سه شنبه 4 دي 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب


حجت الاسلام والمسلمين ماندگاری – پاسخ به پرسش‌های بینندگان
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: پاسخ به پرسش‌های بینندگان
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين ماندگاری
تاريخ پخش: 19-08-95

بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد *** نسیم، یک سبد آیینه در بغل دارد
خوشا به حال خیالی که در حرم مانده *** و هرچه خاطره دارد از آن محل دارد
به یاد چایی شیرین کربلایی‌ها *** لبم حلاوت احلی من العسل دارد
چه ساختار قشنگی شکسته است خدا *** درون قالب شش گوشه یک غزل دارد
بگو چه شد که من اینقدر دوستت دارم *** بگو محبت ما ریشه در ازل دارد
غلامتان به من آموخت در میانه‌ی خون *** که رو سیاهی ما نیز راه حل دارد

شریعتی: سلام می‌کنم به همه شما دوستان خوبم. بیننده‌ها و شنونده‌های خوب و نازنین‌مان. این همراهی و همدلی شما برای ما بسیار قابل احترام است. یک سلام مخصوص هم به همه زوار سیدالشهداء و تمام کسانی که در این مسیر خدمت می‌کنند، بکنیم. حاج آقای ماندگاری سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقا ماندگاری: سلام علیکم و رحمة الله. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین. صلی الله علی الباکین حسین(ع). من هم خدمت شما و همکاران خوب این برنامه و همه بینندگان و شنوندگان عزیز عرض سلام و ادب دارم. به همه کسانی که زائر کربلا هستند و کسانی که با دلشان زائر کربلا هستند سلام ویژه می‌کنم. امام حسین با دلها چه کرده است؟ این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست. هرجا می‌رویم صحبت از اربعین است. یا عازم سفر هستند. یا کمک می‌کنند. یا اشک می‌ریزند. کمتر کسی را پیدا می‌کنیم که به یاد اربعین و زیارت امام حسین نباشد. قربان آقایی که قرار است بیاید و خودش را با اربعین حسینی معرفی کند. «یا اهل العالم ان جدی الحسین الذی قتلوه عطشانا» برای سلامت یار سفر کرده و علمدار زائران اربعین امام حسین دعای سلامت حضرت را با هم تلاوت کنیم. (قرائت دعای فرج) برای سلامتی وجود نازنینش و برای تعجیل فرجش و برای تسلی دل نازنینش صلواتی را هدیه کنید.
شریعتی: روزهای چهارشنبه حاج آقای ماندگاری پاسخ به سؤالات شما خواهند داد. شما هفته گذشته فرمودید که بخدا دین سخت نیست و خدا سخت نمی‌گیرد. پیرو این فرمایش شما یکی از بینندگان عزیز ما گفتند: ما یک استاد خانم داشتیم، با افتخار می‌گفتند: وقتی نه ساله شدند، پدرشان برای نماز صبح بیدارشان نمی‌کردند. می‌گفتند: خودت باید بخواهی که بیدار شوی. اگر از من بخواهی تو را بیدار می‌کنم! وقتی هم که بیدارشان می‌کردند می‌گفتند: تو یکوقت چشم‌هایت را باز نکنی. خودشان دستش را می‌گرفتند وضو بگیرد و بعد از سمت جانماز می‌بردند، با همان چشم‌های بسته چادر سرشان می‌کردند و نماز را بلند می‌خواندند که ایشان تکرار کنند. بعد از تمام شدن نماز هم ایشان را سر جایش می‌بردند تا بخوابد. این استاد این مثال را می‌زدند که خدا سخت نمی‌گیرد و ما هم اصلاً نباید سخت بگیریم. منظور از اینکه دین سخت نیست این است؟ الآن جامعه طوری شده که وقتی من چادری به دوستانم در مورد حجاب می‌گویم، می‌گویند: ما دیندار هستیم ولی خشک مقدس و خشک مذهب نیستیم. طوری که وقتی می‌خواهیم حرف خدا را گوش بدهند، می‌گویند: خیلی سخت نگیر. خدا اینقدر سخت نمی‌گیرد. من فکر کنم دارد از این حرف که خدا سخت نمی‌گیرد سوء استفاده می‌شود. در حدی که لزوم به اطاعت از خدا را برای ما مردم خیلی کمرنگ کرده است. هرجا که سختشان می‌شود صلاح خدا را کنار می‌گذارند و به مراد دلشان عمل می‌کنند و بقیه را نهی می‌کنند که چرا کار سخت را انجام می‌دهید؟ دین داری عادی هم در این جامعه خیلی سخت شده است. در جواب چنین آدم‌هایی باید چه گفت؟ من همیشه از ترس اینکه یک چیزی بگویم به آنها بر بخورد سکوت کردم. بگویید من چه رفتاری باید در قبال اینگونه افراد داشته باشم؟
حاج آقای ماندگاری: این سؤال بسیار خوبی است و فراوانی زیادی هم دارد. در بحث تقوا در جاده زندگی که مطرح کردیم، اشاره کردیم تقوا یعنی رعایت حدود، رعایت چهارچوب، ما هرجا یک حدودی برایش تعریف می‌شود اگر از این حد بیشتر توقع داشته باشند، اسمش سخت‌گیری است. اگر حدها را کنار بگذارند و هرکس هرکاری دلش خواست بکند، سهل‌انگاری می‌شود. من از شما و بینندگان سؤال می‌کنم، درس خواندن ما حدی دارد یا نه؟ نظام آموزشی ما چهارچوب دارد. رعایت حدود در درس خواندن، رعایت حدود در رانندگی، رعایت حدود در بازی و ورزش‌ها، رعایت حدود در اداره، اسمش عقلانیت است یا سخت‌گیری؟ هرکس از این حدود بیشتر از ما توقع داشته باشد، اسمش سخت گیری است. هرکس هیچ حدی را قائل نباشد، اسمش سهل انگاری است. اینها افراط و تفریط همدیگر هستند. پس خیلی ساده بگویم.
چطور این پدر و مادرهای عزیز که بچه‌شان را دهها کلاس کمک آموزشی می‌برند که حدود درس خواندن را خوب یاد بگیرد. اینجا نمی‌گویند: زده می‌شود. اینجا نمی‌گویند: نسبت به درس خواندن دارد سخت گیری می‌کند. اما به نماز که می‌گوییم: تذکر بده، می‌گویند: سخت‌گیری نکنید. اگر نظام آموزشی نظام به حد و عقلانی است، نظام بندگی هم عقلانی است.
در ورزش توپ یک سمتی از خط این طرف‌تر برود، می‌گویند: گل شده است. آقا چرا اینقدر سخت‌گیری می‌کنید. یک سانتی‌متر است! رعایت حدود در بازی‌ها عقلانیت می‌شود و همه از داور و مربی عقلانیت و رعایت حدود را توقع دارند. بیشتر از آن سخت‌گیری می‌شود. من بگویم: خط اوت اینجاست، نیم متر مانده به خط اوت هر توپی بیاید، می‌گویم: اوت شده است. این اسمش سخت‌گیری است. چون بیشتر از حد توقع دارم. ولی رعایت حد و خط را داشته باشم، در دین و ورزش و نظام اداری و نظام آموزشی و هر نظام دیگری رعایت حدود اسمش عقلانیت است، سخت‌گیری نیست. خدا از ما خواسته واجب و حرام را رعایت کنیم. از واجب یک قدم کوتاه نیاییم. یک قدم هم روی حرام نگذاریم. هرکسی به ما گفت: مستحب هم واجب است، این دارد سخت‌گیری می‌کند.
من و خیلی‌ها بچه کوچک تازه به تکلیف رسیده داریم. به پسرم بگویم: باید برای نماز صبح از یک ربع قبل از نماز صبح بیدار شوید. اذان و اقامه را بگویید. بعد از نماز تسبیحات بگویید. سجده شکر هم بروید. مثل بنده بنشینید نیم ساعت تعقیبات هم بگویید. بچه نه ساله را مجبور کنیم این کارها را بکند، خشک مقدسی است. یعنی اولویت‌ها را نفهمیدم. الآن اولویت این بچه این است که حد الهی را رعایت کند و دو رکعت نماز صبح بخواند. دو رکعت دو دقیقه طول می‌کشد، تا وضو بگیرد و بیاید هفت دقیقه می‌شود. این کاری را که فرموده بودند که پدر یا مادر انجام می‌داده کاملاً درست بوده است. بچه وسط خوابش است، هنوز می‌خواهد یکی دو ساعت دیگر بخوابد. فقط آورده واجب را که دو رکعت نماز صبح است، انجام بدهد. این عقلانیت است. این می‌خواهد پسر و دخترش پا روی حد الهی نگذارد. سهل‌انگار نسبت به واجبش نباشد. ولی اگر همان پدر این دختر نه ساله را مجبور می‌کرد نماز صبحش نیم ساعت طول بکشد، این خشک مقدس بود. بین الطلوعین هم بیدار باشد. یعنی مستحبات را واجب دیدن، خشک مقدس است. حد را خودمان تعریف کنیم نه خدا. خشک مقدسینی که به نظر خودشان عمل می‌کنند. چرا اجتهاد می‌کنی؟ نظر مرجع تقلید چیست؟ حد ریش گذاشتن این است. حد حجاب این است. حد نماز این است. حد معاملات این است. حد نگاه این است. حد را رعایت کن، عقلانیت است. بیشتر از حد توقع داشته باشی، خشک مقدسی است.
چه کسی گفته: بچه صف اول جماعت نباشد؟ مخصوصاً پسر بچه‌های پانزده ساله که به سن تکلیف رسیدند یا دوازده ساله که ممیز هستند. من پیرمرد بروم در صف اول بایستم چون من خوشم نمی‌آید یک بچه کنار من باشد بگویم: برو آن طرف نماز تو درست نیست. این خشک مقدس است. اینجا اولویت را رعایت نکردم. چون من تشخیص دادم. بچه ممیز به فتوای همه مراجع تقلید نمازش درست است. من شخصیت این بچه را نابود کردم به خاطر یک احتیاط. شاید مثلاً نجس و پاکی را رعایت نمی‌کند. شاید حمد و سوره‌اش درست نباشد. به این شایدها هیچکدام از مراجع ما فتواد ندادند. این خشک مقدسی معنایش این است که من از حد الهی بیشتر از دیگران توقع داشته باشم. 1- نظر شخصی خودم را به جای دین اعمال کنم. 2- مستحب را واجب کنم. 3- مکروه را حرام کنم. اینها مصادیق خشک مقدسی است. از آن طرف هم هیچ حدی قائل نشوم. ای بابا دلت پاک باشد. چادر می‌خواهی چه کار؟ نماز می‌خواهی چه کار؟ خدا اینقدر مهربان است، آقایان گفتند و خدا دین را ساده گرفته است. از ساده انگاری دین و اینکه خدا ارحم الراحمین است، به جای اینکه حسن استفاده کنیم، سوء استفاده می‌کنیم. این سهل انگاری می‌شود. همان تساهل و تسامحی که در دین ما تقبیح و مذمت شده است.
همچنان که در امور دنیایی یک چهارچوبی گذاشتیم، 122 کیلومتر سرعت ماشینش بود. جریمه می‌شود. می‌گوید: دو کیلومتر سرعتت زیاد بوده است. نباید می‌آمدی. این خشک مقدسی نیست. این رعایت قانون است. پس بینندگان و شنوندگان عزیز رعایت مقررات الهی عقلانیت در بندگی است. همچنان که عقلانیت در رانندگی و آموزش و پرورش و عقلانیت در ادارات و پادگان‌ها، این عقلانیت در بندگی خداست. یعنی همان رعایت تقواست. اگر هیچ حدی قائل نبودیم سهل‌انگاری می‌شود. هرج و مرج می‌شود. هیچ قانونی وجود ندارد و هرکس قرار است به دل خودش عمل کند. نه خشک مقدس باشیم، بیش از حدود توقع نداشته باشیم. خودمان حدود را تعریف نکنیم. مستحب را واجب نکنیم. نه سهل انگار باشیم که هیچ حدی را قائل نباشیم.
شریعتی: یک سؤالی در مورد فضای مجازی کردند. گفتند: مشکل من مشکل یک طیف خیلی وسیعی از بچه مذهبی‌هاست. می‌دانم گفتن این مسأله شما را هم خیلی ناراحت می‌کند. ایشان می‌گویند: دیروز صفحه یکی از دوستانم را در فضای مجازی می‌دیدم. در صفحه‌اش آقایان هم کامنت می‌گذارند و او هم شوخی می‌کند و کَل کَل می‌کند. به او می‌گوییم: این رابطه با رابطه نامحرم در فضای حقیقی چه فرقی دارد؟ ناراحت می‌شود. می‌گوید: اسم بدی رویش می‌گذاری. الآن همه در فضای مجازی خودمونی و غیر رسمی می‌نویسند. می‌گوید من هم نمی‌گویم رسمی و ادبی بنویس. اما شوخی با نامحرم چه حکمی دارد؟ می‌گوید: من واقعاً مشکلی نمی‌بینم. می‌گویم: الآن امام زمان یا پدرت در اتاق بیایند، نوشته‌ها را ببیند، هر آدم عاقلی این مکالمات و حرف‌ها را بخواند چه می‌گوید؟ اسم این را چه می‌گذاری؟ پاسخی که ایشان می‌دهد خیلی جالب است. می‌گوید: من به تو ثابت می‌کنم همه همینطور هستند. عجیب است این دوست من در فضای حقیقی به آقایان هم شاید سلام نکند. اما در دنیای مجازی انگار نه انگار که آدم محجوب و سر به زیر دنیای حقیقی است. به او می‌گوییم: لزومی ندارد اینها و هر چیزی که به ذهنت می‌آید بنویسی و با هرکسی شوخی کنی. چه ضرورتی دارد فلان نامحرم بداند تو می‌خواهی مسافرت بروی؟ فلان نامحرم بداند الآن جشن تولد تو است؟ در مورد عکس نامحرم نظر بدهی. لزومی ندارد برای یک مرد غریبه بنویسی شما خیلی مهربان هستید و خیلی جنبه دارید. همه اینها را به او گفتم ولی به هیچ نتیجه‌ای نرسید. بعد ایشان عذرخواهی می‌کنند که ببخشید وقت شما را گرفتم. خدا کند وقت داشته باشید جواب مرا بدهید. می‌گویند: خیلی دوست دارم برای دوستم یک کاری بکنم. این همه بزرگان می‌گویند: فرهنگ، فرهنگ! نمی‌دانم چه کاری از دستم برمی‌آید. جدیداً تصمیم گرفتم کتاب‌های شهید آوینی را بخوانم. اگر می‌توانید مرا کمک کنید. خیلی خسته و نا امید هستم.
حاج آقای ماندگاری: خواهش می‌کنم خسته و نا امید نشوید. چون نا امیدی برای کسی است که منهای خداست. ما نسبت به دوستانمان تکلیف داریم. حتی دوستانی که در جاده خاکی رفتند. حتی روایت داریم اگر دوستتان کافر شد، رهایش نکنید. مسئول هستید. دوست و رفیق ماست. مثل اینکه کسی دوست ماست و دارد در آتش می‌رود. ما نسبت به او بی‌تفاوت نیستیم. حتی اگر بدانم رفتن من برای نجات دادن او هیچ فایده‌ای ندارد ولی تلاش خودم را می‌کنم. مواظب باشم همراهی با گناه نکنم ولی به او کمک کنم. بارها گفتم: کسی ناامید می‌شود که منهای خداست. حالا بارت یک کیلو باشد من باید سهم خودم را انجام بدهم. اگر این بار هزار کیلو هم باشد، من بیشتر از سهم خودم نمی‌توانم انجام بدهم. پس حتماً وقتی می‌خواهم بار را بردارم، خدا همه کمبود مرا جبران می‌کند. مثلاً اگر تمام زور من بیست کیلو باشد، در بار پنجاه کیلویی هم بیست کیلو برمی‌دارم، سی کیلو بعدی را هم خدا برمی‌دارد. در بار پنج هزار کیلویی هم بیست کیلو برمی‌دارم. 4980 کیلو را خدا برمی‌دارد. پس هرچقدر تکلیف سنگین باشد، نصرت الهی را فراموش نکنیم. تکلیف خودمان را نسبت به هرکسی انجام دهیم، خدا هم کمک ما می‌آید. پس ناامید نشویم.
نکته دیگر که ایشان فرمودند این بود که می‌خواهند کار فرهنگی بکنند. از حرف‌هایی که خود آن شخص قبول دارد شروع کنیم. در کار فرهنگی اولین پله سراغ تأیید بروید. بعد سراغ تبدیل بروید، آخر سراغ تخریب بروید. چه چیزی را از دوستش تأیید کند؟ اینکه بگوید: الآن همه اینطور هستند. همه ما می‌دانیم که اولاً همه اینطور نیستند. ثانیاً از او بپرسد: مگر هرکاری را همه انجام دادند، این می‌تواند برای ما مجوز باشد که کار درستی است؟ خدا اموات را رحمت کند. پدر خدا بیامرز من می‌گفت: اگر خدای نکرده همه یک کار غلطی را کردند، یعنی آن کار درست است؟ نه. عقل داری، بسنج. پس اولاً همه نیستند. ثانیاً همه بودن مجوز نیست. ثالثاً فضای مجازی کنترلش دست ماست. در فضای حقیقی بایدها و نبایدهایی است. این خانم در فضای حقیقی یک سلام هم به نامحرم نمی‌کند. اما در فضای مجازی پیچ کنترل دست ما است. فکر می‌کنم دیده نمی‌شوم. با چشم آن طرف شاید دیده نشوم. فقط پیامک باشد. ولی در ذهنش چیست؟ حواسش نیست وقتی به این آقا می‌گوید: جشن تولد من است، این آقا از جشن تولد این خانم چه تصویری در ذهنش است؟ همین که فضای مجازی هیچ حد و مرزی ندارد و من با خیال خودم آن طرف پیام را هرطور که بخواهم تصویر می‌کنم، این درست یعنی نقطه‌ی شروع سرازیری. ایشان به دوستشان بگوید: برو یک آمار بگیر. من حاضر هستم آدرس بدهم به ایشان که کسانی که در بدترین منجلاب‌ها افتادند، شروعش از فضای مجازی است. ما نمی‌خواهیم با این امر ثابت کنیم کسی وارد فضای مجازی نشود. می‌توانند آقایان و خانم‌ها وارد فضای مجازی شوند، یک بحث دینی و منطقی و تحلیلی مطرح کنند ولی حدود رعایت شود.
در مورد اربعین امام حسین چه پیشنهادی دارید؟ راجع به امر به معروف و نهی از منکر یک نظر بدهید؟ می‌توانیم در فضای مجازی تبادل افکار کنیم؟ فارغ از اینکه طرف مقابل من آقا هست یا خانم، اصلاً به امور شخصی همدیگر کاری نداریم. به عکس‌های شخصی هم کاری نداریم. نگویم: من در این عکسی که گذاشتم چطور هستم؟ جشن تولد من فردا است. کادو چه می‌دهید؟ این یعنی خارج از حد حرکت کردن. همچنان که خدا برای فضای حقیقی حد گذاشته است، برای فضای مجازی هم حد گذاشته است. ایشان فرمودند که اگر امام زمان وارد اتاق تو شوند، باز هم به کارت ادامه می‌دهی؟ پس ما منکر استفاده از فضای مجازی نیستیم ولی با حدود الهی باشد. بیشتر از حد الهی باشیم خشک مقدس می‌شویم. ول کنیم، سهل انگار می‌شویم. سهل انگاری در فضای مجازی مقدمه سهل انگاری در فضای حقیقی است. امیرالمؤمنین می‌فرماید: گناه از فکر و خیال ما شروع می‌شود. اینها دارند با فکر و خیال همدیگر بازی می‌کنند. کارگردان هم شیطان است. وقتی فکر و خیال در محدوده حرام و محدوه غیر شرعی رفت، قطعاً این فکر و خیال برای اینها محدوده‌ای درست می‌کند که حرام است. پس ناامید نشوند. حدود الهی را رعایت کنند. برای دوستشان دل سوزی داشته باشند.
شریعتی: بیننده‌های عزیز هم در مورد این سؤال مشارکت کنند و نظر بدهند و در اتاق گفتگو و یا حتی برای ما پیامک کنند یا ایمیل کنند، مخصوصاً در مورد صمیمیت‌های گفتاری در فضای مجازی اگر ایده‌ای دارید برای ما بفرستید. حتی در مورد عکس‌های با حجاب خانم‌ها در فضای مجازی هم نظرات خود را بگویید. در آن زمینه هم با حاج آقای ماندگاری صحبت می‌کنیم.
دوستی پرسیدند که جوان پانزده ساله هستم و کاملاً مذهبی هستم. با مشکل خیلی جدی روبرو هستم. پانزده سال است من و مادرم و برادرانم مورد ظلم پدرم قرار گرفتیم. مادرم کارمند است و حقوقش برای یک زندگی خوب کافی است. اما پدرم شغلی حلال و در کنارش یک شغل حرام دارد. هرچه می‌گوییم: شغل حرامت را ترک کن، ترک نمی‌کند. حتی من ده روز اول زندگی در زندان بودم و دلیلش جز کارهای خلاف پدرم نبود. حالا باید چه کار کنیم؟ آیا من و مادرم و سه فرزند دیگر باید پدرمان را ترک کنیم. یا من برخلاف سخن خدا عمل کنم و در مقابل پدرم بایستم؟ تا کی صبر کنم؟
حاج آقای ماندگاری: خیلی سؤال سختی است. امیدواریم خداوند فرزندان جامعه ما را در این امتحان سخت قرار ندهد. در زمان اهل‌بیت هم کسانی که می‌آمدند و پدر و مادرشان در مسیر خلاف بودند، اهل‌بیت خیلی سفارش می‌کردند. از کارشان برائت بجویید. حتی لازم شد از زندگی جدا شوید. ولی مراقب باشید که به آنها بی‌احترامی نکنید. من توصیه اولم به این فرزندان عزیز و به این مادر این است که مراقب باشند به پدر بی‌احترامی نکنند. دوم اینکه برایش خیلی دعا کنند. گاهی به بچه‌هایی که از من اینطور سؤال می‌پرسند، می‌گویم: فرض کن پدرت سرطان بدخیم دارد. چطور سر سجاده می‌نشستی و زار زار گریه می‌کردی که پدرم را خوب کن؟ خواهش می‌کنم از شما که سر سجاده بنشینید و زیارت عاشورا بخوانید و توسل کنید تا خدا پدرشان را شفا بدهد. یقیناً اینجا نسوزد، فردای قیامت می‌سوزد. حرام، حرام است. تعارف نداریم. نکته سوم اینکه حتماً از مرجع تقلید خودشان برای ماندن در این خانه استفتاء کنند. مصرف کردن مال مخلوط به حرام در این خانه جایز نیست. غذا خوردن جایز نیست. لباس پوشیدن جایز نیست. مراجع تقلید با دیدن و شنیدن شرایط اینها بعضی وقت‌ها اجازه مصرف به اینها می‌دهند. می‌گویند: بعداً پولدار شدید برای حلیت مصرفی که کردید می‌آیید و خمسی پرداخت می‌کنید. از مرجع تقلیدشان برای ماندن در خانه و غذا خوردن در خانه اجازه می‌گیرند. مگر اینکه از درآمد مادر یا از درآمد خودشان برای خوراک استفاده کنند. سر سفره‌ای نشستند که مخلوط به حرام است. همه انسان‌ها مکلف هستند اگر لقمه‌ی مخلوط حلال و حرام خوردند، اول خمسش را بدهند. همان‌جا یک خمسی برای مصرف آن مال بدهند. این را حتماً از مرجع تقلیدشان بپرسند. به آنها راهکار می‌دهند. نکته آخر که می‌گویم، این است که ببینند حرف چه کسی در پدر اثر دارد؟ حتماً این پدر از یک بزرگتری حرف شنوی دارد. سراغ او بروند و از او بخواهند به این پدر یک تلنگر بزند و یک تذکر بدهد. بعضی از پدرها می‌گویند: زن و بچه باعث حرام‌خواری ما هستند. آنها توقع زیادی داشتند، ما را به حرام انداختند. این پدر که بچه‌های به این نازنینی دارد چرا به حرام‌خواری افتاده است؟ لذا آن بزرگتر به او تذکر بدهد و حتی تهدید بکند. بگوید: خانم و بچه‌هایت از این وضع به ستوه آمدند. اگر این شغل حرام را ترک نکنی آنها تو را ترک خواهند کرد. خودت انتخاب کن. کدام را انتخاب می‌کنی؟ از اول مسیر را درست بیا. احترام، دعا، توسل، ضجه و ناله، واسطه، تلنگر، تبیین و تهدید. مسیر را قشنگ بروند تا آن کاری که مورد رضای خدا هست انجام داده باشند.
شریعتی: باید به این پدر بخاطر این بچه خوبش تبریک بگوییم. اگر شما بخواهید یک چیزی به این پدر بگویید، چه می‌گویید؟
حاج آقای ماندگاری: ما می‌گوییم ای پدر! شما می‌خواهی سمت آتش بروی. خیلی زور هم داری. اما بچه پانزده ساله شما دارد سعی می‌کند شما را از آتش نجات بدهد. نمی‌خواهی به او کمک کنی؟
شریعتی: امروز صفحه 394 قرآن کریم، آیات 71 تا 77 سوره مبارکه قصص برای شما تلاوت می‌شود.
«قُلْ‏ أَ رَأَيْتُمْ‏ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ اللَّيْلَ سَرْمَداً إِلى‏ يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ إِلهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِضِياءٍ أَ فَلا تَسْمَعُونَ «71» قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ النَّهارَ سَرْمَداً إِلى‏ يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ إِلهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِلَيْلٍ تَسْكُنُونَ فِيهِ أَ فَلا تُبْصِرُونَ «72» وَ مِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ «73» وَ يَوْمَ يُنادِيهِمْ فَيَقُولُ أَيْنَ شُرَكائِيَ الَّذِينَ كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ «74» وَ نَزَعْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً فَقُلْنا هاتُوا بُرْهانَكُمْ فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ «75» إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى‏ فَبَغى‏ عَلَيْهِمْ وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ «76» وَ ابْتَغِ فِيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ «77»
ترجمه: بگو: آيا انديشيده‏ايد كه اگر خدا شب را تا روز رستاخيز پايدار بدارد، كدام خدايى غير از «اللّه» براى شما روشنى خواهد آورد؟ پس آيا نمى‏شنويد؟ (و) بگو: به من خبر دهيد كه اگر خداوند، روز شما را تا روز رستاخيز جاودان بدارد، كدام خدايى غير از «اللّه» براى شما شب خواهد آورد تا در آن آرامش (و آسايش) يابيد؟ پس آيا نمى‏نگريد؟ و از رحمت اوست كه براى شما شب و روز را قرار داد تا در آن آرامش يابيد و از فضل او (روزى خود را) بجوييد، و باشد كه شكر گزاريد. و (باز به خاطر آوريد) روزى را كه (خداوند) آنها را ندا مى‏دهد، پس مى‏گويد: كجايند آن (همتايان و) شريكانى كه براى من مى‏پنداشتيد؟! و (در آن روز) از هر امّتى، گواهى بيرون مى‏آوريم، پس (به مشركان) مى‏گوييم:دليل خود را (بر شرك) بياوريد! پس مى‏فهمند كه حقّ، مخصوص خداست و هر چه به دروغ مى‏بافتند، از (دست) آنان رفته و محو شده است. همانا قارون از قوم موسى بود و بر آنان ستم نمود، با آن كه ما آنقدر از گنج‏ها (و صندوق جواهرات) به او داده بوديم كه حمل كليدهايش بر گروه نيرومند نيز سنگين بود. روزى قومش به او گفتند: مغرورانه شادى مكن، به درستى كه خداوند شادمانان مغرور را دوست نمى‏دارد. و (اى قارون!) در آنچه خداوند به تو داده است، سراى آخرت را جستجو نما و (در عين حال) بهره‏ات را نيز از اين دنيا فراموش مكن و همان‏گونه كه خداوند به تو احسان كرده است، تو نيز (از اين ثروت به ديگران) احسان نما وبدنبال فساد در زمين مباش كه خداوند، فسادگران را دوست نمى‏دارد.
شریعتی: اشاره قرآنی را بفرمایید. حسن ختام فرمایشات شما را می‌شنویم.
حاج آقای ماندگاری: «وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ» حالا که خدا امام حسین به این قشنگی به ما داده، حیف نیست کارهای ما رنگ و بوی عاشورا و اربعین نداشته باشد؟ ما فقط یک هفته در سال باید اربعینی کار کنیم و فکر کنیم. دو ماه باید در سال حسینی کار کنیم؟ الآن مردم ایران و عراق همه اربعینی کار می‌کنند. یعنی همه به میدان آمدند. با همدلی آمدند. آن خانواده هم که محصول کشاورزی‌اش چهار تا گوجه فرنگی بوده آورده است. چهار تا لیوان آب آورده است. یک بشقاب خرما آورده است. «وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاة» (یوسف/88) مسئولین عزیز خدمتگزار شما هم خیلی زحمت می‌کشند، مردم هرچه داشتند آوردند. شما که حکومت جمهوری اسلامی دستتان است باید چقدر بیاورید؟ از خودتان سؤال کنید. اربعینی کار کردن سه شاخصه دارد. 1- همه بیایند و همه را هم بیاورند. چون امام حسین همه آمدند و با تمام وجود آمدند. برای همین است در اربعین همه با تمام وجود می‌آیند. مسئول و غیر مسئول، روحانی و غیر روحانی، بازاری و اداری همه با تمام وجود بیایند. 2- برای مردم خدمت کنیم ولی با خدا معامله کنیم. اربعین یعنی با خدا معامله کردن. هرچه دارد می‌آورد و می‌گوید: با خدا معامله می‌کنیم. 3- در دنیا خدمت می‌کند و دنبال مزدش در قیامت است. «اللهم ارزقنی شفاعه الحسین یوم الورود» اگر کل جامعه ما بیاند و با خدا معامله کنند، قیامتی معامله کنند، به نظر شما مشکل بیکاری و ازدواج و گرانی حل نمی‌شود؟ اربعینی فکر کنیم و اربعینی بیاییم.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

 شماره نوبت استخاره: 09102506002

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

پاسخگویی سوالات شرعی: 09102506002

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group