98-01-11-حجت الاسلام والمسلمين حيدري کاشاني– شرح حکمت 126 نهجالبلاغه اميرالمؤمنين علي(عليهالسلام)
بسم الله الرحمن الرحيم، حکمت 126 نهجالبلاغه را محور گفتارمان قرار داديم که حضرت علي فرمود: ميفرمايند: «وَ عَجِبْتُ لِلْمُتَكَبِّرِ الَّذِي كَانَ بِالْأَمْسِ نُطْفَةً وَ يَكُونُ غَداً جِيفَةً» در شگفتم از متکبر که تکبر ميورزد در حالي که ديروز او يک نطفهي بي ارزش بود و فرداي او يک پيکرهي بي جان و بي ارزش. نطفهاي که نجس است و پيکري که وقتي بي جان ميشود و روحي فراقت ميکند عزيزترين کسان او هم دست به اين بدن بزنند، بعد بروند غسل مسح ميت کنند و تمام بدن را شستشو بدهند. اين ورودي به دنيا نطفه و خروجي از دنيا جيفه است. در ميان نطفه و جيفه دو چيز نجس و بدبو چه جاي تکبر و خودبيني و چه جاي تکبر و خودبيني و خودشيفتگي و خودبرتر بيني.
در حديث ديگري امام علي(ع) اين تکبر را در وجود انسان هدف قرار ميدهند. اگر ميخواهد انسان پر پرواز پيدا کند، در سلوک الي الله براي رسيدن به سمت خدا حرکت کند، حرکت در سمت خدا و رسيدن به لقاء الله بايد اين تکبر را با آن بستيزد و ريشههاي تکبر را در خودش بسوزاند، فرايند تکبر سوزي و تکبر ستيزي، در پيام ديگري دارند «الْإِنْسَانُ أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ مَذِرَةٌ وَ آخِرُهُ جِيفَةٌ قَذِرَةٌ، وَ هُوَ مَا بَيْنَ ذَلِكَ يَحْمِلُ عَذَرَة، ما غرّک بربک الکريم» اي انساني که اول نطفه، آخر جيفه و وسط هم حامل نجاسات و کثافات در درون خودت بودي. اگر آن رنگ و بوي خدايي تو و اتصال به خدا لحاظ نشود، اين هستي، خودت را بشناس. چه ميشود که مغرور ميشوي و در مقابل پروردگارت سينه سپر ميکني. اين تکبر که در حکمتهاي ديگر و احاديث ديگر امام علي(ع) که در غرر الحکم آمده و در حقيقت ميتواند تفسيري براي همين حکمت 126 نهجالبلاغه ميفرمايد: سرسختترين عيبهاي اخلاقي در مقام اصلاح است. معادله ستيز با آن را بايد ياد بگيريم که نسخهاش را حضرت علي به عنوان طبيب عرفاني ما دادند.
در يک روايتي ميفرمايد: دردناکترين عيبهاي اخلاقي انسان، در روايتي ميفرمايد: «رَأْسُ الطُّغْيَانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّحْمَن» ريشه تمام طغيان و معصيت در مقابل خداوند رحمان است. کما اينکه مشکل ابليس تکبر بود. او با عبوديت و بندگي خدا مشکل نداشت اما تکبر کرد در مقابل ولي خدا، حضرت آدم به عنوان خليفة الله انتخاب شد و خدا مدال افتخار را به سينه او انداخت، ابليس که عزيز دردانه خدا بود، معلم کروبين بود، استاد ملائک بود، شش هزار سال عبادت کرده بود، از او خواسته شد بي تکبري در مقابل ولي خدا نشان بدهد، استکبار کرد.
اين همان تکبر است که ميفرمايد: سرمايه و ريشه تمام طغيانها و معصيت خداي رحمان تکبر است. ام العيوب و مادر تمام عيبها و رذايل اخلاقي است، عيبهاي ديگر از اين تکبر ما زايش دارد. خود را در مقابل خدا کسي ديدن و در مقابل اولياي خدا کسي ديدن و منيت و خوديت، ريشهي تمام معصيتها و عيبهاي اخلاقي است. امام علي(ع) يک روايتي دارند، ميفرمايند: کسي که تکبر دارد هيچ تعليم و تعلمي در او اثر ندارد. هي چيزي را درست ياد نميگيرد چون تکبر پنهاني دارد و خودش را همه چيز دان ميداند. دل نميهد خاشعانه علمي و حکمتي را، معارف قرآني و ولايي، اگر انسان اين تکبر را اصلاح نکند اين ويروس اخلاقي قرآن پنهان است، الآن به بنده و شما بگويند: قبول داريد متکبر هستيد؟ ميگوييم: اصلاً. چه بسا با ملاکها و معيارها متکبر است اما ميگويد: من متکبر نيستم.
اگر ميخواهيم تعليم و تعلم معارفي ما به جايي برسد، بايد اول مربي هنر تکبر شکني و تکبر سوزي را در وجود خود داشته باشد و بعد در کسي که دارد تربيت را اخذ ميکند. يعني بايد فرزندانمان را به گونهاي تربيت کنيم که ريشههاي تکبر را در وجودشان بسوزانيم. تکبر شکني و تکبر سوزي کنيم، راهش چيست؟ سه راهکار عملي را حضرت بيان کردند. راهکار اول همين خودشناسي است که در حکمت 126 هم خودشناسي را به انسان ميدهد که اگر رنگ و بوي خدايي تو نباشد و انسان سبقة الله نباشد، اول ورودي تو يک نطفه بي ارزش و نجس و خروجي تو هم يک لاشه بد بوي نجس است، بايد زير خروارها خاک پنهانت کنند که يک مرتبه بوي تعفن تو کسي را اذيت نکند. وسط هم حامل کثافات است، چيزي براي افتخار نداري، خودت را بشناس!
دوم نماز است، حضرت زهرا(س) ميفرمايند: «فَفَرَضَ اللَّهُ تَعَالَى الْإِيمَانَ تَطْهِيراً مِنَ الشِّرْكِ، وَ الصَّلَاةَ تَنْزِيهاً عَنِ الْكِبْرِ، وَ الزَّكَاةَ زِيَادَةً، فِي الرِّزْق» خداوند نماز را واجب کرده براي پاکسازي درون ما از اين ويروس اخلاقي پنهان که سر سختترين عيوب و ام العيوب است. وجود ما پاکسازي شود از کبر و تکبر، ما به ريشه تمام فضيلتها رسيديم. «ان الصلاة تنهي عن الفحشاء و المنکر» نماز از تمام بديها و زشتيهاي اخلاقي انسان را دور ميکند.
نمازي که تکب سوز باشد، تکبر شکن باشد، «صلاة الخاشعين» در ويژگي مؤمنان حقيقي «في صلاتهم خاشعون» نماز خاشعانه، اگر بخواهيم بسنجيم ما در شمار ياوران حضرت مهدي جايگاهي داريم يا نه، يکي از اين ملاکها همين نماز خاشعانه است که خاشعانهترين نماز عالم را امام زمان به جا ميآورد و تمام نمازهاي ما بخاطر محبتي که به حضرت داريم مورد عنايت قرار ميگيرد اما رنگ و بويي از نماز غير متکبرانه و خاشعانه و تکبر شکنانه بايد داشته باشيم.
«علي و هم المؤمنون حقاً» ياوران حضرت مؤمنان حقيقي هستند. ويژگي مومنان سوره مؤمنون در قرآن منشور ويژگيهاي مؤمنان حقيقي و مهدي ياوران واقعي است. يک ويژگياش نماز خاشعانه است. پاکسازي ميکند نهان و وجود ما را و ميگويد: وقتي انسان سر به سجده ميگذارد، ضجه ابليس بلند ميشود و ميگويد: او سجده کرد و به سعادت رسيد، من سجده نکردم و به ضلالت رسيدم. رو سياهي به شيطان ميماند. اگر سجده ما خاشعانه باشد، نماز ما خاشعانه باشد، اوج اين نماز، سجده است. يعني مرتفعترين و عاليترين عضو انساني را به خاک ميگذاري، اين نهايت خشوع است. «فَمَا أَرْغَمَ أَنْفَ الشَّيْطَانِ شَيْءٌ مِثْلَ الصَّلَاةِ فَصَلِّهَا وَ أَرْغِمْ أَنْفَ الشَّيْطَانِ» (بحارالانوار/ج80/ص146) هيچ چيزي با فضيلتتر از نماز به خاک نميمالد. کشتي گرفتن با شيطان، يک فني که او را خاک کني. شيطان را از هواي نفس خالي ميکني.
سومين راهکار که نقطه مقابل تکبر است اين است که ما تمرين خشوع و تواضع را در دستور کارمان قرار بدهيم، تواضعاً لله، شعار ما شود. ميگويد: در سيره نبوي دارد که حضرت تکيه نميدادند. بندگان و بردگان در نهايت خشوع و خشوع مينشستند، گاهي ميپرسيدند شما چرا اينقدر خودتان را به زحمت مياندازيد؟ ميفرمودند: محضر پروردگار است، از روي تواضع و خشوع براي خدا، اين «تواضعاً لله» بايد شعار ما باشد. اين تواضع و خشوع که نقطه مقابل اين است که جنود شيطان در وجود ما تکبر است، در آن جنود عقل و جهل نقطه مقابل خشوع و خشوع و تواضع است. تواضع سه شاخه دارد يکي «تواضعاً لله» تواضع در مقابل خداست، از امام صادق پرسيدند: شيطان خطا کرد، پدر جد ما آدم هم خطا کرد.
اما شيطان به قدر جهالت و ضلالت ولي حضرت آدم به اوج بهشت. فرق کجا بود؟ گفت: او تکبري کرد و بر تکبرش استوار ماند. اصرار و پافشاري کرد، وقتي حضرت موسي کوه طور ميرفت، مجسم شد و گفت: بپرس از خدا که آيا راهي براي برگشت ابليس هست؟ حضرت موسي رفت و برگشت خطاب آمد، بله راهي هست براي آمرزش تو، چه راهي؟ بروي قبر آدم را پيدا کني و بر قبر آدم سجده کني. تکبر سوزي و تکبر شکني ريشه تمام عيوب را ميسوزاند. يک مرتبه دوباره تکبرش بالا زد. «تواضعاً لله» ما اهل تکبر در مقابل خدا نباشيم.
دوم «تواضع لولي الله، لانبياء الله و لاولياء الله، اوصياء لله، براي پيامبران و امامان تواضع داشته باشيم. «أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ» (مائده/54) که ميفرمايند در وصف اصحاب مهدي، خاکسار، فروتن، خاشع، خاضع، در مقابل مؤمنان سرآمد و طلايهدار مؤمنان پيامبر و امامان هستند، ما نهايت تواضع و فروتني را بايد در مقابل ولي خدا داشته باشيم.
دو مقايسه در مورد دو شخصيت هست، يکي خسرو پرويز که وقتي نامه نبي خدا به او رسيد و ديد با بسم الله الرحمن الرحيم آغاز شده و نوشته نامهاي از عبد خدا و رسول خدا، با نام الله و رسول خدا آغاز شده تکبرش زياد شد و گفت: چرا با اکرام و احترام نام ما آغاز نشده و نامه را پاره کرد. به پيامبر خبر رسيد، فرمود: نامه رسول خدا را پاره کرد، خدا رشته حکومتش را پاره ميکند. به شش ماه نکشيد که ذليلانه در بستر قطعه قطعه شد. اما يک نامه نبي خدا هم به بلقيس رسيد.
فرمانرواي سرزمين پهناور و نام آور سبأ، «إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم» با نام خدا شروع شد. وزيران گفتند: ما بر ملک سليمان ميتازيم و تار و مار ميکنيم و سپاه عظيمي داشتند. گفت: نه صبر کنيد. اين شخص که نامه نوشته دعوت به خود ندارد، دعوت به الله و خدا دارد و اينجا بايد مکث کرد. «تواضعاً لله» اينجا يک مقدار با درنگ شد. نتيجه اين شد که به تعبير سوره نمل رسيد «أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» (نمل/44) تسليم محض در معيت سليمان نبي به حسن عاقبت رسيد و مؤمن شد. در شمار مؤمنان حضرت سليمان نبي مأموريت پيدا کرد که او را بر حکومت سرزمين سبأ ابقي کند. يکي روح تکبر در مقابل نبي خدا بود و يکي روح تواضع در مقابل نبي خدا داشت. يکي عاقبت بخير در دنيا و آخرت شد و يکي هم نه. اين تواضع در مقابل اولياء الله و نبي و ولي خداست.
مورد سوم تواضع لخلق الله است، در مقابل خلق خدا انسان تواضع کند، خدا اين تکبر شکني و تکبر سوزي را دوست دارد. در ميان خلق خدا اول نسبت به ذي الحقوق و والدين است. مانند کبوتري که بالهايش را روي خاک پهن کرده است. در مقابل پدر و مادر خاکسار باشيم. حضرت زهرا فرمود: ملازم و پا به رکاب مادرت باش. خاضعانه و خاشعانه و غير متکبرانه، آنوقت بهشت را زير پاي مادرت ميبيني. نسبت به معلمان و مربيان که امام علي به ما ياد ميدهد که «من علمني حرفاً فقد سيرني عبدا» در مقابل معلمان و مربيانت خاشع باش گويا او مولاي معنوي توست و تو بنده معنوي و عرفاني او شدي. تمرين خشوع و خشوع در دل همه عبادات مخصوصا در تعاملات اجتماعي ما هست.
يکي از تمرينهايي که در اين تعاملات بايد داشته باشيم، تمرين تکبر شکني و تکبرسوزي است. اينکه وقتي ميرسيد دست بدهيد. خداوند نظر رحمت بر دستي دارد که دست را محکمتر فشار ميدهد و ديرتر ميکشد. چرا؟ چون اين نشانه بي تکبري است و بعد ميگويد: مصافحه کنيد. صورت روي صورت بگذاريد که مثل برگ درختان پاييزي گناهانتان ميريزد و محبوب خدا ميشويد چون يک رگهاي از بي تکبري و تکبر شکني دارد.
خداوند متکبري است که فقط براي خدا زيبا ميشود و فضيلت ميشود. صفت کبريايي مختص اوست، متکبري است که در مقام کبريايي متکبران را دوست نميدارد. «لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُور» (حديد/23) فخرفروشي، غرور و تکبر را دوست ندارد. متکبري است که به صورت متکبران عالم پشت دستي ميزند. فرعونها، نمرودها، ذليلشان کرد، فرعون را چند جرعه آب خرج کرد و نمرود را يک پشه خرج کرد. نمرود به جايي رسيد که گفت: با پتک آهني بر سرم بزنيد شايد آرام شوم. شداد بن عاد، ورودي باب بهشت، عزرائيل جانش را بگير. اجازه نده يک لحظه ببيند.
راه محبوبيت در ميان خلق خدا که در زيارت امين الله ميگويد: «محبوبتاً في ارضک و سمائک» در حقيقت راه رسيدن به محبوبيت تواضع است و اين تواضع لله است که نورانيت ميآورد. يکبار تواضع ظاهرسازي است براي نيتهاي غيرخدايي، آن رذيلت است و ظلمت ميآورد. اما همه با شعار تواضعاً لله، اين تواضعي که در مقابل خلق خدا داريم، چون خدا تواضع و فروتني و خشوع و بي تکبري را دوست دارد، دوست دارد با خلقش و مردمش «الخلق عيالي و احب الناس اليّ انفعهم الي عيالي» اين مردمان اهل و عيال من هستند. محبوبترين شما نزد من کسي است که نافعتر باشد، سودمندتر باشد، کسي ميتواند نفع برساند که احساس تکبر و خودبرتر بيني نسبت به خلق خدا نداشته باشد.
خاضعانه و خاشعانه باشد و سلوکش در ميان مردم باشد. «وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ» بهترين کار اين است که شما از نماز و صبر استعانت بگيريد. «وَ إِنَّها لَكَبِيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعِين» (بقره/45) اين صبر که فرمودند يکي از مصاديقش روزه است. نماز و روزه براي همه سنگين است و تکلف بار است، احساس مشقت و سختي دارند مگر براي خاشعين. اگر کسي بي تکبر شد، نمازش عاشقانه و عارفانه ميشود. راهش اين است که نمازش اول غير متکبرانه و خاشعانه شود. ميفرمايد: امام زمان خاشعترين و خاضعترين در مقابل خداوند رحمان است، تعبير اين است مانند يک عقابي که «المهدي خاشع لله کخشوع نصر لجناحيه» ميگويد: خاشعترين است لله، مانند عقاب تيزپروازي که تمام پر و بالش را روي خاک پهن کرده است. يعني خدا قدرتهايي به او داده اما تمامش را به خاطر خشوع و خضوع سر سوزني خوديت در وجود ولي الله اعظم نيست. دعوت او دعوت صرف به خداست و سر سوزني دعوت به خود نيست. اگر ميخواهيم در شمار ياران و ياوران حضرت باشيم بايد تمري تکبرشکني و تمرين خشوع و خضوع و تواضع لله را داشته باشيم.