پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

96-04-21-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاری – پاسخ به پرسش‌های بینندگان

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: پاسخ به پرسش‌های بینندگان
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين ماندگاری
تاريخ پخش: 21-04-96

بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
به رسم صبر باید مرد آهش را نگه دارد *** اگر مرد است بغض گاهگاهش را نگه دارد
پریشان است گیسویی در این باد و پریشان تر *** مسلمانی که می‌خواهد نگاهش را نگه دارد
عصای دست من عشق است، عقل سنگدل بگذار *** که این دیوانه تنها تکیه‌گاهش را نگه دارد
به روی صورتم گیسوی او مهمان شد و گفتم *** خدا دلبستگان رو سیاهش را نگه دارد
دلم را چشم‌هایش تیرباران کرد تسلیمم *** بگویید آن کمان ابرو سپاهش را نگه دارد

شریعتی: سلام می‌کنم به همه شما، سلام به شما و دلهای آسمانی و دریایی شما، سلام به شما و ایمانی که از آن سرشار هستید، سلام به شما و باغ اندیشه‌تان که پر از نیلوفرهای سؤال است. حاج آقای ماندگاری سلام علیکم، خیلی خوش آمدید.
حاج آقا ماندگاری: سلام علیکم و رحمة الله. بسم الله الرحمن الرحیم. من هم خدمت شما و همکاران خوب این برنامه و همه بینندگان و شنوندگان عزیز عرض سلام و ادب و احترام دارم. امیدواریم خداوند به همه ما توفیق بدهد که بتوانیم بندگی خدا و خدمت به خلق خدا کنیم. (قرائت دعای سلامت امام زمان) دسته گل صلواتی را هم به ساحت مقدس آقایمان هدیه کنیم.
شریعتی: چند سؤال را انتخاب کردیم که من اولین سؤال را بخوانم. سلام کردند و گفتند: پسری نوزده ساله و دانشجو هستم. قبل از اینکه وارد دانشگاه شوم، با توجه به آگاهی که نسبت به محیط دانشگاه و فضای آن داشتم، همیشه ترس این را داشتم که خدای نکرده یکوقت به گناه نیافتم. وقتی وارد دانشگاه شدم، متأسفانه به دلیل فضای بد خوابگاه و اطرافیان خیلی تحت فشار قرار گرفتم و در معرض گناه. خیلی از اطرافیان من دوستی‌ها و ارتباط غلط و دور از چشم خانواده داشتند. در این فضا سعی کردم خودم را حفظ کنم. اما متأسفانه فکر می‌کنم کم کم دارم به گناه می‌افتم و ظرفیت من تحمل بیشتر از این نیست. وقتی مسأله ازدواج را با خانواده مطرح کردم، برخورد خیلی خوبی با من نشد، به طوری که انگار کار خلافی از من سر زده است و به شدت مرا نهی کردند. من هم برای همیشه سعی کردم این موضوع را کنار بگذارم تا زمانی که آنها بگویند. ولی خدا می‌داند هنوز در فشار هستم. من از جانب هیچکدام از اعضای خانواده برای این کار حمایت نمی‌شوم. من یک پسر مذهبی و اهل نماز هستم. حلال و حرام خیلی برای من مهم است و به همین خاطر به این فکر افتادم. متأسفانه وقتی این موضوع را بین دوستان مذهبی و هم عقیده خودم هم مطرح می‌کنم، مورد نکوهش و نهی قرار می‌گیرم. چرا اینطور شده که در جامعه‌ی ما حلال‌ترین کارها ترسناک ترین آنها شده است؟ خیلی‌ها به سن کم و عدم امکانات و سختی‌ها اشاره می‌کنند. اما من این سختی‌ها را به گناه کردن ترجیح می‌دهم و صد البته در سختی‌ها به خداوند متعال امیدوار هستم. مرا راهنمایی کنید که وظیفه ما چیست؟ راه خیلی سختی است. الآن خانواده‌ها کمک نمی‌کنند. حتی آنهایی هم که شرایطش را دارند اقدام نمی‌کنند چه برسد به ما. نکته دیگر اینکه بعضی‌ها این را نقطه ضعف ما می‌دانند و می‌گویند: خودتان را کنترل کنید. به خدا بعضی جاها خیلی سخت است.
حاج آقای ماندگاری: بسم الله الرحمن الرحیم. اولاً به داشتن این جوان‌های خوب که تعدادشان هم کم نیست جداً باید غبطه خورد و به جامعه و انقلاب و نظام و پدر و مادرها تبریک گفت که این محصول خوب را دارند که می‌داند درگیر شدن در زندگی چه سختی‌هایی دارد. مشکل اجاره خانه، قسط، مخارج و هزینه‌ها، ولی می‌گوید: حاضر هستم همه سختی‌ها را به جان بخرم ولی به معرض گناه نیافتم. از نگاه این جوان خوب و متدین هزینه همه اینها از هزینه گناه بسیار کمتر است. ولی از نگاه جامعه اینطور نیست! لذا گاهی وقت‌ها یک مشاوره دیگر داشتیم که پدر و مادر گفتند: پسر ما می‌گوید: من اگر ازدواج نکنم به گناه می‌افتم. پدر و مادر گفتند: چند سال گناه کردی، چند سال دیگر هم روی آن! گفتم: چه حرف عجیبی! اینها نمی‌دانند گناه یعنی چه؟ پس ما به داشتن اینگونه جوانها انصافاً غبطه می‌خوریم. چون 1- ازدواج را بیمه می‌داند. 2- مسئولیت پذیری و ارتقاء حس مسئولیت پذیری می‌داند. 3- تسهیل در روند بندگی می‌داند. زن و شوهر به هم کمک می‌کنند مسیر بندگی را برای همدیگر هموار می‌کنند. انسان را در مسیر رشد قرار می‌دهد. خوب وقتی هر سختی انسان را رشد می‌دهد، پدر و مادری که می‌ترسند بچه‌شان به سختی ازدواج بیافتد، چرا سختی تحصیل را جلوی او گذاشتند؟ چرا سختی کار را جلوی او گذاشتند؟ چرا سختی سربازی را قبول می‌کنند؟ چون همه ما معتقد هستیم سختی آدم را رشد می‌دهد. این برای تأیید نگاه این جوان نازنین که می‌گویم: خسته نشود. حتماً این ارتباط را با پدر و مادر هم مستقیم و هم غیر مستقیم داشته باشد. یعنی این جوان سراغ عمه و عمو و دایی و خاله برود و آنها هم بگویند. سراغ روحانی محل برود آنها هم بگویند. یک خاطره بگویم.
جوانی آمد از من پرسید: به پدرم و مادرم می‌گویم: من را ازدواج بدهید. می‌گویند: هنوز وقتش نرسیده است. تو توان نداری. توان درگیری با مشکلات را نداری. هنوز بزرگ نشدی. هنوز با عرضه نشدی. گفت: چه کار کنم؟ گفتم: از مادرت بپرس که پدرت چه سنی ازدواج کرده است؟ جواب خوبی داد، گفت: پدرم نوزده سالگی ازدواج کرده است. گفتم: متن قشنگی برای پدرت بنویس. دَم پدربزرگم گرم که تو را نوزده ساله تحویل جامعه داده است! نمی‌دانم تو چرا نتوانستی در 21 سالگی مرا تحویل جامعه بدهی؟ بابا این را خوانده بود و گفته بود: این جمله برای خودت نیست. آخوند یادت داده است! پدرش سراغ من آمد و گفت: کار یاد بچه من می‌دهی؟ گفتم: نه! بچه‌ات پاک است، بچه‌ای که می‌خواهد حلال زندگی کند و خودش را آلوده به حرام نکند، شما طوری با او برخورد می‌کنید که فکر می‌کند بدترین حرف را زده است. دختر می‌گوید: مرا عروس کنید. پسر می‌گوید: مرا داماد کنید، معمولاً دخترها نمی‌گویند. پسرها یک مقدار جرأت دارند می‌گویند. مگر چه چیزی از شما خواسته است؟ خواسته در این جامعه که هجمه‌ی گناهان از همه طرف، فکر و زمزمه‌ی گناه در گوش من و صحنه گناه جلوی چشم من، خود گناه کنار دستم ارزان فراوان و ساده هست، همه هم مسابقه گناه می‌گذارند، من می‌خواهم گناه نکنم، حرف بدی زدم؟ اما به پدر و مادرهای عزیز می‌گویم: از مشکلات جامعه خبر ندارند؟ چطور در مورد جامعه فکر می‌کنند؟ جامعه‌ای که افکار گناه آلود، نگاه‌هایی که بستر گناه است، امروز جوان‌ها به مراتب از منی که جوان سی سال پیش هستم خیلی پاکتر هستند. ماهواره و فضای مجازی در اختیار ما نبود. خیابان‌ها به این شکل نبود. فیلم و سریالها اینطور نبود، تازه ما ادعا می‌کردیم خودمان را نگه می‌داریم. این جوانی که امروز خودش را نگه می‌دارد، باید قدرش را بدانیم.
پدر و مادرها امروز 1- گناه فراوان است. 2- ارزان است. 3- همگانی شده است. 4- جذاب شده است. 5- پر وسوسه شده است. 6- قبح آن ریخته است. در این فضا که شما در هر سایتی مقدس ترین کلمه را سرچ کنید، بدترین صحنه‌ها جلوی چشم شما می‌آید. گناه و زمینه گناه دختر و پسر ما را محاصره کردند، حالا ما باید در ازدواج اینها اینطور سنگ اندازی کنیم؟ در سفری که پر از ویروس است، بچه‌ ما می‌خواهد واکسن ازدواج بزند باید اینطور با او برخورد کنیم؟ در سفری که پر از حوادث است، پسر و دختر ما می‌خواهد خودش را بیمه طلایی ازدواج کند، اینطور باید برخورد کنیم؟ در فضای امروز ازدواج 1- زره است، 2- بیمه است. 3- واکسن است. هرکس جلوی ازدواج دختر و پسرش را بگیرد که پسر و دختر می‌گوید: من آماده‌ی ازدواج هستم، در واقع دارد بچه را بدون زره در میدان جنگ می‌فرستد. جنگ شیاطین جن و انس! بدون بیمه دارد در یک سفر پر خطر می‌فرستد. بدون واکسن دارد در یک فضای پر از ویروس می‌فرستد. هیچ پدر و مادر عاقل و دلسوزی نباید این کار را بکند.
شریعتی: یک مشکلی وجود دارد اینکه شاید پدر و مادرها و جامعه ما متأسفانه به حقیقت تاریک گناه پی نبردند.
حاج آقای ماندگاری: هم این و هم اینکه هنوز به امداد الهی پی نبردیم. این همان چیزی است که امام صادق(ع) می‌ترسیدند و فرمودند: بترسید از روزی که قبح گناه ریخته شود و جای معروف و منکر جا به جا شود. وقتی پسر می‌گوید: مرا ازدواج بدهید، انگار بدترین منکر را ادعا می‌کند. پدر و مادر می‌بینند که پسرشان دارد با دختری پیام می‌دهد، دخترش دارد پیام می‌دهد و وعده می‌گذارد، پشت گوش می‌اندازند که جوان است ولش کن! چه کار کنیم؟ نمی‌توانیم بساط ازدواج را فراهم کنیم پس بگذاریم یک مقدار راحت باشد! آیا هیچ پدر و مادری اجازه می‌دهد در یک دنیای پر از ویروس بچه‌اش راحت هر غذایی را بخورد؟ پدر و مادرهای عزیز به ازدواج به عنوان زره، بیمه، واکسن نگاه کنید. باور کنید گناه بچه‌های ما را نابود می‌کند. عادی شدن گناه زندگی را نابود می‌کند و دنیا و آخرت ما را نابود می‌کند. این جوان اعتقاد قشنگی داشت و گفت: می‌دانم در سختی ازدواج خدا کمکم می‌کند.
گاهی در بعضی خانواده‌ها به جوان‌ها می‌گویند: برادرت 25 سالگی ازدواج کرد. خواهرت 27 سالگی ازدواج کرد. تو می‌خواهی 20 سالگی ازدواج کنی؟ به شوخی گاهی گفتم: در خانه‌ای که ساعت دو غذا می‌خورند، کسی حق ندارد ساعت یک گرسنه شود؟ این چه منطقی است؟ خوب من گرسنه هستم می‌خواهم زودتر غذا بخورم. کسی می‌خواهد خودش را بیمه کند و واکسن بزند، این آبرو بردن است. امیدوارم یک مقدار نگاه ما دینی شود و خدا کمک کند نگاه ما دینی‌تر شود. قدر این بچه‌های خوب و متدین را بدانیم.
شریعتی: با سلام و خسته نباشید، من دختری هستم 33 ساله، در این سالها در زندگی خودم و خواهر و برادرانم موقعیت‌های خوبی در زمینه کار و ازدواج از دست دادیم. الآن کل خانواده ما با سن بالا بیکار و مجرد هستیم. در فامیل و دوست و همسایه که همه زندگی نرمالی دارند، انگشت نما و خوار شدیم. من با دیدن زندگی خودم و اطرافیان یاد آیه «تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاء» (آل‌عمران/26) الآن من و خواهرانم دوست داریم درس بخوانیم و ازدواج کنیم ولی اصلاً شرایط مناسبی نداریم و همه درها بسته است. مدام به آن فرصت‌های از دست رفته فکر می‌کنم. نگویید این اتفاقات کار خدا نبوده که بیشتر ناراحت می‌شوم و خودم را سرزنش می‌کنم. من فکر می‌کنم در آن فرصت‌ها خدا عقل را برای تصمیم گیری از کل اعضای خانواده ما گرفته بود. تا این آیه قرآن که می‌گوید: هرکس را بخواهم پایین می‌آورم و ذلیل می‌کنم محقق شود. فقط بگویید: حالا چطور خودم را تسلی بدهم و آیا خداوند این حقارت‌ها را برای ما در آخرت جبران خواهد کرد؟ دوست دارم روزی بیاید که اطرافیان ما که الآن به دید حقارت به ما نگاه می‌کنند، حسرت زندگی ما را بخورند.
حاج آقای ماندگاری: بسم الله الرحمن الرحیم. من از جمله آخر ایشان استفاده کنم. یقین بدانند اگر خدا عامل ذلت اینها بوده با برداشت غلط از این آیه که خواندند، اگر خدا کسی را در دنیا ذلیل کرده است، قطعاً بدانند در آخرت هم ذلیل خواهد کرد. منتظر عزت در آخرت نباشند. خدا یزید و شمر را در دنیا ذلیل کرد. صدام را در دنیا ذلیل کرد. محمدرضا پهلوی را در دنیا ذلیل کرد. قطعاً خدا در قیامت بیشتر ذلیلشان می‌کند. اصلاً این برداشت از این آیه غلط است. این آیه می‌گوید: «تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاء» معنایش این است اسباب عزت و اسباب ذلت دست خداست. شما بندگی خدا کنی عزیز می‌شوی. «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ‏ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم‏» (حجرات/13) معصیت خدا کنی، ذلیل می‌شوی. از چشم خدا می‌افتی، عقلت هم می‌گیرد. باز توبه کنی عزیز می‌شوی، «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ‏ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِين‏» (بقره/222) روزه‌ات را بخوری ذلیل می‌شوی. کفاره روزه را بدهی و توبه کنی، جبران کنی عزیز می‌شوی. اینطور نیست بگوییم: خدا دو دسته بنده دارد. یک دسته اصلی هستند و خدا به اینها عقل و هدایت داده است، نورانیت و بصیرت داده است، نصرت و برکت و رحمت داده است. یک عده هم که بندگان اندر خدا هستند، عقل را از آنها گرفته است. نورانیت و برکت را گرفته است. اصلاً اینطور نیست. «وَ مَنْ يَتَّقِ‏ اللَّهَ‏ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» (طلاق/2 و3) تو یک شرطی را انجام بده، خدا اسباب عزت را تقوا گذاشته است. اسباب عزت را معرفت گذاشته است. تو معرفت کسب کن عزیز می‌شوی. «وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ‏ دَرَجاتٍ‏» (مجادله/11) چرا دانشمندان عزیز هستند؟ چرا علما عزیز هستند؟ چون اسباب عزت را دارند. راه را درست رفتند. تو جهل و نادانی و غفلت را در زندگی داشته باشی، ذلیل می‌شوی. «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ‏ بَلْ هُمْ أَضَل‏» (اعراف/179) از حیوان‌ها هم پست‌تر می‌شوی. تو رعایت دستورات خدا را بکنی عزیز می‌شوی. رعایت دستورهای خدا را نکنی ذلیل می‌شوی. اینها را خدا گذاشته است. «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا» (انسان/3) یک اشکال این است، یعنی معنی این آیه را خوب متوجه نشدند. فکر می‌کنند خدا دست بعضی را گرفته و در مسیر عزت برده است و دست بعضی را گرفته و در مسیر ذلت برده است. ما بنده‌ی اصلی و آنها هم اندر هستند. نه! خدا اسباب را گذاشته، یک عده مسیر عزت را انتخاب کردند و یک عده مسیر ذلت را انتخاب کردند. مگر خود ایشان نگفتند: ما موقعیت‌های زیادی را از دست دادیم؟ موقعیت‌های زیاد از دست دادید یعنی چه؟ ما می‌توانستیم عزیز شویم ولی خودمان نخواستیم. پس یک اشتباهی کردم که عقلم زائل شده است. گناه کنم عقلم کم می‌شود. معصیت کنم عقلم کم می‌شود. غفلت به خرج بدهم عقلم کم می‌شود. با پدر و مادرم بد رفتار کنم عقلم کم می‌شود. قدرت تشخیص من کم می‌شود. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا» (انفال/29) شما دستورات خدا را که اسباب عزت است رعایت کنید، ما عقلتان را زیاد می‌کنیم و قدرت تشخیص شما بالا می‌رود. پس معنی این آیه «تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاء» را اشتباه متوجه شدند. 1- خدا ارائه دهنده اسباب عزت و ذلت هست و کمک کننده هرکس در هر جاده‌ای هست. کسی که در جاده عزت قرار بگیرد خدا مسیر را برایش هموار می‌کند. کسی هم که در جاده ذلت قرار بگیرد، خدا آن مسیر را هم برایش هموار می‌کند.
اینکه گویی این کنم یا آن کنم *** این دلیل اختیار است ای صنم
قطعاً کار خدا نیست و کم کاری خود ماست. من می‌توانستم معرفتم را نسبت به انتخاب‌هایم زیاد کنم. یک اسباب عزت و ذلت معرفت و عدمش است. «قُلْ هَلْ يَسْتَوِي‏ الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ» (زمر/9) دانش‌آموزی که درس خوانده نزد استاد عزیز است. کسی هم که درس نخوانده ذلیل است. ولی هردو می‌گویند: استاد به ما نمره خوب داد، او می‌گوید: استاد نمره بد داد. استاد اسباب را فراهم کرد. امتحان گرفت، به ما درس داد. بستر را برای ما فراهم کرد. پس یکی معرفت اسباب عزت نزد خداست. جهالت اسباب ذلت است. رعایت تقوا و قوانین خدا اسباب عزت است. عدم رعایت اسباب ذلت است. مجاهدت اسباب عزت است. «وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ‏ عَلَى الْقاعِدِينَ أَجْراً عَظِيماً» (نساء/95) امام حسین را زیر سم اسبان لگدمال کردند ولی بالاترین درجه قیامت را دارد. چون زخم‌هایی که برای خدا تحمل کردند، از همه بیشتر است. کسی هم که یک مجاهدت نکرده است، ذلیل عند الله است. یک اشتباه دیگر این سؤال کننده این بود که ملاک‌های عزت و ذلت را بین خدا و مردم قاطی کردند. «ان اکرمکم عند الله پولدارکم! زوردارکم، خوشگلکم!!!» این‌ها برای ما اینطور است. اینها گفتند: تحصیل برای ما فراهم نیست. من می‌گویم: مدرک نمی‌توانید بگیرید، مطالعه هم نمی‌کنید. مطالعه کنید فهم شما زیاد شود و نزد خدا عزیز شوید. شما بیست ساعت مطالعه کردید یک مدرک هم به شما ندادند، مردم فکر می‌کنند بی سواد هستید. البته مردم اینطور نیستند. پس اینها ملاک عزت و ذلت دست خداست. قطعاً ملاک عزت و ذلت نزد مردم متفاوت است. الآن مردم فکر می‌کنند هرکس ماشین مدل بالاتر باشد، خانه‌اش بالاشهر باشد، مدل گوشی موبایلش آنچنانی باشد، کت و شلوارش فلان باشد، ریخت و قیافه‌اش آنچنانی باشد، عزیز تر است. خدا اینطور نمی‌بیند. ملاک‌ها را گم نکنیم و با خدا دست به یقه نشویم. اگر فکر می‌کنید خدا نعوذ بالله ذلیلتان کرده است و انشاءالله اینطور نیست، قطعاً خدا در قیامت هم ذلیل می‌کند. قطعاً خدا شما را ذلیل نکرده است. خودمان کوتاهی کردیم، خودتان هم اعتراف کردید. وقتی کوتاهی‌هایم را جبران کردم، همه چیز درست می‌شود.
شریعتی: تصور من از این سؤال ذلت و این چیزها نبود، ممکن است یک سری دست انداز و مشکلات در زندگی وجود داشته باشد، ولی این خودش یکجور ناامیدی در سؤال است.
حاج آقای ماندگاری: شرایط زندگی را مدیریت ناقص کردند. الآن فرصت دارند دوباره مدیریت دینی کنند، قول می‌دهم انشاءالله نزد خدا عزیز می‌شوند. نزد مؤمنین عزیز می‌شوند انشاءالله. انشاءالله خداوند عزت دائم به همه ما و دوستداران اهل‌بیت و همه مسلمان‌ها و همه بندگان خوب خدا عنایت بفرماید.
شریعتی: سلام کردند و گفتند: یک سؤال دارم. آیا سگ نجس است یا نه؟ متأسفانه بعضی از آشنایان ما سگ نگه می‌دارند. وقتی هم اعتراض می‌‌کنیم، می‌گویند: شناسنامه دارد، واکسن زده است و چند دلیل دیگر. لطفاً ما را راهنمایی کنید که چه برخوردی با این مسأله داشته باشیم؟
حاج آقای ماندگاری: اینکه سگ نجس است اهانتی به سگ نیست. ولی قطعاً این سگ در خیلی از جاهای خوب از آن استفاده می‌شود و اسلام هم تأیید کرده است. سگ نگهبان، سگ شکار، اسلام گفته: غذا دادن به این سگ موجب نجات انسان می‌شود. یک آدمی غذا به سگ‌ها می‌داد. آشغال گوشت‌های قصابی را جمع می‌‌کرد و به سگ‌ها می‌داد. از دنیا رفته است. وقتی خوابش را دیدند، دیدند که وضع خوبی دارد. گفتند: چطور شد تو که خیلی اهل عبادت و اینها نبودی؟ گفت: خدا سگی را به سگی بخشید. بخاطر آن خدمت‌های خالصانه‌ای که به چند حیوان کردم خدا به من لطف کرد. اسلام دستور می‌دهد از سگ کجا استفاده کنید. آزارش ندهید. اینقدر روایت داریم در مورد اینکه حیوانات را آزار ندهید.
دو جوان به ناحق کشته شدند. یک پیرمردی از حال اینها خبر داشت. گفت: کسی که اینها را به ناحق کشت، قطعاً مجازات می‌شود. ولی من خبر دارم این دو جوان دو گربه گرفته بودند، دمشان را آتش زده بودند. این گربه‌ها جیغ می‌زدند و فرار می‌کردند، اینها کیف می‌کردند! یعنی خدا کسی را که حیوانی را آزار بدهد، مکافات می‌کند. سگ یک ساختار وجودی دارد که بر اثر دستورات اسلام نجس است و یکسری آلودگی در وجودش هست. اگر اهانت بود به کارگیری سگ، خدمت به حیوانات و سگ و عدم آزار سگ نداشتیم.
نکته دوم اینکه ما سیب را باز می‌کنیم، یک کرم در سیب است، غذای این کرم در این سیب است. ما قسمتی که کرم هست را می‌خوریم؟ نه کرم را می‌خوریم و نه قسمتی که خراب است. این دلیل بر این نیست که ما اهانت به کرم می‌کنیم. ملاحظه وجود خودمان را می‌کنیم. این کرم در ارتباط با ما و این قسمتی که از این میوه کرم زده است، برای ما ضرر دارد. کسی که منصف است حتی کرم را هم نمی‌کشد، سیب را با کرم لب باغچه می‌گذارد. این اهانت به کرم نیست. این تضمین سلامت من است.
می‌گویند: زیر دکل‌های فشار قوی برق خانه نسازید. این اهانت به دکل فشار قوی است؟ نه، اگر تو دنبال سلامت خوت هستی این کار را نکن. پس سگ برای جسم انسان و برای روح انسان ضررهایی دارد. امروز که سگ‌ها را شناسنامه‌دار کردند، تمیزشان کردند، واکسن زدند، تمام مراعات‌ها را می‌کنند که برای جسم ما آلودگی نداشته باشد. فرض می‌کنیم قسمتی درست است. آیا کاری هم کردند سگ برای روح شما آسیب نداشته باشد؟ این اهانت به سگ نیست. همچنان که آن کرم را نمی‌خورید و قسمت کرم خورده سیب را نمی‌خورید، می‌گویید: برای من ضرر دارد، اسلام می‌گوید: با سگ هم خانه نشو! هم سفره نشو، همراه نشو، برای جسم و روحت ضرر دارد. بعد اینها به ما جواب می‌دهند: اینها شناسنامه دارند. یک کلمه بالاتر بگویم، نه تنها سگ نمی‌تواند این ویژگی‌ها را در ارتباط با انسان داشته باشد، بلکه نباید. چرا؟ چون انسان موجودی انتخاب گر است. هیچ آدم عاقلی بین خوب و خوبتر، خوب را انتخاب نمی‌کند. فرض می‌کنیم سگ اصلاً خوب هم نیست و برای انسان نمی‌تواند همنشین عاطفی خوبی باشد ولی خدا برای ما خوبترین را گذاشته است. برای پر کردن خلأ عاطفی خودم به سراغ انسان‌ها بروم. سراغ اهل‌بیت بروم. سراغ خدا بروم. سراغ نماز و قرآن بروم. این انسان با این فضیلت‌ها می‌تواند خلأ عاطفی و تنهایی و هم کلامی و همراهی‌اش را پر کند، این انسان وجودش را هی پایین بیاورد برای وجودی که هم برای جسم و روحش ضرر دارد؟ این خودزنی نیست؟ این نادیده گرفتن کرامت خودش نیست؟ «ظلمت نفسی» نیست؟ «إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ‏ النَّاسَ‏ شَيْئاً وَ لكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ» (یونس/44) این خدا به اندازه سر سوزنی به هیچکس ظلم نمی‌کند.
نه تنها سگ نمی‌تواند پر کننده خلأ عاطفی اینها باشد و نباید اینطور باشد که موسیقی مبتذل هم نمی‌تواند. یعنی گناه نمی‌تواند. من سوار ماشین بودم. موسیقی گذاشته بود. گفتم: برای چه گذاشتی؟ گفت: می‌خواهم خلأ تنهایی مرا پر کند. گفتم: یک جایگزین دیگر معرفی کنم؟ گفت: بله. دست بردم و رادیو را تنظیم کردم. عصر جمعه بود. رادیو معارف را آوردم. شعر آذری که برای امام زمان است آمد. هیچی نگفت، اینقدر خدا را شکر کردم که این شعر گذاشته شد و همه هم در تاکسی نشسته بودند و راننده هم گوش می‌کرد. وقتی تمام شد، گفتم: من تو را نمی‌شناسم و تو هم مرا نمی‌شناسی. تو را بخدا این شعر خلأ عاطفی تو را بیشتر پر کرد یا آن شعر قبلی؟ همه گفتند: این شعر خیلی قشنگ بود. گفتم: چرا به خودمان ظلم می‌کنیم؟ تو داری با وجود یک انسان کاملی خلأ عاطفی‌ات را پر می‌کنی که نگاهش به تو، محبتش به تو، نصرتش به تو، دستگیری اش برای تو است. بعد برویم سراغ حیوانی که محتاج من است؟ این ظلم به خودمان است.
شریعتی: امروز صفحه 13 قرآن کریم، آیات 84 تا 88 سوره مبارکه بقره از جزء اول در برنامه سمت خدا تلاوت می‌شود. در این هفته یادی از شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح الجنان کردیم که مفاتیح یکی از آثار بسیار ارزشمند این مرد بزرگ و وارسته است. انشاءالله خداوند درجات این مرد بزرگ را متعالی‌تر کند.
«وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَكُمْ لا تَسْفِكُونَ دِماءَكُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ‏ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ‏«84» ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَ تُخْرِجُونَ فَرِيقاً مِنْكُمْ مِنْ دِيارِهِمْ تَظاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ إِنْ يَأْتُوكُمْ أُسارى‏ تُفادُوهُمْ وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْراجُهُمْ أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُرَدُّونَ إِلى‏ أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ‏«85» أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْحَياةَ الدُّنْيا بِالْآخِرَةِ فَلا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ‏«86» وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ قَفَّيْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَ فَكُلَّما جاءَكُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى‏ أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَ فَرِيقاً تَقْتُلُونَ‏«87» وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلًا ما يُؤْمِنُونَ‏«88»
ترجمه: و (بياد آريد) هنگامى كه از شما پيمان گرفتيم، خونهاى يكديگر را نريزيد و همديگر را از سرزمين خود بيرون نكنيد، پس شما (به اين پيمان) اقرار كرديد و خود بر آن گواه هستيد. امّا اين شما هستيد كه يكديگر را به قتل مى‏رسانيد و جمعى از خودتان را از سرزمينشان (آواره و) بيرون مى‏كنيد و بر عليه آنان، به گناه وتجاوز همديگر را پشتيبانى مى‏كنيد. ولى اگر همانان به صورت اسيران نزد شما آيند، بازخريدشان مى‏كنيد (تا آزادشان سازيد) در حالى كه (نه تنها كشتن، بلكه) بيرون راندن آنها (نيز) بر شما حرام بود. آيا به بعضى از دستورات كتاب آسمانى ايمان مى‏آوريد وبه برخى ديگر كافر مى‏شويد؟ پس جزاى هر كس از شما كه اين عمل را انجام دهد، جز رسوايى در اين جهان، چيزى نخواهد بود و روز قيامت به سخت‏ترين عذاب بازبرده شوند و خداوند از آنچه انجام مى‏دهيد، غافل نيست. آنها كسانى هستند كه زندگى دنيا را به بهاى (از دست‏دادن) آخرت خريده‏اند، پس در مجازات آنان تخفيفى داده نمى‏شود و آنها يارى نخواهند شد. و همانا ما به موسى كتاب (تورات) داديم و از پس او پيامبرانى پشت سر يكديگر فرستاديم و به عيسى‏بن مريم (معجزات و) دلايل روشن بخشيديم و او را با روح القدس، تأئيد ويارى نموديم. پس چرا هرگاه پيامبرى چيزى (از احكام و دستورات) بر خلاف هواى نفس شما آورد، در برابر او تكبّر ورزيديد. (و به جاى ايمان آوردن به او) جمعى را تكذيب و جمعى را به قتل رسانديد؟! وآنها (به پيامبران) گفتند: دلهاى ما در غلاف است (و ما از گفته‏هاى شما چيزى نمى‏فهميم.) چنين نيست، بلكه خداوند به سبب كفرشان از رحمت خود دور ساخته (و به همين دليل چيزى درك نمى‏كنند)، پس اندكى ايمان مى‏آورند.
شریعتی: صحن تو و ضریح تو و بارگاه تو *** هر حاجت نگفته گمانم روا شود
انشاءالله زیارت امام رضا(ع) نصیب همه ما شود. حاج آقای ماندگاری اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای ماندگاری: بسم الله الرحمن الرحیم، با مدد از وجود نازنین امام رضا(ع)، آیه 85 سوره بقره می‌فرماید: «أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُرَدُّونَ إِلى‏ أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» خانم بزرگوار سؤال کرده بود که خدا ما را ذلیل می‌کند یا عزیز می‌کند. حاج شیخ عباس قمی را خدا عزیز کرد. ولی به این دلیل بود که حاج شیخ عباس قمی از اسباب عزت الهی خوب استفاده کرد. قرآن می‌فرماید: «وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ‏ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ» (اعراف/ 58) ما در خاک دانه می‌گذاریم، آب هم می‌ریزیم. دانه رشد می‌کند، از آب و خاک استفاده می‌کند بوته درخت می‌شود. ولی همه می‌گوییم: خدا این کار را کرد. اسباب کنار هم قرار گرفت، ولی خدا به این اسباب سببیت داد. اگر هم می‌گوییم: خدا اسباب عزت و ذلت را گذاشته است، می‌گوییم: فقط اسباب، یعنی فکر کردم اگر درس خواندم باید آگاه باشم. «أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ» ما گاهی اسباب را از خدا یاد گرفتیم، ولی سبب ساز بودن و سبب سوز بودن خدا را یادمان رفته است. اینکه من درس می‌خوانم آگاه می‌شوم سبب است ولی اینکه در این درس خواندن من خدا اثر می‌گذارد، دست خداست. اینکه من این آب را می‌خورم و رفع تشنگی می‌کند سبب است. اینکه خدا در این آب رفع تشنگی گذاشته است، یعنی در استفاده از هر سبب منتسب به خدا می‌کنم «تُعِزُّ مَنْ‏ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاء» از هر سببی دارم استفاده می‌کنم. اینکه انسان‌ها امروز با پیشرفت علم به اسباب رسیدند. ولی خودشان را از خدا مستقل می‌دانند. یعنی آن اثر را خدا باید بگذارد. پس حاج شیخ عباس قمی از اسباب خوب استفاده کرد و به خدا تکیه کرد. خدایا من اخلاص به خرج می‌دهم و تو نورانیت به من بده. برای نوشتن مفاتیح الجنان اخلاص به خرج داد، خدا مفاتیح الجنان را کنار قرآن در همه خانه‌ها گذاشت. پس اینکه خدا عزیز می‌کند و خدا ذلیل می‌کند، خدا اسباب را قرار می‌دهد و خدا سببیت را می‌دهد. ما سراغ اسباب برویم ولی خودمان را از خدا بی نیاز ندانیم. امروز بشریت به اسباب رسیده ولی سبب ساز را غاف شده لذا مستی می‌کند.
شریعتی: خدا به ما توفیق بدهد که در پس همه این پرده‌ها فقط و فقط خودش را ببینیم انشاءالله. سؤالی که می‌خوانم دوست عزیزی از ما کمک خواستند و سر دوراهی بزرگی ماندند. با سلام و خسته نباشید، گفتند: دختری نوزده ساله هستم که علاقه شدید به خواندن دروس حوزوی آن هم در شهر مقدس قم را دارم، اما پدر و مادر عزیز مخالف این هستند که من بروم و در حوزه درس بخوانم. می‌گویند: در اروپا باید پزشکی بخوانی. حوزه خوب است اما برای پسرها. تازه بعد از اینکه درست تمام شد. بعد از اینکه تو وارد حوزه شدی بیکار می‌مانی. یک پزشک مذهبی آن هم تحصیل کرده فرنگ آدم‌ها را بیشتر جذب دین می‌کند. با توجه به تحقیقاتی که کردم حجاب داشتن در آن کشور خیلی مانعی ندارد اما واقعاً آرزو دارم در محیط معنوی مثل شهر مقدس قم درس حوزه بخوانم. اطرافیان به من طعنه می‌زنند که دیوانه هستی خارج را ول کنی و بروی قم در حوزه درس بخوانی. البته حرف‌هایشان برای من اهمیتی ندارد چون برای مردم زندگی نمی‌کنیم. فقط رضای خدا و والدین مهربانم برایم مهم است. به من کمک کنید که چطور پدر و مادرم را راضی کنم که اجازه بدهند در حوزه درس بخوانم؟
حاج آقای ماندگاری: برای این دختر خانم گل، رضایت خدا و والدین شرط است نکته مهمی است. یعنی سبک زندگی‌اش دینی است نه مردمی. قرار نیست ما به دید مردم زندگی کنیم. قرار است طوری زندگی کنیم که خدا راضی باشد و پدر و مادر متدین راضی باشند. نکته اساسی که اینجا هست، ما منکر نیستیم که یک دکتر متخصص و متدین می‌تواند مردم را به دین جذب کند. ولی جذب مردم به دین یعنی آدرس مدرسه دین را بده. دکترهای متدین و مهندسین متدین، کارشناسان متدین، مردم و جوانان را در مدرسه دین می‌آورند. اما یک کارشناس دین و یک عالم دینی و یک طبیب روح که این دخترخانم و آقاپسرهایی که می‌خواهند طبیب روح شوند، آن کسی که آن دکتر متدین یا هرکس دیگر دم مدرسه آورده است، دستش را می‌گیرند و به درجات بالا می‌رسانند. ما بچه‌هایمان را ببریم که فقط ضمن اینکه دارد پزشکی می‌کند و مهندسی انجام می‌دهد، فقط مردم را به مدرسه دین جذب کند چون این دکتر و متخصص و مهندس عزیز و متدین نمی‌تواند ارتقاء دینی بدهد. چون درسش را نخوانده است. اما دختر و پسر ما اگر عالم دین و طبیب روح و کارشناس دین شوند می‌توانند علاوه بر جذب، ارتقاء دینی هم داشته باشند. تأثیرگذاری دینی هم داشته باشند.
شریعتی: یک طبیب متدین، یک مهندس متدین، یک معلم متدین تا یک جایی می‌توانند بچه‌ها را همراهی کنند.
حاج آقای ماندگاری: نمی‌خواهد فقط تحصیل کرده باشد. کاسب متدین! همه اینها می‌توانند مردم را به دین جذب کنند. اما اینکه من باید با این رشد کنم نیاز به عالم دینی دارد. ما عالم دین، بهداشت درمانی‌ها می‌گویند: هر صد نفر یک طبیب می‌خواهد. الحمدلله براساس هشتاد میلیون جمعیت حدود هشتصد هزار پزشک داریم. ولی آیا طبیب روح واجب است یا طبیب جسم؟ قطعاً طبیب روح! ما برای هشتاد میلیون جمعیت هشتصد هزار طبیب روح نداریم. نهایت 150 هزار نیرو داریم که همه هم شاید متخصص نباشند. پس بیایید به عنوان یک طلبه که به بنده لطف دارید، اعتقاد من بر این است که اگر فرزندان شما علاقه دارند به درس حوزه و طلبگی و کارشناس دین شدن و طبیب روح شدن، اگر در خانواده بستر را فراهم کردید و می‌توانید، یقین بدانید نیاز جامعه به طبیب روح از طبیب جسم به مراتب بیشتر است. تأثیر طبیب روح از طبیب جسم به مراتب بیشتر است. ماندگاری طبابت روحی از طبابت جسم به مراتب بیشتر است. حاج شیخ عباس قمی دهها سال است از دنیا رفته است. هنوز مفاتیح ایشان مریض را شفا می‌دهد. علامه طباطبایی سالها از دنیا رفتند اما هنوز طبابت می‌کند. شهید مطهری از دنیا رفته ولی هنوز طبابت می‌کند. شیخ مفید، شیخ انصاری، علامه بحرالعلوم، اینها بزرگان ما هستند. امام بزرگوار ما یک طبیب روح بود و یک عصری را متحول کرد. اینها ارزش ندارد؟ حالا که این علاقه و اشتیاق وجود دارد، کمک کنید و بعد ببینند چه اتفاقی می‌افتد. الآن مادر امام در عالم برزخ چه بهره‌ای می‌برد؟ چون به فرزندش کمک کرده و فرزندش یک طبیب روحی شده که یک دنیا را طبابت کرد و متحول کرد. من یقین دارم مادر هیچ پزشکی اینقدر ذوق زده نباشد. انشاءالله خدا به همه ما توفیق فهم معارف را عنایت بفرماید.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group