96-10-06-حجت الاسلام والمسلمين لقمانی – هنر خوب زیستن (عزتمندی)
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: هنر خوب زیستن (عزتمندی)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين لقمانی
تاريخ پخش: 06-10-96
بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
هوای بام تو داریم ما هواییها *** خوشا به حال شب و روز سامراییها
چه نعمتی است سر سفرهات نمک خوردن *** چه افتخار بزرگی است این گداییها
خداست بانی این اعتقاد نورانی *** خداست بانی اینجور آشناییها
دوباره حسرت دیدار در دل کعبه است *** چقدر کعبه دلش خون شد از جداییها
به یاد حضرت فرزندتان هر آدینه *** چه حس و حال قشنگی است هم صداییها
شریعتی: سلام میکنم به همهی دوستان عزیزم، عیدتان مبارک. امروز روز بسیار باشکوهی است. روز میلاد امام حسن عسکری (ع) است. در همین روز عید از خداوند متعال میخواهم که عیدی همه ما را ظهور فرزندشان امام زمان(عج) قرار بدهد. به همهی بینندهها و شنوندههای نازنینمان سلام میکنم و تبریک میگویم. حاج آقای لقمانی سلام علیکم و رحمة الله. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای لقمانی: سلام علیکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و همه بینندگان عزیز عرض سلام دارم. امروز برنامه ما به عطر مهدوی معطر شده است. از طرف خودم و همه بینندههای سمت خدا این روز را به جان جانان و امیر آفرینش، سپه سالار هستی حضرت مهدی(عج) تبریک عرض میکنم و امیدوارم عیدی ما تعجیل در فرج حضرت باشد و دیدار آن حضرت. انشاءالله!
شریعتی: انشاءالله زیارت دلچسب سامرا نصیب همه ما شود. انشاءالله. امروز هرکسی در هرجایی که هست از شما عیدی میخواهد. میخواهیم هنرمند شویم و هنر خوب زیستن را یاد بگیریم. امروز هم ادامه بحث و روایت نورانی پیامبر را خواهیم شنید.
حاج آقای لقمانی:
ما ز بالاییم و بالا میرویم *** ما ز دریاییم و دریا میرویم
ما از اینجا و از آنجا نیستیم *** ما ز هرجاییم آنجا میرویم
از کجا هستیم؟ مرغ باغ ملکوتم نیام از عالم خاک! به لطف خداوند حدیثی را از پیامبر بیان کردیم. عنوانش هنر خوب زیستن بود. عنوان ریزش سبک زندگی آسان و آرام بود. هنر خوب زیستن هم گفتیم. هنر را دانایی به اضافه زیبایی گفتیم. این هنر است. بعضیها هستند در این چند سال عمرشان هنرمندانه زندگی میکنند و قدر خودشان را میدانند. یکی از فرازها که پیش رو قرار دادیم و ناتمام ماند، بحث جمعهی پیامبر هست، «لا تشغل بعزٍ» صبح تا شب اسیر مقام و عزتی نباش که پایانش ذلت است. اما عیدی بنده به بینندگان این است که شاید ده برنامه هست که این روایت را گوشه ذهنم گذاشتم برای بینندگان بگویم. امروز روز عید است قسمت شد بگویم.
امام کاظم(ع) فرمودند: دنیا را برای خود مهم و والا نشمارید. گاهی میخواهید خوب باشید، طوری نیست. هنر خوب زیستن، اما نمیخواهد مهم باشید. برتر باشید. یکی از درگیریها و دلگیریهایی که نسل امروز ما با پدر و مادر دارند، این است که پدر و مادر ما میخواهند ما مهم باشیم. ما میخواهیم خوب باشیم، نمیخواهیم در ویترین گذاشته شویم. دیده شویم. در قاب نرویم. میخواهیم راحت باشیم. آنها میگویند: نه! تو باید حتماً تک رقمی بیایی، حتماً نفر اول باشی. امام فرمودند: مهم نشمارید. خوب باشید. دنیا را برای خودتان والا هم نشمارید. بعد فرمودند: زندگی را راحت بگیرید. چه نعمتی است! راحت بگیرید و اسیر تکلف نباشید. بعضیها یک عمر مسخره زندگی میکنند مبادا مورد تمسخر قرار بگیرند. طنابهای رنگی دور خودش پیچیده است.
امام کاظم(ع) فرمودند: دنیا را برای خود مهم و والا نشمارید، آن را راحت بگیرید که هیچکس زندگی را آسان و راحت نگرفت مگر آنکه خداوند زندگی را برای او گوارا و شیرین ساخت. شما یک قدم برداری و تکلفات را کنار بگذاری و ببینی خدا با شما چه کار میکند. هم امیرالمؤمنین و هم امام حسن این روایت را فرمودند. کسانی که میخواهند در زندگی بدون سلطنت، مقام و میز عزت داشته باشند، گاهی میگوید: من مدیر عامل هستم، وکیل و وزیر هستم، مسئول هستم، یک عزت ظاهری دارد تا وارد میشود جلوی پایش بلند شوند.
مسجد یکی از دانشگاهها رفتم، نماز جماعت ظهر بخوانم. وارد مسجد که شدم نشستن تا نماز شروع شود. دیدم یک نفر وارد شد، همه جلوی پایش بلند شدند. آقای دکتر! آقای دکتر! گفتم: ایشان چه کسی است؟ گفتند: رئیس دانشگاه است. اتفاقاً کارم حل نشد و مجبور شدم فردا بروم. فردا رفتم نشستم دیدم همان آقای دکتر آمد ولی هیچکس محل نگذاشت. گفتم: چرا؟ گفتند: دیروز بعد از ظهر عزل شد. گاهی اینطور است. امام معصوم میفرماید: کسی که بخواهد بدون میز و مقام و سلطنت عزت و مقام پیدا کند، بدون اقوام و خویشان شکوه تمام پیدا کند، یک کار کند، از لذت نافرمانی خدا به سوی عزت اطاعت او بیاید. ببیند خدا با او چه میکند.
این جمله را امام حسن مجتبی(ع) فرمودند. «من عبد الله عبد الله له كل شيء» (مجموعة ورام، ج 2، ص 108) کسی که خدا را عبادت کند، خداوند کاری میکند تمام اشیاء در مقابل او کرنش کنند، مطیع او باشند. به فرمان او باشند. چون فقط میخواسته خدا را راضی کند. آدم نمیتواند همه را راضی کند. سلیقهها متعدد است.
شریعتی: مشابه روایتی که اگر بین خودت و خدا را اصلاح کردی، خدا بین تو و مردم را اصلاح میکند. دلها به سمت تو متمایل میشود.
حاج آقای لقمانی: وقتی چنین باشد انسان چقدر راحت است. ما نباید کاری کنیم مردم پشت سر ما حرف بزنند. ولی اگر کار ما درست بود هیچ اشکالی ندارد. «لا تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَي لِقِلَّةِ أَهْلِهِ» (نهج البلاغه، حكمت 201) وحشت نکن در راهی که اگر درست است، اعوان و انصار کم هستند. «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُم» (انعام/91) خداوند به حضرت موسی گفت: خدایا یک خواهش از شما دارم. یک کاری کن مردم اینقدر پشت سر من حرف نزنند. خدا گفت: این کار را برای خودم هم نکردم. مردم پشت سر من هم حرف میزنند! گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود. امام فرمودند: اگر میخواهید به عزت واقعی برسید از ذلت معصیت خارج شوید. نمیخواهید سفره پهن کنیم و به هرکس هم که رسیدی، چاکرم و مخلصم! اینها را نمیخواهد. محبتتان را در دلها قرار میدهید. کسانی هستند که بیست سال و سی سال قبل از دنیا رفتند. در شهرها و محلهها مختلف، بعضیها شش ماه قبل از دنیا رفتند. یک ارتباطات نامرئی هست، دلها به دست مقلب القلوب است. بحث ما در مورد مقام بود. امام سجاد(ع) فرمودند: دوست ندارم ثروت کلانی چون شتران سرخ موی داشته باشم. در زمان صدر اسلام شتران سرخ موی خیلی قیمتی بوده است. الآن چه ماشینی را میگویند خیلی قیمتی است. چند میلیارد، چه دارایی، شمش طلا، سکه، امام به این بیان میفرمایند: دوست ندارم شتران سرخ موی را به عنوان ثروت داشته باشم ولی در برابر به دست آوردن آن لحظهای تن به ذلت و زبونی بدهم. عزت نفس داشته باشیم. این شعر به قدری مرا جذب خودش کرد.
یا رب که در چراغ مزار کسی نباد *** آن قطره روغنی که به منت کشیدهام
در آموزههای دینی یکوقت سؤال به نام گدایی است و گاهی درخواست است. بعضی متأسفانه صبح تا شب از این خواهش میکنند. از این درخواست میکنند. از این چیزی را میخواهند. خیلی نکوهش شده است. تا جایی که میتوانید از مردم درخواست نکنید. عزت نفسشان حفظ میشود. این عزت را خدشه دار میکند. ما نمیتوانیم مثل بعضیها و مثل حضرت امام باشیم که هیچوقت به همسرشان دستور نمیدادند. گفتند: ایشان هروقت پیراهنشان را میخواستند، نمیگفتند: پیراهن مرا بدهید. سؤال میکردند: پیراهن من کجاست؟ یکوقت دستور ندهند. انسان تا جایی که میتواند خودش کار خودش را انجام بدهد. ذلیل نمیکند که گاهی یک نفر به انسان پرخاش کند.
امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: یک صاع از ذلت با عزت تمام عمر برابری نمیکند. ببینید عزت واقعی چیست؟ با تمام عمر، نکته بعد فرمودند: همه چیز مؤمن در دست اوست غیر از آبرو و عزتش. برای خداست و امانت است و باید حفظ کند. خیلی زیباست. یعنی مؤمن اینقدر عزیز است؟ «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِين» (منافقون/8) مؤمن نباید عزتش را خدشه دار کند و زیر پا بگذارد. در زمینهها و امور مختلف عزتمند باشد.
سؤالی که الآن مطرح است این است که چه کار کنیم به عزت واقعی برسیم؟ سؤالی است که خیلی از ما دوست داریم عزیز شویم، آن هم ماندگار و تا ابدیت. 1- اطاعت از خداوند؛ در بحث اطاعت از خداوند انسان همسو و همرنگ خدا میشود. قطرهای است وصل به اقیانوس میشود. «فَإِنَ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً» (نساء/139) عزت چیست؟ سفت بودن، زود وادادگی پیدا نمیکند و اسیر نمیشود. اگر بازیگر زندگی خود نباشید، بازیچه میشوید. اگر در زندگی عوض نشوید زود تعویض میشوید. گاهی بعضی اینطور هستند. از بس به این و آن رو میزند دیگر ادبی حسابش نمیکنند. بعضی میگویند: فلانی محترم است. حریم دارد. رو به کسی نمیزند و درخواست نمیکند. بعضیها با سیلی صورتشان را سرخ نگه داشتند. خداوند به حضرت داود(ع) فرمود: «یا داود من عزتم را در طاعتم قرار دادم. ولی افراد در میز و مقام و خدمت سلطان جستجو میکنند.» خودش را به فلان رئیس میچسباند. به فلان مدیر، هرچه میدود به او نمیرسد. مسیر را اشتباهی رفته است. گفت: قطاری که از ریل خارج شده است ممکن است با سرعت برود، ولی به جایی نمیرسد. این هم با سرعت میرود و پز میدهد، امروز جناب سردار منزل ما میآیند. فردا میخواهیم منزل دکتر فلانی برویم. «فلا یجدونَ» پیدا نمیکنند. پیامبر فرمود: خداوند میفرماید: «أنا ربکم العزیز» من پروردگار شما هستم. چه عزیز هست آن کسی که عزت دنیا و آخرت را دوست دارد. «فمن اراد عز الدارين فليطع العزيز» اطاعت، بندگی!
بندگی کن تا که سطانت کنند *** تن رها کن تا که جانانت کنند
اولین چیزی که به انسان عزت واقعی میدهد، اطاعت از خداوند است. دومین مورد پاکی و پرهیزگاری است. «لا عِزَّ أَعَزُّ مِنَ التَّقْوَي» (نهج البلاغه، حكمت 371) امیرالمؤمنین یک فصل بسیار گستردهای در مورد تقوا دارد. دنیا میخواهید تقوا، آخرت میخواهید تقوا، مقام میخواهید تقوا، عزت میخواهید تقوا، هیچ عزتی عزیزتر از تقوا و پرهیزگاری نیست. عوامل فیلم یوسف پیامبر خدمت مقام معظم رهبری رفتند. بعد معرفی کردند «یوزارسیف» آقا فرمودند: پسرم مراقب خودت باش که همیشه پاک بمانی! پاک بودن... «در جوانی پاک بودن شیوهی پیغمبریست» مخصوصاً عزیزان جوان، من سراغ دارم که بعضی از جوانان به اندازهی چهار تا روحانی، روحانیت دارند. در محیط جامعه، در دانشگاه، دست از پا خطا نمیکند. معصوم هم نیستند. اینها را خداوند روز قیامت میآورد. بعضیها را هم میآورد که مرتب اسیر هستند. یک جوان هفده ساله آیت الله العظمی میشود. آیت الهی هستند.
امیرالمؤمنین(ع) خطاب به همه ما فرمودند: بندگان خدا بدانید تقوا حصاری بلند و غیر قابل تسلط است و بی تقوایی، آلودگی حصاری غیر قابل اعتماد و بی حفاظ است. با تقوا باشید تا از نیش گزندهی خطاها در امان بمانید. اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، در تمام زمینهها، «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا» (انفال/29) همه ما برایمان پیش آمده، صبح خواستیم دنبال کاری برویم، یک نیروی درونی به ما گفته: این کار انجام میشود یا نه. این چیست؟ فرقان است. فرق حق و باطل، پشت صحنهها را دیدند. افرادی که با تقوا هستند، کسانی که با آنها صحبت میکنند، میفهمند این راست میگوید یا دروغ. تقواست، نورانیت است، کاری به سن و سواد هم ندارد. کاری به طبقه اجتماعی ندارد. انسان هر مقدار خودش را دور از آلودگی نگه دارد، دل نورانیتر میشود. پشت صحنهها را میبیند و حس میکند.
سومین چیزی که باعث عزت واقعی انسان میشود و فوق العاده تأثیر دارد، قناعت در زندگی است. یک جنگ بی پایان که خیلی هم کاربردی و لازم است. هر مالی داشته باشید روزی تمام میشود ولی قناعت تمام شدنی نیست. پادشاهی در زندگی! به آنچه داری قانع باش ولی به آنچه هستی قانع نباش. نگو: دو رکعت نماز خواندم. نگو: این مقدار برای زلزله زدهها دادم. باز هم بده. به آنچه هستی قانع نباش.
رضایت به دادهها و نعمتهای الهی و پرهیز از فزونی و فراوانی و زیاده خواهی، این قناعت است. وقتی انسان چنین باشد یک گوهری گرانبهایی پیدا میکند و در درون احساس نشاط و شادابی دارد. چون توانگر میشود وقتی قانع باشد. زیاد چشم پرسه نمیزند دنبال زندگی دیگران! بعضی از دوستان جوان، دانشجو، دختر و پسر با هم ازدواج کردند، میگویند: یک توصیه به ما بکنید. من میگویم: برای خودتان زندگی کنید. کسانی که برای خودشان زندگی میکنند واقعاً زندگی میکنند و آنها که برای دیگران زندگی میکنند، مردگی است. زنده هستند ولی زندگی نمیکنند. همدیگر را تحمل میکنند. گاهی صدها برابر برکات زندگی میشود. هدفمند، آرمانگرا.
چهارمین مورد صبر و بردباری و شکیبایی است. گاهی مواقع انسان صبر کند و خداوند عزت به انسان میدهد. عزیزان فرهنگی را سراغ داریم میگوید: حقوق که میگیریم اول قسط میدهیم. با برکتش زندگی میکنیم. گاهی دو تا برادر هستند یکی فرهنگی و یکی در فلان شغل است. یک عزتی خداوند به آن میدهد. نمیخواهیم بگوییم، مال بد است، ریاست بد است. ولی عزت چیز دیگری است. عزت مؤمنان و شرافت آنها در بینیازی از مردم است و آزادگی در پرتو قناعت. کسانی هستند که هیچ وابستگی ندارند. سیگار نمیکشد، اعتیاد ندارد، چقدر راحت زندگی میکند. ولی خدا نکند انسان اعتیاد به فلان ادکلن و تیپ و قیافه داشته باشد. هر چیزی، ذات اعتیاد بد است. آزادگی! وقتی انسان وابسته شد ذلیل میشود.
نکته دیگر فرمودند: سؤال و درخواست از افراد، طوق ذلتی است که عزت و شرافت خانواده را از بین میبرد. تا جایی که میتوانیم از دیگران درخواست نداشته باشیم. چیزی نخواهید. فرمودند: صبر جلوگیری از کارهای خلاف شرع و عقل هست. مهار کردن هوا و هوسهای شیطانی، صبر چیست؟ یک گیاه بسیار تلخ است. صبر بر مصائب، صبر بر گناه باعث میشود انسان بعد از مدتی شکفته شود. امام علی(ع) فرمودند: «أَكْثَرُ مَصَارِعِ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطَامِعِ» (نهجالبلاغه، حكمت 219) بسیاری از زمین خوردنهای عقل انسان به خاطر دلبستگیها و طمع اوست. طمع یک حالت سیری ناپذیر انسان است ولی اگر انسان خودش را مهار کند، خوب است. رفتیم دکتر، دکتر گفته: فردا باید آزمایش خون بدهی. امشب سر شب یک لقمه بخور که فردا ناشتا باشی. اگر بخواهیم در آزمایشهای الهی جواب آزمایش ما مناسب باشد، باید همیشه ناشتا باشیم. ناشتا از دیدنیها، شنیدنیها، خوردنیها، عزت پیدا میکند و سالم میماند. به سلامت به مقصد میرسد. صبر و بردباری خیلی تأثیر دارد.
یکی از چیزهای دیگری که خیلی مؤثر است، این است که انسان خودش را در معرض قرار ندهد. مثلاً بنده زود عصبانی میشوم و زود شیفته مال و مقام میشوم، در معرض بودن، جایی که لغزشگاه عصبانیت است انسان وارد نشود. امیرالمؤمنین فرمود: از عصمت و پاکدامنی ورودی گناه را به انسان ببندد. تا به بگو مگو در خانواده رسید قطع کنی و به جای دیگر بروی. آرام که شدی برگردی. این بهترین نعمت است.
شریعتی: عید میلاد حضرت بر همه مبارک باشد و انشاءالله زیارت سامرا نصیب همه ما شود. امروز صفحه 181 قرآن کریم، آیات 34 تا 40 سوره مبارکه انفال در سمت خدا تلاوت میشود.
«وَ ما لَهُمْ أَلَّا يُعَذِّبَهُمُ اللَّهُ وَ هُمْ يَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ ما كانُوا أَوْلِياءَهُ إِنْ أَوْلِياؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ «34» وَ ما كانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلَّا مُكاءً وَ تَصْدِيَةً فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ «35» إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ فَسَيُنْفِقُونَها ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلى جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ «36» لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ يَجْعَلَ الْخَبِيثَ بَعْضَهُ عَلى بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَمِيعاً فَيَجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ «37» قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ ما قَدْ سَلَفَ وَ إِنْ يَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلِينَ «38» وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِما يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ «39» وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَوْلاكُمْ نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصِيرُ «40»
ترجمه: و چرا خداوند آنها را عذاب نكند؟ با اينكه آنان (مردم را) از مسجدالحرام باز مىدارند، در حالى كه سرپرست آنجا نيستند. جز افراد پرهيزگار ديگران حقّ توليت و سرپرستى آن را ندارند، ولى بيشترشان نمىدانند. (دعا و) نمازشان نزد بيت اللّه (كعبه)، جز سوت و دست زدن نبود. پس به خاطر آنكه كفر مىورزيديد، عذاب (الهى را) بچشيد. همانا آنان كه كافر شدند، اموال خود را صرف مىكنند تا از (رفتن مردم به) راه خدا جلوگيرى كنند. در آينده نيز اين گونه خرجها را خواهند داشت، سپس (اموال هزينه شده) مايهى حسرت آنان مىگردد و آنگاه شكست مىخورند. و آنان كه كافر شدند، به سوى دوزخ محشور خواهند شد. (اين حسرت، شكست و عذاب،) براى آن است كه خداوند، ناپاك را از پاك (در اين جهان و آن جهان) جدا كند و پليدىها را برهم نهد و همه را متراكم سازد و در دوزخ قرار دهد، آنان همان زيانكارانند. (اى پيامبر!) به كافران بگو: اگر (از انحراف و عملكردهاى ناپسند) دست بردارند، گذشتهى آنان بخشوده مىشود و اگر (به روش سابق خود) برگردند، به تحقيق سنّت الهى در برخورد با گذشتگان، (دربارهى آنان نيز) جارى است. و با آنان (دشمنان) بجنگيد تا فتنهاى (از كفر و شرك) بر جاى نماند و دين، يكسره براى خدا باشد، پس اگر (از كفر خود) دست كشيدند، همانا خداوند به آنچه انجام مىدهند بيناست. و اگر (باز هم) سرپيچى كرده و روى بگردانند، بدانيد كه خداوند، مولى و سرپرست شماست، چه خوش مولايى و چه نيكو ياورى است.
شریعتی: دیروز نایب الزیاره همه شما در مشهد الرضا بودیم و همراه بودیم با دوستان عزیزی که برای اولین بار به زیارت امام رئوف مشرف شده بودند. انشاءالله نصیب و قسمت شما شود. صحبتهای حاج آقای ماندگاری را فردا در برنامه سمت خدا شاهد باشید. اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای لقمانی: آیه 34 سوره انفال دقیقاً مرتبط با بحث ما هست. «إِنْ أَوْلِياؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ» اولیای الهی فقط پرهیزگاران و خدا ترسان هستند. سه ویژگی را داریم که امام باقر در مورد اولیای خداوند بیان کردند. گاهی گفته میشود اولیای الهی فکر میکنیم حتماً باید روحانی و معمم باشند. حتماً باید تحصیل کرده آنچنانی باشند. گاهی مردم اطراف ما در خیابان و کوچه و بازار بعضی اولیای الهی هستند. ولی خدا هستند. ما قدر نمیدانیم. روایت خیلی کاربردی است. امام باقر(ع) فرمودند: خداوند سه چیز را در سه چیز پنهان کرده است. 1- رضای خودش را در طاعتش، پس هیچ طاعتی را دست کم نگیرید. یک نفر را از این طرف خیابان به آن طرف خیابان ببریم، شاید همین باعث نجات شما در قیامت شود. زندگینامه چهرههای برجسته و والا را که میبینیم، مثل شیخ بهایی و دیگران، گاهی یک چنین صحنههایی را دیدیم. مثلاً افراد مختلف هستند، داشتند منزل یا جایی میرفتم یک سگی را دیدم تشنه است. یک ظرفی از چاه آب آوردم، درهای حکمت در سینهام باز شد. چیزی برای خانوادهام خریده بودم و هیچی هم دیگر پول نداشتم. ولی دیدم یک موجودی هست، حیوانی است، گرسنه است. سر به طرف آسمان بلند کردم که خدایا من بیشتر از این ندارم. میدهم و خودت هم جبران کن. ولو یک سلام، ولو یک لبخند، ولو یک سلام، ولو یک انفاق، کوچک هم باشد طوری نیست. پول یک آجر برای مسجد بدهد، طوری نیست. 2- فرمودند غضب خودش را در معصیت پنهان کرده، پس هیچکدام از گناهان را کوچک نشمارید. شاید غضب خدا را فراهم کنید.
چند روز قبل مطلبی را دیدم، حالم بد است. یک مادری نزد یکی از اولیای الهی آمد و گفت: دستم به دامنت! گفتم: چه شده است؟ گفت: بچهام مریض و ناخوش است. چند روز است در بستر افتاده و هر پزشکی که میآوریم میگوید: کاری از دست من برنمیآید. دیگر کارش تمام است. به من گفتند: نزد شما بیایم و یک دعا و ذکری و یک چیزی یاد من بدهید. بچه من جوان است. چون این مادر از اسرار باخبر بودند، پشت صحنهها را میدانستند، سرشان را پایین انداختند، بعد از چند لحظه گفتم: مادر، بچه شما سلاخ بوده است. در کشتارگاه حیوان ذبح میکرده و پوست میکنده است. شما از کجا میدانید؟ این بچه شما جوان مرگ میشود. کاری از دست من برنمیآید. چرا؟ چند روز قبل در محله کارش، کشتارگاه، مقابل چشم مادر گوساله را سر میبری. این گاه آه میکشد و دلش میسوزد. به قدری من منقلب شدم و گفتم: پس این دل سوزیهای انسانها چه کار میکند؟ تکه انداختنها، تحقیرها و تمسخرها، گاهی فکر میکنیم بعد از شصت سال، یک کینه در زندگی ما پیش بیاید همه را از بین میبریم. هیچ گناهی را کوچک نشماریم. سوم فرمودند: اولیای خودش را در خلقش پنهان کرده است. هیچکس را تحقیر نکنیم و ناچیز نشماریم شاید ولی خدا باشد.
وقتی صحنه محشر به افراد نشان داده میشود، میگویند: بعضی از افرادی که خیلی خوب بودند، روی سر انگشت بزرگ پایشان قد میکشند، بعضی از افراد که در صحنه محشر میآیند ببینند. با شکوه و با عظمت! تا نزدیک میشوند، میبینند اِ... رفتگر محله بوده است. آبدارچی اداره بوده است. پادوی مغازه حاجی در بازار بوده است. چه شکوهی، چه عظمتی، سؤال میکنند خدایا مگر چه کردم؟ گفتند: اینها بین خود و خدا رابطهشان را اصلاح کرده بودند. شما پز میدادید. تا در مجلس وارد میشدید جا برای شما باز میکردند. عنوان داشتید و پرستیژ داشتید. اما اینها بین خود و خدا را اصلاح کرده بودند. امام باقر فرمودند: خداوند سه چیز را در سه چیز پنهان کرده است. رضای خود را در طاعتش، پس هیچ طاعتی را کوچک نشمارید. کار را انجام بدهید. دوم اینکه غضب خودش را در معصیتش، پس هیچ گناهی را کوچک نشمارید. سوم اینکه اولیای خودش در خلقش پنهان کرده است. هیچکس را کوچک و ناچیز نشمارید.
شریعتی: این هفته از مقام محدث بزرگ و عالم وارسته، امامزاده واجب التعظیم حضرت عبدالعظیم حسنی یاد کردیم که واقعاً همه ما سر سفره این مرد بزرگ نشستیم. حسن ختام امروز برنامه ما صحبتهای شما در وصف حضرت عبدالعظیم حسنی باشد و خداحافظی کنیم.
حاج آقای لقمانی: سخنم را با جمله آیت الله جوادی آملی آغاز کنم که فرمودند: اگر این امامزادهها و صالحان و حرمهای اینها نبود، ما هم مثل بعضی از مردم بعضی کشورها الآن گاوپرست بودیم، آتش پرست بودیم، بعضی میخواهند که تغییر روحیه بدهند، کاری میکنند که بدتر روحیهاش بد میشود. ولی حرمهای اهلبیت باعث اطمینان و آرامش افراد میشود. حضرت عبدالعظیم حرمشان این ویژگی را دارد. اولاً ایشان هم فعالیت اجتماعی داشتند. این خیلی جالب است. سال 200 در مدینه به دنیا میآید. در همین عمر کوتاه راوی حدیث از چند امام بودند. امام جواد و امام هادی و امام عسکری این ویژگی را داشتند. روایت داریم یک نفر از شهر ری برای زیارت رفت، امام هادی فرمودند: هرکس قبر حضرت عبدالعظیم را زیارت کند، مثل کسی است که قبر جد ما حسین را در کربلا زیارت کرده باشد.