. گناه که شعبهای از طاغوتها هست، مؤمن ممکن است گناه بکند ولی قبل از گناه از گناه متنفر است، موقع گناه از گناه متنفر است. مثل اینکه یک عمل جراحی و دوای تلخی را در یک شرایطی قرار میگیریم که مجبور هستیم بخوریم ولی هیچوقت از این جراحی خوشحال نمیشویم.
میگویند: برای مؤمن گناه لباس عاریه است. ایشان مثال میزدند قدیمها بعضی لباس شیک داشتند، بقیه چیزی نداشتند. بعضی که میخواستند عروسی بروند یواشکی از یک خان و کدخدایی میگرفتند و امانت میبردند. بعد با ناراحتی و کُره میپوشید ، زود میخواست تمام شود که لباس را به صاحبش برگرداند. ایشان میفرمودند: مؤمن اگر گاهی به گناه مبتلا میشود لباس عاریه است و برای خودش نیست. روایت داریم یک کمی از طینت از دشمنان اهلبیت قاطی مؤمن شده که اگر دچار گناه و معصیت شود، لباس آنهاست به تنش میکنند. لذا خدا میفرماید: «وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ» خدا کفر ورزیدن را مکروه شما قرار داده است. مرحوم دولابی فرمودند: بیاییم کودتا کنیم خدا و پیغمبر و حضرت علی را دوست نداشته باشیم، محال است. خدا میگوید: نمیتوانی! امام صادق(ع) فرمودند: این ولایتی که در دلهای شما کاشته شده «هذا ما صنعتم أنتم ولکن شیء صنعه الله» فرمودند: فکر نکنی عاشق علی و عاشق امام حسین هستی، عاشق اهلبیت هستی، این کاری است که خودت اکتساب کردی و بدست آوردی. این مُهری است که خدا به قلبهای شما زده است. یعنی ذرات وجود ما، تمام گلبولها و سلولها، علی و حسین و زهرا میگوید.
حضرت امیر در نهجالبلاغه فرمودند: اگر تمام دنیا را لقمه کنم و در دهان یک دشمن بگذارم که مرا دوست بدارد، دوست نمیدارد. با ابن ملجم همین کار را کردند و دوست نمیشدند. چون ذات او خراب است. به اختیار خودش در مسیر خراب رفته است. از این طرف فرمود: اگر من با این شمشیر بخواهم مؤمنی را تنبیه کنم، با من دشمن نمیشود. از حضرت علی برنمیگشتند. این صریح قرآن است«وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ» خداوند گناه و معصیت را متنفر در دلهای شما قرار داده است. «أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ» اینهایی که چنین هستند رشد پیدا کردند. راشد و رشید از نظر قرآن کسی است که ایمان و محبت و ولایت اهلبیت دارد. در روایت زیاد داریم که از دوستان اهلبیت تعبیر به مؤمن شده است. در مقابل آنهایی که مؤمن نیستند و ولایت را قبول نکردند. هرکس اهلبیت را قبول کرد اصل ایمان در وجودش مستقر است. پس مؤمن نمیگوییم گناه نمیکند، ناخواسته در عین تنفر از گناه، ممکن است داخل گناه بیافتد ولی ذاتاً همیشه از گناه متنفر است.
چرا مؤمن گاهی به گناه میافتد؟ گاهی سؤال میکنند، ما اینقدر اهل نماز شب و دعا و زیارت بودیم، اهل قرآن خواندن بودیم. این توفیقات از ما گرفته شده است و حال عبادت نداریم. یا عمری پاک و پاکیزه زندگی کردیم یکباره به گناه آلوده شدیم. چرا مؤمن به گناه مبتلا میشود؟ در روایت داریم «لو لم تذنبوا لخشيت عليكم ما هو أكبر من ذلك العجب» (بحارالانوار، ج 69، ص 329) یکی از جهاتی که مؤمن گرفتار گناه میشود بخاطر غرور است. چند وقت عبادت میکند و نماز شب میخواند، تکبر و خودبینی در او ایجاد میشود و میگوید: من از همه روی زمین بهتر هستم. هیچ چیز درمانش نیست الا اینکه خدا او را در چاله بیاندازد. بگوید: من و این کار، هیچ چیز مثل گناه ناخواسته مؤمن را خوار و ذلیل نمیکند. «لو لم تذنبوا لخشيت عليكم ما هو أكبر من ذلك العجب» اگر شما گرفتار گناه نشوید میترسم از چیزی که پدر گناه است و آن غرور و تکبر است. ادعای خدایی کردن که گناه پیش آن هیچ است. خدا ما را در چاله میاندازد که از چاه عمیق حفظ شویم. غرور و تکبر و خود برتر بینی چاه عمیق فرعونیت است. لذا خدا گوش ما را میکشد که حواسمان جمع باشد. این روایت در کافی شریف است، «ان الرجل لیذنبُ الذنب فید خلُهُ الله به الجنة» راوی میگوید از امام صادق(ع) شنیدم، فرمود: همانا یک انسانی گناه میکند، «فیدخلهُ الله به الجنة» خدا بخاطر گناه او را وارد بهشت میکند. برعکس هم داریم که ثواب میکند ولی به جهنم میرود. شیطان شش هزار سال عبادت کرد و با صورت به جهنم میرود. امام صادق فرمود: مردی گناه میکند، خدا بخاطر گناهش نه بخاطر ثوابش او را بهشت میبرد. راوی هم تعجب کرد و گفت: گناه میکند و به بهشت میرود؟ فرمودند: بله، «نعم، انّهُ لیذنِب» گاهی مؤمن ناخواسته گناه میکند «فلا یَزال منه خائفاً ماقتاً لنفسه» این گناه مثل پتکی است که به نفس اماره او میخورد. میگوید: من و این گناه؟ من و این خاک بر سری؟ من و این خلاف؟ خاک بر سرم، غلط کردم، استغفرالله، اینقدر به خودش بد و بیراه میگوید، حضرت میفرماید: اینقدر از آن گناه متنفر است و خودش را ملامت میکند. خدا چه کار کند که نفس ما را به ما بشناساند و ما را با این نفس بد بکند. چون نفس ما جزء ماست. این نفس اماره شیطان درونی است. لذا اینکه ما را در چاله میاندازد باعث میشود ما با او بد شویم و از این نفس جدا شویم. لذا حضرت میفرماید: اینکه میگویم: گناه میکند میرود وارد بهشت میشود بخاطر اینکه این گناه باعث میشود دائم از این گناه ناراحت است. « فَیَرْحَمُهُ اللَّهُ فَیُدْخِلُهُ الْجَنَّةَ» (کافی/ج4/ص158) همین را خدا خیلی دوست دارد. در نهجالبلاغه داریم که حضرت امیر فرمود: «سَيِّئَةٌ تَسُوءُكَ خَيْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُكَ» (نهج البلاغه، حكمت46) گناهی که تو را ناراحت بکند بهتر است از ثوابی که تو را به غرور بیاندازد. گناه گاهی از نماز شب بالاتر است. یعنی گناهی که تو را به غلط کردن بیاندازد از ثوابی که تو را به غرور و تکبر دچار کند، بالاتر است.
شریعتی: امام راحل در کتاب چهل حدیث فرمودند: بنده معصیتی هستم که مرا به عذر آورد و بیزار ز عبادتی که مرا به عُجب آورد.
حاج آقای فرحزاد: این کلام خواجه عبدالله انصاری است. قربان معصیتی که مرا به عذر آورد و گریزان از طاعتی هستم که مرا به عُجب آورد. حافظ میگوید: در کوی ما شکسته دلی میخرند و بس! گاهی شکسته دلی از عبادت است. در صحیفه سجادیه دعای مکارم الاخلاق هست، حضرت درخواستهایی که در مکارم الاخلاق از خدا میخواهند، بلافاصله آفتهایش را میگویند. «الهى عَبِّدْنى لَكَ وَ لا تُفْسِدْ عِبادَتىِ بِالْعُجْب» خدایا توفیق عبادت و بندگی به من مرحمت کن، خدایا عبادت مرا با غرور از بین نبر. یکی از نوههای حضرت امام(ره) میگوید: من گاهی منزل امام میخوابیدم، نوجوان و نابالغ بودم. خیلی مواقع برای نماز صبح بیدار نمیشدم. بعداً امام وسط روز یا قبل از ظهر میگفتند: قضای نماز صبح یادتان نرود. یعنی به ما گیر نمیدادند. ولی اگر چند شب قبل از اذان صبح بیدار میشدیم، نماز شب و العفو و بک یا الله، دو سه شب اگر این را میدیدند، میگفتند: این چه کاری است میکنی؟ برو بگیر بخواب! چرا؟ چون نماز صبح من قضا میشد من ناراحت بودم و شرمنده بودم. اما اگر امام راحل هرشب نماز شب میخواند و من هم که ده ساله هستم نماز شب بخوانم، با امام چه فرقی دارم! امام از نماز شب این آقازاده احساس خطر میکردند ولی از اینکه نماز صبحش قضا شود احساس خطر نمیکردند. عبادت باید عبادتی باشد که ما را از خودمان بیرون بیاورد نه اینکه غرور بیاورد. الآن عبادت وهابیها خیلی بیشتر از ما هست، اما از آن طرف جنایاتی که میکنند!! عبادتی خوب است که ما را به ولایت برساند. بزرگی میفرمود: مردم را عبادتی تنها بار نیاورید، عبادت با ولایت، عبادت با اخلاص، عبادت منهای غرور و تکبر. روایت داریم «إِنَ اللَّهَ عَلِمَ أَنَّ الذَّنْبَ خَيْرٌ لِلْمُومِنِ مِنَ الْعُجْبِ» (كافي، ج 2، ص 313) خدا میدانست که گناه برای مؤمن از غرور و تکبر بهتر است. اگر امر شد که دست بریده شود یا انگشت، انگشت بریده شود. دست بریده شود یا گردن، دست بریده شود. «إِنَ اللَّهَ عَلِمَ أَنَّ الذَّنْبَ خَيْرٌ لِلْمُومِنِ مِنَ الْعُجْبِ» گناه برای مؤمن از غروری که او را میگیرد بهتر است. «وَ لَوْ لا ذَلِكَ مَا ابْتُلِيَ مُومِنٌ بِذَنْبٍ أَبَدا» اگر این غرور نبود هیچوقت مؤمن به گناه مبتلا نمیشد. پس غرور را اصلاح کنیم که اگر میلیون سال نماز بخوانیم و عبادت کنیم از بین نرود.
در روایت داریم عابدی هفتاد سال، صد سال عبادت طولانی کرد. بعد خواست محک بزند. هدیهای در خانه خدا فرستاد. گوسفندی قربانی کرد و در خانه خدا تقدیم کرد که ببیند نمرهاش چند است. خدا فرمود: قبول نمیشود. این هدیه شما ناقابل است. خیلی ناراحت شد. مرحوم دولابی میفرمودند: آدمی هست هفتاد سال دور خودش میگردد، آدمی هست در لحظه دور خودش نگشته است و نفس خودش را له کرده است. حضرت امام فرمود: بعضی هفتاد سال زحمت میکشند ولی جهنم را برای خودشان کسب میکنند. این بعد از این همه عبادت، هدیهاش در خانه خدا رد شد، جای خلوت رفت و زانوی غم بغل کرد و به خودش بد و بیراه گفت. گفت: خدا که مهربان و کریم است، کریم دنبال این است که چیز خوب قبول کند. اگر قبول نکرده عیب از خداست یا من؟ عیب از من است. چقدر من بد هستم. چقدر بنده بدی هستم. به پیغمبر زمان وحی شد که به این عابد بگو: یک لحظه که خودت را شکستی، گفتی: من پوچ هستم، از عبادت صد سال بالاتر است! عبادت یعنی خود شکنی. پیغمبر به آن عرب جاهلیت گفت: بگو «لا اله الا الله» فرمود: یا رسول الله، بگو این کوهها را بکنم ولی «لا اله الا الله» نگویم. بزرگترین اله خودت هستی. باید خودت را کنار بگذاری.
شریعتی: چقدر خوب است ثواب تلاوت آیات امروز را هدیه به روح بلند شهدای تروریستی اهواز بکنیم و دعا کنیم برای عافیت تمام مصدومان و مجروحان این حادثه و همینطور برای تسلی دل بازماندگان این شهدا دعا کنیم و بخواهیم که همه مهمان سفره سید الشهداء(ع) باشند. برای همه دانشآموزان عزیزی که در این سالها همراه ما بودند و سال به سال بزرگ شدند و قد کشیدند آرزوی توفیق میکنیم و انشاءالله در همه مراحل زندگی موفق و مؤید باشند و سال تحصیلی جدید را با توفیقات فراوان آغاز کنند و خداوند متعال هم پشت و پناهشان باشد. امروز صفحه 452 قرآن کریم، آیات پایانی سوره مبارکه صافات را تلاوت خواهیم کرد.
«ما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ «154» أَ فَلا تَذَكَّرُونَ «155» أَمْ لَكُمْ سُلْطانٌ مُبِينٌ «156» فَأْتُوا بِكِتابِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «157» وَ جَعَلُوا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً وَ لَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ «158» سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ «159» إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ «160» فَإِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ «161» ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ بِفاتِنِينَ «162» إِلَّا مَنْ هُوَ صالِ الْجَحِيمِ «163» وَ ما مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ «164» وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ «165» وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ «166» وَ إِنْ كانُوا لَيَقُولُونَ «167» لَوْ أَنَّ عِنْدَنا ذِكْراً مِنَ الْأَوَّلِينَ «168» لَكُنَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ «169» فَكَفَرُوا بِهِ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ «170» وَ لَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِينَ «171» إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ «172» وَ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ «173» فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِينٍ «174» وَ أَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ يُبْصِرُونَ «175» أَ فَبِعَذابِنا يَسْتَعْجِلُونَ «176» فَإِذا نَزَلَ بِساحَتِهِمْ فَساءَ صَباحُ الْمُنْذَرِينَ «177» وَ تَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِينٍ «178» وَ أَبْصِرْ فَسَوْفَ يُبْصِرُونَ «179» سُبْحانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ «180» وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ «181» وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ «182»
ترجمه: چگونه داورى مىكنيد؟ پس آيا پند نمىگيريد؟ آيا براى شما (در اين عقايد باطل) دليل روشنى است؟ پس اگر راست مىگوييد كتاب (و سند) تان را بياوريد. و (گفتند: خدا از جنّيان همسر گرفته است و) ميان خدا و جنّ نسبتى قائل شدند، در حالى كه جنّيان به خوبى مىدانند آنها (براى حساب پس دادن) احضار خواهند شد. خداوند از آن چه آنان مىگويند، منزّه است. جز بندگان برگزيده خدا (كه او را به شايستگى توصيف مىكنند وسعادت يابند). همانا شما (بتپرستان) وآنچه مىپرستيد. نمىتوانيد (خلق را) بر ضد خدا گمراه كنيد. مگر كسى كه خودش (با اراده و اختيار) به دنبال دوزخ باشد. (فرشتگان گويند:) و هيچ كس از ما نيست مگر آن كه براى او (مرتبه و) جايگاهى معيّن است. و اين ما هستيم كه (براى اطاعت فرمان خداوند) صف كشيدهايم. و اين مائيم كه تسبيحگوى (خداوند) هستيم. (مشركان) پيوسته و با تأكيد مىگفتند. اگر پندنامهاى از نوع (كتابهاى) پيشينيان نزد مابود، ما نيز حتما از بندگان برگزيدهى خدا بوديم. (ولى همين كه قرآن براى آنان آمد) پس به آن كفر ورزيدند و به زودى (نتيجهى كفر خود را) خواهند دانست. و بى شك فرمان ما براى بندگانى كه به رسالت فرستاده شدهاند از پيش معيّن شده است. همانا ايشانند كه پيروزند. وهمانا سپاه ماست كه پيروز است. پس تا مدّتى (معيّن از كفّار) روى بگردان. و (عناد و لجاجت) آنان را بنگر، پس به زودى (كيفر عنادشان را) خواهند ديد. پس آيا نسبت به نزول عذاب ما عجله دارند؟ پس هرگاه (عذاب ما) به آستانه آنان فرود آيد، اخطار شدگان چه بد صبحگاهى خواهند داشت. و تا مدّتى از آنان روى بگردان. و بنگر، پس به زودى خواهند ديد (كه عاقبتشان چه مىشود). پاك و منزّه است پروردگار تو، پروردگار عزيز، از آن چه دربارهى او (مىپندارند و) توصيف مىكنند. و سلام بر همهى فرستادگان و سپاس و ستايش براى خداوندى است كه پروردگار جهانيان است.
شریعتی:
لنگر حلم تو ای کشتی توفیق کجاست *** که در این بحر کرم غرق گناه آمدهایم
انشاءالله به برکت سید الشهداء(ع) خداوند همه ما را پاک و تطهیر کند. از فضیلت ذکر بلند صلوات برای ما بگویید و نکات پایانی شما را بشنویم.
حاج آقای فرحزاد: همه ما دوست داریم با پیغمبر و اهلبیت محشور شویم. کسانی که زیاد یادشان میکنیم و به آنها عشق میورزیم، چه الآن و چه قیامت با آنها هستیم. لذا پیامبر فرمود: «أَوْلَي النَّاسِ بِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَكْثَرُهُمْ عَلَيَّ صَلاةً (فِي دَارِ الدُّنْيَا)» (مكارم الاخلاق، ص 312) نزدیکترین و سزاوارترین افراد به من در قیامت آنهایی هستند که در دنیا زیاد صلوات بر محمد و آل محمد میفرستند.
در روایت داریم «العجب يحبط عمل سبعين سنة» (نهج الفصاحة، جمله 656) جمله زیبایی مرحوم علامه مجلسی در توجیه ترک اولیهای انبیاء دارد که چرا حضرت آدم، حضرت نوح ترک اولیهایی داشتند. میفرماید: چون برکات فراوانی که خدا به اینها داده بود، مبادا یک موقع یک ذره فکر و خیال بر اینها بیاید، خدا یک ترک اولی، یک گندم خوردن، برای اینها پیش میآورد که اینها قشنگ بسوزند که این سوختن اینها را رشد میدهد و بالا میبرد. و الا آنهایی که کارشان همیشه گناه است و افتخار به گناه میکنند، مؤمن بودنشان زیر سؤال میرود. ما زیاد سؤال داریم که ما گرفتار گناهی هستیم و از آن رها نمیشویم. در کافی شریف هست «إِنَّنِي لَمُقِيمٌ عَلَى ذَنْبٍ مُنْذُ دَهْرٍ» قسم میخورد و به امام صادق میگوید: من چند سال است مبتلا به گناهی هستم. «أُرِيدُ أَنْ أَتَحَوَّلَ عَنْهُ إِلَى غَيْرِهِ فَمَا أَقْدِرُ عَلَيْهِ» دلم نمیخواهد گناه کنم و ناراحت هستم ولی نمیدانم چرا نمیتوانم از این گناه بیرون بیایم؟«فَقَالَ لَهُ إِنْ كُنْتَ صَادِقاً فَإِنَّ اَللَّهَ يُحِبُّكَ» اگر واقعاً راست میگویی و از گناه متنفر هستی و زجر میکشی، ناراحت هستی و دوست نداری، بدان که خدا تو را دوست دارد «وَ مَا يَمْنَعُهُ أَنْ يَنْقُلَكَ مِنْهُ إِلَى غَيْرِهِ إِلاَّ لِكَيْ تَخَافَهُ» اگر میبینی نمیتوانی از این گناه بیرون بیایی و نیامدی، برای اینکه آن حالت دلشکستگی و خوف، حالت ذلت تو از بین نرود. باید تلاش کنیم وگرنه گناه را دوست داریم، اگر باز ناخواسته افتادیم از خدا کمک بخواهیم و غرور را کنار بگذاریم. اگر غرور را کنار بگذاریم، آن گناه هم پاک میشود.
مرحوم آ سید ابوالحسن اصفهانی در سخاوت واقعاً بی نظیر بودند. خدایا تو را به حق محمد و آل محمد قسم میدهیم لحظه و آنی ما را به خودمان وا نگذار. خدایا به حق محمد و آل محمد ما را لحظهای از پیغمبر و اهلبیت جدا مگردان. خدمتگزاران به مکتب در پناه امام زمان حفظ بفرما. مریضها و مجروحین حادثه اخیر را شفای عاجل عنایت بفرما. قرض قرضمندان را ادا بگردان. آنهایی که شغل ندارند، مسکن ندارند، همسر و اولاد ندارند، به حق أبا عبدالله به آنها مرحمت بفرما. همه گذشتگان مخصوصاً شهدای اخیر را با اهلبیت محشور بگردان.