1401-11-29-حجت الاسلام حسینی قمی
بسم الله الرحمن الرّحیم
من یک بحثی بود مدّتها میخواستم مطرح کنم به ذهنم رسید در این مناسبت تقدیم کنم. در نهج البلاغه امیرالمومنین (ع) من حساب کردم قریب صد بار کلمهی قرآن را حالا یا با واژهی قرآن یا کتاب الله ذکر فرموده.خطبههای فراوان، حکمتهای فراوان راجع به قرآن دارند و انصافاً من نگاه میکردم در این دوره احساس شرمندگی میکردم که چرا ما اینقدر از قرآنی که امیر مومنان (س) با آن نگاهی که حضرت دارند فاصله داریم و آن شناخت را نداریم حالا به هر حال در این روز مبعث به نظرم بهترین سخن در مورد خاتم النّبیین کتابی است که پیامبر گرامی اسلام...
بنابراین با عنوان قرآن در نهج البلاغه اگر برسم به حول وقوّهی الهی در نظر دارم سه خطبه را در این جلسه بخوانم ولی خطبهها فراوان است. جمعاً عرض کردم صد بار این واژهی قرآن یا کتاب الله در کلمات حضرت آمده شروع میکنم بدون مقدّمه خطبهی 176.
من خطبة له علیه السّلام فیها یَعِذُ وَ یُبَیِّنُ فَضلَ القرآن حضرت فضیلت قرآن را بیان میکنند موعظه هم دارد (انْتَفِعُوا بِبَيَانِ اللَّهِ وَ اتَّعِظُوا بِمَوَاعِظِ اللَّهِ وَ اقْبَلُوا نَصِيحَةَ اللَّه)از بیان الهی، از موعظهی الهی استفاده کنید پند بگیرید،بپذیرید نصیحت خدا را (فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ أَعْذَرَ إِلَيْكُمْ بِالْجَلِيَّةِ ) خداوند متعال عذر برای کسی باقی نگذاشته کسی نگوید من ابهام داشتم، تردید داشتم
(وَ [أَخَذَ] اتَّخَذَ عَلَيْكُمُ الْحُجَّةَ وَ بَيَّنَ لَكُمْ مَحَابَّهُ مِنَ الْأَعْمَالِ وَ مَكَارِهَهُ مِنْهَا)خداوند حجت را بر شما تمام کرده و محبوبهای خودش را برای شما توضیح داده، قرآن کریم آنچه که محبوب است در آن آمده، آنچه که خدا نمیپسندد در آن آمده است (لِتَتَّبِعُوا هَذِهِ وَ تَجْتَنِبُوا هَذِهِ) دنبال محبوبهای الهی بروید و از آنچه خدا نمیپسندد فاصله بگیرید (فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) كَانَ يَقُولُ) پیامبر همیشه میفرمود (إِنَّ الْجَنَّةَ حُفَّتْ بِالْمَكَارِهِ وَ إِنَّ النَّارَ حُفَّتْ بِالشَّهَوَاتِ) بهشت همراه با سختیها است خیلی قشنگ در نهج البلاغه توضیح داده، چرا بهشت همراه با سختی است؟
فرمودند: بهترین دلیلش این است که میدانید کسانی به بهشت راه پیدا میکنند که فضائل اخلاقی داشته باشند دیگر، آدمی که رذائل اخلاقی دارد را به بهشت راه نمیدهند. خب انصافاً به دست آوردن فضادل اخلاقی کار آسانی نیست. امروز، روز عید است عزیزان خواهش میکنم به احترام خاتم النّبیین بیاییم خودمان را عرضه کنیم به قرآن. آن فضائلی که قرآن از ما میخواهد، مگر راجع به پیامبر این آیه را بلد نیستیم؟ (وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ) اخلاق خوبی داشتن به هر حال کار آسانی نیست. آدم از تکبّر به دور باشد، از خودپسندی به دور باشد، از بد دلی به دور باشد، از بد دهانی به دور باشد، از سوء ظن به دور باشد، از عُجب به دور باشد، از تمام این زذائل اخلاقی از حسادت به دور باشد، از بخل به دور باشد، از تکبّر به دور باشد، سخت است. آدم، طبیعی است دلش میخواهد قیافه بگیرد، بخیل باشد، همه را برای خودش ببیند، این فضائل اخلاقی سخت است.
حضرت میفرمایند: بهشت با این سختیهاست. ولی (إِنَّ النَّارَ حُفَّتْ بِالشَّهَوَاتِ) آتش با همان شهوات و امیال و هوای نفسانی انسان به دست میآید. (وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَا مِنْ طَاعَةِ اللَّهِ شَيْءٌ إِلَّا يَأْتِي فِيکُره) بندگی با سختی است. عرض کردم بهترین شاهدش همین فضائل اخلاقی است ( وَ مَا مِنْ مَعْصِيَةِ اللَّهِ شَيْءٌ إِلَّا يَأْتِي فِي شَهْوَةٍ) گناه نه، آدم را هوا و هوس میبرد به طرف گناه (فَرَحِمَ اللَّهُ امْرَأً نَزَعَ عَنْ شَهْوَتِهِ وَ قَمَعَ هَوَى نَفْسِهِ) رحمت خدا بر کسی که بتواند از شهوتش فاصله بگیرد بنا نیست ما همیشه تابع امیال نفسانی خودمان باشیم،میل نفسانی ما میگوید امروز ولو اینکه 27 رجب است، باشد.
آقا ماه رجب تمام شد اگر بنا بود تصمیمی بگیرید دو سه روز بیشتر باقی نمانده اگر بنا است یک تحولی در انسان ایجاد شود، پاکتر وارد ماه شعبان شویم تمام است دیگر، هوای نفس میگوید بگذار همینطور باشد سخت است. بخوانم عبارت را،حضرت میفرماید: (رحم الله) اگر میخواهیم دعای حضرت امروز شامل حالمان شود رحم الله، رحمت خدا بر کسی که بتواند با این هواهای نفسانیاش مبارزه کند (وَ قَمَعَ هَوَى نَفْسِهِ) بتواند جلوی هواهای نفسانی را بگیرد (فَإِنَّ هَذِهِ النَّفْسَ أَبْعَدُ شَيْءٍ مَنْزِعاً ) الله اکبر(فَإِنَّ هَذِهِ النَّفْسَ)
من واقعاً عذر خواهی میکنم آدم بخواهد سه خطبه را بخواند ترجمه است واژه به واژهی اینها شرح مفصّلی میطلبد (فَإِنَّ هَذِهِ النَّفْسَ أَبْعَدُ شَيْءٍ مَنْزِعاً) جلوگیری از نفس، هواهای نفسانی و تمایلات شخصی مشکلترین کارهاست. (أَبْعَدُ شَيْءٍ مَنْزِعاً) آدم بخواهد با هوای نفسش، با تمایلاتش، با میلش مبارزه کند کار سختی است (وَ إِنَّهَا لَا تَزَالُ تَنْزِعُ إِلَى مَعْصِيَةٍ فِي هَوًى)هوای نفسانی دائماً انسان را به طرف گناه جذب میکند میل داریم برویم به طرف گناه ( وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللّه أَنَّ الْمُؤْمِنَ لَا يُصْبِحُ وَ لَا يُمْسِي إِلَّا وَ نَفْسُهُ ظَنُونٌ عِنْدَهُ،) در حقیقت این هم باز اشارهای است خیلی زیبا بیان کردند. فرمود امیر مومنان (ع ) برای اصلاح نفس ما سه مرحله را دستور میدهند: 1: به خودت بد گمان باش، خواهش میکنم عزیزان عنایت کنید به خودت بد گمان باش، ما خودمان را همیشه خوب نبینیم عُجب و خود پسندی و خود بزرگ بینی است که آدم بگوید من هیچ ایرادی ندارم. نه، به خودت بد گمان باش. این مرحلهی اول است(وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللّه أَنَّ الْمُؤْمِنَ لَا يُصْبِحُ وَ لَا يُمْسِي إِلَّا وَ نَفْسُهُ ظَنُونٌ عِنْدَهُ) نفسُه ظَنونٌ عنده یعنی چه؟ یعنی به خودش بد گمان است. در صفات متقین هم امیرمومنان (س) دارند در صفات متّقین (لَهُم وَ أنفُسِهِم مُتَّهِمُون) متّقین همیشه خودشان را متّهم میکنند. آقای شریعتی ببخشید دقیقاً به عکس آنکه حالا من به خودم عرض میکنم گفت پزشک از مزاج خودش طبابت میکند ما همیشه دیگران را متّهم میکنیم.
صفات متّقین خطبهی 193 نهج البلاغه را ببنیید حضرت میفرماید: (فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ) آقای محترم به خودت انگشت اتّهام بزن. به خودت بد گمان باش، خانم محترم شما، هر کسی باید به خودش بگوید من مقصّرم. الان تمام اشکال ما این است که ما همیشه دیگران را مقصّر میدانیم. در حالی که حضرت میفرماید به خودت بد گمان باش. مرحلهی دوم: (فَلَا يَزَالُ زَارِياً) زاریاً یعنی چه؟ یعنی نقد. اول به خودت بد گمان باش بعد خودت را نقد کن. آقا روز عید است دیگر، عید از این بالاتر؟ بعثت خاتم النّبیین خدا منّت گذاشته (وَ قَد مَنَّ اللَّه عَلَی المُؤمِنینَ إذ بَعَثَ فیهِم رَسولًا مِن أنفُسِهِم عَلَيْهَا) شوخی نیست، از این عید بالاتر؟ امیر مومنان فرمود: اگر میخواهی خودت را اصلاح کنی: یک: به خودت بد گمان باش.انگشت اتّهام را به طرف دیگری دراز نکن. دو: حالا اگر خودت را متّهم کردی خودت را نقد کن حالا، اول متّهم کن بعد بیا بررسی کن دیگر، حالا که متّهم میکنم اشکال من چیست خودم را اصلاح کنم. ( فَلَا يَزَالُ زَارِياً عَلَيْهَا) یعنی نقد میکند خودش را. مرحلهی سوم: خب متّهم کردن، نقد کردن مقدمهی مرحلهی سوم است.(مُسْتَزِيداً لَهَا)خودت را به تکامل برسان، به کمال برسان. اگر حاضر بودیم خودمان را متّهم کنیم میرسیم به مرحلهی نقد کردن، اگر خودمان را نقد کردیم به کمال میرسیم. چرا ما داریم در جا میزنیم؟
حاضر نیستیم خودمان را نقد کنیم.این واقعیت است گرفتاریم، همه گرفتار هستیم، چهقدر حاضریم انگشت اتّهام به طرف خودمان بگیریم؟ همیشه دیگران را متّهم میکنیم. چهقدر حاضریم نقد خودمان کنیم؟ آقا اشکال نداریم.زندگی خودمان، اخلاق و رفتار خودمان، حرف زدمان، همه چیزمان، چهقدر شباهت به خاتم النّبیین داریم؟ بعثت است دیگر، به قول استاد بزرگوار جملهی قشنگی میفرمود: میفرمود شب بیست و هفتم رجب وقتی خاتم النّبیین از آن کوه آمدند پایین، از جبل النّور آمدند پایین، بسم الله، تنهای تنها بودند.چه کسی همراهشان بود؟ هیچ کسی. چه شد توانستند عالم را تسخیر کند؟ دو لشکر داشت.خیلی قشنگ میفرمود، رضوان خدا به روانش. دو لشکر داشت: 1: اخلاق 2: منطق، منطق یعنی قرآن. اخلاق بود و منطق با همین آمد.
پس یک: متّهم کنیم خودمان را. دو: نقد کنیم و سه: به کمال برسیم. ( فَكُونُوا كَالسَّابِقِينَ قَبْلَكُمْ) آدمهای خوبی که قبل از شما بودند (وَ الْمَاضِينَ أَمَامَكُمْ) ببینید چه آدمهای خوبی از میان ما رفتند مثل آنها باشیم. (قَوَّضُوا مِنَ الدُّنْيَا تَقْوِيضَ الرَّاحِلِ.) خیلی تعبیر عجیبی است (قَوَّضُوا مِنَ الدُّنْيَا تَقْوِيضَ الرَّاحِلِ) الله اکبر، بارها گفتیم این تعبیرات به این معنا نیست که ما در دنیا کار نکنیم تلاش نکنیم.چرا ولی وابسته نباشیم.
حضرت میفرمایند: صالحین آدمهای خوبی که قبل از شما بودند بار و بندیل دنیا (قَوَّضُوا مِنَ الدُّنْيَا) این خیمههای به حساب طناب و بساط خیمه را میگویند اینها بساط خیمه را جمع کرده بودند دنبالشان میبردند، هیچ کجا اتراق نکرده بودند که بمانند فکر کنند جاودانه میمانند و همیشه در دنیا خواهند بود. (قَوَّضُوا مِنَ الدُّنْيَا تَقْوِيضَ الرَّاحِلِ) آمادهی کوچ بودند. (وَ طَوَوْهَا طَيَّ الْمَنَازِلِ) همیشه در مسیر بودند. این مقدمهی در حقیقت فرمان به قرآن، حالا تازه از اینجا وارد قرآن میشویم. (وَ اعْلَمُوا أَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ) این قرآنی که دارم میگویم (هُوَ النَّاصِحُ الَّذِي لَا يَغُشُّوَ الْهَادِي الَّذِي لَا يُضِلُّ وَ الْمُحَدِّثُ الَّذِي لَا يَكْذِبُ)
چهار ویژگی 1: نصیحت کنندهای است که فریب نمیدهد کسی را. هدایت کنندهای است که گمراه نمیکند کسی را. سخنگویی است که دروغ نمیگوید. (وَ مَا جَالَسَ هَذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ) هر که با قرآن نشست (إِلَّا قَامَ عَنْهُ) وقتی رفتید محضر قرآن وقتی از محضر قرآن بلند میشوید (بِزِيَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ)یک چیز به شما اضافه شده یک چیز از شما کم شده (زِيَادَةٍ فِي هُدًى أَوْ نُقْصَانٍ مِنْ عَمًى) به هدایتتان اضافه شده و از کوری و کوردلی کم شده (وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ) به هر حال ما تلنگر لازم داریم گاهی به عزیزان در جلسات و سخنرانیها میگویم که آقا هر حال، امروز هم بعثت است این هم امانت پیامبر است دیگر (تارِکُم في ثَقَلِین) کتاب خدا و عترت، آخرین باری که ما یک جزء قرآن خواندیم چه موقع بوده؟ آخرین باری که یک درس قرآن رفتیم چه موقع بوده؟
یک روایتی را میدیدم خیلی جالب است، شهید رضوان الله علیه در منیة المرید داریم.الله اکبر، اصحاب پیامبر نقل میکنند (أنَّهُم كانوا يَقتَرِئونَ مِن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَشرَ آياتٍ) خود پیامبر معلم قرآن بودند شخصاً قرآن یاد میدادند زمانی که حضرت فرصت داشتند خودشان شخصاً معلم قرآن بودند ده آیه که یاد میدادند سراغ ده آیهی دیگر نمیرفتند (فَلا يَأخُذونَ فِي العَشرِ الاُخرى) سراغ ده تای دیگر نمیرفتند (حَتّى يَعلَموا ما في هذِهِ مِن العِلمِ وَالعَمَلِ) دانش این ده آیه و عمل به این ده آیه که یاد گرفتند این ده آیه را اول یاد بگیرند ببینند عمل آن چهطوری است بعد میرفتند سراغ ده آیه دیگر، یعنی تمام اینها مقدمهی عمل به قرآن است.فراوان داریم آقای شریعتی حالا من عرض کردم سه خطبه میخواهم که انشاءالله یک برکتی به وقتمان بدهد بخوانم. حواشی خیلی زیاد است گاهی یک آیهی قرآن تحول در زندگی یک نفر ایجاد کرده یک آیه، خدا رحمت کند مرحوم آیت الله محمّد تقی جعفری رضوان الله علیه را، خب ایشان در نجف شاگرد چه کسی بودند؟
آیت الله شیخ مرتضی طالقانی، خواهش میکنم عزیزان روز عید دو دقیقه این قصه را بیشتر گوش کنند اگر میهمانی هستید، غذا و پذیرایی، یک دو دقیقه عنایت بفرمایید.علامه جعفری شاگرد مرحوم آیت الله شیخ مرتضی طالقانی بودند مرد بزرگی بوده در مقامات علمی، معنوی، فوق العاده، آیت الله بهجت عاشق ایشان بوده مرحوم آیت الله میلانی و خیلی از بزرگان، ببین چه بوده که مرحوم آیت الله بهجت از ایشان فاصله نمیگرفته.حاج شیخ مرتضی طالقانی رحمت الله علیه.
داستانها زیاد دارد فقط به مناسبت قرآن این قصّه را میخواهم عرض کنم باور میکنید این مردی که توانسته عطش آقای بهجت را سیراب کند، عطش علامه جعفری را سیراب کند، عطش بزرگانی را در نجف سیراب کند، ایشان اول کجا بوده و چه شده به این مقامات رسیده اصلاً چه شد طلبه شد؟ میگوید من در طالقان چوپان بودم طالقانی بوده، چوپان بودم گاو و گوسفند مردم را میگرفتم میبردم بیابان.
یک روز در بیابان دنبال گاو و گوسفندانم بودم شاید بالای چهل سالشان بوده در بیابان بودم دنبال گاو و گوسفندها از یک جا صدای قرآن به گوشم رسید چه کسی قرآن میخواند نمیدانم یک کسی قرآن میخواند یک لحظه با خودم گفتم مرتضی اگر فردای قیامت خدا بگوید این قرآن نامهای بود که من برایت فرستادم یک بار این نامه را از اول تا آخر خواندی فهمیدی؟ جواب خدا را چه بدهم؟ آقا خدا میگوید من نامه فرستادم. امروز، روز بعثت پیامبر است (تارکم فیه الثّقلین) من این نامه را فرستادم برای شما مسلمانها یک بار این نامه را اول تا آخرش، منی که اینجا نشستم تا عزیزان دیگر فرقی ندارد من هم یکی.یک دور تفسیر قرآن خواندیم؟ یک بار، با خودم گفتم اگر فردای قیامت خدا بگوید یک بار این نامه را خواندی بفهمی؟ چه جوابی بدهم؟
میگوید همانجا برگشتم طالقان، گاو و گوسفندها را تحویل صاحبانشان دادم ولی میگفتم فردا دیگر نمآیم ببرم. گفتند: چرا؟ گفتم: میخواهم بروم طلبه شوم. گفتند: به این سن، عرض کردم حدود چهل سالگی. گفتم: آره میخواهم بروم. میرود مدرسه فردا ثبت نام میکند، بعد میرود مدرسهی اصفهان پنج سال هم مدرسهی صدر اصفهان بعد میرود نجف، نمیخواهم بگویم مفصّل است. به جایی میرسد که شخصیتهایی مثل علامه جعفری عرض کردم آقای بهجت، آقای میلانی، اینها را در عرفان، در مقامات معنوی، از نظر فقهی هم مرحوم علامهی جعفری کفایة الاصول که سطح عالی حوزه هست درس میخوانده خدمت ایشان. ببینید فقط یک جمله، میگوید در بیابان یک کسی قرآن میخواند صدای قرآن به گوشم رسید گفتم فردا خدا بگوید این نامه است این نامه را من فرستادم یک دفعه این نامه را میخواندی.
امروز بعثت است با پیامبر عهد ببندیم یک بار این نامه را بخوانیم، التماس کنیم خواهش کنیم یک جلسهی تفسیری، کلاسی، درسی، قرائتی همهی اینها را عرض کردم مقدمه است قرائت هم مقدمه عمل است فهم است.یک اصحاب پیامبر میگوید ما ده آیه اگر میخواندیم نمیرفتیم سراغ قرائت بعدیحتی حدیث عرض کردم منابع عامه دارد هم شهید در منیةالمرید دارد.(َلا يَأخُذونَ فِي العَشرِ الاُخرى) سراغ ده آیه دیگر نمیرفتیم تا ببینیم علم و عمل این ده تا چیست بعد برویم سراغ بعدی.
حالا امیر مومنان میفرماید قرآن این ویژگیها را دارد هر که با قرآن بنشیند (مَا جَالَسَ إلّا قامَ) وقتی بلند میشود (زیادةٍ) هدایتش بیشتر میشود و ذلالتش کم میشود (وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ ) الله اکبر، کسی با قرآن دیگر فقر و بیچارگی ندارد (وَ لَا لِأَحَدٍ قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنًى) بدون قرآن کسی نمیتواند بگوید من بینیازم کسی میتواند بگوید من نیازی به قرآن ندارم؟ (فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِكُمْ) از قرآن درمان دردهایتان را بخواهید.الله اکبر، ببینید الان تا من میگویم (فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِكُمْ) کلام امیر مومنان (س) را میخوانم آقا درمان دردهایتان، فکر کنم بعضیها خوب گوش میکنند چه نسخهای است برای درمان بیماریهای جسمی. آقا خوب شد گفتید ما... بله حتماً قرآن درمان بیماریهای جسمی دارد هست نمیگویم نیست.
ولی حضرت اشاره نمیفرمایند به بیماری جسمی میفرمایند (فَإِنَّ فِيهِ شِفَاءً مِنْ أَكْبَرِ الدَّاءِ) قرآن درمان بزرگترین درد شماست. بزرگتریم درد چیست؟ حضرت نمیفرماید درد دیابت و فشار و قلب و آرتروز و اینها. (هُوَ الْكُفْرُ وَ النِّفَاقُ وَ الْغَيُّ وَ الضَّلَالُ) کفر، نفاق، گمراهی، جهل، ذلالت، اینکه آدم یک عمری زندگی کند در جهالت باشد یک عمری زندگی کند هنوز یک دور نفهمیده باشد که پیام قرآن چیست؟ یک دور زندگی کرده باشد هنوز نفهمیده باشد امیر مومنان (س) قرآن را چگونه معرفی کرده. چه میگوید امیر مومنان؟ عرض کردم من با این نگاه به مناسبت این بحث مفصّل وارد دهها خطبهای شدم که حضرت راجع به قرآن سخن میگویند واقعاً انسان شرمنده میشود متحیّر میماند. نمیرسیم والّا میگفتم.
در یک خطبه فقط چهل و دو ویژگی برای قرآن بیان میفرماید در یک خطبه، دهها خطبه است یک جا فقط چهل و دو ویژگی را بیان کرده با عجله بگویم بلکه بیشتر بخوانیم. میفرماید (مِنْ أَكْبَرِ الدَّاءِ هُوَالنِّفَاقُ) الان جامعهی ما گرفتار نفاق و دورویی است بارها عرض کردیم فقط آن نیست که مسجد ضرار میساختند سورهی منافقون دربارهاش نازل شد 119 آیه توبه، نه، اگر ظاهر و باطن ما یکی نباشد میشویم منافق، الان جامعهی ما گرفتاریاش،گرفتاری نفاق است یعنی من اخلاقم در خانه، اخلاق اجتماعی، اخلاق فردی، اخلاق خانوادگی، تظاهر یک نوع میکنم باطنم یک نوع دیگر است. از خود پیامبربگویم خیلی جالب است خیلی من پسندیدم این جمله را، از یکی از همسران پیامبر سؤال کردند (حدّثینا أن سِرِّ رسولَ الله) روز بعثت است یک لحظه این حدیث را بیشتر عنایت کنند از یکی همسران پیامبر پرسیدند ما هر چه دیدیم بیرون پیامبر را دیدیم تو از آن سرّ به ما خبر بده، به خانه میآمد چه میکرد؟
خود حضرت فرمود: بهترین شما آن است که (خَیْرُکُمْ خَیْرُکُمْ لِأَهْلِهِ وَ أَنَا خَیْرُکُمْ لِأَهْلِی) برای خانهاش بهترین باشد و من اینطوری هستم. من بهترین برای خانه هستم. یعنی اگر من اخلاق خانهام خوب بود درون خانه بد بود میشوم منافق. باز یک جملهای از رسول خدا هست الله اکبر، خیلی باید بترسیم خیلی به هر حال احتیاط خوب است آدم یاد بگیرد احتیاط کند. فرمود: (مَن کانَ ظاهرُهُ أرجح مِن باطِنه) ما الان اینطوری هستیم دیگر (من کان ظاهره ارجح باطنه)، ظاهرش بهتر از باطنش است.
آدم طاهرش را میبیند میگوید به به! آقا چه اخلاقی، چه رفتاری، چه انفاقی، چه ایثاری، چه تواضعی، چه گذشتی، چه اخلاصی، چه عبادتی، چه نمازی، چه حدمتی، نمیخواهم وارد این بحث شوم ار بحثها عقب بمانم یک وقت میخواهد مفصّل بگوییم.آقای شریعتی باور کنید اگر از من سؤال کنند الان مهمترین مشکل و بیماری جامعهی ما چیست؟ از چه رنج میبرد؟ من میگویم نفاق. نه نفاق به معنای منافق، عرض کردم نفاق با منافقین نیست همین که ظاهر و باطنها یکی نباشد اصلاً نه ظاهر و باطن همین پیامبر دیگر (ظاهره ارجح من باطنه)، ظاهر او بهتر از باطن اوست.
اگر ظاهر ما قشنگتر... آقا آدم میگوید این چه خدمتگزاری است، چه خادمی است، اصلاً عمرش را وقف کرده ببین چهطور دارد میدود برای اینکه عاشق خدمت است. این ایثار است، این اهل عبادت است، هر کسی در هر بعدی، عرض کردم اخلاق اجتماعی بگیر، اخلاق فردی بگیر، اخلاق خانوادگی بگیر، حضرت میفرمود: قرآن شفای نفاق است. اکبر الداء را حضرت نمیگوید این بیماری که ما داریم (مَن کانَ) یک بار دیگر بخوانم. رسول خدا فرمود: شیخ صدوق در امالی دارد در تحف العقول (مَن کانَ ظاهِرُهُ أرجح مِن باطِنِه خَفَّ میزانُه) فردا قیامت خَفَّ میزانُه، فَمَن خَفَّ میزانُه در قرآن کریم نداریم؟ ترازوی اعمالش سبک میشود اگر طاهرش بهتر باشد.
باطنمان باید بهتر از ظاهرمان باشد تظاهر نداشته باشیم. لذا حضرت میفرماید: از قرآن شفا بخواهید، این قرآن درمان است پیامبر درمان آورده نه فقط بیماریهای ظاهری. من گاهی عرض کردم گفتم آقا چیزی نیست بیماری ظاهری نسبت به بیماری باطنی. حالا یک نفر میگوید فشار خون دارم، ناراحتی قلبی دارم، دیابت دارم، هرچه، خدا انشاءالله به مریضها سلامتی بدهد.به حقّ حضرت رسول (ص) در این روز خجستهاش دعای شفا برای همه داریم و اگر هم یک وقت شفا پیدا نکرد نهایتش مرگ است. این پزشکان آقای شریعتی باید گواهی فوت باید پر کنند دیگر بالاخره پزشک بنده خدا باید یک چیزی بنویسد علّت فوت چه مینویسد؟
یک چیزی باید بنویسد دیگر، یا بنویسد قند است یا قلب است یا مغز است. مرگ یک بهانه میخواهد بالاخره به یکی از اینها آدم میمیرد مرگ چیزی نیست. این بدتر است که آدم هفتاد سال، هشتاد سال زندگی کند ولی گرفتار این رذائل اخلاقی باشد. آن حدیث را خواندیم که پیامبر نشسته بودند صدای افتادن سنگی در چاه آمد، حضرت فرمود: این صدای سنگی است که هفتاد سال پیش انداختند حالا بروید قعر چاه جهنّم بعد اصحاب تفسیر کردند خود رسول خدا هم فرمودند: یعنی کسی هفتاد سال سقوط دارد هفتاد سال عمر میکند..
یک وقتی یادتان باشد خدا رحمت کند یاد کنیم روز عید مرحوم آیت الله میانجی فرق بیماری روحی و جسمی این است جسمی تشخیصش هم آسان است. الان یک صبح میروید آزمایشگاه تمام دردها مشخص میشود ولی کجا برویم تا بفهمیم دچار بد اخلاقی هستیم یا نه، تکبر هستیم یا نه؟ نفاق هستیم یا نه؟ باطنمان بهتر است یا ظاهرمان؟ عزیزان من امروز بعثت پیامبری است که اصحاب وقتی میخواهند همسر پیامبر میخواهد گزارش بدهد میگوید: کانت سِرُّهُ و عَلانیَّتُه سواء، یکی بود، تظاهر نداشتند. بخوانم ببینم به کجا میرسیم. (فَاسْأَلُوا اللَّهَ بِهِ) از قرآن کمک بگیرید این قرآنی که ما شبهای احیا سر میگذاریم، من یادم است که یک وقت یکی از اساتید بزرگوار میفرمود: قرآن مگر نمیگوییم شفاست این شفا مثل نسخههای دیگر است، شما وقتی میروید پیش پزشک چه موقع شفاست؟
آقا شما نسخهی یک پزشک را بردارید به جای اینکه عمل کنید با یک خط زیبا یک خطاطی بدهید بنویسد بعد هم قاب کنید بعد هم شب قدر سر بگیرید. آقا در طول سال بروی دکتر تمام نسخهها را جمع کنید عمل نکنید، بیماری قلبی داشتی، قندی داشتی، فشار داشتی، هر چیزی عمل نکن فقط بردار بده خطاط بنویسد روزی دو سه بار هم با صوت زیبا بخوان قاب کن بگذار روی سر شب احیا، آن کارها خوب است ولی میخواهم بگویم آنها مقدمهی عمل است. اگر میگویند بنشین در جلسهی قرآن در روایت دیدم تازگیها من خیلی دنبال این حدیث میگشتم پیدا کردم شنیده بودم ولی دنبال سند آن میگشتم.پیامبر نشسته بودند دیدند یک عدّهای دارند قرآن میخوانند کمی گوش میکند حضرت میفرمایند: چه جلسهی قرآنی است؟ گفتند: قرآن است دیگر یکی میخواند ما هم داریم گوش میکنیم.
فرمود: أینَ البُکاء؟ اشک کجاست؟ یعنی آیات قرآن باید بعضی از آیاتش...آیات پایانی سورهی حشر را عزیزان بلد هستند دیگر (لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ) روز بعثت است عرض کردم خیلی فکر کردم امسال چه بگویم؟ فکر کردم این قرآنی که ما خیلی زودتر از این باید نگاه امیر مومنان (س) را به قرآن در نهج البلاغه مطرح میکردیم. (لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا) آن وقت چهطوری این آیه برای ما خوانده میشود؟ هیچ. مگر آیات قرآن برای ما نمیخوانند مگر ما جلسهی قرآن نمیرویم؟ مگر رادیو، تلویزیون، صبح تا شب در مساجد قرآن پخش نمیکنند؟ حرف میزند چرا اثر نمیگذارد؟ امیر مومنان (س) میفرماید: (وَ اسْتَعِينُوا بِهِ عَلَى لَأْوَائِكُمْ وَ. وَ تَوَجَّهُوا إِلَيْهِ بِحُبِّهِ) تَوَجَّهُوا إِلَيْهِ ما نمیگوییم یا وَجیهاً عند الله
به ائمه میگوییم بله همان طور است. (تارکُم الله في ثقَلِین کتابَ اللَّهِ عِترَتي) همان که اهل بیت را واسطهی در خانهی خدا قرار میدهیم به قرآن توجه کنیم. (وَ لَا تَسْأَلُوا بِهِ خَلْقَهُ)یعنی چه؟ (وَ لَا تَسْأَلُوا بِهِ خَلْقَهُ)قرآن را وسیلهی خودنمایی و توجه مردم به خودتان قرار ندهید. (إِنَّهُ مَا تَوَجَّهَ الْعِبَادُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِمِثْلِهِ) بهترین وسیله برای توجه قرآن است و (وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ) فردا شفاعت میکند و شفاعتش پذیرفته میشود. (وَ قَائِلٌ مُصَدَّقٌ) شکایت میکند شکایتش هم پذیرفته میشود روایت فراوان داریم. (أَلَا إِنَّ كُلَّ حَارِثٍ مُبْتَلًى فِي حَرْثِهِ وَ عَاقِبَةِ عَمَلِهِ) مگر روایت نداریم دنیا مزرعهی آخرت؟ همه از دنیا گرفتار آن محصولی هستیم که قیامت به دست میآوریم. (الدُّنیا مَزرَعُةِ الآخِرَة) اینجا کشت میکنیم فردا برداشت همه مبتلاییم الّا (غَيْرَ حَرَثَةِ القُرآن) هر که بذرش، کاشتش ، برداشتش، دنبال قرآن باشد فردای قیامت گرفتاری ندارد.
(فَكُونُوا مِنْ حَرَثَتِهِ وَ أَتْبَاعِهِ وَ اسْتَدِلُّوهُ عَلَى رَبِّكُمْ) از قرآن خدا را بشناسید (وَ اسْتَنْصِحُوهُ عَلَى أَنْفُسِكُمْ) از قرآن بخواهید نصیحتتان کند (عَلی أنفُسِکُم) بپذیرید حرف قرآن را، خودتان را تحمیل نکنید بر قرآن (وَ اتَّهِمُوا عَلَيْهِ آرَاءَكُمْ) برداشت خودتان را به قرآن تحمیل نکنید در اختیار قرآن باشید. بیان دیگری دارد انشاءالله اگر برسم میخوانم. امیر مومنان (س) میفرماید: تسلیم قرآن باشید ببنید مثال بزنم حالا مثلاً به هر حال هست در جامعهی ما، گاهی ما میگوییم حجاب، من دیدم یک آقایی سخنرانی میکرد نه حالا روحانی حالا هر کسی سخنرانی میکرد میگفت: این حجابی که قرآن گفته این برای پوشش نیست این حجاب دل است برای دلت است، اصلاً این یک چیز دیگر است. خب شما سورهی احزاب، آیات سورهی نور، آخر چگونه معنا میکنی؟ (وَ اتَّهِمُوا عَلَيْهِ آرَاءَكُمْ) تفسیر خودتان را گردن قرآن نگذارید.
(وَ اسْتَغِشُّوا فِيهِ أَهْوَاءَكُمْ) میل خودتان را نادرست بدانید بگویید آنها غلط است قرآن ببینیم چه میگوید؟ العمل، بعد حضرت میفرماید این چند مرحله را داشته باشید. (العمل العمل)، تلاش، تلاش. (النّهایة، النّهایة). (الاستقامة، الاستقامة). ثَمَّ (الصّبر، الصّبر). ثمَّ (الورع،الورع) این یک فراز. من اگر اجازه بفرمایید خیلی سریع به یک فراز دیگری اشاره کنم این هم خطبهی 147 است. واقعاً من بدون تعارف عرض میکنم آقای شریعتی عزیز، خدا میداند خجالت میکشم ببینید امیر مومنان (س) چگونه دارد میگوید (فَبَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) بِالْحَقِّ لِيُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ إِلَى عِبَادَتِهِ) پیامبر آمد بندگانش را به جای بت پرستی به طرف عبادت الله ( وَ مِنْ طَاعَةِ الشَّيْطَانِ إِلَى طَاعَتِه) با چه چیز؟
(بِقُرْآنٍ قَدْ بَيَّنَهُ) (لِيَعْلَمَ الْعِبَادُ رَبَّهُمْ)بندگان خدا، خدا را بشناسند (لِيُقِرُّوا بِهِ بَعْدَ إِذْ جَحَدُوهُ وَ لِيُثْبِتُوهُ بَعْدَ إِذْ أَنْكَرُوهُ) قرآن خداشناسی است (. فَتَجَلَّى لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِي كِتَابِهِ) خدا در قرآن تجلّی کرده (مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا رَأَوْهُ) نه اینکه خدا را ببینند خدا قابل رؤیت نیست، ولی تجلّی خدا در قرآن است.
من برسم به این فراز، خواهش میکنم عزیزان خطبهی 147 را کامل ببینند (وَ إنَّه) روز عید است روز مبعث است ببینید امیر مومنان (س) از این بهترین از این یکی دو یادگاری که پیامبر میان ما گذاشته چگونه سخن میگوید. (سَيَأْتِي عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِي زَمَانٌ) انشاء الله حالا با انشاءالله درست نمیشود که بگوییم امروز نیست، زمانی میرسد امیر مومنان میگوید (لَيْسَ فِيهِ شَيْءٌ أَخْفَى مِنَ الْحَقِّ) حق از همه مخفیتر است. (وَ لَا أَظْهَرَ مِنَ الْبَاطِلِ) باطل از همه ظاهرتر است. (وَ لَا أَكْثَرَ مِنَ الْكَذِبِ عَلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ) به خدا و پیامبر دروغ نسبت میدهند شاهد هم این جمله است (وَ لَيْسَ عِنْدَ أَهْلِ ذَلِكَ الزَّمَانِ سِلْعَةٌ أَبْوَرَ مِنَ الْكِتَابِ) زمانی میرسد کالایی کسادتر از قرآن نیست.
قرآن دارد دیگر(رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا) اگر این چند جملهای که حالا ما بخوانیم و این را ترجمه کنیم این انگیزه شود برای عزیزان ما، برای مخاطبین عزیزتر از جانمان به تعبیری که همیشه شما میفرمایید و تعبیر درستی هم هست. ما کمی برگردیم به قرآن.آقا بعثت است بگذار حالا جلسه تمام شده است باز کنیم یک قرائتی داشته باشیم یادتان هست زمانی خدمتتان عرض کردم صدیقهی طاهره (س) فاطمه زهرا به قدری با قرآن مأنوس بودند که با قرآن سخن میگفتند حضرت، عزیزان یک لحظه، یک دقیقه باز عنایت بفرمایید حضرت زهرا یک سخنرانی دارند به خود ما برمیگردد یعنی ببینید ما چهقدر فاصله داریم فاصله زمین تا آسمان است. یک خطبهی فدکیه یک سخنرانی حضرت زهرا (س) است. من شماره کردم باور میفرمایید یک سخنرانی از اول تا آخر بخواند بیست دقیقه زمان میبرد. خطبهی حضرت زهرا (س)بیست دقیقه است در این بیست دقیقه سخنرانی صدیقهی طاهره (س) پنجاه آیهی قرآن خواندند یا خود آیات را خواندند یا کلامشان استفاده و استشاره و استناد به قرآن کردند.
ببینید در یک سخنرانی بیست دقیقهای! من یک ساعت سخنرانی کنم دو آیه در آن پیدا نشود این دوری از قرآن نیست؟ حضرت میفرماید: زمانی میرسد که کالایی أبوَر یعنی کسادتر آقا عهد ببندیم نه برنامه فقط امروز باشد دوباره یادمان برود. عرض کردم من گاهی به دوستان میگویم بسم الله اینکه شما یک جزء قرآن خواندید چه موقع بوده؟ آخرین باری که درس قرآن رفتید، تفسیر قرآن رفتید، کلاس قرآن؟ تازه حالا ما در مقدّمات آن هستیم میگوییم روخوانی قرآن! امیر مومنان میفرماید زمانی میرسد که کالای أبوَرمِنَ الکتاب، کسادتر از قرآن (إِذَا تُلِيَ حَقَّ تِلَاوَتِهِ) اگر قرآن حق است تلاوت میشود (وَ لَا أَنْفَقَ مِنْهُ إِذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ) بله اگر قرآن را بخواهی از آن مواضعش از تفسیر واقعی خودش تفسیر واقعی خودش فاصله بدهی آن وقت...رواج دارد. مصداقهای زیادی دارد که حالا عرض میکنم خدمتتان.
من یک فراز کوتاه از این خطبهی 147 را سریع بخوانم. حضرت میفرماید: زمانی میرسد ( كَأَنَّهُمْ أَئِمَّةُ الْكِتَابِ وَ لَيْسَ الْكِتَابُ إِمَامَهُمْ) به قدری مردم از قرآن فاصله میگیرند گویا اینها امام کتابند. کتاب، قرآن امام اینها نیست. بنا نبود قرآن امام و پیشوا و هدایت ما باشد؟ (كَأَنَّهُمْ أَئِمَّةُ) ما شدیم امام، ما شدیم رأی خودمان را تحمیل کنیم به قرآن (وَ لَيْسَ الْكِتَابُ إِمَامَهُمْ) کتاب هادی ما نیست امام ما نیست (فَلَمْ يَبْقَ عِنْدَهُمْ مِنْهُ إِلَّا اسْمُهُ) فقط اسم قرآن پیش اینها مانده (وَ لَا يَعْرِفُونَ إِلَّا خَطَّهُ) فقط خط قرآن را میشناسند (وَ زَبْرَهُ) یعنی حروف قرآن، شبیه این در حکمت 361 (یأتی عَلی النّاس زَمانٌ لا یَبقی فیهِم قرآنِ إلّا رَسمُه وَ مِنَ الإسلامِ إلّا إسمُه) نام اسلام و قرآن هم فقط خط و رسم آن. این هشدار امیر مومنان بود.بنا بود در یک جمله بخواهیم پیام کلام حضرت را بگوییم ما تحمیل نکنیم بر قرآن...
الان ببینید یک مثال حجاب زدم یک مثال دیگر بزنم. خمس، میگوید کجای قرآن گفته؟ اگر در قرآن شما یک آیه پیدا کردید خمس...من بارها این را گفتم این جملهآخرم است عذر میخواهم یک موقع من توفیق ندارم یک واجبی را انجام بدهم از خدا خواهیم توفیق عمل، عیب نداره، آقا یک خانمی است میگوید من خیلی دلم میخواهد آن پوشش اسلامی را داشته باشم ولی حالا ندارم دعا کنید انشاءالله من هم برسم. یک کسی میگوید من تعلقم به دنیا زیاد است نمیتوانم خمس مال خود را بدهم از مال دنیا نمیتوانم دل بکنم خمس بدهم خب باشد این یک حرفی است دعا کنید انشاءالله یک روزی...اما نگوییم حجاب در قرآن نیست، خمس در قرآن نیست، این واجب در قرآن نیست، توجیح بکنیم و آرای خودمان را...آقا میگوید (وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ) این تفسیر اهل بیت است. اگر ما امیر مومنان و این تفسیرشان را قبول داریم حضرت این آیه را اینطور معنا کرده، پوشش این است، حجاب این است، خمس این است، واجب این است، زکات این است، خلاصهی پیام حضرت این است که قرآن بنا بود امام ما باشد معاذ الله اگر بخواهیم ما خودمان را امام و پیشوای قرآن قرار دهیم.