حجت الاسلام والمسلمين ماندگاری – پاسخ به پرسشهای بینندگان
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: پاسخ به پرسشهای بینندگان
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين ماندگاری
تاريخ پخش: 05-08-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: سلام میکنم به همه شما دوستان خوبم. بینندهها و شنوندههای نازنینمان، انشاءالله در هر کجا که هستید باغ ایمانتان آباد باشد. تنتان سالم باشد و قلبتان سلیم باشد. امشب شب شهادت امام زینالعابدین، امام سجاد(ع) است. به همه شما تسلیت میگویم. دعا میکنم به برکت امام سجاد(ع) زیارت مدینه منوره و اربعین امام حسین نصیب همه ما شود. حاج آقای ماندگاری سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقا ماندگاری: سلام علیکم و رحمة الله. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین. من هم خدمت شما و همکاران خوب این برنامه و همه شنوندگان عزیز که داغدار وجود نازنین امام سجاد(ع) و عزادار امام حسین(ع) هستند، عرض سلام و ادب دارم. امیدواریم از امام سجاد یاد گرفته باشیم که چطور احساس بیتکلیفی نکنیم. خیلیها میگویند: بگذار امام زمان بیاید تکلیف ما را روشن کند. ما که دیگر تکلیفی نداریم، کاری از دست ما برنمیآید. یک گوشه برویم و کلاه خودمان را بگیریم که باد نبرد. از این عبادتها امروز خیلی شنیده میشود. امام سجاد(ع) در شدیدترین شرایط بودند. واقعه عاشورا، واقعه حره، واقعه توابین، واقعه مختار بودند، چهار قیامی که زمان امام سجاد را به یک بن بست سیاسی تبدیل کرده بود. ولی امام سجاد یاد ما دادند که در هر شرایطی بیتکلیف نیستیم. لذا تکلیفشان را در ارتباط با خدا به همه ما یاد دادند. همه مردم پشت به شما کردند. خدا که پشت نکرده است. ارتباط خدا را با عبادت، با مسجد، با قرآن و دعا تقویت کردند. در ارتباط با مردم ارتباط مستقیمی نداشتند. به ما یاد دادند ارتباط غیر مستقیم هم میشود با مردم برقرار کرد. ارتباط غیر مستقیم امر به معروف و نهی از منکر است. نامه نگاری است. امروز همه کسانی که از مسئولین، از آدمها، از دوستها گله دارند میتوانند به طور غیر مستقیم ارتباط برقرار کنند. تکلیف دومی که امام سجاد در ارتباط با مردم داشتند دعا کردن بود. ارتباط معارفی ایشان با مردم از طریق دعا بود. امروز همه دنبال نخبگان میروند، کار دیگری که امام سجاد کردند دنبال کسانی رفتند که پایین افراد در سطح جامعه بودند. بردگان را تربیت کردند. این هنر است.
یک خاطره از جبهه بگویم. یک عده از جوانهای ویژه به جبهه آمده بودند. جوانهایی که یقه باز داشتند و دستمال گردن میبستند. در جبهه خیلیها دوست داشتند نماز شب خوانها برای آنها باشند، فرمانده گردانها، آنهایی که انس با قرآن دارند. یک فرمانده گردان از امام سجاد خوب درس گرفته بود. گفت: اینها را به من بدهید. این جمعی که خیلی مسأله دار بودند، این فرمانده گردان اینها را گرفت. گفت: بچهها شما دوست دارید ویژه باشید. گفت: همه چفیهها را از آن طرف انداختند، بیایید ما از این طرف بیاندازیم. این هفتی چفیه این طرف بیافتد و جلوی بازی یقه را بگیرد. متوجه نشدند چه بلایی سرشان آورد ولی مشکلشان را حل کرد و همه قبول کردند. گفت: بچههای گردانهای دیگر یکی موی بلند دارد و یکی موی کوتاه دارد، بیایید همه ما کچل کنیم که شاخص باشیم. مشکل موهایشان را هم حل کرد. گفت: بچهها همه گردان مسجد میروند تمیز میکنند، بیایید ما برویم توالت تمیز کنیم. مشکل غرورشان را هم حل کرد. این گردان بیشترین شهید را داشت. امام سجاد(ع) از پایینترین قشر جامعه آدمهایی را تربیت کردند که بالاترین کارها را کردند. مستجاب الدعوه شدند. حضرت آنها را به عنوان مبلغ دین به کشورهای دیگر میفرستادند. کار دیگری که کردند این بود که تکلیف داریم با روضه گره باز کنیم. 35 سال روضه امام حسین خواندند. برای روضه امام حسین منتظر منبری و محرم و صفر نباشیم. منتظر مداح و پرده و بیلبورد نباشیم. یک نفر گوشه خانه نشسته یک هیأت درست کند. بعد از نماز صبح اعضای خانه یک زیارت عاشورا بخوانند. این یک روضه است.
سری به نیزه بلند است، در برابر زینب *** خدا کند که نباشد سر برادر زینب
این روضه است. امام سجاد به ما یاد دادند. کار دیگری که کردند کار اقتصادی کردند. امام سجاد نخلستانهای عجیبی را آباد کردند. دامداری و کشاورزی کردند. میخواستند بگویند: مادربزرگم خدیجه که ثروتش را در اختیار پیغمبر گذاشت، ثروت پشتیبانی تبلیغ دین است. مادرم زهرا که دنبال فدک بود، ثروت پشتوانه تبلیغ دین است. امروز هم خیلیها میگویند: برای تبلیغ دین و آمدن امام زمان چه کار کنیم؟ از ثروتهایتان کمک بگیرید. تولید ثروت کنید. اشتغال زایی کنید. امروز بخش عمدهای از مشکلات به خاطر فقر است. به خاطر بیکاری است. شما کار آفرینی کنید و به امام زمان هدیه کنید. پس امام سجاد فرمول خروج از بن بست را به ما یاد دادند.
خدا انشاءالله به آبروی امام سجاد توفیق بدهد از الگوهای یگانه عالم هستی استفاده بیشتری ببریم. حیفم آمد شب شهادت این مقدار مختصر را عرض نکنیم. برای تسلی دل امام زمان دعای فرج را با هم تلاوت کنیم. (قرائت دعای فرج) دسته گل صلواتی هم هدیه به امام زمان داشته باشیم.
شریعتی: امروز هم حاج آقا به سؤالات شما پاسخ خواهند داد. گفتند: جوانی هستم در شرف ازدواج هستم. از دوران مجردی خیلی گناه در پروندهام دارم ولی الآن از کردهام خیلی پشیمان هستم. خیلی دوست دارم یک دختر پاک و خوب نصیب من شود. راستش میترسم بخاطر گناهان گذشتهام خدا بخواهد در ازدواج من تلافی کند. چون خیلی توبه کردم و توبه شکستم. خیلی سردر گم هستم و میترسم. چه کنم خدا گناهان مرا نادیده بگیرد و یک دختر خوب و پاک نصیب من بکند؟
حاج آقای ماندگاری: دو نکته در این سؤال هست. یکی اینکه بعضیها فکر نکنند خیلی زرنگ هستند. بعضیها هم فکر نکنند از قافله عقب ماندند. بعضیها فکر کنند حالا گناه بکنند، خدا هم غفار الذنوب است، ارحم الراحمین است. خدا شتر دیدی، ندیدی میکند و با اینکه ما گناه کردیم، بهترین عطیه را در سر راه ما میگذارد. در نقطه مقابل هم اینکه بعضیها فکر کنند. مثل اینکه سر ما کلاه رفته است. ما گناه نکردیم. آنها هر کاری دوست داشتند کردند آخر هم خدا یک دختر پاک و مطهر سر راهش قرار داد. این پنبه را از گوشتان دربیاورید. چون «ابى اللّه ان يجرى الاشياء الّا بالاسباب» نمیشود آدم بذر فاسد بکارد و میوه سالم بدست آورد.
داستانی میگویم که همه مردم شنیدند. اربابی به کشاورزش گفت: امسال گندم نکار. جو بکار. گفت: چشم. بعد از مدتی آمد دید دوباره گندم کاشته است. گفت: مگر نگفتم: گندم نکار. جو بکار. چرا عمل نکردی؟ گفت: گندم کاشتم، خدا هم اهل تلافی نیست. دعا کردم جو دربیاید. گفت: مرد حسابی مگر میشود از گندم جو در بیاید؟ تو در زندگی داری گناه میکنی. حق مردم را ضایع میکنی. معصیت میکنی. ظلم میکنی و دروغ میگویی و جنایت میکنی. خدا هم اهل تلافی نیست. دعا میکنی به بهشت بروی. اگر از این زرنگ بازیهای تو با دعا بهشت دربیاید، از این گندمهای ما هم باید با دعا جو دربیاید.
این را نگفتم که نا امید شود. این را گفتم که این جوان تکانی بخورد. جوانهایی هم که هنوز آلوده نشدند حسابی تکان بخورند. تعارف نداریم. نگاهمان را عوض کنیم و با خدا بازی نکنیم. از رحمت خدا سوء استفاده نکنیم. «وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِين» (آلعمران/54) این را هم یقین بدانند خدا اهل تلافی نیست. که بخواهد تلافی کند و دلش خنک شود! نه. خدا اهل تربیت است.
من با گناه یک ویروسی را در وجود و روح خودم راه دادم. طبیب مهربان چه کار میکند؟ اگر چاقو بیاندازد تلافی میکند چون من به حرفش گوش نکردم؟ نه. دارد مرا درمان میکند. پس خدا هم که طبیب مهربان است. رب العالمین است. اگر چاقو میاندازد میخواهد مرا درمان کند نه اینکه تلافی بکند.
ایشان میگوید: من توبه کردم. توبه یعنی خدا مرا بپذیرد. اما اگر توبه کردم، یک ویروس گناه در روح من رفته است، لازمهاش این است که جراحی شوم و ویروس گناه بیرون بیاید. من رفتم جلوی کولر خوابیدم، سرما خوردم. حالا توبه میکنم. باید دارو و آمپول هم بخورم. حالا این آقا پسر اگر واقعاً راست میگوید، شما گناه کردی، توبه کردی، خدا هم اهل تلافی نیست. حالا خدا میخواهد تو را تربیت کند، خدا میگوید: بیا، تو این مشکل را داشتی. من تو را بخشیدم. در بین دخترها هم یکی اینطور بوده من او را هم بخشیدم و توبه کرده است. تو به خودت آسیب زدی و به دیگران هم آسیب زدی. توبه کردی و من تو را بخشیدم. حالا اگر میخواهی درست جراحی شوی، یک دختری که مثل تو قبلاً گناه کرده و توبه کرده را انتخاب کن و با او ازدواج کن. اینجا یک مقدار داری هزینه را پرداخت میکنی. نه برایت سخت است. یک پله پایینتر بیا. یک کسی را انتخاب کن که یک معلولیتی دارد. مشکل خانوادگی دارد. نقصی دارد. معمولاً کسی به خاطر حواشی سراغش نمیروند. تو بگو: خدایا من بخاطر کفاره گناهم میروم این شخص را میگیرم. هزینه باید بپردازی. این نگاه ما که من توبه میکنم و خدا هم هیچ هزینهای را از من نمیگیرد غلط است.
مادر من خدای نکرده تصادف کرده است. او را بیمارستان میبرم. میگویند: الآن امکان ندارد. میگویم: هرچه هزینهاش باشد میدهم. آنها اگر هر هزینهای را بگویند من دستشان را میبوسم فقط به خاطر اینکه عزیز مرا درمان کنند. خدا میگوید: من درمانت میکنم. فقط یک هزینهای پرداخت کن. پس دختر خانمها فکر نکنید پسرها آزاد هستند و شما آزاد نیستید. نه، هیچ کس برای گناه کردن آزاد نیست. هرکس گناه کند توبه کند خدا میپذیرد. خدا تلافی هم نمیکند. ولی خدا تربیت میکند. تربیت یک هزینهای دارد. معلم به بچه میگوید: عیب ندارد سر امتحان نیامدی. امتحان از تو میگیرم ولی یک امتحان با تحقیق. این تحقیق هزینه است. که معلوم شود و خیلی خوش به حالت نشود. هرکس دلش خواست گناه کند و فقط بگوید: استغفرالله ربی و اتوب الیه! من حس میکنم اگر این را باور کردیم خدا به ما لطف میکند و عنایت میکند. خدا توبه پذیر است. هزینه را فقط باید پرداخت کنید. گاهی توبه میکنیم، هزینهاش یک مریضی است. هزینهاش یک انتخاب این چنینی است.
جوانی آمد به من گفت: من گناه کردم. میخواهم توبه کنم. گفتم: حتی یکی از اینهایی که با او گناه کردی. گفت: خیلی سخت است. گفتم: هزینهاش است. آن طرف مقابل هم توبه کرده بود. گفتم: حالا شما دو نفر بیایید با هم ازدواج کنید. گذشتههای همدیگر را ندیده بگیرید.
شریعتی: خانمی هستم 31 ساله، یک سال است که ازدواج کردم و خیلی تنها هستم. دوست دارم بچهای داشته باشم. اما خانوادهام توان مالی ندارند که سیسمونی بدهند. خانواده شوهرم هم متقابلاً توقع سیسمونی خیلی خوب از من دارند. من بخاطر نداشتن سیسمونی از بچه دار شدن محروم هستم. آیا درست است زنی از داشتن توقع زیاد خانواده همسرش و خانوادههای دیگر از داشتن بچه محروم شود؟
حاج آقای ماندگاری: این سؤال ابعاد مختلفی دارد. من یک احتمالی میدهم. انشاءالله خانواده همسر آدمهای خوبی هستند. ولی چون احتمالاً در یک سری از مراحل جشن و عروسی این عروس خانم یک مقدار آنها را اذیت کرده است، مثلاً در خرید به آنها سخت گرفته، در جشن به آنها سخت گرفته، در تالار به آنها سخت گرفته، طاقچه بالا گذاشته است، حالا آنها میخواهند در این قصه پر توقعی را تلافی کنند. انشاءالله اینطور نباشد. گاهی وقتها رفتارهای دیگران نتیجه رفتار خود من است. این در گوشه ذهن من بود باید میگفتم. دین ما هم میگوید: گاهی وقتها مشکلاتی که با دیگران داریم، اثر برخورد خود ما است. فارسیاش میگویند: کاسه رود جایی که قدح باز آید! هر برخوردی که با مردم میکنی، همان برخورد را با شما میکنند.
اما نکته دوم این است که آیا اینکه ما توقع داشته باشیم سیسمونی تهیه شود با این حجمی هم که امروز دارد روز به روز تجملی میشود. دو تا جهیزیه در واقع هست. یکی جهیزیه عروس و یکی جهیزیه بچه است. آیا این دستور خداست؟ نه. دستور خدا نیست. آیا دستور جمهوری اسلامی است؟ نه. آیا ما آخوندها روی منبر گفتیم؟ نه. ریشهی این تجمل گرایی عرف است. این تجمل گرایی عرفی آیا واقعاً آنقدر ارزش دارد که جلوی به وجود آمدن یک انسان را بگیرد؟ توکل کجاست؟ عروس خانم با توکل با خدا بچهدار شوید. خدا به شما کمک میکنید. ما بچه بودیم سیسمونی نداشتیم. هرکس میآمد دیدن بچه یک لباسی هم میآورد. ما بیاییم به خاطر دو تکه لباس به وجود آمدن یک بچه را عقب بیاندازیم. اگر این ماجرا برای زمانی بود که بگوییم: مردم تحصیل کرده نبودند، اینطور تجملات به عنوان وحی منزل در زندگی باشد، میگوییم: خوب متوجه نیستند. امروز که همه عروس و دامادها لیسانس و فوق لیسانس دارند. این همه پیشرفت تحصیل نباید جلوی این نوع تفکر را بگیرد؟
نکته سوم این است که مگر ما نگفتیم در ازدواج یک تعاونی است. «وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى» (مائده/2) در ازدواج دو تا خانواده میآیند یک بنا را بسازند. حالا این بنا را چند تکه را خانواده دختر و چند تکه را خانواده پسر بیاورند. اگر یکی وضعش مناسب تر بود شش تکه بیاورد. اشکالی دارد؟ محبوبتر از بنای ازدواج نزد خدا وجود ندارد. این بچه فردا پسر شود یا دختر شود، عشقش بیشتر برای شما است، پزش برای شماست. افتخارش برای شماست. شما نوه نوه میکنید. عرف است که خانواده دختر سیسمونی بیاورد. حالا اینها ندارند، شما کمک کنید. گاهی که خانواده دختر وضعشان بهتر از خانواده پسر است، خانواده دختر میگفتند: مسئولیت پسر است. چرا ما این بار را برداریم. اصلاً من و تو ندارد. ازدواج منها را ما کرده است. وقتی مسجدی میسازند میگویند: بانیان مسجد، من هم میگویم: بینندگان عزیز بیایید بانیان ازدواج باشیم. حتی برای جهیزیه هم همینطور است. هرچه میتوانیم تعاونی راه بیاندازیم این بنا بالا برود و اسم ما به عنوان بانیان خیر مطرح شود. پس این خانواده فتیله فهم را بالا ببرند و فتیله تجمل را پایین بیاورند. هردو خانواده فتیله کمکشان را بالا ببرند. فتیله تلافی و چشم و هم چشمی را پایین بیاورند.
وقتی حضرت روح الله در خمین به دنیا آمد، هیچکس شاید آن روز حدس نمیزند که این بتواند یک جامعه را عوض کند. حالا به خاطر یک سیسمونی بیایند به وجود آمدن یک بچه را عقب بیاندازند؟ هدایت یک امت عقب بیافتد؟ بیاییم بزرگ شویم. خدا انشاءالله به آبروی امام سجاد همه ما را بزرگ کند.
شریعتی: گفتند کارمند قراردادی یک ارگان دولتی هستم. در ارگان ما چند دسته استخدام هست. رسمی، رسمی آزمایشی، پیمانی، قرارداری، مشاغل کارگری و چند نوع دیگر. من از سال 81 در این اداره مشغول کار هستم و هنوز هم قراردادی هستم. با حقوق بسیار ناچیز که اکثر آن خرج اجاره خانه میشود و برای خرج خانه تنها مبلغ کمی باقی میماند که بسیاری از اوقات کفاف شام و ناهار هم نمیدهد. خود من بیش از چهار سال است که میخواهم با خانواده به مشهد مشرف شوم و اما نمیتوانم. در کار ما شیطان بسیار وسوسه میکند و جا برای خلافکاری زیاد است. من هم مثل خیلی افراد دیگر وسوسه میشوم. اما لطف خدا تا به الآن باعث شده آلوده نشوم. من لیسانس گرفتم که بهتر زندگی کنم. حق خوریها باعث عقب افتادن هزاران جوان مثل من شده و به نظر من اگر قرار باشد انسان هم در دنیا بسوزد و هم در آخرت، به نظر من بهتر است در آخرت باشد. چون حداقل انسان شرمنده زن و بچه خودش نمیشود. به نظر من اگر خدا بخواهد در آن دنیا تن مرا بسوزاند، فکر نکنم چنین کاری بکند. چون من مقصر نبودم. خداوند باید رؤسای ما را در طبقهی آخر جهنم بسوزاند تا عدالت برقرار باشد. در اداره ما هرچه امکانات هست به کارمندهای رسمی میدهند و میگویند: شامل حال شما که قراردادی هستید نمیشود. پس جهنم هم به قراردادیها نمیرسد. آن را هم باید به کارمندهای رسمی بدهند. به نظر شما با حدیث و حرف شکم زن و بچه ما سیر میشود؟ ما مسلمان هستیم و پیرو حضرت علی هستیم. حضرت علی خودش نمیخورد و به فقرا میداد. اما متأسفانه رؤسای ما از ما میگیرند و خودشان میخورند. اگر میتوانید راهنمایی کنید.
حاج آقای ماندگاری: بخش اول سؤال ایشان را میخواهم مردم ما باور کنند که انشاءالله پیرو حضرت علی هستیم و با هیچکس هم رودروایسی نداریم. انشاءالله همه روحانیت مملکت ما مدافع دین و مظلوم باشند. مدافع حق باشند. هرجا حق دارد پایمال میشود داد بزنند. از هیچ چیز نگران نباشند و یقین بدانند خدا پشتیبان آنهاست. اهل بیت پشتیبان آنهاست. ولایت هم پشتیبان آنهاست. این مطلبی که ایشان میگوید که چرا باید در جامعه ما تبعیض باشد؟ در هر دستگاهی باشد. دستگاه قضایی باشد. دستگاه اجرایی باشد. ادارات و وزارتخانهها باشد. دستگاه گمرکی باشد. دستگاه فرهنگی باشد. آموزش و پرورش و دانشگاه باشد. تبعیض در هرجا باشد غلط است. خدا گفته: هرکس فهمش بیشتر است، نزد من سهمش بیشتر است. هرکس بیشتر تقوا دارد، نزد من گرامیتر است. هرکس زاهدتر است نزد من درجهاش بیشتر است.
من سؤال میکنم این بنده خدا وقتی میخواهد برود مرغ یا گوشتی بخرد، خرید خانه را بکند، میپرسند شما کارمند قراردادی هستی یا رسمی؟ قیمت برای رسمیها بیشتر است و برای قراردادیها کمتر است. اینطور نیست. نمیدانم چرا در این نظام استخدامی این اتفاق افتاده است؟ چرا این همه واسطه شرکتها آمده است؟ ما قبول داریم دولت مشکل مالی و بودجه دارد. به عقیده من ما بیشتر مشکل مدیریت مالی داریم. همین بحث حقوقهای نجومی که متأسفانه دارد فراموش میشود، بعضی از حقوقهای آنچنانی که به یک نفر داده شده گره هزاران نفر را باز میکرده است. پس ما مشکل بودجه نداریم. مشکل منابع نداریم. مشکل مدیریت منابع و مالی داریم. نمیشود در ادارات یک دست استخدام شود. یک حکایتی را بگویم.
در یک مجموعهای بودجه کم شده بود. مسئول آن مجموعه که یک آدم محترم و خیلی دوست داشتنی است همه کارمندها را جمع کرد. این رفتار علی پسند است. گفت: بودجه ما کم شده است. یا باید سی درصد از کارمندها را بیرون کنم یا همه ما سی درصد از حقوقهایمان را از بالا تا پایین کم کنیم. اگر اجازه میدهید سی در صد از حقوق کم کنیم هیچکس از کار بیکار نمیشود. یک مقدار سخت میشود ولی دلمان خوش است کسی خانوادهاش بینان آور نمیشود. ولی اگر حاضر نشوید مجبور هستم سی درصد را بیرون کنم. بعد این لقمه چطور از گلوی من پایین برود که همکار من که تا دیروز همکار من بود، امروز باید در مشکل اقتصادی گیر کند؟ همه قبول کردند که سی درصد از حقوقمان کم کنیم و همه ما باشیم.
در همین ادارهای که ایشان گفته، مثلاً نزدیک عید میگویند: نفری پنج کیلو آجیل به شما میدهیم. مثلاً اگر به رسمیها بدهند، سی درصد از قراردادیها باید بایستند و تماشا کنند. این خیلی بد است. ولی بگویند: به جای این همه نفری سه کیلو و نیم ببرید و یک کیلو و نیمهای باقی را به قراردادیها هم بدهیم. همه با هم بخورند. بخدا میشود که اینطور شود. هر مسئولی در هر مجموعهای میتواند کمبود را بین همه تقسیم کنیم. کمبود را به تبعیض میگذارد دارد به خدا و قرآن و عترت و شهدا اهانت میکند. این آدم دارد به جمهوری اسلامی بدبین میشود. میگوید: شما دارید دم از عدالت میزنید. باید قوه قضاییه و قوه مجریه و قوه مقننه و دانشگاه و حوزه اینقدر تبعیض باشد؟ مثل اینکه من بیایم مدرسه بگویم: امروز میخواهیم شیر بدهیم. به تو که پدرت پول داده میدهیم و به آن کسی که پدرش پول نداده نمیدهیم! یادتان است یک بار یک نامه از بچه افغانی خواندیم که در مدرسه گفته بودند: چون تو افغانی هستی جایزه به تو تعلق نمیگیرد. افغانی و ایرانی نداریم.
شما صد تا کارمند در یک اداره دارید. چرا او باید چون رسمی است همه امتیازی بگیرد و این چون قراردادی است نگیرد؟ کمبود را برای همه تقسیم کنید. ما جان و هستیمان را برای جمهوری اسلامی میدهیم. ولی داد میزنیم آنچه جمهوری اسلامی را مشکلدار میکند تبعیض و بیعدالتی است. یک مقدار نگاه کنیم درست میشود.
یک صحبت با خود ایشان دارم. نکته اول اینکه همه اینطور نیستند. نکته دوم اینکه اگر ایشان بگوید: همه تقصیرها گردن مسئولین است، اختیار ما چه میشود؟ تو اختیار داشتی که در این مدت رشوه نگرفتی. به گناه آلوده نشدی. پس باز هم اختیار داری به گناه آلوده نشوی. جهنمی نشوی. نکته دیگر اینکه گفتی اگر قرار باشد این دنیا بسوزیم یا در قیامت بسوزیم، در قیامت بسوزیم، خبر نداریم که اینطور انتخاب میکنیم. چون قیامت بینهایت است. نکته دیگر اینکه ایشان فرمود: همه مسئولین را باید به جهنم ببرند. جهنم هم برای رسمیها است و برای قراردادیها نیست. با خدا شوخی نکنیم. خدا عدالت را بلد است. خدا به هیچکس ظلم نمیکند. توکل به خدا کنیم و درست زندگی کنیم. خدا جای حق نشسته است. در دستگاه عدل الهی هیچ پارتی بازی وجود ندارد. همه عشق ما این است که آنجا حق را به حقدار خواهند داد. مو را از ماست بیرون میکشند. مسئولین میتوانند وضع را عوض کنند. فکر کنیم همه اعضای یک خانواده هستیم. من یقین دارم سلامت ایشان ثوابش کمتر از زیارت نیست. همین که سالم است و زیارت نرفته است، قول میدهم امام رضا به عنوان زائر ایشان را قبول کند.
شریعتی: امروز صفحه 380 قرآن کریم، آیات 36 تا 44 سوره مبارکه نمل برای شما تلاوت میشود. چقدر خوب است ثواب تلاوت این آیات را به امام سجاد هدیه کنیم.
«فَلَمَّا جاءَ سُلَيْمانَ قالَ أَ تُمِدُّونَنِ بِمالٍ فَما آتانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا آتاكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ «36» ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لا قِبَلَ لَهُمْ بِها وَ لَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْها أَذِلَّةً وَ هُمْ صاغِرُونَ «37» قالَ يا أَيُّهَا الْمَلَؤُا أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ «38» قالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِكَ وَ إِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ «39» قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَ مَنْ شَكَرَ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ «40» قالَ نَكِّرُوا لَها عَرْشَها نَنْظُرْ أَ تَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لا يَهْتَدُونَ «41» فَلَمَّا جاءَتْ قِيلَ أَ هكَذا عَرْشُكِ قالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَ أُوتِينَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِها وَ كُنَّا مُسْلِمِينَ «42» وَ صَدَّها ما كانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنَّها كانَتْ مِنْ قَوْمٍ كافِرِينَ «43» قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَ كَشَفَتْ عَنْ ساقَيْها قالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوارِيرَ قالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ «44»
ترجمه: چون (پيك حامل هدايا) نزد سليمان آمد، سليمان گفت: آيا مرا با مالى ناچيز مدد مىكنيد؟ پس (بدانيد) آنچه خداوند به من داده بهتر است از آنچه به شما داده است، (من با هديهى شما شاد نمىشوم) بلكه شما هستيد كه به هديهى خودتان خوشحاليد. (سليمان به پيك بلقيس) گفت: به سوى آنان برگرد، پس ما حتماً لشكريانى برآنان وارد مىكنيم كه براى آنان تاب مقابله نيست و ما حتماً آنان را از منطقه، ذليلانه آواره مىكنيم در حالى كه خوارى را احساس خواهند كرد. (سليمان) گفت: اى بزرگان! كدام يك از شما تخت او (بلقيس، ملكهى سبا) را- قبل از آن كه آنان به حال تسليم نزد من آيند- براى من مىآورد؟ عِفريتى از جنّ (كه داراى قدرت و زيركى خاصّى بود به سليمان) گفت: من آن را نزد تو مىآورم پيش از آن كه از جاى خود برخيزى، و من قطعاً بر اين كار هم قدرت دارم و هم مورد اعتمادم. كسى (به نام آصِفبن بَرخيا) كه به بخشى از كتاب (الهى) آگاهى داشت (به سليمان) گفت: من آن (تخت) را قبل از آن كه پلكِ چشمت بهم بخورد نزد تو مىآورم. (سليمان پذيرفت و او تخت را آورد.) همين كه (سليمان) آن (تخت) را نزد خود مستقرّ ديد، (به جاى غرور وتكبّر) گفت: اين (توانايى وزير من كه مقدارى از علم كتاب و اسم اعظم را مىداند،) از لطف پروردگار من است، تا مرا (با اين نعمتها) بيازمايد كه آيا شكرگزارم يا كفران مىكنم؟ و هر كس شكر كند، قطعاً به سود خويش شكر ورزيده و هر كس كفران نمايد (به ضرر خويش گام نهاده، زيرا) پروردگار من (از شكر مردم) بىنياز و كريم است. (بىنيازى و كرامت، براى خداوند ذاتى است و هرگز وابسته به شكر يا كفران كسى نيست). (سليمان) گفت: تخت (ملكه) را برايش ناشناس گردانيد، تا ببينم آيا پىمىبرد يا از كسانى است كه پى نمىبرند؟ پس هنگامى كه (بلقيس) آمد، به او گفته شد: آيا تخت تو اين گونه است؟ گفت: گويا خود آن است، و پيش از اين، به ما علم (به حقّانيّت سليمان) داده شده و ما فرمان بردار بودهايم. آنچه (آن زن) به جاى خدا مىپرستيد، او را (از تسليم شدن در برابر حقّ) بازداشته بود، و او از قوم كافران بود، (ولى بعد از كفر، ايمان آورد). به او (بلقيس) گفته شد: وارد قصر شو! پس چون آن را ديد، پنداشت بِركه آبى است، (براى عبور) جامه از ساق پايش برگرفت، (تا تر نشود. سليمان به او) گفت: (اين جا آبى نيست،) بلكه قصرى از شيشه و بلور صيقلى است. (ملكهى سبا) گفت: پروردگارا! من به خودم ظلم كردم و (اكنون) همراه سليمان، در برابر پروردگار جهانيان سر تسليم فرود آوردهام.
شریعتی: عالم شده سجاده و افتاده به پایت. سلام میکنیم به امام سجاد(ع) و همینطور سلامی به امام رضا(ع) میکنیم. اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای ماندگاری: در آیه 40 سوره نمل میخواهم بگویم: مسئولین مسئولیتی که خدا به شما داده، اختیاری که خدا در بودجه بیت المال به شما داده است، «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي» امتیاز نیست. «لِيَبْلُوَنِي أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ» امتحان است. حق ندارید برای قوم و خویشان خودتان تقسیم کنید. برای هرکس دلتان خواست تقسیم کنید. بعضیها هستند چند ماه حقوق نمیگیرند. تقوا در داراییها این است که عدالت داشته باشیم. ظلم نکنیم. تبعیض نکنیم.
شریعتی: گفتند: دختری هستم حدود یک سال است عقد کردم. در سالهای قبل پدر و مادرم را از دست دادم. با این امید ازدواج کردم که بعد از ازدواج خانواده جدیدی داشته باشم. اما متأسفانه مادر شوهر من همیشه با زبان تلخ خودش مرا رنجانده است. به طوری که هروقت او را میبینم در گلویم بغض دارم. در این مدت یک سال اینقدر که من احساس نبود پدر و مادرم را کردم، در سالهای قبل، این احساس را نداشتم. دلیل این پیام این بود که ایشان خودش را متعهد به انجام فرایض میداند. در تمام مجالس مذهبی حضور دارد و برنامه شما را هر روز تماشا میکند. دائماً میگوید: در مسجد چنین گفتند. اما دریغ از اینکه در ایشان اثری بگذارد. ایشان با اینکه مذهبی هستند بسیار تجملاتی تر از افراد بی ادعا رفتار میکنند. امیدوارم این تعالیم گرانقدر دینی ما الگوی واقعی دین ما شود و دین ما فقط در زبان ما نباشد. صادقانه بگویم: خود من حتماً ایرادهای زیادی دارم. اما نمیدانم چرا از ایشان که اهل مذهب هستند توقع من خیلی بیشتر است.
حاج آقای ماندگاری: این سؤال دو بخش دارد. یک بخش رابطه عروس و مادر شوهر، داماد و مادر زن است. باید نگاهمان را اصلاح کنیم. این دختر خانم شاید از مادر شوهرش توقع زیادی دارد. شاید اگر مادرش یک چیزی میگفت به دلش نمیآمد. چون مادر شوهرش میگوید، به دل میگیرد. یا مادر شوهر از این عروس خانم توقع ویژه دارد. اگر دخترش در غربت بود و در شرایط ایشان بود حتماً دوست داشت به دخترش بیشتر کمک شود. وقتی ما ازدواج میکنیم پیغمبر فرمود: دو پدر و مادره میشویم. بیاییم توقعاتمان را کم کنیم و نگاهمان را اصلاح کنیم. عروس نگاه مادرانه کند و مادر شوهر نگاه دخترانه بکند. نکته بعدی اینکه خانواده مذهبی مثل ما روحانیون حواسمان باشد مردم به ما دقیق هستند. حساس هستند. زیر ذره بین هستیم. کوچک ترین مخالفت عمل ما با اعتقادات ما اصل اعتقادات را برای آنها زیر سؤال میبرد. این خانواده مذهبی با این نگاهشان دارند نگاه یک نفر را به اعتقادات متزلزل میکنند. اگر مواظب این نباشیم ضربههای بدی به اعتقادات اطرافیان میزنیم.