پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

96-02-27-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاری – پاسخ به پرسش‌های بینندگان

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: پاسخ به پرسش‌های بینندگان
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين ماندگاری
تاريخ پخش: 27-02-96

بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
صبحی گره از زلف تو وا خواهد شد *** راز شب تار برملا خواهد شد
تو آیه‌ی وحدتی که با آمدنت *** هر قطب نما، قبله نما خواهد شد
اللهم عجل لولیک الفرج

شریعتی: سلام می‌کنم به همه شما دوستان خوبم. بیننده‌ها و شنونده‌های خوب و نازنین‌مان. سلام به شما و دلهای بهاری‌تان، سلام به شما و ایمانی که از آن سرشار هستید. حاج آقای ماندگاری سلام علیکم، خیلی خوش آمدید.
حاج آقا ماندگاری: سلام علیکم و رحمة الله. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله و صلاة و السلام علی رسول الله و علی آله آل الله. من هم خدمت شما و همه بینندگان و شنوندگان عزیز عرض سلام دارم. امیدواریم خداوند در این دهه آخر ماه شعبان، به همه ما توفیق ورود به ماه مبارک رمضان را عنایت کند و عزیزان حتماً می‌دانند که این دعا را در دهه آخر ماه شعبان بخوانند. «اللهم اِن لم یکُن غفرت لنا فی ما مضی من شعبان فاغفر لنا فیما بقی منه» چون تا پاک نشویم از ماه نزول قرآن بهره ما زیاد نخواهد بود. «لا يَمَسُّهُ‏ إِلَّا الْمُطَهَّرُون‏» (واقعه/79) دعای سلامت آقا را با هم بخوانیم که انشاءالله خدا مدد کند به دعای مهدی فاطمه برنامه ما به هدفی که دنبال می‌کند برسد. انشاءالله! (قرائت دعای سلامت امام زمان) هدیه به ساحت مقدس آقا امام زمان دسته گل صلواتی را هدیه کنیم.
شریعتی: انشاءالله لحظه لحظه زندگی ما منور به نور پیغمبر و اهل‌بیت بزرگوارشان باشد. سؤالاتی که پیش روی من هست سؤالاتی است که از طریق ایمیل و پیامک به دست ما رسیده است. سؤال اول شاید مقداری طولانی باشد. ولی قطعاً پاسخ حاج آقای ماندگاری راهگشا برای زندگی ماست.
سلام کردند و گفتند: متنی که نوشتم یک مقدار طولانی است و از شما خواهش می‌کنم حتماً پاسخ سؤال مرا در برنامه بدهید. ایشان قصه‌ای را نقل می‌کنند و می‌گویند: شب نیمه شعبان من در مراسم احیای آن شب که در مسجد دانشگاه برگزار می‌شد شرکت کردم. مسجد را آذین بسته بودند و ابتدای مراسم هم با آتش بازی شروع شد. در ادامه هم قرآن تلاوت شد و بعد هم یک مداح آمد و یک مقدار شعر خواند. دائم می‌گفت: در مسجد نمی‌شود دست زد فقط صلوات بفرستید. بعد سخنرانی روحانی بزرگوار شروع شد و سخنرانی معمولی پیش رفت و در پایان هم دعای کمیل خوانده شد که فکر کنم یک ساعت و نیم طول کشید. حین خواندن دعا هم حاج آقا می‌گفت: صدای شما در نمی‌آید. به من حال نمی‌دهید! می‌گفتند: چه کسی گفته شب میلاد نباید گریه کنید؟ این گریه اتفاقاً حال شما را هم خوب می‌کند. خلاصه گفتند: کل برق‌های مسجد را خاموش کنند و شما هم نمی‌خواهد از این مفاتیح خط ببرید، خودم برای شما معنا می‌کنم. برق‌ها خاموش شد و حاج آقا چنان دعا و روضه می‌خواند که جگر ما خون شد از بس گریه کردیم و ضجه زدیم. آن هم کی؟ شب میلاد. ایشان می‌فرماید: دلم از این می‌سوزد که چرا شب تولد امام زمان اینقدر گریه می‌کردیم؟ نمی‌شود شب میلاد جشن گرفت و دست زد و خندید؟ نا خودآگاه من یاد نظرسنجی حدود یک ماه پیش برنامه شما افتادم، که اگر یکی در مورد مسائل دینی اطلاعات کافی ندارد، شما او را چطور راهنمایی می‌کنید؟ ارجاع به روحانیت رتبه سوم را آورده بود و آقای ماندگاری هم از این بابت خیلی ناراحت شدند که اشکال کار کجاست که مردم به روحانیت مراجعه نمی‌کنند؟ الآن یک مثال برای شما آوردم که چرای آقای ماندگاری را پاسخ داده باشم. از آن شب افسردگی گرفتم، گفتم با شما درد دل کنم که یک خرده سبک شوم.
حاج آقای ماندگاری: بسم الله الرحمن الرحیم. الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی.
پس ما فقط جواب‌ سؤال‌های مردم را نمی‌دهیم، اینها هم جواب سؤال‌های ما را می‌دهند. ممنون از اینکه این بزرگوار جواب سؤال بنده را دادند که چرا روحانیت در رتبه اول نیستند. من بخشی از دغدغه‌ی ایشان را کاملاً قبول دارم. روحانیت معظم، منبری‌های عزیز، واعظان بزرگوار ما لباس پیغمبر را پوشیدیم. از خودمان نباید مدلی دربیاوریم. همچنان که پیغمبر فرمودند: «صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أُصَلِّي‏» (نهج‏الحق، ص426) مثل من نماز بخوانید. به ما منبری‌ها هم فرمودند: مدل ما منبر بروید. مدل ما تبلیغ کنید. مدل ما نماز جماعت بخوانید. همه ائمه جماعت محترم توجه داشته باشند. همه ائمه جمعه بزرگوار توجه داشته باشند، همه منبری‌های توجه داشته باشند. در روایات مشهور است. نسبت به وجود نازنین پیغمبر(ص) که نماز جماعت می‌خواندند. صدای گریه‌ی بچه‌ای بلند شد. حضرت با اینکه نمازشان همیشه تندترین نماز بوده سرعت را بیشتر کردند که نماز زود تمام شود. از حضرت سؤال کردند: چطور؟ فرمودند: از گریه بچه فهمیدم مادرش دارد نماز می‌خواند، بچه دارد گریه می‌کند. این مادری که بچه آورده دوست دارد به جماعت بیاید ولی با بچه شیرخواره و گریه کن،نماز جماعت بخواهد بیست دقیقه، نیم ساعت طول بکشد، این مادرها نباید بیایند. به طبعی مادرها باید این دعای کمیل یک ساعت و نیم را نیایند که می‌خواهند برق‌ها را هم خاموش کنند، همه باید جیغ بزنند. خوب بچه می‌ترسد و این مادر قطعاً نمی‌تواند بیاید. بزرگواران عزیز! اول به خودم می‌گویم. دوم به خودم می‌گویم. سوم به خودم می‌گویم! در شب نیمه شعبان من در حرم امام رضا دعاگوی همه شما عزیزان بودم. انشاءالله که خدا نیابت ما را قبول کرده باشد.
ما مکلف هستیم در مجالسی که امام صادق(ع) فرمودند: «شيعتنا خلقوا من فاضل طينتنا و عجنوا بماء ولايتنا يحزنون لحزننا و يفرحون لفرحنا» در شب نیمه شعبان حتماً باید شادی باشد. در ولادت‌ها حتماً باید شادی باشد. اینکه من منبری و مداح به هر بهانه‌ای در شادی بخواهم روضه بخوانم، یکوقت هست یک نکته‌ای می‌گویم یک اشک شوقی می‌گیرم، این یک ظرافتی است. سلیقه‌ای است. پس در شب تولد امام حسین، در شب تولد امام زمان، در شب تولدها باید حتماً شادی و فرح باشد. زیبایی‌ها گفته شود. قشنگی‌ها گفته شود و مردم انبساط خاطر داشته باشند. اما به این بیننده عزیز و به منبری‌های عزیز می‌گویم. شب نیمه شعبان دو وجه دارد. من بارها گفتم اول شب نیمه شعبان شب تولد امام زمان است. قطعاً باید مصداق «یفرحون لفرحنا» باشد. همه شاد باشند. از نیمه شب به آن طرف چون دستور احیاء وارد شده است، احیاءداری، مناجات در خانه خدا، انابه و توبه خیلی قشنگ است. البته باز شرایط آن را عرض می کنم. یعنی شب نیمه شعبان هم روضه‌های کربلا و مدینه و روضه‌های مکشوف و روضه‌هایی که به قول ایشان جگر همه را خون می‌کند نباید خوانده شود. ولی به درگاه خدا داریم توبه می‌کنیم. از قطعات مناجات شعبانیه استفاده می‌کنیم. چون مناجات شعبانیه برای همین شب‌هاست.
سروران بزرگواری که منبر می‌روند و مداحی می‌کنند، یکی از قلق‌های این جلسات اقتضاء شناسی است. اقتضای مسجد و محفل را در نظر بگیریم. مخاطب، زمان و مکان را در نظر بگیریم. قطعاً مسجد دانشگاه با مسجد محل و مسجد بازار و با مسجدی که هیأت رزمندگان آنجا برنامه دارد، متفاوت است. مسجد دانشگاه یک عده دانشجویان عزیزی هستند که دوست دارند بیایند، کمیل را بخوانند و شادی شب نیمه شعبان را هم داشته باشند و از معارف هم استفاده کنند ولی در حدی که اشتها بماند. اصلاً به ما گفتند: دعاها و معارف را به گونه‌ای به مردم بگویید، مثل غذا خوردن که تا هنوز سیر نشده دست بکشد و بگوید: آخ جون چقدر خوب بود. ای کاش بیشتر می‌بردیم! نه اینکه یک کاری کنیم که بگوید: افسردگی گرفتم! سال دیگر نرود.
پس بزرگواران مسجد دانشگاه اقتضایش مسجد محل نیست. مجلسی که خانم‌ها با بچه‌های کوچک می‌آیند اقتضایش مسجد جوانان هیأت رزمندگان نیست. مسجد در بازار اقتضایش آنجا نیست. شب نیمه شعبان اقتضایش با شب عاشورا متفاوت است. اگر منبری‌های عزیز مطابق آنچه دین می‌گوید، دین می‌گوید: از معارف بگویید. متناسب با زمان و مکان بگویید. متناسب با حال مخاطب، علاقه و ظرفیت مخاطب و نیاز مخاطب بگویید. «کم گوی و گزیده گوی چون دُر» هرچقدر در این مجالس گریه و انابه و دعا مداح‌ها و منبری‌ها خلاصه‌تر بگویند، اگر خوب اجرا کردند، مردم می‌گویند: آخ جون، ای کاش یکبار دیگر هم بگویند. ولی اگر بد اجرا کردند، مردم می‌گویند: چه خوب شد راحت شدیم. من کاملاً حرف این عزیز را قبول دارم که بعضی از مداحین و منبری‌های ما اقتضا را نمی‌شناسند، خودش حال خوبی دارد و منقلب شده است. می‌خواهد همه پا به پای او منقلب شوند. فکر می‌کند همه مثل او این حال را دارند. این درست نیست و من احساس می‌کنم اگر رعایت کنیم و کمتر روضه بخوانیم، تناسب شب عید را رعایت کنیم، مناجات بخوانیم. الآن در محافل نیمه شب مناجات کم خوانده می‌شود. من می‌گویم: شاید شیرین‌ترین چیزی که به جوان‌ها حال بدهد مناجات است. از گریه شب نیمه شعبان با مناجات ناراحت نمی‌شوند. چون با دل خودش گریه می‌کند و خیلی قشنگ است. امیدواریم این اتفاق بیافتد. ایشان هم از افسردگی دربیایند و دوباره به مسجد دانشگاه بروند. امیدوارم استفاده از این مجالس تا آخر عمر و تا آخر قیامت برای ما بماند انشاءالله!
شریعتی: سلام کردند و گفتند: آقای ماندگاری شما دفعات بسیار زیادی در مورد ظلم صحبت کردید. می‌خواستم بدانم آیا اینکه فردی باعث به گناه افتادن یک نفر دیگر شود، ظلم نیست؟ به خدا قسم وقتی در خیابان می‌روم از دیدن بدحجابی بسیار ناراحت می‌شوم و عذاب می‌کشم. تا به حال به خاطر همین ناراحتی‌ها چندین بار سردردهای شدید گرفتم و افسرده شدم. آیا به نظر شما می‌توانم کسانی را که با بدحجابی یا شاید هم بی‌حجابی‌شان باعث به گناه افتادن من شدند و زندگی مرا تباه کردند، حلال کنم؟ خواهش می‌کنم پیام مرا در برنامه بخوانید. چون این پیام درد بسیاری از جوان‌های ماست.
حاج آقای ماندگاری: بسم الله الرحمن الرحیم. یک دردی است و انشاءالله خداوند لذت عفت و حیا را به ما بیش از پیش بچشاند و این لذت کاذب بی‌حیایی را از چشم و دل ما دور کند.
همه ما و شما می‌دانیم خوردن حلال داریم. میوه خوب خوردن حلال است. غذای خوب خوردن حلال است. نوبر خوردن حلال است. شیرینی و آجیل و همه اینها را خوردن حلال است ولی دین ما اینقدر ظرافیت دارد و به مسائل می‌پردازد که به ما می‌گوید: این خوردنی حلال را هم مراقب باش در خیابان جلوی چشم دیگران نخوری. احتمال دارد بچه‌ای باشد، پدر نداشته باشد و نتواند آن خوردنی را بخورد. خانم بارداری باشد آن خوردنی شما را ببیند و هوس کند و برایش مقدور نباشد تهیه کند. پیرزنی، پیرمردی دارند ولی یک لحظه گرسنه هستند، تشنه هستند، نمی‌توانند تهیه کنند این نوشیدنی و خوردنی شما را ببینند، یعنی همه این خوردنی حلال باعث شده چون نوع خوردنش را استفاده نکردم، باعث شده برای من حق الناس درست کرده است. ظلم شده است. آقا من چیز بدی نخوردم. ساندویچ خوردم! من میوه خوردم، آجیل خوردم، آبمیوه خوردم، ولی ظرافت دینی را رعایت نکردم این عمل حلال برای من یک حرام درست کرد. حرام چیست؟ ظلمی که به آن بیننده‌ شد که دارد در خیابان می‌بیند. قدیم‌ها رسم بود نان را هم در بقچه می‌پیچیدند. دستور دین ما این است که مکروه است جلوی چشم دیگران چیزی را بخورید که آنها نمی‌توانند بخورند. این عمل حلال است ولی بی سلیقگی و بی توجهی است. یعنی به ظرافت‌های دینی توجه نکردم و از یک عمل حلال یک حرام برای خودم درست کردم. عمل درست بود و همان چیز را در خانه می‌خوردم اشکالی نداشت. همان را می‌رفتم پشت کوچه می‌خوردم که هیچکس نمی‌دید و هیچ اشکالی نداشت. در ماشین می‌خوردم و پرده را می‌کشیدم. ادب خوردن را رعایت نکردم و بعد حق الناس از حق‌الناس‌هایی است هفته‌های قبل داشتیم که طرف از مغازه چیزی برداشته بود، چند نفر هم بیرون از من سؤال کردند که حاج آقا چه کنیم؟ به بلا مبتلا شدیم. گفتم: حق الناسی که نتوانی طرفش را پیدا کنی، یک مقدار پاک کردنش سخت است. چون این دیگر نمی‌داند من دو سال پیش ساندویچ در خیابان خوردم و چند نفر دلشان سوخته است. بچه دست مادرش را فشار داده مامان من هم از اینها می‌خواهم. من هم از این بستنی‌ها می‌خواهم. از این خوردنی‌ها می‌خواهم. مامان هی در چشمانش اشک جمع شده که پسرم، دخترم، ندارم برایت بخرم. مامان بگو: بابا برای ما بخرد. پدرتان نیست که برای شما بخرد. یک حق الناس مفت و مجانی برای خودم درست کردم که بعدها دیگر نمی‌توانم بروم رضایت بگیرم. باید با استغفار و رد مظالم درستش کنم.
یک نمونه دیگر اینکه شما می خواهید دست نوازش به پسر گلتان بکشید هیچ اشکالی ندارد. من دخترم و پسرم را می‌خواهم نوازش کنم اشکالی ندارد، ولی ظرافت دینی را ببینید، آقا، خانم اگر می‌خواهید دست نوازش به سر دختر یا پسر و همسرت بکشی، یک نفر دارد نگاه می‌کند پدر ندارد. در ملأ عام جلوی چشم بچه‌ای که پدر ندارد، مادر ندارد، شاید این دختری که همسر ندارد، چرا ما می‌گوییم: تازه داماد و عروس‌ها دست همدیگر را نگیرند و در خیابان راه بروند. شما حلال هم هستید، سرشان را در اتوبوس و مترو روی شانه هم نگذارند. شما حلال هم هستید، نوش جان شما! پسر و دختری که همسر ندارد یا آن پسر و دختری که پدر ندارد، دلش می‌سوزد. پس در خوردن اگر به دل دیگران توجه نکردم و یک حق الناس مفت و مجانی برای خودم درست کردم. حتی در نوازش نسبت به دختر و پسر و همسر، اگر به دل دیگران توجه نکردم قطعاً دارم برای خودم یک حق الناس ایجاد می‌کنم.
خانم و آقا زیبایی شما نوش جانتان، نوش جان خودتان و نوش جان همسرتان! زیبا هستید. از همه جهت خدا به شما این زیبایی‌ها را داده است. نوش جان شما، حلال همدیگر هستید، هرطور دوست دارید از همدیگر لذت ببرید، ولی این را بیرون نیاورید. شما این زیبایی نوش جانی که خدا به شما داده، وقتی بیرون می‌آورید و به دیگران نشان می‌دهید دارید دل یک عده‌ای را می‌سوزانید.
من بارها به عزیزان گفتم: سفارش شده شیر صفت باشید، نه گرگ صفت! گفتند: یعنی چه؟ گفتم: گرگ به گله می‌زند و هفت هشت گوسفند را تکه پاره می‌کند و یکی را برمی‌دارد. ولی شیر به گله می‌زند و مرد و مردانه یکی را برمی‌دارد. بعضی از پسرها و دخترها اینقدر دارند در بیرون به سر و وضع خودشان می‌رسند، دارند دل دخترها را گرگ صفتانه تکه پاره می‌کنند. وقتی ده، بیست دختری که همسر ندارند به این جوان خوشتیپ نگاه می‌کنند، حتی یک مجری که در تلویزیون اجرا می‌کند، می‌گویند: ای کاش این همسر من بود! دل همه تکه پاره می‌شود. حاج آقا ببخشید ما بد راه برویم؟ کثیف راه برویم؟ نه! خودتان متوجه حرف من می‌شوید. ساده و متین و باوقار راه رفتن با اینکه آدم عروسک وار راه برود خیلی فرق دارد. با دلبری کردن و طنازی کردن و عشوه گری کردن خیلی فرق دارد. در فضای مجازی، فیلم‌ها، ادارات برای هم عشوه‌گری می‌کنند. خانم کنار خیابان ایستاده صد تا ماشین از جلوی او رد می‌شوند. ناخودآگاه این ماشین‌ها چون خانم را با این وضع دیدند، وارد خانه می‌شوند همسر خودشان را ناخودآگاه مقایسه می‌کنند. شب بهانه گیری می‌کنند. زندگی به هم بخورد گناهش گردن این خانم است. گرگ صفتی این خانم است. من یقین دارم قصد ظلم ندارید. ولی حجابی که اسلام فرموده این مهربانی است. همچنان که گفتیم که آن کسی که غذا می‌خورد مهربانی کند در خیابان نخورد، برود در خانه بخورد. دیدید گاهی یک چیزی می‌خوریم کسی نگاه می‌کند، می‌گوییم: نگاه نکن زهرم شد. خانم، آقا، وقتی شما در خانه از این زیبایی خودت و همسرت نوش جانتان شود، ولی وقتی بیرون هزار نفر دارند شما را می‌بینند، این استفاده از همدیگر کوفتتان می‌شود. به خودت نامهربانی می‌کنی. به همسرت نامهربانی می‌کنی، به جامعه هم نامهربانی می‌کنی، حق الناس درست می‌کنی. یک جوان مجرد، دختر و پسر شما را می‌بیند، دلش می‌لرزد. پس حجاب یعنی مهربانی به سه گروه! خودم، محارمم، دیگران! حجاب یعنی مدیریت رفتار دیگران. وقتی خدای نکرده دختر و پسر دارند طنازی می‌کنند، یعنی به ما توجه کنید. به ما نگاه کنید، به ما عنایت داشته باشید. رفتار دیگران را به سمت خودمان جلب می‌کنیم. ولی وقتی با وقار و سنگین و با حجاب باشید یعنی من برای خودم ارزش قائل هستم. خودم را در معرض استفاده همه قرار نمی‌دهم.
حجاب محدودیت عاقلانه است. قبول محدودیت است. من شوخی کردم به خانم‌ها گفتم: ما آخوندها که عبا را روی دوشمان می‌اندازیم می‌دانیم چادر چه بلایی سر شما می‌آورد. اما عاقلانه است. وقتی هوا آلوده است ماسک می‌زنند. این عاقلانه است چون می‌خواهند ریه‌هایشان آلوده نشود. پس حجاب این محدودیت عاقلانه را داشته باشید، تا روح خودمان آلوده نشود. روح جامعه آلوده نشود. زندگی‌های ما آلوده نشود. خدایا لذت و شیرینی حیا و عفت و غیرت را به جامعه ما برگردان.
شریعتی: یاد پیامی افتادم که یادداشت کرده بودم و آقای رکنی برای من فرستاد و برای شما هم فرستاد.
حاج آقای ماندگاری: بله، دختر خانم یا آقاپسری نیمه شعبان حرم امام رضا بودند. من شب نیمه شعبان به مردم گفتم: «متی ترانا و نراک» آیا می‌شود ما به چشم تو بیاییم؟ گفتم: اینکه به چشم تو بیایم یعنی شیرین کاری. گفتم: هرکس دوست دارد یک شیرین کاری برای امام زمان بکند که امام زمان او را نگاه کند، همین امشب تصمیم بگیرد. گفتم: آنهایی که در موبایل و لب تاپ فیلتر شکن دارند، پاک کنند که وسوسه نشوند. آنهایی که یک مقدار بدحجاب بودند، با آرایش و مانتوی ناجور می‌رفتند، آقایانی که خودشان را درست می‌کردند، همین امشب به امام زمان قول بدهند همه اینها را پاک کنند. آنهایی که با نامحرم رابطه داشتند بلاک کنند. به امام زمان شیرین کاری را نشان بدهیم. شهدا شیرین کاری کردند و از جانشان گذشتند. شیرین کاری یعنی «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» (آ‌ل‌عمران/92) می‌دانم گناه شیرین است ولی از این شیرین بگذر تا امام زمان نگاهت کند. یک عزیزی پیام داده بود که متن پیام را شما بخوانید.
شریعتی: سلام می‌خواستم از برنامه خوب شما و آقای ماندگاری تشکر کنم. لطفاً به ایشان بفرمایید که طی سخنرانی‌شان در نیمه شعبان در حرم امام رضا، من هم بخاطر امام زمان ارتباطم را با نامحرم قطع کردم. اسم این نامحرم را در گوشی گذاشتم «فدای نگاه مهدی شد!» تا یادم باشد آقای من حاضر است و می‌بیند و تا الآن توانستم موفق شوم. شما هم دعا کنید بعد از این موفق باشم.
حاج آقای ماندگاری: ما برای این عزیز دعا می‌کنیم. برای شما هم که الآن تصمیم گرفتید برای جلب نگاه امام زمان یک شیرین کاری کنید هم دعا می‌کنیم. شما هم دعا کنید همه موفق شویم در چشم امام زمان عزیز باشیم انشاءالله.
شریعتی: فصل امتحانات است و فصل کنکور است. خیلی‌ها این وسط درگیر اضطراب و استرس می‌شوند و دوست دارند آقای ماندگاری آنها را راهنمایی کند. این دوست عزیز نوشتند، با عرض سلام و ادب، نزدیک امتحانات نهایی هستیم. برخی از دانش آموزان اضطراب زیاد و ترس دارند که نمره خوبی نیاورند. خواهش می‌کنم آقای ماندگاری با کلام زیبا و دلنشین‌شان در این رابطه به اینها کمک کنند که اضطراب دانش آموزان کم و امیدشان به آینده زیاد شود. از شما بزرگواران می‌خواهم این چهارشنبه در این باره صحبت کنید و برای ما دعا کنید.
حاج آقای ماندگاری: اضطراب بیرون رفتن از مأمن است. ما وقتی از سنگر بیرون می‌رفتیم، نگران بودیم ترکش بخوریم. درون سنگر می‌آمدیم احساس امنیت می‌کردیم. «كلمة لااله‏الّااللّه حصنى‏فمن دخل حصنى‏ امن من عذابى‏» بالاترین عذاب اضطراب است. بچه‌ها تو را به خدا، تا در آغوش خدا نروید آرام نمی‌شوید. ما ببینیم خدا از ما چه می‌خواهد؟ آن را انجام بدهیم خدا ما را در آغوش می‌گیرد. خدا از ما تلاش صد در صدی می‌خواهد. چون بعضی وقت‌ها فکر می‌کنیم اگر از تلاشمان کم گذاشتیم، با دعا جبران می‌کنیم این غلط است. با نماز جبران می‌کنیم این غلط است. به مامان بزرگ می‌گوییم: مامان بزرگ سر سجاده می‌نشینی، تو برای من دعا کن. این نگاه غلط است. تلاش صد در صدی! چند سال قبل در برنامه سمت خدا فرمول پشت کنکوری‌ها را گفتم.
نه در کنکور برای هر امتحانی اگر می‌خواهید خوب تلاش کرده باشید، اولین قدم این است که تست بزنید. امتحان‌ها معمولاً سؤال‌هایش معلوم است. چند سؤال را بدون هیچ مطالعه‌ای اول شروع کنید به تست زدن. بعد شروع کنید به مطالعه عمومی. کل محتوای درسی را که می‌خواهید امتحان بدهید بخوانید. دوباره تست بزنید، شد سه. بعد از تست، این تست با تست اول متفاوت خواهد شد. بار چهارم شروع کنید به خلاصه‌نویسی و بعد دوباره تست بزنید. باز این با تست‌های قبلی متفاوت‌تر می‌شود. مرحله ششم خلاصه‌ها را مباحثه کنید. یک مباحثه دو سه نفری، امتحان‌ها یا کنکور، فرقی نمی‌کند. باز برای بار هفتم تست بزنید. همینطور مرحله به مرحله رشد می‌کند. مرحله هشتم خلاصه‌ها را تبدیل به فرمول کنید که در ذهنتان ماندگار شود. مرحله نهم باز تست بزنید و مرحله آخر فقط آن خلاصه خلاصه‌ها را با خود مرور کنید و به سر جلسه امتحان بروید. ده مرحله شد. پنج تست داشت و پنج مطالعه و خلاصه و مباحثه و باز خلاصه و خلاصه‌ی خلاصه‌ها و باز مرور خلاصه‌ها. پنج مرحله درس بود و پنج مرحله ابتدایی بود. پس تلاش صد در صدی می‌شود. اگر از این ده مرحله یک مرحله را کم بگذارند، تلاش ناقص می‌شود. خدایا خودت گفتی از تو حرکت، حالا قرار است خدا برکت بدهد. برای جلب برکت الهی چند کار باید بکنید. 1- دعای صد در صدی، حالا که تلاش صد در صدی کردی، اینجا باید دعا کنی چون خدا باید هرچه خواندی را جلوی ذهنت بیاورد. لذا وقتی دعا می‌خوانی می‌گویی: «الهی اکرمنا بنور الفهم» خدای من این را خوب بفهمم و خوب بتوانم ارائه بدهم. یعنی از اول مراحل ده گانه تا آخر جلسه امتحان دعا یادش نرود. خدایا تو به من کمک کن. فقط به امید تو هستم. چون تنها وجودی که می‌تواند آرامش کامل به من بدهد، خداست. در کنار دعا باید یک کار دیگر هم بکنم. من یک تکلیف دینی به نام نماز دارم. مخصوصاً در این ماه رمضان یک بخشی از امتحان‌ها در ماه رمضان است. نماز صد در صدی، از نماز کم بگذاری به هوای درس خواندن، کار خراب می‌شود. حاج آقا نماز صد در صدی نماز یک ساعتی است؟ نه. هفده رکعت نماز واجب داریم. هر رکعت دو دقیقه طول بکشد، می‌شود 34 دقیقه! نیم ساعت سه تا نماز ما بیشتر طول نمی‌کشد.
بعد روزه صد در صدی، حاج آقا الآن فصل امتحانات است. مامان‌ها مرجع تقلید شدند. دخترم، پسرم، گردن من باشد. نمی‌خواهد روزه بگیری امتحان داری. درست را بخوان. این چه حرفی است؟ اگر می‌خواهی خدا کمکت کند، کلام خدا نباید روی زمین بماند. درس را معلم گفته و خدا هم گفته است، روزه را خدا گفته است. نگذار روی زمین بماند. روزه صد در صدی است. حاج آقا من حالم خراب می‌شود. خدا یک فرجه داده است. می‌خواهی روزه بخوری با ماشین پدرت یا با تاکسی سوار شو 24 کیلومتر برو و برگرد، روزه‌ات را بخور. مسافر باش و روزه را بخور. همینطور پدر و مادر نگویند: امتحان داری روزه‌ات را بخور. روزه صد درصدی، توسل صد در صدی! داریم می‌روی یک صدقه بده. صد تومان در صندوق بیانداز و بگو: خدایا صدقه دادم که ذهنم کمکم کند و تو هم کمکم کنی. پس تلاش صد در صدی، دعای صد در صدی، نماز صد در صدی، روزه صد در صدی، توسل صد در صدی! همه عوامل معنوی را داشته باشم اتفاق‌های خوبی می‌افتد انشاءالله. خدایا به محمد و آل محمد قسمت می‌دهیم همه دانش آموزان و طلاب و دانشجویانی که دارند تلاش می‌کنند، به تلاششان تو برکت و آرامش عنایت بفرما.
شریعتی: اگر تلاش کردند و وظیفه‌شان را انجام دادند. دعا کردند و توسل کردند هر نتیجه‌ای گرفتند، فدای سرشان!
حاج آقای ماندگاری: خدا تلاش آنها را بی‌نتیجه نمی‌گذارد. شاید نتیجه قبولی در امتحان نباید. ولی یک جای دیگر جبران می‌شود.
شریعتی: امروز صفحه 583 قرآن کریم، آیات پایانی سوره مبارکه نبأ و آیات ابتدایی سوره مبارکه نازعات در سمت خدای امروز تلاوت می‌شود.
«إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفازاً «31» حَدائِقَ وَ أَعْناباً «32» وَ كَواعِبَ أَتْراباً «33» وَ كَأْساً دِهاقاً «34» لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً وَ لا كِذَّاباً «35» جَزاءً مِنْ رَبِّكَ عَطاءً حِساباً «36» رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا الرَّحْمنِ لا يَمْلِكُونَ مِنْهُ خِطاباً «37» يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِكَةُ صَفًّا لا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً «38» ذلِكَ الْيَوْمُ الْحَقُّ فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى‏ رَبِّهِ مَآباً «39» إِنَّا أَنْذَرْناكُمْ عَذاباً قَرِيباً يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ يَداهُ وَ يَقُولُ الْكافِرُ يا لَيْتَنِي كُنْتُ تُراباً «40»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏، وَ النَّازِعاتِ غَرْقاً «1» وَ النَّاشِطاتِ نَشْطاً «2» وَ السَّابِحاتِ سَبْحاً «3» فَالسَّابِقاتِ سَبْقاً «4» فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً «5» يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ «6» تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ «7» قُلُوبٌ يَوْمَئِذٍ وَاجِفَةٌ «8» أَبْصَارُهَا خَاشِعَةٌ «9» يَقُولُونَ أَإِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِي الْحَافِرَةِ «10» أَإِذَا كُنَّا عِظَامًا نَخِرَةً «11» قَالُوا تِلْكَ إِذًا كَرَّةٌ خَاسِرَةٌ «12» فَإِنَّمَا هِيَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ «13» فَإِذَا هُمْ بِالسَّاهِرَةِ «14» هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَىٰ «15»
ترجمه: همانا براى اهل پروا، رستگارى و كاميابى بزرگى است. انواع باغ‏ها و انگورها. و همسرانى زيبا و دلربا، همانند و هم‏سال وجام‏هايى سرشار. در آنجا نه بيهوده‏اى شنوند و نه تكذيبى. پاداشى از طرف پروردگارت و عطايى از روى حساب.(پروردگار تو) پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آنهاست مى‏باشد، او سر چشمه رحمت است. (با اين وصف) كسى را ياراى خطاب با او نيست.روزى كه روح و فرشتگان به صف ايستند، كسى سخن نگويد جز آن كه (خداى) رحمان به او اجازه دهد و او سخن صواب گويد. آن روز، روز حق است (و محقق خواهد شد.) پس هر كه بخواهد، راه بازگشتى به سوى پروردگارش انتخاب كند. همانا ما شما را از عذابى نزديك بيم داديم، روزى كه انسان به آنچه از پيش فرستاده بنگرد و كافر گويد: اى كاش خاك بودم.
به نام خداوند بخشنده مهربان‏،سوگند به فرشتگانى كه جان (كافران) را به سختى مى‏گيرند. سوگند به فرشتگانى كه جان (مؤمنان) را به آسانى و نشاط مى‏گيرند. سوگند به فرشتگانى كه (در انجام فرمان الهى) به سرعت شناورند. و (در انجام مأموريّت) بر يكديگر سبقت گيرند. و امور (بندگان) را تدبير كنند. در آن روز که صیحه اى بزرگ رخ دهد. و از پى آن بانگى دیگر برخیزد .آن روز که چنین شود ، دل هایى بلرزند و دیدگانشان فرو افتد. آنان در دنیا مى گفتند : آیا پس از مرگ به حالت اول باز گردانده مى شویم ؟ آیا آن گاه که چند استخوان پوسیده و خرد گشتیم دوباره زنده مى شویم ؟ و به ریشخند گفتند : در این صورت ، این بازگشتى زیانبار است .اما زنده کردن مردگان بر ما دشوار نیست; آن تنها یک بانگ است که برمى آید و آنها را مى راند و ناگهان زنده از دل خاک بر آمده روى زمین هموار قرار مى گیرند .اى پیامبر ، آیا سرگذشت موسى به تو رسیده است ؟
شریعتی: همین‌جا برای عاقبت بخیری همه جوان‌ها دعا می‌کنم و برای سرافرازی ایران اسلامی که انشاءالله روز جمعه با حضور حداکثری 29 اردیبهشت باز هم برای ایران عزیز و برای اعتلای آن همه ما حرکت کنیم و گام برداریم و به دنیا و جهانیان ثابت کنیم که برای وطن و میهن‌مان و برای اعتلای جمهوری اسلامی ایران می‌آییم. اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای ماندگاری: بسم الله الرحمن الرحیم، با مدد از وجود نازنین امام رضا. «یَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِكَةُ صَفًّا لا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً» مردم عزیز روز قیامت حتی ملائکه خدا و همه ما و شما بدون اجازه خدا حرفی نمی‌زنیم. اگر این آیه را باور کنیم در دنیا هم بدون اجازه خدا حرفی را نمی‌زنیم. یک مقدار در بازار انتخابات بعضی‌ها زبان‌هایمان را رها کردیم. بعضی‌ها حرف‌هایی زدیم که شاید شایسته ما نبود. از خدا بخواهیم که خدا به همه ما کمک کند. من حس می‌کنم مردم ما سه وظیفه بزرگ در انتخابات دارند. 1- مسئولین و مردم اول از کم کاری‌ها و کوتاهی‌ها استغفار کنیم. در سوره نوح داریم تا استغفار نکنید خدا شما را مدد نمی‌کند. بیایید همه استغفار کنیم. دولت مردان عزیز و خدمتگزاران عزیز چه آنهایی که در مسند هستند و چه آنهایی کاندیدا شدند، همه بیایید یک استغفار جامع داشته باشیم. 2- در روز جمعه یک عقلانیت بیشتر به خرج بدهیم. بعضی می‌گویند: ما چه دیدیم که بخواهیم دوباره در انتخابات شرکت کنیم؟ شما وظیفه‌تان را انجام بدهید. اگر مسئولی آمد و وظیفه‌اش را انجام نداد باید روز قیامت پاسخگو باشد. ولی من و شما به نام مسلمان بودن، به نام ایرانی بودن، به نام غیرتمند بودن، به نام کسانی که 232 هزار شهید این امنیت را برای ما گذاشتند وظیفه داریم بیاییم شرکت کنیم. می‌دانم می‌آیید انشاءالله و چشم دنیا را با حضورتان خیره خواهید کرد. نیامدن و رأی سفید دادن عاقلانه نیست. اسم‌هایی غیر از کاندیداهای مورد نظر را نوشتن عاقلانه نیست. چون بعضی‌ها اسم غیر مربوط می‌نویسند. این باطل است. این عاقلانه نیست. در سرنوشت خودمان سهیم باشیم و از بین اینها که همه خوب هستند، خوبترین را انتخاب کنیم. خوبترین یعنی خدمتگزارترین، یعنی ولایتمدارترین، یعنی دشمن ستیز ترین و یعنی با غیرت ترین و جهادی‌ترینشان را انتخاب کنیم. تکلیف سوم ما این است که دعا کنیم. عملیات 29 اردیبهشت مثل عملیات‌های زمان جنگ است. زمان جنگ دعای مردم به مدد رزمنده‌ها آمد. دعای همه مردم به مدد همه مسئولین برگزار کننده انتخابات بیاید و به مدد امت ایران بیاید و دعای امام زمان هم ضمیمه شود. هم برای انتخابات و هم برای منتخب که هر عزیزی منتخب مردم باشد وظیفه‌ ما این است که دعا کنیم در این جایگاه موفق شود. انشاءالله!
شریعتی: رعایت تقوا و اخلاق در انتخابات مهم است. آنچه برای من جوان ایرانی مهم است اتحاد و همدلی و انسجام جامعه است که همه دست به دست هم بدهیم و انشاءالله برسیم به جایی که باید برسیم.
وارد فضای ازدواج شویم. گفتند: واکنش آقای ماندگاری به نظرسنجی مهم ترین دلیل کاهش آمار ازدواج طوری بود که واقعاً حس کردم خواهان اقدامی برای رفع مشکلات پیرامون ازدواج هستند. انشاءالله خدا کمک شما کند. آن بخشی که مربوط رفع موانع و فراهم ساختن مقدمات ازدواج می‌شود که مربوط به دولت و نهادهای مسئول است ولی مسائل فرهنگی ازدواج هم جایگاه ویژه‌ای دارد. آیا تلویزیون در خصوص آنها نقشی ندارد؟ صدا و سیمایی که در مناسبت‌های خاص مثل شب یلدا، خرید قبل عید و حتی اعتکاف و پیاده روی اربعین اینقدر پر شور وارد صحنه می‌شود و جوی در جامعه ایجاد می‌کند، که این امر به افراد القا می‌شود که اگر فلان کار که تبلیغ می‌شود را انجام ندهند، اشتباه بزرگی را مرتکب شدند. آیا نمی‌تواند در مورد ازدواج هم اینقدر فعال و مؤثر باشد؟ به نظر من خیلی از گره‌های دست و پا گیر در مورد ازدواج به دست تلویزیون قابل گشایش است و فقط کمی همت می‌خواهد. البته از عهده‌ی برنامه‌هایی مثل سمت خدا و امثال آن به تنهایی برنمی‌آید. علاوه بر برنامه‌های مذهبی، برنامه‌های پر مخاطب دیگر که دغدغه‌های فرهنگی دارند و حتی سریال‌ها باید در این زمینه احساس مسئولیت و تکلیف کنند.
یکی از کارشناسان دینی تلویزیون مدتی در مورد رسوم غلطی که نه مورد تأیید شرع است و نه عقل، مثل جهیزیه دیدن و امثال آن تعبیر غربتی بازی را به کار بردند. اینگونه این رسوم را مورد نقد شدید قرار دادند. دقیقاً منظورم همین دست اقدامات است. به شیوه‌های مختلف، نه فقط با حرف زدن. مسائلی مثل مهریه‌های بالا، جهیزیه‌های آنچنانی، عروسی‌های مفصل مورد نقد و بحث قرار بگیرد. در این زمینه‌ها به نظر می‌رسد تلویزیون بسیار بسیار می‌تواند مؤثر باشد، و تغییری در فرهنگ جا افتاده و رسوم آزار دهنده مربوط به ازدواج ایجاد کند.
حاج آقای ماندگاری: بسم الله الرحمن الرحیم، ما می‌گوییم: نظام مقدس جمهوری اسلامی یک دانشگاه علمی کاربردی است. امام فرمودند: صدا و سیما هم یک بخش از دانشگاه علمی کاربردی است. در کلاس‌ها یک بحثی داریم به نام نظری، عملی. من سر کلاس می‌آیم و یک بحث نظری را می‌گوییم و بعد در کارگاه می‌بریم و آن بخش عملی را می‌گوییم. من احساس می‌کنم کلام این عزیز مرا به این ذهنیت انداخت. صدا و سیما واقعاً باید بحث‌های نظری، عملی برای ازدواج بگذارد. در منبرها هم باید اینطور باشد. یعنی اگر من روی منبر می‌گویم: مردم میشود با جهیزیه کم، می‌شود هنوز جوان سربازی نرفته، می‌شود هنوز شغل درست و حسابی ندارد، می‌شود پدر پولدار ندارد، ازدواج راه بیاندازد. ازدواج ساده را می‌خواهم به مردم الگو بدهم بگویم: نگاه کنید این حاج آقا در مسجد این مدلی انجام داد، شد. من انجام دادم، شد. در مسجد این برنامه را اجرا کردیم و شد. چه اشکالی دارد بنا بر پیشنهاد این عزیز در فیلم‌های تلویزیون که خیلی مؤثر است اینطور نشان داده شود که این جوانی که خواستگاری این دختر آمده است، این جوان شغل ندارد، خانواده دختر نگویند: تو شغل نداری ما تو را نمی‌پذیریم. چون الآن تلویزیون دارد همان دردهای جامعه را نشان می‌دهد. ما باید درمانش را نشان بدهیم. خانواده دختر با آغوش باز بپذیرند. شغل نداری، دین که داری! عرضه داری، ما کمک می‌کنیم و یک سرمایه می‌دهیم یک مغازه بزند. یک کارخانه داریم، یک کارشناس نیاز دارد و ایشان هم مدرک دارد. یعنی «وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‏» (مائده/2) را در تلویزیون نشان بدهند. کسی که شغل ندارند و سربازی نرفته و پدر پولدار ندارد، خانواده دختر بپذیرد.
یا از آن طرف یک خانواده دختری جهیزیه کم داشتند. یا پدر دختر نتوانسته آنچنان که باید جهیزیه بدهد. باز خانواده پسر بیایند کمک کنند. بگویند: ما خودمان کمک می‌کنیم و چهار قلمش را تهیه می‌کنیم. این را در سریال نشان بدهند. ما نمونه اینها را در جامعه داریم. یا پسر و دختری که نتوانستند خانه تهیه کنند. خانواده دختر یا پسر بگویند: ما خودمان یک اتاق داریم، این سوئیت در گوشه خانه هست، اینجا زندگی کنید. تمام آن چیزهایی که به عنوان مشکل ازدواج است، یا خانواده دختر، یا خانواده پسر یا هر دو یا اطرافیان دست به دست هم بدهند این مشکل را حل کنند تا ازدواج به زمین نخورد. اینکه تشبیه به اربعین و اعتکاف کردند برای این است که در اربعین و اعتکاف موضع مشکل دار نداریم. همه مشتاق هستیم. ولی در ازدواج خود ما مشکل داریم و خود ما داریم سد درست می‌کنیم. ما به پسری که سربازی نرفته، خانه و شغل ندارد، دختر نمی‌دهیم. بیاییم در فیلم‌ها و سریال‌ها مشکلات را نشان بدهیم که قابل حل است. حتی در گفتگوهایی که مردم خیلی علاقه مند هستند، داریم می‌بینیم این مشکلات دارد تبلیغ می‌شود.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group