حجت الاسلام والمسلمين ماندگاری – پاسخ به پرسشهای بینندگان
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: پاسخ به پرسشهای بینندگان
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين ماندگاری
تاريخ پخش: 12-08-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
برگ از پی برگ، راز مجنون شدن است *** رنگ از پی رنگ در دگرگون شدن است
از راه رسیده با سبدهای انار *** پاییز همیشه فصل دل خون شدن است
شریعتی: سلام میکنم به همه شما دوستان خوبم. انشاءالله پاییز شما بهار باشد. خوشحالیم در کنار شما و مهمان لحظات ناب و نورانی شما هستیم. حاج آقای ماندگاری سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقا ماندگاری: سلام علیکم و رحمة الله. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین. من هم خدمت شما و همکاران خوب این برنامه و همه شنوندگان عزیز عرض سلام و ادب دارم. روزهای حزن آل الله است. امیدواریم که خدا توفیق بدهد و بتوانیم از این ایام در جهت همراهی با اهلبیت و معیت با اهلبیت بیشتر استفاده کنیم. امروز روز خطبهخوانی حضرت زینب(س) در مجلس یزید (علیه اللعنه) هست. بارها گفتیم که ماه صفر ماهی است که بر قلب نازنین امام زمان خیلی سنگین است. لذا هم به بینندههای عزیز توصیه میکنم برای سلامتی امام زمان و خودشان صدقه زیاد بدهند. برای سلامتی حضرت هم دعا کنیم. (قرائت دعای فرج) دسته گل صلواتی هم برای تسلی دل حضرت هدیه کنیم.
شریعتی: روزهای چهارشنبه حاج آقای ماندگاری پاسخ به سؤالات شما خواهند داد. گفتند که شما در یک برنامه فرمودید اگر حقوق مالی که از دیگران بر عهده ما باشد و مستقیماً قابل جبران نباشد، سه راه قابل جبران است که اشاره کردید. سؤالی که همیشه از حق الناس در ذهنم بود این بود که تا کی و به چه میزان باید کارهای خیر به نیت صاحبان حق انجام بدهیم؟ یا چقدر صدقه و استغفار کنیم که مطمئن شویم از این فرد هیچ حقی بر گردن ما نیست و حساب ما کاملاً پاک شده است؟ اکنون مهمترین مسألهای که با آن روبرو هستم مسألهی ازدواج است و احساس میکنم همه دعاها و خواستههای من پشت این حق الناسها مانده و تا آنها را پاک نکنم دعاهای من به اجابت نمیرسد. آیا وجود حق الناس بر عهده انسان مانع رسیدن خیر به او میشود یا خیر؟
حاج آقای ماندگاری: از عزیزان که اینقدر دقیق مباحث را دنبال میکنند، تشکر میکنم. هفته گذشته گفتم که چون حق الناس هم حق الله است سه راه باید انجام دهیم. هم استغفار کنیم. هم اگر میتوانیم مستقیم برویم حلالیت بطلبیم. اگر نشد باید غیر مستقیم صدقه بدهیم. حلالیت بطلبیم. استغفار کنیم. آنها را در عبادت خودمان زیاد شریک کنیم تا خدا دل آنها را نسبت به ما مهربان کند.
قبل از اینکه پاسخ این سؤال را بدهم، چند سؤال میکنم. کسی که با یک تهمت سی ثانیهای آبروی پنجاه ساله یک نفر را به باد داده است، با یک استغفار ده ثانیهای پاک میشود؟ نه.
من در یک کانالی، شبکهای، روزنامهای، وبلاگی چند سطر آبروی یک نفر را بردم. آبروی یک دختر و پسر، یک مسئول را بردم. لطمهای به او زدم. یک نفر در جوانی خطایی کرده و حیثیت یک نفر را لکهدار کرده است. شاید آن گناه یک ساعت بیشتر طول نکشیده است. آیا با یک استغفار یک ساعته جبران میشود؟ این را نگفتم تا کسی از جبران نا امید شود. گفتم: جبران را دست کم نگیرید. الحمدلله بازخورد خوبی داشت و دیدیم که مردم جبران را دست کم نگرفتند. پس حواسمان باشد گناه به میزان زمانش استغفار نمیطلبد. به میزان اثرش استغفار میطلبد. نمیگوییم کسی ناراحت شود و بگوید: ما آبروی پنجاه ساله کسی را بردیم تا صد سال هم استغفار کنیم فایده ندارد. نا امید نباید شوید. من خیلی فکر کردم که تکلیف را با چه مثالی بیان کنم که برای مردم خیلی واضح شود. تکلیف را به میزی که جلوی ماست تشبیه کنیم. گاهی وقتها میز کوچک و گاهی هم خیلی بزرگ است. گاهی اینقدر بزرگ است که به مخیلهی من نمیآید بتوانم تنهایی این میز را بلند کنم. خدا به من و شما گفته: در انجام تکالیف من میآیم شریک شما میشوم. «أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ» (توبه/36) تقوا یعنی کسی که مقید است تکلیفش را انجام دهد. یک تکلیف در ادای حق الناس است. یک تکلیف در ادای حق الله است. یک تکلیف در ادای حق والدین است. من می خواهم تکلیف انجام بدهم. اگر خودم را تنها ببینم و با این بیانی که من گفتم، آبروی چهل ساله را بردیم چطور جبران میشود. میگویم: این میز اینقدر بزرگ است که من اصلاً توان بزرگ کردن این را ندارم. لذا همان عبارتی میشود: آب وقتی از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب! دوباره خودشان را در گناه میاندازند. ولش کن دیگر رضایت نمیخواهم! اما اگر به این حقیقت رسیدم که در این تکلیف خدا آن طرف میز را گرفته و به من میگوید: تو به اندازه توانت زور بزن و بقیه را روی من حساب کن. هرچقدر هم این بار بزرگ و سنگین باشد. در ادای این حق الناس توان من و شما چیست؟ نمیدانیم وزن تأثیرش حق الناس چقدر است؟ خیلی سنگین است. کجا را خراب کردیم؟ آبروی یک دختر و پسر و یک خانواده را نابود کردیم. حالا چه کار کنم؟ توان من این است تا آخر عمر در صدقات و زیارات و عبادات و خیرات و حسناتم تمام کسانی را که از آنها حقی ضایع کردم، شریک کنم. تا براساس آیه «إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا» (حج/38) خدا فرمود: تو سهم خودت را از بلند کردن این بار سنگین انجام بده. بقیه را نگران نباش. لذا یک اسم خدا هم جبار است، جبران کننده است. خدای نکرده من از شما حقی ضایع کردم. شما به کربلا مشرف میشوید. زیر قبه یکباره به یاد من میافتید. میگویی: خدایا همه مخصوصاً فلانی را که حقی بر گردنش دارم، حلال کردم.
خدایا هرکس ما به گردن او حقی داریم ما او را بخشیدیم و تو هم او را ببخش و به تمام کسانی که بر گردن ما حق دارند بیانداز که آنها هم ما را ببخشند. اما اینکه چقدر استغفار کنم؟ تا آخر عمر. چقدر آنها را شریک کنم؟ تا آخر عمر. چون وزن تأثیرش را نمیدانم. آقا پسرهای گلی میآیند میگویند: ما جوان بودیم. شیطان ما را گول زد. آبروی یک نفر را بردیم. الآن هم پیدایش نمیکنیم. ما تا چه وقت باید استغفار کنیم؟ تا آخر عمر باید استغفار کنید. اگر حقی را ضایع کردم، تا آخر عمر باید استغفار کنم و آنها را در همه امورم شریک کنم. سهم خودم هم خیلی کم نمیشود، چون خزانهی کرم خدا بینهایت است.
شریعتی: نوشتند مادر من هر روز پای برنامه شما مینشیند. حتی یک روز را هم از دست نمیدهد. خودم هم با اینکه پای منبر نشستن را زیاد دوست ندارم اما از سر اتفاق این برنامه را خیلی میپسندم. خیلی سعی کردم تا جایی که میتوانم خودم را اصلاح کنم ولی در عجبم که چطور کوچکترین اثری در رفتار و منش مادرم ندارم. مادرم مؤمن افراطی است. آنقدری که زندگی را به ما جهنم کرده است. فقط دنبال شهادت و غم و غصه است. مطمئن هستم اگر در دوران امام علی بود، حتماً جزء خوارج بود. اصلاً محبتی به بچههایش ندارد و به فکر شوهرش نیست و ما را از دین و نماز و همه چیز دور و بیزار کرده است. فکر کرده خدا افسرده است و هرچه بیشتر غصهدار باشد به خدا نزدیکتر است. اهل شادی نیست و روحیه ما را هم خراب کرده است. پیشنهادش هم برای بیرون رفتن از خانه یا زیارت قبور است یا امامزادهها. من نمیدانم چه کار کنیم؟ خواهش میکنم فکری برای ما بکنید. من آدم بیایمانی بودم اما سر به راه شدم. ولی مادرم مثل داعشیها دارد میشود. از خودش یک قوانینی را به دین اضافه میکند. اگر امثال مادر من اصلاح شوند بقیه هم جذب دین میشوند. کاش یک معجزهای در حق ما شود. اجرتان با خدا...
حاج آقای ماندگاری: ما به این بزرگواری که سؤال کردند، میگوییم که در این جلسه حتماً به پدر و مادرهایی که اینگونه هستند تذکر میدهیم. اصلاً هم قصد تأیید اشتباهات کسی را نداریم. اما اول روی سخن ما با این فرزند است. به نظر شما ادبیات ایشان در انتقاد از مادر قشنگ بود؟ اگر مادرش نقصهای جسمی داشت همینطور ایشان را سیاه نمایی میکردند؟ خبر ندارد اگر دختر خودش یک روز مادر شود و اگر پسر خودش یک روز پدر شود، دوست دارد بچههایش از کاه، کوه بسازند؟ عنوان داعشی و خوارج و افراطی و افسرده و این تعابیر برای مادر قشنگ است؟ بگو: برنامه سمت خدا به پدر و مادرهایی که یک ذره افراط دارند، حتی با نیت قشنگ افراط میکنند تذکر بدهید. من حق دارم از پدر و مادرم انتقاد کنم، حق دارم از برادر و خواهرم انتقاد کنم، حق دارم از مسئولین انتقاد کنم ولی ادبیات را بلد باشم.
یک خاطره بگویم. در یکی از دانشگاهها یک مسئولیتی داشتم. قرار بود یکی از مسئولین رده بالای نظام بیایند. یکی از مسئولین آمدند گفتند: شما تضمین میدهید اگر دانشجویی بلند شد و انتقادی کرد او را نبندند و زندان نکنند. گفتم: اگر با ادبیات درست انتقاد کنم خودم کنارش میایستم. ولی اگر با ادبیات غلط انتقاد کند و حرف بد بزند، جسارت کند، خودم گوشش را میگیرم. گفت: نمیشود. پس بگویید این جلسه برگزار نشود. گفتم: یک مسئول رده بالا در مملکت بالاتر است یا معاون یک دانشگاه؟ گفتم: به یک معاون دانشگاه با ادبیات بد انتقاد کنند مشروطش میکنیم. ما باید ادبیات انتقاد را در جامعه یاد بگیریم. چه کسی گفته انتقاد نکنیم؟ از همه مسئولین انتقاد کنیم. ولی با ادبیات خوب و زیبا انتقاد کنیم. شأن را رعایت کنیم. این ادبیات در مورد پدر و مادری که هم واسطهی خلقت هستند، هم واسطهی نعمت هستند، هم واسطه رحمت و مغفرت و برکت هستند، استفاده کنیم؟
اما به پدر و مادرها چه میگوییم؟ به پدر و مادرها هم میگوییم: اگر شما هم میخواهید از فرزندتان انتقاد کنید، چون معلوم میشود این پدر و مادر خیلی به فرزند گیر میدهند. انتقاد از نگاه دین یک قواعدی دارد. دوازده نکته در دین ما گفته شده است، من سه مورد را میگویم. یک قاعده را یکی از کارشناسان برنامه گفتند، قاعده شش بعلاوه یک! شش تا حسن بگویید، یک انتقاد بگویید تا بپذیرد. وقتی میخواهید اشکال بگویید یکی یکی بگویید. جلوی دیگران آبرویش را نبرید و تحقیرش نکنید. پدر و مادرهای عزیز شما باید به طریق اولی این ادبیات را نسبت به فرزند بلد باشید.
نکته دوم اینکه به پدر و مادرها میگوییم: دایره دین را خیلی تنگ نکنید. حضرت آیت الله العظمی بهجت میفرمودند: دایره دین را خیلی تنگ کنید، آمار بیدینها زیاد میشود. دافعه ایجاد میشود. دایره دین را وسیعتر ببینیم تا بچههای ما بیشتر پذیرش داشته باشند. این همان چیزی است که امیرالمؤمنین فرمودند: ذائقهی شما مادر پنجاه ساله با ذائقه فرزند سی ساله فرق دارد. این را پدر و مادر درک کنند. من الآن روحانی هستم. اگر با ادبیات خودم با بچههایم حرف بزنم، پس میزنند. من باید ببینم بچه من چقدر ظرفیت دارد؟ «يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْر» (بقره/185) خدا نمیخواهد بر ما سخت بگیرد. پدر و مادرها شما خدای کوچک خانه هستید بر بچهها سخت نگیرید. به بچههایتان اجبار نکنید. «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» (انسان/3) بگویید: راه این است. چاه این است. خودت هم عقل داری.
من و شما دوست داریم بچههای ما روز چند مورد از حرفهای ما را گوش کنند؟ مثلاً دوست داریم به سه حرف ما گوش بدهند. اگر حرف اول گفتم: یک لیوان آب بیاور. دستور دوم هم گفتم: از جلوی تلویزیون کنار برو. دستور سوم گفتم: خیلی بلند حرف میزنی. سه کوپن را خرج کردم در دستوراتی که خیلی اولویت نداشت. حالا نماز نخوانده چه کار کنم؟ اعتبار ما تمام شد. پدر و مادرها هرچقدر محبوب بچهها باشید، اگر شب تا صبح رگبار دستور بدهیم همه عمل نمیشود. قرار است اینها به چند دستور ما عمل کنند، این چند تا کوپن را درست خرج کنیم. بعضی از دستورات ما دینی است. دین مهمتر است یا دل؟ دین. پس کوپن را برای دستورهای دینی خرج کن. دختر و پسر گلم، ما که از نعمتهای خدا استفاده میکنیم خوب است تشکر کنیم، پس باید نماز بخوانیم. یک کوپن را برای نماز خرج کردی. یک کوپن برای حیاء و عفت خرج کردی. یک کوپن برای حلالخوری خرج کردی. اگر میخواهید از شما راضی باشم مواظب باشید لقمه شبهه ناک نخورید. اگر قرار باشد پدر و مادر ماشین صدور دستور باشند، کلافه میشوند. لذا دائم میخواهند فرار کنند. ادبیات انتقاد از بچهها را یاد بگیریم. دین را ساده بگیریم. همین دین نشاط و روضه هم دارد. اگر بخواهیم دائم امامزاده و زیارت قبور برویم، پذیرشش برای بچهها مشکل میشود.
پیشنهاد من این است که اینقدر مسائل تربیتی و خانوادگی مهم است، که اگر هر جلسهای به صورت سلسله وار یک سؤال ما در مباحث درون خانه باشد، شاید زیاد نباشد.
شریعتی: در جلسات گذشته حاج آقا از ماهواره و معایبش گفتند. راستش ما ماهواره نداریم و هیچ تمایلی هم به داشتن ماهواره نداریم. اما چرا شما از وضع سینمای خودمان که در یک کشور اسلامی تولید میشود نمیدهید که گاهی بیحیایی را رواج میدهند و در صحنه بیحیایی را نمایش میدهند. خیلی از جوانها از همینها الگو میگیرند. چرا از اینها نمیگویید که مردم از آلودگیها آگاه شوند. من نگران خون شهدایی هستم که دارد پایمال میشود و دیگر هیچ یادی از آنها و راهشان نمیشود؟
حاج آقای ماندگاری: دین ما تنگ نظر نیست. خدا و قرآن و پیغمبر و اهلبیت میفرمایند و همه کلامشان یکی است. ما با سینما مخالف نیستیم. ما با تلویزیون مخالف نیستیم. ما با فضای مجازی مخالف نیستیم. ما با فساد و فحشاء مخالف هستیم. نزول و ربا برای قبل از انقلاب باشد حرام است، برای بعد از انقلاب هم باشد حرام است. بعد از انقلاب آمدند قراردادهای بانکها را شرعی کردند. اگر قرارداد شرعی رعایت نشود و صوری باشد، نزول و ربا میشود. جمهوری اسلامی هم پاک کننده نیست. نزول و ربا حرام است. قرآن میگوید: «يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا» (بقره/276) زندگی را آتش میزند. امروز باید قصه نزول و ربا در بانکهای ما حل شود. ظاهر قراردادها همه اسلامی است ولی خیلی جاها عمل نمیشود. فساد و فحشاء هم از ماهواره باشد حرام است و مذموم است و ما مخالف هستیم. در صدا و سیما و سینمای خودمان هم باشد حتماً مخالف هستیم.
باز نگویند: شما صدا و سیما را با ماهواره مقایسه کردی؟ یک کاسه سم بخورم کشنده است. یک ذره هم سم بخورم کشنده است. فساد و بیحیایی در همه جا و به هر میزانی باشد بد است. ما با فساد مخالف هستیم. نه امام دیروز ما، نه امام امروز ما، نه قرآن و عترت و خدا، هیچ انسان مسلمان و با وجدانی با فساد موافق نیست. چون فساد هم فرد ما، هم خانواده ما، هم جامعه و دنیای و آخرت ما را تباه میکند. این را برای این گفتم که کسی فکر نکند چون ما میگوییم: جمهوری اسلامی است، پس هرچه صدا و سیمای ما بگوید درست است. هرچه سینما نشان بدهد درست است. هرچه وزارت ارشاد پخش کند درست است. هرچه عنوان فساد رویش باشد و خلاف شرع باشد، حرام است. «حَلالُ مُحَمَّدٍ حَلالٌ أَبَداً إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَةِ» (كافي، ج1، ص 58) این مطلب اول است.
من اینجا یک حرفی با هنرمندان عزیز بزنم. به این قرآن قسم تمام هنرمندان را دوست دارم. هنر یک فضیلت است. «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ» (نمل/40) هنرمندان عزیز! شکی ندارم به دلهای پاک شما. شکی در نیتهای پاک شما ندارم. در خیلی از برنامههای خیر رسانی یک پایه کار هنرمندان هستند. جشن عاطفهها، کمک برای ایتام و بیبضاعتها و مریضیهای خاص، یک پایه کار هنرمندان هستند. بازار کمک و خیرات و بازار تعاونی برّ و تقوا را گرم کردند. اما یک تذکری را برادرانه بگویم. آیا فکر نمیکنند چون در جایگاه الگو برای نسل جوان ما هستند، پوشش و رفتار و دیالوگشان، چون ما حیاء در پوشش داریم. حیاء در نگاه داریم، حیاء در کلام داریم. گاهی ادبیاتهایی بین زن و مرد نا محرم در محیطهای هنری رد و بدل میشود که آدم خجالت میکشد گاهی زن و مردها در خانهها این حرفها را بزنند. و ملاحظه میشود. این حیای در کلام که رعایت نشود و در فیلم و سریال بیاید. از اینها عکس و فیلمهای آنچنانی منتشر شود، فکر نمیکنند گناهان خودشان که برایشان نوشته میشود یک طرف است و گناه هرکسی که میخواهد بیحیاییاش را مستند به اینها بکند یک طرف است. این مصداق تعاونی اثم و عدوان نیست؟ اینها باعث شدند مشتری گناه زیاد شود؟ اینها که یقین دارند حضرت فاطمه(س) را دوست دارند. یقین دارم امام حسین و ابالفضل را خیلی دوست دارند. اینها نمیگویند: شما که ما را دوست داشتید، ولی طرفدارهای گناه را زیاد کردید. بگذارید به مناسبت امروز من یک مثالی را بزنم. امروز روز حضرت زینب(س) است. من یک سؤالی از هنرمندان و همه مردم میکنم. ما دوست داریم در عالم بازنده باشیم یا برنده؟ هیچکس دوست ندارد بازنده باشد. قبول دارید بازنده بودن و برنده بودن یک واقعی و یک توهمی دارد.
آیهی 178 سوره آل عمران میفرماید: « وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ» فکر نکنند آنهایی که گناه میکنند خدا خیلی دوستشان داشته که اینقدر مهلتشان میدهد. چون بعضیها میگویند: کسی که گناه میکند و بیحیا راه میرود، فیلمهای بد درست میکند و مردم را به گناه میاندازد، چرا خدا نابودش نمیکند؟ اینها گمان نکنند برنده هستند. «إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِين» اینها گمان میکنند برنده هستند، هی از خودشان عکس و فیلم در فضای مجازی پخش میکنند که دیگران دنبال آنها باشند. اینها برنده بودن نیست اینها بازنده بودن است. امروز به گروهی از دختران دبیرستانی عکس ضریح حضرت زینب را نشان دادم. گفتم: این عکس یک قبر است. عکس یک قبر دیگر هم نشان دادم و گفتم: این شهوتران ترین آدم بوده است. بازنده کیست و برنده کیست؟ گفتند: قطعاً شهوتران بازنده است. تا دیروز شاید فکر میکرد برنده است. امروز که در قبر است، بازنده است. اما زینب(س) مثل امروز با دستان بسته در مجلس یزید نشسته بود. خیلیها فکر کردند زینب بازنده است. ولی امروز که نام حضرت زینب کنار نام امام حسین میآید، همه میدانند زینب زنده است. هنرمندان عزیز برنده بودن و بازنده بودن یک واقعی و یک تخیلی دارد. به خدا بیحیایی برنده تخیلی است. من هم اگر در کلامم با همه بیحیا باشم خیلی طرفدار پیدا میکنم مخصوصاً از جنس مخالف.
پس کلام اول اینکه فساد و فحشاء از هر مصدری بیاید حرام است. میخواهد صدا و سیما و جمهوری اسلامی باشد و یا میخواهد ماهواره باشد، حرام است. کلام دوم این است که از الگو بودن خودتان حسن استفاده را بکنید. میدانم شما خیلی طرفدار دارید، ولی الگو بودن مایه افتخار شما باشد. روز قیامت بگویید: خدایا صد هزار نفر، ده میلیون نفر دنبال من آمدند و من به آنها آدرس الکی ندادم. حرف سوم من با بینندهها هست. ما به عنوان یک بیننده از یک کانال دیدن میکنیم. معیار پز کانالها به تعداد لایکها هست. دو میلیون نفر این فیلم را دیدند. شاید پانصد هزار نفر بگویند: خدا لعنتشان کند. آنها به عنوان خدا لعنتشان کند ثبت نکردند. به عنوان بازدید کننده ثبت کردند. بازدید کننده یعنی ببینید ما چقدر موفق شدیم، این هم میشود «وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ» (مائده/2) شما به یک بنگاه گناه پراکنی دارید کمک میکنید که بگویید: ما بینندهی شما هستیم. اگر قرار هست با فساد و فحشا مبارزه کنیم. مسئولین صدا و سیما و وزارت ارشاد باید یکطور مبارزه کنند. هنرمندان عزیز و مؤمن و متعهد یکطور مبارزه کنند. بینندهها هم باید یکطور دیگر مبارزه کنند.
در اردوگاه موصل چهار، فیلم مبتذل برای اسرا آورده بودند. بچهها چشمهایشان را بستند. فیلمی که بیننده نداشته باشد دیگر نشان نمیدهند. با شلاق به چشمهای بچهها زدند و پر خون شد ولی کسی چشمهایش را باز نکرده بود. جمع کردند بردند. اگر فیلم و عکس بد لایک نداشته باشد کسی دنبال نمیرود. بیایید اینطور تعاونی اثم و عدوان راه نیاندازیم. کمک به گناه نکنیم.
شریعتی: امروز صفحه 387 قرآن کریم، آیات 14 تا 21 سوره مبارکه قصص برای شما تلاوت میشود.
«وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوى آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ «14» وَ دَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلى حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فِيها رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شِيعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسى فَقَضى عَلَيْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ «15» قالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ «16» قالَ رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أَكُونَ ظَهِيراً لِلْمُجْرِمِينَ «17» فَأَصْبَحَ فِي الْمَدِينَةِ خائِفاً يَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِي اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ يَسْتَصْرِخُهُ قالَ لَهُ مُوسى إِنَّكَ لَغَوِيٌّ مُبِينٌ «18» فَلَمَّا أَنْ أَرادَ أَنْ يَبْطِشَ بِالَّذِي هُوَ عَدُوٌّ لَهُما قالَ يا مُوسى أَ تُرِيدُ أَنْ تَقْتُلَنِي كَما قَتَلْتَ نَفْساً بِالْأَمْسِ إِنْ تُرِيدُ إِلَّا أَنْ تَكُونَ جَبَّاراً فِي الْأَرْضِ وَ ما تُرِيدُ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْمُصْلِحِينَ «19» وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعى قالَ يا مُوسى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ «20» فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ «21»
ترجمه: چون موسى نيرومند شد و كامل گرديد، به او حكمت و دانش عطا كرديم و ما اينگونه نيكوكاران را پاداش مىدهيم. وموسى وارد شهر شد، در حالى كه مردم (از ورودش) بىخبر بودند، پس در آنجا به دو مرد برخورد كه با يكديگر نزاع مىكردند، اين يكى از طرفدارانش و آن (ديگرى) از دشمنانش بود. پس آن كه از پيروان موسى بود، از او در برابر دشمنش يارى خواست. پس موسى (به حمايت از دوست خود) مُشتى بر او زد كه كار او را ساخت (و با همان مشت كشته شد)، موسى (از اين پيشامد تكانى خورد و) گفت: اين از كار شيطان بود، همانا او دشمن گمراه كنندهى آشكارى است. (موسى) گفت: پروردگارا! همانا من به خويشتن ستم كردهام، پس مراببخش، پس (خداوند) او را آمرزيد به درستى كه او آمرزندهى مهربان است.(سپس موسى) گفت: پروردگارا! به خاطر (قدرت و) نعمتى كه بر من ارزانى داشتى، پس هرگز پشتيبان تبهكاران نخواهم بود. (ولى از آن پس، موسى به سبب اين قتل) در شهر نگران و ترسان گرديد (و هر لحظه انتظار حادثهاى را مىكشيد) پس ناگهان (مشاهده كرد) همان كسى كه ديروز از او يارى طلبيده بود، با فرياد از او كمك مىخواهد!، موسى به او گفت: بدرستى كه تو در گمراهى آشكارى هستى!. پس چون (موسى) خواست به آن كسى كه دشمن هر دوى آنها بود حمله كند (و با او درگير شود، او) گفت: اى موسى! آيا تصميم گرفتهاى كه مرا (هم) به قتل برسانى، همانگونه كه ديروز (نيز) انسانى را كُشتى؟! تو جز زورگويى در روى زمين هدفى ندارى و نمىخواهى كه از مصلحان باشى. و (در اين هنگام) مردى از دورترين نقطه شهر (كه مركز استقرار فرعونيان بود) شتابان (به سوى او) آمد و گفت: اى موسى! همانا سران قوم در مورد تو مشورت مىكنند تا تو را بكشند، پس (فوراً از اينجا) خارج شو، همانا كه من از خيرخواهان و دلسوزان تو هستم. پس (موسى) از شهر خارج شد در حالى كه نگران و ترسان بود. گفت:پروردگارا! مرا از (دست) اين گروه ستمگر نجات ده.
شریعتی: خانمی 26 ساله نوشتند که پنج ماه از ابتدای زندگی مشترکشان میگذرد. گفتند: از اول زندگی تمام تلاشم را کردم که زندگی من مورد رضای خدا باشد. خدا واقعاً به من کمک کرد. همه احادیث در مورد زندگی و شوهرداری مطالعه میکنم و انجام میدهم. ولی نمیدانم مشکل از کجاست که باعث شده من حال خوبی نداشته باشم. من به شوهرم خیلی عشق میورزم. تمام سعی خودم را میکنم که زندگی خوبی داشته باشم. سر کار نمیروم. صبح تا شب خانه هستم و به امور زندگی میرسم. همیشه با خانه مرتب و غذای آماده و ظاهر آراسته از شوهرم استقبال میکنم. شوهرم مرد خوب و مؤمنی است و از او راضی هستم. ولی مشکل از کجاست؟ مشکل از آنجاست که در قبال این همه اهمیتی که به او میدهم با بعضی از رفتارهایش ناگهان خیلی سرد میشوم. خیلی غصه میخورم. از خدا گله میکنم که چرا برای زن در مقابل شوهر حقی قرار نداده که کرامت ما حفظ شود. تا وقتی به من احتیاج دارد فقط از او محبت میبینم. ولی در حالت عادی اینطور نیست و خیلی عادی رفتار میکند. اگر اصرار کنم بعد از این همه مدت که خانه بودم با هم بیرون برویم و هوایی بخوریم، میگوید: درک کن. من خسته هستم. در این پنج ماه حتی یک بیرون رفتن ساده نرفتیم. افسرده شدم از تنهایی. در یک خانه کوچک شبانه روزم را سپری کردم و میکنم. تا وقتی لباسم پاره نشود و از بین نرود برایم خرید نمیکند. میگوید: باید قناعت کرد. من کاملاً درک میکنم اما خواستههای من مخالف قناعت نبوده است. وقتی مخالفت میکند خیلی حس بدی به من دست میدهد. راستش دیگر خیلی دلسرد شدم نمیخواهم دیگر اینقدر برای شوهرم ایدهآل رفتار کنم. بعضی وقتها به سرم میزند من هم با بیتوجهی و سردی جبران کنم اما باز دلم نمیآید. به من بگویید چه کار کنم؟
حاج آقای ماندگاری: من به زوجهای جوان چند توصیه میکنم. 1- بنای زوجهای جوان این باشد که خطکش زندگی دین باشد. دین چنین نیست که همه حقها را به مرد داده باشد و برای زن هیچ حقی در نظر نگرفته باشد. همه تکالیف را برای زن ببیند و برای مرد هیچ تکلیفی معین نکرده باشد. دین هم حق برای مرد دیده است. حق مرد این است که زن تمکین بکند. بدون اجازه او کاری انجام ندهد. مخصوصاً ورود و خروج نسبت به خانه. تمکین جنسی هم داشته باشد. حق زن هم این است که باید از نفقه به صورت کامل تأمین شود. آن هم نسبت به نیاز جنسی تأمین شود. خیلی قشنگتر اینکه حق زن این است که مورد احترام و شخصیت قرار بگیرد. خداوند عین عدل است. عدل با مساوات یکی نیست. عدل این است که هرچیزی را به اقتضای خودش برخورد کنند. جنس زن نرم افزاری و جنس مرد سخت افزاری است. لذا خدا به زن گفته: از مرد اطاعت کن و به مرد گفته: به زن محبت کن. زن محبت را دوست دارد. لذا به آقایانی که زوج جوان هستند تقاضا میکنم محبت کردن خیلی خرج ندارد. حتماً لازم نیست طلا بخری و زن را خوشحال کنی. حتماً لباس لازم ندارد. حتماً لباس برایش بخرید، گل برایش بخرید، ولی ساده ترین محبت را به زن بکند و با لب خندان وارد شود. با خستگی وارد نشود. اگر احساس میکند هفتهای یکبار خانمش نیاز دارد بروند یک دوری بزنند، مضایقه نکند. روی خوش نشان دادن، ادبیات مهربانانه و لطیف به کار بردن، یک نوازش کردن خیلی خرجی ندارد. اولاً خطکش دین باشد. در خطکش دین زن اهل اطاعت و مرد اهل محبت باشد. هردو اهل صبوری باشند. این خانم ضمن اینکه خیلی خوب هستند، ولی صبوریشان نسبت به پنج ماه خیلی کم است. آخر هم اینکه شاکر خدا باشند. امیدواریم که زندگی زوجهای جوان قرین سرور و موفقیت و شادی باشد. زود هم بچهدار شوند که سرشان گرم شود.