1401-01-04-حجت الاسلام رفیعی
یک توضیح کوتاهی عرض کنم که مدارا یک شیوه ی تعامل با مردم و دیگران است. در مدارا اصلاً در کلمه اش نهفته است، دو طرف وجود دارد، من خودم با خودم که نمی خواهم مدارا کنم که، مدارا این است که من با اطرافیان خودم بسازم.
شریعتی: البته یک جاهایی هم باید با خودمان مدارا کنیم.
حجت الاسلام رفیعی: بله، حالا آن مدارا با خودمان این است که خودمان با خودمان درگیر نمی شویم چون داریم بعضی آدم هایی که با خودشان هم درگیر هستند. یک برنامه ای بود، یک وقت یک کسی یک آقایی آمد گفت شما اگر کسی را پیدا نکنید می روید کلانتری خودت از خودت شکایت می کنی، یعنی این قدر با خودت درگیر هستی. به هر حال در مدارا بیشتر پای کسی در کار است.
توضیح کلمه مدارا هم این بود که نرم خویی، ساختن و کوتاه آمدن، انعطاف نه سستی. در یک روایتی هم داریم که رسول خدا فرمود آیا به شما بگویم چه کسی جهنم بر او حرام است، یعنی اهل بهشت به تعبیر دیگر. گفتند بله. فرمود: «اللَّیِن» آدمی که خیلی نرم خو است، نزدیک است، بحران ساز نیست، مسئله ایجاد کن نیست، طلبکار نیست. دیدید بعضی ها از زمین و زمان طلبکار هستند، یعنی هر جوری با آن ها برخورد کنید از شما طلب دارند. زیاد بروی خانه اش یک جوری، کم بروی یک جوری.
کارت بدهی می گویند چرا کارت داد، زنگ بزنی می گویند ما را کم حساب کرد. خلاصه بد است، خیلی بد است. آدم های متوقع اهل مدارا نیستند، آدمی که می خواهد برای خودش یک حساب ویژه باز کند. همه خادم من مخدوم. این نمی شود. خودشان هم اذیت می شوند.
تعاملشان با دیگران کم می شود، همیشه خود خوری دارند، کسی با این ها مسافرت نمی رود، کسی با این ها رفت و آمد نمی رود، آدمی که همواره باید ملاحظه اش را کرد و به قول معروف در خدمتش بود. این ها مقداری سخت است. به هر حال مدارا شاخه های مختلفی دارد. ما در برنامه ی قبل شیوه هایش را گفتیم؛ گذشت، تغافل، خوش برخوردی، حسن ظن. این ها بود، این ها در واقع شیوه ها بود.
اما در این برنامه می رویم سراغ اقسام آن. اجازه بدهید از این جا شروع کنیم، مدارا با مخالفین. آقای شریعتی ما دو جور مخالف داریم: مخالف اعتقادی، مخالف عملی. خواهش می کنیم این بحث چون کاربردی است دوستان دقت کنند. مخالف اعتقادی یعنی کسی که عقیده اش با بنده یکسان نیست. من مسلمان هستم او مسیحی است، دو عقیده داریم. من مسلمان هستم او یهودی است، من مسلمان هستم او مشرک است، اصلاً معتقد به خدا نیست، امروز می گویند لائیک، اعتقاد غیر الهی دارد. یا نه، می آییم در دایره ی اسلام. من مسلمان شیعه هستم، ایشان مسلمان اهل سنت است، یعنی از نظر در واقع مذهبی با من تفاوت باورهایی دارد.
یا نه، بنده مثلاً معتقد به امامت دوازده امام هستم، ایشان معتقد به امامت هفت امام باشد، شش امام باشد، مثل مثلاً اسماعیل مذهب ها. خیلی روشن است حرف من دیگر، من مثال را بردم روی مسائل دینی، عقیدتی. حالا مثلاً نگفتم من پیرو ولایت فقیه هستم، ایشان ولایت فقیه را قبول ندارد. من یک آدم انقلابی خیلی پر و پاقرص پای نظام هستم، ایشان نه، اصلاً ضد انقلاب است. این می شود مخالفین عقیدتی. دوم مخالف عملی؛ یعنی چه؟ یعنی این یهودی است اما دارد علیه مسلمان ها کار می کند، دارد در بنی نظیر یا مثلاً بنی قریضه جاسوسی می کند، دائم توطئه است.
ایشان نظام را قبول ندارد، رهبری را قبول ندارد، اصلاً با من مخالف است، اما دارد فتنه می کند، دارد تلاش می کند، دارد کلید می گذارد. ایشان معتقد به خدا نیست، من معتقد به خدا هستم، او می خواهد بچه ی مرا هم به سمت خدایی بکشد، فیلم می گذارد، اثر می گذارد. ما با آن بخش اول که مخالفین عقیدتی هستند باید مدارا داشته باشیم. مدارا یعنی چه؟ یعنی درگیری نداشته باشیم. پیغمبر مگر با مسیحیان درگیر شد؟
گفتگو کرد، مباهله هم کرد. مگر وقتی وارد مدینه شد با یهودیان درگیر شد. حتی با یهودیان چه نوشت؟ قرارداد نوشت. یا امام صادق (ع) دور تا دورش فرقه های غیر شیعه بودند، حالا از کافرها بودند مثل ابن ابی العوجاء، از اهل سنت بودند خیلی ها بودند مثل جناب ابوحنیفه، از فرقه های مسیحی بودند. مگر امام صادق با این ها درگیر بودند؟ نه. پس از نظر عقیدتی، الان جناب عالی یک اعتقادی دارید. الان ما در مذهب خودِ کشور ما حالا تنوع عقیدتی کم است. شما هندوستان؛ هندو دارید، مسلمان دارید، مسیحی دارید، انواع و اقسام. مدارا دارند با هم زندگی می کنند، سنگ روی سنگ بند نمی شود قرار باشد با هم درگیر بشوند.
رسول خدا یک درگیری با این مخالفین اعتقادی به این معنا که طرف یک چیز را قبول ندارد و حضرت بگوید چون شما قبول ندارید باید... . نه، می رفتند گفتگو می کردند، حرفشان را می رساندند. اما وقتی او دست به شمشیر می برد، «قاتِلُوهُم حَتِّي لاتَکُونَ فِتنَة»، «وَ قاتُلُوا الَّذینَ یُقَاتِلُونَکُم». همین بنی قریضه وقتی خیانت کردند محاصره شان کردند، همین بنی نظیر وقتی خیانت کردند اصلا این ها را از شهر مدینه کوچ داد، اصلاً سوره حج برای همین نازل شده است، بیرون کرد. اما من ندیدم با مسیحی ها حضرت درگیری داشته باشد. آمدند، مباهله هم قرار شد صورت بگیرد نگرفت و تمام شد و رفتند.
حتی در کنار پیامبر منافقینی بودند که این ها بعضی هایشان منافق بودند، مثل عبدالله بن عبی، حرف هم می زدند گوشه و کنار اما عملاً شمشیر نکشیدند. ما برویم حضرت کاری ندارد، مثلاً آن ها دارند زندگی شان را می کنند حضرت هم تذکرمی دهد، مطالبش را می دهد، اما درگیری با این ها نداشته است. اما شما ببینید وقتی می آیند مقابل امیرالمومنین در جمل صف می کشند اصلاً دیگر مذهب طرف هم مهم نیست، این ها ظاهراً مسلمان هم هستند، جزو اصحاب پیغمبر هم هستند، حضرت با این ها می جنگد، در نهروان، در صفین.
پس حرف اول من این است، مخالفینی که از نظر فکری با ما اختلاف دارند باید با آن ها حرف بزنیم، گفتگو کنیم. اگر خودش مایل بود، اگر مایل نبود می گوییم «لَکُم دینُکُم ولی الدِّین». این یک نکته راجب مدارای با اقشار مختلف؛ چون ما الان در کشور خودمان هم اقلیت های مذهبی داریم، در خیلی از شهرهایمان برادران اهل سنت داریم، خودمان که به هر حال مذهب شیعه اثنی عشری هستیم، در بعضی کشورها می رویم با فرقه های مختلف مواجه می شویم، به قول شما می خواهیم زندگی کنیم. مدارا به این معنا که من احترام شما را به عنوان انسان حفظ می کنم ولی اگر شما آمدی و دارید فتنه می کنید، روی من شمشیر کشیدید.
اولین کاری که رسول خدا کرد وقتی وارد مدینه شد قرارداد نوشت با مردم مدینه و به اصطلاح اوس و خزرج و حتی یهودیانی که آن جا بودند. این یک شاخه که من از این جا در واقع عبور می کنم. و جالب است شما بدانید حضرت در مکه هم با مشرکین حتی درگیری مستقیم ندارند. حرف می زدند، «قُل هاتُوا بُرهانَکُم» خدا به پیغمبر می گوید اگر یکی از مشرکین آمد پیش شما و گفت من می خواهم کلام شما را بشنوم، بگذار کلام شما را بشنود. بله، در احد شمشیر دست گرفتند، در خندق شمشیر دست گرفتند، پیغمبر هم با آن ها مقابله کرد. این نکته ی اولی که در واقع من رفتم روی بحث مخالفان.
اما شاخه های دیگر مدارا را من خیلی به اختصار عرض می کنم چون خیلی فرصت نداریم. یکی از موارد مدارا، مدارا با بیماران است. بیمار به جا افتاده است، حالا یک روز، دو روز، پنج روز، ده روز، ان شاءالله خداوند به همه ی آن ها صبر و شفا بدهد. اطرافیان بیمار باید با بیمار مدارا کنند، حالا این بیمار ممکن است بیمار فکری باشد، حافظه اش را از دست داده است، مادر شما، پدر شما، ده بار یک چیزی را سوال می کند. ممکن است بیمار جسمی باشد، به هر حال یک ماه، دو ماه، روی تخت بیمارستان حوصله اش سر رفته است، شما بیرون می روی می آیی، یک حرف هایی بزند، می روید قرص بدهید دارو بدهید تندی کند.
یک آقایی به من گفت من پدرم بیمار است، وقتی می روم به من ناسزا می گوید. چه کار کنم؟ گفتم هیچ جوابش را نده، مدارا با بیمار اگر کسی بکند این قدر ثواب دارد که علامه طباطبایی یک وقتی به یکی از همین ها که بیمار داشت، حالا مادرش بود، پدرش بود، فرموده بود من ثواب تفسیر المیزان را به شما می دهم شما ثواب یک شب مدارا با بیمار و پرستاری با بیمار را به من بده. و لذا روایت دارد که در مدارا با بیمار یک مورد این است که شما به او امید بدهید، حتی می دانید از دنیا می رود، اصلاً پزشک گفته است این سه روز دیگر از دنیا می رود. بگویید ان شاءالله خوب می شوی، چیزی نیست، بهتر می شوی. این یکی از شاخه های مدارا است که باید خیلی روی این دقت بشود.
چرا روایت داریم دیدن بیمار که می روید زیاد ننشینید، حتی عیادت کننده. بخشی از مداراست، به اندازه کشتن یک شتر. یک وقتی یک آقایی آمده بود یک جایی، خودش می گفت که فکر می کنم به اندازه کشتن یک گله شتر شد نشستن ما. به اندازه نحر یک شتر. چرا حتی در روایت دارد از بیماری اش سوال نکنید. یعنی چطورید، ان شاءالله بهترید، چه شده است، کجا شکسته است، چگونه شکسته است. این ها خیلی مهم است، مدارای با بیمار یکی از مواردش این است که مخصوصاً سوالی که او را ناراحت می کند. چرا پای شما این طور است، چرا دست شما این طور است، چرا چشم شما این طور است.
پس اول مخالفین، دوم ... . سومین محور، حالا من از مهم و کاربردی تر شروع کردم. مدارای با گنهکار، خیلی مهم است. یک افرادی پیرامون ما هستند مرتکب یک گناهانی شدند، اولاً این که در روایات داریم در چهره ی گنهکار شما اخم کنید که تشویق نشود آن یک بحث دیگری است. آمده است می گوید آقای شریعتی ما فلان جا رفتیم، احسنت، باریک الله، چگونه، چه خوب، خوب تعریف کن. نه، اخم هایت را در هم کن، سرقت کردید، اختلاس کردید، شراب خوردید. مشخص بشود شما ناراحت هستید.
بحث مدارای من با گنهکار جری نیست، گنهکار تائب است، یعنی آمده است می گوید من این فلان خطا را کردم، حالا چه کار کنم. «وَلُؤ بَلَغَ ما بَلَغ»، بینندگان عزیز می دانید ما تنها یک گناه داریم که قابل آمرزش نیست آن هم شرک است. ایجاد یاس در گنهکار کار خطایی است، ایجاد ناامیدی در گنهکار کار اشتباهی است، باید امید داد. البته راهکار هم دارد. دیگه شما تکرار نکن، بگذار کنار، این نمازها را قضا کنید، این حق الناس را کم کم بدهید. یک وقتی یک آقایی خیلی سال های قبل با من تماس گرفت، حالا الان من اسم از کسی نمی برم، نمی دانم که چه کسی هم هست، چون به من زنگ زد، از این تلفن های موبایل هم بود، منزل بودم. گفت من در اداره پست کار می کردم و سابقه و اوایل انقلاب، 59-60 که انتقال پول یک قدری مشکل بود خیلی ها پول را در پاکت نامه می گذاشتند و می فرستادند.
من هم گرفتار بودم، درب این ها را باز می کردم، مثلاً طرف 200 دلار گذاشته بود 100 آن را برمی داشتم، درش را چسب می زدم، نامه را می گذاشتم. هیچ کس هم هیچ وقت پیگیر نشد، نیامد بگوید این 200 تا بوده است شما 100 تا گذاشتید. آن زمان مثلاً سال 60-61 یک مبلغ میلیونی به من گفت، نمی دانم 2 میلیون و نیم، 1 میلیون ونیم، که مثلاً می شد با آن یک خانه خرید، این طور بود دیگر. حالا به نظر شما آقای شریعتی، من باید به این چه بگویم؟ بگویم هیچ فایده ندارد آقا، جای شما در قعر جهنم است، باز هم ادامه بده، حالا که قرار است بروی بسوزی اقلاً بیارزد.
این که کار اشتباهی است. گفتم عزیزم دیگر که تکرار نمی شود؟ گفت نه نه نه، دیگر تکرار نمی شود. حالا با این ها چه کار کنم؟ گفتم می شناسی؟ گفت حتی یکی را هم نمی شناسم. گفتم استفتا کن از دفتر مرجع، رد مظالم می دهید به نیت آن ها. گفت ندارم بدهم. گفتم باشد، کم کم، بالاخره این که درست نیست که، من بگویم شما دو تا کشتی، عیب ندارد برو بقیه را هم بکش دیگر فایده ای ندارد. مثال عرض می کنم. یک وقتی من یک آقایی بود، خیلی هم پیرمرد بود، شاید مثلاً از آقایان امام جماعت یک مسجدی بود ایشان، یک مقداری هم به هر حال کم حوصله بود، بالا 90 سال بود. یک آقایی آمد پیش ایشان گفت حمد و سوره ام را بخوانم. خواند و خیلی غلط خواند، خیلی اشتباه خواند. او هم مسن بود. گفت که آقا چه کنم؟ گفت هیچ، تا حالا غلط خواندی بعد از این هم غلط بخوان دیگر.
نه، بگو آرام آرام دو تا کلمه اش را درست می کنیم، سه تا کلمه اش را درست می کنیم. این خیلی مهم است، ما گنهکاررا مأیوس نکنیم. امام امیرالمومنین (ع) به امام حسن مجتبی فرزندش فرمود، فرمود پسرم شر این امتم از رحمت خدا مأیوس نکن، تو چه می دانی شاید در آن تغییر پیدا بکند. دیده ایم دیگر در تاریخ تغییر ایجاد شده است، «اِکرَمِها» عوض شدند. و پسرم مومن ترین آدم ها را هم امید بهشت به آن ها بده، شاید عوض بشود. مگر بلعم نشد، مگر برسیس های عابد نشد. پس تعامل و مدارای با گنهکار و خطاکار مخصوصاً بینندگان عزیز، این جوان ها و نوجوان هایی که در اثر نادانی اشتباهاتی را می کنند. دختر جوانی است، پسر جوانی است، می گوید من اصلاً نمی دانستم این کار حرام بوده است. این ها را یک وقت هایی توجه کنیم.
شریعتی: حاج آقا، یک وقت هایی اگر مدارا نکنیم آن ها جری تر می شوند و در واقع می آیند در مقابلت می ایستند و بعد دیگر هیچ کاری نمی توانی بکنی.
حجت الاسلام رفیعی: بله. دارد حالا در نقلی که حالا مفصل است که کسی گناه بدی انجام داد، من گناهش را نمی گویم چون ممکن است ترویج بدی باشد، خوب نباشد، این قدر گناه زشت بود که وقتی آمد پیش پیغمبر نقل کرد گفت برو برو برو، می ترسم آتش تو مرا هم بگیرد، خجالت نمی کشی. وقتی رفت جبرئیل آمد، یا رسول الله معصیت ما را کرده بود، چرا ردش کردید. خود خدا در قرآن ببینید چقدر با گنهکار مدارا کرده است، «قُل یا عِبادِي الَّذین اَسرَفُوا عَلی اَنفُسِهِم، لا تَقنَتُوا مِن رحمَةِ الله». یکی از مفسرین می گوید 17 تا نکته ی عاطفی در این آیه است.
پیغمبر خودت بگو «قُل»، به آن ها نگو گنهکار، بگو «یا عِبادِي». قشنگ است دیگر. نگو گناه کردید، بگو «اَسرَفُوا» تجاوز کردید، زیاده روی کردید. نگو به من بد کردید، بگو «عَلی اَنفُسِهِم» به خودتان بد کردید. بله، خیلی مهم است. پس مدارا از بالا آمدیم افراد را بشماریم تا پایین، مخالفین، گفتم مخالفین عقیدتی، اگر مخالف عملی و شمشیر و درگیری بود نه. نکته ی دوم با بیمار در بخش امید دادن، سوم با خطاکار و گنهکاری که ما داریم. مدارای دیگر که خیلی مهم است، کاش می شد مستقلاً اصلاً صحبت کنم، مدارای با جوان ها است.
ذات جوان یک مقداری شور است، ذات جوان نیاز است، جوان نیاز عاطفی دارد، جوان نیازهای جنسی دارد، جوان نیاز به دیده شدن دارد می خواهد او را بببینند بیاید وسط، جوان نیاز به حضور دارد، اصلاً دنیای جوان با دنیای افراد مسن متفاوت است. خدا رحمت کند مرحوم آقای فلسفی را. دو جلد کتاب دارد به نام جوان، چند جلد است، جوان، کودک. به نظرم جوانش دو جلد است اگر اشتباه نکنم. خیلی قشنگ بحث کرده است. می گوید جوان نیاز به شغل دارد، جوان این طور است دیگر، شغل می خواهد، همسر می خواهد، می خواهد دیده بشود، غرور دارد، شور دارد، توان دارد. ممکن است از روی جوانی یک برخوردی، یک تندی ای. خیلی مهم است عزیزان روحانی ما، عزیزان مذهبی ما، عزیزان صاحب هیئات ما، این ها با جوان ها یک جوری مدارا کنند که این ها زدگی در این ها ایجاد نشود. یکی از مهم ترین شاخه های مدارا، مدارای با جوان است.
جوان شناسی می خواهد، روان شناسی می خواهد. خود رهبر انقلاب شما ببینید وقتی جوان ها می آیند خدمت ایشان چه تحملی، چه حوصله ای. گاهی من دلم می سوزد، می بینم ایشان ساعت ها سرشان برگشته به این جوان ها یکی یکی می آیند صحبت می کنند، گوش می دهند، توجه می کنند، و من بودم گاهی از اوقات بعضی جوان هایی که خدمت ایشان می آیند چقدر ملاطفت. ببینید رسول خدا فرمود وقتی خدا مرا مبعوث کرد «حالَنی اَشُبِّانِ» جوان ها با من بیعت کردند، «خالَفَنی اَشُیُوخ» مسن ها با من مخالفت کردند. مثلاً حشام یک جوان بود دیگر، انحراف دارد. عزیزان بیننده حشام منحرف شده است، وقتی که جزو یک گروه انحرافی به نام مرجعه، یک گروهی که کاملاً گروه انحرافی است.
اصلاً می گویند ایمان عمل نیست، ایمان دل است، مهم نیست عمل ات چه باشد. این قدر امام صادق با این جوان زیبا برخورد کرد شد مرید، شد پیروی امام صادق (ع)، اصلاً امام صادق را رها نمی کرد. خیلی در این مدارای با جوان هم باید، مخصوصاً عزیزانی که در نهادهای دانشگاه هستند، مخصوصاً روحانیونی که در سربازخانه ها، در مراکز آموزشی، 3 هزار سرباز. من یک وقتی در یک شهری یادم نیست کرمان بود، کجا بود. مسجدی منبر می رفتم. برنامه ها هم زیاد بود، سرم شلوغ بود.
یک شب یک آقایی آمد گفت که می آیی برنامه ی ما؟ گفتم نه دیگر، دیگر جا ندارم، من این مسجد است، آن مسجد است. گفت 3 هزار جوان هم باشد نمی آیی؟ گفتم چرا، می آیم. و رفتم و بهترین برنامه ی من همان برنامه بود، ارتش. اخیراً یک شهری رفته بودم آن جا هم خیلی برنامه گذاشته بودند، در استان سیستان بلوچستان. روز آخر برنامه بود یک کسی آمد گفت حاج آقا زندان می آیید؟ گفتم ما را می خواهی زندان ببری؟ گفت نه، برای سخنرانی. گفت 800 تا نیرو، حالا نیرو که نه، 800 تا زندانی، حالا نیروهای کار هستند ان شاءالله بعداً خدا همه ی آن ها را خلاصی بدهد مخصوصاً آن هایی که جرایم غیرعمد هستند. رفتم، بهترین جلسه ام آن جلسه بود، اکثراً هم جوان بودند، خیلی دلم سوخت.
حالا برای مواد مخدر است، اعتیاد است، حوادث... . خیلی مهم است. من یادم است، حالا عین عبارت را نمی دانم که چه بود ولی یک وقتی در پایان ریاست جمهوری مقام معظم رهبری از ایشان سوال کردند که آقا ریاست جمهوری شما دارد تمام می شود، آن موقع امام زنده بودند، شما بعد از این کجا مشغول کار خواهید شد و فعالیت می کنید؟ به این مضمون ایشان فرمودند یک جایی که حالا ارتشی جایی، پادگانی، تعدادی جوان باشند و من بروم با این ها حرف بزنم، صحبت کنم. مخصوصاً این مدارای با جوانان.
من باز تاکید می کنم روی کلمه مدارا چون ممکن است این دختر خانم بد حجاب پیش شما بیاید، بی نماز باشد، ممکن است این جوان بیاید یک گناهانی را مطرح کند اصلاً تن شما بلرزد. خیلی حواس باید جمع باشد که آن تعامل و برخوردی که می توانیم داشته باشیم برخورد ایجاد زدگی نباشد. همانی که رسول گرامی اسلام با همین شیوه. جوان است، نوجوان یهودی، می آمد می ایستاد نگاهش می کرد هر روز. حضرت می رفت گاهی هم حضرت یک کاری به او واگذار می کرد، این کار را برای ما انجام بده. یک بار هم حضرت به او نگفت بیا مسلمان شو. اخلاق پیغمبر؛ تا مریض شد و به حالت احتضار افتاد و مریضی بدی گرفت آن نوجوان و جوان، حضرت عیادت او آمد. بعد فرمودند دلت می خواهد مسلمان شوی؟ گفت بله، اگر پدرم اجازه بدهد. مسلمان شد و مسلمان هم از دنیا رفت.
با یک نگاه، با یک نگاه، با یک نگاه. خیلی مهم است، مخصوصاً آقایانی که یک مقداری محبوبیت های اجتماعی دارند. همین جا... بگویم اشکال ندارد، ان شاءالله برنخورد به کسی. خواهش می کنم، به همه ی شما احترام می گذارم آقایان و خانم های هنرمند، عزیزانی که تئاتر و فیلم بازی می کنید، اجرا دارید، به هر حال در رسانه مطرح هستید.
من اصطلاح خاص آن را نمی خواهم به کار ببرم. بالاخره هزاران نفر شما را دنبال می کنند، گاهی میلیونی شما را دنبال می کنند. خدا شاهد است شما اگر بتوانید با کارهای مثبت، مذهبی، با یک نصیحت، با یک توصیه، روی جوان ها تاثیر بگذارید خدا می داند از چه اجر و نمره ی بالایی برخوردارید. یک آدمی که 3-4 میلیون، 5 میلیون، آدم طرفدار او هستند، در تلویزیون، در رسانه، در سینما، این بتواند مثلاً در پست خود یک سفارش احترام به والدین بگذارد، در پست خود یک سفارش به نماز بگذارد، یک کلیپی از خودش در مسجدی که حضور پیدا کرده است.
وقتی یک فیلم با تصویر یا کلیپی در یک مرکزی که نباید باشد، با یک تیپی که نباید باشد، به خدا حیف است شما عزیزان الگو بشوید فقط برای لباس و چهره و ... . نه، شما که این قدر جایگاه دارید می دانید روز قیامت چه اجری دارید شما میلیون ها آدم و جوان. آقایانی که ورزشکار هستند، آقایانی که فوتبالیست هستند، حالا من اقشار مختلف، به تعبیر شما افرادی که در مرعا و منظر هستند. ما طلبه ها می گوییم «مُشارٌ بِالبَنان» یعنی با انگشت ما را نشان می دهند، می گویند فلانی را دیدیم در مسجد جمکران بوده است، فلان هنرمند در حرم امام رضا آمد دو رکعت نماز خواند.
خواهشم این است، من خیلی غصه می خورم که بعضی از این عزیزان با این همه طرفدار صرفاً تبدیل شدند به این که در واقع مد لباس یا الگوی چهره و این ها بشوند برای جوان ها.
شریعتی: حاج آقا ما دین را متاسفانه خوب تعریف نکردیم. اگر دین درست، یعنی این رسالت اصلی برنامه ی سمت خدا است که دین آن گونه که باید. شما جلسه ی گذشته راجع به شیوه های مدارا گفتید، خیلی نکته های خوبی را شنیدیم. این عین انسانیت است و اگر این اتفاق بیفتد چقدر جامعه مان جامعه ی آرامی خواهد بود.
حجت الاسلام رفیعی: همین طور است. احسان شما، احترام شما. آقای شریعتی برود دست پدرش را ببوسد، رسانه این پخش بشود، هزاران نفر شما را دوست دارند آقای شریعتی. از شما درس می گیرند. این کجا و من بیایم در منبر حرم بگویم «بِالوالِدَینِ اِحسانا». شما عملاً با این حرکت ات... . من خواهشم این است، لذا نام بردم، هنرمندها، مجری ها، ورزشکارها، این هایی که در جامعه چهره هستند، رو بیاورند به این حرکاتی که این جوان های ما را به سمت اخلاق، به سمت خوبی ها، به سمت نیکی ها، به سمت احسان. ازدواج شما در جامعه ازدواج را ترویج می کند، کما این که طلاق شما در جامعه ممکن است طلاق را ترویج کند. فرزندآوری شما در جامعه فرزندآوری را ترویج می کند، انتخاب نام برای فرزندانتان. شما آقای هنرمندی که می آیید نام فرزندتان را فاطمه می گذارید هزاران نفر از شما الگو می گیرند، می گویند فلان هنرمند نام فرزندش را فاطمه گذاشت. خیلی مهم است.
من در این جا مانده بود، نمی دانستم بگویم یا نه، شما اجازه دادید من گفتم. پس من مدارا با مخالفین را گفتم، مدارا با جوان را گفتم، مدارا با بیمار را گفتم، مدارا با خطاکاران را هم گفتم. چهار مورد را گفتم. یکی از مهم ترین شاخه های مدارا، مدارا با همسر است و فرزندان. که در وسائل الشیعه مرحوم شیخ حر عاملی که در مشهد است قبرشان، ایشان یک بابی برای این گشوده است، بابا رفق و مدارای با همسر و فرزندان. این هم یکی از مهم ترین مواردی است که حالا این اختلافات خانوادگی دلیل بر کمرنگ بودن این مدارا است.
خیلی از اوقات این مدارا موجب می شود اختلافات در خانواده ها شکل نگیرد. این طلاقی که الان ما نگرانش هستیم، ناراحت هستیم، می گوییم چرا اتفاق افتاده است، یکی از دلایلش عدم مدارا است، یعنی برجسته کردن مشکلات، برجسته کردن اختلاف ها. این اوج می گیرد. این قدر جناب آقای شریعتی گاهی اختلاف ها و طلاق ها و جدایی ها و قهرها منشأ آن کوچک است که آدم غصه می خورد. مادر شما در آن جلسه این را به من گفت، پدر شما این را به من گفت، برادر شما، اختلاف و درگیری و ... . لذا «عاشِرُوهُنَّ بِالمَعرُوف». این کلمه معروف در قرآن خیلی آمده است، مخصوصاً در سوره بقره نگاه کنید آقایان، عزیزان، آن آیات مثلاً 280 به بعد، 287، 288، این ها را ملاحظه کنید چندین بار این کلمه «مَعروف» آمده است.
معروف یعنی نیکی، با همسرها با نیکی برخورد کنید. جالب است خدا در یک جایی می فرماید حتی اگر «کَرِهتُمُوهُنَّ». من یک بار در این برنامه شما دیدم یکی از این آقایان آیه را توضیح داد ولی ممکن است همه گوش نداده باشند من اشاره می کنم. می فرماید حتی اگر یک کراهتی دارید، یک دلخوری دارید، خیلی ممکن است مثلاً این خانم شما می خواستید 100 باشد الان 70 است، 30% مثلاً مطابق میل شما نیست. قرآن می گوید باشد، با هم بسازید، با هم زندگی کنید، یک وقت می بینید خدا یک خیر بهتری در زندگی شما قرار داده است.
لذا من تقاضایم این است که در این بخش بیشتر توجه بشود. و با فرزندان، در بخش جوانان به این موضوع اشاره کردم. شما سیره ی معصومین ما را در برخورد با همسر ببینید. خود حضرت علی (ع)، خود پیامبر گرامی اسلام. حالا حضرت علی (ع) و حضرت زهرا ( س) هر دو جزو معصومین هستند، دو شخصیت برجسته هستند، اما شما سیره ی پیامبر را در برخوردهای منفی که بعضی از همسرانشان دارند. سوره تحریم و جاهای دیگر است. گاهی یک همسر پیامبر مطلبی می گوید حضرت ناراحت می شود، حتی حضرت به جایی می رسد که تصمیم می گیرد تحریم کند بر خودش ارتباط با همسران را. سوره تحریم در همین رابطه نازل شده است. می خواهم عرض کنم آن چنان حضرت تعامل داشتند، گفتگو داشتند، به گونه ای برخورد می کردند که همان مدارایی که عرض کردیم که موجب تنش و اختلاف نشود. این هم یک مورد دیگری که اشاره کردم. حالا اگر فرصت هست مدارا با همسایگان، مدارای با... .
شریعتی: بله، ما یکی دو دقیقه فرصت داریم. حالا می خواهید کوتاه اشاره کنید.
حجت الاسلام رفیعی: بله. همسایه داری هم مهم است مخصوصاً الان که همسایه ها بیشتر آپارتمانی شده است، حالا پایین و کنار و روبرو. اگر کسی مسافری می شود در اتوبوسی، قطاری، هواپیمایی، مدارای با کسی که به هر حال سرنشین و همنشین ایشان هستند در آن مسافرت. بالاخره همه ی حرف ما یک کلمه است، «ثَمَرَةُ العَقل مُداراةُ النَّاس»؛ این چهار کلمه را تابلو کنیم، همیشه در خانه هایمان باشد؛ خرد و عقل میوه اش مدارا کردن با مردم است. البته حالا نوع مدارا با افراد مختلف متفاوت است، یک وقت همسر است، یک وقت فرزند است، یک وقت بیمار است، یک وقت گنهکار است. و از همه مهم تر که یادمان رفت بگوییم مدارای با پدر و مادر پیر، آن هایی که پدر و مادری دارند که دیگر سنشان بالا رفته است، دیگر توجه شان پایین آمده است، مدارا با افراد سالمند در فامیل. این کل بحث ما در دو جلسه بود.