موضوع برنامه: سیری در صحیفه سجادیه، شرح دعای سیزدهم (شرایط استجابت دعا)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 19- 09- 97
حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم. «الحمد لله رب العالمین، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم» حضرت میفرماید: «يَا مَنْ يُسْتَغْنَى بِهِ وَ لَا يُسْتَغْنَى عَنْهُ» ای خدایی که به وسیله تو ما به همه بینیازیها میرسیم. ولی از تو هیچوقت بی نیاز نمیشویم. به وسیله خدا میتوانیم از همه چیز بینیاز شویم ولی از خدا هیچگاه بی نیاز نخواهیم بود. «وَ يَا مَنْ يُرْغَبُ إِلَيْهِ وَ لَا يُرْغَبُ عَنْهُ» ای خدایی که نمیشود از او رغبت کرد به سوی دیگر، ولی همیشه باید میل و رغبت ما به سوی او باشد. یعنی همیشه وجه دل ما و وجه دل ما به سوی خدا باشد. او قبله واقعی است. ای خدایی که به سوی او رغبت و میل و محبت میشود کرد و نمیشود از او روی گرداند. «وَ يَا مَنْ لَا تُفْنِي خَزَائِنَهُ الْمَسَائِلُ» ای خدایی که همه عالم هرچه از او درخواست میکنند، سؤالها و درخواستهای مردم، خزائن او را فانی نمیکند. اهل دنیا با بخشیدن ممکن است انبارهایشان تهی شود ولی او هرچه ببخشد کم نمیشود. امیرالمؤمنین به امام حسن مجتبی(ع) فرمود: خدا به تو اجازه داده با کسی صحبت کنی که نزد اوست خزائن آسمانها و زمین، هرچه اراده کند میتواند بدهد. به یک معنا خزانه او کن فیکون است، یعنی اراده کند، هرچه هم نباشد میشود. چرا ما از خدا چیز نخواهیم، از خدایی که خزائن او تمام نمیشود. در حدیث قدسی میفرماید: اگر خدای متعال تمام حوائج اولین و آخرین را برآورده کند به اندازه بال پشه از قدرت و خزائن او کم نمیشود. خزائن او تمام شدنی و کم شدنی نیست.
«وَ يَا مَنْ لَا تُبَدِّلُ حِكْمَتَهُ الْوَسَائِلُ» ای خدایی که حکمت او وسیلههایی که به طرف او میآیند، حکمت او را عوض نمیکند. یعنی ممکن است ما هزارها خواسته داشته باشیم ولی حکمت او چیز دیگری باشد. این خواستههای ما، دادخواهیهای ما، حکمت او را عوض نمیکند. ما دو جمله را باید توجه داشته باشیم، یک دعا داریم و یک سؤال داریم. دعا یعنی صدا زدن و خواندن، «یا ربّ، یا الله» یعنی انس و گفتگو با خدا، «أدعونی» یعنی مرا بخوانید. با من همنشین شوید و انس بگیرید. آنچه خدا اجابت میکند میگوید: اگر مرا صدا بزنید من همیشه لبیک میگویم. اما اینکه چیزی مطابق میلتان بخواهید، معلوم نیست در همهجا اجابت شود. ممکن است بهتر و بدتر آن اجابت شود. «أدعونی استجب لکم» مرا صدا بزنید، من نزدیک هستم. «أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعان» (بقره/186) از هرچیزی، از رگ گردن نزدیکتر هستم. از روح، جسم، جان، قلب و چشم، از هرچه تصور کنی من به تو نزدیکتر هستم. اینقدر نزدیک هستم که از شدت نزدیکی ما گم کردیم. ظاهر و باطن و حقیقت ما، وجود و جان ما اوست. پس این کلمه دعا را اشتباه نگیریم. دعا یعنی او را صدا بزنیم و خودش را بخواهیم. با او انس بگیریم و با او ارتباط برقرار کنیم که او حلال مشکلات است. یعنی چون دل ما از خدا فاصله گرفته این همه مشکل پیدا کردیم و درگیر گرفتاری و مشکلات و چالهها شدیم. اگر قشنگ او را صدا بزنیم و با او مأنوس شویم، همه چالههای ما پر میشود. اصلاً چاله معنا ندارد. پس «أدعونی» یعنی صدا زدن خودش، اما «وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِه» (نساء/32) یعنی از خدا حاجت بخواه. نان میخواهم، آب میخواهم، دنیا و آخرت میخواهم، مریض دارم، گرفتاری دارم، عمده سفارشاتی که در قرآن و در دعاهای ما شده است میگوید: مرا بخواهید و مرا صدا بزنید. یعنی تمام این حاجتها و درخواستها بهانه است با او انس بگیریم و به او نزدیک شویم که او میتواند تمام ناکامیهای ما و کمبودهای ما، کاستیهای ما را جبران کند.
یک استاد بزرگواری که خدا رحمتشان کند، جمله قشنگی دارد، میفرمودند: یک شب در جلسهای با رفقا بودم، احتیاج به تجدید وضو پیدا کردم. رفتم تجدید وضو کردم، یاد این حدیث افتادم. حدیث قدسی است و زیبا است، خدای مهربان میفرماید: «من احدثَ و لم یَتَوضّأ فقد جفانی» اگر کسی وضویش باطل شد، خوابید، وسیلهای که وضو باطل میشود انجام گرفت، اگر دوباره پشت سرش وضو نگیرد به من جفا کرده است. چون وضو گرفتن نور است. مستحب است انسان همیشه با وضو باشد. حتی حدیث داریم کسی که شب با وضو میخوابد تا صبح برایش عبادت مینویسند. شما یک دقیقه وضو میگیری ولی تا صبح برایت عبادت مینویسند. حدیث داریم کسی با وضو از دنیا برود، «مات شهیدا» گویی شهید از دنیا رفته است. کسی که با وضو هست، وضو نور است. قلبش را بیشتر نورانی میکند و حواسش بیشتر یاد خدا میکند، دست به هرچیزی که یاد خداست، راحت میزند. همیشه طاهر است. این خودش یک نورانیت است. حتی مستحب است کسی که وضو دارد، باز هنگام نماز خوب است تجدید وضو کند. خدای مهربان میفرماید: کسی که وضویش باطل شد، وضو نگیرد به من جفا کرده است. یعنی در حق بندگی که باید بکند جفا کرده است. میفرماید: «مَنْ تَوَضَّأ و لم یُصلی رَکعَتین» اگر وضو گرفت خدا میفرماید: با من انس بگیر. دو رکعت نماز مستحبی بخوان. حتی سوره هم نخواند عیب ندارد چون نماز مستحبی خیلی راحت است. هرکس نمیتواند در راه نماز مستحبی بخواند، در حال حرکت. کسی که وضو گرفت، دو رکعت نماز نخواند باز خدای مهربان میفرماید: به من جفا کرده است. کسی وضو گرفت، دو رکعت نماز هم خواند، بعد میفرماید: کسی که نماز خواند، بعد از نماز با من گفتگو نکند، به من جفا کرده است. «یصلی رکعتین و لم یدعُ» مرا نخواند و دعا نکند، جفا کرده است. پس اول وضو، بعد دو رکعت نماز، بعضی سلام نماز را میدهند، الفرار! بابا بنشین و با خدا صحبت کن. چرا جای دیگر میروی؟
کسی که وضو بگیرد و دو رکعت نماز بخواند، بعد از نماز دعا بکند، تمام این حدیث را برای این جمله گفتم، کسی که وضو گرفت و نماز خواند و دعا کرد، اگر من لبیک به دعای او نگویم، من خدا به او جفا کردم. «و لست بربٍّ جاف» حتماً بدانید من خدای جفاکاری نیستم. بی وفا نیستم. حتماً در آن یا رب، لبیک هست.
این نیاز و سوز و درد هست پیک ماست *** زیر هر یا رب تو لبیکهاست
خدای مهربان میگوید: وضویت باطل شد، وضو بگیر. بعد میگوید: دو رکعت، نیم دقیقه خیلی آرام بخوانی، دو رکعت نماز مستحبی بخوان، بعد دعا کن. اگر من خدا دعایت را مستجاب نکردم من جفاکار هستم. مثنوی میگوید:
ای دعا از تو، اجابت هم ز تو *** ایمنی از تو، مهابت ز تو
یاد ده ما را سخنهای رقیق *** که تو را رحم آورد آن ای رفیق
گر خطا گفتیم اصلاحش تو کن *** مصلحی تو ای تو سلطان سخن
کیمیا داری که تبدیلش کنی *** گرچه جوی خون بود نیلش کنی
این همه میناگریها کار توست *** این همه اکسیرها ز اسرار توست
باز خر ما را از این نفس پلید *** کاردش تا استخوان ما رسید
بی عنایات حق و خاصان حق *** گر ملک باشد سیاه هستش ورق
«ای دعا از تو، اجابت هم ز تو» چقدر خدا تیر و تور و تار پهن میکند تا ما را شکار کند، خدا این را خیلی دوست دارد. این استاد بزرگوار می فرماید: شبی در جلسهای بودم، احتیاج به تجدید وضو پیدا کردم. وضو گرفتم دو رکعت نماز خواندم، بعد از نمازم دعا خواندم. خواستم دعا کنم گفتم: خدایا بهترین دعا، بهترین جملهای که بگویم چیست که با تو گفتگو کنم. گفتم: یا رب، خدا میگوید: لبیک! بنده من چه میخواهی؟ بهترین چیز چه هست؟ خدایا تو در قلب و ذهن من بهترین را بگذار و به من الهام کن. ایشان میفرماید: وقتی من این درخواست را کردم، این جمله به ذهنم آمد. خدای مهربان من از تو میخواهم آنچه امام زمان از تو میخواهد. یعنی همه عالم جمع شوند، دعایشان به خواسته امام زمان که ولی کامل و انسان کامل است، امام سجاد از خدا چه میخواهد؟ گفت: به قلبم افتاد من این جمله را بگویم. ای خدا آنچه صاحب الزمان، امام من از تو در خلوت میخواهد، همان را هم من میخواهم. این را گفتم و بعد جلسه تمام شد و به خانه رفتیم. استراحت کردم، نماز صبح را که خواندم، بعد از نماز صبح خوابیدم. در عالم رؤیا خواب دیدم که به اصطلاح دیوان فیض کاشانی را به من دادند و یاد آن دعایی که شب کرده بودم که امام زمان از خدا چه میخواهد، گفتم به دیوان فیض تفعل بزنم که امام زمان از خدا چه میخواهد؟ به دیوان فیض کاشانی تفعل زدم این غزل آمد. فیض کاشانی میفرماید:
بی دل و جان به سر شود *** بی تو به سر نمیشود
استقبال از شعر شمس کرده است. بی همگان به سر شود، بی تو به سر نمیشود! این همان فرمایش امام سجاد است،«يَا مَنْ يُسْتَغْنَى بِهِ وَ لَا يُسْتَغْنَى عَنْهُ» یعنی انسان بدون پدر و مادر و همسر و آخرت، بدون همه چیز میتواند زنده باشد ولی بدون خدا نمیشود. خدا میفرماید: «یأبن آدم أنا بُدُکّ َ اللازم فالزم بُدَّک» یعنی با چه کسانی باید حتماً باشی و با چه کسانی اگر باشی و نباشی ممکن است بخشی از بین برود ولی همه وجودت از بین نمیرود. یا اصلاً ممکن است هیچ چیز از بین نرود، «أنا بُدُّک اللازم» یعنی من خدا وجودی هستم که باید همیشه با تو باشم، قیوم تو هستم، حیات دهنده تو هستم، همه چیز تو هستم. اول تو، آخر تو، ظاهر تو، همه چیز من هستم. ملازم آن کسی که همه چیز تو هست، باش! در واقع همین جمله که یک بزرگی فرمود: من به هرکس میرسم میگویم: یک ذکر و یادگاری به من بده. به خدمت بزرگی رسیدم، فرمود: همیشه ذکر تو این جمله باشد: «الهی و ربّی من لی غیرک» من جز تو کسی را ندارم. شما فکر میکنی ما را در چاله قبر گذاشتند، اینطور است. چه کسی مادر و پدر را مهربان میکند؟ آن کسی که همه گرهها را باز میکند و میتواند همه ذرات وجود ما را آرام کند، خداست. همین بزرگوار میفرمودند: دردی در عالم بدتر از درد بی خدایی پیدا نکردم. آنهایی که خدا ندارند همیشه در بن بست هستند ولی آن کسی که خدا دارد، همه چیز دارد. این همین فرمایش امام حسین(ع) در دعای عرفه است. «الهی ماذا وجد من فقدک و ما الذی فقد من وجدک» خدایا آنکس که تو را دارد چه ندارد. کسی که با خدا باشد، دلش شش دانگ با خدا باشد، دنیا و آخرت و سعادت دارد. در این دعاها مقصد را گم کردیم که خدا میگوید: بیا با من باش، تمام چالهها پر میشود. اگر در گودی قتلگاه همه هستیاش را در راه خدا میدهد، باز آرامش دارد. چون خدا با اوست.
بی دل و جان به سر شود *** بی تو به سر نمیشود
بی دو جهان به سر شود *** بی تو به سر نمیشود
بی سر و پا به سر شود *** بی تن و جان به سر شود
بی من و ما به سر شود *** بی تو به سر نمیشود
درد مرا دوا تویی *** رنج مرا شفا تویی
تشنهام و سقا تویی *** بی تو به سر نمیشود
در دل و جان من تویی *** گنج نهان من تویی
گنجی که باید پیدا کنیم «من عرف نفسه فقد عرف ربه» (عوالي اللالي، ج 4، ص 102) در وجود خودمان هست، «وَ فِي أَنْفُسِكُمْ أَ فَلا تُبْصِرُون» (ذاریات/20) خدا میگوید: من درون اعماق وجودت هستم، نمیبینی؟
جان و جهان من تویی *** بی تو به سر نمیشود
یار و تبار من، مونس و غمگسار من
حاصل کار من، بی تو به سر نمیشود
آب حیات من تویی *** فوز و نجات من تویی
صوم و صلاة من تویی *** بی تو به سر نمیشود
بعضی دنبال محبت هستند و بعضی دنبال محبوب هستند، خیلیها راه را با مقصد گم کردند. یعنی در راه مشغول شدند و مقصد را فراموش کردند. مثلاً شما از اینجا به مشهد میروی، بین راه جنگل هست، دریا هست، باغ و بستان هست، زیباییهایی است که برای راه است. این راه شما را مشغول میکند و مقصد را فراموش میکنی که مقصد امام رضاست. همه زیباییهایی که در این باغ و بستان هست از آنجاست. نقش ما را از نقاش غافل کرده است. خط ما را از خطاط غافل کرده است. اکر سیر و سلوکیها، مؤمنین و مؤمنات در راه ماندند. یعنی محبت راه است و مقدمه است به محبوب برسیم. عبادت مقدمه است، در نماز گمشدهات را پیدا کنی. آیت الله بهاءالدینی میفرمودند: در علمای بزرگ و فقهای شیعه شاید دو فقیه برجسته داشته باشیم که در علوم مختلف وارد بودند، مثل شیخ بهایی که در علوم تجربی، ریاضی و نجوم فوق العاده بودند. مرحوم فیض هم در علوم مختلف تبحر داشت. مرحوم فیض برگرفته از آیات و روایات این غزل را سروده است. «آب حیات من تویی» چطور اگر آب نرسد، خدا همه موجودات را از آب زنده نگه داشته است. در واقع آب حیات همه تو هستی. «صوم و صلاة من تویی» حدیث داریم که پیغمبر فرمود: «لیس صلاتُک قیامُکَ و قعودُک» نماز تو رکوع و سجده و قیام و قعودت نیست. ولی تمام این قیام و قعودها چیست؟ بلکه «صلاة اخلاصُکَ و ان ترید به وجه الله» حقیقت نماز، باطن نماز حضور قلب است. حقیقت نماز این است که گمشده که خدا هست در این نماز پیدا کنیم. نماز یک راهی است برای اینکه ما را به خدا برساند. ما دائم در راه هستیم و به باغزارهای دنیا سرگرم هستیم. اهل دنیا به دنیا و اهل آخرت به عبادتشان میبالند. بابا باید به محبوب بنازی، عبادت مقدمه است. به محبوب برسی و با او یکی شوی. نماز این است که دلت با خدا یکی شود، دلمان با دل امام زمان یکی شود. آنچه بی تو به سر نمیشود، باید آن را پیدا کرد. به وسیله خدا از همه چیز بی نیاز میشویم ولی از خدا هیچوقت بینیاز نمیشویم.
گر ز برت جدا شوم یا ز غمت رها شوم *** خود تو بگو کجا روم بی تو به سر نمیشود
پس یکی از موضوعاتی که در دعا باید خیلی مهم بدانیم، دعا مقدمه است برای ارتباط با خدای متعال، دعا مقدمه است که با او یکی شویم. غیر خدا را از دلمان بیرون کنیم. روایت داریم سلیمان پیغمبر(ع) که در میان انبیاء فوق العاده بود، نطق حیوانات و موجودات را میفهمید، گفتگویی که با مورچه کرد و یک سوره از قرآن هم به نام «نمل» هست. حضرت سلیمان دیدند که یک گنجشک نر و مادهای با هم دعوا میکنند. ظاهرا گنجشک ماده تمکین نمیکرد و نر میگفت: چرا تمکین نمیکنی؟ من کسی هستم که با منقارم ملک سلیمان را در دریا پرت میکنم. باد نطق این مورچه نر و ماده را به سلیمان رساند. حضرت سلیمان این گنجشک نر و ماده را احضار کردند. فرمودند: این چه حرفی است که میزنی؟ گفت: ای سلیمان من عاشق و خاطرخواه این ماده هستم و آدم عاشق را نباید ملامت کرد. چون عاشق او هستم، قدرتنمایی کردم که دلش نرم شود. حضرت سلیمان به گنجشک ماده گفتند: مشکلت چیست؟ گفت: تمکین نمیکند و راه نمیدهد. فرمودند: چرا تمکین نمیکنی؟ گفت: این در عشق به من دروغ میگوید. اخیراً رفته با یک گنجشک دیگر رفیق شده است و روی سر من هوو آورده است. معلوم است صادق نیست و مرا دوست ندارد. حضرت سلیمان از کلام این گنجشک چهل روز خلوت کرد و گریه میکرد که نکند در دل من جز خدا کسی دیگر باشد! با وجود خدا در خانه غیر خدا رفتن، بزرگترین ظلم است. از غیر خدا خواستن و با غیر خدا سر و کار داشتن، بزرگترین ظلم است.
ما دو نوع اجابت داریم، درصدی از پاسخ سؤالاتی که چرا گاهی خواسته ما اجابت نمیشود؟ یک اجابت عام داریم و یک اجابت خاص داریم. اجابت خاص این است که ما درخواستی داریم، حاجت و گرفتاری داریم، دعا میخوانیم و به خدا و اهلبیت توسل میکنیم، اولیای خدا و پیغمبرها و امامان واسطه و شفیع هستند. در عرض خدا نیستند و در طول هستند. وقتی از چهارده معصوم میخواهیم در واقع از خدا میخواهیم. منظور از غیر خدا خلق محتاج است، خلقی که خدا نگفته در خانهشان بروید. خدا هم میگوید: «و اعتصموا بالله» هم میگوید: «و اعتصموا بحبل الله» حبل الله جدا از خدا نیست. یک اجابت خاص داریم که عین خواست ما اجابت شود. یک اجابت عام داریم، اجابت عام این است که اگر دعا را با شرایط آن، هرچیزی شرایط دارد. مثلاً یکی از شرایط دعا این است که کسب حلال داشته باشیم. آدمی که سر تا پا وجودش حرام و لجن و آلودگی هست، دعایش بالا نمیرود.
یک نفر به امام صادق گفت: چرا دعای ما مستجاب نمیشود؟ فرمودند: خدا قراردادش دو طرفی است و یک طرفی نیست. «وَ أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ» (بقره/40) خدا میگوید: شما به عهد بندگی من عمل کنید، من هم به عهد خدایی شما عمل میکنم. شما در کار خدا باش، خدا هم در کار شماست. ما قرارداد یک طرفی مینویسیم و امضاء میکنیم. خدایا هرچه من میگویم تو گوش بده ولی هرچه تو میگویی من گوش نمیدهم. بیشتر حرفهای خدا را زیر پا میگذاریم ولی میخواهیم خدا همه حرفهای ما را گوش بدهد. خدا میگوید: من اطاعت میکنم از کسی که اطاعت مرا بکند. کسی که در مسیر من باشد، خدا میگوید: با این شرایط و آدرس سمت من بیا، من قطعاً اجابت میکنم. اینکه ما با هر وضعی که داریم، کسی تنبل است و در خانه نشسته و میگوید: خدایا روزی مرا برسان. خدا میفرماید: برو کار کن، از تو حرکت و از من برکت! اینکه من بنشینم و خودم را در غل و زنجیر کنم، هرچه دعا کنم فایده ندارد. باید به وسائلی که خدا امر کرده، دکتر است، طبیب است، شغل است، بروم. اگر آنها نشد از خدا بخواهم که درهای بسته را باز کند. در اجابت عام اگر شرایط حداقلی را به جا بیاوریم، قطعاً بدانیم خدا میگوید: من اجابت میکنم. میشود من شما را دعوت کنم و در خانهام را باز نکنم؟ شما نسبت به دوستت چنین سوء ظنی نداری. آنوقت خدا دعوت کند و بعد در را ببندد! خدایی که «یا من أجاب لابغض خلقه ابلیس» در شوط چهارم طواف است. ای خدایی که مبغوضترین خلقت که ابلیس بود، دعایش را اجابت کردی.
دربارهی فرعون در کتاب علل الشرایع هست، خدا چقدر مهربان است که حتی بدترین خلقش را هم رد نمیکند. «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» (ضحی/10) سائل را رد نکنیم، یا رد جمیل یا اجابت خواستهاش، فرعون یک زمانی آب رود نیل کم شد. آمدند گفتند: مگر خدا نیستی؟ گفت: چرا. گفتند: چرا آب رود نیل کم شده است؟ آب را زیاد کن ما نیاز داریم. گفت: باشد. ماند چه کند! شب رفت از مردم فاصله گرفت، لباس فرعونیاش را درآورد و خودش را روی خاک انداخت و گفت: آبرویم در خطر است. خدایا تو همه کاره هستی و من هیچ کارهام. فرعون با همه پستی در خلوت در خانه خدا میرفت و استغاثه میکرد. میگفت: خدایی من دارد لطمه میخورد. اینقدر ناله زد و التماس کرد، آب رود نیل زیاد شد. حضرت موسی(ع) گفت: خدایا چرا چنین کردی و آب رود نیل را زیاد کردی؟ خدا فرمود: او دیشب تا صبح به در خانه ما تضرع و زاری کرد. خدا، خدای خوبی است. خدایی که در کاسهی شیطان چیزی میگذارد و در کاسه فرعون هم میگذارد، میشود ما را رد کند؟ در خودمان ایرادها را پیدا کنیم و برطرف کنیم. پس اجابت عام هست و خدای مهربان بی پاسخ نمیگذارد منتهی در روایت داریم افرادی که آنچه درخواست میکنند، اگر عین خواستهشان برآورده نشود، خدا چند کار میکند. 1- اگر عین خواستهشان اجابت شود که همان، اگر نه معادل آن بلا را از او دفع میکند. من به خدای متعال گفتم: خدایا پنجاه میلیون لازم دارم به من بده. پنجاه میلیون به من نمیدهد، بنا بود بلایی برسد و پنجاه میلیون ضرر کنم، جلوی آن پنجاه میلیون ضرر را میگیرد. آیت الله بهجت که خدا رحمتشان کند، یک نفر نزد ایشان آمد. از مریضی خیلی گلایه کرد. وقتی رفتند آقای بهجت فرمودند: خدا به او زبان و بدن سالم داده است. اگر با این زبانش شکر خدا را به جا میآورد، خدا هم بلا را از او دفع میکرد و هم راه به سوی خدا باز میشد. زبانت سالم است اینقدر کفر نگو.
شریعتی: آن اعتمادی که باید باشد که خدایی که رحیم و حکیم و علیم است و ذرهای از خزائنش کم نمیشود، آنوقت بخواهیم و باقی را واگذار کنیم.
حاج آقای فرحزاد: خدا را به اندازه یک مادر دلسوز و مهربان، به اندازه یک پدر مهربان، مادر و پدر ما اگر خواستهها و نیازهای ما را در حد توان انجام میدهند، خدا را به اندازه یک پدر و مادر اعتقاد نداریم؟ اگر جایی نمیشود حتماً بدانیم که هزارها خیر و برکت در اجابت نشدن هست. جاهایی که اجابت نشده و شخص گفته: خدایا شکر که اجابت نکردی!
شریعتی: یکوقت یکی از بزرگان میفرمودند: سی سال قبل در حرم امام رضا یک خواستهای را داشتم، سی سال است که خدا را شکر میکنم که خواستهام اجابت نشد. باور کنیم که خدایا تو چیزی را میدانی که من نمیدانم.
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند *** فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هردو جهانش بخشی *** دیوانه تو هردو جهان را چه کند
امروز صفحه 529 قرآن کریم، آیات 7 تا 27 سوره مبارکه قمر را تلاوت خواهیم کرد.
«خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ كَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ «7» مُهْطِعِينَ إِلَى الدَّاعِ يَقُولُ الْكافِرُونَ هذا يَوْمٌ عَسِرٌ «8» كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنا وَ قالُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ «9» فَدَعا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ «10» فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ «11» وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُوناً فَالْتَقَى الْماءُ عَلى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ «12» وَ حَمَلْناهُ عَلى ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ «13» تَجْرِي بِأَعْيُنِنا جَزاءً لِمَنْ كانَ كُفِرَ «14» وَ لَقَدْ تَرَكْناها آيَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «15» فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ «16» وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «17» كَذَّبَتْ عادٌ فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ «18» إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً صَرْصَراً فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ «19» تَنْزِعُ النَّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ «20» فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ «21» وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «22» كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ «23» فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ «24» أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ «25» سَيَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ «26» إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ «27»
ترجمه: آنان در حالى كه چشمهايشان (از ترس و وحشت) فرو افتاده، همچون ملخهاى پراكنده، از قبرها خارج مىشوند. باگردنهاى كشيده، سراسيمه به سوى دعوت كننده مىدوند. كفّار مىگويند: اين روزى بسيار سخت است. پيش از اين (كفّار كه پيامبر را تكذيب مىكنند،) قوم نوح، بندهى ما را تكذيب كردند، و (علاوه بر تكذيب) گفتند: او ديوانه است و از (راه صحيح) بازمانده است. پس نوح پروردگارش را (چنين) خواند كه من مغلوب شدهام، پس (به دادم برس و) ياريم كن. پس ما درهاى آسمان را با ريزش باران باز نموديم. و از زمين چشمههايى جوشانديم، پس آب (زمين و آسمان) بر اساس امرى كه مقدّر شده بود، به هم پيوستند. و نوح را بر (كشتىاى كه) داراى تختهها و ميخها بود، سوار كرديم. كشتى (حامل نوح و پيروانش) زير نظر ما به حركت در آمد. (اين امر) پاداش پيامبرى بود كه مورد تكذيب و كفر قرار گرفت. و همانا ما كشتى را به عنوان نشانه باقى گذاشتيم، پس آيا پند گيرندهاى هست؟ پس عذاب و هشدار من چگونه است؟ و همانا ما قرآن را براى تذكّر (و پندپذيرى)، آسان ساختيم، پس آيا پندپذيرى هست؟ قوم عاد (پيامبر خود را) تكذيب كردند، پس عذاب و هشدار من چگونه بود؟ ما بر آنان در روز شوم، دنبالهدار تند بادى سخت و سرد فرستاديم. (تندبادى كه) مردم را همچون تنههاى درخت خرماى ريشهكن شده از جا برمىكند. پس عذاب و هشدار من چگونه بود؟ و همانا ما قرآن را براى پندپذيرى آسان نموديم، پس آيا پندپذيرى هست؟ قوم ثمود، هشدار دهندگان را تكذيب كردند. پس گفتند: آيا از ميان خود، از انسانى تك و تنها پيروى كنيم؟ در اين صورت ما در گمراهى و جنونى عميق خواهيم بود. آيا از ميان ما تنها بر او وحى نازل شده است؟ بلكه او بسيار دروغگو و خودخواه است. در آينده خواهند دانست كه دروغگو و خودخواه كيست.همانا ما فرستادگان شتر مادهايم براى آنان (و به حضرت صالح گفتيم:) پس مراقب (پايان) كار آنان باش و شكيبايى پيشه كن.
شریعتی: از فضیلت ذکر بلند صلوات بر محمد و آل محمد بشنویم.
حاج آقای فرحزاد: یکی از امیدواریهای ما این است که این برنامه سمت خدا گوینده ذکر را زیاد بکند، دوشنبهها میلیونها صلوات به محضر پیامبر و اهلبیت هدیه شود. یکی از خاصیتهای ذکر صلوات این است که انسان را به مقام خلیل بودن و دوستی خدا میرساند. همه دعاها مقدمه است که با خدا دوست شویم. امام هادی(ع) فرمودند: «إِنَّمَا اتَّخَذَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلا لِكَثْرَةِ صَلاتِهِ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ» (عللالشرائع،ج1،ص 34) چرا حضرت ابراهیم(ع) خلیل خدا شد؟ خدا از میان همه عالم بگوید: تو دوست من هستی. امام زمان بگوید: او دوست من است. این خیلی مهم است. روایات متعددی داریم یکی این است که حضرت ابراهیم هیچوقت در خانه خلق را نمیزد و هیچوقت سائل را رد نمیکرد. خلیل خدا شد چون دلش با خدا بود و قلب سلیم داشت. کسی در خانهاش را میزد رد نمیکرد. یک علت اینکه خلیل خدا شد، چون زیاد یاد پیغمبر و آل پیغمبر میکرد.
این آیه که تلاوت شد چهار بار در این سوره تکرار شده است. «وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ» قرآن در عین اینکه کلام حق است و حکمت بالغه است، خیلی عمیق و پر مایه هست ولی روان و ساده، خدای مهربان تکرار میکند چهار بار که ما قرآن را آسان کردیم. بیشتر قرآن قصه و داستان است. بزرگواری فرمود: شاید حدود دو هزار داستان و تمثیل در قرآن داریم. قرآن را آسان کردیم اما قرآن برای چیست؟ «للذکر» برای یادآوری و تذکر و بیداری است. آیا کسی است پند پذیر باشد و از خواب غفلت بیدار شود؟ انشاءالله با انس با قرآن و مطالعه بیشتر در معانی قرآن، خداوند ما را از خواب غفلت بیدار کند.