1401-09-07-حجت الاسلام والمسلمین رفیعی
همانطور که اشاره فرمودید در این دعای هشتم امام ضمن برشمردن این بیماری ها با یک کلمه کارشناسانه، با یک کلمه دقیق کأن آن ریشه آن مرض را هم فرمودند. یعنی اشکال آن مرض کجا است. مثلاً «اللَّهُمَّ إِنيِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَيَجَانِ الْحِرْص» حرص طوفانی شود بد است. یا قلة الصبر یا َ قِلَّةِ الْقَنَاعَة یا سَوْرَةِ الْغَضَب، غضب طولانی شود. یا تعابیر دیگری که در اینجا آمده است. غَلَبَةِ الْحَسَدۀ، حسد بر شما غالب شود. مثل اینکه مثلاً فرض کنید که سرمایی هست، من بگویم که سرما به تن شما بخورد اذیت می شوید. پوشش نداشته باشی در سرما. خدایا پناه می برم به تو از بی پوششی در سرما. سرما که سرما است ولی من اگر پوشش نداشته باشم از کجا می خورم. از غلبه حسد می خورم، از هیجان حرص می خورم. ما پنج تا از اینها را خدمت بینندگان عزیز عرض کردیم. از این 44 تا. ششمین ویژگی ای که امام سجاد (ع) در این دعا اشاره کردند تعبیر شَكَاسَةِ الْخُلُق است. شکاسه به معنای بدی، تندی. خلق هم که یعنی خلق.
شریعتی: یعنی در واقع نقطه مقابل حسن خلق است.
حجت الاسلام رفیعی: بله، تندی و بدخلقی. حالا یک قدری اجازه بدهید چون قرآنی داریم بحث می کنیم. این کلمه شکاسه یکبار در قرآن آمده است و آن هم یک مثلی است که خداوند در سوره زمر آیه 99 می زند. می فرماید که: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلاً فيهِ شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ» چون خدا می خواهد توحید را بیان کند به این شکل می زند. می گوید فکر کنید یک کارگری، یک عبدی، چهار پنج تا کارفرما و رئیس داشته باشد. چقدر سخت است. حرف کی را گوش بدهد؟ اما نه، یک عبدی، یک رئیس دارد. خب طبق حرف او گوش می دهد. این را می خواهد برای آن کسانی بگوید که مشرک هستند. می گوید چند نوع بت درست کردید؟ خدای واحد قهار مطیع لله باشد.
این کلمه متشاکسون از همین شکاسه که اینجا هست آمده که معنای تندخویی است. تندخویی خیلی بد است. آدم را خوار می کند. رُبَّ عَزِيزٍ أَذَلَّهُ خُلُقُه، چه آدم های عزیزی که بدخلقی آنها را ذلیل کرد و و رُبَّ ذَلِيلٍ أَعَزَّهُ خُلُقُه چه آدم های فقیر به معنای ذلیل و به چشم ما خوار اما اخلاق خوب اینها را بالا آورد. مثلاً اگر شما با یک کسی مسافرت بروید، یک رئیسی، پولداری، ثروتمندی، آدم به نام یا بد اخلاق، هیچ کس دور او نمی رود. ولی یک مثلاً آدم ساده ای در یک مسافرت آمده است، به چشم می آید. همه دور او جمع می شوند، با او رفیق می شوند. رُِِبَّ عزیز که خلقش ذلیلش کرده و رُِبَِّ ذلیلی که خلقش عزیزش کرده است.
شما ببینید پزشک خوش اخلاق، روحانی خوش اخلاق، کاسب خوش اخلاق. اینها همه مورد توجه هستند. به همین جهت من خواهش می کنم بینندگان این آیه ای که می خواهم را دقت کنید. خدای تبارک و تعالی در سوره قلم به پیغمبر می گوید 9 ویژگی برای مشرکان است، برای کافران است، برای افرادی است که پیغمبر از اینها دوری کن. البته ممکن است که این صفات برای یک مؤمنی هم باشد ولی این آیه دارد در واقع با این نگاه بیان می کند.
حالا مهم آن این 9 صفت است. در کی باشد مهم نیست. آن 9 صفت که منفی است چیست؟ «لا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ» حلاف یعنی کسی که خیلی سوگند می خورد. «مَهِين» یعنی کسی که پست است. راحت تو را می فروشد. البته مهین در فارسی به این معنا نیست. مخفف ماه نما است. مهین در عربی معنایش بد است. «هَمَّاز» عیب جو، «مَشَّاءٍ بِنَمِيم» یعنی سخن چین. «مَنَّاعٍ لِلْخَيْر» مانع کار خیر است. نه خودش کمک می کند و نه می گذارد شما کمک کنید. ِ
مُعْتَد یعنی کسی که به حریم دیگران تجاوز می کند. «أَثِيم» خیلی اهل گناه است. راحت گناه می کند. «عُتُل» عتل یعنی بدخو، یعنی بدخل. «بَعْدَ ذلِكَ زَنِيم» که بعد اشاره می کند به صفت حلال زاده نبودن. جالب است این 9 ویژگی، یکیش کلمه عتل است. پس این عتل هم به معنای همان بدخلق و بدخو و کسی که بداخلاقی می کند. برای اینکه بحث منظم منظم پیش برود، عرض می کنم که بداخلاقی چند اثر دارد. من اثرهای آن را بشمرم. یک، سُوءُ الْخُلُقِ يُوحِشُ الْقَرِيب. بداخلاقی نزدیکان را پراکنده می کند. هیچ کس خانه ات نمی آید. خانه فلان دایی برویم، من نمی آیم. خانه فلان عمه، من نمی آیم. دو، مَنْ سَاءَ خُلُقُهُ ضَاقَ رِزْقُه. بداخلاق رزقش هم کم است. معلوم است کاسب بداخلاق باشد از او خرید نمی کنند.
رزق او پایین می آید. پیش پزشک بداخلاق نمی روند. طبیعتاً رزق او پایین می آید. انقدر عجیب است که من یک وقت از یکی از اساتید اخلاق سؤال کردم گفتم این حدیث یعنی چه؟ حضرت امیر فرمود: مَنْ سَاءَ خُلُقُهُ، در گوش کسی که بداخلاق است اذان بگویید. ایشان فرمودند یعنی از مسلمانی دور شده است. یک بار دیگر بگویید اشهد ان لا اله الا الله. یادش بیاید که اسلام دارد. یعنی از مسلمانی دور شده است. مَنْ سَاءَ خُلُقُهُ عَذَّبَ نَفْسَهُ.
هر که بداخلاق باشد اول خودش را آزار می دهد. لذا یک روایت خیلی عجیبی داریم از پیامبر گرامی اسلام هست. فرمود وقتی خداوند ایمان و کفر را آفرید، حالا ایمان و کفر به معنای آن حقیقت آن. ما یک ایمان داریم و یک کفر داریم. یک مؤمن داریم و یک کافر داریم. فرمودند که ایمان گفت خدایا من را تقویتم کن. کفر هم گفت خدایا من را تقویت کن. البته اینها همه تشبیه است. می خواهد بگوید اینها بال ایمان و آنها بال کفر هستند. لما خلق الله تعالی الایمان قال اللهم قونی. خدا وقتی ایمان را خلق کرد، ایمان گفت خدایا دو تا بال و کمک هم به من بده. خدا فرمود: خوش اخلاقی و سخاوت.
پس حسن خلق و سخاوت بال های ایمان هستند. کفر چی؟ خدا فرمود: بداخلاقی و بخل. خیلی روایت قشنگی است. یعنی دو ساقدوش کفر، بدخلقی و بخل است. دو ساقدوش ایمان، خوش اخلاقی و سخاوت است. بداخلاقی به اشکال مختلفی خودش را نشان می دهد. سه قسم آن را عرض می کنم. یک، گفتاری؛ دو، رفتاری؛ سه، نوشتاری. بعضی ها در گفتار بدخلق هستند، بعضی ها در رفتار، بعضی ها در نوشتار. قلم شان نیش دارد. اول از بدخلقی گفتاری شروع می-کنیم. روایات فراوانی داریم که شما اگر نیکو سخن بگویید، خوش اخلاقی باشید، آثاری در زندگی شما دارد. حالا بعضی از آنها را خواندم. یکی از آثار آن این است که شما را محبوب می کند. یک وقتی در روایت دارد که یک کسی شراب خورده بود، او را پیش پیغمبر آوردند. اصحاب گفتند که این شراب خورده است، خدا او را لعنت کند. پیغمبر گفت لعنتش نکنید. هذا رجل یحب الله و رسوله. این خدا پیغمبر را دوست دارد. یک اشتباهی کرده است، خدا را دوست دارد.
شریعتی: هنوز ایمان در دل او هست.
حجت الاسلام رفیعی: احسنتم. شراب خورده است. این انقدر خوشش آمد که شراب خوری را کنار گذاشت. از همین یک کلمه. با او کاری نداشته باشید، خدا و پیغمبر را دوست دارد. یحب الله و رسوله. گاهی اوقات می بینید یک نگاه خوش اخلاقی و یک کلام خوش اخلاقی، اینطور طرف را محبوب می کند. قرآن کریم در رابطه با نحوه سخن گفتن آیات زیادی دارد و یک وقتی من شمردم شاید حدود ده مورد یا کمتر یا بیشتر دارد که اینطور سخن بگویید.
مثلاً راجع به پدر و مادر که حالا متأسفانه بعضاً بچه ها رعایت نمی کنند، می فرماید: «فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ» اظهار ناراحتی پیش آنها نکن. «وَ لا تَنْهَرْهُما» پرخاش نکن. «وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا كَرِيماً» قول کریم یعنی از موضعی که شما خودت را کوچک کنی و آنها را بزرگ ببینی. با رأفت، با مهربانی، با تواضع. پس قول کریم مال کیست؟ مال پدر و مادر. وقتی به بدهکار می رسد. آقا یکی کسی به هر حال به شما بدهکار است، الان ندارد، می گوید: «قولاً میسورا» یک سخن آسان. باشد یک هفته دیگر بیاور. حالا یک چند روزی با تو صبر می کنم. اینها فرق می کند. سخت نگیر. میسور با کسی است که در سختی قرار گرفته است. به پیغمبر می فرماید: می خواهی با مخالفین صحبت کنی، «قولاً بلیغا» رسا، خیلی شفاف سخن بگو.
در جای دیگری می فرماید: «قولاً سدیدا» مستدل. بااستدلال، محکم. می گویند اینطور شده، فلان شبکه گفته است. نه، اینطور نباشد. الآن می دانید بخشی از تصمیم گیری ها در جامعه ما بر اساس اخبار فضای مجازی است که خیلی از آنها بعداً دروغ در می آید. به اینها باید دقت شود. در یک کلمه، بدخلقی ممکن است خودش را در گفتار نشان بدهد. لذا شما ببینید در نبرد صفین، وقتی بعضی از اصحاب امیرالمؤمنین شروع کردند ناسزا گفتن به سپاه دشمن، این نهج البلاغه است، خطبه 196، امیرالمؤمنین فرمود: من دوست ندارم شما سباب باشید یعنی ناسزا بگویید.
کارهای شان را بگویید. یک وقتی یک کسی مثلاً فرض کنید که کار زشتی انجام بدهد. نباید این کار را انجام بدهد. شما بگو این کار شما زشت است نگو فلان فلان شده. وقتی فلان فلان شده را بگویی، می گوید تو فحش دادی. یعنی آن کار او کمرنگ می شود. بگو ببین چه کاری بدی کرد، آشغال را از ماشین بیرون انداخت. همه می گویند: بله، بد کاری کرد. اما اگر بگویی فلان فلان شده، می گوید تو هم که فحش دادی. الآن با هم مساوی شدیم.
لذا وقتی صبر می کنی دیگر نمی-توانی زشتی کارش را... یک جاهایی بدهکار هم می شوی. و این است که من عرض می کنم یک وقتی عزیزان ما یک جایی اعتراضی دارند، نکته ای دارند، با این ادبیات شروع نکنند. آقا شما به این استاد اعتراض داری، به این مدیر مدرسه اشکالی داری، به این برنامه یک اشکالی داری. وقتی شروع می کند در کامنت فحش و ناسزا نوشتن، اصلاً تهیه کننده آن برنامه نمی خواند. پیش بدخلقی گاهی در گفتار نمود پیدا می کند. این یک. قسم دوم بدخلاقی در رفتار است. بعضی ها نه، اصلاً حرف نمی زند اما با رفتارش دارد شما را اذیت می کند.
پشت می کند، اخم هایش را در هم می کند، جواب سلام درست نمی کند. در مهمانی رفته با همه حرف می زند، با شما حرف نمی زند. این در رفتارش دارد به شما این را نشان می دهد و من این را مخصوصاً به خانواده های محترم عرض می کنم. زن و شوهر، پدر و فرزند مواظب باشند که نسبت به هم خدای ناکرده در منزل یک چنین برخوردی را نداشته باشند. محیط خانه را سرد نکنند. کانون خانه را گرم نگه دارند. خیلی مهم است. پیغمبر خدا وقتی در خانه می آمد انقدر خوش برخورد، عرض کردم گفتار را کاری ندارم. بحث رفتار است. بحث آن نوع تعاملی که با دیگران انسان دارد. مهمان به خانه ات آمده است. عرض می کنم رفتار باید رفتار صحیح باشد، پشیمان نشود طرف از آمدن به مهمانی. این هم قسم دوم که در واقع نمود خوش خلقی در رفتار انسان ها است.
یک وقتی یک کسی آمده بود مسجد، کمکی از پیامبر خواست، حضرت نگذاشتند. او هم جسارتی به پیغمبر کرد. اصحاب خیلی ناراحت شدند. آمدند با او برخورد کنند، پیغمبر فرمود: با او کاری نداشته باشید. حضرت او را به منزل آورد و از او پذیرایی کرد. این می شود رفتاری. تغییر در آن ایجاد کرد. این خیلی مهم است. من این را به همه عزیزان عرض می کنم مخصوصاً متدینین. کسانی که می خواهند با جاذبه افراد را به دین دعوت کنند. این خودش موجب می-شود خود به خود این جذب دین شود.
شریعتی: همان کاری که پیغمبر ما کردند.
حجت الاسلام رفیعی: بله، نبی مکرم اسلام اهل بیت علیهم السلام که حالا در سیره شان فراوان این نکته ذکر شده که حالا من ان-شاءالله در ادامه عرض خواهم کرد. نکته سوم که اشاره می کنم موضوع بدخلقی در نوشتار هست. الآن خیلی ها پیامک می زنند، کامنت می زنند، پیام های در فضای مجازی می گذارند، مطلبی می نویسند. نیش نداشته باشد. تحقیرکننده نباشد. فرق نمی کند. یک خلق سوء می تواند در گفتار بیاید، می تواند در رفتار بیاید، می تواند در نوشتار بیاید و اگر آن نوشتار ما کسی را زده کند، باعث ناراحتی کسی شود، طبیعتاً همان آثار گفتار و رفتار را خواهد داشت.
این نکته ای که من می خواستم راجع به این موضوع عرض کنم. روایت هم فراوان داریم. یک قول لیّن، یک نوشته لیّن، خیلی از اوقات در واقع موجب تغییر و تحول در آن فرد می شود. همین مثالی که می گوییم شما می توانی بگویی بفرما، می توانی بگویی بنشین. اما با بفرما یک احترامی سر طرف می گذاری. آقای شریعتی الفاظ غوغا می کند، معجزه می کند. واژگان معجزه می کند. شما گاهی می بینید یک شعر غضب را برمی انگیزد، یک شعر طوفانی می کند. خیلی مهم است. نوع آن انتخاب واژگان، انتخاب الفاظ، بعضی ها فحش نمی دهند اما متأسفانه حرفی می زنند که از آن فحش بدتر است.
آنچنان طرف را آتش می زنند. می سوزاند. از اینجا عبور می کنیم. ان شاءالله تمرین کنیم، نذر کنیم، توجه کنیم این بدخلقی در ما ریشه کن می شود. بعضی ها فکر نکنند اینها صفات ذاتی لایتغیر است که هیچ وقت تغییر نمی کند. با مادر به دنیا آمده ایم بوده است و تا روزی هم که در قبر برویم خواهد بود. نه، توجه به این نکته داشته باشید که این صفات قابل تغییر است. یک وقتی حذیفه آمد خدمت رسول خدا. یک قدری بداخلاقی می کرد. گفت یا رسول الله! به من یک راهکار بده. حضرت فرمود: زیاد بگو استغفر الله ربی و اتوب الیه و غفلت نکن از اینکه با این ذکر می توانی کم کم اخلاق خود را بهتر کنی.
روایت داریم اگر در کسی در زندگی اش تغافل نباشد، زندگی اش از هم می پاچد. عیش بر او سخت می-شود. لذا حدیث داریم لا حلم کالتغافل. هیچ حلم و بردباری ای به اندازه تغافل اثر ندارد. معروف است در یکی از جنگ ها، حالا اسم شخصیت هایش را نمی گویم. به هر حال دو گروهی که با هم درگیر بودند، این گروه شماره یک مثلاً فکر کردند که شکست می خورند و آن طرف پیروز می شود. لذا فرمانده ها نامه نوشتند به فرمانده سپاه دشمن که ما با شما هستیم. به این چه می گویند؟ در واقع اعلام وفاداری کردند به آن فرمانده و این نامه ها را در یک خُرجین گذاشتند و به یک سواری دادند که ببرد بدهد به آن فرمانده دشمن. احساس کردند دارند شکست می خورند.
لا اقل از آنجا نمانند. کار برعکس شد و ورق جنگ برگشت و اینها پیروز شدند و خرجین به دست این فرمانده افتاد. این فرمانده ای که پیروز است. همه این فرمانده ها دارند می لرزند. فهمید قصه چیست. گفت یک آتشی به پا کنید. هیزم آوردند و آتش روشن کردند. گفت من نمی دانم در این خرچین چیست. البته می دانست. من این خرجین و نامه ها را میان آتش انداختم. انداخت و سوخت. تمام شد. می خواست محاکمه کند، گیر می افتادند. فرمانده از دست می داد. ممکن بود شورش کنند، کودتا کنند. به این تغافل می گویند. تغافل اینجا است.
شریعتی: تازه اینها هم عمری مدیون او هستند.
حجت الاسلام رفیعی: بله، یک عمری هم مدیون او هستند. و لذا این مخصوصاً نسبت به افراد فریب خورده، افرادی که توجه ندارد. آقا یک فحشی داد، یک ناسزایی گفت، یک دادی زد، یک شعاری داد. تا دست روی شانه او می گذاری عکس آن را شعار می دهد. داشت مرگ می گفت می گوید درود. پس این معلوم است از روی اعتقاد نیست. این آمده است در یک جوی قرار گرفته است. اینها را می شود با تغافل اصلاح کرد. می شود نادیده گرفت. مخصوصاً بحث تغافل برای دبیران آموزش و پرورش، برای اساتید دانشگاه، برای مسئولین، خیلی مهم است. آقا یک دانشجویی حالا شما رد شدی، دیدی هم می خواهد تقلب کند اما رنگش پرید، در جیبش گذاشت. دیگر او را از سر جلسه امتحان بلند نکن. برای خانواده ها. خدای ناکرده شما یک عکسی در موبایل بچه خود دیدی. یک چیزی را از رابطه پدرت یا دخترت، مادر یا پدر متوجه شدی.
نگذار دیگر پدر او متوجه شود. همه فامیل متوجه شوند. نه، تغافل. به روی او نیاور اما غیرمستقیم به او بفهمان که این رابطه، رابطه درستی نیست. روایت هم داریم شما با کنایه خطای یک کسی را به او بگویی، این تأثیرگذارتر است تا مستقیم بگویی. تغافل فرض کنید جنابعالی با زن و بچه در ماشین هستی، آمدی بروی، یک کسی یک چیزی گفت. حاج خانم می گوید چی گفت؟ می گویی گفت آقای شریعتی مخلص هستیم. حالا این را نگفته بود، یک چیز دیگری گفته بود ولی شما رد شدی. خیلی سازندگی دارد. این یکی از عوامل مهمی است که می تواند بدخلقی را در جامعه کم کند. آستانه تحمل باید کم باشد. برای رفع بدخلقی باید دعا کنیم. گاهی نذر کنیم. این ششمین صفت منفی ای که بود.
اما صفت هفتم؛ «وَ إِلْحَاحِ الشَّهْوَة» خدایا من پناه می برم به تو از اصرار بر شهوت بازی و شهو ت رانی. شهوت در لغت به معنای میل است. همانطور که ما نیاز به غضب داریم، نیاز به شهوت هم داریم. شهوت باعث قوام خانواده است کما اینکه غضب باعث شجاعت و در میدان جنگ بودن است.
شریعتی: یک جاهایی غضب هم لازم است.
حجت الاسلام رفیعی: اگر اینها نباشد که انسان بی بار می شود. هر چه به کشور او حمله کنند دیگر غیرتی نیست، شجاعتی نیست. اگر شهوت نباشد هیچ کس میل به تشکیل خانواده پیدا نمی کند. لذا حضرت نمی گوید شهوت. الحاح. شهوترانی. شهوت را از راه حرام ارضا کردن. شهوت می تواند شهوت ریاست باشد. می تواند شهوت به قدرت باشد، شهوت به مال باشد. ولی غالباً در منابع روایی و دینی ما واژه شهوت به معنای شهوت جنسی به کار می رود. به همین جهت سفارش هایی که در دین ما شده برای اینکه از این صفت دوری کنیم، من بعضی از آنها را خدمت شما عرض می کنم. اول اجازه بفرمایید یک آیه ای از قرآن بخوانم. در این رابطه این آیه شریفه، سوره مبارکه نساء آیه 26 تا 28. قرآن می فرماید: «وَ يُريدُ الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ» کسانی که دنباله رو شهوات هستند «أَنْ تَميلُوا مَيْلاً عَظيما» اینها می خواهند شما را به انحراف بکشند، می خواهند جامعه را به انحراف بکشند. این آیه شریفه در واقع این خطر را دارد بیان می کنداما روایات. طَاعَةُ الشَّهْوَةِ تُفْسِدُ الدِّين. پیروی از شهوت دین انسان را فاسد می کند.
شریعتی: یعنی شهوت تو را دنبال خودش می کشد.
حجت الاسلام رفیعی: دنبال خودش می کشد. دین را از بین می برد. در یک روایت دیگر داریم که « قَرِينُ الشَّهْوَةِ مَرِيضُ النَّفْس»؛ کسی که با شهوت حرام خودش را پیش می برد، نفس این بیمار است. علیل است. «حَلَاوَةُ الشَّهْوَةِ يُنَغِّصُهَا عَارُ الْفَضِيحَة» آن شیرینی شهوة با بی آبرویی نمی ارزد. وقتی آبروی آدم رفت در فضای مجازی، جای دیگر، تمام آن شیرینی در واقع تبدیل به تلخی می شود. «الشَّهَوَاتُ سُمُومٌ قَاتِلَات» شهوت سم کشنده است. ببینید در صدر اسلام یک وقتی یک خانم مسلمانی وارد بازار یهودیان شد. این خانم پوشش داشت. من این را به شما عرض کنم. اینکه حالا بعضی ها سؤال می کنند در صدر اسلام وضعیت حجاب چه بوده است، مسلمان ها پوشش داشته اند.
دلیل آن هم این است که امیرالمؤمنین (ع) یک جایی گله می کنند که حاج شیخ عباس قمی در مفاتیح هم آورده است. می گوید چرا زن مرد در واقع حریم ها را رعایت نمی کنید. خود پیامبر گرامی اسلامی گاهی به افراد تذکر دادند نسبت به پوشش-شان. این نیست که ما فکر کنیم که در واقع پوشش در صدر اسلام نبوده یا بی توجهی بوده است. حضرت زهرا (س) وقتی آمد مسجد خطبه بخواند دارد خمار یعنی روسری بلند و در واقع جلباب. لباس بلندی بر تن شان بود که شاید کنایه از همان چادر عربی است. به هر حال این داستان می رساند این زن مسلمان با حجاب بوده است. با پوشش وارد بازار شد، یکی از این جوانان یهودی آمد از پشت این لباس بلند ایشان را به آن چادر مغازه دوخت. سنجاق زد.
این آمد حرکت کند، این افتاد و بدنش پیدا شد. فریاد زد، کمک طلبید، عده ای مسلمان ها آمدند درگیر شدند، این یهودی کشته شد. یهودیان به جان مسلمانان افتادند. خلاصه یک بلوایی به پا شد از یک شهو رانی، از یک بی موالاتی که منجر به آن بحث کوچ دادن پیامبر و این یهودیان از مدینه شد که حضرت اینها را کوچ داده به غزوه بنی قینقاع. منظورم این است. ببینید گاهی ممکن است یک حرکت اینطوری موجب یک فسادی در جامعه شود.
این که اسلام تأکید دارد بر چند نکته برای کنترل شهوت. یکی جلوگیری از زمینه ها. می گوید شما نگاه نکن. «قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِم». چرا؟ چون حس ولع در شما ایجاد می کند، حرص ایجاد می کند. بعضی ها می گویند خیلی که نگاه کنیم عادی می شود. نه، عادی نمی شود، به نوع های جدیدتر فکر می کنید. الآن اگر آزاد کردن شهوترانی موجب کاهش گناه بود، باید در غرب همه این فسادها تمام می شد. در صورتی که نه، چیزهای جدیدتری پیدا شده است. مسائل جدیدتری مثال هم-جنس گرایی ایجاد شده است. لذا اسلام می گوید شما نگاهت را از حرام حفظ کن.
از این زمینه ها پرهیز کن. به خنم-های محترم می فرماید: شما سعی کن ایجاد تحریک نکنی. چون این کسانی که در جامعه زندگی می کنند همه یکسان نیستند. بعضی ممکن است مجرد باشند، بعضی ممکن است شرایط ازدواج نداشته باشند. خب شما موجب می شوی که این خدای ناکرده به حرام بیفتد. اینها ایجاد از بین بردن زمینه ها است. نگاه را به خانم ها هم می گوید. نگاهت را کنترل کن. به زن های پیغمبر می فرماید که شما محرک حرف نزنید، محرک راه نروید، محرک لباس نپوشید. بله، یک زن و یک مرد بتواند در جامعه شیک باشد، خوش لباس باشد، خوش برخورد باشد اما به گونه ای نباشد که موجبات ولنگاری را فراهم کند. اینها در بحث زمینه ها است. از آن طرف اصرار می کند دختر و پسر ها را زن بدهید و شوهر بدهید.
شریعتی: زمینه های ازدواج را فراهم کنید.
حجت الاسلام رفیعی: دقت کنید این آیه شریفه می فرماید: «وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى مِنْكُمْ» دارد گردن شما می گذارد. ما الآن ستادها و گروه هایی که در جامعه اقدام به این گونه کارها کنند متأسفانه خیلی کم است. جهیزیه می دهند اما مجموعه ای که من اسم آن را می گذارم پسریاب و دختریاب باشند. بتوانند اینها را به هم معرفی کنند. وصل کنند. مخصوصاً در بخشی از خانواده ها که بعضی از عزیزان، چه پسر و چه دختر ما، سن ازدواج شان بالا رفته است. رفت و آمدها هم کم شده است. چون کم شده است کمتر به هم معرفی می شوند. حتماً باید یک مراکز معقول، حساب شده، دقیق باشد.
چطور اگر شما الآن نیاز به یک وسیله ای داشته باشید جای آن معلوم است. الآن یک آقایی مثلاً فرض کن سی و پنج سی و شش سالش شده است. دنبال یک خانمی می گردد سی دو سه سالش باشد. کجا باید برود؟ به کی باید مراجعه کند؟ این که دیگر ماشین نیست بنگاه داشته باشد. خانه نیست که بنگاه ملکی داشته باشد. باید یک معتمدینی در محله وجود داشته باشند. حالا این معتمد می تواند آن روحانی آن محل باشد، می تواند حتی خانه ای در محل باشد. بعضی از خانم-ها در محله ها مورد اعتماد هستند. در فامیل مورد اعتماد باشند. اینها زمینه های آن شهوت حرام را از بین می برد.
و نکته بعد؛ زمینه ها، ازدواج. نکته بعد، توجه همسران به همدیگر. وقتی یک مرد و زن به هم توجه داشتند، به هم محبت کردند، اظهار دوستی کردند، همدیگر را با نام نیک صدا زدند، آراستگی داشتند، اینها موجب می شود طرف به حرام کشیده نشود. ما در روایت داریم خدا از زنان و مردان تنوع طلب بدش می آید. روایت هست.
خدا لعنت می کند متذوفین و متذوقات. کسانی که دنبال تنوع طلبی است، دنبال شهوت رانی در جامعه است. مثل کسی که بیاید در رستورانی، این نیامده غذا بخورد. این می خواهد به هر غذایی یک لطمه بزند و بلند شود. لذا می گوید این را بیاور، این را بیاور، این را بیاور، آن را بیاور. یک نگاه به هر کدام می کند می رود. این خیلی مهم است. این تذوق که بخشی از جامعه ما مبتلا به این تذوق هستند و این تمامی هم ندارد، حد یقف هم ندارد و لذا یک وقتی وجود مقدس امام باقر (ع) خیلی محاسن شان را رنگ کرده بودند، به خودشان رسیده بودند. حالا اگر توهین و جسارت نباشد، به تعبیر امروزی تیپ زده بودند.
یک کسی ایشان را دید گفت آقا به خودتان رسیده اید. فرمود: به خاطر خانواده ام. بعد آقا فرمودند که در بنی اسرائیل مردان به خودشان توجه نکردند، زنان دچار فساد و تباهی شدند. این خیلی دقیق است. اگر یک زن و مرد نسبت به هم در زندگی محبت، کسب رضایت، توجه، اگر این اصول را رعایت کنند، طبیعتاً خیلی از این آسیب ها اتفاق نمی افتد. لذا اگر وجود مقدس امام سجاد (ع) می فرماید که خدایا پناه می برم به تو از شهوترانی، حالا نمودهای شهوترانی هم متعدد است من نمی خواهم اینجا وارد شوم. به همین میزان اکتفا می کنم ولی توجه به این بشود که زمینه ها باید کنترل شود، ازدواج باید ترویج شود. بعد از ازدواج هم توجه به هم باید زیاد باشد که خدای ناکرده آن حس موجب انحراف نشود.
شریعتی: بسیار خب. خیلی ممنون و متشکرم از شما
صفحه 137 قرآن کریم.
اشاره قرآنی:
این آیاتی که قرائت شد راجع به احتجاج حضرت ابراهیم است. خیلی جالب است. قرآن به پیغمبر هم می گوید سه جور رسالت خودت را ابلاغ کن. یکی با حکمت. استدلال. «ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ» دو، «وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ» موعظه. سه، «جادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ» مجادله و مناظره نیکو. ما هیچ نباید بترسیم در جوان ها، در دانشگاه ها، در مراکز از گفتگو. نشستن با جوان ها و حرف زدن. حرفشان را بزنند ما هم بشنویم حتی همراه هم بشویم. می گوییم خب شما چه می گویی، شما چه می گویی. یکی یکی پیش برویم. حضرت ابراهیم آمد گفت شما چه می گویید. گفتند ما ستاره می پسندیم. گفت باشد. ستاره وقتی افول کرد، حضرت فرمود: این خدا چه بود؟ این که رفت. افول کرد. شما چه می پرستید؟ ما خورشید. خب خورشید هم شب رفت. غروب کرد. ماه هم همینطور.
حضرت بعد از اینکه با اینها همراه شد، فرمود آن کسی که اینها را ایجاد کرده و خلق کرده است خالق است. هم خورشید را، هم ماه را و هم ستارگان را. این خیلی مهم است. اغناء. ما باید جامعه را اغنا کنیم. یعنی وقتی من به جوان می گویم نماز بخوان، این نمی خواند. خب برای چی نماز نمی خوانی؟ علتش را می گوید، با او همراه می شوم، ریشه بی نمازی را می زنم، بعد راحت می توانم بگویم نماز بخوانید. وقتی حضرت ابراهیم این استدلال ها را کرد، با اینها همراه شد، آن وقت حرف خود را زد. گفت: «إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْض» من نه خورشید شما را می پرستم و نه ماه شما را و نه ستاره های شما را. من آن کسی را می پرستم که خالق این آسمان و زمین است.
فطر یعنی خلق. «فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنيفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكين» این یک پیام مهمش این است که ما در تبیین معارف دینی از این ابزار احتجاج و گفتگو و همراه شدن با جوان ها استفاده کنیم اما به شرط اینکه راه بدهند. سکوت کنند، حرف بزنیم، صحبت کنیم. خیلی روش خوبی است و من از این در دانشگاه خیلی نتیجه گرفتم. البته اگر قرار باشد او داد بزند، این هم داد بزند، نمی شود صحبت کرد. اما بنده بنشینم، آنها هم حرف خود را بزنند، یکی یکی هم برویم جلو. شاید هم یک جاهایی ما باید کوتاه بیاییم. این مباحثه و مناظره و مجادله آداب دارد. خیلی هم مؤثر است. یکی از پتانسیل ها و ظرفیت های حوزه های ما همین است. شما دیده باشید طلبه های ما در مناظره گاهی داد و فریاد هم می کنند اما به یک جمع بندی ای می رسند و آن جمع بندی شیرین است.
شریعتی: خیلی ممنون و متشکرم.