1401-08-23- حجت الاسلام رفیعی
حجت الاسلام رفیعی: بدون تردید ریشه برخی از مسائل اعتقادی، اخلاقی که خیلی روشن است میتواند فقر و نداری باشد. مگر روایت نداریم که «کاد الفقر ان یکون کفرا» ممکن است که فقر انسان را به کفر بکشد. در مورد اخلاقی هم همین طور است ممکن است که یک کسی چون فقر دارد و گرفتاری مالی دارد دست به سرقت بزند و یا دروغ بگوید و یا خیانت کند. انکار نمیکنیم که ریشه برخی از مشکلات اخلاقی، معیشت و فقر است اما مجوز برای ارتکاب کار ضد اخلاق نیست. اگر این طور باشد زمان پیامبر را ببینید که کسانی که ایمان آوردند اکثرا فقیر بودند. حتی تعداد زیادی از اینها در مدینه خانه هم نداشتند و در ایوانی میخوابیدند یا خود انقلاب را که امام فرمود که کوخنشینان و فقرا مدیریت کردند.
آیا فقر میتواند مجوز ارتکاب خلاف باشد، میتواند منجر شود. دو تا بحث است که یک موقع شما از یک قصهای خبر میدهید و میگویید که فقر و نداری منجر به دزدی و حرص و مسائل اعتقادی شود و یک وقت میگوییم نه چون شما مشکل اخلاقی دارید مجوز دارید دروغ بگویید یا مجوز دارید که کافر شوید، نه. ضمن اینکه آن طرف قصه هم هست ما هیچ گاه به همه مباحث اخلاقی و اعتقادی یک سویه نباید نگاه کنیم.
«ان الانسان لتقی ان رأه الستغنی» انسان گاهی ممکن است که به خاطر بینیازی و ثروت هم دچار طغیان شود. کما اینکه هارون طغیان کرد. فرعون طغیان کرد. ما در مباحث اجتماعی باید همه ابعاد را در نظر بگیریم. دیدید که بعضیها میگوید که اگر اسم بچه خود را این بگذارید همیشه مریض است. نه چه کسی گفته است و ربطی بین بیماری بچه و آن نام نیست. این تصادفی نیست و یقینا کسی که دچار ناملایمات اخلاقی است یک مشکلات اقتصادی پشت آن ممکن است که باشد اما همیشه این نیست. کما این که ثروت را سلیمان دارد و یک آدم متدینی هم هست و طغیان نمیکند و همین ثروت را قارون دارد و طغیان میکند. فقر را ایوب دارد هیچ نقطه ضعفی در نقطه او نیست.
اما اینکه راجع به مسئولین فرمودید که حرف کاملا درستی است بنده یکی از کسانی هستند که به صراحت در همه جا و بدون پرده در همه دولتها بدون ملاحظه خطوط سیاسی موضوع مشکلات اقتصادی و فقر و گرفتاریهایی که در بین مردم هست را مطرح کردم و مشکلات فقر و نداری هم تصور نشود که مشکل نان خوردن است الان مسئله ثروت و فقر یک دایره گستردهتری پیدا کرده است. جوانی که خانه میخواهد، ماشین میخواهد بالاخره خواه و ناخواه این موبایل همراه او است و اگر زندگی تشکیل داد نیاز به یک فرشی دارد و نیازی به یک سرپناهی دارد و وقتی فقر میگوییم بگویید که نان را که همه میتوانند بخرند، بالاخره یک چیزی هم کنار آن پیدا میشود، نه سطح نیازها متفاوت شده است.
مسئولین دو تا کار کنند یکی نسبت به اصلاح معیشت مردم و یکی به این توقف بیرویه و سرعت بیرویه قیمت را کنترل کنند. یک فروشگاهی در قم که من گاهی میروم یک برچسبی پایین آن موادی میزنند که میفروشند تقریبا هر هفته و دو هفته یک بار عوض میکنند. اتفاقا دو هفته قبل رفتم دیدم که یک چیزی را نه هزار تومان زده است، گفتم که این هفت تومان بود. گفت ممکن است که هفته بعد هم یازده تومان شود. این خیلی بد است.
من یک بار در سخنرانی عمومی گفتم که آقایان دولتمردان و مسئولین اقتصاد به مردم بگویند که کجا این متوقف میشود و این سقف تا کجا است؟ امیدوارم که ما به نیت خیر مسئولین باور داریم و تلاش اینها را میبینیم ولی انشاءالله برنامهریزی بهتری داشته باشند. سطوح افزایشی در بحثهای حقوقی اصلا با سطوح افزایش قیمت تناسب ندارد. یعنی شما الان فرض کنید که من دو، سه روز قبل از معلمی سؤال کردم که چه قدر دریافتی شما هست؟ گفت شش تومان، هفت تومان که گفت اصلا نمیشود با شرایط امروز یک زندگی را با آن چرخاند مگر اینکه یک پشتوانهای و پدری و برادری و شغل همسری و داشتههایی از قبل که طرف یک منزل از قبل داشته است و اجاره داده است و الا هر جوری شما برنامهریزی کنید این دخل و خرج جور در نمیآید و باید برای این بخش یک فکری شود و یک کف قابل تناسبی با بازار سنجیده شود. این کفی که الان هست کف قابل تناسب با شرایط فعلی بازار نیست.
شریعتی: حرص حاصل محرومیت است. با عنایت به آیهای از آیات قرآن کریم و آن نسخهای که اشاره فرمودید که مصلین مصون هستند ایشان فرمودند که محرومیت از یک چیز مادی و معنوی و عاطفی است و هیچ ربطی هم به نماز ندارد چه بسا بینمازی که سخاوتمند است و چه بسا نمازخوانی که حریص است و خواستند که نظر شما را بدانند.
حجت الاسلام رفیعی: نماز بازدارنده از فحشا و منکر هست یا نیست؟ این کلام خدا است که «ان الصلاه تنهی عن الفحشا و المنکر» من یک نمازخوانی میشناسم که فحشا مرتکب میشود و یک بینمازی را میشناسم که فحشا مرتکب نمیشود پس نتیجه میگیرم که نماز هیچ ربطی به فحشا و منکر ندارد، این حرف درستی نیست چون شما میخواهید از یکی، دو تا گزینه نتیجه کلی بگیرید. ذات نماز اگر کسی اهل نماز باشد واقعا به خدا بگوید که ایاک نعبد و واقعا بگوید مالک یوم الدین و واقعا با تمام وجود خود بگوید که «ربنا افرغ علینا صبرا» این نباید دنبال فحشا برود بله ممکن است که یک کسی نماز صوری انجام میدهد مرتکب فحشا هم میشود اما معنی این نیست که ما نماز را ناهی از فحشا و منکر ندانیم.
راجع به حرص هم من قرآن خواندم سوره معارج که صریح است کلام خدا است و حتما درست است و فهم ما نادرست است. کلام خدا این است که انسان حریص است و منوع است یعنی وقتی مشکلی به او میرسد داد و فریاد میکند و وقتی اوضاع او خوب میشود خدا را فراموش میکند الی المصلین. این میفرماید که نماز یک تعدیلی در انسان ایجاد میکند. بالاخره کسی که به خدا میگوید که مالک یوم الدین خود را مالک نمیداند که حریص باشد. کسی که به خدا میگوید ایاک نستعین استعانت از تو نمی خواهم مثل یک قطره در دریای الهی خود را میبیند. این نماز باید مانع از حرص باشد.
بله فرمایش ایشان را قبول دارم ممکن است که نمازخوان حریص داشته باشیم و بینماز غیر حریص هم داشته باشیم ولی کلیت آن که خاصیت نماز این است که انسان را تعدیل میکند و تربیت میکند. مثل این است که بگویید که خاصیت آب شویندگی است. بله ممکن است که یک کسی هم چرک داشت و آب هم ریختیم این چرک زیاد شد. این مشکل از آب نیست و مشکل از ایشان است. خاصیت باران طراوت است. باران طراوت میآورد حالا این باران به جایی زد و بوی تعفن بلند شد، آنجا متعفن بود و اشکال از آنجا بود. بدون تردید نماز تأثیرگذار در ارزشهای اخلاقی است اما اینکه افرادی نماز میخوانند و آن صفت زشت اخلاقی را هم دارند اشکال از ایشان است.
شریعتی: در مورد تغییر دین که جدیدا بعضیها در مورد آن حرف میزنند صحبت کنید. بعضی از نزدیکان من اشکالی به دین اسلام نسبت میدهند و میگویند که میخواهند دین دیگری را انتخاب کنند، من چه پاسخی به آنها بدهم؟
حجت الاسلام رفیعی: اصولا دین یعنی اعتقاد و یعنی باور. اعتقاد و باور هم به زور نیست و معنای آیه شریفه «لا اکراه فی الدین» همین است یعنی دین اکراه پذیر نیست. من که نمیتوانم به شما به زور بگویم که خدا را قبول داشته باش. میتوانم به شما به زور بگویم که من را قبول داشته باش؟ نه. ادیانی الان در عالم هست که تعداد آن هم کم نیست. سه تا دین را ابراهیمی میگویند و دین حضرت موسی که یهودی هستند و عیسی مسیحیت و اسلام که بعضی از دینهای دیگری داریم که بعضیها بشری است و بعضیها الهی است. اولا که همه ادیان الهی ما را به توحید دعوت میکنند.
«لقد بعثنا فی کل امه رسول ان اعبدوالله» پس نگوییم که ما پیامبر داریم که میگوید که خدا دو تا است، نه این اصلا نیست. پیامبر داریم که میگوید معاد نیست. ما همه انبیای الهی را احترام میکنیم. عمده در اعمال ما است یعنی ممکن است که یک یهودی هم خدا را واحد میداند و من هم واحد میدانم ولی چون ما میگوییم که اسلام دین نهایی است و آن ادیان هم پله پله ما را بالا آورده است و به اسلام رسیده است این دین را باید داشته باشیم. تغییر دین یعنی از مسلمان به مسیحیت رفته است و یا حتی بیدین شده است و لائیک شده است.
اینکه میوه نیست و پارچه نیست که خوشم نیاید و نخرم و کنار بگذارم و دین یک اعتقادی است و یک باور است و اینکه یک اشکالاتی به اسلام بیاورید. من به این پزشک یک اشکالاتی دارم و داروی او را نمیخورم. اینکه حرف درستی نیست. اشکال او چه هست؟ مدرک او گیر دارد؟ بیایید نظام پزشکی نشان بدهد. به تخصص او اشکال داری؟ بیا مریضهایی که مداوا کرده است ببین. به داروهای آن اشکال داری؟ از یک پزشک دیگر بپرس که ببین اینها را تأیید میکند یا نه. همه دارو را در سطح بیندازی چون یک اشکالاتی داری. این حرف درستی نیست که بعضیها یک شبههای در دین دارند و اقدام به تغییر دین میکنند. نه بایستی شبهه را بپرسند و راهکار آن را بپرسند و بعد آن دینی را که میخواهند انتخاب کنند ببینند که هیچ شبههای ندارد و هیچ اشکالی در آن نیست؟ شما میدانید هیچ دینی به اندازه اسلام از نظر منبع غنی نیست.
روایات و آیات و ائمه اطهار که ما نزدیک به صد هزار تا حدیث داریم و شش هزار تا آیه قرآن داریم و دین منطق است و هفتصد و هفتاد و نه بار در قرآن کلمه علم آمده است. کجا را اشکال داری؟ آنجا را اشکال داری بپرس. بررسی کن و به اصطلاح پاسخ آن را باید عالمان دینی به شما بدهند. گریز از دینداری نباشد. بعضیها این تغییر دین گریز از دینداری است و یک شبههای که در ذهن او است و این شبهه را نمیرود بپرسد.
شریعتی: در مورد تحریف قرآن هم پرسیدن که به جوانها بگویید که میگویند که این قرآن تحریف شده است و از کجا بدانیم که این قرآن تحریف نشده است و همان قرآنی است که بر پیغمبر نازل شده است؟
حجت الاسلام رفیعی: همین افراد به زرس قاطع میگویند که این کتاب برای حافظ است. این کتاب برای سعدی است و این کتاب برای مولوی است و این کتاب طبی بوعلی سینا است و شفا و قانون برای بوعلی سینا است. شما به چه دلیل می گویید؟ قبل از اسلام افلاطون و ارسطو بودند و میگویید که این کتاب برای ارسطو است و میپذیرید. آقا شاید یک کسی به اسم اینها نوشته است، همانها این حرف را اینجا نمیزنند. تردید ایجاد کردن در همه چیز ممکن است. من الان در وجود جنابعالی هم ممکن است که تردید کنم که شبح شما است. تردید که انسان هر چیزی را بدون مبنا شروع کند به اشکال گرفتن این درست نیست.
ما وقتی یک چیزی ثابت است مشخص است که این صندلی چوب است، کی گفته است که چوب است؟ خب شما که میگویید نیست بیا ثابت کن. من که میگویم که چوب است. قرآن کریم بر پیامبر نازل شده است و پیامبر هم با دقت در جمعآوری آن تلاش کرده است و دویست و پنجاه سال هم یازده امام ما هم این قرآن را تأیید کرده است و خود قرآن هم میگوید که «انا له لحافظون» ما آن را حفظ میکنیم لذا تحریف معنایی ندارد.
من یک داستانی عرض کنم که این کربلایی کاظم که حافظ کل قرآن شد سر قبر او شاید بعضی از دوستان رفتند که در قم است. این چیزی است که قابل انکار نبود چون پیش خیلیها بردند و همه هم او را میشناختند که یک آدم بیسوادی بود که اطلاعات درسی نداشت و با یک عنایتی حافظ کل قرآن شد و هنوز کسانی که ایشان را دیدند هنوز هستند از جمله آیت الله العظمی مکارم، آیت الله العظمی شبیری که به خود من فرمود که ایشان را پیش پدر من آقا سید احمد آوردند و من آنجا بودم. از مرحوم فاضل شنیده بودم. دیگران و هنوز یک عده از افراد هستند که ایشان را دیدند.
ایشان را وقتی خدمت آیت الله العظمی بروجردی آوردند آقا فرمودند که قرآنی که این میخواند قرآن اصلی است چون ما که یاد او ندادیم و نگفتیم که این کتاب را بخوان، خود او حافظ شده است. شما سورههای مختلف قرآن را از او بپرسید و بخوانید و امتحان کردند که دیدند که عین همین که در اختیار ما است ایشان را همین را حفظ شده است و وجود مقدس امام عسکری و امام صادق و امام باقر و خود حضرت امیر که الله الله فی القرآن، کدام قرآن را میگوید؟ همین قرآن را میگوید و لذا این قرآن تحریف نشده است به اعتقاد ما و از همه مهمتر مضامین را نگاه کنید که مضامین بلند و عقلانی و مطابق با علم و آگاهی که این پاسخی که به این سؤال عرض میکنم.
شریعتی: یک سؤالی که خیلی هم در مورد آن دغدغه دارند بحث دغدغه و نگرانی نسبت به نماز نخواندن بچههای آنها هست که چه کار کنم که فرزند من نماز بخواند؟ بعضیها وقتها میخواند و بعضی وقتها نمیخواند و از کوچکی او را به نماز جماعت میبردم و دعا میکند و میگوید چرا دعای من مستجاب نمیشود و نمونههایی از این سؤال که جز دغدغه پدر و مادرها است.
حجت الاسلام رفیعی: ما پنج شب در محضر جناب آیت الله شاهرودی منبر میرفتیم. من آن پنج شب را راجع به نماز صحبت کردم که چه کار کنیم که بچههای ما نمازخوان شوند. بعد که تمام شد ایشان فرمودند که این را چاپ کن. گفتم که من اینها را به عنوان نوشتار نمیگفتم و حرفهای گفتنی است. گفتند که خیلی خوب است. من به یک آقایی دادم و پیاده شد و چاپ شد. عنوان آن این است که چگونه فرزندان خود را نمازخوان کنیم. این چاپ شده است و در بازار هست. واقعا موضوع نماز اول باید قبل از آن نیاز را درست کرد. نماز نیاز میخواهد. شما یک قطره آب است و دریا هم آب است وقتی که باران میآید این قطره اگر روی یک سنگی و روی لباس شما بیفتد یا روی چوبی بیفتد، دو، سه دقیقهای خشک میشود اما اگر این قطره در دریا بیفتد آن هم دریا میشود. دریا نیست ولی به دریا متصل میشود.
مثل ما و مثل خدا مثل آن قطره و دریا است. خدای دریای بیکران رحمت است. انتم الفقرا، ما آن قطره هستیم. وقتی شما نماز میخوانید این قطرهای هستید که در این دریا میافتید و از بین نمیروید و در واقع گسترش پیدا میکنید و زیاد میشوید. وقتی شما نماز میخوانید در مقابل خدای با عظمت او و کوچکی خود را احساس میکنید. اگر بنده و جنابعالی کنار این دیوارها بایستیم از این دیوار کوچکتر هستیم مثلا دیوار چهار متر است و ما یک متر و پنجاه هستیم و تقریبا احساس میکنیم که یک کمی ما کوچک هستیم اما وقتی رفتیم کنار یک آپارتمان بیست طبقه یا برج میلاد وقتی می ایستیم خیلی خود را کوچک میبینیم.
حالا فکر کنید که بروید کنار دماوند که خیلی خود را ریز میبنیم. اگر ما آمدیم خود را با خدا دیدیم و من شما را دیدم و شما من را دیدی و همه که مثل هم هستیم ولی وقتی من نگاه میکنم که خدای با آن عظمت و کریم و رئوف و غفور و من حریف یک مرض خود نمیشوم و حریف یک انگشت درد و یا پا درد خود نمیشوم و زبان من بگیرد نمیتوانم حرف بزنم و بعد احساس میکنم که در مقابل چه ذات عظیمی قرار دارم، اینها را باید در نماز حل کرد.
تا زمانی که این جوان احساس کند که این نماز تکلیفی است که باید انجام بدهد نمیفهمد چی میخواند و با کی حرف میزند اگر احساس کرد که قطرهای میان دریا است و کوچکی در مقابل بینهایت است و اگر احساس کرد که این نماز یک آرامشی به او میدهد و احساس کرد که این نماز یک جوری موجب تعدیل او می شود. من بارها این را گفتم که اصلا نمیشود یک نسخه واحد پیچید. یکی از نماز زده میشود به خاطر عملکرد من، میبیند که من امام جماعت هستم و نماز میخوانم و کار غلطی انجام میدهم و من به او میگویم که شما خوبها را ببین چرا من را میبینی. یکی از نماز زده میشود به خاطر مسئولین که فلان مسئول نمازخوان دروغ میگوید.
من میگویم به مسئول راستگو نگاه کن. یکی زده می شود به خاطر پدر و مادر خود، میگوید که پدر و مادر من در خانه دعوا میکنند و نمازخوان هم هستند. همه آن به هم ناسزا میگویند این چه نمازی است که نتوانسته است ... یکی رفته است شهرداری پروانه بگیرد به او ندادند با نماز بد شده است، یکی در ادارهای عقب افتاده است و دعای او به اجابت نرسیده است همه اینها میتواند انگیزه باشد. من یکی از دلایل عمده بیتوجهی به نماز را در جوانها غفلت میبینم یعنی اهمیت نمیدهد. لذا بعضیها میگوین که اینها تارک الصلاه است و کافر هستند، میگویم که نه اشتباه نشود او منکر است و این منکر نیست. لذا اگر بیست و یکم به مشهد بیاید آن شب نماز خود را میخواند. مکه با شما بیاید نماز مستحبی را هم میخواند. کربلا بیاید نماز مسجد کوفه را میخواند. اینها تارک نیستند اینها ساهی هستند و کسل هستند.
لذا تقاضای من این است که گفتن به نماز را به بچهها تکرار کنید. یک بار، دو بار و باز یک چند روز دیگر و افراد مختلف و با خواهش که بالاخره این هفده رکعت را انجام بدهند که اگر سی دقیقه وقت بگیرد. ضمن اینکه تعالی است و رشد است. بچههای خود را دعا کنید. بچه میگوید که مادر به خاطر تو میخوانم، عیبی ندارد و خود او یواش یواش جذب میشود. مثل آن گوهرشاد که گفت برای شما نماز میخوانم که با شما ازدواج کنم ولی یواش یواش دیگر رفت و با خدا آشنا شد. این نکته بسیار مهمی است.
ما دعای هشتم صحیفه سجادیه که چهل و چهار بیماری اخلاقی است را داریم اشاره میکنیم. سه تا از اینها را اشاره کردیم. خدایا پناه به تو میبرم از هیجان حرص. دوم از برافروختن خشم. سوم که غلبه الحسد. پس حرص و خشم و حسد سه بیماری است. ای کاش اینها را از خود ریشهکن کنیم. جالب این است که امام سجاد قبل از این بیماری یک نکته کوچکی گفته است که نشان بدهد که منشأ و اشکال آن اینجا است.
در حرص اشکال هیجان است و در حسد، غلبه است و در خشم برافروخته شدن است. یکی دیگر از آنها که در کلام امام سجاد آمده است و ضعف صبر کم صبری است، نمیگوید بیصبری. هر کسی برای خود به یک اندازه صبر دارد. بالاخره شما که خیلی کم صبر هستی ولی در صف نانوایی مینشینی. اگر در فرودگاه رفتی و گفتند که پرواز تأخیر دارد صبر میکنی اما ضعف صبر که من چند تا نکته بگویم. صبر در قرآن کنار صفات با ارزشی قرار گرفته است معلوم میشود که مهم است یک ـ صبر و نماز «استعینوا بالصبر و الصلوه» صبر و شکر «صبار شکور» صبر و استقامت «ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدمنا» صبر و رحمت «و تواصعوا بالصبر و تواصعوا بالمرحمه» صبر و تحمل «و الذین صبروا و علی ربهم یتوکلون» تمام اینها که کنار صبر آمده است ارزش است. صبر و تقوا «و ان تصبروا و تتقوا» معلوم میشود که صبر روی شکر و روی تقوا و روی حقگویی و روی نماز و روی همه اینها اثر دارد. این یک شیوهای که قرآن وارد شده است و صبر را کنار تمام ارزشها و تمام فضائل اخلاقی گذاشته است.
مثلا این طور است که شما یک نفر را میخواهید معرفی کنید که این رفیق فلان آیت الله بوده است و با فلان شخص قدم می زده است. این معلوم میشود که این چیز مهمی است که کنار اینها است. راه دومی که قرآن در بحث دوم وارد شده است تجلیل شخصیتهایی به عنوان صابر است که هفت، هشت مورد است که خدا نام میبرد که من عرض میکنم یکی حضرت یعقوب است وقتی که پسر او یوسف مفقود شد گفت «فاصبر الجمیل» دومی ایوب است که با همه سختیهایی که دید «وجدناه صابرا» سومی حضرت اسماعیل است.
حضرت اسماعیل و ادریس و ذالکفل که خدا وقتی از این سه تا پیامبر میخواهد تعریف کند «و اسماعیل و ادریس» ادریس شخصیت بزرگی است و اولین کسی است که خطاطی کرده است و خط نوشته است و در قرآن با عنوان صدیق از او یاد شده است. این سه تا پیغمبر «کل من الصابرین» بودند. باز شخصیت دیگری که قرآن به او صبر را تأکید میکند و میگوید که همه پیامبران اولی العزم قبل از تو این طور بودند «و الصبر کما صبر اولی العزم من الرسل».
من دارم یک تربیتی از قرآن عرض میکنم یک ـ چینش صبر کنار تقوا و شکر و اینها. دو ـ تجلیل و تکریم از صابران. سوم ـ پاداشی که خداوند میگوید که به صابرین میدهم. شما اگر آیات خدا را ملاحظه بفرمایید صابران درود فرشتگان را دارند «سلام علیکم بما صبرتم» اجر بیپایان دارند «اجرهم به غیر حساب» بهترین جای بهشت جای دارند «غرفه بما صبروا» صابران فائز هستند، پس معلوم میشود که این صفت چینش آن کنار شکر و حق تجلیل خدا از صابران و این پاداشی که هست چیز خیلی مهمی است. بشارتهایی که خدا داده است و کتابهایی راجع به این موضوع مستقل نوشته شده است از جمله کتاب شهید ثانی که مُسکن الفواد است که روی همین داستان این کتاب را نوشته است. تسکین دلها ترجمه فارسی آن است.
در زمان امام صادق (ع) تعدادی از سادات حسنی را منصور دوانیقی زندان کرد. یکی از آنها جد این حضرت عبدالعظیم هست. ایشان میدانید که امام مجتبی پسری به نام زید دارد که عمر طولانی هم دارد که نود سال عمر کرد و این زید پسری به نام حسن دارد. پس حسن بن زید بن حسن، نوه امام حسن مجتبی است. او یک پسر دارد که عبدالله بن حسن است. ایشان جد این حضرت عبدالعظیم است. این عبدالله این لاحسن را منصور دوانیقی با تعدادی از سادات زندانی کرد. خیلی آنها را اذیت کرد و این قدر زندان تاریک بود که اینها اوقات نماز را تشخیص نمیدادند که الان وقت نماز صبح است یا ظهر است یا مغرب است. اگر یکی از اینها میمرد جنازه را بیرون نمیبردند و میگذاشتند آنجا بماند و تعفن بگیرد. اجازه بیرون رفتن برای دستشویی به اینها نمیدادند. عملا یعنی قتلگاه. امام صادق (ع) باخبر شدند. یک نامهای به اینها نوشتند.
در این کتاب این نامه را آوردم و آدرس آن را هم دادهام سفینه البحار واژه عبد است. سفینه البحار بر حروف الفبا است. امام در این نامه به سیزده تا آیه درباره صبر استناد کرده است که یکی این است که «و اصبر لحکم ربک و انک باعیینا» جناب نوح در مقابل چشم ما هستی و اگر تو را مسخره میکنند صبور باش. بعد امام در ادامه نامه نوشتند که عمو جان، پسر عموها و فرزندزادگان عموها صبر بر مقدرات الهی و اطاعت پروردگار و تسلیم امر خدا را پیشه کنید و من هم از خدا میخواهم که بر شما صبر را فرو ریزد. امام در واقع این نامه را به اینها زدند که صبر داشته باشید و البته همه اینها شهید شدند.
بحث صبر و بردباری فکر نکند که یک حالت انفعالی است و یک در واقع مجبور بودن است. مثلا کسی که در چاه افتاده است و به او بگوییم که صبر کن، میگوید که صبر نکنم چه کنم. صبر مخصوصا در مصائب که عمده آن در مصائب است. عزیزانی که هستند که داغ دیدهاند و یا نه فرزندی به او داده است که او باید به این داغ بسازد. خدا انشاءالله به همه عزیزان ما فرزند سالم بدهد ولی خب اقتضا است و گاهی بچههای متولد میشود و سالم نیست و مشکل جسمی یا فکری دارد.
الان من میشناسم کسانی را که بچهای دارند و بیست سال است که مثل یک چوب خشک هست و همه کار او را باید انجام بدهند یا نه مشکل فکری دارد و بچه باید در خانه با او ساخته شود. یا اینکه فرزندانی به دنیا میآیند که محروم ... یا بچههایی که سالم هستند ولی صالح نیستند و یا به هر حال ممکن است که از ناحیه چشم یا عضو دیگری مشکلی داشته باشند. این صبوری و بردباری در این جور مواقع، البته ما صبر بر معصیت هم داریم ولی اینجا بیشتر مد نظر و توجه است که باید روی آن دقت شود و انسان بتواند صبور باشد. روایتی از رسول گرامی اسلام داریم که فرمود که انسانهای صابر سه تا نشانه دارند.
«علامه صابر فی ثلاث اولها ان یکسل» اولی این است که کسل نمیشود، تنبل نمیشود. دعای او به اجابت نرسید سست نمیشود. چندین بار اقدام کرد برای یک رشته دانشگاهی و قبول نشد غصه نمیخورد و یک کار دیگری شروع میکند. تنبلی نمیکند و کسالت بر او پیدا نمیشود. دو ـ بیقراری نمیکند. بیقراری که اثری ندارد و کار شما را حل نمیکند. «ان لا یشکو من ربک» از خدا هم گله و شکوه نمیکند. بعد هر کدام از این سه تا یک اثری دارد فرمود که چرا نباید این کارها را بکند؟ «لانه کسل فقد ضیع الحق» وقتی کسالت پیدا میکند حق را ضایع میکند و دیگر دنبال واقعیت نمیرود.
یک گوشه مینشیند مثل یک تاجری که ورشکست شده است و کسالت پیدا کند هیچ وقت ترقی نمیکند یا یک کسی که در یک تصادفی یک عضوی را از دست داده است. من یک وقتی یک آقایی بود که ایشان را دیدم که از دوستان من بود که گاهی مداحی هم میکرد و به هر حال شعر هم برای اهل بیت میگفت و یک روز دیدم که خیلی ناراحت بود که به بیمارستان آمده بود. گفت که من در یک مسافرتی که از تهران به قم میآمدم ماشین از پشت سر به من زد و قطع نخاع شدم و کاملا خود را باخته بود. جوان بود و بچه دارد و زن جوان دارد. بهبودی او هم خیلی مشکل است.
لااقل با این علم امروز به جایی نرسیدند که بتوانند او را سرپا کنند. گفتم که اگر تو قبلا برای اهل بیت میخواندی و الان که زبان تو سالم است میتوانی بخوانی. چرا آن را تعطیل میکنی؟ اگر شعر میگفتی فکر تو که سالم است آن شعر را بگو و اگر مینوشتی، تو الان از یک نعمت به نام پا محروم شدی و تحرک نداری، میتوانی روی ویلچر برقی بنشینی. گفت مردم چه میگویند؟ گفتم بالاخره یک اتفاقی برای شما افتاده است و قبول هم کرد. اخیرا دیدم که کاملا فعال است. یک کسی بود از اصحاب امام صادق بود که این یک بیماری گرفت در ناحیه پوست خود که دیگر از خانه بیرون نمیآمد. گفت که این بیماری برای من پیش آمده است من دیگر جامعه را ترک می کنم. امام صادق شنید.
او را خواست و فرمود که تو میدانی که مؤمن آل فرعون ... در قرآن ما یک مؤمن آل یاسین داریم که در سوره یاسین آمده است و میگویند که حبیب نجار بوده است. حضرت موسی (ع) یک آقایی در دربار فرعون به او ایمان داشت به او مؤمن آل فرعون میگویند اوایل ایمان خود را مخفی میکرد مثل آسیه زن فرعون مخفی میکرد و بعد دیگر علنی کرد و سخنرانی میکرد و از حضرت موسی دفاع میکرد. آقا امام صادق میفرمود که میدانی که مشکل در ناحیه دست او بود. ظاهرا انگشتان او به هم چسبیده بوده. آقا فرمود که این میآمد و برای مردم حرف میزد و با دست خود هم اشاره می کرد و دست خود را مخفی نمیکرد و ابایی نداشت. حالا یک بیماری در پوست تو پیدا شده است اولا اینکه مگر تو مقصر بودی؟ تو که مقصر نبودی. شده است.
اینها خیلی در جامعه زیاد است افرادی که اشکالاتی در وجود آنها پیدا میشود سایر توانمندیهای آنها هم نادیده گرفته میشود. بعضی از علمای بزرگ ما همین مشکلات را داشتند اما چه رشد و ترقی داشتند. بنده تا دکترای پی اچ دی تخصصی در این بعضی از این عزیزان روشندل دیدم که در دانشگاهی که من بودم میآمد تدریس میکرد. یعنی این طور نیست که انسان بخواهد خود را با این جور عوارض از صحنه خارج ببیند. من یک جلسهای یک وقتی برای دوستان ناشنوا در مشهد رفتم و یک گلهای هم داشتند. میگفتند که چرا این برنامه برای ما ... این همه تلویزیون برنامه دارد به من نگفتند و سمت خدا را به من گفتند. او به هر دلیلی از این توانمندی محروم است و نباید توانمندیهای دیگر خود را نادیده بگیرد و مقایسه کند. فرمود که شما اگر کسل شدید حق را ادا نمیکنی. دو ـ اگر بیقرار شدی شکر نمیکنی و همیشه ناسپاسی میکنی و اگر شکوه از خدا کردی گناه کردی چون شکوه از خدا یک معصیت است. انشاءالله خدا به همه ما این صفت صبر را عنایت کند و ضعف صبر نداشته باشیم.
صفحه123قرآن کریم
حجت الاسلام رفیعی: امیرالمؤمنین میفرماید که «اود نفسک الصبر» خود را عادت به صبر بده. این قدر تلقین کن و این قدر بگو که صبر را جلوه بده که صبوری به تو بده. این راهکار است. ریشه کم صبری زیاد است که یکی هم عجله است. آدمهای عجول گاهی کم صبری میکنند. یکی یأس است. وقتی انسان یک اتفاقی برای او میافتد و ناامید و کم صبر میشود یکی هم ضعف باور است به این آثاری که مطرح شده است. ریشه هر کدام باید پیدا شود ولی یک راهکار خیلی خوب این است که با یک رفیق صبور یک مدتی با هم بنشیند و یک مسافرتی با هم بروند. برنامهریزی هم آدم را صبور میکند یعنی من وقتی دو جا، سه جا سخنرانی دارم و وقت ندارم خواه ناخواه عجله میکنم. بحث ما در صبر، صبر در مقابل عجله نبود و صبر در مصائب و بلاها بود که نگاه به آثار و نتایج آن و نذر گاهی مؤثر است. این دعا هم خیلی مؤثر است که «ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا» این موجب میشود که این حس در انسان بیشتر شود. دائم الذکر بودن و هی انسان ذکر بگوید و بعد توصیه هم خیلی مهم است یعنی شما به خانواده بگویید چه خبر است و آرام باش که هی موجب میشود که تواصی به صبر شود. «اصبروا و صابروا» که هر دو در قرآن آمده است.