سه شنبه 4 دي 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

17-01-1400-حجت الاسلام والمسلمین رفیعی

برنامه‌ی شما در این سال‌ها از زاویه‌های مختلفی وارد بحث شده است. عرض کردم صحیفه‌ی سجادیه، نهج البلاغه، سوره یوسف، تفسیر، خود من شاید سال‌ها بحث‌های اعتقادی، بحث‌های امامت، دوستان دیگر همینطور. من احساسم این بود که یک خلأ تاریخی در بحث‌های شما وجود دارد و آن در واقع گرچه در ضمن مباحث تاریخ هم گفته می‌شد اما یک بحثی راجع به صحابه‌ی پیغمبر که اینها چند ده هزار نفر بودند. البته همه‌ی آنها هم شاید افراد خاص نبودند، ویژه نبودند ولی بسیاری از آنها را مردم اسم اینها را نشنیدند جزء یک کلمه، دو کلمه. در دو برنامه‌ی قبل از ابوایوب انصاری و از در واقع ابن هیثم ما سخن گفتیم.

در این برنامه می‌خواهیم به بلال بپردازیم. بلال اهل حبشه است. حبشه الآن اتیوپی است که نجاشی هم مال حبشه است که الآن قبرش در آنجا است. این بنده خدا چوپان بود. عبد هم بود. برده بود. اربابش هم اسمش امیّه است. در بیابان چوپانی می‌کرد، رسول خدا آمد رد شود دید ایشان چوپانی می‌کند و جوانی است، فردی است با درایت، سلام کردند و احوالپرسی کردند. گفتند از خودت اختیار داری قدری به ما شیر بدهی؟ والّا اگر امانت باشد که نمی‌شود. یعنی از شیری که در اختیار خود شماست برای این حیوانات.

بالاخره به عنوان چوپان ممکن است شما دو لیتر، سه لیتر سهمیه‌ات باشد. گفت بله آقا. یک ظرف شیر هم پیغمبر نوشید و حضرت فرمودند که نمی‌خواهی مسلمان شوی؟ گفت اسلام چیست آقا؟ حضرت شروع کردند به بیان توحید و اینها مسلمان شد. نه معجزه‌ای از پیغمبر خواست. آدم با عقل و درایت اینطور است. می‌فهمد که بت قابل پرستش نیست. آقا مصیب ایشان از نظر کلمه‌ی مصیبت والّا رشدش بود. از همین‌جا شروع شد.

مصیبت به این معنا که سختی‌هایی که باید بکشد و ترقی بکند در ازای آن. اربابش شروع به شکنجه کرد. شکنجه‌های سخت که اینها را در تاریخ دوستان شنیده‌اند که چطور سنگ روی بدن او می‌گذاشتند. در آفتاب می‌گذاشتند. بدن را رو به زمین می‌کشیدند. ما یک گروهی داریم در اسلام به نام معذبون فی الله. شکنجه شده‌های در راه خدا. عمار، سمیه، پدرش یاسر، خباب بن ارت، ایشان، از اینها هستند.

تا اینکه بالاخره توسط بعضی از افراد و شخصیت‌ها ایشان آزاد شد و خریداری شد و دیگر بالاخره از بردگی بیرون آمد. آمد خدمت رسول گرامی اسلام و همین‌جا هم عرض کنم راجع به ایشان بعضی‌ها مستقلاً کتاب هم نوشته‌اند که به شخصیت ایشان پرداخته‌اند و جا هم دارد حتی یک فیلمی بعداً برای این شخصیت ساخته شود و این بحث‌ها آنجا مورد توجه قرار بگیرد. بلال بن رباح. پدرش رباح است، مادرش هم حمامه. خب این شخصیت یکی از ویژگی‌هایش این است که مؤذن پیغمبر هست که حالا من یک کمی این را توضیح بدهم که اصلاً قصه‌ی اذان چیست. از کجا وارد تاریخ اسلام شده است.

چون می‌دانید مسئله‌ی فوق العاده مورد بحث و اختلافی است که چه کسی اذان را برای اسلام آورده است. طبق روایاتی که ما از امام صادق داریم، از امام باقر داریم، در بحار، در سفینه، در منابع معتبرمان، پیغمبر خدا شبی که به معراج رفت، جبرئیل اذان گفت. الله اکبر، الله اکبر، اشهد ان لا اله الا الله. شهادت به رسالت پیامبر و این الفاظی که الآن در اذان هست و بعد پیغمبر ایستاد، فرشتگان صف بستند و به پیغمبر اقتدا کردند. پیغمبر که از معراج آمدند، امیرا‌لمؤمنین (ع) به دیدار پیامبر آمدند، حضرت فرمود به من اذان آموزش داده شده است و من می‌خواهم این اذان را به یک کسی یاد بدهم که از این به بعد برود برای اعلام نماز اذان بگوید. خود حضرت فرمود: به بلال بگویید بیاید.

ببینید بلال عبد بوده، حبشی بوده، در مدینه و مکه نبوده، از ابتدا تولدش آنجا نیست. یک غلامی است رنگین پوست است. اینها را می‌گویم برای اینکه امروز در جامعه‌ی دنیا هنوز روی این بحث‌ها حرف دارند. هنوز روی اینها حرف دارند. پیغمبر گرامی اسلام اذان را به ایشان تعلیم داد و ایشان برای نخستین بار آمد در مدینه شروع کرد به گفتن اذان و بعد در مکه و بعد در مدینه و بعد فتح مکه و شد مؤذن رسمی پیغمبر گرامی اسلام. چند نکته من اینجا عرض کنم.

نکته اول اینجاست که وقتی پیغمبر اکرم مکه را فتح کردند، برای نخستین بار باید یک کسی می‌رفت روی بام کعبه و اذان می‌گفت. پیغمبر بلال را فرستاد. آن عرب‌هایی که سابقه جاهلیت داشتند چون مکه مسلمان نبودند. غرق در قبیله‌گرایی و تعصبات بودند. یکی از آنها تا نگاه کرد گفت ای کاش زمین دهان باز می‌کرد، خاک من را می‌بلعید و نمی‌دیدم که این برده سیاه برود بالای کعبه. یکی دیگر گفت چه خوب شد پدرم مرد چنین روزی را ندید. یک کس دیگر گفت آدم قحطی بود.

اینها می‌شود نگاه‌های تبعیض‌آمیز. نگاه‌های ظاهربینانه‌ی در واقع کوته‌نظری که بلافاصله خدا دفاع کرد از بلال و از امثال بلال. این آیه نازل شد. «إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ» (حجرات/ 13) ما همه‌ی شما را از یک پدر و مادر آفریدیم. همه‌ی شما برادر و خواهر هستید. پدر آدم، مادر حوا. بله، «شُعُوباً وَ قَبائِلَ» کوتاه قد داریم، بلند قد داریم، سیاه‌پوست داریم، سرخ‌پوست داریم، متعدد داریم.

اما آنی که ملاک پیش مای خداست نه بلندی است، نه کوتاهی است، نه سپیدی است، نه سیاهی است، نه ظاهر است، نه مرد بودن است، نه زن بودن است، نه حتی قریشی بودن است. «لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» ملاک تقوا است. اینطور شد که بلال در این مسیر قرار گرفت و می‌دانید این شخصیت آنقدر قابل توجه و قابل تأمل است که در بعضی از روایات ما نام او همردیف حمزه و جعفر آمده که در روایت دارد مثلاً حمزه، جعفر، امیرالمؤمنین در ردیف اینها در بعضی از آیات به عنوان سبقت‌گیران به اسلام و دین آمده است.


 من چند جمله هم اینجا به مناسبت مؤذن رسمی رسول خدا راجع به اذان صحبت کنم. چون به نظر من اذان و اقامه یک قدری در جامعه مظلوم واقع شده است. می‌دانید 5 جا حد‌اقل اذان مستحب است. غیر از نماز. یک در گوش اولاد. بچه‌ای که به دنیا می‌آید اذان بگویند. دو امام معصوم فرمود اگر در بیابانی یا در یک جایی شما را وحشت گرفت و ترسیدید.

سوم کسی که بیمار می‌شود. فرمود: «أَدْخِلْ رَأْسَكَ فِي قَمِيصِكَ» سرت را در لباس بگیر «وَ أَذِّنْ» اذان و اقامه بگو و هفت تا حمد بخوان. همه‌ی عزیزانی که الآن صدای من را می‌شنوند بدانند که این روایت است که اذان و اقامه و هفت مرتبه سوره‌ی حمد بیماری را رفع می‌کند. جای دیگری که در واقع جای چهارم است البته این را دوستان دقت کنند که چی عرض می‌کنم. در روایت دارد که پشت سر مسافری که دیر کرده یا گم شده است اذان و اقامه بگویید.

یک روایت دیگر هست که این روایت عجیب است. اگر کسی بد‌اخلاق است در گوش او اذان بگویید. من یک بزرگی پرسیدم گفت چون کسی که بد‌اخلاق می‌شود از مسلمانی دور می‌شود. می‌گوید اذان و اقامه بگو یعنی دوباره فطرت او را بیدار کن. و یک جای دیگر هم که خیلی جالب است، یک وقت یک کسی به نام هشام بن ابراهیم خدمت امام رضا (ع) رسید و عرض کرد که آقا من می‌خواهم بیماری از خانه‌ام بیرون برود. دیدید در بعضی از خانه‌ها می‌گوید بیماری در خانه آمده است.

همه همینطور زنجیره‌ای مریض می‌شوند و می‌خواهم نسل من هم زیاد شود. آقا فرمودند در خانه بایست بلند اذان و اقامه بگو. اذان و اقامه بلند در منزل هم نسل تو را بابرکت می‌کند و هم بیماری را رفع می‌کند. من یک نتیجه‌ای می‌خواهم بگیرم. «لَوْ عَلِمَ النَّاسُ مَا فِي النِّدَاءِ وَ الصَّفِّ الْأَوَّل» رسول خدا فرمود: اگر مردم قدر دو چیز را می‌دانستند سر آن دعوا می‌کردند. قرعه می‌انداختند. یکی ثواب اذان گفتن و یکی هم ثواب صف اول نماز جماعت.

می‌دانید که اذان گفتن یک امتیاز است. ما در روایت داریم که یکی از ویژگی‌های مؤمن این است که امیرالمؤمنین می‌فرماید رسول خدا به من فرمود: یا علی الآذان نور. اذان نورانیت می‌آورد. می‌دانید کسی که اذان می‌گوید روز قیامت با انبیاء و صدیقین و شهداء و صالحین محشور می‌شود؟ «يُحْشَرُ الْمُؤَذِّنُونَ مِنْ أُمَّتِي مَعَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ» من اینها را می‌خواهم بگویم یک جمع بندی‌ای بکنم. می‌دانید در روایت داریم امام صادق فرمود: کسی که می‌خواهد نماز بخواند اگر اذان و اقامه بگوید دو صف ملائکه پشت سر او می‌ایستند. آقا از ملائکه بهتر؟ پاک، بدون گناه.

اگر یکی را بگوید یک صف می‌ایستند. اذان و اقامه با هم دو صف از ملائکه. ببینید الآن در مسیحیت، کلیسا، برای خودش چه دارد؟ ناقوس دارد. جاهای دیگر هم برای هر اعلامی یک علامتی، یک مسئولی الآن وارد کشور ما می‌شود سرود کشور ما را می‌زنند، سرود آن کشور را هم می‌زنند. اذان سرود اسلام است، اذان اعلام یک ماهیت و یک همراهی با در واقع دین است. اذان یک یادآوری است، اذان یک تذکر است. این را برای این گفتم که مثلاً الآن در مساجد، می‌آیند می‌گویند که ما همسایه مسجد هستیم، بیمار هم داریم. اینها اذان که می‌گویند مریض ما اذیت می‌شود.

مرجع تقلید هم می‌گوید ایذاء بیمار حرام و مثلاً جایز نیست. بابا همه‌ی همسایه‌های مسجد که بیمار نیستند. همه‌ی اذان‌ها که در همه‌ی طول روز نیست. لذا من یادم هست یک وقت مقام معظم رهبری در نماز جمعه تهران فرمودند. فرمودند من در تهران بلند شدم فرمودند خیلی ناراحت شدم. دیدم هیچ کجا صدای اذان نمی‌آید. عزیزان بیننده ما این شعار اسلامی را نباید بگذاریم تعطیل شود. اگر قرار باشد بلندگوهای مساجد که نگویند، در خانه‌ها هم که نگویند، یک جا بگوییم بیمارستان است، یک جا بگوییم مریض است. همه جا سوت و کور می‌شود. این درست نیست. کلاه سر ما نرود.

بعضی از اوقات بعضی‌ها، یک فرد نادری می‌روند استفتاء می‌کنند، بعد آن استفتاء را تعمیم می‌دهند به همه‌ی موارد و مسائلی که در واقع وجود دارد. این نمی‌گوید بغل خانه ما مدرسه وجود دارد صبح صبحگاه دارد، ارتش وجود دارد صبح رژه دارد. فقط گیر می‌دهد گاهی به اذان این مسجد. من یک وقتی در دانشگاه سمنان خودم مسئول نهاد بود. سال‌های 74، 75 بود. یک کاری کرده بودیم اول اذان هر دانشجویی هر کجا ایستاده بود اذان می‌گفت.

خیلی جالب بود. یک وقت یکی از این آقایان علما وارد شد گفت چه لذتی بردم. اصلاً اشکم جاری شد. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ» (انفال/ 2) آقای مطهری وقتی نماز شب‌شان تمام می‌شد، آهسته می‌خواندند. حتی مواظب بودند صدای چک چک آب هم کسی را اذیت نکند ولی می‌آمدند در حیاط با صدای بلند اذان می‌گفتند. چقدر زیبا می‌شود در مجموعه کشور این اذان جا بیفتد. آن وقت خود به خود شما را به سمت نماز سوق می‌دهد. خود به خود یک معنویتی در زندگی ایجاد می‌کند. تکرار اذان هم مستحب است.

مثلاً شما رفتید مسجد، مؤذن دارد اذان می‌گوید، همه هم دارند با هم حرف می‌زنند، در موبایلشان هستند. می‌گوید بگذارید کنار، «إِجَابَةُ الْمُؤَذِّنِ كَفَّارَةُ الذُّنُوب» دنبال کفاره گناه نمی‌گردید؟ پس اذان می‌تواند بیماری بزداید، اذان می‌تواند وحشت را در بیابان از بین ببرد. این بچه که می‌آورند دم خانه یا در بیمارستان، اذان در گوش او می‌گوییم مگر متوجه می‌شود؟ نه. چرا دین می‌گوید اذان در گوش بچه؟ می‌خواهد بچه‌ی شما با فرهنگ اذان بالا بیاید. من خیلی دلم پر بود در این داستان که حالا به بهانه‌ی جناب بلال مؤذن گرامی رسول خدا. ایشان بعد از پیغمبر دیگر اذان نگفت. خیلی هم خلفا به او اصرار کردند. گفت من دیگر اذان نمی‌گویم.

و ظاهراً هم آنی که از تاریخ استفاده می‌شود تا او اذان می‌گفت در اذان حی علی خیر العمل جزء اذان بلال بود اما بعد از بلال این جمله از اذان کنار رفت. البته کنار که رفت نمی‌خواهم بگویم در سیره معصومین ما (ع) آن رسمیتی که می‌آمدند اذان می‌گفتند و آن جملات و واژه‌های دیگری که متأسفانه افزوده شد و این آدم اصلاً بعد از پیغمبر گفت من دیگر در مدینه طاقت نمی‌آورم. به شام آمد. یک شب پیغمبر را در خواب دید. فرمود بلال به ما جفا کردی. گفت آقا چرا؟ فرمود: زیارت قبر ما هم که نمی‌آیی. بلند شد خودش را به مدینه رساند و امام حسن و امام حسین کنار قبر پیغمبر بودند، اینها را در آغوش گرفت و به زیارت آمد و یک بار دیگر حاضر شد اذان بگوید برای حضرت زهرا (س).

شما فکر کنید یک مدتی است صدای اذان مؤذن پیغمبر شنیده نشده است. از نظر ترتب وقتی بلال اذان می‌گفت باید پیغمبر در محراب می‌آمد، باید پیغمبر نماز می‌خواند. شروع کرد الله اکبر، الله اکبر. صدای شیون حضرت زهرا بلند شد. اواسط اذان حضرت غش کرد که آمدند گفتند بلال اذانت را ادامه نده. یک بار دیگر اذان گفت که حالا بماند و در همان شام از دنیا رفت. یک جمله دیگر هم اگر وقت هست و اجازه بفرمایید من در این بحث اذان بگویم.

چهار جا دعا به اجابت می‌رسد. در روایت دارد: «اغْتَنِمُوا الدُّعَاءَ عِنْدَ أَرْبَعٍ» چهار جا دعا را مغتنم بشمرید. یک، «عِنْدَ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ» تلویزیون دارد قرآن می‌خواند. همان موقع دست‌تان را بیاورید بالا دعا کنید. حرم می‌روید قاری دارد قرآن می‌کند. یک دعا برای خودتان و برای دوستان‌تان بکنید. دو، «وَ عِنْدَ نُزُولِ الْغَيْثِ» باران رحمت است. بلافاصله با نزول باران دعا کنید.

سوم فرمود: «وَ عِنْدَ الْأَذَانِ» وقتی اذان شنیده می‌شود. در مسجد دارد مؤذن اذان می‌گوید، همان جا بگو خدایا ما را با مؤذن‌ها محشور کن. خدایا ما را با بلا محشور کن. خدایا ما را با مؤذن مسجد کوفه امیر‌المؤمنین محشور کن.

و یکی هم دارد که موقع التقاء دو لشکر. لشکر کفر و اسلام وقتی مقابل هم قرار می‌گیرند. مثلاً عملیات احد شروع می‌شود، مسلمان‌ها می‌آیند بجنگند. در هنگام نبرد و درگیری شما دعا کنید. این هم هست. من پنج شش نکته‌ی دیگر راجع به بلال دارم. همین‌جا بگویم که می‌دانید جزء کسانی بود که ارتباط خصوصی هم با خاندان پیغمبر داشته است. مثلاً حضرت پیامبر به او گفتند این عطر را برای حضرت زهرا بخر. عطر می‌خرید و می‌برد.

یا مثلاً آمد خانه حضرت زهرا (س) حضرت داشتند آرد آسیاب می‌کردند، بچه هم گریه می‌کرد. گفت یک کارش را بده من انجام بدهم. حضرت فرمودند که بچه به مادر مأنوس‌تر است. من بچه را نگه می‌دارم، تو آسیاب کند. اینطوری نزدیک بوده است. از اینطور قرابت‌ها داشته که در تاریخ آمده است. یا مثلاً فرض کنید پیغمبر دلش که برای این دو آقازاده تنگ می‌شد می‌گفت بلال، برو بچه‌هایم را بیاور. آخه حضرت زهرا بچه را دست هر کسی نمی‌دهد. می‌آمد بچه‌ها را می‌گرفت می‌برد می‌داد در بغل پیغمبر. یعنی یک ارتباط اینطوری هم داشتند. فهرست‌وار می‌گویم. یک، بلال مظهر ثبات در دینداری است. در دینداری محکم بود. با شکنجه کنار نکشید، با اذیت کنار نکشید، با کتک، شکنجه‌های عجیب.

چرا بعضی از ما تا دعایمان به اجابت نمی‌رسد، تا یک جایی مثلاً یک خواستگاری جور نمی‌شود، با خدا قهر می‌کنیم، با نماز قهر می‌کنیم. آقا بدنشان را زیر سنگ سنگین می‌گذاشتند، حمله می‌کردند، روی زمین می‌کشیدند اما هیچ‌گاه از ثبات در دینداری دست برنداشت. این یک. نکته‌ی دوم خیلی مهم است ولایتمدار و مدافع سرسخت امیر‌المؤمنین (ع) بود. بعد از جریان رحلت پیامبر، محکم ایستاد و از امیرالمؤمنین دفاع کرد و کسانی که جریان سقیفه را جایگزین غدیر کردند که بدون تردید مقصود پیامبر گرامی اسلام در پس از خودشان بدون تردید به شواهد مسلم تاریخی که خود شما تا حالا ده بار در این برنامه بحث کردید، مقصود پیامبر غدیر بود، ولایت امیرالمؤمنین بود، امامت ایشان بود.

نه یک جریانی که خود افراد ایجاد کرده بودند به نام سقیفه و افرادی را بیایند جایگزین کنند به عنوان خلیفه‌ی پیغمبر. محکم رفت ایستاد در مقابل جریان سقیفه و گفت اصلاً من قبول ندارم. اصلاً قهر کرد و به شام رفت. دلیل این هم که اذان گفتن را قبول نکرد همین بود. گفت من اذان برای پیغمبر و جانشین پیغمبر می‌گویم.

این نکته‌ی مهمی است و من خواهشم این است که روی این قسمت عزیزان بیشتر دقت داشته باشند که بلال از آن شخصیت‌هایی بود که مثل صدیقه‌ی طاهره (س) مسیر دفاع از ولایت را ترک نکرد. یعنی به حضرت زهرا (س) اقتدا کرد و حسابی در این داستان آمد در کنار جناب عمار و مقداد و ابوذر و سلمان قرار گرفت. بعضی‌ها می‌گویند اینها کم بودند. مثلاً ده دوازده تا، پانزده تا. توجه ندارند که ما یک کلمه‌ای داریم در اصطلاح طلبگی می‌گوییم واحد کألف. یعنی یکی است مثل هزاران.


 مثلاً حضرت امام را اگر کسی آن موقع می‌گفت یک نفر است در نوفل لوشاتو، یک نفر است در نجف. بله. اما یک نفری است که حرفش برش حقانیت دارد، جهانی دارد. آقا شاه لشکر دارد، گارد دارد، فلان دارد. امام یک نفر است. نه، در کربلا هم پس شما باید می‌گفتید امام حسین خودش است و سی چهل تا. تعدادی از آنها اصحاب و بستگان خودش بودند.

بله بلال یک نفر است، بله عمار یک نفر است اما عمار یک نفری است که مع الحق است. حق با او است. مالک یک نفر است، سلمان یک نفر است، اباذر یک نفر است اما یک نفری است که مثل این محور آسیاب باید دور او چرخید. کی می‌تواند بگوید حضرت زهرا یک نفر است. هزاران زن هم که در آن جامعه باشند، مگر آسیه یک نفر نیست. مگر خدا در قرآن نمی‌گوید آسیه الگوی همه‌ی شما هست.

 شما الآن می‌گویید مکتب شهید سلیمانی. سلیمانی یک نفر است ولی واقعاً شما افراد را می‌خواهید با شهید سلیمانی مقایسه کنید؟ سلیمانی یک جریان‌آفرین است، یک تفکر است. بلال یک تفکر است. تفکر ولایت است، تفکر دفاع از امیرالمؤمنین است. مهمترین شاخصه‌ی زندگی بلال که بحمدلله می‌دانید بلال یک شخصیت مقبولی بین مسلمین است چون از اصحاب پیغمبر است. شاخصه‌ی دفاع از ولایت امیرالمؤمنین (ع).

پس ثبات در دینداری، آن قصه‌ای که شما یک تعبیری داشتید که راجع به خاندان حضرت زهرا از قرباء و نزدیکان بود. قرابت با خاندان حضرت زهرا (س)، دفاع از ولایت و در واقع این باور ولایت امیرالمؤمنین (ع). منتها من اینجا یک نکته‌ای را خدمت دوستان و بینندگان عزیز عرض کنم. اگر ما آمدیم یک افرادی را خیلی تعریف کردیم، غیرمعصوم، حساب معصوم شما می‌دانید جداست. کسی با معصوم مقایسه نمی‌شود. ما اگر یک وقت یک مثالی می‌زنیم می‌خواهیم تقریب به ذهن شود والّا ما احدی را با امیرالمؤمنین و انبیاء مقایسه نمی‌کنیم. «لا یقاس به آل محمد (ص) احدا» وقتی ما از...

ببین همین معصومین اگر هم یک چیزی، کاری انجام بدهند که از نظر ما یا از نظر خدا که در قرآن آمده، این یک اشتباهی است، آن هم یک جوری معنا می‌کنیم که با عصمت آنها منافاتی نداشته باشد چون عصمت یک اصل است. مثل حضرت آدم که از آن درخت می‌خورد. می‌گوییم آقا این معصیت نبوده، ترک اولی بوده است. از دایره معصوم که پایین بیاییم، این را خواهش می‌کنم بینندگان دقت کنند چون خیلی مهم است. برای امروز هم کاربردی است.

دایره معصوم که پایین می‌آییم، مثلاً می‌شود سلمان، می‌شود اباذر، می‌شود مقداد، می‌شود عمار، می‌شود کمیل. آیا شما احتمال خطا در اینها نمی‌دهید؟ چرا. ضریبش شاید خیلی کم باشد ولی ممکن است جناب کمیل یا حضرت امیر یک نامه توبیخی هم به او نوشته است. این شخصیت او را خدشه‌دار نمی‌کند. وقتی شما مثلاً می‌آیید در رده‌های دیگر. ممکن است این اتفاق بیشتر بیفتد. یک کسی از من سؤال کرد مختار چطور شخصیتی است؟

حالا من نمی‌خواهم راجع به ایشان بحث کنم. گفتم شما نمی‌خواهید بگویید که بی‌خطا و بی‌نقض. بالاخره ده تا، بیست تا، پانزده تا نقطه مثبت دارد، ممکن است شما یک اشکالی هم در اینجا از او بگیرید. بنده هم می‌بینم شما هم این هستی. در بزرگان ما هم اینطور است، در مراجع ما هم اینطور است، در شخصیت‌های ما هم اینطور است. ممکن است یک بزرگی، یک مرجعی، یک عالمی، مثلاً بگوید من این حرف را نباید می‌زدم. اشکالی دارد؟ نه. هیچ اشکالی ندارد.

این جمله اگر گفته نمی‌شد بهتر بود. عذرخواهی می‌کنم از این جمله‌ای که گفتم. کاش اینطوری رفتار می‌کردم. این اشکالی ندارد. این یک نکته. نکته دوم این است که تذکر به آن شخصیت در آن رابطه تنقیص وجود آن شخصیت نیست. نه، یک اشتباهی است که شما در این قصه صورت دادید پس بدان اسلام با کسی تعارف ندارد. به شما هم که این خطا را انجام دادی این تذکر را می‌دهد. این را برای این گفتم که در نبرد خیبر، وقتی مسلمان‌ها پیروز شدند و افرادی هم در خیبر کشته شدند از این یهودیانی که به هر حال اینها اسلام را نپذیرفتند، صلح نکردند، کوتاه نیامدند، شمشیر دست گرفتند.

بالاخره جنگ صورت گرفت، در جنگ هم به قول معروف که حلوا خیر نمی‌کنند، عده‌ای کشته می‌شوند و عده‌ای مجروح می‌شوند. خب صفیه دختر حی بن اخطب پدرش و بعضی از بستگانش کشته شده بودند. بلال که ایشان را می‌آورد و سایر افراد را، او را از کنار این مرده‌ها عبور دارد. دختر است. نگاه او به پدرش افتاده است. حالا پدرش آدم بدی بوده، باشد. بالاخره پدرش هست. شروع کرد به خودش زدن و شیون کردن. وقتی خدمت پیغمبر رسیدند، پیغمبر متوجه شد. متوجه شد که این بالاخره خودش را اذیت کرده است از نظر. فرمود: بلال رحمت از دل تو بیرون رفته است. این چکاری بود کردی؟ چرا این خانم را از کنار بدن بستگانش عبور دادی؟ حضرت چکار کرد؟ به او تذکر داد. که بلال عذرخواهی کرد و تمام شد.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

 شماره نوبت استخاره: 09102506002

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

پاسخگویی سوالات شرعی: 09102506002

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group