موضوع برنامه: سیری در صحیفه سجادیه، شرح دعای چهاردهم
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 10- 10- 97
حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم. «الحمدلله رب العالمین، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم» بخشی از دعای چهاردهم را تلاوت کردیم. در ادامه دعا حضرت به خدای متعال عرض میکند «قَدْ عَلِمْتَ، يَا إِلَهِي، مَا نَالَنِي مِنْ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ» آنهایی که به حضرت ظلم کردند، خدایا تو میدانستی از فلانی به من چه رسید. آدم تظلمش را ابتدا به خود خدا بگوید. چون خدا یاور مظلوم است و مقابل ظالم میایستد. خدایا تو دانا هستی از آنچه که «مِمَّا حَظَرْتَ وَ انْتَهَكَهُ مِنِّي» چیزی که هتک حرمت من کرده تو آن را نهی کرده بودی. «مِمَّا حَجَزْتَ عَلَيْهِ» چیزهایی که او را منع کرده بودی او مرتکب شده در حق من جفا کرده است. «بَطَراً فِي نِعْمَتِكَ عِنْدَهُ» علت ظلم کردنش این است که نعمتهایی که به او دادی یاغی شده و طغیان کرده است. «وَ اغْتِرَاراً بِنَكِيرِكَ عَلَيْهِ» چرا به من ظلم کرده؟ چون فکر کرده که تو او را رها کردی. در حالی که اینطور نیست. اشتباه میکند که فکر میکند خدا حامی مظلوم نیست. «اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ» انشاءالله روزهای دوشنبه میلیونی صلوات فرستاده شود که فضای رحمت و عنایت حق تعالی را به همه عالم جذب میکند.
بعضی نفرینهایی که طرف مثلاً مال مرا خورده میگویم: انشاءالله تکه تکه شوی. جوان مرگ شود. من خیلی زیاده روی میکنم. تا میشود نفرین نکنیم و اگر میکنیم به اندازه، نه زیاده روی. اینکه آدم در تظلم و دادخواهی هم آدم به اندازه خودش پایش را دراز کند. حضرت بعد از درود و صلوات میفرماید: «وَ خُذْ ظَالِمِي وَ عَدُوِّي عَنْ ظُلْمِي بِقُوَّتِكَ» خدایا تو کمک کن این ظالم من جلوی ظلمش گرفته شود و به من ظلم نکند. در واقع هم جلوی ظلم من گرفته شود و هم او هدایت شود. این بهتر از این است که بگویم: ریشهکن شود. «وَ افْلُلْ حَدَّهُ عَنِّي بِقُدْرَتِكَ» آن تیزی ستم کردنش را به من کند کن. جلوی قدرت ستم کردنش را بگیر. سعدی میگوید:
چگونه شکر این نعمت گذارم *** که دست مردم آزاری ندارم
«وَ اجْعَلْ لَهُ شُغْلًا فِيمَا يَلِيهِ» خدایا او را به کار دیگری مشغول کن که از ظلم من باز بماند، به کار دیگری مشغول شود. «وَ عَجْزاً عَمَّا يُنَاوِيهِ» توان ظلم کردن را از او بگیر و او را عاجز کن که نتواند به من ظلم کند. «اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ لَا تُسَوِّغْ لَهُ ظُلْمِي، وَ أَحْسِنْ عَلَيْهِ عَوْنِي» خدایا راه ظلم کردن را برایش هموار نکن. زمینه ظلم برایش فراهم نشود. بر من عون و کمکت را نیکو قرار بده که بتوانم حقم را از او بگیرم. «وَ اعْصِمْنِي مِنْ مِثْلِ أَفْعَالِهِ وَ لَا تَجْعَلْنِي فِي مِثْلِ حَالِهِ» یکی از مهمترین دعاها این است. ادب از که آموختی؟ از بی ادبان! به یک معنا تمام انسانهای عالم از با ادب و بی ادب میتوانند معلم ما باشند. با ادبها درس ادب میدهند و بی ادبها میگویند: بی ادبی خیلی بد است. من در چاله رفتم و تو در چاله نرو. من کار خلاف کردم و تو خلاف نکن. یعنی به یک معنا اینکه هارون به امام هفتم(ع) نامه نوشت و عرض کرد: مرا موعظه کن ولی خیلی کوتاه و مختصر. حضرت نوشتند: «مَا مِنْ شَيْءٍ تَرَاهُ عَيْنُكَ إِلا وَ فِيهِ مَوْعِظَةٌ» (أمالي صدوق، ص 509) آنچه برایت پیش میآید و جلوی چشمت میبینی همه موعظه است. یعنی همه حوادث جهان برای ما درس عبرت و موعظه است. فردوسی میگوید:
جهان سر به سر فکرت و عبرت است *** چرا بهره ما همه غفلت است
حضرت میفرماید: خدایا مرا حفظ کن، کاری که او کرد من نکنم. او آبرو ریخت، من نریزم. او فحش داد، من فحش ندهم. همین حرفی که هابیل به قابیل زد و گفت: «لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِينَ» (مائده/28) تو اگر نیت کشتن مرا داری و دست به من دراز میکنی، من هیچوقت قصد کشتن تو را نمیکنم. خدایا ما را حفظ کن ما مثل ظالم نشویم. ما فراوان داریم مظلومهایی که رفتند احقاق حق کنند، دو برابر ظالم خودشان ظالمتر شدند. جواب ظلم را با ظلم ندهیم. بدی را با بدی مقابله نکنیم.
هفته گذشته نسبت به ظلم مطالبی را عرض کردیم که اگر تکرار هم بکنیم خوب است. بزرگی سی چهل سال قبل به من فرمود: من فقط یک دغدغه دارم که آه مظلوم پشت سر من نباشد و ظلمم به کسی نرسد. این چیزی که شما آخر برنامه فرمودید، حدیث کاملش را دیدم. ما این همه زیارت عاشورا میخوانیم و ظالمها را لعن میکنیم و در قرآن تبری و لعن برای ظالمین هست برای اینکه شامل حال ما نشود. اصلاً انبیاء برای چه آمدند؟ انبیاء آمدند ما ظالم نباشیم. حق خدا و بندگان خدا را هم ادا کنیم. امام زمان برای چه ظهور میکنند؟ «يَمْلا الارْضَ قِسْطاً وَ عَدْلا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً» امام زمان و اهلبیت ضد ظلم و ظالم هستند برای اینکه ما ظالم نباشیم و ظلم نکنیم و بخاطر ظلم ما غایب شدند و از ما فاصله گرفتند و ما از آنها دور شدیم. این خیلی مهم است. امام حسین(ع) در بحرانی که این همه داغ دیده، داغ طفل شش ماهه، فرزند و برادر، کمرش خم شده است. آدم یک دندان درد میگیرد، پولش گم میشود همه چیز را فراموش میکند. لحظات واپسین عمرش مهمترین نکته را به امام یادآوری میکند. روایت کامل این است که امام باقر(ع) فرمود: وقتی پدرم امام سجاد(ع) هنگام شهادتشان بود و داشتند از دنیا میرفتند، مرا به سینه خودش چسباند. چرا ما ابا میکنیم از اینکه فرزندمان را در آغوش بگیریم؟ در همین آغوش گرفتن هزارها نکته هست.
الآن با توپ و تشر حرف میزنیم و موعظههای ما همه بوی توهین و تحقیر و جسارت میدهد. امام لحظه واپسین، میداند لحظات دیگر روح از بدنش جدا میشود، فرزندش را در آغوش میگیرد و به سینه میچسباند. فرمود: فرزندم به تو وصیت میکنم به چیزی که پدرم أباعبدالله (ع) لحظه آخر مرا به سینه چسباند و به من وصیت کرد. به من فرمود: پدرش امیرالمؤمنین هم لحظه آخر مرا به سینه چسباند و همین را فرمود. فرمود: «يَا بُنَيَّ إِيَّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لا يَجِدُ عَلَيْكَ نَاصِراً إِلا اللَّهَ» (كافى، ج 2، ص 331) لحظه واپسین عمر مولا امیرالمؤمنین، امام حسین و امام سجاد، این سه امام فرمودند: مواظب باش از ظلم کردن به کسی که یاوری جز خدا ندارد پرهیز کنی. همه نوع ظلم بد است ولی این اوجش است.
از امام مجتبی(ع) کسی پرسید: فاصله از زمین تا آسمان چقدر است؟ فرمود: آه یک مظلوم و نفرین و دعای یک مظلوم، در یک لحظه تمام سیارات را طی میکند و اجابت میشود.
شریعتی: آه یک روز همین آه تو را میگیرد *** گاه یک کوه به یک کاه به هم میریزد
حاج آقای فرحزاد: خواهش دارم هرکس مؤمن و انسان است، این یکی را در زندگی جدی بگیرد و از آه بترسیم. آه همسر است، پدر و مادر است، اولاد است. ظلم خیلیتعبیرهای تندی در قرآن و روایات دارد. از امیرالمؤمنین(ع) است که حضرت قسم جلاله خوردند به ذات خدایی که میشناسد، قسم میخورد. فرمود: «وَ اللَّهِ لانْ أَبِيتَ عَلَي حَسَكِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِي الاغْلالِ مُصَفَّداً» به ذات احدیت قسم، به خدای بزرگ قسم که اگر من علی را برهنه کنند و روی خار مغیلان بتابانند، یا در غل و زنجیر کنند و بدنم را روی زمین بکشند، این نزد من محبوبتر است. «أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَلْقَي اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَيْءٍ مِنَ الْحُطَامِ» (نهج البلاغه، خطبه 224) یعنی زیر شکنجههای شدید دنیایی قرار بگیرم ولی ظلم من به کسی نرسد. به خدا پناه میبرم از اینکه من خدا را ملاقات کنم و به یکی از بندههای خدا ظلم کرده باشم یا حقی را پایمال کرده باشم. شکنجه برای من بهتر است. عذاب جهنم از اینها خیلی بدتر است. یک حدیث تکان دهندهای است آنهایی که مال مردم را میگیرند و چپاول میکنند و عین خیالشان نیست.
امام صادق(ع) فرمود: «أَيُّمَا مُومِنٍ حَبَسَ مُومِناً عَنْ مَالِهِ وَ هُوَ مُحْتَاجٌ إِلَيْهِ لَمْ يُذِقْهُ اللَّهُ مِنْ طَعَامِ الْجَنَّةِ وَ لا يَشْرَبُ مِنَ الرَّحِيقِ الْمَخْتُومِ» (ثوابالاعمال، ص 240) یک کسی واقعاً ندارد و عذر شرعی دارد. ورشکست شده، ناخواسته بوده، اینها قابل تدارک و جبران است. قابل حلالیت گرفتن است. هروقت توانست بدهد و برای آن طرف کار خیر بکند. ولی فراوان داریم کسانی را که همه چیز دارند اما میگوید: کی داده و کی گرفته؟! در خانوادهها کسی از دنیا رفته، پنج تا ورثه احتیاج ندارند و دو ورثه زیر خط فقر هستند. نمیروند ارث را تقسیم کنند و حق اینها را بدهند. اگر یکی از ورثهها راضی نباشد شما مدیون هستی. انحصار وراثت کنید و حق و حقوق برادر و خواهرها را بدهید. در خانهای که ورثه راضی نباشند نماز خواندن اشکال دارد. چون سهم دارد و حق اینهاست. امام صادق فرمود: آنهایی که اموال کسی را حبس میکنند. کسی که مال انسانی را حبس کند و به او ندهد، ملک و پول و هرچه هست، در صورتی که طرف محتاج است، میگوید: بده و او نمیدهد. فرمود: اگر مال کسی را حبس کند و ندهد، به خدا قسم از غذای بهشتی به او نخواهند داد. یعنی روی بهشت را نخواهد دید. ای کسی که مال مردم را گرفتی و نمیدهی! خیلی از افراد به ما پیام دادند که برادر ما، خواهر ما، پدر و مادر ما حق ما را خوردند و نمیدهند. مهریه دینی است که باید داد و اگر ندارد ما هیچوقت نمیگوییم اجرا بگذارند، ولی اگر طرف دارد جزء دیون است و باید بدهد.
آقای زیبا میگفت که اگر یک قاضی بین دو نفر که طرح دعوا کردند، به نفع ظالم حکم کرد، همین که نوشت و حکم بر علیه مظلوم داد، عذاب وجدان او را رها نمیکند. خدا پدرش را درمیآورد. دو چیز است که عقوبتش به قیامت نمیافتد و در همین دنیاست، یکی ظلم و یکی عاق والدین. ممکن است چوب خدا صدا نداشته باشد ولی چوب میزنند. فرمود: اگر کسی مال مؤمنی را حبس کند و به او ندهد، به خدا قسم از غذای بهشتی به او نمیچشانند. به خدا قسم از نوشیدنیهایی که در جامهای بهشتی مُهر شده است، اصلاً به او نمینوشانند. عبادت اصلی و نماز همه برای این است که ما ظلم نکنیم. مؤمن واقعی شویم. یک شرط در قرآن برای ایمان گذاشته است. یعنی اگر ظالم نباشی حتماً هدایت شدی. «أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ» (انعام/82) حتماً در امن و آرامش است. بسیاری از ناآرامیها، به هم ریختن روح و روان برای این است که حقی را پایمال کردیم. مرحوم دولابی که خدا رحمتشان کند میفرمودند: پیغمبر ما حضرت محمد مصطفی اینقدر با لطافت زندگی کردند، حافظ شعری دارد:
به حسن خلق و وفا کس به یار ما نرسد *** تو را در این سخن انکار کار ما نرسد
این غزل به پیغمبر میخورد. میگوید:
دلا چنان بزی که گر خاک ره شوی کس را *** غباری خاطری از رهگذار ما نرسد
یعنی طوری زندگی کن که خاطر کسی مکدر نشود. میفرمودند: پیغمبر ما اینقدر لطیف و ظریف بودند که دست مبارکشان را بالا و پایین میبردند اینقدر با ملایمت بود که این فضا آزرده نشود. در این فضا موجوداتی هستند که ما نمیبینیم. در حرکت و نشستن و راه رفتنشان رعایت میکردند که فضا آزرده نشود. لذا ایشان میفرمودند: در زندگی خیلی مواظب آه مظلوم باشید. به همسری که نفقه نمیدهید، بچهداری و خانهداری و شوهرداری و مهمانداری میکند و بعد آقا طلبکار است. یا برعکس خانمی که به شوهرش ظلم میکند. فرمودند: مهمترین دغدغه من این است که کسی از من مکدر نباشد. من در خانهای که زن و شوهر با هم قهر هستند نمیخوابم چون فضا آلوده است و رحمت خدا قهر است. به خانوادهای زنگ زدم، مشکلی داشت. گفت: حاج آقا من یک انتقاد به شوهرم کردم و گفتم: چرا شما اینطور کردی؟ چهار ماه با من قهر کرده است. روایت میگوید: اگر کسی سه روز با کسی قهر باشد، از اسلام بیرون رفتی. آتش جهنم به تو رواست. قهر و کینه خیلی چیز بدی است.
بچهها صبح تا غروب بیست بار با هم دعوا میکنند و اما بلافاصله با هم آشتی و بازی میکنند. پیامبر فرمود: انسان مؤمن اگر کینه و ناراحتی دارد لحظهای است. ولی کافر چند سال کینه دارد و از دلش بیرون نمیرود. این حق و حقوق دیگران را جدی گرفتن خیلی مهم است. مرحوم دولابی گاهی که به قم میآمدند، نگرانی نداشتند که زنگ بزنند. یکبار فرمودند: تلفن هست که زنگ بزنم؟ من تعجب کردم. فرمودند: میخواستم بیایم یکی از بچهها گفت: به من پول بده. چند روز قبل به او پول داده بودم و میدانستم پول دارم. گفتم: شما تازه پول گرفته بودی، چقدر پول میگیری؟ همین اندازه گفتم و تا قم ناراحت بودم. تلفن زدند از بچه دلجویی کردند و آرام شدند. میفرمودند: اصلاً به قیامت هم کار نداریم. شما با مادر و خانم و فامیل بگو مگو میکنی، میخواهی نماز بخوانی دائم جلوی چشمانت هست. دعا بخوانی، سر کار بروی، اگر کسی دلش پاک و تمیز باشد راهبندان درست میشود، مظلوم راهت را بسته است. همش به وجدانت میکوبد چرا مرا آزار کردی و شکنجه دادی؟ یک شگرد مهم مرحوم شیخ محمد جواد انصاری، شیخ رجبعلی خیاط هم همین بود که افرادی که محضر اینها میآمدند، اول کاری که میکردند این بود که گره مظلوم را باز میکردند. یک موقع یکی از بزرگان میگوید: من یک آقای محترمی را از تهران به همدان خدمت مرحوم آ شیخ محمد جواد انصاری بردم. استاد آیت الله دستغیب بوده است. تا طرف نشسته بود، گفته بود: چرا خانمت را اینقدر شکنجه دادی و اذیت کردی؟ آه او تو را از پا درمیآورد. اول قدم و اول کار این است که خانمت را راضی کنی تا درها به رویت باز شود.
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: اگر مرا در خار مغیلان بچرخانند یا در غل و زنجیر بکشند نزد من محبوبتر است که خدا را ملاقات کنم، ظلمی به بندهای کرده باشم یا مالی را غصب کرده باشم. بدنی که روزی زیر خاک میرود چرا ظلم کند؟ یکی از این جملهها در وجود ما جا باز کند، ما رستگار هستیم. حضرت فرمود: «وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الاقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلاكِهَا عَلَي أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُه» (نهجالبلاغه، خطبه 224) دوباره در این خطبه قسم جلاله میخورد. فرمود: به خدا قسم اگر هفت طبقه آسمان و زمین را به من بدهند و در مقابل بگویند: ریزترین ظلمها، نه یک انسان و حیوان را بکشی، یک ذره پوست جو را از دهان مورچه به ناحق بیرون بکش، والله نمیکنم! این مافوق عصمت است. حضرت امیر فکر ظلم هم به ذهنش نمیرسید. ما راحت آبرو و مال و جان مردم را ندیده میگیریم.
مهمترین موقف قیامت، پنجاه موقف داریم، ایستگاههایی که سؤال و جواب میکنند. گردنه نماز است، روزه است، خمس است، زکات است، حج و صله رحم است، حق پدر و مادر است. شلوغترین موقفهای قیامت موقف حق الناس است. ازدحامش غیر عادی است. اگر این دنیا حسابهایمان را سبک کنیم، آنجا خیلی راحت هستیم. در سفینة البحار کلمه حبس است که محدث قمی آورده است. اگر هزار بار هم این حدیث را بگوییم برای توجه دادن خوب است. «حبس شهیدٌ علی باب الجنه لثالثة دراهم کان لیهودیه» ناقل حدیث مولا امیرالمؤمنین هست. حضرت میفرماید: پیغمبر عظیم الشأن نماز که میخواندند معمولاً تعقیب میخواندند. بعضی تا میگویند: السلام علیکم، فرار! تسبیحات حضرت زهرا بخوانید. حدیث داریم در بهشت و جهنم حورالعین شکایت میکنند که این بنده نماز خواند و از خدا نخواست که به جهنم نرود. گفتیم: خدا دعای بعد از نماز را مستجاب میکند. بعد از نماز تسبیحات و ذکر بگویید. پیغمبر بعد از نماز تعقیب میخواندند. بعد از نماز صبح رویش را به طرف جمعیت برگرداند. فرمود: در جمع شما از طایفه بنی النجار کسی هست؟ آقا چه شده است؟ حضرت فرمودند: یک نفر از این فامیل شهید شده است. این شهید دیشب به خواب من رسول الله آمده است، در روایت داریم خواب پیامبر و امام معصوم مثل بیداری است چون شیطان راه ندارد. فرمود: به خوابم آمده و گفته یا رسول الله به داد من برس! استغاثه کرده و به من پناه برده است که من از یک یهودی سه درهم قرض گرفتم و جایی ننوشتم و یادم رفته است. از دنیا رفتم و مرا در ندامتگاه بازداشتگاه عالم برزخ حبس کردند. ناقل حدیث امیرالمؤمنین است. کسی که خوابش را دیدند شهیدی است که در رکاب پیامبر به شهادت رسیده است. شهید بالاترین مقام را دارد. حدیث داریم اول قطره از خون شهید به زمین بریزد خدا گناهانش را میآمرزد. اما همان روایت میگوید: گناهانی که بین او و خدا هست آمرزیده میشود.
من از شما ده میلیون بگیرم و بروم شهید شوم، بدهی من سر جایش است. گوش شما را بریدم و حرف ناحق زدم. شهید خیلی احترام دارد. مبلغ بدهی سه درهم نقره بوده است و طرف او یک یهودی بوده است. یکی از رفقایی که برادر دو شهید است به من گفت: این حدیث را ماه رمضان در حرم حضرت معصومه خواندم و عین همین برای من پیش آمده است. گفت: من دوستی داشتم خیلی با هم صمیمی بودیم و جبهه میرفتیم. از جبهه مرخصی گرفتیم و به قم آمدیم. به رفیقم گفتم: صبح حرم حضرت معصومه زیارت برویم. به زیارت آمدیم و دیدیم نماز جماعت اقامه شده است. تا کفشداری برویم و مهر بگیریم یک رکعت میرود، گفتم: کفشها را ول کن به نماز برسیم. گفت: دزد کفشهایم را میبرد. گفتم: اگر برد من برایت میخرم. برویم به نماز برسیم. آمدیم نماز و بعد از نماز دیدیم کفشهایش نیست و دزد کفش او را برد. گفت: تو قول دادی برایم کفش بخری. رفتیم برایش کفش خریدیم و گذشت و به جبهه رفتیم. رفیق من شهید شد. گفت: چند وقتی گذشت و پدرم گفت: خانم فلان شهید آمده با شما کار دارد. خانم این شهید به من گفت: جریان کفش چیست؟ گفتم: چطور؟ گفت: شوهرم سه بار به خوابم آمده و گفته: پول کفش را به فلانی بده. من ناراضی نبودم ولی حتماً چیزی بوده که سه بار به خواب خانمش رفته و گفته پول کفش را به فلانی بده. ظلم و حق الناس را جدی بگیریم. پیغمبر خدا فرمود: بروید بدهی این شهید را بدهید تا شهید شما آزاد شود.
شریعتی: یک بحث جدی هم باید مورد حق الناسی که مربوط به آبروی دیگران است، صحبت کنیم. امروز صفحه 550 قرآن کریم، آیات نورانی سوره مبارکه ممتحنه را تلاوت خواهیم کرد.
«لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ مَنْ يَتَوَلَّ فَإِنَ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ «6» عَسَى اللَّهُ أَنْ يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ الَّذِينَ عادَيْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً وَ اللَّهُ قَدِيرٌ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ «7» لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ «8» إِنَّما يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى إِخْراجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ «9» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَ آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ وَ سْئَلُوا ما أَنْفَقْتُمْ وَ لْيَسْئَلُوا ما أَنْفَقُوا ذلِكُمْ حُكْمُ اللَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ «10» وَ إِنْ فاتَكُمْ شَيْءٌ مِنْ أَزْواجِكُمْ إِلَى الْكُفَّارِ فَعاقَبْتُمْ فَآتُوا الَّذِينَ ذَهَبَتْ أَزْواجُهُمْ مِثْلَ ما أَنْفَقُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ «11»
ترجمه: همانا براى شما در (روش) آنان، (ابراهيم و يارانش) سرمشق خوبى است براى كسى كه به خدا و روز واپسين اميد دارد و هر كس روى برتابد، خداوند بى نياز و ستوده است. اميد است كه خدا ميان شما و كسانى كه با آنان دشمنى داشتيد، (به واسطهى اسلام آوردن آنان در فتح مكّه) دوستى برقرار كند و خداوند توانا است و خداوند بخشنده مهربان است. خداوند شما را از نيكى و عدل نسبت به كسانى كه با شما به خاطر دين جنگ نكرده و شما را از خانههايتان بيرون ننمودهاند منع نمىكند. همانا خداوند عدالت پيشگان را دوست دارد. جز اين نيست كه خداوند شما را از دوستى ورزيدن با كسانى نهى مىكند كه به خاطر دين با شما جنگيده و شما را از سرزمين خود بيرون راندهاند و يا در اخراج شما همدستى كردهاند و هر كس با آنان دوستى ورزد، پس اينان همان ستمكارانند. اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هرگاه زنان مؤمن (از شوهرِ كافر جدا شده) هجرت كنان نزد شما آمدند، آنان را (از نظر ايمان) آزمايش كنيد و خداوند به ايمان آنان آگاهتر است. پس اگر آنان را مؤمن تشخيص داديد، به سوى كفّار باز نگردانيد، نه اينان براى آنان حلالند و نه آنان براى اينان حلال و آنچه را كه شوهران كافر (براى اين زنان) پرداخت كردهاند (از قبيل مهريّه) به آنان بپردازيد و بر شما گناهى نيست كه با اينان ازدواج كنيد، به شرط آن كه مهريّه آنان را بپردازيد و همسران كافره را به همسرى نگاه نداريد و آنچه از براى آنان پرداخت كردهايد از كفّار بگيريد همانگونه (اگر زن، مسلمان شده و به شما ملحق مىشد،) هزينههايى را كه شوهران كافر پرداخت كرده بودند بايد از شما درخواست نمايند. اين حكم الهى است كه خداوند ميان شما مقرّر داشته و خداوند آگاه حكيم است. و اگر از همسرانى كه به سوى كفّار رفتهاند، چيزى از شما فوت شد (و شما نتوانستيد مال و مهريّهاى كه پرداخت كردهايد، از كفّار دريافت كنيد)، پس آنان را تعقيب كرده (و به چيزى رسيديد،) به آنان كه همسرانشان رفتهاند معادل آنچه خرج كردهاند، بپردازيد و از خدايى كه به او ايمان داريد پروا كنيد.
شریعتی: از فضیلت ذکر بلند صلوات بر محمد و آل محمد بشنویم. انشاءالله در مورد طرح زائر اولیها برای ما خواهند گفت.
حاج آقای فرحزاد: روایت داریم روز قیامت «يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ» (حدید/12) روز قیامت هرکس نور دارد در آتش جهنم نمیرود. « من کان معه نورٌ لم یدخل النار» هرکس نور ندارد، دیواری کشیده میشود و طرف جهنم میرود. چه کار کنیم نور ما زیاد شود؟ پیغمبر ما فرمود: کسی یکبار بر من صلوات بفرستد «مَنْ صَلَّي عَلَيَّ مَرَّةً خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَي يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَي رَأْسِهِ نُوراً» خدا بالای سرش نور خلق میکند. «وَ عَلَي يَمِينِهِ نُوراً» طرف راستش نور خلق میکند. «وَ عَلَي شِمَالِهِ نُوراً وَ مِنْ فَوْقِهِ نُوراً وَ مِنْ تَحْتِهِ نُوراً وَ فِي جَمِيعِ أَعْضَائِهِ نُوراً» (جامع الاخبار، ص 60) پشت سرش، زیر پایش و همه اعضایش نور است. هرچه میتوانید ذکر صلوات را تکرار کنید که همه وجودتان را نور میگیرد و اهل بهشت خواهید شد، انشاءالله.
شریعتی: از ائمه جماعاتی که در طرح زائر اولیهای مشهد الرضا با ما همراه شدند، سپاسگزاریم. تا پایان این هفته مهلت دارند در سایت ما ثبت نام کنند.
حاج آقای فرحزاد: خیلیها پیام میدهند که تا به حال به قم و مشهد و کربلا نرفتیم. ما نیاز به کمک داریم و باید در زیر مجموعهای که مطرح میکنیم بیایند.تا فرصت هست ثبت نام کنند، سه روز مهمان امام رضا(ع) هستند. انشاءالله بانیان خیر هم کمک میکنند.
شریعتی: ائمه جماعات هم که مسئولیت گروهها را عهدهدار هستند، کلیه هزینهها را بانیان خیر و برنامه سمت خدا و مؤسسه حضرت خدیجه متقبل میشود و آنها فقط مدیریت این کاروانها را عهده دار هستند. این هفته از شخصیت آقا نجفی قوچانی قرار هست بشنویم.
حاج آقای فرحزاد: یکی از عالمهایی که شرح حالش خواندنی است و زیبا هم هست. هم سیاحت شرق دارند و هم سیاحت غرب، سیاحت غرب شرح حال عالم برزخ و عالم بعد است. سیاحت شرق زندگی دنیایی است. خیلی فراز و نشیب داشته است. عالم برجستهای بود که در قوچان متولد شد، اول نمیخواست ادامه تحصیل بدهد و با درس مخالف بود. ولی پدرش با حیلههایی او را وادار میکند و بعد جزء نخبگان و علمای برجسته در اصفهان و نجف میشود و خیلی زجر و فقر در زندگی کشیده است. با مرحوم شیخ غلامرضا یزدی خیلی دوست بود. خواندن کتاب سیاحت شرق را توصیه میکنم. میگوید: در سفری که به کویر طبس میرفتیم از قافله جا ماندم، چون قافله نمیتوانست لنگ یک نفر شود. در بیابان برهوت تک و تنها ماندم و از زندگی نا امید شدم. گفتم: خدایا دست مرا بگیر، من یک عمری نماز خواندم و عبادت کردم. هرچه گفتم گشایش نشد. تا اینکه به ذهنم رسید من یکبار از نجف تا کربلا پیاده رفتم، پایم ورم کرد و تاول زد، به عشق امام حسین رفتم. تا این را گفتم یکباره آرامشی به قلبم رسید و به من الهام شد تو نجات پیدا میکنی. یک قافلهای اشتباهی در مسیر من قرار گرفت و مرا نجات دادند. میگوید: من فقر خیلی در زندگی کشیدم، آنقدر در نجف فقر کشیدم که دیگر به نان خشک اکتفا کردم و هرچه به حضرت علی میگفتم: به داد من برس و کمک من بکن، فرجی حاصل نمیشد. به ذهنم رسید و گفتم: یا امیرالمؤمنین به گمانم نگاهت به این نان خشکی است که در اتاق دارم. تا وقتی این نان خشک هست و من تکیه به این دارم فرج و گشایشی نیست. نان خشکها را در حوض ریختم که ماهیها بخورند. بیرون آمدم، مغازهداری مرا صدا زد و گفت: فلانی حوالهای از قوچان آمده برایت پول فرستادند. آمدم بگیرم، گفتند: هنوز اعتبارش تأیید نشده است. گفتم: یا امیرالمؤمنین! رفتم و برگشتم و حواله تأیید شد و گشایش و فرجی حاصل شد.