موضوع برنامه: هنر خوب زیستن
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين لقمانی
تاريخ پخش: 25-11-96
بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
گهگاه تنفسی به اوقات بده *** رنگی به همین آینه مات بده
من میدانم سرت شلوغ است ولی *** گاهی به خودت وقت ملاقات بده
شریعتی: سلام میکنم به همه دوستان عزیزم، بینندههای خوب و شنوندههای نازنین، به سمت خدای امروز خوش آمدید. حاج آقای لقمانی سلام علیکم و رحمة الله. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای لقمانی: سلام علیکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و همه بینندگان عزیز عرض سلام دارم. امیدوارم روزها و لحظات بسیار شاد و خوشی را پیش رو داشته باشید، انشاءالله.
شریعتی: انشاءالله حال دل همه خوب باشد در این روزهای زمستانی دلشان سرسبز باشد و بهاری و خرم، انشاءالله. قرار هست یاد بگیریم در روزهای چهارشنبه هنر خوب زیستن را و نکاتی که حاج آقای لقمانی برای ما میگویند. بحث امروز شما را میشنویم.
حاج آقای لقمانی: بسم الله الرحمن الرحیم
اینها همه از عنایت خوش بختی است *** حتی غممان که آیت خوشبختی است
با تو که تمام ثروتت ایمان است *** بدبخت شدن نهایت خوشبختی است
یکی از ویژگیهای والا که انسانهای فهیم و فرزانه دارند، هنر خوب زیستن هست. هنر را گفتیم: آمیزه و معجونی از دانایی و زیبایی، با صنعت و مهارت فرق میکند. هنرمندانه زندگی کردن، چرا؟ چون عمر سرمایه است، هنرمندی میخواهند انسان این سرمایه را وصل به ابدیت بکند. زندگی کردن بدون مرز و معیار و حدود و حریم هیچکس به جایی نمیرسد. عرایض پایانی بحث ما راههای زندگی بود. گفتیم راههای زندگی سه راه هست. 1- تقلید کورکورانه، بدون اندیشه، سیاه ترین راه است.2- راه دوم تجربه است. تجربه را گفتیم: تلخ ترین راه است. هر چیزی را انسان تک به تک و شخصی خودش بخواهد تجربه کند. ولی استفاده از تجربیات دیگران یک کار هوشمندانه است. 3- راه دانش و عقل و خرد، والاترین راه است. آیهای که یکبار دیگر بخوانم این است «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِ عِنْدَ اللَّهِِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ» (انفال/22) بدترین جنبندگان چه کسانی هستند؟ کران و لالهایی که اهل اندیشه و تعقل نیستند. اینها در دنیاست، در آخرت هم تا سؤال میکنند چرا جهنمی شدید؟ «لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِل» (ملک/10) اگر ما حرف شنو بودیم و اهل اندیشه بودیم، «ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِير» الآن در جهنم با دوزخیان نبودیم. در بهشت کنار بهشتیان بودیم. حرف شنوی و تعقل!
بحث امروز ما یک بحث بسیار کاربردی است که فوق العاده از الآن زندگی ما به درد میخورد. «قوام العیش» در آموزههای دینی به ما توصیه کردند زندگیتان استواری داشته باشد، دوام و بقاء داشته باشد. گفت: از پدری بسیار سالخورده پرسیدم: پدرجان چند سال است با همسرت، با خانمت زندگی میکنی؟ گفت: شصت سال است با هم زندگی مشترک داریم. تعجب کردم و گفتم: چطور با هم پیر شدید ولی از هم سیر نشدید؟ گفت: ما مربوط به نسلی بودیم که هر چیزی که عیب پیدا میکرد آن را تعمیر میکردند، الآن زود تعویض میکنند. بیش از پنجاه درصد طلاقها برای دو سال اول زندگی است. چرا؟ این روحیه نیست. زندگی قوام ندارد. پا برجایی ندارد. یک مطلبی را از حضرت علامه طباطبایی بیان کنم. ایشان خیلی نگاه به ابدیت را مطرح میکردند. گاهی سر وقت کتاب را میبستند، آقایان ما برای ابدیت آفریده شدیم. چکیده تمام و آیات و روایات این جمله علامه بود. وقتی همسرشان از دنیا رفتند، ایشان خیلی بی تابی میکردند. نه اینکه گریه کنند. یکی از شاگردانشان خدمت ایشان رفت گفت: حضرت استاد شما استاد ما بودید. ما را توصیه به صبر و بردباری کردید. چرا شما اینطور هستید؟ ایشان همینطور که گریه میکردند و دستمال اشکیشان دستشان بود، گفتند: نمیدانید این خانم کدبانو بودند. میدانستند من در خانه نیاز به تمرکز دارم. هر یک ساعت یک لیوان چای برای من میآوردند و آرام در را باز میکردند، حرفی نمیزدند که تمرکز من به هم بریزد. لیوان را کنار من میگذاشتند و میرفتند. من دیگر چه بکنم؟ دیگر از آن لحظه به بعد به خودشان عطر نزدند. به خاطر مرگ همسر!
اینها همه از عنایت خوشبختی است *** حتی غممان که آیت خوشبختی است
با تو که تمام ثروتت ایمان است *** بد بخت شدن نهایت خوشبختی است
قوام العیش، زندگی پا برجا و همیشگی، سؤال میکنند: چگونه میتوانیم زندگیمان را ادامه دار و استوار کنیم؟ در کوچه و بازار میگویند: پول که باشد همه چیز جور است. از آن طرف عشق اول ازدواج باشد. میگویند: مقام و موقعیت باشد. هردو مایه دار باشند، هردو باسواد باشند. بعد انسان که در زندگی میرود میبیند نه! اینها به هیچ دردی نمیخورد. گاهی شب عروسی میلیاردی خرج میشود. دو هفته بعد با تلخی و سختی از هم جدا میشوند. سراغ چشمه و سر چشمه برویم. حضرت علی(ع) فرمودند: «قوام العیش حسن التقدیر و ملاکه حسن التدبیر» چه فانوسی را روشن کنیم؟ چه شعلهای را روشن کنیم، حضرت فرمودند: استواری زندگی با اندازه نگاهداری خوب است. ملاک اندازه نگاهداری خوب چیست؟ خوب برنامه ریزی کردن. آینده را به زمان حال بیاوریم زندگی ما خوب است. خوب برنامه ریزی کردن. زندگی که بخواهد اصولی باشد باید ریزبینی در آن باشد. تکلیف چیست؟ تکلیف، من در سن فلان مکلف میشوم، محدودیت میآورد؟ بله. باید بلند شوم نماز بخوانم. باید روزه بگیرم و دروغ نگویم. چرا؟ چون من انسان هستم. با حیوان فرق میکنم. «الَّذِينَ كَفَرُوا» کسانی که کافر هستند، «يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ» (محمد/12) لذت میبرند و میخورند، «كَما تَأْكُلُ الْأَنْعامُ» مثل چهارپایان، ولی ما نمیخواهیم مثل چهارپایان باشیم، پس باید مرز و معیار داشته باشیم. مینیاتوری زندگی کنیم، میلیمتری، نه متری و کیلویی، شب قدر را حضرت فرمودند: «حسن التقدیر» ترجمهاش این است که اندازه نگاهداری خوب. چرا شب قدر میگویند؟ شبی است که اندازهها حفظ میشود.
از آقا علی بن موسی الرضا سؤال کردند: شب قدر چیست؟ حضرت فرمودند: «هنداسه» هندسه! اندازهها مشخص میشود. کسانی که بخواهند در زندگی موفق شوند میتوانند هر شب را شب قدر برای خودشان قرار بدهند و هر روز را روز قدر، این قوام العیش دارد. ما برای ابدیت آفریده شدهایم. چند روز دیگر ایام فاطمیه دوم هست. از امام صادق(ع) سؤال کردند: شب قدر چیست؟ امام رضا اصولی را گفتند، ایشان میآیند اسوه را بیان میکنند. حضرت فرمودند: «اللیل فاطمه» کسی که حق معرفت مادر ما، فاطمه زهرا را درک کند، شب قدر شب فاطمه است. حق معرفت مادر ما حضرت فاطمه زهرا را درک کند، شب قدر را درک کرده است. یعنی اسوه آسمانی را پذیرفت، هر روز او روز قدر است و هر شب او شب قدر است. اندازه نگاهداری و سنجیده زندگی کردن، این باعث میشود زندگی انسان قوام پیدا کند. برکت پیدا کند، رشد پیدا کند. من چند جمله در این بحث بیان کنم که انشاءالله برای همه ما مفید باشد.
«حسن التقدیر» چیست؟ اندازه نگاهداری خوب، دیدید بعضی تا ندارند، خیلی سنجیده زندگی میکنند. تا وضع خوب شد خیلی ریخت و پاش میکنند. اسراف، تبذیر، یکی از چیزهایی که باعث میشود انسان به فقر مبتلا شود، زندگیاش میچرخد و واژگون میشود همین مسائل است. نعمتهای الهی را دور ریختن، گاهی هم کلاس میگذارد. پنج تا مهمان داشتیم، ده تا غذا گرفتیم و همه را دور ریختیم! قرآن دو آیه در این زمینه دارد. ای رسول ما! «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ» (اسراء/29) دو دستت را به پشتت نبر که سفت و محکم نگاهداری. یعنی هیچی نخواهی بدهی. «وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ» دستت را باز نکن، پس چه کار کن. اگر این کار را بکنی ملوم و محصور میشوی، ملامت میشوی. بینابین، لذا یکبار پیامبر بین اصحاب بودند، صحبت همین قضیه شد، حضرت خیلی زیبا و هنری در هنر خوب زیستن، هم صدا و هم سیما، هنرمندانه یک مشت شن برداشتند، سنگ ریزه برداشتند و دستشان را محکم بستند. فرمودند این سختگیری است. تنگ گرفتن است. باز کردند فرمودند: این اسراف است. بسیاری ریخت و یک مقدار کمی ماند، حضرت مشتشان نیمه باز بود، فرمودند: این اعتدال است. هم برای رفاه خود و زن و بچه، هم رسیدگی به دیگران، اطعام، اکرام، انفاق.
جمله دوم سوره فرقان است، عزیزان یکبار با حوصله آیات آخر سوره فرقان را حتماً بخوانند. سبک زندگی دینی را برای ما بیان میکنند. «وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا» (فرقان/67) وقتی که انفاق میکنند نه اسراف میکنند و نه تنگ میگیرند. «وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً» اعتدال دارند. بحث ما در مورد این است که چه کنیم زندگی ما دوام و بقاء داشته باشد؟ امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: رکن اول حسن التقدیر است، اندازه نگاهداری، در مسألهی قوای بدنی، بعضی از دوستان فکر میکنند همیشه این بدن اینطور است. جوانی، پیرمردی را دید که قد خمیده است. طعنه زد. پدر جان دنبال چه میگردی؟ گفت: دنبال جوانیام! پیرمرد پاسخ داد: عجله نکن روزگار به رایگان در اختیارت قرار میدهد این کمان را، یعنی قد تو خم میشود. در همه مسائل فکر میکند همیشه همینطور است. اجازه بدهید یک مطلبی را یکبار دیگر بگویم.
بنده خدایی بود میگفت: وضع برادرم خوب شد. در کار ساختمان بود. شب عروسی برادر خانمش در یک منطقهای از شهرهایی که عموماً فقیر بودند، این را صدا زدند، آمد کلاس بگذارد. دست در جیبش کرد. وقتی آمدند عروس را ببرند، یک مقدار چک پول روی سر عروس ریخت. یک نفر بود، نگاهی کرد و آهی کشید. خدایا ببین اگر ما بنده تو هستیم پس اینها چه هستند؟ شوهر من از صبح تا شب میرود برای پنجاه هزار تومان کار میکند. اینها را ببین انگار کاغذ روزنامه پخش میکند! آه کشید. این برادر ما به چهل سال قبل برگشت. با 23 میلیارد تومان بدهی فرار کرد. اعتدال، امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «علیکم بالقصد فی الغناء و الفقر» اگر بخواهیم یک مقدار ذرهبین بگذاریم، حضرت اول فرمودند: غناء، بر شما باد به میانه روی. نه ریخت و پاش، نه تنگ گرفتن، «فی الغناء والفقر» اول در غناء، در فقر که گاهی میانه روی پایینتر هست. ولی وقتی آبی به پوستت رسید و یک مقدار وضعت خوب شد، مراقب باش. همانطور که الآن وضعت خوب شده، میتواند ورق هم برگردد. «فی الغناء و الفقر» در هر دو حالت.
دو تا فوتبالیست بودند هردو از چهرههای به نام بودند. با یک نفرشان مصاحبه کردند، گفت: وقتی من مطرح شدم و در تیمهای بالا بودم عشق ماشین داشتم. «علیکم بالقصد فی الغناء و الفقر» همینطور که صد میلیون، دویست میلیون به حسابم میآمد، ماشینهای آنچنانی میخریدم. یک ماه بعد میفروختم و دوباره یک ماشین دیگر میخریدم. سی میلیون ضرر میکردم. من فکر میکردم همیشه همینطور زندگی میکنم. الآن که دیگر در بورس نیستم، دیگر خاطرخواه ندارم، دیگر تلفن و قرارداد نیست، به فقر و ناداری افتادم. جلوه دوم یکی دیگر از فوتبالیستها میگفت: از شهرستان به یکی از تیمهای به نام آمدم. تا مبلغ قرارداد نوشته شد، چک را به من دادند. مدیرعامل باشگاه چک را از من گرفت، گفت: فردا صبح ساعت هشت بیا کارت دارم. من هرچه این قضیه را یادم میآید دعایش میکنم. در عرصههای مختلف انسان دغدغهی کار خیر داشته باشد. فردا صبح رفتم، گفت: بیا سوار ماشین من شو! رفتیم یک قسمتی از شهر، یکجایی آپارتمان پیش فروش میکردند. دور اندیشی، وقتی که وضعت هم خوب است مراقب باش! یک آپارتمانی برای من پیش خرید کرد، گفت: برو یک جایی را اجاره کن و ماهی سه میلیون تومان برای هزینه من داد. من اگر چک را به تو بدهم همه را به باد میدهی. الآن در این آپارتمان هستم، ازدواج کردم و فرزند دارم و هر روز دعایش میکنم. میانه روی و اعتدال! اینکه انسان برای دیگران درد داشته باشد، دغدغه داشته باشد. دلش بسوزد. لذا در روایت داریم اولین چیزی که در زندگی میخرید خانه باشد و آخرین چیزی که میفروشید خانه باشد. بعضیها برعکس هستند. خانه را میفروشند و بعد هم بیچاره میشوند.
مورد دوم خیلی زیباست، ثمرهی سنجیدگی و حسن تدبیر چیست؟ گاهی من اینقدر تأسف میخورم. ای کاش ده ساله که بودیم ما را یک جایی حبس میکردند و در یکی دو تابستان اینها را به ما یاد میدادند. «من اقتصد فی الغناء و الفقر» کسی که میانه رو باشد، زمانی که وضعش خوب است و زمانی که ندارد «فقد استعد لنوائب الدهر» خودش را آماده کرده است برای پیشامدهای روزگار، بعضیها زندگیشان را به اندازه میگذرانند. یک مقدار از حقوقش را برای روز مبادا پسانداز میکند. تا موتور یخچال بسوزد، سکته نمیکند. موجودی دارد. «استعد لنوائب الدهر» خودش را آماده کرده است برای پیشامدهای روزگار، مشکلی پیش آمد موجودی دارد. مشکلی پیش نیامد هم که پس انداز کرده است. یکی از بلاهایی که گریبان همه ما را میگیرد، مخصوصاً عزیزانی که دوره نوجوانی و جوانی یک دوره سخت اقتصادی را گذراندند. بعد که وضعشان خوب شد، میگوید: میخواهم بچههایم در رفاه باشند. یک هشدار به اینها بدهم. بزرگان ما فرمودند: بگذارید بچههایتان یک مقدار طعم فقر را بچشند، برای روزی که ندارید. این فشار به انسان رشد و تکامل میدهد. خدا نکند پدری تا بچهاش میگوید: پول میخواهم سریع به او بدهد. «الْمَالُ مَادَّهُ الشَّهَوَاتِ» (نهجالبلاغه، حكمت 58) مال ریشه و مادهی شهوتها و زیادهخواهیهاست. اینها عموماً فاسد میشوند. زندگیشان تباه میشود. لذا بعضی از خانوادهها هستند وضعشان خوب است. میگوید: تا پسرم دوچرخه میخواهد میگویم: اشکالی ندارد. سه ماه دیگر برایت میخرم. مادر میگوید: تو که میتوانی بخری! میگوید: میخواهم آرزو در زندگیاش داشته باشد. بعضی هنوز بچه لب باز نکرده میگویند: چشم، امروز برویم برایت بخرم. وقتی این در زندگی مستقل شد، فقر به او فشار آورد، زود از کوره درمیرود. گاهی اقدام به خودکشی میکند. باید بچهها یک مقدار سختی بچشند برای روزی که نیست خودشان را آماده کنند.
حضرت علی(ع) فرمودند: «من اقتصد فی الغناء و الفقر» کسی که میانه روز باشد وقتی وضعش خوب است و عالی است، وقتی فقیر است خودش را آماده کرده است برای پیشامدهای روزگار، زود از کوره در نمیرود. لذا داریم «العالم بزمانه» کسی که عالم به زمان خودش باشد، «لا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِسُ» (كافي،ج1،ص26) پیشامدها به او هجوم نمیبرند. آماده است. از قبل این تدبیر را کردیم. حضرت فرمودند: «التَّقْدِيرُ نِصْفُ الْمَعِيشَهِ» (أمالىطوسى، ص614) نیمی از زندگی است. نیم دیگر حساب شده و سنجیده است. وقتی انسان حساب شده و سنجیده زندگی کرد، برای پیریاش غصه ندارد. ما چند پس انداز برای دوره میانسالی و کهنسالی باید داشته باشیم. 1- پس انداز عقلانی، در دوره نوجوانی و جوانی عقلمان را افزایش بدهیم با مطالعه، با نشست و برخاست با عاقلان، آنوقت اینها به انسان رشد میدهد، آرامش میدهد. هیچ چیز مثل مسائل معنوی به انسان آرامش نمیدهد. خودش را پیدا بکند، خود ارزشمندی، یک روایت با انسان چه میکند. اینهایی که الآن ورشکسته شدند. خدایی که میرساند همان خدا به ما عقل و تدبیر داده است، همان خدا میفرماید: در زندگی انسان باید مدبرانه عمل کند. بعضی از همکارهایی که ما در صدا و سیما داریم، ایشان در مصاحبهای گفته بود: ما دهه چهل دوبلر بودیم، دو سه تا فیلم را دوبله میکردیم میتوانستیم در تهران یک خانه نقلی بخریم. ولی گفتیم: خوش گذران باشیم. الآن مستأجر هستیم با چه وضعی! تقصیر خدا چیست؟ خود ما هم باید همت داشته باشیم و تدبیر داشته باشیم.
فراز بعد حضرت فرمودند: منتهای درجه کمال و تکامل و تعالی چیست؟ امام باقر(ع) فرمودند: «الْكَمَالُ كُلُّ الْكَمَالِ» ما روایت این چنینی خیلی کم داریم. ناب است. تمامی کمال و تعالی و ترقی سه چیز است. 1- «التَّفَقُّهُ فِي الدِّينِ» فهم جامع در امور دینی، 2- «وَ الصَّبْرُ عَلَي النَّائِبَةِ» صبوری و بردباری در پیشامدهای سخت زندگی. 3- «وَ تَقْدِيرُ الْمَعِيشَةِ» (كافي، ج 1، ص 32) به اندازه زندگی کردن. خدای ناکرده آدم داغ میبیند، مصیبتی میبیند. صبوری! تقدیر در زندگی هم همسنگ با تفقه است. «من لا معاش له لا معاد له» کسی که معاش نداشته باشد، معاد ندارد. «مَنْ قُتِلَ دُونَ مَالِهِ فَهُوَ شَهِيد» (من لا یحضر الفقیه/ج4/ص95) کسی که برای حفظ مال و دارایی خودش کشته شود، شهید است. اینقدر مادیات ارزش دارد؟ بله، انسان آبرویش را حفظ میکند. چرا انسان میانه روی و اعتدال در زندگی ندارد؟ قوام پیدا میکند. ترسان و لرزان زندگی نمیکند. یکی از پس اندازهای دوره کهنسالی انسان عقل است. دیگر چه؟ اقتصاد است. امور اجتماعی و امور عاطفی، اینها تقدیر است. تا پدربزرگ و مادر بزرگ وارد فامیل شد، همه خوشحال شوند. نه اینکه دست و پایشان را جمع کنند. بگویند: خدا بخیر بگذراند! عاطفی، اجتماعی، محبوب القلوب مردم بودن. بعضیها چهل سال قبل از دنیا رفته، میگوید: خدا رحمتش کند، چه زبان نرم و شیرینی داشت. هروقت ما کنارش بودیم خوش بودیم.
شریعتی: این خیلی ارزشمند است. چند روز پیش عیادت یکی از مریضها رفته بودم، خانم مُسنی بود که همسرش ماهها روی تخت بیمارستان بستری بود. من گفتم: برای شما هم رفت و آمد سخت است. هر روز از مسیر دوری میآمد برای ملاقات، ایشان گفت: در طول زندگی با این مرد یکبار بدی از او ندیدم. این پس انداز عاطفی است که اینجا به دادش میرسد و چقدر بقیه از خدمت کردن به او لذت میبرند.
حاج آقای لقمانی: روایت داریم طوری زندگی کنید که تا از دنیا رفتید مردم نگویند: الحمدلله رب العالمین، بگویند: «انا لله و انا الیه راجعون» برای شما گریه کنند. این خیلی مهم است. یعنی دلشان بسوزد. مهربان بودن، دلسوز بودن، نیش نزدن، خیلی بد است. هم کوششی داریم، هم جوششی، خودمان تلاش کنیم و از خداوند هم بخواهیم. گاهی آدمهایی هستند میگویند: من نمیتوانم، انسان از خدا بخواهد و خودش هم تمرین کند. امام سجاد(ع) در دعاهایشان میفرمودند: «إِذَا لَمْ تَكُنْ حَلِيماً فَتَحَلَّمْ» (كافي، ج2، ص112) اگر نمیتوانی حلیم باشی تمرین کن که حلیم باشی. تلقین! انسان هی با خودش بگوید: من میتوانم. امام سجاد(ع) در دعایشان اول ذکر صلوات بر محمد و آل محمد، بینندگان و شنوندگان میدانند که در آداب دعا داریم، قبل از دعا صلوات، بعد از دعا صلوات، چرا؟ ممکن است در آزمونی بگویند، کدام دعاست که همان وقت مستجاب میشود؟ صلوات است. هرکسی با هر ویژگی بگوید، اول خدا این را مستجاب میکند. دعای اول مستجاب میشود، دعای پایانی، دعای خودتان را وسط بگذارید، به برکت این دو دعا، دعای شما مستجاب میشود. امام سجاد اول صلوات میفرستادند و بعد از خداوند میخواهند «قَومنی بالبذل و الاقتصاد» خدایا زندگی مرا استوار کن، هم دست دهنده داشته باشم و هم میانه روی و اعتدال. قصد یعنی میانه روی، اقتصاد یعنی میانه روی. بعد فرمودند: «وَ مَتِّعْنِي بِالاقْتِصَاد» (صحیفه سجادیه/دعای20) اقتصاد، میانه روی. اعتدال در رفتار، در گفتار، در محبت، حتی در دشمنی و قهر انسان اعتدال داشته باشد.
کسانی که در مسیر پیشرفت خود در زندگی به خود سخت بگیرند، زندگی به آنها آسان خواهد گرفت. خیلی چیزها را آدم دوست دارد. عید نوروز میرسد دوست دارد کل زندگی را عوض کند، اعتدال! میتوانم روکش مبل را عوض کنم، چرا به شوهرم فشار بیاورم؟ کسانی که در مسیر پیشرفت به خودشان سخت بگیرند، زندگی به آنها آسان خواهد گرفت. امروز را دیدن و سطحی زندگی کردن، کسانی که آینده نگر هستند طوری زندگی میکنند که اعتدال دارند. در مسیر پیشرفت، در مسائل علمی به اوج میرسد و وضع مالیاش هم خوب است. در مسائل اقتصادی اعتدال دارد، همیشه یک آینده خوبی دارند و یک آسایش و آرامشی دارند که انشاءالله ارزانی همه سمت خداییها باشد.
شریعتی: انشاءالله، از دور جدید تلاوت قرآن کریم 230 روز گذشته است. این هفته یاد میکنیم از همه شهدای گرانقدر انقلاب اسلامی که انشاءالله همه با انبیاء و اولیاء محشور باشند. امروز صفحه 230 قرآن کریم، آیات 72 تا 81 سوره مبارکه هود در سمت خدا تلاوت خواهد شد.
«قالَتْ يا وَيْلَتى أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلِي شَيْخاً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ «72» قالُوا أَ تَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ «73» فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهِيمَ الرَّوْعُ وَ جاءَتْهُ الْبُشْرى يُجادِلُنا فِي قَوْمِ لُوطٍ «74» إِنَّ إِبْراهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ «75» يا إِبْراهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ إِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ «76» وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِيءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالَ هذا يَوْمٌ عَصِيبٌ «77» وَ جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِنْ قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ قالَ يا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ «78» قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا فِي بَناتِكَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّكَ لَتَعْلَمُ ما نُرِيدُ «79» قالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيدٍ «80» قالُوا يا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ إِلَّا امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصِيبُها ما أَصابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ «81»
ترجمه: (همسر ابراهيم) گفت: اى واى بر من! آيا داراى فرزند مىشوم در حالى كه من پيرزنم و اين شوهرم پيرمرد؟ براستى كه اين چيز عجيبى است! (فرشتگان به همسر ابراهيم) گفتند: آيا از كار خداوند تعجّب مىكنى؟ رحمت و بركات الهى بر شما اهل خانه (و خاندان رسالت) نازل باد، همانا او (پروردگارى) ستوده و بزرگوار است. پس چون ترس و وحشت از ابراهيم برطرف شد و بشارت (فرزند نيز) براى او آمد، دربارهى قوم لوط با ما به (گفتگو و) مجادله پرداخت (تا شايد در مورد آنان شفاعت كند). بدرستى كه ابراهيم، بردبار و صاحب آه و ناله و اهل توبه و انابه بود. (امّا از آنجا كه فرمان قهر الهى در مورد قوم لوط حتمى بود، لذا فرشتگان در پاسخ به تقاضاى شفاعت و تأخير در عذاب به او گفتند:) اى ابراهيم! از اين (تقاضا) صرفنظر كن، كه به تحقيق فرمان قهر پروردگارت صادر شده و قطعاً عذاب غير قابل برگشت به سراغ آنهاخواهد آمد. و هنگامى كه فرستادگان ما، (فرشتگان مأمور عذاب،) به سراغ لوط آمدند، دربارهى آمدن آنان غمگين شد و براى حفظ آنها (از آزار اين قوم شرور،) به تنگ آمد، (با خود) گفت: امروز، روز سختى است! و قوم لوط، كه سابقهى كارهاى بد داشتند، به سرعت به سراغ او آمدند. (حضرت لوط، براى جلوگيرى از تعرّض مردم به فرشتگان، با اشاره به دخترانِ خود، به آنان) گفت: اى قوم من! اينها دختران منند، (كه مىتوانيد با آنان ازدواج كنيد. اگر قصدى داريد) آنها براى شما پاكترند، پس از خدا پروا كنيد (و دست به گناه نزنيد) و مرا در پيش ميهمانانم رسوا مسازيد، آيا در (ميان) شما يك نفر رشيد (جوانمرد) وجود ندارد؟ (كه بجاى گناه ازدواج را بپذيرد؟) (قوم لوط) گفتند: تو خود مىدانى كه براى ما هيچ حقّى نسبت به دختران تو نيست (و ما رغبتى به ازدواج نداريم)، خودت خوب مىدانى كه ما چه مىخواهيم. (حضرت لوط) گفت: اى كاش در برابر شما قدرتى داشتم و يا به تكيهگاه محكمى پناه مىبردم! (وقتى كار به اينجا رسيد، ميهمانان) گفتند: اى لوط! ما فرستادگان پروردگار تو هستيم، (دربارهى ما نگران مباش، زيرا) آنان هرگز به تو دسترسى پيدا نخواهند كرد. پس پاسى از شب گذشته، خانوادهات را (از اين سرزمين) بيرون ببر و (مراقب باش تا) هيچ كس از شما (به پشت سرش) متوجّه نشود. ولى همسرت (را با خود همراه مبر، زيرا) آن بلايى كه به همه مىرسد به او (نيز) خواهد رسيد. همانا وقت (نابودى) آنان صبح است. آيا صبح نزديك نيست؟!
شریعتی: انشاءالله لحظات زندگی همه ما منور به نور قرآن و اهلبیت گرامی اسلام باشد. خیلیها جویا شدند که نتیجه قرعه کشی را بدانند. مرحله دوم قرعه کشی عتبات عالیات روز شنبه انجام شد. روز دوشنبه در سایت ما قرار داده شد. اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای لقمانی: آیه 75 سوره هود را انتخاب کردم. خیلی آیه کاربردی است. «إِنَّ إِبْراهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ» حضرت ابراهیم(ع) بردبار بودند. ترسان از خدا و بازگشت کننده به سوی خدا بودند. بردباری، این فراز اول است. یکی از ابزارهای آرامش و آقایی در زندگی حلم است. بردباری و تحمل است. اینکه انسان آستانهی تحملش را بالا ببرد. حلم چیست؟ ضبط نفس، جلوی خود را گرفتن و عجله نکردن برای انتقام، عجله!
خواهر یک نفر را در تهران کسی اذیت میکرد و تماس میگرفت. یکبار به این خانم پیام داد، من در پارک مقابل خانه شما روی نیمکت نشستم. به برادرش گفت، او هم خونش به جوش آمد. چیزی برداشت و دید یک نفر روی نیمکت نشسته است. درجا زد او را کشت. عجله در انتقام! چند دقیقه بعد یک پیام آمد، فکر کردی من او هستم. من آن طرف بودم؟ یک بیگناه را کشت بخاطر بی حلمی و بی صبری! پیامبر اسلام(ص) یک جمله دارند «إِنَّمَا بُعِثْتُ لاتَمِّمَ مَكَارِمَ الاخْلاقِ» (مكارمالاخلاق، ص 8) من مبعوث شدم برای اخلاق و صفات خوب را نهادینه کنم. «بُعِثْتُ لِلْحِلْمِ مَرْكَزاً» (مصباحالشريعة، ص 154) اگر ما پیرو پیامبر هستیم همین را یاد بگیریم. برای حلم مرکز باشم، صبور باشم، شکیبا باشم. عزیزانی که کارهای فرهنگی میکنند و در زندگی فرزند دارند باید خیلی صبور باشند. بچه کوچولو همه چیز را میفهمد. کاری را با موبایل میکند که دکترا نمیتواند. گاهی پنج سال جلوتر از سنش حرف میزند. «وَ لِلْعَمَلِ مَعْدِناً» معدن دانش هستم، «وَ لِلصَّبْرِ مَسْكَناً» مسکن و محل صبر هستم. اگر کسی بخواهد پیرو پیامبر باشد، پیامبری بکند، کار فرهنگی بکند هم حلم میخواهد، هم علم میخواهد و هم صبر میخواهد. لذا امیرالمؤمنین فرمودند: «الحلم تمام العقل» (غررالحکم/ص286) یعنی عاقلترین افراد حلیمترین هستند. بعد فرمودند: «رأس الریاسه» کسانی که میخواهند ریاستی داشته باشند، مخ ریاست حلم است. اگر زود جوش بیاورد و بی تابی بکند و یک حرفی بزند، در یک مصاحبهای تازه شر درست میشود. حلم، زینت علم است، ریشه سلم و سلامتی است. اگر بتوانیم تمرین کنیم. حضرت صادق فرمودند: «إِذَا لَمْ تَكُنْ حَلِيماً فَتَحَلَّمْ» اگر حلیم و بردبار نیستی تمرین کن. خودت را به بردباری بزن تا حلیم و بردبار شویم انشاءالله.
شریعتی: خیلی باید تمرین کنیم که حلم را تجربه کنیم و تمرین کنیم. مخصوصاً در فضای مجازی که این روزها آدم یک چیزهایی را میبیند که بخش عمدهاش برمیگردد به اینکه کم صبر و کم طاقت هستیم و حلیم نیستیم. انشاءالله فرصتی پیش بیاید که در این مورد صحبت کنیم. اگر نکتهای باقی مانده بفرمایید.
حاج آقای لقمانی: این هفته قرار است یادی از شهدای عزیز کنیم، ایام دهه فجر را پشت سر گذاشتیم، ماهی یکبار در گلستان و گلزار شهداء و بهشت زهرا برویم. بنشینیم و نگاه کنیم، بعضی از شهداء خیلی سنشان از ما کمتر بوده است، نکند ما یاد اینها را فراموش کنیم. نام اینها را فراموش کنیم. به برکت این عزیزان است که من امروز اینجا روایات میخوانم. باید خودم را مدیون بدانم.
امروز برای شهدا وقت نداریم *** از عشق مگو قصه که ما وقت نداریم
با حضرت شیطان سرمان گرم گناه است *** از بهر ملاقات خدا وقت نداریم
در کوفه تن غیرت ما خانه نشین است *** بهر سفر کرب و بلا وقت نداریم
فرصت بگذاریم و برویم تجدید پیمان بکنیم و ببینیم چقدر زندگی ما برکت پیدا میکند، انشاءالله.