95-11-13-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاری – پاسخ به پرسشهای بینندگان
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: پاسخ به پرسشهای بینندگان
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين ماندگاری
تاريخ پخش: 13-11-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
به دست غیر مبادا امیدواری ما *** نیامَدست به جز ما کسی به یاری ما
به رنج راه بیامیز تا بیاموزی *** به راه آبله اسرار پایداری ما
مدام داغ جوان دیدهایم و در تشییع *** ندیده است کسی اشک سوگواری ما
به سربلندی سرویم و استواری کوه *** به رودهای جهان رفته بی قراری ما
نمانده جای شکایت که در پی هر زخم *** بلندتر شده طومار بردباری ما
بهار میرسد و پیش پای آمدنش *** خوشا که سرخ شود جامهی بهاری ما
شریعتی: سلام میکنیم به امام راحل و به همه شهدای انقلاب اسلامی. سلام میکنم به همه شما. ایام دهه فجر انقلاب اسلامی بر شما مبارک باشد. حاج آقای ماندگاری سلام علیکم، خیلی خوش آمدید.
حاج آقا ماندگاری: سلام علیکم و رحمة الله. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین. من هم خدمت شما و همکاران خوب این برنامه و همه بینندگان و شنوندگان عزیز عرض سلام و ادب و احترام دارم. ایام الله دهه مبارک فجر را تبریک عرض میکنیم و امیدواریم که خداوند به همه ما توفیق فهم انقلاب و رعایت انقلاب و استقامت در مسیر انقلاب را عنایت بفرماید. سه وظیفهای که حس میکنم همه ما باید بدانیم چقدر در باب این سه وظیفه پایداری کردیم. استقامت کردیم. اولین وظیفه فهم انقلاب است. انقلاب همیشه خوب بوده مگر آنهایی که طرفدار حفظ وضع موجود هستند. همیشه انقلاب خوب است چه در درون ما انقلاب رخ بدهد، چه در خانوادههای ما، انقلاب همیشه رو به رشد است. این تحول رخ بدهد. چه در سیستمهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و مدیریتی مملکت ما اتفاق بیافتد و چه انشاءالله همه ما منتظر انقلاب جهانی امام زمان(عج) هستیم. پس انقلاب یک چیز خوبی است. هیچکس نمیگوید: من ضد انقلاب هستم. آدم عاقل هیچوقت ضد انقلاب نمیشود. قطعاًً انقلاب چیز خوبی است. مخصوصاً انقلابی که عنوان اسلامی دارد. اهدافش اسلامی بوده است. رهبری اسلامی بوده است. شعارهایش اسلامی بوده است و مردم اصلاً به نیت اسلام پای این انقلاب آمدند. امام بزرگوار ما هم فریادش بر این بود که ما میخواهیم اسلام را اجرا کنیم. خوب رعایت این انقلاب را هم بکنید. یک سؤال از خودم بپرسم، از مسئولین و مردم بپرسم که چقدر برای حفظ اهداف اسلامی انقلاب، مبانی اسلامی انقلاب، اصول اسلامی انقلاب همه ما تلاش کردیم؟ چون گاهی همه ما دوست داریم ببینیم دیگران چقدر رعایت کردند؟ بپرسیم چقدر خودمان رعایت کردیم؟ چقدر برای انقلاب کار کردیم؟
امام یک جمله زیبایی میفرمودند: قبل از اینکه بپرسیم انقلاب برای ما چه کار کرده، بگوییم: ما برای انقلاب چه کردیم؟ سی و هشتمین سالگرد پیروزی انقلاب است، همه بپرسند ما برای حفظ این انقلاب و حفظ این ارزش چه کردیم؟ نکته سوم اینکه چقدر برای اهداف انقلاب استقامت کردیم؟ چون بعضیها روز اول یک حرفی زدیم و حالا کوتاه آمدیم. روز اول گفتیم: نه شرقی، نه غربی جمهوری اسلامی! حالا خدای نکرده بگوییم: هم شرقی، هم غربی، جمهوری اسلامی هم یک کم! چقدر استقامت کردیم. بعد از نزدیک چهار دهه از انقلاب گذشته ارزش دارد که این سؤالات را از خودمان بپرسیم. مخصوصاً مسئولین عزیز و بزرگوار که این نظام و این پستهایی که دارند به برکت خون شهداست. امانت دستشان است. به تعبیر امیرالمؤمنین این طعمه نیست. یک فرصت برای خدمتگزاری است. به تعبیر شهید بهشتی ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت. حس میکنیم چه کار داریم میکنیم. هم مسئولین چقدر روی ارزشهای انقلاب استقامت میکنند و هم مردم. این سه سؤال را از خودمان بپرسیم، بعد میفهمیم که تقسیم تقصیر میکنیم و بخشی از مشکلات قطعاً مربوط به دشمنان است. بخشی از مشکلات هم برای کوتاهیهای خودمان است. کم کاریهای خودمان است. بیتدبیری و کوتاه آمدنهای خودمان است. اینها را اگر اصلاح کنیم انقلاب ترمیم میشود. انقلاب در مسیر اصلی خودش حفظ میشود. امام بزرگوار ما به ما بشارت داد این انقلاب در مسیر اصلی خودش حفظ شود انشاءالله متصل به انقلاب امام زمان خواهد شد. (قرائت دعای فرج) هدیه به امام زمان و هدیه به هم شهدای انقلاب یک صلواتی را تقدیم کنیم.
شریعتی: از صمیم قلب آرزو میکنم که انشاءالله چشم دل ما به جمال نورانی حضرت مهدی روشن شود و انشاءالله باشیم و در عصر ظهور بتوانیم آن هوای نورانی و معنوی را نفس بکشیم. انشاءالله در این روزهای سرد زمستان دلتان گرم و بهاری به محبت اهلبیت(ع) باشد. امروز هم مثل همیشه حاج آقای ماندگاری به سؤالات شما پاسخ خواهند داد. من همین ابتدا تقاضا میکنم که حاج آقای ماندگاری کوتاه پاسخ بدهند که گلایه بعضی از دوستانی که گفتند خیلی کم به سؤالات میپردازید بر طرف شود.
گفتند: برای خواهر من همزمان دو خواستگار آمده است. اولی با شرایط مالی عالی و اعتقادات متوسط و دومی با شرایط مالی متوسط و اعتقادات عالی، ما استخاره کردیم و برای اولی که شرایط مالی عالی و اعتقادات متوسط بود بد، و برای دومی که شرایط مالی متوسط داشت و اعتقادات خوب داشت، خوب آمد. اما فکر میکنم مادرم بیشتر با اولی موافق است. تا در فامیل پز بدهد. چه کار کنیم؟ آیا اگر به استخاره عمل نکنیم مرتکب گناه شدیم؟ در ضمن خانواده ما یک خانواده مذهبی هستند.
حاج آقای ماندگاری: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله نه تنها این خانواده یک خانواده مذهبی هستند، همه مردم ایران اسلامی ما مردم مذهبی هستند. ولی من یک خواهش دارم. هم از خودم میپرسم. هم از آقای شریعتی میپرسم. هم از عزیزان میپرسم که میزان دیانت خودمان را کشف کنیم. هر کسی مأمور است میزان دیانت خودش را کشف کند. یعنی ما همه ادعا میکنیم مسلمان هستیم و موحد هستیم. اما نمیدانیم کفر چقدر با ایمان ما قاطی شده است. همه مردم ما وقتی از آنها بپرسی: خواستگار باید چه ویژگیهایی داشته باشد، خواهند گفت: با ادب باشد، با حیا و عفت باشد، خوش اخلاق باشد، اینها در کتابها نوشته شده است. شما چقدر به این معتقد هستید؟ از این سؤال معلوم میشود، یکی ایمانش کمتر و پولش بیشتر. یکی پولش کمتر و ایمانش بیشتر است. دختر که یک مقدار با درون مادر ارتباط دارد، میگوید: فکر میکنم مادرم آن کسی را میخواهد که پول بیشتری دارد. ولی در واقع این مادر بزرگوار بدون رودروایسی اعتقادش به ثروت از ایمان بیشتر است. میگوید: این ثروت احتمالاً دختر مرا بیشتر خوشبخت میکند. نمیگوید: بیایمان باشد، چون خانواده مذهبی هستند. همهی من و شما هم این را میگوییم. اما من میخواهم این را کشف کنیم. آقای ماندگاری در آن عمل هم، امتحانهای عملی معلوم میشود. چقدر برای ایمان به خدا، اخلاقش، ایمانش، حیا و عفتش، چقدر وزن قائل هستیم؟چقدر برای ثروت وزن قائل هستی؟ حتی یک خانم و یا آقایی میگوید: آقای ماندگاری ما به حرف شما کردیم، دخترمان را به پسر با ایمان دادیم. ولی زندگیشان مشکل دار شد. من میگویم: ایمان خودت چه بود؟ ایمان خودش به ثروت بود پس خطکش ارزیابیاش هم ثروت است. آن آقای با ایمانی هم که سراغ ایشان آمده، احتمالاً زندگی خوشی دارند ولی زندگی بریز و بپاش ندارند. این مادر در نگاهش چون ایمان خودش ثروتی است، نگاه خودش این است که دخترش را بدبخت کرده است. لذا میگوید: آقای ماندگاری شما بیخود گفتید، بچههایتان را به با ایمان بدهید!
ما میگوییم: اول بیاییم ایمان خودمان را کشف کنیم. میزان اعتقاد خودمان را کشف کنیم. اگر در اعتقاد ما اعتقاد به ثروت پررنگتر است، اعتقاد به شهرت پررنگتر است. اعتقاد به اینکه اینها بچه رئیس و ریاستی باشند، پررنگتر است. اعتقاد من به شهرت اجتماعی پررنگتر است، من ایمانم به خدا هست، ولی در رتبه بعد از اینها قرار گرفته است. در نگاه من شهرت و ثروت و ریاست مهمتر است. نمیگویم بیدین باشد. در نگاه من ارزیابی اینها نمره بالاتری دارد. لذا گله به سمت کسی میرود که پول بیشتری دارد.
یادتان است یک زمانی خاطرهای گفتم که دختر خانمی آمد به ما گفت: یک خواستگار خوب برای ما آمده است. گفتم: این خواستگار خوب نماز میخواند؟ گفت: نماز نمیخواند ولی خیلی پسر خوبی است. روزه هم نمیگیرد ولی خیلی پسر خوبی است. گاهی مشروب هم میخورد ولی خیلی پسر خوبی است. گفتم: میشود بگویی خوب یعنی چه؟ گفت: یعنی پول دارد. مدرک دارد. ماشین دارد. خانه دارد. حالا بنابر تشخیص مادر محترم این خواستگار هم ایمان به خدا و پیغمبر دارد ولی در رتبه بعدی است. حالا ما از این دختر خانم میپرسیم که تو و خواهرت ایمانتان چقدر است؟ تو کدام یک را میپسندی؟ اگر واقعاً اعتقاد این دخترها و پسرها و مادرها و پدرها بر این باشد که ضریب ایمان از همه بالاتر است، حالا روایت امام حسن(ع) به دل مینشیند. فرمودند: دخترهایتان را به پسرهای با ایمان بدهید. اگر دوستش داشته باشد غوغا میکند. دوستش نداشته باشد به او ظلم نمیکند. چون خدا و پیغمبر را میشناسد. قیامت را میشناسد. از خدا میترسد که ظلم کند. ولی نفرمودند حتماً پولدار میشود. زندگی کم درد سری خواهد داشت. زندگی آرامتری خواهد داشت. چرا؟ چون شما هم اعتقادتان ایمان است، این پسر هم اعتقادش ایمان است. این همان هم کفو بودن است.
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «إِذَا جَاءَكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَه» (کافی/ج5/ص347) آن کسی که اخلاقش به شما بخورد. یعنی شما چقدر برای اخلاق ضریب قائل هستی، آن هم همین را قائل است. یعنی مثلاً نمره اخلاق من از بیست، دوازده است. او هم نمرهاش دوازده است. یعنی او به شما از نظر اخلاقی میخورد. «وَ دِينَه» شما در دیانتتان ثروت برای شما از نماز مهمتر است. آن هم در دیانتش ثروت از نماز برایش مهمتر است.
شریعتی: یعنی ما اینجا اول تکلیف را برای خودمان روشن کنیم، ببینیم چه برای ما مهم است، کفویت را با او بسنجیم.
حاج آقای ماندگاری: بله، حالا اگر واقعاً برای من نماز در رتبهی دوم بود و پول در رتبه اول بود، برای آن آقا نماز رتبه اول بود و پول در رتبه دوم است، اینجا میتوانیم بگوییم: ایمان او از ما بیشتر است. حضرت میفرماید: «إِذَا جَاءَكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دِينَهُ فَزَوِّجُوه» اگر خلقش و دینش شما را راضی میکند، یعنی به اعتقادات شما میخورد. بعد میفرماید: اگر این کار را نکردی، یک فتنهای برای خودتان درست کردید.
شریعتی: من احساس میکنم این دخترخانم که این سؤال را برای ما فرستادند یک حالت شک و تردید در سؤالشان هست. چون میگوید: نگاه مادرم اینطور است.
حاج آقای ماندگاری: معلوم شد بخش اول سؤال یعنی اصلیترین بخش سؤال این است که ما اول ایمان خودمان را کشف کنیم. دینمان چیست؟ چقدر به اعتقاد به خدا، چقدر به طهارت و نجاست، چقدر به حلال خوری و تقوا ارزش قائل هستیم؟ چقدر به پول و ثروت و قدرت و شهرت ارزش قائل هستیم؟ تکلیفمان را که با خودمان روشن کردیم، آن هم با خودمان میسنجیم. اگر ایمانش از ما بالاتر بود، این خیلی میتواند به دختر و پسر ما کمک کند. پایینتر بود بچه شما باید به او کمک کند. موضعمان را مشخص کنیم.
بخش دوم کلمه استخاره را آوردند. خیلی از بینندهها و شنوندهها در مورد جایگاه استخاره میپرسند. جایگاه استخاره کجاست؟ دین ما هیچوقت نمیخواهد من و شما در مقام شک و تردید بمانیم. لذا میگوید: شک و تردید باید برطرف شود. حالا چه کار کنیم؟ دین چهار راه را پیشنهاد میکند. 1- بینندگاه عزیز هروقت شک و تردید سراغ ما آمد، اول سراغ دین برویم. نیاز به استخاره نیست. برویم ببینیم ملاک دین در این موضوع چیست؟ همین که میگوییم: نزد کارشناس دینی بروید. برویم به دستورات دین نگاه کنیم ببینیم در این موضوع قصه چیست؟ در ازدواج آنقدر خدا و پیغمبر و امامان معصوم ما واضح صحبت کردهاند. آنقدر منابع دینی ما واضح است که فکر نمیکنم به استخاره برسیم. پس اول سراغ منابع دینی برویم ببینیم تکلیف ما چیست تا از تحیر بیرون بیاییم. اگر دین چیزی در مورد این مسائل نگفته بود، سراغ عقل خودمان میرویم. سراغ عقل خودمان برویم ببینیم دستورش را پیدا میکنیم؟ اگر عقل خودمان قد نداد، سراغ عقل دیگران برویم. مشورت کنیم. مرحله سوم این است که مشورت کنیم. مردم به ما گفتند: ما نمیدانیم در این مسأله چه کار کنیم! اینجا سراغ استخاره برویم. پس اول سراغ دین برویم. بعد سراغ عقل برویم. بعد سراغ مشورت برویم. اگر با تمام اینها باز هم تحیر ما حل نشد، همین که فرمودند: دو تا خواستگار آمده از نظر شکلی، قیافهای، دینی، ثروتی، شبیه هم هستند. اینجا دین میگوید: دیگر خودت انتخاب کن. عقل خودت هم میگوید: خودت انتخاب کن. عقل مردم هم میگوید: خودت انتخاب کن. خودت ماندی! یعنی تحیر از اول تا الآن باز هم هست. اینجا قرآن را باز کن استخاره کن. خوب آمد انجام میدهید. بد آمد عمل به استخاره واجب نیست.
مرحوم بهجت(ره) میفرمودند: اگر استخاره بد آمد، ولی میخواهید آن کار را انجام بدهید، تا سه مرتبه استخاره کنید. اگر باز هم بد آمد صدقه بدهید و استخاره کنید. اگر سه مرتبه بد آمد یک حکمتی است که ما نمیدانیم، کنار بگذارید.
شریعتی: پس در فرض این سؤال اصلاً جای استخاره نیست؟
حاج آقای ماندگاری: من اعتقاد دارم جای استخاره نیست. بحث اول ما را جدی بگیرند. عیار دین خودمان را بسنجیم. کسی که آمده با دین ما بخورد، کفو ما میشود، بعد جلو برویم. اگر در دین ما ناخالصی است، این نکته یادمان نرود که یک فکر به حال دین خودمان بکنیم. حالا چه مادر، چه دختر. هرکدام اگر در دینمان ناخالصی وجود دارد یک فکری به حال دینمان بکنیم. چون اگر با دین ناقص از دنیا برویم راه برگشت ندارد. بیایید دینهایمان را کامل کنیم. این کفریاتی که در دین ما است، برای قدرت و ثروت و شهرت و ریاست بیشتر از خدا و پیغمبر و ایمان ارزش قائل هستیم، اینها را از دینمان خارج کنیم.
شریعتی: من فکر میکنم تحیّر دوستان ما از این جنس بیشتر به خودشان برمیگردد. یعنی تکلیف ما با خودمان خیلی وقتها معلوم نیست. و الا اینجا اسلام و دین دستور داده و واضح است. میتوانیم تطبیق بدهیم و انشاءالله از این تحیّر و سرگردانی دربیاییم. باید تکلیف خودمان را با نگاهمان، اعتقادات و باورمان روشن کنیم.
سؤال بعدی را مطرح کنم. گفتند: من یک جوان بسیجی هستم که سالهاست در مسجد شهرم که حتی یک سال بهترین مسجد و پایگاه ایران شناخته شد فعالیت دارم. تا به حال پای خطبهها و منبرهای بسیاری از آقایان روحانیون نشستم. درد دلی با شما دارم. انتقاد من به خود آقایان روحانی است. آنهایی که در لباس پیامبران هستند و مسئولیت سنگینی دارند. هرگاه حرف از مسائل دینی و اجتماعی میشود، به نحو احسن آن مسأله را جواب میدهند و جای هیچ شبههای باقی نمیگذارند. ولی هروقت حرف از مسائل سیاسی میشود، اکثر آنهایی که وارد این بحث میشوند در برابر آن حزب و دولتی که خودشان میپسندند، حتی اگر اشتباهات وافر و سنگینی داشته باشند، یا سکوت میکنند یا خیلی راحت از آن میگذرند. ولی هرگاه دولتی به روی کار میآید که با آن دولت و حزب میانهی خوبی ندارند با کوچکترین اشتباه آن دولت و جبهه را مورد تخریب قرار میدهند و آن را بزرگ میکنند و پشت تریبونها از آن حرف میزنند و این امر باعث تفرقه و دوری مردم از هم میشود. چرا اکثر روحانیون ما در سیاست دیدگاهی میانه رو و خدا پسندانه ندارند؟
حاج آقای ماندگاری: من ممنون هستم که انصافاً این جوان بسیجی خوب بررسی کرده است. بخش عمدهای از حرفهای ایشان درست است. یعنی قطعاً روحانیون وظیفهشان این است که منصفانه برخورد کنند. منطقی برخورد کنند. بعضی از روحانیون متأسفانه رعایت نمیکنند. شاید حتی بنده هم جزء آنها باشم. من یک حرف با مردم دارم. یک حرف با روحانیون دارم. حرفی که با مردم دارم، این است که بعضیها توقع دارند مثل قبل از انقلاب، سالیان سال که روحانیت و حوزهها چون در حکومت نبودند، نسبت به حکومت تا میتوانند دخالتی نداشته باشند. ساکت و بیتفاوت باشند. چون هرکسی آن زمان دخالت میکرد حسابی از خجالتش درمیآمدند! الآن هم که جمهوری اسلامی است بعضی از مردم یک دسته بندی نادرست میکنند. روحانی که در مسائل حکومت و جمهوری اسلامی و سیاست اظهار نظر میکند، به او میگویند: این آخوند سیاسی و حکومتی است. آدم باتقوا و مقدسی نیست. روحانی که سکوت میکند و در هیچ چیزی دخالت نمیکند و نه توصیهای و نه نقدی و نه تذکری دارد، فقط مسائل اخلاقی را میگوید، میگویند: این آقا خیلی مقدس است. مردم عزیز من از شما سؤال میکنم، این «اللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمِيعاً» که در زیارت عاشورا میگوییم یعنی چه؟ یعنی خدا لعنت کند کسانی را که در برابر ظلمهایی که به اهلبیت شد، سکوت کردند. حرف نزدند. روحانی آخوند در طول تاریخ زیاد داشتیم. فقط آمدند مسائل اخلاقی گفتند. کاری به مسائل سیاسی نداشتند. این خیلی بد است. خدا لعنت کند کسانی را که در زمان امیرالمؤمنین سکوت کردند و حق حضرت غصب شد. فاطمه زهرا دچار لطمه شد. خدا لعنت کند کسانی را که در برابر ظلمهایی که به امام حسن و امام حسین و اهلبیت شده، سکوت کردند و حق اینها غصب شد. خدا لعنت کند کسانی را که امروز میتوانند از غربت اسلام دفاع کنند، اما نمیکنند و سکوت میکنند. مردم عزیز! جمهوری اسلامی امروز پرچم اسلام را برداشته است. ما داد زدیم: نه شرقی، نه غربی جمهوری اسلامی! پس شما مردم باید این تفکیک را کنار بگذارید. حتی اگر وقتی مردم به من بگویند: تو آخوند سیاسی هستی. از حکومت دفاع میکنی، گاهی تذکر هم به دولت میدهی. دفاع و توجیه میکنی، پس ما حرفهای دیگر تو را هم گوش نمیکنیم. بعد سراغ روحانیتی بروند که هیچ دخالتی نمیکنند. نه راهپیمایی 22 بهمن، نه راهپیمایی روز قدس، نه انتخاباتها، نه برای نماز جمعه، هیچ دخالتی نمیکنند. یک حاج آقای روحانی فرمودند: من 37 سال از انقلاب گذشته یک نماز جمعه نرفتم. یک انتخابات هم شرکت نکردم، مسجد ما هم خیلی مرا قبول دارند! شما اینطور کردید. شما مردم هم روحانیون را تفکیک نکنید. این امر مردم که روحانیون را به مقدس و سیاسی تفکیک کنند، باعث میشود یک مقدار ترس ما را بردارد. ما اگر بخواهیم منبر و مجالس برویم ظاهراً باید از سیاست کمتر بگوییم.
شریعتی: نوعاً مردم ما میانه روی را میپسندند. شاید گلایهشان از افراط و تفریط باشد.
حاج آقای ماندگاری: من این کلام شما را ضمن اینکه فی الجمله قبول دارم، موجبه جزئیه قبول دارم. موجبه کلیه قبول ندارم. بله! عمده مردم ما روحانیون میانهرو را قبول دارند. ولی این قصه دارد در جامعه جا میافتد که آخوندی که در مسائل سیاست و نظام دخالت میکند، سیاسی است و کنارش بگذاریم.
شریعتی: یعنی این خط دارد به جایی میرسد که کم کم روحانیت را از سیاست حذف و جدا کند.
حاج آقای ماندگاری: همان حرفی که امام زد، اسلام بدون سیاست مثل مملکت بدون طبیب است. یعنی آخوند غیر سیاسی شود. در زیارت جامعه برای اهلبیت میگویید: «وساسة العباد» ولی در هیأت به ما بگویند: آقا اگر میشود از امام و رهبری و شهدا و مسائل سیاسی و فلسطین و سوریه و عراق و لبنان چیزی نگویید. فقط بیایید واقعه عاشورا را بگویید. متأسفانه دارند بعضیها اینها را جا میاندازند.
پس توصیه من به مردم این است که روحانیت را تفکیک نکنید. نگویید: اینکه چیزی نمیگوید مقدس است و خیلی خوب است. استخارههای ما را انجام دهد، نفسش پاک است. آن کسی که حرف سیاسی میزند معلوم نیست چه است! به روحانیت هم توصیه میکنم که شما سرباز امام زمان هستید. این لباس، لباس اسلام است. در برابر جمهوری اسلامی نه روبرو قرار بگیرید، که یقین بدانید خطاست. یقین بدانند آنهایی که لباس پیغمبر پوشیدند، که حداقل هستند. روبروی نظام باشیم. روبروی ولایت باشیم. روبروی همه کیان نظام اسلامی جمهوری اسلامی باشیم، قطعاً خطاست و مردم هم نمیپسندند.
دوم اینکه توجیه کنندهی همه کارهای نظام باشید. این به اعتقاد بنده درست نیست. ما اعتقاد نداریم نظام ما معصوم است. اگر نظام ما معصوم بود که ما نباید اینقدر مشکلات داشتیم. پس قطعاً همه دولتها به تعبیر آقا هم خدماتی داشتند و هم مشکلاتی داشتند. 37 سال از نظام اسلامی گذشته قطعاً اشکالاتی بوده است. ما نباید توجیه کنیم. باید اشکالات را قبول کنیم و به مردم بگوییم. آقا این اشکال و این اشکال بود. پس توجیه کننده هم باشیم باز غلط است.
مورد سوم اینکه همراه نظام و محافظ نظام باشیم. همراه و محافظ چه کار میکند؟ مثل مادر، مثل پدر همراه بچه هستند. این نظام مثل بچه بوده که ما داریم بزرگش میکنیم. مردم عزیز، روحانیت، حوزهها و مسئولین دارند این نظام را بزرگ میکنند. امروز 38 ساله شده است. یک جوان 38 ساله شده است. مادر که همراه بچه میآید، بچه دست به خاک میزند، پشت دستش میزند. روحانیت معظم هرجا دامن نظام دارد خاکی میشود بزنید بتکانید. نقد بکنید ولی منصفانه، تذکر بدهید ولی منصفانه، وقتی میخواهید نقد کنید حتماً بگویید: آقای وزیر، آقای رئیس جمهور، آقای رئیس مجلس، آقای رئیس قوه قضاییه، شما این خوبیها را دارید، به اعتقاد بنده حقیر این مشکلات را هم دارید. این نقد منصفانه است. از آن دولتی که مورد نظر من نیست و میخواهم نقدش کنم، خوبیهایش را نادیده نگیرم.
الآن دهه فجر است. مسئولین عزیز از دیروز دارند در هر شهر و هر استانی دهها طرح را افتتاح میکنند. دستشان درد نکند. خدا خیرشان بدهد. هرکس دارد خدمت میکند خدا روز به روز بر عزت و توفیقاتش بیفزاید. نقد میخواهیم بکنیم خوبیها را بگوییم، اشکالات را هم بگوییم. با احتمال هم بگوییم. دفاع هم میخواهیم بکنیم دفاع منطقی کنیم. یعنی من اگر میخواهم از دولتی که با نظر سیاسی من موافق است دفاع کنم، اشکالهایش را نادیده نگیرم. بگویم: این خوبیها را دارد، احتمالاً این اشکالات را هم دارد. پس نه روبروی نظام بودن روحانیون شایسته روحانیت است، چون نظام نظامِ اسلامی است. نه بی تفاوت بودن شایسته روحانیت است. نه توجیه شایسته روحانیت است. همراهی همراه با محافظت خروجیاش دفاع منطقی و نقد منصفانه میشود. که حضرت آقا هم بارها فرمودند. به اعتقاد بنده اگر اینطور عمل کردیم، دیگر روحانی خوب روحانی بینظر نیست.
انتخاب قبلی برای مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی بود. من یک شهرستانی رفتم، گفتند: میخواهیم به یک حاج آقایی برای خبرگان رأی بدهیم که از اول انقلاب تا الآن هیچ دخالتی نکرده است. اینقدر مقدس است! گفتم: عجب! این آقا اگر کربلا هم بود دخالت نمیکرد! اگر در واقعه آتش گرفتن در خانه فاطمه زهرا هم بود، دخالت نمیکرد که مقدس بودنش به هم نخورد! گفتند: عجب تذکری دادی! گفتم: اگر سجاده از زیر پای امام حسن هم بکشند این آقا دخالت نمیکند! الآن دارند مردم فلسطین را میکشند. در سوریه و عراق دارند داعشیها میکشند. در افغانستان و پاکستان و نیجریه دارند میکشند. ما باید بیتفاوت باشیم؟
شریعتی: یعنی اگر شما و روحانیت معظم اصول و مبانی اسلام را کاملاً به عنوان اصول منبرهایتان درنظر بگیرید، اگر مسئولین دارند دور میشوند شما تذکر بدهید کسی چیزی نمیگوید.
حاج آقای ماندگاری: ما اصول اسلام را میگوییم. در هر مسألهای معیار درست و غلط را میگوییم.
شریعتی: آنوقت معیار تذکرهای شما مبانی اسلام میشود. اگر دور شدند تذکر شما بجاست. اگر در آن مسیر هست و همکاری میکنند که دیگر مشکلی نیست.
حاج آقای ماندگاری: همین واقعهای که اتفاق افتاد و دل همه را به درد آورد، همین آتش سوزی اخیر تهران. اگر شما، مردم و مسئولین و ما روحانیت نسبت به آتش نشانانی که جان خودشان را گذاشتند برای نجات مردم بیتفاوت بودیم، قشنگ بود؟ قشنگی مملکت ما به این بود که همه مردم حسی را نشان دادند. چندین سال است یک عده از بچههای ما دارند آتش داعش را خاموش میکنند. اگر اینها آتش داعش را خاموش نمیکردند، ما مجبور بودیم با داعش در شهرهای خودمان درگیر باشیم. ما به حاج آقای روحانی مسجد میگوییم: شما برای آتشنشانهای عزیز در مسجدتان یک اشاره کردید، برای مدافعان حرم نمیخواهید اشاره کنید؟ سیاسی میشود؟ ساختمان پلاسکو یک مسأله اخلاقی است. مدافعان حرم سیاسی میشود؟ او هم دارد آتش خاموش میکند. اینکه من دفاع از رزمندگان اسلام و دفاع مقدس کنم که سالها با صدام جنگیدند، سیاسی است؟
پس مردم بی انصاف نباشند. روحانیت هم بیانصاف نباشد. همه منصف باشیم. حرف قشنگی که این جوان زده است. مردم ما روحانیت را به سمت بیتفاوتی و جدایی دین از سیاست هول ندهند. بگویند: فقط تاسوعا و عاشورا را بگو. فقط خطبه حضرت زهرا را در فاطمیه بگو. اصلاً به مسائل روز تطبیق نکنی! مردم ما را به سمت بیتفاوتی هدایت نکنند. روحانیت فقط باید از خدا بترسد و از هیچکس غیر از خدا نترسد. هم نقد کنیم ولی منصفانه، هم دفاع کنیم ولی منطقی. نظارت و مواظبت و همراهی کنیم. مردم را به همراهی دعوت کنیم. ما غصه میخوریم از اینکه همراهی مردم برای نظام جمهوری اسلامی 2/98 درصد بوده است. امروز همراهی مردم ده، بیست درصد کم شده است. بخشی به مشکلات و سوء مدیریتها برمیگردد. بخشی هم به من روحانی برمیگردد. گاهی وقتها برخوردهای غلط امثال من قبول، افراطی امثال من قبول، غیر اعتدالی قبول، ولی یک درصد هم به سمت بیتفاوتی رفتند. همراهی، نظارت، تذکر، توبیخ، اما باید نظام را محافظت کنیم. انشاءالله قرار است این نظام به دست امام زمان برسد.
شریعتی: من جوان در این مملکت دارم نفس میکشم. قدر این امنیت را میدانم. قدر رهبر را میدانم. قدر این انسجام و همدلی مردم را مخصوصاً در حوادثی که رخ میدهد، میدانم. انشاءالله همه دست به دست هم بدهیم که این مشکلات کمتر و کمتر شود. انشاءالله در سالی که پیش روی ماست خیلی از این مشکلات را پشت سر بگذاریم.
من سؤال بعدی را بخوانم. گفتند: من سه سال است که مبتلا به سرطان هستم. [انشاءالله همه مریضها و همه کسانی که التماس دعای ویژه گفتند، همه کسانی که چشم امیدشان به دعاهای بینندهها و شنوندههای عزیز ماست، انشاءالله به برکت دعای مخاطبین ما مشکلات و بیماریهایشان برطرف شود و خداوند شفای عاجل عنایت کند.] گفتند: دیگر داروها از لحاظ پزشکی جواب نمیدهد. دکتر گفته: مگر اینکه خدا بخواهد و معجزهای رخ بدهد که من خوب شوم. من یک مادر هستم و الآن در برزخ هستم و بخاطر بچههایم خیلی ناراحت هستم. توکلم به خداست و در تمام این مدت هیچوقت دست از دامن اهلبیت برنداشتم. لطفاً خیلی واقع گرایانه مرا راهنمایی کنید تا دلم آرام شود.
حاج آقای ماندگاری: بسم الله الرحمن الرحیم. من هم به شما اقتدا کنم که قبل از ادامه سؤال دعا کردید. ما در هر کار خوبی باید اقتدا کنیم. خدایا به آبروی چهار امامی که امروز سر سفرهی کریمانه آنها مهمان هستیم. امام کاظم باب الحوائج است و امام رضا عزیز همه ماست. پشتیبان همه ماست. امام جواد باب الحوائج و امام هادی، خدایا به آبروی این چهار امام عزیز همه مریضها، مخصوصاً این مریض منظور را لباس عافیت بپوشان.
اما من این را با یک خاطره بگویم. که چند وقت پیش جلوی استودیوی سمت خدا اتفاق افتاد. آقایی با خانم بزرگوارشان آمدند جلوی در به من گفتند: خانم من سرطان دارد. بدخیم هم هست. خیلی خودش را باخته و دکترها هم جواب کردند. شما چه میگویید؟ من یک لحظه مکث کردم و گفتم: خدایا کمک کن! خدا این جواب را بر دهان من گذاشت که انشاءالله درست گفته باشم. به شما و هرکس اینطور مریضی را دارد میگویم. ما در برخورد با مریضیها یک نگاه الهی داریم و یک نگاه غیر الهی داریم. نگاه غیر الهی این است که با بعضی از مریضیهایی که دکتر جواب کرده برخورد میکنیم، حس میکنیم دیگر کار تمام است. من اول نگاه غیر الهی را به این خانم گفتم. گفتم: نگاه غیر الهی این است که هرکس به شما نگاه کند ناامید است. دکترها که نا امید شدند، شوهرت نا امید، بچهات نا امید، مادر و پدر نا امید، همه گریان و نالان و غمناک هستند. گفتم: ببخشید کار تمام است دیگر! یک فکری برای خودتان بکنید این آقا را هم راحت کنید. رنگ این بنده خدا پرید. آقا گفت: ما این خانم را آوردیم شما او را آرام کنید، این بدتر بهم ریخت. من بدنم میلرزید، ولی در دهان من گذاشتند. گفتم: خانم نگاه غیر الهی این است که کار شما تمام است. نگاه الهی این است که مرگ و زندگی دست خداست. ما تا زمانی که زنده هستیم، باید تلاشمان را بکنیم. تکلیفمان را انجام بدهیم. من چند تکلیف شما را میگویم، یکی هم پروسه درمان شماست. تکلیف شما این است که شوهرداری بکنی، بچهداری بکنی، خانهداری بکنی، اگر درس میخوانی به تحصیلت برسی، اگر شاغل هستی به شغلت برسی، به مهمانهایت برسی، به صله رحم برسی، به ورزش برسی، حتی به ریخت و قیافه و تیپ خودت هم باید برسی. خودت را مرتب کنی. تکلیفت را انجام بده. یک تکلیف هم پروسه درمانت است. پروسه درمان تو هم شیمی درمانی است. گفتم: پروسه درمان و تکالیفت را انجام بده، مرگ و زندگی هم دست خداست. هروقت مرگ بیاید و جناب عزرائیل بیاید، شما که هیچ، من که ظاهراً سالم هستم باید دستم را بالا ببرم. خیلیها سالم بودند و در یک آن با چشم باز مردند. فرصت بستنش را نداشتند. خیلیها با یک سرماخوردگی مردند و خیلی هم چندین سال است که با سرطان و یک مریضی صعب العلاج دارند زندگی میکنند. پروسه درمان ایشان این است که غیر از تکالیفش دعا کند. به بچههایش خودش را با نشاط نشان بدهد، یک لبخند روی صورت بچهها بیاید، آن بچهها شاید آن لبخند داروی شما باشد. به پدر و مادرت میرسی لبخند بزن و خودت را با نشاط نشان بده. آنها هم لبخند میزنند و میگویند: الحمدلله دختر و پسر ما، عزیز ما خوب شده، یک نشاط میآید و دعا میکنم، آن دعای مستجاب میشود. اقوامتان شما را میبینند، همسرت شما را با نشاط میبیند، این پروسه درمان میشود و همه دعا میکنند. ما این حرفها را زدیم و اینها رفتند.
دو هفته بعد زنگ زد گفت: حاج آقا معجزه شد. گفت: این خوب خوب شده و دارد زندگی میکند. داروهایش را هم دارد مصرف میکند. پروسه درمانش را هم دارد طی میکند. همه خوشحال هستیم. گفتم: الحمدلله! اصلاً پروسه درمان اینها امیدواری است. خود مریض به دیگران امید بدهد. بگوید: من به لطف و عنایت الهی خوب هستم.
من دهها مورد را سراغ دارم که چندین سال است دارند زندگی میکنند، بعد رفتند آزمایش دادند، گفتند: الحمدلله ویروس صفر شده است. مرگ و زندگی دست خداست. خدایی که با فرعونیان آنطور برخورد کرده، «أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ، إِرَمَ ذاتِ الْعِماد، الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ، وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ، وَ فِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتاد» (فجر/6 -10) خدایی که اینقدر قدرت دارد از پس سلول سرطانی برنمیآید؟ پس به مصلحت او واگذار کنیم. صدقه بدهید، قربانی داشته باشید. دعا بکنید. توسلات داشته باشید، روضه نذر کنید. نذورات داشته باشید، ولی نشاط و لبخند شما به روی بچهها و خانواده میتواند شما را با نشاط کند. دعا کنید، انشاءالله دعا شما را به سلامت میرساند.
شریعتی: خانمی پرسیدند من 22 سال سن دارم. این سؤال و این پیام یک بهانهای برای نظرسنجی ما است. دوستان میتوانند هم به کانال ما مراجعه کنند در فضای مجازی و هم به کانال سروش، انشاءالله ما نظرات شما را داشته باشیم و بتوانیم به یک جمع بندی برسیم. گفتند: من 22 سال دارم. مدتی است نامزد کردم. من و همسرم دانشجو هستیم. حقوق همسرم ماهی ششصد تومان است. پدر همسرم هم یک شغل ساده و معمولی دارد. میخواستم از شما خواهش کنم به مادر و پدرها بگویید: اینقدر پر توقع نباشند. از دست مادرم کلافه شدم، مادرم میگوید: خانواده داماد باید فلان چیز را بخرند. دائم دنبال تجملات و چشم و هم چشمی است. معمولاً دخترها تحت تأثیر مادران خود هستند. شما بگویید: مگر من چقدر توان مقابله با مادرم را دارم؟ من هرچه میگویم: اینها اسراف است و تجملات است، باز هم حرف خودش را میزند. من به مادر عزیزم میگویم: اگر لباس عقد و عروسی ما کرایه باشد چه اشکالی دارد؟ عقد نداشته باشیم یا هدیههایی که جدیداً رسم شده در عقد میدهند، نباشد چه مشکلی ایجاد میشود؟ من حسرت این را دارم که یکبار مادرم بگوید: فلان چیز را نخر که به همسرت فشار نیاید. مادر و پدر من هرچیزی از خرید عروسی که به عهده آنهاست را میگویند: در حد توانمان میخریم ولی داماد بیچاره باید بهترین چیز را برای دخترمان بگیرد. من اصلاً قصد ندارم به پدرم یا همسرم فشار بیاورم. ولی متأسفانه خانواده من مخصوصاً مادرم چنین تفکری را دارند.
حالا سؤال نظرسنجی ما این است؟ یکی از موانع ازدواج آسان در زمان حاضر تجمل گرایی در خرید جهیزیه است. به نظر شما در تجملگرایی و خرید وسایل غیر ضروری جهیزیه کدامیک از گروههای زیر بیشتر مؤثر هستند؟ 1- خود دختر خانمها و نوعروسان 2- والدین دختران 3- داماد و خانواده داماد 4- سایر موارد و گروهها
در نظر سنجی ما شرکت کنید که یک جمعبندی داشته باشیم و انشاءالله هفته دیگر در موردش بیشتر صحبت کنیم.
حاج آقای ماندگاری: من یک نکته بگویم اینکه پس از این مدل دخترخانمها هنوز هستند و نسلشان کم نشده است. ولی مادرها و پدرهایی که اینطور کارشکنی میکنند، من میگویم: به آیهی «وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى» (مائده/2) که بارها گفته شده چرا نگاه نمیکنید؟ ازدواج یک تعاونی الهی است. چرا دست به دست هم نمیدهیم. چرا میخواهند به این پسر فشار بیاید؟ چرا میخواهیم او را به سمت حرامخواری هول بدهیم. الآن حقوق او کفاف نمیدهد، اگر فشار بیاوریم به سمت حرامخواری میرود. مادرها تجدید نظر کنند، مخصوصاً مادر دخترها ساده بگیرید. ساده بگیرید تا خدا هم بر ما آسان بگیرد.
حاج آقای ماندگاری: برای شفای همه مریضها «أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوء» (نمل/62) خدایا همه مریضها را شفا، باران رحمتت را نازل، احیاء و اموات و شهدا و اماممان را علو درجات و عاقبت بخیری عنایت بفرما.
شریعتی: یک اتفاق خوب که فردا رقم میخورد حضور حاج آقای انصاریان در برنامه سمت خداست. دعوت میکنم فردا هم همراه ما باشید. اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی.
امروز صفحه 478 قرآن کریم، آیات 12 تا 20 سوره مبارکه فصلت در سمت خدا تلاوت میشود.
«فَقَضاهُنَ سَبْعَ سَماواتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَ أَوْحى فِي كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها وَ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابِيحَ وَ حِفْظاً ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ «12» فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُكُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ «13» إِذْ جاءَتْهُمُ الرُّسُلُ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ قالُوا لَوْ شاءَ رَبُّنا لَأَنْزَلَ مَلائِكَةً فَإِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ «14» فَأَمَّا عادٌ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ قالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ «15» فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً صَرْصَراً فِي أَيَّامٍ نَحِساتٍ لِنُذِيقَهُمْ عَذابَ الْخِزْيِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَخْزى وَ هُمْ لا يُنْصَرُونَ «16» وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى عَلَى الْهُدى فَأَخَذَتْهُمْ صاعِقَةُ الْعَذابِ الْهُونِ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ «17» وَ نَجَّيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ «18» وَ يَوْمَ يُحْشَرُ أَعْداءُ اللَّهِ إِلَى النَّارِ فَهُمْ يُوزَعُونَ «19» حَتَّى إِذا ما جاؤُها شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ «20»
ترجمه: پس آن را (كه به صورت دود بود،) در دو روز در قالب هفت آسمان درآورد و در هر آسمانى امرش را وحى كرد؛ ما آسمان دنيا را به ستارگان زينت داديم و آن را وسيلهى حفظ (آسمانها) قرار داديم؛ اين است تقدير خداى توانا و دانا. پس اگر روى گرداندند بگو: «من شما را از صاعقهاى همچون صاعقهى قوم عاد و ثمود مىترسانم. آن گاه كه فرستادگان (ما) از پيش رو و از پشت سر به سراغشان آمدند (و گفتند:) «جز خداوند را نپرستيد» (امّا آنان در پاسخ) گفتند: «اگر پروردگار ما مىخواست (پيامبرى بفرستد) قطعاً فرشتگانى را مىفرستاد، پس ما به آن چه شما به آن فرستاده شدهايد كافريم.» پس قوم عاد به ناحقّ در زمين تكبّر ورزيدند و گفتند: «كيست كه از ما قدرتمندتر باشد؟» آيا نديدند كه همان خداوندى كه آنان را آفريد قوىتر از آنهاست؟ و پيوسته به آيات ما كفر ورزيدند. پس ما بادى سرد و توفنده و مسموم كننده را در ايامى نحس بر آنان فرستاديم تا عذاب خوار كنندهاى را در همين دنيا به آنان بچشانيم، و قطعاً عذاب آخرت رسوا كنندهتر است و آنان يارى نخواهند شد. و امّا قوم ثمود، آنان را هدايت كرديم ولى كوردلى را بر هدايت ترجيح دادند پس به كيفر آن چه كسب مىكردند صاعقه عذابِ خفت بار آنان را فرو گرفت. و (از عاد و ثمود) ما آنان را كه ايمان آوردند و تقوا پيشه بودند نجات داديم. و (ياد كن) روزى را كه دشمنان خدا جمع گشته و به سوى دوزخ آورده مىشوند و آنان را از پراكندگى باز مىدارند. تا چون به دوزخ رسند، گوش و چشمان و پوستشان به آن چه انجام مىدادند گواهى مىدهد.