بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم
انشاءالله آخرین جلسهای است که ما خطبه 192 را مطرح میکنیم. خطبه قاصعهی امیرالمؤمنین. تلاش حضرت در این خطبه این بود که از راههای مختلف با بیانهای مختلف تکبر را در ما انسانها بکوبند. من باز هم تأکید میکنم. خطبه خیلی مفصل بود. ما خیلی به سرعت یک نگاه خیلی گذرا کردیم ولی این خطبه یک پیام دارد.
اگر از ما سؤال کنند پیام طولانیترین خطبهی امیرالمؤمنان (س) چیست میگوییم یک پیام است و آن پیام کوبیدن حالت تکبری که در ما انسانها هست. به هر حال پیش میآید. ما اگر خودساخته یا به تعبیر دیگری خدا ساخته نشویم چون امیرمؤمنان فرمود: «نَحْنُ صَنَائِعُ رَبِّنَا» ما دستساز خداییم. خودساخته تعبیر دقیقی نیست. اگر خداساخته نباشیم به هر حال این گرفتاری تکبر در همه ما هست. بخواهیم خلاصه کنیم اگر انشاءالله گوینده، شنوندگان بعد از 10 جلسه خطبهی قاصعه، واقعاً رسیده باشیم به اینجا که یک کمی خودمان را خاکی کنیم، پا روی نفس خودمان بگذاریم، خودبزرگبینی...
قصهای را مطالعه میکردم. باز قصه بگویم که یک کمی عزیزان هم انشاءالله انتقاد نکنند. یکی از علمای بسیار بسیار بزرگ اخلاقی، یک کسی رفته بود خدمتشان گفته من یک کتابی پیدا... خواهش میکنم کسانی که دنبال سیر و سلوک و مقامات معنوی و مطالعهی اینطور کتابها هستند که به یک مقاماتی برسند مخصوصاً جوانهای عزیز بیشتر گوش کنند. یکی از اساتید بسیار بزرگ اخلاق (رضوان الله علیه) از دنیا رفته اند.
یک کسی رفته بود گفته بود من یک کتاب پیدا کردم در سیر و سلوک، چند جلد است، این منازل السالکین در آن نوشته است. منزل اول و منزل دوم و منزل دهم و اینها را میخواهم خلاصه مطالعه کنم. ایشان گفته بود که این مازل را کنار بگذار. تمام سیر در یک کلمه خلاصه میشود. نمیگویم نخوان ولی منزل منزل نیست. یک منزل بیشتر نیست. یک قدم بر خویشتن نه/ وان دگر بر کوی دوست. همین کافی است. این خلاصهی ده جلد سیر و سلوک و مقامات معنوی است. ما چه میخواهیم؟
شریعتی: و حضرت در خطبهی قاصعه، هر کلمه و هر فرازش یک طبری شد که بر بت منیت ما بزنند.
حجت الاسلام حسینی قمی: انشاءالله به این رسیده باشیم. نمیخواهم بگویم دوستان اهل و کتاب و مطالعه و سیر و سلوک نباشند. نه، انشاءالله اهل کتاب باشند ولی اگر بخواهیم خلاصه کنیم، من مخصوصاً این روزها مطالعه میکردم خیلی مفصل. حالا برای اینکه باز بینندگان عزیز بدانند بینی و بین الله من معاذ الله اگر بخواهم قصد خودنمایی یا منتی سر مخاطبان بگذارم. ابدا. منتشان را هم داریم چون داریم وظیفهمان را انجام میدهیم.
ولی تقریباً یک کتاب مفصل، شاید ششصد هفتصد صفحه من مطالعه کردم در اعمالات علما، بزرگان. اگر بخواهیم این کتاب را خلاصه کنیم در همین یک جمله برمیگردیم. سیر، سلوک، مقامات معنوی، قرب به خدا، در همین یک جمله خلاصه میشود. یک قدم بر خویشتن نه (یک قدم روی هوای نفسمان، این منیت خودمان)/ وان دگر در کوی دوست. الآن ماه رجب است. نمیخواهیم به قرب الهی برسیم. یک قدم روی خودمان، حالا همین که بحث انفاق و ایثار که حالا انشاءالله اشاره میکنیم. بخش بزرگی از پیامها بود. اینها هم باز قدم بر خویشتن است. چون ما حاضر نیستیم دیگران را ببینیم اهل ایثار و اهل گذشت نیستیم. این همه مردم گرفتاری دارند، مشکلات اقتصادی دارند. ما فقط خودمان را میبینیم.
اگر انسان قدم بر خویشتن نه، آن وقت قدم بعدیاش بر کوی دوست است. چرا؟ چون همهی زندگیاش را در راه خدا میدهد. امیرمؤمنان (س) چکار کرد؟ 18 آیه هل اتی برای چی نازل شد؟ سه روز سه قرص نانشان را در راه خدا دادند. «يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِم»، «يُطْعِمُونَ الطَّعامَ»، «يُوفُونَ بِالنَّذْر»، با آب افطار کردند. چرا؟ چون یک قدم بر خویشتن نه/ وان دگر در کوی دوست. به هر حال خلاصهاش همین است. مخصوصاً حالا من در زندگی خانوادگی خواهش میکنم.
در این پیامها هم خیلی بود. عزیزان، آقایان، خانمها. به هر حال محبت، صفا، صمیمیت. دو روزهی دنیا واقعاً ارزش این را ندارد ما با بداخلاقی سر کنیم. آن جلسه هم گفتم یادم هست. همه چیز یادم هست ولی تکرار میکنم خدا میداند انقدر ما الآن میبینیم خانمهایی که حالا در دوران زندگی مشترک هم گاهی ناراحتی هم از دست آقا داشتهاند ولی حالا که آقا از دنیا رفته است حسرت میخورند. حالا اینها را ما میگوییم میدانم دوباره داغ آنها تازه میشود. نمیخواهم داغ کسی را تازه کنم.
دوباره داغشان تازه میشود، ناراحت میشوند، گریه میکنند. میگویند کاش آقا بود. داد هم میزد. همان داد او هم خوب بود. یا نه، آقایانی که خانمهایشان را از دست دادهاند ولی الآن میگوید کاش همان خانم بود. بداخلاقیاش هم شیرینی زندگی میبود. گرچه ما همهی حرفمان تواضع است، گذشت است، اخلاق است. در خاطرات میخواندم از آیت الله ضیاءآبادی (رضوان الله علیه) که همین ایام از دنیا رفتند. انصافاً مردم بسیار بسیار بزرگی بود.
ما نپرداختیم به شخصیت این بزرگان. آنهایی که در تهران بودند میدانستند، آنهایی که از نزدیک این بزرگوار را دیده بودند. جناب آقای شریعتی من همینقدر اشاره کنم به قدری ایشان محبوب دلهای بود. من از نزدیک اطلاع داشتم. گاهی موفق میشدم نماز جماعت ایشان میرفتم. خدا میداند از همسایهها بپرسیم. الآن آنهایی که همسایهی ایشان بودند پیامک بدهند بگویند من راست میگویم یا نه. منازلی که نزدیک مسجد ایشان بود، خانههایی که نزدیک منزل ایشان بود قیمتش بالاتر بود. میگفتند مگر اینجا چخبر است؟ مگر فرق اینجا با یک کیلومتر بالاتر چیست؟ میگفتند اینجا فوری پایت را از خانه بیرون بگذاری مسجد آقای ضیاءآبادی است. قیمت خانهها را بالا میبرد.
از بس تواضع داشت، اخلاق داشت، ایمان داشت، تأثیر کلام داشت. خب شبکه مخصوصاً شبکه سه مفصل سخنرانی ایشان را پخش میکرد. در حالات ایشان میدیدم. سالهای آخر خانم ایشان بیمار شده بودند. قبل از ایشان هم از دنیا رفتند. بیماری شدیدی داشتند. در حدی که حتی در کارهای ضروریشان هم نیاز به کمک داشتند. آقازادههای مرحوم آیت الله ضیاءآبادی گفته بودند آقا اجازه بدهید ما یک کسی را بیاوریم در خانه، یک خانمی بیاید به مادر ما کمک کند، شما به درستان برسید، به نمازتان برسید، به تفسیرتان برسید. ایشان فرموده بود: نه، یک عمری ایشان به من خدمت کرده است حالا من میخواهم به او خدمت کنم. یک عمری این، حالا نوبت، نوبت من است. چقدر بد است، چقدر بد است.
انشاءالله نباشد. من میدانم الآن بگویم باز پیامها میآید. چقدر بد است مردهایی که یک عمری خانمشان با آنها ساخته است. روز نداری، روز فقر، روز گرفتاری. حالا وضع مالی او بهتر میشود بداخلاقی میکند، تندی میکند، یک کارهای بدتر از آن. یا کسانی که در سلامت با همسرش ساخته است، حالا که خانم یک بیماری پیدا میکند اذیت میکنند، بداخلاقی میکنند. ایشان گفته بود یک عمری خانم به من خدمت کرده است، حالا نوبت من است، من میخواهم به او خدمت کنم. همه چیز در همین یک جمله خلاصه میشود. باز در همین احوالات این کتابهایی که می خواندم.
خدا رحمت کند میدانید یک عالم بزرگی ما داشتیم در اواخر عمرشان مشهد بودند. مرحوم آیت الله حاج سید عز الدین زنجانی رضوان الله علیه. ایشان مجتهدی بودند، صاحب رسانه بودند، مرجع تقلید بودند. این شرح خطبهی حضرت زهرا (س) را مکرر معرفی کردیم. خیلی کتاب خوبی هست. کتابهای فراوانی داشتند. حکیم بودند، مفسر بودند، فقیه بودند و من چیزی که اطلاع نداشتم، اخیراً در همین خاطرات ایشان میخواندم ایشان شاگرد مرحوم آیت الله عظمی سید احمد خوانساری بودند ولی آقای خوانساری میآمده خانهی ایشان به ایشان درس میگفته است.
یعنی آقای سید احمد خوانساری میرفته خانهی آیت الله سید عزالدین زنجانی به ایشان درس میگفته. ایشان نوشته یک خانمی داشت آقای خوانساری. البته از دنیا رفت. خانم بداخلاقی بود. زود هم از دنیا رفت بعد ایشان دوباره ازدواج کرده است. یک وقتی هم یک قصهای از او گفتیم. مرحوم آیت الله عظمی حائری هم شاگرد ایشان بوده است. میگفتند جلوی جمع، جلوی شاگردها، جلوی جمع این خانم بداخلاق وسط درس آمد سر و صدا، داد و فریاد، بداخلاقی با آقای خوانساری کرد، آخرش هم یک کتاب بزرگ برداشت زد در سر آقای خوانساری. ایشان عمامهاش جا به جا شد.
عمامهاش را مرتب کرد و گفت الحمدلله. خانم که رفت صدای شاگردها درآمد که آقا چرا میگویی الحمدلله؟ گفت گفتم الحمدلله که من به جایی رسیدم میتوانم بداخلاقی همسرم را تحمل کنم. این خیلی مهم است. ببینید اگر از ما سؤال کنند باز هم عرض میکنم سیر، سلوک، مقامات. در یک جمله خلاصه میشود. انسان برسد به درجهای که تحمل او بالا برود. میگویم الحمدلله به مقامی رسیدم بداخلاقی این را تحمل میکنم. آیت الله سید عزالدین زنجانی میگوید من یک وقتی خصوصی به ایشان گفتم. گفتم چرا این خانم را طلاق نمیدهی؟ خب طلاق در اختیار شماست.
طلاقش بده. خیلی هم به آقای خوانساری شکاک بوده است. آقای سید عزالدین میگفته ایشان خصوصی میآمده خانهی ما به من درس میگفته، یک روز میآید خانهی ما داد و بیداد که ایشان حتماً یک ازدواج دیگر کرده است که هر روز میآید. گفتم ازدواج دیگر چیه؟ من زن دارم. این عیال من است. این استاد خصوصی من است. میآید خانهی من به من درس میگوید. گفتم چرا او را طلاق نمیدهی؟ گفته من فکر کردم اگر من این را طلاق بدهم، کی دیگر حاضر است که با این زندگی کند؟ بیکس و بیکار میشود. کی حاضر است که با این زن با این اخلاقش بسازد. من با او میسازم.
در حالات نبی مکرم اسلام، خاتم النبیین هست. پیامبر میدانید که بچههای یتیمی را میآوردند نگهداری میکردند. رسم پیامبر این بود. بچه یتیم میآوردند بزرگ میکردند. بچههایی که از شهدا باقی ماندند یا ایتام دیگران. یک بچه یتیم بسیار بداخلافی پیامبر گیرشان آمد. یک حادثهای پیش آمد و این بچه از دنیا رفت. پیامبر خیلی قصه خوردند. گفتند آقا چقدر غصه میخوری؟ حالا شما میخواهی... اولاً شما که کوتاهی نکردید. ثانیاً میخواهی به ثواب نگهداری بچه یتیم برسی، حالا یک بچه یتیم دیگر شما میآورید. ایشان فرموده بود آخه این خیلی بداخلاق بود. کی میتونست مثلاً با این بسازد؟ ساختن من، تحمل اذیتهای این برای من خیلی مهم بود. من نمیگویم از آن طرف... بچه است دیگر. تحمل بداخلاقیهای دیگران.
شریعتی: یعنی حضرت آن را یک نعمت میدیده است.
حجت الاسلام حسینی قمی: خودشان را میساختند. یعنی اینکه تحمل، مصیبتها و سختیها. عرض کردم نمیگوییم ما حتماً باید یک کسی بداخلاقی کند ما... نه. انشاءالله همیشه همه خوش اخلاق باشند. اما اگر شما گرفتار یک رفیق بداخلاق افتادی، یک همسر بداخلاق افتادی، شریک زندگی بداخلاق افتادی و ساختی هنر کردی. من یک وقتی گفتم یکی از آقایان میگفت که من مدتها بود با خانمم دعوایم میشد. سر هر چیزی. او یکی میگفت، من یکی میگفتم دعوایم میشد تا بیا و درستش کن چند ماه طول میکشید. گفت یک راه حلی پیدا کردم. شما در رسانه بگو.
گفتم چی؟ گفت هر چه او میگوید من سکوت میکنم. یکی دو تا میگوید تمام میکند. گفتم اتفاقاً این متن روایات ماست. چقدر ما روایت داریم. دهها روایت داریم «مَنْ تَرَكَ الْمِرَاء» مراء یعنی چه؟ یعنی بگو مگو را کنار بگذار. او یک چیزی گفت شما هیچی نگو. «بُنِيَ لَهُ بَيْتٌ فِي الْجَنَّة» خداوند به کسی که طرفش یک چیزی گفت، خانم، آقا یک چیزی گفت شما سکوت کن. او گفت شما. هر طرفی. فرقی نمیکند. دهها روایت داریم. جناب آقای شریعتی خدا میداند مجال نیست من بگویم. ما دهها روایت داریم. «مَنْ تَرَكَ الْمِرَاء» بگو، مگو، یک و دو را کنار بگذاریم. کلی از دعواها تمام میشود.
به هر حال پیام این خطبه که به قسمت آخر آن رسیدیم این است که سعی کنیم اهل تواضع باشیم، اهل گذشت باشیم. با گذشت هیچ کسی لطمه نمیبیند. مخصوصاً الآن ماه رجب است. خواهش میکنم عزیزان. بگویید ماه رجب یک وقتی گفتیم رجب الأصم. خدا رحمت کند من یادم کنم. این را از مرحوم آیت الله حقشناس دیدم در نوشتههای ایشان بود. ایشان نوشتهاند چرا به ماه رجب میگویند رجب الأصم. اصم میگویند. اسم این ماه رجب الاصم است. اصم یعنی چه؟ در قرآن هست. «صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ» (بقره/18) صمّ یعنی کسی که ناشنوا هست. به این ماه میگویند ناشنوا.
ماه رجب چیست؟ اصم یعنی چه؟ ایشان حدیث نقل میکردند. «لأَنه لم يُسْمَع» در ماه رجب شنیده نشده است که خداوند بر قومی غضب کرده باشد. اگر قومی هم متسحق عذاب و غضب الهی بودند خداوند صبر میکرد ماه رجب تمام شود اگر توبه میکردند که هیچ اگر هم توبه نمیکردند بعد از ماه رجب خدا آنها را عذاب میداد. تمام رحمت است. «الشَّهْرُ شَهْرِي وَ الْعَبْدُ عَبْدِي وَ الرَّحْمَةُ رَحْمَتِي» در این ماه من خواهش میکنم پرونده دعوا، اختلاف، طلاقی داشتید به احترام ماه رجب این را عقب بیندازید بعد از ماه رجب بروید پیگیری کنید. شاید در ماه رجب صلح کردید. جاهلیت به این ماه احترام میکرده است. جاهلیت جنگ در ماه رجب را تعطیل میکرده است. ما از جاهلیت بدتر هستیم اگر در ماه رجب دعوا کنیم.
یک کم آتش بس بدهیم. خلاصه این خطبه این است که انسان اهل گذشت باشد، اهل تواضع، اهل سازش باشد. این پیام روح کلی خطبه 192 است. مرحوم محدث قمی (ره) ایشان شخصیت بسیار بسیار بزرگی بوده است. همه مفاتیح ایشان را می شناسند. ایشان یک کتاب به نام فوائد الرضویه دارد. دو جلد و فارسی است. ایشان مشهد مشرف شدند و متوسل به امام رضا شدند و این کتاب را آن جا نوشتند. ایشان در این کتاب شرح حال علما را صدها تن از علمای شیعه را نوشته است. از انتشارات بوستان کتاب است. به ترتیب حروف الفبا به شرح حال خودش رسیده است، شیخ عباس قمی.
نوشته است و اما شرح حال خودم. چون من پستتر از آن هستم که در ردیف علما قرار بگیرم و این کتاب به شرح حال علما اختصاص دارد از نوشتن شرح حال خودم صرف نظر میکنم. یعنی شخصیتی که دو جلد، یعنی 1500 ـ 1600 صفحه شرح حال علما را نوشته است چون من میگوید این کتاب مال علما است و من پستتر از آن هستم که در ردیف علما به حساب بیایم شرح حال خودم را نمینویسم. من فقط اسامی کتابهای خود را مینویسم. 110 تا کتاب را ایشان آن جا اسم میآورد. یکی از آنها سفینه البحار است. مرحوم آیت الله العظمی خوئی معروف است به ایشان گفتند که آقا اگر شما را جایی ببرند که به شما بگویند هیچ کتاب نمیتوانید ببرید فقط یک کتاب میتوانید، چه کتابی انتخاب می کنید؟ گفته بود سفینه البحار محدث قمی.
آن وقت میگوید من پستتر از آن هستم که در ردیف علما به حساب بیایم. میدانید قبل از ایشان چه قدر کتاب دعا نوشتند. چه قدر کتاب دعا بعد از ایشان نوشتند. کجا رفتند؟ چه کسانی اسم آنها را بلد است؟ من از یکی از نوادگان ایشان که از دنیا رفتند شنیدم. ایشان میگفت پدربزرگ ما آ شیخ عباس خیلی به ایشان اصرار میکردند شما یک کتاب دعا برای ما بنویسید. میگفت من برای چه بنویسم مگر شیخ مفید ننوشته است، راست هم میگوید قبل از آن خیلی کتاب دعا بوده است.
مگر آنها ننوشتند. میگویند آنها جامع نیست. همه چیز را ندارد. ایشان میگوید من نمینویسم ولی نیت میکنم هر که این کتاب را خواند ثواب آن برای حضرت زهرا (س) باشد. آن وقت ببینید کتاب چه طوری عالمگیر میشود. اسمی و نامی از خودش نمیبرد. ما داریم شبانه روز میبینیم آنهایی که غرور گرفتند، آنهایی که تکبر داشتند، آنهایی منیت داشتند، آنهایی که میگفتند من ولاغیر. من فقط می فهمم، من خوب حرف میزنم، من خوب ریاست دارم، همه را خدا زمین میزند. خدا عزت را به کسانی میدهد که خودشان را کوچک شمردند. این پیام کلی این خطبه است. این فراز آخر آن را سریع بخوانم.
حضرت میفرماید «وَ احْذَرُوا مَا نَزَلَ بِالْأُمَمِ قَبْلَكُم» برحذر باشید ببینید چه بلاهایی بر امتهای قبل نازل شد. «مِنَ الْمَثُلَات» عقوبتها بر امتهای قبل. «بِسُوءِ الْأَفْعَال» به خاطر کارهای بدی که انجام دادند. «فَإِذَا تَفَكَّرْتُمْ فِي تَفَاوُتِ حَالَيْهِم» تاریخ گذشتگان را ببینید خوبیهای آنها را ببینید، بدیهای آنها را هم ببینید. از خوبیهای آنها پیروی کنید. «فَالْزَمُوا كُلَّ أَمْرٍ لَزِمَتِ الْعِزَّةُ بِهِ شَأْنَهُمْ [حَالَهُمْ]» ببینید چه وسیله عزت امتهای گذشته بوده است. آنها را در زندگی خود پیاده کنید. «مِنَ الِاجْتِنَابِ لِلْفُرْقَة» اینها اهل تفرق و جدایی نبودند. من و تو نبود همه با هم بودند. «وَ اللُّزُومِ لِلْأُلْفَة» اهل الفت بودند.
«وَ التَّحَاضِّ عَلَيْهَا وَ التَّوَاصِي بِهَا» اینها دیگران هم وصیت به محبت، الفت و وحدت میکردند. «وَ اجْتَنِبُوا كُلَّ أَمْرٍ كَسَرَ فِقْرَتَهُم» بر حذر باشید از چیزهایی که ستون فقرات امتهای گذشته را شکست. «مِنْ تَضَاغُنِ الْقُلُوب» کینه ستون فقرات مردم را می شکند. «وَ تَشَاحُنِ الصُّدُور» بدخواهیها. «وَ تَخَاذُلِ الْأَيْدِي» این که حاضر نشوند همدیگر را کمک کنند. «تَدَبَّرُوا أَحْوَالَ الْمَاضِين». امیرالمؤمنان فرمود آن که جامعه را حفظ میکند، وحدت، الفت و محبت است.
آن که ستون فقرات یک جامعه را میشکند کینه بدخواهی «تَدَابُرِ النُّفُوسِ وَ تَخَاذُلِ الْأَيْدِي». «فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدِ امْتَ عَلَى جَمَاعَةِ هَذِهِ الْأُمَّة» خدا بر این امت یک منتی گذاشته است «فِيمَا عَقَدَ بَيْنَهُمْ مِنْ حَبْلِ هَذِهِ الْأُلْفَةِ الَّتِي [يَتَقَلَّبُونَ] يَنْتَقِلُونَ فِي ظِلِّهَا وَ يَأْوُونَ إِلَى كَنَفِهَا» خدا یک نعمتی به اینها داده است «بِنِعْمَةٍ لَا يَعْرِفُ أَحَدٌ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ لَهَا قِيمَةً» امیرالمؤمنان میفرماید خدا یک منتی گذاشته است و یک نعمتی به مردم داده است «لَا يَعْرِفُ أَحَدٌ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ لَهَا قِيمَةً» احدی از مردم قیمت آن را نمیدانند. اما کدام نعمت است که منت آن بر ما هست و احدی قیمت آن را نمیداند.
آن نعمت «لِأَنَّهَا أَرْجَحُ مِنْ كُلِّ ثَمَنٍ» قیمت آن از همه بالاتر است. «وَ أَجَلُّ مِنْ كُلِّ خَطَر» از هر ارزشمندی. آن نعمت، نعمت محبت است، نعمت وحدت است، نعمت الفت است. اتفاقاً دیدم شارح نهج البلاغه گفتند یک اشارهای امیرالمؤمنان به آیه 63 سوره انفال است. چون حضرت دارند قیمت گذاری میکنند. خدا یک نعمتی به شما داده است که هیچ کسی قیمت آن را نمیداند. آیه 63 سوره انفال، قرآن میفرماید «لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِي الْأَرْضِ جَميعا» «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُم» نعمت خدا بود، رحمت خدا بود، محبت، الفت در جامعه «لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِم» (انفال/63) اگر تمام عالم را خرج میکردید نمیتوانستید این الفت، این وحدت، این محبت را بین مردم این جوری کنید. این بیان امیرالمؤمنان. عرض کردم شارح نهج البلاغه خوب گفتند. گفتند این در حقیقت برگرفته از آیه قرآن است. «لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِم» (انفال/63) تمام عالم را هزینه میکردید نمیتوانستید این وحدت و محبت را در بین مردم ایجاد کنید.
خدا این کار را کرد. این بالاترین نعمت است. اگر این بالاترین نعمت است ما نباید قدر این نعمت را بدانیم. در بحثهای خانوادگی هست، در بحثهای سیاسی هست، با هم با محبت باشیم، با یکدلی. جنگ با دشمن حرام است، آن وقت جنگ با خودی حرام نیست. الان ببینید چه جوری متأسفانه جناحهای مختلف توپخانهها را روشن کردند. چه جور دارند به همدیگر حمله میکنند. تازگی مقام معظم رهبری فرمودند که ادب در گفتار را رعایت کنید.
مردم این قدر مشکلات دارند، این قدر دغدغه در اثر این تحریمها هست، فشارهای اقتصادی، این همه گرفتاری اینها کم است شما هم علاوه بر این بیایید این دعواهای جناحی، این آن را متهم میکند، آن این را متهم میکند. آن که جامعه را در برابر دشمن پیش میبرد «لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً» (انفال/63) به داد مردم، به گرفتاریهای برسیم. حضرت در پایان هم اشاره میفرمایند «وَ قَدْ عَلِمْتُمْ مَوْضِعِي مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص» حضرت جایگاه خود را در این خطبه بیان می کنند «بِالْقَرَابَةِ الْقَرِيبَةِ وَ الْمَنْزِلَةِ الْخَصِيصَةِ»
هزاران پیام، گرفتاریها و مشکلات مردم اما در این برنامه من بارها گفتم آن که ما میتوانیم انجام دهیم فقط این است که مردم را تشویق کنیم. بگوییم به داد همدیگر برسید، گرفتاریهای همدیگر را برطرف کنید، مخصوصاً در این بحرانی که ما امروز قرار داریم. من خواهش میکنم، میدانم خانمها و آقایانی هستند وضع مالی آنها خوب است، پولی دارند، ارثی به آنها رسیده است اموال زیاد دارند. اگر بنا است کاری کنید همین امروز. باور کنید از یک ساعت دیگر خود خبر نداریم. من هر روز دارم میبینم افرادی که میگفتند ما میخواهیم مدرسه بسازیم، جهیزیه برای دختران بیچاره درست کنیم، میخواهیم پول به فقرا بدهیم. این قدر میخواهیم، میخواهیم، امروز، فردا، امروز، فردا، ناگهان بانگی برآمد خواجه مرد. تمام شد.
برای چه کسی میخواهید بگذارید. مرحوم احمدی میانجی نقل کرده بود یکی از علما در بیمارستان ناراحتی کبد داشت در بیمارستان بستری بود چند روزی بستری و معالجه شد پزشکها یک روزی آمده بودند کنار بستر ایشان که آقا الحمدلله دیگر خطر برطرف شده است شما خوب شدید و انشاءالله به زودی مرخص میشوید آن نگرانی که ما داشتیم تمام شد. ایشان همین طور که اینها دور ایشان بودند گفته بود من از لطف شما ممنون هستم خیلی هم تشکر میکنم ولی دیگر ما رفتنی هستیم. همین طور این شعر را خوانده بود و جان داده بود.
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن / من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود.
من میخواهم بگویم این جوری است نمیدانیم یک بیت شعر را تمام میکنیم یا نه. اگر میخواهید خمس مال خود را بدهید الان. اگر میخواهید به فقرا برسید الان. اگر میخواهید وصیتی کنید الان. وصیت هم برای آینده نگذاریم. خمس نصف آن سهم سادات فقیر است. زکات برای غیر سادات است. خمس برای سادات است. اگر شما نگران هستید می گویید این پولها کجا خرج میشود عدهای از مراجع ما، مرحوم آیت الله العظمی خوئی، آیت الله العظمی تبریزی، آیت الله العظمی گلپایگانی، از مراجع فعلی آیت الله العظمی سیستانی، آیت الله العظمی صافی گلپایگانی، میگویند سهم سادات را شما خودتان ببرید و بدهید، خودتان سادات فقیر را پیدا کنید. سهم امام یعنی سهم امام زمان (ارواحنا) یعنی گرفتارها، بیچارهها، مدرسهسازیها، زلزلهها، مشکلات معنای اینها این است. یک درمانگاه پزشکی جوادالائمه آیت الله سیستانی در قم دارند. من رفتم سوال کردم شما چه جوری ... مسئول آن جا میگفت ما در ماه 1500 عمل چشم داریم انجام میدهیم.
من دیدم آن جا لوح تقدیر از وزارت بهداشت برای آنها زده بودند. اگر پول دست مرجع تقلید می دهید یعنی درمانگاه، یعنی بیمارستان، یعنی مدرسه، یعنی زلزله زده، یعنی گرفتار، یعنی کتاب دینی. شک دارید، تردید دارید پیش مرجع تقلید خود بروید بگویید کجا میخواهید هزینه کنید این درمانگاه، بیمارستان، مدرسه را من خودم بسازم. به هر حال اگر کار خیری، اگر کمکی، اگر رسیدگی به فقرا است.
یکی از شاگردان حضرت آیت الله خوئی اخیراً از دنیا رفت. مرحوم آیت الله آسید مهدی موسوی خلخالی اواخر عمر خود مشهد زندگی میکردند. در خاطرات ایشان نوشته است. نوشته است ما بعد از درس آیت الله العظمی خوئی در نجف دنبال ایشان راه میافتادیم، سوالی داشتیم، اشکالاتی داشتیم در راه صحبت میکردیم. یک روز به در منزل رسیدیم. ایشان خواستند وارد شوند. فرمودند میخواهید داخل بیایید. ما یک کم مردد بودیم چه بگوییم.
فرمود من دیشب تا صبح نخوابیدم داشتم جواب سوالات مردم را میدادم. نامههای مردم را جواب میدادم. سحر که شده است نماز خود را خواندم و برای درس امروز مطالعه کردم. الان هم درس آمدم و دارم میروم میخواستم استراحت کنم به استراحت خود نمیرسم دوباره باید برای درس بعد از ظهر خود آماده بشوم. دیشب تا الان نخوابیدم ایشان گفت صدای اعتراض من درآمد. گفتم برای چه شما شب تا صبح بیدار مینشینید جواب نامههای مردم را بدهید. بخوابید و استراحت کنید و به کارهای علمی خود برسید. فرمود من خدمت به خلق را تا آخر عمر خود کنار نمیگذارم. یک عالمی مثل آیت الله العظمی خوئی خدمت به مردم را بر همه چیز مقدم میداند.
خدا رحمت کند مرحوم آیت الله قمی ایشان در قم بودند. خادم مرحوم آیت الله خوئی منزل ایشان آمده بود. یک پیرمردی بود سالیان سال خادم آیت الله خوئی بود. منزل مرحوم آیت الله قمی آمده بود. ایشان گفته بود حالا شما این جا آمدید دل ما میخواهد از احوالات ایشان خبر داشته باشیم، میشود یک مقدار از احوالات آقا برای ما بگویید. شروع کرده بود از آقا تعریف کند. آیت الله قمی حساس شده بود گفته بود آیت الله خوئی نماز شب میخواند یا نه؟ گفته بود ایشان سحر بیدار میشد همه ما را برای نماز شب بیدار میکرد میگفت شما بلند شوید نماز شب بخوانید ولی من واجبتر از نماز شب دارم، جواب نامههای مردم است.
یک جمله من از مرحوم غروی اصفهانی گفتم دیدم خیلیها در کلیپها منتشر کردند. در حالات ایشان دیدم. ایشان استاد آیت الله العظمی خوئی بود. استاد آیت الله میلانی بوده است، استاد آیت الله بهجت بوده است. استاد علامه مظفر بوده است. استاد آیت الله شیخ علی محمد نجفی بروجردی بوده است. به این استاد همه بزرگان حوزه گفتند اگر به شما بگویند نیم ساعت دیگر از دنیا میروید این نیم ساعت آخر عمر خود را چه کار میکنید؟ گفت من میروم دم در مینشینم ببینم اگر گرفتاری، بیچارهای رد شود من گرفتاری او را برطرف کنم. نگفت میروم دعا کنم، زیارت بخوانم. چون همه این کارها را کرده بود. ما دین خود را باید از آیت الله العظمی خوئی بگیریم، از مرحوم آیت الله العظمی غروی اصفهانی بگیریم. اینها گفتند خدمت به مردم، رفع گرفتاری از مردم.
این نهج البلاغه امیرالمؤمنان است. کتاب غریب. این کتاب واقعاً مظلوم است. من نجف مشرف بودم بالای پشت بام میخواستم برنامهای ضبط کنم. قبل از اذان قرآن که تمام میشود یک قسمتهایی از نهج البلاغه را میخوانند. آن شب این را میخواندند.
قبل از اذان، بعد از تلاوت قرآن، حرم امیرالمؤمنان، دم غروب، شب جمعه، امیرالمؤمنان میفرماید «[يَا بُنَيَ] لَا تُخَلِّفَنَّ وَرَاءَكَ شَيْئاً مِنَ الدُّنْيَا» اگر میخواهید یک کاری بکنید خودتان بکنید. برای بعد از خودت نگذارید. «فَإِنَّكَ تَخَلِّفُهُ لِأَحَدِ رَجُلَيْن» آقای محترم، خانم محترم حضرت میفرمایند وارث شما یکی از این دو دسته هستند.
«إِمَّا رَجُلٌ عَمِلَ فِيهِ بِطَاعَةِ اللَّه» یا وارث شما با پول آن کار خیری را که شما نکردید را آن انجام میدهند. «فَسَعِدَ بِمَا شَقِيتَ بِه» وارث شما سعادتمند میشود. امیرالمؤمنان سر ما داد میزند. «فَسَعِدَ بِمَا شَقِيتَ بِه» بدبخت وارث شما سعادتمند شد. و بدتر از این «وَ إِمَّا رَجُلٌ عَمِلَ فِيهِ بِمَعْصِيَةِ اللَّه» خدا نکند که وارث ما با این ارث ما گناه کند. اگر گناه کرد چه میشود؟ «فَكُنْتَ عَوْناً لَهُ عَلَى مَعْصِيَتِهِ» اگر بچه خود را میشناسید که اگر این مال به دست او برسد با این مال گناه میکند در قبر تو را چوب میزنند. «وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوان» (مائده/2)
آقایان، خانمها ... اگر میخواهید یک کاری کنید این فریاد امیرالمؤمنان، عتاب امیرالمؤمنان شامل حال ما نشود تا فرصت هست و تا آخرین نفس ما نیامده است یک کاری کنیم.
( آیه 103 سوره مبارکه نساء) إِنَّ الصَّلاةَ كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنينَ كِتاباً مَوْقُوتاً. نماز بر مؤمنین نوشته شده است لازم و واجب هست. من خواهش میکنم عزیزان یک مقداری به این عبارت امیرالمؤمنان (س) عنایت کنند. حضرت یک نامهای دارند نامه بیست و هفتم که مفصل است. من جمله پایانی آن را مینویسم. حضرت به استاندار خود مینویسند. «واعلم ان کل شیء من علمک تبعاً للصلاه» همه کارهای شما دنبال نماز شما است. یعنی نماز همه چیز مهمتر است.
هزار بار شنیدهایم فردای قیامت اولین چیزی که میپرسند نماز است. «عن قبله، قبله ما سواها». همه کسانی که خواستند به یک جایی برسند از واجبات که شروع کردند از نماز شروع کردند. مرحوم آیت الله بهجت، ایشان به کسانی که گرفتاری داشتند به همه میگفتند که نماز جعفر طیار بخوانید. مخصوصاً ماه رجب است نماز چه واجب و چه مستحب آن در روایت داریم که بهترین عمل است. زیاد و کم آن. واجب که جای خود. در مستحبات هم آن چه به داد ما میرسد نماز است.