پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

95-10-22-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاری – پاسخ به پرسش‌های بینندگان

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: پاسخ به پرسش‌های بینندگان
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين ماندگاری
تاريخ پخش: 22-10-95

بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: «اللهم وفقنا تحب و ترضی و اجعل عاقبة امرنا خیرا» سلام می‌کنم به همه شما. بیننده‌ها و شنونده‌های خوب و نازنین‌مان. انشاءالله هرجا که هستید بهترین‌ها نصیب شما شود. حاج آقای ماندگاری سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقا ماندگاری: سلام علیکم و رحمة الله. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین. من هم خدمت شما و همکاران خوب این برنامه و همه بینندگان و شنوندگان عزیز عرض سلام و ادب و احترام دارم. امیدواریم خداوند متعال به همه ما توفیق موعظه‌گیری از حوادثی که برای ما اتفاق می‌افتد، عنایت کند. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «كفى بالموت واعظا» قرآن هم خطاب به پیامبر فرمود: «إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ» (زمر/30) هرکس باشیم، شخصیت سیاسی باشیم، یار دیرین امام و رهبری باشیم، قدرتمند و ثروتمند باشیم، ساده باشیم، غیر باشیم، هرکه باشیم، شتر مرگ در خانه ما زانو می‌زند. «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت‏» (عنکبوت/57) خداوند انشاءالله یار دیرین امام و رهبری را رحمت کند و به ما و همه مسئولین توفیق این تذکرگیری را عنایت کند. من خاطرم هست که مقام معظم رهبری در رحلت جضرت آیت الله طبسی(ره) دست یکی از مسئولین بزرگوار را موقع دفن گرفتند، فرمودند: به این چاله قبر نگاه کنید، سرنوشت همه ماست. در رحلت این بزرگوار هم ایشان فرمودند: همه ما بدانیم، همه مسئولین بدانند این سرنوشت ماست. عزرائیل نفرموده: من دیرتر سراغ مسئولین می‌آیم. زودتر سراغ فقیرها می‌روم. سراغ همه می‌رود. بدانیم یک روزی همه ما باید در معرض دادگاه عدل الهی پاسخگوی سابقه‌ی خود و همه افکار خود و نیات و احساس و رفتار خود باشیم. خدا عاقبت همه ما را بخیر بگرداند. هر خبر مرگی که به ما می‌رسد من می‌گویم: خوشا به حال شما شهدا، که چقدر زیبا رفتید. از همین‌جا دعا می‌کنیم که انشاءالله خداوند با شهادت عاقبت همه ما را ختم بخیر و سعادت بگرداند.
شریعتی: دعا می‌کنیم که انشاءالله همه علما و همه کسانی که بر گردن ما حق دارند و عمرشان را در راه مجاهدت و خدمات ارزنده سپری کردند، انشاءالله سر سفره‌ی اهل‌بیت مهمان و متنعم باشند. اولین سؤال را بخوانم.
گفتند: جوان 24 ساله‌ای هستم، چند سال است که خواستگاری با شرایط خاص دارم که واقعاً درمانده و مستأصل شدم. در صحبت‌هایم با ایشان متوجه شدم که با همه تفاوت‌هایی که داریم ایشان نسبت به نماز کمی سهل انگار هستند. یعنی خودشان گفتند که چند مدت نمی‌خواندند، ولی می‌گویند: از این به بعد می خوانند. یکسری از موارد دیگر مثل اینکه قبلاً روابط نادرستی داشتند. حتی روابط نامشروع و کشیدن سیگار در چند سال، حتی خوردن مشروب، البته اینها را به مرور گفتند و هربار یک قسمتی را برای من می‌گفتند. ایشان همه را گفتند و گفتند که پشیمان هستند و می‌خواهند اصلاح شوند. ولی دلشان می‌خواهد در این راه من کمکشان کنم. از طرفی من هم نمی‌گویم خیلی آدم خوبی هستم. ولی هیچکدام از این موارد را در کمترین سطح نداشتم. سعی کردم نسبت به مسائل دینی نهایت دقت را داشته باشم. من همیشه در کارهایم اول گفتم: خدا، الآن هم می‌خواهم بدانم خدا چه دوست دارد تا من آن کار را انجام بدهم. از طرفی دائم فکر می‌کنم شاید خواست خدا بوده که ایشان سر راه من قرار بگیرد و شاید هم واقعاً خدا می‌خواهد که من کمکشان کنم و این هم یکطور امتحان الهی باشد. وقتی خودشان هم می‌خواهند عوض شوند پس من هم باید کمکشان کنم. لطفاً به من بگویید: این جوانی که قصد توبه دارد و می‌خواهد من در این مسیر همراهش باشم، تکلیف من چیست و باید چه کار کنم؟ احساس قلبی من این است که وقتی یک نفر با صداقت می‌آید و به گناهان خودش اعتراف می‌کند و تصمیم می‌گیرد که عوض شود، باید کمکش کرد.
حاج آقای ماندگاری: ما ممنون هستیم که عزیزان با این صداقت سؤالات خودشان را مطرح می‌کنند. البته باید در جواب خیلی دقت کنیم. بارها از خدا خواستیم که دقت لازم را در جواب‌ها داشته باشیم. چون گاهی از جواب‌های ما برداشت‌های خوبی نمی‌شود. امروز یادمان رفت دعای سلامت امام زمان را بخوانیم. قبل از جواب دعای سلامت را بخوانیم. (قرائت دعای فرج) دسته گل صلواتی هم هدیه با ساحت مقدس آقایمان کنیم.
من در یکی از پاسخ‌ها گفتم: اگر پدر و مادرها و خود جوان‌ها خودشان را در مسیر ازدواج قرار بدهند، ازدواج اتوبان الهی است برای تأمین نیازهای طبیعی که خدا در وجود ما قرار داده است. و اگر در مسیر ازدواج قرار نگیریم، احتمال دارد در اتوبان شیطانی قرار بگیریم که ارتباط است. من نگفتم هرکس مجرد است در اتوبان شیطان است، هرکس ازدواج کرده در اتوبان خداست. من خواهش می‌کنم جملات را دقت کنید. ازدواج اتوبان الهی برای تأمین نیازهای طبیعی است، ارتباط اتوبان شیطانی است. گفتیم: کسی که مجرد باشد احتمال دارد در آن اتوبان بیافتد. در این قصه هم می‌خواهم سه جواب بدهم.
1- دختر خانم گل 24 ساله، اولین حرفی که ما به شما می‌زنیم می‌گوییم: اولویت اول شما دختر خانم و آقا سر چیست؟ وقتی اولویت اول آدم هرچه باشد در همان گیر می‌کند. مثلاً من اگر اولویت اولم ثروت طرف باشد، همه چیزهای دیگرش را می‌خواهم توجیه کنم. من از این دختر خانم می‌خواهم بپرسم، اولویت اول شما در مورد این ازدواج چیست؟ خود شما می‌گویی: من هیچکدام از این گناهانی که این آقا می‌گوید، حداقلش را هم تجربه نکردم. سعی کردم رضای خدا داشته باشم. من می‌گویم: نظر خدا این است که می‌خواهد اولویت اول شما را به خودت نشان بدهد. چهره‌ی این آقا خیلی جذاب است که گناهانش را توجیه می‌کنی؟ خودشان فرمودند: این آقا گناهانش را سریالی به من گفته است. احتمال ادامه‌ی سریال هست. پس اگر اولویت شما دین است، ایشان تا به حال در دینش ثابت قدم نبوده است. پس اولویت اول را پیدا کنیم.
یادتان هست گفتم: دخترخانمی به من گفت: خواستگاری برایم آمده خیلی خوب است، گفتم: نماز می‌خواند: گفت: نه نماز نمی‌خواند ولی خیلی پسر خوبی است. گفتم: روزه می‌گیرد؟ گفت: نه ولی خیلی پسر خوبی است! مشروب هم می‌خورد ولی خیلی پسر خوبی است. گفتم: خوبی را در چه می‌بینی؟ گفت: خوشگل است، خوشتیپ است. خوش قیافه است. پولدار است. مدرک دارد. این اولویت اولش خوشی است.
من از این دختر خانم می‌پرسم: می‌خواهی خوب زندگی کنی یا خوش زندگی کنی؟ این دو با هم فرق دارد. می‌خواهی دینی زندگی کنی یا هرطور شد زندگی کنی؟ حضرت آیت الله العظمی بهجت می‌فرمود: می‌خواهی به هر قیمتی زندگی کنی یا در این دنیا قیمت پیدا کنی؟ من اصلاً این آقا را متهم نمی‌کنم. پس اولویت اول خودتان را مشخص کنید. شاید به قول خودت امتحان الهی است که سر راهت قرار داده است. اگر اولویت اول تو دین است، نمی‌توانی جواب سریع به این آقا بدهی. اگر اولویت اول تو تربیت فرزند صالح است، نمی‌توانی سریع به این آقا جواب بدهی. من پای چه چیزی می‌خواهم بایستم، ولو گردن من برود؟ اینکه قرآن می‌گوید: «إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» (فصلت/30) استقامت بر آن «ربنا الله» است. من می‌خواهم در ایمانم بایستم و به هیچ چیز دیگری نگاه نمی‌کنم. این اولویت اول است.
نکته دوم این است که ما در انتخاب‌هایمان، هر انتخابی، انتخابات‌هایی که در جمهوری اسلامی داریم. انتخاب همسر، انتخاب رشته، انتخاب‌های مختلف، حتی انتخاب غذا، ما وضع موجود را باید ببینیم یا وضع موعود را؟ الآن در انتخابات سیاسی جمهوری اسلامی گرفتاری ما چه بوده است؟ هرکسی را می‌خواهید رأی بدهید وضع موجودش را نگاه کنید. تا حالا چه کار کرده است نه اینکه می‌خواهد چه کار کند؟ 37 سال از انقلاب گذشته است، من خودم را برای شورای اسلامی، برای مجلس مطرح کردم. تا حالا آقای ماندگاری چه کردی؟ هر کاری کردی بعدش هم احتمالاً یک مقدار بیشتر می‌توانی انجام بدهی. ولی وقتی وضع موجود من با وضع موعود من 180 درجه فاصله دارد، به نظر شما این واقعی است؟
وضع موجود این آقا پسر بی‌نمازی است. سهل انگاری در نماز است، مشروب است، رابطه‌ی نامشروع است. کارهای بد دیگر هم بوده است. وضع مطلوبش می‌خواهد آدم خوبی شود. نمی‌گویم نمی‌شود، شاید هم بشود و خیلی هم عالی شود. ولی الآن این خانم می‌خواهد به وضع موجود این آقا پسر بله بگوید. این با اولویت شما می‌سازد یا نه؟ به ما گفتند: در انتخاب خودتان وضع امروز طرف را نگاه کنید. حتی گفتند: وضع دیروزش را نگاه نکنید. اینکه امام می‌فرمود: حال فعلی افراد مهم است. من فردا می‌خواهم چه کار کنم. یا دیروز چه کاره بودم، امروز می‌خواهم ببینم چند مرده حلاجی؟ امروز صادقانه آمدی و صداقت تو خوب است. پس به ما گفتند: در انتخاب به وضع موجود نگاه کنید نه وضع موعود. برای همین می‌گوییم: در انتخابات به وعده‌ها خیلی دلخوش نکنید.
شریعتی: حالا اگر این جوان با تمام اشتباهاتی که در گذشته کرده است، توبه کرده باشد چه؟
حاج آقای ماندگاری: حرف سوم را با این آقا پسرهایی می‌زنیم که با ازدواج می‌خواهند به دخترها قول بدهند من می‌خواهم خوب شوم. یا دخترخانم‌هایی که قول می‌دهند با ازدواج خوب می‌شوند. برعکس هم هست که پسر می‌گوید: من اهل دیانت هستم، نماز می‌خوانم با دخترخانمی آشنا شدم، اهل حجاب و نماز نیست ولی قول داده با ازدواج بیاید. من توصیه می‌کنم آقا پسرها، دختر خانم‌ها! خودتان اول از وضع موجود در وضع موعودتان بروید، این تغییر را انجام بدهید، خدا هم کمک شما کند. «فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ‏ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» (فرقان/70) شامل حال شما بشود. «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ‏ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِين‏» (بقره/222) شامل حال شما بشود. بعد به آن دخترخانم یا آقا پسر بگویید: من بیست سال از عمرم اوضاعم خراب بوده است. ولی پنج سال اخیر خوب شدم. ببینید می‌توانم در وضعیت سفید بیایم؟ یعنی یک سابقه‌ی سفید از خودشان نشان بدهند. اینکه من وضعیتم سیاه است. الآن با ازدواج می‌خواهم قول بدهم در وضعیت سفید می‌روم، یک خرده خطرناک است. احتمال دارد ترفندی برای جذب شما باشد. چون خیلی‌ها بعد از ازدواج به ما می‌گویند: حاج آقا قول داد نمازخوان بشود، نشد. قول داد حجابش را درست کند، نکرد. قول داد مشروب را کنار بگذارد، نگذاشت. چرا؟ چون در وضعیت موجود بود و شما قبول کردی. آقا پسر و دختر خانم! شما یک مقدار در جاده توبه برو، دور برگردان را برگرد، در جاده بندگی الهی بیا، بگو: خدا مرا باور کرده، شما هم باور کنید! ولی هنوز خودت را به خدا نشان ندادی و به خودت هم نشان ندادی، می‌خواهی اول به من نشان بدهی!
پس تکلیف شما دختر گل یا آقا پسر گل چه شد؟ 1- اولویت اول را مشخص کن. 2- وضع موجود را ببین نه وضع مطلوب. 3- به آن آقا پسر بگو: یک مقدار در جاده سفید برود، بعد من می‌آیم. یک مقدار دور برگردان برود، اگر ثابت شد من در خدمت هستم.
شریعتی: اگر می‌شود یک مقدار بیشتر در مورد جمله‌ای که فرمودند: ما مأمور به وظیفه هستیم نه نتیجه، توضیح بدهند. من از این جمله این را متوجه شدم که ما به نتیجه دادن یا ندادن تلاشمان نباید اهمیتی بدهیم. در حالی که در خیلی مواقع مثلاً امر به معروف و نهی از منکر بخاطر اهمیتی که نتیجه دارد باید روشمان را تغییر بدهیم تا نتیجه حاصل شود. به من بگویید: چه کار کنم؟ این سؤالی است که ذهن مرا درگیر کرده است.
حاج آقای ماندگاری: امام ما فرمود، دین ما فرمود: ما مأمور به انجام وظیفه هستیم، نه کسب نتیجه! وظیفه چیست؟وظیفه این است که به نتیجه نگاه نکنیم، پس برنامه‌ریزی چه می‌شود؟ از امام باقر حدیث خواندیم «الكمال كلّ الكمال: التّفقه‏ فى الدّين... وَ تَقْدِيرُ الْمَعِيشَة‏» (کافی/ج1/ص32) برنامه‌ریزی است. اینکه این همه چشم‌انداز پنج ساله و بیست ساله برای کشور و کارها می‌بینند، این یعنی چه؟ داریم نتیجه را می‌بینیم. ما در عملیات می‌گوییم: هدف این عملیات فتح این شهر و این شهر است. ما در عملیات بیت المقدس می‌گفتیم، البته عملیات «الی بیت المقدس» است. نام اصلی‌اش این است. هنوز ادامه دارد و انشاءالله بیت المقدس به دست رزمندگان مقاومت آزاد خواهد شد. ما در عملیات «الی بیت المقدس» می‌گفتیم: هدف ما آزاد کردن خرمشهر است. پس دیدن نتیجه و برنامه‌ریزی کردن برای نتیجه جزء تکلیف ماست. ما بارها گفتیم که در تکلیف یک سهمی ما داریم و یک سهمی خدا دارد. خدا را به شراکت در انجام تکلیف می‌خوانیم. «أُفَوِّضُ‏ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ» (غافر/44) بگوییم: خدایا ما سهم خودمان را در بلند کردن این بار داریم انجام می‌دهیم. بلند کردن این بار یک بخشی‌ این است که در انتخاب، در سؤال قبل گفتیم: در ازدواج تکلیف ما چیست؟ در این ازدواج تکلیف این خانم این بود که به وضع موجود نگاه کند. آینده‌ی زندگی‌اش اولاد است. اولاد را می‌خواهد از کدام پدر داشته باشد؟ یعنی نتیجه این زندگی که آرامش خودش است باید اولاد را ببیند. تا جایی که می‌توانیم نتیجه را ببینیم باید ببینیم، ولی نگوییم: همه نتیجه را دیدیم. بخشی از نتیجه برای ما ندیدنی است.
حضرت موسی(ع) مأمور است با فرعونیان درگیر شود. درگیر که می‌شود عده اینها کم و عده آنها زیاد است. مأمور است فرار کند. مأمور است به سمت رود نیل فرار کند. پشت سر فرعونیان هستند. موسی هم دارد فرار می‌کند. اطرافیان حضرت موسی گفتند: تو گفتی ما مأمور به انجام وظیفه هستیم. ما داریم وظیفه‌مان را انجام می‌دهیم. پشت سر ما دشمن و جلوی ما آب است. یعنی در دو طرف باخت است. حضرت موسی فرمود: تا اینجا به عقل من می‌رسید. خدا فرمود: برو و من هم همین کار کردم. نتیجه همین است که دارم فرار می‌کنم و پیروز هستم. چرا؟ چون خدا به من گفته است. بعد فرمود: «إِنَّ مَعِي رَبِّي سَيَهْدِينِ‏» (شعرا/62) آن تکه‌ای که من نمی‌بینم، خدا می‌بیند. رود شکافته شد.
یعنی خانم‌ها و آقایان! در بحث ازدواج هرچه از دست ما برمی‌آید از دیدن نتیجه سهم تکلیف ماست. یعنی نگوییم: زور مقدر است. خیلی‌ها تحقیق نمی‌کنند، می‌گویند: مقدر ما اینطور شد، سیاه‌بخت شدیم. ما نگفتیم فقط به ظاهر نگاه کنید. ما گفتیم وظیفه شما این است که بروید تحقیق کنید، گفتگو کنید، قشنگ ببینی، همکارش را ببینید، خانواده‌اش را ببینید، که آیا این کسی که می‌خواهد پدر بچه شما شود، مادر بچه شما شود، چه کسی است؟ به نتیجه فکر کنید. اینکه ما می‌گوییم: ما مأمور به انجام وظیفه هستیم، یعنی هرچقدر از نتیجه، دیدنش در برنامه ریزی ما باید بیاید، باید ببینیم. لذا در ازدواج‌ها می‌گویم: اگر همه، همه تکالیفشان را انجام دادند، بعدش را به خدا بسپارند. دیگر من باطن طرف را نمی‌توانم ببینم. نمی‌توانم کالبد شکافی کنم و قلبش را ببینم. به خدا می‌سپارم. در اشتغال می‌گویند: ما اعلام کردیم دنبال شغل هستیم. این همه وظیفه ما نیست.
یادتان هست در همین برنامه یک آقا پسر فوق لیسانس گفت: من رفتم دربانی را قبول کردم. یا آمد نتیجه را دید، من باید سر کار بروم. من باید کار کنم ولو با حقوق کم. خدا آن تکه‌ای که نمی‌دید سر راهش گذاشت. مسئول آن اداره حسابدار می‌خواست. ایشان هم فوق لیسانس حسابداری بود. جذبش کرد. تا جایی که دید من می‌بیند، ما در عملیات‌ها تا کجا دیدیم؟ خدا بر درجات شهید حسن باقری بیفزاید. تا جایی که توانست نه فقط از روی کالک عملیات، شب با موتور شناسایی رفت. دیدبانی رفتیم. با نقشه‌های هوایی و نقشه‌های زمینی، هرچه از دست ما برمی‌آید، نتیجه را روی کاغذ بیاوریم. اما ادعا نکنیم. چون دیدید بعضی‌ها می‌گویند: دیگر کار تمام است! من همه جوانب را دیدم. اینطور نیست. شما آنچه که می‌توانی ببینی، ببین. چه از طریق ابزار عادی، چه از طریق ابزار غیر عادی. غیر عادی یعنی غیر مستقیم! به نظر شما مردم ما الآن در ازدواج همه را می‌بینند؟ در اشتغال همه را دارند می‌بینند. اگر همه را دیدی، آن قسمت‌های ندیدنی را به خدا بسپاریم. الآن در مملکت ما چشم انداز بیست ساله تا سال 1404 را فکر کردند. خوب اگر این وسط خدای نکرده یک جنگی اتفاق بیافتد، ما این را ندیده بودیم. آن دست خداست. یک زلزله خدای نکرده اتفاق بیافتد، نه! یک گنجی در مملکت ما پیدا شود، یک تحول صنعتی بشود، ما ندیده بودیم. آنها دست خداست. اینها را به خدا می‌سپاریم.
امام حسین امر به معروف و نهی از منکر را تا کجا دید؟ امام حسین آنچه می‌بیند میدان جنگ است. هفتاد نفر در مقابل سی هزار نفر منطقی نیست. آنقدر که شما می‌بینی، فرمانده سپاه راستت را بگذار، فرمانده سپاه چپت را بگذار، فرمانده قلب سپاهت را بگذار و باقی را به خدا بسپار. آن روز امام حسین ظاهراً پیروز نشد، ولی امروز معلوم می‌شود امام حسین پیروز بود. پس دیدن نتیجه به اندازه‌ی سهم ما جزء وظیفه‌ی ماست. این را تدبیر می‌گویند. قوه‌ی وهم و خیال را هم خدا برای همین به ما داده است. لذا آن دختر خانم در ازدواج، خوب یک دختر خانم باید باید با وهم و خیال و قدرت برنامه‌ریزی‌اش بگوید: اگر این آقا دست از گناهش برنداشت، دست از مشروب و رابطه‌ی نامشروعش برنداشت، این برای آینده‌ی من چطور می‌تواند باشد؟ این می‌شود برنامه‌ریزی.
شریعتی: کما اینکه خیلی از گرفتاری‌های ما در زندگی به واسطه‌ی سوء تدبیر ماست. یعنی ما آینده را ندیدیم.
حاج آقای ماندگاری: احتمالات را ندیدیم. پس در وظیفه‌ی ماست همه احتمالات را ببینیم، آخر هم بگوییم: «مَتى‏ نَصْرُ اللَّهِ‏ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيب‏» (بقره/214) همه پیامبرها گفتند: «متی نصر الله» دور و اطراف گفتند: نصر خدا کو؟ خدا یکباره گفت: «نَصْرٌ مِنَ‏ اللَّهِ‏ وَ فَتْحٌ قَرِيب‏» (صف/13) یعنی آنچه که ما باید ببینیم، ببینیم و جزء وظیفه‌ی ماست. من اعتقاد دارم ما در ازدواج همه دیدنی‌ها را ندیدیم. در اشتغال همه دیدنی‌ها را ندیدیم. در انتخاب‌هایمان همه دیدنی‌ها را ندیدیم. به بهانه اینکه به ما گفتند: ما مأمور به انجام وظیفه هستیم نه کسب نتیجه، از خودمان سلب تکلیف کردیم. امروز همه مردم ما بلد هستند در مورد کاندیداها تحقیق کنند یا نه؟ ولی می‌گویند: دیگر آقای شریعتی و ماندگاری گفتند، بس است. نخیر! برو ببین. برو با وضعیت موجود و وضعیت سابق این آقا ببین شما را به چه نتیجه‌ای می‌رساند؟ باقی را هم به خدا واگذار کن. نمی‌توانیم آنجایی که می‌توانیم ببینیم را چشم‌هایمان را ببندیم، بگوییم: به ما گفتند: نبین! نه اصلاً ما با این جمله نگفتیم: نبینید. می‌گوییم: تا جایی که می‌توانید ببینید، ببینید. این جزء تکلیف شماست. انشاءالله خدا توفیق این را به همه ما بدهد.
شریعتی: گفتند: سالها من و خانواده‌ام بیننده‌ی برنامه خوب شما هستیم. مدت‌هاست با مسأله‌ای دست و پنجه نرم می‌کنم و این تبدیل به یک دغدغه‌ی خیلی جدی در زندگی‌ام شده است. من در یک خانواده‌ای بزرگ شدم که پدر و مادرم واقعاً در پرورش من و خواهر و برادرم خوب عمل کردند و موفق هم بودند. ولی متأسفانه حجاب در خانواده‌ی ما آنطور که در اسلام مورد تأکید قرار گرفته اهمیت چندانی ندارد. البته ما حجاب داریم ولی شاید واژه‌ی کم حجابی مناسب‌تر باشد. ولی من الآن فایده‌ی حجاب را می‌دانم و جدیداً خیلی علاقه‌مند شدم که محجبه باشم. حالا که بزرگتر شدم دوست دارم چادر داشته باشم ولی آنقدر تعلق من به دنیا زیاد شده که دست کشیدن از این همه زیبایی که در کم حجابی‌ام هست برای من واقعاً سخت‌تر از گذشته شده است. شب یلدای امسال تصمیم گرفتم جلوی فامیل‌هایمان حجاب داشته باشم و قدم قدم جلو بروم. آن شب روسری سر کردم ولی مگر دیگران گذاشتند! خواهرم دائم می‌گفت: چرا روسری گذاشتی و عکس‌هایمان را خراب کردی؟ یا وقتی می‌خواستم بیرون بروم روسری‌ام را محکم با سنجاق می‌بستم که در خیابان عقب نرود. می‌گفت: چرا امل بازی درمی‌آوری؟ مگر پیرزن هستی؟ هزار فکر در سرم می‌آید که اگر چادر بگذارم دیگر عروسی خواهرم برایم خیلی سخت می‌شود. اگر پشیمان شوم چه؟ من سر نماز دعا می‌کنم که خدا طوری مرا در این راه قرار بدهد، که محجبه شوم. از پاسخ شما پیشاپیش متشکرم. لطفاً به این دغدغه‌ی من جواب بدهید.
حاج آقای ماندگاری: باز از سؤالاتی است که خیلی مشتری زیاد دارد. ما خانواده‌های زیادی داریم که اهل نماز و دعا هستند، اهل زیارت عاشورا و دعای توسل هستند، اهل زیارت و روضه و مسجد و هیأت هستند، اهل خیرات هستند، ولی همانطور که گفتند آموزش حجاب در خانه‌هایشان درست نبوده است. هم خانواده جدی نگرفتند، هم دشمن جدی گرفته است. چون حجاب در مملکت ما تبدیل به یک پرچم شده است. دشمن می‌خواهد این پرچم را از دست مردم ما بگیرد. نمی‌گویم: هرکس حجاب ندارد نعوذ بالله پرچم اسلام را پایین آورده است. نه ما چنین ادعایی را نمی‌کنیم. چنین برداشتی هم نشود. اما بارها شده من و شما دیدیم، بارها دوستان من گفتند، در پرواز، در فرودگاه، پشت چراغ خطرها، کتاب دعایش را باز کرده و دارد دعا می‌خواند، ولی وضع حجاب مناسبی ندارد. این را قبول داریم که نمی‌شود با حجاب حکم به دیانت کرد. یا با کم حجابی حکم به بی‌دینی کرد.
مطلب دوم نسبت به این دختر خانم و اینطور خانواده‌ها توصیه می‌کنم این است که تا زمانی که این تعارض را با خودتان حل نکنید، نمی‌توانید با خانواده حل کنید. مثل سؤال ازدواج، آیه 15 سوره‌ی حجرات می‌گوید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ» مؤمنین واقعی فقط اینها هستند. «الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ» ما می‌دانیم ایمان به خدا و رسول، ایمان به دستوراتشان است. «ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا» یعنی نگذارد زیبایی‌های بد حجابی در حجابش شک ایجاد کند. ایشان می‌گوید: اینقدر زیبایی‌های بدحجابی برایم شیرین بوده که اصل حجاب دارد در من شک ایجاد می‌کند. ایمانم به خودم و حجاب هنوز قوی نشده است. ما بارها در این برنامه گفتیم و سروران دیگر هم گفتند. حجاب مورد پسند آسمانی‌هاست. بدحجابی زیبایی مورد پسند زمینی‌هاست. «ای یک دله‌ی صد دله، دل یک دله کن» کدام طرف را می‌خواهی بیشتر راضی کنی؟ نمی‌شود هم برای آسمانی‌ها محبوب باشم و هم برای زمینی‌ها! حتی خانواده‌ام. باید تعارض را با خودش حل کند و تکلیف را روشن کند. اولویت اولمان را مثل سؤال ازدواج باید روشن کنیم. اولویت اول من خانواده است یا خدا و دین من است؟ ما اصلاً حق درگیر شدن با خانواده را نداریم. ولی اولویت اول دین من است. «ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا» نگذارد شک در اعتقاداتش بیاید. آن کسی که حتی به خاطر خانواده می‌خواهد حجابش را کنار بگذارد، نمازش را کنار بگذارد، خمس و زکاتش را کنار بگذارد و دیانتش را کنار بگذارد، این اولویت اول خانواده‌اش است. نه خدا! ولی پیغمبری که به خاطر خدا عمویش را کنار گذاشت، این اولویت اولش خداست. نه فقط پیامبر، حنظله غسیل الملائکه، اولویت اولش خداست. پدرش را کنار گذاشت. پدر خانمش را هم کنار گذاشت. امروز شهدای عزیز ما، ما آدم کم نداریم. خانم بزرگوار! ما دختر خانم سراغ داریم که بخاطر دینش پدر و مادرش او را بیرون کردند و از ارث هم محرومش کردند. چون آنها هیچی دین نمی‌خواستند. خوبی این دختر خانم این است که می‌گوید: خانواده‌ام دینی هستند. پس اینها به حداقل دین تو راضی هستند. به کف دین‌داری تو راضی هستند.
پس نکته اول این است که تعارضش را با خودش حل کند. تکلیفش را با خودش روشن کند. اولویت اولش دین است یا خانواده؟ حتی دین است یا خودش؟ گفت: دلم نمی‌آید. دین است یا خود من است؟ «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى‏ النَّفْسَ‏ عَنِ الْهَوى‏» (نازعات/40) به خاطر ترس از خدا پا روی دلش می‌گذارد، یا دلم برایم مهم است. اولویت را مشخص کنیم. خودم یا دینم؟ خانواده‌ام یا دینم؟
تعارض دوم ایشان به خانواده‌اش است. خوشبختانه خانواده‌ی ایشان خانواده‌ی مسلمانی هستند. می‌گوید: فقط حجاب در بین ما نیست. خانواده‌ی منطقی هستند. ما نمی‌گوییم: شب یلدا در این خانواده با حداکثر حجاب بیا. ما می‌گوییم: با حداقل بیا ولی خط قرمز را نگهدار. می‌گوید: روسری را می‌خواهند از سرم بکشند، با یک ادبیات قشنگ بگو: اگر روسری من احتمالاً عکس شما را خراب می‌کند، احتمالاً خود من هم خراب می‌کنم. بدهید من عکس بگیرم و شما راحت باشید! ما از پیغمبر داریم که نسبت به پدر و مادر بی‌دینت، چه برسد به اینهایی که دین دارند و یک مقدار کم دین هستند، مهربان باش. بداخلاقی نکن. این دختر خانم‌ها و این آقا پسرها با اخلاق می‌توانند قاپ خانواده را بدزدند. با خوش اخلاقی!
امام صادق(ع) به فردی که پدر و مادرش مسیحی بودند، فرمود: با آنها مهربانی کنی. آنقدر مهربانی کن که بگویند: این مهربانی را چه کسی به تو یاد داده است؟ جعفر بن محمد الصادق(س)! این دختر خانم با رعایت کف دینداری، حداقل را برای خودش نگه دارد، در جمع خانواده خوش اخلاق‌ترین و مهربان‌ترین و خادم ترین باشد، خوش برخوردترین باشد، با گذشت ترین باشد، یقین بدانید این خانواده هم او را دوست دارند چون منطقی هستند. بگوید: همچنان که شما دوست ندارید من شما را اذیت کنم، شما هم مرا اذیت نکنید. اگر احساس می‌کنید من با روسری در عکس شما بیایم، شما اذیت می‌شوید، شما هم روسری مرا بردارید من اذیت می‌شوم! بیایید من یک مقدار مراعات شما را می‌کنم و شما هم مراعات مرا بکنید. با هم کنار بیاییم. بگذارید خواهری و برادری ما سر جایش باشد. ولی بدانید من همه شما را دوست دارم ولی دینم را بیشتر دوست دارم! دعوا نکند، اگر آنها گفتند: امل هستی! حرف بد به آنها نزند. اگر گفتند: مثل پیرزن‌ها هستی، حرف بد به آنها نزند. بگوید: من شما را دوست دارم. خیلی برای شما دعا می‌‌کنم. ولی نگذارید این اعتقاد من از دست برود. شما اعتقاداتتان محترم است، من هم اعتقاداتم برایم محترم است. اگر تعارض اول با خودش حل شود، مشکل تعارض دوم هم حل می‌شود.
شریعتی: خیلی‌ها بودند که مسیرشان را به سمت دین تغییر دادند و با اخلاق خوب کل خانواده را به سمت دین کشاندند.
حاج آقای ماندگاری: ما چقدر آدم داریم همچنان که می‌فرمایید، پای اعتقادات خودشان ایستادند ولی اخلاق را رعایت کردند. ادب را رعایت کرد. محبت را رعایت کرد. احترام را رعایت کرد. گذشت را رعایت کرد.
شریعتی: می‌گوید: من اینقدر خوب شدم، شاید اول اینها در برابر من مقاومت کردند، ولی اینقدر من خوب شدم آنها هم خواستند این حس را تجربه کنند.
حاج آقای ماندگاری: این همان «الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ‏ سُبُلَنا» (عنکبوت/69) است. ما پای دین ایستادیم و بزرگترین یار و یاور ما خدای متعال و محمد و آل محمد(ص) خواهند بود. ملائکه به کمک ما می‌آیند، شهدا به کمک ما می‌آیند. دختر خانم شما تنها نیستی. پای دینت بایست ولی اخلاق، اخلاق، اخلاق!
شریعتی: همیشه گفتیم که همه ما سر دوراهی‌هایی قرار داریم که مجبور هستیم انتخاب کنیم. نکته‌ای که شما گفتید و اینکه تکلیفمان را با خودمان روشن کنیم. چه می‌خواهیم بدهیم و چه می‌خواهیم بگیریم و قصد و هدف و نیت ما چیست. این خیلی از گره‌های زندگی ما را می‌تواند باز کند. امروز صفحه 457 قرآن کریم، آیات 62 تا 83 سوره مبارکه صاد، برای شما تلاوت می‌شود.
«وَ قالُوا ما لَنا لا نَرى‏ رِجالًا كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ «62» أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِيًّا أَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصارُ «63» إِنَّ ذلِكَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ «64» قُلْ إِنَّما أَنَا مُنْذِرٌ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلَّا اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ «65» رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ «66» قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ «67» أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ «68» ما كانَ لِي مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلى‏ إِذْ يَخْتَصِمُونَ «69» إِنْ يُوحى‏ إِلَيَّ إِلَّا أَنَّما أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ «70» إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِينٍ «71» فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ «72» فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ «73» إِلَّا إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ «74» قالَ يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ «75» قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ «76» قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ «77» وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلى‏ يَوْمِ الدِّينِ «78» قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ «79» قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ «80» إِلى‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ «81» قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ «82» إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ «83»
ترجمه: و گويند: چرا مردانى را كه ما آنان را از اشرار مى‏شمرديم (در اين جا) نمى‏بينيم؟ آيا ما (به ناحقّ) آنان را به مسخره مى‏گرفتيم (و امروز اهل بهشتند، يا آنكه در جهنّم هستند) و چشمان ما به آنها نمى‏افتد. همانا مجادله‏ى اهل آتش يك واقعيّت است. بگو: من فقط بيم دهنده‏ام و هيچ معبودى جز خداوند يكتاى قهار و مقتدر نيست. پروردگار آسمان‏ها وزمين وآنچه ميان آن دو است، نفوذناپذير وبسيار آمرزنده. بگو: او خبر بزرگى است، كه شما از او رويگردانيد. براى من نسبت به عالم بالا هيچ آگاهى نبود، آن گاه كه (درباره او با يكديگر) مجادله مى‏كردند. به من چيزى وحى نمى‏شود مگر از آن رو كه من هشدار دهنده‏اى آشكارم. آن گاه كه پروردگارت به فرشتگان گفت: همانا من آفريننده‏ى بشرى از گِل هستم.پس همين كه او را نظام بخشيدم و از روح خود در او دميدم، سجده‏كنان براى او به خاك افتيد. پس فرشتگان همه با هم سجده كردند. مگر ابليس كه تكبّر ورزيد و از كافران بود. (خداوند) فرمود: اى ابليس! چه چيز تو را مانع شد كه براى موجودى كه به دستان قدرت خويش خلق كردم سجده كنى؟ تكبّر كردى يا از بلند مرتبه‏گانى؟! ابليس گفت: «من از او بهترم، مرا از آتش آفريدى و او را از گِل. خداوند فرمود: پس از اين درگاه بيرون شو كه تو رانده شده‏اى. و همانا لعنت من تا روز رستاخيز بر تو خواهد بود. ابليس گفت: «پروردگارا! پس مرا تا روزى كه (خلايق) برانگيخته (و زنده) مى‏شوند مهلت ده». (خداوند) فرمود: تو از مهلت يافتگانى، تا روز و زمانى معيّن. ابليس گفت: به عزّت تو سوگند كه همه (ى مردم) را گمراه خواهم كرد. مگر بندگان تو آنان كه خالص شده‏اند.
شریعتی: اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای ماندگاری: با مدد از وجود نازنین امام رضا(ع). «قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ، إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ» خدا به همه ما می‌گوید: مردم بدانید شیطان فعال است. همه شما را می‌خواهد بزند. من خیلی به دخترها و پسرهای دانشجو توصیه می‌کردم، می‌گفتند: حاج آقا شما به ما شک دارید اینقدر توصیه می‌کنید؟ گفتم: به شما شک ندارم. با این آیه به شیطان اطمینان دارم. به تناسب با این سه سؤالی که پاسخ دادیم می‌خواهم بگویم. یکی از شگردهای شیطان جا به جایی اولویت‌هاست. در سؤال اول دختر خانم در ازدواج داشت اولویتش یک مقدار جا به جا می‌شد. وضع موجود طرف را کمرنگ دید، وضع موعودش را پررنگ می‌کرد. این شگرد شیطان است. سؤال دوم یکی از شگردهای شیطان این بود که به بهانه‌ی اینکه شما به نتیجه تکلیف ندارید، به نتیجه کاری نداشته باشید. اصلاً دیدن نتیجه جزء تکلیف امروز ماست. لذا می‌خواهند انسان‌ها را جبرگرا کنند، می‌گویند: هرچه پیش آید خوش آید! نخیر! شما به آنچه پیش می‌آید باید فکر کنید. وظیفه شماست فکر کنی. شیطان می‌خواهد شما را نسبت به آینده بی‌توجه کند. ما اگر نسبت به آینده بی‌توجه باشیم، نسبت به ظهور امام زمان نباید هیچ کاری کنیم! نخیر، خیلی کار می‌توانیم بکنیم.
سؤال سوم تعارض در مورد حجاب بود. امروز شیطان می‌خواهد اولویت‌ها من و شما را جا‌به‌جا کند. اولویت اول شما دین است. ولی خانواده هم جایگاه خیلی ویژه‌ای دارد. اگر من گفتم، پیغمبر با ابوجهل قطع رابطه کرد، با ابوجهل بخاطر ایمان به کفر قطع رابطه کرد. پدر و مادر شما در مورد حجاب با شما مشکل دارند. حجاب قطعاً حکم دین است. ولی شما تا جایی که می‌توانی باید با اخلاق نظر آنها را برگردانی. شیطان می‌خواهد شما اعتقادت به حجاب نماند، و هدایتگری تو نسبت به خانواده از بین برود. شما اگر بتوانی خانواده را با اخلاق پای امر الهی در باب حجاب بیاوری، این ثواب هدایت خانواده چقدر زیاد است. پس مراقب باشم بخاطر یک مسأله‌ی دینی اصل خانواده را زیر پا نگذارم.
شریعتی: چقدر وظیفه‌ی بچه‌هایی که به نحوی نماینده دین هستند و می‌خواهند دین را به صورت کامل در خانواده‌شان پیاده کنند، سنگین است.
حاج آقای ماندگاری: آخرین حرفی که بارها زدم این است که دخترها و پسرها می‌گویند: حاج آقا هرچه تلاش کردیم نظر پدر و مادرهایمان عوض نشد. گفتم: دعا هم نمی‌توانید بکنید؟ اگر خدای نکرده پدر و مادرت سرطان بدخیم داشتند چطور اشک می‌ریختی، اینجا هم دعا کن و از خدا بخواه که نظرشان را درست کند. ما باید شیطان را ناامید کنیم. خدا گفته: یک گروه می‌توانند شیطان را ناامید کنند. «إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ» آنهایی که وصل خالص به خدا هستند. هرکس قراردادش را با خدا خوب ببندد، شیطان را ناامید می‌کند. هم خانواده را می‌تواند سر راه بیاورد. هم خواستگارش را سر راه بیاورد، هم در انجام تکالیفش درست کار کند، هم همه امورش، اشتغالش و ازدواجش و انتخابش، به شرطی که با خدا درست ببندیم. دو دل نباشیم و با خدا قشنگ کنار آمده باشیم.
شریعتی: روزهای پنجشنبه در ماه ربیع الثانی مزین و متبرک به برنامه‌های حاج آقای مهندسی (ره) است که انشاءالله روحشان در بهشت اعلی باشد و شاد باشد. انشاءالله فردا هم همراه ما باشید.
در این مدت خیلی از دانش آموزها و دانشجویان عزیز گفتند: ما را در فصل امتحانات فراموش نکنید و برای ما حتماً دعا کنید.
گفتند: من لیسانس گرفتم و دارم برای کنکور ارشد درس می‌خوانم. خیلی ذوق و شوق دارم به حدی که حتی در نماز هم برای درس خواندنم برنامه ریزی می‌کنم. چه کنم که نیت من از درس خواندن فقط و فقط رضای خدا باشد؟ در فامیل ما تحصیلات عالی کم است و زمینه‌ی غرور هم برای من اتفاقاً فراهم است. می‌ترسم از اینکه درس خواندن من، مرا از خدا دور کند.
حاج آقای ماندگاری: روایتی از پیامبر(ص) است که ناقل آن حضرت علی(ع) هستند. این روایت در اصول کافی است. من این روایت را برای همه‌ی بیننده‌ها می‌گویم. هرکس می‌خواهد بداند نیتش از درس خواندن خالص است یا نه، چهار شاخصه به ما دادند. مدرک بالا و پایین خیلی مهم نیست. پیامبر می‌فرمایند: «مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ لِلَّهِ لَمْ یُصِبْ مِنْهُ بَاباً إِلَّا ازْدَادَ» چون همه حرف ما با این مدل از دخترخانم‌ها و آقا پسرها و طلبه‌ها این است که نیت خودتان را برای درس خواندن خالص کنید. اگر می‌خواهید بدانید نیت شما خالص است این چهار شاخصه است. 1- «ازْدَادَ بِهِ فِی نَفْسِهِ ذُلًّا» هرچقدر علم من بیشتر می‌شود، روی خودم کمتر حساب باز کنم. چرا؟ علم من بیشتر شود احاطه‌ی من به عالم بیشتر می‌شود. می‌گویم: من چقدر کوچک هستم. لذا حضرت زهرا یک دعای بسیار زیبایی دارند که من خواهش می‌کنم این دعا را در قنوت و سجده‌هایتان بگویید. «اللهم ذلل نفسی فی نفسی» خدایا مرا در خودم بشکن! خیلی برای خودم حساب باز نکنم. هرکس خیلی برای خودش حساب باز کند رشد نمی‌کند. مثل داستان اسبی که تا زمانی که خودش را در آب می‌دید از آب نمی‌پرید، تا آب را گل آلود کردند عبور کرد. پا روی خودش گذاشت. اگر امام، امام شد پا روی خودش گذاشت. علامه طباطبایی پا روی خودش گذاشت. این روزها یکی از بزرگان مباحث تربیتی ما از دنیا رفت، آقای دکتر علی شریعتمداری که من از مباحث ایشان خیلی استفاده کردم. پا روی خودشان گذاشتند.
پس اولین شاخصه برای آقایی که می‌خواهی فوق لیسانس بگیری، این است که برای خودت خیلی حساب باز نکن. عجب را باید بشکنی. 2- «وَ لِلَّهِ خَوْفاً» هرچقدر علم الهی و نیت من خالص باشد باید حساب بری من از خدا بیشتر باشد. چرا؟ چون هرچه علم من بیشتر می‌شود به عظمت خدا و حکومت خدا بیشتر پی می‌برم. بگویم: الله اکبر! سبحان الله! 3- «وَ فِی الناس تواضعاً» خودشان در سؤال گفتند. هرچه علم من بیشتر می‌شود تواضع من در مردم بیشتر ‌می‌شود. بچه‌های دبستان به معلم بیشتر احترام می‌گذارند یا بعضی از دبیرستانی‌ها؟ چطور می‌شود علم من که بیشتر شده، به معلم خودم تواضع نمی‌کنم؟ نگویید: در خانواده من باسواد زیاد نیست. سواد به مدرک نیست. به کمالاتی است که کسب می‌کنیم. آقا پسر لیسانسه اگر نیت تو از درس خواندن الهی است، باید تواضعت در مردم و خانواده بیشتر باشد. 4- هرچه علم من برای خدا بیشتر می‌شود، «و فی الدّین اجتهاداً» دنبال گره گشایی از اسلام و مسلمین هستم. من دکتر می‌خواهم بشوم. مهندس می‌خواهم بشوم، هرچه می‌خواهم بشوم یک گره‌ای از اسلام و مسلمین می‌خواهم باز کنم. نیت خودمان را با این چهار شاخصه اصلاح کنیم. الهی کنیم، انشاءالله نه دچار غرور می‌شویم. نه باد می‌کنیم، نه خدای نکرده تنبلی می‌کنیم و نه کاسبی می‌کنیم. خدمت می‌کنیم و خدمت می‌کنیم.
شریعتی: دعا بفرمایید.
حاج آقای ماندگاری: خدایا همه رفتگان ما و خادمان به اسلام و مسلمین و نظام اسلامی، اساتید و معلمان، امام و شهدا، پدران و مادران ما را غریق رحمت بفرما. باران رحمتت را بر ما نازل بفرما. وسیله‌ی ازدواج دخترها و پسرهای ما، وسیله بچه‌دار شدن بی‌بچه‌های ما، وسیله‌ی رفع گرفتاری مشکل‌دارهای ما، وسیله‌ی حل مشکل مسلمان‌های ما و شیعیان و نصرت اسلام و مسلمین را فراهم بفرما. فرج صاحبمان را برسان. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group