حکمت 150 نهج البلاغه.
برای جلسهی سوم یادآوری میکنم که سید رضی چون عظمت این حکمت را، به دوستان بگویم تا از این حکمت رد نشدیم، سید رضی رضوان الله علیه در پایان این حکمت مینویسد لو لم يكن في هذا الكتاب إلا هذا الكلام، اگر در نهج البلاغه جز این حکمت 150 نبود برای عظمت نهج البلاغه کفایت میکرد.
جملهی سوم را میخواهیم بخوانیم.
حضرت میفرماید لا تَکُن از کسانی نباش که «إِنْ أُعْطِيَ مِنْهَا لَمْ يَشْبَعْ، وَ إِنْ مُنِعَ مِنْهَا لَمْ يَقْنَعْ».
جملهی قبلی که آن هفته خواندیم این بود که حضرت فرمود که از کسانی نباش که «يَقُولُ فِي الدُّنْيَا بِقَوْلِ الزَّاهِدِينَ، وَ يَعْمَلُ فِيهَا بِعَمَلِ الرَّاغِبِينَ» زاهدانه سخن میگوید، حرف دنیا که میشود آقا دنیا چیست، دنیا ما را فریب نداده است چرک کف دست است ولی وَ يَعْمَلُ فِيهَا بِعَمَلِ الرَّاغِبِينَ همچین چهار دست و پا افتاده است از هر راهی که هست آسایش برای خودش نمیگذارد، آرامش برای خودش نمیگذارد فقط دنبال دنیا است. آقا یک نمازی، عبادتی، پدری، مادری، خانوادهای، ارحامی، خویشاوندی.
از اینهایی نباش که إِنْ أُعْطِيَ مِنْهَا لَمْ يَشْبَعْ دنیا داشته باشد سیری ندارد. ما اشکالمان این است، آقا فکر میکنید جناب آقای شریعتی همهی اینهایی که دارند دنبال دنیا میروند ما هم یکی هستیم ديگر موعظه برای ما هم لازم است. این همه که دارند دنبال دنیا میروند همه چون ندارند دارند میروند یا نه سیری ندارند، بله یک عده هستند گرفتار هستند این را میفهمیم اما بسیاری چون لَمْ يَشْبَعْ سیری ندارند از دنیا سیر نمیشوند.
آقای شریعتی: به اندازهی چند نسل بعد از خودشان هم دارند ولی باز جمع میکنند.
حجتالاسلام حسینی قمی: بله، بابا داری میمیری. خدا میداند من بعضی اوقات افراد میبینم الان دیگه نوبت بازنشستگی آنها هست آقا دنیا خوب ولی بس است دیگر تو به اندازه به قول یکی از دوستان میگفت من دوتا بازنشستگی کار کردم 30 سال است بازنشستگی یعنی دوتا 30 سال کار کردی، 30 ساله بازنشست میشوند بس است، بنشین لذتش را ببر دیگر اینقدر مال و ثروت داری به بچهها بده، به نوهها بده، به بیچارهها بده، خودت هم پاشو برو مکه برو زیارت، به فقرا رسیدگی کن اینقدر بابا میمیری چه خبر است لَمْ يَشْبَعْ.
من گاهی گفتم این پست و مقامها مخصوصاً، طرف حالا من الان سن بگویم میگویند دوباره حاشیه اصلاً سن نگوییم بابا بس است نمیتواند مسئولیتهایش را بشمارد، آقا عضو چند تا هیئت مدیره، عضو چند تا هیئت چی، چند تا پست و مقام به جان خودم نمیتواند بشمارد الان بگویی چند تا پست داری نمیتواند بگوید 80 سالش هست، 80، 90 سالش هست یک مقدار به داد خودت برس لَمْ يَشْبَعْ بحث خدمت هم نیستها فکر نکنید همش قربة الی الله و میخواهند خدمت بکنند.
یک وقتی برای شما عرض کردم جناب آقای اعرافی مدیر محترم حوزه ایشان میگفت من وقتی میخواستم مدیر بشوم مقام معظم رهبری رفتم خدمت ایشان آقا فرمودند که ما میخواهیم این مدیریت حوزه را به شما واگذار کنیم ایشان گفت که من گفتم خب آقا اجازه بدهید من یکی دو ماه یک برنامهریزی کنم ببینم میتوانم یا نمیتوانم، برنامهها بررسی کنم ایشان تعجب کرد گفت ما به هر کسی تا یک پستی میگوییم به تعبیر من تو هوا میزنن شما میگی من بروم 2 ماه مثلاً بررسی کنم ببینم میتوانم این کار را انجام بدهم یا نه. این استثنا هست وگرنه هرکسی هست و هرچی هست قرآن دارد که «نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ» میگوید آقا بده هرچی هست بده. آقا سیری داشته باش إِنْ أُعْطِيَ مِنْهَا لَمْ يَشْبَعْ وَ إِنْ مُنِعَ مِنْهَا لَمْ يَقْنَعْ آقا دنیا نداری خب حالا بیشتر از این نداری تلاشت را کردی اما دیگر بیش از این نیست قانع باش به آب و آتش نزن، از حرام تهیه نکن.
«يَعْجِزُ عَنْ شُكْرِ مَا أُوتِيَ ویژگی بعدی، از اینهایی نباش که يَعْجِزُ عَنْ شُكْرِ مَا أُوتِيَ وَ يَبْتَغِي الزِّيَادَةَ فِيمَا بَقِيَ» از شکر نعمتهای خدا عاجز است نمیتواند شکر این نعمتهایی که خدا به او داده است را به جا بیاورد از این عاجز است ولی وَ يَبْتَغِي الزِّيَادَةَ فِيمَا بَقِيَ میگوید خدایا باز هم بده ما طلبکار هستیم
آقا اینها را شاکر بودی؟ جناب آقای شریعتی من عیب ندارد اینها را بگویم به هر حال یک تلنگری، یک تذکری. یک جوانی آمد مدرسه پیش من مدرسه آیت الله گلپایگانی که روزها میرویم آنجا، گفت آقا میشود چند ساعت بیایید خانهی ما؟ خونهی ایشان تو پردیسان بود گفتم که چیکار داری؟ گفت من یک پدر خانمی داشتم ایشان خیلی هم فعال بوده، خیلی پر کار بوده است الان تقریبا یک سالی هست بیمار شده است بیماری MS که تمام نخاع بدن را، اعضای بدن را، گفت یک مقداری با او صحبت کنید به هر حال تقویت روحیهی ایشان باشید گفتم چشم برویم.
رفتم دیدم سنی هم نداشت تقریبا شاید 55 سالش بود، خب خیلی صحبت کردیم با ایشان نمیخواهم حالا گزارش آن صحبتها را بگویم گفتم آقا شما الان آن فعالیتهای قبلی را نمیتوانی انجام بدهی عیبی ندارد بنشین در خانه کتاب بخوان حوصلهات سر نرود گفت چطوری کتاب بخوانم؟ گفت یک صفحه که خواندم چیکار کنم، گفتم ورق بزن برو صفحه بعدی گفت دست من را ببین بلند میشود که ورق بزنم؟ گفت اصلاً دستم را میتوانم بلند کنم که صفحه ورق بزنم. باید التماس کنم لحظه به لحظه آقا یکی بیاید من دو صفحه خواندم ورق بزنید نه نمیشود گاهی بچهها حوصلهشان سر میرود میگویند نخوان کتاب خب هی ما را صدا میزنی که ورق بزن.
خب آقا این همه نعمتی که خدا به ما داده است شکر آن را به جا آوردی؟ فقط نیمهی خالی لیوان را میبینیم؟ فقط مشکلات را؟ قطعا ما بیشتر از همه گفتیم مشکلات ولی امیرالمؤمنین حرفشان این است. میفرماید يَعْجِزُ تو نمیتوانی شکر نعمتها را به جا بیاوری وَ يَبْتَغِي الزِّيَادَةَ فِيمَا أوتی.
جناب آقای شریعتی یک سوال البته من با این آقا صحبت کردم و از او پرسیدم گفتم از خانمت راضی هستی، از بچههایت راضی هستی، گفت نگو که تمام عمر من است گفتم خب بسم الله، این همه نعمت داده است. باید دعا کنیم برای کسانی که مریض هستند.
گفتم در عین حال نعمتهایی هست ولی میخواهم بگویم آنی که این بیماری را دارد نعمتی هم هست. من میخواهم بگویم یک مقدار حواسمان به این چیزها باشد آقای محترم، خانم محترم من نمیگویم گرفتاری نیست درسته همه چیز مشکل است ولی نشستید فکر کنید چقدر نعمت سراسر وجود ما را نعمت گرفته است يَعْجِزُ عَنْ شُكْرِ مَا أُوتِيَ میتوانیم شکر آن را به جا بیاوریم؟ آن وقت يَبْتَغِي الزِّيَادَةَ میگوید خدا طلبکاریم بده برای چی ما را خلق کردی؟ نمیدی به ما، اینقدر گرفتار هستیم. چرا یک عدهای الان متاسفانه عرض کردم اشتباه نشود من به گرفتاریها و مشکلات توجه میکنم اما چرا یک عده به آنها میگویی آقا نماز میگوید چه نمازی بابا خدا چی به ما داده که نماز برایش بخوانیم.
میخواهم محصول این کلام امیرالمؤمنین علیه السلام این باشد که ناسپاسی نکنیم، با همهی گرفتاریهایی که هست ولی نیمهی پر لیوان را به قول معروف ببینیم يَعْجِزُ عَنْ شُكْرِ، وَ يَبْتَغِي الزِّيَادَةَ فِيمَا بَقِيَ؛ يَنْهَى وَ لَا يَنْتَهِي از کسانی نباش که دیگران را خوب یاد دارد نهی از منکر بکند ولی لا يَنْتَهِي در زندگی خودش خبری نیست. این آیه را در سورهی مبارکهی بقره آیهی 44 عزیزان آشنا هستند با این آیه، «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ» خوب یاد داریم به دیگران دستور بدهیم خودشان را فراموش میکنند، از کسانی نباش که يَنْهَى وَ لَا يَنْتَهِي.
خدا رحمت کند بعضی از بزرگان میگفتند راست هم میگفتند که ما موعظهای نمیکنیم مگر اینکه خودمان به آن عمل کرده باشیم. در کلمات امیرالمؤمنین علیه السلام هست که من آنچه به شما گفتم قبل از اینکه به شما بگویم خودم عمل میکردم. اگر نهی میکند دیگران را، يَنْهَى وَ لَا يَنْتَهِي، يَأْمُرُ [النَّاسَ بِمَا لَمْ يَأْتِ] بِمَا لَا يَأْتِي امر میکند ولی خودش آن کار خیر را انجام نمیدهد.
«يُحِبُّ الصَّالِحِينَ وَ لَا يَعْمَلُ عَمَلَهُمْ» میگوید من اولیا خدا را دوست دارم، ائمه را، ولی کو این چه محبتی است؟
شعر از امام صادق علیه السلام است، اِن کٌنتَ صَادِقاً اِن کانَ حُبُّکَ صَادِقاً لَأطَعتَهُ اگر راست میگفتی دوست داری إنَّ المُحِبَّ لِمَن یُحِبُّ مُطِیعٌ کسی که کسی را دوست دارد مطیع او هست. خدایا از کسانی نباش که میگوید من دوست دارم ولی لا یَعملُ.
در صحیفه سجادیه هم این تعبیر هست، بحمداللَّه صحيفه سجادیه را هم مهمان روزهای دوشنبه حاج آقای فرحزاد هستیم انصافاً احیا باید بشود نهجالبلاغه، صحیفه، تفسیر خداروشکر.
در دعاهای صحیفه دعای 24 امام سجاد علیه السلام عرضه میدارند لا تجعلنی مرا از کسانی قرار نده مِمَن یُحِبُّ الصَّالِحِینَ وَلاَ یعْمَلُ عَمَلَهُمْ. میگوید من اولیا خدا را دوست دارم ولی مثل آنها عمل نمیکنم از اینها نباش.
وَیُبْغِضُ الْمُذْنِبِینَ وَهُوَ أَحَدُهُمْ میگوید من با گنه کاران و اهل فسق و فجور خوب نیستم ولی خودش هم جزو آنها هست.
یَکْرَهُ الْمَوْتَ لِکَثْرَةِ ذُنُوبِهِ ولی وَیُقِیمُ عَلَى مَا یَکْرَهُ الْمَوْتَ از مرگ میترسد به خاطر گناهان زیادش.
باز در قرآن کریم سورهی مبارکهی بقره اینها آرزوی مرگ نمیکنند چرا؟ بما قَدَمَت. سورهی مبارکهی جمعه «قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ» اگر راست میگویید شما اولیا خدا هستید آرزو کنید چرا از مرگ میترسید آنها ادعا داشتند که کسی از ما بهتر نیست. اگر راست میگویی حضرت میفرمود از کسانی نباش که یَکْرَهُ الْمَوْتَ چون گناه، بار گناه او سنگین است اما وَیُقِیمُ عَلَى مَا یَکْرَهُ الْمَوْتَ مِنْ أَجْلِهِ گفت آقا اگر بار گناه داری بار خودت را سبک بکن.
این حدیث معروف است فراوان شنیدهایم از ابوذر نقل شده است که ما چرا از مرگ میترسیم، فرمود لأنكم عمرتم الدنيا، و خربتم الآخرة، دنیای شما خیلی آباد است آخرت شما خراب است میترسید از اینجا به آنجا منتقل بشوید.
اگر انسانی خانهای داشته باشد الان به شما بگویند یک خانه 10 برابر این خانهای که الان دارید در آن زندگی میکنید یک واحد آپارتمانی 70 متر الان زندگی میکنی یک واحد برایت میآوریم 10 برابر این آدم سختش هست منتقل بشود؟ یا ثانیه شماری میکند؟ ما میخواهیم از یک خانهای منتقل بشویم این خانه را آباد کردیم آن خانه خراب است.
یک قصهای بگویم خیلی جالب است کسی آمد محضر امام صادق علیه السلام جناب آقای شریعتی بالاخره محصول سمت خدا باید همین باشد آخرش برسیم به اینجا که تحولی هم در اعتقادات و باورهای ما و هم در رفتار ما.
مرحوم فیض کاشانی در محجة البیضاء نقل میکند، آمد خدمت امام صادق علیه السلام 10 هزار درهم داد به حضرت گفت آقا من گاهی میآیم مدینه، خیلی نمیآمد سالی یک بار دو بار. گفت آقا من گاهی میآیم مدینه میخواهم مزاحم شما نباشم یک خانه برای من بخرید مدینه از اصحاب نزدیک حضرت بود، یک خانه برای من در مدینه بخرید خیالم راحت باشد برای سالی چند روز مزاحم این و آن نشوم. گفت من میروم مکه برگشتم کارهایش را انجام داده باشید، حضرت این پول را گرفتند و امانت دست حضرت بود بین فقرا تقسیم کردند بین ایتام مدینه تقسیم کردند.
این بنده خدا رفت مکه برگشت گفت آقا خانهی من چی شد؟ گفتند سندش هست و آماده هست گفت آقا این خانه کجا هست؟ موقعیت مکانی خانه خیلی مهم است همسایه کی باشد، قدیمها اگر همسایه یک عالم بود این سرقفلی بود برای خانه. من تو همین تهران شنیدم بعضی از عزیزانی که همسایهی مرحوم آیت الله ضیاء آبادی بودند میگفتند خانههای اینجا به خاطر ایشان قیمتش بالا رفته است دلشان میخواست به همسایهی ایشان و مسجد ایشان نزدیک باشند.
به امام صادق گفت آقا سند خانه، گفتند سند آماده است همسایهاش کیست فرمود چه خانهای برایت گرفتم یک طرف آن خانهی امام حسن است یک طرف آن خانهی امام حسین است، یک طرف خانهی امیرالمؤمنین، یک طرف خانهی رسول الله. خیلی عالی است، حضرت فرمود یک اما فقط دارد و آن این است که این خانه اینجا تحویلت نمیدهم اونجا تحویلت میدهم. گفت آقا یعنی چی؟ حضرت فرمود برای اینکه من دیدم حالا تو خانه میخواهی و سالی چند روز میخواهی بیایی مدینه حالا این خیلی ضروری نیست به تعبیر من بیا پیش خودم دیدم ایتام مدینه گرسنه هستند، بچههای مدینه گرفتار هستند من پول را اینطوری خرج کردم ولی مشروط به رضایت خودت هست اگر راضی نیستی گفت نه آقا راضی هستم خانهی خوبی برایم خریدی سند را بدهید حضرت سند به او داد مکتوب سند به او داد که من امام صادق ضمانت کردم یک خانه با همین مشخصات در بهشت همسایهی رسول الله، گفت قبول دارم و راضی هستم این خانه خوب است قبول دارم. سند را وصیت کرد با خودش دفن کردند.
ابوذر حرفش این بود گفت شما از اینجا میخواهید بروید یک خانهای که آخرت خراب است اگر به ما بگویید این خانه آباد داریم که انتقال ما سخت نیست انشاءالله از این خانهها بخریم. داستان حاج فرهاد میرزا را هم برای همین گفتم تو این بانکها سرمایهگذاری کنیم، ثابت باشی و از این خانهها بخر آن وقت دیگر نگران رفتنمان نیستیم.
انشاءالله به هر حال بی تأثیر نیست یقین دارم، شما خودتان پیامکها را میبینید چقدر مردم تحت تاثیر کلمات امیرالمؤمنین، داستانهای اهل بیت علیهم السلام قرار میگیرند، تصمیم میگیرند. من فقط غصه ام این است که دیر نشود فقط نگرانم این تصمیمات دیر نشود تا بیایند فکر کنند که میخواهیم بدهیم و تصمیم گرفتیم یک کار خیری کنیم امروز و فردا نشود.
حضرت میفرمود از کسانی نباش یَکْرَهُ الْمَوْتَ که از مرگ میترسد به خاطر گناهان زیادش اما وَیُقِیمُ عَلَى ولی عملاً دارد همانها را انجام میدهد.
«إِنْ سَقِمَ ظَلَّ نَادِماً، وَإِنْ صَحَّ أَمِنَ لاَهِیاً» آن روزی که بیمار میشود سَقِمَ مریض میشود ظَلَّ نَادِماً مینشیند یک جایی پشیمان میشود عجب اشتباهی کردم خدایا توبه کردم. یک روایتی داریم خیلی حدیث لطیفی است از این حدیثهایی است که من خیلی دلم میخواهد به هر بهانهای بخوانم. امام صادق علیه السلام فرمود لَوْ لَا ثَلَاثٌ اگر سه چیز نبود مَا طَأْطَأَ رَأْسَهُ این سر آدم هیچ چیزی سرش را پایین نمیآورد. اینکه گاهی میبینید ما میگوییم آره خدایا غلط کردم و اشتباه کردم و اعتراف میکنیم این سه تا هست.
فرمود یک، [1] الْمَرَضُ بیماری است در بیماری آقا همین آدمی که قهرمان بوده و پهلوان بوده یا نه تا دیروز خوش و سلامت همهی کارهایش را حالا افتاده در بستر بیماری آب باید دهانش بگذارند، قرص باید دهانش بگذارند دیگه نا ندارد ناله میکند. عیبی ندارد گاهی خدا این بیماریها را میدهد نعمت است ادب میکند بندهی خودش را. در روایت داریم که البَلا بیماری برای بعضیها ادب است حواسشان باشد.
امیرالمؤمنین میفرماید إِنْ سَقِمَ ظَلَّ نَادِماً اینکه خیلی خوب است روز مریضی فرمود سه چیز آدم را بیدار میکند. یکی بیماری است، دوم فقر است.
یک روز همه چیز داشته همان روزی که تازه یادش میآید گرفتار فقر میشود میرود در خانهی خدا میگوید خدایا اشتباه کردم آن آیه را خواندیم لَنَ صَدَقَنَ خدایا بده ما صدقه میدهیم.
یکی هم مرگ است ولی حیف که این بیداری سومی دیگر خواب به خواب است یعنی از اینجا میروی دیگر. حضرت فرمود از کسانی نباش که إِنْ سَقِمَ ظَلَّ نَادِماً روز مریضی پشیمان میشود و در بستر میافتد و توبه میکند خدایا این دفعه ما را از این بیماری شفا بده این کرونا را ما زمین بزنیم البته من عرض کردم متاسفانه ماها فکر میکنیم کرونا را که شکست دادیم جناب آقای شریعتی مرگ را شکست دادیم. نمیدانیم که کرونا را شکست دادیم، مرگ از یک پنجرهی ديگر میآید فکر نکن حالا کرونا را انشاءالله که زودتر این بلا از جامعهی ما برداشته بشود. ولی کرونا را شکست دادیم مرگ را شکست ندادیم.
یادتان هست آن جلسهی اولی که خدمت شما رسیدم گفتم واقعاً این بیماری کرونا مایهی بیداری است من در ایام بیماری فکر میکردم که آقا حالا اگر ما الان که مردم محبت دارند خب حمد سلامتی میخوانند و دعا میکنند خیلی هم مردم الان باز پیامکها واقعاً هم همینطور ممنون لطف همه هستم. ولی حالا نهایت لطف مردم این است، لطف مردم یک حمد شفا است، مخلص همه هستیم گفتم اگر در بیماری حمد شفا میخوانند اگر از این بیماری نجات پیدا نمیکردیم کنار حمد یک قل هو الله هم میگذاشتند بیش از کسی نمیتواند به کسی خدمت کند. هیچ کسی به هیچ کسی بیش از این نمیتواند خدمت بکند. آقا انبیا رفتند و اولیا رفتند، بزرگان رفتند چه کردیم ما؟ ما تسلیم مرگ هستیم مگر میشود کاری کرد نهایت یک طلب رحمتی و تمام میشود و فراموشی عجیب همه چیز یادمان میرود.
لذا امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید یادت باشد حواست باشد حرف نباشد، از کسانی نباش وَیُقِیمُ عَلَى مَا یَکْرَهُ الْمَوْتَ تو که میگویی من از مرگ میترسم بسم الله پس الان یک کاری بکن کثرة ذُنوبهی إِنْ سَقِمَ ظَلَّ نَادِماً، وَإِنْ صَحَّ أَمِنَ لاَهِیاً در مریضی پشیمان است اما وَإِنْ صَحَّ خوب شد، أَمِنَ لاَهِیاً دوباره دنبال همان لهو و لعب خودش میرود بابا مگر تو قول ندادی خدایا خوب بشوم آدم حسابی میشوم، نمازم را میخوانم، دست پدر و مادر را میبوسم، با همسرم بداخلاقی نمیکنم، با اولادم تندی نمیکنم، از این مالم خدایا خوب بشوم من برسم.
دفتر ثبت اسناد میدهم از این اموالم، به بچههایم میدهم کی بهتر از بچههایم. الان چقدر هستند جناب آقای شریعتی بچهی او گرفتار است دل نمیکند خودش آلاف دارد نمیتواند حسابش کند باور کنید جناب آقای شریعتی به هر حال الان طبقات مختلف هستند دیگه مردم الان به بعضیها بگویی درجا میتوانی بگویی جمع ثروتت چقدر است؟ باور کنید نمیتواند آقا چطوری بگویم، یک ویلا شمال دارم دو سه تا خانه دارم پولها را هم که تبدیل به ارز کردم گفتیم ببینیم تکلیف برجام چی میشود، طلا دارم ملک دارم، نمیتواند درجا بگوید آقا ثروت او چقدر است. آن وقت اولاد او محتاج هست، دخترش، پسرش محتاج است عروس و داماد او محتاج هستند.
آقای شریعتی: هستند کسانی که با همین وضعیت در خانه به همسرشان سخت میگیرند.
حجتالاسلام حسینی قمی: بله به همسرش نمیدهد بابا الان بده نمیتواند جمع بزند واقعاً نمیتواند درجا جمع بزند ثروتش چقدر است باید بنشیند فکر کند چقدر است.
امیرالمؤمنین میفرمود از کسانی نباش همین آدم وقتی در بستر بیماری میافتد خدایا ما را نجات بده، همهی بچهها را صدا میزنم و به بچهها میدهم خانه به این میدهم پول به او میدهم اینها هم به زندگی خودشان برسند اینها چرا گرفتار باشند اما همین آدم وَإِنْ صَحَّ خوب شد همان اولی میشود أَمِنَ لاَهِیاً.
یُعْجَبُ بِنَفْسِهِ إِذَا عُوفِیَ وقتی خوب میشود عجب پیدا میکند، خودپسندی پیدا میکند، خود بزرگ بینی پیدا میکند.
وَیقْنَطُ إِذَا ابْتُلِى بیمار میشود ناامید میشود.
دیدم ابن الباقی یک تعبیر خیلی قشنگی دارد ذیل این حکمت میگوید امیرالمؤمنین خیلی جالب است، امیرالمؤمنین امیر بیان بود یک مطلب را در غالبهای مختلفی حضرت میتواند بریزد و عبارتهای مختلفی تو این حکمت بعضی از مطالب حالا میرسیم اشاره میکنم با چند تا بیان، با چند تعبیر امیرالمؤمنین امیر بیان بود، کلام در اختيار امیرالمؤمنین علیه السلام بود. خیلیها وقتی میخواستند به درجهی بلاغت برسند حالا مجال نیست وارد بشوم دور میشوم از اصل میگفتند آقا تو چطوری رسیدی به اینجا میگفت من اول دهها خطبه از امیرالمؤمنین علیه السلام حفظ کردم و یاد گرفتم تا بلاغت را یاد بگیرم.
امیرالمؤمنین چون امیر بیان است الان همین تعبیر را بالاتر هم داشتیم دوباره با یک عبارت دیگری یُعْجَبُ بِنَفْسِهِ إِذَا عُوفِیَ اگر خوب بشود، آقا داشتیم دیگه پول داشتیم دکترهای خوب پیدا کردیم و خرج کردیم و خوب شدیم اما همین آدم وَیقْنَطُ إِذَا ابْتُلِىَ چطور آن روزی که هنوز خوب نشده بودی به زمین و زمان ناسزا میگفتی خدایا خب ما را چرا مبتلا کردی، مریضی چرا سراغ ما آمد.
إِنْ أَصَابَهُ بَلاَءٌ دَعَا مُضْطَرّاً باز شبیه همان عبارت است، اگر یک مریضی و گرفتاری به او برسد دَعَا مُضْطَرّاً التماس میکند و زجه میزند اما وَإِنْ نَالَهُ رَخَاءٌ خوب بشود أَعْرَضَ مُغْتَرّاً.
جالب است یک حدیث خیلی لطیف است به هر حال میدانید روایات همه نور است ولی نور هم درجاتی دارد خیلی لطیف است. این حدیث در کتاب عودتُ الداعی دیدم، بارها گفتیم کتابی است جامعترین، کاملترین، قدیمیترین کتاب در موضوع دعا. عزیزان اگر انشاءالله کربلا مشرف شدند از باب القبله که بیایند بیرون خیابان مقابل باب القبله اسمش خیابان قبله هست شارع القبله باب القبله حرم سیدالشهدا بیاید بیرون شارع القبله، شاید 100 متر، 200 متر رد میشوند دست راست قبر یک عالم بزرگ شیعه است ابن فَهد حلی هست میروند معمولا زائرین حداقل آنهایی که در آن مسیر هستند برای ایشان فاتحهای میخوانند اخيرا هم ساختمان را تجدید بنا کردند. ابن فهد حلی حدوداً 700 سال پیش بوده است کتابی دارد به نام عودتُ الداعی یعنی اسباب وسائل دعا کسی میخواهد دعا کند چه وسایلی، تقریباً جامع ترین و قدیمی ترین ترجمه هم شده است کسی در موضوع دعا میخواهد هرچی میخواهد اینجا است.
این حدیث را ایشان نقل کرده خیلی لطیف است از امام صادق علیه السلام فرمود «تعرفوا إلى الله في الرخاء يعرفكم في الشدة» حضرت گلایه شان چیست امیرالمؤمنین گفت از کسانی نباش که در بلا فقط التماس میکند اما وَإِنْ نَالَهُ رَخَاءٌ در خوشی کاری با خدا ندارد.
این حدیث میفرماید تعرفوا إلى الله في الرخاء يعرفكم في الشدة آن روزی که حالت خوش است خودت را نشان خدا بده تَعَرف بیا در خانهی خدا و خودت را نشان بده يعرفكم في الشدة آن روزی که میآیی گرفتاری و در خانهی خدا التماس میکنی، در روایت داریم فرشتهها آن کسی که همیشه میآید در خانهی خدا دعا کمیل او همیشه هست، دستگیری از گرفتارها همیشه هست، کار خیر او همیشه هست یک روزی که مریض شد و گرفتار شد میآید در خانهی خدا یک شب جمعه با بیماری میآید فرشتهها میگویند این صدا را ما میشناسیم این صدا برای ما غریبه نیست این هر شب جمعه میآمده.
میگویند صدا تا آشنا است حالا به ما نمیگویند تا حالا کجا بودی اصلاً در قاموس اولیای دین نیست که بگویند چرا حالا آمدی هر وقت هم آمدی میپذیرند ولی میگویند این صدا آشنا نیست. بعضی صداها همیشه، آقا فقط روز مریضی و بیماری و گرفتاری دعای کمیل نخوان، زیارت عاشورا نخوان آقا تا مریض میشود مفاتیح و قرآن ورق ورق میکند حرم میرود و دعا میخواند خب باشد آن شب جمعه که سالم بودی چرا نیامدی؟ حالا هفته دیگر سالم میشوی تَعَرف اگر عزیزان بتوانند زیرنویس کنند خیلی حدیث لطیفی است تَعَرف الی الله فی الرخاء یعنی روز خوبی و خوشی تَعَرف الی الله خودت را نشان خدا بده خدا بشناسد تو را، ببیند تو را خدا که همه را میشناسد ولی تو به این عنوان خودت را نشان بده یَعرفُک فی الشدة آن وقت در روز گرفتاری هم،
حالا آنجا عرض کردم خدا ارحم الراحمین است همان جا هم خدا میگوید باشد هیچ وقت نمیگویند چرا حالا آمدی، دیر آمدی ولی صدایت نا آشنا است یک کاری کن صدایت آشنا باشد.
در قرآن کریم هم دیدید در سورهی مبارکهی عنکبوت قرآن مذمت میکند میگوید عدهای اینطوری هستند فَإِذا رَكِبوا فِي الفُلكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخلِصينَ از آیات معروف است و از خدا گله میکند، یک گرفتاری در هواپیما یک مقدار این پرواز میرود پایین و بالا، قطار، ماشین، کشتی سوار میشود دَعَوُا اللَّهَ میگویند یک حادثه ای پیش آمده است برطرف میشود نذر میکند نیاز میکند حالا بعداً هم عمل بکند یا نه خدا میداند اما روز خوشی کاری ندارد. قرآن شکایت میکند اینطوری نباشیم.
پس بنابراین از کسانی نباش که إِنْ أَصَابَهُ بَلاَءٌ دَعَا مُضْطَرّاً در گرفتاری دعا میکند وَإِنْ نَالَهُ رَخَاءٌ أَعْرَضَ مُغْتَرّاً روز خوشی یک نماز بخواند ضرر ندارد بابا نماز را بخوانید شما من واقعا اینکه میگویم نماز را برای اینکه نمیدانم ساعت بگذارد آقا 17 رکعت نماز چقدر زمان از ما میبرد نماز.
من گاهی فکر میکنم آقا اصلاً نماز این چقدر زمان میبرد که اینقدر باید انبیا و اولیا و آیات قرآن سفارش کنند این همه ما وقت باطله داریم، این همه وقت تلف شده داریم، این همه سرگرمی برای خودمان درست میکنیم 17 رکعت میخواهیم نماز بخوانیم زمین و زمان را هزار بهانه و عذر برای فرار از این 17 رکعت است. این همه اشتغالات داریم، این همه برای خودمان سرگرمی، اصلاً بابا شما نه حاج آقا شما فلسفه را نمیدانید حالا تو فلسفه همه چیز را دانستی که تا این را تا فلسفه ندانی نمیخواهی بخوانی؟ نه من باید نهايتاً کاملاً فلسفهی نماز را بدانم. این همه بازی در میآوریم، امیرالمؤمنین میفرماید از کسانی نباش که وَإِنْ نَالَهُ رَخَاءٌ أَعْرَضَ مُغْتَرّاً در روز خوشی ديگر کاری با خدا نداری.
تَغْلِبُهُ نَفْسُهُ عَلَى مَا یَظُنُّ، حالا این یک مقدار طولانی است بعد از قرآن عرض کنم.
آقای شریعتی: بسیار خب، خیلی از شما ممنون و متشکرم حاج آقای حسینی قمی خدا انشاءالله حفظتان بکند و خیلی ممنون و سپاسگزارم از لطف و عنایت و محبت تک تک مخاطبان جان انشاءالله که بهترین اتفاقات زیر سایهی امیرالمؤمنین برای همهی ما رقم بخورد.
حجتالاسلام حسینی قمی: این تعبیر مخاطبان جان هم خیلی لطیف است.
آقای شریعتی: اصل این لطافت از آقای صالح اعلاء سرچشمه میگیرد. ایشان آن وقتها که رادیو پیام بودند و جزء امضاهای ایشان است این تعبیر.
حجتالاسلام حسینی قمی: خیلی تعبیر خوبی است برای من جالب بود و تازگی داشت.
آقای شریعتی: آره ما الحمدلله خیلی به ایشان مدیون هستیم و همیشه الطاف ایشان شامل حال ما میشود انشاءالله هرجا که هستند خداوند متعال حفظشان کند.
خب مشرف بشویم به ساحت نورانی قرآن کریم صفحهی 458 قرآن کریم را دوستانم امروز تلاوت میکنند آیات پایانی سورهی مبارکهی صاد و آیات ابتدایی سورهی مبارکهی زمر آیات را بشنویم و برمیگردیم انشاءالله با دل و جان همراه شما هستیم و در کنار شما.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
صفحهی 458 قرآن کریم
آقای شریعتی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
زان پیشتر که عالم فانی شود خراب،
ما را ز جام بادهی گلگون خراب کن.
انشاءالله که حال دلتان همیشه خوب باشد خیلی ممنون و متشکرم از توجه شما اشاره قرآنی امروز را حاج آقای حسینی بفرمایند و از محضر شما مرخص بشویم و خداحافظی کنیم.
حجتالاسلام حسینی قمی: آیات اول این صفحه که تلاوت شد خب ادامهی آیات قبل هست شیطان از خدا درخواست کرد که به من مهلت بده و از خدا مهلت گرفت خدا به او مهلت داد قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلی یوْمِ يُبْعَثُونَ تا قیامت به من مهلت بده حالا که بناست از بهشت رانده بشوم در برابر مزد عباداتم مهلت بده.
قالَ فَإِنَّک مِنَ الْمُنْظَرِینَ * إِلی یوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ این هم مفسرین گفتند نکتهی لطیفی است حالا مجال نیست، شیطان تا قیامت مهلت خواست ولی قرآن نگفت تا قیامت تو نباید برای ما زمان تعیین کنی ما زمان مشخص میکنیم.
جواب آمد إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ حالا تا هر وقت که خداوند اراده کند.
قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۸۲﴾ قسم خورده است که من بندگان را گمراه خواهم کرد إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ ﴿۸۳﴾ مگر بندگان خالص.
خب جواب این چیست؟ قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ ﴿۸۴﴾ شاید این تعبیر در قرآن نداشته باشیم فَالْحَقُّ، وَالْحَقَّ أَقُولُ،
لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَمِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۸۵﴾ خط جدا شد دیگر خط شیطان و خط آدم و حذف آدم باشند. این یک هشدار مهمی است ببینید امیرالمؤمنین در خطبه قاصعه خواندیم کسی که شش هزار سال عبادت کرد حضرت میفرماید لا یُدرا این شش هزار سال امنثی الدنيا و امنثی الآخره، شش هزار سال سالها 365 روز بوده است یا نه سالهایی که قرآن میگوید هر روز آن، آن وقت آخرش میرسد به جایی که مزد او را چی میخواهد؟ مزد عبادت این شش هزار سال را چی میخواهد؟ اقوای دیگران، فریب دیگران میشود آدم مزد عبادتش را ذلیل کردن دیگران، زمین زدن دیگران بخواهد؟ بله فکر شیطانی مزد عبادتش را، بعد صفها جدا میشود. امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید از کسانی نباش تَغْلِبُهُ نَفْسُهُ عَلَى مَا يَظُنُّ، وَ لَا يَغْلِبُهَا عَلَى مَا يَسْتَيْقِنُ.
تَغْلِبُهُ نَفْسُهُ عَلَى مَا يَظُنُّ، چیزهایی که مطمئن نیست یقین هم ندارد خوب دنبال آن میرود شارعی نهجالبلاغه معنا کردند گفتند رسیدن به مال و مقام دنیا یقین هم نداری میرسی یا نه ولی خوب میرود.
جناب آقای شریعتی تمام اینهایی که الان دنبال کار تجاری هستند کارهای اقتصادی یقین دارند میرسند؟ نه خیلی وقتها هم نمیرسند خیلی وقتها هم ضرر میکنند شکست میخورند یقین نداری تمام این کار درست است.
حضرت میفرماید از کسانی نباش که در مال دنیا، در طلب دنیا یقین ندارد به سود میرسد یا نه حالا شروع میکنیم کارخانه را میزنیم، تجارت را شروع میکنیم، مسافرت را میرویم، این خط تولیدی را افتتاح میکنیم ببینیم چه میشود یقین ندارد با اینکه یقین ندارد میرود سراغ آن. تَغْلِبُهُ نَفْسُهُ عَلَى مَا يَظُنُّ، یقین ندارد اما وَ لَا يَغْلِبُهَا عَلَى مَا يَسْتَيْقِنُ آن وقت قیامتی که قطعی است، مرگ و میری که قطعی است، آنی که حتماً آخرش به مرگ و میر و به قیامت و مزد و پاداش الهی آن را انجام نمیدهد.
یک عبارت خیلی زیبایی از ابن ان الحدید بخوانم و بحث را تمام کنم.
میگوید هذه کلمة الْجَلِيلَ الْعَظِيمَ میدانید ابن ان الحدید فراوان در این شرح نهج البلاغه ادای احترام میکند به عظمت کلمات امیر از جمله اینجا. میگوید معنای این کلام این است که يَستَيقِنْ الحِسابَ والثواب و العقاب ما دیگر به تعبیری در هر چیزی تردید داشته باشیم در مرگمان که تردید نداریم به مرگ که یقین داریم شک نداریم که میمیریم. با اینکه یقین داریم مرگی در کار است، ثوابی در کار است، عقابی در کار است آقا حتماً اگر کار خیری کردی میبینی پاداش آن را، کار بد حتماً میبینی. اینجا کاری انجام نمیدهد با اینکه یقین دارد اما در مال دنیا یقین نداریم باید هم برویم اصلاً کار دنیا همین است هر تاجری میرود احتمال میدهد به نتیجه برسد هر کسی هر کاری میکند یقین ندارد کار را انجام میدهد ولی در مسائل دینی و معنوی با اینکه یقین داریم دنبال آن نمیرویم از اینها نباش.
يَخَافُ عَلَى غَيْرِهِ بِأَدْنَى مِنْ ذَنْبِهِ، وَ يَرْجُو لِنَفْسِهِ بِأَكْثَرَ مِنْ عَمَلِهِ این یک مقدار توضیحش طولانی است.