1401-06-05حجت الاسلام والمسلمین حسینی قمی
نامه سی و یکم نهج البلاغه طولانی ترین نامه تربیتی نهج البلاغه است. بعضی از عزیزان گفتند آقا پس مگر نمی گویند نامه 53 نامه امیرالمؤمنان به مالک اشتر. این نامه، نامه تربیتی است، آن نامه در حقیقت مدل حکومتداری و زمامداری است. بله آن از آن جهت طولانی تر است. ولی طولانی ترین نامه تربیتی همان نامه سی و یکم هست. خیلی مفصل است. من فقط چند سطر آن را به مناسبت آداب معاشرت، آداب برخورد با برادران ایمانی و دوستان داریم می خوانیم.
من فقط یک کلمه آن را تکرار کنم که حضرت فرمودند اگر دیدید برادر شما با شما قطع رابطه کرد شما با لطف و با محبت ارتباط را برقرار کنید، اگر او تندی کرد، شما نرمی کنید. اگر جرمی مرتکب شد شما عذر او را بپذیرید. اگر او بخل ورزید شما اهل جود و بخشش باشید این تعبیر را یک بار دیگر دل من می خواهد که تکرار کنم که حضرت فرمود با برادر ایمانی خود کاری کنید که حَتَّى كَأَنَّكَ لَهُ عَبْد، یک کاری کنید انگار بنده، نوکر و غلام او هستید.
در فارسی در تعارفات می گوییم من نوکر شما هستم، من غلام شما هستم، ان شاءالله واقعیت داشته باشد نه این که رد شد پشت سر او صفحه بگذارید. کاری کنید که حَتَّى كَأَنَّكَ لَهُ عَبْد. برادر ایمانی، رفیق بگذارید بفهمند، نوکر او باشید، غلام او باشید. حَتَّى كَأَنَّكَ لَهُ عَبْدٌ وَ كَأَنَّهُ ذُو نِعْمَةٍ عَلَيْكَ، کأن همه زندگی دست او است. اگر واقعاً یک کسی همه زندگی ما دست او باشد، نعمت های ما از او به ما برسد، ولی نعمت ما باشد ما چه برخوردی با او باید داشته باشیم؟ بگویید رفیق شما ولی نعمت شما است. بگویید من نوکر شما هستم، من غلام شما هستم.
تا به این جا می رسد که فرمود وَ لَا تُضِيعَن، خیلی هشدار مهمی است، گاهی اوقات در رفاقت ها خیلی صمیمی می شویم. در صمیمت می گوید رفیق صمیمی ما است خیلی مهم نیست. گاهی هم یک بهانه ای داریم. دیگر ما رفیق هستیم آداب نداریم. چرا برای رفیق آداب نداریم می فرماید مواظب باشید وَ لَا تُضِيعَنَّ حَقَّ أَخِيكَ اتِّكَالًا عَلَى مَا بَيْنَكَ ما این حرف ها را با هم نداریم. بعد از چهل سال برادری، پنجاه سال برادری حالا از برادری به قرابت قوم و خویشی می رسد، وقتی این جوری است حق او را ضایع نکنید. اگر رفاقت شما طولانی شد احترام برادر ایمانی خود را همچنان حفظ کنید.
فَإِنَّهُ لَيْسَ لَكَ بِأَخٍ مَنْ أَضَعْتَ حَقَّه کسی که حق او را ضایع کنید این دیگر برادری نمانده است. باید رعایت کنید. وسط سفارش به ارتباط با دوستان صمیمی و برادران یک دفعه حضرت یک هشدار می دهد. استاد این است. گاهی ما آن چنان با دوستان خود گرم و صمیمی و دائم افتادیم در بازی رفاقت یاد ما می رود که زن و بچه داریم. خانه داریم، خانواده داریم، لَا يَكُنْ أَهْلُكَ أَشْقَى الْخَلْقِ بِك، حواس شما به زن و بچه خود باشد. این جور نباشد که فقط رفیق. الان من بگویم پیامک می دهند، خدا الان خانم ها، گاهی خانم های جوان، پیامک می دهند آقا ما ازدواج کردیم، اول ازدواج شب تا ساعت 4 ـ 5 باید نگاه ما به دم در باشد، از خواب می پریم، می ترسیم در یک خانه یا آپارتمان است، راه دور است، آخر شهر است، بیابان است، کنار خانه ما خانه نیست. ده بار تا صبح از خواب می پریم، چه خبر است؟ هنوز شوهر ما نیامده است. اول زندگی کجا رفتید؟ می گویند اگر می خواهید من با شما باشم رفیق های خود را نمی توانم کنار بگذارم. رفیق های خود را کنار نگذارید، شما زن گرفتید.
به چه مجوزی ساعت 12 شب، 2 بعد از نصف شب خانه می آیید. من همین جا به عزیزان بگویم ما خاک پای همه سوگواران سیدالشهداء هستیم. اگر خاک پا حساب شویم افتخار ما در دو دنیا است. عزیز من هیئتی هستید، سینه زن هستید، علم کش هستید، هر چه هستید خدا به حق امام حسین از شما قبول کند. حواس شما باشد هنوز از ماه عزا یک ماه و خرده ای مانده است، مجلس می روید، روضه می روید، عزا می روید حق خانم خود را از بین نبرید. اگر خانم شما می ترسد که شما شب دیر می آیید برای رضای خدا بیایید یقین داشته باشید که ثواب آن بیشتر است.
مطمئن باشید امام حسین این قدر سینه زن دارد که شما هم نرفتید طوری نیست. بنشینید پای تلویزیون گریه کنید، عزاداری کنید، روز بروید، یک وقتی بروید که خانم شما ... اگر الان من بگویم خانواده هایی که از مردهای خود گلایه دارند که این چه وقت خانه آمدن است، عکس آن هست.
از طرف هم آقایان هستند که می گویند به خانم ها تذکر بدهید. حالا ماه عزا است، صبح روضه می رود، عصر روضه می رود، شب روضه می رود، زندگی ما به هم ریخته است. با هم هماهنگ شوید. اگر مرد شما می گوید من کاری ندارم بروید، هماهنگ هستید مشکلی نیست. اما حق کسی را به خاطر کار مستحبی از بین نبرید. عزای امام حسین (ع) افضل قربات است، نماز جماعت بسیار خوب است، هیئت و مجلس و کار ... اما حضرت می فرماید حواس شما باید که رفیق بازی کار شما را به جایی نرساند وَ لَا تُضِيعَنَّ حَقَّ أَخِيك وَ لَا يَكُنْ أَهْلُكَ أَشْقَى الْخَلْقِ بِكَ، زن و بچه شما بر همه مقدم است. این حدیث از خاتم النبیین است، فرمود خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمْ لِأَهْلِه وَ أَنَا خَيْرُكُمْ لِأَهْلِي، فرمود بهترین شما آن است که بهترین برای زن و بچه باشد.
من این جوری هستم. الان هستند کسانی که بهترین هستند اما برای رفقای خود. از رفقا بپرسید رفیق از این صمیمی تر. این شمع محفل دوستان است. اصلاً باغ برویم، سفر برویم، حاج حسن نباشد، حاج حسین نباشد، اصلاً این باغ ما مزه ندارد. این باید بیاید. اما همین آدم خدایی نکرده در خانه برود و بد اخلاقی کند فرمود اخلاق خوب را در خانه ببرید. خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمْ لِأَهْلِه وَ أَنَا خَيْرُكُمْ لِأَهْلِي. من این جوری هستم. من رسول خدا که خدا در قرآن می گوید «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيم» (قلم/4) آن خلق عظیم آن بهترین آن در خانه است. وسط آداب معاشرت با برادران ایمانی یک مرتبه حضرت هشدار می دهد. با برادر خود خیلی خوب باشید، اسلام هم گفته است. كَأَنَّكَ لَهُ عَبْد، بگویید من غلام شما هستم، نوکر شما هستم، ولی نعمت هستید.
همه اینها سر جای خود ولی حواس شما باشد لَا يَكُنْ أَهْلُك، از زن و بچه خود ... مسافرت می روید چه قدر خوب است آنهایی که مسافرت با خانواده می روند. شد با خانواده، نشد جایی نمی رویم. ولی یک وقت خانم می گوید من حرفی ندارم. شما می خواهید بروید من راضی هستم. با میل و رغبت از حق خود بگذرد. این قصه را گفتیم، تکرار آن هم خوب است. یکی از اساتید ما می گفت حرف خود هر چه تکرار کنید عیبی ندارد. حرف خوب بزنید تکراری هم بگویید عیب ندارد، اثر دارد. مرحوم آیت الله احمدی میانجی ره ایشان را یک وقتی برای سفر حج بیت الله الحرام دعوت کردند که مکه بروند. در ایام حج یک عده روحانیون را می برند آن جا مسائل دینی مردم را جواب بدهند.
ایشان گفتند من نمی آیم. من حج واجب خود را رفتم و نمی خواهم بیایم. آقازاده و بچه ها متوجه شدند پدر جان همه از خدا می خواهند که حج بروند. بعضی ها پنجاه سفر حج می روند چرا شما حج را نمی روید؟ فرمودند من 30 روز، 40 روز مکه بروم این مادر شما، خانم من گناه دارد تنها است، این جا 30 ـ 40 روز اذیت می شود.
بچه ها گفتند غصه مادر را می خورید مادر با ما. ما 6 ـ 7 تا اولاد به نوبت مادر را خانه خود می بریم نگهداری می کنیم تا شما برگردید. شما حج مستحبی را مشرف شویم مادر به عهده ما. واقعاً اگر آدم دین شناس باشد این جور جواب می دهد. ایشان فرموده بودند می دانم شما می برید اما اگر من خود این جا بودم، در شهر بودم شما مادر را مهمانی می بردید به عزت و خوشحالی و راحتی می آمد. ولی وقتی من نیستم مجبور است که خانه شما بیاید، اذیت می شود و حج مستحبی با اذیت یک مسلمان قابل جمع نیست. حج مستحبی است، من که واجب خود را رفتم. من حج مستحبی بروم و خانم من اذیت شود نمی خواهم. انصافاً ما چنین نگاهی داریم. الان اگر به ما بگویند اربعین، کجا بود، کجا بود؟
گفتند یک آقایی در همین تهران گاهی صبح از خانه بیرون می رفت مثلاً حاج خانم می گفت یک کیلو سبزی بروید و بگیرید این می رفت یک وقت دو ماه دیگر می آمد. این قصه مال 40 سال، 50 سال پیش است، می گفتند کجا رفتید؟ می گفت من رفتم رفقا سوار ماشین گفتند ما داریم کربلا می رویم بلند شو برویم هر که دارد سفر کرببلا بسم الله، من هم رفتم. الان به من بگویند، فوری راه می افتیم. حضرت می فرمایند مواظب باشید، رفیق جای خود. رفقا می گویند اربعین همه برویم، اما حق همسر خود چه؟ وَ لَا يَكُنْ أَهْلُكَ أَشْقَى الْخَلْقِ بِك، رفیق جای خود، اما این جوری نباشد که از همه دورتر نوبت زن و بچه. حقوق همه را ما می خواهیم رعایت کنیم آخر کار چیزی ته آن ماند به زن و بچه برسد.
یک موقع عرض کردم این در حقیقت یک نوع نفاق است. آدم اگر بخواهد زندگی خود را مؤمنانه انجام بدهد واقعاً دنبال این باشد که مؤمنانه زندگی کند این اخلاق نیست. اگر دنبال ایمان است به خود مراجعه کند. نفاق من بارها عرض کردم این نیست آنهایی که سوره منافقون در مورد آنها است، فقط آنها منافق هستند، و مسجد ضرار ساختند. اگر اخلاق بیرون خانه و درون خانه من متفاوت بود، درون خانه بد اخلاقی کردم، چون زن و بچه مجبور هستند با من کنار بیایند، تحمل کنند ولی بیرون خانه خوش اخلاق باشم، چون آن جا هم مجبور هستم اگر بد اخلاقی کنم مردم من را طرد می کنند. این نفاق می شود.
اگر کسی دنبال زندگی مؤمنانه است و اگر قطعاً می خواهد مؤمنانه زندگی کند یقین داشته باشد این یک نشانه ای از نفاق است. اگر می خواهد خود را اصلاح کند به همان زندگی مؤمنانه برگردد. وَ لَا تَرْغَبَنَّ فِيمَنْ زَهِدَ عَنْك. دیدید بعضی ها شما هر چه می خواهید با او رفاقت برقرار کنید او نمی خواهد. شما آن را ول کنید، خود را تحمیل نکنید. وَ لَا تَرْغَبَنَّ فِيمَنْ زَهِدَ عَنْك اگر کسی شما را پذیرش ندارد با یک کسی می خواهید رابطه دوستی برقرار کنید او شما را نمی خواهد. یک تعبیری شبیه این تعبیر حضرت باز در نهج البلاغه می فرماید که خیلی جالب است. زُهْدُكَ فِي رَاغِبٍ فِيكَ نُقْصَانُ عَقْل یک وقتی کسی شما را می خواهد شما جا می زنید، مگر عقل شما کم است، این کار را نکنید. یک وقت کسی ما را می پسندد دوست دارد با ما رابطه داشته باشد، رفاقت داشته باشد، حالا شما دائم کنار می کشید این نقصان عقل است.
کسی شما را بخواهد شما فاصله می گیرید. عکس آن را هم حضرت این جا می فرماید رَغْبَتُكَ فِي زَاهِدٍ فِيك این که شما را نمی خواهد بالاخره روحیات با هم نمی سازد. بعضی ها افق فکری آنها با هم می خواند. بعضی ها نمی خواند. یک کسی شما را نمی خواهد این قدر اصرار نداشته باشید. رَغْبَتُكَ فِي زَاهِدٍ فِيك ذُلُّ نَفْس، این برای شما ذلت است. کسی شما را نمی خواهد او را ول کنید، مگر آدم قحط است. رفاقت با یکی دیگر. لَا تَرْغَبَن، آنها که نمی خواهند به آنها اصرار نداشته باش. وَ لَا يَكُونَنَّ أَخُوكَ أَقْوَى عَلَى قَطِيعَتِكَ مِنْكَ عَلَى صِلَتِهِ، نکند یک دفعه آن برادری که دارد با شما قطع رابطه می کند قطع رابطه او از صله تو قوی تر باشد. اگر او می خواهد قطع کند شما این قدر به جلو قدم بردار که قطع ارتباط را به ارتباط برقرار کردن تبدیل کنید.
اگر آن ده تا قدم برداشت برای این که با شما قطع رابطه کند شما صد قدم بردارید که با هم ارتباط بر قرار کنید. آن صد دفعه تلفن شما را جواب نداد، شما را مسدود کرد، شما هزار دفعه دنبال او بروید. وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَى الْإِسَاءَةِ أَقْوَى مِنْكَ عَلَى الْإِحْسَان، او ده تا بدی به تو کرد تو صد تا خوبی به او بکن. نکند در بدی او از تو جلو بیفتد. آقا بدی کرده است، می دانم که بدی کرده است، اگر بدی نکرده بود و خوبی کرده بود که مشکلی وجود نداشت.
لا تکوننّ، تأکید حتماً حتماً اگر او به تو یک بدی کرد شما دو تا خوبی کنید، ده تا بدی کرد، شما صد تا خوبی کنید. وَ لَا يَكْبُرَنَّ عَلَيْكَ ظُلْمُ مَنْ ظَلَمَكَ، شما تلویزیون نشستید حرف می زنید از زندگی ما خبر دارید به من ظلم کرده است. الان دو هفته است ما داریم داد می زنیم، نهج البلاغه می خوانیم، آقا آشتی کنید، آقا صلح کنید، حاج آقا آن جا نشستید، خبر ندارید به من ظلم کرده است. آتشی به جگر من انداخته است. رفیق شما است، برادر ایمانی شما است، پدر شما است، مادر شما است، برادر شما است، خواهر شما است، پدر زن شما است، مادر زن شما است، عروس شما است، داماد شما است، می دانم ظلم کرده است حضرت می فرماید این قدر ظلم را بزرگ جلوه ندهید. این قدر سر و صدا نکنید لَا يَكْبُرَنَّ ظلم این قدر بزرگ پیش شما جلوه نکند.
ظُلْمُ مَنْ ظَلَمَكَ، ظلم کرده است باشد. فَإِنَّهُ يَسْعَى فِي مَضَرَّتِهِ وَ نَفْعِكَ، او به خود ضرر می زند، به نفع شما است. چرا؟ برای این که می دانید فراوان روایت داریم، یک کسی آمد خدمت امام حسن و به امام حسن گفت فلانی غیبت شما را کرده است غیبت ظلم است، امام حسن گفت چه کسی؟ گفت فلانی.
حضرت یک هدیه ای برداشتند و بردند. گفت آقا مناسبت این هدیه، گفت شنیدم شما غیبت من را کردید یک لطف و محبتی در حق من کردید چون در غیبت داریم آن که غیبت می کند تمام حسنات او منتقل می شود. خواستم از شما تشکر کنم. امام مجتبی (ع) به کسی غیبت ایشان را کردند هدیه دادند و گفتند شما در حق من لطف کردید. تمام حسنات خود را به من دادید. فرمود یقین داشته باشید، نگران نباشید فَإِنَّهُ يَسْعَى فِي مَضَرَّتِهِ، دارد به خود ضرر می زند، به شما نفع می رساند. آقای محترم، خانم محترم نگویید شما خبر ندارید، من خبر دارم. این عروس جگر من را سوزانده است، این مادر شوهر آتش به خانه من زده است، دل من را آتش زده است ... باشد به خود ضرر زده است. به نفع شما کار کرده است و به خود ضرر زده است.
در کافی مرحوم کلینی (ره) هست. دو نفر محضر امام صادق (ع) آمدند دعوایی داشتند. یکی به یکی ظلم کرده بود. این را شروع کردند مفصل تعریف کردند. حضرت وقتی حرف اینها را شنیدند یک جمله ای فرمودند. واقعاً عجیب است. روی قلب انسان اثر می گذارد. فرمود مَا ظَفِرَ أَحَدٌ بِخَيْرٍ مِنْ ظَفَرٍ بِالظُّلْم، فرمود پیروزی از این بالاتر نداریم که کسی به شما ظلم کند. نمی خواهیم ظلم را ترویج کنیم. نه به کسی ظلم کنید و نه زیر بار ظلم بروید. این شعر را می خواندند. بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است، که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است.
به کسی ظلم نکنید، اگر ظلم کرد او را چه کار کنیم؟ ظلم کرده است، پدر خود را عوض کنم، مادر خود را عوض کنم، خواهر و برادر خود را عوض کنم، رفیق چهل ساله را عوض کنم. چه کار کنم، ظلم کرده است؟ فرمود این برای تو بالاترین پیروزی است. گفت آقا چرا؟ ما این جا آمدیم به شما داریم شکایت می کنیم می گویم من مظلوم هستم شما این ظالم را نصیحت کنید تازه می گویید خوشحال باشید شما پیروز شدید. من مظلوم هستم، کجا پیروز شدم؟ فرمود: أَمَا إِنَّ الْمَظْلُومَ يَأْخُذُ مِنْ دِينِ الظَّالِمِ أَكْثَرَ مِمَّا يَأْخُذُ الظَّالِمُ مِنْ مَالِ الْمَظْلُوم. مال شما را برده است، شما از دین او می گیرید. چرا؟ چون اگر این جا به شما نداد، این جا می توانید بگیرید، نمی خواهید ظلم را تحمل کنید.
فردا قیامت روایت داریم این قدر از حسنات او به شما بدهند که خود صد برابر ... امیرالمؤمنین در همین نهج البلاغه می فرمود يَوْمُ الْمَظْلُومِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ يَوْمِ الظَّالِمِ عَلَى الْمَظْلُوم، آن روزی که خدا انتقام بگیرد آن به مراتب سنگین تر است. رفاقت را به هم نزنید. قوم و خویشی را به هم نزنید. عروس و دامادی را به هم نزنید. برادری را به هم نزنید. حق شما را برده است می توانید بگیرید به زبان خوش نگرفتید خدا جبران می کند. خدا روز قیامت جبران می کند.
حدیثی را مرحوم شیخ انصاری در مکاسب بحث کتاب غیبت مطرح کردند، از منابع قدیمی هست، شهید ثانی در کشف الریبه دارد. رسول خدا فرمود مَنْ كَانَتْ لِأَخِيهِ عِنْدَهُ مَظْلِمَة، اگر کسی به کسی ظلم کرده است زودتر تا وقت هست برود و حلالیت بطلبد. تا زنده هستید مال کسی، آبروی کسی را بروید جبران کنید. اگر غیبت کسی را کردید الان مشهور فقهای ما می فرمایند لازم نیست بروید به طرف بگویید مخصوصاً اگر یک شری به پا می شود غیبت کردید نمی خواهد بگویید.
شر هم به پا نمی شود الان فتوای مشهور فقهای شیعه این است که نمی خواهد. یک وقت شما به یک کسی بدهی مالی دارید، به بقال محل بدهی دارید، تا سال دیگر بگویید استغفر الله، استغفر الله فایده ندارد. بروید بدهی خود را بدهید، تمام می شود. اما اگر غیبت او را کردید غیبت مثل بدهی مالی نیست که حتماً بروید به خود او بگویید. خیلی ها تصور می کنند در غیبت حتماً باید به خود آنها بگویند. آقا زنگ بزنید، تازه حالا چه گفتید؟ این تازه اول دعوا می شود. اگر باعث شر شود که اصلاً جایز نیست. حتی باعث شر نشود، الان فتوای مشهور فقها این است می گویند نمی خواهد بروید بگویید. بدهی مالی را باید پول را بدهید اما وقتی غیبت می کنید، جبران کنید. چه جوری جبران کنید، برای او دعا بخوانید، نماز بخوانید، نماز شب بخوانید. زیارت می روید آنها را شریک کنید. جایی که آبروی او را بردید بروید جبران کنید.
من این را بیخودی گفتم، این را که گفتم اشتباه کردم. این تهمت بوده است، واقعیت این است. می توانید جبران کنید. نمی توانید برای او طلب آمرزش کنید. نه این که بروید و به خود او بگویید. امام صادق (ع) فرمود که هر کس می تواند به کسی بدهی دارد، زودتر حلالیت بطلبد، قبل از این که روز قیامت بیاید. روز قیامت يُؤْخَذُ مِنْ حَسَنَاتِه، آقا چند سفر اربعین رفتید؟ چه قدر زیارت رفتید؟ مگر مردم به این آسانی حلال می کنند. الان فردای قیامت بنده به شما بدهی داشته باشم صد هزار تومان، یک میلیون تومان بدهی، قیامت که پول ندارم. چه قدر حسنات خود را بدهم تا شما راضی شوید؟ باید بدهم تا شما راضی شوید.
مگر مردم به این آسانی راضی می شوند؟ یک وقت گفتم امام راحل (ره) را خدا رحمت کند به مرحوم حاج احمد آقا به پسر خود فرمودند پسرم احمد مواظب باشید حق الناس به گردن خود نگیر. حق الله خدا ارحم الراحمین است. کسی اشتباه کرد نماز نخواند، روزه نگرفت، هر وقت توبه کند خدا ارحم الراحمین است.
امام می فرمود پسرم، احمد مردم ارحم الراحمین نیستند. الان شما بینندگان ارحم الراحمین هستید؟ ما حقی از شما ببریم شما حلال می کنید؟ مردم ارحم الراحمین نیستند. فرمود فَلْيَسْتَحْلِلْهَا، اگر حلالیت نطلبیدید، آن وقت قیامت يُؤْخَذُ مِنْ حَسَنَاتِهِ، می گوید آقا بدهید بیاید، کربلای خود را بدهید، اربعین خود را بدهید، نماز شب خود را بدهید. مشهد خود را بدهید، بده بیاید تا ما راضی شویم. یک وقت طرف می گوید من اصلاً حسنات ندارم، فرمود فَإِنْ لَمْ تَكُنْ لَهُ حَسَنَاتٌ أُخِذَ مِنْ سَيِّئَاتِ صَاحِبِهِ، می گوید خود از بار من قبول کنید. گناه هایی که من انجام دادم روی دوش شما می گذارم آن روی دوش شما می گذارم تا من شما را حلال کنم.
حدیث دوم: باز رسول خدا فرمود يُؤْتَى بِأَحَدٍ يَوْمَ الْقِيَامَة. فردای قیامت یک کسی نامه عمل او به دست او می دهند نامه خود را که می خواند می گوید ما فکر کردیم بایگانی تو مثل بایگانی ها جا به جا نمی شود. این که جا به جا شده است نامه عمل من نیست. خطاب می شود إِنَّ رَبَّكَ لَا يَضِلُّ وَ لا يَنْسى، بایگانی خدا درست است. خدا نه فراموش می کند و نه اشتباه می کند. ذَهَبَ عَمَلُك، به خاطر حقی که طرف مقابل شما از شما داشت به خاطر آن است، یک غیبتی کردید اعمال شما به او منتقل شد. ثُمَّ يُؤْتَى بِآخَر، یک نفر دیگر می آید در نامه او نوشتند اربعین پیاده روی.
آقا ما اصلاً کربلا ندیدیم. در عمر خود آرزوی کربلا داشتیم، کربلا نرفتیم. چهل تا اربعین برای ما نوشتند، زیارت امام حسین برای ما نوشتند. ما تا امامزاده محل خود نتوانستیم برویم کجا ما حج واجب رفتیم، عمره نوشتند. حدیث رسول خدا است، ثُمَّ يُؤْتَى بِآخَر، کس دیگر را می آورند برای او حسناتی نوشتند می گوید این حسناتی است که از او گرفتید. پس حضرت فرمود مواظب باشید و غصه نخورید. حرف ما در یک جمله این است، در ارتباطاتی که با دوستان، با برادران، با بستگان، با خویشان دارید، اگر کسی به شما ظلمی کرد حضرت می گویند لَا يَكْبُرَنَّ، این قدر بزرگ جلوه ندهید. واسطه می رود، پیرمردهای محل می روند، امام جماعت محل می رود، هر کس می آید آشتی و صلح کنید.
شما نمی دانید این چه ظلمی به من کرده است. حضرت می فرمایند این قدر بزرگ نکن. لَا يَكْبُرَنَّ عَلَيْكَ ظُلْم، این قدر ظلم را بزرگ جلوه ندهید. فَإِنَّهُ يَسْعَى فِي مَضَرَّتِهِ وَ نَفْعِك، او به خود ضرر زده است و به نفع شما است. وَ لَيْسَ جَزَاءُ مَنْ سَرَّكَ أَنْ تَسُوءَهُ، اگر واقعاً به شما محبت کرده است پاداش خوبی را با خوبی بدهید. چند حدیث ذیل این نامه سی و یکم بخوانم. حدیث اول از آقا امام رضا (ع) است ببینید رفاقت چه قدر خوب است. سوال کردند أَفْضَلِ عَيْشِ الدُّنْيَا، در دنیا چه عیش و نوشی از همه بهتر است. حضرت فرمود دو چیز: سَعَةُ الْمَنْزِلِ وَ كَثْرَةُ الْمُحِبِّينَ. آدم یک خانه وسیعی داشته باشد و دوستان فراوانی داشته باشد.
حدیث دوم در نهج البلاغه است فرمود صُحْبَةُ عِشْرِينَ سَنَةً قَرَابَة، اگر با کسی 20 سال رفیق بودید دیگر نگویید ما با هم رفیق هستیم، بگویید ما با هم قوم و خویش هستیم. صُحْبَةُ عِشْرِينَ سَنَةً، رفاقت 20 ساله، قَرَابَة، قوم و خویشی است.
حدیث بعدی باز در نهج البلاغه حکمت 135 است. لَا يَكُونُ الصَّدِيقُ صَدِيقاً، به کسی رفیق می گویند که در سه جا حواس او به شما باشد. 1 ـ در گرفتاری فِي نَكْبَتِهِ. غَيْبَتِهِ، در غیاب او، وَ وَفَاتِه.
در گرفتاری به داد شما برسد. 2 ـ در غیاب شما، رفیق صمیمی خیلی ها تا غایب می شود بدگویی او را می کنند. پشت سر او حرف می زنند. 3 ـ و وفاته، از دست رفت و از دنیا رفت رفتید سر بزنید ببینید بچه های رفیق شما گرفتاری مالی دارند، ندارند. داستان های فراوانی داریم، امام چه قدر تشویق می کردند. شما چهل سال با طرف رفیق بودید، به تعبیر امیرالمؤمنان قوم و خویشی است.
شما چهل سال رفیق بودید از دنیا رفت یک دفعه رفتید سر بزنید دخترهای او گرفتاری مالی ندارند. دم بخت نیستند، معطل جهیزیه نیستند. به خاطر نداشتن جهیزیه خواستگار جواب نمی کنند پسر او بیکار نیست. چه قدر آدم هایی هستند که مرد خود را از دست می دهند. دیگر به روز سیاه می نشینند و این همه رفقایی که در دوران زندگی و حیات این قدر با هم صمیمی بودند. پس فرمود رفیق به این می گویند. در گرفتاری، در غیاب و در وفات او.
باز حدیث دیگری از نشانه های رفاقت امام صادق (ع) فرمودند. فرمود غَضِبَ عَلَيْكَ مِنْ إِخْوَانِكَ ثَلَاثَ، اگر رفیق شما سه دفعه عصبانی شد و چیز تندی به شما نگفت این را رفیق دائمی قرار بدهید. سه مرتبه، سه تا قصه پیش آمد عصبانی شد فَلَمْ يَقُلْ فِيكَ شَرّاً. الان دیدید گاهی طرف تا عصبانی می شود یک چیزهایی از دهان او در می آید. شما مثلاً رفیق ما بودی. الان در جامعه بد زبانی خیلی بد است. آدم رد می شود بچه 4 ساله، 5 ساله، نوجوان، جوان فحشی می دهد که مو به بدن انسان می ایستد. آدم می خواهد فقط از صحنه فرار کند که نشود چه می گویند. بچه بد زبان، نوجوان بد زبان، جوان و پیرمرد بد زبان، فرمود اگر سه مرتبه رفیق شما عصبانی شد ولی حرف بدی نزد این شایستگی رفاقت را دارد.
یک حدیث دیگر از امام صادق در امالی شیخ طوسی هست فرمود نشانه صداقت سه جا است. یکی همین بحثی که گفتیم عصبانی شود. عصبانیت او را از حق بیرون نکند. موقع گرفتاری مالی به داد شما برسد. الان به هر حال می دانید آقای ملایی ما در این اوضاع و شرایطی که داریم وظایفی که دولت ها دارند، مسئولین دارند، اینها را کنار بگذاریم، اگر رفقا به داد همدیگر می رسیدند فرمود نشانه صداقت این است عِنْدَ الدِّينَارِ وَ الدِّرْهَم گرفتاری مالی دارد مشکل او را حل کند. سوم، حَتَّى تُسَافِرَ مَعَه، در سفر می شود شناخت که این آقا رفیق صمیمی هست یا نه. یک هشدار بسیار بسیار مهم دیگری هست که آن یک فصل مفصلی می طلبد.
در نهج البلاغه امیرالمؤمنین نامه 69 در رفاقت ها حضرت یک تذکری دارند، این را من بگویم به نظر من خیلی خوب است. تذکری که حضرت می دهند در نامه 69 نامه خیلی مفصلی است. نامه یکی از اصحاب ایشان است. حضرت می فرماید أَكْثِرْ أَنْ تَنْظُرَ إِلَى مَنْ فُضِّلْت علیه، رفت و آمد شما بیشتر با پایین دست خود باشد. من فضلت، یعنی شما از او بالاتر هستید. تمام رفت و آمدها و زندگی شما با بالا دست خود نباشد. اثر روحی و روانی آن خیلی روشن است. اگر بنا باشد رفت و آمد من، دوستان من، رفقای من همه بالا شهر باشند من پایین شهر هستم، دائم ارتباطات من با بالا شهری ها باشد.
من با خانواده خود می خواهم مهمانی برویم بالاخره یک دوست مشترک داریم تمام ارتباطات من با کسانی است که از نظر مالی به مراتب وضع مالی آنها از من بهتر است. مثلاً امشب من دست زن و فرزند خود را گرفتم فرض کنید منزل من صد متر است، خانه رفیقم رفتم که هزار متر است، بر گردیم خانه چه می گوید؟ می گوید او چه زندگی دارد. امیرالمؤمنان (س) در امالی شیخ صدوق یکی از اصحاب ایشان می فرمود. نمی خواهد این قدر بیشتر با ثروت مندها باشید. فَإِنَّ الْعَبْدَ يُجَالِسُهُمْ وَ هُوَ يَرَى أَنَّ لِلَّهِ عَلَيْهِ نِعْمَةً فَمَا يَقُومُ حَتَّى يَرَى أَنَّهُ لَيْسَ لِلَّهِ تَعَالَى عَلَيْهِ نِعْمَة.
وقتی بالا شهر می رفت خانه هزار متر داشتیم می رفتیم می گفت خدایا تو چه قدر به من نعمت دادی، مرد خوب داریم، شوهر خوب داریم، بچه های خوب داریم، خدایا شکرت. همین خانه اجاره ای که داریم، همین زیرزمین که نشستیم، همین صد متری که نشستیم، سلامتی داریم، نعمت ولایت داریم، رفیق، پدر و مادر خوب، همه را می گوییم. خانه هزار متری می روید و بر می گردید می گویید يَرَى فَمَا يَقُومُ از خانه بر می گردید حَتَّى يَرَى أَنَّهُ لَيْسَ می گوید خدا اینها زندگی دارند ما هم زندگی داریم. ما مردگانی داریم، ما زندگانی نداریم. لَيْسَ لِلَّهِ تَعَالَى عَلَيْهِ نِعْمَة.
لذا حضرت هشدار می دهد این در نامه 69 است، أَكْثِرِ النَّظَرَ إِلَى مَنْ فُضِّلْتَ عَلَيْهِ فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ أَبْوَابِ الشُّكْر. اگر می خواهید یک بنده سپاسگزاری باشید بیشتر رفت و آمدهای شما با هم قطارهای خود شما باشد. اگر دائم با بالا دستی های خود رفتید وقتی دارید می روید می گویید خدایا ممنون نعمت های تو هستم، از آن خانه برگشتید، خانه هزار متری، سفره و غذا و ماشین و ویلا و پارک و استخر را دیدید در زیرزمین خود بر می گردید می گویید اگر اینها زندگی دارند ... خدایا به ما چه دادی؟ ما کدام نعمت تو را شکر کنیم؟ بنابراین در صداقت ها، در رفاقت ها در رفت و آمدها أَكْثِرِ النَّظَرَ إِلَى مَنْ فُضِّلْتَ عَلَيْهِ بیشتر با پایین دست خود رفت و آمد داشته باشید نه با بالا دست خود.
ملایی: سپاسگزار هستم آقای حسینی. در محضر قرآن کریم خواهیم بود. قبل از این که آیات 260 تا 264 سوره مبارکه بقره در صفحه 44 قرآن کریم را قرائت کنیم و به گوش جان بشنویم و اینها نکته قربانی اول ماه را باز هم یادآوری می کنم. صفحه44 قرآن کریم
ملایی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. ثواب تلاوت این آیات تقدیم به وجود نازنین آقای ما امیرالمؤمنین علی (ع) که از نهج البلاغه ایشان در بیان حاج آقای حسینی تا این جا فیض بردیم و همین طور محضر امام سجاد (ع) که در همین هفته چند روز پیش رو سالروز شهادت آن بزرگوار هست. دقایق باقی مانده از برنامه سمت خدا را هم با اشتیاق پای صحبت های حاج آقا حسینی قمی هستیم.
حسینی قمی: این آیاتی که تلاوت شد زیباترین آیات سوره مبارکه بقره در بحث انفاق است. مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ مثل کسانی که در راه خدا انفاق می کنند کمثل حبه، اگر ما باور کنیم. بارها عرض کردم باور به این وعده های الهی خیلی مهم است. قرآن می فرماید یک درهم در راه خدا کمثل حبۀ یک دانه ای است که هفت خوشه داشته باشد، در هر خوشه ای صد دانه، یعنی هفتصد تا. تازه وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ، خدا یک دانه را هفتصد تا می کند یضاعف یعنی چه؟ دو برابر کنید می شود هزار و چهارصد تا. وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ. باز خدا بیشتر از این هم می تواند بدهد. هزار بار عرض کردیم ما باورهای دینی زنده هستیم، باور کنم قرآن می گوید یک درهم شما هفتصد تا می شود. یضاعف، دو برابر، هزار و چهارصد تا. واسع علیم، یعنی باز بیشتر از این هم می شود. یک درهم هزار و چهارصد تا می شود.
دو هزار تا می شود. من باور دارم که یک درهم دو هزار تا می شود. بیش از اینها می شود. اگر باور داشتم آن وقت انفاق برای من کار سختی نیست. الان که ما نمی توانیم و انفاق برای ما سخت است، چون باور نداریم. تازه می دانید این ثواب صدقه است. بارها حدیث آن را خواندیم، فرمود قرض از صدقه ثواب آن بیشتر است. اگر صدقه ده تا ثواب است، آن هجده تا است. شاید یکی از بهترین کارهای خیر همین است که کسانی که پولی دارند در یک جای مطمئن قرار بدهند به ضمانت همان صندوق های مطمئن ان شاءالله در اختیار مردم جهت وام قرار بگیرد.
این بحث امیرالمؤمنان (س) در آداب معاشرت و رابطه با دوستان را دو ـ سه تا حدیث دیگر در ذیل آن بخوانم. در بحث رفاقت ها یک تذکری که دادند فرمودند مواظب باشید، حالا طرف رفیق شما است، حضرت امیر فرمود به او بگویید من نوکر شما هستم شما ولی نعمت من هستید ولی در عین حال مواظب باشید همه اسرار خود را به دوست خود نگویید. لَا تُطْلِعْ صَدِيقَكَ مِنْ سِرِّك، سری که می خواهید بگویید سری بگویید إِلَّا عَلَى مَا لَوِ اطَّلَعَ عَلَيْهِ عَدُوُّكَ لَمْ يَضُرَّك، سری که اگر دشمن شما بفهمد به شما ضرر نرسد. آن سر را به او بگویید. برای چه اسرار خود را به دوست خود می گویید.
در روایت داریم سِرُّكَ أَسِيرُك سر شما اسیر شما است و دست خود شما است. فَإِنْ أَفْشَيْتَهُ صِرْتَ أَسِيرَه، افشا کردی حالا شما باید دنبال آن بدوید. آقا تو را به خدا یک وقت به کسی نگویید. آقا این که من گفتم یک دفعه جایی نگویید. حالا چرا گفتید که این قدر التماس کنید. سری را به دوست خود بگویید که اگر به دشمن خود بگویید به شما ضرر نمی زند. چرا؟ فَإِنَّ الصَّدِيقَ قَدْ يَكُون، شاید این رفیق یک موقع با هم اختلاف پیدا کردید دشمن شما شد.
در رفاقت ها همه پل ها را خراب نکنید. اعتدال را حفظ کنید. نهج البلاغه حکمت 267 بخواهم عبارت را بخوانم باز زمان می برد، أَحْبِبْ حَبِيبَكَ هَوْناً مَا عَسَى أَنْ يَكُونَ بَغِيضَكَ يَوْماً مَا، رفاقت در حد اعتدال. گاهی افراط داریم، گاهی تفریط داریم. گاهی از این طرف می افتیم، گاهی از آن طرف می افتیم. أَبْغِض، با کسی دشمنی دارید اعتدال را رعایت کنید شاید یک روزی با هم دوست شدید. پس با رفیق اعتدال را رعایت کنید. دیگر همه زندگی خود را در اختیار او قرار ندهید.
همه اسرار خود را یک روز شاید میانه شما به هم خورد. همه زندگی و اسرار خود را به او گفتید حالا غم و غصه که همه اسرار من را می داند چه کنم. یا با کسی دشمن هستید این قدر دشمنی را پیش نبرید یک روزی شاید به هم احتیاج پیدا کردید. رفیق شدید. یک جمله ابن ابی الحدید نقل می کند از بعضی از دانشمندان است، إذا هويت فلا تكن غاليا و إذا تركت فلا تكن قاليا اگر کسی را دوست دارید افراط نکنید به غلو نرسد، فلا تكن غاليا. اذا ترکت، اگر با کسی هم قطع رابطه کردید فلا تکن قالیا، دیگر راه دشمنی را در پیش نگیرید.
امیرالمؤمنان می فرماید يَنْبَغِي لِلرَّجُلِ أَنْ يَحْفَظَ أَصْحَابَ أَبِيه، فَإِنَّ بِرَّهُ بِهِمْ بِرُّهُ بِوَالِدَيْهِ. اگر می خواهید پدر و مادر شما خوشحال شود، مادر شما با چه کسانی رفت و آمد داشته است، حالا باز یک خدمتی به آنها بکنید. یک غذایی، یک کمکی، یک محبتی، پدر شما با چه کسانی دوست بوده است، پدر شما با چه کسانی همسفره بوده است؟ مهمانی می داده است؟ شما به آنها یک خدمتی بکنید. خدمت به اینها چون دوستان پدر شما هستند، دوستان مادر شما هستند، خدمت به پدر و مادر خود است. در حالات رسول خدا هست حضرت یک بانویی خانه حضرت آمد، ایشان خیلی او را تحویل گرفت. یک کسی گفت یا رسول الله این خانم کیست؟ فرمود از دوستان خدیجه (س) همسر من. زمانی که حضرت خدیجه زنده بود این رفت و آمد داشت. به این وفا می گویند. پیامبر با یک بانوی سالخورده ای که زمان حیات حضرت خدیجه با حضرت خدیجه رفت و آمد داشته است احترام می کرد. می فرمود چون با همسر من رفت و آمد داشته است. شما کسی با پدر و مادر شما رفت و آمد داشته است، فرمود به آنها خدمت کنید. يَنْبَغِي لِلرَّجُلِ أَنْ يَحْفَظَ أَصْحَابَ أَبِيه، دوستان پدر خود، دوستان مادر خود فَإِنَّ بِرَّهُ بِهِمْ بِرُّهُ بِوَالِدَيْهِ، در حقیقت خدمت به پدر و مادر کرده است.
ملایی: حاج آقا دعا نمی کنید. دعای امام حسین (ع) عصر عاشورا.