1401-08-07-حجت الاسلام والمسلمین حسینی قمی
اگر یاد شما باشد یک وقت ما این را گفتیم. یک بار دیگر از مرحوم آیت الله بهجت یاد کنیم ما در محضر ایشان وقتی منبر می رفتیم و از نهج البلاغه می خواندیم ایشان بعد از منبر می فرمودند شما که از نهج البلاغه می خوانید در حقیقت مردم پای منبر شما نیستند. پای منبر امیرالمؤمنین (س) هستند. ما خوشحال هستیم که همه دست جمع پای منبر نورانی امیرالمؤمنان (س) نشستیم. خطبه 176 خطبه بسیار بسیار طولانی است. پیام های بسیار فراوانی دارد ولی چون بحث ما در آداب معاشرت هست این بخش از خطبه را می خوانم. چون می دانید یکی از موضوعاتی که در آداب معاشرت خیلی مهم است این است که وقتی دور هم جمع می شویم کاری به کار دیگران نداشته باشیم.
الان این همه نگاه دین، کلمات اهل بیت، دور هم جمع شوید، زیارت همدیگر بروید، سفره بیندازید ولی اینها یک آفاتی هم دارد. یکی از آفات آن هم این است که ولی دور هم جمع می شویم اگر غیبت نکنیم حرف دیگری برای گفتن نداریم. خدا رحمت کند به قول مرحوم آیت الله گلپایگانی می فرمودند وقتی در جلسه ای می نشینید نبض جلسه را خود به دست بگیرید. نه به این معنا که ما خود را تحمیل کنیم هر چه دل من می خواهد در آن جلسه مطرح شود، نه. اگر می بینید جلسه از مسیر خدایی دارد فاصله می گیرد، دنبال غیبت و بدگویی دیگران است شما جلوی آن را بگیرد و درست آن را هدایت کنید. و الا بعکس این که بعضی ها فکر می کنند مجلس باید مطابق میل ما باشد، نه. در حالات رسول خدا یک اخلاق بسیار بسیار زیبای پیامبر این بود آن شخصیت اول عالم آفرینش که هر کلام او در بود و اگر یک کلام از پیامبر بیشتر برای ما باقی می ماند چه راه هایی برای ما باز می شد ولی در یک جلسه که می نشستند در حالات حضرت هست حضرت به میل مخاطبین جلسه گفتگو را ادامه می دادند. در روایت هست.
اگر اینها راجع به حرف هایی دنیایی شروع می کردند حالا نرخ ها چه قدر است، قیمت ها چه قدر است، همان را حضرت ادامه می دادند. اگر از آخرت می گفتند حضرت همان را ادامه می دادند. به خود تحمیل نمی کردند. بعضی ها حالت آنها این جوری است فکر می کنند در مجلس فقط باید حرف ما و موضوعی که ما انتخاب می کنیم باید باشد. رسول خدا این جوری نبود. ولی در عین حال اگر مجلس ... در حالات بعضی از اصحاب هست، اصحاب امام صادق (ع) در مهمانی که می رفتند اگر اهل مجلس گرفتار غیبت می-شدند بار اول تذکر، بار دوم جلسه را ترک می کردند، بلند می شدند و می رفتند. لذا یکی از آداب معاشرت امیرالمؤمنان این است، پایان خطبه 176، يَا أَيُّهَا النَّاسُ طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَيْبُهُ عَنْ عُيُوبِ النَّاسِ، خوشا به حال آن کسی که عیوب خود او، او را از پرداختن به عیوب مردم باز می دارد.
آقای حسینی قمی: خدا آیت الله حق شناس را رحمت کند، ایشان یک وقت از این گاری دستی ها گرفته بود که کتاب ببرند یک جایی و تحویل بدهند، در مسیر که می رفتند این آقایی که گاری را می برد با این که ایشان کرایه را کامل داده بودند شاید یک چیزی را هم اضافه داده بودند دائم غر می زد و چیز می گفت و بدگویی می کرد. بار را که تحویل دادند و برگشتند آن آقایی که همراه آیت الله حق شناس بود شروع کرد بگوید که آقا این کارگر را دیدید گفت داداش جان حرف او را نزن که به غیبت کشیده می شود. خدا مرحوم آیت الله حاج آقا حسین قمی را رحمت کند، شاگردان ایشان وقتی می آمدند یک صحبت کسی را مطرح می کردند ایشان می گفت آقا حرف کسی را نزنید، شاگردها ناراحت می شدند.
می گفتند اصلاً ما چه گفتیم، اصلاً شما می دانید ما چه می خواهیم بگوییم جلو جلو می گفت غیبت نکنید. ما غیبت نکردیم. می فرمود مواظب باشید ادامه ندهید که به غیبت کشیده می شود. خدا مرحوم آقای مهندسی (ره) را رحمت کند، سمت خدا با نام ایشان و با کلام و بیان زیبای ایشان آغاز شد. من شنیدم خانواده ایشان می گفتند مرحوم آقای مهندسی در خانه اگر حرفی زده می شد که بوی غیبت از آن می آمد اجازه نمی دادند. می گفتند تعطیل و تمام کنید. اگر یاد شما باشد این داستان را، 14 خرداد که روز ارتحال امام (ره) بود از امام نقل کردند، که امام گاهی می دیدند که دختر خانم های ایشان دور هم جمع شدند دیشب یک مهمانی رفتند دارند از آن مهمانی تعریف می کنند.
امام می فرمودند حرف خود را بزنید، چرا حرف دیگران را می زنید. گفتند ما داریم تعریف مهمانی را می کنیم. می گفت می دانم ولی ممکن است کم کم به غیبت کشیده شود. طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَيْبُهُ عَنْ عُيُوبِ النَّاسِ وَ طُوبَى لِمَنْ لَزِمَ بَيْتَهُ وَ أَكَلَ قُوتَهُ وَ اشْتَغَلَ بِطَاعَةِ رَبِّهِ وَ بَكَى عَلَى خَطِيئَتِهِ، خوش به حال آنهایی که ملازم خانه خود باشند، غذای خود را مصرف کنند. مشغول طاعت خدا باشند و بر خطیئه و گناه خود گریه کنند. ما هر چه بر گناه های خود گریه کنیم باز هم کم است کار به دیگران نداشته باشیم. وَ بَكَى عَلَى خَطِيئَتِهِ، بر خطاهای خود گریه کنیم. فَكَانَ مِنْ نَفْسِهِ فِي شُغُلٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ، یعنی مشغول خودش باشیم. من سر و پا عیب هستم، حواس ما به عیوب خود ما باشد، چه کار به عیوب دیگران دارم. وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ، اگر انسان مشغول عیوب خود باشد آن وقت مردم دیگر از دست او راحت هستند.
اگر در خود عیبی نبیند سراغ مردم می رود. ولی اگر در خود عیب ببیند باید اصلاح عیوب خود را انجام بدهد، مردم هم از دست او راحت هستند. یک بار دیگر این فراز را بخوانم، طُوبَى لِمَنْ لَزِمَ بَيْتَهُ، خوشا به حال آن کسی که ملازم خانه خود است وَ أَكَلَ قُوتَهُ، از غذای خود استفاده می کند، وَ اشْتَغَلَ بِطَاعَةِ رَبِّهِ، مشغول بندگی خدا باشد، وَ بَكَى عَلَى خَطِيئَتِهِ، بر خطای خود گریه کند، فَكَانَ مِنْ نَفْسِهِ فِي شُغُلٍ، یعنی حواس به او خود او باشد، عیوب و گرفتاری های خود را وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ، مردم از دست او راحت باشند.
فقط یک نکته که حتماً بینندگان هوشیار ما الان پیامک می دهند، تو را خدا صبر کنید تا پیامک ندادید من توضیح بدهم می گویند شما دارید آداب معاشرت را می گویید امیرالمؤمنان می فرماید طُوبَى لِمَنْ لَزِمَ بَيْتَهُ، خوشا به حال آن که در خانه خود بنشیند، پس چرا شما این قدر سفارش می کنید که اهل رفت و آمد و معاشرت و ... شارحین نهج البلاغه توضیح دادند، می دانید اسلام طرفدار اعتزال و خانه نشینی و اینها نیست. ما اصلاً رهبانیت نداریم.
پس چرا این جا می گوید لِمَنْ لَزِمَ بَيْتَهُ، توضیح دادند گفتند یعنی دوری از دنیاپرستان. یا دوری از جامعه فاسد، افراد فاسد، دوری از همین جلساتی که آدم برود در جلسه گرفتار گناه و معصیت می شود. یا یک مدل دیگر عزلت داریم، عزلت برای خودسازی. رسول خدا این کار را نکردند. پیامبر خدا قبل از بعثت خود در غار حراء مشغول عبودیت و تنها بودند. داستان حضرت موسی را مثال زدند. مگر حضرت موسی چله نشینی نداشت. «وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْر» (اعراف/142) بنابراین قطعاً اگر این بیان امیرالمؤمنان را با نگاه کلی اسلام که می-گوید اهل رفت و آمد باشید، مسلماً نگاه دین عزلت نیست. بلافاصله من این حدیث را بخوانم که عزیزان شک نداشته باشند. حدیث در کافی مرحوم کلینی است همین امیرالمؤمنان می فرماید تَزَاوَرُوا. تَزَاوَرُوا یعنی چه؟ یعنی به زیارت همدیگر بروید. به هر حال اعتقاد من این است که حتماً اثر دارد مگر می شود اثر نداشته باشد.
این همه ما داریم راجع به سفره انداختن و دید و بازدید و مهمانی رفتن و هوای خویشاوندان را داشته باشید سِرْ سَنَتَيْن، چه قدر من از این لذت می برم. دل من می خواهد هر جلسه به یک بهانه ای دوباره بخوانم. سِرْ سَنَتَيْن، اگر شده است دو سال راه بروید، بروید به پدر و مادر خود نیکی کنید. سِرْ سَنَةً صِلْ رَحِمَك، اگر شده است یک سال رفت و آمد کنید، رفت و آمد کنید، به خویشاوندان خود سر بزنید. چه کسی الان فاصله آن با پدر و مادر خود مسیر دو ساله است. عرض کردم الان گاهی در تهران می گویند آقا رفتید، حاج آقا شما خبر ندارید، با این ترافیکی که در تهران است ما شمال تهران زندگی می-کنیم پدر و مادر ما آن جوانمرد قصاب می گویند، الان اسم اینها را هم می آوریم گاهی گله می کنند آقا چرا شما این جا را شما جنوبی ترین نقطه شهر معرفی کردید؟ از آن جا هم جنوبی تر داریم. حالا هر نقطه ای مثال داریم می زنیم.
یک وقت من گفتم نازی آباد گفتند آقا چرا گفتید نازی آباد؟ نازی آباد که جنوبی ترین نقطه شهر نیست. از آن جا پایین تر هم هست. حالا می گوید من در شمالی ترین نقطه شهر زندگی می کنم پدر و مادر من در ... باید بروم سه ساعت، دو ساعت در ترافیک گیر می کنم به پدر و مادر خود سر بزنم. عزیز من اگر باور داریم، امیرالمومنان می فرماید سر سنتین. نه دو ساعت، نه دو روز، نه دو ماه، شده است دو سال راه بروید، بروید، به پدر و مادر خود سر بزنید. شده یک سال یک مسیری را باید طی کنید، طی کنید به ارحام خود، برادر خود، خویشان خود سر بزنید.
یا بحث اطعام که این قدر سفارش کردیم و روایات آن را خواندیم امروز هم باز اشاره می کنم و متأسفانه یک معروف بسیار بسیار ارزشمندی است که در جامعه ما فراموش شده است. امام امیرالمؤمنین تَزَاوَرُوا، تَزَاوَرُوا یعنی چه؟ به زیارت همیدیگر بروید. چرا؟ فَإِنَّ فِي زِيَارَتِكُمْ إِحْيَاءً لِقُلُوبِكُم، دل شما زنده می شود. دائم در خانه می نشینید، این بازی های مجازی هم که مشکل و مصیبتی شده است و دائم سرشان در این است، اصلاً این اجتماعات به هم می خورد. دائم سر آنها در گوشی و این سایت و آن سایت
واقعاً اجتماعات ما دارد به هم می خورد. فَإِنَّ فِي زِيَارَتِكُمْ إِحْيَاءً لِقُلُوبِكُم، دل شما شاد می شود، از خانه بیرون بزنید. شما گاهی از بچه های خود بپرسید، من گاهی از بچه ها سوال می کنم نوه عموی خود را می شناسید؟ می گوید چه کسی را گفتید؟ نوه عمو. می گوید خود شما نوه عمو را می شناسید که من از من می پرسید نوه عموی شما کیست. خیلی بد است. اینها آسیب های رفت و آمدهایی است که تعطیل شده است. دو سال کرونا که بهانه خوبی بود، حالا هم که کرونا تمام شده است بهانه های دیگر ادامه دارد. من خواهش می کنم اگر نگاه دین را می خواهید تو را خدا بهانه را کنار بگذارید.
این کلام امیرالمؤمنان است، تَزَاوَرُوا فَإِنَّ فِي زِيَارَتِكُمْ إِحْيَاءً لِقُلُوبِكُم. می دانید بدترین شکنجه برای یک زندانی، زندان انفرادی است. خدا این جوری خلق کرده است. زندان انفرادی شکنجه است، اینها باید تو هم باشیم، با هم باشیم، زیارت برویم، همدیگر را ببینیم. إِحْيَاءً لِقُلُوبِكُم. این همه بیماری های روحی و روانی، شما الان خانه ای را سراغ دارید که قرص آرامبخش در آن مصرف نشود. تقریباً الان همه خانه ها قرص. چرا این جوری شدیم؟ چون از اینها فاصله گرفتیم. بد نیست این را هم عرض کنم چند وقت پیش یک جوانی پیش من آمد گفت آقا ما می خواستیم ازدواج کنیم یک موردی تحقیق، تفحص، بررسی، همه چیز خوب، گفتم مبارک است، ان-شاءالله تاریخ عروسی چه زمانی است؟ گفتم فقط یک مشکل پیدا کردیم.
آزمایش قبل از ازدواج می روند، وقتی آزمایش رفتیم، در آن آزمایش نشان داده است که عروس خانم قرص آرامبخش مصرف می کند. حالا آمده بود مشورت می کرد که به نظر شما ازدواج کنم این دختر خانم آرامبخش مصرف می کند؟ گفتم آقای داماد صادقانه بگو خود شما مصرف می کنید یا نمی کنید؟ گفت من هم مصرف می کنم. گفتم خوب به پای هم پیر شوید. شما مصرف می کنید، آن هم مصرف می کند. یک روزی آرامبخش مال سالخورده ها بود، الان در هر خانه ای می روید هست. چرا؟ چون از اینها فاصله گرفتیم. عموی خود را، برادر خود را، بستگان خود را چه زمانی می بینید. آن هم محبت، الفت، صمیمیت، إِحْيَاءً لِقُلُوبِكُم. ذِكْراً لِأَحَادِيثِنَا، معلوم می شود اهل بیت انتظار دارند وقتی ما دور هم جمع می شویم یک حدیثی خوانده شود. بالاخره شما چهار ساعت می خواهید بنشینید چه کار می خواهید بکنید.
من خیلی می پسندم، شاید شما هم دیدید در جلسات خانوادگی بعضی ها که دارند ماهانه، هفتگی، دو ساعت، سه ساعت دور هم جمع می شوند چه بگویند، یک مسئله ای گفته می شود، یک حدیثی خوانده می شود. یک کسی را گاهی دعوت می کنند، یک موعظه اخلاقی داشته باشد وَ أَحَادِيثُنَا تُعَطِّفُ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْض، احادیث ما شما را با هم مهربان می کند. خدا رحمت کند، علامه مجلسی فرموده است که چرا احادیث اهل بیت ما را با هم مهربان می کند. چون در احادیث اهل بیت حقوق مؤمنین گفته می شود. همسایه این قدر به گردن همسایه حق دارد، ارحام، خویشان.
صله ارحام گفته می شود. پس درد مجالس احیای دل های شما هست. ذکر احادیث هست، و ذکر احادیث هم شما را با هم مهربان می کند. فَإِنْ أَخَذْتُمْ بِهَا، اگر به این احادیث عمل کنید، نجات پیدا می کنید. این هم یک جمله، اجازه بدهید من یک چند تا از آداب چون در بحث معاشرت هستیم، خیلی سریع چند تا از آداب معاشرت را به طور کوتاه از روایات مختلف عرض کنم بعد یک جمله دیگر از نهج البلاغه امیرالمؤمنان بخوانم.
وقتی برای شما مهمان می آید امیرالمؤمنان (س) فرمودند لَا تَقُلْ لِأَخِيكَ إِذَا دَخَلَ عَلَيْكَ أَكَلْتَ الْيَوْمَ شَيْئا، مهمان خانه شما آمد از او نپرسید که غذا خوردید یا نخوردید، وَ لَكِنْ قَرِّبْ إِلَيْهِ مَا عِنْدَك، از بیرون نمی خواهد تهیه کنید. هر چه دارید بیاورید. فَإِنَّ الْجَوَادَ كُلَّ الْجَوَادِ مَنْ بَذَلَ مَا عِنْدَه. یک جمله معروفی است، غَايَةُ الْجُودِ بَذْلُ الْمَوْجُود، اوج جود و کرم هر چه دارید بیاورید. یکی از آداب معاشرت این است که مهمان آمد نگویید چیزی خوردید یا نخوردید. آن بیچاره هم در رودربایستی می گوید خوردم. شما غذا را بیاورید اگر خواست تناول می کند، نخواست تناول نمی کند. قَرِّبْ إِلَيْهِ مَا عِنْدَك. إِذَا أَتَاكَ أَخُوكَ فَأْتِهِ بِمَا عِنْدَك، یک وقتی شما مهمان دعوت می کنید یک وقتی مهمان بدون دعوت خود او می آید. من شنیدم بعضی از بزرگان به قدری مواظب بودند راجع به حقوق مهمان، وقتی می گفتند یک مهمانی به ما نمی-دهید؟ می گفتند من دعوت کنم حقوق مهمان سنگین است شما بیایید، بدون دعوت بیایید که وظیفه من آن قدر سنگین نباشد. شاید من از عهده آن نتوانم بر بیایم.
این قدر مواظب بودند. امیرالمؤمنان فرمود إِذَا أَتَاكَ أَخُوكَ فَأْتِهِ بِمَا عِنْدَك، اگر بی دعوت خود مهمان آمد، سرزده آمد هر چه داشتید بیاورید. وَ إِذَا دَعَوْتَهُ فَتَكَلَّفْ لَهُ. اما اگر شما آن را دعوت کردید باید سنگ تمام بگذارید، حتی در بعضی روایات داریم که پشت سر کسی نمی توانید حرف بزنید مگر این که کسی شما را دعوت کرده باشد و کوتاهی کرده باشد. وقتی شما را دعوت کردند و کوتاهی کردند می شود پشت سر او بگویید با این که ما را دعوت کرد ... ادب سوم باز امیرالمؤمنان فرمود آقا مهمانی چند روز است، از شهر به شهر خانه هم می-آیند چند روز مهمانی می شود؟ الضِّيَافَةَ ثَلَاثَةُ أَيَّام، سه روز مهمانی است. دیگر بعد از سه روز این مهمان نیست. این دیگر صاحبخانه است. فرمود روز اول حق است، روز دوم و سوم هم شما دارید محبت می کنید.
کسانی که مهمانی می-روند، نگویند اسلام این قدر گفته است، مهمان گفتند نگفتند که قصد عشره داشته باشید. باز در آداب مهمانی حدیث در علل شیخ صدوق هست، امیرالمؤمنان فرمود اگر کسی وارد یک شهری شد او مهمان این شهر است. إِذَا دَخَلَ الرَّجُلُ بَلْدَةً، کسی وارد یک شهر شد مهمان آن شهر است. تمام اهل آن شهر بگویند این آقا مهمان ما است. اصلاً این حرف ها دیگر خبری نیست و به قدری مهمان احترام دارد که این میزبان حق ندارد بدون اجازه مهمان خود روزه بگیرد. خشک مقدسی در نیاورید. از شهرستان برادر، خواهر، خویشاوندان آمدند آقا خوش آمدید ولی فردا 17 ربیع است، فردا 27 رجب است ما می خواهیم به روزه آن برسیم، روزه میزبان با اجازه مهمان است.
شما روزه بگیرید، بنده خدا گرسنه، مهمان که نمی تواند روزه بگیرد. از صبح تا شب ببیند شما روزه هستید او هم رویش نمی شود چیزی بخورد. این قدر مهمان احترام دارد که اگر صاحبخانه بخواهد روزه بگیرد فرمود لَا يَنْبَغِي لَهُمْ أَنْ يَصُومُوا إِلَّا بِإِذْنِ الضَّيْف، به اجازه مهمان چرا؟ نکند بیچاره گرسنه باشد میل به غذا داشته باشد ملاحظه این روزه دارها را انجام بدهد. و یاد مهمان هم باشد، ممکن است مهمان یک جایی رفت و مهمانی است که دائم السفر است، می تواند روزه بگیرد. گفتند مهمان هم باید با اجازه صاحبخانه روزه بگیرد. میزبان با اجازه مهمان روزه می گیرد یعنی با هم به یک توافقی برسند.
این قدر روایت رعایت کرده است. یک چیز جالبی که من مدت ها بود دنبال این حدیث می گشتم، دیدم حدیث در وسایل الشیعه شیخ حر عاملی است، ایشان از منابع دیگری نقل کردند. امام صادق (ع) در کوچه می رفتند آقازاده ایشان اسماعیل هم همراه حضرت بودند یک کسی همراه امام بود به خانه رسیدند. امام صادق (ع) با این آقا خداحافظی کرد و منزل رفتند، داخل منزل که شدند اسماعیل به امام صادق گفت آقا یک تعارف می زدید. فرمود لم یکن، من آمادگی پذیرایی نداشتم. إِنِّي أَكْرَهُ أَنْ يَكْتُبَنِي اللَّهُ عَرَّاضا، دوست ندارم خداوند من را از کسانی قرار دهد که تعارف بیجا می کنند. این قدر اسلام رعایت می کند. امام یک تعارف بیجا را نمی گوید. آن وقت ما در شبانه روز چه قدر تعبیراتی داریم که قطعاً با واقعیت فاصله آن خیلی زیاد است.
حدیث باز از امیرالمؤمنان (س) در کافی شریف هست ببینید این آداب چه قدر زیبا است. حَقٌّ عَلَى الْمُسْلِمِ إِذَا أَرَادَ سَفَراً أَنْ يُعْلِمَ إِخْوَانَه، شما می خواهید مسافرت بروید حق آن این است که شما به دیگران اعلام کنید. وقتی برگشتید شما به گردن ما حق پیدا می کنید ما به دیدن شما بیاییم. الان متأسفانه در بسیاری از رفت و آمدها مخصوصاً دوستان صمیمی، ارحام و خویشاوندان، نه او خبر می کند که ما کربلا رفتیم وقتی او خبر نکرد من هم که خبر شوم می گویم او با ما خداحافظی نکرد که من دیدن او بروم. راست می گوید او در روایت هست. در آداب معاشرت هست.
وقتی شما مسافرت می روید وظیفه شما است که اعلام کنید یک زنگ بزنید برادر، خواهر، ارحام، دوستان، خویشان من دارم می روم، وقتی برگشتید وظیفه آنها است که به دیدن شما بیایند. باز از آداب معاشرت که این هم خیلی زیبا است و در حکمت های نهج البلاغه هست حکمت 402. در جلساتی که ما نشستیم آسیب هایی دارد، وقتی ما می گوییم معاشرت، نشست و برخاست، مهمانی، باید به آسیب های آن هم توجه کنیم. یکی از آسیب های آن همین است که عرض کردیم می نشینیم حرف دیگران را می زنیم، غیبت دیگران را می کنیم. این خوب نیست.
یکی هم این که باز در آن جلسه اشاره کردم این است که همه در هر موضوعی اظهارنظر می کنند. گویا علم اول و آخر را همه دارند. امیرالمؤمنان در یک جلسه ای نشسته بودند امیرالمؤمنان است، پدر همه ما است، باید به ما تذکر بدهند، حکمت 402 وَ قَدْ تَكَلَّمَ بِكَلِمَةٍ يُسْتَصْغَرُ مِثْلُهُ عَنْ قَوْلِ مِثْلِهَا، این بلندپروازی کرد، یک حرفی که در حد این نبود. این قدر بیخودی اظهارنظر نکنید. چه کسی به شما گفت علامه روزگار هستید. چه کسی از ما انتظار دارد که ما علم آسمان و زمین و تمام علوم پزشکی و نمی دانم صنعت و مهندسی و دینی را همه چیز را ما باید داشته باشیم. در همه چیز اظهارنظر کنیم. من همین جا هشدار می دهم، تقاضا می کنم عزیزان مراقب باشید در جلسات یک مسئله دینی تا می پرسید همه اظهارنظر می کنند.
شما که بلد نیستید چرا می گویید؟ یکی از اصحاب امام صادق اسحاق بن عمار، از اصحاب درجه یک امام صادق است، دور هم شب نشینی دو ساعت، سه ساعت نشستید خوب است ولی مواظب آفات آن باشید. صحابی درجه یک امام صادق است، یک کسی از او پرسید من حج خانه خدا بروم یا نروم؟ یک نگاهی کرد گفت نه تو که خیلی حال شما خوب نیست نمی خواهد مکه بروید. محضر امام رفت فرمود چرا مسئله را اشتباه گفتید. خداوند به خاطر این اشتباهی که در این مسئله ... نمی دانستید باید می پرسیدید، حق شما است که یک سال مریض شوید. خود او می گوید برضه سنۀ، بالاخره آدم از اسحاق بن عمار اصحاب درجه یک توقع بیشتری دارد که چرا یک مسئله را بیخودی اظهارنظر کرده است.
بلا گرفتار شد و خدا همین جا او را مواخذه کرد. حالا در جلسه نشستید همه اظهارنظر می کنند، این قدر از ما زنگ می زنند مسئله می پرسند، فلان مهمانی بودیم خانم ها این جوری گفتند. آقایان این جوری گفتند. می گویم ما که در رساله ای هنوز ندیدیم. حالا رساله آن را پیدا کنید. در جلسه که می نشینیم در حد خود ما حرف بزنیم. حکمت 402 یک کسی یک حرفی زد که شأن او نبود، عقل او نبود، سواد او نبود، دانش او نبود، حضرت به او فرمود لَقَدْ طِرْتَ شَكِيراً وَ هَدَرْتَ سَقْبا، فرمود قبل از این که پر و بال در بیاورید پرواز کردید. در فارسی دیدید می گویند بزرگتر از دهان خود حرف نزنید، در عربی هم گاهی بعضی لَقَدْ طِرْتَ، طرت یعنی پرواز کردید. هنور پر و بال در نیاورده پرواز کردید. وَ هَدَرْتَ سَقْبا.
پس بنابراین یکی از آداب معاشرت در جلسات و مهمانی ها خواهش می کنم عزیزان مواظب باشید سفارش به مهمانی و رفت و آمد گرفتار نشویم، از جلسه آمدیم چهار مسئله بیخودی جواب نداده باشیم. آبروی کسی را نبرده باشیم. چرا در حالات رسول خدا هست، پیامبر خدا در روایت هست لَا يَقُومُ مِنْ مَجْلِس، اگر دو ساعت در یک مجلس می نشستند، وقتی جلسه را می خواستند ترک کنند بلند نمی شدند وَ إِنْ خَفَّ حَتَّى يَسْتَغْفِرَ اللَّهَ خَمْساً وَ عِشْرِينَ مَرَّةً، 25 بار می گفتند أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيْه، برای چه؟ یاد ما می دادند که آقا این ذکر را بگویید یک کم فکر کن ببین در این مدت دو ساع که نشستی با آبروی کسی بازی نکرده باشی. مسئله بیخودی نگفته باشی، کسی را دست نینداخته باشی.
گاهی جلسات ما به شکلی است که آدم به نتیجه می رسد آقا تو را به خدا نمی خواهد جلسه بگیری. همان مهمانی نگیرید بهتر است. یک مهمانی گرفتی چند نفر با هم دعوایشان شد. یک شب نشینی و قوم و خویش ها دور هم جمع شدند. این اشکال او را گفت و این آن را مسخره کرد و این آن را دست انداخت و آن یکی از اسرار این را برملا کرد. آقا مهمانی نگرفته بودید بهتر بود. جمع نشده بودید بهتر بود. این هم یکی. اجازه بدهید باز من در آداب معاشرت بگویم. می دانید در مورد معاشرت ما یک وقت کسی در همسایگی ما هست. از آداب معاشرت من از امیرمؤمنان بخوانم. نامه 47.
حضرت در بستر شهادت با فرق شکافته فرمود: وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي جِيرَانِكُمْ، حواستان به همسایه ها باشد. فَإِنَّهُمْ وَصِيَّةُ نَبِيِّكُمْ، پیامبر راجع به همسایه ها سفارش کردند مَا زَالَ يُوصِي بِهِمْ، آنقدر سفارش کردند. حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَيُوَرِّثُهُمْ این جمله معروف است. برگرفته از همین کلام امیرمؤمنان. مردم گمان می کردند همسایه از همسایه ارث می برد. آنقدر رسول خدا سفارش همسایه را کردند، مردم گمان می کردند همسایه از همسایه ارث می برد. این آیه قرآن، سوره مبارکه نساء، آیه 36، آداب معاشرت از این مهمتر؟ «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ» یک، «وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً» در کنار عبودیت پروردگار می رود سراغ آداب معاشرت «بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» بلافاصله «بِذِي الْقُرْبى» بستگان، خویشاوندان، «وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ الْجارِ» همسایه.
دو دسته همسایه. «وَالجار ذِي الْقُرْبى وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ» معنای لجار ذِي الْقُرْبى وَ الْجارِ الْجُنُبِ چیست؟ تفسیر فرمودند. جار ذی القربی یعنی آن همسایه ای که هم همسایه شما است و هم قوم و خویش شما است. والجار الجنب آنی است که همسایه ای است که فقط همسایه شما است. دیگر قوم و خویش نیست. در روایت از امام صادق (ع) فرمودند همسایه گاهی سه تا حق دارد، گاهی دو تا حق دارد، گاهی یک دانه حق دارد. خواهش می کنم عزیزان عنایت کنند. مخصوصاً الآن این زندگی های آپارتمان نشینی دیگر خیلی وامصیبت است. فرمود گاهی سه تا حق دارد. حق الجوار، حق القرابه، حق الاسلام. همسایه ات است یک، قوم و خویشت هست، برادر و خواهر، قوم و خویش دو، مسلمان است سه.
گاهی دو تا هست. حق الجوار، حق الاسلام. قوم و خویش نیست. یک، همسایه است، دو، مسلمان هم هست. سه، گاهی یک دانه حق. دسته سوم. حق الجوار، کیست؟ همسایه ات هست یهودی است. باشد. مسیحی است. باشد. حق الاسلام ندارد. قوم و خویشت هم نیست. ولی همسایه ات است. پس گاهی سه تا حق است. اگر با برادر و خواهر و بستگانت همسایه بودی، حق القراب و حق الجوار، حق الاسلام. همسایه ات است، قوم و خویشت است، مسلمان است. اگر قوم و خویش نبودی دو تا حق داری. همسایه مسلمان. مسلمان نبود همسایه ات. حق الجوار را دارد. این حدیث هم باز معروف است امیرمؤمنان از رسول خدا نقل کردند. پیامبر فرمود: به من ایمان ندارد کسی شب سیر بخوابد و همسایه او گرسنه باشد.
باز امیرمؤمنان (س) از رسول خدا نقل می فرمایند. فرمودند پیامبر به ابی ذر می-فرمود: ابی ذر، غذا که درست می کنی بیشتر درست کن. حدیث در مکارم الاخلاق مرحوم طبرسی است. چقدر این رسم-ها قدیم بود. حالا جمع شده است. فرمود: غذا درست می کنی، بیشتر درست کن، همسایه هایت را هم دعوت کن یا غذا برای آنها ببر. یک قصه ای می خوام بگویم، خواهش می کنم عزیزان بیشتر عنایت کنند. من مخصوصاً جناب آقای شریعتی می دانید به هر حال ما منابع حدیثی درجه یک داریم، درجه دو داریم. مرحوم کلینی در کافی شریف نقل می کند. الله اکبر. نمی دانم عزیزان از من شنیده اند یا نه. امام صادق (ع) فرمود. جناب یعقوب ان یعقوب. خواهش می کنم همین حدیث را الآن ببینید ما با همسایه ها چکار باید بکنیم،
چه وظیفه ای داریم و چقدر کوتاهی می کنیم. مخصوصاً عرض کردم. الان در این آپارتمان ها می دانید خیلی شرایط سخت تر هست. شما یک پخت و پز می کنید، یک غذایی می پزید، بوی غذا می پیچد. شاید همسایه ات یک خانم بارداری دارد، یک بچه ای دارد. به بچه که نمی شود بگویی آقا حرف نزن، ساکت باش. ان یعقوب. امام صادق در کافی مرحوم کلینی به یعقوب فرمود: لما ذهب منه بنیامین. وقتی بنیامین را از دست داد، یوسف را هم از دست داد و خبر هم نداشت که اینها کجا هستند. قرآن می گوید آنقدر گریه کرد که یعقوب بینایی چشمش را در فراق یوسف و بنیامین از دست داد.
شروع کرد با خدا مناجات کردن. دو چشم ما را گرفتی و دو پسر من را گرفتی. خدا به او وحی کرد که حتی اگر از دنیا هم رفته باشند من برایت زنده می کنم ولی به تو بگویم یعقوب یادت هست؟ این مواخذه آن کارت هست. یادت می آید یک گوسفندی قربانی کردی و کباب کردی و خوردی. همسایه ات گرسنه بود و یک لقمه از این کباب سرخ کرده به او ندادی. جناب آقای شریعتی نگویید آقا بالاخره اینها ترک اولی است. گناه که نبوده است. انبیاء هم گاهی غفلت می کنند. ترک اولی که در زندگی انبیاء هست. یک گوسفند قربانی کرده است، سرخ کرده است، کباب کرده است، به همسایه روزه دار چیزی نداده است. آن وقت ما. خداوند انبیاء را بیشتر از همه ما. مثل همین داستان اسحاق که گفتیم. هر که در این درگه مقرب تر است، جام بلا بیشترش می دهند. آن وقت به خاطر این قصه، یوسف خود را از دست داد، بنیامین خود را از دست داد.
بعد از این داستان دارد که جناب یعقوب هر وقت می خواست صبحانه ای بخورد، غذایی بخورد، فریاد می زد اگر کسی هست، اگر کسی می خواهد سر سفره ما بیاید، بیاید سر سفره. این هم یک جمله.
باز از امیرمؤمنان (س) هست. فرمود: «لَيْسَ حُسْنُ الْجِوَارِ كَفَّ الْأَذى» خدایا ما اذیت و آزاری به همسایه نمی رسانیم. خدایا تو می دانی ما سال های سال یک آزار نرساندیم. فرمود: این حسن الجوار نیست. «وَ لَكِنَّ حُسْنَ الْجِوَارِ الصَّبْرُ عَلَى الْأَذَى» او هم اگر آزاری به تو رساند، مدارا کنی، صبر کنی، با همسایه کنار بیایی.
این خطبه 200 نهج البلاغه هست. «وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِيَةُ بِأَدْهَى مِنِّي وَ لَكِنَّهُ يَغْدِرُ وَ يَفْجُرُ وَ لَوْ لَا كَرَاهِيَةُ الْغَدْرِ لَكُنْتُ مِنْ أَدْهَى النَّاسِ» این خطبه را ما یک وقتی مفصل به مناسبت سیاست های رحمانی و علوی و سیاست های شیطانی اموی اشاره کردیم. در یک جمله اگر بخواهیم پیام این خطبه را بگوییم امیرمؤمنان (س) می فرمایند: مسلمان اهل مکر و حیله و نیرنگ نیست. اگر بنا بود انسان مسلمان اهل مکر و حیله باشد، من از همه سیاست مدارتر هستم با این سیاست های شیطانی ای که اینها می خواهند بگویند. به این مناسبت می خواهم عرض کنم یکی از آداب مهم در آداب معاشرت این است که مسلمان سر مسلمان کلاه نمی گذارد. امیرمؤمنان فرمود: کسی سر مسلمان کلاه بگذارد، فریبش بدهد، مکر و حیله ای، ضرری به او برساند از ما اهل بیت (ع) نیست. الآن در بازار ما، در هر بخشی از زندگی، الآن غش یعنی کلاه سر مشتری گذاشتن، کلاه سر مردم،
فرمود: کسی مسلمان را فریب بدهد، اینها باور می خواهد. خدا برکت روزی اش را از او می گیرد، زندگی اش به هم می پیچد و او را به خودش واگذار می کند. بعد ببینید آقای شریعتی، نمی خواهم بگویم هر مشکلی در زندگی ما هست، هر گره ای در زندگی ما هست، بگوییم آقا دلیلش این است. ولی از این طرف یادمان باشد عزیز من اگر در کسب و کار، اگر در معامله، اگر در معاشرت با مسلمان، کلاه سر مسلمان گذاشتیم، فریب دادیم، اسمش هست که فریب دادیم. ولی یادت باشد امیرمؤمنانی که ما قبولش داریم، می گوید خدا یک، برکت زندگی ات را، برکت روزی ات را از تو می گیرد. دو، زندگی ات به هم می ریزد. آقای محترم اگر کلاه سر کسی گذاشتی، ملک کسی را بالا کشیدی، یک عمری دیگران را فریب دادی، یک عمری از در نیرنگ و فریب وارد شدی، کارمند هستی، کاسب هستی، هر کسی در هر لباسی هست، کسی فریب داد، از در مکر و حیله با دیگری وارد شد، یک، خدا برکت روزی اش را از او می گیرد، دو زندگی اش به هم می خورد، سه وکله الا نفسه.
من دو تا داستان خدمت شما بگویم. این در منابع قدیمی ما هست. قصه اول؛ رسول خدا در بازار مدینه راه می فتند. رسیدن به یک مغازه داری که طعام گندمی چیزی می فروخت. حضرت فرمود که به به! چه گندم پاکیزه ای آوردی. پیک وحی الهی وحی کرد که یا رسول الله دست ببر این پایینی ها را ببین. این گندم روها را دیدی خیلی گندم پاکیزه ای بود. حضرت دست بردند پایین. دیدند پایین ها خیلی خراب است. پیامبر فرمود: تو که کلاه سر مسلمان می گذاری، کالای خوب را بالا گذاشتی و کالاهای پایین خراب است، پیامبر فرمود: هم به مسلمان ها خیانت کردی و هم کلاه سر مسلمان ها گذاشتی.
داستان دوم؛ یکی از اصحاب آقا موسی بن جعفر است. می گوید من ابریشم می فروختم در تاریکی. که کسی حالا خیلی جنس را متوجه. الآن دیدید دیگر گاهی در تاریکی جنس را می دهد. گاهی هم انقدر نورافشانی در ویترین های مغازه می کند که این می برد خانه اصلاً... امام (ع) فرمود: معامله در تاریکی، فروش در تاریکی، کلاه سر مسلمان گذاشتن است و این حلال نیست.
داستان سوم؛ باز در منابع بسیار قدیمی ما هست. شیخ صدوق، دیگران نقل کرده اند. کسی آمد خدمت امام صادق، گفت من دو جور غذا دارم. دو جور طعام دارم. قیمت های آنها مختلف است. قیمتی یکی از آنها پایین تر است. اینها را قاطی می کنم به قیمت واحد می فروشم. برنج درجه یک دارم مثلاً صد هزار تومان، درجه سه دارم مثلاً پنجاه هزار تومان، قاطی می کنم هفتاد و پنج هزار تومان می فروشم. از اما سؤال می کند جایز هست یا نه؟ این کلاه سر مسلمان گذاشتن هست؟ امام (ع) فرمود: مسلمان سر مسلمان کلاه نمی گذارد.
داستان دیگری باز از آقا امام صادق (ع) هست، گفت آقا من جنسی که می خواهم بفروشم، یک آبی به آن می پاشم که فروش این بهتر شود، جذاب تر شود. امام فرمود: آبی که به آن می پاشی، خب این قهراً وزن کالای شما سنگین تر می شود. آیا آن وزن را حساب می کنم. کلاه سر مشتری نمی گذارم. گفت اگر کلاه سر مشتری نمی گذاری عیب ندارد اما اگر وزن را بالا می برد... شاید الآن بگویند شما انقدر داری سخت می گیری. خب اگر ما قبول داریم، اگر حلال و حرامی را قبول داریم، اگر حساب و کتابی را قبول داریم. خدا رحمت کند این جمله را از امام رضوان الله علیه یک وقت نقل کردیم. جمله آخر من باشد. امام به مرحوم حاج احمد آقا (رضوان الله علیه) می فرمودند: پسرم احمد مواظب باش حق الناس به گردن تو نباشد. اگر حق الله باشد، خدا ارحم الراحمین است ولی مردم ارحم الراحمین نیستند. مواظب باش حق الناس گردنت نباشد. همین است که امیرمؤمنان (س) خطبه 177 می فرماید: اگر می توانی یک جوری به ملاقات خدا برو که مال مردم، جان مردم، آبروی مردم گردنت نباشد.
شریعتی: خیلی ممنون و متشکر.