درمورد حمله ی از سمت راست شیطان توضیحاتی بفرمایید.
پاسخ – در تفسیر آیه 16 و 17 سوره اعراف، در مورد تهاجم شیطان از سمت راست امام باقر (ع) می فرماید :این تهاجم به طرف دین فرزندان آدم است .اگر آنها منحرف بشوند و از دین خارج بشوند برای آنها افکار و اعمال باطل را جلوه می دهد بطوری که فکر کنند اینها حق است .اما اگر آنها در مسیر هدایت و دین داری واقعی بودند و هنوز به صراط مستقیم نرسده اند، راه گمراهی آنها را زینت می دهد تا آنها متوجه گمراهی راهشان نشود زیرا شیطان به آنها کبر و منیت می دهد. بخاطر همین می گویند که شما هیچ وقت خودتان را حق مطلق ندانید و خودتان را به اولیاء دین عرضه کنید که ببینید راه شما حق است یا خیر. اما کسانی که به راه راست رسیده اند ،شیطان سعی می کند آنها را بگونه ای به بیراهه بکشاند یعنی از راه ایجاد شبهه در باورهای دینی . البته راه شیطان از زمان آدم و حوا هم همین بوده است . شیطان گفت که این درخت ممنوعه ،درخت جاودانگی است و اگر از این درخت بخورید جاودانه می شوید. شیطان ،آدم و حوا را وسوسه کرد. در روایات داریم که حضرت آدم گفت که من چطور حرف تو را باور بکنم زیرا خدای من گفته که خوردن این درخت برای تو مشقت دارد. شیطان به سراغ حضرت حوا آمد و گفت که خوردن ثمره ی این درخت بر تو و آدم حلال شده است و خدا از عبادت های شما خوشش آمده است و پاداش این عبادت ها ، باعث شده است که خدا ممنوعیت را بردارد. اگر تو برای خوردن میوه ی این درخت پیش قدم بشوی ،آدم همیشه در تبعیت توست .حضرت حوا از این درخت خورد و به حضرت آدم گفت که من از این درخت خوردم و ممنوعیت برداشته شده است و ملائک هم من را از خوردن باز نداشتند. البته ملائک می خواستند مانع خوردن حضرت حوا بشوند ولی خطاب آمد که من به او عقل دادم و فرمان را هم ابلاغ کرده ام .بعد آنچه شد که نباید بشود.
شیطان می خواست از عواطف مادرانه حضرت هاجر سوء استفاده کند و گفت که ابراهیم می خواهد فرزند تو را سر بِبُرد و فکر می کند که این فرمان خداست، هاجر گفت : اگر این فرمان خداست باید انجام بگیرد .بعد شیطان به سراغ اسماعیل آمد و اسماعیل هم همان جواب هاجر را به او داد. بعد به سراغ ابراهیم آمد. سه نظر در مورد معنای ابراهیم وجود دارد : به معنای آبراهام یعنی پدر عالی بشر ،ابوالرحیم یعنی پدرمهربانی جامعه موحدان و ابرء و هام یعنی کسی که بیزاری جسته از پرستش بت ها و شیطان و سالک بسوی خداوند رحمان و فراری از شیطان .در رمل جمرات ،ما سنگباران شیطان توسط ابراهیم را داریم .و این نماد شیطان ستیزی ماست. یعنی ما از شیطان فرار می کنیم و به سوی خدای رحمان می رویم.
شیطان به سمت حضرت عیسی آمد( شیطان به سمت پیامبران می آمد پس حتما به سراغ ما هم خواهد آمد.)حضرت عیسی در بالای کوهی خلوت مشغول عبادت بود. شیطان به سراغ حضرت عیسی رفت و گفت که تو به مقامی رسیده اید که با مسّ کردن مردگان آنها را زنده می کنی و با مسّ کردن بیماران آنها را شفا می دهی. آیا تو خدا را قادر مطلق می دانی؟ حضرت فرمود : اینها همه مشیت الهی است و تا اذن خدا نباشد من کاره ای نیستم ومن خدا را قادرمطلق می دانم. شیطان گفت که اگر تو خدا را قادر مطلق می دانی خودت را از این کوه پرت کن و از خدا بخواه که تو را حفظ کند. و خدا را امتحان کن. حضرت عیسی فرمود: ای ملعون، تو می خواهی مرا به خودکشی وادار کنی ، خدا به من عقل داده است و چنین اجازه ای به من نداده است که خودم را بکشم. هیچ گاه بنده را شایسته نیست که پروردگار خودش را امتحان کند. این در شأن یک بنده نیست که مولای کریم خودش را امتحان کند. با این سخنان شیطان خلع سلاح شد. پس یک فرد دینی باید به شناخت دینی و آگاهی مجهز باشد تا بتواند با شیطان مقابله کند زیرا شیطان از جهالت انسان استفاده می کند و در باورهای دینی شبه سازی می کند. و کار دیگر شیطان شعبه سازی در دین است .شبهه سازی در باورهای دینی خلال ایجاد می کند و شعبه سازی دین جدیدی می سازد. شیطان از دین حقیقی که دین اسلام است، دین سازی و عرفان سازی های دروغین می کند. در بیست و پنج سال قبل حدود 2500 دین سازی و فرقه سازی انجام شده است که اینها توسط ابلیس ،شیاطین و شیاطین انسی انجام گرفته است. اوج این کار شیطان پرستی است که تبلیغات دروغین می کند تا دین سازی و فرقه سازی های دروغین را اشاعه دهد. هدف اینها این است که ما را از را ه مستقیم دور کند. در آیه 60 سوره یاسین داریم: آیا از شما عهد نگرفتیم که شیطان را پرستش نکنید؟ پس انسان باید عهد خودش را با خدا بهم بزند تا شیطان پرست بشود. در آمیزه های دینی ،پیروی محض از شیطان، شیطان پرستی نامیده می شود.
سوال – چه اتفاقی می افتد که ما از خدا جدا می شویم ، تحت ولایت شیطان قرار می گیریم و شیطان پرست می شویم ؟
پاسخ – این کار یک خاستگاه درونی دارد زیرا شیطان یک خاستگاه بیرونی است .اگرکشوری تمام مردمش یک هدف داشته باشند هیچ دشمن بیرونی نمی تواند به آنها ضربه بزند ولی اگر در داخل نفوذی پیدا کند یعنی خاستگاه درونی ،اینجا شروع ضربه زدن است .در انسان ، این دشمن نفوذی هوای نفس است که از آن به نفس اماره یاد می شود . این نفس اماره امر کننده انسان به بدی هاست که شیطان هم انسان را به همان بدی امر می کند. داریم: کسی رستگار شد که نفس خودش را تزکیه کرد. اولین کار ما تزکیه نفس است و ما باید نفس مان را تربیت کنیم. خدا می فرماید: آیا نمی بینید کسانی را که هوای نفس شان، خدای آنها شده است ؟ بجای اینکه از خدا پیروی کند از خواسته های دل شان پیروی می کنند. کسانی که از هوای نفس پیروی می کنند مورد هجوم بی امان شیطان قرار می گیرند. یعنی فرد از قبل زمینه ی هوای نفس را باز گذاشته است و زمینه ی آسیب پذیری زیاد می شود. در سوره اعراف 233 می فرماید: کسانی که اهل تقوا هستند،وقتی شیطان طائف ( طواف کننده به دور قلب ما)می خواهد در قلب شان نفوذ پیدا کند متذکر یاد خدا می شوند و راه نفوذ شیطان را می بندند ،اینها متقین هستند. اما کسانی که اهل تقوا نیستند شیطان وارد قلب آنها می شود و از درون ورودی های قلب آنها را قفل می زند .
کسی که با خدا معامله کرده است و می خواهد اهل زندگی رحمانی باشد نه زندگی شیطانی و تمام کوشش ها را هم انجام داده است و واجبات را انجام داده و محرمات را ترک کرده، اگر چنین کسی در دستبرد شیطان قرار بگیرد ،خدا به او کمک می کند. تقوا مجموعه ای از دستورات الهی است . تقوا انجام تمام واجبات و ترک محرمات است .اویس قرنی از صحابی پیامبر بود و پیامبر او را خیلیردوست داشت .پیامبر بوی خدا را از یمن احساس می کرد زیرا می فرمود که اویس دارد رحمانی عمل می کند. از اویس سوال کردند که در مقابله وسوسه های شیطانی چکار کنیم؟ او فرمود: با تمام قوا به سمت خدا فرار کنید. در سوره ی ذاریات داریم که با سرعت به سوی خدا فرار کنید.( از هوای نفس و وسوسه های شیطانی)
نقشه ی راهی که خدا برای ما قرار می دهد قرآن است .اگر انسان بخواهد به نقطه ی امن برسد که از شیطان و هوای نفس ضربه نخورد، باید بر اساس قرآن عمل کند. این نقشه ی گنج سعادت ماست .کسانی که در این راه افراط و تفریط کنند به سعادت نمی رسند.
سوال – صفحه 174 قرآن توضیحاتی بفرمایید.
پاسخ – اولین آیه این صفحه می فرماید: بسیاری از انسانها را به دوزخ می فرستیم اینها کسانی هستنتد که ما به آنها قلب داده ایم اما با آن درک نمی کنند،چشم هایی دارند ولی با آن چشم عبرت نمی گیرند و گوش هایی دارند ولی با آن نمی شنوند،اینها مانند حیوانات زندگی می کنند. ( انسان چون عقل دارد و مثل حیوان زندگی می کند، از حیوان پایین تر است) آنها زندگی غافلانه دارند.
این زندگی دو خاستگاه دارد :یکی شیطان و یکی هوای نفس . پس ما باید از شیطان و هوای نفس مان به سوی خدا فرار کنیم
سوال – در ادامه ی حمله شیطان از راست توضیحاتی بفرمایید .
پاسخ – حضرت عزرائیل در محضر پیامبر بودند و پیامبر سوال کردند که آیا شده است در وقت جان گرفتن کسی ،دلت به حال او بسوزد؟ عزرائیل فرمود که دلم به حال دو نفر سوخت : یکی کودکی که مادر در حال وضع حمل او جان داد و کودک در وسط دریا روی تخته ای رها شد و دیگری دلم به حال شداد بن عاد سوخت که با این همه زحمت باغ ارم را ساخت و وقتی خواست آنرا افتتاح بکند از اسب پایین آمد و هنوز پایش را روی زمین نگذاشته بود که خطاب آمد جانش را بگیر و من جان او را گرفتم. ای کاش او باغ را می دید و بعد من جانش را می گرفتم. در این هنگام جبرائیل نازل شد و فرمود که پروردگار سلام می رساند و می فرماید: این طفل رها شده در دریا شداد بن عاد بود که ما با حکمت و مشیت خودمان او را به جزیره ی رساندیم و به او روزی رساندیم و او را نجات دادیم ولی او طغیان کرد و ما اینگونه جان او را گرفتیم تا جهانیان بدانند کسانی که رهرو هوای نفس می شوند مهلت داده می شوند ولی به حال خودشان رها نمی شوند. در سوره فجر داریم :ما در کمین هستیم .این سوره امام حسین (ع) است .امام صادق(ع) بر خواندن این سوره در نمازها تاکید کرده اند و حفظ کردن آن هم خیلی خوب است.
قرآن و عترت نقشه ی گنج سعادت ماست. پیامبر فرمود: من دو امانت گرانبها در میان شما می گذارم ،مادامی که تمسک عملی شما به این دو، همزمان باشد هرگز گمراه نمی شوید : قرآن و اهل بیت .اهل بیت قرآن مجسم هستند و الگوی اخلاق قرآنی هستند. تمسک به این دو ما را از وسوسه های شیطان نجات می دهد. ما باید بطور مداوم به کسانی که تمام زندگی شان رحمانی شده و علمای ربانی شده اند ،مراجعه کنیم. علمای ربانی رهروان راه هستند .اینها کسانی هستند که از دستورات را از قرآن وعتر ت گرفته اند و به ما می دهند. آنها عقاید ما را با قرآن و عترت کنترل می کنند.
وقتی معاویه درگذشت ،پسرش معاویة بن یزید به خلافت می رسد. او از کودکی با عالم ربانی که اهل پیروی از قرآن وعترت بوده ،در ارتباط بود. او وقتی به خلافت می رسد با این عالم ربانی مشورت می کند و راه را پیدا می کند. او چهل روز بیشتر خلافت نمی کند. او در این چهل روز عملکرد پدر و جدش را از نظر می گذراند و روز چهلم همه را جمع می کند و از خلافت کناره گیری می کند و می گوید که این خلافت حق پیامبر و آل پیامبر بوده است و ما به ناحق آن را گرفته ایم. با اینکه بیست سال بیشتر نداشت بر هوای نفس و وسوسه های شیطان غلبه کرد. بعد او را مسموم کردند و کشتند و نطر دیگری هم وجود دارد که می گوید او بیمار شد و درگذشت .وقتی علت این کار را جستجو کردند ،فهمیدند که علت این کار از عالم ربانی بنام عمربن مقصوص بوده است ،او را محکوم کرده و زنده در خاک کردند و به شهادت رساندند.
در کتاب مفاتیح حرز چهارده معصوم آمده است . حرز برای ایمنی از بلاهای دنیایی ، مادی و معنوی است . بعضی از حرزها برای ایمنی از بلاهای روحی ، روانی و اعتقادی است . حرز یک سپر است و سفارش شده است که آنرا همراه داشته باشید. حرز امام سجاد(ع) کاملا مهدوی است .در این حرز امام می فرماید :خدایا توفیق دیدار مهدی آل محمد را به من عنایت کن و مرا از پیروان و شیعیان راستین او قرار بده. تمسک و توسل به امام سجاد(ع) ما را از وسوسه های شیطانی دور می کند.
خدایا ما را از شیعیان واقعی اما زمان (عج) قراربده.