سه شنبه 4 دي 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

1401-07-23-حجت الاسلام والمسلمین حسینی قمی-سیری در نهج البلاغه امیرالمؤمنین علی علیه السلام (آداب معاشرت)

بسم الله الرحمن الرحیم. آداب معاشرت را از نهج البلاغه امیرالمؤمنان (س) پیگیری می کنیم. خیلی جالب بود من در ذیل این بحث آداب معاشرت نگاه می کردم گفتیم بحار علامه مجلسی 3 جلد آن در موضوع آداب معاشرت است. نگاه می کردم مثلاً در بحث اطعام به مؤمن که به مهمانی اشاره هم کردیم، که حالا امروز هم یک بخشی از بحث ما هست، جالب بود بیش از 110 تا حدیث داریم. راجع به جزئی ترین آدابی که یک مسلمان باید رعایت کند. این به نظر من از زیبایی ها و لطافت نگاه دینی هست. شماره می کردم بیش از 50 تا حدیث راجع به مسواک، مگر 50 تا چه می خواهند بفرمایند.

من این حدیث را زیاد خواندم که رسول خدا فرمود استاک عرضاً لا طولاً. مسواک که می زنید، به عرض دندان، از بالا به پایین. نگاه می کردم نزدیک به 30 تا حدیث فقط راجع به عطر و گلاب و استفاده از بوی خوش، و خیلی روایات بسیار لطیف، ان شاءالله ما بتوانیم حداقل یک بخشی از آن را مطرح کنیم. چند تا بیان بسیار زیبا از نهج البلاغه امیرالمؤمنان (س) در آداب معاشرت می خوانم. دو ـ سه تا داستان هم از خاتم النبین ذیل همین موضوع عرض می کنم که ایام ولادت حضرت هم رعایت شده باشد. در بحث آداب معاشرت و آداب دوستی که ذیل بحث آداب معاشرت است، یکی از مشکلات این است که گاهی ما به یک بهانه هایی دوستی های خود را قطع می کنیم.

یک کسی بیست سال، سی سال است، مثلاً من تازگی ها خدمت یک عزیزی بودم این یک رفیق پنجاه ساله داشت. پرسیدم از فلانی چه خبر؟ گفت ما دو سال است با هم قهر هستیم. دو سال است نمی روم. گفتم چرا شما مگر رفیق پنجاه ساله نبودید. گفت آره به نظر من گفت من مریض شدم عیادت من نیامده است. گفتم آخر رفاقت پنجاه ساله را کسی به خاطر ... بعد من خواهش کردم رفت و دوباره ارتباط برقرار کرد. یک بهانه هایی که ببینیم آیا این بهانه ها واقعاً درست است یا نه. این تعبیر امیرالمؤمنان حکمت دوازدهم نهج البلاغه أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اكْتِسَابِ الْإِخْوَانِ وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُم‏. عاجزترین مردم آن است که نتواند یک برادر ایمانی برای خود داشته باشد. خیلی بد است.

بعضی ها در ارتباطات خیلی ضعیف هستند. سخت ارتباط پیدا می کنند. سخت صمیمی می شوند با افراد. این ناتوانی است. اگر آدم یک مقدار خود را بشکند، کوچکی کند، تواضع کند، محبت کند، با خیلی ها، با افراد خوب می شود رابطه صمیمی داشت. لذا فرمود عاجزترین آن است که نتواند برادر ایمانی داشته باشد، از آن عاجزتر مَنْ ضَيَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُم. حالا رفیق پنجاه ساله دارد این را سر یک بهانه هایی از دست بدهد. یک جمله ای از لقمان حکیم دیدم.

می دانید گاهی اهل بیت (ع) کلمات لقمان حکیم را نقل کردند. خیلی باید کلام جذاب باشد که اهل بیت نقل می کنند. لقمان به پسر خود می گفت بُنَيَّ اتَّخِذْ أَلْفَ صَدِيقٍ وَ أَلْفٌ قَلِيلٌ، هزار تا دوست پیدا کن، هزار تا هم کم است. لَا تَتَّخِذْ عَدُوّاً وَاحِداً وَ الْوَاحِدُ كَثِير، کاری کن یک دشمن هم نداشته باشی، یکی هم زیاد است. یک شعری هم باز به همین مناسبت به امیرالمؤمنان (س) نسبت داده می شود. باز حکمت بعدی که در نهج البلاغه امیرالمؤمنان (س) می خوانم این هم در بحث ارتباطات خیلی مهم است. ما گاهی یک بهانه هایی را حضرت می فرماید: حکمت 158، عَاتِبْ أَخَاكَ، رفیق دارید حالا با رفیق خود یک کدورتی پیدا کردید، چه جوری ما این را متوجه کنیم؟ عَاتِبْ أَخَاكَ، او را سرزنش کنید، با چه چیزی؟ او را شرمنده کنید.

آقا امیرالمؤمنین می فرماید رفیق خود را شرمنده کنید. عَاتِبْ أَخَاكَ، شرمنده کن، با چه چیزی؟ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ با محبت او را شرمنده کنید. وَ ارْدُدْ شَرَّهُ بِالْإِنْعَامِ عَلَيْه‏، با محبت و با انعام، این جمله معروف است، الانسان عبيد الاحسان. اگر باور کنیم همه اینها ... پس بنابراین بهانه برای قطع رابطه نمی شود. با محبت گرفتار خود کنید. عاتب أخاک بالاحسان. باز در حکمت 213 این چه قدر زیبا است. امیرالمؤمنان می فرماید: مِنْ أَشْرَفِ أَفْعَالِ الْكَرِيمِ از رفیق خود ناراحت هستید، خیلی از رفاقت ها متأسفانه به هم می خورد، رفیق صمیمی. مِنْ أَشْرَفِ أَفْعَالِ الْكَرِيمِ غَفْلَتُهُ عَمَّا يَعْلَمُ. از شرافتمندانه ترین کارهای انسان های بزرگوار، نشانه بزرگواری، این است که غَفْلَتُهُ عَمَّا يَعْلَمُ، یک چیزی متوجه شدید به روی خود نیاورید.

بنا نیست ما هر بدی که دیدیم حتماً به روی خود بیاوریم و مچ گیری کنیم. در یک تعبیری امیرالمؤمنان (س) فرمود: مَلْعُونٌ، یعنی از رحمت خدا دور است، رَجُلٌ يَبْدَؤُهُ أَخُوهُ بِالصُّلْحِ فَلَمْ يُصَالِحْه‏، برادر ایمانی او می گوید حالا من اشتباه کردم بیا حالا دوباره، این نمی پذیرد. از رحمت خدا دور است اگر بنده با رفیق خود، با برادر ایمانی خود، مشکلی پیدا کردم حالا آن پشیمان شده است می خواهد قدمی برای صلح بردارد من نپذیرم، فرمود از رحمت خدا دور است. باز این جمله در نهج البلاغه امیرالمؤمنان عَلَيْكُمْ بِالتَّوَاصُلِ وَ التَّبَاذُلِ وَ إِيَّاكُمْ وَ التَّدَابُرَ وَ التَّقَاطُعَ، ده ها تدبیر در نهج البلاغه هست.

اهل وصل باشید، اهل بخشش باشید. باز از امیرالمؤمنان (س) در امالی شیخ صدوق هست، ضَعْ أَمْرَ أَخِيكَ عَلَى أَحْسَنِه‏، داریم بررسی می کنیم چرا رابطه های دوستانه در آداب معاشرت به هم می خورد. گاهی ما سوء ظن داریم. فرمود ضَعْ أَمْرَ أَخِيكَ عَلَى أَحْسَنِهِ حَتَّى يَأْتِيَكَ مِنْه‏، اگر احتمال می دهید راه توجیه دارد آن را توجیه کنید. ا يَغْلِبُكَ وَ لَا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِيكَ سُوءاً، یک چیزی گفت تا می شود راه خوب دارد، حمل توجیهی دارد، محمل خوب دارد، بر بدی آن را حمل نکنید. عَلَيْكَ بِإِخْوَانِ الصِّدْق‏، بر تو باد به برادرانی که رابطه صادقانه با هم دارید.

فَأَكْثِرْ مِنِ اكْتِسَابِهِمْ فَإِنَّهُمْ عُدَّةٌ عِنْدَ الرَّخَاءِ وَ جُنَّةٌ عِنْدَ الْبَلَاء، برادران تو در روز آسایش زاد و توشه تو هستند، در روز گرفتاری هم سپر تو هستند به فریاد تو می رسند. من دیروز تا حالا تحت تأثیر این داستانی از پیامبر قرار گرفتم اصلاً فاصله ما خیلی زیاد است چه کار کنیم؟ یعنی اگر بگویم فاصله زمین تا آسمان است مبالغه نکردم، بعد هم ادعا می کنیم ما مسلمان هستیم، ما شیعه امیرالمؤمنین (س) هستیم. این همه سفارش، این همه تأکید، محبت داشته باشید، دوستی داشته باشید، این داستان در تاریخ یعقوبی است، بدون مبالغه عرض می کنم خیلی تحت تأثیر این داستان قرار گرفتم.

حالا عرض ارادتی هم به وجود مقدس خاتم النبیین باشد، تاریخ یعقوبی از تاریخ های قدیمی ما هست. تقریباً وفات یعقوبی اواخر قرن سوم هست. یعنی بیش از 1100 سال پیش این کتاب را نوشته است. می نویسد بلغ النبی بعد فتح خیبر، فتح خیبر اوج قدرت پیامبر بود، دیگر جنگ بدر و احد و احزاب و اینها همه را پشت سر گذاشته بودند. دیگر استقرار حکومت اسلامی بود. قلعه های خیبر هم فتح کردند. آن یهود را هم شکست دادند. همه چیز دیگر تمام شده بود. قدرت مستقر شده بود.

بلغ النبی، در اوج قدرت به پیامبر خبر دادند که مردم مکه گرفتار قحطی شدند فبعث الیهم بشعیر ذهب، بهترین آذوقه، نوع درجه یک را فرمودند برای اهل مکه بفرستید. ابوسفیان اینها را گرفت. ابوسفیان در مکه بود. گرفت و بین مردم مکه تقسیم کرد. مردم مکه هم دعا می کردند که خدا پیامبر را جزای خیر بدهد. زیبایی این داستان چیست؟ دیدم یک مطلبی خدا رحمت کند مرحوم علامه آیت الله شیخ محمد تقی تستری که شرح نهج البلاغه دارند، ذیل این در شرح نهج البلاغه خود ذیل این داستان نکته قشنگی را تذکر دادند. فرمودند اولاً بلغ النبی، پیامبر خبر شد، نه این که مکی ها التماس کرده باشند، به او خبر رسید. نه نامه نوشتند، نه التماس کرده بودند، نه درخواست کرده بودند، نه گریه و زجه زده بودند فقط به پیامبر خبر رسید که مردم مکه گرفتار قحطی هستند. پیامبر در اوج قدرت و نه اوج ضعف که حالا هوای اینها را داشته باشیم یک موقع گرفتار هستیم.

اولاً فقط خبر رسیده است، درخواستی از سوی اهل مکه نبوده است، التماس و نامه ای نبوده است. پیامی نبوده است، فقط حضرت خبر شدند. ثانیاً در اوج قدرت است، ثالثاً بهترین نوع آذوقه را برای ایشان فرستادند. و نکته چهارم که از همه لطیف تر است که مرحوم علامه تستری می گوید واقعاً قشنگ است. می گوید به کدام مردم کمک کردند؟ همین مردمی که لما خرج النبی من مکه الی المدینه جعلت قریش فیه معه الناقه فیه ردوا الیهم، رسول خدا شبی که از مکه فرار کردند در داستان هجرت از دست آزار و اذیت مشرکین بعد از سیزده سال شبانه فرار کردند. همین مردم مکه صد شتر جایزه گذاشتند برای کسی که بتواند پیامبر را دستگیر کند و وسط راه برگرداند. خیلی ها تلاش کردند.

در تاریخ معروف است گروه های فراوانی پیامبر را تعقیب کردند، به غار صور رسیدند. جای پیامبر تا آن جا بود، گفتند از این جا دیگر کجا رفته است، داستان معروف است چون مقابل غار صور تار عنکبوت هست، گفتند این که داخل این جا نرفته است، تار عنکبوت یک زمان زیادی طول می کشد تا این جا بسته شود. یا به آسمان رفته است، یا به زمین رفته است. یعنی گروه های فراوانی رفتند که اگر پیامبر را پیدا می کردند حضرت را تکه تکه می کردند.

مگر چهل نفر از چهل قبیله برای کشتن پیامبر نیامده بودند. یعنی مردمی که صد شتر جایزه گذاشتند برای کسی که بتواند پیامبر را دستگیر کند و وسط راه برگرداند. همین مردم امروز گرفتار قحطی شدند بدون این که نامه بنویسند و التماس کنند و خواهش کنند و تقاضا کنند به گوش پیامبر رسیده است. پیامبر از بهترین نوع آذوقه برای آن ها فرستاده است. کجا این اخلاق در جامعه دینی ما پیدا می شود. دشمن سیزده سال سنگین ترین شکنجه ها را به پیامبر داده است، دیگر کاری نبوده است که از دست آنها بر نیاید. اگر کاری می توانستند انجام دادند. امیرالمؤمنان (س) یک تعبیری دارند خیلی تکان دهنده است.

حضرت می فرماید آن سه سالی که ما در مکه در شعب ابی طالب بودیم که باز عزیزان فراوان شنیدند حضرت در محاصره شعب ابی طالب بودند در این سه سال ما موسم به موسم می توانستیم از شعب بیرون بیاییم. از محاصره بیرون بیاییم. موسم به موسم یعنی چه؟ یعنی فصل حج تا فصل حج. چون ایام حج مشرکین با اینها کاری نداشتند. اینها فصل حج بیرون می آمدند دوباره مجبور بودند بعد از حج بروند در همان جا تا سال آینده. ما به چنین اخلاقی نزدیک هستیم؟ خیلی فاصله داریم.

دشمنی که بعد از سیزده سال اذیت صد شتر جایزه گذاشته است کسی پیامبر را برگرداند و اگر بر می گرداندند پیامبر را تکه تکه می کردند. و سه سال شعب فقط فصل حج می توانستند بیرون بیایند. موسم به موسم بیرون می آمدند بلغ النبی، فقط خبر شده است بهترین نوع آذوقه را برای اینها فرستاده است. این اخلاق محمدی است. ما چه قدر فاصله داریم.

جامعه ما، مردم ما، خیلی، اصلاً زمین تا آسمان. ما تا به این اخلاق نرسیم کار درست نمی شود. یک داستان دیگری می دیدم این هم خیلی عجیب است. می گویم عجیب است برای ما عجیب است چون به خود نگاه می کنیم. یک کسی محضر پیامبر آمد، یک اعرابی، یک بادیه نشینی آمد و آن جور که باید آداب را نسبت به پیامبر رعایت کند رعایت نکرد. عین تعبیر آن این است جذبه من ردائه، یک عبایی روی دوش حضرت بود این را گرفت و کشید. بُرْدٌ نَجْرَانِيٌّ غَلِيظُ الْحَاشِيَة، اطراف آن یک مقدار خشن بود. این را یک جوری کشید که گردن مبارک پیامبر آسیب دید. خراشی پیدا کرد. حالا چه کار دارید؟ گفت يا محمّد احمل لي على بعيريّ هذين من مال اللّه الذي‏‏، دو تا شتر آوردم از این چیزهایی که در اختیار تو است، آذوقه بده من ببرم.

بعد گفت انّک لا تحملُ لی من مالک و من مال أبیک، ارث پدرت که نیست، مال خودت هم که نیست، بیت المال است بده ما برویم. یک وقتی من گفتم شما تمام قرآن را بگردید. بینندگان عزیز ما که با قرآن مأنوس هستند، تمام قرآن را بگردید اگر یک جا پیدا کردید خدای منان پیامبر خود را با اسم صدا کرده باشد نداریم. یا عیسی، یا موسی، یا داود، یا نوح، داریم، ولی یک جا یا محمد نداریم. یا نبی الله. مؤدب صدا بزنید. خدای متعال پیامبر خود را این جوری صدا نزده است. تمام قرآن را ببینید یا محمد نداریم، ولی محمد رسول الله داریم. این خطاب نیست. ولی خطاب به پیامبر ما یا ایها الرسول است، یا ایها النبی است.

آن وقت این آمده است داد می زند. عبا را کشیده است، گردن مبارک پیامبر خراش پیدا کرده است بعد هم طلب دارد. می گوید این اموال که در اختیار شما است، مال خودت که نیست، مال پدرت هم نیست، به ما بده تا ببریم. حضرت فرمودند که راست می گویی، المال مال الله و أنا عبد الله. ارث پدرم نیست، مال الله است، بیت المال است، من هم بنده خدا هستم. ولی یک سوال از تو دارم، فکر نکردی که يقاد منك يا أعرابيّ ما فعلت بي‏، فکر نکردی من می توانم از تو انتقام بگیرم این جور عبا را می کشی و گردن من را زخمی کردی؟ گفت نه من فکر نمی کردم. حضرت فرمود چرا؟ گفت لأنّك لا تكافى‏ء بالسيّئة الحسنة، می دانم تو بدی را بدی جواب نمی دهی. تو را می شناسم. فضحك النبيّ صلّى اللّه عليه و آله و سلم‏، حضرت خندیدند.

حضرت فرمودند هر چه می خواهد به او بدهید. گفت من می دانم شما را می شناسم. شعار قرآنی شما را می شناسم. یک وقت عرض کردیم قرآن دو تا شعار دارد. یکی «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسان‏» (رحمان/60) جزاء خوبی، خوبی است. یکی از این بالاتر، «ادْفَعْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَن‏» (مؤمنون/96) بدی را به خوبی جواب دادن. «فَإِذَا الَّذي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ» (فضلت/34) عزیزان من داریم آداب معاشرت می گوییم. تو را خدا این قدر به خاطر یک سلام نکردن و عیادت مریض، طرف خواهر با خواهر، خدا می داند، شوخی ندارد که خواهر با خواهر 3 سال است قهر است، چرا قهر است؟ جسارت بزرگی به ما کرده است.

بگویید جسارت چه بوده است؟ چاقوکشی بوده است؟ آدم کشته است؟ نه حاج آقا این سه سال پیش عروسی دختر او بود برای ما کارت دعوت که فرستاد خیلی بد خط روی آن نوشته بود. مثلاً باید برای من می نوشت سرکار علیه خانم، فقط اسم نوشته بود. سه سال با برادر خود قهر کنم که چرا در دعوتنامه کارت عروسی سه سال پیش خود جای خوب و عنوان خوبی به من نداده است. من را دیر دعوت کرده است. الان خیلی از مهمانی ها را ما نمی رویم، آقا شما باید زودتر از این ... جایگاه ما بیشتر از این بود که ... تاریخ یک هفته قبل بوده است دیگران را چه زمانی گفته اید، آن وقت حالا به ما می گویید.

به رسول خدا گفت من شما را می شناسم. یک شعار آن جزاء بالاحسان است، دوم، «ادْفَعْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَن‏» (مؤمنون/96) است، بدی را با خوبی جواب دادن، قرآن دارد می گوید «فَإِذَا الَّذي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ» (فضلت/34) اگر در آداب معاشرت خود شما بدی را هم با خوبی جواب دادید «فَإِذَا الَّذي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميم‏» (فضلت/34) همان که با شما دشمن بوده است ولی حمیم می شود. حمام را چه حمام می گویند؟ چون آب داغ آن جا هست، گرم است، حمیم است. با شما رفیق صمیمی می شود. كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميم. این همه امیرالمؤمنان (س) دارد فریاد می زند عَاتِبْ أَخَاك‏، می خواهید او را شرمنده کنید با محبت شرمنده کنید. ناتوان در آداب معاشرت نمی تواند رفیق پیدا کند، ناتوان تر آن است که رفیق خود را از دست بدهد.

یک جمله می گوید رسول خدا اگر هیچ معجزه ای نداشت جزء همین معجزه کافی بود. پیامبر، کان یتیماً فقیراً وحیداً غریباً، پیامبر یتیم بوده است، فقیر بوده است، وحید بوده است، به ظاهر شوکتی نداشته است، كَثِيرَ الْأَعْدَاء، همه دشمن، چه طور توانست در این فرصت کوتاه عالم را مسخر کند. ما می گوییم امت رسول الله هستیم. کجا ما به رسول الله شباهت داریم؟ کسی که می خواهد عالم را، یک کشوری را، بخواهد تصاحب کند یا باید عده و عده داشته باشد، یا باید پول پاشی کند، یا یک رسانه ای در اختیار او باشد. الان دنیا این جوری است.

آنها که نفوذ دارند، اینهایی که رأی می آورند، در همه عالم این جوری است، یا قدرت دارند یا پول پاشی می کنند یا رسانه دارند، یا قبیله و عده و عده دارند، رسول خدا كَانَ يَتِيماً فَقِيراً ضَعِيفاً وَحِيداً غَرِيباً بِلَا حِصَارٍ وَ لَا شَوْكَةٍ كَثِيرَ الْأَعْدَاءِ، شوک ظاهری نداشت، دشمن هم داشت، یتیم که بودند، غریب که بودند، وحید و تنها که بودند، فقیر که بودند، پس چه شد در یک فرصت کوتاه عالم را مسخر کردند. رسول خدا یک کلامی دارد که در مستدرک الوسائل دیدم، وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَأْمُرُ فِي كُلِّ مَجَالِسِهِ بِالْعَفْو، هر مجلسی رسول خدا می نشستند سفارش به عفو می کردند. شنیدید که کوتاه ترین و زیباترین آیه اخلاقی قرآن «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلين‏» (اعراف/199) بالاخره ما نیاز داریم.

به این بحث خود ما برگردم، چند تا نمونه از کلام امیرالمؤمنان را خواندیم، باز این کلام آخر را یک بار دیگر تکرار می کنم، حضرت می فرماید اگر می خواهید رفیق خود را هم شرمنده کنید، با محبت شرمنده کنید. عَاتِبْ أَخَاكَ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْه‏، با محبت می شود کرد نه با دعوا. باز أَشْرَفُ أَخْلَاقِ الْكَرِيمِ كَثْرَةُ تَغَافُلِه‏، این حکمت 222 است. مِنْ أَشْرَفِ أَفْعَالِ الْكَرِيمِ غَفْلَتُهُ عَمَّا يَعْلَم‏، نادیده بگیرید. اگر شما بزرگ هستید، اگر ادعای بزرگی می کنید، اگر بزرگوار هستید، از زیباترین، شرافتمندانه ترین افعال است که نادیده بگیرید. در بحث اطعام چند تا حدیث را قبلاً خوانده بودم، من همه پیام ها را خواندم، اولاً بازی سر خود در نیاوریم، اولاً حرف من این است یعنی شما سالی یک بار هم، ماهی یک بار هم نمی توانید، اگر ما باور کنیم.

خدا علامه طباطبایی را رحمت کند، بحثی ذیل برکت در تفسیر المیزان دارد، آقا برکت یعنی چه؟ یک کسی مادی است، خدا را قبول ندارد، شما می توانید برکت را برای او معنا کنید؟ این کار را بکنید برکت در زندگی شما می آید. کسی خدا را قبول ندارد اصلاً می شود برکت را حالی آن کرد؟ می شود به او حالی کرد که این کار را بکنید خدا به زندگی شما برکت می دهد؟ او قبول ندارد. ما مسلمان هستیم یا نه؟ اگر ما این قرآن را قبول داریم، کلام اهل بیت را قبول داریم، برکت یک عنوانی است، برکت بر ماده نمی شود معنا کرد. «وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» (طلاق/3) این را شما می توانید برای یک مادی معنا کنید. کسی که خدا را قبول ندارد، پیامبری قبول ندارد، ایمانی به روز جزاء ندارد، ماوراء الطبیعه را، چیزی قبول ندارد، می شود به او بگویید «وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» (طلاق/3). من مسلمان هستم. ما مسلمان هستیم ما می گوییم «وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» (طلاق/3). ما می گوییم خدا به زندگی برکت می دهد.

خدا جبران می کند. باور کنید این حدیث که بارها خواندیم الضَّيْفُ يَنْزِلُ بِرِزْقِهِ وَ يَرْتَحِلُ بِذُنُوبِ أَهْلِ الْبَيْت‏. مهمان رزق خود را می آورد گناه های اهل خانه را می برد. حرف من این است، ما الهی هستیم یا مادی؟ مخاطبین ما که تاج سر ما هستند، خدا و پیامبر و اهل بیت را قبول داریم یا نداریم؟ اینها را برای یک مادی نمی شود معنا کرد برکت و روزی آوردن و مهمان روزی می آورد. حالا این قدر ما بهانه، شما واقعاً الان قند و چای هم ندارید، پس شب لابد آب خالی می خورید. من قبول دارم. من الان این گرفتاری ها را بیش از همه اطلاع دارم. همین پیام ها را که می خوانیم کافی است.

حالا آنها که وضع مالی خوبی دارند آنها چرا این کار را نمی کنند؟ همه گرفتار نیستند، آنها که وضع مالی آنها خوب است آخرین باری که عموی خود را دعوت کردند چه زمانی بوده است؟ پدر و مادر و برادر و خواهر خود را دعوت کردند؟ پیدا است ما دنبال بهانه داریم می گردیم. یک دو سال کرونا، حالا هم بعد از کرونا به هزار بهانه دیگر. تنبل شدیم، ناتوان شدیم، بعضی وقت ها خانم ها به زحمت می افتند. خانم ها می گویند آقا ما باید چند جور غذا درست کنیم. وقتی چند جور غذا می شود بسیاری از این مهمانی ها ... بگذارید یک حدیث بخوانم جالب است. از امام صادق (ع) به یکی از اصحاب خود فرمود: مَا يَمْنَعُكَ أَنْ تُعْتِقَ كُلَّ يَوْمٍ نَسَمَة، سدیر صیرفی، اسم صحابی امام است. فرمود که تو چرا هر روز یک بنده آزاد نمی کنی؟ روزی یک برده آزاد کن. گفت آقا ما روزی یک برده آزاد کنیم؟ گفت لَا يَحْتَمِلُ ذَلِكَ مَالِي‏، من این قدر پول ندارم.

فرمود فَأَطْعِمْ كُلَّ يَوْمٍ رَجُلًا، روزی یک نفر را اطعام کنید. به امام عرض کرد: مُوسِراً كَانَ أَوْ مُعْسِراً، مهمان های من وضع مالی خوب باشند یا فقیر باشند؟ حضرت فرمود: إِنَّ الْمُوسِرَ قَدْ يَشْتَهِي الطَّعَامَ، پول دارها دوست ندارند که آنها را دعوت کنند؟ پول دار هم دوست دارد یک نفر او را دعوت کند و طعام بدهد. یک وقت ما بحث صدقات و رد مظالم است، در مظالم را باید به فقیر بدهید، صدقه را باید به فقیر بدهید، اما مهمانی که نه. الان خیلی از برادر و خواهرها علت این که همدیگر را دعوت نمی کنند می گویند حاج آقا وضع مالی آنها صد پله از ما بهتر است.

نگفتیم به گدا بدهید که شما می گویید وضع مالی او بهتر است. بهتر باشد. إِنَّ الْمُوسِرَ قَدْ يَشْتَهِي الطَّعَامَ. من خواهش می کنم عزیزان عنایت داشته باشید در مهمانی ها در این که این همه در روایات سفارش شده است، در مهمانی بحث این نیست که من برادر وضع مالی بهتری دارم یا آن برادر.

وضع او بهتر است او باید من را دعوت کند. عرض کردم اشتباه نشود، نه رد مظالم می خواهید بدهید، نه صدقه می خواهید بدهید، به آن ربطی ندارد. فرمود: إِنَّ الْمُوسِرَ قَدْ يَشْتَهِي الطَّعَامَ، هر روز یک بنده آزاد کن، گفت آقا نمی توانم، فرمود یک نفر را اطعام بده. باز در یک داستان دیگری چرا ابراهیم به مقام خلت رسید؟ ابراهیم خلیل الله شد؟ چندین بیان هست از امام رضا (ع) یکی از آنها را فرمود لِإِطْعَامِهِ الطَّعَامَ، ابراهیم خلیل الرحمان شد چون اهل سفره بود. داستان آن هم در قرآن سوره هود آمده است. وقتی مهمان برای او آمد نمی دانست اینها فرشتگان هستند فوری یک غذایی را آماده کرد لِإِطْعَامِهِ الطَّعَامَ. باز در قرآن کریم، سوره مبارکه سجده است، من این را مخصوصاً به عزیزانی می گویم که عبادت فقط آن نماز شب است.

شما یک هفته نماز شب نخوانید، گردن من. جمعه یک سفره بیندازید همه بستگان خود را دعوت کنید، من نمی گویم نماز شب نخوانید، اگر نماز شب می خواهید بخوانید، بخوانید، اما فکر نکنید همه چیز در نماز شب است. این سوره مبارکه سجده است. وقتی می خواهد از نماز شب تعریف کند «تَتَجافى‏ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِع‏» (سجده/16) آنهایی که پهلوی خود را از رختخواب می کنند، نماز می خوانند چه قدر کار مهمی است. آن وقت می فرماید «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ» (سجده/17) کسی نمی داند ما چه پاداشی به اینها می دهیم که از خواب خود می زنند و نماز شب می خوانند.

ولی بلافاصله بعد از آن سوره مبارکه سجده «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون‏» (سجده/16) یعنی فکر نکنیدکه نماز شب خواندید، نماز صبح اول وقت خواندید و حرم هم رفتید و مسجد رفتید دیگر خدا از ما چه می خواهد. بلافاصله «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون‏» (سجده/16) نماز شب خود را بخوانید ولی همه چیز جای خود. باور کنید زیبایی دین ما است که بیش از 110 حدیث پیدا کردم فقط در اطعام و مهمانی دادن. در بحار علامه مجلسی بیش از صد تا. یکی از این 110 تا را بخوانم. امام باقر (ع) فرمود إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ، خدا دوست دارد إِطْعَامَ الطَّعَامِ وَ إِرَاقَةَ الدِّمَاء. إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ، همان خدایی که نماز را دوست دارد، مسجد را دوست دارد، روزه شما را دوست دارد، همان خدا يُحِبُّ إِطْعَامَ الطَّعَامِ وَ إِرَاقَةَ الدِّمَاء.

خدا رحمت کند ما مکرر می دیدم آیت الله بهجت، افراد می آمدند سوال می کردند، آقا گرفتاری داریم، مشکلی داریم. ایشان می فرمودند در توان شما هست یک گوسفند قربانی کنید، به بعضی ها دو تا گوسفند. دو عنوان شد، یک صدقه، یک اطعام. در اطعام دیگر، بحث مهمانی دیگر در آن شرط فقر دیگر نیست. و نکته دیگری که می خواهم در این بحث اشاره کنم در پیام ها هم آمده بود می گویند آقا ما مثلاً 30 تا مهمان دعوت کردیم، خانم چه قدر زحمت کشیده است، ما واقعاً باید ممنون خانم ها باشیم، تشکر کنیم، در گرما، در سرما، در آشپزخانه ما می نشینیم سر سفره آماده 5 دقیقه غذا را می خوریم که کار خیلی بدی هم هست.

یک آقایی حرف قشنگی می زد. می گفت بعضی ها که حواس آنها هست غذا را زود آماده می کنند ولی وقتی می خواهند بنشینند و بخورند آن را طول می دهند. در روایت هم داریم که هر چه آدم بیشتر سر سفره بنشیند از عمر حساب نمی شود. اما ما به عکس این خانم بنده خدا صبح تا ظهر که الان هست، قبل که چه قدر غذا را آماده می کند، به ده دقیقه خلاص کنید و سفره را جمع کنید و بروید. سر این سفره بنشینید زحمت این خانم محفوظ باشد، معلوم باشد. نوشته است ما 40 تا مهمان دعوت کردیم. 15 تا مهمان آمده است. یک داستانی بگویم خیلی آموزنده است.

خدا رحمت کند اولیاء خدا بیخود ولی خدا نشدند. با همین چیزهایی که ما رعایت نمی کنیم. همین ریزه کاری ها، خیلی تحت تأثیر این قصه قرار گرفتم. شهید آیت الله مدنی شهید محراب، ایشان در همدان بودند یکی از آقایان ایشان را دعوت کردند که من می خواهم شما شب جمع مهمانی خانه من بیایید. آقا به احترام شما من یک جمعی هم دعوت می کنم. ایشان فراموش می کند. شنبه بلند می شود و نجف می رود. قبل از انقلاب. آن استقبال می آیند، مهمانی، دید و بازدید. دید و بازدیدها که تمام می شود یکی ـ دو روز بعد دفتر خود را باز می کند که یادداشت های خود را نگاه کند می بیند جمعه منزل فلان آقا ما دعوت هستیم. با مکافات از همدان آمدیم نجف، حالا جمعه ما قول دادیم مهمانی برویم.

ما بودیم چه کار می کردیم؟ اگر زنگ می زدیم، نه این که بعداً حاج آقا حرم امیرالمؤمنان برای شما نماز خواندم، جامعه کبیره خواندم، زیارت خواندم، یک کاری می کنیم که شرمنده هم بشود. جالب است که بازگشت هم سخت بوده است. چون ایشان نوع پاسپورت و گذرنامه و ویزایی که آن جا گرفته بودند با یک سختی رفته بودند. مجبور می شود خدمت آیت الله حکیم می رود که از مراجع با نفوذ آن زمان بودند تقاضا می کند که من یک چنین گرفتاری دارم مهمانی داشتم وعده دادم فراموش کردم شما کار من را درست کنید، پاسپورت من را درست کنید تا من برگردم. از آن طرف هم به آقا در همدان می گویند چه خبر مهمانی گرفتید؟ آقای مدنی بلند شد و رفت. من همه را به خاطر آقای مدنی دعوت کردم. من دیگر کاری نمی توانم بکنم. تهیه کردم. روز جمعه همه در مهمانی نشسته بودند یک دفعه شهید مدنی وارد شد. آقا کجا بودید؟ نجف بودیم. چه شد؟ دفتر را باز کردیم دیدیم به شما وعده دادیم. این آداب را رعایت کنیم. حدیث را آن هفته مگر نخواندیم. رسول خدا 5 نفر را دعوت کرد، نفر ششم را فرمود بایست من اجازه شما را بگیرم. آداب مهمانی را رعایت کنید.

یک داستانی را باز یاد کنم مرحوم احمدی میانجی (ره) می فرمودند به سید بن طاووس، عالم بزرگی که همه ما مدیون تلاش های ایشان هستیم در جمع آوری دعاهایی که اگر نبود ما دست ما خیلی خالی بود. به سید بن طاووس یک مهمانی رسید. انسان است با همه عظمت گاهی غفلت می کند. می خواست نماز شب بخواند مهمان را خیلی پذیرایی نکرد و احترام نکرد. شب برای او مهمان آمد به هوایی این که من می خواهم نماز شب بخوانم دید نه اتفاقاً امشب حال نماز شب هم ندارد. فردا به او گفتند دلیل این که توفیق آن نماز شب از شما گرفته شد، حال نماز شب از شما گرفته شد این بود که این مهمان را خوب پذیرایی نکردید. یاد ما باشد گاهی در زندگی اگر یک چوبی می خوریم ممکن است. حدیث دیگر از امیرالمؤمنان (س) صَانِعِ الْمُنَافِقَ بِلِسَانِكَ، طرف منافق است با زبان خود با او کنار بیایید. سر به سر او نگذارید.

وَ أَخْلِصْ وُدَّكَ لِلْمُؤْمِنِ، خالصانه ترین دوستی خود را برای مؤمن قرار دهید وَ إِنْ جَالَسَكَ يَهُودِيٌّ فَأَحْسِنْ مُجَالَسَتَهُ. با یهودی باشید با او خوب رفتار کنید. داستان امیرالمؤمنان هزار با شنیدیم که با آن یهودی می رفتند سر راه، حضرت چند قدم بدرقه می رفتند. آقا گفتید از این طرف می خواهید بروید؟ دین اسلام به ما این را یاد داده است. باز بیان دیگری از امیرالمؤمنان هم خیلی لطیف است. فرمودند 5 تا ویژگی را کسی نداشته باشد زندگی خوشی ندارد. زندگی خوش می خواهید سلامتی، خدا به حق حضرت زهرا همه مریض ها، آنها که به جمع ما التماس دعا گفتند. به حق رسول الله، به حق امام صادق به همه لباس عافیت بپوشان. زندگی خوش، 1 ـ سلامتی، 2 ـ الامن، امنیت، 3 ـ السعه فی الرزق، وضع مالی خوب باشد و گرفتار نباشد.

ما چه قدر در اسلام سفارش داریم که مؤمن باید بازار او آباد باشد. کسی دیر سر کار می رفت حضرت به او فرمود چرا دیر می روید؟ اغْدُ إِلى‏ عِزِّك‏، تجارت، کسب، کار، معامله عزت شما است زود بروید. 4 ـ الانیس الموافق، گفت آقا انیس موافق چیست؟ فرمود این 3 تا انیس موافق است، همسر خوب، فرزند خوب، رفیق خوب. خوشا به حال آنهایی که هر سه نعمت را دارند. فرمود پنجمی که از همه مهم تر است آرامش در زندگی است.

این حدیث هم زیبا است از امیرالمؤمنان (س) الان به ما می گویند حج بیت الحرام برویم حدیث را شهید ثانی در کتاب کشف الریبه نقل کرده است، فرمود: ما باور داریم یا نداریم. ما جزء آنهایی هستیم که ماوراء الطبیعه را قبول داریم، خدایی، برکتی، رزقی، قبول داریم. فرمود: مَنْ زَارَ أَخَاهُ الْمُؤْمِن‏، کسی دیدن برادر ایمانی خود برود. چه قدر علما به رفت و آمد مقید بودند. من در حالات علامه مجلسی می خواندم از علامه مجلسی کسی موفق تر؟ علامه مجلسی که یک کتاب بحار او 110 جلد است. در حالات ایشان ببینید با همه گرفتاری ها ایشان دفتر داشت.

هر شب یک جا ایشان مهمانی می رفت. شما یک نفر را در عالم اسلام پیدا کنید که بگوید من تمام تألیفات علامه مجلسی را از اول تا آخر خواندم. نداریم. بعید می دانم. آن وقت نوشته این مرد با این عظمت علمی که محدث بوده است، فقیه بوده است، همه چیز، آن وقت در عین حال دفتر داشته است. هر شب باید مهمانی می رفته است. علما، اولیاء، انبیاء می گویند رفت و آمد کنید، مهمانی بدهید. مهمانی بروید. شما را دعوت کردند بپذیرید. 40 نفر را دعوت کردند 15 نفر به مهمانی نرسید. همه مهمانی بدهید، هم مهمانی بروید هم بستگان خود را دعوت کنید، هم غیر بستگان را.

حالا حدیث را بخوانم. فرمود: مَنْ زَارَ أَخَاهُ إِلَى مَنْزِلِه‏، دیدن برادر ایمانی خود برود. لَا لِحَاجَة، فقط آمدم که چون خدا سفارش کرده است که مؤمنان با هم ارتباط داشته باشند. كُتِبَ مِنْ زُوَّار الله، این هم زائر خدا می نویسند. راه مکه بسته است، عمره بسته است، می خواهید به اسم شما زائر بنویسند؟ آقا فرمود كُتِبَ مِنْ زُوَّار الله. امشب دیدن خواهر و برادر خود بروید. مخصوصاً شهرهای بزرگ. می گویند حاج آقا خبر ندارید ما از لواسانات بخواهیم پایین شهر برویم چه ساعت در ترافیک باید باشیم. حدیث نخواندیم سیر سنتین. دو سال راه بروید و به پدر و مادر خود سر بزنید. ولو شده یک سال به خویشاوندان خود سر بزنید.

فرمود كُتِبَ مِنْ زُوَّارِ اللَّهِ وَ كَانَ حَقِيقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُكْرِمَ زَائِرَهُ، خدا بر گردن خود این حق را قرار داده است که زائرین خود را احترام کند.
شریعتی: بسیار خوب، خیلی از شما ممنون و متشکر هستم. ما امروز صفحه 93 قرآن کریم را بنا است تلاوت کنیم از دوستان خواهش می کنم حسن ختام جلسه امروز ما باشد.
آقای حسینی قمی: راجع به رد مظالم امروز هجدهم ماه ربیع الاول است. دوازده روز دیگر عزیزان وقت دارند. گفتیم از همه مراجع تقلید اجازه گرفتیم. دیگر نیاز نیست که زنگ بزنید تا 500 هزار تومان تا آخر ماه ربیع الاول یعنی تا دوازده روز دیگر. خیلی جالب بود من یکی از تماس هایی که امروز داشتم گفت اشکال ندارد من 7 تا رد مظالم، 7 تا 500 هزار تومان برای خودم، خانمم، پدر و مادر خانمم، پدر و مادر خودم و بچه های خودم حساب کنم.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

 شماره نوبت استخاره: 09102506002

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

پاسخگویی سوالات شرعی: 09102506002

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group