پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

1401-12-13-حجت الاسلام حسینی قمی

پنج مطلب را در نظر دارم انشاالله اگر برسیم عرض کنم جناب آقای شریعتی می‌دانید باور کنید من هر جایی که می‌روم هر جایی که با مردم گفت و گو داریم یک مادری که از دور می‌آید من یقین دارم ۸۰ درصد ۹۰ درصد سوالش راجع به جوانش است واقعاً یک بحث بسیار بسیار مهمی است مادرانی که برنامه را می‌بینند پدرانی که برنامه را می‌بینند...

حجت الاسلام حسینی قمی:واقعاً دغدغه دارند من باور دارم یقین دارم یک خانم یک آقایی دارند از دور می‌آیند یا سوال دارند به دوستانم می‌گویم ۸۰ درصد ۹۰ درصد سوالش در مورد جوانش است ۵ مطلب را بگویم مطلب اول یک تعبیر بسیار زیبایی را دیدم در رسالة الحقوق حضرت سجاد علیه السلام عنوان آن را من انتخاب کردم حقوق هفت‌گانه‌ی جوانان ببینید چه‌قدر زیباست در نگاه امام سجاد علیه السلام خب می‌دانید در این رساله حضرت به ۵۰ حق اشاره فرمودند این حقوق جوان را بخواهیم خلاصه کنیم حقوقی که جوان‌ها دارند ما باید ادا کنیم پدر و مادران باید ادا کنند آموزش‌شان، پرورش‌شان، گذشت از خطاهای آنها مدارا با آن‌ها خطاپوش محبت حالا روایت را بخوانم حضرت فرمودند: و اما حق الصغیر، حق بزرگترها را اول می‌فرمایند بعد می‌آیند سراغ حق کوچک‌ترها، جوان ها و نوجوان ها، 1: فرَحْمتَهُ في تَعلیمه در آموزش هم مهرورزی داشته باشید اگر می‌خواهید چیزی هم یادش بدهید با محبت، شعر معروف نظیری نیشابوری است همه بلد هستند درس معلم اگر بود...

 این کلام ۱۴۰۰ سال پیش امام سجاد است فرَحْمتَهُ في تَعلیمه چیزی هم می‌خواهی یادش بدهید یک دستوری، نمی‌دانم نگاه اخلاقی با محبت به او بگو. تذکری می‌خواهی بدهی راجع به مسائل دینی، راجع به آدابش، رحمته فی تعلیمه. این تعلیم می‌تواند هم تعلیم مدرسه‌ای باشد هم تعلیم مسائل اخلاقی، فضائل اخلاقی را اگر بخواهی به جوان یاد بدهید با مهر و محبت با تندی نباشد. حالا ادامه را بخوانیم 2: وتثقیفه از همان ماده ثقافة، فرهنگ، پرورش بخواهیم در یک جمله خلاصه کنیم هم آموزش هم پرورش او، تهذیبش. 3: العفو گذشت از جوان‌ها بگذرید. 4: الرِّفقُ بالمُداراة خواهش می‌کنم مادران بزرگوار که این‌قدر دغدغه‌ی فرزندان‌تان را دارید بحث امروز را بیشتر عنایت بفرمایید با جوان‌ها با فرزندان‌تان دختر یا پسر الرِّفق، مدارا کنید شما کوتاه بیایید شما را به خدا این‌قدر سر به سر بچه ها نگذارید. 5: و المعونة کمکش کنید. 6: السَّتْرُ عَلَى جَرَائِرِ حَدَاثَتِهِ جوان است اگر اشتباهی کرد بپوشانید بزرگ نکنید در چشم نیاورید. 7: وَ تَرْکُ مُمَاحَکَتِهِ مماحکه یعنی سرزنش، لجبازی. یک چیزی گفتید اصرار نکنید تکرار نکنید لج اورا در نیاورید تحریک نکید. فَاِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى لِرُشْدِهِ برای رشدش این‌ها تاثیردارد.

پس در یک جمله‌ امام سجاد علیه السلام می‌فرماید: پدر، مادر با بچه‌ات برخورد می‌کنی چیزی می‌خواهی یاد بدهی یک: همراه محبت باشد مهرورزی، دو: از او بگذر. سه: با او مدارا کن. چهار:عیب‌هایش را بپوشان و سربه سرش نگذار، سرزنش نکن. من ذیل این مجموعه می‌خواهم چند حدیث و چند داستان بگویم. یک: باز امیرمومنان علی علیه السلام فرمود: إذا عاتَبتَ الحَدَثَ حدث یعنی جوان، یک جوانی را می‌خواهی سرزنش کنی چیزی بگویی فَاترُك لَهُ مَوضِعا یک توجیهی برایش بگذار حالا من فکر می‌کنم تو اشتباه کردی لابد خودت یک توجیهی داری بگذار یک توجیهی برایش بگذارد گفت من به این دلیل این کار را کردم.

از او بگذر چرا؟ لِئَلاّ يَحمِلَهُ الإِخراجُ عَلَى المُكابَرَةِ وقتی طردش کنی دشمن تو می‌شود من بارها گفتم به پدرها و مادرها گاهی می‌آیند مفصل می‌گوید آقا دخترم فلان خطای سنگینی که من اصلاً بخواهم بگویم شاید مو به بدن انسان... برای کسی پیش نیاید ولی پدر می‌گوید حاج آقا چون دخترم یا پسرم این خطای بزرگ را انجام داده است من به او گفتم یک خط قرمز... اصلاً دیگر دور ما نباید بیایی. گفتم بزرگ‌ترین خطای تو همین است طردشان نکنید ولو بزرگ‌ترین اشتباه را انجام دادند باز بگذارید آغوش محبت پدر و مادر به روی آن‌ها باز باشد یک روزی خواستند برگردند کجا برگردند جای بیگانه نروند. حدیث دوم: باز از امیرمومنان در غررالحکم هست: الإفراطُ في المَلامَةِ يَشُبُّ نِيرانَ اللَّجاجَةِ الإفراط في الملامة...

 صبح می‌گویی، ظهر می‌گویی، شب می‌گویی، حالا من وارد مثال‌ها می‌شوم مثلاً بچه نماز نمی‌خواند چه کار باید بکنیم افراط نکن این‌قدر در سرزنشش...
 حضرت می‌فرمایند: يَشُبُّ نِيرانَ اللَّجاجَةِ آتش لج‌بازی را شعله‌ور می‌کند وقتی شما مکرر افراط کردید در سرزنش. باز از امیر مومنان چه‌قدر آموزه‌های قشنگی جهل الشباب معذور اگر جوانی چیزی نمی‌داند عذر دارد حالا جوان است دیگر و علمه محقور دانش او کم است شما که فکر می‌کنید دانشت خیلی زیاد است شما که سنی از شما گذشته شما با او کنار بیا. باز از مهر و محبتی که اهل بیت رسول خدا با جوانان چه‌قدر احترام می‌گذاشتند به شخصیت جوان‌ها این روایت خیلی برایم جالب بود یک وقتی رسول خدا جایی بودند خواهش می‌کنم این قصه را عنایت بفرمایید ما این‌طور عمل نمی‌کنیم واقعاً عمل نمی‌کنیم حالا مثال‌هایش را می‌گویم

رسول خدا یک جایی تشریف داشتند یک ظرف شیری، شربتی، آبی آوردند دادند دست حضرت، حضرت میل فرمود یک جوانی، نوجوانی کنار دست حضرت سمت راست حضرت بود، چند پیرمرد هم سمت چپ می‌دانید که معروف است سمت راست مقدم است فضیلت دارد بر سمت چپ. حضرت نگاهی به سمت راستی کردند به این جوان فرمودند اجازه می‌دهی این بقیه را بدهم به سمت چپ؟ سمت راست اولویت داری؟ اول ببینید پیامبر خاتم النبین از یک جوانی که سمت راستش‌شان نشسته مقدم است اولویت دارد اجازه می‌گیرند که من بدهم به این سمت چپ پیرمردها؟ الان شما در مجالس دیدید دیگر...

 جوان، نوجوان حالا نیم ساعت آمده است در جلسه یک جای مناسبی پیدا کرده است و نشسته است تا چند پیرمرد می‌آیند می‌گویند بلند شوید بچه‌ها اصلاً گاهی این‌ها را برای همیشه از مسجد و و مرکز دینی ما ناامید‌شان می‌کنیم.

 رسول خدا به این نوجوان خیلی عجیب است فرمود اجازه می‌دهی من این را به این پیرمردها بدهم؟ او هم خیلی زرنگ بود گفت ما کنت ؟؟ 14:30 بفضله منک احداً یا رسول الله ابدا من اجازه نمی‌دهم من خودم می‌خواهم این شربت یا شیری یا آب که شما میل فرمودید تبرک که من خودم می‌خواهم بقیه اش برای من باشد نمی‌خواهم گیر آن‌ها بیاید من کسی را مقدم نمی‌دارم زیادی شربت شما آب شما نه، من خودم... حضرت دادند به ایشان ببینید این احترام است شخصیت قائل شدن برای جوان. بازیک یک داستان دیگری در منابع عامه و خاصه آمده است منابع دست اول امیر مومنان سلام الله، الله اکبر! آمدند در بازار قنبر خادم حضرت است دو لباس خریدند یکی سه درهم و یکی دو درهم یعنی یکی گران‌تر بود یکی ارزان‌تر، گران‌تر را به خادم‌‌شان دادند گفت انت اولی به تصعد المنبر و تخطب الناس آقا شما شایسته هستی لباس گران‌تر برای شماست سخنرانی، منبر می‌روید سخنرانی می‌کنید در چشم هستید ببینید از امیر مومنان چه فرمود؟ فرمود نه انت شابٌّ تو جوان هستی، . لکَ شِرّةُ الشَّباب نشاط جوانی داری، لباس گران...

 برازنده‌ی تو است. امیرالمومنین با خادم‌شان، خادم جوان‍شان نه با فرزندشان، فرزند که جای خود دارد خادم جوان خودشان را در لباس گران‌قیمت مقدم داشتند فرمود تو نشاط جوانی داری وأنَا أستَحيي الله اکبر! من از خدا حیا می‌کنم که بخواهم لباس بهتر را من بردارم و تو جوان لباس ارزان‌تر را برداری. یک داستانی هم اگر یادتان باشد یک وقتی در برنامه گفتیم این هم خیلی خیلی آموزنده است خیلی سریع شاد دوباره اشاره می‌کنم در منابع دست اول هم است از تهذیب شیخ طوسی رضوان الله علیه، جوانی آمد خدمت امیرمومنان باز برای دومین بار، سومین بار، خواهش می‌کنم پدرها و مادرها این بحث را پیگیری کنند اگر پدری مادری از دستش رفت حالا کلام اهل بیت است ما که قابل نیستیم می‌گویند آقا تکرارش را فردا صبح ساعت ۸ صبح ببینند، شب صدا را از رادیو معارف اگر نشنیدن بشنوند، تکرار برنامه را ببینند من خیلی دغدغه می‌دانم خانواده‌ها دغدغه دارند. ببینید اهل بیت چه برخوردی می‌کردند. پسر شما دختر شما الان مشکل ما این است که بسیاری از خانواده‌ها با بچه‌های‌شان نمی‌توانند کنار بیایند.

 از دست رفته است ببینید امیر مومنان چه کرد از سلام الله علیه ان‌قدر غصه نخورید حرص و جوش نخورید خیلی عذر می‌خواهم بالاخره ماهم پدر هستیم لج‌بازی نکنید، سرزنش مکرر نکنید، مدارا کنید، حوصله داشته باشید چون روز جوان است داریم از یک طرف بله بحث هم داریم برای جوان‌ها حالا امروز راجع به جوان‌ها صحبت می‌کنیم سفارش جوان‌ها را می‌کنیم.

 صد هیچ به نفع جوان‌ها، هزار هیچ، در منابع دسته اول عرض کردم در در تهذیب شیخ طوسی است گفتیم به تازگی که یک جوانی خودش آمد خدمت امیرمومنان سلام الله علیه گفت: من دزدی کردم خودم اعتراف می‌کنم دزدی کردم خودم اعتراف می‌کنم حضرت نگاهی کرد خوب ما بودیم چه می‌گفتیم آقا این را زود ببریدش حضرت فرمود: إِنِّي‌ أَرَاكَ شَابّاً اولاً که جوان هستی ثانیاً لَا بَأْسَ بِهِبَتِكَ تیپت هم می‌خورد که اهل این برنامه‌ها نباشی حالا شیطان بازی داده است یک دفعه کار خطایی کرده. فرمود: فَهَلْ تَقْرَأُ شَيْئاً مِنَ الْقُرْآنِ قرآن بلدی؟ گفت بله آقا سوره‌ی بقره را بلدم وَهَبْتُ يَدَكَ لِسُورَةِ الْبَقَرَةِ برو گذشتم قرآن بلدی برو.

تکرار می‌کنم داستان را. در احکام حدود شرعی گفتند اگر کسی خودش اعتراف کند امام، حاکم شهر اختیار دارد می‌تواند بگذرد می‌تواند نگذرد، خودش آمده اعتراف کرده است. نه این‌که حد الهی برایش... حتماً آن مال سرقتی را هم پرداخت کنند نه این‌که آن بیچاره هم از بین برود سه جمله یک فرمود اراک شابًّا جوان است نگذارید برایش پرونده ثبت شود چه‌قدر تقاضا کردیم خواهش کردیم تو رو خدا گیر ندهید حالا یک جوانی اشتباه کرده اسرار که این باید پایش به نمی‌دانم نیروی انتظامی برسد به دادگاه برسد پرونده ثبت شود یک عمر دیگر هر کجا بخواهد برود برای کار...

 سوء پیشینه ،هیچ کجا دیگر راه نمی‌دهند یک: فرمود: اولاً جوان هستی تیپت هم به تیپ خوبی است اهل این برنامه‌ها نیستی، قرآن هم بلدی برو من بخشیدم وَهَبْتُ يَدَكَ لِسُورَةِ الْبَقَرَةِ این‌طوری باشیم توروخدا پدر و مادرها تو را به خدا آن‌قدر اصرار نداشته باشید جوان از راه آمده بایست بگذار من دهانت را بو بکنم ببینم... اهل بیت این‌طوری می‌گویند... نمی‌خواهم بگویم غفلت بکنیم از خطاهای جوان‌ها.

بی‌تفاوتی نه، ولی این‌که اصرار اگر خودش هم که می‌گوید من کاری نکرده‌ام شما اصرار داشته باشید که یک جرمی برایش ثابت کنید در یک جمله اگر بخواهم بگویم پیام بحث‌مان تا به این‌جا همان کلام امام سجاد (ع) محبت کنید، گذشت داشته باشید، مدارا کنید،عیوب آن‌ها را بپوشانید، با آن‌ها لج‌بازی نکنید، تکرار نکنید، سرزنش را ادامه ندهید، باور کنید آقای شریعتی من امروز نگاه می‌کردم در این پیام‌هایی که در برنامه گاهی جوان‌ها به برنامه‌ی ما دادند خیلی خیلی تکان دهنده است من یک چند تایی از آن را یادداشت کردم پدر و مادر این پیام‌های بچه‌های شماست همین امروز هم خواهش می‌کنم که اگر جوان‌ها درد و دل دارند بنویسند

باز ما دوباره هفته‌ی دیگر انشاالله بخوانیم ببینید جوان‌ها نمی‌گویند من بارها عرض کردم فرزندان کتوم هستند کتمان می‌کنند آن روزی که سفره‌ی دل‌شان باز می‌شود این‌هایی هستند که به ما پیام دادند یک جوانی نوشته توروخدا به پدر مادرها بگویید همه چیز در پول نیست ما بچه‌ها به محبت نیاز داریم به این‌که بفهمیم کسانی هستند که ما را دوست دارند هر وقت مادرم به می‌گویم چرا برای ما وقت کم می‌گذاری؟ می‌گوید این پول‌هایی که خرج شهریه‌ی دانشگاهت می‌کنی از کجاست؟ دو: باز دیدم یک پیام یک دختر خانمی نوشته من یک دختر ۱۹ ساله هستم تا به حال یک‌بار پدرم به تعریف من لب باز نکرده یک‌بار به سلیقه‌ام، به نظرم، به حرفم احترام نگذاشته درهر جمعی که نظرم را گفتم گفته است تو ساکت باش.

باز پیام دیگری در نوجوانی و جوانی پدرم همیشه می‌گفت تو آخرش چیزی نمی‌شوی رخت‌ شور فامیل می‌شوی با این‌که درس خوان بودم و لیسانسم را از دانشگاه دولتی گرفتم. پیام دیگری مادرم با من قهر کرده من پسری ۱۲ ساله‌ام اگر اشتباهی از من سر بزند مادرم با گفت و گو حل نمی‌کند با فحش و نفرین حل می‌کند من مادرم را بسیار دوست دارم می‌دانم او هم مرا دوست دارد ولی نمی‌تواند با محبت و صحبت ابراز کند. باز پیام دیگری بینی و بین الله عین پیام‌ها را من یک کلمه اضافه نکردم پدر و مادرها بدانند بچه‌های ما درد و دل‌شان چه است؟ نمی‌گویند بسیاری نمی گویند اگر ناپدری و نامادری داشتم خوشبخت‌تر بودم برای فرار از این خانه مجبور شدم با کسی که ازدواج کنم که هیچ علاقه‌ای به او نداشتم ۱۵ سال از من بزرگتر است رابطه‌ی من با پدرم جز سلام و ناهار چه داریم بیشتر نبوده است نه محبتی، نه صحبتی، نه مشورتی.

 پیام دیگری چون فرزند آخر خانواده‌‌ام در خانه تنها هستم مادرم مدام می‌گوید اگر تو نبودی چه می‌کردم آزاد بودم به سفر می‌رفتم به هر کجا که می‌خواستم می‌رفتم اسیر خانه شدم احساس اضافی بودن می‌کنم. باز پیام دیگر پسرها که فقط ماه به ماه سری به پدر و مادر می‌زنند سرورند آن‌ها فقط زمانی که پول لازم دارند می‌آیند اما دخترها که همیشه محبت می‌کنند و در وقت بیمار پدر و مادر را همراهی می‌کنند مورد بی‌مهری هستند پدر و مادر تخم نفاق و دشمنی بین ما کاشتند.

یک پیامی دیدم یک مقدار مفصل است این‌جا من آوردم اجازه بدهید با این‌که مفصل است ولی خیلی پیام در آن است. من دختری 22 ساله هستم خواهش می‌کنم عزیزان ببینند عرض کردم گاهی پدر و مادرها نمی‌دانند بچه‌ها حرف دل‌شان چیست کتمان کردند من با اجازه با این‎‌که طولانی است اما می‌خوانم دختری 22 ساله هستم مشکل اساسی من درتمام دوره‌ی زندگی‌ام رابطه‌ی با مادرم بوده است مادرم به هیچ وجه احساسات خودش را ابراز نمی‌کند ابراز احساسات کردن در خانواده‌ی ما امری بیهوده شمرده می‌شود و نشانه‌ی ضعف است برعکس من فرد بسیار احساساتی هستم متأسفانه دیدید گاهی بچه‌ها خیلی احساساتی هستند دوست دارند دیده شوند آقا تولدش برایش جشن تولد بگیرند به هر بهانه‌ای حالا این هم به یک تبریک به یک توجه به یک بوسیدن مادر بچه‌اش را بغل کند نقطه‌ی مقابل مادرها خیلی سردند مادرهایی که هیچ احساسی ندارند دخترها و پسرهایی که خیلی احساساتی هستند پدر مادر شما حتی اگر نداری باید تظاهر کنی

امیرمومنان فرمود: إنْ لَم تَكُن حَليما فَتَحَلَّمْ تظاهر کن که من این احساسات را دارم برعکس من بسیار فرد احساساتی هستم برای این موضوع مشکلات عاطفی و روحی بسیار زیادی را در تمام دوران زندگی‌ام خصوصاً از نوجوانی برایم ایجاد کرده است مادرم زحمت زیادی برای من کشیده است من می‌دانم شما مادرها الان پیام بدهید هر چه می‌خواهید بگویید من خبر دارم حالا این خودش دارد می‌گوید جلو جلو مادرم زحمت زیادی برایم کشید اما کوچک‌ترین احساسی را ابراز نمی‌کند هیچ کلمه‌ی محبت‌آمیزی هیچ رفتار عاطفی را از او بیاد ندارم در عوض برای کوچک‌ترین اتفاق به شدت به سرزنش من می‌پردازد ماردم دائماً از رفتار اطرافیان ایرادهای فراوانی می‌گیرد خیلی اوقات حتی کارهایی که انجام می‌دهم باعث سرزنش من می‌شود کارهای غلطی نیست اما او مرا سرزنش می‌کند هر هر کاری که به آن علاقه دارم و مادرم آن را نمی‌پسندد مورد سرزنش قرار می‌دهد در کوچکترین اشتباه و اختلاف نظر با اعضای خانواده اوقات تلخی می‌کند مادر حوصله کن، محبت کن. ما درک نمی‌کنیم واقعا درک نمی‌کنیم به هر حال می‌دانیم فاصله‌ای شده است پدر و مادر گاهی ۳۰ سال گذشته است شما مادر و جوان ۳۰ سال پیش ۴۰ سال پیش هستی اصلاً درک نمی‌کند اصبلً نمی‌داند.

 امیر مومنان سلام الله علیه فرمود: انتممَخْلوقونَ لِزَمانٍ دون زَمانِكُم؛ آقا امیرالمومنین ۱۴۰۰ سال پیش ریزترین مسائل روانشناسی را بیان کردند. پدر، مادر شما چهل سال پیش هستی آن روز این حرف‌ها خبری نبوده است برای شما، راست هم می‌گویی ولی امروز اشکالی ندارد که شما به احساساتش احترام بگذارید مادرم هیچ وقت مرا تشویق نمی‌کند هیچ وقت احساس نمی‌کنم از من راضی است یا مرا قبول دارد این رفتارها مشکلات زیادی... خیلی مفصل است این نامه‌ای که نوشته است من اجازه بدهید بازهم از رسول خدا بگویم ببینید الان گاهی می گویند که بچه های‌مان نمی‌دانم فرض کنید مگر شما نمی‌گویید إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ این نماز به کمرش بزند ندیدید به بچه ها می‌گویند به کمرش بزند این نمازی که بخواند ولی فسق و فجور هم دارد.

عین این داستان را از رسول خدا سوال کردند به حضرت گفتند آقا یک جوانی از انصار نماز می‌خواند ولی کارهای بدی هم می‌کند حضرت فرمود کاری با او نداشته باشید انّ صلاته تنهاه یوماً یک روزی نماز او را از کارهای دیگر باز می‌دارد یعنی یک روز نماز به داد او می‌رسد اگر یک خوبی دارد خوبی او را بگو من بارها این مثال را زدم اگر لازم نبود به جان خودم هر هفته هم بگویم گفتم به پدر و مادر ببینید این سیره‌ی پیامبر است دو دقیقه بیشتر عنایت کنید سیره‌ی رسول خدا این بود عبدالله ابن مسعود می‌گوید پیامبر می‌خواستند یک جمله به ما بگویند اتق الله ده تا دعا کردند بعد یک کلمه نصیحت کردند. عین روایت این است فرمودند: صلّمکم الله، هداکم الله، رفعکم الله، قبلکم الله، ایّدکم الله، ده تا دعا...

یک جمله فرمودند اتق الله، پدر مادر از پیامبر یاد بگیریم اول خوبی‌هایش را بگوییم می‌خواهید دخترت، پسرت نماز نمی‌خواند یا حالا هر چیز دیگری می‌خواهی یک جمله بگویید اول بگو دخترم تو که اخلاقت خوب است، تو که رفتارت خوب است، تو که امتحاناتت را خوب دادی، تو که در مدرسه خوب بودی آمدم مدرسه مدیر به تو افتخار می‌کند، معلم به تو افتخار می‌کند، دانش آموزان همه از تو... بستگان همه از تو راضی هستند ده تا ویژگی بگو، بگو این نمازت را هم بخوانی که دیگر زیباییت کامل شود.

بله می‌آید ولی خبب حالا اگر من چه گفتم ما این کار را که انجام نمی‌دهیم هیچ، درست عکس سیره‌ی پیامبر مثال بزنم توروخدا پدر مادرها اگر اولی بودند خوش به حال‌شان اگر دومی هستند اصلاح کنید حالا نقطه‌ی مقابل، مادر می‌خواهد با دخترش صحبت کند به جای این‌که رسول خدا ده تا تعریف می‌کرد ده تا دعا می‌کرد این اول ده تا انتقاد می‌کند می‌گوید دخترم آخر من دلم به چه چیزی خوش باشد به اخلاقت، خیلی عذر می‌خواهم، خاک بر سرت با این اخلاقت، خاک بر سرت با این درس خواندن، خاک بر سرت که اومدم مدرسه همه ناراضی بودند،

ده تا خاک بر سر می‌گوید حداقل نمازت را به کمرت بزن، دخترهم نمی‌گوید من که ده تا خاک بر سر دارم خب این یکی را هم بگذار کنارش، رسول خدا این‌طور نبود یک جمله می‌خواهد بفرماید اتق الله، ده مرتبه دعا می‌کردند. این یک، مطلب دومی که به عجله می‌خواهم بگویم توروخدا جوان‌ها را دریابیم نگاه دین این است. پیامبر خدا بارها فرمودند علیکم بالاحداث احداث یعنی نسل نو، نسل جوان. إِنَّهُمْ أَسْرَعُ إِلَى كُلِّ خَيْرٍ در هر خیری... ما بهتر می‌شناسیم یا پیامبر؟ در هر خیر و خوبی جوان‌ها مقدم هستند امام صادق این داستان را عنایت کنید امام صادق علیه السلام یک کسی را فرستادند بصره ابوجعفر برگشت آقا گفت چرا برگشتی؟ گفت آقای استقبال نکردند فرمود سراغ چه کسی رفتی؟ گفت کدخداها و پیرمردها، گفت: آن‌ها را چه کار داری برو سراغ جوان‌ها برگرد نسل نو، علیک بالاحداث حاج خانم آقای محترم رسول خدا فرمود ان الله بعثني خدا وقتی من را به رسالت مبعوث کرد حالفني خالفني یک نقطه فرق دارد حالفنی خالفنی، یک عده با من حلیف، هم قسم شدم شدندیک عده مخالفت کردند چه کسانی با من هم قسم شدند؟ جوان‌ها، چه کسانی با من مخالفت کردند؟

سالخورده‌ها قالب اصحاب پیامبر، اصحاب امیر مومنان، اصحاب امام زمان، اصحاب سید شهدا، ببینید در روایت داریم جوان‌ها هستند زودتر می‌آیند دنبال کار خیر، خیلی جالب در گزارشی که وقتی می‌خواستند خود دشمنان رسول خدا می‌خواستند بروند بگویند معروف است جعفر بن ابیطالب رفت پیش پادشاه حبشه نجاشی از آن طرف عمروعاص آمد. عمروعاص گفت این‌ها را به ما تحویل بده أفسَدَ شَبابَنا پیامبر آمده جوان‌های ما را فاسد کرده یعنی جوان‌ها زودتر جذب شدند البته این را هم من بگویم یک واقعیتی است که بپذیریم یا نپذیریم جوان الان یک گلایه‌هایی دارد بی‌عدالتی می‌بیند، می‌بیند مثلاً سال‌هاست شغلی ندارد، کاری ندارد، کاری ندارد، درس خوانده است درسش به درد نخورده است، این همه زحمت کشیده است.

 هست دیگر،رانت می‌بیند در جامعه، نوبتش را دیگران پایمال کردند،بالاخره بی‌عدالتی‌ها را می‌بیند، کجا می‌خواهد انتقام بگیرد؟ متاسفانه انتقامش را سر نماز خواندن در می‌آورد. اشتباه می‌کند ولی جوان ذاتش خوب است رسول خدا فرمود أسرَعُ إلى كُلِّ خَيرٍ یک داستان بگویم خیلی جالب است حتماً بینندگان عزیز نشنیده‌اند خواهش می‌کنم بشنوند خیلی جالب است. در منابع دست اول ما هست ارشاد شیخ مفید هست منابع دیگر هست که کسی هست به نام جندب بن زهیر از اصحاب امیرمومنان (س) می‌گوید من در جنگ صفین در جمل در رکاب امیرمومنان بودم و می‌جنگیدم نوبت جنگ نهروان شد نهروان خوارج و نهروان، وقتی به آن‌جا رفتم دیدم که این دشمنانی که در برابر ما هستند لَهُمْ دَوِیٌّ کَدَوِیِّ النَّحْل فِيهِمْ أَصْحَابُ اَلْبَرَ چه شب زنده‌داری! چه ناله‌ای! چخه زمزمه‌ای! چه قرآنی! پیشانی‌ها پینه بسته است.

شک کردم ما در جمل جنگیدیم در صفین چه‌طور با این‌ها بجنگم با این تلاوت قرآن؟ گفت رفتم یک کناری از لشکر جدا شدم نیزه را به زمین فرو کردم و زره و کلاه‌خودم را آن‌جا آویزان کردم و گفتم بنشینم این‌جا گفتم خدایا اگر جنگ با این‌ها رضایت تو در آن است یک علامتی یک نشانه‌ای به من بده من بفهمم با این‌که در رکاب امیرمومنان بوده در صفین بوده است در جمل بوده است ولی می‌گوید شک کردم می‌‌گوید همین‌طور که نشسته بودم یک مرتبه امیرمومنان (س) آمد پیشم حالا داستان نکات فراوانی دارد مجال نیست یک نکته‌اش این است ببینید اهل بیت دنبال عفو هستند با این‌که حرفی نزده بود.

امیرمومنان نیت خوانی کردند حالا در ذهنش چه می‌گذرد؟ حضرت آمد سراغش تا نجاتش بدهد دستش را بگیرد حضرت آمدند و شروع کردن به نماز خواندن یک مرتبه یکی از لشکریان امیرالمومنین آمد گفت چرا نشسته اید؟ نهروانی‌ها از نهر عبور کردند حضرت فرمود: نه عبور نکردند نفر دوم آمد گفت: آقا به خدا عبور کردند دارند نزدیک می‌شوند حضرت فرمود: عبور نکردند من می‌دانم پیامبر فرموده است آن‌ها از آن نهر جای درگیری ما با آن‌ها آن طرف نهر است می‌گوید من با خودم گفتم این یک نشانه است دو نفر آمدند قسم می‌خورند که لشکر از این نهر عبور کرده حضرت با قاطعیت راست می‌گوید فرمود بعد رو کرد به من این که آقا شکی در دلش بود فرمود: به شما بگویم جنگ ما با این‌ها آن طرف نهر است و ما یک کسی را می‌فرستیم برای نصیحت آن‌ها، برای دعوت آن‌ها، ولی آن‌ها او را با تیر تیرباران می‌کنند گفتم این هم دو نشانه ببینم این غیبی که امیر مومنان دارد خبرش را می‌دهد درست است یا نه راه افتادیم آمدیم مقابل لشکر نهروان. شاهد من این جمله است بحث را جمع کنم حضرت یک قرآن دست گرفتند فرمودند چه کسی از شما قرآن را می‌برد؟ برود پیش این نهروانی‌ها آن‌ها را با قرآن دعوت کند به سنت پیامبر دعوت کند ولی بگویم هر کسی برود قطعاً به شهادت می‌رسد ولی بهشتی است. گفت آقا شما که می‌دانید شهید می‌کنند چرا یک نفر را می‌فرستید خب جوابش خیلی روشن است:

اتمام حجت، می‌دانید که نهروانی‌ها ۱۲ هزار نفر بودند با این اتمام حجت‌ها هشت هزار نفر آن‌ها برگشتند ارزش ندارد یک نفر برود آن هم شهادت، هشت هزار نفر برگشتند با سخنرانی‌های ابن عباس و دیگران فرمود: چه کسی است که این قرآن را می‌برد و آن‌ها را دعوت می‌کند ولی هر کسی برود شهید می‌شود؟ یک جوان بلند شد روایت این است حضرت وقتی دید جوان است گفت: تو برگرد نمی‌خواهم تو بروی برگرد.

دوباره فرمود: چه کسی می‌رود جوان بلند شد حضرت فرمود برو ولی به تو بگویم که به شهادت می‌رسی رفت مقابل لشکر قرآن را برد تا مردم را دعوت کند به قرآن و سنت پیامبر. عبارت این است چنان او را هدف تیر قرار دادند دیگر جایی در صورت و بدنش نبود به شهادت رسید می‌گوید گفتم این دو نشانه امیر مومنان سلام الله علیه آمدند به من فرمودند: از پشت سر زدند به من فرمودند: أتبين لك الامر حالا روشن شد؟ چه‌قدر جالب است که خود امام دنبال... ببینید یعنی در لشکر امیر مومنان این‌که می‌گویم جوان دنبال خیر است در لشکر امیر مومنان سلام الله علیها وقتی حضرت فریاد می‌زند که چه کسی کمک می‌کند و قطعاً به شهادت می‌رسد یک جوان بلند می‌شود.

 من یک وقتی خدا می‌داند من هم توجه نداشتم شاید انشالله مردم توجه داشته باشند مسئولین ما توجه داشته باشند در همین گلزار شهدای قم دقت نکرده بودم رفتم یک وقتی سنگ مزار شهدا را خواندم آقا بسم الله بروید ببینید. خدا شاهد است از زندگی خودم شرمنده شدم غالباً چهارده سال پانزده سال هفده سال هجده سال بیست سال دیگر از بیست و پنج سال به بالا نداریم ببینید ما مدیون چه شهدایی هستیم غالباً الان گلزار شهدا آقایان هر هفته بروند من که قم را نگاه کردم.

 پانزده، شانزده، هفده، هجده تا بیست و یک، بیست ودو، بیست و سه غالباً این‌ها رفتند بنابراین یقین داشته باشیم أسرَعُ إلى كُلِّ خَيرٍ دیگر بهانه نکنیم، گیر به آنها ندهیم، من نمونه تاریخی مجال نیست عرض کنم که کسانی که در زمان پیامبر جوان‌هایی که به شهادت رسیدند یک نکته‌ی دیگری که به عجله بگویم خواهش می‌کنم پدر و مادرها...

انشاالله بنا شد به ما یک مقداری فرصت بدهند ببینید الان پدر و مادرها می‌گویند چه کار باید بکنیم اوضاع بد است من هم می‌دانم اوضاع بد است اول از همه کارهایی که خیلی مهم است اگر می‌خواهید دلسوز فرزندان‌مان باشیم این‌که همه دلسوز هستند ازدواج را ما قبلا مطرح کردیم جناب آقای شریعتی تمام حرف‌هایی که بزنیم توصیه‌های اخلاقی این است این‌ها همه حرف است یعنی این‌ها دو درصد است پنج درصد کار است. نود درصد کار این است که ما بتوانیم امر ازدواج جوان‌های‌مان را درست کنیم.

 اشتغال زیاد درست شود من یک آماری را می‌دیدم خیلی تکان خوردم بگذارید خانواده‌ها هم تکان بخورند بنا نیست که همه‌ی غصه‌ها برای ما باشد که این‌ها هم شریک باشند من یک آماری را دیدم یکی از این آقایان که بررسی کرده بود گفته بود خیلی آمار عجیبی است نوشته است اول انقلاب قبل از انقلاب اوایل انقلاب ۴۰ سال پیش ۴۵ سال پیش میانگین ازدواج، پدر و مادرها خوب گوش کنید که میانگین ازدواج جوان‌ها پانزده سالگی بوده است بلوغ جنسی چه زمانی بوده است؟ در همین ۱۵ سالگی این برای چهل سال پیش پانزده سال پیش حالا بحث نداریم قبل از انقلاب، اوایل انقلاب امروز چه؟ پس میانگین ازدواج در پانزده سالگی بوده است بلوغ هم همین حدود بوده است.

امروز میانگین بلوغ جنسی چه‌قدر است؟ دوازده سال سیزده سال، میانگین ازدواج چه‌قدر است؟ در دخترها ۲۵ سال در پسرها ۲۸ سال یعنی ما چهل سال پیش پنجاه سال پیش سن ازدواج بچه‌های‌مان... نباید بترسیم با بلوغ جنسی‌شان یکی بوده است میانگین ازدواج پانزده سالگی میانگین بلوغ جنسی هم پانزده سالگی الان خب می‌دانید دیگر نیازی به توضیح ندارد در این فضاهای مجازی در این ماهواره‌ها و... امروز میانگین بلوغ جنسی دوازده سال تازه این آقا به نظر من یک مقدار خوش‌بینانه گفته است دوازده سال است اما ازدواج دو برابر این است در دختر ها ۲۵ سال پسرها ۲۸ سال است باز یک چیز دیگر که خیلی به نظر من نگران کننده است و ما نمی‌شود آن را با شعار حل کنیم در گذشته مثلاً قبل از انقلاب ۵۰ سال پیش محرک جنسی برای بچه‌ها چیزی نداشتیم به قول یک آقایی حرف قشنگی می‌زد می‌گفت بچه‌ها مادرشان را هم بدون روسری نمی‌دیدند در گذشته مادر، خواهرشان را با لباس کذایی نمی‌دیدند محرکات جنسی تقریباً صفر بود.


 امروز ده برابر نه امروز هزار برابر است، پدر و مادر شعار نیست امروز تحریک کننده و محرکات جنسی زیاد شده است صدها برابر آن وقت سن ازدواج دوبرابر است سن بلوغ جنسی آن وقت چه انتظاری داریم من می‌خواهم یک وقتی نگویند شما دارید نه همه خبر داریم به نظر ما هیچ راهی هم... بقیه همه شعار است اگر این‌ها را درست کردیم و بحث ازدواج بحث اشتغال، بحث مسکن جوان ها، الان بینندگان عزیز پیام بدهند ما خبر داریم واقعاً هم جوان می‌گوید من اشتغالم به چه شکل است؟ شما آمار را ببینید می‌گوید مسکن من به چه شکلی است؟ کجاست مسکن؟ با این وضعی که الان هست ما خدا می‌داند قصدمان سیاه‌نمایی نیست نه دولت خدمات خیلی هم انجام داده است آن هفته چه‌قدر انتقاد کردند شما چه‌قدر انتقاد می‌کنید ما قصد سیاه‌نمایی نداریم خوبی‌ها را هم می‌گوییم خوبی‌ها هم جای خود اما بسم الله الان یک جوان بخواهد ازدواج کند بحث مسکن هست بحث اشتغال هست بحث نمی‌دانم...

 تازگی‌ها ما یک جمله گفتیم هر کسی می‌خواهد عقد بخواند ما می‌خوانیم حالا دیگر خدا می‌داند خیلی هم توفیق داریم باز هم می‌گوییم عقد می‌خوانیم یک جوانی آمد به تازگی گفتم مهریه گفت هفتاد سکه، گفتم هفتاد سکه می‌دانی می‌شود بالای سه میلیارد امروز چهارده سکه هم همین است پانزده بیست سکه هم همین است حالا ما چه را می‌خواهیم حل کنیم؟

 حالا ببینیم خبر امروز را داریم؟ عرض کنم خدمت شما که من یک جمله دیگر می‌خواهم اضافه کنم ببینید ما خیلی به جوان‌ها گیر می‌دهیم ببینید من قبول دارم بالاخره در تیپ و لباس پوشیدن‌شان اما جوانی هم یک دورانی است برای خودش من نمی‌گویم تیپ‌های خیلی زننده که بعضی‌ها نگاه می‌کنیم... نه جوان خودت آقا خودت دوست داری این تیپ واقعاً یک لباسی است که لباس خیلی مدل... یک داستانی دیدم در حالات امام صادق (ع) خیلی برایم جالب بود در حالات امام صادق هست حضرت یک لباس رنگ سرخ تقریباً حالا سرخ مایل به زرد مثلاً من خواستم بگویم سرخ شرابی یک کسی گفت این‌طوری نگو ولی ترجمه‌اش این است امام باقر (ع) این لباس را پوشیده بودند به یکی از اصحاب‌شان فرمودند نظرت چیست در مورد این لباس؟ گفت آقا دست شما درد نکند ما نوجوان‌ها، جوان‌ها، این لباس‌ها را بپوشند ایراد می‌گیریم شما امام ما هستید این چه هست؟ فرمود من تازه داماد هستم چه اشکالی دارد. او امام است جوان است تازه داماد است چه مانعی دارد؟ عرض کردم نمی‌خواهم الان دوباره بگویید آقا این لباس‌ها... نه این لباس‌ها که از غربی‌ها درمی‌آوریم در مدل آرایش، در مدل لباس این‌ها نه ولی این‌قدر هم سخت‌گیری نکنیم

این را من بگویم ببینید من بارها عرض کردم باز هم می‌گویم پدرها، مادرها، مدام می‌گویید بچه‌ام نماز نمی‌خواند من چه کاری کنم نماز نمی‌خواند؟ آقا نماز خیلی مهم است ما صد جلسه هم راجع به نماز صحبت کنیم کم است. جوان‌ها عزیزان علی اکبر (س) که امروز گرامیداشت ولادت‌شان است صبح روز عاشورا در تاریخ هست امام حسین از حضرت علی اکبر فرمود تو برای من اذان بگو، نگذاشتند مؤذن‌شان اذان بگوید صبح عاشورا علی اکبر (س) اذان گفتند ولی پدر و مادر خواهش می‌کنم بچه‌ات نماز نمی‌خواند ناراحت نباش غصه نخور این غصه در برخورد تو اثر می‌گذارد من دیدم بعضی پدر و مادرها می‌گویند آقا بی‌نماز سر سفره‌ی ما ننشین، خب پس چه چیز در دعای ماه رجب خواندید؟ یا مَنْ یُعْطِی الْکَثیرَ بِالْقَلیلِیا مَنْ یُعْطی مَنْ سَئَلَهُیا مَنْ یُعْطی مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ پس چرا خواندید؟ یا مَنْ یُعْطی مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ وَمَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ الان سه میلیارد خلق عالم است این که آمارم درست است دیگر من عذر می‌خواهم می‌گویند هفت میلیارد خلق عالم است این هفت میلیارد چند نفر نماز می‌‌خوانند؟ همه سر سفره‌ی خدا نشسته‌اند چند نماز خوان دارد این هفت میلیارد؟ سخت نگیرید اگر هم...

 برنامه‌اش چیست؟ محبت یعنی اگر بنا باشد جوان‌ها نماز خوان بشوند با محبت است.یک وقت نگفتم به شما یک کسی گفت آقا بچه‌ها چرا این‌قدر غصه و حرص وجوشی است که می‌خورند چه نمازی است که می‌خوانند؟ گفتم نماز صبح، گفت کاری ندارد نماز صبح نمی‌خوانند راه حلش یک کمربند یک پارچ است.

زمستان باشد یخ تابستان باشد... عزیز من آن وقت این بچه نماز خوان می‌شود؟ بروید رساله‌ها را ببینید اولاً بچه‌های ما غالباً اهل نماز هستند حالا موبایلش را کوک کرده است خواب مانده است این‌قدر حرص و جوش نخور نرو بالای سرش من که خواب ماندم که شما تکلیف نداری که من می‌خواستم بیدار شوم خواب ماندم برای چه می‌روی بالای سرش؟ آقا من می‌گویم امشب می‌خواهم بیایم مهمانی 

البته نمی‌آیم شما می‌دانی می‌خواهم بروم قم جلسه دارم. حالا آمدم به شما چیزی نگویم شما برای نماز وظیفه دارید من را بیدار کنید؟
شریعتی: نه.
حجت الاسلام حسینی قمی: آقا من خودم موبایل دارم ساعت دارم کوک می‌کنم حالا اصلاً ساعت هم کوک نمی‌کند موبایل هم کوک نمی‌کند بپرسید از مراجع تا هفته‌ی دیگر به من خبر بدهید بگویید ایشان اشتباه گفت. گفتند اگر برخورد تند باعث تنفر فرزند ما از نماز شود این کار جایز است؟
شریعتی: نه.
حجت الاسلام حسینی قمی: من متنفرش کنم این‌که بدتر است. خلاصه‌ی حرف من این است در مسائل دین اگر راهی حرف من نه امام سجاد فرمود: رحمت داشته باشید محبت داشته باشید مدارا داشته باشید گذشت از خطاها داشته باشید دلسوز باشید لج‌بازی با آن‌ها نکنید لج‌شان را در نیاورید سر به سرشان نگذارید. انتم مخلوقون، پدر مادر ناراحت نشو امیرمومنان فرمود تو برای چهل سال پیش هستی تو جوان چهل سال پیش هستی با امروز فرق دارد نمی‌خواهم بگویم این‌ها آزاد از هر جهت اما حرفم این است که حرص و جوش نخوریم در بحث نماز...

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group