در مورد تهاجم شیطان از پشت سر توضیحاتی بفرمایید.
پاسخ – تهاجم شیطان از پشت سر، در غفلت انگیزی انسان نسبت به حقیقت دنیا است .یعنی اینکه پنداری به انسان می دهد که دنیا همیشه هست و تو در این دنیا زنده هستی و پایدارهستی و ثروت دنیا پایدار است. با اینکه ما مرگ دیگران را می بینیم باز شیطان تصوری برای ما ایجاد می کند که مرگ برای ما نیست. شیطان انسان را تا دنیا پرستی می برد. فیض کاشانی در محجةالبیضا دارد که وقتی پیامبر مبعوث شد شیاطین همه نگران شدند و نزد ابلیس رفتند و گفتند که پیامبر آخرالزمان آمده است و دیگر کسی بت پرستی نخواهد کرد. ابلیس پرسید : آیا افراد امت او عشق به دنیا دارند ؟ آنها گفتند : بله .ابلیس گفت که ما از این به بعد باید آنها را به سمت دنیا پرستی ببریم با سه راه کار : جمع آوری مال حرام ، مصرف مال در راه حرام و نپرداختن حقوق واجب الهی .پس انسان از بت پرستی روی به دنیا پرستی آورد. عشق و محبت افراطی به دنیا که تعلقات خاطر شدید می آورد، مورد مذمت است و دنیا پرستی نامیده می شود. ما باید از بسترهمین دنیا به سیر و سلوک الهی بپردازیم . داریم که دنیا تجارتگاه اولیاء خداست .این سخنان به این معنا نیست که کسی به دنبال مال حلال نرود. ما وظیفه داریم که برای عزتمندی در دنیا تلاش کنیم . ریشه ی تمام گناهان عشق و محبت افراطی به دنیا است. در روایت داریم که برای دنیا خودت چنان تلاش بکن که گویا تا ابد در دنیا هستی و برای آخرت خودت هم چنان تلاش کن که گویی فردا راهی آخرت هستی .معیشت انسان مسلمان باید عزتمندانه باشد. و باید در این راه تلاش کند. بیشتر عبادت انسان در راه تلاش اقتصادی است .کارهای دنیای ما باید رنگ و بوی خدایی بگیرد. انسان نباید آرامش ابدی و آخرتی را به دنیای پست و محدود بفروشد . فردی از پیامبر پرسید که راحتی دنیا در چیست ؟پیامبر فرمود : از یک امر محال سوال کردی . آسایش و آرامش ابدی در این دنیا قرار داده نشده است بلکه در بهشت قرار داده شده است . دنیا دار امتحان و سختی است. امیرالمومنین به دنیا می گوید که تو عروس صد چهره ای هستی که خودت را به تمام فرزندان عالم جلوه می کنی و قبل از اینکه آنها به وصال تو برسند ،آنها را به گورستان می فرستی و در آخر هم دست نخورده باقی می مانی. در حکمت 77 نهج البلاغه داریم : من سه مرتبه تو را( دنیا) طلاق دادم . پس دنیا زدگی و دلبسته شدن به دنیا مورد مذمت قرار گرفته است .راه رسیدن به حقیقت دنیا، ملکوت عالم و قرب الهی، وارستگی از دنیاست .تعداد زیادی از آیات قرآن در مورد دنیا شناسی است و می خواهد دنیا را به ما بشناسد. آمال و آرزوهای دور و دراز ،یکی از نشانه های وابستگی به دنیاست .این شناخت نسبت به دنیا لازم است .خداوند در قرآن اسوه های وارستگی از دنیا و دلبستگی به دنیا را برای ما معرفی می کند. در سوره تحریم آیات دهم تا دوازدهم از همسران نوح و لوط بعنوان کسانی یاد می کند که در راه خدا ریزش کرده اند با اینکه همسران پیامبر بوده اند و این بخاطردلبستگی به دنیا بوده است. قرآن می فرماید: همسر نوح و لوط تحت قیومیت دو بنده ی صالح ما بودند، بر اثر دلبستگی به دنیا کار آنها به خیانت رسید. در آیه بعدی از آسیه یاد می کند که دلبستگی به دنیا نداشت با اینکه زرق و برق دنیا برایش فراهم بود ولی او وسوسه های شیطانی را کنار زد. زیرا لذت ایمان را چشیده بود و حقیقت دنیا را فهمیده بود.
سوال- چکار کنیم که نسبت به دنیا بی رغبت باشیم و به آن وابسته نشویم ؟
پاسخ – انسان باید حقیقت پست و گذرای دنیا را بفهمد و بعد طعم ایمان را بچشد تا نسبت به دنیا وابسته نشود. شیطان کاری می کند که ما حقیقت دنیا را متوجه نشویم و نفهمیم که این دنیا گذرا است و ما باید بگذاریم و برویم. خدا سلطنت و ملک بی نظیر حضرت سلیمان را بر باد قرار داد که او بداند بنای دنیا مثل گذشتن باد است و زود می گذرد ،آنچه که می گذرد و پایدار نیست، شایسته ی دلبستگی نیست .وقتی حضرت نوح بعد از نه صدو پنجاه سال سن می خواست زیر سایه ی درخت بنشیند یعنی فاصله ی بین اینکه می خواست از آفتاب به سایه ی درخت بنشیند، عزرائیل به او گفت که باید برویم. حضرت نوح گفت که اجازه بده من زیر سایه ی درخت بنشینم و بعد جان مرا بگیر، عزرائیل گفت که من اجازه ندارم مگر اینکه خدا اجازه بدهد. خدا اجازه ی این کار را دارد و نوح گفت : الان که به زندگی نه صد و پنجاه ساله ی خودم نگاه می کنم، می بینم که عمرم به سرعت یک قدم از آفتاب تا سایه نشستن گذشت . پس حقیقت و هویت دنیا گذرا بودن و سریع بودن است و انسان باید این را بفهمد. اگر ما حقیقت دنیا را بفهمیم از آن دل می بریم و ریشه ی همه ی استرس ها و ناآرامی ها دلبستگی به دنیاست. اگر ما از حب دنیا رها بشویم، آسایش و راحتی معنوی ما شروع می شود.
تهاجم از پشت سر شیطان در سه جبهه است: مال اندوزی و جمع آوری اموال ،خودداری از احسان مالی به خویشاوندان و قطع رحم و خودداری از پرداختن حقوق الهی و صدقه .در جامعه ی دینی کسی حق ندارد که به مال اندوزی بپردازد و باید در حد قناعت کفایت بکند. در مال ما، حقوق الهی قرار داده شده است و فقرا و نیازمندان در مال ما حقی دارند .
سوال – صفحه ی 118 قرآن را توضیح بفرمایید.
پاسخ – در این صفحه داریم :بسیاری از آنها را می بینیم که در تجاوز، گناه و در خوردن مال حرام می شتابند، چرا علما و دانشمندان دینی در این دنیا پرستی و مسابقه دنیاگرایی موضع گیری نمی کنند؟ در اینجا وظیفه ی عالم دین و دانشمندان دینی مشخص می شود. علمای دین نباید خودشان به دنیاگرایی روی بیاورند و باید در مقابل موج دنیا پرستی نباید ساکت بنشینند . اگر آنها ساکت بنشینند و خودشان هم به دنیا روی بیاورند خودشان رهزن راه می شوند مثل ابلیس. یکی از دانشمندان یهودی که مبلغ دینی هم بود، این خطاب قرآن به همه ی مبلغان دینی و از جمله این دانشمند یهودی است . در قرآن داریم که شیطان دنبال این دانشمند دینی که مستجاب الدعوة هم شده بود گذاشت و شیطان او را رها نکرد و او را دنیا پرستی کرد و او به دنیا چسبید و سمبل دنیاپرستان شد. در قرآن از این افراد به سگ تعبیر شده است که نسبت به دنیا حریص شده اند. امام علی(ع) می فرماید: دنیا مانند مُردار است ،برای کسی که فقط دنبال دنیاست مانند سگ های وحشی هاری هستند که بر سر مردار دعوا می کنند.
سوال – در مورد تشرف علی بن مهرزار اهوازی توضیحاتی بفرمایید.
پاسخ - در کتاب شیخ صدوق و بحارالانوار داستان علی بن مهرزار اهوازی را بیان کرده است : ایشان سه روز توفیق حضور تشرف در محضر امام زمان (عج ) را داشته است .ایشان می فرمودند که من بیست سال عازم حج می شدم چون شنیده بودم که امام زمان(ع) در حج حاضر هستند. در روایت داریم که امام زمان (عج) هر سال در حج واجب شرکت می کند ،همه او را می بینند ولی او را نمی شناسند و امام همه را می بیند و می شناسد .من بیست سال تلاش کردم که امام را ببینم .کم کم داشتم ناامیدمی شدم که خواب دیدم که به من گفتند که امسال به حج بیا تا امام را ببینی . در سفر بیست ویکم وقتی مراسم حج تمام شد، او امام را زیارت نکرد و با خودش عهد بست که بماند تا وعده ای که در خواب به او داده شده است تحقق پیدا کند. در سحرگاه دید که درکعبه باز شد و جوان نورانی از آن خارج شد .ایشان فرمود :بی اختیار دنبال او دویدم و با او سلام و احوالپرسی کردم. ایشان از من پرسید که دنبال چه کسی هستی ؟ من گفت: دنبال امامی می گردم که از عالم پنهان شده است .جوان با تامل گفت که او در حجاب نیست بلکه شما بواسطه ی اعمال بدتان در حجاب هستید.( توصیه ی آیت الله بهجت این بود که تشرفات مستند را باید تاکید کرد. تا بدانند که امکان ارتباط با آن حضرت وجود دارد.) ایشان با آن جوان قرار گذاشتند و با هم به خیمه گاه نور نزدیک شدند. در آستانه ی خیمه گاه جوان گفت که پابرهنه شو تا به سوی درگاه امام برویم . جوان اسب را رها کرد و دوید ولی ایشان گفت که اسب خودم را به چه کسی بسپارد؟ دلبستگی به مال حلال باعث دوری بیست الله او از امام زمانش شده بود . کسی می تواند با امام ارتباط داشته باشد که وارسته از ثروت و شهوت باشد. جوان گفت که این حریم مهدی فاطمه است جز مومنان خالص وارد آن نمی شوند و تو دنبال کسی می گردی که اسبت را به آن بسپاری . بگذار اجازه بگیرم .اذن صادر شد و او وارد خیمه شد. علی بن مهرزار جمال حضرت را توصیف می کند و می گوید که حضرت فرمود :چه باعث شد که این قدر دیر بیایی، ما منتظر تو بودیم ، تو هر سال منتظر دیدار ما بودی و ما هر صبح و شام منتظر دیدن تو بودیم . او می گوید که من جوانی را پیدا نکردم که مرا به خدمت شما بیاورد. حضرت فرمود :مشکل تو راهنما نبوده است بلکه تو به مال اندوزی پرداختی و باعث حیرت مومنان ضعیف شدی ، قطع رحم کردی و اقوام فقیرتان را فراموش کردی . او به پای حضرت نشست و توبه کرد. حضرت فرمود: اگر استغفار و طلب مغفرت شما برای خودتان و همدیگر نبود تمام کسانی که در روی زمین هستند بخاطر دنیا پرستی هلاک می شدند غیر از شیعیان خالصی که هر چه می گویند عمل می کنند . در اینجا حضرت بر نقش توبه و استغفار تاکید می کند. ما باید استغفار عمومی کنیم تا را ه ارتباط ما با امام زمان(عج) باز بشود.
خداوند به دعای خیر امام زمان(عج)،توفیق وارستگی از دنیا به همه ی ما عنایت بفرماید.