بسم الله الرحمن الرحیم
خطبه بیست و سوم. این خطبه را می توان به سه بخش تبدیل کرد. بخش اول حضرت یادآوری می کنند که تقسیم روزی دست خدا است، بنابراین اگر تفاوت هایی در زندگی افراد دیدید، موجب حسادت ما به دیگران نباشد و موجب عداوت ما و ناامیدی ما و سوء ظن ما به پروردگار نباشد. بخش دوم به ثروتمندان و اغنیا تذکر می دهند که سراغ رسیدگی به خویشاوندان خود بروند، دستگیری از نیازمندان و بخش سوم هم همه را دعوت به مسئله مهم صله ارحام که مخصوصاً در ماه مبارک رمضان در آن خطبه شعبانیه که رسول خدا یکی از وظایف ما صل ارحاکم است. این خطبه را آغاز می کنیم.
«بسم الله الرحمن الرحیم. اما بعد فان الامر ینزل من السماء الی الارض کقطرات المطر الی کل نفس بما قسم لها» همه چیز از آسمان نازل می شود و همه مقدرات ما «ان الامر ینزل من السماء» همه چیز و همه امور دست خدا است. ما در ماه مبارک رمضان هستیم این سوره مبارکه قدر را آشنا هستیم، «تنزل ملائکه و روح فیها باذن ربهم من کل امر» در شب قدر «تنزل ملائکه و روح فیها باذن ربهم من کل امر» همه چیز از ناحیه خداوند است.
«ان الامر ینزل من السماء کقطرات المطر» مثل باران چه طور که از آسمان نازل می شود و به هر سرزمینی که آن چیزی را که خداوند اراده کند «به ما قسم لها من زیاده او نقصان» یک جا کمتر و یک جا بیش تر. در نتیجه اگر همه چیز در تقدیر الهی هست، «فاذا رأی احدکم لاخیه غفیره» اگر یکی از شما دید که یکی از برادران ایمانی او وضع مالی بهتری دارد و غفیر او زیاد است «فی اهل، او مال، او نفس» زندگی او بهتر است و مال و ثروت او بهتر هست و اهل و عیال او بیش تر است و جسم بهتری دارد، «فلا تکونن له فتنه» این تفاوت های بین مردم را که می بینید این باعث فتنه برای شما نباشد.
یعنی این طور نباشد که ما اگر دیدیم که یکی ثروت بیش تری دارد و اهل و عیال بیش تری دارد و جسم قوی تری دارد، حسادت بورزیم و کینه پیدا کنیم، دشمنی پیدا کنیم، از لطف الهی ناامید شویم و بگوییم که همه را به دیگران دادی و به ما چیزی ندادی. سوء ظن به پروردگار پیدا کنیم. هم بحث اعتقادی بسیار مهمی است.
یک کتابی را این ایام مطالعه می کردم که در موضوع معاد که یک وقتی باید معرفی کنیم که در برای آیت الله ابوالحسن رفیعی قزوینی است. ایشان فقیه بوده است و حکیم بوده است، مدتی در تهران زندگی می کردند و مجتهد مسلم و صاحب رساله بوده است، استاد حکمت و فلسفه خیلی از بزرگان بوده است و یک مباحثی راجع به معاد دارند که خیلی جالب است که یک کسی در این مقام علمی و فقهی و حکمت سخنرانی برای عموم مردم می دادند و تنزل می دادند که مردم با این مقام متناسب باشند.
یک نکته ای در مباحث ایشان خیلی جالب بود. ایشان در ذیل این آیه شریفه که «الرحمن علی العرش استوی» یعنی چی؟ حدیثی را از امام صادق(س) نقل می فرمایند و بعد توضیح می دهند که استوی یعنی «استوی نسبته علی الخلائق» خداوند نسبت پروردگار و سفره احسان پروردگار در عالم پهن کرده است که برای همه خلائق یک جور هست. «الرحمن علی العرش استوی» مرحوم علامه مجلسی در مرأت العقول خیلی مفصل این حدیث را توضیح دادند. «استوی نسبته علی الخلائق» خداوند آن سفره احسانی که در عالم پهن کرده است برای همه یکسان است.
اگر برای همه یکسان است پس چرا افراد زندگی آن ها متفاوت است. یک کسی خیلی وضع مالی او خوب است و یکی درجه پایین تری است. مفصل توضیح دادند که نه این که معاذ الله خداوند متعال بخلی داشته باشد که به یکی کم بدهد و به یکی زیاد بدهد و آن جا کرم و جود او هست و این جا معاذ الله بخل خداوند است، نه مصلحت هایی است که حکمت خداوند است که این جوری تقسیم کرده است. اگر ما خداوند را باور کردیم خداوند رحمان و رحیم و عادل و غنی که یک وقتی این جمله را گفتم که خیلی مهم است که این پنج صفتی که ما راجع به پروردگار عرض می کنیم عنایت داشته باشند که خیلی راهگشا است.
ما یک وقتی از یک کسی پولی می خواهیم و کمکی می خواهیم. بنده از یک آقایی پولی می خواهم و او به من نمی دهد. چرا ما به داد هم نمی رسیم؟ گاهی اصلاً خبر از گرفتاری رفیق خود ندارد و نمی داند. گاهی می داند اما نمی تواند و کاری از دست او برنمی آید. گاهی می داند و امکانات هم دارد ولی خود او نیازمند است. گاهی نه خود او نیازی ندارد ولی انصاف ندارد و رحم و مروت به دل او نیست اما با پروردگاری طرف هستیم که اولاً می داند از تمام احوالات ما خبر دارد، «یعلم خائنه اعین و ما تخف الصدور» هر چه ما در سینه پنهان کردیم خدا می داند پس می داند. می تواند و قادر است.
یک ـ عالم است. دو ـ قادر است. خود او هم نیاز ندارد و غنی به ذات است. پس عالم هست و قادر هست و غنی به ذات هست و ارحم الراحمین هم هست. یعنی تمام این اشکالاتی که ما داریم، گاهی نمی دانیم که کمک کنیم و گاهی می دانیم و نمی توانیم، گاهی می دانیم و می توانیم اما خود ما گرفتار هستیم، گاهی خود ما هم گرفتار نیستیم، رحم به دل ما نیست که به داد هم نمی رسیم. اما ای خدایی که هم می دانی عالم هستی و هم می توانی قادر هستی، هم خود تو نیازی نداری و غنی به ذات هستی، هم ارحم الراحمین هستی. چرا این مدلی تقسیم کردی.
این صفت پنجمی هم دارد که این صفت حکیم است. کار خدا بر اساس حکمت است. عالم است، قادر است، غنی است، ارحم الراحمین است ولی حکیم است. اگر حکمت خدا را باور کردی خدا بر اساس حکمت تقسیم کرده است و با التماس ما هم عوض نمی شود. من یک مثال بزنم که الان ما پدرها و مادرها فرض کنید که یک فرزندی سراغ پدر خود می آید و یک چیزی از او می خواهد. اصرار می کند ولی پدر می گوید که صلاح تو نیست و مصلحت تو نیست، دو روز می گوید و سه روز می گوید و یک هفته می گوید، آخر پدر خسته می شود و می گوید بگیر و پی کار خود برو.
همین اخیراً یک عزیزی می گفت که یک آقایی که وضع مالی خیلی خوبی هم داشته است، پسر او شانزده، هفده ساله که اصرار کرده است که این سوئیچ ماشین را بده که من با دوستان خود یک دوری بزنیم. او می گوید که پسر من بخلی ندارم و چند تا ماشین دارم اما تو به سن قانونی نرسیدی، به سن قانونی برس و گواهینامه بگیر و این ماشین برای تو باشد. یک روز، دو روز، دو هفته پدر خسته می شود و می گوید که بگیر و پی کار خود برو. او حکیم نیست و آن حکمتی که خداوند دارد. متأسفانه سوئیچ را می گیرد و با سه، چهار تا از دوستان خود تصادف بسیار بسیار سنگینی می کنند که دو نفر در جا از بین می روند و دو نفر هم در کما هستند. این ما هستیم. وقتی به ما خیلی اصرار کردند دیگر حکمت یاد ما می رود.
خدا این جوری نیست که در دعا هست که امام سجاد (ع) می فرماید که «یا من لا تبدل الحکمه الوسائل» التماس ما حکمت خدا را تغییر نمی دهد. خدا حکمت دارد که سر جای خود است. خب اگر این جا که این خیلی نکته لطیفی است که مرحوم آیت الله رفیعی قزوینی دارند که اگر خدا این جا پس بنابراین «الرحمن. علی العرش استوی» یعنی خداوند نسبت به همه بندگان سفره احسان او یکسان است. اگر بر اساس حکمت در این جا یک تفاوتی در نظر گرفت، یک کسی کمتر به او داد، بعد در قیامت جبران می کند. من خیلی وقت بود که این روایت را دیده بودم ولی می گفتم چه طوری معنا کنیم که قشنگ باشد و زیبا باشد، ایشان خیلی ذیل این آیه و این حدیث خیلی قشنگ معنا کردند.
فرمودند که این که در حدیث هست که فردای قیامت خدای متعال از فقرا عذرخواهی می کند. چه طوری خداوند برای چه از فقرا عذرخواهی می کند؟ مگر فقرا از خدا طلبی دارند و مگر حالا اگر ما فقیرانه زندگی کردیم، مگر طلبکار خداوند بودیم که خدا بخواهد فردای قیامت ... می خواندیم ولی معنای ... می دیدم که ایشان ذیل این بیان آورده است، می گفته است که نه این که خداوند سفره احسان خود او برای همه یکسان در دنیا بوده است، نه این که «استوی الرحمن علی العرش استوی» یعنی برای همه خلائق به طور مساوی سفره پهن می کرده است، خب اگر مساوی است و اگر کسی سر این سفره دنیا از احسان پروردگار کمتر استفاده کرد، خدا خود را چون عادل است و چون عدل است، عدل محض است، خدا خود می خواهد این را جبران کند. چه طوری جبران می کند؟ قیامت عذرخواهی می کند و مقامات بیش تر می دهد.
من خیلی نگران هستم که واقعاً سراغ این مباحث که می رویم بحث فقر، بحث قناعت، بحث زهد، بحث صبر که یک وقت تصور نشود که ما می خواهیم یک چیزی توجیه کنیم، یک واژه هایی بسازید. اولاً ما نگفتیم که در فقر می دانید که گاهی فقرها، فقر تحمیلی است. دشمن به ما تحمیل کرده است که باید در برابر او ایستاد. گاهی در اثر تنبلی خود ما است ولی گاهی نه، انسان تمام تلاش خود را انجام داده است، دو نفر با هم یک تلاشی را آغاز کردند ولی یکی به آلاف و الوف می رسد و وضع خوبی دارد و یکی نمی رسد. این که یکی تلاش خود را انجام داده است ولی در فقر زندگی می کند یاد او باشد، خدایی که سفره احسان را به طور مساوی تقسیم کرده است، حتماً اگر این جا مصلحت این آقا این بود که از این سفره احساس کمتر استفاده کند، حتماً خداوند در قیامت جبران می کند، آن وقت معنا می شود.
چرا می گوییم که فردای قیامت خداوند عذرخواهی می کند. بنابراین این نیست و زندگی دنیا بر این نیست که همه ما یک سهم مساوی داشته باشیم. خداوند عذرخواهی می کند، نه عذرخواهی زبانی که من از شما معذرت می خواهم، نه جبران می کند. این جز باورهای دینی ما است که در قرآن کریم است که قرآن می فرماید که خدا روزی را «نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیاه الدنیا» یک وقتی مفصل اشاره کردم و نمی خواهم به آن بحث بپردازیم.
مرحوم علامه طباطبایی (رضوان الله تعالی) ذیل همین آیه می فرماید که نشانه این که روزی تقسیم شده است این است که دو نفر با هم شروع می کنند، با هم در یک توان و در یک استعداد و در یک تلاش اما یکی به یک جایی می رسد و یکی نمی رسد. اگر بنا بود که دست ما باشد و تقسیمی نباشد، همه ما، همه مردم انتظار داشتند که در آن حد اعلی باشند، چرا همه در حد اعلی نیستیم؟ مگر همه دل ما نمی خواهد که اول ثروتمند عالم باشیم، دل همه ما می خواهد، پس چرا نیستیم؟ معلوم می شود که یک سری محاسبات دیگری هم هست و یک محاسبات دیگری هم و تلاش ما هست و لازم است.
اراده ما و تلاش ما لازم است اما یک تقسیم دیگری هست که مثال بزنم که فرض کنید که یک کسی خانه ای داشته است که این خانه ارزشی نداشت و یک مرتبه در یک طرحی قرار می گیرد که قیمت آن صد برابر می شود. حالا این کاری برای آن کرده است و تلاشی برای آن انجام داده است، «نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیاه الدنیا» این بحث مفصل است و نمی خواهم به آن بحث برگردم. پس پیام بخش اول این خطبه این است که امیرالؤمنین می فرمایند که «ان الامر ینزل من السماء» از آسمان نازل می شود. شما تلاش خود را انجام بده اما تقسیم روزی دست خدا است.
«کالقطر مطر من السماء» مثل قطرات باران در مناطق مختلف می بارد. مگر باران در همه جا یکسان می بارد، تقسیم روزی را حضرت تشبیه به نزول باران می کنند. اگر من دیدم که یک برادر دینی و ایمانی من وضع بهتری دارد، آیا من حسادت داشته باشم، کینه داشته باشم، دشمنی داشته باشم نسبت به او، سوءظن نسبت به پروردگار داشته باشم، بگویم خدایا پس عدالت تو کجا رفت و پس چرا زندگی ما متفاوت است. می فرماید که این جور نباشد. «و اذا رعا احدکم لخیه غفیره» غفیره یعنی زیاده. اگر دیدید که برادر ایمانی زیاده ای نسبت به شما دارد «فی اهل او مال او نفس» اهل و عیال بیش تری دارد و ثروت بیش تری دارد، وضع جسمی بالاتری دارد «فلاتکونن له فتنه فان المرء المسلم» این فراز دوم باز خیلی مهم است.
جناب آقای شریعتی عرض کردم که آدم گاهی با همه وجود خود در زندگی ها لمس می کند. ما گاهی نمی خواهیم حقیقت را بپذیریم. چه قدر حضرت زیبا می فرمایند در بیانی که من دارم عرض می کنم که پیام این بخش این است که همه دنیا هم به ثروت نیست، همه زندگی دنیا هم به ثروت و قدرت، قدرت جسمانی و اهل و عیال نیست. «ان المرء المسلم» حضرت فرمود که آن چیزی که از همه مهم تر است این است که انسان یک زندگی آبرومندی داشته باشد. الان چه قدر هستند، باز صادقانه می گویم که دیدم و لمس می کند در زندگی خود که انسان هایی که هستند ولو وضع مالی خیلی بالایی ندارند و متوسط هستند اما آن ثروتمندانی که وضعیت مالی آن ها هم خیلی خوب است ولی این پاکی این درجات متوسط را ندارند.
حسرت به زندگی این و آن می خورند. افرادی هستند که از نظر مالی بی حساب و کتاب ولی یک موقع یک مشکلات اخلاقی در زندگی خود، خانواده خود و فرزند خود پیش می آید حاضر است که تمام زندگی خود را بدهد که این اولاد را من نداشتم. تمام هستی خود را حاضر هست که بدهد که می گوید که این آبروریزی که برای من پیش آمد، کاش اتفاق نمی افتاد. این بدبختی که همسر من یا اولاد من یا خود من گرفتار آن شدم و برای من پیش آمد یعنی با همه وجود حاضر است. خب نمی توانیم مثال های مشخصی بزند. به هر حال هستند کسانی که ... اگر مثال بزنم شاید باشد کسی که بگوید که شما مثال از زندگی ما زدید، شما خبر از زندگی ما داشتید، ما قصد تطبیق با فرد خاصی را نداریم ولی یک واقعیتی است. حاضر است یک گرفتاری هایی در زندگی که حاضر بوده است که تمام هستی خود را می داده است.
تمام زندگی خود را می دادم اما این آرامشی که کسی که زندگی متوسط دارد ولی دیگر گرفتاری ندارد و آبروریزی ندارد و یک چنین اولادی نداشته است و یک چنین همسری نداشته است و یک چنین مشکلی در زندگی خود نداشته است. در یک جمله امیرالمؤمنان می فرماید که تمام زندگی به ثروت نیست. ثروت خوب است اگر کسی مقدر او بود، ثروت داشته باشد و از حلال و طیب کند و در حلال هم مصرف کند، هیچ مانعی هم ندارد و مکرر گفتیم و مفصل گفتیم و در روایات داریم که تمام این آخرت است. اگر آدم از حلال تهیه کرده است و در حلال مصرف کرده است، این آخر دنیا نیست اما اگر کسی نداشت و اگر کسی در طبقه متوسط یا پایین تر از متوسط زندگی می کند، فکر نکند که همه چیز در ثروت خلاصه می شود.
همه چیز در قدرت خلاصه می شود. الان ببینید چه قدر صاحبان قدرت هستند که اوج قدرت بوده است اما در زندگی او یک مشکل اخلاقی پیش آمده است، برای خود او و برای فرزندان او و برای خانواده او، یک مشکل سیاسی برای او پیش آمده است، باور کنید وقتی در عمق وجود او می روید، می گوید کاش از روز اول من یک چنین قدرتی نداشتم و به آن نرسیده بودم و به چنین ثروتی نرسیده بودم. حسرت می خورد به زندگی آن انسان متوسطی که دارد آبرومندانه زندگی می کند. پیام این جمله این است و شبیه این در نهج البلاغه حضرت امیرالمؤمنین بیان کردند که فکر نکنید که تمام خیر و تمام عالم و تمام خوبی های دنیا در ثروت است. اگر من از ثروت محروم بودم پس تمام درهای رحمت به روی من بسته شده است.
اگر من از سلامتی محروم بودم که فکر کنم که تمام درهای رحمت به روی من بسته شده. اگر من از قدرت محروم بودم و قدرت دست من نبود، فکر کنم که تمام درهای رحمت الهی این قدر انسان هایی هستند که به زندگی شما دارند حسرت می خورند. الان ما واگذار به وجدان مخاطبین عزیز می کنم که شما که با یک زندگی متوسط یا زیر متوسط کمتر از متوسط داری زندگی می کنی ولی گاهی اوقات اطراف خود را نگاه کن که چه فرزند خوبی دارد و چه شریک زندگی خوبی داری و چه آبرومند داری زندگی می کنی و چه موقعیتی داری. آدم های معمولی هستند ولی این قدر مورد احترام هستند و این قدر جامعه به آن ها احترام می گذارد و آن قدر شخصیت آن ها محترم است، مگر همه چیز به وضع مالی است و ثروت است، مگر همه چیز به قدرت است.
این قدرتی که کناره گیری آن تمام می شود. شما الان در همین چهل سال انقلاب خود ما نگاه کنید، آدم هایی بودند که سر زبان ها بودند و شبانه روز در رسانه ها بودند و در تلویزیون و رادیو بودند. گاهی آدم یک جلسه ای می رود و از دور اشاره می کند که آن فلانی را می شناسی، او یک وقتی فلان پست را داشته است و فلان مقام را داشته است، الان نانوایی محل هم او را تحویل نمی گیرد. قدرت تمام می شود، همه چیز در قدرت نیست و همه چیز در ثروت نیست.
«اما بعد فان الامر ینزل من السماء الی الارض، ان الامر» شارع نهج البلاغه می گوید که الف لام استقراض به اصطلاح ادبی هست که همه چیز از آسمان نازل می شود. «تنزل ملائکه و روح باذن ربهم من کل امر الی الارض کقطر مطر الی کل» مثل قطرات باران که در هر کجا با اراده الهی تقسیم می شود و حساب شده است.
«بما قسم له من زیاده او نقصان» کم یا زیاد. «فاذا احدکم من اخیه غفیره» اگر دیدی که برادر ایمانی تو یک زیاده ای دارد اهل و عیال و ثروت او و خود او و جسم او «فلاتکونن له فتنه» باعث حسادت نشود، باعث کینه نشود و باعث عداوت نشود، ناامید از پروردگار نشوی و سوء ظن به پروردگار پیدا نکنی. «فان المرء المسلم ما لم یغش دنائه تظهر فیخشع لها اذا ذکرت» اگر یک نقطه ضعفی پیدا نکند و یک آبروریزی پیدا نکند که هر وقت یاد او می آید که احساس ذلت کند، آدم گاهی در زندگی خود یک اشتباهی کرده است و یک خطایی کرده است، سی سال بعد یاد او می آید و دوباره هی احساس ذلت می کند.
اگر در زندگی خود یک چنین نقطه ضعف بزرگی که «تظهر» آشکار شود که اگر آشکار شود که دیگر هیچ. «فیخشع له اذا ذکرت و یغری بها لعام الناس» یک نقطه ضعفی و یک آبروریزی که آدم های پست همیشه این نقطه ضعف را در سر این آقا می زنند، اگر یک چنین چیزی نداشته باشد «کان کلفالج الیاسر» مثل آن مسابقه دهنده ماهری می ماند که منتظر اولین برنده مسابقه عالم باشد. دنیا دار مسابقه است و همه ما در دار مسابقه قرار گرفتیم. بعد حضرت مثال می زنند، می فرمایند که «و کذلک المرء المسلم البری من الخیانه» تأکید می کنم امیرالمؤمنین می فرماید که مسلمانی که آبرومند زندگی کرد ...
بعضی از واژ ه های دینی را تا عرض می کنیم که زهد، زهد را باید درست معنا کرد. صبر را باید درست معنا کرد، قناعت را باید درست معنا کرد. کسی تصور نکند که این واژه ها را ما برای تخدیر آوردیم که حالا بساز، نه نگفتیم که کسی بسازد. اگر یاد شما باشد عزیزان این داستان را در بحث صبر یک وقت مثال زدیم که دو نفر به محضر خاتم النبیین آمدند برای یک دعوایی که پیامبر بین این ها قضاوت کند. پیامبر بین این دو نفر قضاوت کرد. یکی ادله خیلی واضح و روشنی ارائه می کرد و ادله آن یکی کم بود. پیامبر هم به علم غیب که قضاوت نمی کردند، پیامبر می فرمود که «انما اقضی بینکم» من هم مثل یک قاضی معمولی بر اساس شواهده قضاوت می کنم. پیامبر در قضاوت های بین مردم از علم غیب استفاده نمی کردند.
بر اساس ظواهر و شواهد بود. یکی ادله او بیش تر بود و یکی کسی کمتر بود که حضرت به نفع او رأی می داد. آن کسی که محکوم شد یک جمله ای گفت که به قدری پیامبر ناراحت شد که گفت که باشد یا رسول الله شما هم که ما را محکوم کردید، خدا جبران می کند. آقا خیلی ناراحت شدند. در روایت هست که حضرت سه مرتبه با ناراحتی دست خود را تکان دادند که «اطلب حقک اطلب حقک|، اطلب حقک» حق خود را طلب کن و حرفی داری بزن، شاهد داری، دلیل داری بیاور. چه چیزی را خدا جبران می کند؟ صبر به این معنا نیست که شما سکوت بکن و حق تو را ببرند و بعد بگویی که خدا جبران می کند.
حضرت خیلی ناراحت شد یعنی از واژه صبر ما این جوری برداشت کنیم که حق ما را ببرند. این واژه های دینی انتظار که یعنی ما سکوت کنیم؟ دست روی دست بگذاریم و جامعه را رها کنیم تا امام زمان ظهور کند؟ معنای انتظار، معنای صبر، معنای زهد، معنای قناعت، معنای توکل چه هست. امیرالمؤمنین پیام دادند که نه این که شما تلاش نکنید، شما تلاش کنید ولی بخواهی یا نخواهی قرآن می فرماید که «نحن قسمنا بینهم» تقسیم روزی دست خدا است.
نشانه آن این است که دو نفر با هم شروع می کنند و یکی به همه جا می رسد و یکی نمی رسد. دو نفر با هم در یک استعداد و در یک توان و در یک قدرت است، یکی می رسد و یکی نمی رسد. اگر بنا بود که ما خود اراده کنیم و همه چیز در اراده ما بود، همه ما دوست داشتیم که اولین ثروتمند عالم باشیم. چرا نمی رسیم؟ پس یک عوامل دیگری هم هست و یک مصلحت دیگری هم هست. اگر بر اساس این مصلحت این تفاوت ها در زندگی ها بود حضرت می فرمایند که اولاً به آن کسی که ثروت بیش تری دارد و قدرت بیش تری دارد، اهل و عیال بیش تری دارد و قوای جسمانی بیش تری دارد، شما حسادت نداشته باشید و کینه نداشته باش و عداوت نداشته باش و به خدا سوء ظن نداشته باش و ثانیاً یاد تو باشد که همه چیز در این ها خلاصه نمی شود.
«ان المرء المسلم» اگر انسان یک زندگی آبرومندی داشته باشد و اگر انسان با یک زندگی آبرومندی گذران او بود که «ان المرء المسلم البری من الخیانه ینتظر الی الله عند الحسنیین» منتظر خداوند باشد که یکی از دو حسن و خوبی را به او بدهد. «اما داعی الله کما عند الله خیر» یا با همین زندگی متوسط و کمتر از متوسط زندگی می کند و به پایان می رسد که ما عرض کردیم که این تعبیری که آیت الله رفیعی قزوینی دارند که «استوی الرحمن علی العرش استوی نسبته علی الخلائق» سفره احسان خدا یکسان است ولی مطمئن باشید که خداوند در قیامت جبران می کند اگر به همین شکل تمام شد یا نه ممکن است که در یک مرحله دیگری از زندگی در ادامه زندگی «و اما رزق الله» خدا مقدر کرد و روزی به شما داد. «فاذا هو ذو الاهل و مال و مه دینه و حسبه» هم دین او محفوظ شده است و هم موقعیت او.
«ان المال و البنین» یک وقتی عرض کردم که اگر کسی از ما سؤال کند که پیام کلی نهج البلاغه چه هست؟ یعنی امیرالمؤمنین در این دویست و چهل خطبه و در این چهارصد و هشتاد حکمت و در این هفتاد و نه نامه چه کار می خواهد بکند؟ حضرت می خواهد فکر مخاطبین خود را اصلاح کند مخصوصاً بعد از آن بیست و پنج سال دورانی که حضرت در قدرت و حکومت نبودند، خیلی افکار عوض شده بود و خیلی به خطا رفته بودند. حضرت می خواهد آن ها را برگرداند. متأسفانه مخصوصاً در آن بیست و پنج سال در اثر آن فتوحاتی که پیش آمده بود، ثروت هایی که یک عده پیدا کرده بودند، نگرش ها عوض شده بود.
یعنی یک عده فکر می کردند که هر کسی دارد خدا به او نظر کرده است و هر کسی ثروت بیش تری دارد و هر کسی قدرت بیش تری دارد و لذا حضرت می فرماید که حواس شما باشد که «ان المال و البنین» آقایی که ثروت دارد، ثروت حلال هم داری ولی یاد شما باشد که این ها کشت دنیا هست و این ها متاع دنیا است «العمل صالح حرث الاخره» آیا از این مال و بنین و از این فرزندان و از این ثروت خود و از این قدرت خود استفاده ای برای آخرت خود کردی یا نه؟ الان ماه ضیافت الله است و به سرعت دارد تمام می شود. چشم به هم زدیم که دهه اول تمام شد و به نیمه رسیدیم و به دهه دوم رسیدیم و تمام شد.
من خواهش می کنم و تقاضا می کنم که روزه چه قدر ثواب دارد، عجیب است فضائل روزه، حدیث آن را یک وقتی خواندیم. پیامبر فرمود که روز اول ماه رمضان خدا همه را می آمرزد که این ها پاک وارد ضیافه الله شوند. فرمود که اگر کسی یک روز روزه بگیرد «صام یوم تتوع» «فلو اوتی ملع الارض ذهبا» حدیث در امالی شیخ صدوق است. خدا تمام زمین را پر از طلا به این ها بدهد باز پاداش یک روز روزه نشده است. مگر ما چه کار کردیم؟ یک وعده غذایی خود را جابه جا کردیم، غیر از این است. تمام زمین پر از طلا خدا به او پاداش بدهد می گوید من کامل ندادم و می گوید که باید قیامت پاداش بدهم.
این درست است ولی فرمود که از این بالاتر می خواهید، مخصوصاً کسانی که معذور هستند و بیمار هستند و نمی توانند روزه بگیرند، مسافر هستند و بیمار هستند و مشکل دارند، یاد آن ها باشد که از روزه بالاتر می خواهید، فرمود که «صیامک» به یک برادر ایمانی افطاری بدهی که «افضل من صیامک» از این روزه بالاتر است. وقت به سرعت دارد می گذرد و بعضی ها شروع کردند ولی بعضی ها در تصمیم هستند.
خیلی ها به آخر ماه رمضان نمی رسند. اول ماه رمضان تا آخر ماه رمضان هزار هزاران نفر در این عالم از دنیا می روند، چه این که به آخر برسند. معلوم نیست که ما به آخر آن برسیم. اگر بنا است که کار خیری انجام بدهند. در حالات رسول خدا هست که «کان رسول الله صل الله علیه و آله اجود الناس» جود و سخای ایشان از همه بیش تر بود ولی «و اجود ما یکون» اوج جود و سخاوت پیامبر کی بوده است؟ در ماه مبارک رمضان که این خیلی مهم است.
امیرالمؤمنین فرمود که رسول الله سیره ایشان این بود که دم افطار که می شد «امرنی» به من دستور می داد که «ان افتح الباب لمن یرد الی الافطار» می فرمود که علی جا در خانه را باز بگذار که هر کسی که می خواهد سر سفره بیاید و بنشیند. «امرنی رسول الله» من باید با کمال تأسف عرض کنم که الان دم افطار مردم دو دسته هستند. یک کسانی که وقتی سر سفره افطار می نشینند، متحیر هستند که چه بخورند، همه چیز تهیه کردند، چه بخورند. حلیم هست، کله پاچه هست، نان کنجدی خاشخاش دورو هست، پنیر لیقوان تبریز هست، پنیر کذایی هست و مایعات و نوشیدنی ها هست و نمی داند از کجا شروع کند و یک عده متحیر هستند که نمی دانند چیزی در سفره آن ها نیست که بخواهند افطار کنند.
این ها امروز هست و بینی و بین الله امروز هست و شاید بعضی ها باور نداشته باشند. یک بخشی ما مقصر هستیم. مسئولیتی که حاکمان دارند جای خود و الان بحث ما آن نیست اما یک بخشی از آن را ما مقصر هستیم، ما متحیر هستیم که یک آقایی می گفت که من به یک خانواده ای یک مبلغی کمک فرستادم که ساعت نه، ده صبح بود که دیدم که فوری زنگ زد و تشکر کرد. گفتم که حالا این چیزی نبود که تشکر کنید، گفت خدا می داند که تا الان نه، ده صبح بود که من معطل بودم و پول نداشتم که یک نان و پنیری بخرم برای زن و بچه خود. پولی که شما ریختید من الان دارم یک چیزی می خرم. یعنی یک عده الان دم افطار و سحر آن هم همین طور است. متحیر هستند که یک عده چه بخورند که تنوع غذایی دارند که خدا به مال آن ها برکت بدهند اما از آن طرف.
یک عده هم متحیر هستند که چه بدهند. اگر شما بچه سال اولی داری و اگر شما می گویید که بچه من ضعیف است و غذای خوبی به او بدهم، آن فقیر هم همین گرفتاری را دارد و آن مشکل من را دارد. امیرالمؤمنان می فرماید که یاد شما باشد که «ان المال و بنین» اوج ثروت باشی و اوج دارایی باشی و فرزندان باشد «حرث الدنیا» این برداشت های دنیایی است اما اگر از این استفاده کردی «عمل صالح حرث الاخره» می شود یک نفر هر دو را داشته باشد؟ بله «فقد یجمعهما لا لاقوام» یجمع برای بعضی ها خدا هر دو را جمع می کند و بعضی ها از ثروت دنیا خوب استفاده می کنند.
خیلی ها ماه رمضان و قصه امام سجاد که حضرت روزه می گرفتند، یک گوسفند قربانی می کردند. یک گوسفند تکه تکه می کردند و یک آبگوشت مفصلی می پختند، دم افطار که می شد، می گفت ظرف ها را بیاورید. آبگوشت مفصلی بود که تقسیم می کردند که برای خانواده فلان و برای فلان خانواده و تمام. آقا افطار خود شما را بیاوریم، الان وقت افطار تقسیم کردیم، افطار خود شما را بیاوریم؟ بیاورید. افطار خود حضرت چه بود؟ ما اهل آن نیستیم و نمی توانیم ادعا هم داشته باشیم و نمی توانیم باشیم. «ثم یعطی بالتمر و خبز فیکون ذلک عشاء» افطار خود حضرت خرما و نان بود.
امامی که یک گوسفند قربانی کرده است و آبگوشت پخته است و بین خانواده ها تقسیم کرده است، سهم او نان و خرما است. ما اهل آن نیستیم و خود امیرالمؤمنین هم در نهج البلاغه فرمودند که نامه چهل و پنجم که «لا تکنکم لا تقدرون علی ذلک» شما نمی توانید مثل من زندگی کنید. «و لاکن اعینونی بالورع و اجتهاد و عفه و سیره» اگر سفره خود ما آباد است و سحر و افطار حداقل نگاه ما هم به افراد دیگر باشد.
نگاه می کردم که شانزده جلسه موضوعات اخلاقی اجتماعی متناسب با جامعه ما به این جهت عرض کردم که و یک کار خوبی هم که دوستان انجام دادند یک پرسش و پاسخی هر جلسه دارد و یک خلاصه مباحثی دارد که فکر می کنم که شاید ما نیازمند یک سلسله که تمام آن کلمات اهل بیت باشد که ما نیازمند کلمات اهل بیت(ع) هستیم.
آیاتی که تلاوت شد «اعوذبالله من الشیطان الرجیم. و خلق الله سماوات و الارض بالحق» آفرینش آسمان و زمین بر اساس حق است. «و لتجزی کل نفس بما کسبت و هم لا یظلمون» اساس آفرینش بر این است که هر کسی در برابر اعمالی که انجام داده است پاداش داده شود. «و هم لا یظلمون» به کسی ظلم نمی شود.
اگر ما به این آیات قرآن باور داریم و اگر باور نداشتیم که این روزها قرآن نمی خواندیم. فرمود اگر کسی یک آیه در ماه مبارک رمضان تلاوت کند ثواب یک ختم قرآن را دارد. برای چه چیزی گفتند که بخوانید؟ مقدمه فهم قرآن نیست و مقدمه عمل به قرآن نیست و مقدمه اثر قرآن در جان و روح انسان نیست؟ این سوره مبارکه حشر را همه بلد هستید، هزار بار شنیدیم و از آیاتی است که حفظ هستیم. «لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرأیته خاشعه» اگر بر کوه نازل کرده بودیم، بر کوه اثر می کرد. الان ما این هفت، هشت جزئی که تا حالا خواندیم، چه قدر راجع به انفاق در این آیات سفارش شده است.
همین آیات اول سوره مبارکه در جز اول و دوم که چه قدر سفارش شده است. «و لتجزی کل نفس بما کسبت» چون من خبر دارم و نگران دارم و یقین دارم که قرآن و کلام اهل بیت اثر دارد. باز هم خواهش می کنم که مخصوصاً نسبت به ارحام و خویشاوندان خود که خدا نکند که یک خانواده دو تا برادر و دو تا خواهر، یک برادر در بهترین از آن هایی که سر سفره افطار خود متحیر است چه بخورد و یک برادر هم سر سفره افطار خود متحیر است چه استفاده کند.
خواهش می کنم که هم نسبت به فقرا امروز و فردا نکنید. معلوم نیست که ما مهلت پیدا کنیم، این همه وعده هایی که خداوند به ما داده است و ما این قرآن را می خواهیم چند شب دیگر روی سر بگذاریم. خدا به سلامت که تعبیر یکی از اساتید بزرگوار ما بود که می فرمود قرآن نسخه است، مگر نمی گوییم که قرآن نسخه شفا است، مثل نسخه های دیگر است. شما اگر به پزشک مراجعه کنید، نسخه آن پزشک را بگیرید و بخوانید و فقط بخوانید، با یک خط زیبا بنویسید و تابلو کنید. بدهید یک کسی با صدای قشنگ بخواند، این که درمان نمی شود.
این نسخه را روی سر بگذارید، درمان نمی شود باید عمل کنیم. اگر هم گفتند که تلاوت و اگر هم خط زیبا گفتند و اگر هم صوت زیبا گفتند و اگر هم گفتند که تابلو کن و اگر گفتند که روی سر بگذار، همه مقدمه توجه به قرآن است. من تقاضا می کنم و باز هم تلاش می کنم و یقین دارم که خیلی ها دنبال کار خیر هستند ولی بهترین فرصت برای ماه ضیافه الله است و بهترین فرصت برای اطراف و خویشاوندان است، من بارها عرض کردم که اگر هر کسی به اطراف خود نگاه می کرد و به ارحام خود می کرد و به واجبه النفقه های خود می کرد نباید این همه گرفتاری داشتیم. یعنی در خانواده یک نفر نیست که بتواند مشکل این ها را حل کند؟ این را از آن غفلت نکنیم.