سه شنبه 4 دي 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

1401-09-26-حجت الاسلام حسینی قمی

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ»

خطبه‌ی 193 یکی از خطبه‌های معروف نهج البلاغه امیرالمومنین سلام الله علیها است و از زیباترین خطبه‌های حضرت هست معروف به خطبه‌ی متقین، خطبه‌ی متقین فرازهای مختلفی دارد ما بخشی که در بحثمان آداب معاشرت هست از آن استفاده می‌کنیم. عزیزان حتماً به خاطر دارند گفتیم که یکی از موانع آداب معاشرت این هست که انسان خودش را بزرگ می‌بیند می‌گویند آقا دیگران باید به محضر ما بیایند ما بزرگ خاندان هستیم، الان شب یلدا در پیش است خب آقا حالا یک دفعه هم که شما بزرگ خاندان هستید بروید خانه بقیه اشکالی دارد البته من همین‌جا یادآوری کنم بعضی از پیام‌ها را می‌دهند گفتند تذکر بدهید بابا ترو خدا حالا شب یلدا است صله ارحام بسیار عالی فرصت بسیار خوبی است بلند‌ترین شب سال که با فردا شب 2 دقیقه مثلاً بیشتر هم اختلاف ندارد ولی حالا عیب ندارد رسم خوبی است اما گفتند بخواهید در عین حالی که بهترین فرصت برای دید و بازدید هست یک مقدار رسانه کمتر این تنقلات و تجملات را نشان دهد شاید واقعا هم راست می‌گویند.

 مگر نمی‌گویند غذا خوردن در خیابان کراهت دارد چرا کراهت دارد؟ شاید یک نفر ببیند دلش بخواهد نتواند تهیه کند خب شما در رسانه بیایید یک سفره‌ای را پهن کنید چند میلیون چند ده میلیون می‌بینند و نمی‌توانند این‌ها را تهیه کنند به نظرم اگر آقایان رعایت کنند خوب است ولی حالا آن نگاه جذابت برنامه‌ها را دارند.


بله حالا توش انار است نمی‌دانم آن چیزی که سنتی ما است انار و پسته این‌ها نباشد چه می‌شود بگوییم چون این‌ها را بعضی‌ها نمی‌توانند ما نگذاشتیم به هر حال یکی از موانع این رفت و آمد‌ها و آداب معاشرت این است که خودش را بزرگ می‌بیند امیرمومنان سلام الله علیها در این خطبه متقین که ویژگی‌های اهل تقوا است فرازهای دارد که من این‌ها را می‌خوانم اگر انسان به این‌جا برسد آن وقتی که هیچ سخت نیست برای آن که من بروم خانه برادرم من بروم خانه رفیقم من بزرگ خاندان هستم کوچیکی کنم، تعبیر اول آن این است که راجع‌به متقین می‌فرماید: «مَشْيُهُم اَلتّوَاضُعُ».

اصلاً سبک زندگی آن‌ها متواضعانه است سبک زندگی اهل تقوا متواضعانه است تا می‌رسد به این فراز «لَا يَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْقَلِيلَ» در کار خوب به کم قانع نیستند «وَ لاَ یَسْتَکْثِرُونَ الْکَثِیرَ» کار خوب زیاد هم که انجام می‌دهند به نظر آن‌ها بزرگ جلوه نمی‌کنند « فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ» این‌ها همیشه خودشان را به خاطر کوتاهی‌ها متّهم می‌دانند در دعایی داریم که «اللّهُمَّ لَا تُخْرِجْنِی مِنَ التَّقْصِیرِ» خدایا من همیشه خودم را مقصر می‌‌دانم.


 همیشه خودش را مقصر بداند و بگوید من کوتاهی کردم «لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ» نگران هستند آیا اعمالشان پذیرفته شد نشد «إِذَا زُكِّيَ أَحَدٌ مِنْهُمْ خَافَ مِمَّا يُقَالُ لَهُ» اگر یکی از این اهل تقوا را، کسی تعریف کند آن‌ها را می‌ترسد می‌گوید این‌ها را نگویید کسی در حضور جمع بیاید در مقابل خودش تعریف کند «خَافَ مِمَّا يُقَالُ لَهُ» نگران می‌شود «فَيَقُولُ» می‌گوید نگویید «أَنَا أعْلَمُ بِنَفْسِي مِنْ غَيْرِي وَ رَبِّي أَعْلَمُ بِي مِنِّي بِنَفْسِي» من خودم از همه بهتر می‌شناسم خودم را خدا دیگر بیشتر از همه من را می‌شناسد «اللَّهُمَّ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا يَقُولُونَ وَ اجْعَلْنِي أَفْضَلَ مِمَّا يَظُنُّونَ» خدایا به خاطر این‌ چیزهای که این‌ها می‌گویند «لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا».

مواخذه‌ام نکن، «وَ اجْعَلْنِي أَفْضَلَ مِمَّا يَظُنُّونَ» خدایا از این ظنّ و گمان‌ها و این فکری که این‌ها من را بالاتر از این بدان، ان‌شاءالله ما بالاتر از این باشیم ولی نمی‌پسندد که مدح آن را بگویند، تعریف آن را بگویند، ثنا آن را بگویند «اللَّهُمَّ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا يَقُولُونَ» از این چیزهای که این‌‌ها می‌گویند مرا مواخذه نکن «وَ اجْعَلْنِي أَفْضَلَ مِمَّا يَظُنُّونَ» زندگی من را از گمان این‌ها بالاتر قرار ده «وَ اغْفِرْ لِي مَا لَا يَعْلَمُونَ». یک چیزهای‌ است که این‌ها خبر ندارند که من چه هستم و کی هستم این‌ها فکر می‌کنند من آدم حسابی هستم فکر می‌کنند من آدم خوبی هستم دارند تعریف من را می‌کنند «وَ اغْفِرْ لِي مَا لَا يَعْلَمُونَ» خدایا این گناهانی که این‌ها خبر ندارند برای من آن‌ها را بیامرز این‌ها نمی‌دانند من چه هستم.


 متقی شبیه این دعا 2 جای دیگر نهج البلاغه امیرالمومنین سلام الله علیها است عزیزان این 2 تا را عنایت بفرمایید، یکی در حکمت 83 نهج البلاغه است قَالَ (علیه السلام): «لِرَجُلٍ أَفْرَطَ فِي الثَّنَاءِ عَلَيْهِ» یک کسی خیلی پیدا بود که این واقعاً به امیرالمومنین اعتقاد ندارد همش افراط می‌کرد در تعریف امیرامومنان سلام علیها حکمت 83 «أَفْرَطَ فِي الثَّنَاءِ عَلَيْهِ وَ كَانَ لَهُ مُتَّهِماً» حضرت می‌دانست که این باور ندارد این حرف‌های که می‌زند بیخوده می‌گوید حضرت به آن فرمود: «أَنَا دُونَ مَا تَقُولُ» این خیلی حضرت را برد بالا «أَنَا دُونَ مَا تَقُولُ وَ فَوْقَ مَا فِي نَفْسِكَ» از آن که به زبانت می‌گویی من از آن پایین‌تر هستم ولی در باورت یک چیز دیگر است من را باور نداری.


باز شبیه این کلام در حکمت 100 نهج البلاغه هست این هم خیلی لطیف است «مَدَحَهُ قَوْمٌ فِي وَجْهِهِ» چقدر اهل بیت علیه سلام الله سفارش می‌کردند مقابل کسی مدح آن را نگویید، ثنا آن را نگویید کسی حضرت را تعریف کرد حضرت این دعا را خواندند: «اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَعْلَمُ بِي مِنْ نَفْسِي» شبیه همین خطبه متقین «وَ أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِي مِنْهُمْ» خدایا تو بهتر می‌دانی من باطنم چه هست و خودم بهتر از این‌ها از خودم خبر دارم «اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا خَيْراً مِمَّا يَظُنُّونَ» این‌ها گمان می‌کنند من خیلی آدم خوبی هستم من را بهتر از گمان این‌ها قرار ده «وَ اغْفِرْ لَنَا مَا لَا يَعْلَمُونَ».

چیزهای که این‌ها نمی‌دانند بیامرز «فَاِنَّک عَلاَّمُ الغُيُوب وَ سَتّارُ العُيُوب» تو سَتّارُ العُيُوب هستی تو عَلاَّمُ الغُيُوب هستی تو پنهان من را می‌دانی این‌ها که خبر ندارند البته می‌دانید امام معصوم است ولی یاد ما دارند می‌دهند «فَاِنَّک عَلاَّمُ الغُيُوب وَ سَتّارُ العُيُوب» تو سَتّارُ العُيُوب هستی. بنابراین یکی از ویژگی‌های متقین این هست که نمی‌پسندند کسی مدح آنان را بگویند، کسی ستایش آنان را بگویند مقابلشان، دیده‌ام یکی از شاعرهای نهج البلاغه یک توضیح خیلی قشنگی دادند گفتند آقا بألاخره این الان این همه همایش می‌گیرند می‌گویند از خیّر مدرسه‌ساز باید تجلیل کنیم بألاخره این مدح و ثنا است دیگر این کارها خوب است یا نه فرمودند خوب است تجلیل خوب است مدح و ثنا خوب است ما مدح مثبت داریم، مدح منفی داریم مدح مثبت 4تا شرط دارد: 1- کسی را مدح کنیم که شایسته مدح باشد،

در روایت داریم امیرالمومنین فرمود: «إِذَا مُدِحَ اَلْفَاجِرُ اِهْتَزَّ اَلْعَرْشُ وَ غَضِبَ اَلرَّبُّ» «إِذَا مُدِحَ اَلْفَاجِرُ» آدم فاسق و فاجر اگر ستایش شود "اِهْتَزَّ اَلْعَرْشُ" عرش خدا به لرزه در می‌آید، پس یکی آن که شایسته باشد 2- از حد تجاوز نکند آقا یک کسی حالا یک خدمتی کرده است چه خبر است تو داری به عرش می‌برید.

 باز امیرالمومنین فرمود: «الثَّنَاءُ بِأَكْثَرَ مِنَ الِاسْتِحْقَاقِ مَلَقٌ» از حد تجاوز کنید می‌شود تملق، تملق نکن ستایش می‌خواهی تملق نکن. 3- هدف این نباشد که به او نزدیک شوی یک رانت برای تو پیدا شود، 4- ظرفیت آن شخص را هم در نظر بگیریم بعضی‌ها ظرفیت ندارند امیرالمومنان در نهج البلاغه می‌فرمود: «رُبَّ مَفتونٍ بحُسنِ القَولِ فيهِ» بعضی‌ها وقتی از آن تعریف می‌کنند گرفتار می‌شوند خودشان تعریف از این را باعث فتنه آن‌ها می‌شود،

باز یک تعبیر دیگر امیرالمومنین در غررالحکم می‌فرمود: انسان باید از چند تا مستی بر حذر باشد «يَنبَغِي للعاقِلِ» اگر عاقل هستی از این مستی‌ها بر حذر باش «مِن سُكرِ المالِ و سُكرِ القُدرَةِ و سُكرِ العِلمِ و سُكرِ المَدحِ و سُكرِ الشَّبابِ» مال حتماً اگر انسان درست بتواند مصرف کند که مستی نمی‌آورد ولی برای بعضی‌ها حواسشان نیست مست می‌شوند امیرمومنان بارها گفته‌ایم آن همه ثروت درست مصرف کرد، از مستی مال مواظب باشیم مال ما را مست نکند، قدرت مست نکند، مستی قدرت خیلی عجیب است شما ببینید آدم‌هایی که قبل از اینکه به قدرت برسند چقدر در تاریخ فراوان داریم چقدر آدم‌های خوبی بودند صالح بودند روزی که به قدرت رسیدند همه چیز را بوسیدند گذاشتند کنار، مستی علم آقا دیگر علم مگر مستی می‌آورد، بله علم اگر بنا باشد به وسیله علم و دانش بخواهیم تو سر دیگران بزنیم فخر فروشی کنیم، مستی مدح ستایش واقعاً ما باید مواظب باشیم از یک آدمی وقتی همش تعریف کردند و تعریف کردند مست می‌شود اصلاً به یاد نمی‌آورد آقا ما یک اشکالی هم داشته باشیم و مستی شباب جوانی هم بألاخره اوج است امیرمومنان فرمود: «فإنَّ لِكُلِّ ذلكَ رِياحا خَبيثةً» وقتی ستایش زیاد از شما کردند وقتی ثروت بی‌حساب مستی ثروت، مستی قدرت، مستی ستایش مستی فرمود: «فإنَّ لِكُلِّ ذلكَ رِياحا خَبيثةً» این‌ها یک بوی خبیثی از این‌ها می‌آید «تَسلُبُ العَقلَ و تَستَخِفُّ الوَقارَ». عقل انسان را از انسان می‌گیرد و وقار را پس ببینید.


 الان متاسفانه مبتلا هستیم یعنی طرف هم بألاخره انسان است دیگر، آدمیزاد است دیگر خوشش می‌آید همش مدح می‌کنند آن را ثنا، و جالب است آقای شریعتی من نگاه می‌کردم امیرالمومنین سلام الله علیه این تذکر را فقط به عموم مردم نمی‌دهند یک تذکر عموم است آقا شما مواظب باشید رفیقتان در حد حساب و کتاب یک حدی داشته باشید مدح و ثنای مقابل خوب نیست مگر یک مواردی عرض کردم با شرایط آن، حتی راجع‌به حاکم‌ها این خطبه 216 نهج البلاغه است من سریع بر می‌گردم به خطبه 193. این 216 است امیرمومنان سلام الله علیها الله اکبر، الله اکبر «إِنَّ مِنْ أَسْخَفِ حَالاتِ الْوُلَاةِ عِنْدَ صَالِحِ النَّاسِ» از بدترین سخیف‌ترین حالات حاکمان این هست که «أَنْ يُظَنَّ بِهِمْ حُبُّ الْفَخْرِ» دیگران گمان کنند که این خوشش می‌آید از آن تعریف کنید آقایی که پست دارید، مقامی دارید، مسئولیتی دارید، فرماندار هستی، استاندار هستی هر مقامی دارید امیرمومنان می‌فرمود: بدترین حالت حاکمان این است که "يُظَنَّ بِهِمْ".

 الان شما در همین رسانه‌ها ببینید چند تا انتقاد ما می‌بینیم همش مدح و ستایش خوب نیست بعد می‌فرماید: «أَنْ يُظَنَّ بِهِمْ حُبُّ الْفَخْرِ وَ يُوضَعَ أَمْرُهُمْ عَلَى الْكِبْرِ» این‌ها را به کبر و خودستایی «وَ قَدْ كَرِهْتُ» اصلاً من این‌گونه نیستم «كَرِهْتُ أَنْ يَكُونَ جَالَ فِي ظَنِّكُمْ» اصلاً دوست ندارند شما گمان کنید «أَنِّي أُحِبُّ الْإِطْرَاءَ» من دوست دارم ثنا خوانی را، ثنا گویی را عجیب است نه اینکه از دوست نداشتن می‌فرماید: دوست ندارم شما فکر کنید امیرمومنان به یارانشان «كَرِهْتُ أَنْ يَكُونَ جَالَ فِي ظَنِّكُمْ» به گمان شما خطور کند که من دوست دارم از من مدح و ثنا بگویند من دوست ندارم فکر نکنید من دوست دارم «وَ اسْتِمَاعَ الثَّنَاءِ» اینکه بشنوم «وَ لَسْتُ بِحَمْدِ اللَّهِ كَذَلِكَ» من الحمد الله این‌گونه نیستم «وَ لَوْ كُنْتُ أُحِبُّ أَنْ يُقَالَ» اگر هم دوست داشتم «ذَلِكَ لَتَرَكْتُهُ انْحِطَاطاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ» کنار می‌زاشتم به خاطر اینکه همه‌ی ما بنده خدا هستیم همه‌ی ما خداوند شایسته ثنا است بعد می‌فرماید: «وَ رُبَّمَا اسْتَحْلَى النَّاسُ الثَّنَاءَ بَعْدَ الْبَلَاءِ» یک کسی یک خدمتی کرد می‌آورند حالا مدح و ثنا بگوییم آقا همه بیایید حضرت این هم می‌فرمود: دوست ندارم چرا؟ چون هنوز کارهای زیادی مانده است که من آن کارها را باید انجام دهم عجیب است امیرمومنان سلام الله علیه با این همه خدمت تا آخرین نفس خودش را بدهکار مردم می‌دانست.

جرج جرداق مسیحی کتابی دارد از امام علی بن ابی طالب صوت العدالة الانسانیة راجع‌به اعلامیه جهانی حقوق بشر مقایسه می‌کند با کلمات امیرالمومنان می‌گوید 4تا فرق دارد یکی از آن را من ‌می‌گویم فقط می‌گوید امیرمومنان با اینکه با این همه رعایت حقوق مردم را می‌کرد باز خودش را بدهکار می‌دانست خیلی مهم است شخصیتی مثل امیرمومنان سلام الله علیها که ما خاک پای قنبر غلام امیرمومنان حساب شویم فخر ما در دو عالم است خودش را بدهکار مردم می‌دانست می‌فرمود: اصلاً دوست ندارم «كَرِهْتُ أَنْ يَكُونَ جَالَ فِي ظَنِّكُمْ» اصلاً فکر نکنید که من دوست دارم مدح و ثنا من را بگویید اصلاً دوست ندارم «وَ رُبَّمَا اسْتَحْلَى النَّاسُ» بعضی‌ها می‌گویند آقا امیرمومنان خدمت کرده است پس تعریف آن را کنیم می‌فرمودند: این کار را هم نکنید من هنوز خیلی بدهکارم «لِإِخْرَاجِي نَفْسِي إِلَى اللَّهِ وَ إِلَيْكُمْ مِنَ الْبَقِيَّةِ فِي حُقُوقٍ» هنوز خیلی کارهای دیگر بایدانجام دهم «فَلَا تُكَلِّمُونِي» الله اکبر «فَلَا تُكَلِّمُونِي بِمَا تُكَلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَةُ» آن‌ گونه که با جبارها حرف می‌زدید با من آن گونه حرف نزنید «وَ لَا تَتَحَفَّظُوا مِنِّي بِمَا يُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ الْبَادِرَةِ» حاکم‌های تندخو جبار چگونه با آن‌ها آدم با آخه چیزی نگوییم مواظب باشیم یک وقت حرفمان.


اصلاً با ما ملاحظه نکنید "لَا تَتَحَفَّظُوا" هیچ ملاحظه‌ای نکنید هر چی می‌خواهید بگویید «وَ لَا تَتَحَفَّظُوا مِنِّي بِمَا يُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ الْبَادِرَةِ». "أَهْلِ الْبَادِرَةِ" حاکمان جبار، تندخو آزاد باشید هر چی می‌خواهید بگویید باز خود نهج البلاغه باز می‌ترسم دور شوم امیرمومنان فرمود دیگر: از رسول خدا نقل کردند «لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ» الله اکبر امتی به شایستگی می‌رسد، امتی نجات پیدا می‌کند که ضعیف وقتی می‌خواهد حق خود را از قوی بگیرد «غيرَ مُتَعتَعٍ» لکنت زبان پیدا نکند.


 اگر جامعه رسید به جایی که کسی که می‌خواهد حق خود را از مقامات بگیرد، از مسئولین بگیرد، از هر کسی که می‌خواهد حق خود را بگیرد "مُتَعتَعٍ" لکنت زبان پیدا نکند فرمود ملاحظه نکنید هر چی می‌خواهید بگویید «وَ لاَ تَظُنُّوا» الله اکبر اصلاً گمان نکنید «وَ لاَ تَظُنُّوا بِیَ اسْتِثْقَالاً فِی حَقٍّ قِیلَ لِی» اگر حرفی حقی بیایند درباره من بگویند فکر نکن برای من سخت است ثقیل می‌آید نه نه نه «وَ لاَ اِلتمَاسَ إِعْظَام لِنَفْسِی» فکر نکن من دنبال این هستم که خودم را بزرگ جلوه دهم «فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ أَنْ یُقَالَ لَهُ أَو الْعَدْلَ أَنْ یُعْرَضَ عَلَیْهِ، کَانَ الْعَمَلُ بِهِمَا أَثْقَلَ عَلَیْهِ».اگر کسی حاضر نباشد حرف حق را بشنود حتماً حاضر نیست حق عمل کند دیگر یک کسی که حاضر نیست بشنود عمل به حق حتماً برای آن ثقیل‌تر است.


 امیرالمومنین با آن مقام و با آن عظمت خب حسابمان چه هست؟ عرض کردم خاک پای قنبر خادم حساب می‌شویم آن وقت این امیرمومنان وقتی می‌خواهد متقین را توصیف کند می‌گوید شما هم همین‌گونه باشید اولین جمله در همین خطبه متقین «مَشْيُهُم اَلتّوَاضُعُ». سبک زندگی آنان متواضعانه است اگر ما واقعاً سبک زندگی ما متواضعانه بود دیگر این قدر ملاحظه نمی‌کنیم، چرتکه نمی‌زنیم آقا فلان سنش متولد چند است، باور کن من دیده‌ام می‌گویند آقا شما بروید دیدن مثلاً رفیقت می‌گویند نه حساب کردم آن متولد 1353 است من 1351 هستم من 2 سال از آن بزرگ هستم پس آن باید بیاید اصلاً نشسته‌ایم داریم همش ملاحظه می‌کنیم.

 ما را در بند همین توهمات این یک «فَمِنْ عَلَامَةِ أَحَدِهِمْ» من می‌رسم باز یک فراز دیگری الله اکبر می‌فرمود: متقین است «مَكْظُوماً غَيْظُهُ» خشم خود را فرو می‌برد اگر ما خشم خود را فرو بردیم ما حاضر هستیم در برابر دیگران، الان بسیاری دیروز یا، حالا جالب بود برای من یک کسی زنگ می‌زد که آقا به پدر من بگو مدت‌ها است گفت مثلاً پسر یکی از بستگان آن قرار است شما یک ‌جور درست کن آن را گفتم چقدر تشکر کردم که این قدر پی‌گیر هست، حالا سر چی؟ وقتی می‌روی می‌پرسید سر چه اختلاف است آدم خجالت می‌کشد که بگوید وسیله قهر 2 تا برادر سر چه بوده است؟ برادر نمی‌دانم با خواهرش سر یک چیزهای جزئی جزئی «مَكْظُوماً غَيْظُهُ» متقی کظم غیظ می‌کرده است

«اَلْخَیرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ، وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ» "مَأْمُولٌ" مردم به خیر آن امیدوار هستند از شرّ آن در امان هستند «إِنْ کَانَ فِی الْغَافِلِینَ کُتِبَ فِی الذَّاکِرِینَ» اگر در جلسه‌ای یک جایی باشیم همه غافل هستند این حواسش به یاد خدا هست «وَ إِنْ کانَ فی الذَّاکِرِینَ لَمْ یُکْتَبْ مِنَ الْغَافِلِینَ یَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ» تمام آداب و معاشرت در همین 3 جمله خلاصه می‌شود

«یَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ، وَ یُعْطِی مَنْ حَرَمَهُ، وَ یَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ» آن که به تو ظلم کرده است از او بگذر. یک داستانی می‌خواندم حالا بگویم این داستان جالب است خواهش می‌کنم یک لحظه بینندگان عزیز بیشتر عنایت کنند خاطراتی می‌خواندم از مرحوم آیت الله العظمی خویی رضوان الله علیه، باز هم خواهش می‌کنم اگر خانم و آقا هر کاری دارند 2-3 دقیقه عنایت بفرمایید خب می‌دانید آیت الله العظمی خویی رحمة الله علیه از نظر علمی، فقهی، تربیتی انصافاً در دوران معاصر کم نظیر بودند، واقعاً کم نظیر بودند الان همه دارند می‌گویند، می‌گویند از نظر فقه و اصول چیزی دیگر برای کسی باقی نگذاشت در فقه در اصول در رجال شاگردانی که داشتند ده‌ها شاگردانشان صدها شاگردانشان به درجه اجتهاد رسیدند ده‌ها نفر به مرجعیت رسیدند انصافاً یک فقیه فوق‌العاده‌ای بود رضوان الله علیه در این خاطره می‌دهم که ایشان یک وقت به یکی از آقازاده‌‌هاشان می‌گویند می‌دانید چه شد من خدا این‌ قدر موفقم کرد؟ آقای شریعتی شوخی نیست مثلاً دوره کتاب‌های فقه‌ و اصولی ایشان حدود 100 جلد است فقه ایشان، اصول ایشان، رجال ایشان و تفسیر ایشان عرض کردم.

عزیزان بپرسند از اساتید حوزه چیزی در فقه و اصول برای کسی باقی نگذاشته است یعنی الان هر کسی می‌رود دنبال یک حرف جدید می‌گویند هر چیزی که بوده است آقای خویی گفته است رحمة الله علیه به یکی از آقازاده‌هاشان می‌گویند می‌دانید چه شد من این قدر خدا به من توفیق داد؟ می‌گوید خب معلوم است زحمت کشیده‌ای، خدا فکر و هوش و ذکاوت به شما داده است خود شما هم زحمت کشیده‌ای، گفتند نه مال این‌ها نیست مال 2 جهت است

1: این است که من مقید به صله ارحام بوده‌ام بروید ببیند خاطرات ایشان را، ایشان می‌گوید اعتقادم این است نه هوش من، نه ذکاوت من، نه پشتکار من، نه تلاش من آن‌ها دلیل این‌ همه توفیق برای من نشد

2: این است که اگر کسی به من ظلم می‌کرد من از آن می‌گذشتم 1: صله ارحام 2: "یَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ".

در صله رحم یک قصه‌ای را گفته است آقا شریعتی ما به خواب نمی‌بینیم اهل این کار من خودم اعتراف می‌کنم بارها عرض کردم ما اعتراف می‌کنیم بینندگان هم اعتراف کنند یا اعتراف کنیم یا اصلاح کنیم خودمان را ایشان نوشته است یکی از بستگان من ، بستگان خیلی نزدیک حالا من اسم نمی‌آورم ایشان آمد خواستگاری دختر من آیت الله العظمی خویی نوشتند یکی از بستگان بسیار، بسیار نزدیک آمد خواستگاری دختر من، من به یک جهتی موافق نبودم چون این دختر من با آن پسر این آقا یک مدتی با هم از یک مادری شیر خورده بودند ترسیدم یک وقت مثلاً احتیاط کنم گفتم نه این ناراحت شد گفتم چرا این قدر شما اسرار دارید که حتماً، گفت ما بألاخره قوم و خویش هستیم دیگر خرجی هم نداریم گفتم شما خرج کن هر چه هزینه داشت من به شما می‌دهم، هر چه هزینه داشت من به شما می‌دهم خیالت راحت.

گفت این بدش آمد عرض کردم از بستگان بسیار نزدیک گفت با من قهر کرد تا 2 سال اگر کسی نمونه آن را دارد در زندگی پیامک دهد من تک تک پیام‌ها را خدا می‌داند تک تک آن را مطالعه می‌کنم در بحث جواب‌ها را می‌دهم چون می‌گوید من تا 2 سال این آقا با من قهر کرد چون دختر به آن ندادم با من قهر کرد تا 2 سال شب‌ها جمعه می‌رفتم دم خانه‌ آن‌ را می‌زدم در را باز می‌کرد من را می‌دید در را می‌بست هفته دوم، هفته سوم، ماه دوم، ماه پنجم، سال اول آیت الله العظمی خویی می‌گوید من تا 2 سال تمام شب‌ها جمعه می‌رفتم دم خانه‌‌اش در را باز می‌کرد من را می‌دید می‌بست، بعد از 2 سال دیگر حوصله آن سر رفت دیگر ایشان گفته بود باز تکرار می‌کنم فرمود اینکه من موفق شدم این همه خدمت نه به خاطر ذکاوت و هوش و تلاش دلیل آن این است 1: مقید به صله ارحام بودم

2: کسی به من ظلم می‌کرد هر دو در این کلام حضرت هست «وَ یَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ یَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ» کسی به من ظلم می‌کرد می‌گذشتم باز یک قصه‌ای راجع‌به این بخش گفتند فرمودند یک آقایی حالا من نام نمی‌برم ایشان را، فرمودند یک کسی بألاخره مثلاً فکر می‌کرد ما رقیب او هستیم و چه هستیم خیلی با من مخالفت کرد و به من ظلم کرد تا جایی که سیادت من را منکر شد گفت آقا تو اصلاً سید نیستی دروغ می‌گوید، می‌گوید سید است بابا این فقیه، این مرجع حدود چه می‌دانم 30-40 سال 50 سال مرجع عام آن این هم یک کسی بیاید علناً نه علم و دانش آن را منکر شود می‌گوید اصلاً دروغ نیست سید هم نیست، گفت به هر حال من نه تنها به این کاری نداشتم آن روزی که گرفتار شد مشکل پیدا کرد در گرفتاری‌ها من رفتم به داد آن رسیدم چه داریم می‌گوییم آقایان بانوانی که دارید برنامه را می‌بینید خلاصه موفقیت یک مرجع بزرگ شیعه می‌گوید در همین جمله امیرالمومنان «یَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ، وَ یُعْطِی مَنْ حَرَمَهُ، وَ یَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ» این صفات متقین است اگر به این‌جا رسیدیم خدا دنیای ما را آباد می‌کند آخرت ما را آباد می‌کند گرفتاری‌های ما را برطرف می‌کند اما اگر اخلاق‌هایی که الان ما داریم بد نیست یک قصه دیگری هم عرض کنم تو قصه هستیم.


 2 سال چند تا شب جمعه دارد، 2 سال 110 تا شب جمعه دارد همه را برود تا آن خسته شود ایشان خسته نشود. قصه دیگری را که می‌خواهم عرض کنم قصه جالبی است دیدم برای آیت الله احمدی میانجی رضوان الله علیه در همین کتاب است عرض کنم که امید ناب نوشتند دیدم خیلی خوب است من آن هفته آخر یک وقت آمدم این را بگویم نرسیدم آقای شریعتی یک تقاضای که ما الان از بینندگان همین‌جا بگویم یک اشاره‌ای کردم آن هفته گفتم بابا تو زمستان است اگر می‌خواهید خدا به ما رحم کند ما هم به دیگران رحم کنیم فصل سرما است اگر بخاری دارید می‌توانید کمک کنید لوازم اضافه‌ای دارید این‌ها را بگذارید به یک موسسات مساجد کمک کنند جمع کنند با اینکه من خیلی با عجله آخر هفته گفتم خیلی‌ها گفتند آقا ما حاضر هستیم کمک کنیم، پول دهیم والا نمی‌خواهد به ما پول دهند موسسات هست مساجد هست هر کسی، هر کسی را می‌شناسد در این زمستانی که شما ببینید گاهی سرما به کجا ما اصلاً بعضی از مناطق در گرمایش مردم در گرفتاری مردم در لباس مردم حتی من عرض کردم لوازم دست دوم مناسب نه لوازم دست دوم...

من اصفهان بودم خیلی برای من جالب بود یک موسسه‌ی عزیزان در اصفهان داشتند هر چه لوازم، گفتند آقا شما زنگ ما می‌آییم بر می‌داریم می‌بریم ولی یک چیز به درد بخور آن وقت این ‌آقا می‌گفت که در بین آن یک کسی گفته است بیایید آقا ما یک یخچال داریم این خیلی، گفت 4طبقه 5طبقه است 3 نفر کارگر بردیم از بالا آوردیم، وقتی آوردیم دیدیم این سوخته است دیگر می‌خواستیم پول 3تا کارگری که 4 و 5 طبقه بیاورد پایین, بعد واقعاً لوازمی که یا پول آن را دهیم این را من خواهش کردم آن هفته، باز هم تکرار می‌کنم مخصوصاً آن وقت این قصه برای آیت الله احمدی میانجی در این کتاب دیدم می‌خواستم این را هم بگویم نشد حالا می‌گویم عرض کردم برای ماها شاید قابل باور نباشد ایشان نوشتند که یک کسی به یک نفر پول قرض داد یک جایی قرار گذاشتند در مدرسه‌ای که آقا اول ماه به اول ماه فلان جا قرارمان بیا قسط خود بده مثلاً 30 تا قسط گفت اول ماه این طلبکار رفت دید که نیامده است پول خود را بدهد گفتیم آقا پول نداشته نیامده است پا شد رفت سراغ آن در محل کارش تا این را دید بنده خدا این بدهکار رنگش ای داد و بیداد آبرویم رفت گفت آقا نداشتم بیام اگر داشتم که می‌آمدم سر قرار به شما می‌دادم گفت اتفاقاً من هم فهمیدم شما نداری خودم یک پول دیگر برای شما آوردم گفتم نداشتی که قسط خود را بدهی اصلاً آقای شریعتی این‌ها می‌شود افسانه در جامعه ما، ما خیلی گفتیم آن طلبکار باید رعایت کند.


 گفتیم آن کسی که بدهکار است، ولی حالا اگر نه شما دارید در تاریخ یک کسی آقا به یک کسی بدهکار باشد سر برج نرفته است بدهی خود را دهد طلبکار برود یک پول اضافه به آن دهد.
شریعتی: مثل آن صاحب ‌خانه که وقتی فهمید مستاجر خود بعد آمد گفت آمدم اجاره را کم کنم.
حجت الاسلام حسینی قمی: امیرمومنان می‌فرمود: «یَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ، وَ یُعْطِی مَنْ حَرَمَهُ، وَ یَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ، بَعِیداً فُحْشُهُ» اهل دشنام نیست، چقدر تو پیام‌ها من این هفته مخصوصاً خودم خیلی‌ها نوشتند آقا ما جلسه می‌گیریم دلمان میخواهد جلسه بگیریم جلسه می‌گیریم یک کسی یک حرف ناجور می‌زند بدتر. خب باید این‌ها را مراعات کرد «بَعِیداً فُحْشُهُ، لَیِّناً قَوْلُهُ» زبان نرمی دارد «غَائِباً مُنْکَرُهُ، حَاضِراً مَعْرُوفُهُ» همش دنبال کار خوب است «مُقْبِلاً خَیْرُهُ، مُدْبِراً شَرُّهُ» خیر آن همیشه به طرف دیگران است شر به کسی نمی‌رساند «لاَ یَحِیفُ عَلَى مَنْ یُبْغِضُ» خطبه ‌متقین بسیار نورانی است من واقعاً از محضر امیرمومنان عذر می‌خواهم که دارم ترجمه می‌کنم این خطبه را این در حد ترجمه است «لاَ یَحِیفُ عَلَى مَنْ یُبْغِضُ» با کسی دعوا شد ظلم به آن نمی‌کنم سریع قرآن مگر نیست «وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلی أَنْ تَعْتَدُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ» با کسی دعوا دارید دشمنی دارید دیگر تجاوز نکن از حد آن.

 «اِعدِلوا هُوَ اَقرَبُ لِلتَّقویٰ». «لاَ یَحِیفُ عَلَى مَنْ یُبْغِضُ» ظلم نمی‌کند «وَ لاَ یَأْثَمُ فِیمَنْ یُحِبُّ» کسی را هم که دوست دارد به خاطر دوستی از این‌ور افراط و تفریط به گناه نمی‌اندازد خودش را «یَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ أَنْ یُشْهَدَ عَلَیْهِ» خودش اعتراف می‌کند به حق لازم نیست علیه آن شهادت دهند خودش اعتراف می‌کند «لاَ یُضِیعُ مَا اسْتُحْفِظَ» آن چه که به خودش سپرده‌اند حفظ کند او را از بین نمی‌برد « وَ لاَ یَنْسَى مَا ذُکِّرَ» آن چه که به آن تذکر دادند فراموش نمی‌کند «وَ لاَ یُنَابِزُ بِالاْلْقَابِ» لقب زشت برای کسی به کار نمی‌برد «وَ لاَ یُضَارُّ بِالْجَارِ» به همسایه ضرر نمی‌رساند «وَ لاَ یَشْمَتُ بِالْمَصَائِبِ» مگر آداب و معاشرت غیر از این است اگر ما حواسمان به همسایه خود باشد، اگر به همسایه آزار نرسانیم.


 یعنی یک مومن بألاخره مومن حالا متقین که می‌گوییم نباید حتماً فکر کنیم آقا این به ما ربطی ندارد یک تعبیری می‌گویم از امام صادق علیه السلام خیلی جالب است این را بگویم بعد ادامه ترجمه را بخوانم در خصال شیخ صدوق است آقایان عنایت کنند بانوان عنایت کنند ببینید ما ادعامان این است که پیرو امیرالمومنین هستیم نشستیم سر سفره چه سر سفره‌ای امام صادق فرمود: این حدیث خیلی مفصل است من فراز دو خط آخر آن را می‌خوانم «أَمَا أَنَّ إِمَارَةَ بَنِی أُمَیَّةَ کَانَتْ» حکومت بنی امیه پایه آن 3 چیز بود «بِالسَّیْفِ وَ الْعَسْفِ وَ الْجَوْرِ» شمشیر، زورگویی، آزار و اذیت این کل حکومت بنی امیه است اما حکومت ما چه هست؟ حکومت ما تو دل‌ها است، حکومت امیرالمومنین در دل است «وَ أَنَّ إِمَامَتَنَا بِالرِّفْقِ وَ التَّأَلُّفِ وَ الْوَقَارِ وَ التَّقِیَّةِ وَ حُسْنِ الْخِلْطَةِ» یعنی خوب رفتار کردن برخورد خوب داشتن با مدارا با مهربانی ببینید اگر ما «فَارَقَّبوا النّاس» فرمود کاری کنید مردم به دین شما رغبت پیدا کنند علاقه پیدا کنند نه با دوست حتی امیرالمومنان سلام الله علیها می‌فرمود: با دشمن خود یک تعبیری را دیدم این هم باز زد کلمات امیرالمومنین خیلی مفصل است من دارم خیلی با عجله می‌خوانم در خصال شیخ صدوق است امیرالمومنان فرمود: حُکَما خب می‌دانید وقتی حضرت از حکما یک مطلبی را نقل می‌کند خیلی کلام حسابی باید باشد و اِلا امیرالمومنان دیده‌اید از لقمان حکیم نقل می‌کنند خیلی حرف باید حرف جالبی باشد حساب شده‌ای باشد.


 که امیرالمومنان از یک حکیمی از حکما یا از مثلاً لقمان حکیم می‌فرماید: «كَانَتِ اَلْحُكَمَاءُ فِيمَا مَضَى مِنَ اَلدَّهْرِ» امیرالمومنان می‌فرماید گذشته‌ها گذشته است. حکما می‌گفتند چند تا در خانه را حتماً باید بروید شما؟ 1: باب الله، بیت الله باید بروید 2: أبواب العلماء آن‌هایی که علم و دانش دارند حالا ان‌شاءالله در همین بحث آداب و معاشرت خیلی روایت داریم می‌رسیم 3: فرمود « أبواب الإخوان لِما يَجِبُ مِن مُواصَلَتِهِم » برادران ایمانی اهل رفت و آمد باشید اهل دید و بازدید باشید من باز هم خواهش می‌کنم شب‌های بلند از خانه بزنید بیرون سری به برادرت بزن خواهرت بزن، پدرت، مادرت، دوستت، رفیقت أبواب چند تا خیلی مهم است ببینید در ردیف، اول آن کدام بود؟ بیت الله چند تا در خانه حکما می‌گویند، چند تا در خانه را باید بروید. 1: خانه خدا 2: خانه علما 3: خانه برادران ایمانی "أبواب الإخوان" آن وقت چهارمی آن جالب است 10 تا است من دیگر بقیه آن را نمی‌خوانم نمی‌رسم

چهارمی آن جالب است یک بار دیگر عزیزان عنایت کنند امیرمومنان از حکما می‌فرمود: حکما در گذشته می‌گفتند چند تا در خانه را باید بروید بیت الله یک، باب علما، خانه خدا، خانه عالم، خانه برادران، اهل رفت و آمد باشید «أبواب الأعداء» آخه دشمن دیگر چرا؟ در خانه دشمن توضیح دادند «التي تسكن بالمداراة غوائلهم» با آن‌ها مدارا کنید اذیت و آزار و فتنه آن‌ها می‌خوابد حالا یک وقت یک دشمنی معلوم است همه‌ی شارحین هم گفتند یک وقت نگویید همه دشمن که شمر نیست، همه دشمن که ابن ملجم نیست، همه دشمن که نمی‌دانم فرمودند دشمنی که با مدارا فتنه آن‌ها می‌خوابد «و يدفع بالحيل و الرفق و اللطف و الزيارة عداوتهم» رفیقت است داری با او دشمنی می‌کنید بروید در خانه‌ آن نگویید آقا ما دیگر اصلاً امکان آشتی با هم نداریم کسی که با تدبیر "بالحيل" با تدبیر با نرمی با لطف با زیارت با محبت دشمنی آن‌ها از بین می‌رود. من این جمله را تمام کنم فرمود: «وَ لَا يُنَابِزُ بِالْأَلْقَابِ» متقین کسی است که اهل دشنام دادن به کسی نیست

«وَ لَا يُضَارُّ بِالْجَارِ» این‌ها آداب معاشرت است به همسایه آزار نمی‌رساند «وَ لَا يَشْمَتُ بِالْمَصَائِبِ» خیلی مهم است در آداب و معاشرت، آقا دیده‌اید کسی گرفتاری دارد تو سر نزنید یک جمله‌ی دیدم خدا رحمت کند من گاهی کلمات آیت الله احمدی یک جمله‌ آن را فکر می‌کنم آدم باید یادداشت کند تابلو کند ایشان می‌فرمودند: اگر کسی یک بچه بدی دارد، پسرش ناجور است نااهل است اگر از راه شماتت، سرزنش گفت این پسر شما بزرگ کردی ایشان می‌گوید یقین داشته باش خودت گرفتار همچین اولادی خواهید شد. چرا؟ بر اساس روایت است، آقا پسرش بد است گرفتار است خب کمک کن دست او بگیر ما اجازه شماتت نداریم «وَ لَا يَشْمَتُ بِالْمَصَائِبِ» کسی یک گرفتاری دارد یک مصیبتی دارد یک سختی دارد دست او را بگیر تو سر آن نزنید حدیث امیرمومنان در کافی مرحوم کلینی «مَنْ شَمَت بِمصیَبةٍ نَزَلَت بِاَخیه» آقایان خانم‌ها خدا می‌داند همین جمله بحث امروز ما باشد کفایت می‌کند حواسمان را جمع کنیم

«مَنْ شَمَت بِمصیَبةٍ» می‌بیند برادر دینی آن چه گرفتاری دارد مصیبتی دارد مشکلی دارد، مصیبت منظور آن نیست که داغی دیده است کسی که داغ دیده است نمی‌روند که شماتت آن را کنند، یک گرفتاری اولاد بدی دارد چه می‌دانم یک سختی در زندگی آن است یک انحرافی در زندگی آن پیش آمده است یک خطایی کرده است یک گناهی کرده است کسی که سرزنش کند آن را امیرمومنان فرمود: «لَمْ یَخرُج مِنَ الدُّنیا حَتّی یُفْتَتَن» از دنیا نمی‌رود تا خودش گرفتار همین مصیبت شود این جمله را هم عرض کردم خیلی قشنگ بود از مرحوم آقای آیت الله احمدی میانجی می‌فرماید اگر کسی به کسی که فرزند بدی دارد می‌تواند کمک کند آن را، آقا شنیدم فرزندت نااهل است من یک راهی دارم من یک مشاوری دارم من یک مسجدی دارم من یک عالمی دارم شاید مشکل مالی دارد شاید مشکل اشتغال دارد شاید مشکل ازدواج دارد شاید پول ندارد اگر مشکل آن را می‌توانی حل کن اما بزن تو سرش خاک تو سرت با این اولادی که دارید امیرمومنان گفت: خودت گرفتار همچین مصیبتی خواهید شد «وَ لَا يَدْخُلُ فِي الْبَاطِلِ وَ لَا يَخْرُجُ مِنَ الْحَقِّ» 

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

 شماره نوبت استخاره: 09102506002

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

پاسخگویی سوالات شرعی: 09102506002

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group