موضوع برنامه: هنر خوب زیستن
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين لقمانی
تاريخ پخش: 18-11-96
بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
شریعتی: سلام میکنم به همه دوستان عزیز، بینندههای خوب و شنوندههای نازنین، در این روزهای بسیار دل انگیز، در روزهای دهه فجر انقلاب اسلامی، انشاءالله هرجا که هستیم برای عاقبت بخیری جوانهای این سرزمین، برای اعتلای اهداف، آرمانها و ارزشهای انقلاب اسلامی دست به دعا برداریم. انشاءالله همه تلاش کنیم تا ایران اسلامی همچون ستارهای درخشان در بین همه کشورهای دنیا بدرخشد و روح امام راحل ما شاد باشد. حاج آقای لقمانی سلام علیکم و رحمة الله. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای لقمانی: سلام علیکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و همه بینندگان عزیز عرض سلام دارم. دهه فجر را تبریک میگویم.
شریعتی: روزهای چهارشنبه میخواهیم یاد بگیریم که چطور میتوانیم خوب زندگی کنیم. بحث امروز شما را میشنویم.
حاج آقای لقمانی: بسم الله الرحمن الرحیم
ما ز بالاییم و بالا میرویم *** ما ز دریاییم و دریا میرویم
ما از اینجا و از آنجا نیستیم *** ما ز هر جاییم آنجا میرویم
به لطف خداوند بحث هنر خوب زیستن، سبک زندگی آرام و آسان را پیش رو قرار دادیم و آمدیم تا راههای زندگی، دانستیم تجربه تلخ ترین راه، فردی و شخصی، خودمان تجربه کنیم. تقلید آسانترین راه ولی اندیشه والاترین و بهترین راه است. پدر و مادر بیست بیست هم به فرزندش اندیشیدن را میآموزد. یک برنامه، یک روحانی، یک معلم، یک دلسوز فرهنگی هم کسی است که افراد را سوی اندیشه میبرد نه احساس، هیجان، هوس، روزمرگی، باری به هر جهت، این سم برای زندگی انسان هست و جزء اموری است که گاهی انسان چشم باز میکند. شصت سال، هفتاد سال عمر رفته است، سرزمین سوخته است. لذا میفرماید: انتخاب راه زندگی مثل بستن دکمههای پیراهن است. اگر اولی را اشتباه بستی، متوجه نمیشوی تا به آخر برسی، آنوقت هم دیگر هیچ! دیگر راه برگشتی وجود ندارد.
اندیشه را معنی کردیم. اندیشه یعنی تأمل، اطراف کار را سنجیدن، دقت، تمرکز. هر مقدار ما صبح تا شب در تردیدها و تصمیمها با اندیشه و اندیشمندی جلو برویم، ضرر و خسارت و پشیمانی و ندامت ما کم میشود. در اتاق یکی از علمای وارسته را زد و گفت: حاج آقا ببخشید! اینکه میگویند: بعضیها گناه نمیکنند مگر میشود؟ ایشان گفتند: عزیزم! چهل روز است من یک گناه نکردم. برای ریا و خودنمایی نبود برای این بود که باورهای ایشان را بشنود. بعضی هستند سن و سالی ندارند ولی حتی اشتباه هم نمیکنند. نه گناه، اشتباه هم نمیکنند. از اول سنجیده وارد مسیر شده و انتخابهایش سنجیده بوده است. «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِ عِنْدَ اللَّهِ» (انفال/22) بدترین جنبندگان کسانی هستند که اهل تفکر نیستند. قرآن چند آیه دارد که همه ما را دعوت به اندیشه میکند. ای رسول ما «فَاقْصُصِ الْقَصَصَ» (اعراف/176) داستان گذشتگان را برای اینها بگو. «لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» شاید بیاندیشند. فکر نکنند الآن به یک آلاف و الوف و چرب و شیرین رسیدند. به لذاتی رسیدند و این همیشگی و ابدی است. نه! یک روز گرفته میشود، اینها میمانند و گذشته تلخ و تباه و سیاهشان! نشان میدهد یکی از چیزهایی که انسان را وادار به اندیشه میکند، عبرت گیری از گذشتگان است. آشنایی با زندگانی دیگران است. اقوام و ملیتهایی که قبل از ما بودند، پایان کار به کجا رسید. ما این خسارت را ندهیم.
آیه بعد میفرماید: «وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» (حشر/21) ما این مثالها را برای مردم میزنیم، بشنوند و بفهمند شاید به خود بیایند و اهل اندیشه بشوند. اندیشه چه کاری با انسان میکند؟ در قرآن واژههای مختلفی هست، این خیلی بحث شیرینی است. به عمق جان انسان میچسبد. 1- میفرماید: اولین کاری که انسان با انسان میکند، انسان را اهل عقال میکند. عقل! عقال ریشهی عقل است. ریسمانی که نمیگذارد موجود زنده کار خلافی بکند. دیدید بعضیها میگویند: فلانی محترم است. حکیم است. حکیمانه حرف میزند. حکیم و حکم از لگام است. نمیگذارد خطایی بکند. بعضی واژه واژههایشان را با اندیشه بدرقه میکنند. سنجیده حرف میزنند. «هَلْ فِي ذلِكَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ» (فجر/5) بعضیها مقابل چشمشان سنگچین میکنند. گوششان را سنگچین میکنند. سنجیده، «لِأُولِي النُّهى» (طه/54) از نهی است. مرتب در درون نهیب میزند. نهی میکند. هر حرفی را نزن! هر نگاهی را، هر شنیدنی را، هر دیدنی را، هر پوشیدنی و هر خوردنی را، لذا در آموزههای دینی اصل و ریشه و ذات حرامها بخاطر این است که انسان را از اندیشمندی خارج میکند. محور زندگی اندیشه است. لذا بزرگان ما مرتب این جمله را تکرار میکنند. اول اندیشه بعد انگیزه!
ما گاهی بعضی از مذهبیها فقط انگیزه ایجاد میکنیم با اندیشه نیست. اگر اندیشه باشد این دختر خانم ازدواج هم که کرد متانتش سر جایش است. خارج از کشور که رفت متانت سر جایش است. این آقا پسر همینطور. نوشیدنیها عقل را ضایع میکند، حرام است. کشیدنیها مثل مواد مخدر عقل را ضایع میکند. آنهایی که عقل را ضایع میکند حرام است. دیدنیها، چیزی که باعث میشود به جای انسانیت غضب و شهوت بیایند. حیوانیت به انسان بدهد این هم حرام است. شنیدنیها، موسیقی مطلقاً حرام نیست ولی غناء حرام است. غناء چیست؟ موسیقی مطرب، موسیقی مطرب چیست؟ انسان را حالی به حالی میکند. آنچنان را آنچنانتر میکند. حالت اعتدال و فهم و درایت را از انسان میگیرد. باز دوباره انسانیت که ضعیف شد، حیوانیت جای آن میآید. همه اینها عقل را تحت الشعاع قرار میدهد و قدرت تفکر را از انسان میگیرد. لذا حرام است. گاهی پوشیدنی که مثل فرهنگ دیگران باشد، تشبه به کفار، چون اینها یواش یواش انسان را از انسانیت خارج میکند و یک موجود ضعیف و بی هویت و بی ماهیت میسازد. پس محور احکام الهی عقل است. «كلّما حكم به العقل حكم به الشّرع» کدام دینی است اینچنین عقل محور و اندیشه محور باشد؟ هرچیزی که باعث سایش اندیشه باشد، حرام است. باعث زایش اندیشه باشد، واجب یا مستحب است. تمام واجبات عقل انسان را افزایش میدهد. نماز، انسان را از محدود بودن و قطره بودن به بی کرانه میبرد. بزرگش میکند. ابدی میکند. روزه، آنهایی که حرام است. غیبت و تهمت انسان را پایین میآورد. محور اندیشه است. محور عقل است. لذا میفرماید: مراقب افکارتان باشید. یک فکر، گاهی همه چیز است. دیدید گاهی شب در رختخواب فکر میکنیم که ما فردا چه کار میکنیم. اگر مهربانانه فکر کنیم، فردا من میآیم نزد شما سلام میکنم، روبوسی هم میکنم، خواهش میکنم دو روز، یک هفته، یک ماه دیرتر چک شما را بدهم. شما هم میپذیرید. ولی اگر عصبانیت باشد، دعوا و درگیری باشد، فردا هم همان اتفاق میافتد. تبعات غیر قابل جبران دارد.
من یک داستان شیرین برای امروز و فردا و همیشه بگویم. یکسری از داستانها، داستانهای کوتاه گفته میشود. من فکر کردم دیدم از این داستانهایی که هر روز صبح قبل از خارج شدن از خانه انسان باید ببیند. دقیقاً برای ما هست و فراتر از سلیقه و عقیده است. گفت: فردی دنبال تبرش میگشت. در خانه تبر را بردارد و برود از جنگل هیزم بیاورد. آمد نگاه کرد دید تبر نیست. یک مقدار نسبت به همسایه بدگمان بود. رفت سر دیوار همسایه دید همسایه نشسته و با خانمش چای میخورند. ولی همینطور که چای میخورد مثل آدمهای دزد چای میخورد. مثل آدمهای دزد و سارق حرف میزند. مثل آدمهایی که دزد هستند میخندد. گفت: کار این است. اندیشهاش این بود، آمد. بسیاری از تصمیمهایی که ما صبح تا شب میگیریم همینطور است. نگاههایی که داریم همینطور است. با طرف آشنا میشویم میبینیم نه!
مقام معظم رهبری در بعضی از شهرها که بعضی از افراد با هم گاهی بگو مگوهایی میکنند، ایشان به ریش سفیدهای آن شهر توصیه میکنند آنها را جمع کنید و یک چای با هم بخورند. حرف از دلگیری و درگیری هم نزنند. تا چای میخورند بعد میبینند اینها همه توهم بود! اینها با هم مشکلی ندارند. در فامیل گاهی همینطور است. در دوستان و رفقا همینطور است. یکی از چیزهایی که عقل انسان را افزایش میدهد مهربانی است.
از درخت مهر سیبی میکنم *** در تمام شهر قسمت میکنم
بعضیها مهربان هستند. علامه طباطبایی یکی از اینها بود، نسبت به همه چیز مهربان بود. لذا خیلی ایشان عاقل و اندیشمند بودند. گاهی چهار ساعت ایشان روی یک موضوع فکر میکرد. ما اگر توانستیم سی ثانیه روی یک موضوع فکر کنیم جایزه داریم. لب دیوار همسایه را دید، گفت: حتماً کار این بوده است. آمد برود کلانتری شکایت بکند که همسایه را به جرم دزدیدن تبر دستگیر کنند و تبر او را بگیرند. در خروجی خانه خانمش را دید. گفت: راستی من نگفتم، من تبر را در زیرزمین گذاشتم. اگر کاری داشتی در زیرزمین است! آمد دید تبر در زیرزمین است. نگاه کرد دید همسایه مثل آدمهای شریف دارد چای میخورد. مثل آدمهای شریف دارد میخندد و مثل آدمهای شریف حرف میزند.
شریعتی: مثالی که همیشه حاج آقای قرائتی میزنند. عینک قرمز بزنی همه شلغمها را لبو میبینی.
حاج آقای لقمانی:
فکر شنبه تلخ دارد جمعهی اطفال را *** پیر گشتی و چنان در فکر فردا نیستی
بسیاری از ما چون نگاهمان به زندگی این است که شغل جدا و شوق جدا، زندگی جدا، درآمد جدا، از صبح شنبه بدمان میآید. بعضیها «کل جمعتین شنبه» این آیه برای خودم نازل شده است. هر جمعهای شنبه است! فرق نمیکند، برف آمده تعطیل است، به کارهایش میرسد. زمین و زمان انسان را باسواد نمیکند. خودش باید جوهره داشته باشد. تمام کسانی که به یک جایی رسیدند، خودشان اهل تلاش و کوشش بودند. اندیشه! من حیف هستم این خیلی مهم است. من یک مطلبی دیدم، خیلی ذهن مرا مشغول کرد. یک صاحب نظری در یک روستا رفت. دید از نظر فرهنگی اینها آنچنان پیشرفته نیستند. ولی بعضی از این روستاییها خیلی عالمانه حرف میزنند. حکیمانه حرف میزنند. گفت: ببخشید شما دانشگاهی، حوزه علمیهای، مجلس درسی و بحثی دارید؟ گفتند: نه! پس چرا اینطور حرف میزنید؟ پاسخ دادند: ما اینجا سواد زیاد نداریم ولی خیلی فکر میکنیم. گفتیم: بهترین پدر و مادر کسی است که اندیشیدن را یاد بچه بدهد. بهترین معلم و مربی اوست. فکر کند و اهل فکر کردن باشد.
آیت الله بهاءالدینی خیلی فکور بودند. فرمودند: گاهی ساعتم خراب میشود، بازش میکنم. اینقدر فکر میکنم تا عیبش را پیدا کنم. عادت کند انسان و روبنایی و سطحی نباشد. زیربنایی و عمیق باشد. مراقب افکارت باش که افکارت گفتارت را میسازد. بدون استثناء بسیاری از ما فکری که در خانه و محل کار کردیم، بیرون در جامعه نمود و بروز پیدا میکند. همیشه گفتیم گاهی با یک لبخند و با یک روبوسی کار حل میشود و گاهی با دعوا. مراقب افکارت باش که گفتارت را میسازد. ارزانترین قتلهای جهان را یکبار گفتم. یکی از عزیزان پیامک داد: حاج آقا، من یک موردش را بگویم ارزانتر از ارزان، سر نوبت سوار شدن در ماشین قتل صورت گرفت. یک خانواده داغدار و یک خانواده بی پدر شد. یک خانواده بی پسر شد. سر یک شیرینی دعوا شد. مراقب افکارت باش که افکارت گفتارت را میسازد! از صبح بگوید: خدایا من امروز میخواهم کم حرف بزنم. گذشت داشته باشم! خدا رحمت کند آیت الله نجفی مرعشی گفتند: ایشان صبح که از خانه بیرون میآمدند، در را میبستند رو به آسمان، خدایا ظهر مرا با ایمان به خانه برگردان. وقتی که انسان وصل به آسمان میشود کارهای زمینی و سخت برایش ریز است. رها میکند. ما مشکلمان این است که سنگ ریزهها برای ما قلوه سنگ است. بعضیها شصت سال درگیر یک چشم و ابرو هستند. خاطرخواه یک نفر بوده و نشده، عمرش تمام میشود. چه کارهایی آدم میتواند بکند. «مراقب افکارت باش که افکارت گفتارت را میسازد و مراقب گفتارت باش که گفتارت اعمالت را میسازد. مراقب اعمالت باش که اعمالت را عادتهایت و عادتها شخصیت تو را و شخصیت تو سرنوشت تو را میسازد». لذا میفرمایند: هم خوب فکر کنید و هم فکر خوب کنید. بعضیها که مثبت اندیش هستند نسبت به خود، خودشان را ارزان نمیفروشند. یک لذت آنی و یک عمر پشیمانی، گناه! گناه وامی است که سود آن بسیار زیاد است، یک عمر انسان باید آبرویش را بدهد. شخصیتش را بدهد. خدا به حق محمد و آل محمد همه ما را در این لغزشگاهها حفظ کند. دعایی که به ما از زمانی که بچه بودیم یاد ما دادند. «الهی لا تَكِلْنِي إِلَي نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَدا» خدایا یک لحظه ما را به خودمان وا مگذار. یک پلک بر هم زدن، یک ثانیه، فجیعترین قتل در ایران سه سال قبل در تهران اتفاق افتاد. گفت: وارد منزل شدم، شب خسته و کوفته بودم. دیدم خانم من به من گیر داد. چرا این کار را میکنی؟ تو را با فلان خانم دیدم. خانم به خدا من اهلش نیستم! شروع به جیغ و داد کرد. همینجا باید این آقا صحنه را ترک میکرد. وقتی نمیتواند خانم را آرام کند، خودش را میتواند کنترل کند. اگر انسان در یک لغزشگاه بایستد، یواش یواش موج او را میبرد. یکی از بهترین کارها این است. بعضی هستند میگویند: ما پدرمان عصبانی بوده، جوشی بوده است. ما هم اینطور هستیم صحنه را ترک کن! بگو: نیم ساعت بعد! میگوید: ایستادم، او یکی گفت و من هم یکی گفتم. دیدم آرام نمیشود. خانم داد نزن همسایهها! کارد آشپزخانه را آوردم نشان دادم. دیدم ساکت نشد، تا کارد را آوردم، بدتر شد. من هم نفهمیدم و با کارد در شکمش زدم. نقش بر زمین شد!! دختر دو سالهام تا مادر را با این وضعیت دید، جیغ کشید و او هم کشتم. بنده خیلی خوب هستم، نه! همه ما در این لغزشگاهها قرار میگیریم. یک لحظه اندیشمندانه عمل کنیم، یک عمر آرامش داریم. شرایط را مدیریت کنیم. مدیریت ذهن، تدبیر منزل! گاهی خدای نکرده زن و شوهر با هم یکی نیستند. یکی از راهها سکوت است. تحمل و ترک صحنههاست. مدبرانه عمل کردن!
نکته دیگر میفرمایند: افکار هر انسانی وسعت دنیای اوست. ما گاهی صبح تا شب به چه چیزهایی فکر میکنیم، همان مقدار ارزش داریم. اندیشههای خودتان را شکل ببخشید، قبل از اینکه دیگران به شما اندیشه بدهند. مخصوصاً پدر و مادرهای عزیز، بچههایشان را دوره نوجوانی، قبل از اینکه مرجئه، مخالفان دینی اینها را جذب کنند شما فکر و اندیشه به اینها بدهید. اول اندیشه، بعد انگیزه! فکر ناب بدهی، سر سرچشمه، مطلب عادی بدهی که بیرون رفتند، دیگران او را جذب نکنند. اندیشههای خودتان را شکل بدهید قبل از اینکه دیگران اندیشههای شما را شکل بدهند. خواستههای خود را عملی سازید قبل از آنکه دیگران بر شما مدیریت کنند. خواستههای خودشان را تحمیل کنند. اندیشمندی چقدر ارزش دارد. انسانهای خردمند اهداف و آرمان دارند، ولی انسانهای عادی و مادی آرزو و رؤیا دارند. بعضیها شصت سال است منتظر یک حادثه هستند. عمر تمام شد، شانس، اتفاق، چه شد؟ منتظر هستم یک اتفاق بیافتد. لذا میفرمایند: انسانهای اندیشمند زندگی را میسازند. آنها نه، میبازند. علم به شما کمک میکند زندگی خود را بگذرانید، ولی اندیشه کمک میکند زندگی خود را بسازید. ساختن، گاهی در یک خانواده یک نسلی تربیت میشود. عالم را تحت الشعاع قرار میدهد. آقای دکتر صالحی رئیس سازمان انرژی هستهای گفتند: ما برای غنی سازی اورانیوم از5/3 به بیست درصد دنبال یک انسان اندیشمند بودیم. این هدیه به عزیزانی که میخواهند فرزند آوری کنند. دختران و پسرانی ناب برای آینده جامعه مفید باشد. اسباب بازی و سرگرمی نمیخواهند.
میتوان رفت به یک چشم پریدن تا مصر *** بوی پیراهن اگر قافله سالار شود
بوی پیراهن همان معرفت است. همان اندیشه است. گشتیم دنبال یک نفر که بتواند این کار را انجام بدهد. آقای دکتر مجید شهریاری(ره). به دفترم صدا زدم، خصوصی و محرمانه گفتم: میخواهیم چنین کاری کنیم. شما را انتخاب کردیم. گفت: چشم! رفت و چند ماه بعد تلفن زد، دکتر آماده است. قرار گذاشتیم آمد، تست کردیم دیدیم درست است. یک تنه انجام داد. گفتم: من دفترچه را برداشتم، امضا کردم، سفید جلویش گذاشتم. هرچه میخواهی بنویس. هر قیمتی بنویس. ایشان پس دادند و گفتند: من این کار را برای اعتلای نظام و خشنودی دل رهبر انجام دادم و یک ریال نمیگیرم. با خدا معامله کردم. ایشان امامزاده صالح که میرفتند هرکدام از شهدا که سر قبرشان میرفتند، میگفتند: خوش به حال شما که امامزاده صالح دفن هستید. بعد از شهادت خود ایشان را در امامزاده صالح دفن کردند. انسان اندیشمند، کسی که همتش بلند است. اندیشههای خودش را شکل میدهد قبل از اینکه دیگران شکل میدهند. اول اندیشه دارد بعد انگیزه، خیلی مهم است که ما در مسیر زندگی این ویژگیها را داشته باشیم.
یکی از پرسشهایی که همه عزیزان، مخصوصاً سمت خداییها که اهل اندیشه هستند و اهل تفقه، ما از کجا بدانیم اندیشمند هستیم؟ نشانههای اندیشمندی آن هم از نگاه حضرت علی(ع). 1- میفرماید: «یُستَدَّلُ علی عقل الرجل» نشانههای عقل و اندیشه فرد «بکثرة وقاره» سنگینی، متین بودن، ارزشمندی، حضرت موسی(ع) وقتی میخواهن دختر شعیب را توصیف کنند، یک جمله کوتاه با معانی بسیار والا و بالا میفرمایند: «تَمْشِي عَلَى اسْتِحْياءٍ» (قصص/25) یک دفتر معرفت، وقتی دختر شعیب راه میرفت، حیاء از او میبارید. حجاب برای آقایان هم هست یا نه؟ بله! وقار، متانت، این حجاب آقایان است. مرد بودن، جلف و سبک نباشد. «بکثرة وقاره» منتهی آن طرف قضیه را هم ببینیم. بعضی از آقایان مخصوصاً خانوادههای مذهبی خیلی از ما درخواست میکنند. حاج آقا! خانواده ما گاهی بعضی از مطالب را میشنود و تا آخر میخواهد روی همان ریل برود. اینجا دیگر در خانه و خانواده نیست. برای همسر نیست. 2- امیرالمؤمنین فرمودند: «و حُسن احتماله» بسیاری از درگیریها، دلگیریها، دعواها، اختلافها، برای این است که ما حسن احتمال، احتمال مثبت نمیتوانیم بدهیم.
من به شما سلام میکنم، شما جواب نمیدهید. هزار فکر میکنم غیر از آنچه باید بکنم. شاید نشنیده باشید. شاید ندیده باشید. شاید فکرتان مشغول باشد. بعد به شما میگویم، میگویید: اصلاً متوجه نشدم. ببخشید! برای این است که نگاه ما مثبت نیست. اگر نگاه مثبت باشد، در مسائل ملی و خانوادگی. این شعر را تقدیم میکنم به همه عزیزانی که جان و زندگی و فرزندشان را برای حفظ این کشور، حفظ دین و ناموس این کشور از دست دادند.
مرگا به من که با پر طاووس عالمی *** یک موی گربهی وطنم را عوض کنم
این نگاه را ببینید. ما همه چیز داریم الحمدلله! به لطف خداوند، تلاش و کوشش، تدبیر میخواهد. مشکلات برطرف شود. ولی اینکه الآن دشمن به شدت دارد حالت تهی بودن و ضعف، شیطان چه کار میکند؟ «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ» (بقره/268) شیطان دارد با ما این کار را میکند. از درون ما را تهی کند. نباید مراقب باشیم، حسن احتمال، «الاحتمال قبر العیوب» احتمال قبر عیبهاست. سوء ظن، بد گمانی، سوم فرمودند: «بالحسن مقاله» از کجا بفهمیم اندیشمند هستیم؟ خوب حرف زدن یا حرف خوب زدن. عزیزم، گلم! چهارم فرمودند: نسبت به آنچه که میداند همه چیز را بیان نکند. مثال، بسیاری از طلاقهایی که رخ داده است. این دختر خانم یا آقا پسر قبلاً یک خطایی یا اشتباهی داشتند. لازم نیست الآن بگوید که بعد او بگوید: من نمیتوانم با تو زندگی کنم! در دوران عقد بعد از عروسی حرفهایی زده میشود. دروغ حرام است ولی راست واجب نیست. همه چیز را بیان نکنید. ما باید فایل ذهنی داشته باشیم. یک سلسله اطلاعات برای خود ماست. یک سلسله برای خانواده، یک سلسله برای عموم است. اگر کسی این مرز بندیها را مراعات نکند هر روز با چالش مواجه میشود. 5- آراستگی به عفت نشانه اندیشمندی است. مغازههایی که زمرد و برلیان، سنگهای قیمتی دارند، ورودیشان چگونه است؟ در شیشهای قفل است. طرف را باید ببینند اهل هست یا نه، بعد دکمه را بزنند. کسانی که ارزشمند هستند بیشتر از آن مغازه ارزش دارند. با چه کسی رفت و آمد میکنند، بعد این دکمه را فشار بدهند. این عفت است.
ای بسا ابلیس آدم روی هست *** پس به هر دستی نباید داد دست
6- فرمودند: آراستگی به خود بسندگی، قناعت، مقابلش حرص و طمع است. وای که این جمله امیرالمؤمنین با انسان چه میکند. «اكثر مصارع العقول» بسیاری از زمین خوردنهای انسانها، «تحت بروق المطامع» بخاطر این است که برق زندگی چشمشان را گرفته است. هوس میکند، هیجان پیدا میکند. دلم خواست. نتوانستم چشم بپوشم. شخصیت او نابود میشود. اگر آن لحظه آن را کنترل کند، با قناعت، با عفت و پاکدامنی، یک عمر سرشار از پاکی و پاکدامنی و آراستگی و آسمانی بودن دارد، مثل همه بینندگان عزیز، انشاءالله.
شریعتی: انشاءالله همه ما یک هنرمند واقعی شویم، بتوانیم خوب زندگی کنیم. خوب زندگی را مدیریت کنیم. انشاءالله همه عاقبت بخیر شویم. به سایت ما و به کانال ما در فضای مجازی سر بزنید و از مطالب آن بهرهمند شوید. امروز صفحه 223 قرآن کریم، آیات 13 تا 19 سوره مبارکه هود در سمت خدا تلاوت خواهد شد. یادی کنیم از امام راحل عظیم الشأن و همه علما و شهدایی که دست به دست هم دادند تا این انقلاب به ثمر برسد، شهدای انقلاب اسلامی، شهدای هشت سال دفاع مقدس، پدران و مادران شهدا، انشاءالله همه مهمان سفره اهلبیت(ع) باشند.
«أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «13» فَإِلَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ وَ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ «14» مَنْ كانَ يُرِيدُ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زِينَتَها نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمالَهُمْ فِيها وَ هُمْ فِيها لا يُبْخَسُونَ «15» أُولئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ إِلَّا النَّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فِيها وَ باطِلٌ ما كانُوا يَعْمَلُونَ «16» أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى إِماماً وَ رَحْمَةً أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُونَ «17» وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أُولئِكَ يُعْرَضُونَ عَلى رَبِّهِمْ وَ يَقُولُ الْأَشْهادُ هؤُلاءِ الَّذِينَ كَذَبُوا عَلى رَبِّهِمْ أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ «18» الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ يَبْغُونَها عِوَجاً وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ «19»
ترجمه: يا اينكه مىگويند: (او) قرآن را از پيش خود بافته و ساخته است! بگو: اگر راست مىگوييد، شما هم ده سوره مثل اين از پيشِخود ساختهها، بياوريد و (براى اين كار) هر كس از غير خداوند را كه مىخواهيد (نيز به كمك) دعوت كنيد. پس اگر از عُهدهى اجابت (درخواست) شما برنيامدند، بدانيد آنچه كه نازل شده، به علم خداست واينكه معبودى جز اونيست، پس آيا (در اين صورت) تسليم مىشويد؟! كسانى كه زندگانى دنيا و زيبايىهاى آن را بخواهند، ما در همين دنيا (نتيجهى) اعمالشان را بطور كامل مىدهيم، و در آن هيچ كم و كاستى نخواهد بود. آنان كسانى هستند كه در قيامت، جز آتش چيزى ندارند و آنچه در دنيا ساختهاند بر باد رفته، و اعمالى كه انجام مىدهند باطل و بىاثر خواهد بود. آيا آن كس كه (همچون پيامبر اسلام) دليل روشنى (مثل قرآن) از طرف پروردگارش دارد و بدنبال او شاهدى از اوست، و پيش از او (نيز) كتاب موسى (كه) رهبر و رحمت بوده است (بر آمدن او بشارت داده، مانند كسى است كه اين خصوصيات را نداشته باشد؟)، آنان (كسانى كه حقجو هستند) به او ايمان مىآورند، و هر كس از احزاب (و گروههاى مختلف) كه به او كافر شود، وعدگاهش آتش است. پس، از آن در ترديد مباش (كه) قطعاً آن (وحى، كلامِ) حقّى است (كه) ازپروردگارت (نازل شده)، اگر چه اكثر مردم ايمان نياورند. و كيست ستمكارتر از آنكه بر خداوند دروغ مىبندد؟ آنان (در قيامت) بر پروردگارشان عرضه مىشوند و شاهدان (آن روز انبيا و فرشتگان) خواهند گفت: اينها همان كسانى هستند كه بر پروردگارشان دروغ بستند. بدانيد، لعنت خدا بر ستمگران باد.كسانى كه (مردم را) از راه خدا باز مىدارند و مىكوشند تا آن را كج جلوه دهند، در حالى كه آنها خودشان به آخرت كافرند.
شریعتی: این هفته یاد میکنیم از عالم بزگوار، آیت الله مشکینی که انشاءالله روحشان شاد باشد و مهمان سفره اهلبیت(ع) باشند. انشاءالله همه بتوانیم از اخلاق این علما در طول زندگیمان بهرهمند شویم و الگو و سرمشق همه ما باشند. اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای لقمانی: آیه 18 سوره هود را انتخاب کردم. خیلی آیه کاربردی است. «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً» چه کسی سزاوارتر است از کسی که از نظر ظلمی که میکند، ظالمتر است به کسی که به خدا افتری میبندد. ظلم فرهنگی، وقتی ظلم فرهنگی شد ظلم اظلم میشود. یک اظلم دیگر هم داریم. «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّه» (بقره/114) چه کسی ظالمتر از کسی است که راه خدا را ببندد. یکی از ویژگیهایی که ما در زندگی باید پیدا کنیم دلسوز بودن فرهنگی است. غم دین خود و دیگران را خوردن است. سعادتمندی است. انسان نیامده است برای سوختن، آمده است برای ساختن و سزاوار است برای سعادتمندی و عاقبت بخیری. مقابل این ظلمهای فرهنگی حفظ شعائر دینی است. «وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ» (حج/32) کسی که شعائر الهی را حفظ کند، نشانهی تقوای قلب است. چه ارتباطی دارد؟
پزشکان یک مثالی میزنند خیلی زیباست. تا میگوید: آقای دکتر گردنم درد میکند، میگوید: برای فلان عضو است. چه ربطی دارد؟ میگوید: کلید را اینجا میزنید، چراغ آنجا روشن میشود. حفظ شعائر دینی کارش چیست؟ شعائر جمع شعیره است. شعیره یعنی علامت، نشانه، «إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ» (بقره/158) صفا و مروه از شعائر الهی است. حتی شتری که حاجی برای نحر (قربانی) میبرد. انسان را یاد خدا میاندازد. آهنگ گوشی ما باید از شعائر الهی باشد. عکسی که در منزل ما است باید از شعائر الهی باشد. اینها باعث میشود انسان همیشه تقوای قلب داشته باشد.
میفرماید: حفظ شعائر الهی باعث میشود انسان در مسیر زندگی خودش را فراموش نکند. خود فراموشی از بلاهای بسیار بدی است. در نگاهها حفظ شعائر، در حجاب حفظ شعائر، جامعه امروز را مبلمان شهری میگویند. مبلمان شهری حفظ شعائر الهی باشد. از آن طرف «اظلم» از این طرف «وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ» (فصلت/33) چه کسی خوش گفتار تر است از کسی که به سوی خدا دعوت بکند؟ گاهی یک پارچه میزند بفرمایید روضه! یک پرچم میزند برای حفظ انقلاب، دهه فجر، حفظ شعائر الهی، ظاهر طوری است که هرکس میبیند به یاد خدا میاافتد، در ثوابش سهیم است. در زندگیاش شعائر الهی، در ماشین شعائر الهی، این را کاملاً کاربردی به درد ما میخورد.