1401-08-09-حجت الاسلام رفیعی
شریعتی: در مورد دردهای اخلاقی بحثی را شروع کردیم و البته شفابخشی قرآن و درد و نسخه که شرح دعای هشتم صحیفه نورانی سجادیه است که به بحث حرص رسیدیم و نکاتی را دکتر رفیعی فرمودند و نسخههای آن را هم فرمودند و امروز ببینیم که برای ما چه به ارمغان آوردند.
حجت الاسلام رفیعی: این دعای هشتم چهل و چهار بیماری اخلاقی را اشاره کرده است. قرآن هم که میگوید که من شفا هستم و طبیعتاً ما برای درمان این بیماریها اول باید به همین کتاب ارزشمند و نورانی مراجعه کنیم و طبعاً کلمات اهل بیت که این کلمات هم خیلیها در آن راهکار آمده است.
بیماری نخست که هفته پیش اشاره شد حرص بود و آن هم هیجان حرص بود و اینکه حرص طوفانی شود. بیماری دومی که امام سجاد اشاره میکنند و در این چینش اولویتسنجی است و غضب یعنی بر افروخته شدن خشم و غضب که معلوم میشود که اصل حس غضب و خشم حس بدی نیست و بالاخره یک جایی بزرگان و اولیای الهی هم خشم و غضب داشتند مثل حضرت یونس (ع) که قرآن می فرماید که مغاضبا یا حضرت موسی وقتی از میقات برگشت و دید که مردم گوساله پرست شدند با حالت غضب و ناراحتی آمد و حتی خود خدا هم در قرآن میگوید که من غضب دارم. مگر نمیگوییم که غیر مغضوب علیهم. یکی از دعاهایی که میکنیم میگوییم که خدایا غضب تو شامل حال ما نشود.
اصلا عذاب و جهنم نمود غضب خدا است کما اینکه بهشت و نعمتهای آن نمود رحمت خدا است البته رحمت بر غضب سبقت دارد «یا من سبقت رحمه غضبه» این جا یک تردیدی هست ولی اصل این غضب و خشم هست. با این مقدمه باید عرض کنم که ما دو جور خشم داریم و دو جور غضب داریم. یک خشم مقدس و پسندیده و جاهایی انسان جوش بیاورد عیبی ندارد چون دارد یک حقی زیر پا گذاشته میشود و یک منکری ترویج میشود. اسم اینها را خشم مقدس میگذاریم.
در سیره معصومین (ع) هم ما این را دیدیم مثلاً در عروسی امام جواد (ع) یک مطربی را آورده بودند که عروسی را از معنویت خارج کند و بعد هم تبلیغات گستردهای هم میشود روی آن کرد اگر شما توانستید در عروسی امام جواد مطرب بیاورید در عروسیهای دیگر تکلیف روشن است. آقا یک تذکری دادند، دیدند فایده ندارد و ناراحت شدند و گفتند که ای صاحب ریش بلند که ظاهراً آن آقا ریش بلند داشت و تمبک میزد از خدا بترس. او را وحشت گرفت و تا آخر عمر دیگر نتوانست بنوازد چون تحت تأثیر آن نصیحت در اول قرار نگرفت.
خود وجود مقدس امام حسین (ع) یک وقتی ولید که فرماندار مدینه بود که زمینی را از ایشان غضب کرد و ایشان مطالبه حق کردند اما جواب نداد. راه قانونی جواب نداد و مطالبه ایشان جواب نداد و حضرت با عصبانیت دستار ولید را دور سر او پیچید و حضرت او را به زمین زد که این زمین را بدهید. یعنی امام دچار یک خشمی شدند و یک غضب مقدسی که اینجا دارند تذکر میدهند که یک حقی از ایشان در واقع گرفته شده است و غضب شده است.
در زندگی و حالات علمای خود هم داریم که در حالات مرحوم آیت الله بافقی است که ایشان مرد بسیار بزرگی بود که رضاخان ایشان را به شهر ری تبعید کرد و وقتی آمدند به ایشان گفتند که خانواده شاه بدون حجاب وارد حرم حضرت معصومه (س) شدند که یک بحث، بحث حجاب است که باید مورد بحث قرار بگیرد که مورد اهمیت بودن آن و مورد رضایت اهل بودن آن و یک بحث هم حرمت شکنی حرم حضرت معصومه است که فرض کنید که جناب رضاخان آمدید و در کشور ترویج بیحجابی کردید اما اینجا حرم است و ایشان کسی را فرستاد و فایده نداشت و خود او با عصبانیت آمد و اینها را از حرم بیرون کرد. البته هزینه هم داشت و کتک خورد و تبعید هم شد.
این قصه که گاهی انسان حساسیت در مقابل آنجایی دارد که قاطعیت و اشداء علی الکفار و قهر در مقابل مهر است. بالاخره خود پیامبر اکرم در جنگها و در درگیریها و در مقابلهها که پیامبر در احد جنگیده است و در بدر جنگیده است. آن خشم خدا است که بر قوم لوط یا قوم هود عذابی نازل شده است. این یک بخش از قصه است که انسان آن قاطعیت و حساسیت چون دیگر بحث شخصی نیست. خداوند به رضای فاطمه راضی و به غضب فاطمه خشمناک است. «ان الله یغضب لغضبها» نمیگوید که غضب بد است، میگوید بد است؟ نه. میگوید یغضب لغضبها.
مکرر من در منابع روایی دیدم که پیامبر اکرم خرج مغضبا با غضب بلند شد. یک وقتی پیش ایشان کسی به یکی از اصحاب جسارت کرد که حضرت ناراحت شد. پیش امام صادق کسی به سلمان جسارت کرد و امام صادق غضبناک شد. به پیغمبر اکرم خبر دادند و مواردی که حضرت را خشم گرفته است. مصداقها را هم میتوانم بگویم که یکی از آن تعطیل حدود الهی است. طرف یک خلاف مسلمی کرده است و حکم هم صادر شده است و میگویند که شما این حکم را اجرا نکن. یک وقتی یک مسلمانی دزدی کرده بود مال دزدی پیش یهودی پیدا شده بود و آن را پیش یهودی گذاشته بود.
سوره نسا هم دارد. یک زرهی دزدیده بود و به خانه این یهودی آورده بود و از خانه این یهودی گرفتند و بالاخره معلوم شد که این یهودی بیگناه است و این مسلمان مقصر است. حضرت میخواستند برخورد کنند عدهای از مسلمانان گفتند که شما آن یهودی را مقصر اعلام کنید که آبروی این مسلمان نرود. حضرت خیلی ناراحت شد و چهره حضرت سرخ شد و برافروخته شد.
حتی آیه نازل شد «لا تکن للخائنین خصیما» پیغمبر اینها خائن هستند و از اینها حمایت نکن. یکی از جاهایی که حضرت خشم میکرد و ائمه ما، آنجایی بود که حدود الهی تعطیل میشد و یکی آنجا که منکر اجتماعی که منکر در سطح جامعه دارد وارد میشود و میگویند که شما سکوت کن و هیچی نگو. یکی آنجایی که حقی از کسی ضایع میشود و یکی آنجایی که توهین به مسلمان و مؤمنی بشود. یکی آنجا که بدعتی در دین گذاشته شود.
مثلاً تعدادی از جوانان مدینه که مسلمان هم بودند و آدمهای خوبی بودند و بعضی از آنها آدمهای به نامی بودند، برداشت غلطی کرده بودند، تصمیم گرفتند که ازدواج نکنند و غذای خوب نخورند و با مردم حرف نزنند و در خانه رفتند و در را به روی خود بستند. پیغمبر با عصبانیت به مسجد آمد و نوشتند که عبای او روی زمین کشیده میشد. اینها را جمع کرد و گفت که این کارها چه هست و من که پیغمبر شما هستم زن دارم و بچه دارم و زندگی میگیرم و همیشه روزه نیستم و با مردم حرف میزنم.
یک وقتی همسر عثمان بن مذعون که زمان پیامبر از دنیا رفت و خیلی هم پیامبر او را دوست داشت و از اصحاب پیامبر بود و آدم خیلی خوبی بود. همسر او پیش پیامبر آمد و گفت که این شوهر من ترک دنیا کرده است و ما یک پسری داشتیم که او از دنیا رفته است و او از شدت ناراحتی رفته است یک گوشه خانه را مصلی کرده است یعنی محل نماز و دیگر به ما محل نمیگذارد و آنجا دارد که «و خرج نبی مغضبا» پیغمبر با غضب بلند شد و حتی در یک نقل دارد که کفش او در دست او بود.
این قدر عصبانی شد و آمد و فرمود که این کارها چه هست که میکنی پس ما یک خشمی داریم ممدوح است و یا پسندیده است که خود خدا هم خشم دارد که در قرآن «غیر مغضوب علیهم» داریم پیامبر اکرم در مورد آن دارد و در مورد حضرت زهرا آمده است و بزرگان ما و خود حضرت امام که گفت که من دولت تعیین میکنم و من در دهان این دولت میزنم.
تندی با قاطعیت بود. این خشم اسم آن قاطعیت است و برخورد با یک خلافی، به یک عبارت دیگر مسامحه نکردن وقتی که پای یک اصول در میان است اما همین آدم که خاکستر سر او میریزند چیزی نمیگوید. از اینکه عبور کنیم بحث ما روی خشم به عنوان یک صفت منفی است. صفت رذیله که امام سجاد میگوید که من به تو پناه میبرم از غضب و از خشم. صوره الغضب. ریشه بسیاری از ناهنجاریهای اجتماعی خشم است، قتل، جنایت، تهمت، فروپاشی خانوادهها، طلاق. لذا غضب دو ویژگی دارد اول آن دیوانگی است و آخر آن پشیمانی است. «ایاک و الغضب فاوله الجنون و آخره ندم» من در زندانها گاهی برای سرکشی میروم.
اینها که بر اثر غضب مرتکب یک حادثهای شدم یا آدم کشته است که طرف رضایت نمیدهد یا دیه میخواهد و یا میخواهد قصاص کند این آقا پشیمان است و بعضی اوقات این پشیمانیها قابل جبران نیست. خیلی باید حواس ما جمع باشد. یکی از راهبردیترین حربههای شیطان همین غضب است و خود او به حضرت نوح گفت که هر کجا غضب کردی، بدان من هم آنجا هستم. به درجهای که دارد و وقتی که جنون میشود یعنی قدرت عقل را از شما میگیرد و وقتی قدرت عقل را بگیرد هر عملی ممکن است که اتفاق بیفتد. این بیماری که امام سجاد اشاره کرد اما دو، سه تا نکته. چون ما داریم به شرح این بیماری و درمان آن میپردازیم و روش من هم همین روش خواهد بود. اول سراغ ریشه آن برویم ریشه غصب و خشم چیست؟
یک ـ خشونت خانوادگی ـ این خانوادههایی که خیلی با هم درگیر هستند بچههای آنها عصبانی مزاج و لجوج بار میآید. در خانه همیشه دعوا است و پدر دعوا میکند و مادر دعوا میکند و او داد میزند و این داد میزند خب چه توقعی از این بچه دارید. خیلی حواس آنها باید جمع باشد. قرآن کریم میفرماید که بهشتیها سوره طور است که روز قیامت وقتی دور هم مینشینند با هم صحبت می کنند. یکی از حرف هایی که میزنند این است که ما که بهشتی شدیم در دنیا یک ویژگیهایی داشتیم یکی از ویژگیهای ما هم این بود که «کنا قبل فی اهلنا مشفقین» لغت مشفق را نگاه کنید که اشفاق یعنی ما در خانوادههای خود نگران بودیم و مهربان بودیم و اشفاق نگرانی با مهربانی است. دلسوزی است.
یعنی برای دختر خود اگر میگفتم که دانشگاه میروی مواظب باش و پسر من اگر به مدرسه میروی مواظب باش که با هر کسی رفیق نشوی، اشفاق داشتند از روی مهربانی بوده است شفقت، نه خشونت. خیلی خانوادهها مواظب باشند. بخشی از این خشونتها و ناراحتیها معلول همین درگیریها مخصوصاً طلاق و جداییها و زندگیهای متزلزل و زندگیهایی که در آن خیلی از اصول نیست. این بچه را عصبانی بار میآورد. روانشناسان این را مییابند که ما یافتیم این اتفاق اینجا افتاده است.
نکته دوم از ریشههای این بیماری شتاب زدگی است. «انما اهلک الناس العجله» ما یک عجله داریم و یک سرعت داریم. سرعت خوب است. شما در کار خیر «یسارعون فی الخیرات» در بخشش «سارعوا الی مغفره من ربکم و الجنه» سراغ مغفرت و بخشش برو. در درس خواندن اول از همه به سر کلاس برو. در کار خیر اولین پول را شما بدهید. نگویید که نباید عجله کنیم. نه خیر عجله اینجا بد نیست و خیلی هم خوب است در علم و در کار خیر و در گذشت و در لذا در قرآن کریم جایزه دارند کسانی که سبقت میگیرند «السابقون السابقون اولئک المقربون» سبقت گرفتند.
علی سبقت گرفت و اصلاً نگذاشت که از غار حرا عبور کند. همان جا در خانه تا پیغمبر فرمود که چه کسی من را کمک میکند؟ گفت من ولی حتی آن موقع عباس عموی پیغمبر و جناب حمزه و دیگران هنوز ایمان نیاورده بودند، خدیجه کبری (س) فورا ... اما شتاب زدگی در تصمیم، من زیاد دیدم که مثلاً پیش جنابعالی میآیند و چیزی از من نقل میکنند و حالا طرف درست نقل نمیکند و شما تأملی میکنید و شب به من زنگ میزنید و من میگویم که قصه این نیست ولی یک بار عجله میکنید و میگویید که آقای رفیعی این حرف را زد. این عجله کار دست شما میدهد و بعد که من با شما روبهرو میشوم میگویم که به من این طور گفته بودند. در روزنامه نوشتی و آبروی ما را بردی و خودت بریدی و خودت دوختی.
این خیلی مهم است مخصوصاً آدم هایی که مشار بالبنان هستند یعنی چهره هستند. آقای شریعتی یک چهره است و اگر بدون حساب و کتاب آمد فردا راجع به اتفاقی در یک شهری یک حرفی زد که آن شهر به هم ریخت و اتفاقی افتاد و مالی از بین رفت و جانی از بین رفت و بعد فردا معلوم شد که این طور نبوده است ولی دیگر نمیشود آن را جمع کرد و دیگر حق الناس است و شما در تمام آن حوادث در روز قیامت شریک هستید.
روایت داریم که افرادی را در روز قیامت به صحرای محشر میآوردند که شراکت در قتل کردند. میگویند که خدایا من؟ میگویند بله یک کلمهای گفتی که به خاطر این کلمه تو خون یک مسلمان در یک جایی ریخته شد. این را برای کسانی میگویم که مطرح هستند که حواس آنها جمع باشد. اعتبار آنها را گول نزند. اتفاقاً اعتبار باید به آن توجه بیشتر بدهد چون حرفهای اینها پاککن ندارد. وقتی که یک خطیب جمعه و یک روحانی و حتی خود بنده که تریبون در حرم دارم و سخنرانی میکنم، یک عزیزی که یک چهره بزرگ ورزشی است و چهره بزرگ سیمایی است و چهره بزرگ سینما است این وقتی که یک نکتهای از او گفته میشود و این نکته به سرعت در رسانههای معاند گفته میشود و بعد تبدیل به یک جرقه میشود یعنی دختر بنده و شما، بچه پانزده ساله و هجده ساله میگوید که اگر چیزی نبود آقای شریعتی نمیگفت.
این آدم ده سال است که در این برنامه سمت خدا است و پانزده سال است که در این صدا و سیما است او میداند و این حرف را دیگر بایدن نزده است و این حرف را اسرائیل که نگفته است و این حرف را این آقا گفته است. این آقا مطرح است. آن وقت به یک حادثهای میزند و یک اتفاقی و بعد من مدیون میشوم.
اینکه قرآن کریم میفرماید که زنهای پیغمبر گناه شما دو برابر است. مضاعف است. اگر مضاعف را دو برابر معنا کنیم. چرا زن پیامبر مضاعف است؟ چون جایگاه داری که ثواب تو هم مضاعف است. آقای شریعتی اگر یک کار مثبتی انجام بدهد در جامعه یک صدقهای بدهد و یک انفاقی کند هزار نفر به او نگاه میکنند و انفاق میکنند پس متفاوت با بقیه است. یک بنده خدایی زمان امام صادق(ع) که خیلی هم با ایشان فامیل نبود و یک انتسابی داشت که امام صادق(ع) به او فرمود که «الحسن من کل احد حسن و منک الاحسن» کار خوب از هر کسی خوب است ولی از تو خوبتر است.
«و القبیح من کل احد قبیح و منک الاقبح» این احسن و اقبح را آقایانی که در کشور مطرح هستند روی آن دقت کنند کما اینکه یک موضع صحیح شما یک آتشی را خاموش میکند و یک آرامشی را ایجاد میکند. جوان من میگوید که ایشان از این قصه حمایت کرده است و معلوم میشود که این داستان حق است پس عجله و شتاب زدگی گاهی موجب خشم و غضب است. خیلی قضاوت عجولانه بد است و فراوان اتفاق افتاده است که قضاوتهای عجولانه و تصمیمهایی که دیگر قابل جبران هم نیست. راندیم و قهر کردیم و بعد از آن فهمیدیم که نباید این طور میگفتیم. نکته سومی که در روایت داریم، داریم ریشههای غضب را میگوییم که خشونت خانوادگی و شتاب زدگی از نبی خدا حضرت عیسی(ع) پرسیدند که ریشه غضب به نظر شما چه هست؟ حضرت فرمود که ریشه غضب سه چیز است؟ الکبر و تجبر و المحقرت الناس.
یکی تکبر که من ... تکبر یک نوع جایگاه بیشتر برای خود دیدن و تحقیر مردم که شما وقتی مردم را تحقیر میکنید این باعث میشود که این خشم و غضب طوفانی شود. عامل دیگر در روایت داریم که کینه و حسارت. «الحقد مفار الغضب» آدمهای کینهای زود عصبانی میشوند و غالباً خشمگین هستند. یکی هم در بعضی روایات داریم که فقر است. فشار به او میآید و عصبانی میشود. این داستان برای مثنوی است که هر مرضی را پیش پزشک میبرد میگفت که شما پیر شدید، شما پیر شدید و او هم عصبانی شد و گفت این هم به خاطر اینکه پیر شدم.
گاهی ممکن است که کم حوصلگی و کثرت مشاغل و خیلی درگیر هستند و نمیتواند بگوید و میگوید که کلاس من دیر شده است و منبر من دیر شده است و برای خانه میخواهم غذا آماده کنم. شما فقط همین یک مسئله را دارید. لذا با آرامش شما جلوی من را گرفتید و تریبون دارد اعلام میکند سخنرانی و دوربین دارد میگوید دیر شد و من ده تا کار دیگر دارم و ممکن است که یک عکس العمل نادرستی باشد. راه آن این است که برنامه ریزی کنیم و چند تا کار را با هم مخلوط نکنیم.
همان طور که گفتیم که ما در این کتابی که راجع به این موضوع تهیه کردیم سعی کردیم که راهکارهای این بیماریها را از قرآن جویا شویم. پس تا اینجا متوجه شدیم که غضب یک صفت رذیله است و غضب خیلی خطرناک است و جنون و ندامت در آن هست و منجر به خیلی از اتفاقات ممکن است بشود و چگونه میشود بر این خشم غلبه کرد. نخست قرآن کریم میفرماید که اعراض. یعنی خیلی چیزها را اهمیت ندهید و باید رد شوید. پیغمبر «اعرض عن الجاهلین» حالا یک چیزی از روی نادانی گفت و شما اعراض کنید. جوان بود و شوری داشت بعضی اوقات خود او پشیمان میشود.
من مکرر برایم اتفاق افتاده است که در خیابان جلوی من را میگیرند بعضیها میگویند که ما یک غیبتی پشت سر شما کردیم، من هیچ وقت نمیگویم که چه گفتید و میگویم که اشکالی ندارد. یعنی معلوم میشود که خود او به این نقطه رسیده است که من نباید این کار را انجام میدادم و پشیمان شدم یا «اذا خاطب لهم الجاهلون قالوا سلاما» این دیگر دو جا راجع به جاهلی میگوید یکی میگوید اعرض و یکی میگوید که نه یک چیزی میخواهی به او بگویی. با سلامت و با امنیت از کنار او رد شو.
چون در روایات داریم که روایت متعددی هم هست که یک وقتی حضرت عیسی(ع) داشتند به کوه فرار میکردند، یکی گفت کجا؟ گفت دارم فرار میکنم. گفت از چی؟ گفت از دست احمق. گفتند که تو مرده زنده میکنی و نابینا شفا میدهی، گفت که همه بیماران را حریف شدم جز انسان نادان.
حماقت گاهی ذاتی است بعضیها رفتار احمقانه دارند که قابل اصلاح است ولی بعضیها خود را به حماقت میزنند و بعضیها بیشتر از این نمیکشد و طبیعتاً یکی از راه های آن اعراض است که اگر شما در منابع روایی ما دیده باشید که تعبیر تغافل دارید «من اشرف اخلاق الکریم تغافل عما» یعنی من به گونهای رفتار میکنم که انگار این ناسزای شما را نشنیدم. یک وقت میگویم که شنیدم و بخشیدم، نه اصلا نشنیدم و رد شدم. مثل حضرت امیر که میگوید که یکی به من فحش میداد که گفتم که انشاءالله با من نیست.
راهکار دومی که قرآن میگوید که خیلی مؤثر است و شما را در این زمینه نجات میدهد بحث گذشت است که چه قدر آیه داریم. پیغمبر که مبعوث شد که خدا فرمود «خذ العفو» لذا در فتح مکه پیامبر عصبانی نشد عفو کرد. در جای دیگر در سوره آل عمران میگوید که میخواهی با یک مرکب راحت به بهشت بروی. «سار الی مغفره من ربکم و الجنه و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس» خشم را کنترل کن و عفو کن. بگذر و نگذار این طوفانی شود. ممکن است که مشکل باشد و ممکن است که سخت باشد. من یک آیهای از قرآن برای شما معنا کنم که سوره تغابن است که سوره تغابن آخرهای قرآن است و روایت هم داریم که این پنج آیه آخر سوره تغابن در پیشانی افراد است.
دیدم که آیت الله مکارم در تفسیر نمونه که پیشانی که منظور این نیست که اینجا نوشته است، میگوید که منظور این است که اینها در سرنوشت همه ما وجود دارد. همیشه هست. یکی از آیات آخر سوره تغابن که قصه این است که مسلمانها وقتی میخواستند هجرت به مدینه کنند یک سری زن و بچه نمیگذاشتن. الان هم داریم که طرف متدین و نمازخوان است و بچه او میگوید که چرا نماز میخوانی و چرا از انقلاب دفاع میکنی؟ چرا در یادواره شهدا شرکت میکنی. بچه است و یک سرخوردگی از یک جا آورده است و جوان است و نوجوان است یا خانم او ممکن است که مانع او شود.
البته ممکن است که برعکس هم باشد. امام فرمودند که از دامن زن، مرد به معراج میرود. این را هم داریم ولی بعضی از اوقات ما داشتیم که پدرانی که اولاد و همسری که مانع رشد پدر شدند در هر کار خیری. مثلاً حنظه قصیر الملائکه بابای او جز مشرکین است یا این برعکس است که آن طرف حضرت نوح که همسر و فرزند او با او مخالف بودند. قرآن میفرماید که همسر نوح و همسر لوط الگوی کافران بودند. همسر لوط با او مخالفت داشت و پسر او هم با او مخالفت داشت. مسلمانهایی که میخواستند از مکه به مدینه بیایند یک سری زن و بچههای آنها نمیگذاشتند.
خدا میگوید که شما به حرف اینها گوش ندهید. «یا ایها الذین آمنوا ان من ازواجکم و اولادکم عدو لکم» این خانمی که جلوی هجرت شما را با پیامبر میگیرد جلوی شرکت شما را در جنگ بدر میگیرد، میگوید که بت بپرست و مسلمان نشو، این دشمن شما است. «فحذروهم» از او بپرهیز. ولی با او دعوا کن؟ نه، قرآن میفرماید که «و ان تعفوا و تسبحوا و تغفروا» سه تا کلمه است و اگر او را بخشیدی و رویگردانی کردی و به دل نگرفتی، مثلاً بعداً ایشان پشیمان شد و به مدینه آمد، بگو نه که تو همان نبودی که جلوی من را گرفتی. یا نه حتی با فرض اینکه مشرک است قرار نیست که با چوب و چماق جلوی او را بگیری. بگو خانم ببخشید شما سوی خود و ما هم سوی خود.
جناب پسر نوح که تو رفتی بالای کوه، با ما نمیآیی؟ باشد من هم میروم و من سوار کشتی میشوم و میروم. «انه عمل غیر صالح» این در واقع راهکار دوم که راهکار عفو و گذشت است و خیلی هم در قرآن کریم آیاتی داریم. شما این آیه شریفه را ببینید که مردم ببخشید و رویگردانی از خطای دیگران کنید «علی تحبون» آیا دوست ندارید «ان یغفرالله لکم» خدا شما را بیامرزد. شما در نماز شب سیصد مرتبه العفو میگویید، سه شب احیا سیصد مرتبه خلصنا من النار یا رب میگویید مرتب میگویید اسئلک العفو که همه ما میگوییم. شما چه قدر عفو دارید؟ راهکار قرآنی در واقع برای مبارزه یکی اعراض است و یکی هم عفو و گذشت است که سیره نبی مکرم اسلام بر این قصه بوده است.
یک سری توصیههایی هم در روایت ما شده است که من اینها را در هفت، هشت قسمت نوشتم که من سریع اینها را برای شما میخوانم. یک گفتن «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» این هم ریشه قرآنی دارد. «اذکرونی اذکرتم» شما وقتی ذکر میگویید خدا را یاد میکنید. یادکرد خدا از شما این است که شما عصبانی نمی شوید و آرام میشود «الا بذکر الله تطمئن القلوب» شما وقتی ذکر را میگویید خدا شما را یاد میکند. یادکرد خدا از شما یکی این است که شما عصبانی نمیشوید و آرام میشود. «الا بذکر الله تطمئن القلوب».
یکی از راهکارها که در روایت است که «اعوذبالله من الشیطان الرجیم» چون الغضب من الشیطان که از شیطان میآید که شما با گفتن اعوذبالله در واقع این را کنترل کنید. یکی از راهکارها در روایت داریم که سجده بر زمین است که من با شما نزاع کردم و سر به سجده میگذارم و شما را دیگر نمیبینم که عصبانی شوم. به شرط اینکه آن طرف عصبانی نشود. یک آقایی داشتیم که در این مسجد محله ما در قم که خدا او را رحمت کند که روحانی مسنی بود که او با یک سری مسجدیها سر یک قضایایی دعوا کرد. هنوز یاد من هست که سه، چهار تا از آدمهای تند که با عصبانیت وارد شدند که او را بزنند یا از مسجد بیرون کنند تا وارد شدند، ایشان گفت که الله اکبر.
بسم الله الرحمن الرحیم و شروع به نماز خواندن کرد و بعد سوره یاسین را هم خواند. اینها نشستند و همین نشستن که اینها را آرام کرد و رکعت دوم الرحمن را هم شروع کرد و این دو تا سوره را هم حفظ بود معلوم بود که مشهد یا نجف زیاد میرود. اینها سورههای نماز زیارت است که رکعت اول یاسین است و رکعت دوم الرحمن است. خود او با قنوت و دعا بیست دقیقه طول کشید که اینها آرام شدند. البته طرف آدم دینداری باید باشد که در نماز نیاید و شمشیر بزند مثل ابن ملجم. یکی از چیزهایی که آمده است که تغییر حالت است که روایت دارد که «کان النبی اذا غضب» پیغمبر اگر غضب میکرد البته آن غضبی که قبلاً گفتیم که مثبت است نه، و هو قائم جلس. اگر ایستاده بود مینشست. و اذا غضب و هو جالس. اگر عصبانی می شد در حالی که نشسته بود، حضرت به پهلو میخوابید. «و یذهب غیظه» غیظ او میرفت و تمام میشد.
پنجم در روایت دارد که رسول خدا فرمودند که وضو بگیرید. «اذا احد غضبکم فالیتوضع» ششم ـ توصیه به شستشو و غسل شده است و در توضیح هم فرمودند که «فان الغضب من النار» غضب از آتش است و آب آن را سرد میکند. در بعضی نقلها دارد که قرآن بخوانید. یک کسی آمد به امام صادق(ع) جسارت کرد و از بستگان هم بود و از سادات حسنی بود. یک اختلاف با امام صادق داشت. خوب که ناسزای خود را گفت و رفت، امام در خانه رفت و قرآن را باز کرد.
اتفاقاً همین طور که قرآن را باز کرد سوره رعد آیه نوزده آمد که خدا میگوید «و الذین یصلون ما امرالله به ان یوصل» یکی از صفت خردمندان این است که اهل وصل هستند و اهل رابطه و اهل قهر نیستند. قرآن را خواندند و بستند و خوابیدند. صبح زود رفتند در خانه طرف که پسر عموی امام بود. در زدند و طرف هم اول تعجب کرد و آقا فرمود که دیشب به ما جسارت کردی و ما رفتیم قرآن را خواندیم و دیدیم که خدا توصیه به صله رحم میکند و لذا من آمدم که از شما دیدن کنم.
به رسول خدا گفتند که رمز موفقیت شما چه بود؟ خدا به من نه تا فرمان داد و من عمل کردم و در زندگی خود موفق شدم. شش تا را نمیگویم و خود شما نگاه کنید. سه تای آن را میگویم که به بحث ما مربوط است. فرمود که روزی که خدا من را مبعوث کرد جبرئیل آمد و گفت که پیامبر این مثلث رمز موفقیت تو است. با کسی که بریده، تو وصل کن. خطا کردی تو عفو کن. محروم کرده است تو اعطا کن. پس این هم یک راهکاری که راهکار مقابل به مثل نیست و مقابله به عکس است.
تمرین هم خیلی مؤثر است که اینکه امام سجاد میفرماید «اعوذ بک من هیجان الحرص و ثوره الغضب» اگر این غضب را انسان تمرین کند و هی با خود ممارست کند سعی کند. من دیدم که میتواند. یعنی کاملاً یک آدم عصبانی میتواند در اثر تمرین یک آدم معتدلی شود. یک وقتی امام مجتبی وارد منزل شد و دید که حیوان برهای بود که پای او شکسته است و مجروح شده است گفت که کی این کار را کرده است؟ آدم ناراحت میشود. یک خط به ماشین شما بکشد ناراحت نمیشوید؟ یکی از غلامها با کمال پررویی گفت من.
آقا فرمود چرا این کار را کردید؟ گفت میخواستم شما را عصبانی کنم. هیچ جوری شما ناراحت نمیشدید. فرمود که حالا هم عصبانی نمیشوم و تو را عفو کردم و برو. خیلی در واقع و لذا بعضیها میگویند که ما هر کاری کردیم نتوانستیم خشم این آقا را برانگیزیم و مخصوصاً توصیه به خانوادههای محترم میکنم که خیلی مواظب باشند که در خانه که عیبی ندارد من یک وقت نقدی به شما میگویم ولی در عصبانیت و در بیان نقد خود هم بیانصافی میکنم. در عصبانیت و در بیان نقد خود من هم ممکن است که ناسزا بگویم و فرق است بین نقد و بین ناسزاگویی و فرق است بین نصح که در روایات نصح داریم.
در بعضی از این مراکز آموزشی که استاد آمده است که میگوید بفرمایید و شما ناسزا میگویید این دیگر جای حرف زدن نیست. اگر شما حاضر نیستی با من حرف بزنی و میخواهی با ناسزا گویی حرف خود را پیش ببری این به جایی نمیرسد و جامعه هم نمیپسندد و حتی اگر ما یک جایی نقدی هم داریم و اعتراضی هم داریم و حرفی هم داریم اصل کلی ادب را نباید فراموش کنیم. گفتگو آداب داریم قولوا قول سدیدا و اینها باید مراعات شود.
تصادفا این صفحه صد و نه آخرین آیه این هست که فعفوا عنهم و اصفح ان الله یحب المحسنین. پیامبر عفو کن و صفح کن، صفح به معنای رویگردانی و اینکه به دل نگیری و اینکه بدانی که خداوند محسنین را دوست دارد یعنی هم توصیه به عفو است و هم توصیه به صفح است و هم توصیه به احسان است. سه تا کلمه پایان اینها است که اینها کلید واژههایی است که میتواند راهگشا باشد. در بعضی از نقلها از امام معصوم دارد که خدای تبارک و تعالی میخواستند برای یکی از انبیا جانشینی را برگزینند. یک فردی مشخص شد که سه تا امتحان را اگر از آن موفق بیرون آمد قول داد سه تا کار را انجام بدهد که ایشان نبوت و جانشین شما هست. خیلی از انبیا تبلیغی هستند و خیلیها تشریحی نیستند.
به پیامبر آن زمان گفته شد که اگر کسی پیدا شد که این سه ویژگی را وعده داد و عمل کرد ایشان به درد جانشینی شما میخورد. یک ـ عبادت شبانه که کما اینکه نماز شب بر پیامبر ما هم واجب بود. دو ـ روزه. روزه در گذشته بر همه مردم نبوده است و بعضی از اقشار که در بعضی از نقلها دارد که شما که میخواهید جانشین نبی شود روزه است.
شرط سوم عصبانی نشوید. یک جوان بسیار امین و مورد اعتمادی گفت که من قول میدهم و کفالت میکنم که هر سه اینها را انجام میدهم و انجام داد و جانشین شد و به او ذوالکفل میگویند. یک شهری هم در مسیر عراق است که مقبره ایشان در آنجا هست.
چون پذیرفت که این قصه را انجام بدهد. همان طور که اشاره کردیم در بین چهل و چهار بیماری اخلاقی که به تدریج به آن میپردازیم یک دلیلی داشته است که امام سجاد آغاز آن را حرص و دومی را موضوع غضب و خشم قرار داده است. موضوع خشم بیشتر مورد ابتلا است و حرص ممکن است که برای افراد خاصی باشد و برای صاحبان ثروتی باشد ولی در مورد غضب هر کسی ممکن است که در معرض آن باشد و راه آن همین تمرین است و تلقین است و توجه دادن است. البته گاهی نذر هم میشود کرد. من توصیه به نذرهای دائمی و گران و طولانی نمیکنم. احساساتی شویم و بگویم که اگر تا آخر عمر عصبانی شوم نذر میکنم که یک ماه روضه بگیرم. این کار را نکنی گرفتار میشوی.
یک وقت معروف است که آیت الله بروجردی نذر کرده بوده است که اولا که اواخر عمر ایشان بوده است و ثانیا جایگاه ایشان بوده است. من همیشه از نذر استفاده میکنم که یک وقت انسان در قرائت قرآن تنبلی میکند بگوید که من نذر میکنم که یک هفته شبی پنجاه آیه بخوانم. اگر نخوانم ده هزار تومان یا پنجاه هزار تومان صدقه بدهم. این نذرها گاهی نذرهای مالی و نذرهای تربیتی که من این نذر را انجام بدهم که اگر قرآن را نخوانم و اگر عصبانی شوم از این غذا محروم باشم یا از این ورزش محروم باشم. گاهی میشود با نذر این عصبانیت را کنترل کرد و نکته آخر تواصی است. توصیه است. تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر. اینها خیلی میتواند مؤثر باشد.
اولین دعا خداوند زیارت خانه خود و قبور ائمه به ویژه قبرستان بقیع و قبر پیامبر را به ما نصیب بفرماید. انشاءالله ما را از خلق و خو و حلم امام حسن مجتبی گوشهای را ما را بهرهمند بگرداند.خداوند امنیت این کشور و استقلال این کشور و تمامیت ارضی این کشور را حفظ کن. خدا کسانی که چشم به سقوط این نظام دوختند کسانی که چشم به لطمه زدن به خون شهدا دوختند شر آنها را به خود آنها برگرداند. عزیزانی که دچار اشتباهی هستند همه را در مسیر هدایت قرار بده. به ما توفیق خوب سخن گفتن عنایت بفرما.