1401-03-21- حجت الاسلام والمسلمین حسینی قمی
یک حدیث بسیار بسیار زیبا و نورانی است من این حدیث را در قالب سیره خود امام رضا (ع) می خواهم توضیح بدهم. حدیث در منابع دست اول ما آمده است. مثلاً شیخ صدوق (ره) در خصال و علل آورده است. شیخ طوسی در اعمالی آورده است، در تحف العقول هست. همه اینها منابع دست اول ما هست.
آقا امام رضا (ع) می فرماید لَا يَتِمُّ عَقْلُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ، کسی می تواند بگوید که عقل من به کمال رسیده است که ده ویژگی در او باشد. ما امتحان کنیم ببینیم اگر اینها را داریم الحمدلله عقل کامل داریم، اگر نداریم ان شاءالله تلاش کنیم. امام رضا فرمود مسلمانی می تواند بگوید عقل من به کمال رسیده است که این ده ویژگی را داشته باشد. ویژگی اول: الْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ، مأمول یعنی امل، آرزو، مردم به خیر او امیدوار باشند. بگذارید 4 ـ 5 تا داستان از خود امام رضا بگویم.
داستان اول: یک روزی مأمون خدمت امام رضا (ع) آمد به امام رضا گفت یک چند نفر معرفی کنید من می خواهم استاندار تعیین کنم. آقا علی بن موسی الرضا (ع) فرمودند که من در ولایتعهدی چه شرط کردم شرط کردم که در هیچ کاری دخالت نداشته باشم. چون نقشه مأمون این بود که امام رضا را شریک جرم قرار دهد حضرت هم شرط کردند. یعنی یک ولایتعهدی صوری و ظاهری است یک زندان بزرگ است که اسم آن ولایتهدی است. فرمود من شرط کردم و دخالت نمی کنم. مأمون عصبانی شد. گفت من می گویم استاندار معرفی کنید، چرا شما معرفی نمی کنید؟ حضرت این جمله را جواب او داد. خیلی زیبا است. فرمودند وَ لَقَدْ كُنْتُ بِالْمَدِينَةِ أَتَرَدَّدُ فِي طُرُقِهَا من در مدینه دنبال زندگی خود بودم.
در کوچه ها و محله های مدینه داشتم راه می رفتم. وَ إِنَّ أَهْلَهَا وَ غَيْرَهُم مردم مدینه و کسانی که از بیرون از مدینه آمده بودند يَسْأَلُونِّي الْحَوَائِج، در حوائج و گرفتاری های خود به من مراجعه می-کردند. من گرفتاری های آنها را برطرف می کردم فَيَصِيرُونَ كَالْأَعْمَامِ لِي، مثل عموهای هم بودیم، مثل برادر بودیم، وَ مَا زِدْتَنِي مِنْ نِعْمَة، تو نعمتی به من اضافه نکردید، شما من را این جا آوردید و از مردم جدا کردید. امام رضا (ع) در دوران ولایتعهدی در خراسان حسرت دورانی را می خوردند که در مدینه کنار مردم بودند و مردم به راحتی دست آنها به امام رضا می رسید و گرفتاری های آنها را برطرف می کردند.
داستان دوم باز از خود امام رضا (ع) است. یک روز عرفه ای حضرت ایامی که در خراسان بودند فَرَّقَ بِخُرَاسَانَ فِي يَوْمِ عَرَفَة جمیع الاموالهم. تمام اموال خود را حضرت در راه خدا انفاق کردند. یک نفر به امام رضا گفت آقا ٍ إِنَّ هَذَا لَمَغْرَم، غرامت و خسارت به خود زدید. آقا فرمود نگویید مغرم، بگویید مغنم. بگویید غنیمت، سود. این نگاه خیلی مهم است. من یقیین دارم وقتی آدم این جا می آید از حرم امام رضا برنامه اجرا می کند هزاران برابر تأثیر کلام او بیشتر است. چرا؟ چون نگاه مردم به این گنبد و بارگاه و حرم نورانی می افتد. کلام را از این جا می شنوند. امام رضا یک روز تمام اموال خود را در راه خدا داده است.
از ما شاید توقع نداشته باشند ما اهل چنین چیزی نیستیم. من دیروز تهران یک جلسه-ای بودم این را آن جا گفتم، این جا هم بگوید خوب است. گفتم ببینید الان همه مردم ما، همه این مخاطبین عزیزی که دارند این برنامه را می بینند همه اهل کار خیر هستند معمولاً همه هستند. اهل صدقه هستند، ولی متأسفانه گاهی حواس ما نیست که سهم ما چه قدر است. امام رضا همه اموال خود را دادند، شما نمی-خواهد همه اموال خود را بدهید. من یک سوال از همه می کنم. امروز چندم خرداد است؟ بیست و یکم خرداد است. یک ماه گذشته درآمد ما چه قدر بوده است؟ هزینه زندگی ما چه قدر بوده است؟ چه قدر خرج کردیم؟ چه قدر ما هزینه کردیم؟ آقای محترم، خانم محترم، 5 میلیون، 10 میلیون، 20 میلیون، هر کس هر چه قدر، انصافاً ما 5 درصد آن چه خود خرج می کنیم به فقرا و بیچاره ها می دهیم؟ آقای محترم اگر شما می گویید خرج سخت است شما فکر می کنید، فقرا، بیچاره ها، گرفتارها اجاره مسکن ندارند؟ درمان بیماری ندارند؟ الان شهریه مدرسه ندارند؟ بچه مدرسه ای ندارند؟ دختر و پسر ندارند؟ تهیه جهیزیه ندارند؟ اگر شما دارید آنها هم دارند.
حرف من این است که ما این جا بنشینیم روز ولادت امام رضا واقعاً چه افتخاری است، چه صحن و سرایی، بگوییم امام رضا (ع) حسرت روزهای مدینه را می خوردند که در مدینه مردم نزد من می آمدند و گرفتاری خود را برطرف می کردند. می گوییم امام رضا روز عرفه در خراسان تمام اموال خود را در راه خدا داده است. من حساب می کنم شما هم به حق امام رضا حساب کنید اگر 10 میلیون هزینه یک ماه شما بوده است 10 درصد آن چه قدر می شود؟ 1 میلیون می شود. آقا 5 درصد آن، 500 هزار تومان. 1 درصد آن، 100 هزار تومان. ما 100 هزار تومان به فقیر و بیچاره دادیم. امام رضا همه را داده است، من یک درصد از آن را در راه خدا بدهم. من یک نگرانی که دارم این است. ما همه اهل کار خیر هستیم.
بگذارید باز از امام رضا (ع) بگویم. در حالات امام رضا (س) است که آقا سر سفره می نشستند، قبل از این که دست به غذا دراز کنند می فرمودند یک ظرف بیاورید از این غذاهای دست نخورده در آن ظرف می گذاشتند می فرمودند به فقرا بدهید. بعد شروع می کردند آیات سوره بلد را بخوانند. «فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ * وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ» (بلد/ 11 و 12) ای انسان چرا از این گردنه بالا نمی روید، گردنه چیست؟ «وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ * فَكُّ رَقَبَةٍ * أَوْ إِطْعامٌ في يَوْمٍ ذي مَسْغَبَةٍ * يَتيماً ذا مَقْرَبَةٍ * أَوْ مِسْكيناً ذا مَتْرَبَةٍ» (بلد/ 12 تا 16) امام رضا (ع) قبل از این که کسی دست به غذا دراز کند نه این که غذا را یک بار مصرف کردیم، بار دوم گرم کردیم، بار سوم دیگر میل ما نمی کشد بگوییم این هم در راه خدا.
داستان بعدی را از امام رضا (ع) بگویم. آقا امام رضا در خراسان بودند. می دانید حضرت برای این که معلوم باشد که این سفر یک سفر تبعیدی است، ولایتعهدی نیست، تنها آمدند. زن و بچه را در مدینه گذاشتند با اشک چشم و آه و ناله با گریه در خراسان آمدند. اهل بیت ایشان در مدینه بودند. همه باور من این است که تأثیر کلام از این گنبد و بارگاه بیشتر است، امام رضا (ع) از این جا نامه نوشتند به امام جواد (س) که پسر عزیزم یک خبر به من رسیده است بَلَغَنِي، یک خبر به من رسیده است أَنَّ الْمَوَالِي آنهایی که در خدمت شما هستند وقتی می خواهند شما را از خانه بیرون ببرند از آن در مخصوص و در پشتی می برند که گرفتارها و فقرا دست آنها به شما نرسد، أَسْأَلُكَ بِحَقِّي عَلَيْك، جواد عزیزم تو را به آن حقی که من امام رضا بر تو دارم از این بعد از آن در اصلی بیرون بروید. درهم و دینار همراه خود ببرید، بیچاره ها آمدند به آنها پول بدهید إِنِّي إِنَّمَا أُرِيدُ بِذَلِكَ أَنْ يَرْفَعَكَ اللَّه، پسر عزیز من دل من می خواهد خدا شما را بالا ببرد. یعنی رفعت، عزت، عظمت، دنیا، آخرت کسی می-خواهد امام رضا می فرماید به این است که در راه خدا صدقه ای بدهید، و انفاقی کنید.
اولین جمله این بود که مسلمانی می تواند بگوید عقل من به کمال رسیده است الْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ، مردم به خیر او امیدوار باشند.
2 ـ لَا يَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ الْحَوَائِجِ إِلَيْهِ، از مراجعات مردم خسته نشود. می دانید یک عده خداوند این توفیق را به آنها داده است که گرفتاری های مردم به دست آنها حل می شود، مراجعات دارند، امام رضا فرمود خسته نشوید. لَا يَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ الْحَوَائِجِ إِلَيْهِ.
خدا آیت الله حائری یزدی موسس حوزه را رحمت کند. الان مراسم سالگرد تأسیس صدمین سال حوزه را می خواهند برگزار کنند. مرحوم آیت الله حائری سال 1300 حوزه علمیه را تأسیس کردند. الان سال 1401 هستیم. صد سال پیش. ایشان 15 سال حوزه را اداره کردند و در قید حیات بودند. روزهای آخر عمر ایشان یک مقدار ناراحت بودند. یک بدهی هم داشتند. پنجاه هزار تومان. بدهی مال چه چیزی بوده است؟ زندگی شخصی نبوده است. خرج دین، حوزه، گرفتاری ها و مراجعات مردم بوده است. بیمارستان می ساختند. به امام راحل گفته بودند اگر انقلاب شما این قدر خوب بود چرا استاد شما آیت الله حائری این کار را نکرد؟ امام (ره) فرموده بود آن حفظ حوزه، آن کاری که آیت الله حائری کرد و حوزه را در برابر رضاخان حفظ کرد از انقلاب ما بالاتر بود. ایشان ناراحت بودند و یک بدهی برای خرج دین و حوزه داشتند.
یک کسی می گوید آقا این قدر ناراحت نباشید. شما هم که از دنیا بروید یک نفر بعد از شما هر کس مرجع تقلید شد بدهی شما را می پردازد. ایشان یک جوابی می دهند. من گاهی در سخنرانی هایی که می گویم به مستعمین نگاه می کنم می بینم بعضی ها از این جواب گریه می کنند. ایشان فرمودند من ناراحت نیستم چرا پنجاه هزار تومان بدهکار هستم ناراحت هستم اگر از دنیا بروم خدا به من بگوید آن آبرویی که من به تو دادم بیش از این برای گرفتاری مردم و دینداری مردم قرض کنید چرا بیشتر قرض نکردید. امام رضا فرمود مؤمن وقتی می تواند بگوید به عقل کامل رسیده است که از مراجعات مردم خسته نشود. سوم و چهارم را با هم می گویم يَسْتَكْثِرُ قَلِيلَ الْخَيْرِ مِنْ غَيْرِهِ، کسی به او خدمت کرد که کم دیگران را زیاد ببیند. اما خود او به دیگران خدمت کرد، خیلی هم که به دیگران خدمت کرد به نظر او نیاید.
خدا مرحوم آیت الله بجهت را رحمت کند. ایشان خیلی امام رضایی بود. اول تعطیلات حوزه که می شد مشهد مشرف می شدند تا اول سال تحصیلی. تقریباً یک 3 ماهی مشرف می شدند. من شنیدم ایشان وقتی می آمدند و مشرف می شدند، خانه اجاره می کردند، سال بعد که می شد، سال سوم، چهارم، پنجم، می گفتند برویم به تمام آن خانه هایی که سال های قبل به ما اجاره دادند سر بزنیم. گفتند آقا یک خانه اجاره کردیم، پول آن را گرفته است.
می گفت که نه به ما خدمت کرده است. ما باید به آنها سر بزنیم. ساعت آخری که ایشان بیمارستان می روند و روی تخت بیمارستان می روند یک پزشکی برای معاینه ایشان می آید. ایشان می گوید شما پسر فلانی نیستید؟ می گوید چرا؟ از کجا شناختید؟ من تمام کسانی که از کودکی به من یک خدمتی کردند تا الان هر شب به همه آنها دعا می کنم. یاد ما بود که پزشک دوران کودکی ما چه کسی بوده است؟ معلم سال اول ما چه کسی بوده است؟ گفته بود از کودکی هر کس به من خدمتی کرده است من هر شب به همه آنها دعا می کنم. امام رضا فرمود اگر کسی به شما خدمت کرد يَسْتَكْثِرُ، به نظر شما بیاید. زیاد جلوه کند. اما از آن طرف يَسْتَقِلُّ كَثِيرَ الْخَيْرِ مِنْ نَفْسِه، خود به کسی خدمت کردید کم ببینید.
من قبل از این که این حدیث را بخوانم یک جمله ای بگویم. آقای شریعتی آن هفته هم این مطلب را یادآوری کردند حق هم با ایشان است، واقعاً هم همین طور است. عرض کردم در حرم اثر دارد. یک وقت من در حرم یک حدیثی خواندم از آقا امام رضا (ع) که بگذارید امروز هم بخوانم. تکرار که اشکال ندارد. حرف خوب نور است. خدمت آقا امام رضا (ع) آمدند گفتند آقا یک پولی به ما قرض بدهید. آقا فرمود من قرض بدهم چه موقع قرض ما را پس می دهید؟ 3 تا سوال کردند. فرمودند الی تجارۀ، کسب و کار دارید به نتیجه می رسد؟ گفت نه آقا.
فرمودند: الی غلۀ تدرک، کشاورزی دارید و به دست شما محصول ایجاد می شود گفت نه آقا. سوال سوم: إِلى عُقْدَةٍ تُبَاع، ملک دارید می فروشید؟ گفت آقا به تعبیر ما گورم کجا بود که کفنم باشد. نه تجارت دارم، نه کشاورزی دارم، نه ملکی. امام رضا فرمود پس برای چه از من قرض می خواهید؟ گفت آقا پس چه کار کنم؟ فرمود قرآن گفته است حق شما پیش من است. حق خود را از من بگیرید.
نباید از من قرض بگیرید. حق خود را بگیرید و بروید. گفت آقا یاد من نبود کجا حق من پیش شما بود؟ پول پیش شما داشتم؟ آقا فرمود نه قرآن می گوید «وَ في أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُوم» (ذاریات/19) امام رضا فرمود شما که ملک ندارید، تجارت ندارید، پول ندارید، برای چه می گویید قرض بدهید؟ من باید بلاعوض به شما بدهم. قرآن گفته است سهم شما پیش من است بدهم. به حق این امام رضا الان یک مقدار به هم مدارا کنیم. الان هم با این وضع ودیعه هایی که هست من از همه صاحبخانه ها خواهش می کنم اگر می شود به حق امام رضا بگویید به خاطر امام رضا ما اجاره را کم کردیم.
حدیث دیگری که از امام رضا می-خواهم بخوانم. فرمود لا یتم المعروف، حضرت فرمود کار و خدمتی کردید بزرگ جلوه نکند. فرمود: لَا يَتِمُّ الْمَعْرُوفُ إِلَّا بِثَلَاثِ، کار خیر وقتی به کمال می رسد که سه ویژگی داشته باشد. تَعْجِيلِهِ وَ تَصْغِيرِهِ وَ سَتْرِه، زود انجام بدهید، کوچک جلوه کند، بپوشانید، آبروداری کنید. صندوق های قرض الحسنه خواهش می کنم یک کسی آمده است از شما یک وامی بگیرد می گوید یک روز ضامن اول را بیاورید، یک روز ضامن دوم، یک روز این ورقه را امضا کنید، یک روز سفته بیاورید. می گوید من همه را روز اول آوردم می شود به من وام بدهید؟ می گویند نه.
اگر ما یک روزه به شما وام بدهیم خیلی خوش به حال شما می شود. می خواهیم یک کاری کنیم که شما این جا دیگر پیدایت نشود. امام رضا فرمود تعجیل، زود. تصغیر، کوچک باشد، پیش خود شما بزرگ جلوه نکند. تستیر، آبروداری کنید جای دیگر نگویید. امام رضا فرمود مؤمنی می تواند بگوید عقل کامل هستم اول فرمود الْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ به خیر خود امیدوار باشید. بعدی می فرماید وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُون، مردم از شر او در امان باشند. اگر مردم از شر ما در امان هستند مؤمن کامل هستیم.
خدا مرحوم آیت الله آقای حاج شیخ عباس تهرانی را رحمت کند. شما که قم مشرف هستید دیدید که قبر آیت الله العظمی حائری و اینها پایین پای آنها قبر ایشان است. تقریباً حدود 60 سال پیش ایشان از دنیا رفتند من شنیدم که ظاهراً امام (ره) مدتی شاگرد ایشان بوده است. یک کتاب های سطح حوزه را پیش ایشان خوانده است. خیلی مرد بزرگی بوده است و مقامات علمی و معنوی فراوان داشتند. ایشان خود نقل کردند. فرموده بودند یک وقت کسی داشت نماز می خواند، وسواس داشت، من سر به سر او گذاشتم. سلام نماز خود را داد وسواس سراغ من آمد.
وسواس یک مرتبه نمی آید مقدماتی دارد. ایشان می گوید بلافاصله گرفتار وسواس شدم تا 15 سال من گرفتار وسواس بودم. وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُون، مردم از شر شما در امان باشند. چرا کسی را مسخره می کنید؟ چرا کسی که بیمار است سر به سر او می گذارید؟ چرا یک نفر یک نقطه ضعفی دارد آبروی او را می برید؟ امام رضا فرمود شرط پنجم این است. در حرم امام رضا معمولاً می گویم زائرین عزیز سعی کنید این زیارت خود را تا شهر خود ببرید. تا آخر عمر ببرید. بعضی وقت ها ما حرم می آییم این زیارت ما تا دم در است. تا مسافرخانه و هتل ما هم نمی رسد.
آقا امام صادق (ع) یک سفر حج مشرف شدند در یکی از منزلگاه ها یک قصه ای پیش آمد. همسر امام صادق (ع) یک اذیتی کرد. یک کسی از زنان خادمه کاروان همسر امام دل او را سوزاند. امام صادق خیلی ناراحت شد. یک سفر دیگر رفتند به آن منزل رسیدند این خانم امام صادق به امام صادق گفت آقا ببخشید اسم این منزلگاه چیست من فراموش کردم. آقا فرمود به اسم آن کار نداشته باشید، می دانید این کجا است؟ هَذَا الْمَكَانَ الَّذِي أَحْبَطَ اللَّه، همان جایی است که حج پارسال خود را این جا باطل کردید. امام می گوید حج باطل شد. یعنی اگر دل کسی را سوزاندید، جگر کسی را سوزاندید، کسی را عذاب دادید، اذیت کردید من نمی-توانم حبط عمل شما چیست. قرآن باید بگوید، ولی خدا باید بگوید.
امام رضا فرمود مؤمنی به کمال می رسد، عقل او کامل است وَ لَا يَمَلُّ مِنْ طَلَبِ الْعِلْمِ طُولَ دَهْرِهِ، از طلب علم تا آخر عمر خسته نشود. جوینده علم تا آخر عمر خود باشد. ما از امام رضا (ع) 2500 تا حدیث داریم. در این مستند امام رضا ببینید. خدا رحمت کند من این جمله را برای اولین بار از مرحوم آیت الله صافی گلپایگانی در اجلاسیه ای شنیدم. بیشترین روایات توحیدی کافی مرحوم کلینی از امام رضا است. بعد از روایات امام صادق و امام باقر. در امامت 500 حدیث امام رضا (ع) دارد. در تفسیر 200 حدیث دارد. در معرفی امام زیباتر از امام رضا کسی مقام امام را معرفی نکرده است. یک بیان بسیار بسیار زیبایی دارد. 13 تا مناظره امام رضا دارد.
خدا رحمت کند مرحوم علامه محمد تقی جعفری (ره) را که قبر ایشان همین جا در حرم امام رضا (ع) است. ایشان یکی از این مناظرات امام رضا را شرح کرده است. امام رضا یک مناظره ای دارند با عمران صابه ای. عزیزان می دانند صابئین مثل مسیحی ها، مثل یهودی ها یک فرقه ای هستند اسم آنها هم در قرآن آمده است. وَ الصَّابِئين. عمران صابه ای یک مناظره مفصلی دارد علامه جعفری آن را شرح داده است. امام رضا (ع) 13 تا مناظره دارد. 313 شاگرد امام رضا (ع) دارد. کسانی که از امام رضا (ع) حدیث نقل کردند.
همین عمران صابه ای که با امام رضا داشت مناظره می کرد وقت اذان شد، آقا فرمودند برویم نماز بخوانیم. گفت آقا خواهش می کنم لَا تَقْطَعْ عَلَيْهِ مَسْأَلَتِي، جلسه ما را به هم نزنید. فَقَدْ رَقَّ قَلْبِي، دل من نرم شده است، چند تا سوال دیگر بپرسم من مسلمان می شوم. رئیس فرقه صابئین مسلمان شود خیلی مهم است. آقا فرمود نماز اول وقت. نماز می خوانیم بر می گردیم. به امام رضا التماس کرد. فرمود نماز اول وقت. ما بودیم چه می گفتیم؟ می گفتیم چه کاری از این مهم تر. امام رضا نماز خود را خواندند، برگشتند و ادامه دادند عمران صابه ای مسلمان شد، خیلی ها مسلمان شدند.
من یک خاطره ای تازگی ها در حالات امام راحل (ره) می خواندم امام خیلی مقید به نماز اول وقت بودند یک وقتی در فرانسه مشغول مصاحبه بودند خبرنگاران مختلف داشتند با آقا مصاحبه می کردند آقا سوال می کنند وقت ظهر چه زمانی است؟ می گویند الان وقت ظهر است. مصاحبه را تعطیل می کند. آقا تعطیل نکنید این همه خبرنگار، صدای انقلاب اسلامی به عالم می رسد، فرمود نماز اول وقت. نه تنها مقید به نماز اول وقت بودند. تمام مستحبات این جور بود.
من در خاطرات ایشان می دیدم که خیلی برای من جالب است. یک روز به ایشان می گویند امروز یک ساعت به ظهر، نیم ساعت به ظهر قرار گذاشتیم چند تا خبرگزاری های مهم دنیا مستقیم صدا و سیمای شما را به عالم منتشر کنند، صدای انقلاب اسلامی. می دانید امام چه فرموده بود؟ فرموده بود نیم ساعت به ظهر وقت غسل جمعه من است. روز جمعه است. فرمود به آنها بگویید اگر ماندند بمانند. ایشان غسل جمعه را انجام می دهند، نماز اول وقت خود را می خوانند و می رسند.
یک حدیث از امام رضا بخوانم. باز یقیین دارم که کلام در حرم امام رضا هزاران برابر اثر دارد. فکر نمی کنم کسی این حدیث را در حرم امام رضا بشنود دیگر بخواهد در نماز اول وقت خود کوتاهی کند. امام رضا (س) فرمود: لِكُلِّ صَلَاةٍ وَقْتَيْنِ هر نمازی دو وقت دارد. فَأَوَّلُ الْوَقْتِ رِضْوَانُ اللَّه، اگر اول وقت بخوانید رضوان خدا شامل حال شما می شود. اگر آخر وقت بخوانید چه؟ وَ آخِرُهُ عَفْوُ اللَّهِ وَ الْعَفْوُ لَا يَكُونُ إِلَّا مِنْ ذَنْبٍ. آخر وقت می گویند نماز خود را خواند برای او گناه ننویسید. عفو الهی شامل حال او می شود. یعنی اگر هشت رکعت اول وقت بخوانید تا آخر وقت بخوانیم هشت رکعت، چهار رکعت می شود؟ هشت رکعت، هشت رکعت است، اول ظهر بخوانید یا دم غروب آفتاب که فرقی نمی کند. آقا علی بن موسی الرضا فرمود اول وقت بخوانید رِضْوَانُ اللَّه، رضوان الهی شامل حال شما می شود، آخر وقت بخوانید عَفْوُ اللَّهِ، خدا می گوید حالا خواند برای او گناه ننویسید. حضرت فرمود وَ الْعَفْوُ لَا يَكُونُ إِلَّا مِنْ ذَنْبٍ، عفو را کجا به کار می برند، به تعبیر من به کمر او زد حالا گناه ننویسید.
این که ما می توانیم بخوانیم و رضوان الهی شامل حال ما بشود چرا جوری بخوانیم که بگویند گناه برای او ننویسید. الان فضاهای مجازی شنیدید که می گویند هم فرصت است، هم تهدید است، ما از فرصت آن استفاده کنیم. خواهش می کنم از عزیزان این حدیث امام رضا را از این حرم نورانی در فضاهای مجازی مفصل آن را منتشر کنیم. یک بار دیگر من بخوانم. امام رضا فرمود لِكُلِّ صَلَاةٍ وَقْتَيْنِ هر نمازی دو وقت دارد. اول وقت بخوانید رضوان الله، آخر آن عفو الله. اول وقت بخوانید رضوان الهی شامل حال شما می شود، آخر آن خدا می گوید گناه برای او ننویسید. عَفْوُ اللَّهِ وَ الْعَفْوُ لَا يَكُونُ إِلَّا مِنْ ذَنْبٍ.
نشانه ها مؤمن کامل امام رضا فرمود الْفَقْرُ فِي اللَّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْغِنَى، اگر خدا این جوری مقدر کرده است که کار کرده است، کوشش کرده است، تلاش کرده است اما گویا مقدر او فقر است، این راضی باشد، دنبال ثروت از راه حرام نرود. اشتباه نشود، ما کار و کوشش و تلاش، همه کارها را کردیم، دو نفر با هم شروع کردیم، می بینیم او به خیلی از مقامات مادی بالا رسیده است، ما نرسیدیم، این فقر را که خدا برای کسی مقدر کرد راضی باشد.
خدا مرحوم آیت الله آ سید علی آقا قاضی (ره) را رحمت کند. ایشان عیال بار بوده است، اولاد زیاد داشته است. خود ایشان می فرمودند. می فرمودند من خیلی دعا کردم ولی یقین کردم در دنیا آزمون من، امتحان من، به فقر است. خدا همه چیز را بر من مقدر کرد. این آزمون من است. فقری که کسی بر ما تحمیل کند سفارش نشده است. فقری که ما کوتاهی کنیم سفارش نشده است. یک وقت من تمام تلاش خود را انجام دادم. گویا بیش از این مقدر من نیست. الفقر فی الله.
خدا مرحوم آیت الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی را رحمت کند. امام (ره) چهار سال شاگرد ایشان بودند. در حالات امام نوشتند. امام در حکمت در فلسفه، چهار سال شاگرد آیت الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی بودند. یک کتابی ایشان در معاد دارد. ایشان ذیل این آیه تفسیر «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى» (طه/5) می گوید تفسیر آن این است، استوی علی جمیع، یعنی خداوند با تمام مخلوقین خود یک جور رفتار می کند. خدا بین بنده های خود فرق نمی-گذارد. خدا مگر مثل ما است، پس چرا یکی فقیر می شود، یکی غنی می شود؟ این روایت را ایشان زیبا معنی کرده است.
اگر کسی در دنیا مقدرش فقر بود، فردای قیامت خدا از او عذرخواهی میکنم و برای او جبران میکند. «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى» خدا به همه استوی. خداوند استوی نسبته علی بجمیع الخلائق. خدا برای هیچ کدام از بندگانش تبعیض قائل نمیشود. اگر یک کسی زندگیاش بهتر است و یک کسی زندگیاش کمتر است، یک کسی یک گرفتاری دارد، یکی... خدا جبران میکند. پس الْفَقْرُ فِي اللَّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ. هشتمی آن هم خیلی زیبا است وَ الذُّلُّ فِي اللَّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْعِزِّ فِي عَدُوِّهِ، اگر ما زیر سایه دشمن برویم عزیز میشویم. نه، این عزت را نخواه. ان العزة لله و لرسوله و للمؤمنین. امام رضا فرمود. این حدیث چقدر لطیف است. الله اکبر.ان الله فوض الی العبد کلی شیء. انسان هر طور دلش بخواهد میتواند زندگی کند. حالا سبک زندگی خود را دارد. اما الا اذلال نفس. حق ندارد ذلت را بپذیرد. خدا اجازه نمیدهد بنده ذلیل شود.
بارها این مسئله را گفتهایم. عزیزان من در رسالهها ببینید. یک وقتی در یک بیابانی گیر کردهاید. آب برای وضو ندارید. یک کسی میگوید من به تو آب میدهم. ولی منت سرت میگذارد. از فقها بپرسید تکلیف چیست. آب برای وضو گرفتن به من میدهند. برای وضو گرفتن به من آب میدهند، منت سرم میگذارند. من را میخواهند ذلیل کنند. به همین مقدار. مسلمان برود وضو بگیرد با آبی که سر او منت میگذارند یا تیمم بکند؟ فرمودند تیمم بکند. امام رضا فرمود مؤمن آن کسی است که عزت در راه خدا را، اگر میبینی جای دیگر شما را تحویل میگیرند، به شما شخصیت میدهند ولی شخصیت باطل است، شخصیت دروغین است، الهی نیست، خدایی نیست.
بگذارید من با عجله این نهم و دهم را بگویم که تمامش کرده باشیم. فرمود:الْخُمُولُ أَشْهَى إِلَيْهِ مِنَ الشُّهْرَةِ، مؤمنی عقلش به کمال میرسد که ناشناس بودن برای او بهتر باشد از اینکه بر سر زبانها بیفتد. خیلی از وقتها میدانید که ما میخواهیم خودمان را مطرح کنیم، خودمان را نشان بدهیم. الْخُمُولُ أَشْهَى إِلَيْهِ مِنَ الشُّهْرَةِ، دنبال این نباشد که به هر قیمتی خودش را مطرح بکند. حرفی از خودش بزند. فرمود دهمی از همه بالاتر است. لَا يَرَى أَحَداً إِلَّا قَالَ هُوَ خَيْرٌ، هر کس را دید بگوید این از من بهتر است. آقایان چه داریم میگوییم؟ بانوان، بینندگان عزیز، امام رضا فرمود آن مؤمنی عقلش به کمال میرسد که هر کس را دید بگوید این از من بهتر است. امام رضا میرفت در حمام، طرف امام را نمیشناخت، میگفت میشود کیسه من را بکشی؟ میگفت بله. دلاکی میکرد. از در حمام آمدند گفتند میدانی کی دارد کیسه میکشد؟ امام رضا است. گفت آقا نمیخواهم. فرمود دیگر تکان نخورد. همین امام رضا، فضل به سهل، وزیر مأمون آمد یک ساعت او را سر پا نگه داشت. وقتی نوبت وزیر دربار میشد، وزیر خلافه عباسی میشد تحویلش نمیگرفت. پس امام رضا فرمود هر کس را دیدی بگو از من بهتر است. این ده تا صفتی که ما با عجله عرض کردیم.